سوره «اعلی» و راه نظر به بزرگ فهمیدن نام پروردگار
باسمه تعالی
آری! به قرآن رجوع میکنیم، از آن جهت که قرآن میتواند بر حیات ما بهترین نقش را بزند و ما نیز برترین نقش را در آن جستجو کنیم. قرآنی که بلا واسطه بر قلب پیامبر«صلواتاللهعلیهوآله» درخشید تا بشریت در نسبت با خود، از آن درخشش بیبهره نباشد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى» اى رسول ما نام خداى خود كه بسی بلندمرتبه است، بزرگ دار و تنزیه کن تا قلب تو و هر آن کس که چنین میکند، از صفات نكوهيده مصفا گردد و آماده اشراقات انوار جلال احدى شود، در این حالت است که متوجه ربوبیت و مدیریت اعلای او نسبت به خود و نسبت به همه عالم میشود و او از آن جهت که ربّ انسان است به سوی ما میآید تا او را در عالیترین نحوه حضورش تجربه کنیم.
پس از آنكه به رسول اكرم«صلّىاللّهعليهوآله» خطاب رسيد كه پروردگارت را به اسم ربّ، ستايش نما؛ حضرت به امت دستور فرمودند در ركوع نماز «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ» بگوئيد و در سجده «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَی وَ بِحَمْدِهِ»، تا انسان در هر نمازی متذکر حضور سبحانیِ پروردگارش باشد و حمد او را که نظر به زیباییهای عالم هستی است، مدّ نظر آورد.
«الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى» همان ربِّ اعلایی که اجزاء مخلوقات را گردآوری و سپس جميع اجزا و اعضای آن مخلوق را آنطور كه سزاوار و شايسته است، متعادل کرد.
«وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى» همان ربِّ اعلایی که براى هر چيزى كمالی خاص و غايت مخصوصى قرار داد و به آن كمال و آن غايت رهنمون گشت .
«وَ الَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعى» پس از آنكه خداوند اشيا را به سوى كمال و غايتشان راهنمايى فرمود، اسباب اين کمال را نيز فراهم نمود، و درختان و گياهان را كه زندگى انسان و حيوان به آنان بستگى دارد، از زمین اخراج نمود و نیز میتوان گفت جميع قوایی كه در انسان پنهان بود را در سرزمین بدن آشكار ساخت تا در هر حال متوجه نظامی وحدانی ذیل ساحت قدس ربوبی او بشویم.
«فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى» همان ربّ اعلا، آن گیاهان را فانى و سياه قرار داد، به همان معنایی که زندگی دنیا چنین است و قوایی که در بدن ظاهر میشود با مرگ خشك مىشوند تا حیات، از گردونهای به گردونه دیگر سیر کند. همانطور که پس از خشک و سیاهشدن خاشاک، باز بهاری پیش میآید و حیاتی دیگر، و در هر همین گردونه حیات است که خطاب به حضرت محمّد«صلّىاللّهعليهوآله» يا به هر كس كه خطاب او ممكن باشد، فرمود:
«سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى» ما آيات خود را به زودى طوری براى تو مىخوانيم که دیگر فراموشی نسبت به آن ها برایت معنا نداشته باشد. به همان معنایی که آن حضرت فرمودند: «رفع عن امّتى الخطاء و النّسيان» که حکایتی است از حضوری دیگر و اینکه در آن حضور بر عکسِ فنای گیاهان، فنایی نیست.
باید از خود پرسید این حضور، چه حضوری است که با حضورهای قبلی رسول خدا«صلواتاللهعلیهوآله» که تا حدّ نزول وحی بر قلب آن حضرت بود، متفاوت است. حضوری در ساحتی دیگر مثل آنکه سالک از «حال» به «مقام» میرسد و در «مقام» نسبت به حقایق استقرار مییابد و بودن او عین حضور میگردد. حضوری متعالی در نسبت با درک سبحانیِ اسم ربّ اعلی.
«سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى» حکایت حضوری است که حضرت در آن حضور در نهاییترین بیکرانگی خود حاضر میشوند و در گفتار و رفتار آینهای میگردند برای آخرین دوران و آخرین انسان، تا آن انسان بتواند از طریق آن حضرت همه مسائل خود را فهم کند و به سیر نهایی خود ادامه دهد.
«إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ» مگر آن که را خدا خواهد. بنابراین تو و هر آن کس که در افق آن حضرت قرار گیرد، در آن حضور هستی مگر آنکه خدا بخواهد آن حضور را از تو بگیرد. به این معنا كه خداوند قدرت گرفتن آن را دارد ولی او این حضور را که فوق کمال علمی است، داده است، حکمت بالغه خاصی که با شخصیت انسان یگانه میشود و عمل او عین آن حکمت میگردد، به همان معنای ثبات شخصیت در عین ادامه رشد در کمالی برتر.
«إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفى» كه او به امور آشكار و پنهان عالم آگاه است و میداند آنچه را که نزد انسان ظاهر و آشكار است، لذا هم میداند انسانها با چه مسائلی در امروزشان روبهرو هستند و چه مسائلی در پیش دارند که فعلاً برای آنها آشکار نیست، ولی بالقوه در آنها هست، علاوه بر آنکه به عمیقترین دغدغههای پیامبر آگاه است و اصیلترین جواب را از طریق وَحی بر آن حضرت نازل میکند.
«وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرَى» تقدير كلام چنین است که «وَ نُيَسِّرُكَ لِلْطَريقَة الْيُسْرَى» یعنی ما تو را آن چنان رهنمون مىشويم كه همواره براى دعوت و تبليغِ زبانى و عمليات آسانترين طریق را اتخاذ كنى، چه در هدایت آنهایی که به دنبال هدایتاند، همانند حضرت مولای متقیان«علیهالسلام» و راهی که آن حضرت از طریق هدایتهای رسول خدا«صلّىاللّهعليهوآله» طی کردند که راهی هموار و اساسی بود، چه در اتمام حجت نسبت به آنهایی که به دنبال هدایت الهی نبودند. لذا نفس شريف پيامبر«صلّىاللّهعليهوآله» را مجهز به توانی مىكند كه بتواند وظيفه رسالت خود را به آسانى و به بهترين طريق انجام دهد. امری که همه متفکران و مصلحان به دنبال آن میباشند ولی رسول خدا«صلّىاللّهعليهوآله» به عالیترین صورت به مدد الهی به ظهور آوردند.
«فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى» به رسول اكرم«صلّىاللّهعليهوآله» میفرماید: مردم را متذكر گردان اگر تذكر و اندرز تو به آنان نفع بخشد.
حال که بنا شد اسم پروردگارت را بزرگ داری و او راه آسانی را مقابل تو قرار داده، هر کجا زمینه تذکر فراهم است، متذکر آن راه باش از آن جهت که خداوند قدرت تذکردادن به بشریت را در تو فراهم کرده. تذکر به حضوری که برایت پیش آمده.
«سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى» البته به زودى آن كسى كه در او قلباً حالت خشيت هست و گرفتار انکار و عناد درونی نیست و سلیم الفطره میباشد؛ متذكر ميگردد و قبول ميكند.
«وَ يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى» و در چنین شرایطی که حق و باطل به روشنیِ تمام به ظهور آمده، از آن تذكّر، شقىترينها هستند که روی بر میتابند. همانهایی که قرآن در موردشان فرموده: «سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ». آنان آنچنان گرفتار خودبینی و استکبار شدهاند که اگر به آنها از آینده کارهایشان بیم دهی، و یا با آنها درگیر نشوی و آنها را به خود واگذاری تا بلکه به خود آیند؛ فرقی نمیکند، آنها ایمان نخواهند آورد، زیرا برعکس قبلیها اهل خشیت و دارای قلب تذکرپذیر نیستند.
«الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرى» همانی كه در آتشی بسیار سنگین فرو میافتد. آتشِ درگیری با خود و با فطرتاش و محجوبشدن از ربّ اعلایاش و امیدوارشدن به غیر خدا که این بزرگترین آتش است.
«ثُمَّ لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى» آتشی که نه در آن میمیرد تا راحت شود، و نه زنده است که بتواند در آن حالت زندگی داشته باشد. عذابی که تمنّای مرگاش هم بیجواب میماند.
«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى» حال در مقابل افراد شقی و سرنوشتی که با آن روبهرو شدند، كسى است كه از صفات نفسانی پاك باشد و در مسیر «نموّ» و «رشد» و «شدن» قرار گیرد.
«وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» همان کسی که متذکر اسم پروردگارش میباشد و از افقی که نور توحید در مقابلاش است هرگز غفلت نمیکند و مییابد که پروردگارش به نور اسم ربّ و ربوبیتاش به سوی او آمده؛ پس نماز میگذارد زیرا متوجه جایگاه نماز است به همان معنایی که خداوند فرمود: «أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي» زیرا او پروردگار اعلایاش را شناخته و خدایاش را فراموش نکرده تا خود را و نیازهای اساسی و اصیلاش را فراموش کند به همان معنایی که فرمود: «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ» آنان خدای خود را فراموش کردند و در نتیجه خود را و آنچه موجب کمالشان میشد فراموش نمودند.
«بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا» هان! ای اهل دنیا که نسبت به آنچه از طرف پروردگارتان آمده، بیتفاوت هستید و نه در صدد تطهیر قلوب خود میباشید و نه متوجه سبحانیبودن اسم پروردگارتان! بدانید که زندگی دنیا را انتخاب مىكنيد و عملاً آن رستگارىها و آن نماز را وامىگذاريد و گرفتار محبت به دنیا میگردید تا دنیا و اهل دنیا بر شما ولایت داشته باشند.
«وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى» در حالی که توجه به حیات ابدی که هم اکنون میتوانید در آن حاضر شوید بهتر و پایدارتر است نسبت به امور دنیایی که برگزیدهاید و همواره نگران تغییر وضعیت هستید و نگران بیارزششدنِ آنچه گمان ارزشمندی آن را داشتید.
از آن جهت میتوان هم اکنون در آن ابدیت حاضر بود که خداوند فرمود: «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كَانَ مِيقَاتًا» آن «یوم الفصل» از همان ابتدا میقات و وعدهگاه انسانها بود و در همان دنیا میتوانستند در آن آینده حاضر شوند و دنیای خود را متعالی سازند، زیرا انسان همواره در آینده خود زندگی میکند.
«إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولى صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى» اين نکات که حکایت حضور متعالی اهل خشیت از یک طرف و گرفتار آتش سهمگینشدنِ انسانهای شقی است از طرف دیگر، همه و همه در کتب رسولان پيشين ذكر شده،بهخصوص درصحف ابراهيم وتورات موسى«علیهماالسلام».
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته