خود را چگونه باید بیندیشیم؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى وَ ما خَلَقَ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى»(لیل/ آیات 1تا 3)
1- فرمود: در جهانی که شبهای فراگیر و روزهای نمایانگری در صحنه دارد و مردان و زنان و یا بگو انواع موجودات نر و ماده در تلاشاند؛ بدانید: «إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى»(4) هر کدام راهی را برگزیدهاید. عدهای به نهاییترین نحوه حضور، یعنی تقوایی برین نظر دارید و راه و رسمی مطابق این راه را برمیگزینید و عدهای به نهاییترین شقاوت دل بستهاند و راه و رسمی که مطابق اوج شقاوت است را برگزیدهاند، به گمان آنکه جان خود را از آن طریق ارضاء میکنند. «وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى»(8) اما راه و رسم آن کسی که تا میتواند بخل میورزد و هیچ حقوقی و جایگاهی برای دیگر انسانها قائل نیست. چنین انسانی خیلی زود نهتنها با انواع سختیها روبهرو میشود: «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى»(10) حتی آنچه را که با بیرحمی و بیتفاوتی نسبت به حقوق دیگران ، اندوخته است، به امید آنکه در مرحلههای سقوط به کارش آید، به کارش نمیآید و در آخرین مرحله که باید او را یاری کنند و همه آن اموال را برای آخرین مرحلهها و یا آخرین مرحله که مرگ است، جمعآوری کرد، هیچ به کارش نمیآید. «وَ ما يُغْني عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى»(11)
«إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى»(آیات 12و13) حال خداوندی که صاحب و مدبّر دنیا و آخرت است و هدایت بشریت را بر عهده خود گذارده، ما را از آتشی بر حذر میدارد که در عین زبانهکشیدن، تنها کسانی را گرفتار میکند و در بر میگیرد که با انکار حقیقت و رویگردانی از آن، جهت خود را در اوج شقاوت معنا کردهاند. آنهایی که مایلاند هرچه بیشتر در مقابل حق موضعگیری کنند و برعکس، «وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى»(17) آنهایی که سخت به تقوایی اصیل پایبندند، از آن آتش فروزان در امان خواهند بود، زیرا آنان کسانیاند: «الَّذي يُؤْتي مالَهُ يَتَزَكَّى»(18) در عین آنکه انسانهای وارسته و پاکی هستند ولی به همان اندازه هم راضی نیستند، مایلاند همچنان اهل بخشش باشند: «وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى»(19) بدون آنکه انگیزه بخششهای آنان در مقابل خدماتی باشد که آن مردم به آنها کردهاند، بلکه ایثار آنها تنها و تنها در راستای طلب «وَجه الله اعلا» است. جلوههایی که شامل همه ابعاد و تجلیّات الهی است و اینجا است که اینان تنها با حضور در چنین میدانی راضی میشوند و احساس میکنند به آنچه باید میرسیدند، رسیدند. به جای آنکه در اثر غفلت از توحید، گرفتار احساسهای کاذبی شوند که آن احساسها در ذات خودشان جایی برای رضایت و خشنودی ندارد.
2- آری! برای درک احساس انسانها باید رضایت و خشنودی آنها را از درون آنها شناخت که چه اندازه حقیقتاً از درون از بودن خود احساس رضایت میکنند و این غیر از آن است که خود را با انواع سرگرمیها مشغول میکنند و تنها همین اندازه راضیاند که تا مدتی، اندکی فشارهای درونی خود را از یاد ببرند و یا فشار آن را کم کنند و در این حالت است که فرهنگ لیبرالیسم و نئولیبرالیسم جایی بین چنین انسانهایی پیدا میکند، در حالیکه در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد، آنچه پیش میآید مژده و وعده «وَ لَسَوْفَ يَرْضى» است، زیرا چنین انسانی نَفْسِ ایثار را برای خود مطلوب میداند. مانند اصراری که خدّام زائر امام حسین«علیهالسلام» در رخداد اربعینی نسبت آن ایثار ها انجام دارند، از آن جهت که به نور حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» آن خدام متوجه شده اند آنچه آنها را در نهایتِ معنویت و رضایت قرار میدهد اینگونه ایثارهای حیرتآور است.
3- راستی را! او که: «الَّذي يُؤْتي مالَهُ يَتَزَكَّى»(18) در عین پاکیزگی از هر گناهی و در عین خودداری از هرگونه تجاوزی به حقوق دیگران، در حالیکه «وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى»(19) بدون آنکه منّت کسی را بر گردن خود داشته باشد، بخشش و ایثار را پیشه میکند. مگر در روبهروشدن با وجه پروردگارِ اعلایش چه مییابد که اموال خود را اینچنین ایثار میکند که قرآن در وصف انگیزه او در این کار میفرماید: «إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى» چه نسبتی بین خود و مردم یافته است که ابتغاء و توجه وجه پروردگار اعلایش را در آن نسبت مییابد؟ و چگونه متوجه شده راه اُنس با وجه پروردگار، در عین تقوایی برتر، همین ایثارها است؟
4- ابتدا باید به «رازی» اندیشید که در نسبت بین ما و مردم نهفته است، از آن جهت که مردمان هر کدام میتوانند راهی باشند به سوی خدا و هر اندازه ما راه بین خود و خلق را صافتر و زلالتر کنیم، به همان اندازه راه بین خود و خدا را هموارتر کردهایم و به همین جهت فرمود آن کس که انگیزه و طلب و توجه وَجه پروردگار خود را دارد مسئله را با ایثار و بخششی آنچنان به میان میآورد، او چون ارزش فوقالعاده رابطه اینچنینی با خداوند را میداند، از هرگونه ایثاری کوتاهی نمیکند.
5- وقتی انسان با وجه اعلای پروردگارش روبهرو میشود نهتنها به بهشت، که به همه بودنی که بودنی بالاتر از آن نیست، نایل میشود، از آن جهت که حضرت ربّ العالمین به نور ربّ العالمینیِ خود هر آنچه را که موجب به فعلیت و به کمالرسیدن مربوب است بر جان او إشراق میکند، آن هم به جلوه ربوبیت اعلای خود که شامل جمیع اسمای حسنای اوست در نهایتِ شدت، تا انسان در گرمترین حضور ممکن، خود را در آغوش خداوند بیابد. این یعنی: «إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى»(20)
6- و اینکه فرمود: «وَ لَسَوْفَ يَرْضى» حکایت از آن دارد که اولاً: جان بشریت ظرفیتی دارد بس عظیم و آنطور نیست که به کمتر از اُنس با وجه پروردگار اعلایش که مقام حاضرشدن در اُنس با جمیع انوار الهی است، راضی شود. ظرفیتی که خداوند تمام ابعاد وجودی انسان را الهی میکند. ثانیاً: راه وصول به چنین حضوری از طریق نظر به خلق و دلسوزی برای خلقِ خدا میگذرد، آن هم با انگیزهای که انسانهای «اَتْقَى» دارا هستند و تمام ابعاد وجود خود را ذیل حکم خدا قرار دادهاند. اینان هستند که با تقوای بلند و متعالی و همه جانبه خود مییابند با بخشش و ایثار خود چه افقی مقابلشان گشوده میشود که همان تجلیّات وجه الهی است که جان آنها را در بر میگیرد و معنای زندگی را به معنای واقعی کلمه مییابند.
7- ملاحظه کنید که برای حضور در میدانی که افق اُنس با وجه الهی برای انسان آشکار شود، نه ایثار به تنهایی کافی است و نه «اَتْقی»بودن که نهایت رعایت احکام الهی و پاکبودن از هرگونه گناه و تجاوز باشد؛ نه! باید برای رسیدن به آن نهاییترین رضایت و آن شیرینترین حضور، دوباره به آیات 5 و 6 توجه شود که میفرماید: «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى» تا معلوم شود نه میتوان در بخششها گرفتار ریخت و پاش شد، و نه میتوان به اهل بخل و سرمایهپرستانِ سرمایهسالار ارادت ورزید. به همان معنایی که در ذات انقلاب اسلامی این تذکرات نهفته است و حاصل آن تذکرات رعایت حقوقی میشود که ما در فرهنگ خود ارزش آن را پاس میداریم و در این فضا است که بسیاری از بازیخوردهها از فضای تبلیغاتی و رسانهای بیگانگان، به خود میآیند که چگونه دشمنان ما عملاً با کارهای خود، خود را منهدم کردند و آن بازی خورده ها خواهند فهمید قرآن با پیامهای آسمانی خود چه نوع بودنی را مقابل بشریت قرار داده و معلوم است که انقلاب اسلامی با روح توحیدی خود که از قرآن گرفته، قدرت بازسازی خود را دارد تا هرچه بیشتر با بشر امروز گفتگو کند و به این بشر ابعاد فراموششدهاش را گوشزد کند که فرهنگ سرمایهپرستی و بخل نسبت به حقوق دیگران ، چه نهایتی دارد، یعنی: «وَ ما يُغْني عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى»(11). آنگاه که آن افراد با مرحله فروافتادن و سقوطشان روبهرو میشوند، حتی سقوط در قبر، مالهای اندوخته آنها به کارشان نمیآید.
قرآن و نهایی ترین حضور و رضایت در خود
از عظمتهای قرآن آنکه از طریق کلام الهی، امر بیان ناپذیر، بیانپذیر میشود و معنا را در ساحات مختلف، بیانپذیر مینماید تا آنچه را انسانها در راستای جستجوی حقیقت به دنبال آن هستند، بیابند و کسانی معجزهبودن قرآن را حتی در الفاظ آن تصدیق میکنند که متوجه میشوند چگونه آن عالیترین احوال به صورت الفاظی اینچنین پر محتوا و دارای اشاراتِ متعالی به ظهور آمده. و اینچنین معنای ذاتیبودن بین لفظ و معنا را در قرآن میتوان فهمید و حتی تجربه کرد.
آیات قرآن، آینههای ظهور حقیقت انساناند که بر انسانترین انسان وَحی شده، و با نظر به آیات الهی میتوان متوجه عاقبت دشمنان خدا و توحید بود تا راه را امیدوارانه طی کنیم.
چگونه به رضایت اصیل که همان «لَسَوْفَ يَرْضى» است می توان رسید؟
8- فرمود: «وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى»(8) آن کس که متوجه ظرفیتهای معنوی خود نشد و خود را از بزرگترین جایگاه که حضور در آغوش خداوند بود محروم کرد و خود را از این حضور بینیاز دید، زیرا به گفته قرآن: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»(علق/6 و7) انسان چنانچه خود را بینیاز دید و فهم خود را کافی دانست، در مقابل خداوند و نظام توحیدی اغتشاش میکند. اینجا است که بعد از آیه 8 میفرماید چنین افرادی که نسبت به دیگران بخل میورزند و خود را نسبت به الطاف الهی بینیاز احساس میکنند: «وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى» نیکویی حقیقی را در هر جلوهای که باشد، انکار میکنند زیرا خودشان و امیال محدود و زودگذر دنیایی برایشان مطرح است، در حالیکه خیلی زود نظام الهی آنها را در انواع تنگناها قرار میدهد و او مییابد که ثروتاندوزیهایش به کارش نمیآید: «وَ ما يُغْني عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى»(11) و در بحرانها و فروافتادنها به کمک او نمیآید و از آن مهمتر به جای رضایت درونی که معنای بودن او است در این دنیا و در آخرت، گرفتار افسردگی درونی و نیستانگاری میشود و این است راز تذکر به آخرین آیه این سوره که نهایت شخصیت انسانهایی که در تقوا و ایثار کار را به انتها رساندند: «وَ لَسَوْفَ يَرْضى»(21). میداند که همان آرامش و رضایت اصیل درونی است.
«وَ لَسَوْفَ يَرْضى».
نهایی ترین و بالاترین بودن
9- حال باید از خود پرسید ما در زندگی -که حضوری است به وسعت دنیا و آخرت- چه چیزی جز رضایت درونی را میتوانیم مدّ نظر قرار دهیم و خداوند که خالق و هدایتگر ما است جهت رسیدن به چنین آرامش و خشنودی درونی، چه راهی را مقابل بشریت قرار داده است؟ آیا جز این است که نتیجه بخل و استغنا از رحمت الهی و سازگاری با استکبار جهانی، بیمعناشدن و پوچی زندگی را به همراه دارد؟ و اگر همه چیز در اختیار ما نیست تا هرکاری خواستیم انجام دهیم، آیا این گمانِ درستی است که فکر کنیم همه چیز در اختیار دشمنان نظام اسلامی است، در حالیکه خداوند راز درون انسانها را در این سوره مبارک برای ما معنا کرد آنجا که فرمود: «وَ لَسَوْفَ يَرْضى» و این همه حرفی است که خداوند با ما در میان گذارده، آن هم در جهانی که احساس پوچی و نیستانگاری، بشریت را بهخصوص جهان مدرن را فرا گرفته است.
باز هم خوب است به آخرین آیه این سوره فکر کرد که چرا خداوند نهایت کار و حضور انسانهایی که در نهایت کمال در میدان دینداری حاضر میشوند و در آیات 18 و 19 خصوصیات آنان را متذکر شد با آیه «وَ لَسَوْفَ يَرْضى» توصیف فرمود. باید از خود پرسید آیا بودنی بالاتر از این هست که انسان از درونِ خود به معنای واقعی احساس رضایت کند؟
نظر به دو چبهه مقابل هم در کلیت هر کدام
10- باید به بازخوانی معنای انسانیِ انسان در این زمانه بیندیشیم. شجاعتِ همراه با خِرد را که در این تاریخ در حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» و در کلیّت انقلاب دیدیم کجا و خشونتِ کورِ همراه با بیخردی که در دشمنان انقلاب، مانند صدام و حاکمان آمریکا دیدیم، کجا! ما بالاخره در چنین تاریخی حاضریم و در مقابله با این دوگانگیها باید صرف نظر از ضعفهای جزئیِ جبهه خودی و خوبیهای ظاهری جبهه مقابل، در کلیّت، یکی از آن دو جبهه را انتخاب کنیم و اگر در جبهه حقی که پیش آمده حاضر نشویم، عملاً در جبهه باطل قرار داریم و خداوند از این جهت دو روحیه را مقابل هم قرار داد یک جبهه همان اشارهای است که ابتدای سوره به «شب» دارد، آنگاه که فراگیر میشود و انسانها از درون گرفتار تاریکیهای اعمال خود میگردند، و یک جبهه اشاره به روز دارد که چگونه شخصیت چنین افرادی با خصوصیاتی که در تقوا و ایثار قرار میگیرند، به درخشش میآید و در این مسیر بین زن و مرد هیچ تفاوتی نیست؛ هر کدام میتوانند متعلق به هر یک از آن جبههها باشند.
آفات غفلت از ابعاد متعالی انسان
11- شواهدی در کار است حاکی از آنکه بعد از سیطره فرهنگ سکولاریته، وظیفه حاکمیتِ بر جهان بر عهده فرهنگی است که متوجه وجوه قدسی و عرشی بشر جدید شده است و حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» متوجه این امر شدند، زیرا متوجه جریانِ جاریِ روح نیستانگاری در درون انسانها بودند و اینکه انسانها در راستای عبور از روح نیستانگاری میخواهند از آنچه هستند به آنچه باید باشند سیر کنند و این عبور نیاز به حضور در تاریخ دیگری دارد، غیر از تاریخ و آغازی که با تمدن غربی شکل گرفت و میدانِ به ظهورآمدن اشقیای سرمایهپرست شد. آنانی که به خاطر دنیای آفریده ذهن و توهّمات خود، همه اصول انسانی را زیر پا گذاردند و تنها به هوس و قدرت و سیطره بر دیگران فکر کردند و عملاً گرفتار پوچی شدهاند، اینان اگر چه بالاترین بها را برای زیستن بر طبق امیال و هوسهای خود پرداختهاند ولی به هر حال به انسانهایی تبدیل شدند که یا میخواهند بمیرند و یا میخواهند سبب مرگ دیگران شوند؛ هر دو گروه محرومشدگانِ زندگی حقیقی و از پا درآمدههای هوسِ خویشاند و انقلاب اسلامی در راستای آیاتی که ذکر شد متذکر زندگی دیگری است که به جای نیستانگاریِ حاصلِ تاریخ سرمایهپرستی یعنی بخل کینه نسبت به انسانها، زندگی دیگری را پیشنهاد میکند که نهایت آن «وَ لَسَوْفَ يَرْضى» است تا انسان در نزد خود تا ابدیتاش در رضایت و آرامش باشد، امری که جهان مدرن به این امید تاریخ خود را شروع کرد ولی چون انسان را و ابعاد متعالی آن را نمیشناخت کارش به جایی کشید که در عین بهرهمندی از دنیا در درون خود احساس ناکامی و نیستانگاری میکند.
نگاه دلسوزانه خداوند به انسان ها
12- فرمود: «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى»(12) و از این طریق خداوند متذکر می شود که هدایت بشریت را بر عهده گرفته و نگاه او به مخلوقاتاش نگاهی دلسوزانه است تا انسانها در انسانیت و شخصیت خود گسترده و گشوده باشند و در این راستا ما را از بخل بر حذر میدارد و از آتشی که در اثر آن بخل جانها را فرا میگیرد، خبر میدهد که چگونه توهّمِ بینیازبودن از خدا و ثروتاندوزی و «وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى»(9) و انکار حقیقت و رویگردانی از آن، «الَّذي كَذَّبَ وَ تَوَلَّى»(16) کار انسان را در دنیا و آخرت به آنجاها میکشاند. راستی! چه کسی بهتر از خدا میتواند ما را و زندگی ما را روایت کند؟ تا گرفتار انواع توهّمات ذهنی نشویم و مانند اپوزوسیونِ مقابل نظام اسلامی، در خیال خود و تحت تأثیر رسانههای روانگردان، خود را پیروز صحنهها نپنداریم؟
راز آینده داری نظام اسلامی
13- راز آیندهداریِ نظام اسلامی را باید در همین نوع تقابل دانست که یک جبهه به دنبال روایتی است که خدا از او دارد و سعی دارد خود را مطابق روایت خدا شکل دهد، و یک جبهه به دنبال پیروزی در توهّمات ذهنی خود میباشد، بدون آنکه دغدغه حضور در واقعیت برایش مانده باشد. در ذهن خود انقلاب میکنند و در ذهن خود پیروزیشان را جشن میگیرند و چون میدانند ایران فردا، با سپاه پاسداران ایران فردا است، در ذهن خود سپاه پاسداران را جریانی تروریسمی معرفی میکنند. «وَ ما يُغْني عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى» آنها و با این نوع توهّمات، در هیچ صحنه و میدانی آنگاه که گرفتار آن شدند، رهایی نمییابند.
قرآن و راه حضور در اساسی ترین دضایت درونی
14- هنر ما با توجه به چنین تذکراتی که در سوره مبارک «اللیل» میفرماید باید آن باشد که مسیر خود را از جریانی که فرمود: «وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى»(آیات 8 و 9) جدا کنیم، یعنی نه گرفتار روحیه بخلِ سرمایهسالاری شویم، بدون رعایت حقوق دیگران؛ و نه نسبت به الطاف الهی که در سختیها به سراغ انسان میآید، غافل باشیم و احساس بینیازی کنیم و حقیقت حضور سنتهای الهی را انکار نماییم و برعکس، به بهانه رقابت با چنین جریانهایی که عملاً فروافتادن در همان مسیر است، باید به آیات «الَّذي يُؤْتي مالَهُ يَتَزَكَّى وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى»(آیات 18 و 19) نظر کنیم. این است رقابت حقیقی در مقابل جبهه بخل که انقلاب اسلامی پیش آورده و آن را به بشر امروز پیشنهاد میکند تا انسان در عمق جان خود به اساسیترین رضایت درونی نایل شود و متوجه شود چگونه قرآن کاری میکند تا باز دوباره خداوند به میان انسانها آید و شوق حضور و پیوستن به ابعاد بیکرانه جاودانه آنها را در آنها شعلهور سازد و دریابند برعکس نگاه تاریک اشقیای این دوران، زندگی چه اندازه بزرگ است و نباید آن را کوتاه پنداشت و خود را در محدوده حرصهای دنیا محدود کرد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته