بسمالله الرّحمن الرّحيم
انقلاب اسلامی پیامی ماورأ تاریخ معاصر
متن زیر مصاحبه استاد طاهرزاده است با یکی از ماهنامه ها در آبان ماه 1387 که به جهت اهمیت آن خدمت عزیزان ارائه می شود:
گروه فرهنگی المیزان
1- شاخصهی نظام اسلامی را چه میدانید؟
جواب: نظام اسلامی نحوهی مدیریت اجتماع است با مبانی شریعت اسلام، با این پیشینه که مردم معتقدند خداوند ولیّ مؤمنین است و لذا باید ولایت خداوند در نظام اجتماع جاری باشد و احکام الهی در همهی مناسبات جامعه، اعم از امور آموزشی و اقتصادی و سیاسی، اجرا شود. و در زمان غیبتِ امام عصرg ولیِّ فقیه به عنوان کارشناس کشف حکم خدا، مسئول اجرای احکام الهی در کلیّت نظام است.
2- دموکراسی و جمهوری اسلامی با توجه به ولایت خداوند در نظام اجتماع چه جایگاهی دارد؟
جواب: وقتی رویکرد کلیِ مردم به سوی حاکمیت حکم خدا بود، حال چگونگی تحقق و اجرای آن با نظر مردم تعیین میشود. جمهوریت یکی از روشهای اجراییکردن به جریانافتادن حکم خدا است، که نظر مردمِ خداجوی تعیین میکند آن احکام چگونه عملیاتی شود. آری باید رئیس جمهور و نمایندگانی کاندیدا شوند که به جهت کلی نظام اسلامی معتقد باشند، تا مردم با انتخاب آنها راههای اجرایی اهداف اجتماع خود را شکل دهند.
3- با توجه به مبانی منطقی نظام اسلامی و اینکه این نظام ریشه در عقاید اسلامی مردم دارد، چه عواملی باعث شد بعضی از کسانی که سالها در کنار انقلاب بودند از آن فاصله بگیرند؟
جواب: این سؤال جوانب مختلفی در بر دارد.که به طور مختصر می توان گفت؛ عدهای از ابتدا تصورشان از انقلاب این بود که با حرکت مردمی و به کمک روحانیت، شاه را بیرون کنند و یک جمهوریِ آزاد داشته باشند که دیگر با استبداد شاه روبهرو نباشند، بدون آنکه متوجه باشند در شعارهای مردم روی «اسلامی» بودنِ «جمهوری» تأکیدمی شد. شاخصهی این گروه نهضت آزادی بود، که معلوم است این افراد نمیتوانستند تا آخر با انقلاب همراه باشند. عدهای دیگر معتقد به جمهوری اسلامی هستند ولی کشوری در نظرشان بود مثل مالزی ،که هم مسلمان بتواند مسجد برود و هم غیر مسلمان بتواند کاباره برود. و سیاست کلی نظام هم با الگوی لیبرالْ دموکراسی اداره شود و در عمل سکولار باشیم هرچند در امور فردی مسلمانیم. این افراد بخواهند یا نخواهند نمیتوانند تا آخر با جمهوریاسلامی همراه باشند. چون حضرت امام خمینی«رضواناللهعلیه» به عنوان معمار انقلاب حرفشان این است که: «ما جمهوری اسلامیِ لفظی نخواستیم، ما میخواهیم حکومت الله در مملکتمان و إنشاءالله در سایر ممالک اجرا شود».[1]
عدهای دیگراز نظر تئوری و عقیدتی با نظام اسلامی مسئلهای ندارند،ولی از برخوردهای بدی که در اجرا دیدهاند سرخورده شدهاند و یا اینکه دیدهاند افرادی بعضاً در ادارات امور مردم را بهدست دارند که انسانهای خودخواه و باندی هستند، و لذا کنار کشیدهاند، در حالیکه راه نجات از این مشکل تقویت انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی در ذات خود روحیهی ضد تبعیض و عدالتگرا دارد، باید تلاش کرد بستر تحقق اهداف انقلاب فراهم شود، راه حل مشکلات تقویت انقلاب است.
4- «فوکو»؛ انقلاب ایران را انقلابی میداند که با «ارادهی جمعی» پدید آمد. اولاً: این سخن به چه معنی است؟ ثانیاً: آیا در انقلابهای صدسالهی اخیر ارادهی جمعی به این شکل نقش داشته است؟
جواب: انقلابهایی که در صد سالهی اخیر انجام شد عموماً از طریق احزاب یا گروههای خاصی مدیریت میشده، حال یا عدهای از مردم با آنها هماهنگ بودهاند یا نبودهاند، ولی انقلاب اسلامی با مردم شروع شد و حرکت خودجوش مردم آن را شکل داد و جلو برد، به طوری که هرکس در هرشهر و روستا خود را عضوی از حرکت انقلاب میدانست و آنچه برای «فوکو» قابل توجه بوده و خودِ او هم در دوران انقلاب به عنوان روزنامهنگار در ایران فعالیت میکرده، همین حضور تکتک افراد در متن انقلاب است.
5- از جمله مباحثی که شما به آن پرداختهاید موضوع «تمدنزایی شیعه» است. اولاً: منظور شما از این موضوع چیست؟ ثانیاً: جایگاه نظام جمهوری در تحقق تمدن شیعه کجا است؟
جواب: در بحث «تمدنزایی شیعه» روشن شده اسلام با قرائت شیعی، استعداد و توان کامل برای تحقق یک تمدن ایدهآل را در خود دارد و باید متوجه چنین استعدادی باشیم تا حرکت تاریخی خود را که با شروع اسلام در غدیر صورتِ کاربردی به خود گرفت، به بهترین نحو در تاریخ ادامه دهیم و در هیچ مرحله از این حرکت متوقف نگردیم. که البته بحث مفصلی است با انبوه سؤالها که در بحث «تمدنزایی شیعه» جواب داده شده.
اما اینکه میفرمایید جایگاه نظام جمهوری در سیر به سوی تمدن اسلامی کجاست؛ باید عرض کنم اگر موضوع را به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظهالله» در چهار مرحله در نظر بگیریم، یک مرحله «انقلاب اسلامی» بود که بحمدالله واقع شد. پس از آن «دولت اسلامی» است. به طوری که نظام اجرایی کشور بر مبنای ارزشهای اسلامی برنامهریزی کند که با دولت نهم طلیعهی پدیدآمدن آن به چشم میخورد. مرحلهی سوم «کشور اسلامی» است تا تفکر و تربیت مردم با آگاهی از اسلام و منطبق با اسلام باشد که باید با جدیت برای آن برنامهریزی کرد تا دیدگاه مردم مطابق اسلام باشد. پس از ظهور مرحلهی سوم است که شرایط تحقق «تمدن اسلامی» ظهور میکند؛ و نظام اسلامی بستری است که إنشاءالله مراحل چهارگانهی فوق محقق شود.
6- جمهوری اسلامی در شرایط جدید یک تئوری نو را در موضوع کشورداری در سطح جهان مطرح نمود. به نظر شما بازتاب و تأثیر آن چه بوده و چه خواهد بود؟ آیا این تئوری قدرت گسترش به سایر کشورها را دارد؟ و یا در خود میماند و کمکم از تاب و توان میافتد؟
جواب: پایداری و یا عدم پایداری هر فرهنگ و تمدنی به مبانی آن مربوط است، نه به ادعاها و شعارهای هیجان برانگیزی که در ابتدای امر سر میدهد. رنسانس میدانست که چه نمیخواهد و آن عبارت بود از نفی حاکمیت اشرافیزده ، ولی در جایگزینی آنچه بهجای اشرافیت کلیسا گذارد تأمل کافی نشد و لذا در همان دوران، حکیمان زمانه اعلام خطر کردند که دموکراسیِ بریده از وحدت الهی چیزی نیست که جامعه را گرفتار بحران نکند. یک قاعدهی اساسی در عالم حاکم است و آن اینکه اگر کثرتها به وحدت متصل نشود، آن کثرتها بیآینده است. مثل سلولهای بدن من و شما که تا به روح ما متصلاند در انسجام بدن ،موجودیت و فعالیت دارند، ولی همینکه روح از بدن جدا شد و مدیریت وحدت بر کثرت رخت بربست، آشفتگی و عدم انسجام سلولها شروع میشود، در موضوع دموکراسی غربی، کثرت نظر مردم به خودیخودی و بدون آنکه به وحدت بازگشت کند، به میدان آمد و لذا غرب همواره با بحران روبهروست و تمام انرژی آن صرف رفع بحرانهایی است که همواره با آن روبهرومی گردد. این است که میبینید بشرِ امروز از روزگار خود به تنگ آمده و آمادهی راه حلّی است تا از شدت و عسرت بیرون آید.
تئوری جمهوری اسلامی دعوت به بازخوانی تاریخ حاکمیت است تا معلوم شود آنجایی که حکم ذات احدی در مناسبات اجتماع بشری جاری نبوده بشر با انواع عسرتها همراه بوده، حال چه آن حاکمیت حاکمیت فردی از افراد بشر بر سایرین باشد، و چه به اصطلاح حاکمیت مردم بر مردم باشد، بدون بازگشت به حکم الهی.
جمهوری اسلامی طلب مردم است برای حاکمیت حکم خدا و لذا بدون آنکه مردم از صحنه بیرون باشند، خدا در میان است و به همین جهت ملاحظه می کنید در نظام اسلامی اعتراض مردم به حاکمانشان وقتی است که از حکم خدا کوتاهی کنند. مسلم است که این تئوری نهتنها پایدار خواهد ماند ،حتماً نقطهی آرمانی سایر ملل قرار خواهد گرفت که دیر یا زود خود را به آن میرسانند.
7- آفات انقلاب اسلامی را چه میدانید؟ به نظر شما چه آفاتی است که ممکن است نظام اسلامی را از هویت خود خارج یا آن را ضعیف کند؟
جواب: اساس این انقلاب بر مبنای عقاید تشیع استوار است و اساسیترین عقیدهی شیعه «ولایت» است، یعنی همان ذات مقدسی که« تکویناً» واسطهی فیض است، باید «تشریعاً» بر جامعه حاکم باشد. به عبارت دیگر در نگاه شیعه اعتباریات ریشه در حقایق دارند. حال اگر مسئولان و مدیران جامعه متوجه این امر نباشند و بدون دغدغه به قوانین تکوینی عالم بخواهند جامعه را مدیریت کنند حتماً با بحران روبهرو میشویم. اینجاست که بنده معتقدم هر مسئولی باید یک دور تفسیر قیّم المیزان را مطالعه کند تا متوجه شود بدون هماهنگی با عالم تکوین نمیشود قوانین را اجرایی کرد. فهم این نکته در تصمیمات دولتمردان بسیار مؤثر است و مسئول محترم دولت نهم بحمدالله از چنین دیدی برخوردار است.
از دیگر آفاتی که ممکن است انقلاب را تهدید کند:
الف- تضعیف جوّ انقلابی و کاهش شور و نشاط انقلابی آن است
ب- تفکیک دین از سیاست
ج- رفاهپرستی و مصرفزدگی
د- ابهام و آشفتگی در خط مشی و عدم تحلیل از موقعیت تاریخی خود
ه- از بینبردن فضای انتقاد و سرکوبیِ آزاداندیشی با ایجاد قداستهای کاذب
ز- حاکمیت باندی در ادارات و تحمیل تفکر محدودِ خود به سایر افراد بهخصوص که عموماً گروههای سیاسی در جامعهی اسلامی، مذهبی هستند، و لذا برداشت خود از مذهب را همهی مذهب میپندارند و هرکس طوری دیگر فکر کند را نهتنها رقیب خود بلکه کافر میدانند و این مشکلِ بزرگی است و لذا مقام معظم رهبری«رضواناللهتعالیعلیه» بر همین اساس موضوع آزاداندیشی و حضور اندیشهی مخالفت ،حتی در حوزههای علمیه را یک کمال دانستند. شما در نظر بگیرد در ادارات ارشاد اسلامی که مسئول تأیید کتاب و روزنامه و مجله هستند، گروه خاصی از افراد مذهبی حاکم باشند که فقط نظر خودشان را عین اسلام بدانند، در آن صورت اندیشههای اسلامی افراد دیگر به گوش بقیه نمیرسد و چیزی نمیگذرد که پس از یک دهه جامعه از نشاط دینی خارج میشود و لذا است که میگوییم اصولگرایی حزبی همانقدر برای جامعه آفت است که روشنفکری لائیک آفت است. آنچه موجب نجات جامعه است اصولگرایی است، ولی نه اینکه اصولگرایی ما گرفتار نگاه تنگ باندی و حزبی شود.
ح- از دیگر آفات انقلاب اسلامی تضعیف روحانیت متعهد است که موتور اصلی ادامهی انقلاباند.
ت- ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی، به تعبیر حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه»؛ «دستهای ناپاکی در این مملکت بین شیعه و سنی اختلاف میاندازند، اینها نه شیعه هستند و نه سنی، اینها ایادی استعمارند».[2]
ی- غفلت مردم از تلاشهای دشمن جهت ناکارآمد نشاندادنِ نظام اسلامی، به طوری که دشمن با انواع توطئهها جلو پیشرفت نظام سنگاندازی میکند و بعد هم تبلیغ میکند که انقلاب اسلامی در ادارهی جامعه ناتوان است.
8- چگونه میتوان جایگاه انقلاب اسلامی را در زندگی خود شناخت تا عهد ما با انقلاب تحت تأثیر موضوعات جزیی قرار نگیرد و بتوان تا آخر با آن بهسر برد و گرفتار توطئههای دشمنان رنگارنگ این انقلاب نشد؟
جواب: انقلاب اسلامی ظهوری است از شخصیت معمار آن یعنی حضرت روحالله«رضواناللهتعالیعلیه» که ایشان حامل فرهنگ دینی با قرائت اهل بیتh و با رویکرد به جنبههای حِکمی و عرفانی آن بودند. حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» فقیهی هستند که اندیشهی خود را به حکمت متعالیه رساندهاند و از عرفان محیالدینبنعربی بهره گرفتند تا فضای حماسه و عرفان را به روح مردهی دنیای مدرن بدمند و مشتاقان حیات دینی را راهنمایی کنند. از آنجایی که به گفتهی فیلسوفان؛ «علت مُحدثه، همان علت مُبقیه است». اگر بخواهیم این انقلاب را بشناسیم و با آن زندگی کنیم باید روح و روحیهی خود را به حضرت روحالله«رضواناللهتعالیعلیه» نزدیک کنیم و قرائت ما از اسلام با روحیهی حماسی، حِکمی، عرفانی باشد، تا در اوج معنویت، در شورِ شجاعت مستقر گردیم و خود را از سیر تاریخ نورانی انبیاء که به فرج حضرت صاحبالأمر(عج) منجر میشود خارج نکنیم. إنشاءالله
اجازه بدهید به همین اندازه اکتفا کنیم.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
1 - صحیفهی نور، ج 8 ، ص 282
2 - صحیفهی نور، ج 1، ص 88