تفسیر قرآن-سوره بقره(30)
جایگاه حضرت ابراهیم«علیهالسلام» و ابتلاهای عظیم
و بازخوانی جایگاه ادیان ابراهیمی نسبت به جایگاه حضرت ابراهیم«علیهالسلام»
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ» (124)
خداوند در رابطه با چگونگي امامت حضرت ابراهيم(ع) ميفرمايد: «وَ اِذِابْتَلي اِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِمـاماً، قالَ وَ مِنْ ذُرّيَتـي قالَ لا يَنالُ عَهْدي الظّالِمين» آنگاه كه ابراهيم را پروردگارش به شكلهاي گوناگون آزمود و او همۀ آزمونها را بهخوبي پشت سر گذارد، پروردگارش به او فرمود: من تو را براي مردم امام قرار ميدهم، و او پرسيد: آيا از فرزندانم نيز به چنين مرتبهاي خواهند رسيد؟ پروردگارش گفت: فرزندان غير ظالم تو به چنين مقامي خواهند رسيد.
از آيۀ فوق ميتوان متوجه نکات زير شد:
1- آيه بعد از امتحانات ممتد برحضرت ابراهيمu نازل شده يعني بعد از قربانيكردن فرزند و به آتش انداختن آن حضرت و مهاجرت از شام، بدين صورت آيه در آخر عمر آن حضرت بر آن حضرت نازل شده و خبر از امامت او داد.
2- حضرت ابراهيمu قبل از امامشدن «نبي» بوده و علاوه بر اين كه امتحان کردنها در موقعي بوده که او پيامبر بوده، همين خطابِ خدا بر او - كه ميگويد من تو را امام قرار دادم - دليل برآن است كه آن حضرت نبي بوده است.[1]
3- حضرت ابراهيمu اين «امامت» را براي فرزندانش تقاضا كرد. پس اين امامت يك مقام است و عهدي است الهي كه گاهي با نبوت همراه است و گاهي جداي از آن است و ايشان همين امامت را براي فرزندانشان تقاضا كردند، آن هم به جهت آنكه حضرت متوجه ارزش امامت براي هدايت جامعهي انساني شدند.
4- خداوند نه تنها تقاضاي حضرت را رد نكرد بلكه فرمود: اين عهد را به فرزندانت كه ظالم باشند نميدهم. پس از بین فرزندان حضرت کسانی كه در هيچ بُعدي ظالم نباشند، يعني معصوم باشند، امام هستند. در صورتي که نه ظلم به نفس و نه ظلم به خلق و نه ظلم به حق، هيچكدام در شخصيت آنها نباشد. لذا علامه طباطبائي«رحمةاللهعليه» در مورد «لا يَنالُ عَهْدِي الظّالِمين» ميفرمايند: در ابتداي امر چهار احتمال براي ظالم بودن افراد ميرود: 1- كساني كه تمام عمر ظالم باشند. 2- كساني كه تمام عمر پاك باشند. 3- كساني كه اول عمر ظالم و در آخر عمر پاك باشند. 4- كساني كه اول عمر پاك و آخر عمر گناهكار باشند. بعد ميفرمايند: شأن حضرت ابراهيمu اجلّ از آن است كه امامت را از خدا براي قسم اول و چهارم بخواهد. پس تقاضاي حضرت ميماند براي دو گروه ديگر كه حضرت ممكن است از آن دو سؤال كند و خداوند ميفرمايد: از آن دو - يعني آنهايي كه تمام عمر پاك باشند و كساني كه اول عمر ظالم و در آخر عمر پاك باشند- عهد خود را به ظالمين از آن دو نميدهم. پس ميماند آنهايي كه همواره در عصمت بودهاند و اينها ميتوانند مقام امامت را داشته باشند. بر اين اساس ما ميگوييم امامان از ابتداي عمر تا آخر عمر معصوم هستند.
5- چون واژۀ «جَعَلَ» يعني «قراردادن» را براي امام به كاربرد و ميفرمايد: «ما تو را امام قرار داديم» پس امامت يك منصب موهبتي است و نه اكتسابي. از طرفي بايد امام معصوم باشد، پس عصمت امام موهبتي است و نه اكتسابي. و اينكه فرمود: «اِنّي جاعِلٌ فِي الاَرْضِ خليفَةً» خبر از استمرار جعل خلافت و امامت ميدهد، يعني همواره در هر زماني خداوند خليفهاي از خود در زمين قرار ميدهد. در رابطه با عصمت غير اکتسابي امام، امام رضاu ميفرمايند: «مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ» امام مخصوص به کمال و فضلي شده که خودش به دست نياورده بلکه از طريق خدايي که داراي فضل و بخشش است به او داده شده.
6- قرآن در آيه 33 سورهي احزاب ميفرمايد: اهلالبيت پيامبرf از هرپليدي مبرايند، يعني معصومند. از طرفي اهلالبيت فرزندان ابراهيماند. پس آنها امامند به همان معنايي كه ابراهيمu امام بود. و در آيهي 26 سورهي زخرف ميفرمايد: «وَ اِذْ قالَ اِبْراهيم لاَبيهِ وَ قومِهِ اِنَّني بَريءٌ مِمّا تَعْبُدون اِلاّ الَّذي فَطَرَني فَاِنَّهُ سَيَهْدين وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقيةً فِي عَقِبهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون» يعني به ياد آر آن زماني را كه ابراهيم به پدرش(عمويش) و قومش گفت: من از آنچه شما ميپرستيد مبرا هستم، و آن را ميپرستم كه مرا بهوجود آورد و مرا هدايت خواهد كرد و آن هدايت را خداوند «كَلِمَةً باقيةً» و سنت پايداري در نسل ابراهيمu قرار داد تا بلكه مردم به آن امام رجوع كنند. از اين آيه ميفهميم كه هيچگاه امامت از فرزندان ابراهيمu خالي نيست. چون ميفرمايد: هدايت را يك سنت پايدار در نسل او قرار داد تا بشر از هدايت الهي برخوردار باشد. و در روايت داريم: «كلمه باقيه» در اهل بيت پيامبرf و در ذرّيهي امام حسينu تا قيامت ادامه دارد.[2]
«وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهيمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ» (125)
و چون خانه [كعبه] را براى مردم محل اجتماع و [جاى] امنى قرار داديم، [و فرموديم:] «در مقام ابراهيم، نمازگاهى براى خود اختيار كنيد»، و به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم كه: «خانه مرا براى طوافكنندگان و معتكفان و ركوع و سجودكنندگان پاكيزه كنيد.»
در آیات فوق سخن پیرامون حضرت ابراهیم«علیهالسلام» و خانۀ خداوند است، شاید به جهت اینکه مخالفان اسلام روی دو موضوع، سمپاشی میکردند. از یک طرف به حضرت ابراهیم«علیهالسلام» زیاد اظهار علاقه میکردند و آیین خود را آیین او میدانستند، و از طرف دیگر با تغییر قبله مخالفت میکردند. قرآن این دو موضوع را به هم مرتبط ساخته و با بیان صفات ابراهیم«علیهالسلام»، دروغگویان را رسوا میسازد. خدا ابراهیم«علیهالسلام» را با کلماتی آزمایش کرد پس او به خوبی از عهدۀ آن برآمد، در این موقع فرمود تو را امام مردم میکنم. ابراهیم«علیهالسلام» تقاضا کرد که از فرزندان من نیز امامانی قرار بده تا امامت، قائم به من نباشد و خدا فرمود تقاضای تو را پذیرفتم اما فقط آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند. همینطور هم شد و مقام امامت در دودمان ابراهیم باقی ماند و حتی پس از رحلت رسول«صلواتاللهعلیهواله» نیز از دودمان ابراهیم بیرون نرفت و در فرزندان فاطمه«سلاماللهعلیها» استمرار یافت.
در اینجا توضیحاتی در مورد مقام امامت لازم است از آن جهت که «امامت» آخرین حدّ تکاملی انبیاء است که بعد از موفقیت در امتحانات، لیاقت آن را پیدا میکنند. مقام امامت، مقام هدایت مخصوص و یک نوع «ولایت» بر اعمال مردم است که مافوق مقام «نبوت» و «رسالت» است. مقام «نبوت» یعنی دریافت وحی و چنانچه از او بخواهند، انتقالدادن به دیگران و مقام رسالت یعنی تبلیغ و نشر احکام الهی به هر وسیله و تعلیم و تربیت نفوس. اما مقام امامت مقامی است که مربوط به اجرای دستورات الهی است یعنی اگر رسول«صلواتاللهعلیهوآله» ارائۀ طریق میکند، امام وظیفهاش پیادهکردن برنامههای الهی است و البته بسیاری از انبیاء از جمله رسول«صلواتاللهعلیهوآله» واجد هر سه مقام بودند. امام باید دارای مقام یقین باشد و عالَم ملکوت بر او مکشوف باشد و از جمله از باطن دل و اعمال مردم آگاه باشد، به نحوی که هر عمل نیک و بدی نزد او حاضر باشد و راه سعادت و شقاوت تحت نظر او قرار داشته باشد و این به معنای آن است که هیچ حجاب قلبی به واسطۀ گناه یا جهل و شک نداشته باشد، به عبارت دیگر باید دارای هدایت ذاتی باشد. هدایت ذاتی از ویژگیهای امام است و همین ویژگی، همۀ افراد را در هدایت محتاج او میکند، لذا محال است در میان مردم فردی پیدا شود که از نظر فضایل برتر از امام باشد. چون امام در تمام جنبههای مادی و معنوی، جسمی و روحانی، ظاهری و باطنی، مقامِ رهبری را دارد طبعاً باید از جانب خدا نیز تعیین گردد زیرا تنها او به مقام یقین و عصمتِ افراد آگاهی دارد. وقتی معلوم شد که «امامت» برتر از «نبوت» و «رسالت» است و امام وظیفۀ تحققبخشیدن به روحِ مذهب را دارد؛ میتوان نتیجه گرفت که در هر زمانی باید امامی در میان مردم باشد تا فیض الهی جاری مانده و احکام و دستوراتش پایدار بماند.
«وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهيمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ» خانۀ خدا یک پناهگاه عمومی و یک مرکز امنیت مطلق برای همۀ مردم و نه فقط مؤمنان است لذا خدا از همان ابتدا مقررات شدیدی را برای جلوگیری از هر نزاعی در این سرزمین مقدس وضع کرد تا حدّی که حتی حیوانات هم در آن جا ایمن باشند چه رسد به نژادهای مختلف انسانی. پیشبینی چنین محل امنی برای تمام گروهها میتواند زمینه را برای گِردآمدن و مذاکرۀ دوستانه و رسیدن به وحدت و حلّ نزاعها آماده سازد بهخصوص برای طایفههای مختلف مسلمان که اینک در خفقان و بیاطلاعی بهسر میبرند. مقام ابراهیم سنگی است که اثر قدمهای ابراهیم در آن است و ظاهراً مراد از انتخاب نمازگاه، همان نماز طواف در کنار مقام آن حضرت است. فرمود از مقام ابراهیم برای نماز انتخاب کنید و نفرمود در مقامِ ابراهیم نماز بخوانید تا نشان دهد علت نماز در مقام ابراهیم، احترام و اهمیت این مقام است. میفرماید ما به ابراهیم و اسماعیل دستور اکید دادیم که خانۀ مرا برای طوافکنندگان و رکوعکنندگان و سجدهکنندگان پاکیزه دارید، یعنی این خانۀ توحید باید از هرگونه آلودگیِ ظاهری و باطنی پاک باشد. عبارت «خانۀ من» نشان میدهد که کعبه چقدر شرافت و عظمت دارد.
«وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَليلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ» (126)
و چون ابراهيم گفت: «پروردگارا! اين [سرزمين] را شهرى امن گردان، و مردمش را - هركس از آنان كه به خدا و روز بازپسين ايمان بياورد- از فرآوردهها روزى بخش»، فرمود: «و[لى] هركس كفر بورزد، اندكى برخوردارش مىكنم، سپس او را با خوارى به سوى عذاب آتش [دوزخ] مىكشانم، و چه بد سرانجامى است.»
اینجا ابراهیم دو درخواست دارد، یکی اینکه خانۀ خدا محل امنی بشود و دیگر اینکه مؤمنین واقعی در این سرزمینِ خشک از ثمرات بهرهمند شوند. خدای مهربان هر دو را اجابت فرمود به طوری که حتی در زمان جاهلیت، مسجدالحرام و خانۀ خدا، محل امن بود و نیز مکه همواره یک مرکز بزرگ تجاری بوده و در طول سال بهترین ارزاق در آنجا یافت میشد. البته خدا علاوه بر تقاضای ابراهیم، کافران شهر را نیز مشمول کمی از این نعمتها ساخت و این نشانۀ رحمت عامۀ پروردگار است، اما برای آنکه کفار گمان نکنند که در نزد خدا مقامی دارند، میفرماید آنها را در سرای آخرت به اجبار در عذاب آتش میکشانم و چه بد سرانجامی دارند! معلوم میشود تأمین امنیت، مقدم و مبنای رشد و پیشرفت اقتصادی است.
---------------------------------------------
[1] - امام صادق(ع) ميفرمايند: خداوند پيش از آنكه ابراهيم را به نبوت برگزيند، به بندگي خويش برگزيد، و پيش از آنكه او را به رسالت برگزيند، به نبوت برگزيد، و پيش از آنكه او را به عنوان خليلِ خود برگزيند، به رسالت برگزيد، و پيش از آنكه مقام امامت را به او عطا كند، او را به عنوان خليل خويش برگزيد، و پس از آنكه آن مقامات براي او حاصل گرديد، فرمود: «اِنّي جاعِلُك لِلنّاس اِماماً» (اصول كافي، كتاب الحجة، باب طبقات الانبياء، حديث 2).
[2] - بحارالأنوار، ج 25، ص 253.




