۳۴۵۸۰ با سلام خدمت استاد عزیزم: در جوابی که برای سوال ۳۴۵۸۰ فرمودید میخواستم سوال دیگری را از خدمتتون بپرسم. من همیشه در خلوت خود با نوشتن و مطالعه انس داشته ام میتوانم بگویم از سن ۱۲سالگی تقریبا دلنوشته هایی را در خلوت هایم داشتم که هنوز هم دارم، بعد از ۲۷سال و سیر نوشتن هایم جوری بوده که میتونم بگم الان من حس میکنم این نوشته ها از جانم بوده و از یه ندای درونی که منو به خدایم وصل میکرد ببخشید توصیفش سخته. این نوشته ها و خلوت هایم راه گشای من در مسیر زندگی و نزدیکیم به خدا و اهل بیت شده و مسیرم را از اعتقادات خانواده و برخی دوستان خویشانم جدا کرد. که هم تلخ بود و هم شیرین. استاد من بی انس با خلوت و مطالعه نیستم علامه هم نیستم الان جایی که گیر کردم بیشتر مربوط به روابط بیرونیم با آدمها و دنیای اطرافمه. این خلوت ها و این مسیری که توش افتادم (که یکیش هم علاقه شدید به راه پر نوریست که شما برویم گشودید و این راه و این فکر معنای زندگی و حیات من شده و هدف من شده) اینها من رو تنها کرده تو این دنیا، چون نه خویشانم در این مسیر هستن نه دوستانم نه شوهرم و این تنهایی بعضی وقتا منو میترسونه مثل حضرت مریم که از قضاوت مردم درباره بارداریش ترسید و به بیابان ها پناه برد. استاد من نمیدونم الان کجای مسیرم. اصلا بعضی وقتا اینقدر میترسم و شک میکنم که حس تهی شدن پیدا میکنم. نمیدونم باید در خلوت هایم بمانم و به قول شما مطالعات و تفکراتم را ادامه دهم یا باید از این خلوت بیرون بیام و در اجتماع حاضر بشم و به بروزی در دنیای بیرونم داشته باشم؟ نمیدونم کجا باید برم و با چه کسانی باید انس بگیرم و هم سفر شوم! و هزاران بار خدا را شکر میکنم که مرا به این مسیر آورد من راضیم از راهی که در این ۳۹ سال آمده ام البته تلاشم کم بوده و تنبلی هابی هم داشته ام که به امید خدا تلاش هایم را بیشتر میکنم. استاد کمکم کنید لطفا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری ۱. به مولایمان حضرت علی «علیهالسلام» باید اقتدا کرد که چگونه در اوج حضور با حضرت محبوب و با آن خطبههای آسمانی چگونه با مردم گرم میگرفتند و شوخطبعی پیشه مینمودند، زیرا از انسانیتِ انسانها غافل نبودند. و به گفته مرحوم آیت الله حسنزاده آملی:
بُوَد مرد تمامي آن كه از تنها نشد تنها ولكن به تنهايي بود تنها، و با تنها بود تنها
۲. حضور در صحنههای انقلاب و تذکر به مقاومت در راهی که خداوند برای ما مقدّر کرده است، انسان را گسترده و گستردهتر میکند به همان معنایی که فرمودهاند: «دل با یار و دست در کار». موفق باشید
سلام استاد عزیز: نظر شما درباره نقدهای ادبی که بعضی از آقایان به تسنیم دارند چیست؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور خاص بنده به آن کتاب رجوعی نداشتهام مگر بندرت. هرچند که از صوتهای آیت الله جوادی که منجر به تفسیر تسنیم شد، استفادههای زیادی کردهام. موفق باشید
سلام وقت بخیر: ببخشید ما در چه مواردی میتوانیم از استاد سوال کنیم؟ آیا استاد در موارد خانوادگی و روانشناسی هم پاسخ گو هستند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه قبلاً نیز عرض شده فلسفه وجوی این سایت در رابطه با جواب سؤالهایی است که کاربران محترم با مطالعه کتابها و جزواتی که روی سایت هست، برایشان پیش میآید و علاوه بر آن، سؤالها و مباحث معرفتی را میتوانند سؤال کنند. در بقیه موارد بخصوص در امور شخصی، کار را برای ما مشکل میکند و از وظیفهای که به عهده گرفتهایم، بازمان میدارد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم و رحمت الله: استاد ذیل یکی از سوال هایی که خدمت شما فرستادم فرمودید: تقویت ابعاد معرفتی از یک طرف و ابعاد سیاسی از طرف دیگر کار ساز است. برای بعد معرفتی از سلسله مباحثی که در سایت گذاشته اید استفاده مینمایم برای بعد سیاسی چه پیشنهادی دارید؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید در موضوع ابعاد سیاسی در این زمانه، تمرکز بر رهنمودهای مقام معظم رهبری و تلاش بر توجه به بنیانهای آن سخنان درک حضور تاریخی ما در بستر انقلاب اسلامی، حقیقتاً به زیباترین شکل در جهان سیاست وارد خواهیم شد. آنجا است که میفهمیم چه اندازه روشنفکرانِ گرفتار ِ پیشفرضهای نئولیبرالیسمی از صحنه جهانی که در آن زندگی میکنند، عقب افتادهاند و چه اندازه مقام معظم انقلاب در همین جهان، آری! در همین جهان حاضرند. موفق باشید
اینکه در قیامت لذت و درد از مقوله فعل است نه انفعال، یعنی چه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای انسان در قیامت همهچیز «وجودی» است. موفق باشید
سلام: در بحث های یکی از فضلا گویا این بود که طبق دیدگاه صدرا کل بدن از ابتدا تا انتها در قیامت حضور می یابد چون آن عالم فرازمان است. سوالی که دارم الی الابد باید این بدن عنصری را تحمل نمود؟ گفتیم بدن را در قبر می گذاریم و از تنگنایش رهایی می یابیم ولی گویا تا ابد ما را رها نخواهد کرد. سوال بعد دو بدن دیگر داریم بدن مثالی و بدن عقلی صحیح است؟ آیا آدمی الا و لابد باید بدن داشته باشد؟ راهی نیست که از شر تمام بدن ها رهایی یافت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بدنِ برزخی و بدنِ قیامتی مطابق نشئه قیامت و برزخ است. ۲. بدن برزخی و قیامتی عین نفس است با اتحاد کامل و مثل بدن دنیایی که ابزاری است در اختیار نفس؛ نمیباشد. در این مورد خوب است به جزوه «چگونگی حیات بدن اخروی» رجوع فرماییدhttps://lobolmizan.ir/leaflet/171?mark=%D8%A8%D8%AF%D9%86%20%D8%A7%D8%AE%D8%B1%D9%88%DB%8C . موفق باشید
سلام: این نقل تاریخی چقدر به دیدگاه شما ارتباط دارد که گفتید: وقتی دین ابراهیم محور ادیان است اسلام نیز اصراری ندارد که آنها مسلمان شوند. "انوش نصرانی در گفتگو با امام حسن عسگری ایشان را حق می داند و از اینکه از ایشان می شنود که فرزندش مسلمان و اهل ولایت خواهد شد خوشحال می شود. اینجاست که برخی کشیش های حاضر در محفل، با شنیدن این گفتگو می گویند چرا مسلمان نمی شوی؟! انوش می گوید مسلمانم و مولایم این را می داند. امام هم سخنش را تصدیق می کند. فقال أنوش: و اللّه يا سيّدي إن قولك الحقّ و لقد سهل على موت ابني هذا لما عرّفتني أنّ الآخر يسلم و يتولّاكم أهل البيت فقال له بعض القسّيسين: مالك لا تسلم؟ فقال له أنوش: أنا مسلم و مولانا يعلم ذلك، فقال مولانا: صدق (حلية الأبرار، ج6، ص112). اما سوال این است که انوش چگونه مسلمانی است که نه حکومت و نه نصرانی ها از اسلام او خبر ندارند و فقط امام آن را می داند؟ آیا می توان او را نصرانی مسلمان دانست؟ او با انجیل در سینه به امام متوسل می شود چون ایشان را عارف تر به انجیل از خودشان می داند: أتوسّل إليك بهذا الكتاب الّذي أنت أعرف به منا."
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید همینطور باشد که او نصرانیِ مسلمان است زیرا خود اسلام اجازه داده تا اهل کتاب به دین خود باشند. موفق باشید
سلام استاد: وقت بخیر. دیدگاه شما در مورد این سخن مقام معظم رهبری چیست؟ ایشان می خواهند متذکر چه نکته ای بشوند ؟ رهبر انقلاب: شواهد نشان میدهد فلسفههایی که در ایران رایج شد که الان هم اوج آن است، عادی نبود. خواستند برای فلسفه اسلامی رقیب درست کنند؛ لذا فلسفههای غربی را آوردند و ترجمه و ترویج کردند. با غفلت حوزههای علمیه ما تدریجاً کار به جایی رسید که هر وقت در محیطهای دانشگاهی اسم فلسفه برده میشود ذهن به سمت «کانت» و «هگل» و امثال اینها میرود و تصوّر میشود اصلاً فلسفه محصول تفکّر اینهاست. زمانی که تفکّرات مارکسیستی در ایران خیلی رواج داشت، یکی از قلمهای عمده تبلیغاتىِ کمونیستها کوبیدن منطق ارسطویی و منطق شکلی بود که در مقابلِ منطق دیالکتیک فحش محسوب میشد؛ میگفتند اینها طرفدار منطق ارسطویی هستند! تا این حد فلسفه اسلامی از جمله منطق را ضد ارزش کرده بودند. البته نمیگوییم هر دانشجو یا استادی وارد فلسفه جدید شد، لابد با سیا ارتباط دارد؛ نه، اما امثال فروغی و دیگران که ارتباطات سیاسی و خارجی و تلاشهایشان مشخص است، پیشروان این کار بودند! ۸۲/۱۰/۲۹
باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً فضایی که مارکسیستها ساخته بودند همین بود که حضرت آقا میفرمایند و فلسفه اسلامی را با آن همه عظمت نادیده میگرفتند و البته بعد از انقلاب بحمدلله تا حدّی فضا تغییر کرد آن هم با نظر به شخصیت فلسفی و عرفانی حضرت امام بود. ولی هنوز آن طور که باید و شاید صاحبان اندیشه و اهل فکر و نظر به فلسفه اسلامی و بهخصوص به صدراییِ آن، آنطور که رهبر معظم انقلاب میفرمایند، نپرداختهاند. ایشان میفرمایند: «به گمان ما فلسفه اسلامي در اسلوب و محتواي حکمت صدرايي، جاي خالي خويش را در انديشه انسان اين روزگار ميجويد و سرانجام آن را خواهد يافت.» موفق باشید
عرض سلام و احترام خدمت استاد گرامی: عذرخواهی میکنم که مصدع اوقاتتون میشم. یکی از راهبردهایی که در علم روان شناسی برای درمان اختلالات اضطرابی مطرحه، رویکرد درمان شناختی رفتاری (CBT) هست. یکی از بخش های این رویکرد شامل مواجهه مکرر فرد با یک موقعیت اضطراب زا است که فرد طی مواجهه های پی در پی با یک موقعیت متوجه میشه که بسیاری از پیش بینی ها و تفاسیر اضطرابزایی که در مورد اون موقعیت داشته نادرست بوده. به عبارت دیگر، فرد متوجه میشه که شناختش از یک موقعیت خاص غلط بوده. فرد در این رویکرد میتونه شناخت های نادرستی که در ذهنش وجود داره رو شناسایی و برطرف کنه. من فکر میکنم این همون چیزی هست که امیرالمومنین (ع) فرمودند: إذا هِبتَ أمراً فَقَع فیهِ فإنَّ شِدَّةَ تَوَقّیهِ أعظَمُ مِمّا تَخافُ مِنهُ. یعنی هر وقت از یه کاری ترسیدی خودت رو بنداز داخل اون کار. برداشت من اینه که رویکرد درمانی شناختی رفتاری یا همون CBT اگر منجر به اصلاح شناخت های نادرست بشه و ترس های بیمورد رو از بین ببره، میتونه حتی بر اساس تعالیم اسلامی هم مفید باشه. با این عرایضی که خدمتتون داشتم، آیا شما با این رویکرد درمانی که علم روانشناسی داره پیشنهاد میده مخالفید؟ به نظر شما باز هم چنین رویکردی در درمان اختلالات روانی با چیزی که اسلام گفته در تضاده؟ ضمنا من نظرات قبلی شما در مورد فرق روان شناسی و معرفت نفس رو خوندم، خواهشمندم در مورد همین موضوع خاص نظرتون رو بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که در هر حال، روانشناسی با همه شبکههایی که دارد در زمرّه علوم انسانی است که در صدد است مسائل پیشآمده برای بشر جدید را به نحوی مرتفع و یا تقلیل دهد. و امثال بنده در این موارد تخصصی نداریم. آنچه را که بنده میتوانم نظر بدهم در مورد معرفت نفس است که در حوزه علم حضوری و فلسفه میباشد. موفق باشید
سلام علیکم: شما فرمودید که با انجام توبهی واقعی صُوَر برزخی و قیامتیِ حرام یا قبیح نیست میشود و میدانیم نیست شدن برابر است با عدم و همچنین میدانیم عدم تنها یک مفهوم انتزاعی است و حقیقت خارجی ندارد. این چگونه قابل جمع است؟ «باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینجا «عدم»، به معنای آن است که چیزی از آن اعمال به اصطلاح گناهآلود در صحنه نیست. موفق باشید» سلام علیکم با توجه به فرمایش شما یعنی این صور از مرتبهی وجودی انسان خارج میشود به گونهای که دیگر برای انسان قابل درک نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! زیرا درجه وجودی انسان شدت مییابد و در این درجه برتر که با توبه پیش آمده است، آثار آن نوع اعمال، دیگر در میان نیست. موفق باشید
سلام و خدا قوت: چرا هر زمانی که میخوایم شروع کنیم و قدم بهتر و موثرتری به خصوص در جهت کسب معارف برداریم، همیشه اتفاقی میوفته و ما رو از ادامه مسیر مایوس میکنه؟ برای من این اتفاق همیشه میوفته. خسته شدم از این همه زمین خوردن و بلند شدن. تا تصمیم جدیدی میگیرم و برنامه جدید میریزم و میخوام شروع کنم به خوندن، اتفاقات زندگی نمیذاره و همیشه ذهنم درگیر مسائل دیگه میشه... چرا اینطوریه و چه کنم؟ نزدیک ۴۰ سالمه و همیشه این مشکل رو داشتم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره «دوست دارد یار این آشفتگی/ کوشش بیهوده بِه از خفتگی». با همین افتان و خیزانها و لنگانلنگانرفتنها إنشاءالله به مقصد خواهید رسید. نه مأیوس باشید و نه به خود سختگیری کنید. موفق باشید
سلام و عرض ارادت خدمت استاد: به کرات پیش اومده واسم رویای صادقه دیدم بدون کم و کاست هرچی توی خواب میبینم عینا تو بیداری واقع میشه ولی بازه ی روزه هستن تو بستر زمان حتی اصواتی که شب تو خواب میشنوم تو بیداری هم همونا رو میشنوم آیا راهی هست که نفسم بیشتر هوشیار بشه و مثلا اتفاقات ی ماه بعد رو ببینم با توجه به اینکه خدا نفس رو تو خواب توفی میکنه میخواستم ببینم نفسمون رو کجا میبره؟ توی ی کتاب میخوندم که دو تا تمرین هست واسه اینکه هوشیارانه به خواب بریم یکی دیدن دستها در خواب یکی هم سعی در هوشیار نگه داشتن نفس موقع به خواب رفتن. اسم کتاب هم هنر رویا بینی از کارلوس کاستاندا هستش. کتاب ۱۰ نکته از معرفت النفس تون رو خوندم با ادب عقل و خیال وقلب اما به شدت مشتاقم که نفسم رو به طور کامل بشناسم کما اینکه دو شب هم روحم به قیامت سیر کرد و دپرس بودم تا ی مدت فکر میکردم از قافله جا موندم چون خیل عظیمی از نفوس با جامه های خاص دیدم که جمع هستن و رهسپار دیار باقی. کجای سیرم هستم؟ آیا نفوس معصوم ع که مقام تجردشون بالا بود میتونستن بر تمام حوادث تاریخ سیطره داشته باشن یا نه. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که ما باید خود را در عالم دیگری جستجو کنیم و از این جهت به ما توصیه کردهاند به خواب، اهمیت ندهیم تا مشغول صورتهای ذهنی اموری شویم که بعداً در عالم بیداری بخواهیم با آنها روبرو گردیم. آری! بعضاً در خواب، بشارتهایی هست در آن حدّ که حضوری میباشند که در پیش است ولی اموری فوق صورتهای رؤیایی به نام درک وجودی خود در قالب احوال قلبی و بصیرتهای معنوی در پیش است که با رعایت دستورات شرعی پیش میآید. موفق باشید
سلام استاد: ممنون مي شم جمله ي زير را با سه خوانش اسلام سكولار و نظر یا نظریه امام موسي صدر به طور خيلي اجمال توضيح دهيد. با تشكر و آروزي سلامتي «دين براي انسان است، انسان براي دين نيست یا دین در خدمت انسان است نه برعکس.»
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! دین الهی آمده است تا انسانها را در ابعاد فطریشان از حالت بالقوه به حالت بالفعل درآورد و به همین جهت دین خدا را با وصف «ذکر» خواندهاند یعنی تذکر به ابعادی که نزد انسان هست و از آن غفلت میکند. این آن چیزی بود که بنده در جریان آن هستم ولی نظر خاص جناب امام موسی صدر را نمیدانم. ظاهراً بحثی نیست که بتوان به عنوان نظر خاص برای فرد خاصی به میان آورد. موفق باشید
گویا باز هم بانگ عاشقی در دلم نواخته شده! اما اینبار از جنس متفاوت و اتفاقا واقعی ترش است! آن من آنقدر دور است که نگاهش هم نمی کنم جز دیوانه ای که در غزه زاده شده و در مسجد الاقصی اذان به گوش خود شنیده و در میان نسیم های تاریکی طوفان روشنایی را حالا پس از سال ها گمشدگی یافته هیچ قابل رویت نیست. روزمرگی برایم حال باطل تر از هر نشان نایافتنی است. حتی ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم برایم نشانی از فلسطین دارند و خواب و خوراک و روز و شب شده پرچم حق نشان و فریاد های الله اکبر قسام. می دانم که اگر همین روز ها غزه را ملاقات نکنم قلبم از این دیوانه تر می شوم اما همه اش به فدای عشق به فدای مقاومت #فلسطین #لبیک_یا_قسام
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم میتوان با نظر به موارد زیر، معنی بودن در امروز و فردا و فرداها را در دل این شهادتها پیدا کرد.
۱. زمانشناسی به این معنا است که بفهمیم با نظر به شرایطی که در آن هستیم، خداوند در تاریخی که در پیش رو داریم؛ چه ارادهای کرده است و این همان «بصیرت تاریخی» یا «زمانشناسی» است که امام صادق «علیهالسلام» در بارهاش میفرمایند: «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ بَصِيراً بِزَمَانِهِ مُقْبِلاً عَلَى شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِه»، بر انسان عاقل است که نسبت به زمانهاش بصیر باشد و مطابق شأن زمانه با آن روبهرو شود و زبان خود را حفظ کند تا چیزی نگوید که در زمانه نمیگنجد. زمانشناسی منجر میشود تا انسانهای بصیر متوجه شوند نیاز زمانه چیست و خداوند در جوابگویی به نیاز زمانه با چه شأنی به ظهور میآید. در این رابطه قرآن میفرماید: «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الأرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْن» (الرّحمن/۲۹) و این یعنی هر آنچه در آسمانها و در زمین است از خداوند تقاضای برآوردن نیازهایشان را دارند و خداوند هر روز و روزگاری در شأنی است مطابق طلب و تقاضای هر آنچه در آسمانها و زمین هست.
وقتی انسان متوجه شود خداوند در زمانهای که آن انسان در آن زندگی میکند، چه امری را اراده کرده، آینده برایش روشن میشود و بر اساس حضوردر آن آینده شجاعت و همّت در آن انسان اوج میگیرد، به همان معنایی که امام صادق «علیهالسلام» فرمودند: «وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس» به کسی که زمانه خود را بشناسد، انحرافات و غفلتها هجوم نمیآورد.
اگر در رهبران بزرگ دینی مانند امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» و رهبر معظم انقلاب «حفظهاللهتعالی» و پیرو آن، سرداران بزرگِ جبهه مقاومت متوجه آن نوع همت و شجاعت هستیم، باید ریشه آن را در بصیرت تاریخی و زمانشناسی آنها دانست و اگر آنها در خود چنین ارادههایی را احساس میکردند به جهت آن بود که خداوند آنها را شایسته تحقق اراده خود یافته بود و چون آن اراده، ارادهای الهی برای تحقق تاریخ جدید بود، مردم نیز نسبت به آنچه در شخصیت سرداران و فرماندهان مقاومت ظهور میکرد، بیگانه نبودند و گویا خودِ گمشدهشان را در آنها جستجو میکردند و سعی مینمودند با پیروی از آنها خود را در آن تاریخ و ذیل اراده الهی بسط دهند.
۲. با توجه به حضور تاریخی انقلاب اسلامی و بسط روحیه مقاومت در مقابل استکبار، آیا نمیتوان گفت: اگر بخواهیم در مورد هر مسئلهای در این تاریخ بیندیشیم باید بر مبنای همان روحیه به آن بپردازیم و در غیر اینصورت از نظر تفکر از زمانه خود عقب میمانیم؟ و آیا جز این است که معنای حضور در تاریخ را باید در سیره شهیدانی دنبال کرد که روحیه مقاومت را در این زمانه، عین حقیقت اسلام میدانستند؟ اسلامی که تنها راه رجوعِ بشر به خودِ راستیناش است و آن اسلام می تواند جواب اصیلترین و بنیادینترین طلب انسانِ آخرالزمانی باشد، زیرا فرشته وَحی آن را از آغازینترین آغازها یعنی از مبدأ وجود، حضرت ربّ العالمین به بشریت عطا کرده تا بشریت در هر تاریخی که هست با تجلی اسماء الهی، در بستر اسلام بیمأوا نباشد و خود را در بهترین عالَم حاضر کند و با خطورات و نفحات قدسی بهسر برد.
۳. آیا میتوان گفت مسائلِ مسئله مقاومت در بستری که انقلاب اسلامی به میان آورده، مسائل انسان این دوران است تا با دغدغههایی که نسبت به آن انقلاب دارد، به امکانات جدیدی برای ظهور تفکرات سیاسی اجتماعیِ مخصوص این دوران دست یابد؟ اگر چنین است، آیا حضرت امام و رهبری و فرماندههای مقاومت، متفکرترین متفکران این تاریخ نیستند؟ زیرا نسبت به مقاومت در مقابل استکبار، یعنی روشنیگاه اراده الهی در این زمانه، دغدغهمندترین بودند و میباشند؟
۴. آیا جز این است که هرکس شخصیت خود را ذیل متفکرترین متفکران شکل دهد از بیهودگیها و پوچیها رها میشود؟ و آیا آمدن به سوی حرکت ضد استکباری انقلاب اسلامی و همراهی با متفکرترین متفکران این دوران، تنها راهی نیست که باید طی کنیم تا «تفکر» نمیرد؟ همراهی با متفکرانی که در کار خود مردانی تمام بودند و نه انسانهایی میانمایه؛ انسانهای شجاع بصیری که حفظ جانشان در نظرشان در بستر مبارزه با ظلم و استکبار، جُوِی ارزش نداشت.
۵. اگر عصر، عصر اراده الهی برای نفی استکبار است و تفکر در بستر حضور در تاریخی که به ظهور آمده ممکن است، آیا میتوان گفت در حساسترین شرایط نسبت به «تفکر» قرار داریم و باید از خود بپرسیم تفکر در این زمانه ما را به چه میخواند که اگر متوجه آن نشویم گرفتار اکنونزدگی و سرگردانی میشویم؟
مهم آن است که بدانیم «تفکر»، آن فهم ظاهری و آن عقل جزئی نیست که تصور کنیم در عصر ارتباطات و توسعه اطلاعات بهدست میآید بلکه تفکر حقیقی در این تاریخ، درک درست اراده الهی در این قرن است که قرن نابودی ابرقدرتها است.
۶. باید از خود پرسید چگونه شهدا مورد خطاب اراده الهی قرار گرفتند و در راستاي پاسداشت از حرکتی که با انقلاب اسلامی شد تا مرز شهادت جلو رفتند؟ شهدا با گوشسپردن به ندايی که خداوند به گوش جان آنها رساند به اين نتيجه رسيدهاند که ميتوانند ظرفيت خود را تا مرز شهادت بگشايند و از مبارزه با استکبار از پای ننشینند تا خداوند دوباره به تاریخ برگردد.
۷. تا زماني که ما نسبت به آنچه از طرف خداوند در اين تاريخ به ما روي آورده، نينديشيم؛ ياراي عبور از تنگناهاي موجود را نداريم مگر آنکه بتوانيم تعلقِ ذاتي خود را در اين زمانه متوجه انقلاب اسلامي و جبهه مقاومت و اهداف اصيل آن بنماييم و اجازه ندهيم با انواع کاهليها، اين عطاي الهي از ما روي برگرداند، در حاليکه همه ما متوجه هستيم ذات ما کششي دروني نسبت به آن دارد و به همين جهت راه شهدايي که براي تحقق و بقاي جبهه مقاومت آنطور فداکاري کردند را پاس ميداريم.
۸. ما همواره در همهجا در اين تاريخ با حضورِ تاريخي ارادهي الهي ارتباط داريم، هرچند همیشه به نداي آن گوش نميدهيم ولی وقتی در مطابقت و موافقت با آن اراده قرار ميگيريم و مطابقِ آن اراده عمل ميکنيم، به معناي واقعي در راه حضور تاريخي خود قرار میگیريم، چيزي که شهداء بهخوبي آن را تجربه کردند، آنها بهخوبی فهمیدند انقلاب اسلامي و جبهه مقاومت عطيهاي الهي است و برای حفظ آن تا مرز شهادت پیش رفتند تا تاریخی که شروع شده است ادامه یابد و این درست بر عکس انتحارهای کوری بود که تلاش داشتند تاریخ تحجّر و استکبار باقی بماند و به همین جهت آن انتحارها در بستر عدم بصیرت نسبت به تاریخی بود که شروع شده بود، انجام میگرفت و به جای آنکه با دشمنان اسلام درگیر شوند چون از بصیرت و آگاهی لازم برخوردار نبودند؛ خود را به در و دیوار زدند تا بمیرند.
بصیرتی که در شهدا به چشم میخورد آنچنان عمیق بود که نمیتوان انتهایی برای آن در نظر گرفت ولی در انتحارهای کوری که پیش میآید آنچه وجود نداشت بصیرت و زمانشناسی بود و لذا تحجّر بر معنویت حاکم میشد در حالیکه رهبر معظم انقلاب ميفرمايند:
«شهدا مايهي رونق حيات معنوياند در کشور. حيات معنوي يعني روحيه، يعني احساس هويت، يعني هدفداري، يعني به سمت آرمانها حرکتکردن و عدم توقّف؛ اين کار شهدا است؛ اين را هم قرآن به ما ياد ميدهد. شهدا تا هستند، با تن خودشان دفاع ميکنند، وقتي ميروند، با جان خودشان «وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (آلعمران/ ۱۷۰) ببينيد اين استبشار، مال بعد از رفتن است. تا هستند، جانشان و تنشان و حرکت مادّيشان در خدمت اسلام و در خدمت جامعه اسلامي است، وقتي ميروند، معنويتشان، صدايشان تازه بعد از رفتن بلند ميشود. نطق شهدا بعد از شهيدشدن باز ميشود، با مردم حرف ميزنند «بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ» با ماها دارند ميگويند؛ [بايد] ما گوشمان سنگين نباشد تا بشنويم اين صدا را... مهم اين است که ما بشنويم اين صدا را. و خداي متعال در اين صدا هم اثر گذاشته؛ واقعاً اثر گذاشته؛ جوري شده است که وقتي از شهيدي يک چيزي نقل ميشود، يک حرف دقيق و متيني نقل ميشود، اثر ميگذارد بر روي دلها، دلها را منقلب ميکند... ما گوشمان سنگين است، اين پيامها را درست نميشنويم؛ اگر به ما بشنوانند اين پيامها را، ديگر اين گرايش به شرق و به غرب و به دشمن و به کفر و الحاد و مانند اينها، از بين ما رخت بر خواهد بست... اگر اين پيام را بشنويم، روحيهها قوي خواهد شد، حرکت، حرکت جدّياي خواهد شد.»
آري اين شهدا هستند که حقيقت دوران ما را آشکار کردند تا افق آينده درست تفسير شود و اينها به خوبي متوجه شدهاند خداوند در اين تاريخ چه کار عظيمي را اراده کرده و معلوم است اين کار بيهزينه نخواهد بود. به اين فکر کنيد که چرا بايد شهدا را آيات الهیِ این تاریخ بدانیم؟ بر آنها چه گذشت که آنطور هوايي شدند، با اينکه انسانهاي بزرگي بودند؟ سؤال بنده اين است که اين شهدا، اين آيات الهی این تاریخ، چه ندايي از حقيقتِ اين دوران شنيدهاند که اين اندازه آسماني ميشدند؟ ما يا بايد نسبتمان را با اين حقيقت براي هميشه تعطيل کنيم مثل اينکه دنياي مدرن چنين کرده است و يا بايد با حضور در ساحتي که ماوراء دنياي مدرن است، وارد تاریخی شویم که شهدا نماد شروع آن هستند و باید از خود پرسید چه نسبتی میتوانیم با تاریخی که شروع شده برقرار کنیم تا بتوانیم ندایِ بیصدای آن را به گوش جان بشنویم؟ اگر با نظر به فرماندههای مقاومت در ساحت مخصوصِ تاریخِ پیش رو که تاریخ نفی استکبار است، قرار بگیریم، آن بصیرت به سراغ ما هم میآید. بعضي توانستند آن ندا را در نزد خود بیابند، ندایی که جز اشاره به سیره و سلوک سرداران مقاومت نیست.
برپا نگاهداشتنِ تاریخی که با سرداران مقاومت و با بصیرت خاص آنها شروع شده، پاسداري از امر قدسي در اين تاريخ است و چون گشوده شود، گشايش حضرت حق در آن طلب ميگردد و اين است راهِ فهم رازي که شهداء در افق تفکر ما قرار دادند. اين نوعي ارجنهادن به درخشش خداوند است در آن حدّ که در تشييع بدن مبارک شهداء آن درخشش احساس ميشود، زيرا شهداء گوهر و ذات جبهه مقاومت را به صورتي تاريخي به ظهور آوردند، از آن جهت که معناي جبهه مقاومت آن است که ميخواهد عالَمي را بگشايد تا سرآغازِ تاريخي شود که بشر آخرالزمانی به دنبال آن است و جبهه استکبار گمان میکند با بهکارگیری متحجّرینِ مقدسمآب مانع تحقق آن است، در حالیکه این امر عامل جدایی و روشن شدن هرچه بیشتر تفاوت بصیرت شهدا و حماقت متحجّرین و در این شرایط، صهیونیستها خواهد شد. موفق باشید
سلام استاد: این همه افراد داریم که چشم برزخی میگن دارن و از بزرگان دین اسلام هستند. چطور بود اگر کتابهایی در این مورد مینوشتند؟ دیگه تخیلی تر از کتابهای هری پاتر که نمیشد. و مردم قطعا استقبال میکنند. و اگر کسی بخواهد بفهمد میفهمد، که بخواهد باعث شک و تردید عده ای شود. برایم واقعا جای سوال است چرا چنین کتابهایی نیست یا انگشت شمارند مثلا مثل کتاب سیاحت غرب. قطعا باید بیشتر از اینها میبود. مگر حقیقت نیست؟ چرا باید اینچنین پنهان بماند؟ حداقل اگر کسی خواند و گفت و به آن موضوعات اشاره داشت، اشاره به حقیقت دارد. آیا بخاطر اینکه توهمات و خیالات ممکن است در این زمینه زیاد شود، بزرگان نگفته اند؟ یا چه؟ مورد دیگر اینکه، من خیلی خود خوری میکنم. ۱. فکر میکنم هر روز دنیایی ما در برزخ یک به یک به نوبت در قالب برزخی آن باز برای ما تکرار میشود؟ آیا این فکر درسته؟ آخه من خیلی از روزهامو هدر دادم که. و کلا بگم عمرم به بیکاری گذشته. چون یه خانم خانه دار بودم کار خاصی در طی روز نداشتم. پس برزخمم پوچه و بیکاری و هیچی؟ ۲. یا این فکر رو بکنم درسته، که با توجه به کل زندگی شخص و عقایدش و شخصیتش، برزخی برای او شکل میگیرد نه تک تک روزها که حالت برزخی اش به نوبت برای او بعد از مرگ نمایان شود. چون خیلی اشتیاق پیدا کردم باقی عمرم را به عبادت بگذرانم و برزخ و قیامت و آن دنیا را حداقلی بسازم. ولی این فکر وسواس گونه ی شماره ی یک خیلی ذهن بنده را مشغول کرده که چه فایده، ۳۵ سال بیکار گشتی الان دیگه چه فایده؟ بعضی وقتا هم میبینم در برنامه ی زندگی پس از زندگی فرد میگه بخاطر مثلا یک نیکی کوچک مخلصانه بهم گفتن تو جهنمی نیستی دیگه. پس کل عمر طرف که به بطالت گذشته چطور نمود پیدا میکند و چه میشود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه در اسلام مهم است معارف است نسبت به حقایق و علمای ما از این جهت در چنین میدانهایی برای ما راهنما هستند. برای عبور از این دغدغهها پیشنهاد میشود بحث «ده نکته در معرفت نفس» و سپس در راستای انس با قرآن صوت سورههای یس و عنکبوت و کهف را استماع فرمایید. همه موارد روی سایت هست. موفق باشید
با سلام خدمت استاد: من که هرچه از سوالات در رابطه با جایگاه زن خواندم و دو سه بار سوال هم ارسال کردم آخرش حرف شما را نفهمیدم. شما تذکر به آن زندگی گذشته که در آن مثلا مادری جایگاه ویژه دارد و بالاخره زن با آن کامل میشود و... دارید از جهتی آن انس را متذکر می شوید و از طرفی عجیب بدون هیچ ترمز وارد مسئله جدید هم شده اید یکبار هم که شده تصور خودتان راجع به زن امروزین اسلامی بیان کنید حدودا چه تصوری از آن دارید چون آنچه بنده دیدم شما مخصوصا در رابطه با سوال خانم ها در رابطه با مشکلاتشان هیچ گونه مثلا پیشنهاد به پذیرفتن اقتدار مرد و امثال این عبارات ندارید در صورتیکه کسانی که در کار مشاوره و مذهبی هستند کم و بیش این مسئله با شدت ضعف تاکید دارند استاد بالاخره امروزه که ازدواج ها سست و پسران عقب نشینی کرده اند جدای از علل دیگر همین نیست؟ بالاخره همانگونه که زن اگر در محل توجه و محبت خانه نباشد و محبت ندهد و نگیرد واقعا شکوفا نمی شود چه در رابطه با فرزند چه همسر چه پدر و برادر و .... مرد هم آیا اگر خودش را در مقام تکیه گاه و تامین زن یا مادر و فرزندان نداند واقعا مشکل پیدا می کند. شما هیچگونه جایی به نظر میرسد قائل نیستید برای این مسائل و یا فعلا آسیب زا میدانید و یا فعلا تصورتان این است باید جذب کرد و یا... نمیدانم اما شما در رابطه با کار و... که خودتان میدانید در فضای امروز سرمایه سالاری اقتصادی و... واقعا کمتر زنی میتواند آنچنان حضور فعال داشته باشد که همه را جمع کند و آسیب نزند و نبیند شما مثل اینکه از آن زندگی که هیچ حتی از آن نوع حضور هم کم و بیش نا امید شده اید و تلاشی در کلامتان دیده نمیشود؟! گرچه گاهی اوقات در قالب نوستالژی گفته میشه از خاطرات و ...اما زن امروز واقعا مادری را از دست داده، همسری را هم از دست داده و کم و بیش دو انسان مذکر و مونث شده اند و در کنار یکدیگر زندگی می کنند و الا زنی و مردی در کار نیست و این امر مردانگی مردان را هم نابود کرده و الان چیز هایی میشنویم که نشان میدهد مرد واقعا آن جایگاه را هم دیگر قبول ندارد و آنرا بار میداند!!! فکر کنم آقای پناهیان جایی اشاره کردند و سریع عبور کردند که ما واقعا بد کردیم این همه شرط در عقد نامه آوردیم و دست مردان را طوری بستیم که دیگر اصلا حس پسران به سمت مردانگی نیست و در نتیجه آنرا دنبال نمی کنند و غیرت مثلا کار برای خرج دادن و... را از دست داده اند برای اینکه برخی اشتباه ها شده پس مردان را عقیم کنیم واقعا راهکار است؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که عرایض بنده در رابطه با «زن»، مطالبی است که در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» گفته شده است و در ضمن کتاب «زن در آینه جمال و جلال» از آیت الله جوادی برای ما حرفها دارد. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد: ببینید استاد خداوند میفرمایند که من هرکس که توبه کند گناهانی که در گذشته انجام شده را نادیده گرفتم و او را مورد رحمت قرار داده ام در صورتی که ایمان واقعی آورده باشد خوب پس بهشتی هم به حساب میاد ان شاءلله، ولی خوب فرقش با کسی که چندین سال به ظاهر خدا را ستایش کرده و از زمانی که مسلمان شده است یعنی منظور با احکام آشنا شده و قوانین و حد و حدودی را رعایت کرده چیه؟! خداوند بهشت را حالا به اصطلاح هفت طبقه ایی آفریده نسبت به درجه هر کس، خوب این درست حالا آیا امکانش هست این آقایی که توبه کرده و ایمان واقعی آورده از فردی که سال ها به اون احکام عمل کرده، درجه اش بالاتر باشه (ببینید نمیخوام بگم قطعا، میخوام بگم آیا ممکن نیست همچنین اتفاقی بیوفته و نمیشود از ظاهر کارها برای افراد در آخرت جایگاه مشخص کنیم) حالا نمیدونم این مثال درسته یا نه؛ اون موقعی که امام حسین (ع) از میان انگشتان خود حقایقی را به یاران خود نشان دادند ولی همان ها او را در جنگ یاری ندادند و چه بسا سال های سالیان عبادت کردند ولی حر در آخر کار توبه کرد این یعنی ممکن نیست باز هم حر جایگاه بالاتری داشته باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که از رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» داریم: «من تاب لذنب کمن لا ذنب له» هر آنکس که از گناهی توبه کند در آن حدّ است که گویا آن گناه را انجام نداده است. پس از این جهت با توبه، گناهان مانع حضور انسان ذیل رحمت او نخواهند بود. حال بستگی دارد که انسانِ تائب در مسیر سیر إلی الله چه اندازه همت به خرج دهد تا مصداق «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ» باشد که تنها سیئات او با توبه برطرف میشود و یا مصداق «إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا» باشد که حتی به جهت همت بلندش، گناهان او به حسنات تبدیل میشود و این مصداق همان جناب حرّ است. موفق باشید
با سلام: نظرتونراجع به صحبتهای آقای خامنه ای در باره رفراندم چیست؟ دیروز گفت رفراندم یعنی چه و مگر مردم قدرت تحلیل همه مسایل را دارند؟ درکجای دنیا اینکار رو می کنند و... ۲۰ خرداد ۹۷، آقای خامنه ای در دیدار با دانشگاهیان گفت: «دموکراسی و مراجعه به آرا عمومی یک شیوه مدرن و پیشرفته است که همه دنیا قبول دارند" و گفت پیشنهاد ج.ا به عنوان یک حکومت منطقی این است که «برای تعیین نوع حکومت کشور فلسطین به افکار عمومی مردم فلسطین مراجعه کنید و یک رفراندوم راه بیندازید» و در نهایت از جامعه جهانی پرسید: آیا این نظر بدی است.»
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی موضوع مهمی که سرنوشت یک نظام به آن مربوط است را باید رفراندم تکلیف آن را روشن کند؛ این غیر از آن است که هر جریانی برای هر موضوعی که به نظرش مهم میآید، پیشنهاد رفراندم کند و بنا به پیشنهاد آن دانشجوی محترم در هر موضوعی رفراندم کنیم تا اختلاف پیش نیاید. در این این صورت نهتنها رفراندم دائمی موجب تشنج جامعه میشود، بلکه دیگر جایگاهی برای پارلمان نمیماند. موفق باشید
سلام استاد عزیز: همین الان برنامه شما را در شبکه یک سیما مشاهده می کردم که تمام شد. خدا را از اعماق جان سپاسگزارم که باب این مباحث در صدا و سیما گشوده شده و امیدوارم به نورانیت و مدد امیرالمؤمنین علیه السلام ادامه پیدا کند. حقیقتاً مجری برنامه جناب آقای یامین پور به خوبی و با عمق لازم، شرایط شکوفایی معارف را برای جنابعالی فراهم می کردند. حس می کردیم استاد طاهرزاده خودش با خودش در پشت میزی نشسته و دارد گفت و گو می کند. یعنی اینقدر مجری محترم در افق مطالب شما حاضر بود. خلاصه بسیار لذت بردیم و بهرهمند شدیم. برای ما زمین خورده ها و جامانده ها دعا بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: امید است هرچه بیشتر، مردم ما متوجه عظمت انقلاب اسلامی جهت حضور در عالیترین سلوک باشند و نسبت به چنین سلوکی از جهان پوچیها که فرهنگ مدرنیته به بشریت تحمیل کرده است، عبور کنند. موفق باشید
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: در جایی فرمودید تا کششی از جانب غیب نباشد امکان ندارد شخص از تن خود برای حق بگذرد. روی این حساب است که بچه های جنگ برای رفتن روی مین یا... داوطلب می شدند. حال سئوال این است که در جریانهایی که باطل هستند دلیل اینکه به راحتی از خود میگذرند چیست؟ آیا آن کشش از جانب غیب برای آنها نیز وجود دارد؟ مثلا داعش وقتی عده ای برای انتحاری می رفتند آنهایی که انتخاب نشده بودند به شدت ناراحت بودند و یا شاید به درگاه الهی ناله می زدند که گناهشان چه بوده. چنین چیزی اگر جذبه الهی نباشد که به زعم خود حق هستند پس چیست؟ وهم و خیال هم که نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میدانید در روش داعشیگری دو چیز در میان است یکی تحریک توهّمات شدید و دیگر زندگیِ دنیایی بهتر در عین انتحار. زیرا یک داعشی چیزی به نام حقیقت که باید با شهادت به آن نایل شود، نمیفهمد. و به گفته یکی از اسرایشان بگذارید من هرچه زودتر کشته شوم تا با زنان بهشتی عیش خود را ادامه دهم. موفق باشید
با سلام و احترام استاد عزیز: یه سوال داشتم ازتون ما یه خانواده مذهبی هستیم. معمولا توی خونه نمازمونو به جماعت میخونیم ولی یه خواهر ۱۹ ساله دارم که روزه میگیره ولی توی نماز خوندن کاهلی میکنه به طوری که روزه بی سحری میگیره و نمازاش قضا میشه نظرتون چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین صحبت با او و بازنگهداشتنِ مسیر گفتگو، سختگیری به او نکنید تا خودش انتخاب کند. موفق باشید
سلام: کدام یک از دو بیان زیر صحیح یا صحیح تر هستند؟ ۱. مقام نوری معصومین علیهم السلام، روح العظمه که در روایتهای مربوط به مراتب قلب معصوم، عالی ترین مرتبه قلب معصوم شمرده شده است و مثل اعلای خداوند ( که در دو مورد در قرآن کریم آمده است) و باطن خلیفه الله الاعظم همگی یک حقیقت واحد هستند که به لحاظ مختلف اسامی گوناگون بر آن اطلاق شده است. ۲. مقام نوری انسان کامل، مرتبه عالیه همه اینهاست و بقیّه، شوون مختلف مقام نوری انسان کامل هستند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آنجا که از این دو جمله میفهمم نباید بین آنها تفاوت قائل شد، زیرا نور عظمت که مقام موهبی حضرت حق به آن بزرگواران است، بنیان و اصل و اساس مقام آن ذوات مقدس میباشد تا مبنای هدایتشان برای خلق عالیترین مبنا باشد. موفق باشید
سلام استاد بزرگ آقای طاهر زاده: پس از ۴۴ سال که از وقوع انقلاب در ایران می گذرد وجود نابسامانی های بسیار در ابعاد مختلف این سئوال را در ذهن می آورد که چرا این انقلاب با آن پشتوانه عظیم مردمی، نتوانست انتظارات شهروندان را برآورده سازد و ایجاد شکوهمندش را به بقایی پرعظمت پیوند بزند؟! می دانیم که انقلاب کبیر فرانسه که از انقلاب های مادر تاریخ، محسوب می شود توانست تحولات گسترده ای را در سطح فرانسه و اروپا به وجود آورد و حکومت سلطنتی را پس از فراز و نشیب های بسیار به نظام دمکراتیک و ایجاد لائیسیته، سوق دهد تا جایی که توسعه این کشور و حتی اروپا اکنون محصول دگرگونی های آن انقلاب است. انقلاب مشروطیت و تلاش های بعدی آن در ایران نیز می توانست منتج به چنین نتیجه ای شود و از جمله تلاش هایی مانند نهضت ملی، ملی شدن صنعت نفت، انقلاب اسلامی، اصلاحات و... آن انقلاب منحرف شده و ناکام را به ریل اصلی خود بازگرداند. اما انگار تحولات هم در کشور ما جهان سومی است و با آزمون و خطا و شکست و پیروزی های مکرر و عدم ثبات و نتیجه گیری، همراه است و به جای صعود به قله های هدف، ما را گرفتار مار و پله های اصلاحی کرده به طوری که با مجموعه ای از تلاش ها بر پلکان آرزوها چند گامی صعود می کنیم و از مار ناامیدی ها و شکست ها حتی بیش از صعود قبلی مان سقوط می نماییم. دست کم اکنون این تجربه تاریخی را چون چراغی در دست داریم مراقب باشیم دوباره ترس امام زادگی، ما را به ورطه شاهزادگی نکشاند و به عقب باز نگردیم و در عصر گسترش و استیلای هوش مصنوعی، خود را گرفتار قدرت پرستان تاریخ گذشته نکنیم و با هشیاری و نظام مندی به سمت هدف های روشن و آزموده شده، پیش برویم در این مسیر حتی آن ها که آرمان اصلاحی در سر دارند اگر نتوانند خود را از بند عنکبوت باورها و تجربه های شکست خورده، رها کنند و از اسارت کلیشه ها و تعلقات فرسوده خود را برهانند هیچ تفاوتی با واپسگرایان نشان دار نخواهند داشت و تاریخ و افکار عمومی داوری واحدی در باره آن ها خواهد داشت. مراقب باشیم که علاقه مندی های گذشته ما را از نگاه به افق های بلند فردا و گام نهادن در مسیر آن غافل نکند و باور کنیم با شاخص های جهان سومی، نخواهیم توانست به قلمرو جهان اول گام نهیم. انگار حضرتعالی هم در توهم بزرگی به سر میبرید و از بی عدالتی و تبعیض بی خبرید یا زبان لال خودتان را به خواب زده اید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به همین نکات، اخیراً عرایضی شد. فکر میکنم با دنبالکردن آن نکات بتوانیم نسبت به موقعیتی که در آن هستیم فکر کنیم و متوجه باشیم چه آیندهای در دل همین مشکلات در پیش داریم. https://eitaa.com/matalebevijeh/12933 و https://eitaa.com/matalebevijeh/12934 موفق باشید
سلام استاد: خسته نباشید، وقتتون بخیر. اگر خدا بخواد من کتاب ده نکته داشتم میخوندم. بعد این مسئله جبر و اختیار خیلی ذهنم رو درگیر کرد و تو سایتا جواب درستی پیدا نکردم. اگر میشه بی زحمت میتونید بگید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید بتوانید جواب خود را در جزوه «جبر و اختیار» https://lobolmizan.ir/leaflet/181?mark=%D8%AC%D8%A8%D8%B1 پیدا کنید. موفق باشید
یا محبوب! سلام و رضوان خداوند بر شما باد. ببخشید استاد من کتاب روزه دریچه ای به عالم معنا رو خوندم و به واقع لب کلام رو دیدم که روزه چه تاثیر شگرفی داره. میخواستم بپرسم اگر به هر دلیلی نتونیم روزه بگیریم و بخوایم اون جان سازی که در کتاب گفتید رو داشته باشیم (عقل و جان هر دو بگوید خدا) میتونیم هر روز به نیت روزه، سحر مختصر غذایی بخوریم و برای مواقعی که نمیشه روزه گرفت خوردن مختصر غذایی در وعده ی ظهر و نهاتا باز افطار در شب مطلوب حاصل میشه؟ چون روزه نگرفتن و کنترل هوس خوردن سخته و با این برکاتی که ذکر کردید و برکاتی که به عنایت حضرت محبوب شاهد بودم اصلا بر آن شده ام تا ایامم بر روزه باشد یا حداقل اگر روزه نیست شبیه ترین به آن باشد و آن شور دعای سحر و لک صمنای افطار را ره مطلوب کنم آیا ممکن است؟ به راستی که خوش گفت مولوی که با یک لقمه اضافی چشم دل کور می شود ـ آه بر آن چند چند لقمه های اضافی و حجاب های دوباره نیست شده و دور کننده آه!
باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه خوبیهای روزه، جوانان نباید نسبت به خود سختگیری کنند تا نفس ناطقهشان اذیت شود. همینکه جوانان مواظب خوردنهای خود باشند که پرخوری نکنند، رویهمرفته ادب ماه رجب را که ماه گستردهشدنِ رحمت الهی است؛ رعایت کردهاند. در این ماه میتوان گفت از طریق تأمّل بر دستورات این ماه «آنقدر ای دل که توانی بکوش». موفق باشید