بسمالله الرّحمن الرّحيم
غدير و حضور آن در آيندة تاريخ
پيامبر خدا«صلّياللهعليهوآله» در سال آخر عمر خود در حجةالاوداع ابتدا در سرزمين مني پس از تذكرات لازم در آخر خطبة خود فرمودند:
«.... اِنّي قَدْ خَلَّفْتُ فِيْكُمْ ما اِنْ تَمَسَّكُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا، كِتاب الله وَ عِتْرَتي اَهْلَ بَيْتي. اَلا هَلْ بَلَّغْتُ؟ قالوا: نعم! قالَ: اللّهُمَّ اَشْهَدْ![1]
يعني؛ من در ميان شما چيزهايي را به وديعت گذاردهام كه اگر به آنها تمسّك جوييد هيچگاه گمراه نخواهيد شد؛ يكي كتاب خدا و ديگري عترت من كه اهل بيت من ميباشند. آيا رساندم آنچه بايد برسانم؟ گفتند: آري! آنگاه حضرت فرمودند: خداوندا شاهد باشد.
چنانچه ملاحظه ميفرماييد حضرت در فرمايش فوق تا نزديكيهاي مسأله معرفي علي«عليهالسلام» آمدهاند، ولي تصريح نميكنند. و اين نشان ميدهد كه مأموريتي به عهدة آن حضرت بوده كه هنوز زمينة ابراز آن را فراهم نميبينند، تا اينكه خداوند دستور ميدهد:
«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ».[2]
يعني؛ اي پيامبر! آنچه به تو رسيده است را عمل كن، و اگر اين كار را انجام ندهي، رسالت خداي خود را انجام ندادهاي، و خداوند تو را از خطراتي كه مردم پيش ميآورند حفظ ميكنند و نميگذارد نقشة كافران به نتيجه برسد. و پيامبر«صلّياللهعليهوآله» بنا به اين دستور در محل غدير علي«عليهالسلام» را بدين شكل به مسلمانان معرفي نمود.
« مَنْ كُنْتُ مُولاهُ فَهذا عَليُّ مَولاه، اللهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَ عادِ مَنْ عاداهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ خْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ » يعني؛ هركس را كه من سرپرست او هستم پس علي هم سرپرست اوست. خداوندا! ولايت كسي را بر عهده بگير كه او ولايت علي را برعهده دارد و دشمن باش كسي را كه علي را دشمن دارد، و ياري كن كسي كه علي را ياري كند، و ياور مباش كسي را كه علي را ياري نكند.
و پس از آن آيه نازل شد؛
«...الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا».[3]
يعني؛ امروز ديگر كافران از دين شما مأيوس شدند پس ديگر از آنها نگران نباشيد و از من بترسيد، امروز دينِ شما را براي شما كامل گرداندم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و راضي شدم كه چنين اسلامي دين شما باشد.
ابوسعيد خُدري ميگويد: به خدا سوگند كه هنوز از زمين غدير حركت نكرده بوديم كه آية «... الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا...» نازل شد.
غدير به معني حاكميت امام معصوم در ادامة اسلام به دستور خدا در 18 ذيحجه سال 10 هجري بنيانگذاري شد ولي جرياني قدرتمند و با برنامهريزيِ به ظاهر همهجانبه[4] بهزعم خود، غدير را در سقيفه دفن كرد و نه تنها علي«عليهالسلام» را از صحنة تصميمگيري جامعه خارج نمود، جريان اُموي با مديريت معاويه بيش از صدسال جهان اسلام را مجبور كرد تا آن حضرت را لعنت كنند، و هركس را احتمال ميدادند شيعة علي«عليهالسلام» است ميكشتند، تا هيچ جاي پايي در تاريخ اسلام از آن حضرت نماند زيرا نگران حضور علي«عليهالسلام» و غدير در آيندة تاريخ بودند، ولي با اينهمه غدير در نهضت حسين«عليهالسلام» به صحنه آمد، و باز فرهنگ سقيفه نهتنها حسين«عليهالسلام» را كه متذكر برگشت به غدير بود، شهيد كردند، بر جسد مبارك آن حضرت اسبها تازاندند تا حتي بدن او نمانَد، چون نگران حضور غدير در آيندة تاريخ بودند.
ولي همواره حضور غدير با روش خاص ائمه«عليهمالسلام» و به صورتهاي مختلف در تاريخ ادامه يافت و مكتب امامصادق 4000 دانشمند صاحبنظر در امور اسلامي تربيت نمود و حضور غدير را در تاريخ به نمايش گذارد، و باز عباسيان بدتر از اُمويان امامكاظم«عليهالسلام» را گرفتار زندانهاي طويلالمدت كردند، تا غدير نماند، ولي بنا به وعدة خداوند غدير همواره جاي خود را در تاريخ ميگشايد و جلو ميرود، به طوريكه مأمون خليفة حيلهگر عباسي مجبور ميشود فرزند غدير يعني امامرضا«عليهالسلام» را به عنوان وليعهد خود تعيين كند تا از فشار شيعيان آسوده بماند، ولي باز مجبور شدند براي دفن غدير، به حضرت«عليهالسلام» زهر بخورانند و بقية امامان بعد از حضرت رضا«عليهالسلام» را در حصر نگه دارند، به اميد آنكه براي هميشه غدير را از صحنة تاريخ خارج كرده باشند، كه ناگهان در پهنة امپراطوري عثماني نه تنها صداي شيعه بلندتر از قبل به گوشها رسيد، بلكه با ظهور سلسلة صفويه دولت شيعه پا به عرصة تاريخ گذاشت و باز دولت عثماني از طريق نادرشاه خواست رسميت تشيع را در كشور ايران نفي كند ولي ملت ايران نادرشاه را نفي كرد و عنوان «سردار ملي» او را به «فاجعة ملي» تغيير دادند، و باز غدير خود را ادامه داد تا در نظام مشروطه نهتنها ديگر شاهعباس صفوي نيست كه به فقيه اجازة حكم بدهد، بلكه طبق قانون اساسي مشروطه، فقهِ آلمحمد«عليهمالسلام» است كه بايد حقانيت قوانين مجلس شوراي ملي را تأييد كند. و باز خواستند از طريق رضاخان حركت غدير را نفي نمايند، ولي باز غدير؛ تاريخ را شكافت و انقلاب اسلامي به صحنه آمد، حالا در انقلاب اسلامي ديگر نهتنها شاهعباس نيست كه به فقيه اجازة حكمدادن ميدهد، بلكه مثل انقلاب مشروطه هم نيست كه پادشاه كنار مجلس باشد و بخواهد در قوانيني كه مجتهدان تأييد ميكنند دخل و تصرف كند، بلكه حالا فقه آلمحمد«عليهمالسلام» يعني ولي فقيه؛ حكم رياست جمهور را تنفيذ ميكند، و با انقلاب اسلامي سيرتاريخي غدير در زمان غيبت به تماميت خود رسيد و يك قدم ديگر به تحقق كامل غدير باقي نمانده است و آن ظهور وجود مقدس امام معصوم يعني حضرت مهدي«عجلاللهتعاليفرجه» بر رأس امور است، و عمليشدن قول رسولخدا«صلّياللهعليهوآله» به فاطمه«سلاماللهعليها» كه فرمود: نگران مباش مهدي اين امت از فرزندان تو است. يعني نهايت اسلام با فكري كه تو شروع كردي شكل ميگيرد.
حال در چنين شرايط تاريخي اگر جايگاه خود را بشناسيم متوجه ميشويم كه بايد با حضور همهجانبة اسلام وارد صحنه شد و قدرت اسلام را در همة ابعاد تربيتي، سياسي و اقتصادي به ميان آورد. ديگر زمانه از اسلام انتظار نقشآفريني بزرگتري را ميطلبد، چرا كه به واقع در شرايط تاريخي معاصر، اسلامِ تأثيرگذاري به صحنه آمده است تا در صحنة «نفي ظلمات غرب» و «اثبات نور اسلام» نقشآفريني كند.
امروز تمدنزايي شيعه شروع شده است و خط اصلي مجاهدان جنگ بدر، فارغ از جوّسازي خط نفاق و مسلمانان سست ايمان، جلو ميرود. خداوند در چنين شرايطي به ما ميفرمايد: نهتنها از انبوه جبهة كفر ترسي به خود را ندهيد[5] بلكه ميفرمايد: جوّ نفاق و سستايمانان داخلي را نيز به چيزي نگيريد[6] زيرا كه جريان بدر و غدير دارد تاريخ را ميشكافد و جلو ميرود، مواظب باشيد از رسالت تاريخي خود باز نمانيد و از قافلة بدريّون و حماسهسازانِ غدير عقب نمانيد.
چند نكته:
1- روش حفظ غدير كه ائمه معصومين«عليهمالسلام» آن را دنبال ميكردند، داراي دو مشخصه است: يكي تسليمنشدن و تأييدنكردن فرهنگ ظلمانياي كه ميخواهد غدير را در دل تاريخ دفن كند، و ديگر مقابلة تندنكردن با ساير مسلمانان تا جامعة اسلامي دچار اختلاف داخلي نشود. اين راهي است كه فرزندان غدير جلوي پاي شيعيانشان گذاردند تا در طول تاريخ، شيعيان از غدير بهرهمند شوند و در روزمرّگيهاي دوران ظلمات استحاله نگردند و هم بتوانند در بلوغ تاريخ، غدير را با تماميت خودظاهر گرداند. و لذا است كه اميرالمؤمنين«عليهالسلام» ميفرمايند: «فَصَبَرْتُ وَ فِيالعَيْنِ قَذي، وَ فِيالحَلْقِ شَجي»[7] يعني؛ صبر كردم در حاليكه در چشمم خار بود (نميتوانستم برهم بزنم و آنچه ميگذرد را نبينم) و در حلقم تيغ بود ( و نميتوانستم فرياد بزنم).
2- شرايط تاريخي امروز ما شرايطي است كه زمينة ظهور هرچه بيشتر غدير به عنوان تنها راه نجات مسلمين فراهم شده است و لذا نهتنها بايد از مهلكة اختلاف بين شيعه و سني عبور كرد، بلكه شيعه به كمك پيام غدير مسؤليت ارتقاء تمام جهان اسلام را به سوي تمدن بزرگ اسلامي بر عهده دارد و بايد شرايط بازخواني مسأله صدر اسلام را براي جوانان اهل سنت فراهم كند تا آنها نيز به جاي داشتن اسلام منفعل از جهان استكباري، به اسلامِ تأثيرگذار و نقشآفرين در جهان امروز بگروند. و لذا ابتدا شيعه بايد غدير را در شرايط جديد بازخواني كند.
آري! غدير؛ برنامة خدا است براي تكميل اسلام، پس يا بايد بر اساس غدير، يا علي«عليهالسلام» بر مسند حاكميت جامعه باشد، و يا وفاداران به غدير همواره بايد در انتظار چنين حاكميتي تلاش كنند، تا خود را از اضمحلال و استحاله و آلودهشدن به ظلمات تاريخ نجات دهند و بتوانند همواره در جنبة مثبت تاريخ زندگي كنند. اگر فاطمه«سلاماللهعليها» به نفيِ غدير پس از رحلت رسولخدا«صلياللهعليهوآله» اعتراض نكرده بود او و همة وفاداران به او در جنبة ظلمات تاريخ واقع ميشدند، و اگر علي«عليهالسلام» هم به تحريك ابوسفيان در آن شرايط دست به شمشير برده بود اميدِ تحقق غدير در آيندة تاريخ و در آخرالزمان از بين ميرفت. پس ادامة غدير يعني ادامة راه به روشِ فاطمه و علي«عليهماالسلام».
«والسلام»
1- تاريخ يعقوبي، مجالس شيخ مفيد طبع نجف ص 100، نقل از كتاب امامشناسي ج6 ص 145
2 - سوره مائده آيه 67
3 - سوره مائده آيه 3
4 - جریان صحیفه در بحار ج 8 ص 33 وشرح نهج البلاغه ابنابیالحدید ج 4 ص 454 : که پس از ماجرای غدیر خم گروهی به این نتیجه رسیدند که پس از رحلت رسولخدا«صلياللهعليهوآله» با تمام قدرت بر ضد حکومت علی«عليهالسلام» مبارزه کنند و پیمان نامهای با امضاء 34 نفر تهیه و آنرا به ابوعبیدهجرّاح دادند که محمد«صلياللهعليهوآله» رسالت خود را انجام داد و کسی را جانشین قرار نداد و اختیار حکومت را به عهده ملت گذارد تا رهبری ملت موروثی نشود...».
5 - «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفاً فَلاَ تُوَلُّوهُمُ الأَدْبَارَ» سوره انفال آيه 15
6 - «إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَـؤُلاء دِينُهُمْ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» سوره انفال آيه 49
7 - خطبه 3 نهجالبلاغه