بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32879

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقتتون بخیر استاد گرانقدرم. با توجه به حدیث یابن جندب پس انداز کردن هم از غفلت هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌جایی که برای رفع مشکلی نباشد، پس انداز یعنی چه؟! چرا به نیازمندانش نرسانیم تا وسعت بگیریم؟ موفق باشید

32707

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقت بخیر: بعد از خواندن کتاب جایگاه رزق در عالم هستی این سوال برام پیش آمده که علت اینکه ایشان دو گونه رزق رو که در نامه ۳۱ نهج البلاغه آمده، برخلاف نظر دیگران که می گویند رزق دوگونه یعنی یک نوع رزق که بدنبال انسان می آید و نیاز به تلاش نیست و نوع دوم که باید انسان به دنبال او رفت، ایشان در این کتاب می فرمایند رزق دوگونه یعنی رزقی که مقدر هست و رزقی که مقدر نیست درصورتی که رزق به چیزی گفته میشه که انسان ازاون برخوردار بشه اگه بهش نرسی که رزق نیست. خواستم بپرسم برچه مبنایی نظرشان راجع به رزق اینگونه است؟ ممنون میشم اگر پاسخ بدید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که این نوع روایات می‌فرمایند رزق نوع دوم از نوع نیازهای اصلی انسان نیست ولی از آن جهت نام رزق به آن نهاده شده که انسان می‌تواند از آن برخوردار شود هرچند نیاز اصلی او نباشد. موفق باشید

32693

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: طاعات قبول. چند تفسیر قرآن عرفانی و اخلاقی از تفاسیر موجود پیشنهاد می‌کنید؟ مثلا تفسیر منسوب به ابن عربی یا خواجه عبدالله انصاری چطور است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً همین تفاسیری که نام بردید در بازار هست. البته تفسیری که مشهور به تفسیر ابن عربی است از جناب عبدالرّزاق کاشانی است و بنده نیز از آن استفاده کرده‌ام تفسیر «المحیط الاعظم و البحر الخضم» از جناب سید حیدر آملی نیز نکات ظریفی دارد. موفق باشید

32499
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرامی، و با تشکر از زحمات شما، لطفا در راستای رسیدن به «سینما، ایوان نظر» در انقلاب اسلامی راهنمایی بفرمایید. می‌دانیم بیان سینمایی حال مخصوص به خود را دارد و حال حسی است که در نسبت با وجود صورت می گیرد. فرم، جهت و نحوه ی حرکت در رجوع به حقیقت در بیان سینمایی، اگر با نظر به مقام جامعیت صورت گیرد، مظهر اسم «الصمد» یعنی «به سوی او» می شود. و اگر در فیلمنامه و کارگردانی رجوع به حقیقت در مقام جامعیت نباشد و اگر حیات حقیقی دیده نشود، شرّ ما خلق (آنچه فیلمنامه و کارگردانی خلق کرده) مخاطب را گرفتار می کند، زیرا هر حقیقتی در مقام جامعیتش خودش است و اگر هر چیزی از جامعیت جدا شد از حقیقتش خارج می شود. وقتی فیلمنامه و کارگردانی وجود خاصی نباشد، نه خودش را ببیند و نه غیر را، و فقط حق ببیند. خدا خودِ رجوع به حق «الصمد» را به او می دهد. و تا وقتی بقیه چیزها را حس می کند و وجود برایشان قائل است، توحید اش کامل نیست. از طرفی صحنه های فیلمنامه اشاره ایی است به پایگاه وجودی ایی که فیلمنامه نویس در خود، آن پایگاه را می شناسد. پایگاه قرب به حق. و فیلمنامه نویس برای نوشتن صحنه ها در عالم خیال، عقل و یا قلب خود مستقر شود و مخاطب را با خود در همان لایه از وجود حاضر می‌کند و با حرکت بین صحنه ها مخاطب را در لایه های وجودیِ حس، خیال، عقل و قلب عبور می دهد تا به جامعیت برساند. مبنای این حرکت در لایه های وجودی، جاذبه و کششی است که در معنا و حقیقت داستان وجود دارد و در تطبیق با جذابیت های تکنیک سینما به تصویر در می آید. رسیدن به نوع و جنس چنین جذابیتی در تصویر بسیار اهمیت پیدا می کند زیرا جذابیت سینمایی تحریک ایجاد می کند و این تحریک منشا حرکت می شود و اگر دقت نشود جذابیت در بیان تصویر به سمت تحریک غرایز و یا تحریک احساسات می رود. در صورتی که جذابیتی از جنس انقلاب اسلامی که بر جامعیت قلب استوار است خودش محرّک است و ریشه در محبت انسانِ کامل دارد، چنین حرکتی، حرکت شوقیِ شخصیت داستان و حرکت حبّیِ حضرت حق را تعریف می کند. از آنجایی که با حرکت حبّی، تجلی حقیقت رخ می دهد، جامعیت نشانه ها و جاذبه های چنین حرکتی در تصویر بسیار اهمیت پیدا می‌کند. محبت به جنبه ی وحدانی در عالم حاضر است و اگر در قلبِ فیلمنامه و کارگردانی نور محبت انسان کامل (مقام جامعیت) باشد، جذبه های چنین نوری در بیان سینمایی، قلب مخاطب را تسخیر می کند و محرّک او برای عمیق شدن در لایه های وجودی می شود. ظهور محبت به انسان کامل با اجتناب از صفاتی که متضاد با این محبت است صورت می‌گیرد. سفر شخصیت اصلی داستان در ابعاد وجودی او در عالم حس، خیال و عقل می گذرد تا در حیات انقلاب اسلامی به قلب برسد. اینکه حضور در هر کدام از این ابعاد وجودی، منجر به رفتارهای مخصوص به خود از شخصیت می شود، فیلمنامه و کارگردانی را هدفمندتر می کند و مستقل ندیدن شخصیت ها و حرکات و تاکید کردن بر حالات وجودی نه بر حالات نفسانی از ویژگی هایی است که در نظر گرفته می شود. از طرفی شخصیت اصلیِ تنها وجود ندارد. شخصیت اصلی به نور جامعیت در صحنه است. هویت شخصیت اصلی که در نسبت حق و خلق تعریف می شود در گفتار و رفتار و حالات او منعکس می شود. او که مأوایی در حقیقت یافته، برای اینکه همواره خودش را در آن مأوا بیابد، ایستادگی و مقاومت می‌کند. او که به علم حضوری می رسد، هم رجوع دارد و هم تحقق. مخاطبی که با شخصیت اصلی (مجلای کمالات الهی) همراه می شود، هر لحظه خود را در عین ربط بودن، محتاج بودن، فقیر بودن و مضطر بودن به حق احساس می کند و از طریق وجود او به همه ی حقیقت منتقل می شود. وقتی رجوع به حقیقت در فیلمنامه و کارگردانی باشد، کثرت ها شخصیت دار نمی شوند و ترکیب بندی صحنه چشم ها را به حضور حق می اندازد و بر ماهیات تأکید نمی کند. زیرا صورت ماهیات که در ذهن واقع می شود، سایه علم حق است که از طریق حق در کارگردانی اشراق می شود. و تصاویر آن طور که هستند جز برای قلبی که به حقایق منور شده و حجاب ها بر طرف شده محقق نمی شود. و اگر کارگردانی خلوص قلب نداشته باشد و مقصدش حق نباشد، عالم داستان چهره اش را به او نشان نمی دهد. زیرا نفس با "واهب صُوَر" صورت ابداع می‌کند و کارگردانی از تعلقات عقلی، خیالی (ذهنی) عبور می کند و با تمام وجود به حق رجوع می کند و از واهبِ صور طلب می کند که صورت های داستان را که اصالت دارد به او نشان بدهد تا جزئیاتی که متصل به مقام کلی است در تصویر ظهور کند. زیرا عالم مثال، علم است و انسان را با حقیقت مرتبط می کند و از آنجایی که وجود علمی همان وجود ذهنی است، سینما باید بر بنیان علم باشد، علمی که با قرب به حضرت حق آشکار شود تا بتواند وارد عالم مثال شود و شهود صورت گیرد. نفس با مقام علمی آنچه می بیند متصل می شود و با نازل شدن در عالم مثال صورت وجودی را در موطن خیال می بیند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً در تاریخی هستیم که با تصاویر و صحنه‌های سینمایی اموری را می‌توانیم به مخاطبان‌مان بنمایانیم و گوشزد کنیم که مقصد و مقصود انبیای الهی بوده است چیزی که ملاحظه کردید اخیراً آقای شهاب حسینی متذکر آن شدند. و البته نباید وقتی می‌خواهیم معانی قدسی را در قالب داستان و فیلم آوریم، به صورتی سطحی و حالت مستقیم اخلاقی درآوریم؛ بلکه باید آن مفاهیم حالت «اشارت» داشته باشد و نه صراحت.

آنچه در متن جنابعالی مطرح است، امری است که خواهی نخواهی باید در این تاریخ مدّ نظر فیلم‌سازان ما باشد هرچند همه آن محقق نشود. ولی نباید به صرف آن‌که این امور به قول آن‌ها «انتزاعی» و قابل تحقق نیست به‌کلّی از تحقق آن‌ها منصرف شد. سینمای فاخر نیاز ما جهت ارائه اهداف انقلاب اسلامی می‌باشد. موفق باشید     

32490

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: بنده خانمی هستم حدود ۴۲سال، ومجرد، خواستگار زیاد دارم ولی هر بار به هر دلیلی ازدواج اتفاق نیفتاده است. سؤال من این است که آیا من نباید به این نتیجه برسم که خدا برای من ازدواج مقدر نکرده، وبه دلیل درگیری ذهنی که برایم ایجاد می کند و مرا از پرداختن به مطالعه عمیق و تمرکز روی آن دور می کند، و خواه ناخواه روی حضور قلب در عبادت من هم تأثیر می گذارد (البته خیلی تلاش کردم که اینگونه نباشد ولی متاسفانه نتوانستم) بهتر نیست بعد از ۲۰ سال قید ازدواج را بزنم و به هیچ خواستگاری دیگر فکر نکنم. ممنون استاد، خیلی برایم دعا کنید، عمرم صرف این قضیه شد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر چه بادا باد. می‌توان در حضوری گسترده و دریایی گشوده خود را حاضر کرد که آمدن و نیامدن خواستگاران چندان بزرگ نباشد که دریای آرام ما را طوفانی کند. می‌توان جهانی بود که این موج‌ها تنها موجی باشند که اگر آمدند، خوش آمدند و اگر نیامدند، به خدایشان می‌سپاریم. لذا شرط این حضور آن نیست که نفی خواستگاران بکنید، بلکه چندان جایگاه بزرگی برایشان قائل نباشید. موفق باشید

32242

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: رهبر فرشتگان در اسلام میکاییل است یا جبرییل؟ پس روح که شاید همان روح القدس باشد چه کاره است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً جبرائیل مصداق «روح القدس» باشند و فرشتگان مقرب الهی، همه متغرق نور حضرت حق می‌باشند و لذا این‌که فرشته‌ای در آن مقام، رهبریت سایر فرشتگان را داشته باشد معنا ندارد. موفق باشید

32130

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم محضر استاد طاهر زاده: چند سوال دارم که ذهنم رو مشغول کرده: پیشاپیش بابت گرفتن وقت ارزشمند تان عذر می‌خواهم. ۱. چرا حضرت موسی علیه السلام با آن مقام توحیدی که موجب رسیدن جنابش به رسالت بود، برای رفتن به سوی فرعون و ارشادش، یک کمک و پشت گرمی مثل حضرت هارون علیه السلام را مسئلت کرد؟ اگر برای وصایت بود، خب بعد از ارشاد فرعون هم می‌شد یا اگر بحث تعداد مطرح بود آیا گروهی از افراد صالح و مومن بهتر نبودند؟ ۲. چرا ایشان خودشان شخصا اسم شخصی را برد؟ منظور آنکه چرا نگذاشتند خدا انتخاب کند؟ ۳. استاد عزیز با مطالعه پرسش ها احساس می‌کنم برخی عزیزان دل کم کم دارند نسبت به عرفا کمی بی مهر می‌شوند! و این خیلی خطرناک است. من بی سواد و هیچ، فکر می‌کنم جریان عرفانی که از زمان استادِ مرموز و ناشناس سید علی شوشتری قدس سره، به راه افتاده را نمی‌توان با جریان های تصوف و عرفان هایی که پیش از ایشان مرسوم بوده مقایسه کرد. اگر بحث بر سر حضور تاریخی مورد تأکید جنابتان است، بنظر شما ایجاد عرفان فقهی و اهل بیتی که باعث پیرایش دستورات و منش سلوکی سنتی از هر گونه ناپاکی و انحراف بود، یک انقلاب خاموش و عظیم تر از انقلاب امام نیست؟! با انقلاب امام، تنها وظیفه ای به وظایف سالکان افزوده شد و آن حمایت از نظام جمهوری اسلامی و تلاش برای رشد آن است. آیا اینها قابل جمع نیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به این جمله حضرت موسی «علیه‌السلام» در نسبت با حضرت هارون«علیه‌السلام» فکر کنید که آن حضرت فرمودند: «وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا». ۲. تقاضایی بود برای مأموریتِ بهتر.۳. مسلّماً میراث عرفانی ما، رمز بقای امروزین ما است ولی اگر از حضور تاریخی خود غفلت کنیم آن حالت عرفانی، حالت حضوری خود را از دست می‌دهد. در حالی‌که آن بزرگان در تاریخ خود با حالت حضوری، آن معارف را گزارش داده‌اند و درک کرده‌اند. موفق باشید

28422

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد؛ خدا قوت: شما در پاسخ به سوال ۲۸۳۲۴ فرمودید که: «همه‌چیز برای حضور در جهانی است که از یک طرف با خرد جدید و اجتماعی خاص باید روبه‌رو شد، و از طرف دیگر باید در چنین تاریخ و جهانی به قدسی‌بودن فکر کرد...». برای فهم این مهم، پیگیری کدام یک از موضوعات موجود در این سایت را پیشنهاد می‌دهید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم مباحث «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی میان دو جهان» راهگشا باشد. موفق باشید

http://lobolmizan.ir/sound/1310

27602

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد عزیز من یه مشکل اساسی دارم: وقتی صحبت از این میشه که با حضور قلب باید عبادت کنید مثل این می مونه که به من بگن روی یادگیری درس و هر مهارتی تمرکز کن، مشکلی که از همان دوران مدرسه در خودم دیده بودم و معلمهای من همیشه بابتش من رو مواخذه می‌کردن که چرا تمرکز ندارم درحالی‌که علت عدم تمرکزم ارادی نبود و این قضیه را کسی متوجه نشد که غیر ارادی است. تا الان حتی اگر دانشگاه رفتم یا مهارتی یاد گرفتم با همین رنج درامیخته بوده بدون اینکه علتش را بفهمم و حالا بعد از ۴۰ سال فهمیدم مشکل من در همان دوران کودکی از طریق درمان قابل رفع بوده البته شاید آن زمان اینگونه نبوده به هر حال رفع نشده برای همین اصلا نمیتونم با تمرکز عبادتی را انجام بدم و حالا دارم نا امیدم میشم که این عبادات ظاهری من مرا به نتیجه لازم نمیرسونه چکار کنم چون اعتقاد پزشکان اینه که در این سن حتی بدون درمان باید این مشکل رفع میشده اما نشده لطفا راهنمایی کنید چطور با این اوصاف حداقل به حضور قلب برسم. ممنون از راهنمایی شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم نباید حساس بود. همین‌که داریم می‌رویم، به معنای آن است که پس داریم می‌رویم. نباید پرسید چطور می‌رویم و خودِ این حساسیت، رفتنِ ما را مختل می‌کند. موفق باشید

27485
متن پرسش
سلام استاد: گاهی در جلسات یا فضای مجازی بحث هایی در مورد انقلاب و کشور می‌شود. عده ای می‌گویند خیلی از کشورهای دیگه مثل عربستان وضع رفاه زندگیشون از کشور ما خیلی بهتر است و یا این که چهل سال است که انقلاب شده و مردم از نظر زندگی رفاهی بدبخت تر شده اند و... حال سوال بنده این است که اولا چطوری جواب این ها را بدهیم ثانیا چطوری خودمان تحت تاثیر قرار نگیریم. اگر کتابی یا منبعی معرفی کنید ممنون میشوم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این باید فکر کرد که با انقلاب اسلامی، ما در جهان دیگری که برگشت به حیاتی است ماورای زندگیِ تنگِ سکولار غربی وارد شده‌ایم و دنیا در مقابل ما است ولی هزینه‌ی کار بزرگ را ملت‌های بزرگ همیشه به جان خریده‌اند. پیشنهاد بنده مطالعه‌ی جزوه‌ی «انقلاب اسلامی، جهانی بین دو جهان» و نیز کتاب «انقلاب اسلامی، بازگشت به عهد قدسی» خوب است. موفق باشید

34355

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد عزیز: غرض از مزاحمت، یکی از اساتید متعهد و متخصص دانشگاه در خصوص مسائل فرهنگی و عقیدتی جامعه نگرانی هایی را مطرح کرده بودند. کلیت موضوع حول این موضوع بود که به نظر می‌رسد از دید جامعه شناختی، سطح دینداری و اعتقادات در جامعه تنزل یافته. به طور مثال، جمعیت جوان در مساجد و نماز جمعه ها بسیار کمتر از جمعیت افراد میانسال و پیر است، حال این که در کل جامعه این طور نیست و مشخصاً نسل جوان و نوجوان حضور کمتری دارد. اوضاع حجاب را هم که می‌بینید، بسیار بدتر از گذشته های دور. من حیث المجموع، به نظر می‌رسد کمیت و کیفیت دینداری مردم رشد نکرده است. پاسخی که حقیر به نظرم رسید این است که از نظر کمیت ممکن است شاهد این مشکلات باشیم، اما از نظر کیفی نه. انقلاب اسلامی موفق به تربیت نسلی شده که ممکن است از نظر تعداد ظاهری در اقلیت باشند، اما ان شا الله همین ها مصداق «کم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ» خواهند شد و کشور را به اوج خواهند رساند. نظر شما در خصوص پاسخ حقیر چیست؟ به طور کلی پاسخ شما به این سوال چیست؟ آیا سطح دینداری در عموم جامعه کاهش یافته است؟ چرا جمعیت حاضر در مساجد و نمازهای جمعه رو به پیری رفته؟ و از دید بالاتر و مهمتر، نقش آفرینی انقلاب اسلامی در عرصه تمدن سازی و فرهنگ سازی را چگونه می بینید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در قسمت دوم مصاحبه‌ای که با مجله «سوره اندیشه» شد پیش آمد مبنی بر این‌که نسل جدید ظرفیت‌های بسی گسترده دارند که با قرائت دیروزی که ما از دینداری داریم، راضی نمی‌شوند و این به معنای بی‌دینی آن‌ها نیست. به همین جهت ملاحظه می‌کنید اینان خود را در وسعت حاج قاسم سلیمانی جستجو می‌کنند و از آن مهم‌تر با نظر به شخصیت قدسی و متعالی رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» خود را در نظر می‌گیرند که در زیر سایه آن حضرت، جهان خود را شکل دهند. پیشنهاد می‌شود سری به آن مصاحبه بزنید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/12424

33958

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: جناب دکتر نصرالله حکمت که از دلسوزان فرهنگ و حکمت هستند در ماجرای اخیر سمت معترضین را گرفته اند و در کانال تلگرامی شان تحت عنوان این روزها مطالب خودشان را می نویسند. می خواستم نظر شما رو بدونم که چطور این بزرگواران به این سمت می روند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوب بود امثال این عزیزان در کنار مباحث عرفانی، در موضوع «جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی» و تنگناهایی که جهت عبور از سیطره نظام استکباری در پیش است، نیز فکر می‌کردند. موفق باشید

33801

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار و ارجمند: حقیر، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته نهج البلاغه هستم. موضوع پایان نامه بنده «برون داد نگاه توحیدی در ساحت تمدنی از منظر نهج البلاغه» هست. مدنظرم هست، موضوع توحید رو در مباحث سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، با رویکردی جدید که در خور تمدن نوین اسلامی ست، بررسی کنم. معتقدم امروز نیاز ما بازگشت به توحید از منظر جدید و در عرصه های اجتماعی ست و اگر این خلا تئوریک برطرف نشود، در ساخت تمدن نوین، با مشکلاتی مواجه خواهیم بود که تا به امروز... لطفا بنده رو در پیدا کردن منابع مطالعاتی از میان تالیفات جنابعالی و همچنین تالیفات سایر اساتید، در صورت امکان، راهنمایی بفرمایید. سپاسگزارم. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در شرح خطبه‌های  ۱ و ۱۸۶ و ۱۶۳ و ۱۱۴ نهج‌البلاغه شده است. موفق باشید

https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%AE%D8%B7%D8%A8%D9%87&tab=sounds

33308
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: جناب استاد شما می‌فرمایید که روح انسان زن و مرد ندارد و زن و مرد بودن تنها مخصوص بدن است اما سوال حقیر اینجاست که اگر چنین است که شما می فرمایید، تفاوت ها و خصوصیات اخلاقی که به روح نسبت داده می‌شود و در زن و مرد متفاوت است را چگونه می توان با فرمایش شما تطبیق داد؟ برای مثال روح زن بسیار لطیف تر و مهربان تر از مرد است و روح مرد سرسخت تر و جدی تر از زن است و این خصوصیات به بدن مربوط نمی‌شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! روح یا نفس ناطقه از جهت مجردبودنش، زن و مرد برایش معنا ندارد ولی به هر حال همین‌که روح‌ بدنِ زن‌بودن و یا مردبودن را برای خود انتخاب می‌کند، حکایت از آن دارد که گرایشی در درون آن‌ها نسبت به زن‌بودن و مردبودن هست و سعی شده این نکته در کتاب «خویشتن پنهان» مورد بحث و بررسی قرار گیرد. موفق باشید

33186

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: استاد شرمنده. خیلی عصبی هستم و هرچه قدر دکر و قران و نماز می خونم تاثیری نداره. نمی دونم چکار کنم. لطفا راهنمایی کنید. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی بفرمایید معارف توحیدی و الهی خود را رشد دهید. در این مورد مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» و کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» که روی سایت هست پیشنهاد می‌شود. موفق باشید

33077

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در دعای «اللهم نور ظاهری بطاعتک و باطنی به محبتک و قلبی به معرفتک و روحی بمشاهدتک...» چرا از کلمه ی نور استفاده شده؟ مثلا از اجعلنی یا ادخلنی بکار نرفته چرا مقام و یا جایگاه محبت را باطن می‌داند اما معرفت را قلب و در آخر مقام برای اتصال با حضرتش را سر آنهم مستقل می‌داند؟ ممنون میشم اگر توضیح دهید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دعای ارزشمند فوق متذکر آن است که باید از حضرت حق تقاضا کنیم در همه ابعاد مورد عنایت الطاف او باشیم، هم در ظاهر منوّر به نور اطاعت او بشویم مانند خانمی که رعایت عفاف را می‌کند و هم در محبت و معرفت که امری است درونی از او تقاضا می‌کنیم که باطن ما را منوّر به محبت و معرفت خودش بگرداند و از آن مهم‌تر مقام روح است که فوق مقام قلب می‌باشد و طلب رؤیت حضرت حق را از او داریم. موفق باشید

32976

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: چند وقتی هست که مخصوصا صبحها که برای نماز بیدار می شوم دلم بسیار «وحشت» دارد از من و حسابرسی ام ...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با معارفی مانند «معرفت نفس» و تأمّل در سوره‌های قرآن به لطف الهی از این مشکلات عبور خواهید کرد. موفق باشید

32622

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد ارجمندم سلام علیکم و رحمه الله: استاد از وقتی آقای قاسم زاده شهردار شدند، امیدوار شدیم که شهر به سمت حکمت و تعالی پیش خواهد رفت ولی متاسفانه ظاهرا هر که در این پست قرار گیرد در فضای فاسد شهرداری استحاله خواهد شد. در طول ۸ سال گذشته دفعه سوم است که ایستگاه های اتوبوس تعویض می‌شوند، در باغ رضوان متاسفانه دیدم که یک چرتکه بزرگ و یک صندوق بزرگ درست کرده اند که نمی‌دانم معنا و مفهومش چیست؟! آیا به آقای قاسم زاده هم باید گفت که این هزینه های چند میلیاردی حق مردم است، مصداق اسراف است و اسراف حرام است؟ آیا ایشان نمی‌دانند در اموال مسلمین در قیامت از ایشان سوال خواهد شد؟ آیا برای اینکه انسان لوس مدرن را خوشحال کنیم باید این همه خرج های بیهوده در خیابان هشت بهشت، در میدان امام و خیلی جاهای دیگه انجام بدیم؟ البته فعلا در مورد فساد، رشوه و باند بازی که در شهرداریها وجود دارد صحبتی نمی‌کنم. حقیر بی سر و پا احساس می‌کنم حضرتعالی باید متذکر این موضوعات به آقایان بشوید، تمام سرمایه انقلاب همین بچه های فرهنگی و انقلابی هستند، نگذارید از دست بروند. از اینکه بعضی جملات امری شد بنده را عفو بفرمائید استاد. التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت قضیه آن است که جناب آقای دکتر قاسم‌زاده از جهات مختلف فردی قابل اعتماد و از جنس انقلاب اسلامی هستند، با حکمت‌هایی که لازمه یک فرد انقلابی و دلسوز است. می‌ماند که باید حوزه فعالیت‌های ایشان را مدّ نظر قرار داد به این معنا که مردم شهر اصفهان احساس کنند شهردار، شهردارِ همه مردم است با همه سلائق، و در عین حال و در دل مدارا با همه سلائق، خطِ انقلابی و جهت‌گیری‌های ارزشی را باید به صورتی نرم جلو برد. و از این جهت به نظر می‌آید تا آن‌جا که ممکن است باید محذورات ایشان را در نظر گرفت و در عین حال، طبیعی است که نه ایشان و نه بنده و نه شما معصوم نخواهیم بود و می‌توان با تذکراتی که به ایشان داد، ایشان را متوجه نظرات خود نمود. موفق باشید

32616
متن پرسش

مدرک قرآنی که ثابت می کند اسلام نه برای ما و نه برای هیچ کشوری نیامده است، جز عربستان این نه توهین به پیغمبر است و نه بقرآن، یک نفر خدمتی به ایران و ملت ایران کرد و کارهای قبلیش را جبران کرد که آن شخص دکتر قمشه‌ای بود و هست که قرآن فارسی را چاپ کرد ولی متاسفانه چون حقیقت را روشن کرد، رژیم چاپ مجدد را ممنوع کرد ، ( چون دیدند که باید بروند سراغ الاغ سواریشون و دیگر دکانی ندارند) چرا؟ مگر هر آنچه در کتاب قرآن بوده نگفته؟ حقیقت تلخ است؟ ﺍﮔﺮ ﻗﺮﺁﻥ را ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ خدا ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ. ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ بر اساس گفته ﺍﻟﻠﻪ ما ایرانی ها و دیگر کشور ها بجز عربستان ﺑﺎﯾﺪ ﺯﺭﺗﺸﺘﯽ بمانیم و دیگر کشورها به آیین خود، یهود و عیسی و... باقی بمانند. ﺍﯾﻦ گفتهء آشکار ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺟﺎﯼ ﻫﯿﭻ تردیدی ﻧﺒﺎﺷﺪ: ﮐﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﮐﻪ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺍﺳﺖ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﻨﺪ. ﺩﺭ زیر ﺁﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﻗﺮﺁﻥ با آدرس ﺑﺮﺍی شما آورده شده تا باور کنید👇👇👇 ﺳﻮﺭﻩ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ، ﺁﯾﻪ ۴ «ﻭَﻣَﺎ ﺃَﺭْﺳَﻠْﻨَﺎ ﻣِﻦ ﺭَّﺳُﻮﻝٍ ﺇِﻟَّﺎ ﺑِﻠِﺴَﺎﻥِ ﻗَﻮْﻣِﻪِ ﻟِﻴُﺒَﻴِّﻦَ ﻟَﻬُﻢْ ۖ ﻓَﻴُﻀِﻞُّ ﺍﻟﻠَّـﻪُ ﻣَﻦ ﻳَﺸَﺎﺀُ ﻭَﻳَﻬْﺪِﻱ ﻣَﻦ ﻳَﺸَﺎﺀُ ۚ ﻭَﻫُﻮَ ﺍﻟْﻌَﺰِﻳﺰُ ﺍﻟْﺤَﻜِﻴﻢُ.» (ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﻗﻮﻣﯽ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﯼ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩﯾﻢ ﺑﻐﯿﺮ ﺍﺯ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ خودشان ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﯾﺪ.) ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺯﺑﺎﻧﺎﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺯﺑﺎﻥ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺑﻮﺩ. ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻟﻨﺤﻞ ( ﺯﻧﺒﻮﺭ) ﺁﯾﻪ ۳۶: «ﻭَﻟَﻘَﺪْ ﺑَﻌَﺜْﻨَﺎ ﻓِﻲ ﻛُﻞِّ ﺃُﻣَّﺔٍ ﺭَّﺳُﻮﻟًﺎ ﺃَﻥِ ﺍﻋْﺒُﺪُﻭﺍ ﺍﻟﻠَّـﻪَ ﻭَﺍﺟْﺘَﻨِﺒُﻮﺍ ﺍﻟﻄَّﺎﻏُﻮﺕَ.» ( ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﺭﺳﻮﻟﯽ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ که می‌گفت: ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺘﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺑﺘﯽ ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﮐﻨﻴﺪ.) ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻡ ﯾﮑﺘﺎ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﺭﺍ هماهنگ ﺑﺎ ﺧﻮﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺁﻭﺭﺩ. ﺳﻮﺭﻩ ﯾﻮﻧس ﺁﯾﻪ ۴۷: «ﻭَﻟِﻜُﻞِّ ﺃُﻣَّﺔٍ ﺭَّﺳُﻮﻝٌ ۖ ﻓَﺈِﺫَﺍ ﺟَﺎﺀَ ﺭَﺳُﻮﻟُﻬُﻢْ ﻗُﻀِﻲَ ﺑَﻴْﻨَﻬُﻢ ﺑِﺎﻟْﻘِﺴْﻂِ ﻭَﻫُﻢْ ﻟَﺎ ﻳُﻈْﻠَﻤُﻮﻥَ» ( ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﺍُﻣﺘﯽ ﺭﺳﻮﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺁﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺁﯾﺪ ﻭ ﺣﺠﺖ ﮐﻨﺪ، ﺣﮑﻢ ﺑﻪ ﻋﺪﻝ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺳﺘﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﯾﺪ.) ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍن، ﺯﺭﺗﺸﺖ بود. ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻟﺸﻌﺮﺍﺀ (ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ) ﺁﯾﻪ ۱۹۵، ۱۹۸ ، ۱۹۹ «ﺑِﻠِﺴَﺎﻥٍ ﻋَﺮَﺑِﻲٍّ ﻣُّﺒِﻴﻦٍ، ﻭَﻟَﻮْ ﻧَﺰَّﻟْﻨَﺎﻩُ ﻋَﻠَﻰٰ ﺑَﻌْﺾِ ﺍﻟْﺄَﻋْﺠَﻤِﻴﻦَ، ﻓَﻘَﺮَﺃَﻩُ ﻋَﻠَﻴْﻬِﻢ ﻣَّﺎ ﻛَﺎﻧُﻮﺍ ﺑِﻪِ ﻣُﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ» ۱۹۵ ﻭ ﺁﻥ (ﻗﺮﺁﻥ) ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻋﺮﺑﯽ ﺁﻣﺪ ۱۹۸ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻋﺮﺑﯽ نمی‌دانند ﻧﺎﺯﻝ می کردیم ، ۱۹۹ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ. ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ آشکارا می گوید : ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺮﺏ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎ. ﺳﻮﺭﻩ ﺳﺠﺪﻩ ، ﺁﯾﻪ ۳: «ﺃَﻡْ ﻳَﻘُﻮﻟُﻮﻥَ ﺍﻓْﺘَﺮَﺍﻩُ ۚ ﺑَﻞْ ﻫُﻮَ ﺍﻟْﺤَﻖُّ ﻣِﻦ ﺭَّﺑِّﻚَ ﻟِﺘُﻨﺬِﺭَ ﻗَﻮْﻣًﺎ ﻣَّﺎ ﺃَﺗَﺎﻫُﻢ ﻣِّﻦ ﻧَّﺬِﻳﺮٍ ﻣِّﻦ ﻗَﺒْﻠِﻚَ ﻟَﻌَﻠَّﻬُﻢْ ﻳَﻬْﺘَﺪُﻭﻥَ» (ﺍﯼ ﻣﺤﻤﺪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﻮﻡ ﺗﻮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﯾﻢ ﭼﻮﻥ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﺳﻮﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺳاﻟﺖ ﮐﻨﯽ، ﺷﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺷﻮﻧﺪ.) ﻣﺎ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﺘﺎﺑﺪﺍﺭ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﺒﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻫﯿﭻ ﻟﺰﻭﻣﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ کشتارها ﻭ ﻏﺎﺭﺕ ﻭ ﺑﺮﺩﻩ ﮔﯿﺮﯼ ﺭﺍ انجام دهند و ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ این داستان ادامه دارد. ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻧﻌﺎﻡ (ﭼﻬﺎﺭﭘﺎﯾﺎﻥ) ﺁﯾﻪ ۹۲ «ﻭَﻫَـٰﺬَﺍ ﻛِﺘَﺎﺏٌ ﺃَﻧﺰَﻟْﻨَﺎﻩُ ﻣُﺒَﺎﺭَﻙٌ ﻣُّﺼَﺪِّﻕُ ﺍﻟَّﺬِﻱ ﺑَﻴْﻦَ ﻳَﺪَﻳْﻪِ ﻭَﻟِﺘُﻨﺬِﺭَ ﺃُﻡَّ ﺍﻟْﻘُﺮَﻯٰ ﻭَﻣَﻦْ ﺣَﻮْﻟَﻬَﺎ ۚ ﻭَﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻳُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﺑِﺎﻟْﺂﺧِﺮَﺓِ ﻳُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﺑِﻪِ ۖ ﻭَﻫُﻢْ ﻋَﻠَﻰٰ ﺻَﻠَﺎﺗِﻬِﻢْ ﻳُﺤَﺎﻓِﻈُﻮﻥَ.» ﺍﻳﻦ ﻧﯿﺰ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﻣﺒﺎﺭﻛﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻳﻢ و ﺗﺼﺪﯾﻖ ﮐﻨﻨﺪﻩء ﻛﺘﺐ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﭘﻴﺸﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻬمترﻳﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ (ﻣﮑﻪ) ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﺁﻥ (ام القرا) ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺩﻫﯽ: ﺁﻧﺎنکه ﺑﻪ ﺁﺧﺮﺕ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ (ﻛﺘﺎﺏ) ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎ (ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ) ﺭﺍ بجا ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ، ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﺛﺎﺑﺖ می کند ﮐﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﯼ ﻣﮑﻪ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺁﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺣﺘﯽ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻋﺮﺏ ﺯﺑﺎﻥ می دانند ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ می کنند ﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﻭ ﺣﻮﺍﻟﯽ آن. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که واژه‌های قرآنی را باید مطابق همان قرآن معنا کرد و نه با معانی عرفی و روزمرّه. قرآن در خطاب به رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه وآله» می‌فرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (سبأ/28) یعنی ای پیامبر! ما تو را نفرستادیم مگر برای همه بشریت تا آن‌ها را بشارت دهی که راه‌های سعادت کدام است و از راه‌های هلاکت آن‌ها را حذر دهی و مشکل آن است که اکثر مردم متوجه چنین رسالتی و بهره‌های فراوان آن نیستند. و یا می‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ وَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»(بقره/ (21) هان ای همه مردمان! پروردگار خود را عبادت کنید که شما را و قبل از شما را خلق کرد، امید است که در مسیر بندگی خداوند اگر درست عمل کنید به تقوای لازم که موجب سعادت دنیایی و آخرتی شما است برسید.

حال با توجه به این نوع آیات باید پرسید آن‌گاه که خداوند می‌فرماید پیامبر را به سوی قوم خودش فرستاده، منظور مردم شهر و قبیله‌اش می‌باشد یا قوم هر پیامبری در هر تاریخی همه انسان‌هایی هستند که در آن تاریخ حاضرند؟ و امروزه با حضور اسلام به عنوان آخرین دین، همه بشریت از صدر اسلام تا قیام قیامت قومِ آخرین پیامبر هستند و به همین جهت هرگز ایرانیان در مواجهه با اسلام احساس نکردند که اسلام دین قوم عرب می‌باشد و در نتیجه با حضور فعّال خود توانستند نقش عظیمی در به ظهورآوردن ابعاد متعالی اسلام داشته باشند و اگر فرمود: «و لکل امة رسول» خواست بفرماید برای امت‌های گذشته نیز پیامبرانی بوده‌اند مثل حضرت عیسی «علیه‌السلام» که در زمان خود رسولِ همه بشریت بودند و آن‌چنان نبود که مسیحیان غیر اورشلیم بگویند او مربوط به مردم اورشلیم است. موفق باشید   

32454

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: وقت بخیر، عیدتون مبارک. استاد بهتره کتاب قیدار رو بخونید، اگه خوندید، دوباره مطالعه اش کنید خدا آگاهِ خواست خداست که به یاد شما افتادم در حالیکه چند سالی ست نه کتابهایتان را خوانده ام نه دیگر صوتی شنیده ام. حتما راهگشای شما بوده کار خدا با کارهای ما توفیر دارد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: والأمر الیکم ان شاء الله در روحیه جوانمردی که نیاز امروز ما می باشد. بیش از بیش موفق باشید. موفق باشید

32434

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیز: ضمن تبریک ایام ماه شعبان استاد، مشکلی که به شخصه دارم، در برخورد با افراد ماها به ظواهر دینی خیلی اهمیت می دیم مثلا آیا حجاب شخص کامل هست یا نه، نماز می خواند و یا نه، خمس می دهد و یا نه منظورم در مورد نزدیکان است. اگر کسی یک مورد رو رعایت نکرد تاثیر بسیار زیادی روی رفتار ما با اون شخص می گذاره گویا از آسیب های رعایت ظاهر امور دینی اینه که مثلا اگر خودمون ۱۷ رکعت نماز می خونیم ، دیگه اگر کسی این نماز رو نخونه آدم حساب نمی کنیم همینطور در مورد حجاب، اگر کم و یا زیاد نگاهمون رو کنترل کنیم، دیگه شخص بی حجاب خیلی پایین می بینیم و رویکردمون این است که از افرادی که رعایت نمی کنند تا حد ممکن اجتناب کنیم. سوال اول من چگونگی جمع بین رعایت ظاهر امور دینی و سعه صدر در پذیرش و ارتباط با افراد است (برای نمونه دو مورد بالا) سوال دوم هم نگاه صحیح به افرادی که مثلا نماز نمی خونن، حجاب کامل رو رعایت نمی کنن، حرمت روزه داری رو رعایت نمی کنن، بدحجاب هستن، بی حجاب هستن چه نکاهی و چه رویکرد و مواجهه ای باید با این افراد داشت؟ تشکر از شما استاد گرانقدر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شرایط بسیار حساس است. آری! یک وقت کسی منکر شریعت الهی است و نسبت به آن مخالفت دارد؛ که البته نسبت ما با چنین افرادی، جدایی است. به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: «لکم دینکم ولی الدّین». ولی اکثر این افراد که می‌فرمایید به تعبیر جناب اقبال لاهوری: قلب‌شان ایمانی است، هرچند عقل‌شان تحت تأثیر فرهنگ مدرنیته است. این افراد را نباید از خود برانیم. و رهبر معظم انقلاب در نسبت با این افراد به علمای خراسان شمالی فرمودند:

«خودتان را مجهز کنید. مسلح به سلاح معرفت و استدلال کنید، بعد به این کانونهای فرهنگی - هنری بروید و پذیرای جوانها باشید. با روی خوش هم پذیرا باشید؛ با سماحت، با مدارا. فرمود: «و سنّة من نبیّه»، که ظاهراً عبارت است از «مداراة النّاس» ؛ مدارا کنید. ممکن است ظاهر زننده‌ای داشته باشد؛ داشته باشد. بعضی از همینهائی که در استقبالِ امروز بودند و شما - هم جناب آقای مهمان‌نواز، هم بقیه‌ی آقایان - الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانمهائی بودند که در عرف معمولی به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباخته‌ی به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهای این حقیر باطن است؛ نمی‌بینند. «گفتا شیخا هر آنچه گوئی هستم / آیا تو چنان که می‌نمائی هستی؟».  ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهی از منکر هم میکند؛ نهی از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت. بنابراین با قشر دانشجو ارتباط پیدا کنید.» بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی۱۳۹۱/۰۷/۱۹

موفق باشید

31369

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد: حضرت حافظ در غزل ۳۰۱ می‌فرمایند که: چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک دقیقا منظور حضرت چیست؟ من فکر می‌کنم به آزادی و آزادی خواهی اشاره داشته باشند آیا چنین برداشتی صحیح است؟ متن کل غزل: ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک حق نگه دار که من می‌روم الله معک تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک در خلوص منت ار هست شکی تجربه کن کس عیار زر خالص نشناسد چو محک گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم و نه یک بگشا پسته خندان و شکرریزی کن خلق را از دهن خویش مینداز به شک چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک چون بر حافظ خویشش نگذاری باری ای رقیب از بر او یک دو قدم دورترک
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! جناب حافظ بنا دارند در مقابل تنگناهایی که زمانه بر ایشان تحمیل می‌کند تسلیم نشوند و متوجه راهی شوند که باید طی کنند. موفق باشید

33112

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تبریک اعیاد خدمت استاد بزرگوار، استاد عزیز یه مطلب و مسیله ای که هست و دوست دارم از نظر شما راجع این موضوع بیشتر استفاده کنم آینه که به گمانم قبل از هر نوع اطلاعات یا یاد دادن مسایل دینی به فرد باید یه موضوع را فرد متوجه بشه و یا او را متوجه کرد و آن کارکردن روی این موضوع هست که علت اینکه افراد جذب دشمن میشن چیه؟ آیا قبل از هر چیز باید دشمن شناسی را افراد بدونن، یا قضیه چیز دیگر است، و یا شاید هم یه نظر بنده آینه افراد ذهن پاک خود را بعضا در دیگران می‌بینن و برفرض فکر میکنن اون طرف مقابل هم همین چیز را میگه درصورتی که همیشه اینطور نیست و گاه آدم وارد رابطه ای میشه یا ضربه میخوره با اون فرد یا گروه او را می‌برد الان هم که ارتباطات گسترده شده. چطوراستاد میشه این خطا را مدیریت کرد؟ کما اینکه در دهه قبل اکثربچه مذهبی ها افراد بی دین را حتی مثل خود تصورمیکردن و شاید علت جذب اروپا شدن همینه برای این مشکل واقعا چه باید کرد؟ البته کتاب آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ می‌شود را هم خواندم و خواستم بیشتر راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین‌که می‌فرمایید. باید بتوانیم به خوبی دشمن‌شناسی کنیم. در این مورد بد نیست نظری به فایل https://eitaa.com/matalebevijeh/10958 رجوع فرمایید. موفق باشید

33081

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام بر شما: گاهی اوقات انسان نیاز دارد که از مسیری که در آن قرار گرفته است اطمینان پیدا کند. یعنی مطمئن شود که راهی که می‌رود، همان راهی ست که باید در آن حرکت کند و وظیفه خود را به انجام برساند. ولی خیلی از مواقع این اتفاق نمی افتد یعنی هیچ عاملی نیست که به انسان تذکر دهد که راهت درست است و موفقیت و رستگاری تو در این راه است در نتیجه حالتی از سستی و تنبلی و رخوت در انسان پدید می آید که دیگر انگیزه ای برای انجام کارش نیست به عنوان مثال در هنگام درس خواندن و یا کار کردن در محل کسب این اتفاق روی می‌دهد و انسان شک می‌کند که مسیرش درست است و الان در جای درستی قرار دارد و دارد کار درست را انجام می دهد یا خیر؟ ۱. در این حالات باید چه کرد؟ ۲. چه کنیم که وظیفه خود را به درستی در این زمانه بشناسیم و انجام دهیم؟ (آیا وظیفه، از طرف خدا افاضه می‌شود یا اطلاع یافتن از آن اکتسابی است؟) ۳. مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی علیه) می‌فرمایند که عامل انگیزه دینی که شهدا داشتند باعث این شد که اینچنین بدرخشند (نقل به مضمون)؛ این انگیزه دینی چیست و چگونه باید آنرا در خود ایجاد نمود؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حضور بندگی در افق توحید در عین خوف و رجاء و نه در شک و تردید. ۲. همواره سیره و شخصیت اولیای معصوم حجّت‌اند در این‌که آیا راه را درست می‌رویم یا نه. زیرا «هُمُ السّبیل». ۳. انگیزه اصلی آن مردانِ مرد و آن زمان‌شناسانِ واقعی تحقق نظام توحیدی در مقابل  استکبار یزیدی بود به سیره مولای‌شان حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام». موفق باشید

33002

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام: خواهشمند ام دغدغه ذهنی بنده را درک کنید. و اگر کتاب یا جزوه ای در این خصوص است برای بنده معرفی نمایید. بنده بسیار مقالات خوانده ام از براهین امکان و وجوب و علیت و براهین استاد مصباح و کتاب بدایه و نهایه و برهان صدیقین و... در خداشناسی به این نتیجه رسیده ام که ما واجب الوجود و ممکن الوجود نداریم اگر خدا را وجودی جدا از ممکنات بدانیم شرک است چون وقتی خداوند وجود بسیط و نا محدود است اگر جدای از خدا وند (واجب) وجودی فرض کنیم (ممکن) هم خدا حد وجودی خواهد داشت هم آن موجود دیگر و کسانی که قایل به تشکیک وجود شده اند نیز دقیقا این اشتباه را دارند. حال که یک وجود نامحدود داریم اگر هر تصوری از چگونگی آن به ذهن ما دراید آن چیزی است که ذهن ما ساخته و برایش حد قایل شده تا مدرکش شود و کمال محض نیست لذا در ذهن ما خدای واقعی نمی‌گنجد (مقام غیب). حالا موجوداتی که ما به عینه می‌بینیم چیستند و چگونه تفسیر می‌شوند؟ آن‌چیزی که من متوجه شدم این است که موجود لایتنهاهی ذاتا تجلی می‌بابد و ذاتا می‌بایست مخلوق داشته باشد لذا وجودش قیدهایی می‌خورد کمالاتش در محدوده هایی قرار می‌گیرد و عالم ماده و انسان و اشیاء و غیره قابل درک برای مخلوقات می‌شوند و معنی خلق هم یعنی اندازه زدن.. آیا این تصورات من صحیح می‌باشد؟ دو سوال اساسی دارم اول اینکه این بساطتت وجودی خدا اینکه هرچیزی را تصور کنی محدود است و خدا ورای آن است از کجا می‌توان اثبات کرد یعنی چگونه می‌توان بی حد بودن وجودی خدا را اثبات کرد که نتیجه اش بی‌نیازی و عدم تغییر و عدم مثلا لذت و خشم و.. ویا عدم هدف داشتن خدا از انجام کاریست؟ چون هدف موقعی معنی دارد که چیزی بخواهد نقصی یا نیازی را پاسخ دهد و خدا بنا به فرض بی‌نیاز است. مثلا اینکه می‌گویند وجود را اگر گسترش دهیم عدم نیست که به آن برسیم لذا وجود لایتناهیست بعضی ها ایراد می‌گیرند این طرز فکر نتیجه کمی دانستن خداست. سوال دوم اینکه اگر خدا بی نیاز و کمال مطلق است و تغییری در او رخ نمی‌دهد این تجلیات که ذاتی اوست باید ازلی باشد یعنی مثلا وجود انسان از ازل تجلی خدا بوده و وجود داشته چون تغییر در ذات بینهایت و بی نیاز محال است آیا این چنین است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم در منظر نگاه فلسفی، خداوند عین وجود است و «وجود» به تعبیر نگاه دینی، دارای تجلیات است، به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: «لَهُ الأسماءُ الحُسنی» پس آنچه در صحنه است انوار اسماء او می‌باشد در جلوات مختلف و مطابق امکانِ ممکن‌الوجودها. و همواره چنین است. آنچه تغییر می کند مظاهر اسماء الهی است مثل گلی که پژمرده می‌شود در آن صورت نور اسماء جمال از بین نرفته، بلکه منظری که آن را به ظهور آورده، از میان رفته است. در این مورد «برهان صدیقین» برای ما نکات خوبی دارد. موفق باشید

نمایش چاپی