باسمه تعالی
نبوت پیامبر اسلام و حضور در مأوای ساحت قدس در آخر الزمان
السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ . السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا صَفِیَّ اللَّهِ . السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خِیَرَةَ اللَّهِ . السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللَّهِ و رحمة الله و برکاته.
السلام عليك يا صادقا مصدقا في القول و الفعل و رحمة الله و برکاته.
1- لازم است تا درهر سال به جهت روبهروشدن با شرایط جدید، بازگشتی نو به پدیده نبوتِ حضرت محمد«صلّیاللهعلیهوآله» داشته باشیم تا با پاسخی مناسبِ مسائل امروزینمان روبهرو شویم و لذا پرسش از نبوت در این تاریخ برای حضور جدیدی است که باید در این تاریخ برایمان پیش آید.نسبت انسان باعالم نسبت اُنس با آن است و لازمه آن نظر به عالم به عنوان مظاهر الهی و نقش پیامبران در این است تا با بشر به آن انس برسد.
2- خداوند در خطاب به پیامبر خود و در وصف آن حضرت می فرماید:
«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً»(احزاب/45) آری! پیامبر خدا«صلّیاللهعلیهوآله» نمونه زیست صحیح در جهان و بشارت دهند به سرنوشت مطلوب و بیمدهنده از خطراتی است که زندگی کافرانه برای بشریت پیش میآورد.
«وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيراً»(احزاب/46) او به عنوان چراغی روشن، دعوتکننده به سوی خداوند است.
«وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً كَبيراً»(احزاب/ 47) و بشارت ده مؤمنین را که چنانچه در مسیری گام بگذارند که رسول خدا«صلّیاللهعلیهوآله» برای آنها پیش آورده، از طرف خدا برای آنها برتری بزرگی است.
3- پیامبر خدا«صلّیاللهعلیهوآله» ما را متذکر حضور آخرالزمانی خود میکنند و ظرفیتی که انسان آخرالزمانی دارد و در این رابطه رسول خدا«صلّیاللهعلیهوآله» فرمودند: «يَا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِينَ إِنِّي إِنَّمَا بُعِثْتُ أَنَا وَ السَّاعَةُ كَهَاتَيْنِ قَالَ ثُمَّ ضَمَّ السَّبَّاحَتَيْنِ»(أمالي المفيد، ص: 188) اى مسلمانان بعثت من با حضور قيامت مانند اين دو انگشتم توأم است - و دو انگشت سبّابه خود را كنار هم قرار داد-. بنا بر این با حضور حضرت محمد به عنوان آخرین پیامبر خدا ما وارد تاریخ آخر الزمان شده ایم ، با خصوصیات خاصی که آخر الزمان رشد نهایی بشر را در خود دارد و در همین رابطه دست به شکلدادن انقلاب اسلامی زد.
4- نسبت انسان با رسول خدا«صلّیاللهعلیهوآله» آنچنان متعالی میتواند باشد که با بیعت با آن حضرت، انسان در واقع با خدا بیعت کرده است به همان معنایی که با حقیقت بیکرانه حضرت ربّ العالمین مأنوس شده و لذا حضرت حق در قرآن می فرمایند: «إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه»(فتح/10) ای پیامبر! آنهایی که با تو بیعت کردند حقیقتاً باخداوند بیعت کردهاند. این اوج کمال بشر است و آن راهی که باید برود و شهدای ما با فنای خود و باقیشدن در اراده الهی در این تاریخ آن را تجربه کردند.
5- با توجه به مقام وجودی و هستیشناسانه جایگاه وَحی و نبوت، خطر آنگاه برای انسان پیش میآید که به وحی و نبوت نگاهِ توریستی داشته باشد. در این صورت حضوری که موجب مأواگزیدن ذیل وَحی خواهد شد، در میان نمیآید و انسان از تقوا و رعایت احکام شریعت که موجب حضور در مأوای الهی و ساحت قدس است، محروم میگردد، زیرا تماشاگری را به جای بازیگری قرار داده.
6- انسان آخرالزمان به همان معنایی که حضرت سجاد«علیهالسلام» فرمودند:[1] انسانی است که در طلب تفکر و شور ایمان است و کوشش میکند در نسبت با وَحی الهی حقیقت را از طریق آن کلمات بنگرد، به همان معنایی که جناب مولوی می فرمایند:
آینهام، آینهام، مرد مقالات نِیام دیده شود حال من ار چشم شود گوش شما
آری! نسبت ما در رابطه با وحی الهی باید طوری باشد که آیات قرآن چون آینهای حقیقت را بنمایانند و این به شرطی است که انسان از طریق شنیدن آن کلمات، چشمِ او به سوی حقیقت باز شود و این ظرفیت در آیات الهی هست تا با گوشسپردن به آنها نظر به حقایق عالم وجود بیندازیم و در محدوده آگاهی از آیات الهی متوقف نشویم.
7- درک سرگردانی بشر، بخصوص بشر آخرالزمانی، ضرورت حضور پیامبر را در تاریخ مشخص میکند تا به تعبیر امیرالمؤمنین«علیهالسلام»: «يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول» عقلهای آنها را برانگیزانند، به جای آنکه چون متعصبانِ بیخرد بخواهند چراغ خرد را خاموش کنند و دعوت به تقلید کورکورانه نمایند.
8- به ما تذکر دادهاند که فقیر إلی الله هستیم و با توجه به چنین نسبتی که با خدا داریم، وقتی به ذات خود بیندیشیم و هویت تعلقی خود را در نظر آوریم، به نیستی خود پی میبریم و اینجا است که هستی ما به عنوان عطای الهی به ظهور میآید، به همان معنایی که جناب عطّار میفرماید:
نیست شو تا هستیات از پی رسد تا تو هستی، هستْ در تو کی رسد
این نحوه «وجود» و «هستی» که انسان از هستی خود آزاد است و به هستی خدا در عالَم حاضر است، انسان را به یک معنا بیتعیّن میکند و همچون آینه، تنها قدرت آشکارکردن کمالات الهی را دارد و لذا جناب مولوی فرمود:
آینه هستی چه باشد؟ نیستی نیستی بَر، گر تو ابله نیستی
نتیجه این نوع نیستی، هستیِ دیگری است که همان هستی غنیّ مطلق است و در دل این هستی که با نیستی به ظهور میآید، انسان منشأ خیررساندن به سایرین میشود و وجودش بسط مییابد.
وقتی انسان با امکان ذاتی خود که فقیر إلی الله است به سوی خداوند رفت، خداوند با تجلی اسماء حسنای خود به سوی انسان میآید و انسان آنچنان از حضور خداوند بهرهمند میشود که میخواهد همه انسانها را از خود بهره مند کند و مگر زندگی جز این است که انسان به حضرت رحمة للعالمین تأسی کند؟ پس جستجوی زندگی در آن نیستی است که جناب مولوی متذکر شد و ما به همان اندازه که «نیستیم»، «هستیم». زیرا انسان بخشی از میدان نیستی است و انسانهای اصیل با نیستی خود که عبودیت حضرت حق است، ارتباط دارند و این عطای پیامبر خدا«صلّیاللهعلیهوآله» به بشریت است که راه عبودیت و بندگی را به انسان آخرالزمانی نشان دادند تا با هستی که خداوند به آن انسان میدهد، هست شود و انسان آخرالزمانی از این طریق اصیلترین نیاز خود را در بربگیرد.
9- نظر به معارف قرآنی به عنوان ظهور حقیقت، واقعیترین نگاه به قرآن است و رعایت دستورات الهی به عنوان راهی برای ارتباط با قرآن و انس با حقیقت است. چنین رویکردی به احکام الهی، انسان را تا آستانه انس با حقیقت جلو میبرد.
10- با بسط اسلام در جهان، افقی برای بشر آخرالزمانی گشوده میشود که آن نوع گشودگی، نیازِ اساسی و اصیل بشر جدید است که همان توحیدِ سوره «قل هو الله احد» میباشد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1] - حضرت سجاد«علیهالسلام» میفرمایند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَي «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» وَ الْآياتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ «إِلَي قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِكَ فَقَدْ هَلَك»، خداى عزّوجلّ مىدانست كه در آخرالزمان مردمانى مىآيند بسيار عميق، لذا سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَد» و آياتى از سوره حديد را تا «وَ هُوَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور» فرو فرستاده و هركه ماورای آنها را خواهد هلاك گردد.(الكافى، ج 1، ص 91)