بسم الله الرّحمن الرّحیم
انقلاب اسلامی؛ عامل نجات از ظلمات دوران
سؤال:ميدانيم كه انقلاب اسلامی از ارزش والايي برخوردار است انقلاب اسلامی نشانهی شدتگرفتن بحران جهان موجود است و عکسالعملی بود در مقابل وضع جهان کنونی و به واقع مدخل ورود به تمدن اسلامي است با آن بركات خاصش؛ و امام خميني«رحمةاللهعليه» با آن بصیرت خاصی که داشتند برای همين انقلاب آن همه تلاش نمودند و سالها مبارزهكردند و بهتعبيرشما بزرگترين نعمت الهي در اين عصر، همين انقلاب اسلامي است ولي متأسفانه ميبينيم همانطوري كه در زمان پيامبر(ص) مسلمين اسلام را درست نميديدند و لذا بعد از رحلت حضرت به اسلام حقيقي پشت كردند و برعکس؛ امویانی مثل ابوسفيان اسلام و تواناييهاي آن را ميديدند و به سهم خود براي نابودي آن تلاش فراوان كرد. امروز هم ميبينيم كه مسلمين و حتّي بسياري از ايرانيان شيعه، انقلاب اسلامي ايران را آنطور كه بايد وشايد نميبينند در حالی که غرب و به خصوص آمريكا آن را و تواناييهاي آن راميبينند و بهشدت با آن درگير ميشوند تا شايد از صحنهی عالم بيرونش برانند. شايدبشود گفت: مظلومترين حقيقتي كه فعلاً در اين عالم هست، انقلاب اسلامي است، گويافقط شهدا شناختند انقلاب اسلامي چه حقيقت بزرگي است و به راحتي خود را فداي آن كردند. البته درست است كه همهی حقايق در عالم ارض غريب و مظلوماند اما بالأخره براي ارتباط با آنها مردم تلاش ميكنند؛ مثلاً حقيقت كربلا هم غريب است امابالاخره مردم براي تماس با حقيقت آن تلاشي ميكنند، هر چند بسيار ديده ميشود كه در اين راه به اشتباه ميافتند. اما بسيارند كساني كه از اين انقلاب حتّي دفاع ساده هم نميكنند و ايران را به عنوان سردمدار مبارزه با جهان كفر نميشناسند. براي خود ما هم شناخت انقلاب مشكل است؛ زیرا نه شرايط، شرايط اوّل انقلاب است كه فضاي جنگ يك نحوه معنویتی را در كشور حاكم كرده باشد تا در آن راستا عظمت انقلاب فهميده شود و نه ما اخلاص و صفاي آن بسيجيان را داريم كه با دلدادگي به انقلاب،حقيقت آن را قلباً شهود كنيم. لذا مجبوريم به بحثهاي معرفتي پناه بياوريم تا راه قلب را از طريق عقل طيكنيم. حالا در اين فضا شما بفرماييد كه چطوري براي فهم اين انقلاب تلاش باید کرد كه هم خودمان اين انقلاب را درككنيم و هم اينكه براي نشر آن تلاش نماييم؟ در واقع سؤال ما از شما اين است كه براي شناختن و شناساندن اين انقلاب چهكاركنيم؟
جواب: اصل انقلاب اسلامي مثل كربلاست؛ كه وقتي با آن درست ارتباط پيدا كرديم، هم خودش را به ما نشان ميدهد و هم زبان ارائة خودش به سايرين را به ما ميآموزد. شما ببينيد: همين كه با شناخت جایگاه تاریخی انقلاب، واردوفاداري به انقلاب اسلامي شديد، بعد از مدتي ميرسيد به اين كه تمام بركات عالَم دروفاداري به اين انقلاب است. شما چطوري با كربلا اُنس میگیرید به طوری که بعد ازمدتي متوجه میشوید با كربلا ميشود همه چيز بهدست آورد؛ نه فقط براي خودتان،بلكه به بقيه هم ميتوانيد از طریق کربلا همه چيز بدهيد. بر این مبنا اساس کارتان باید این باشد که شما نمیخواهد انقلاب اسلامي را نجات بدهيد، کاري بکنيد که انقلاب اسلامي شما را نجات بدهد. با انقلاب اسلامی، روحی معنوی در جهان بسط پیدامیکند و انسان از سلطهی تکنیک آزاد میشود.
جبرانخليلجبران در كتاب خود به نام «پيامبر» اين مطلب را دارد كه پس از آنكه پيامبر براي مردم از عشق و بخشش وتربيت و كار و دعا و خانه و دوستي و امثال اينها سخن گفت و راه و رسم صحيح برخوردكردن با هر يك از اين مسائل را براي آنها شرح داد: «آنگاه كشيش پيري وي راگفت: از «دين» بگو. و او گفت: من امروز مگر هيچ غير آن گفتهام؟...» منظورم از نقل اين جمله همين است كه مگر همين وفاداري به انقلاب اسلامي براي حفظ انقلاب، خودش به خودي خود موجب نجات ما نميشود؟ و مگر متن دين، اقتضاي چنين انقلابي را ندارد، ومگر توجّه به انقلاب اسلامي غير از دينداري است؟ پس اگر انقلاب اسلامي را شناختيم و دوست داشتيم، خودش به ما ميگويد كه ما چهكار كنيم. بناست انقلاب اسلامي تكليف ما را روشنكند و توجه ما را به افقهاي بلندتر زندگي بيندازد، نه اينكه من تكليف اين انقلاب را روشنكنم. اين انقلاب به جهت ريشههاي عميق تاريخي و ديني، جاي خودش را در تاريخ معاصر بازكردهاست و دارد خودش را نشانميدهد، مثل كربلا؛ يعني آياواقعاً اين كربلاست که به شما ميگويد: «من چهكار كنم؟» يا شماييد که به كربلاميگوييد؟! ما چه كار كنيم كه از تو جدا نباشيم. شهيدمطهري«رحمةاللهعليه» سخنرانیهای كتاب «حماسهی حسيني» را براي خودشان گفتند يا براي كربلا؟ به نظر منبراي خودشان؛ كربلا بود که به ايشان گفت اين كار را بكن تا به من وصل بشوي، نه اينكه اين كار را بكن تا براي من كاري كرده باشي. شهيدمطهري«رحمةاللهعليه» هم به كربلا نگفتهاند: تو اينطور بشو كه من ميگويم، بلكه كربلا گفت: تو اينطور بگوكه من هستم. ميخواهم بگويم كه انقلاب اسلامي خودش را آرامآرام به شما نشانميدهد. ما براي اين انقلاب جايگاه و شخصيتي خاص قائلايم و به همين جهت ميگوييم كه ارتباط با اين انقلاب به شما عالَم ميدهد و عالَمِ آينده را نيز تعيين ميكند. حالا اگر شما رسيديد به اينكه اينها صحيح است، دنبال انقلاب راه ميافتيد، يعني راه و چاره را از او ميگيريد و تكليف خود را تعيين ميكنيد و از نیستانگاری یانیهیلسیم دوران آزاد میشوید که این همان رسالتی است که از کربلا شروع شد.
----------------------------------------------------------------------
سؤال:شما از داستاني كه از «جبران خليل جبران» نقلکرديد، منظورتان چه بود؟آيا منظورتان اين نبود كه: «ما آنچه دربرخورد با اين انقلاب بايد ميگفتيم، گفتيم،ديگر چيزي نماندهاست!»؟
جواب: ميخواهم بگويم: از انقلاب اسلامي، به دنبال چيزبرتري نباشيد، خودِ «انقلاب اسلامي» همان نوري است كه به دنبالش بوديد و نقطهی انكشاف تمدن اسلامي است. ميخواهم بگويم شما بايد به اهداف انقلاب وفادار بمانید،خودِ انقلاب دارد ميگويد كه: «من كيام و چه كار ميتوانم بكنم.» اين خطر هست كه ما ساده از انقلاب بگذريم و به دنبال چيز ديگرباشيم؛ ميگويند: طرف به جنگل رفتهبود، گفت: «از بس درخت بود، جنگل را نديدم!» حالا گاهي از انقلاب، چيزي غير ازشخصیت اصلی آن را ميخواهيم! در حاليكه همهی زندگي در اين عالَم ماندن در کنارانقلاب اسلامي است، پس بايد از همين انقلاب خيلي خوب استفاده كنيم. همین طور که واقعاً بعضيها كربلا را نميتوانند ببينند لذا ميخواهند براي كربلا كاري بكنند! ما بايد حواسمان باشد كربلا خودش يك حقيقت است كه توسط امامي معصوم و به نور اسلام و به كمك خدا تدوين شده است. انقلاب هم همين طور است، خودش يك حقيقت است و ريشه دردين دارد و يك فقيه بزرگ با اشراق خاصی که برقلبش شده، آن حقيقت را بر اساس اينزمان شكل داده است. شما از اين چيزي كه هست خوب استفاده كنيد. اوّلين گام جهت استفاده از انقلاب، درست شناختن آن است و جايگاه تمدنزايي آن را كه در راستاي تمدنزايي شيعه است، بشناسيم و ريشة تاريخي آن را درست درك كنيم. مثل آن درختي است كه پس از چهل سال ميوه ميدهد و ما اگر در هر مرحله از رشددهي درخت كه به ميوهدادن آن كمك ميكند؛ باشيم، در همان حال در كنار ثمرههاي درخت هستيم.
-----------------------------------------------------------------------
سؤال:آياميشود اينطوري سؤالكرد كه: «ما چگونه بايد با انقلاب برخورد كنيم؟
جواب: بله؛ آن وقت سؤالتان اينطور ميشود، حالا كه اين انقلاب يك رهنمود بزرگ خداست به بشر امروز، ما چه وظيفهاي نسبت به انقلاب داريم؟ چون انقلاب اسلامي يك شخصيتي است با هويت خاصی که دارد، انقلاب اسلامي همان آداب و ادب دينداريِ همهجانبه است درشرايط سياسي، اجتماعي، اقتصادي جهان معاصر، انقلاب اسلامي يعني انكشاف ظهور تمدن آخرالزمانياي كه اماممهدي(عج) شروع ميكنند. اگر نهضت جهاني حضرت حجّت را درست بشناسيم، يقيناً جايگاه تاريخي اين انقلاب را خواهيم شناخت كه چگونه اين انقلاب مدخل ورود به آن نهضت الهي خواهد بود و ايمانمان به ظهور نهايي وجود مقدس حضرت(عج)دو چندان ميشود، و از اين طرف اگر انقلاب اسلامي را درست بشناسيم و سمت و سو وريشههاي ديني و تاريخي آن را درست بررسي كنيم، مطمئن ميشويم اين انقلاب يك حقيقت فعّال تاريخي است كه همواره منزلهاي خود را يكي بعد از ديگري طي ميكند تا به سرمنزل اصلي خود كه ظهور تمدن همهجانبة شيعه است برسد و إنشاءالله بستر ظهور وجودمقدس حضرت بقيةاللهاعظم(عج) گردد. چیزی که حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» متوجه آن هستند و در رابطه با این انقلاب میفرمایند:«من امیدوارم که إنشاءالله این روحیهای که در این کشور هست، این روحیه اسلامی وتوحیدی که در این کشور هست، باقی باشد، این کشور را به صاحب اصلی او، امام زمان(عج) تحویل بدهیم».
تنها مسير نجات بشر جديد
با شناخت جایگاه تاریخی «انقلاب اسلامي» متوجه میشویم این انقلاب راهکار احياي حيات امروز بشر است، از يك فردبگير تا يك خانواده و يا يك كشور و جهان . حتی تجربه نشان داد آنهایی که مذهبي بودند اما نتوانستند با انقلاب اسلامی هماهنگ شوند، تحت تأثیر روح ظلمانی زمانه، به نحوی گرفتار فساد شدند. زیرا مذهب منهاي وفاداري به انقلاب مذهب نیست و لذا توانایی نجات در آن نمیباشد،همان طور که خط امام منهای پذیرش خط رهبری منجر به فروافتادن در دام دشمنان اسلام شد. پس اين نشان ميدهد آن ديني كه نجاتدهنده است در دل اين انقلاب نقش خود را بازي ميكند. ما واقعاً از نقش نجات دهندگی انقلاب اسلامی تعجبميكنيم؛ حتي يك مورد هم استثنا ندارد؛ که کسی در کنار انقلاب اسلامی، نسبت به آن بیتفاوت باشد و در عين مذهبيبودن، يك نوع فساد در شخصيتش ظاهر نباشد و بسیار پیش آمده آدمهايي كه دارای صفاي دروني هستند و به جهت تبلیغات منفی سعی میکنند درحاشیه باشند، ولی بالأخره نميتوانند عظمتهاي اين انقلاب را نبينند. بنده هرچه بيشتر این موضوع را دنبال کردهام بیشتر معتقد شدهام كه اين انقلاب مسير هدايت ونجات بشر دوران جديد است، به همین جهت هم نباید با ضعفهای جزئی که پیش میآیدانقلاب را ارزیابی نمود، باید با رویکرد کلی به آن نظر کرد که راه برونرفت ازظلمات دوران در نهاد این انقلاب نهفته است.
شما در قرآن ميخوانيد كه؛ «قُلْأعوذُ بِرَبِّ الّفَلَقِ، مِنّ شَرِّ ما خَلَقَ، وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إذا وَقَب «، «غاسِقٍ» يعني؛ تاريكي محض، واقعاً اگر انقلاب اسلامي نبود و اطلاعاتتان ازمدرنيته همينقدر بود كه آن را ظلمات دوران ميدانيد، چهكار ميكرديد؟! مدرنيته مگر با روح ضد قدسیاش، همان «غَسَق»، يعني تاريكي محض نيست؟، يكدفعه در دل اين ظلمتِ محض، يك نور پيدا شده است و به مقابله با آن ظلمت برخاسته، نوری پيدا شده که شما بهراحتي ميتوانيد آن را ببينيد و تجزيه و تحليل كنيد و ريشههاي تاريخي و سمتو سوي آينده آن را بررسي كنيد. قرآن با طرح آیهی «غاسِقٍ إذا وَقَب» و با توجه به آیات قبل آن، میخواهد بگوید: وقتي تاريكي همه جا را فرا بگيرد، از اين تاريكي به پروردگار عالم پناه ببر. به كدام پروردگار؟ «بِرَبِّ الْفَلَق»؛ به پروردگاري كه نميگذارد اين تاريكي حكومتكند. راستي اگر اين انقلابْ آن صبح ظلمتشكاف، در دل تاريكي مدرنيته نيست، پس باید يك صبح ديگر پيدا كنيد كه ربّ فلق آن را ايجاد كرده است! اينجاست كه اگر كسي مدرنيته را درست بشناسد و بفهمد چه ظلمات بزرگي است وانقلاب اسلامي و سمت و سوي آن را هم درست بشناسد، بسيار اميدوارانه به آينده مينگرد و طلوع نور خدا را در افق آينده، هر چه بيشتر حس ميكند كه چگونه جهت جهان به سوي نور است و چگونه غدير دارد به صحنه ميآيد و پردههاي ظلماني تاريخ را يكي پس از ديگري شكافته و با انقلاب اسلامی، تا اينجا رسيده و دارد جلو ميرود.
حالا عكسش: آنهايي كه اين انقلاب را ندارند، بگوييد در آينده چه دارند؟! بالاخره آدم آينده ميخواهد، آنهايي كه دلدادهی به اين انقلاب نيستند، كدامشان نسبت به آينده اضطراب ندارند؟! اين است كه ميبينيد آن بسيجياي كه تا ديروز باانقلاب بودهاست، چقدر زيبا و اميدوارانه زندگي ميكرده است. اما امروز كه ازانقلاب جدا شده نسبت به آيندهی خود و جامعهاشدر يأس دارد ميپوسد و چارهاي هم نميبيند! چون بدون آنكه بخواهد از طريق وسوسههاي شيطان، به نور پشت كرده است. درحال حاضر در صد زیادی از مردم اعم از مردم غرب يا مردم كشور خودمان ـ نسبت به آینده خود در اضطراباند، در حالی که وفاداران به انقلاب هرگز احساس بیآیندگی نمیکنند،زیرا میدانند اين انقلاب جاي خود را در آینده تاریخ باز ميكند. بنده اگر بخواهم جهان را بدون «انقلاب اسلامي» ببينم تمام عالم را سياه ميبينم.
اسلام عزيز بهعنوان هديهی خدا در ظلمات آخرالزمان توسط بزرگترين پيامبرش يعني حضرت محمّد(ص)به صحنه آمد، از آن طرف خداوند براي ادامه اسلام، امام معصومي را در غدير به مردم معرفي كرد تا اسلام در همان حالتِ حضوري و قدسي خود، خود را در دل تاريخ ادامه دهد،ولي حجاب سقيفه مانع ظهور آن اسلام شد و سپس با حاكميت بنياميه كار به جايي رسيدكه لعنت بر امام معصوم يعني علي(ع) بر سر هر منبري واجب گشت، چون شيطان ميديد كه آيندهی تاريخ از آن حضورِ حضرت علي(ع) و غدير است و لذا خواستند از اين طريق علي(ع) و غدير را از آيندهی تاريخ حذف كنند تا اسلامِ حضوري و قدسي را حذف كرده باشند و لذا با تمام اميد حتّي بر جسد مبارك سيدالشّهداء(ع) اسب راندند تا هيچ اثري از سيدالشّهداء(ع) در آينده تاريخ نماند. پس از حجابِ ظلماني بنياميه، حجاب ظلماني بنيعباس حاكم شد و همان كاري را كردند كه بنياميه انجام دادند، اميدوار ودلخوش كه ديگر غدير تمام شد، ولي در عين ظهورِ كم و بيش تاريخيِ غدير، بالأخره دردل حاكميت تركهاي عثماني كه ظلمانيترين حجاب غدير بودند، دولت صفوي ظهور كرد، كه يك نحوه بازگشت به غدير بود، هر چند شاه صفوي به جهت خودخواهيهايش تا حدّي حجاب بود، ولي كلّيت صفويه ظهور غدير شد و باز غدير در دل ظلمات جلو آمد تا آنجا که درانقلاب مشروطه و در مجلس شوراي ملّي ديگر مجتهديناند كه بايد مشخص كنند اين قانون ارزش اجرا دارد يا نه، و باز ظلمات مدرنيته از طريق رضاخان خواست غدير را به حجاب ببرد، به طوري كه حجاب اسلامي ممنوع شد، و باز غدير در دل ظلمات آخرالزمان جلو آمدو در انقلاب اسلامي، اين فقيه است كه بايد رأي مردم به رئيسجمهور را تنفيذ كند، وولايتفقيه يعني حاكميت حكم امام معصوم توسط كارشناس كشف آن حكم، و غدير هنوزمنزلهاي بسياري را بايد طي كند تا زماني که مستقیماً زندگی زمینی بشر به آسمان معنویت وصل شود و انسانها در يك قرار حضوري و قدسي وارد شوند و معني اسلام و تمدن اسلامي نمايان گردد و آنوقت پوچي معني واقعي خود را مييابد و از صحنه زندگیهارخت بر میبندد و بسیاری از پوچيهایی كه امروز مورد توجّه است در آن صورت موردتنفر قرار خواهند گرفت. با ظهور خداوند به عرصه تاریخ انسان، تمدن اسلامي طلوع كرده است و غدير دارد جلو ميرود. در شرایط جدید، اوّلين منزل «پيروزي انقلاب اسلامي» بود، گام بعدي، «تشكيل حكومت جمهوري اسلامي» گشت، سپس نوبت «تشكيل دولت اسلامي» است كه در حال شكلگيري است، سپس شرايط «تشكيل كشور اسلامي» فراهم ميشود و إنشاءالله «ساختن تمدن اسلامي» و ايجاد شرايط حيات طيبه فراهم ميشود، آنهايي كه تمدن اسلامي را مي شناسند، مي دانند در حال حاضر بايد در ايجاد ستونهاي آن تمدن كوتاهي و سستي به خود راه نداد و از هيچ تكاپويي در راستاي تحقّق تمدن اسلامي كوتاه نیایند تا خودرا در وسعتي به وسعت حضور حق در همهي تاريخ وسعت دهند. طراحی عالَمی این چنین دراین عالم کار آسانی نیست ولی همیشه اول هر تاریخی این چنین بوده است.
"موفق باشید"