سلام استاد عزیز: دلایل ابن سینا درباره لذت و الم و آثار معاد که آن را روحانی و درونی و رؤیا گونه و مثالی می داند چیست؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: از جهت حقیقت نفس سخن جناب ابن سینا سخنِ همه اهل حکمت است. منتها جناب صدرالمتألهین نکتهای را اضافه کردهاند که همان احوالات درونی و روحانی است که تجلی بیرونی میکند و معاد جسمانی بدین معنا از طریق ایشان مطرح شد. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزگوار: عرض خدا قوت. روزهاست که چالش هوش مصنوعی و به عبارت دقیق تر زندگی ربات ها در میان دانشجویان بحث داغی دارد و با توجه به سرمایه گزاری های سنگین کشورهای غربی و حتی شرقی عده ای همچون ایلان ماسک زندگی آینده را از آن ربات های هوشمند میدانند و عنوان می کنند که ربات ها بر انسان تسلط پیدا میکنند!! آیا بر اساس سنت الهی امکان فایق آمدن و نابودی تمام بشریت از طریق محصول خودش ممکن است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: بالاخره این ما هستیم که به رباطها برنامه میدهیم. بنابراین باز این ما هستیم که میتوانیم مانع تسلط آنها بر زندگی شویم. ثانیاً: همانطور که بهخوبی متوجه می باشید، بالاخره خداوند جهان خود را به دست کسی نمیسپارد مگر آنکه اذن دهد تا هرکس در محدوده اذن الهی، خود را بنمایاند. به همان معنا که فرمود: «ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ» (یونس/۱۴) پس آنگه شما را بعد از گذشتگانتان در زمین جایگزین کردیم تا بنگریم شما چگونه عمل میکنید؟
موفق باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: شما فرمودید که با انجام توبهی واقعی صُوَر برزخی و قیامتیِ حرام یا قبیح نیست میشود و میدانیم نیست شدن برابر است با عدم و همچنین میدانیم عدم تنها یک مفهوم انتزاعی است و حقیقت خارجی ندارد. این چگونه قابل جمع است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینجا «عدم»، به معنای آن است که چیزی از آن اعمال به اصطلاح گناهآلود در صحنه نیست. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: صریح و دقیق نظر شما را درباره سادگورو و آکهارت توله می خواستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از هیچکدام از افراد مذکور اطلاع خاصی ندارم. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی: سالهاست پرسشی است که ذهن و روح بنده را مشغول کرده است و آن این است که آیا ممکن است ارواح ۱۴ نور مقدس و در درجه پایین تر ارواح مومنین، عینیت و اتحاد با ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی پیدا کنند.... به طوری که ما باشیم ولی فقط او باشد؟ ممنون و متشکر اصلا معنی فنا چیست؟ آیا فنای یک موجود کوچک در موجود بزرگ به طوری که روح کوچک همان کوچک بماند البته با فنا نابود میشود یا روح فانی بزرگ و عین خداوند تبارک و تعالی میشود؟ این که مولا علی فرمود هر چه پرده ها کنار روند بر من افزووه نمیشود دلالت بر فنا در همه ذات دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ارواح چهارده نور مقدس به عنوان واسطههای فیض الهی، آینههای نمایش اسماء و انوار حضرت حق میباشند و در واقع از طریق نور آنها است که ما میمانیم و خدا. به همان معنایی که خداوند فرمود: «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا ۖ» (اعراف/180) او را اسماء حسنای هست، پس خداوند را به آن اسماء بخوانید و حضرت صادق «علیهالسلام» فرمودند: «نحن و الله الأسماء الحسنی» به خدا سوگند، اسماء حسنای خداوند ما هستیم. ۲. فنا، به معنای فانی از خودشدن و باقی به حق گردیدن است. آری! در این شرایط حجابی بین انسان و حقیقت نمیماند. موفق باشید
سلام علیکم: استاد بزرگوار آیا ذات انسان روح اوست؟ روح انسان نسبت به وجود مطلق چه جنبه های نیازمندی یا عدم و نقص دارد؟ انا الحق منصور حلاج از کدام جهت است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حقیقت انسان همان روح یا نفس ناطقه او است و از آن طرف روح، یکی از مراتب وجود عالم ومرتبهای از مراتب وجود است. که میتوانید اصل بحث را در «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن دنبال کنید. موفق باشید
سلام استاد جان: خدا قوت! استاد جان! با توجه به نحوه و دید تاریخی _فرهنگی شما به مسائل که انصافا به جاست و حرکت ها و تفکر ها در بستر تاریخ خود را می نمایانند. همان بحث، کل یوم هو فی شان... ابتدا عرض کنم که بنده ای که معلم هستم و ارشد فلسفه تعلیم و تربیت رو دارم و می خواهم مفید و موثر باشم یا بهتره بگویم تاریخ ساز و تمدن ساز شوم! در حقیقت می خواهم به اندازه ی حتی سر سوزنی شده در کمک به این انقلاب اسلامی عزیز، سهمی داشته باشم برای ابدیت خودم. استاد عزیزم، در سلوک ذیل شخصیت امام و رهبری در این زمان در این تاریخ فعلی، به صورت مصداقی و دقیق چه کنم!؟ اول کلامم دیدن نظر شماست که با جنس این روزگار و زمانه آشنایید! حالا اگر به صورت مصداقی نمونه ای مدنظر ندارید. به نظر شما در بین این سه موضوع کدام یک برای کار اولویت دارد که عمرم را رویش بگذارم و کار کنم در حد نظریه پرداز تا در آینده دچار پشیمانی و پریشانی نشوم و پیش برم و رشد کنم نه اینکه در آخر عمر به دنبال تجدید نظر باشم؟ ۱. فلسفه برای کودکان ۲. انسان انقلاب اسلامی ۳. تعلیم و تربیت اسلامی
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر سه راهکار خوب است باید به ذوق خود و امکاناتی که در پیش رو دارید و پیش میآید، نظر کنید. به نظر میآید جلسه اخیر «دولت-مردم-آزادی» بتواند کمک کند. موفق باشید
https://eitaa.com/soha_sima/1678
با سلام: آیا هرچه خواب میبینم یا تخیل میکنم آیا میتوان گفت که بدن برزخی ماست؟ (البته بدن برزخی ناقص)
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. موفق باشید
سلام: با توجه به این که جنیان مسلمان نیز داریم چرا هیچ کدام از آنها فتوای امام خمینی مبنی بر وجوب قتل سلمان رشدی را عامل نشدند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً این امر باید در شرایط طبیعیاش انجام شود مثل عدم اجازه حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» به ورود زعفر جنّی جهت دفاع از حضرت. موفق باشید
باسلام خدمت استاد با توجه به مطالب گفته شده در کتاب حوالت تاریخی عقل تکنیکی با وجود اینکه علم جدید در بستر نفی حکمت از عالم و با غایت تصرف بر طبق هوس انسان به وجود آمده است چگونه با توجه به علم جدید و به تعبیر رهبری عبور از مرزهای همین دانش میتوانیم عقل تکنیکی را به ظهور بیاوریم؟ مگر میتوان غایت این علم را از آن جدا کرد و غایت انکشاف راز طبیعت را به آن اضافه کرد ؟ مگر اینکه آنچه بر سر فلسفه یونان به وسیله فارابی و ابن سینا آمد بر سر این علوم هم بیاید که به نظر میرسد رهبری به این موضوع اشاره ندارند بلکه راه برون رفت را پیشرفت در همین علوم میدانند با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه در کتاب مطرح شد ذات عقل تکنیکی، رجوع به فراوری استعدادهای طبیعت است و این گشتل است که آن را منحرف کرد و إنشاءالله با آغاز تاریخی که انقلاب اسلامی به ظهور آورد این موضوع در بستر اصلی خود قرار میگیرد. موفق باشید
با عرض سلام: چند وقتی است که می خواهم بنویسم اما شاید جمله بندی آنچه در درونم می گذرد سخت بود آخر سر نتوانستم صحبت نکنم گویا زور آن بیشتربود. دوست ندارم مصدع اوقات شریفتان شوم. اگرمتن طولانی است عذرخواهی می کنم و شاید کاربران دیگری مباحث مهمتر و سوالات ضروری تری داشته باشند پس هرگاه مزاحمتی نبود ممنون میشوم دُرافشانی بفرمایید. راهی مرا فرا می خواند که سر در آن نوشته شده «مسئله این است جهان قدسی» به سبب شغلم در ساختاری هستم که زیاد با ارباب رجوع و سیستم اداری سرو کار دارم، میفهمم چگونه ساختارهای ساخته شده توسط مدل غرب ( وآنچه با ذات زندگی ما نمی خواند) انسانهای متناسب خود را می سازد و می طلبد و باید به تغییر در ساختارها و افقی که به آن می اندیشیم فکر کرد. حقیقتا گاهی سخت می شود اهل نماز و روزه بود و دراین سیستم بیگانه از سنت خودمان کار کرد. احساس می کنم برای رفتن در آن راه ابزارهایی می خواهم، ابزارهایی از جنس ایمان و امید، مثل باغبانی که با شور و شوق مراحل کاشت و داشت را به امید برداشت طی می کند. شور و شوقی از جنس ایمان و امید. احساس می کنم داشتن های غیر ایمان و امید برایم ملالت آور شده. وظیفه ی من ساختن ظرف و ظرفیت است، ظرف گدایی باید ساخت با عمل و دعا، هرچند دعا خودش عمل است و عمل دعا، عملی از جنس از میان برداشتن خود، مثل صیقل دادن چیزی تا نقش های دیگر در آن بهتر نمایان شود، تا جواد عالم ظرف ها را پرکند. ای کاش بهتر و زیباتر زمینه ساز اراده ها و تقدیرهای او بودم. تقدیری زیبا به نام شهادت، دیدن چیزی که برای دیدنش امروز نه مثل دیروز بلکه باید چیزهای زیادی را ندید. دیدنِ چقدر ساده پریدن شهیدان نفس را در گلویم محبوس می کند. ای کاش در این دوران که شمردن پولها و مشکلات مٌد شده، کمی به این فکر کنیم که اگر مبدا تفکر و عمل مان این باشد که «فقط اوست ولا غیر» چگونه همه ی مشکلات رنگ می بازد، چگونه تمدنی فتح می شود، چگونه ظرفیتی عظیم ساخته می شود، چگونه غبارهای نشسته روی چشم ها، وجودمان و جامعه پاک می شود؟ به یاد شکافتن دریا و فتح تمدن فرعونی با عصایی می افتم اصلا قشنگی قوی بودن و به خاک مالیدن بینی استکبار این است که با ضعیف ترین چیزی که استکبار در میدان فهمش گمان دارد او را به زمین بزنی تا به رای اکثریت و نظام بین الملل خود ننازد. آری همه ی همه ی همه ی تنگناهای امروز زندگی ها نه لاینحل بلکه حاصل یک سوءبرداشت و یک سوءتفاهم است که ما در فاصله گرفتن از آن در حال امتحان دادن هستیم و زیر نظر، مثل همه ی تاریخ بشرکه سادگی و پاکی بر ابرقدرتهای پیچیده پوشالی غلبه کرد، الان هم خواهد شد. تاریخ بشری که مثل یک نمایش تکرار شده که در هر قسمت آن عناصری هستند؛ موضوعی ثابت و قهرمانی و توده ای از انسانها با تفکر مشابه و شاید ضد قهرمان. امروز هم مثل همیشه جبهه مقابل حق دارد نقشش را کامل بازی می کند. مثل دیگر دوران تاریخ فراتر هم نمی رود، و این ماییم که هر روز بانگ برآمده برای ماست که ماه و خورشید و فلک در کارند «آیا قهرمان می شوی؟» باید از بودن ها صحبت کرد بودن هایی از جنس جمع بندی تاریخ، ما در جمع بندی تاریخ هستیم، تاریخ بشر مثل قسمتهای یک نمایش بود، در دوره ها انسانها جای دوست و دشمن و سرمایه و سود و زیان را اشتباهی گرفتند مثل الان برخی از ما و همین مثل کاتالیزوری عمل کرد که پایان ها را سریعتر رقم زد. در این دوره ی پایانی که سیاهی زیاد شده و شب در حال گسترش است هر چند برای زمینیان آرامشی موقتی می آورد اما ستاره هایی در حال پدیدار شدن هستند یا شاید پرنورتر از ستاره که باید نوری بزرگ افکنند. برای ستاره ای پرنور شدن باید اتقی شد و باید برای اشقی نبودن انتخاب کرد باید اتقی شدن را برای خود کرد. در دوره ای که دوران یک شبه ها شده، یکی یک شبه غنی از پول می شود و دیگری غنی از ماسوی الله، باید دوران دوران دلسوزی باشد و امید، امید به پرواز، و دلسوزی مادرانه کردن برای آنان که بال هایشان را تاجران پرنده ها چیده اند. آنچه که امروز باید برای آن فکری کرد هم حجاب و هم منیت است، در پیاده روها که راه می رویم بوی منیّت را استشمام می کنیم. بویی که فضا را مسموم کرده گاهی برخی ناگزیر از نفس کشیدن هوای مسموم را استنشاق می کنند و خطر آنجاست که این را هوا بدانیم، نه، این هوا پایدار نیست و باید تمیز شود. مادرانه پرنده بال بریده را باید درمان کرد، مسموم را باید درمان کرد. انسان نه مرد است و نه زن. انسان هم مرد است و هم زن. باید مادرانه به محبوسان، افق بیرون را نشان داد. گاهی با اشخاص که صحبت می کنم آنها روحشان به تبع کامپیوتر، صفر و یکی شده، یک رفاهی همانند آنچه که دیگری دارد، دارم یا بدبختم! چه درست فرمودید شما، که راه حل رفاه برای همه نیست باید ساحت عوض شود. نقطه ی عطف تغییر ساحت، مثل بسم الله الرحمن الرحیم، مثل انقلاب اسلامی ایران. انسان ها دور برگردانی به جاده ای دیگر می خواهند، افق می خواهند تا دل به آن بسپارند. باید برای انسانها ۱. بزرگ بودن ۲. قدسی بودن بازتعرف شود. بزرگی و تعریفی مثل اینکه چرا تو بزرگ هستی و فقط اینکه نگذار کوچک شوی؛ شاید بتوان بجای اینکه به او بگویی تهمت نزن غیبت نکن و... بگویی آن خدایی که گناه شخص را می بیند اما باز او را زنده نگه می دارد به امیدی، تو چرا او را می میرانی در تعریفی. برای روشن شدن مسیرمان کاش سوالهای جدی تری برایمان مطرح شود از قبیل؛ داستان بودن من انسان شهروند یا دست اندرکار مدیریت اجرایی کشور در این دنیا چیست چه چیزی باید داشته باشیم و چه چیزی نه؟ سیر تاریخ و جنگ و بالا و پایین آن در چه جهتی بوده؟ آیا استکبار که هر روز به رنگی است و امروز به رنگی اگر ما به آن کاری نداشته باشیم او ما را رها می کند؟ سیستم مدیریت امروز ما که در مقاطعی دچار بن بست شده چه مدیریتی است؟ دینی یا مدل غیر دینی. آری آنچه باید بیاید می آید، هرچند نگهبانان و دژبانان قلعه تمدن فعلی غربی نشانه های تغییر را زودتر از همه دیده اند حتی بهتر از مایی که درون آنیم، و در و پنجره ها را ببندند و محبوسان قلعه را از ارتباط با بیرون و واقعیت محروم کنند اما گرفتار در تونل ظلمانی را کورسو نوری بس! که بداند دیگر ظلمت از مُد افتاده، دیگر قلعه فتح و بی سکنه خواهد شد، جلوی نور را نمی توان گرفت، جوشیدن چشمه ای کافیست تا بفهمیم دریایی در پیش است. حال که نمایش تاریخ بشری رو به اتمام است خوشا به حال قهرمانان به ثمر رساننده ی زحمات و تلاش های به اندازه یک طول تاریخ انسانهای قدسی در جهت نفوذ دین در تمام جزییات زندگی ها و بنیان نهادن نظامی الهی. بازوانشان نیروی یک تاریخ قدسیت را به همراه دارد. در پایان می توان فهمید که با این همه تلاش هایی که در طول تاریخ بشر شد بشر مالک هیچ چیزی نشد و فقط در طول زندگی باید به جای برای خود کردن آنچه برای او نبود درعوض با نگاه و انتخابی که با آن زندگی کرد تا همیشه ابدیت می ماند. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. از یک طرف با بشری روبرو هستیم که آماده است در نهاییترین حضور حاضر شود، اگر در آن نهاییترین نهایت، ربطِ مطلق خود را به حضرت معبود که همان عین الربطبودنِ او است فراموش نکند. و از طرف دیگر؛ وای و صد وای اگر در چنین موقعیتی فقر ذاتی خود و عین الربطبودن خود را فراموش کند. اینجا است که در نهاییترین حضور به وسعتی که ظرف همه توهّمات است، خود را مییابد. اخیراً در سالگرد حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» نکاتی به قلم آمد که خوب است در نسبت راهِ حل عبور از خود پنداریِ بشر جدید، آن نکات را مدّ نظر قرار دهیم. موفق باشید در سالگرد رحلت مردی که معنای اصیلترین بودن را در نزد خود و در جهان به ما متذکر شد، یعنی حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه»؛ و با نظر به تاملاتی که باید نسبت به تمدن اسلامی مد نظر داشت ، خوب است در بستر آغاز تاریخی که با او شروع شد، نظری چند به خود و به بشر جدید و به جهان پیرامونیِمان بیندازیم، باشد که در بحران بیمعناشدن بشرجدید و نیستانگاری که تقدیر این دوران است، راهِ معناداریِ بشر آخرالزمانی مدّ نظر آید. در این رابطه نکات زیر تقدیم میشود:
۱. پس از کانت، تفکرِ فلسفی در حوزه حضورِ «جهانی» که انسان نسبت با واقعیات میتواند داشته باشد، و اینکه آیا انسان از این به بعد در حوزه وجودِ خود و به همان معنایی که انسان سوبژه خود است، با واقعیات ارتباط دارد و یا مانند گذشته در حوزه حضور در عالَم با واقعیات ارتباط دارد. رویکرد اول، مدّ نظر کانت است و در این حالت است که واقعیات معنای خاصی در نسبت با انسان پیدا میکند و این امری است که هم در حوزه تفکر هگل و هم در حوزه تفکر هایدگر پیش آمد که انسان و جهان معنای دیگری پیدا میکند.
۲. در جهان جدید، به عنوان جهانِ کانتی، علم مانند گذشته بازنمایی آنچه هست به حساب نمیآید، انسان با خودش بهسر میبرد و سعی میکند جهان را مطابق آنچه تصور میکند بسازد و از این طریق عملاً با خودش و با ساختههایش زندگی میکند. در حالیکه علم در جهان گذشته، علمِ به واقعیات بود و کمال انسان آگاهیِ هرچه بیشتر به واقعیات و حقایق به حساب میآمد. حال سخن در این است، آیا میتوان در این آخرالزمان تاریخی و با نظر به تمدن اسلامی این دو نوع انسان و علم را جمع کرد؟[1]
به طوری که انسان از یک طرف تنها در نزد خود و در هستی و بودن خود باشد و از طرف دیگر بودن او بودنی باشد به وسعت همه هستی و او در ذات خود، به جهت هویت تعلّقی و وجود بیکرانهاش، در همه عالم حاضر باشد، آن هم به همان معنایی که در خود حاضر است. این آن امری است که مباحث «حضور در جهان بین دو جهان» متذکر آن است.[2]
۳. با کانت و با پرسشهای چهارگانه او تاریخ مدرن شکل گرفت. او پرسید ۱. چه میتوانم بدانم؟ ۲. چه باید بکنم؟ ۳. به چه میتوانم امید داشته باشم؟ ۴. انسان چیست؟ [3] که برای جوابدادن به سه سؤال اول، باید به سؤال آخر جواب داده شود که «انسان چیست» در دل این تاریخ تلاشهای فراوانی شد تا با فهم انسان این سؤالات جواب داده شود و مطالعه فلسفه غرب برای آن است که بدانیم بشر چه جوابی برای این سؤالها یافته است تا در فهم انسان قدمی جلو بگذارد و فکر کنیم با انسان جدید چه نوع مواجههای باید داشت و آموزههای دینی و معنوی را چگونه باید با او در میان گذارد. آیا یکی از ارکان تفکر نسبت به تمدن اسلامی مواجهه ای نیست که ما باید با این سوالات چهار گانه داسته باشیم؟
۴. حال ما با ظهور انقلاب اسلامی با تاریخی روبهرو هستیم که از یک جهت باید در رابطه با سؤالات کانت به انسانی فکر کنیم که سوبژه خود شده و از جهتی دیگر همان انسان با نظر به حضور تاریخی خود، متوجه حضور بیکرانه خود در هستی باشد، آن هم ماورای دوگانگی سوبژه و ابژه بودنِ انسان و موجودات، با نظر به حضور تاریخی انقلاب اسلامی، انسان در اکنون جاودان خود حاضر است و از این جهت انقلاب اسلامی و در راستای آن تمدن اسلامی، تاریخ دیگری است غیر از تاریخ مدرن، و از انسانی پرسش میکند که به معنای کانتیاش سوبژه خود بنیاد خود نیست ولی نه به معنای آنکه انسان ابژهای باشد تا مورد شناسایی قرار گیرد، بلکه جهانی است که باید با هویت آخرالزمانی خود در جهان حاضر شود، به عنوان حامل همه اسمای الهی، ولی نه در جدایی بین او و عالَم و معنای حضور در «جهان بین دو جهان» از طریق انقلاب اسلامی در اینجا معنا میدهد.
۵. از دکارت گرفته تا کانت و هگل و هایدگر و گادامر، همگی درصدد توجه به الهیات و معنویات در جهان جدید بودهاند، الهیاتی که چندان در بستر الهیات قرون وسطی حاضر نیست و از این جهت میتوان گفت با شخصیتهایی روبهرو هستیم که معتقدند اولاً: جهان مدرن، خرد مدرن را به همراه دارد که خرد خاص خودش میباشد. ثانیاً: در این جهان، بشرِ مدرن با نگاه الهیاتی خاص خودش میتواند بهسر ببرد. در همین رابطه عرض میشود «ما با تمدن اسلامی و تأکید بر ساختن اجتماع دینی، با دغدغههای خاص خود روبهرو هستیم، شبیه دغدغههای هگل و هایدگر در ساختن اجتماعی که آن اجتماع، در عین مدرنبودن، مذهبی باشد.» امری که حضرت امام خمینی نیز با فهم انسانِ جدید و آن نوع آزادی که انسانِ جدید در خود احساس میکند؛ مردم را مدّ نظر قرار میدادند.[4]
۶. حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» در عین آن که معتقد به سعادت بشر هستند و حضور در دنیای جدید را مانع آن سعادت نمیدانند و در عین رعایت اخلاقی که اخلاق اجتماعی است ولی سعادت را منحصر به هویت اجتماعی بشر نمیدانند، در حالیکه متفکرانی مثل کانت و هگل سعادت را صرفاً اجتماعی میدانند. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که صرف مواجهه با عقل مدرن نمیتواند ما را از سنتهای اصیل خود غافل کند، همانطور که مواجهه جناب فارابی با عقل فلسفی یونان، ما را از اصالتهای خود جدا نکرد. زیرا فارابی میدانست چرا باید به عقل فلسفیِ یونانی رجوع کند، چیزی که امروزه ما نیز باید متوجه باشیم که چرا به فلسفه کانت و هگل در نظر به «جهان بین دو جهان» باید رجوع داشته باشیم و این غیر از آن است که ما کانتی و یا هگلی شویم، زیرا پیشاپیش جایگاه و مسائل خود را میشناسیم، و از تاریخ هزارساله خود غافل نیستیم، بلکه میخواهیم در عین حضور در این جهان، با تاریخ هزارساله خود در این تاریخ تجدید عهد کنیم. إنشاءالله
[۱] - از حضرت سجاد«علیهالسلام» داریم: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَي «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» وَ الْآياتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ «إِلَي قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِكَ فَقَدْ هَلَك»، خداى عزّوجلّ مىدانست كه در آخرالزمان مردمانى مىآيند بسيار عميق، لذا سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَد» و آياتى از سوره حديد را تا «وَ هُوَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور» فرو فرستاده و هركه ماورای آنها را خواهد، هلاك گردد. (الكافى، ج ۱، ص ۹۱)».
[۲] - در این مورد به سه کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بين دو جهان» و «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دينداری ما» و «در راستای بنیانهای حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهانی بین دو جهان»رجوع شود.
[۳] - گفته میشود کانت، فیلسوف اندیشه روشنگری است.
[۴] - حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» در راستای هرچه مردمی بودن نظام اسلامی ، در جلسهای که سال ۵۸ با اعضای مجلس خبرگان داشتند فرمودند: من سفارش می کنم به آنهایی که خدای نخواسته یک آرایی دارند بر خلاف مسیر ملت، من سفارش میکنم به آنها، که طرحشان را و آرایشان را بگذارند برای یک وقت دیگری و یک وقتهای دیگری این کارها را بکنند، حالا وقت این نیست که آرائی که خلاف مسیر ملت است اظهار بکنند و حیثیت خودشان را در بین ملت از بین ببرند. من میل ندارم حیثیت آقایان از بین برود در بین ملت. اگر در این مجلس یک چیزهایی و یک حرفهایی زده بشود که برخلاف مسیر ملت است، اینها وجاهت خودشان را از بین ملت می برند و خدای نخواسته بعدها برایشان خیلی نفع ندارد. همان مسیری که ملت داشتند، همین چیزی که اگر می خواهید مطابق با میل خودتان دمکراسی عمل بکنید، دمکراسی این است که آراء اکثریت، و آن هم این طور اکثریت، معتبر است؛ اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است ولو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمی خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش هست. شما هم خواهش می کنم از اشخاصی که ممکن است یک وقتی یک چیزی را طرح بکنند که این طرح برخلاف مسیر ملت است، طرحش نکنند از اوّل، لازم نیست، طرح هر مطلبی لازم نیست. لازم نیست هر مطلب صحیحی را اینجا گفتن. شما آن مسائلی که مربوط به وکالتتان هست و آن مسیری که ملت ما دارد، روی آن مسیر راه را بروید، ولو عقیده تان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است. خوب، باشد. ملت می خواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را می خواهد. ملت رأی داده؛ رأیی که داده متَّبع است. در همۀ دنیا رأی اکثریت، آن هم یک همچو اکثریتی، آن هم یک فریاد چند ماهه و چند سالۀ ملت، آن هم این مصیبتهایی که ملت ما در راه این مقصد کشیده اند، انصاف نیست که حالا شما بیایید یک مطلبی بگویید که برخلاف مسیر است. یعنی انصاف نیست، که نمی شود هم، پیش نمی رود. اگر چنانچه یک چیزی هم گفته بشود، پیش نمی رود؛ برای اینکه اولاً مخالف با وضع وکالت شما هست و شما وکیل نیستید از طرف ملت برای هر چیزی. و ثانیاً بر خلاف مصلحت مملکت است، برخلاف مصلحت ملت است؛ برخلاف مصلحت خود آقایان است. (صحيفه امام، ج۹، ص: ۳۰۴)
عمده انحرافات انسان از برای آنست که خود را نشناخته است و هویت خود را فراموش کرده. هویتی که با عشق عجین شده و عشق می آفریند و مسیر میسازد. هویتی که هیچ چیز نمی تواند در برابرش قد علم کند و آنکه هویت فراموش شده اش را بیاد آورده، کوه در برابرش به زانو درآمده. هویت گمشده انسانیت در اعماق کدامین آوار به حبس کشیده شده است که رخ نمی نمایاند؟ هویت از یاد رفته ی طلبگی در کدام سیاره از کوله بار افتاده که طلبه رسالت خود را به ظهور نمی رساند؟ استاد در رابطه با هویت انسانی و طلبگی توضیحاتی بفرمایید و رجوعاتی بدهید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه شدهاید میخانهای را که حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» تقاضای گشودهشدنش را به رویش دارد؛ از دست دادهایم که همان حضور وجودی در تاریخی است که با انقلاب اسلامی شروع شده در بحث «باز آوینی و وسعت روزه داری پس از فتنه این روزها» https://eitaa.com/matalebevijeh/13440 صحبت از عشق در معنای امروزین آن به میان آمد. باشد که با کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» راهی گشوده شود. موفق باشید
سلام وقتتون بخیر: استاد عزیز اگه بخواین به یک نوجوان چند تا کتاب معرفی کنید چه کتاب هایی رو معرفی میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً با توجه به همین نوع سؤالات، کتابهای «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیازی به نبی» و «فرزندم؛ اینچنین باید بود» تدوین شده است. إنشاءالله اگر موضوعات آن را در گفتگوهای دوستانه با جوانان در میان بگذاریم، امید است که آنها در افقِ دید خود متوجه این نوع حضورها بگردند. موفق باشید
سلام استاد عزیز: جنابعالی در کتاب «رمضان دریچه رؤیت» در صفحه ۷۱ به بعد می فرمایید:«در اين ماه گناهان و حتی استحقاقها را در نظر ندارند، بدون در نظر گرفتن این موانع شروع میکنند تا انسانها را متوجه حقایق عالم بنمایند. ثالثاً: این ماه داراي «مغفرت» است. به طوری که گذشتهها را میبخشند تا انسانها سبکبال بتوانند به سیر خود ادامه دهند. گاهی تجربه کردهاید که در تاريكي هستيد، هيچ حال معنوي در خود احساس نمیکنید طالب حالتی هستید که شرایط را عوض کنید، پیش خود میگوئید: بُوَد آيا كه درِ ميكدهها بگشايند؟! گره از كار فرو بستهی ما بگشايند؟! گشودن درِ میکده به معنی بازكردن درِ مغفرت است. ما در اين دنيا گير افتادهايم، بايد درِ ميكدهها را بگشايند تا گره از كار فروبسته ما باز بشود. مغفرت الهی موجب میشود که افق جان انسان آنچنان متوجه حق شود كه گناهان، مزاحم ارتباط او با حق نگردد و حجاب گناه را از سر راه انسان برمیدارند. در مناجات معجزهآساي ابوحمزه از خداوند تقاضا ميكنيد: «فَرِّقْ بَيْنِي وَ بَيْنَ ذَنْبِيَ الْمانِعِ» خدايا بين من و بين گناهی که مانع ارتباط بين من و خودت هست، جدایی بینداز. مغفرت، رفعِ آن ذنبِ مانع است، و با رفع حجاب بين عبد و ربّ از طريق «مغفرت»، مانع از ميان برداشته ميشود و ماوراء گناهان، مسیر ارتباط با حق را براي ما باز ميكنند. آری اینطور نیست که فكر ميكنيد بناست ما تا آخر همينطور در تاريكي زندگي كنيم، مغفرت او میآید و راه را روشن میکند تا بتوانیم با نشاط و سرور جلو برویم، گفت: اينكه بيني مرده و افسردهاي زان بُوَد كه ترك سَرْوَر كردهاي سَروَر را با اسمِ غفّار بخوان و بگو «يا غفّار» زیرا او در اين ماه با غفّاريتش بهميدان آمده است تا ما را از تاريكيهای روحمان نجات دهد. وقتی حضرت پيامبر(ص) ميفرمايند: در اين ماه بركت، رحمت و مغفرت به سراغ شما میآید باید آماده بود که بیشترین بهره را در آن راستا ببریم. سعي كنيد به نتایج بسنده نکنید. گفت: هرچه در اين راه نشانت دهند گر نستاني، بِه از آنت دهند. از خدا مغفرت بخواهید تا حضرت ربّ هم با غفاریتش با شما برخورد کند، خداوند به دنبال بهانه است که رحمت و مغفرت و برکتِ خود را سرازیر نماید. بچّه وقتي بهانه ميگيرد و هر اسباببازي که به او بدهند رد میکند، آخرش بابا خودِ بچه را بغل ميكند، در اين ماه میتوان تا مقام قرب الهی پیش رفت، کمتر از قرب الهی طلب نکنید تا رحمت و برکت و مغفرتِ او به نتیجهی نهایی برسد. مغفرتِ خدا را از آن جهت بخواهيد تا حجاب بين شما و خودش را برطرف كند و در مقام قربِ با حضرت حق قرار گيريد. آري: از جمع كتب نميشود رفع حُجُب در رفع حجبكوش، نه در جمع كتب» پایان مطلب پرسش بنده فقط در اینجاست که «تا چه اندازه» موانع را از سر راه ما بر میدارند؟ آیا به طور کامل گناهان و موانع را برمیدارند؟ نادیده گرفتن گناهان و موانع به معنای محو است یا گناهان در شخصیت ما هست ولی موقتاً نادیده می گیرند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی بحرِ رحمت حق به جوش آمده تا انسان را به میهمانیاش وارد کند، چرا امیدوار نباشیم که او با مغفرت خود، قصه: «شتر دیدی، ندیدی» را به میان نیاورد؟ و برای همیشه آن را نادیده نگیرد؟ مگر حقّ الناس را که آن نیز به عهده خود ما میباشد که زمینه رفع آن را فراهم نماییم. در کتاب «رمضان؛ دریچه رؤیت» همه سخن آن است که متوجه رحمت واسعه باشیم. و به گفته جناب مولوی: «چون تقاضا میکند دریا تو را ... پس چه استادی و واماندی هلا؟» موفق باشید
سلام آقا مرتضی! شاید گوش ما با نجوای تو ناآشناست ولی این کلمات و روایتِ تو است از ما که ما را با تو آشنا کرده و به دنبال تو راه افتاده ایم تا شاید از لابلای این همه هیاهو و غبار آغشته به دروغ و ناراستی، افقی را که با جانت برای ما گشودی، بیابیم. آسید مرتضی جان! بر کدام کوه سجده کنان رفتی؟ تا از میان غار حِرا ات گوشهایت را از سخنهای هروزی بزدایی و آیات حق را برایمان روایت کنی؟ به کدام کهفِ حصینی پناه بردی که خود را آماده شنیدن آیات و اشارات حق کردی؟ به کدام چشمه رفتی و از آبش نوشیدی و غسل کردی و وجودت را از غیرش پاک کردی؟ و آیینهای شدی تا هر خانه عنکبوتی را ویران کنی و ما را از غفلت بیرون کشی؟ و ما را به جایی بخوانی که نه در پیش است و نه در پس!! آنجا همان جایی است که با پاهای آشنا به معراجت رفتی و ما را به آن خواندی. آقا مرتضی! سالها میگذرد از شهادتت و ما که ناآشناییم به شهادتت، آمدهایم تا شهادت بدهیم به همان صراطی که تو و آنان که تو برایمان روایت کردی شهادت دهیم و از میان این گرد غبار که چشم ها و گوشها و پاها را کور و کر و گمراه در راه کرده، چنگ به حبلالمتینی زنیم که تو با آن خود را بالا کشیدی و از آنجا برایمان راویِ حقیقتِ زمانه شدی. امید که نوری که تو را به آن خواند، ما را بخواند و ما نیز بگوییم از آنچه باید بگوییم و نگفتهایم؛ آن همان خورشید حقیقتیست که نورش تو را به آن خواند و ما نیز اِنابهکنان آمدهایم تا چشم بشوییم، آن را بیابیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حقیقتاً آن مرد یعنی آرمانِ آوینیِ دیروزهای دور و آقاسید مرتضی آوینیِ امروزها و فرداها، داستان نوشیدن از چشمه زلال حضرت روح الله را در گفتار و نوشتارش با ما در میان گذاشت تا ما نیز از حضور نسبت به معرکه حقیقتی که با جمهوری اسلامی به میدان آمد؛ عقب نمانیم.
حقیقت، چه اندازه شیرین و با صفا است وقتی انسان را در بر بگیرد و یا بگو انسان با آن روبهرو شود، چه رویارویی عظیم و عجیبی! که انسان در آن حضور، همچون جناب لسانالغیب حافظ بزرگ: «چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم». دقیقاً این همان چشمه حیاتی است که از طریق انقلاب اسلامی میتوان به سوی آن گام برداشت و زیباییِ حرکات شهدای عزیز را لمس کرد و حضور در جبهههایی که سالهای پیش قصه شور ایمان بوده است را، تجربه نمود و از معجزه یاد شهدا در مقتل آنها حیران شد، همان حیرتی که پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» از پروردگارش تقاضا نمود: «ربّ زدنی تحیّراً» جمعبندیِ عجیبی است بین سیاستی که عین دیانت است و حقیقی که در سیاست ظهور میکند و شهادتی که بودنی است بس بزرگتر از ماندن. موفق باشید
سلام خدا قوت: ببخشید استاد در مورد برنامه ریزی تحصیلی دوره یا سخنرانی ای ندارند؟ مثلا در مورد علامه طباطبایی خوندم که خیلی مطالعه میکردند. حتی در ماه شب هایی بوده که به مطالعه میپرداختند. من خیلی با برنامه ریزی مشکل دارم از یه طرف دوست دارم عربی یادبگیرم و از یه طرف قران حفظ میکنم. دوست دارم با تفسیر، قران رو هم حفظ کنم و کنارش کتاب ها و دوره های عرفانی و فلسفی. استاد همش برام سواله امثال علامه طباطبایی، علامه حسن زاده آملی چه طوری کتاب میخوندن، چه روش مطالعه ای داشتند این که میگن باید مثل یه مجاهد درس بخونی دقیقا چه جوریه؟ و اینکه تا دو هفته دیگه رمضان نزدیکه دلم نمیخواد این رمضانم مثل سال های پیش بد بگذره. چیکار کنم تو رمضان خدا از نظر علمی و عرفانی بهم نظر کنه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود در این مورد به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» و راهکارهایی که در آن کتاب توصیه میشود؛ رجوع فرمایید. کتاب روی سایت هست. موفق باشید
سلام استاد روزتون بخیر: یه سوال داشتم. من به تازگی به لطف خدا و راهنمایی شما سیر مطالعاتی رو سایت شروع کردم. در قسمتی از کتاب «فرزندم این چنین باید بود» اشاره فرمودید به این نکته که تا آگاه نشدیم سکوت اختیار کنیم و یا کم صحبت کنیم و فرمودید ابتدا باید درس بخوانیم و تعلیم ببینیم. بعد از اون تفکر و تدبر و ذکر خدا و انشاءالله اگر قبلمون به حکمت الهی نورانی شد اون زمان میتونیم به تعلیم دیگران زبان باز کنیم. حال سوال بنده اینه حال که اسلام و حکومت اسلامی مورد هجمه بی رحمانه رسانه های دنیاپرست غربی قراره گرفته و میبینیم که خیلی از هموطنانمون و یا حتی اطرافیانمون دارن به گمراهی کشیده میشن و فریب این اکاذیب رو میخورن وظیفه منی که تازه ابتدای راه یادگیری هستم و کمترین آگاهی نسبت اسلام و حکومت اسلامی دارم اما به حق بودنشون شکی ندارم چی هست وقتی میبینم جبهه ای حقه اما آگاهی زیادی ندارم وظیفه ی من دفاعه یا سکوت؟ و نکته ی دیگه در مورد اجباری بودن حجابه که شبهه ایه که مطرح شده ممنون میشم در مورد این موضوع هم شفاف سازی کنید تا اگاهانه تر عمل کنیم. عذر خواهی میکنم طولانی شد قبلا از پاسخگویی شما ممنونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به هر حال در حدّی که جدالی پیش نیاید و جنابعالی هم از موضوعی که بنا دارید بفرمایید اطلاعات مفیدی داشته باشید، با آنها در میان بگذارید. ۲. در این مورد خوب است به مباحثی که تحت عنوان «تقابل حجاب و آزادی، چرا؟» شد، رجوع فرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/11593. موفق باشید
سلام علیکم استاد: اگر کسی پرسید که خداوند همه چیز را به نحو احسن و کامل خلق فرمود و بعد از آن دیگر کاری ندارد و فقط ناظر است و هیچ کاری نمیکند پس دعا هم اثر ندارد پاسخ چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خدا همواره خدایی میکند به معنای حضور مطلق او در همه عالم، و دعا موجب میشود تا حجابهای بین ما و حضرت محبوب برطرف شود و ما هرچه بیشتر، او را بیابیم. به همین جهت فرمودهاند: «اول قدم آن است که او را یابی / آخر قدم آن است که با او باشی». موفق باشید
سلام و خسته نباشید: استاد قیافه برزخی افراد که میگویند برخی بسیار زشت و بد شده است. آیا به محض عوض شدن حالات درونی فرد در این دنیا آن چهره نیز تغییر میکند؟ یا آن چهره ثابت و پایدار است؟ وسواس گونه به این موضوع فکر میکنم. من در جوانی گناهانی و حتی بی نمازی داشته ام ولی الان توبه کرده و پشیمانم. هراسانم بعد از مرگم چه میشود؟ خواب بدی در این مورد دیدم که مرا پریشان تر کرده است. وای از رسوایی برزخ و قیامت...
باسمه تعالی: سلام علیکم: چهره برزخی و قیامتیِ انسان مطابق همان احوالات و باورها و اخلاقی است که در همان موقعیت دارد و ربطی به احوالات و باورها و اخلاقیات قبلی او که از آن عبور کرده است، ندارد. موفق باشید
سلام و احترام و آرزوی قبولی طاعات و زیارات، ممنون میشم نظرتون رو درباره متن زیر بدونم و نکات تصحیحی و تکمیلی رو بفرمایید.
یا رب الحسین علیه السلام اشف صدر الحسین علیه السلام بظهور الحجه علیه السلام
چهل گام در اربعین
۱. در اربعین؛ تمام «من»ها، یک «من» میشود و آن هم «منِ» امام است. هر منی که در امام فانی نباشد، منیّت است و محکوم به هلاکت.
۲. در اربعین؛ میآموزی که همه خواستهها، احساسات و ظهوراتت باید یا از امام باشد یا به سوی امام، حتی خوردن و آشامیدنت...
۳. در اربعین؛ تنهای شیعیان چون برادههای آهنی هستند که به سمت مغناطیس امام جذب میشوند. و این انجذاب ناشی از شیفتگی قلبها به امام است.
۴. در اربعین؛ «خود راه بگویدت که چون باید رفت»...
۵. در اربعین؛ خادم و زائر چون آیینههاییاند که گرچه مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند اما فقط تصویر صاحب جمال را نشان یکدیگر میدهند... حسین... حسین... حسین.
۶. در اربعین؛ مییابی که اگر امام طبیب دلت باشد، نسخه و دارویت جدا از هم نیستند.
۷. در اربعین؛ مییابی که این تو نیستی که میروی، میبرندت. «گر میروی بیحاصلی، ور میبرندت واصلی، رفتن کجا! بردن کجا!! توفیق ربّانیست این».
۸. در اربعین؛ عالیترین مقامات عرفان برای عموم، دست یافتنی میشود، مثل دیدن وحدت در کثرت. کسی چه میداند! شاید یکی است که اینهمه به ظهور آمده یا اینهمه است که فقط یکی را نشان میدهد.
۹. در اربعین؛ قدمها نیز وسعت مییابند. این یک قدم نیست که رو به امام میرود، هر قدم شامل هزاران گامی است که حسرت بوسیدن این خاک را داشته و به صاحب قدم، التماس دعا گفتهاند.
۱۰. در اربعین؛ زمین کربلا وسعت مییابد، و هر قلبی که خود را به ارض کربلا رسانده است این وسعت حضور را حس خواهد کرد. یک نفر، همه میشود و همه، یک نفر... امام.
۱۱. در اربعین؛ خود را مرکز عالم مییابی. گویی همه عالم گرد نقطهای که تو ایستادهای میچرخد. چه جای عجب است، که به قطب ملکوت یعنی امام نزدیک شدهای و زمین نیز حول خورشید امام در گردش است.
۱۲. در اربعین؛ مریم وار در طوف امام خویش به عبادت مشغولی و رزق آسمانی در جایگاه عبادتت، طریق الحسین، نازل میشود. ناظرانی که تو را میبینند خواهند پرسید: «انّی لک هذا؟» و تو خواهی گفت: «هی من عندالله.» آری! روزیها از دامنه وجودی امام است که بر ما جاری میشود. از ما، طواف امام، از امام، روزی رساندن...
۱۳. در اربعین؛ مییابی که چگونه وقتی دنبال موسی باشی از آسمان برایت «مَنَّ وَالسَّلْوَى» نازل میشود. معیّت با ولی الله همان و معجزه دیدن، همان...
۱۴. در اربعین؛ مییابی که اگر در مدار امام باشی اعمال زمینیات هم آسمانی میشود، حتی خوردن.
۱۵. در اربعین؛ پرده غیبت امام کنار می رود وگرنه چگونه ممکن است این همه مهربانی و ایثار به تجلی در آید؟! ۱۶. در اربعین؛ می یابی برای رسیدن به امام، بلکه به خدای امام، باید خود را در چشمه مهربانی شستشو دهی.
۱۷. در اربعین؛ از سویی تواضع به زائر را تواضع به امام میدانی و مییابی و از دیگر سو خود را سفیری از جانب امام مییابی برای تشکر از خدّام. آیینهای دو وجهی هستی که از یک وجه، نور امام را میگیرد و از وجهی دیگر نور امام را متشعشع میکند.
۱۸. در اربعین؛ همه میکوشند تا شکوفه لبخند بر لبان دیگران بنشانند، همین و بس. درست مثل لبخند رضایت امام. «اللّهُمَّ ارْزُقْنا».
۱۹. در اربعین؛ اسفار اربعه عرفا را میتوانی بچشی. این چهار سفر عبارتند از: ۱. سفر «من الخلق الی الحق» یا به اختصار سفر الی الحق، زائر از خلق بریده و به حق رو میکند. ۲. سفر «من الحق الی الحق فی الحق» یا به اختصار سفر فی الحق، زائر در خلوت خویش به تفکر و سلوک فردی پرداخته و با امام خویش نجوا می کند. ۳. سفر «من الحق الی الخلق بالحق» یا به اختصار سفر الی الخلق، زائر از عزلت خویش بیرون آمده و خدام و دیگر زائران را میبیند. ۴. سفر «من الخلق الی الخلق فی الخلق بالحق» یا به اختصار سفر فی الخلق. زائر در خدمت زوار در آمده و در سلوکی جمعی زمین را به آسمان متصل می کند. آری! انتهای این مسیر خادم الحسین شدن است.
۲۰. در اربعین؛ کوچکترین کارها قدر پیدا کرده و بزرگترین می شوند. چرا که مبداء و مقصد عمل، امام است. «إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه...»
۲۱. در اربعین؛ بیشتر از آنکه به منفعت خویش بیندیشی به خدمت مطلوبتر همت میگماری. این همت برای خدمت رسانی به رضایتی درونی و ماندگار ختم می شود. برخلاف آموزه هایی که طلبکاری را حق دانسته و دیگران را فقط برای رسیدن به منافع خود میبینند و نتیجه اش نیز جز خشم یا افسردگی نمی باشد.
۲۲. در اربعین؛ همه جاده یک نقطه است، نقطهای که تو ایستادهای. کسی نه احساس سبقت میکند، نه جاماندگی. مگر جز این است که قطرهها چنین حسی نسبت به هم دا رند؟
۲۳. در اربعین؛ می یابی که راه خدا از امام می گذرد و راه امام، از خلق.
۲۴. در اربعین؛ نفوذ نگاه و ثبات قدم حضرت زینب «سلاماللهعلیها» را میبینی که امتداد یافته است. چه جای تعجب که قدمی خالصانه هزاران قدم شود؟ و مگر نه این است که خدا اجر محسنان را ضایع نمیکند به حکم: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» بلکه بیشتر.
۲۵. در اربعین؛ رنج و لذت، معنی مییابد. هرچیزی که از امام، برای امام و بسوی امام نباشد، رنج است و هرچیزی که از امام، برای امام و بسوی امام باشد، لذت.
۲۶. در اربعین؛ غدیرِ نهضت اباعبدالله الحسین «علیهالسلام» ظهور یافت؛ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي». اکمال و اتمامِ شهادت حسین «علیهالسلام» و یارانش، با جوشش خون آنها در قلوب شیعیان ظاهر شد.
۲۷. در اربعین؛ جهان شمول میشوی، چرا که کشش قدمهایت با طپشهای قلب امام تنظیم میشود. و امام، قلب عالم است.
۲۸. در اربعین؛ از دریچه نگاه زینب کبری «سلاماللهعلیها»، عالم را میبینی که: «مَا رَأَیْتُ إِلاّجَمِیلاً».
۲۹. در اربعین؛ مییابی که: رضایت به داشتن نیست، به امام داشتن است.
۳۰- در اربعین؛ جایی برای جاماندگی باقی نمیماند. جامانده کسی را گویند که یا دیر میفهمد یا دیر اقدام میکند. دلهای مشتاقی که از ماهها قبل در انتظار سفری ملکوتیاند، جا نمیمانند هرچند محدودیت عالم خاک زنجیر به پایشان بسته باشد، «بُعد منزل نبود در سفر روحانی». اینان همان «دلدادگانند» و نه «جاماندگان».
۳۱. در اربعین؛ آمدهای که به امام خود بگویی: اگر خاکی شوم، اگر خسته شوم، اگر گرسنه شوم، اگر تشنه شوم، اگر مجروح شوم، اگر، اگر، اگر... باز هم شرمنده تو و خاندان پاکت هستم. و شرمندگی، علامت عشق است.
۳۲. در اربعین؛ دنیایت قبل اربعین و بعد از آن عوض میشود. گرچه در یکی شوق وصال است و در دیگری خوف فراق، اما این شوق و خوف، شعاعی از جمال و جلال امام اند که نقطه ملاقاتشان، طریق الحسین است و فروغی از رخ ساقی است که به جام دلت تابیدن گرفته و تو را چنین میانه میدان به رقص واداشته است.
۳۳. در اربعین؛ مییابی که وقتی عقل، عاشق شود، میتوان مناسبات عالم را تغییر داد.
۳۴- در اربعین؛ معنای فنا و بقا را خواهی یافت. رنجها میگذرند و فراموش میشوند و تنها خاطرات آسمانیاش میمانند و روز بروز بیشتر میدرخشند. «کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبِّک ذوالجلالِ والاکرامِ».
۳۵. در اربعین؛ خلوت را در جلوت مییابی و جلوت را در خلوت. مناجات با خدایت را در خدمت به زائر میجویی و رابطهات با زائران را همان رابطه با خدا میبینی. به مقام جمع رسیدن، طیکردنِ ره صدسالهای است که در طریق الحسین میشود یک شبه طی کرد.
۳۶. در اربعین؛ شهدا را زندهتر از همیشه مییابی. چه میگویم؟ گویا خودت زنده شده و آنها را می بینی. اگر بساط «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونی» آنها پهن نبود، این همه مائده آسمانی از کجا میآمد؟!
۳۷. در اربعین؛ نفس واحد را خواهی یافت. همان وجه مشترک خلقت همه انسانها، حسین را میگویم. از این روست که گویی با همه آشنایی و همه، یکی هستند.
۳۸- در اربعین؛ معنای حرکت جوهری را خواهی دانست. مگر نه این است که جوهر و ذات ماده، حرکت است و تمام بودن ها به شدن ها ختم می شود و همه قوه ها به فعلیت؟ زمین به مرکزیت طریق الحسین بستر فعلیت یافتن قوایی است که با رسیدن به کمال یا همان امام خویش، آرام میگیرد. این یعنی: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْض». آری! گویی طریق الحسین، زمین دیگری است.
۳۹. در اربعین؛ برهان صدیقین را مرور میکنی. آنانکه پا در این طریق میگذارند، با قدمهای استوار، قامتهای برافراشته، نگاههای نافذ و قلبهای مشتاق خویش چنین برهانی را اقامه میکنند که مگر میشود این امواج معرفت وایمان و شور و شوق و شعور و عشق به اقیانوس بیکران علم و ایمان وصل نبوده و از آن برنخاسته باشد؟ مگر جز صدیقین می توانند چنین ایمان و معرفتی را نه از خود بلکه شعاعی از خورشید وجود امام بدانند؟ «اللّهُمَّ اجعَلنا مَعَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا..»
۴۰. در اربعین؛ به انتظار طلوع خورشیدی هستی که ظهر عاشورا غروب کرد. پیوند اشک و لبخند نمایانگر ایمان توست به ظهور امام موعودی که روشناییها و زیباییهای اربعین، فقط پرتوی از تابش وجودش در عصر ظهور است. باش تا صبح دولتش بدمد کاین همه از نتایج سحر است، به همان معنای «انتظار» و «وارستگی».
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این ما و اینهمه جهانِ گشوده اربعینی، آن هم در تاریخی که انسانها تنها در خانه تاریک خودشان بهسر میبرند، حتی وقتی با وسایل سریع دنیای جدید هرجا که میخواهند میتوانند باشند. ولی عجیب است با اینکه همه جهان بر خط است، هرچه بیشتر در تنهایی تاریک خود در هیچ جایی نیستند. سخن اصلی بنده پس از تجربه اربعینیِ این سال، این است که اگر تا دیروز معتقد بودم هرکس در انقلاب اسلامی و در مقابله با استکبار حاضر نیست، در هیچ جایی حاضر نمیباشد و عملاً در هیچ جهانی جای ندارد؛ امروز در همان راستا باید عرض کنم اگر در این زمانه در دل انقلاب اسلامی، این اربعین را «فهم» نکند، در هیچ جهانی حاضر نیست، زیرا جهان امروزینِ آخرین بشر و بشرِ آخرالزمانی، حضور در نهاییترین جهان است که این یعنی درکِ نهاییترین ایثار خدّام و حضور در تاریخِ نهاییترین وجه انسانی بین سیل انسانهایی که آمدهاند یگانگیِ همدیگر را تجربه کنند.
به این فکر کنید که انسان آخرالزمانی هرچه میتواند از بستر هستی خود که عین اتصال به خالق هستیها است، اندیشههای تازه که مطابق روح نهاییترین انسان است می آفریند، نه آنکه به مطالبی بپردازد که باور به آن مطالب آسان باشد ولی در آن مطالب جواب نهاییترین طلب حاضر نباشد.
باید متوجه بود؛ انسانِ آخرالزمانی، انسانی است که از سیطره اندیشههای معمولی که امکان تردید در آنها هست، رهایی یافته تا با اصلترین اصلها روبهرو شود که آن انسانیت کامل است، انسانیتی که بالاتر از آن ممکن نیست و این یعنی اولیای الهی در نمادهایی همچون علی«علیهالسلام» و سیدالشهداء«علیهالسلام»، و لازمه چنان حضوری عبور از هر آن چیزی است که در آن توهّمات ساخته ذهن پنهان است، حضوری که مانع میشود تا انسان در گرداب نومیدی و انکار فرو غلتد. حضوری که این روزها میتوان در حرکت اربعینی آن را تجربه کرد و از آن به بعد با آن حضور در همه زندگی بهسر برد، در دل تذکرات چهلگانهای که مطرح فرمودهاید.
رخداد اربعینیِ این سالها، پنجرهای شده برای آنکه ما شیعیان، بهخصوص ما ایرانیان، تا جهان مدرن را درست بفهمیم، جهانی که تا دیروز با نوعی شیفتگی به آن مینگریستیم. در حالیکه امروز متوجه شدهایم جهان در وضعیت جدیدِ خود بیرون از ایران نیست و آینده جهان به نقش ایران در بستر انقلاب اسلامی پیوند خورده است و در این راستا و با توجه به این حضور، مردم ما در پیادهروی اربعینی حاضر میشوند که نوعی آمادگی است برای حضور در نظم جهانی پیش رو. امری که رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم سیستان و بلوچستان با تأکید بیشتر، متذکر آن شدند که «دشمن در دشمنی و نقشهکشی خود جدّی است، ما هم در مقابله با دشمن به شدت جدّی هستیم.» موفق باشید
یا محبوب! عرض سلام و رضوان حضرت معشوق بر شما باد: ماه رمضان با یازده روز «گذشت» بر شما مبارک باد. در گفت و گو با یکی از دوستان، نام خدا آمد و معشوق میگفت من میخواهم به خدا برسم و عشق زمینی مرا به آسمان میرساند. خدایا! من حال دیوانگان را دارم! عشق زمینی و آسمانی دیگر چه صیغهای است! در تفکر خود میپندارم وقتی تنها هست اوست، و اصلاً «موجودی» جز او نیست و حیات و قدرت و هرچه که «هست» اگر فکرش را بکنیم از اوست، پس اصلاً موجودی جز او نمیماند که بخواهد زمینی باشد یا آسمانی باشد تا بعد، جدا جدا عشق بورزیم. استاد: من از عشق هیچ نفهمیده بودم تا اینکه: من از تمام دنیا شبی بریدم که دیدم «دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم»، عشق مجازی اصلاً برای همین مجازی است و توهّم اینکه از برخی دوستان اهل معرفت، این زمینیِ آسمانیها را میشنوم، برایم دردناک است، در حالیکه در کوچه پسکوچههای دردِ دوری و بغض، چنگ میزنم بر نوری که تابیده، و عشقی که سوزانده، و سعی در پاککردن نگاه از کثرات دارم که وهم است و عنایت اوست. شنیدن این حرفها مرا در دلْ آوارهتر میکند. سؤال قبلی که فرمودید ابهامدار است هم در همین مورد بود. سپاسگزارم اگر سخنی دیگر از حق را ناقل باشید. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد عشق، سخن بسیار است تا آنجایی که جناب مولوی میفرمایند:
چون قلم اندر نوشتن میشتافت ** چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت ** شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
معلوم است که عشق، در ذات خود جز نظر به نور کمال مطلق نیست که جان را فرا میگیرد. در آن حدّ که به گفته جناب مولوی:
عشق شنگ بی قرار بی سکون .... چون درآرد کل تن را در جنون
از آن جهت که عشق، نوعی حضور است و جان را در نزد «جان» به شکوفایی و وسعت میآورد و عشق مجازی یعنی او را در مظاهردیدن، مثل عشق به اولیای معصوم. ولی آنچه بدون نظر به حضرت معبود پیش میآید، با هر عنوانی که باشد نوعی از توهّم است و نباید به نام عشق از آن نام برد، هرچند هر توهّمی هم بد نیست. مثل دوستداشتن دو دوست که همدیگر را دوست بدارند. به همان معنایی که جناب مولوی میفرمایند:
عشق هایی کز پی رنگی بود ** عشق نبود عاقبت ننگی بود
و این غیر از آن است که در مورد عشق مجازی فرمود:
عاشقی گر زین سر و گر ز ان سر است ** عاقبت ما را بدان سر رهبر است
بدان معنا که چه از طرف خدا شروع شود تا ما را به سوی خود رهنمون گردد، و چه با عشق به اولیاء، عشق شروع شود که در این صورت نیز ما را به عشقِ به حضرت محبوب منتقل میکند. موفق باشید
سلام خدمت شما استاد بزرگوار: ببخشید استاد، چند وقتی هست گرفتار نوعی فکر خیلی بد و وحشتناک شدم، فکری که نوعی توهین به دین میشه، که حتی نمیخوام به زبان بیارم، استاد این فکر زندگی منو مختل کرده، هیچ کاری نمیتونم بکنم، از هیچ چیزی نمیتونم لذت ببرم، من چندین سال بود هر شب قرآن میخوندم، الان توی این چند وقت با استرس قرآن میخونم، پاهام میلرزه، استاد نمیدونم وسواس فکری هست یا شیطان داره به شدت آزارم میده، فکر میکنم خدا به خاطر این فکر وحشتناک سخت مجازاتم میکنه و نمیخوام آدم بدی باشم، همه ی وجودم درد شده، و با هیچ کس نمیتونم راجع بهش صحبت کنم، فقط میخوام خودم رو بکشم که دیگه از دست این فکر راحت بشم، حتی نمیدونم از کجا اومد به یکباره، ولی نمیخوام یک وقت این فکر غلبه کنه و مسلمانی ام را بگیره، استاد برای آخرین امید ها به شما مراجعه کردم که راهکاری بهم بدین تا شاید از شر این افکار خلاص بشم، فقط با یک نفر صحبت کرده بودم و ایشون گفتند چون داری در یک مرحله ای پیش میری شیطان آزار میرسونه، چون در زمان قبل از این فکر صوت های معاد شما رو گوش میدادم، واقعا خودم حس میکردم تغیری هرچند کوچک داره ایجاد میشه، نمیدونم شایدم با گناه های خودم این فکر زشت ایجاد شده، ولی خواهش میکنم کمکم کنید استاد، واقعا مستاصل شدم و حاضرم جانم را بدم ولی خوب بشم، ۱۱ تا چهار قل هم خوندم، ولی نمیدونم ... دیگه خیلی دارم ناامید میشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این تنها مشکل جنابعالی نیست. این قصه روح بشر جدید است که برای هرکس به نوعی ظهور میکند و در این رابطه بنده در سال اخیر بیشتر از قبل با رفقایی که در این نحوه از حضوروارد شدهاند، روبرو شدهام. نه! قصه، قصه دیگری است و آن اینکه بنا است در جهانی بسی گشودهتر با هستی خود روبرو شویم، وگرنه در دل حرکات مذهبی و فعالیتهای دینی به بودنی که وسعت ما را با انسانیت انسانها یگانه کند، نمیرسیم. در این رابطه پیشنهاد اولیه آن است که جزوه «شهید حاج قاسم سلیمانی؛ سرّی از اسرار تاریخی ما» را مطالعه فرمایید و این شروعی است برای درک انسانیت گسترده انسانها تا همان کس و کسانی که نزدیکترینها به شما هستند و دورشان میپنداریم، به نحوی دیگر نزدیکی و نزدیکتربودنشان را بیابید. ما در این مرحله از انقلاب در جهانی دیگر باید حاضر شویم و اینجا است که بیش از آنکه شرایط را تغییر دهیم، باید در خودِ دیگری خود را حاضر کنیم. بنابراین جای یأس نیست، جای امیدواری و پایداریِ بیشتر است در راهی که از طریق انقلاب اسلامی پیش آمده است. در محضر شهدا حاضر شوید و به آنها قول دهید ما راهی را که با شما در پیش گرفتهایم، آمدهایم که بگوییم تا آخر هستیم. نسبت به معارف عمیق قرآنی نیز حساس باشید تا جهانی بسی گستردهتر در مقابلتان گشوده شود، جهانی که به گفته مقام معظم رهبری به قلّهها نظر بیندازیم. موفق باشید
درود بر استاد گرامی که در این شلوغی بازار همراه ما هستند. استاد عزیز بواسطهی فضای کاری خودم، نیازمندم که دورههای آموزش مدیریت و رهبری سازمان و کسب و کار را بگذرانم. وقتی در چالشهای فضای کار قرار میگیرم، اساتید به ما میگویند که مفاهیمی را در زندگی خود بیاورید و تمرین کنید که آنها را تبدیل به نگرش خود کنید. این مفاهیم عبارتنداز: تعهد، مسئولیتپذیری، مهارت حل مسئله، صداقت، هدفمند بودن و مانند آن. پس از آن وارد موضوعی به نام چرخهی تعادل میشویم که زندگی را در ده بعد سلامت جسمی، سلامت روانی، بعد معنوی، مالی، کسب و کار، رشد شخصی، ارتباطات، خانواده و دوستان، همسرداری، تفریح و سرگرمی تقسیم میکند و با چند پرسش در هر حوزه براساس استانداردهای روانشناختی انسان را متوجه زندگی و خویشتن میکند. در مرحلهی سوم انسان به فراستی نیاز دارد که مفاهیم ذکر شده در بند اول را در همهی ابعاد چرخهی تعادل بیاورد. انسانی هوشمند به زندگی که برای مثال متعهد به بودن با همسر در تمام تمرکز، متعهد به مادر، کارمند، نماز و دیگر ابعاد انسانی خویشتن است. این فراست مذکور از نظر اساتید رشد شخصی جهان به نوعی به حضور در لحظه و گویا حضور در خویشتن نیازمند است اما آنچه که من آن را انحراف ناگزیر افرادی که در تلاش برای ایجاد یک زندگی بهتر هستند، همین نگاه انسان جدید است. من انواع این تلاش برای بودن را دیدهام. انسانی که شکرگزار است و فقط خدا را چون تجار میخواهد و به گمان خود را شناخته است و همچنان آشفته یا انسانی که فقط خود را در دنیا میبیند. آنچنان که تمام خود را جسم میبیند و ذهن و نه عقل. این فرد نیز در کنار اینکه رشد خوبی دارد، انسان خوب و مثبتی است اما چون نگاهش کوتاه است خویشتن خویش را که کمال در سرشتش هست نمیبیند و همچنان تشویش در او دیده میشود سوال اینجاست. انسان انقلاب اسلامی در عصر تولید و اقتصاد که ناگزیر به پیشرفت و این کلاسها و دورههاست چطور میتواند و با چه منبعی پیش رود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده حضور در نگاه توحیدی است تا انسانها جهان را و خود را و سایر انسانها را در آغوش خدا بیابند، در آن صورت بسیاری از آن توصیههایی که ملاحظه میکنید جایگاه اصیل خود را مییابد بدون آنکه حالت تصنعی و روانشناسانه به خود بگیرد. در نتیجه آری! در عصر تولید و اقتصاد و پیشرفت، وارد روحیههایی میشویم که اصالت و بنیاد توحیدی خود را محفوظ میدارد. موفق باشید
سلام علیکم و رحمه الله. بنده صبح امروز، شنبه با آیت الله جوادی آملی در بیت ایشان دیدار داشتم و در انتهای دیدار از ایشان خواستم که همانطور که صدیقهی شهیده شهید شدند؛ دعا بفرمایید که بنده؛ همعالم بشوم و هم شهید و ایشان سه بار الهی آمین گفتند. بنده همنام با حضرت فاطمه هستم و ۱۹ سال دارم؛ بعد از این دیدار احساس میکنم از لحاظ روحی سبک شدهام و در قلبم حرارتی وجود دارد که باید کاری انجام دهم تا ثمرهی این دیدار بیشتر شود. لطفا بفرمایید چه کار کنم که خداوند توفیق درک عالمان را بدهد و بنده نیز عالم شوم و جزو ورثهی انبیا قرار بگیرم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم:همان افکار آن استاد فرهیخته را در کنار نظر به زندگی شهداء دنبال کنید. موفق باشید
با سلام و عرض احترام: درک ویژگی های کودک به طور کلی، و ویژگی های کودک امروزی به طور خاص مسئله بنده ست. برای اینکه بدانم ویژگی های کودکِ مطلوبِ تمدن نوین اسلامی چیست؛ چه منابعی را پیشنهاد میکنید؟ میخواهم راهی بیابم برای فهم مجراهای فهم و تفکر کودک امروز، تا برای پرورش تعقل و تفکر او برنامه ریزی فرهنگی و فکری داشته باشم؛ برنامه ای در جهت پرورش کودکانی که مطلوب اند برای تمدن نوین اسلامی. اولا منابعی که مرا به شناختی از کودک، علیالخصوص کودک امروزین برساند. دوما منابعی که شناخت ویژگی های کودک مطلوب را به دست می دهند. سوم در فکر طرح راه حلی برای برنامه ریزی فرهنگی کودکان جامعه ام هستم. آیا مطالعه انسانشناسی عرفان اسلامی، کمکی به بنده در این جهت میکند؟ چه راهی برای این مطالعه پیش روی بنده میگذارید؟ احادیث معصومین علیهم السلام را در این زمینه از چه منبعی میتوان یافت؟ بسیار از صبر و حوصله و کمکهای مهربانانه شما سپاسگزار هستم. انشاءالله بهترین ها و خیرمحض از جانب خداوند متعال نصیب و بهره شما باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عرایضی نسبت به بشر این دوران تحت عنوان «بشر جدید و آزادی و دین» شده است https://lobolmizan.ir/sound/1068 ممکن است که به طور کلی بتواند برایتان کمک فکری باشد ولی در مورد کودک به طور خاص، بنده چیزی نمیدانم. ۲. تصور میشود کتابهای «فرزندم؛ اینچنین باید بود» و «جوان و انتخاب بزرگ» بتواند در کلیّت جوابگوی مسائلتان باشد. عرایضی نیز در قسمت دوم مصاحبهای که اخیراً با مجله «سوره» شده است در مورد فهم انسان جدید، إنشاءالله کمککننده خواهد بود. https://eitaa.com/matalebevijeh/12424موفق باشید