مرضیۀ حدیدچی، قدیسی در میدان سیاست و سیاستمداری در جلوۀ قدیسیان- 2[1]
باسمه تعالی
1- به تاریخی باید اندیشید که با مرحوم شهید مدرس با جملۀ «سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ما است» مدّ نظرها آمد و در ادامۀ آن تاریخ، حضرت روح الله«رضواناللهتعالیعلیه» فرمودند: «والله، اسلام تمامش سیاست است» و حال باید هر کس چه زن و چه مرد خود را در چنین میدانی جستو کند که سیاست به طور خاص و با حکومت به معنای جدید سرنوشت انسان ها را در اختیار دارد و شهر یا به اصطلاح state با نهادهای مخصوص به خود مانند مدرسه و بیمارستان و ادارات زندگی انسانها را در اختیار گرفته.
2- در قرون وسطی قبل از رنسانس، انسان ها هر کدام در محدودۀ انتخابهای فردی خود زندگی خود را جلو میبردند و همان نوع دینداری کافی بود تا سرنوشت خود را در دست داشته باشند. حدود هزار سال زندگی آنها یکسان و یک شکل بود و همواره در دیروز و گذشتۀ خود حاضر بودند و بهسر میبردند، بدون نظر به آینده و فردایی دیگر که با واژۀ «پیشرفت» همراه میباشد و در نتیجه با رنسانس انسانها به آیندهای نظر کردند که مانند دیروزشان نباشد و این جا بود که «سیاست» و «دیانت» به عنوان دو موضوعِ جدا از همدیگر به میان آمد تا با سیاست برای آیندۀ شهر تصمیم بگیرند و برنامهریزی کنند، افرادی همچون جانلاک فیلسوف انگلیسی در عین احترام به دیانت، بر این نکته تأکید داشت که اگر بنا دارید تمدنی را آغاز کنید که جوابگوی پیشرفت شما باشد باید اولاً: دیانت در سیاست دخالت نکند. ثانیاً: محور تصمیمگیری حتی برای «دیانت»، «سیاست» باشد و این یعنی تمدنی آغاز شد و پیرو آن در همان راستا انقلاهایی به میان آمد، از جمله انقلاب مشروطه و تلاش جناب شیخ فضل الله. با توجه به این امر آن بود که باید متمّمی بر قانون اساسی مشروطه که با استفاده از قانون اساسی بلژیک تنظیم شده بود، اضافه شود و به نحوی علمای دین نسبت به مشروع بودنِ آن قوانین نظر دهند که البته با شیخ فضلالله مخالفت شد و او را به شهادت رساندند ولی در هر حال به حضور دیانت در قانون تأکید شده و جملۀ مشهور شهید مدرس در چنین فضایی مطرح میشود تا روشن شود اتفاقاً در ایران در عین حضور در تاریخ جدید که باید سیاست سرنوشت انسانها را تعیین کند، آن سیاست باید همان دیانت باشد که در مواجهه با شرایط جدید دیانت نظر داشته باشد، به همان معنایی که در افقی که اسلام مقابل بشریت گشوده انسان کاملی به ظهور میآید که حکومت جهانی را در اختیار میگیرد و آن حاکمیت و سیاستی است که عین دیانت است. بدین لحاظ ایران از افقی که فرهنگ مهدویت مدّ نظرها گذارده، سعی کرد خود را ادامه دهد.
3- درک زمانه در راستای توجه به سیاست به معنای جدید آنکه سرنوشتها را در اخییار دارد، منجر شد تا روزنامههای رژیم شاهنشاهی از قول حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» که از زندان آزاد شده بودند، بنویسند: حضرت آقا قبول کردهاند که در سیاست دخالت نکنند؛ که حضرت امام در مقابل آنها فرمودند: «و الله اسلام تمامش سیاست است» به همان معنایی که در شرایط جدید که سیاست سرنوشت انسانها را در اختیار دارد، باز اسلام باید در میان باشد و نه جریانهای سکولار و عملاً حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» به صورتی خاص وارد سیاست شدند.
4- با حضور حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» در میدان سیاست، زنان ما متذکر حضور جدیدی در امورفکری و فرهنگی خود شدند، که نمونۀ آن، حاجیه خانم دباغ میباشند که متوجۀ تاریخی شدند که حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» آغاز کردند و حضور در آن تاریخ از خانم دبّاغ اسطورهای ساخت قدسی و بسی سلحشور و شجاع در امر سیاست تا او اشارهای باشد به حضور بانوان در تاریخی که با انقلاب اسلامی به میان آمد و اشاره به آیندهای که در پیش است. آیندهای که راهی است بر فراز حضور دیروزین آنها، دیروز بدون گسست از سنت. میتوان مرحوم خانم دبّاغ را مصداق عینی و عملی مفهوم الگوی زن ایرانی که نه شرقی و نه غربی است، دانست که ضمن حفظ حجاب و عفاف و مسئولیتهای خانواده، وارد میدان جامعه و مسئولیتهای اجتماعی شد؟ بانویی که رهبر معظم انقلاب در وصف ایشان فرمودند:
من اشاره کنم به نام بانوی مبارز و فعّال، مرحوم خانم مرضیۀ دبّاغ. خب مسئلۀ زن یکی از مسائل مهمّ دنیا است. در قضیّۀ زن، ما در موضع دفاع نیستیم؛ بنده بارها گفتهام که ما در مقابل دنیای غرب در موضع تهاجمیم، نه در موضع دفاع؛ آنها هستند که باید جواب بدهند؛ آنها هستند که شرف زن را، عزّت زن را زمین زدند و سرکوب کردند برای اهواء خودشان؛ ما در این مورد مشکلی نداریم، امّا خب در مقابلِ صفآراییِ دشمن، بایستی اظهار وجود کرد، باید حقیقت را نشان داد. این بانو یکی از کسانی است که میتواند نمایشگرِ حقیقتِ گرایشِ زن در جامعۀ اسلامی باشد، نه فقط در جمهوری اسلامی ما؛ در نگاه اسلام، در منطق اسلام، در فرهنگ اسلام. حالا مبارزات قبل از انقلاب این خانم و کتک و شکنجه و زندان و تأثیراتی که در زندان روی همسلّولیهای خودش و همزندانیهای خودش میگذارد، اینها یک طرف، بعد، رفتن به مناطق مبارزاتی منطقه و مثل یک چریک فعّالیّت کردن و بعد، رفتن به پاریس در خدمت امام و بعد، آمدن در عرصۀ واقعی و ملموس انقلاب و در یک طیف عظیمی از فعّالیّتها حضورِ فعّال داشتن. بنده اوایل انقلاب که آمدم همدان، خانم دبّاغ فرمانده سپاه همدان بود؛ مناطقی را که بنده رفتم، ایشان میآمد راهنمایی میکرد و بازدید میکردیم؛ یعنی یک زن میتواند فرمانده سپاه یک منطقۀ مردخیز باشد! همدان مرد کم نداشت، امّا ارزش این زن اینجوری است. از فرماندهی سپاه همدان شروع کنید، تا بردن پیام برای گورباچف از طرف امام بزرگوار؛ یعنی خانم دبّاغ عضو هیئت سهنفرهای بود که پیام امام را از تهران میبرند برای گورباچف به مسکو. این طیف عظیم فعّالیّت را میبینید؟ در این سالهای آخر هم برای فلسطین و برای لبنان و برای مبارزات و مانند اینها مشغول فعّالیّت بود؛ پیر و ازکارافتاده شده بود، امّا کار میکرد. این زنِ اسلامی است. https://khl.ink/f/54021 ۱ (5 مهر/ 1402)
5- راستی را! با توجه به حضوری که خانم دبّاغ مقابل زنان ما قرار دادند، فردای ما با جهانی که انقلاب اسلامی برایمان گشود چه فردایی است؟ چه کسی گمان میکرد فردای دیروز ما چنین روزی است که ما امروز به عنوان جریانی نقشآفرین در آن حاضر هستیم؟
چه میدانیم از فردایی که در پیش است، آن هم با افقی گشوده که که نه جدای از ماست و نه نزدیک به ما!؟دورِ دور و نزدیکِ نزدیک! این خاصیت حضور در تاریخی است که در بستر اسلام گشوده میشود تا آخرین دین، بسترِ نهاییترین حضور برای انسان باشد.
6- حال این ماییم و جادهای که در پیش است با رهروانی از جنس زنان ومردانی که در این بستر به ظهورخواهند آمد به همان معنای «انتظار» و «وارستگی»، و نظر به نمادی به نام حاجیه خانم دبّاغ. https://www.aparat.com/v/gdf9y7j
https://www.aparat.com/v/z224x92
7- در چنین شرایطی که از طریق حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» پیش آمد که انسانها در عین آنکه باید سرنوشت خود با نظر به سیاست را در جامعه رقم بزنند، سیاست و دیانت از هم جدا نیستند، بصیرت زنانی همچون حاجیه خانم امین و حاجیه خانم مرضیه حدیدچی قابل توجه است، بهخصوص که با نظر به جوامع غربی معلوم شد سیاست بدون دیانت که در جهان مدرن شکل گرفت، جامعه را به نوعی از بیآیندگی گرفتار میکند؛ و آن عاملی شد تا زنان ما نیز در همان فهمی که حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» از جامعه مدّ نظر آوردند آنان نیز متوجه حضور اجتماعی و سیاسی خود بشوند و این یعنی حضور زنان در نظام جدیدِ جهان، در عین قدسی بودن و این یعنی حضور حاجیه خانم حدیدچی در کنار حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه»، حضوری که تفاوت اساسی با سیاست دینی طالبانی داشته و دارد که حتی اجازۀ تحصیل به زنان را نمیدهد، آن هم با عنوان سیاست دینی که البته این، بیرون بودن از تاریخی است که با بشر جدید آغاز شده است که انسانها در انسانیت خود در جهان حاضر میشوند.
8- آری! دین نباید تبدیل به ایدئولوژی شود زیرا دین امری است قدسی و پویا و همواره آیندهای را مقابل دینداران میگشاید که در اکنون آنها پوشیده است. این در صورتی است که ایمان در مقام حقیقتِ خود باقی باشد و سیاست دینی، سیاستی باشد که حقیقتِ ایمان را مدّ نظر داشته باشد و در این حال بیش از آنکه شریعت محور باشد، حقیقت محور است، بدون انصراف از شریعت.
9- همانطور که ملاحظه فرمودید در دوران مدرن، «سیاست» و «دیانت» از هم جدا شدند و این موجب شد تا عملاً سرنوشت اجتماعی انسانها ربطی به زندگی دینی و دینداری آنها نداشته باشد، در حالی که وقتی زندگیِ اجتماعی ارزشمند است که جدا از دین و دینداری نباشد و دین آنگاه مفید است که در اجتماع نقشآفرین باشد و این یعنی جمع بین «دیانت» و «سیاست» تا انسانها، چه زن و چه مرد برای حیات دینی خود از سیاست که وجهی از دیانت است، فاصله نگیرند و این شد که ملاحظه میکنید حاجیه خانم دبّاغ با بصیرت خود ذیل حضور حضرت امام خمینی در سیاست، در میدان سیاست و مبارزه حاضر شدند تا در دینداریِ زمانۀ خود حاضر باشند. آری! تا در دینداریِ زمانۀ خود حاضر باشند وگرنه یا فمینیسم و یا تحجّر و گوشهنشینی زنان. لذا امری که در این زمانه نباید از آن غفلت کرد داشتن «اندیشۀ سیاسی» است که عین دیانت است، چه گرایش سیاسی خاصی مانند بعضی از احزاب داشته باشیم و یا نداشته باشیم.
10- با نظر به نکتۀ فوق بود که امر «ایمانی» و امر «سیاسی» و امر «ملی» در کشوری به نام ایران از طریق انقلاب اسلامی به ظهور آمد تا خودمان در دل دینداریِمان سرنوشت خود را تعیین کنیم، امری که امثال خانم دباغ خیلی زود متوجۀ آن گشتند و وارد سیاست شدند.
11- اگر متفکر واقعی و اندیشمند، کسی است که باید زمانه و قرن خود را بشناسد و بتواند مقابل جریانهای منفیِ زمان خود بایستد، میتوان خانم مرضیه حدیدچی دباغ را نمونۀ چنین انسان متفکری دانست با سوابقی آنچنانی، از زندان و شکنجهها تا فرار از کشور و زندگی چریکی و نخستین و تنها زن محافظ امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» در زمان اقامت امام در پاریس، با توجه به آموزشهایی که دیده بودند و در کنار آن رسالت محافظت از امام، وظایف اندرونی بیت امام را نیز برعهده گرفتند.
12- خانم مرضیۀ دبّاغ با فعالیتهای همه جانبۀ خود نشان دادند خانمها نیز در نسبت با انقلاب اسلامی باید واقعیتها را در زمانۀ خود تشخیص دهند تا همواره حقیقت به هر شکلی در هر شخصیتی، چه زن و چه مرد به ظهور آید.
در آخر یک سؤال همچنان در میان است و آن حضور آن بانو همراه با نامه حضرت امامخمینی«رضواناللهتعالیعلیه» به گورباچف است. راز این حضور چه بوده است؟ و چگونه باید به آن فکر کرد؟
والسلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته
--------------------------------------------------
[1] - ۲۷آبان،سالروز درگذشت بانوی مبارز انقلاب: مرضیۀ حدیدچی معروف به دباغ




