بسم الله الرحمن الرحیم
عبور از خویشتنفریبی
شرایطی پیش آمده که افراد دیگر نمیتوانند چندان به خویشتنفریبی خود بپردازند، دیگر قهرمانان زمانه را انسانهای بیخیالِ خوشگذران تشکیل نمیدهند. علامت رقتبار سقوط حاکمان پولپرستِ خوشگذران که از شاه شروع شد و همچنان ادامه دارد، تاریخ دیگری را مدّ نظر مردم قرار داده که آن تاریخ ادامهی وضع موجود نیست. دیگر نمیتوان با کلماتی مثل رفاه و آسایس و رفع بیکاری، مردم را همچنان در آرمانها و رؤیاهای زندگی غربی نگه داشت. امروز معلوم شده همهی مشکلاتِ غیر طبیعی با حضور فرهنگ غربی وارد زندگیها شد. اگر فقر بود، بیرحمی و بیکاری نبود و اگر سختی بود دیگر کسی از بیکسی و بیچیزی در کنار خیابانها نمیمرد. باید در فضایی که نگاهها به نوع دیگری از زندگی است از مدّ نظر قراردادنِ تمدن اسلامی با تعریفی درست و کاربردی غفلت نکنیم.
هرچه بیشتر زمان میگذرد، بیشتر معلوم میشود که سیلآسا جهان در حال تغییر به سوی زندگی دیگری است، همچون یک قضای آسمانی که نمیتوان آن را تغییر داد - هرچند میتوانیم خود را در زیر سایهی آن قضای آسمانی بپرورانیم- هیچیک از تمدنهای گذشته نیز نتوانستهاند از قضایی که برای بیرونراندن آنها از تاریخ، تقدیر شده بگریزند. هرکس گمان کند با تحقق انقلاب اسلامی وظیفهی تاریخی ما به انتها رسیده هنوز معنای انقلاب اسلامی را در این دوران نفهمیده است. همهچیز گواه است عظیمترین تغییر در دهههای آینده صورت خواهد گرفت و تنها ملتی لیاقت رهبری این تغییرات را دارد که هرچه بیشتر نسبت خود را از وضع موجود جهان امروز تغییر داده باشد و مسئولیت و جایگاه خود را در مشیّتی که حضرت حق در این دوران اراده کرده، بشناسد.
در تاریخی که بنا است عظیمترین تغییرات صورت بگیرد توصیه به اعتدال در رویارویی با نظام استکباری، آرزویی است که میخواهد در این زمان مردم ما به صورت مردم کشور سوئیس زندگی کنند. یعنی میخواهند از تاریخی که شروع شده کنارهگیری کنیم و جامعه و جوانان ما از اخذ تصمیمیات تاریخی شانه خالی نمایند، به خیال آنکه از تحولات جاری مصون میمانند. دو راه بیشتر در میان نیست؛ یا ماندن در خویشتنفریبی و رؤیاهای زندگی غربی و یا ورود در جادهای که حضرت روحاللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» در مقابل ما گشود و رهبری عزیز با تأکید بر اینکه؛ «نظم جهانی در حال تغییر است» در صدر ادامهدادن آن راه هستند.
انسانهای تنگحوصله و تنگنظر و بیحزم و کمعمق و سطحی، آن آمادگی را ندارند که خود را و جامعهی خود را از اندیشهی زندگیبراندازِ مدرنیته رها سازند. اینها باید در مقابل تنگناهایی که هر روز بیشتر از روز قبل برای زندگیشان پیش میآید، خود را ملامت کنند. چگونه گمان میکنند نهضتی که شروع شده و هنوز به اهداف نهایی خود نرسیده باید متوقف شود و هرکس آرام و ساکت به زندگیِ فردی خود بپردازد؟ آیا مثل روز روشن نیست که آیندهای در پیش است که هرقدر هم از ما دور باشد، بالاخره زمانی فرا میرسد و ما نمیتوانیم چشم از آن برداریم؟
با انقلاب اسلامی و عدم توانایی استکبار در جلوگیری از آن، انقلابی جهانی شروع شد و هرگز نباید در چنین شرایطی انتظار پیروزی کامل آن را به همین نزدیکیها به تماشا نشست، عمده آن است که متوجه شویم تمدنی که مقابل این انقلاب ایستاده تا کی میخواهد با ترور و وحشت و هول و هراس، خود را سرِ پا نگه دارد؟
باید از خود پرسید در زمان احتضار فرهنگ مدرنیته و هرج و مرج آن، چهچیز هنوز منهدم نشده و چه پستی و بلندیهایی در پیش است؟ آیا در غرب چیزی هست که اساس محکمی برای ادامهی خود داشته باشد؟ یا تنها با حیلهگری و ناآگاهی مردم، خود را ادامه میدهد که اینهم در درازمدت و در دنیایی که جهان همچون دهکدهای محدود شده، قابل ادامه نیست.
والسلام