تفسیر قرآن-سوره بقره(33)
جایگاه تاریخی حضرت ابراهیم«علیهالسلام» در قرآن
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ» (130)
«إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ» (131)
هنگامى كه پروردگارش به او فرمود تسليم شو گفت به پروردگار جهانيان تسليم شدم.
چرا ابراهیم برگزیدۀ خدا است؟ ارزش هر چیز به درجۀ خلوص آن وابسته است انسان نیز وقتی از هواپرستی خالی میشود و خالصاً تسلیم خدا میگردد آن وقت ارزش خود را پیدا میکند. ابراهیم نیز چون حقیقتاً تسلیم کامل فرمان پروردگار جهانیان بود، برگزیدۀ خدا شد.
«وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» (132)
و ابراهيم و يعقوب پسران خود را به همان [آيين] سفارش كردند [و هر دو در وصيتشان چنين گفتند] اى پسران من خداوند براى شما اين دين را برگزيد پس البته نبايد جز مسلمان بميريد.
تمام کارهای ابراهیم از آغاز تا پایان زندگی نمونه و هر لحظهاش گامی در جهت مبارزه با مشرکان و دعوت به توحید بود. در آخرین ایّام حیات خود به فرزندانش سفارش نمود که خدا این آیین توحید را برای شما برگزیده لذا با قلبی مملوّ از ایمان و تسلیم، جهان را وداع کنید. حضرت یعقوب نیز مطابق روش جدش عمل کرد و همین وصیّت را به فرزندانش کرد. آیه تلویحاً تذکر میدهد که انسان نمیتواند فقط مسئول جنبههای مادّی فرزندانش باشد، بلکه باید تا دم مرگ به فکر جنبههای معنوی و سعادت واقعی آنها نیز باشد.
«أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» (133)
آيا وقتى كه يعقوب را مرگ فرا رسيد، حاضر بوديد؟ هنگامى كه به پسران خود گفت: «پس از من، چه را خواهيد پرستيد؟» گفتند: «معبود تو، و معبود پدرانت، ابراهيم و اسماعيل و اسحاق - معبودى يگانه- را مىپرستيم؛ و در برابر او تسليم هستيم.»
یهود معتقد بودند یعقوب هنگام مرگ، فرزندان خود را به دین فعلی یهود سفارش کرد. قرآن پاسخ میدهد: آیا زمانی که مرگ یعقوب فرا رسید شما حاضر بودید، همان موقع که به فرزندانش گفت پس از من چه فردی را میپرستید و آنها گفتند خدای تو و خدای پدرانت را، یعنی خدای یکتا را و ما در برابر او تسلیم هستیم. به نظر میرسد یعقوب نسبت به آینده نوعی نگرانی داشتند و میترسیدند که مبادا تمایلات مشرکانه در اعماق وجود فرزندانش باقی مانده باشد، به همین جهت چنین سؤالی را مطرح کردند و البته جواب آرامبخشی نیز گرفتند.
«تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (134)
آن جماعت را روزگار به سرآمدِ دستاورد آنان براى آنان و دستاورد شما براى شماست و از آنچه آنان میکردهاند شما بازخواست نخواهيد شد.
خطای دیگر یهود این بود که زیاد روی افتخارات اجداد خود حساب میکردند و گمانشان این بود که اگر هم آلوده باشند با چنین نیاکانی اهل نجات خواهند بود، اما آیه جواب میدهد: آنها امتی بودند که پرورندهشان بسته شد و خود آنها مسئول اعمالشان هستند و شما هیچ مسئولیتی در قبال رفتار آنها ندارید همانطور که آنها مسئول رفتار شما نیستند. لذا بهتر است به جای این افتخارات، همّت خود را برای انجام اعمال نیک بهکار برید.
«وَ قَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (135)
یهود و نصاری گفتندیهودی یا نصاری شوید تا هدایت یابید، بگو چنین نیست، بلکه آیین ابراهیم است که حنیف بوده و از مشرکین نیست.
آنان بر خصوص يهوديت يا مسيحيت دعوت ميكنند؛ ولي ما بر اصول مشترك انبياي الهي، همه را به ملّت ابراهيم فرا ميخوانيم...
حنيفاً: «حنيف» كسي را گويند كه متوجه وسط راه است، از اينرو مستقيم حركت ميكند و همواره به مقصد ميرسد، برخلاف «جنيف» كه به سمت حاشيه راه مايل است. اين انحراف و گرايش از وسط به حاشيه راه، كه در آغاز حركت اندك است، در ادامه مسير به فاصله زياد ميرسد و به سقوط رهرو ميانجامد.
اين آيه ناظر به انحصارطلبي و تعصّب اهل كتاب است كه راه و معيار هدايت را يهودي شدن و نصراني شدن معرّفي ميكردند. در پاسخ آنان، در آيه مورد بحث ملّت و آيين ابراهيم كه همان توحيد و تسليم در برابر حق است ميزان نجات و هدايت معرفي شده است. و قرآن كريم دين حضرت ابراهيم«عليهالسلام» را معيار عقل و رشد، و اعراض از آن را نشان سفاهت ميداند.
«قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» (136)
ای مسلمانان بگوئید ما به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و خلاصه آنچه همۀ پیامبران آوردهاند ایمان آوردیم. با این امر از آنان میخواهد که با ایمان به خدا و انبیاء او و آنچه بر آنها نازل شده، از حق پیروی کنند.
«وَ مَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَ مَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ» و آنچه از دین حق که موسی و عیسی و انبیاء دیگر از جانب خدا داده شده اند ایمان آوردیم. پس ما پیرو حق هستیم از جانب هر پیامبر الهی که آن را آورده باشد، حتی پیامبرانی که کتاب منزلی هم نداشتهاند.
«لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» و بین هیچکدام از آنان فرق نمیگذاریم و ما در برابر خدا تسلیم هستیم. یعنی پیامبران الهی همه در نزد ما علی السویه هستند و ما همه مطیع خدا میباشیم.




