شرح غزل هیجدهم
"نگهبانی از برکات عیدِ «صیام»"
بسم الله الرحمن الرحیم
ساقیا آمدنِ عید ، مبارک بادت
وآن مواعید که کردی، مَرَوَاد[1] از یادت
در شگفتم که در این مدت ایّام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت
برسان بندگی دختر زر، گو به در آی
که دم و همّت ما کرد ، ز بند آزادت
شادی مجلسیان در قدم و مقدم تو است
جام غم باد مر آن دل که نخواهد شادت
شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت
بوستانِ سمن و سرو و گل و شمشادت
چشمِ بد دور کز آن تفرقهات باز آورد
طالع نامور و دولت مادر زادات
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت
===================
ساقیا آمدنِ عید ، مبارک بادت
وآن مواعید که کردی، مَرَوَاد[2] از یادت
جناب حافظ به ساقی یعنی آن پیر کامل و مرشدِ مُکَمّل که مستکنندهی میِّ محبت و معرفت است با فیوضاتی که به مریدان عرضه میدارد؛ اشاره میکند و آمدن عید را که با سپریکردن ماه مبارک رمضان فرا میرسد، تبریک میگوید به جهت رسیدنِ عید وصال و مقام جمعِ بین کثرت و وحدت. استدعای ایفاء مواعیدی که مرشد کرده است را مینماید. میگوید: ای مرشدِ ساقیصفت! آمدن عیدِ جمع بر تو مبارک باد و آن مواعیدی که در باب عطای بادهی استغراق، به مریدان فرمودهای را از یاد مبر؛ زیرا که سالک در پرتو شخصیت شیخ و مرشدش در تاریخی که در آن قرار دارد، میتواند به انوارِ اسماء آن زمان و زمانه نایل شود.
===================
در شگفتم که در این مدت ایّام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت
در راستای قصهی عشق به مرشدِ ساقیصفت که مرید را در پرتو فیوضاتاش قرار میدهد میگوید: شگفتیام از این است که در مدتی که دچار فراق بودهام و عید وصل ظهور نکرده بود، تو با تجلی اسم جلال و مقام استغنای ذاتیات، از حریفان، «دل» برگرفته بودی ولی آنها به تو «دل» داده بودند. تو «دل» برده بودی، ولی حریفان «دل» به تو داده بودند و چنین نبود که تو «دل» برگیری و آنها نیز «دل» از تو بریده باشند و از سایهی عشق و دلدادگی به تو، خود را خارج کرده باشند. با اینکه در پرتو انوار اسم جلال، ایّام، ایّامِ فراق بوده و تو «دل» برگرفته بودی و به نحوی حریفان را فراموش کرده بودی؛ حریفان، «دل» باز پس نگرفته بودند و در این مدتِ فترت در عشق خود پایدار ماندند تا اینکه عید لقاء سر رسید.
===================
برسان بندگی دختر زر ، گو به در آی
که دم و همّت ما کرد ، ز بند آزادت
به دختر زر که میّ استغراق در عالم جمع و فنا است، بندگی ما را برسان و بگو حال که ایّام روزهداری بهسر آمده و عید وصال رسیده پس تأخیر، مصلحت نیست و وقت تجلیّات مربوطه است؛ زیرا زمینهی این تجلیّات را زهد و صیام یکماههی ما فراهم کرده و همّت روزهداران، تو را از بند خفا آزاد نمود تا فرصت درخشیدن و تجلّیکردنات فراهم شود و آغوش روزهداران، محل دریای توحید گردد.
===================
شادی مجلسیان در قدم و مقدم تو است
جام غم باد مر آن دل که نخواهد شادت
شادی و آزادی ما مجلسیان و حریفان دیرینه، در قدم و مقدم تو است که درخشیدن خود را به تأخیر نیندازی. آنکس که تو را ای عشق! در حال تجلّی و نمود بر عالم و آدم نخواهد، شایسته است که سراسر وجودش گرفتار غم باشد و با عبادات خشک و بیروح خود بهسر برد.
===================
شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت
بوستانِ سمن و سرو و گل و شمشادت
هزار شکر و منّت خدا را که از باد خزانِ ایّام فرقت و جدایی، بوستان زیبای اُنس با تو گرفتار قصور و سستی نشد. معشوق ما از تفرقه خارج شد تا ما به ظاهر صوم و صلات خود مشغول نشویم و از دیدار تو محروم نگردیم.
===================
چشمِ بد دور کز آن تفرقهات باز آورد
طالع نامور و دولت مادر زادات
آری! خدا را شکر که از تفرقه و بیسامانی نسبت به محبوب ازلی نجات یافتیم و آن به کمک طالع نامور یعنی بخت بلند و به كمك دولت مادرزادات بود که همان اقتدار تکوینی انوار عالم ملکوت است. این دو موجب شد چشم بد برای همیشه از این تفرقه دور باد تا مقام جمع و اُنس ما با حضرت محبوب همواره پایدار بماند و برکات عیدی که آمد براي همیشه میهمان خانهی «دل»ِ ما بماند که میهمانِ بسیار دلپذیری است.
===================
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت
ای حافظ! در هیچ حالی این تجلیّات را که در واقع مانند کشتی نوح، پناهگاه تو از طوفان حوادث است، از دست مده؛ وگرنه طوفان حوادث و وزشهای وساوسِ خیال و اوهام بهکلّی تو را از بنیانِ بندگی و اُنس با حضرت محبوب بر خواهند کَند.
با آمدن عیدِ «صیام» شرایط برای تجلیّات اسم ساقی فراهم گشته و شرایط تحقق امیدِ امیدواران به آن ساقی که قلبها را از شراب محبت سیراب میکند، فراهم شده. سالک خود را مخاطب همان خطابی قرار میدهد که حافظ به خود دارد و آن عبارت است از نگهبانی از انواری که سر رسیده، انواری که چون کشتی نوح میتواند انسان را از هزاران هزار وسوسه برهاند و تنها با این خودآگاهی است که خطر بر بادرفتنِ بنیاد شخصیت روحانی انسان دفع و رفع میشود، وگرنه روزهداریِ یکماهه، نتایج لازم را به شخص روزهدار نمیرساند، مگر با نظر به کشتی نوح که سالک در عید «صیام» در آن وارد شد؛ از این به بعد نگهبانی خود از وساوس بسیار سهلتر است از آن جهت که در منظر خود متوجه انسانهای کاملی شده است که آینهی تمامنمای اُنس با حقاند. باید مواظب بود حال که میتوان بهراحتی به وساوس پشت کرد، این موقعیت از دست نرود.
رسول خدا )صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «إذا كانَ أوَّلُ يَوْمٍ مِنْ شَوّالٍ، نادى مُنادٍ: أيُّهَا الْمُؤْمِنوُنَ! اغْدُوا إلى جَوائِزِكُمْ.» ثُمَّ قالَ: يا جابِرُ! جوائِزُ اللّهِ لَيْسَتْ كَجَوائِزِ هؤلاءِ الْمُلُوكِ. ثُمَّ قالَ: هُوَ يَوْمُ الْجَوائِزِ.» هنگامى كه روز اوّل شوّال فرا مىرسد، مناديى صدا بر مىآورد: اى مؤمنان! به سوى جائزههايتان صبح نموده و بشتابيد. سپس فرمود: اى جابر! جائزههاى خداوند مانند جائزههاى اين پادشاهان نيست. سپس فرمود: آن روز، روز جائزههاست. و نيز فرمود: «كُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ فَهُوَ لَهُ إلّاالصِّيامَ، فَهُوَ لى، وَأَنا اجْزى بِهِ.» تمام اعمال فرزند آدم از آنِ اوست، مگر روزه كه براى من است، و من به آن پاداش مى دهم و آن همان لقای محبوب است در آینهی محبت به سفینهی نوح یعنی محبت به محمد و آل محمد(علیهمالسلام).
والسلام
[1] - امیدوارم نرود
[2] - امیدوارم نرود