پیامبر خدا و ائمه«علیهمالسلام» و بازگشت به ایمان گمشده
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
«اَلسَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیک یا نَبِی اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی الْمُجْتَبی، أَلسَّلامُ عَلَیکَ یا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضآ أَلمُرتَضی»
راز نظر به سیرۀ اولیای الهی
1- در سالروز رحلت حضرت رسول اکرم«صلواتاللهعلیهوآله» و شهادت امام حسن مجتبی و علیبن موسیالرّضا«علیهماالسلام» باید همچنان با نظر به سیرۀ انسانهای کامل که هر کدام آینۀ معنابخشی به زندگی میباشند، خود را معنا کرد و در آن بستر خود را ادامه داد، و این راز نظر به اولیای الهی در سالروزهای تولد و شهادت آنها میباشد تا معلوم شود با نظر به سیره و شخصیت آن عزیزان ما چه اندازه با حقیقت خود آشنا هستیم. از آن جهت که آنان حقیقت انسانیتِ هر انسانی هستند.
پیامبر خدا«صلواتاللهعلیهوآله» و دغدغۀ تعالی انسان
2- خداوند در وصف رسول خود فرمود: «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ»(توبه/128) به يقين، رسولى از خود شما انسانها به سويتان آمد كه رنجهاى شما انسانها بر او سخت است؛ و اصرار بر هدايت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!
آیا از این آیه برنمیآید که رسول خدا«صلواتاللهعلیهوآله» دغدغۀ مشکلات جامعه بشری را داشتهاند و دغدغۀ هدایت و اصلاح امور آنها را؟ و خداوند خواسته است از طریق چنین شخصی که تا آن اندازه نسبت به نجات انسانها دغدغهمنداند بستر تعالی انسانها را فراهم کند؟ و آن حضرت را شایستۀ این امر یافت و او را به عنوان رسولی از طرف خود به سوی ما فرستاد؟
راهی برای احساس معنای انسانیت خود
3- در راستای دغدغههایی که پیامبر اکرم«صلواتاللهعلیهوآله» نسبت به تعالی انسانها داشتند، یک ماه قبل از رحلت خود فرمودند: «فراق نزدیک شده و بازگشت به سوی خداوند است. نزدیک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم و من دو چیز گران در میان شما می گذارم و می روم: «کتاب خدا» و «عترتم»، و خداوندِ لطیف و آگاه به من خبر داد که این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض کوثر برمن وارد شوند.» و این یعنی حضور قرآن و حضور حضرت علی«علیهالسلام» در کنار هم و این یعنی انسان در بستر معارف عالیه قرآنی، باید نظر به انسانهایی داشته باشد که در نسبت با قرآن آینۀ نمایش انسانیت انسانها میباشند و این یعنی انسانها در نسبت با انسانهایِ اصیل میتوانند خود را در درون خود و در سوبژگی خود معنا کنند وگرنه اگر نبوت رسول خدا«صلواتاللهعلیهوآله» با باقیگذاردن قرآن کافی بود، چرا باید سیرۀ عترت رسول خدا«علیهمالسلام» که نماد کامل انسانیتاند در بستر حضور قرآن مدّ نظر باشد؟ آیا این حکایت از آن ندارد که انسانها در آینۀ شخصیت انسانهای قدسی، معنای انسانیت خود را احساس میکنند و از بحران آخرالزمان که انسان گرفتار بحرانِ هویت شده، نجات مییابند؟
چرایی عدم جدایی «قرآن» و «عترت»
4- با توجه به اینکه پیامبر خدا«صلواتاللهعلیهوآله» جز رحمت و مغفرت برای مردم نخواستند و تقاضای آن حضرت از خداوند این بود: «إنِّیِ لَمْ أُبْعَثْ لَعَّانًا، وَلکِنّیِ بُعِثْتُ دَاعِیًا وَ رَحْمَةً، الّلهُمَّ اهْدِ قَوْمِیِ فَإِنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ» من برانگیخته نشدهام تا انسانها را نفرین کنم، بلکه من برای دعوت [به حق] و رحمت برانگیخته شدهام. خدایا قوم مرا هدایت کن، زیرا آنها نمیفهمند. آیا جز آن است که پیامبر خدا میدانستند برای ادامۀ رحمتی که برای امت طلب کرده بودند، باید انسانهایی در بستر معارف قرآنی مدّ نظرها باشد تا رسالت خود را به طور کامل به پایان رسانده باشند؟ پس باید در رابطه با نظر به رسول خدا«صلواتاللهعلیهوآله» به عنوان پیامبر خدا که قرآن را برای بشریت آورده، به انسانهایی نظر شود که به شدت به آنان و به سیرۀ آنان نیاز داریم. این است راز آنکه فرمودند: قرآن و عترت از هم جداشدنی نیست.
5- با توجه به نکتۀ فوق یعنی نظر به قرآن، همراه با نظر به شخصیت اهل البیت«علیهمالسلام»، افقی مقابل بشریت گشوده میشود تا انسانها بتوانند وسعت شخصیت انسانیِ همدیگر را بیابند و نسبت به انسانیت همدیگر گشودگی پیدا کنند و غفلت از این امر موجب میشود تا ما آنطور که شایسته است نتوانیم همدیگر را بفهمیم و آینۀ انسانیت همدیگر باشیم، در حالیکه گشودگی انسانها نسبت به همدیگر، در بستر روح محمدی«صلواتاللهعلیهوآله» نیاز اساسیِ این تاریخ است و در این رابطه آن حضرت میفرمایند: «الْحُبّ اساسی» محبت ورزیدن، اساس وجود من است، از آن جهت که آن حضرت «رَحْمَةٌ لِلْعالَمين» بودند و نیاز اساسیِ این تاریخ که تاریخِ گشودگی انسانها نسبت به همدیگر است، از طریق «معیّت» با رسول خدا و امامان معصوم«علیهمالسلام» پیش میآید، زیرا با «معیّت» آنان به عنوان انسانهای کامل است که انسانها وسعت همدیگر را در انسانیت درک میکنند؛ امری که این روزها در رخداد اربعینی ملاحظه میکنید که چگونه با ایثارهای غیر قابل تصور، انسانها همدیگر را درک میکنند و فرهنگ جهان استکباری را که فرهنگ تکبّر و دوگانگی بین انسانها است، پشت سر میگذارند. این فتح، فتحی نیست که با اسلحهها به میان آید، بلکه فتحی است که با «رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» در بین جامعه اسلامی گشوده شده و از این طریق میتوانیم بر هیمنۀ نرمافزاریِ استکبار غلبه کنیم و این بزرگترین پیروزی برای ما و بزرگترین شکست برای دشمنان اسلام و دشمنان انسانیت خواهد بود.[1]
اربعین و عبور از انسان غربزده
6- خداوند در رابطه با دغدغۀ پیامبر خدا«صلواتاللهعلیهوآله» نسبت به هدایت انسانها خطاب به آن حضرت میفرماید: «لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ»(شعراء/3) نزدیک است به جهت اینکه آنان ایمان نمیآورند، خود را از شدتِ اندوه هلاک کنی! و یا میفرماید: «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفاً»(کهف/6) نزدیک است جان خود را از سر تأسف به جهت ایماننیاوردنشان ببازی. با نظر به چنین شخصیتی و دلسوزی که در آن حضرت ملاحظه میکنید و افقی که آن حضرت با قرآن و با شخصیت خود و ائمه«علیهمالسلام» در مقابل بشریت میگشایند، انسانها میتوانند وسعت شخصیت همدیگر را بیابند و نسبت به همدیگر گشودگی پیدا کنند و غفلت از این نکتۀ مهم، منشأ همۀ مشکلات برای بشر گرفتار فرهنگ مدرنیته شده، در حالیکه از طریق «معیّت» با انسانهای کامل میتوانیم همدیگر را درک کنیم و این زمینۀ عبور از تاریخی است که تاریخ سیطرۀ جهان مدرن است و در اربعینِ این سالها امید گشودهشدنِ تاریخ دیگری پیش آمده که تاریخ یگانگیِ انسانها میباشد با درک نسبتی که هر انسانی با خدا دارد.
راز ایثارهای اربعینی
7- از این نکتۀ مهم در این زمانه نباید به راحتی غفلت کرد که با نظر به شخصیت انسانهای کامل و افقی که آن عزیزان در مقابل بشریت میگشایند، انسانها میتوانند وسعت شخصیت همدیگر را در میدان انسانیتشان بیابند و نسبت به همدیگر گشودگی پیدا کنند، تا آن حدّ که هر کدام دیگری را پارهای از نورانیت انسان کامل احساس نمایند و برای رسیدن به آن کاملترین مرتبۀ انسانیت از هر گونه ایثار دریغ نکنند، ایثارهایی که عاملی میشوند تا هیچگونه دوگانگی در میان نماند. راستی را! چه اندازه احساس این یگانگیها زیبا و جانافزا است، به عنوان نهاییترین حضور که صورت کامل آن در آخرالزمان ظهور میکند.
ایمانِ گمشده
8- باز باید در راستای فهم انسانیت خود که اساسیترین و اصیلترین حقیقت هرکس است، به رسول خدا و اهل البیت آن حضرت اندیشه کرد، زیرا از این طریق است که انسانها وسعت همدیگر را درک میکنند و بشری که دغدغۀ گمشدن در روزمرّهگیها را دارد، با نظر به شخصیت آن عزیزان و بستگی که با آنان در رابطه با ایمان آنان به خدا پیدا میکند، به بزرگترین نسبت که «ایمان» است، دست مییابد و از این جهت با نظر به شخصیت اولیای معصوم، به عنوان انسانهای کامل، میتوان به ایمانِ گمشده در این دوران بیندیشیم که همۀ آن چیزی است که انسان در جستجوی آن میباشد و اولیای الهی در شخصیتشان نمایش آن «ایمان» هستند، ایمانی که نسبت انسان است به خداوند، همان ایمانی که حضرت موسی«علیهالسلام» در جواب همراهان خود که گفتند: «إِنَّا لَمُدْرَكُون» نزدیک است که فرعونیان به ما برسند؛ فرمودند: «كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ» این طور نیست، خداوند با ما میباشد و راهی که باید بگشاید را میگشاید و رهبر معظم انقلاب نیز فرمودند: «إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ».
بیانیهای خالی از ایمان
9- پس در یک کلمه باید به تاریخی که ذیل حضور انسانیت انسانها و نظر به ایمان اولیای الهی در پیش است، فکر کرد. زیرا ما تنها و تنها با این ایمان، آری با این ایمان میتوانیم در این دوران خود را ادامه دهیم و کشوری و ملتی مستقل باشیم، به جای پیشنهادهای تصنعی «بیانیه جبهه اصلاحات ایران» چه اندازه آن بیانیه از ایمانی که رهبر معظم انقلاب از آن بهرهمنداند خالی است، از ایمانی که به گفتۀ استاد رجبی دوانی اشعث بن قیس و ابوموسی اشعریِ زمانه، تا آنجا از آن محروم هستند که گویی با آن بیانیه مأموريت ناتمام اسرائیل را بر عهده گرفتهاند که اگر از راه حمله نظامی نتوانستند به اهداف خود برسند از طریق براندازی نرم با آن اهداف برسند. ما ذیل قرآن و با نظر به سیرۀ اولیای الهی به آن ایمان در این زمانه نیاز داریم که خداوند، نمادِ آن ایمان را در رهبر معظم انقلاب به ظهور آورده است. به امید یافتن چنین ایمانی.
---------------------------------------------------------
[1] - به سخنان رهبر معظم انقلاب رجوع فرمایید که پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی و ضربه زدن به پایگاه «عین الاسد» توسط ایران، فرمودند: «البتّه آنچه در شهادت شهید سلیمانی اتّفاق افتاد، اوّلین سیلی سختی بود که به آمریکا زده شد و تا آن زمان، مهمترین سیلی به آمریکا همین حرکت مردمی عظیمی بود که انجام گرفت؛ بعد هم که خب برادرها یک سیلیای زدند؛ لکن سیلی سختتر عبارت است از غلبۀ نرمافزاری بر هیمنۀ پوچ استکبار؛ این سیلی سخت به آمریکا است که باید زده بشود..... یکی هم اخراج آمریکا از منطقه است.»(26/9/1399)