بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
34381

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد معظم: سوالی داشتم از محضر تون آیا در باره انسان می‌توان گفت صاحب اراده تکوینی و تشریعی است؟ یا فقط مختص به ذات اقدس خداوند متعال است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اراده تشریعی، حالتی است که اراده‌کننده بخواهد خواست خود را عملی کند و فعلیت ببخشد. در مورد انسان، ظاهراً اراده تکوینی معنا ندارد. موفق باشید

34257

بدونه عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوار:۱.  در بسیاری از آثار علما و متون متقن دینی از جمله کتب حضرتعالی تدبیر امور تن را به من یا همان نفس ناطقه برمی گردانند حال آنکه دوستانی که در حیطه علوم تجربی کار می‌کنند و بسیاری از مردم این امور را به مغز مادی بر می‌گرداند و در واقع قائل به تفکیک عقل و مغز نیستند. ۱. در خصوص دلایل تجرد عقل و حیطه و وظایف در حوزه تن راهنمایی فرمایید ۲. دوستان روانپزشک شادی و غم و حالات نفسانی را تابع هورمون های ترشح شده از مغز می دانند ولی در متون فلسفی کاملا برعکس این قضیه است در این خصوص دلایل متقن منطقی را بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «خویشتن پنهان» در این رابطه شده است. خوب است به آن دو کتاب که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

34239

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب و احترام: لطفا نقش و تأثیر شهید سلیمانی را در شکوفایی و بیداری فطرت های انسانی با توجه به شرافت و کرامت ذاتی انسان ها بیان بفرمایید. آیا تاثیری بر سازماندهی و جهت دهی ظرفیت های مردمی دارد؟ چگونه؟ عرفان عملی و معنویت حماسی به عنوان گوهر ادیان هستند؛ نقش شهید سلیمانی به عنوان یک انسان وارسته در عرفان عملی، و با توجه به تلفیق حماسه و عرفان در وجود ایشان، در وحدت بین اقلیت های دینی در کشور و پیروان ادیان در دنیا چگونه است؟ لطفا براساس فلسفه صدرایی و معرفت فلسفی اسلامی به این سوالات پاسخ بدهید. لطفا منابع فلسفی و عرفانی را که در فهم عمیق تر این مسائل کمک می کنند را معرفی کنید که ان‌شاءالله طی پژوهشی به نتایج عمیق در این مسائل برسم. متشکرم از شما و دعای گوی شما هستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که بشر جدید ظرفیت آخرالزمانی دارد و طالب حضور در نهایی‌ترین حضور است که آن مأواگزیدن در نظامی است که منوّر به مبانی توحیدی است و مقابله با ظلمانی‌ترین جبهه؛ شهید حاج قاسم سلیمانی نماد چنین بشری شد و هر اندازه انسان‌ها در چنین حضوری حاضر شوند، بیشتر احساس می‌کنند در نزد خود هستند. موفق باشید

34216
متن پرسش

سلام و احترام خدمت استاد عزیزم: ٣ سؤال اساسی و حیاتی؛ ۱. به نظر بنده بهترین انسان در تراز انقلاب اسلامی، انسانی است سالک، حکیم و متفکر و در عین حال دارای مدیریتی کلان و اجرائی در نظام اسلامی، که بتواند برنامه ها و طرح های الهی الهام شده بر قلب خویش را در نظامات سیاسی، فرهنگی، حقوقی و اقتصادی پیاده و نهادينه نماید. آیا چنین دیدگاهی صحیح و دقیق است!؟!؟ ۲. بنظر می آید آن نسل جوانی که رهبر معظم انقلاب اسلامی به آن امید بسته اند برای تحقق تمدن اسلامی، در عین اندک بودن، اما شدیدا مورد عنایت خدا هستند و خداوند متعال «علايق، استعداد و توانمندی هایی» بر وجود آنان نهاده که هر کدام زمینه ساز و عامل عبور از بحران ها و موانع انقلاب در حوزه های مختلف خواهند بود! آیا چنین نگاهی دقیق است!؟ ۳. در مورد عنایت و تربیت خداوند متعال جهت تحقق اراده خویش در تاریخ معاصر توسط انسان انقلابی امروز، بستگی به طلب و ظرفیت آن انسان دارد؛ بدان معنا که هر چقدر طلب انسان برای تأثیر گذاری در تاریخ و جامعه بیشتر باشد، خداوند رب العالمین هم متناسب با آن طلب و اثرگذاری هدایت آن فرد را برعهده می گیرد؛ به طور مثال طلب حاج قاسم سلیمانی با رهبر انقلاب اسلامی متفاوت بوده و طبعا اثر گذاری آنان در تحقق آرمان های اسلام هم متفاوت خواهد بود (یعنی رهبر معظم انقلاب موثر تر از حاج قاسم سلیمانی بودند). آیا چنین دیدگاهی صحیح هست!؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! از آن جهت که ما یکی از صفات ائمه «علیهم‌السلام» را در زیارت جامعه «وَ ساسَةَ الْعِبَادِ» یعنی بندگانی که سیاستمدار می‌باشند. مسلّم است که آن سیاست از دیانت جدایی ندارد. ۲. در همین رابطه بحث «انعم الله علیهم» را در آیه 69 سوره نساء مطرح می‌کند که می‌فرماید: « وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا» به این معنا که آری! خداوند عملاً آن‌ها را تربیت می‌کند برای اموری خاص. به همان معنایی که در مناجات شعبانیه از خدا می‌خواهیم: «الهی انظر إلی نظر من نادیته فاجابک و استعملته بمعونتک فاطاعک» به این معنا که او ما را مدد برساند که به اطاعت او مفتخر شویم. ۳. مسلماً خداوند رهبر معظم انقلاب را برای چنین کار بزرگی ذیل تربیت خاص خود پرورانده است و در همین رابطه از حضرت رضا «علیه‌السلام» داریم که حضرت مي‌فرمايند: «إِنَّ‌ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده‌اي از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سينه‌ي او را گشاده مي‌گرداند. تا در مديريت خود کوچک‌ترين لغزشي نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا مي‌شود که در جواب‌گويي به هيچ نيازي در نمي‌ماند و غير از صواب از او نخواهي يافت و به خوبي مصلحت مردم را در نظر مي‌گيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأييد الهي است. شرح صدري که در روايت فوق به آن اشاره دارد کاملاً در حضرت امام خامنه‌ای به چشم مي‌خورد. و این‌جا است که به خوبی متوجه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی خواهیم شد به عنوان عطای الهی به بشر امروز. موفق باشید   

[1] - تحف العقول،ص443

34165

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و احترام: بین فطرت و طینت از درون و وراثت و محیط از بیرون کدامیک تأثیر بیشتری بر انسان دارند؟ و چرا؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به خود فرد دارد که بنای خود را در حاضرشدن نسبت به اصیل‌ترین بنیاد خود که همان توحید و فطرت است؛ بگذارد یا آن‌که نسبت به ابعاد فطری خود حساس نباشد. در این حالت است که تسلیم سیطره طینت و حتی وراثت و محیط می‌شود. عرایضی در جزوه «معارف اسلامی ۱» تحت عنوان «خدایابی» در قسمت «فطرت» در این مورد شده است. خوب است که به آن‌جا رجوع شود. https://lobolmizan.ir/leaflet/226?mark=%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81  موفق باشید

33663

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت شما استاد بزرگوار: وقتی مثلاً می گوییم، این درخت حیات دارد، این حیات اشاره به حضور خداست یا ظهور خدا؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌جا نظر به نور حضرت «حیّ» است که در آینه درخت ظهور کرده. موفق باشید

32672

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض احترام: طاعاتتون قبول، استاد گرامی این درست است که معتقد باشیم، عقیده افراد قابل نقد است اما خود افراد محترم هستند؟ مگه انسان همان اندیشه اش نیست؟ ممنون و التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال انسان‌ها همیشه در یک باور و عقیده نیستند لذا نباید طوری با آن‌ها برخورد کرد که وقتی در عقاید خود تجدید نظر کردند، تصور کنند ما هنوز آن‌ها را در عقیده و باور قبلی می‌بینیم و از این جهت باید نسبت به افراد حتی‌الإمکان گشوده بود. موفق باشید

35481

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

دلم یک خلوت نجفی می خواهد؛ همان خلوتی که پسرک فلافل فروش را در خود فرو برد و ذوب کرد؛ همان خلوتی ‌‌که سالها پیشتر شیخ اعظم را در خود ذوب کرد؛ یعنی نه که دلم بخواهد، نه، لازمم هست چه بخواهم و چه نخواهم... آه استاد بگذارید یک گله ی سخت از خودم به شما بکنم، به یک جا حواله ام کنید که حالم را سخت بگیرد؛ اینطوری نمی شود بشود، این که می خواهم به شما بگویم سقوطی است که هر چند گاهی دچارش می شوم و هرچه هم اگر بالا رفته باشم یکباره فرو می اندازدم، مثل اینکه در یک دور فلسفی گرفتار شده باشم. چندبار تا حالا شده که حرفهای زشتی در جمع زده ام برای یک لحظه خندیدن یا بهتر بگویم برای جلب توجه. واقعا جای افسوس دارد، به جای جلب توجه امام زمانم رابطه ام را با ایشان به حداقل رسانده ام به جایش دنبال توجه مردمم آن هم با چیزی که چند ثانیه بعدش مایه ی خجالتم می شود و تخریب شخصیت دینی و مذهبی ام! ببخشید اینها را به شما می گویم و وقتتان را می گیرم. راستش دیگر از دست خودم خسته نیستم، بلکه دیگر از دست خودم به عجز رسیده ام، عاجز شده ام. امشب برای یک شوخی لهو و مزخرف، برای شاید یک کلام بیهوده و ناروا به خودم ستم بدی کردم؛ بدتر آنکه بیشتر از نگرانی از عصیان و قبح کارم در نزد خدا، نگران خودم و شخصیتم هستم، افسوس که امام صادق فرمودند اول فکر کنید و بعد حرف بزنید و من سالهاست اول حرف می زنم بعد به حرفم فکر می کنم یا شرمنده می شوم و این شرمندگی یا گاهی اوقات عذرخواهی یک نوع ریاکاری من هست و بازیچه ی مردم کردن خودم، به خودم به عنوان یک مذهبی یا شاید یک معلم قرآن ظلم بدی می کنم و دوباره کردم، دلم یک خلوت نجفی می خواهد؛ حالا بیشتر از همیشه، گاهی افسوس می خوردم به حال گنگ ها؛ بسکه یا گناه زبان کردم، یا با زبانم ظلم کردم یا خودم را به بهای خفیفی معامله کردم، دلم یک دوره تنهایی می خواهد، یک دوره زهد، یک خلوت و چله ی نجفی، واقعا التماس دعا دارم، دعا کنید خدا با اسم جابرش در زندگی ام جلوه کند و اینهمه اشتباهم را جبران کند؛ درد اشتباه خودش یک چیز است و بدتر از آن تکرار این اشتباه ها؛ من چه کنم از دست خودم، من چه کنم از دست این زبانم؛ یک بار به خدا گفتم خدایا من که به خودم رحم نکردم تو که دلت نمی آید من اینقدر خودم را کوچک کنم خدایا پس تو نجاتم بده، من نمی خواهم اینطور باشم ولی متاسفانه گرفتارم، زبانم زبونم کرده، کمکم کنید استاد راستی سلام!

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر بتوانید صوت شرح کتاب «مقالات» آیت الله شجاعی را طی برنامه‌ای دنبال بفرمایید، إن‌شاءالله راهگشا خواهد بود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/750?mark=%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA

35461
متن پرسش

بسم الله الرّحمن الرّحیم: موضوع :آنگاه که خودمان خود مان نیستیم
«مرده شو تا مخرج الحی الصمد / زنده‌ای زین مرده بیرون آورد»
 منظور از مُخرج الحی، الله باری تعالی است، برگرفته از آیه ۹۵ سوره انعام «یخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ»... به عبارتی مولانا در این بیت انــسـان را به ۲ بُـــعد تقسیم کرده است، بُـــعدی که وقتی انسان در آن واقع است «مُرده» و بُـــعدی دیگر که در آن انسان حقیقتا «زنده» است... شاید سوال پیش آید که انسان زنده را می‌دانیم که چه مفهومی دارد اما مرده بودن انسان در زنده بودن‌اش که معنای مُحَصل ندارد، پس انسان مُرده چگونه زنده است؟ برای جواب به این سوال باید آثار مولانا را به طور دقیق بررسی کرد تا منظور او از مردگی و زندگی کشف شود. مولانا زنده گی انسان را آنچنان که در ذهنیت مرسوم زمانه رواج دارد که عبارتست از نَفَس کشیدن و خوردن و نوشیدن و خوابیدن وکار کردن... خلاصه نمی‌کند بلکه «زنده گی» را در معنا و افق بس بلندی طرح می‌کند، او زندگی را در زندگی نباتی نمی‌شناسد، و آن‌را تنها مرده ایی که البته زنده ایی در درون خود دارد، بیان می‌کند او زندگی را «در بدست آوردن چیزها» نه! بلکه «در از دست دادن چیزها» می‌بیند، با این بیان یعنی انسان در بدو تولدش یک موجود نباتی، حیوانی، است که البته بالقوه در خود «انسان» دارد و خارج شدن «انسان» از این حیوانیت و نباتیت را، مستلزم «از دست دادن» وجهی از توهمات باطل و تخیلات خفاشی، می‌داند. یعنی مرده شدن! نسبت به آنچه، بطور توهمی «خود» انگاشته ایم! مرده شُـــــــــــو، تا مُخرج الحی الصمد / زنده ایی زین مرده، بیرون آورد. حال دعوت می‌کنم به ریشه واژه انفاق توجه فرمایید انـفـاق: به معنای جدا کردن بخشی از هرچیزی به منظور بخشیدن آن بخش جدا شده، است، بعبارتی انفاق یعنی جدا کردن آنچه مال خودم نیست ولی در مال خودم هست، حتی مفهوم شناسان در این باورند که منافق نیز با نفاق هم ریشه است، چراکه منافق بلعکس انفاق کنند، بجای جدا کردن، به جمع می‌پردازد. اَنفَقَ و اِنتَفَقَ و نیز نام‌هایی چون نفقة، نافقاء و نَیفَق را از ریشه نفق به معنی از دست دادن یا از دست رفتن است. حال از طرفی در قرآن آیه داریم «انتم الفقرا» یعنی ذات حقیقی انسان فقیر است و بی چیز!، ولی قدرت جذب آنچه مال خود نیست، را دارد لذا آیه ۳۷ و ۳۸ سوره محمد (ص) بسیار نکته جالبی دارد. می‌فرماید شما در مقابل این دادن چیزها سخت بُخل ورزید «إِن يَسْأَلْكُمُوهَا فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا وَيُخْرِجْ أَضْغَانَكُمْ» ﺍﮔﺮ ﻫﻤﻪ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻭﺭﺯﺩ، ﺑﺨﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﻳﺪ (٣٧) حال آیه ۳۸ می‌فرماید، این بُخل ورزی به ضرر خودتان است، اگر به بخل ورزی دچار شوید [یعنی به دادن آنچه بر اساس توهمات باطل مالک دروغین آن گشته اید] و اگر اختیارانه پس ندهید! آنگاه با خــــــودی از خـــــــــــــود مواجه خواهید شد که مثل خودتان نیست!!! یعنی «خود توهمی» یعنی ما خود نخواهیم بود در عین آنکه خود را خود می انگاریم. به عمق خطر باید فکر کرد!! آیه ۳۶همین سوره مبارکه سِّر عجیبی بیان می‌کند اگر اهل ایمان و تَقوا باشید وضعیت فرق دارد. اگر اهل ایمان و تقوا باشیم، خداوند تعالی، اموالتان را پس نمی‌گیرد! «وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلَا يَسْأَلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ» ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ ﻭ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﻱ ﻛﻨﻴﺪ، ﺧﺪﺍ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ [ﻛﻪ] ﺍﻣﻮﺍﻟﺘﺎﻥ ﺭﺍ [ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻛﻨﻴﺪ](٣٦) در متن سوره، «تقوا و ایمان» را در قــــیـــد تبعیت از رسول الله صلی الله علیه و آله بیان می‌فرماید یعنی جایگاه ولایت!! حال بنظر حقیر جایگاه ولایت و انقلاب از چنین گسترده گی برخوردآر است، بدون ولایت مداری، انسان حتی خودش نیست! در یک توهمی زندگی می‌کند که بقول مولانا، مرده است و توهم زندگی می‌کند از زحمات امثال شما ها باید تا سر حد جان ممنون بود. بی جا نیست که شما خود من هستید، یعنی استاد طاهرزاده، خود من متعالی است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد جمله آخر باید عرض کنم که بنده قابل این حرف‌ها نیستم. آری! در برهوت این دوران مردی را یافتم به نام حضرت روح الله که اگر تمام مصیبت‌ها بر سرم بریزد، دست از او بر نخواهم داشت و به گفته جناب نظامی گنجوی: «گرم سنگ آسیا بر سر بگردد / دل آن دل نیست که از دلبر بگردد.»
در مورد مرده‌هایی که نفس می‌کشند، حقیقتاً «خودِ توهّمی» که فرمودید در میان است و با گسترده‌شدنِ خود از طریق انفاق، خود را به معنی حقیقی آن احساس خواهیم کرد به همان معنای خارج‌کردن زندگان از دل حیاتی که در واقع، مرگ است و این امروز به عالی‌ترین شکل ممکن در دل انقلاب اسلامی با ظهور شهادت به میان آمد از آن جهت که شهادت، حیاتی برتر است و این مائیم و سخن حضرت روح الله که فرمود: « ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم.» و نیز فرمود: خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا می ‏داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.» آیا این همان سخن جناب مولانا نیست که فرمود: «مرده بدم زنده شدم؟» موفق باشید

 

35203
متن پرسش

سلام علیکم: استاد نحوه مواجه ما نسبت به مقام معظم رهبری و حضرت امام (ره) چگونه باید باشد؟ آیا باید ایشان را یک پدر معنوی بدانیم یا در کنار یک پدر معنوی یک مرجعیت علمی و فکری و معرفتی و... هم قائل شویم. در بحث های شما احساس می‌کنم جایگاه فکری و معرفتی استاد داوری اردکانی از مقام معظم رهبری بالاتر است و مقام معظم رهبری از حیث معنوی از استاد داوری بالاتر است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» عرض شد که حضرت امام به جهت مسئولیتی که بر عهده دارند مؤیّد به تأیید الهی هستند؛ مسلّماً مقام معظم رهبری نیز ذیل تأییدات حضرت حق این‌چنین پا بر جا و محکم و با آینده‌نگریِ دقیق در میدان مدیریت انقلاب می باشند و نسبت ما با ایشان، نسبتِ معناکردن همه ابعاد زندگی است. آری! در کنار این نوع حضور و این نسبت، معلوم است که می‌توان به متفکرانی همچون دکتر رضا داوری رجوع کرد زیرا هر اندازه تفکر نسبت به انسان در جایگاه تاریخی‌اش عمیق‌تر باشد، نسبت انسان با دیانت، دقیق‌تر و عمیق‌تر خواهد بود و این‌جا است که در واقع افق‌های مدّ نظر مقام معظم رهبری بهتر و بهتر روشن می‌شود و جایگاه رهنمودهای آن مرد بزرگ روشن می‌گردد. ملاحظه کنید این نوع نگاه به مقام معظم رهبری را با سقوطی که امثال آقای مهدی نصیری نسبت به رهبر انقلاب پیدا کرده است و در مناظره بین آقای دکتر مهدی خانعلی‌زاده و آقای مهدی نصیری می‌توانید آن را ملاحظه کنید. موفق باشید
https://eitaa.com/matalebevijeh/13828

 

35004

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: خدا قوت. با توجه به اینکه روح انسان پس از مرگ دارای حیات مشخص شده است شامل برزخ قیامت و آخرت، و ما می دانیم این سرنوشت روح انسان با توجه به اعمال ما در این دنیا مشخص خواهد شد، حال روح حیوانی چه سرنوشتی پس از مرگ برایش رقم خواهد خورد آیا پس از مرگ حیوانات روح آن ها از بین خواهد رفت؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنچه حقیقت انسان را تشکیل می دهد همان نفس ناطقه است که نسبت انسان را با خدا در بستر فطرت الهی تعیین می‌کند. و در همین رابطه در سوره مرسلات آنجا که می‌فرماید: «فاذا النجوم طمست» فرموده اند حتی قوای نفس ناطقه که نسبتی با اعضاء دارند از میان می روند. موفق باشید

34900

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب: لطفا شرح و توضیحی بسیار بسیار ساده و مبسوط بدهید که یعنی چه عرفا امور پست دنیوی و نفسانی را از سنخ اوهام و خیال می‌دانند؟ دقیقا مبسوط بگویید چرا گفته اند از سنخ وهم و خیال؟ کسانی هستند که به هدف های پست دنیوی خود که از آن به هدف های وهمی و خیالی یاد شده رسیده اند یعنی خیال را تبدیل به واقعیت کرده اند و البته شما هم در مقدمه کتاب آشتی با خدا از خیال و وهم سخن گفته اید که در ادامه نوشته ام: فرموده اید: ما با خود آشتی نیستیم و خود را چون حمالی برای هدفهای وهمی به در و دیوار میکوبیم. یا در شعر مولوی آمده در مقدمه: جان همه روز از لگدکوب خیال وز زیان و سود وز خوف زوال

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌دانید که در این رابطه ابتدا باید جایگاه «وجود» را از «عدم» تفکیک کنیم. اموری که جناب صدرالمتألهین با «برهان صدیقین»‌اش برای بشر جدید به میان آورده، امری که حقیقتاً این نسل، سختْ بدان نیاز دارد. پیشنهاد می‌شود پس از دنبال‌کردن «برهان صدیقین» و شرح صوتی آن، به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» سری بزنید. در آن‌جا معلوم می‌شود حتی همان‌هایی که به گفته جنابعالی: «کسانی هستند که به هدف‌های پست دنیوی خود که از آن به هدف های وهمی و خیالی یاد شده رسیده اند» گرفتارِ خیال اندر خیال‌اند. در حالی‌که حقیقت و وجود، امر دیگری است. موفق باشید

34898

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: اولا زحمت بکشین فایل تصویری با اقای یامین پور را در سایت قرار دهید تا بتونیم استفاده کنیم و اینکه استاد شما اهل عرفان و گذشت و بخشش هستید اما کارهایی که در سایت انجام میشه نشان از کینه و عقده عوامل سایت دارد. هدف شما از بازخوانی و طرح نامه امام به آقای منتظری چیست؟ شما میدونین که آن فقیه عالیقدر طرفدارن زیادی دارند که هرچه شما و کیهان بد بگویید ثمری ندارد. هرچه دفتر آقای سیستانی و مرحوم بهجت اینکار را می‌کنند شما هم بکنید. چرا از دست از این کارها برنمی‌دارید با کیهان که عقده و کینه ازش می بارد چه فرقی می‌کنید. آقای منتظری و امام هردو اشتباه کردند چرا اشتباه هر دو را نمی‌گویید. به نظرم این با صبغه عرفانی شما اصلا همخوانی ندارد آقای منتظری (ره) در دل خیلی ها جا دارد و متاسفانه جنگ قدرت باعث برکناری ایشان شد به فرض اشتباه دست بردارید و بپردازید به مشکلات روز جامعه. بپردازید به خانه های تیمی و فساد و پارتی های شبانه که در مملکت امام زمان و در بغل گوشتان اصفهان مثل قارچ سبز شده. بپردازید به افزایش پدیده روزه خواری و بی حجابی و فاصله روز افزون مردم و جوانان از دین. مشکل جامعه امروز ما آقای منتظری نیست مشکل دین زدایی و چیزیهایی هست که متاسفانه حضرتعالی به آن نمی‌پردازید و یا مصلحتا چیزی نمی‌گویید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم مواردی که می‌فرمایید چه بوده است؟! به هر حال آنچه امروز جوابگوی این نسل است، حضوری است که با قرارگرفتن در تاریخ انقلاب اسلامی به میان می‌آید تا انسان‌ها در مقام «حق‌الیقینی»ِ خود حاضر شوند. خوب است به عرایضی که تحت عنوان  «جوانان امروز، به کمتر از حق الیقین راضی نمی‌شوند!» https://eitaa.com/matalebevijeh/13479 شده است، نظری بفرمایید. موفق باشید

34693

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد مهربان: خیلی ممنون که در سوال قبلی جوابم را دادید و اینقدرامیدوارم کردید، خواستم بگم اولین دوره معرفت نفس را تمام کردم و شاگردانم همراه خودم خیییلی لذت بردیم برای هر نکته، ۳ جلسه که هر کدام ۱:۳۰ ساعت طول کشید صحبت کردم، هر چه بیشتر بحث می‌کردم مطالب بیشتری برام روشن می‌شد، خواستم بگم چرا این صحبتهای ارزشمند را کسی برای ما نگفته بود؟🥺 چرا اینقدر ما از خودمون و شناخت نفسمون دوریم؟ چرا قانون نمیشه این سخنان در مدارس برای بچه ها گفته بشه؟ و یه خواهش هم داشتم که لطفاً راهنماییم کنید که از این به بعد و بعد از معرفت نفس نسبی که پیدا کردیم، چطور کاملش کنیم و از این به بعد دنبال چه مباحثی بریم و چه مطالبی سر کلاسهام بگم تا ان‌شاءلله موثر در ظهور باشیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از مطالعه کتاب «خویشتن پنهان» اگر به مباحث کتاب «معاد» همراه با شرح صوتی آن رجوع فرمایید، إن‌شاءالله نتیجه خواهید گرفت. موفق باشید

34592

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: وقتتون بخیر. ببخشید راهنمایی می‌خواستم در باب موضوع پایان نامه رشته فلسفه کلام. به نظر شما الان بهتر است روی چه موضوعاتی کار کنیم با توجه به اینکه وقت زیادی هم می‌گیرد که کاربردی و مفید باشد. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی سلام علیکم: فکر نکرده‌ام. روی این فکر کنید که شبهات این زمانه کدام است و ما چه جوابی می‌توانیم به آن‌ها بدهیم؟ کاری که تقریباً کلام جدید به عهده گرفته است. موفق باشید

34493

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: در فضای مجازی آقایی که انقلابی هستش بهم ابراز علاقه کرد و گفت که من دنبال دختر نجیب می‌گردم و این مدت که در یک گروه بودیم فهمیدم شما دختر نجیبی هستین و من قصدم آشنایی برای ازدواج هستش، من گفتم که فعلا از احساسات حرفی زده نشه تا محرمیت ایجاد بشه اما اون قبول نمیکنه و میگه چون ما هر دو راضی هستیم پس ۵۰٪ محرمیت ایجاد شده چون در خطبه عقد هم اگر هر دو طرف راضی نباشن عقد باطله پس همین رضایت ما یعنی درصدی از محرمیت. اما بازم من قبول نکردم بهم میگه تو خیلی دنیا رو سخت می‌گیری اصلا هیچ گناهی نداره چون ما مال همدیگه هستیم و اگر گناهی بود گردن من، ولی من دارم اذیت میشم. من نمیخوام گناه کنم، نمیخوام رابطه ای رو با گناه شروع کنم. از وقتی وارد این رابطه شدم احساس می‌کنم از خدا دور شدم و از طرفی خیلی روم نمیشه باهاش حرف بزنم.‌ نمی‌دونم باید چیکار کنم کار درست چیه؟ هر لحظه منتظرم یه بلایی سرم بیاد واسه این کار به اون آقا هم که این رو میگم عصبانی میشه مگه ما چیکار کردیم تو اونجایی و من اینجا و ما فقط حرف می‌زنیم. میگم حتی حرف زدنشم گناهه باید محرم بشیم بعد حرفهای احساسی زده شه، من نمیخوام از خدا دور بشم. نمیخوام گناه کنم. نمیخوام احساس کنم از رحمت خدا دور شدم. شما بگین چیکار کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد حتماً باید مسیر ازدواج از طریق همان روش سنتی و خواستگاری از طریق خانواده کار جلو برود و ابداً خودتان بدون در جریان قراردادن خانواده در این موارد هیچ اقدامی نکنید، وگرنه موجب خواری و سبکی شما خواهد شد. موفق باشید

34380

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد: در رابطه با حدیث: دشمن ترین دشمن تو، همان نفسیست که در درون توست. نوشتار یا گفتاری دارید به تناسب آن، ارجاعی می‌دهید یا اینکه توضیح بدهید، تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل روایت به این صورت است که رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ اَلَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ» : «دشمن‌ترين دشمنانت، همان نفس تو است كه با خوددارى . آری! این خود انسان است که اگر انانیّت و خودبزرگ‌بینی را در خود رشد دهد، عملاً خودش، خودش را نابود کرده. در این مورد کتاب‌های اخلاق ظرایف خوبی را مطرح کرده‌اندانسان آگاه به خوبى تصديق مى ‏كند و مى‏ فهمد مانع راه يعنى چه. از خدا تقاضا مى‏ كند:

باز خر، ما را از اين نفس پليد

كاردش تا استخوان ما رسيد

كسى كه به دنبال راه است و راه افتاد تازه مى‌‏فهمد اين راه موانعى دارد كه بايد پشت سر گذاشت و بايد از خود شروع كند و خود را از آرزوهاى آينده و خاطرات گذشته برهاند تا در حضور و حال درآيد. موفق باشید

34201

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد عزیز سلام: چرا با اینکه باور داریم وما تسقط من ورقه الا به امر پروردگار باز هم حوادث اینقدر روی ما اثر گزار است و ما را محزون و منفعل می‌کند (البته امثال خودم را عرض می کنم) و چکار باید کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری: این کار ساده ای نیست که انسان متوجه بشود همه آنچه پیش می آید به اذن خداوند است و در راستای امتحان مومنین و خواری و خسران کفار است. عمده آن است که تلاش کنیم هر واقعه و رخدادی را در نسبت با سنن الهی مد نظر آورید. موفق باشید

34798
متن پرسش

با سلام و احترام: داشتم پاسخ پرسش زیر را با یکی از دوستان در میان می‌گذاشتم.

«متن پرسش: ببخشید ما حدس می‌زنیم که بی‌حالی‌مان و خواب زیادمان مربوط به این باشد که به درستی نمی‌توانیم بدن را تدبیر کنیم، یعنی تسلط چندانی روی جسم نداریم. و این مسئله باعث شده که از مطالعه و برکات ماه رمضان محروم شویم. راهکار حضرتعالی برای این موضوع چیست؟ التماس دعا با تشکر

 متن پاسخ؛ باسمه تعالی: سلام علیکم: برنامه‌دادن به خود از یک طرف و سخت‌گیری نکردن در برنامه‌دادن از طرف دیگر، در این مورد مفید خواهد بود. باید در حدّ توانِ خود از خود انتظار داشته باشید زیرا انسان‌ها با همدیگر متفاوتند. موفق باشید». در گفتگویی که داشتیم طلب بیشتری نسبت به پاسخ داده شده احساس کردیم. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال دو نکته را نباید فراموش کرد. یکی آن‌که انسان در مراحل مختلف زندگی، احوالات متفاوتی برایش پیش می‌آید به آن شکل که در بعضی موارد در «قبض» و «ادبارِ قلب» است و در بعضی موارد در «بسط» و «اِقبال قلب» است. این‌جا است که بنا به فرمایش مولای‌مان حضرت علی «علیه‌السلام» در «ادبار قلب» باید به خود سخت‌گیری نکرد و در حدّ واجبات، بندگیِ خود را نشان داد و در حالت «اقبالِ قلب»، آری! مستحبات و دعا و نیایش، میهمانان ارزشمندی هستند که خودشان تشریف آورده‌اند، نه آن‌که ما آن‌ها را با اصرار بخواهیم به میدان روح و روان خود آوریم. نکته دوم: «خراباتی» و «مناجاتی»‌‌ بودنِ روح‌ها است. آن‌که روحش «خراباتی» است، باید همان روح و روحیه را دنبال کند، مانند جناب مولوی، یا به یک معنا حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه». و آن‌که روحش «مناجاتی» است مانند آیت الله ملکی تبریزی و یا آیت الله بهجت، که اینان نیز باید در همان روحیه، خود را دنبال نمایند. این‌جا بود که عرض شد نباید به خود سخت‌گیری کرد هم نسبت به «اقبال» و یا «ادبارِ» روح و یا نسبت به «مناجاتی»‌ بودن ویا «خراباتی»‌ بودنِ روح. موفق باشید

34698
متن پرسش

یا محبوب! در میان الهی گفتن‌های مناجات شعبانیه سوالی به ذهن می‌رسد که خود جواب است لیک آنقدر در باب نیستی آن درمانده و دست به دامان هستی شدم که دگر خود از آن جریان نمی شناسم و جز کلامی به نقل شما به عنایت حضرت معشوق راه ندیدم. استاد نمی‌دانم چگونه توصیف کنم این «عادّی انگاری» را اینکه به قول خودتان سید جمال الدین اسد آبادی فهمید در این جهان خبری است مولانا گفت: «در غم ما روزها بیگاه شد». حافظ گفت: «کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها». لیک این درد چیست و این بی دردی چیست؟ این فراغ ز فراغ چیست؟! این عادی انگاشتن این درد که: «ما به فلک می‌رویم عزم تماشا که راست؟» و این آنقدر در میان مخازن گفته‌ی‌های اهل این روزگار(اهل غالب) نمایان گشته که دگر خون به جگرشدن طالبان حق را خدمتتان عرض کردم. غرق در بی‌سوالی عجیبی هستم، راهکار دارد (خوب ایمانمان را باید قوی کنیم) لیک می‌خواهم بدانم اینکه احساس کرده‌ام خوب این‌که فلسفه و عقل و جان است و با حقیقت انسان هماهنگی دارد و جهان آن را می‌خواند این بی‌توجّهی و بی‌عقلی دگر چیست؟ این مطالبه‌ی امروزین ماست؟ امید است سؤال بیهوده نبوده باشد. التماس دعای فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راه، همین است. پیدا نیست، ولی هست. مگر ما در افق، با امری جز خودِ افق روبه‌رو می‌شویم؟! بی‌حساب نیست که فرموده‌اند در این راه، و همچنان باز، ادامه راه «خود راه بگویدت که چون باید کرد». این «عادی‌انگاری» نیست، قصه راه است که هرچه بیشتر در آن حاضر شویم و به آنچه پیش می‌آید همچنان با حضور خود مأنوس گردیم؛ باز می‌یابیم که: «هنوز، نه!». و به گفته عزیزی:

گفتم سزاست هر دم و هر گه، هنوز نه؟

گفتی چه باک رنج در این ره؟ هنوز نه!

بینم به چشم میکده‌ای را ز دور، لیک

بشنیده‌ام ز هر در و درگه، هنوز نه!

لندی که سوخت در طلب آفتاب صبح

بودش سؤال از خور و از مه، هنوز نه؟

گویی بسوز تا که بسازی مسیر را

گویم به دوست بی تو در این ره، هنوز نه!

مطلع از آن سیدنا الشهید باد

آن دم که گفت در بر الله، هنوز نه!

موفق باشید               

34647

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: با اغلب جوونها که صحبت می‌کنم دچار بی‌هویتی و پوچی تو مسئله دین شدن. میگن تا یکسال پیش نمازامون قضا نمی‌شد حالا اما نماز و مسجد و خدا براشون بی‌اهمیت شده. هر کارم به ذهنشون خورده جهت ترک این حالت انجام دادن اما به نتیجه نرسیدن. در این زمینه راهنمایی می‌خواستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به حیات دینی زنده‌تر و وسیع‌تری باید حاضر شوند. مباحث «معرفت نفس» در این مورد کمک خواهد کرد. مصاحبه‌ای با مجله «سوره» شد که قسمت دوم آن مصاحبه إن‌شاءالله بتواند در این مورد کمکِ فکری باشد. https://eitaa.com/matalebevijeh/12424 موفق باشید

34601

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: خدا خیرتون بده، استاد تا جه میزان باید به احوالاتمون در خواب، توجه کنیم یعنی بنده یه انسان معمولی هستم با کارهای روزانه و درس و بحث و البته سعی در مراقبه و اهل دیانت و گاهی هم در دعاهام حال خوش معنوی دارم ولی خوابهای با معنایی دارم، گاهی نگران میشم و گاهی دوست دارم خوابهای نورانی ببینم و البته اکثرا توجهی به این موضوعات ندارم، لطفا راهنماییم بفرمایید که این مساله چقدر اهمیت دارد؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ائمه ما «علیهم‌السلام» به ما فرموده‌اند به خواب نباید اعتماد کرد زیرا حتی ممکن است شیطان برای مأیوس‌کردن مؤمنین در خوابِ آن‌ها تصرف کند و به ظاهر آن‌ ها را گرفتار اعمالی نماید که در شأن مؤمن نیست. موفق باشید

34489

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

تکلیف زنان با ۱۴ سکه مهریه چیست؟ در شروع سنگی جلوی پای همسرم نینداختم و آسان ازدواج کردم اما الان بعد ۵ سال زیر یک سقف نیستیم. برای ناشزگی بنده و ازدواج مجدد ایشان برای طلاق مبلغ چندین برابر مهریه می خواهد. انصاف نیست مهریه را داده و می خواهد من را مثل کالا سالها نگه دارد تا عمرم در بلاتکلیفی و تنهایی تمام شود برای درمان اجازه شوهر می خواهم اذیت می کند و سلامتی من را به خطر انداخته اگر اسارت مردان برای مهریه سنگین را می بینید اسارت زنان با مهریه ۱۴ سکه را هم ببیند. صدای ما باشید. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. به همین جهت نباید به راحتی از این نکته که شما متذکر می‌شوید غفلت کرد و البته و صد البته این افراد نیز چوب بی‌انصافی و بی‌عاطفگی خود را می‌خورند و فراموش کرده‌اند که نباید به خاطر زندگی خود، زندگی دیگری را تعطیل کرد. امید است که إن‌شاءالله خداوند راه‌هایی بسی پرثمرتر در مقابل امثال شماها بگشاید. موفق باشید

34340

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام بر استاد گرامی: آیت الله حائری شیرازی در کتاب مربی و تربیت می فرمایند: (اگر فردی معتقد به عقاید عده ای نباشد ولی همنشين آنها باشد، این همنشینی مضر است) و برای شاهد مثال قضییه یار موسی که همراه فرعونیان غرق شد به خاطر این که پدرش جزو فرعونیان بود و رفت تا پدرش را نصیحت کند و خودش هم غرق شد را می آورند. حال سوال من این است آیا این نکته با حرف حاج قاسم که فرمود من در هواپیما دوست دارم کنار یک جوان سوسولی بنشینم تا یک جوان حزب اللهی منافاتی ندارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب حاج قاسم به همنشینیِ تنها بسنده نمی‌کرد همان‌طور که خودش می‌فرماید: «با همه ارتباط خوب و مثبت برقرار کنید حتی با کسانی‌که ظاهرشان با شما متفاوت است. اگر افراد بتوانند شکار کنند یک نفر را که دارای باطن درستی است با او رابطه برقرار کنند. اگر هدف داری، نترس! برو و اثر بگذار.» ملاحظه می‌کنید که به گفته او این همنشینی با هدفی همراه است در اصلاح آن افراد. موفق باشید

33969

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامی: ۱. استاد گرامی آیا گناهی وجود دارد که انجام آن از طرف خدا بخشیده نشود و با وجود توبه باز هم اثرات دنیایی آن حذف نشود و باعث بدبختی دنیای او شود و آن گناهان چه هستند؟ ۲. آیا رد کردن خواستگار توسط دختر می‌تواند گناهی باشد که پس از سالها هیچگاه اثر دنیایی آن رفع نشده و در زندگی آینده او تأثیر گذار باشد؟ و رد کردن چه شخصی موجب این گناه خواهد شد؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم هیچ گناهی نیست که اگر انسان به خداوندیِ خدا ایمان داشته باشد، با توبه رفع نگردد. می‌ماند که بعضاً تقدیراتی هست که ربطی به مثلاً ردّ کردن خواستگار ندارد، بلکه گویا خداوند نحوه دیگری از زندگی را برای انسان رقم زده. اصل را باید بر تواضع و صداقت گذاشت تا إن‌شاءالله موانع برطرف شود. موفق باشید

نمایش چاپی