انسان سیاسی در افق انقلاب اسلامی
باسمه تعالی
با توجه به سخنان اخیر مقام معظم رهبری«حفظهاللهتعالی» با اعضای مجلس خبرگان مبنی بر آنکه در بستر جهاد تبیین بایستی نوعآوری صورت بگیرد و در همان راستا مفاهیم عالی اسلامی تبیین شود، آیا میتوان موارد زیر را مدّ نظر قرار داد؟(19/12/1400)
1- اگر رابطهای بین مسئله داشتن و مسئولیت داشتن هست، که هست. مسئله ما در این تاریخ چیست و مسئولیت ما کدام است؟ آیا میتوان با ظهور انقلاب اسلامی به امکانی فکر کرد که مقابل ما گشوده شده به عنوان افق تازهای که مدّ نظر ما آمده تا به زندگی دیگری ما را راهنمایی کند، ورای زندگی غربزدگی کنونی؟ چه چیزی در تاریخ ما با انقلاب اسلامی رخ داده است که نه زندگی گذشته میتواند کفاف بودن ما را به ما بدهد و نه زیست جهان مدرن چنین توانایی را دارد؟ آیا نوعی آمادگی در راستای اتحاد ظاهر و باطن و تحولی در جانها در حال وقوع نیست تا انسان شأن حقیقی خود را باز یابد و انسانی شود که سیاست او عین دیانت او گردد؟ و حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» در این رابطه فرمودند: والله اسلام تمامش سیاست است، و نیز فرمودند: اگر من برگردم، این ملت برنمیگردد.
همه چیز حکایت از آن دارد که مسئله ما گشودهشدن به آیندهای است که در حال تولد انسان جدیدی است، برای عبور از بیاخلاقیها که ما را فرا گرفته، باید به انسانی فکر کرد که با انقلاب اسلامی در حال به ظهورآمدن است و حاج قاسم سلیمانی نماد چنین انسانی است.
2- باید فکر کنیم چه چیزی به ما نزدیک و چه چیزی از ما دور است. آن چیزی که از ما دور است نقشی در کمککردن به ما، برای تبدیلشدن به آنچه در ذات خود هستیم و باید به سوی آن راهجویی کنیم، ندارد. آیا برای شهدا انقلاب اسلامی نزدیکترین چیزی نبود که میتوانستند از طریق انقلاب اسلامی آن کسی بشوند که باید میشدند؟ و در این حالت تقوا موجب میشود تا ما نزدیکی و دوریِ امور را درست درک کنیم و مواظب پوچکردن اموری نباشیم که سخت با ارزشاند، ارزشهایی مانند دلسوزی برای مردم و احترام به سالخوردگان و گشودگی نسبت به سایر انسانهایی که مانند ما فکر نمیکنند ولی انسانیت خود را زیر پا نگذاشتهاند و این در صورتی برای ما محقق میشود که قصد ما در این امور الهی باشد، آیا برای چنین بودنی راهی جز نظرداشتن به حضور بیکرانه و جاودانیای که در خود داریم، در پیش داریم؟ آیا انسان سیاسی که باید در افق انقلاب اسلامی به ظهور آید راهی جز چنین راهی در این جهان و در این تاریخ دارد؟
3- با نظر به سخن امام سجاد«علیهالسلام» انسان آخرالزمانی را انسانی میدانیم که بیشتر به ذات گسترده و وجودی خود نزدیک شده و در این راستا بنا دارد حضور گسترده خود در جهان را تجربه کند و حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» به چنین بودنی که از انسانِ این دوران میشناختند، تاریخ انقلاب اسلامی را ماورای تاریخ مدرن به میان آوردند. انقلاب اسلامی با تذکر حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه»، توجه به بودن گشوده انسان این دوران است. انسانی که بودن خود را مقدم بر دانشاش میفهمد.
4- به این نکته فکر کنید که نه یزید توانست گریبان خود را از دست مولایمان امام حسین«علیهالسلام» برهاند و نه جهان استکباری میتواند با هزینههایی که میکند گریبان خود را از چنگال انقلاب اسلامی که جهت اصلی آن توحیدی و الهی است، رهایی بخشد. زیرا انقلاب اسلامی با تذکری که حضرت روح الله«رضواناللهتعالیعلیه» نسبت به بودن گشوده انسانِ این دوران داشتند، مشعل شهادت را زمین نمیگذارند (1) وگرنه شهید حججیها و شهدای مدافع حرم به ظهور نمیآمدند تا شور ایمانی که تنها با حضور تاریخی، انسانها را در بر میگیرد، همچنان در میان باشد. آیا مردم ما آن شور ایمانی را با تشییع پیکر مبارک شهید حججی دوباره پس از غفلتی که سیاسیون پیش آوردند، تجربه نکردند؟ این عبور از پوچیِ جهان مدرن و حضور در بودنی که با شور ایمانی همراه است. بودنی است که انسان سیاسی در افق انقلاب اسلامی به دنبال آن است، بودنی که «پریروزِ» حضور قدسی ما را به «پسفردایِ» عبور از «دیروز» و «امروز» و «فردایِ» ظلمات مدرنیته متصل میگرداند.
5- حضور در جهانی دیگر: تعلّقِ تاریخی، همراه با دغدغه و درد، برای رسیدن به آرمانهایی است که معنای خود را در آن آرمانها میتوانیم جستجو کنیم و امروز با انبوه مشکلات، ولی در عین تعلّق به انقلاب اسلامی و در رجوع به امام حسین«علیهالسلام» و روح فداکاری و شهادت، میتوانیم از آن مشکلات عبور کنیم. تا معلوم شود میتوان در تاریخ دیگری وارد شد که آن تاریخ، «جهان بین دو جهان» است. جهانی آزاد از همه تنگناهایی که فرهنگ مدرنیته برای بشر امروز پیش آورده است. انسان سیاسی به معنای واقعی، آن کسی است که متوجه امکانی باشد که در زمانه خود، خداوند برای او فراهم کرده تا به جای تسلیمشدن در مقابل مشکلات، به تاریخی نظر کند که خداوند در دل همین مشکلات برای او اراده کرده است.
6- ما چگونه میتوانیم بفهمیم در این زمان و در این تاریخ فرقهای از فرق اسلامی نیستیم، بلکه به حضور جهانیِ خود با هویت دینی میاندیشیم و اینکه بدانیم اگر از دریچه چشم عقل غربی به خود نگاهکردیم، خود را در این جهان درست درک نکردهایم.
فهم جهان و انسانِ امروزین، هنرِ حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» بود که متوجه شدند انسانِ امروزین خودش میخواهد قانونگذار باشد و حکومت از آنِ او باشد. و در همین راستا باید پشت کار مداوم رهبر معظم انقلاب«حفظهالله» را در مطالعه رُمانهای جهان غرب فهمید، به آن معنا که باید در جهان امروزحاضر بود تا بودنِ آخرالزمانی خود را و سیاستی که در این دوران باید دنبال کند درک نماید که همان در جهان بودن است در عین قدسیبودن.
رهبر معظم انقلاب هم در ۱۴ خرداد سال ۹۹ جملهای در رابطه با حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعليه» دارند که میتوانیم در همین فضا روی آن فکر کنیم. میفرمایند: «یک نمونهی دیگر از این تحوّل در نگاه به دین و مسائل دینی، پافشاری بر تعبّد بود در عین نگاه نوگرایانه به مسائل؛ یعنی امام، یک فقیه نوگرا، یک روحانی نوگرا بود؛ به مسائل با چشم نوگرایانه نگاه میکرد؛ در عین حال به شدّت پابند به تعبّد.»، منظور از نگاه نوگرایانه آیا همان خرد و سیاستی نیست که انسان در عین تعبد به معادلات جهانی که در آن زندگی میکند، متوجه آینده قدسی بشر آخرالزمانی باشد؟
7- مسئله بودنِ امروزین ما: مسئله ایران و مسئله شخصیت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» در این تاریخ و انسانی که به عنوان انسان سیاسی در افق انقلاب اسلامی باید باشیم، مسئله بودن امروزین ما میباشد. بودنی که اخلاق او تجلی وجودِ ذاتی او و وجودِ تاریخی او است. ناکارآمدی تذکرات اخلاقی به جهت نگهداشتن انسانها با خدای دیروز است، غافل از چشماندازی که با انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده شده است. به همان معنایی که در قرآن داریم: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْن»، خداوند در هر روز و روزگاری در شأنی در صحنه است.
8- نه نفی جهان مدرن و نه بیرون از آن: حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» چه افق و چشماندازی در این تاریخ مقابل ما قرار دادند تا ما از خِرد جهان مدرن و احساس حضور جهانیِ بشر مدرن بیگانه نباشیم و در عین حال از ذات انسانی و هویت قدسی خود بهرهمند گردیم؟ این نوع بودن با توجه به انقلاب اسلامی به عنوان یک تاریخ، برای ما پیش میآید و آنی میشویم که خود را در دفاع مقدس احساس کردیم. خِردی که نه عین جهان مدرن بود و نه بیرون از آن. نفی جهان مدرن و یا فروافتادن در آن، هیچکدام آن بودنی نیست که حضرت امام متذکر آن شدند.
9- بودن آخرالزمانی چه بودنی است؟ شرایط اخلاقی مورد نیاز امروز ما، مجموعهای از دستورالعملهای معین و مدوّن نیست. تمدن نوین اسلامی و انسان سیاسی در افق انقلاب اسلامی نیز با صدور دستورالعمل و بخشنامه پیش نمیآید، بلکه باید ندایی از درون جانِ اهل نظر و علم در داده شود که آنها را به فردا بخواند. آنها اگر بتوانند به فردا نظر کنند و از چشماندازی که در مقابلشان گشوده شده چشم برندارند، به سمت آن حرکت میکنند و در بودنی خود را احساس میکنند که بودنی است به وسعت بودن آخرالزمانی انسان، و حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» متذکر این «بودن» بودند و در همین راستا نظر به ظهور حضرت مهدی«عجلاللهتعالیفرجه» داشتند و اینکه انقلاب اسلامی را مقدمه ظهور آن حضرت میدانستند، فرمودند: إنشاءالله تشریف بیاورند تا این انقلاب را تقدیمشان کنیم.
10- حرف اصلی: با توجه به آنچه گذشت، آیا نباید انقلاب اسلامی و ایران در راستای بودنِ امروزینِ ما در این تاریخ مسئله اصلی ما و اصیلترین وجه وجودی ما باشد که در راستای شخصیت حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» آن را دنبال کنیم؟ آیا سیاستمداری و تفکر اجتماعی در بهترین نحوه بودنش، چنین بودنی نیست؟
11- آغازی به سوی گشودهشدن در هستی خود: آنجایی که پای رهانیدن و نجات انسان در میان است، از روحیه قبیلگیِ فکری و یا روحیه مدرنِ غیر قدسی، کاری ساخته نیست، مگر آنکه این انسان پیشاپیش به نسبت بنیادین هستیِ خود، که عین ربط به هستی است، نائل آید و تا آنجاهایی که به خودش مربوط است، از جانب خودش به سوی گشودهداشتن خویش در ساحت حضور در هستی، آغاز کرده باشد.
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
-------------------------------
1- حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» پس از قبول قطعنامه در پیام خود میفرمایند: خداوندا، كشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه اند و نيازمند به مشعل شهادت؛ تو خود اين چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.