بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
عرفان نظری نوعی تدبّر و تفکر در کشف و شهود عرفایِ واصل است جهت تبیین شهودات آنها به زبان عقل و استدلال، زیرا اگر سلوک عرفانی همراه با برهان عقلی نباشد خطر آن هست كه انسانها با عصای موسی(ع) بیایند و با گوسالهی سامری بروند. پس در واقع نميتوان از آیه و روایات چیزی را که با اصول برهانی مخالف باشد،استنباط كرد چون انسان مؤمن از طريق عقل، مبنای دین را فهمیده است، حال چگونه میشود عقل به مبانی خود پشت کند؟ آری وَحی میآید و به عقل چیز یاد میدهد و آن میفهمد.
موضوع علم عرفان «حق» است، و موضوع فلسفه «وجود و موجود» است و آنهم «مفهوم وجود» از آن جهت که متوجه مصداق است و از اين جهت بايد بين فلسفه و عرفانِ نظری تفاوت قائل شد.
عرفان نظری در حقیقت حاصل عرفان عملی است. شهود حق و شهود اسماءِ حق عرفان عملی است، حال اگر عارف حاصل شهودات خود را تدوین نمود عرفان نظری پدید میآید و در این راستا بزرگان عرفان میگویند که عرفا اگر چیزی را به عنوان برهان اقامه میکنند «تأنیساً لِلْأفهام» است یعنی جهت اُنس فهم ها چیزی میگویند، ولی یافته را نیازی به برهان نیست. عارف نور حقایق را وِجدان میکند و به یافتهی خود اطمینان کامل دارد.
اگر خواستیم اشیاء را بدون واسطه بشناسیم باید به حضورشان برویم و اگر خواستیم آنها بیایند پیش ما از خود جز «مفهوم» چیزی نمیفرستند. باید از خودی بیرون بیاییم تا با متن خارج مرتبط شویم و اگر این نشد با مفهوم ارتباط داریم. لذا در تعریف علم میگویند: «الصُّورَةٌ الحَاصِلَةٌ مِنَ شَیْئ عِنْدَ الْعَقْل»[1] آن صورت حاصله از شییء است در عقل و ذهن. با توجه به این امر باید متوجه بود که «حقیقت» چیزی نیست که به سراغ ما بیاید ما باید به حضور او برویم و خود را آماده کنیم که بر جان ما تجلی کند، از این جهت میفرمایند: «اَلْعِلم نورٌ یَقْذِفُهُ اللهُ فِی قلبِ مَنْ یَشاء»؛[2] علم نوری است که خداوند بر قلب هر آنکس که او را شایسته دید میاندازد، عمده ایجاد شایستگی است.
عرفان عملی قابل بحث نیست، نه تصور دارد و نه تصدیق، ولی انسان عارف رسالتی دارد که دیگران را همراه خود بیاورد. حال یا با تصرف در نفوس که این نادر است و در این مسیر عارف از «لَحْظ» و یا نظرکردن استفاده میکند و نه از «لفظ» و یا از راه استدلال، که عرفان نظری متکفل نوع دوم است.
پیامبر(ص) تمام حقایق دین را مشاهده کرده و سپس با گوش جان آن الفاظ قدسی را شنید و لذا عرفان به معنی شهود معصومانه، کلِّ دین است. ولی به دلیل اختلاف شهود اهل عرفان، پس عرفان، خطابردار است و باید با کشف معصوم مطابقت شود. ترغیبِ نظر به ملکوت عالم، ترغیب به شهود است، دیدن ملکوت، دیدن قلبی است و نه عقلی و لذا قرآن میفرماید: «أَوَلَمْ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللّهُ مِن شَيْءٍ»؛(اعراف/185) آیا در ملکوت و جنبهی باطنی آسمانها و زمین و آنچه خداوند خلق کرده نمینگرند؟
خطاب قرآن گاهی یا «ایّهاالنّاس» است و گاهی «یاایّهاالّذین امنوا» یا «اولوالألباب» و یا «ایّهاالرّسول». با همه به اندازهی خودشان حرف دارد. راه عمیقتر، راه عرفان است و نه راه استدلال. صاحب دلبودن، درس و...
[1] - مجمع البحوث الإسلامیه، شرح مصطلحات الفلسفیه، ص 11.
[2] - مصباح الشریعه، ص 344.