حضرت علی«علیهالسلام» معجزۀ نبوت
باسمه تعالی
1- آیا نباید از خود بپرسیم با چه کسی در بستر تاریخی که با اسلام آغاز شده؛ خود را میتوانیم معنا و درک کنیم؟
2- اسلامی که به حکم سخن رسول خدا«صلواتاللهعلیهوآله» آخرین دینی است که پس از آن، قیامت خواهد بود و در این رابطه فرمودند: «مَعْشَرَ الْمُسْلِمِينَ إِنِّي إِنَّمَا بُعِثْتُ أَنَا وَ السَّاعَةُ كَهَاتَيْنِ قَالَ ثُمَّ ضَمَّ السَّبَّاحَتَيْنِ»(1) اى مسلمانان بعثت من با قيامت مانند اين دو انگشتم توأم است- و دو انگشت سبّابه خود را كنار هم قرار داد-. تا معلوم شود با سلام میتوان بستر نهاییترین حضور بشر را در هویت قرب الهی مدّ نظر داشت.
3- در زیارت حضرت امیرالمؤمنین«علیهالسلام» در مسجد کوفه که عملاً محل حکومت آن حضرت بوده است، عرضه میداریم: «يا أمِيرَ المُؤْمِنِينَ بِكَ أَتَقَرَّبُ إِلى الله زُلْفى» و از این طریق متذکر این امر هستیم که از طریق نظر به شخصیت حضرت علی«علیهالسلام» راهِ قرب الی الله را مییابیم.
4- در رابطه با قرب الهی از طریق انسان های کامل اولاً: باید نسبت تکوینی و وجودی خود را با خود در بستر انسانیتِ خود مدّ نظر داشت. ثانیاً: به نمادی که آینۀ نسبتِ انسانیت ما با خود و با خداوند است؛ اندیشید و فکر کرد.
5- در رابطه با نسبت ما با خدا که تنها در نسبت با انسانیت ما واقع شده، به نسبت خداوند با امکان ذاتی مخلوقات فکر کنید، از آن جهت که خداوند بر اساس امکان و ظرفیت ذاتی هر مخلوقی، آن مخلوق را خلق میکند و به آن خطاب میکند: «کُن» باش، «فیکون» پس میشود. و این بدان معنا است که هر مخلوقی قبل از خلقتش در علم خداوند بوده است و امکان خلقشدنش نیز مدّ نظر خداوند قرار داشته.
6- آری! ما در ذات خود میتوانستیم و امکان آن را داشتیم که انسان باشیم و او نیز ما را بر اساس همان امکان ذاتیمان که انسانبودن است؛ خلق نمود. پس رابطۀ خدا به عنوان خالقِ ما با ما در رابطه با انسانبودنِ ما میباشد و رابطۀ ما با خداوند نیز در همین رابطه که تنها رابطۀ ما با خداوند است؛ ممکن است که همان عبودیت انسان است نسبت به خدا. به همان معنایی که فرمود: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»(بقره/21).
7- حال این مائیم و رابطه با خداوند در نسبت با مخلوقبودنِ خود که همان «عین الربط» بودنِ مخلوق است با خالق، به همان معنای فقر ذاتی که فرمود: « يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»(فاطر/15). که با به میانآوردنِ عبودیت خود به عنوان عبودیت انسانی خود، حقیقت ذاتی خود را درک میکنیم ، آن هم در نمادهایی همچون پیامبر خدا و ائمۀ هدی«علیهمالسلام».
8- با توجه به نکات فوق، با نظر به اینکه با حضور وجه انسانی خود، خود را در محضر خداوند احساس کنیم، در زیارت حضرت امیرالمؤمنین«علیهالسلام» عرضه میداریم: «يا أمِيرَ المُؤْمِنِينَ بِكَ أَتَقَرَّبُ إِلى الله زُلْفى» و با نظر به شخصیت و سیرۀ آن حضرت، انسانیت خود را که تنها راه نظر و قرب به خداوند است، احساس مینماییم و نهایت حضور خود را با نظر به مولایمان در خود مییابیم و با او بیشتر و بیشتر به خود نزدیک میگردیم، به همان معنایی که به گفتۀ جناب مولوی: «در دو چشم من نشین ای آنکه از من، منتری / تا قمر را وانمایم کز قمر روشنتری» و به این معنا تنها میتوان به اولیای معصوم و خطاب به آن حضرت مولا گفت: «در من، فراوانتری از من».
9- با نظر به شخصیت و سیرۀ مولایمان علی«علیهالسلام» آنطور که جناب عدی بن حاتم آن حضرت را درک کرد، مییابیم چه اندازه آن حضرت به ما نزدیکاند و چه اندازه میتوان در زندگی همچون عدی بن حاتم با آن حضرت زندگی کرد به طوری که او در جواب معاویه که از او پرسید: از علی«علیهالسلام» و شیوه حکومتش، بگو.
عدی گفت: مرا معاف دار! معاویه نپذیرفت. عدی زبان به ستایش امیرمؤمنان«علیهالسلام» گشود و گفت: «به خدا سوگند که او بسیار دوراندیش و پرتوان بود، سخنانش برپایه عدل و داوریاش همانند حقیقت بود. چشمههای حکمت و دانش در اطراف وجودش میجوشید و دریای علم در وجودش موج میزد. از دنیا و زرق و برقِ فریبندهاش نفرت داشت و با مناجات شبانه مانوس بود.
فراوان میگریست، بسیار میاندیشید و در تنهایی، نفس خود را بازخواست میکرد. زندگانی سخت داشت و با رعیت، به حسب ظاهر، فرقی نداشت. به تمام پرسشهایمان پاسخ میداد و نیازمان را برمیآورد. با اینکه ما را فوقالعاده به خود نزدیک میساخت، اما هیبت و شکوه آسمانیاش چنان بود که از بزرگی و جلالش جرات نگاه کردن به چهرهاش یا پروای سخن گفتن نداشتیم. هر گاه تبسّم میکرد، گویی از رشته مروارید پرده برداشته است. مؤمنان را بزرگ میداشت و یار مستضعفان بود. در حکومتش قدرتمند از ستم او نمیترسید و ناتوان از عدالتش مایوس نبود.
به خدا سوگند! شامگاهان در محراب عبادت چونان مارگزیده به خود میپیچید و بسان انسانی داغدیده ضجّه میزد و اشک از دیدگانش فرو میبارید. هنوز گفتارش در گوشم طنینانداز است که میگفت: «ای دنیا! از من فاصله گیر و دیگری را بفریب، که من تو را سه طلاقه کردهام و میفرمود: «آه از کمیتوشه و دوری راه آخرت و تنهایی!»
سخنان عدی چنان معاویه را متاثر کرد که ناخودآگاه گریست و گفت: «خدا، ابوالحسن را غریق رحمت کند، که واقعاً چنین بود. آنگاه پرسید: فراق علی«علیهالسلام» را چگونه تحمّل میکنی؟! عدی گفت: «در فراقش به زنی میمانم که فرزندش را در دامنش کشته باشند که هرگز اشک چشمش خشک نمیشود و یاد فرزند را فراموش نمیکند.» معاویه سؤال کرد: چه وقت به یاد علی«علیهالسلام» میافتی؟
گفت: «مجالی برای فراموش کردنش نمییابم.»
معاویه گفت:یا ابا طریف، روزگار از دوستی علی«علیهالسلام» با تو چیزی گذاشته است؟
عدیّ گفت: از روزگار جز دوستی علی«علیهالسلام» چیزی ندارم.
گفت: چقدر از دل تو جایگاه محبت اوست؟ گفت: همۀ قلبم.
معاویه گفت: گمان میکردم گذشت روزگار، دوستی علی«علیهالسلام» را از یادت برده باشد.
عدیّ گفت: معاذ الله! هر لحظه دوستی او در دل من فزونی گیرد و دشمنیام با تو ای معاویه چنان است که میدانی. (2)
آیا این نهاییترین نسبتی نیست که ما از طریق آن حضرت مانند عدی بن حاتم باید با خود داشته باشیم ؟
10- با نظر به سیره و شخصیت مولایمان علی«علیهالسلام» آنچه در ما حاضر میشود، حقیقت ایمان است. آری! ایمان به حضورِ لایتغیّر سنن الهی در همۀ مناسبات ، درامروز در آینده. و در همین رابطه آن حضرت در مقابل جریان سقیفه که در آن بنا بر تغییر جهت اسلام بود، منفعل نمیشوند و میدانند خداوند از طریق اسلام راه دیگری را برای بشریت گشوده و در نتیجه در مقابل پیشنهاد ابوسفیان که پس از به خلافترسیدن ابابکر، از حضرت خواست که دستشان را به ابوسفیان بدهند تا ابوسفیان با آن حضرت بیعت کند و سپس به دفاع از آن حضرت با جریان سقیفه مقابله کند؛ حضرت نپذیرفتند. زیرا بحث، بحثِ مقابلۀ دو قدرت با همدیگر نبود، بلکه بحث در حضوری در تاریخ در میان بود که با اسلام به میان میآمد و بشریت را در نهاییترین حضورش حاضر میکند و این یعنی تمدنی فکرکردن و نظر به افقهای دور و نسبتی که باید با انسانیت همۀ انسانها به میان آورد، با حضور در جبههای که حضرت زهرای مرضیه«سلاماللهعلیها» در مقابل جریان سقیفه گشودند، بدون تقابل نظامی. زیرا مولایمان به عنوان نماد کامل ایمان به خوبی میدانستند با اسلام، حضور دیگری در میان خواهد بود. همانند بصیرتی که رهبر معظم انقلاب نسبت به آیندۀ این انقلاب مدّ نظر دارند و آقای هاشمی در شورای عالی امنیت ملی گفته بودند فلانی - در رابطه با مذاکره با آمریکا- استدلالهایی دارند که من جوابی برایش ندارم.(3)
والسلام
----------------------------------------------------------------
1- أمالي المفيد، ص: 189
2- https://www.aparat.com/v/c036yu1
3 - https://www.aparat.com/v/hc346