انتخابات ووظیفه سنگین ما در آینده
در موضوع انتخابات اخیر و وظیفهی ما در آینده(1)
سؤال:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت استاد عزیز:
آیا نتیجه انتخابات امسال یعنی برای سالها انقلاب در محاق. تحلیل خود را از چرایی این واقعه و پیامدهای آن بفرمائید؟ با تشکر و التماس دعا.
جواب:
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی شب گذشته در همین رابطه مطرح شده است که جهت اطلاع به آدرس: http://lobolmizan.ir/sound/1173#5090 (فایل شماره 19 با عنوان «ضعف ایمان و پذیرش داوری جهان استکبار») که در سایت، بخش جلسات هفتگی، قسمت صوت جلسات هفتگی، بخش سوره نساء، فایل شماره 19 قرار گرفته است، رجوع فرمایید. موفق باشید.
وظیفهی سنگینی که انتخابات اخیر در جلوی ما گشود(2)
سؤال:
بسمه تعالی: سلام استاد: بعد از اعلان نتایج انتخابات چیزی را در بعضی از رفقای مذهبی خود مشاهده کردم که منجر شد تا این متن را خدمتتان ارسال کنم. آیا اینطور که بنده فکر میکنم موضوع از همین قرار است؟ حرف بنده این است:
منفعل چرا؟ چه مرگمان شده؟!
- اگر این انقلاب را از آن مردم و مردم را از آن انقلاب بدانیم
- اگر مردمی که در سال ۵۷ قیام کردند را لشکر خدا و شاه و همه ی حامیانش از جمله آمریکا را لشکر دشمن خدا بدانیم.
- اگر انقلاب را صرفا یک واژه سیاسی ندانیم و همینطور آن را به یک حادثهای در سال ۵۷ تقلیل ندهیم، نداریم!
- اگر ما تاریخ و ماجرای انقلاب اسلامی را تاریخ حضور دست خدا درصحنهی وجود بدانیم
- و اگر انقلاب همان جبهه ی حق است و همه ی مقابلینش جبهه ی باطل
پس چه مرگمان است که نمیتوانیم درست به "ماجرای انقلاب اسلامی" فکر کنیم و آن را در همان تاریخ خودش ببینیم.
پس چه مرگمان است که به همین مردم انقلابی در تاریخ انقلابمان که ظهور دست خدا در صحنه هستند، چپچپ نگاه میکنیم که انگار جرمی مرتکب شدهاند. آیا وقتی عدهای از مردم بنا به علایق ما رفتار نکردند و حزب و میل سیاسی ما در صحنه انتخابات به قدرت نرسید، این را باید پای شکست انقلاب و بیبصیرتی مردم بگذاریم؟ به قول شهید حسن باقری: «ما اومدیم بجنگیم، یه روزش پدافنده، یه روزش صبره، یه روزش مقاومته، یه روزش استقامته، ... یه روزشم «شوق پیروزیه. اگر ما وابستگی به شوق پیروزی داشتیم، معلوم میشه برای دنیا داریم میجنگیم، برای حساب کتابای خودمون نمیجنگیم، برای حساب کتابایی که خدا برامون قرار داده، برای اونا نمیجنگیم"»
مگر غیر از این است که رأی مردم در ایران، رأی به جبههی حق است و همین رأی، جبههی باطل را آزرده خاطر میکند؟! چرا نمیخواهیم بفهمیم آمریکا و آمریکاها برایشان در ایران راست و چپ ندارد؟! چرا نمیفهمیم آنها میخواهند سر به تن هیچکدام نباشد! آیا گمان میکنیم مردم مثله این ارازل و اوباش، حزبی فکر میکنند؟ آیا گمان میکنیم مردم گرفتار حماقتهای راست و چپی هستند؟ لطفاً کاسهی کوزهی قدرتخواهی خود را جمع کنید و اینقدر با آن بر سر مردم نکوبید.
به قول شهید باقری: «شما شدید یک کسانی که فکر میکنید دیگه قدرتمندی غیر از شما نیست و هرجا برسید میزنید.» من فکر میکنم ما دچار واژهبازی و لفظپراکنی شدهایم، واژههایی که دیگر بویی از معنای خودشان را نبردهاند.
"انقلاب و انقلابی"بودن هم انگار ازین دست کلماتند که شنیدنشان از زبان برخی برادران حزبی، حال بههمزن شده است. آنها هستند که شکست حزبشان آنها را طوری منفعل میکند که فقط به غُر زدن و نق زدن مشغول میشوند، ولی ما چرا حاضر نیستیم نگاه فردی حزبمان را فدای پیروزی مردمی انقلاب کنیم که مسلّم در پرتو توصیهی رهبر انقلاب اسلامی پای صندوق آمدند و 40 میلیون رأی دادند؟! اگر بعضی مردم به قول مجانینِ بیخرد، به انقلاب پشت کردند و رأی به انقلاب ندادند، دلیلش اخلاق و رفتار متحجرانه و تنگنظری بعضی از مذهبیها است.
نخیر جنابان حزبی! مردم پشت به انقلاب نکردند بلکه پشت به شما و تحجر و سلطهخواهی شما کردهاند و اگر هم مقدار قابل توجهی به ظاهر، رأی به جبههی اصولگرایی دادهاند جریان تحجر دلخوش نشود و آن را به خودتان نگیرید، بلکه آن را هم پای خود انقلاب بگذارید. مردمی که ۷۳ درصدشان رأی به جبههی حق دادهاند را، باید بوسید و تاج سر کرد. شما بهتر است بروید فکری به حال خود کنید که میخواهید همه را اسیر فکرِ بستهی خود کنید و یادتان رفته انقلاب؛ اولْ استقلال آزادی میباشد و بعد جمهوری اسلامی. من نمیدانم چرا به جای غُر زدن و منفعل بودن نمینشینیم کمی خِرد به خرج دهیم. و ای کاش اینقدر که پای کار "مرگ بر... و درود بر..." هستیم کمی هم به مشکلات خودمان و نقصان کارهایی که نکردیم فکر میکردیم! ای کاش کمی به بیخردی خودمان مرگ بر... میگفتیم تا شاید تکانی بخوریم! باز شهید باقری میگوید که... امتحان خدا اینجاست که خدا ما را به خودمون وا بذاره و ببینه که وضعمون چیه؟ اینجاست که باید مقاومت کرد و اینجاست که باید تلاش بیشتر کرد. ای کاش کمی فکر کنیم که آیندهی انقلاب با چه مسائلی روبهرو خواهد شد و ما برای مسائلمان چه کاری جز غر زدن میتوانیم بکنیم!
جواب:
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً از جهات متعددی قضیه از همین قرار است. از آن جهت که ما متوجهی جایگاه تاریخی این انقلاب بزرگ نباشیم که با چنین بادهای موسمیِ سیاسیکاران کوچکترین لرزهای بر کوه وجود او نخواهد افتاد.
و از آن جهت که انقلاب اسلامی افق گشودهای است تا انسانها آزادی را در آن احساس کنند و تجربه نمایند به همان معنایی که رهبر عظیمالشأن انقلاب فرمودند: «پیروزِ انتخابات دیروز، شما مردم ایرانیاید و نظام جمهوری اسلامی است که به رغم توطئهی دشمنان توانسته است اعتماد این ملت را به طور فزاینده جلب کند». این یعنی مردم زندگی خود را در بستر نظام اسلامی میتوانند آزادانه جستجو کنند.
و از جهت دیگر جریانهای اصولگرا با همهی خوبیهایی که دارند و داشتند و توانستند انسجام خوبی را در برجستهکردنِ حجتالاسلام و المسلمین دکتر رئیسی نشان دهند به خود آیند که چرا اتهام خشونتطلبی و ضد آزادیبودن بر آنها چسبید؟ آیا نباید با یک بازیابی و بازخوانیِ تاریخی بیش از گذشته، بر ارزشنهادن به آزادی تأکید کنیم تا دشمنان حقیقت که آزادی را در پایینترین درجهی آن یعنی آزادی فرهنگ تجدد را در مقابل مردم ما گذاشتهاند، آزادی را که غذای روح انسان است وقتی در عمیقترین و بنیادیترین شکل آن به صحنه آید، را از ما نربایند؟ تاریخ، تاریخی است که نشان داده شد انسانها بیش از آنکه عدالت برایشان مهم باشد، آزادی مهم است و ما در آیندهی خود و در بازخوانیِ دیروزمان باید به آزادی در همهی ابعاد آن تأکید کنیم، به همان معنایی که حتی اگر کسی در حریم خصوصی خود گناهی انجام میدهد، هیچ دخالتی نداشته باشیم. ولی با طرحِ آزاداندیشی بفهمانیم به تفکر، آری! به تفکر آنچنان احترام میگذاریم که منجر به تفاهم و فهمیدن همدیگر شوند. در این حالت است که جایگاه هرکس معنا میشود و نمیخواهیم هرکس به غیر از آنچه که ما فکر میکنیم، فکر نکند. و این وظیفهی سنگینی است که انتخابات اخیر در جلوی ما گشود و من به اجمال این سخن را طرح کردم. امید است که وقت تفصیل آن فرا رسد. موفق باشید
اصولگرایی با هویتی جدید(3)
سؤال:
با سلام خدمت استاد عزیز
لطفا نظر خود را راجع به متن زیر اعلام بفرمایید (چرا که اکثرا همگی بعد از دولت آقای احمدی نژاد از نا پختگی ها و خطایای جریان اصولگرا خسته و دلخورده ایم):
عبور از اصولگرایی اولین قدم پیروزی
در مورد انتخابات اخیر بازار تحلیل داغ است . و هرکس نظرش را میگوید .
جریان مدعی اصولگرا این بار جلیلی ای نبود که بخواهند به جرم وحدت شکنی شکست را به گردن او بیاندازند. این بار هیچ بهانه ای نداشتند هر چه میخواستند در این انتخابات برایشان فراهم بود از وحدت گرفته تا امکانات تا دولتی ضعیف و ناکارآمد و مردمی ناراضی از رکود و بیکاری.
اما توانایی گل خالی هم نداشتند
پس بناچار بخشی از جریان همیشه مدعی که شکست خود را با حرفهای نظیر تغییر ذایقه مردم و خلایق هرچه لایق و ... لاپوشانی میکند. البته از جریانی که در تحلیل ها و محاسباتش " مردم را از دست رفته" میبیند انتظاری بیش از این نمیرود.
اما در این میان جریان خوش فکر انقلابی در تحلیلهایش و ارائه راه حل برای برون رفت از وضعیت فعلی به نکات درستی مثل لزوم ارتباط گیری با مردم خدمت رسانی تقویت بعد فرهنگی و احتماعی اشاره میکند
به نطر میرسد اگر این راهکار ها با اقدامی لازم همراه نشود ابتر خواهد بود و آن چیزی نیست جز لزوم مرزبندی جدی و شفاف با بزرگان اصولگرایی فعلی.
در واقع جریان انقلابی باید هرچه سریعتر خود را از سایه اصولگرایی بیرون بکشد.
تا کی باید انقلاب و جریان انقلابی هزینه قبیله گرایی سیاسی اصولگرایان را پرداخت کند؟
تا کی قرار است اصولگرایان از جیب انقلاب برای اهداف سیاسی خود هزینه کنند و خود را به دروغ نماینده انقلاب جابزند؟؟
اگر این اتفاق نیافتد و جریان انقلابی مرزبندی خود با اصولگرایان را شفاف نکند هر چه اندوخته و اعتبار از کار جهادی ارتباط مردمی و خدمت رسانی و فعالیتهای اجتماعی کسب کند باز هم در آینده اصولگریان به لطایف الحیلی همه آن اندوخته ها را برای مطامع سیاسی خود هزینه خواهد کرد.
پس برای انقلابی جوان اولین قدم و شرط اثرگذاری دیگر اقدامات مرزبندی و عبور از جریان اصولگرایی فعلی است
جواب:
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که اصولگرایی در بعضی موارد حالت حزبی به خود گرفتهاند، حرف خوبی است. ولی به نظر میرسد بهتر آن است که اصولگرایی با هویت جدیدی به صحنه آید زیرا گذشتهی اصولگرایی همواره با تعهد و دیانت و انقلابی بودن همراه بوده است. و از این جهت شاید تحلیل آقای محبیان در امر بازخوانیِ اصولگرایی نسبت به ادامهی خود حرف درستی باشد. موفق باشید ایشان میفرمایند: امير محبيان، روزنامهنگار اصولگرا، تحليلگر سياسي و استاد فلسفه غرب، اصولا نخستين فردي است كه رسانهها براي شنيدن تحليلهايش از اوضاع اصولگرايي به سراغش ميروند. يك روز بعد از انتخابات رياستجمهوري دوازدهم، «شرق» هم با او درباره «مسئله اصولگرايي» عطف به انتخابات اخير، گفتوگو كرده است. که در قسمت چهارم ، متن آن خواهد آمد.
در عین پاسداشتِ تعهد شورآفرین جبههی ایمانی انقلاب، از ضعفهای خودی چندان غافل نباشیم(4)
سؤال:
سلام. استاد عزیز موضوع کاملا اونطوری نیست که رقیب القا می کند و دانسته هم این کار را انجام می دهد و تعمدی. خیلی از اصولگرایان صاحب اندیشه هستند که در بند این کوته نگریها نیستند. شرایط اول انقلاب و جوزذگی خیلی از آقایان- که اتفاقا از جبهه اصلاحات هم درشون بوده- به کنار، اما حالا خیلی از اصولگرایان حق آزادی فردی را مغتنم می شمارند. ولی رقیب بگونه ای القا می کند که به کل اینگونه نیست.من کاری به جبهه بندی ها ندارم اینکه میگویم اصولگرا را متهم می کنند منطورم طیف وفادار به آرمانهای انقلاب است نه کسانی که ذیل جناح اصولگرایی هستند.منتهی یک وقت است موضوعات اجتماعی به صحنه می آید مثلا یک طنز تلگرامی بود ذیل تصویر بزن و برقص های انتخاباتی که بی حجاب و قاطی زن و مرد می رقصیدند ذیل این تصویر نوشته بود: بابا! من به این نتیجه رسیدم که ملت انتخابات نمیخوان دیسکو میخوان! خب این حرف از جهاتی درست است. مردم ما اگر دیسکو بود و مجوز رسمی داشت و هیچ دولتی نمی توانست لغوش کند اتفاقا عاقلانه تر رای مبدادن چرا که کسی نمی توانست با وعده آزادی فریبشون بده. اما آیا از نظر اسلام درسته که حکومت اسلامی مجوز دیسکو بدهد؟؟ و استاد اصلا اینطور نیست که فکر کنیم مردم خواهان آزادی شخصی در حیطه خانه شان هستند. ابدا. چون در خانه هرچقدر که دوست دارند برقصند و قاطی بخوانند کسی کارشان ندارد معمولا. اما اینها میخواهند در خیابان برقصند. شاید نظرتان این است که این حالت اعتراضی است به محدودیت ها. شاید آری شاید هم نه. منتهی کلیت حرفم این است که در عین اینکه بخشی از افراد متصل به بدنه دینی جامعه یک سری کوته نگریهایی دارند ولی این قضیه همه گیر نیست اولا و معمولا شخصی است و بیشتر اتهامات تحجر به این طیف زده می شود. در عین حال استاد طیف دین دار واقعا نگران این هستند که مراعات اصول دین را نمایند مثلا در برخورد با گناهان اجتماعی می مانند چه کنند که هم رأفت اسلامی بخرج دهند هم لبخند تأییدکننده به گناهکار نزنند هم جذب اتفاق بیفتد و دفع صورت نگیرد هم دین خدا پایمال نشود و هزار چیز دیگر که یکی از آنها را افرادی که دغدغه دین ندارند، ملزم به رعایتشان نیستند. نمیدانم زبان الکن من توانست مقصودم را برساند؟یانه. سپاس از حوصله تان
جواب:
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده حکم کلّی به صورت فوق برای مردم حقیقت ندارد. پیشنهاد بنده آن است که با نظر به حضور تاریخی انقلاب اسلامی و گشودگی راه توحید در مقابل استکبار جهانی و اینکه هرگز چنین راهی به بنبست نخواهد رسید؛ خوب است که تحلیل زیر را نیز مدّ نظر داشته باشید تا در عین پاسداشتِ تعهد شورآفرین جبههی ایمانی انقلاب، از ضعفهای خودی چندان غافل نباشیم. موفق باشید
ناكامي اصولگرايان از نگاه امير محبيان
امير محبيان، روزنامهنگار اصولگرا، تحليلگر سياسي و استاد فلسفه غرب، اصولا نخستين فردي است كه رسانهها براي شنيدن تحليلهايش از اوضاع اصولگرايي به سراغش ميروند. يك روز بعد از انتخابات رياستجمهوري دوازدهم، «شرق» هم با او درباره «مسئله اصولگرايي» عطف به انتخابات اخير، گفتوگو كرده است.
سؤال: شما چند روز مانده به انتخابات کاملا سکوت و از تحلیل خودداری کردید، چرا؟
-سكوت من در چند روز قبل از انتخابات و عدم اعلام صريح نظرات به دليل فضاي احساسي غالب بر اصولگرايان بود كه عملا امكان نقد عقلاني را از ميان برده بود. دوستان بههيچوجه آمادگي شنيدن نقد را نداشته و جز تأييد نميطلبيدند و اين براي من امكان نداشت. در فضاي غيرعام، ديدگاههاي خود را در مورد رفتار و ادبيات غلط به افراد منشأ اثر ميگفتم و نتيجه حاضر را پيشبيني و تذكر ميدادم. در مصاحبههاي عمومي هم گفته بودم اگر اصولگرايان بتوانند بدون هراساندن افكار عمومي از خود به دور دوم راه يابند، احتمال پيروزي دارند؛ بهويژه با قاليباف، ولي تمام مسيرها معكوس پيموده شد.
سؤال: آیا میتوان گفت انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم بهنوعی سرنوشت اصولگرایی را هم تغییر داده یا خواهد داد؟ اصولا این انتخابات روی جریان اصولگرایی چه اثری خواهد گذاشت؟
-امیدوارم چنین اتفاقی بیفتد. جریان اصولگرایی دارای ریشههای قدرتمند اجتماعی است، اما مدتهاست به دليل خودداری از بازنگری در مبانی و حتی راهبردها و تاکتیکها و بهویژه ادبیات ارتباط با افکار عمومی به حاشیه کشیده شده است و حتی در زمانی که قدرت را در دوران احمدینژاد به دست آورد، به دلیل ضعف تشکیلاتی و ارتباطی، رئيسجمهوري را از دست داد. بر این باور هستم که زمان آن رسیده که اصولگرایی به تذکری که سالهاست داده میشود، توجه کرده و به بازتعریف جایگاه خود و همچنین باورها و اصول بپردازد. اصولگرایی دارای مبانی و پرنسیپهای ارزشمندی است که با دین پیوند خورده؛ اما اکنون میبینیم پوپولیسم و قدرتگرایی این اصول را از متن به حاشیه رانده است. اصولگرایان با همه سازوبرگ و برنامهریزی و ائتلاف و جبههسازی و حمایتهای کامل از نامزد موردنظر خود نتوانستند نتیجه لازم را به دست آورده و پیروز انتخابات شوند. قطعا دلایل آن مختلف است. بخشی از آن به بحران هویت برمیگردد. اصولگرایان دچار اغتشاش هویتی شدهاند؛ اصولگرایی نباید با افراد تعریف شود؛ افراد باید نسبت خود را با اصولگرایی تعریف کنند. نمونه روشن آن هم بهحاشیهرفتن نهادهای مهم اصولگرایی نظیر جامعتین است. جامعتین از پیشگامی در جریان اصولگرا کاملا به دنبالهروی افتاده است؛ این خطرناک است و باعث کاستهشدن از وزن ارزشی و اعتقادی اصولگرایان و پرشدن این خلأ با قدرتگرایی و فرصتطلبی و پوپولیسم میشود. از طرف دیگر؛ این اغتشاش هویتی به اغتشاش و تناقض رفتاری انجامیده است. توسل به خوانندگان زیرزمینی شاید برای اصلاحطلبان زیاد خلاف تعریفشان از قدرت نباشد، ولی برای اصولگرایی فاجعه است. برای اصولگرا کسب رأی به هر قیمتی ارزش ندارد. اصولگرایان از طرف دیگر قدرت نرم خود را که در ارزشهای فرهنگی و دینی نهفته به فراموشی سپرده و به ساختارهای قدرت و رانتهای سیاسی چسبیدهاند. ما باید بدانیم که قدرت نرم دینی ١٤٠٠ سال سابقه مثبت و ریشه در جامعه دارد؛ نباید این ارزشها را کنار بگذاریم و برای قدرت به بازیهای پوچ اتکا به سلبریتیها بپردازیم. از سوی دیگر؛ مشکل ادبیات ارتباطی اصولگرایان هم مهم است. اصولگرایان باید مظهر عقلانیت، صداقت و پاکدستی توصیهشده در دین باشند؛ نه مظهر خشم و نفرت و بینظمی و حذف رقیب به هر قیمت یا کسب قدرت به هر قیمت.
سؤال: اگر قرار به يك دستهبندی از اشتباهات اصولگرايان در اين انتخابات باشد، اين دستهبندي از نظر شما چيست؟
١. تلاش ناموفق براي آشناسازي جامعه با چهره ناآشناي حجتالاسلام رئيسي در مدت كوتاه.
٢. جابهجايي ناموفق چهره نامآشناي قاليباف با چهره كمآشناي رئيسي
٣. ورود قاليباف از مسير غلط به صحنه انتخابات. قاليباف در بستر گفتمان كارآمدي و با اتخاذ موضع نقد منطقي و غيرتخريبگر ميتوانست از شكلگيري دوقطبي احساسي بكاهد و عملا درصد رأي احساسي مبتنيبر ترس از رقيب به روحاني را كاهش دهد
٤. در اين رقابت از قاليباف چهرهاي كينهجو و مهاجم كه روي شكاف ٩٦-٤ درصد ميكوشيد خود را سمبل محرومان نشان دهد، ولي فاقد پتانسيل آن بود، به نمايش درآمد درحاليكه قاليباف ظرفيت رقابت در گفتمان كارآمدي با تصوير يك مدير واقعگرا، منصف و كارآمد را داشت كه بهويژه طبقات متوسط قادر بودند به او تكيه كنند. اساسا دليل تقدم رئيسي بر قاليباف برخورد متين او بود، پس متانت برگ برنده بود، نه جنجالگري و تهاجم منفي! قاليباف فرصتي طلايي براي موفقيت و حتي پيروزي را به دليل برخورد احساسي و نيز راهبرد غلط انتخاباتي كه محصول مشاوره افراد نامسلط به سياست بود، از دست داد. ما نبايد سرمايههاي مديريتي خود را به اين راحتي بسوزانيم.
٥. باز هم فقدان برنامه به اصولگرايان ضربه زد؛ هميشه خلأ برنامه را شعار پر ميكند. مردم احساس كردند دست اصولگرايان براي حل معضلات خالي است؛ هرچند دغدغههاي آنها در بيان معضل طبقات محروم درست است
٦. افتادن در چرخه شعارهاي سوسياليستي- پوپوليستي بدون ارائه برنامه دقيق، درحاليكه سابقه جريان اصولگرا در واقع باور به اقتصاد باز در بستر ارزشهاي اسلامي بود؛ نشان ميدهد لنگر تئوريك اصولگرايان ديگر آنها را به ارزشي خاص متصل نكرده و ميل به پيروزي آنها را به سوي پوپوليسم كور ميراند. اين در حالي است كه قويترين پيشرانههاي نظري؛ يعني جامعتين، در كنار اصولگرايان بوده ولي سالهاست كارخانه موتور تئوريك آنها خاموش است. نقاط اتصال اصولگرايان به ارزشهاي ديني كه رفتار سياسي برون داد آن است، بايد بازبيني شود. بعضي از رفتارها در انتخابات نشانگر ضعف در همين نقطه است. روحانيت بايد شجاعانه به عنوان بازرس همين اشكالات در جهت تطبيق رفتار با آموزههاي دين وارد صحنه شوند. نبايد بحران اخلاقي در جريان دينگراي اصولگرا به وجود آيد.
سؤال: اتفاقات روزهای اخیر در اردوگاه اصولگرایی مانند دیدار آقاي رئيسي با امیرحسین تتلو را در شکست اصولگرایی چقدر مؤثر میدانید؟ برخی معتقدند این دیدار با مشاوره نزدیکان احمدینژاد در ستاد آقای رئیسی رقم خورد. تا چه اندازه با این تحلیل موافقاید و اصلا این اتفاق را که از منظر بیرونی بسیار عجیب به نظر میرسید چقدر در نتیجه کار به ضرر آقای رئیسی مؤثر میدانید؟ برخی معتقدند که جریان اصولگرایی به هوای جذب رأی هواداران چندمیلیونی این خواننده بود که به سراغش رفت. آیا جریان اصولگرایی تا این اندازه به بحران و بنبست رسیده است؟
-من درباره زندگی شخصی فرد نامبرده قضاوتی نمیکنم؛ چنین حقی هم برای خودم قائل نیستم؛ اما این دیدار نشانه بدی بود. ما اصولگرایان مدعی هستیم قدرت برای ما ارزش درجه دو را دارد و اهمیت نخست متعلق به ارزشهای دینی است. این که ما تصور کنیم هر کاری ما انجام میدهیم، همان دین است، غلط است. ما باید خودمان را با ارزشهای دینی تطبیق دهیم. قدرت نباید آنقدر اهمیت یابد که هر کاری مجاز شود. این دیدار نشانهای از غلبه پوپولیسم و قدرتگرایی است. افول ما تا این حد بوده است که از شاخصهایی مانند مراجع و علمای بزرگ دین به رپرهای زیرزمینی رسیدهایم؟ هر توجیهی شود، بیمعناست. من مخالف آن نیستم که افراد توبه کرده و بازگردند؛ اشکالی ندارد ولی بسیار زشت است که به طمع رأی چنین کنیم؛ این کار فقط حرکتی غلط نبود، فاجعه بود. علامتی از یک انحراف در رویکرد سیاسی تحت نام اصولگرایی بود؛ آنهم از سوی عالمی که پدر همسر او نگاهی سختگیرانه در این زمينه دارد. من رفتار شخصی آقای رئیسی را در مناظرات متین و محترمانه دیدم و اگر کسانی چنین مشورتی دادهاند، حتما باید در باورهای اصولگرایانه آنها شک کرد.
سؤال: چه تحلیلی باعث میشود مثلا آقای مقصودلو معروف به تتلو به عنوان حامی آقای رئیسی با ایشان دیدار کند و برجسته شود؟ این توصیه و مشاوره از جانب چه جریان یا افرادی بوده، خبر دارید؟ من واقعا اطلاعی ندارم؛ اما با سردرگمی دوستانمان در توجیه این عمل مواجه بودم. در برخورد عادی، من مخالف آن نیستم که همه اقشار به نحوی رابطهای را با اصولگرایی تعریف کنند؛ بالاخره همه شهروند این کشور هستند؛ ولی در فضایی که شبهه طمع رأی وجود دارد، این عمل توجیهپذیر نبود. زمانی بزرگی از اصلاحات، گفت که نقیصه اصلاحطلبی این است که دموکراسی و آزادیخواهی را با سفره مردم نتوانسته گره بزند. به نظر میرسد اصلاحطلبان تا حد زیادی توانستهاند این نقیصه خود را برطرف کنند و شاهد آن هم انتخابات اخیر است که شعارهای منتهی به توزیع پول و یارانه، خریداری پیدا نمیکند. در مقابل شما معتقد بودهاید (به اشتباه یا درست) چهرهای که از اصولگرایان تبیین شده، آنها را ضد آزادیخواهی تصویر کرده است. آیا به نظر شما همین تصویر، بالاخره پاشنهآشیل آنها نشد؟ آیا اصولگرایان قربانی این نگاه نشدهاند؟ یعنی اصلاحطلبی سعی کرد نقیصهی خود را جبران کند؛ اما اصولگرایی نتوانست یا نخواست؟
-خیر! اصلاحطلبی هنوز نتوانسته است با طبقات مستضعف پیوند بیابد. این ضعف هنوز پابرجاست. اگرمردم به شعارهای پوپولیستی افزایش نامعقول یارانه «نه»گفتند، به دليل ارتباط اصلاحطلبان با طبقات مستضعف نیست؛ به دليل سطح بالای آگاهی تودههاست که نمیتوان آنها را با این شعارها به سوی خود کشید. نقطه ضعف اصولگرایان؛ یعنی ضعف ارتباطی با طبقات متوسط یا بخشی از نخبگان دانشگاهی و اتخاذ یا طراحی ادبیات نوگرا هنوز پابرجاست و حتما باید بازنگری شود.
سؤال: کنارکشیدن آقای قالیباف را تا چه اندازه در شکست اصولگرایان مهم میدانید؟ گفته بودید اگر کار به دور دوم بکشد، شانس اصولگرایان بیشتر است. گویا خود آنها هم این را میدانستند؛ اما چه شد که این اتفاق نیفتاد. چه تحلیلی باعث کنارکشیدن آقای قالیباف شد؟ آیا ایشان واقعا رأی نداشت؟ آیا تصور این بود که آراي ایشان به سبد اصولگرایان ریخته میشود؟ درحالیکه معلوم بود همهی سبد رأی ایشان، پایگاه اصولگرایی ندارد.
-آقای قالیباف با وجود داشتن بهترین فرصت، متأسفانه عملیات انتحاری کرد . براین باور بودم که قالیباف در بستر گفتمان کارآمدی و با اتخاذ ادبیات وزین و محترمانه و البته نقد علمی قدرتمند با اتکا به تجربه مدیریتی خود قادر بود از ایجاد فضای دوقطبی رادیکال جلوگیری کند؛ در این صورت انتخابات به دور دوم میرفت و قالیباف با وحدت قهری پیشآمده در اصولگرایی قادر بود حداقل ٤٠ درصد احتمال برد داشته باشد. اما قالیباف – به دلیلی که نمیدانم- با سر وارد انتخابات شد؛ ادبیاتی نامتناسب با شخصیتش و تکیهکلامهایی سوسیالیستی- پوپولیستی برگزید؛ تمام ظرفیت مثبت قالیباف در یک بازی دو سر باخت سوخت. قاليباف عمليات انتحاري كرد: قالیباف حیف شد ولی کسی جز خود او را نمیتوان سرزنش کرد. قالیباف رأی نخست را در میان اصولگرایان داشت ولی باید تحلیل میکرد که از زمان درگیری رادیکال در مناظرهها جز ریزش رأی چه سودی یافت؟ چرا این روند را ادامه داد؟ همینجاست که ما ارزش مشاوران هوشمند سیاسی و فضاشناس را میفهمیم.
سؤال: اصولا آیا آقای رئیسی گزینه خوبی برای جریان اصولگرایی در انتخابات دوازدهم بود؟
-ابتدا به نظر نمیرسید که ایشان بهدلیل فقدان سابقه اجرائی و سیاسی مؤثر، پتانسیل ورود قوی به صحنه سیاسی را داشته باشد؛ اما حتی فراتر از انتظار خود من ایشان خوب عمل کرد، ولی نباید فراموش کرد که هر کاندیدایی ابتدا باید معروف شود و سپس محبوب شود. قالیباف معروف بود ولی رئيسي معروف نبود؛ اما ظرفیتهای خوبی هم داشت ازجمله توانست بخشی از آرایی را که به حساب قالیباف نمیرفت؛ جذب کند. رفتار سیاسی او هم در مناظرههای انتخاباتی متین بود. بههرحال اکنون ما یک ظرفیت جدید داریم که میتواند در فضای اصولگرایی فعالیت مؤثر داشته باشد.
سؤال: آیا این شکست باعث نمیشود که اصولگرایی دوباره به احمدینژاد روی آورند؟ برخی معتقدند که این شکست این تصور را که تنها ناجی اصولگرایان خود احمدینژاد است یا بود تقویت کرده است.
-آقای احمدینژاد طرفداران خاص خود را دارد و انتخاب روحانی لزوما به معنای تغییر موازنه به سود دکتر احمدینژاد نخواهد بود.
برخی هم معتقدند که علت شکست اصولگرایان نه تتلو، نه قالیباف و نه عملکرد رئیسی بلکه بالارفتن آگاهی مردم به وسيله شبکههای اجتماعی بود و اینکه مردم بیش از نان، خواهان آرامش و امنیت و آزادیاند و با رأی خود گفتهاند که حتی نانشان هم در گرو امنیت و آزادی است. شبــکههای اجتــماعی بسـتر فعالیت اصولگرایان و اصلاحطلبان بهصورت توأمان بود؛ اتفاقا اصولگرایان از رسانههای مجازی بسیار خوب استفاده کردند. اینکه مردم آگاهانه و منطبق بر منافع کلان عمل میکنند درست است؛ اما تأکید میکنم آقای روحانی به دلیل استراتژی غلط اصولگرایان در انتخابات پیروز شد و نه به دلیل عملکرد خوب اقتصادی خود.
سؤال: به نظر شما واکنش اصولگرایان در قبال پیروزی حسن روحانی چه خواهد بود؟
-اصولگرايان اكنون بدنه قدرتمند و منسجمي را در اختيار دارند كه بايد با حفظ موضع انتقادي به دولت كمك كنند كه در حل مشكلات اقتصادي كشور با قدرت حركت كند. اصولگرايان و كانديداهاي آنان بايد اولين كساني باشند كه به رئيسجمهور منتخب تبريك بگويند و براي او آرزوي موفقيت كنند و در همين حال برنامههاي پيشنهادي خود براي حل معضلات را در اختيار رئيسجمهور قرار دهند تا او در صورت نياز از آن استفاده كند.
سؤال: شما يك آسيبشناسي از وضعيت اصولگرايي ارائه كرديد. در دوران دوم روحانی، به نظر شما اصولگرایان باید برای بازسازياي كه پیشنهاد شماست چه کاری انجام دهند؟
-«جمنا» با وجود انتقاداتي كه به آن دارم؛ حركت خوبي بوده و بخشي از رشد رأي اصولگرايان محصول آن بود. بايد با تجربيات بهدستآمده مجلس اعلي يا كنگره اصولگرايي تشكيل شود و حتي اصولگرايان كابينه سايه را تشكيل داده و به دولت از طريق نقد منطقي و عالمانه و فشار افكار عمومي در جهت تحقق مطالبات مردم كمك كنند.
سؤال: اصولگرایان انتقاداتي هم به روحانی داشتند و دارند. به نظر شما آيا روحاني مسئوليتي در قبال اين انتقادات دارد؟
-به نظر من بخش عمدهی ايرادات و انتقادات مطرحشده اصولگرايان به دولت روحاني وارد بوده و هست و روحاني بايد آنها را برطرف كند. پيري و كندي كابينه، مردمگرانبودنِ كابينه، كمبود سياستهاي رفع معضلات حاد طبقات مستضعف، رابطهی ضعيف كابينه و رئيس دولت با افكار عمومي، موضع غلط تهاجمي و اتخاذ ادبيات خشن با منتقدان، فقدان كاركرد مناسب منطبق با سياست اقتصاد مقاومتي، ضعف در كنترل ركود اقتصادي، ضعف در حل معضل بيكاري؛ همهی اينها ايرادات درستي بود كه فقط افكار عمومي قانع نشدند كه اصولگرايان برنامه يا كفايت لازم براي حل آن دارند، والا همهی انتقادات از نظر من به دولت وارد است. دولت بايد با رويكرد انقلابي (نه كند و بوروكراتيك) اين مشكلات را برطرف كند. اصولگرايان پس از انتخابات نبايد منفعلانه كنار بنشينند؛ آنها بايد با پايش رفتار دولت، عمل دولت را در مسير خواست و مطالبات ملي قرار دهند. اين رفتار سازندهاي خواهد بود. والسلام
وظیفهی ما و ادامهی انقلاب در متن دموکراسی(5)
سؤال:
باسلام و تحیت خدمت استاد طاهرزاده – در خصوص انتخابات اخیر حقیر به این جمعبندی رسیده ام نمی دانم تا چه اندازه صحیح می باشد به هر حال نکاتی را به شرح ذیل جهت استحضار تقدیم می دارم :
نکته اول : عرصه ای که در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری شاهد بودیم به نوعی عرصه ی جهاد کبیر بود. یعنی قشر عظیمی از مردم با تاکید بر گفتمان انقلاب اسلامی، از تفکر و فرهنگی که نئولیبرال ها در طی چندین سال در جامعه بسط داده بودند ، تبعیت نکردند و قریب به 16 میلیون نفر با هدف تغییر و عدم تبعیت از وضعیت موجود و مشهورات زمانه وارد عرصه ی جهاد کبیر شدند و حقیقتا این جماعت شایسته تکریم و پاسداشت هستند و نه توسری خور.
نکته دوم : جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی با همه ضعف ها و کاستی هایی که داشت توانست در مدت زمان کوتاهی ساز و کاری مناسب برای مدیریت صحنه انتخابات برپا کند علی رغم اینکه به مطلوب خود دست نیافت ولی می توان ادعا نمود تاکنون جبهه ای متحدتر و منسجم تر از جمنا در جمهوری اسلامی ایران شکل نگرفته بود . اما صرف مانور سیاهی لشکر و میتینگ های انتخاباتی مراکز استان ها ، شرط کافی برای جذب آراء مردم نبود. لذا بیشترین توان جبهه نیروهای انقلاب اسلامی مصروف این امر شد و از تبلیغ چهره به چهره در مناطق شهری و روستایی غفلت شد. در خیلی از روستاهای آذربایجان شرقی نامزدی با نام حجت الاسلام رئیسی حتی به گوششان هم نخورده بود ! شش ماه و یا یکسال مانده به انتخابات، نمی توان به نتایج مطلوب امیدوار بود.
نکته سوم : یکی از مولفه های قدرت ساز در پیروزی انقلاب اسلامی مساجد بود . در حال حاضر صفوف اندک نمازهای جماعت مساجد و حضور کم رنگ بسیجیان و حزب اللهی ها در مساجد ، به یک معنا نشان دهنده میزان انقلابی گری جامعه ماست. وقتی یک نهاد اصیل و قدرت سازی همچون مسجد در هیچ یک از راهبرد های ما جایگاهی ندارد ، چگونه می توان ادعای بسط گفتمان انقلاب اسلامی در کف جامعه نمود ؟ اگر مساجد سنگر است پس چرا این مساجد که سنگرهای انقلاب اسلامی هستند اکنون خالی اند؟ نکته این است که مساجد خالی به درد انقلاب اسلامی نمی خورد و باید نسبت به این نکته توجه بیشتری می کردیم.
نکته چهارم : جبهه مقابل جمنا از شیوه های مختلف جنگ روانی و ابزارهای آن به وفور بهره می برد. دورغ ، تهمت ، افترا و استهزاء رقبای انتخاباتی ، کف برنامه های تبلیغاتی این جماعت بود و توفیقات زاید الوصفی از این طریق عایدشان شد اگر چه پاره ای از موارد حزب اللهی ها نیز از این ترفندها استفاده می کردند اما طبق آموزه های دینی شما به هیچ وجه مجاز به استفاده از شیوه های غیراخلاقی رقیب نیستی اگر چه عدم استفاده از این شیوه ها ، شاید به نفع جبهه شما نباشد. روایتی از حضرت امیر المومنین (ع) که میفرمایند: «لَوْ لَا التُّقَى لَکُنْتُ أَدْهَى الْعَرَب»، اگر تقوا اجازه میداد، و اگر تقوا دست و پای علی را نبسته بود، مکارترین افراد عرب بودم.
نکته پنجم : شاید قریب به 50 درصد کسانی که به روحانی رای دادند از همان ملت بصیر 22 بهمن ها هستند که حاصل ریزش های جبهه انقلاب اسلامی می باشند . به وفور افرادی را می شناسم که دلشان در اردوگاه انقلاب اسلامی است ولی رای خود را به نامزد جبهه انقلاب اسلامی ندادند. به نظر حقیر نباید تحلیل ها به سمتی برود که نشان دهد کسانی که به نامزد جبهه انقلاب اسلامی رای ندادند در مقابل نظام قرار دارند و یا کسانی هم که آراء خود را به نامزد مطلوب جمنا داده اند ، احساس سرخوردگی و یاس کنند که نتوانستند موثر واقع شوند. جبهه مقابل قوی نبود بلکه ما ضعیف عمل کردیم. محکوم کردن ملت به بی بصیرتی، دردی دوا نمی کند . نخبگان جامعه ما چه گلی بر سر خود زدند که عوام نیز آنها را همراهی کنند تا زمانی که قبول نکنیم بخش عمده ضعف های جبهه انقلاب اسلامی به نخبگان و خواص هم بر می گردد، نمیتوان ساز و کار و نقشهی راه مناسب برای بازگرداندن شرایط مطلوب را طراحی و عملیاتی کرد.
نکته آخر : وقتی هیچ تصور و مختصاتی از وسعت شهر سقوط کرده نداریم، چگونه ادعای بازپس گیری اش را بکنیم؟ هرکسی از ظن خود شد یار من ! در واکنش به نتایج انتخابات، برخی ها از ضرورت بازگشت نیروهای انقلاب به موقعیت خدمت به مردم میگویند اما خدمت با انگیزه انتخاباتی هم ، نسخه شفابخش انقلاب اسلامی نیست.
نکته ای که استاد عزیزمان جناب آقای محمد جبارپور بدان اشاره داشته اند به نظر خیلی خوب بود و آن اینکه :
برایم جالب است که تعبیر آقا از انتخابات "شب قدر" است اما توجه ما به این موضوع حداقلی است.
البته از امثال بنده انتظار بیشتری نیست! چون مواجهه ما با خود شب قدر نیز اینگونه است.
"بعد از صرف افطار" آماده مسجد رفتن و انجام اعمال شب قدر می شویم!
بزرگان ما از ابتدای ماه مبارک خود را آماده شب قدر می کنند، اولیاء الله از ماه رجب خود را آماده می کنند و عرفا از شب قدر قبلی یک سال کار می کنند تا شب قدر را درک کنند.
درک شب قدر تلاش و مجاهدت مستمر می خواهد نه اینکه شب امتحانی بخواهیم کار کنیم.
یادمان نرود کل تلاش سالانه برخی اولیاء خدا برای بهتر درک کردن شب قدر است، یعنی یک سال عبادت می کنند تا یک شب را درک کنند، برای درک انتخابات نیز باید 4 سال تلاش کرد و محور همه فعالیت های ما معطوف به این مساله مهم باشد.
جواب:
باسمه تعالی: سلام علیکم: از برکت انتخابات اخیر همینکه عزیزانی امثال جنابعالی تا این حدّ به تفکر و تحلیل نایل شدهاید که بس مبارک و همهجانبه است. به نظر بنده تمام جوانبی که مطرح فرمودید قابل توجه است. بهخصوص مطلب آخر که موضوع شب قدر انتخاباتی را پیش کشیدید؛ به این معنا که 4 سال مردم را متوجهی اهدافی در انتخاباتشان بکنیم که گرفتار تحریکات نفس امّارهشان از طریق رقیب نگردند.
آری! ما باید در متن دموکراسی که در این تاریخ با آن روبهرو هستیم انقلاب خود را ادامه دهیم. بدین معنا که نه میتوان بدون رأی مردم انقلاب را شکل داد و جلو برد، و نه مانند غرب با هر مردمی و هر هوسی میتوان کنار آمد. این جا است که رسالت اصلاحِ جامعه و تربیت دینیِ فردفردِ افراد پیش میآید. دورهی آن گذشت که بگوییم هرکس با ما نیست، بر ما است. و دورهی آن گذشت که با برخورد تند و خشن، افرادِ ناصالح را به اردوگاه رقیب پرت کنیم. به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظهاللّه»؛
«عمده نظر و هدف شما این باشد که چتر گفتمان انقلابی را در کشور باز کنید، بر روی سرِ همهی کشور باز کنید. این کار هم بسیار دشمن دارد. کسانی هستند که سعی میکنند سفرهی انقلاب را جمع کنند تا دیگر تفکر انقلابی وجود نداشته باشد.... نکتهای که باز تأکید خواهم کرد این است که باید در دلها نفوذ کرد، این کارها خیلی کارهای خوبی است که انجام گرفته، اما ارزیابی کنید ببینید این کارها، چقدر در دلها نفوذ کرده... ما باید مردم را با اخلاق تربیت کنیم و با اخلاق بار بیاوریم... شما در این مجموعه، مخاطبان خودتان را مشخص کنید و افزایش دهید، یعنی مخاطبتان فقط آن جوانی که از پیش به شما معتقد است نباشد ... قشر خاکستری و حتی قشر از خاکستری متمایل به سیاه هم باید بربایید و جذب کنید».(بیانات رهبری در جمع دستاندرکاران جبههی فرهنگی انقلاب، آبان ماه 95). موفق باشید