تفسیر قرآن-سوره بقره(31)
جایگاه تاریخی حضرت ابراهیم«علیهالسلام» در قرآن
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنا مَناسِكَنا وَ تُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ» (128)
«رَبَّنا وَ ابْعَثْ فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» (129)
پروردگارا! در ميان آنان، فرستادهاى از خودشان برانگيز، تا آيات تو را بر آنان تلاوت کنند، و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و پاكيزهشان كند، زيرا كه تو خود، عزیز و حكيمى.»
به پنجمین تقاضای آن دو بزرگوار اشاره میکند و در واقع لزوم بعثت انبیاء را بیان میدارد. هدف آفرینش، تکامل انسان است اما کسی باید رسالتِ به کمالرساندن انسان را به عهده گیرد که خدا و راه تکامل را به خوبی بشناسد و از تمام جنبههای وجود انسان آگاه باشد و به علاوه از جنس بشر باشد تا بتواند سرمشق مردم قرار گیرد. برای همین حضرت ابراهیم و اسماعیل تقاضا میکنند که پیامبری مبعوث کن که از جنس بشر باشد تا خصوصیات و نیازهای یک انسان را داشته باشد و بتواند دردها و مشکلات او را درک نماید. پیامبران با تلاوت آیات یعنی پی در پی خواندن آنها حساسیتهای لازم را در افراد میانگیزانند تا به دنبال حقایق بروند و در مرحلۀ دوم به آنها کتاب را تعلیم میدهند تا آگاهیهای لازم را در زمینۀ احکام و دستورات دینی پیدا کنند و در مرحلۀ تعلیمِ حکمت، فواید و آثار احکام و خصیصۀ درک و تشخیص را در مردم بهوجود میآورند به نحوی که به وسیلۀ آن بتوانند حق و واقعیت را عقلاً بشناسند و کارها را محکم و متقن انجام دهند. اما همۀ این مراحل، مقدمه است برای تزکیه و پاکگرداندن انسان از آلودگیهای اخلاقی، یعنی هدف نهاییِ بعثت انبیاء، تربیت انسان است به طوری که با تمرین و تکرارِ اعمال صالحه چنان ملکات اخلاقی در روح او بهوجود آید که غیر قابل زوال و لااقل به آسانی زایل نشود.
در نگاهی به روش اسلام در تربیت انسان متوجه میشویم که بسیار متفاوت از تعلیمات حکمای اخلاق است. به طور کلّی سه روش برای تربیت انسان وجود دارد: 1- توجه دادن به منافع و آثار دنیویِ اعمال مانند اینکه حرص موجب خواری و تنگدستی میشود؛ در این روش، ستایش مردم و سعادت دنیوی، محرّک انسان است 2- توجهدادن به فواید اخروی اعمال که در این مکتب محرک انسان سعادت اخروی است 3- طریقی که مختص قرآن است، به این شکل که آنچنان علوم و معارفی در انسان میپروراند که دیگر جایی برای ارتکاب گناه باقی نمیماند، مانند اینکه اگر هر کس ایمان بیاورد که عزّت و قدرت فقط برای خدا است و مالک مطلق اوست و بر هر چیزی ناظر و از هر کاری آگاه است و ... نتایج اخلاقی خاصی به همراه میآورد که شباهت به هیچکدام از آن دو مکتب ندارد. در روش قرآن، محرّک انسان نه سعادت دنیوی و نه سعادت اخروی، بلکه محبت و عشق به خدا است. تفاوت این سه روش، تفاوت مرحلۀ پایین، متوسط و عالی است به همین دلیل در قرآن آیاتی وجود دارد که ناظر بر دو روش اول نیز هست، اما هدف قرآن این است که در نهایت، انسانها به سطح عالی برسند و بر اساس حبّ الهی عمل کنند.
«وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ» (130)
و چه كسى جز آنكه به سبك مغزى گرايد از آيين ابراهيم روى برمىتابد و ما او را در اين دنيا برگزيديم و البته در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود.
در آیات گذشته تا حدودى شخصیت ابراهیم«علیهالسلام» نشان داده شد، بعضى از خدمات ابراهیم«علیهالسلام» و قسمت قابل توجهى از خواسته ها و تقاضاهاى او که جامع جنبه هاى مادى و معنوى بود مورد بررسى قرار گرفت.
از مجموع این بحث ها به خوبى استفاده شد که این پیامبر بزرگ، مىتواند یک الگو و اسوه براى همۀ حقطلبان جهان باشد، و مکتب او به عنوان یک مکتب انسان ساز مورد استفاده همگان قرار گیرد.
بر اساس همین مطلب، در نخستین آیۀ مورد بحث چنین مىفرماید: «چه کسى ـ جز افرادى که خود را به سفاهت افکندهاند ـ از آئین پاک ابراهیم روى گردان خواهد شد»؟ آیا این سفاهت نیست که انسان، آئینى را با این پاکى و درخشندگى رها کند و در بیراهههاى شرک، کفر و فساد، گام بگذارد؟
آئینى که با روح و فطرت انسان آشنا و سازگار است، و با عقل و خرد هماهنگ.آئینى که هم آخرت در آن است، و هم دنیا را، رها کرده و به سراغ برنامه هائى برود که دشمن خرد و مخالف فطرت و تباه کننده دین و دنیا است.
پس از آن، اضافه مىکند: ما ابراهیم را (به خاطر این امتیازات بزرگش) برگزیدیم و او در جهان دیگر از صالحان است. «وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآْخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحینَ». آرى، ابراهیم«علیهالسلام»، برگزیدۀ خدا و سرسلسلۀ صالحان است، و به همین دلیل باید «اسوه» و «قدوه» باشد.
«إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ» (131)
هنگامى كه پروردگارش به او فرمود تسليم شو گفت به پروردگار جهانيان تسليم شدم.
چرا ابراهیم برگزیدۀ خدا است؟ ارزش هر چیز به درجۀ خلوص آن وابسته است انسان نیز وقتی از هواپرستی خالی میشود و خالصاً تسلیم خدا میگردد آن وقت ارزش خود را پیدا میکند. ابراهیم نیز چون حقیقتاً تسلیم کامل فرمان پروردگار جهانیان بود، برگزیدۀ خدا شد.




