سلام علیکم: استاد در ارتباط با نگاه به المیزان، آیا با در جریان المیزان قرار گرفتن نیازی به دیگر کتب دینی، به عنوان مثال کتاب آزادی معنوی شهید مطهری و مقالات آیه الله شجاعی و آداب الصلاه امام و از این دست هست یا نه؟ جایگاه رجوع به المیزان در برابر دیگر کتب از بزرگان چگونه است؟ (در این زمینه بحثی طرح کرده اید تا ذهنیتی ایجاد کند)
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر کدام از کتابهای مذکور، افقی را در مقابل ما از انوار توحید میگشاید. البته مبنا را باید همان تدبّر در قرآن قرار داد که تفسیر «المیزان» در این مورد نقش مهمی دارد. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: با عرض پوزش فرصت دهه ی محرم داره میگذره. ما دلمان می خواد برای آقامون سیدالشهداء خون گریه کنیم. چشم مان چشمه خون باشد برای او. میدانم باید از خیلی وقت پیش خودمان را آماده می کردیم ولی نکردیم. لکن یه راهی مقابل ما قرار بدید که از اشک های خونین و خون آلود محروم نشیم. التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال آنچه انسان را به نهاییترین ابعاد خود که مقام عین ربط به حضرت حق است میرساند؛ نظر به انسانی همچون حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» است که در صحنههای خاصی مثل کربلا، نهاییترین ابعاد نهفته انسان را به ظهور آورده است. کتابهایی مثل «کربلا مبارزه با پوچیها» و «راز شادی امام حسین علیهالسلام در قتلگاه» و مباحثی که اخیراً باب آنها باز شد تحت عنوان «کربلا و رازی که شهدا متوجه آن بودند» و نکاتی که در غزل شماره ۱۲۵ در حال تدوین است؛ امید است افقی عرشی نسبت به حضرت در مقابلمان بگشاید. موفق باشید
سلام علیک و رضوانه و ریحانه. پیشاپیش از همه ی عزیزان خصوصا استاد عزیز بایت تصدیق وو تضییع وقت شریفتان عذرخواهم و طلب عفو و حلالیت دارم.
بسم الله الرحمن الرحیم: «يَا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ» آنچه در این آیه برای بنده مهم می باشد ذیل آیه و آنجایی که میفرماید از روح الله نا امید نشوید و جز کافران و آنانی که چشم بر روح توحیدی تاریخ و زمانه بسته اند نا امید نخواهند شد. سخن از فهم زمانه ای است که با روحی توحیدی به سراغ بشر آمده است و در برابر تکانه های سخت و طوفان خروشان نهیلیسم و بشر خود بنیاد قرار گرفته است و با اشارت به آینده ای نظر دارد که افق تاریخ گشایش انسان است و روز موعود آشتی انسان با خود و خدایی که در بستر تاریخ غرب گمشده بود و حالا این بشر جدید است که در پی گمشده ی خود به هر کوی و برزنی سر می زند تا بلکه آن را بیابد و غافل از آنکه یار در کنار اوست و او در بیراهه ها به دنبال اش می گردد.
آن که عمری در پی او می دویدم کو به کو / ناگهانش یافتم با دل نشسته روبرو
در المیزان شریف در تفسیر این آیه ی عزیز نیز سخن از طلب روحی است که منسوب به خداوند است که همان فرج بعد از شدتی است که به اذن خداوند و مشیت او صورت می گیرد. آیا در این آیه، بشارت «روح الله» همان نصرتی نیست که در پیش روی انسان قرار داده شده است و انسان به آن بیش از هر روز دیگری محتاج است؟! «قَالَ وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ» (56 / حجر) و چه کسی جز آنان که راه گم کرده اند و یا آنانی که خود را در تاریخ خود پیدا نکرده اند دچار یاس و سرگردانی میشوند؟! سخن از یاس و پوچی، گرچه شاید دارای تفاوتهایی معنایی باشد یا تلازمی برقرار نباشد، اما سخن در اینجاست که ریشهی یاس بشر امروز دقیقا از درد پوچی تاریخی است که با آن دم خور شده است. و رنجی است که در دوران مدرن زاییده شده است و انسان امروز خود را دچار آن یافته است و فریاد واحسرتای از دست رفتگی تاریخاش به گوش اندیشمندان رسیده و هر کس به فراخور دردمندی و حس همراهی بشر جدید به این فریاد انسان راهی را و افقی را اندیشیده یا سعی بر آن داشته تا در افق آیندهی انسان راهی را که عاری از رنج دیروز و امروزش باشد را در برابرش بگشاید اما تا به امروز در این افق گشایی موفق نبوده است و انسان همچنان در یاس تاریخی فردای پیش روی خود باغ سبزی را که گذر از رنج امروز زمانه اش باشد را نیافته است و این منشا دردهای بی شماری است که تاریخ انسانیت را مبدل به دردهای لاینحل کرده است که یا باید بماند و این درد را تحمل کند و بمیرد و یا باید برای رهایی از رنج طاقت فرسای مناسبات پوچی تاریخ دست به انتحار بزند و خود را راحت کند و یا خود را به انواع ابتذالات و مشهورات و اباحهگری موجود آلوده کند تا کمر درد تاریخی اش را درک کند. اما انسان غافل از آنی است که روحی در تاریخ حاضر است که انسان با حضور در آن روح، این درد تاریخی را در خود هضم میکند و از سرگردانی رنجهای بیشمار امروز راحت میشود و شدت تعب و سختی دوران را در روح و ریحان و رضوان به آرامش بدل می کند! آری تمام سخن در این است که حضور در روح تاریخی چطور و چگونه؟ انسان و انتقال از ساحتی از تاریخ به ساحت دیگر آن متوقف بر حضور در آن تاریخی است که افق بشارت بخش فردای انسان را و گذر از رنج های بیشمار امروزین را در خود به همراه دارد و این جز با نظر به غایت سعادت و کمال انسان و اتصال انسان به لایه های لذت بخش و فرح بخش و پایدار برای انسان میسر نخواهد بود. بشر امروز لذت زده و لذت پذیر است و این تغییر مزاج از ساحت لذات حسی و مادی جز با افق لذت های پایدار اصیل جاودانه ی انسانی اش امکان پذیر نمی باشد علاوه بر آنکه انسان جدید بیش از هر روز دیگری امروز به تغییر سخت و افق تاریخ نزدیک تر است چرا که احساس پوچی و بیهودگی و سرخوردگی بیش از هر زمان دیگری او را فرا گرفته است! پس کافی است تا افق سیر حضور انسان در عالم هستی را و لذت پایدار و ابدی بودن انسان را و شوق دیدار با خود بودن در عین حقیقت و با خدا بودگی را به روی او بگشاییم. آنگاه آغوش مشتاق انسان را به این حقیقت و مسیر مقدس مشاهده می کنیم. کاری که امام با روح حقیقت جو و حقیقت طلب انسان امروز کرد! امام فهمید بشر، تشنه ی کمال حقیقی است و خسته از تاریخی است که انسان را زنجیر لذات حسی کرده است لذا روح تاریخ بشر با انقلاب اسلامی همراه شد و اینچنین در انسانها اثر گذاشت و خالق اراده ها و رفتارهای اختیاری جدیدی در انسان شد که سابقه اش در انقلاب نبوی مشهود بود. نه آنکه انقلاب اسلامی ما بر آمده از فقر و رنج و گرسنکی باشد!! کدام انقلاب با درد و رنج گرسنگی پیروز شده است که انقلاب اسلامی بشود؟ انقلاب اسلامی انقلاب معنایی بود، انقلاب باز گشت روح الله به تاریخ ، انقلاب حضور انسان جدید با نظر به افق حیات قدسی و معنویت و عبور و گذر از عصر مدرن و بشر نهیلیست زده! انقلاب اسلامی درست نقطه ی مقابل روح عالم مدرن ساحتی از روح را مقابل انسان گشود که انسان را انسان تر می کند و این جز با حضور در تاریخ روح الله که نصرت و تایید خداوند را بهمراه دارد و آیِنده ای جز این برای بشر فردایی متصور نیست را به عالم آورد. برای این سخن شواهد فراوانی از آیات قران وجود دارد که تمامی فتح و گشایشهای انسان در تاریخ به تایید همان رَوح در تاریخ است و تایید رَوح بوده است. سحن در این است که باید و باز باید و دوباره وباز دوباره باید با بشر امروز از تاریخی که در آن حاضر است و روح ناکامی های امروزیناش سخن گفت و فراخنای گشوده ی فردای تاریخ روح الله را در پیش چشم او حاضر کرد تا در تاریخ دچار خود گمگشتگی و پوچی و سردی و بن بست نشوو و فردایی که در انتظار اوست تا در آن تنفس کند را این رُوح عالم مدرن از او نرباید تا صبح طلوع رَوح الله را ادراک کند. باید مصادیق طلوع و ظهور نور تاریخ روح الله را در عرصههای مختلف پیش روی چشم انسان پر رنگ کرد باید صحنه های حضور فرح بخش و فرخ بخش انسان فردایی را به او نشان داد (حاج قاسم ها، حججی ها، صدرزاده ها، همدانیها و باکریها و همتها و.....) باید تلالو جمیل تاریخی که او را در بر میگیرد و از چنگال لذت سرد و ناپایدار علم حسی نجات می دهد را به او متذکر شد (فریاد ظلم ها و ستم هایی مردم جهان، ستم استکبار جهانی، قدرت جبهه ی مقاومت، شکست غایت و اهداف استکبار در منطقه، حضور جهانی شیعی، اربعین، و هزاران جلوه ی حضور منطقه ای و بشری انسان) سخن از طلوع همین روح الله است که جز آنانی که حاضر نیستند این روح الله را ببینند به آن کافر و از آن حضور ناامید می باشند.
این سخن مقدمه ای بود برای تفصیل سخنان بعدی و راهی برای گشودگیهایی پیش رو باشد که متذکر شویم و هم کلام و هم سخن شویم تا فردای بشر را پیش چشم او حاضر کنیم تا انسانها در آن حاضر شوند و روح الله آنان را در برگیرد. والسلام
باسمه تعالی: سلام علیکم: «جانا سخن از زبان ما میگویی» و حقیقتاً «وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ» و منظور از کافر، تنها منکر خداوندبودن نیست، منظور کسی است که حقیقت را در جلوههای مختلف آن انکار میکند و در نتیجه از آن مددهای لطیف الهی یعنی «رَوح الله» که بنا است به سوی او آید، محروم میشود و این همان یأسِ تاریخی است که به خوبی بدان اشاره کردید و گرفتارشدن در انواع رنجها و بنبستها. تنها کافی است به وعده الهی امیدوار شویم که خداوند نتیجه کار شهدا را به جامعه و تاریخ برمیگرداند و این مهمترین نکتهای است که باید بدان فکر کرد زیرا بعد از آنکه فرمود شهدا، حیاتی غیر از حیات دنیایی و حیات برزخی دارند و بشارت میدهند به آیندگان که نگرانِ تنگناهایی که با آغاز تاریخی دیگر به ظهور میآید؛ فرمود: «وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ» (آلعمران/۱۷۱) و این یعنی پاداش سلحشوران جبهه مقابله با استکبار را که نفی استکبار و احیای حیات دینی بود را، خداوند برای آنها در تاریخی که شروع کردهاند خواهند داد. و این است آن بشارت اصیلی که میتوان حکیمانه بدان نظر کرد و آیندهای را مدّ نظر داشت غیر از آنچه که امروز با آن دست به گریبان هستیم. موفق باشید
موضوع؛ داوری داوری در سروش سروش. با سلام: جهان غــرب و اتمام سودای حکومت بر ابناءبشری، در این برهه از تاریخ بشر، چیزی نیست که نیازمند برهان چینی و علت گشایی باشد، بروز نهیلیسم و پوچگرایی در زندگی فردی و جمعی بشر برای هیچ کس پوشیده نیست وقتی نگاهی به تیتر اخبار جهان نظر کند، خودکشی چهرهای معروف و نامعروف، قتل و غارت و..... حاکی از آنست که امروز دیگر انسان از جهــان تکنولوژی تصور چند دهه قبل را ندارد، چرایی در این رشد، مشکوک بوجود آمده است، که طرف مقابل تاب جوابگویی اش را ندارد، واقعا چه نیازی بود برای انسان که تکنولوژیی که روزی باهدف افزایش آسایش و آرامش پذیرفته بود را با این چهره متفاوت از تبلیغات اش بپذیرد، در این میان که فیلسوفان تکنولوژی همچون سروش که عمری از ضرورت پذیرش این، پدیده بظاهر انسانیِ بباطن بس غیر انسانی، که خود گره میزند و راهکار گشودن گره میدهد، صرف کرده اند، تئوری پذیرش ارائه دهند تا حداقل پوچی ایی که در خود حس میکنند را به مصداق مخدری، تخدیر خویش کنند، لذا گفت «نمیتوان بین مبانی دینی به خصوص دین اسلام و پیشرفتهای فناورانه تکنولوژی آشتی برقرار کرد» و چون نمیشود و از طرفی لازمه زندگی تکنولوژی است، پس کفه بطرف علوم، سنگینی دارد، در مقابل این تفکرات دکتر داوری ها نیز موضع دارند، مواضعی که راهکار انتخاب کمیتی نیست، که خرد و عقل و دل را در استیصال انتخاب ناسره از سنگینی کفه ها ترازو مجبور کند، راهکاری است اتحادی! نه پس زدن بلکه اصلاح کردن،! لذا در کتاب خود فرمود «برای برهم زدن نظام توسعه_نیافتگی آموختن علم، فلسفه، ادب و پرداختن به پژوهش لازم است اما کافی نیست شاید از این راه بتوان به ظواهر توسعه دست یافت اما برای استوار کردن بنیاد توسعه، رسوخ در تفکری که بنای توسعه بر آن است، شرط است. خرد سیاسی در زمان توسعه نیافتگی، ص ۴۱» رسوخی که با خود باید کرد نه تجدد و خودبازی! و نه برای پذیرفتن او بلکه درک ضرورت او.... البته که این میزان به کام آنان خوش نخواهد آمد، چه خوش گفت مولانا «تا نگردی او ندانی اش تمام / خواه او نور باشد یا ظلام» آنانی که در اصل با فلسفه ملاصدرا در جنگ بودند نهایتا با رهبری ولایت فقیه مخالف شدند و قهرا با ملت و امت مخالف خواهند شد، چرا که اساس نظر ایشان در غروب غرب و ظلمات اش، پایه عقل را بر خود دروغین اومانیسم بنا کرده اند نه خود بندگی!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. به همین جهت میتوان فکر کرد راه حلِ حقیقی، حضور «در جهان بین دو جهان» است که ذات انقلاب اسلامی رسالت تحقق آن را دارد و اتفاقاً در شرح کتاب «خرد سیاسی در زمان توسعهنیافتگی» تأکید بر نکاتی از آن کتاب شد که معلوم گردید جناب آقای دکتر داوری به موارد ظریفی ماورای جهان توسعهنیافتگی نظر دارند. موفق باشید
سلام و درود: استاد عزیزم ظلمی که توسط مسولین فاسد ستمگر و نالایق بر دین و اعتقاد اینملت رفته گناه نا بخشودنیست و بددتر آن که امثال حضرتعالی کوچکترین انتقادی نمیکنید به نمونه زیر توجه بفرمایید. محمد زکایی استاد حوزه علمیه قم: آینده نشان میدهد ایران تبدیل به بیدینترین و سکولارترین کشور مسلمان خواهد شد. ما باختیم، خیلی بد باختیم اخیراً مشاهده شده در فضای مجازی از مرگ روحانیت، مردم ابراز شادی میکنن. دلیل این شادمانی ملی از مرگ یک انسان چیست؟ کجای دنیا مردم یک کشور از مرگ یک انسان چنین به وجد میان؟ آیا مرگ یک انسان میتواند شادی بیاورد؟ اگر دقیق شویم در می یابیم شادی مردم از مرگ یک انسان نیست شادی آنها از مرگ یک عقیده و یک تفکر رادیکال است که خود را در قالب شادی از مرگ یک نماد آن تفکر به نمایش میگذارد. و این برای آینده آن عقیده بسیار خطرناک است. 👈در آیندهای نه چندان دور با خارج شدن نسلهای گذشته دهه ۴۰ به پایین از زندگی دیگر چیزی به نام مذهب و اعتقاد در بین نسلهای جوان کمتر خواهیم دید و شادی امروز مردم در مرگ یک روحانی اولین نشانههای مخالفت عمیق و قلبی مردم با ایدئولوژی سیاسی میباشد. مردم عامل فقر و بیچارگی و گرفتاری خود را در این ایدئولوژی میبینند و با مرگ هر نفر خصوصاً از مسولان شادی خود را بروز میدهند. به نظر میرسد سیاست آسیب فراوانی به دین و مذهب در کشورمان وارد ساخته هر کدام از ما متوجه فاصله گرفتن از اعتقادات مذهبی در بین آحاد مردم شدهایم. تنها راه نجات دین و مذهب از آسیب بیشتر، خروج روحانیت از پستهای حکومتی سیاسی و پرداختن به مسایل اعتقادی جامعه هست که البته دیر شده و نسلهای ۵۰ تا۹۰ اکثراً بدون مذهب و اعتقاد دینی هستند. 👈 پنهان نمودن صورت مسله نمیتواند از آسیب بکاهد. در تلویزیون ما تنها جامعهی دین دار و متدین نشان داده میشود ولی در زیر پوست شهر همه ما میدانیم دیگر چیزی به نام دین در بین اکثریت مردم کمتر موضوعیت دارد. ما نتوانستیم طی ۴۳ سال بر اعتقادات بیافزاییم یا حداقل حفظ کنیم. با تمام بودجههای چندین هزار میلیاردی دهها نهاد دینی حوزههای علمیه عملاً خروجی آنها صفر و حتی منفی بوده است. دین اسلام هرگز این نیست که ما داریم تبلیغ میکنیم. ما ظاهرسازی و تبلیغ را بر تربیت نسل ترجیح دادهایم. اگر در خانوادهی اقوام خود بنگریم، متوجه میشویم به جز چند پیرزن و پیرمرد که آنها هم تربیت شدهی سالیان بسیار دورند دیگر اغلب پرورش یافتگان جمهوری اسلامی حتی نماز نمیخوانند که هیج تمام مظاهر دین را تمسخر میکنند. حال هرچه مسولان در تلویزیون اصرار بر دینداری جوانان نمایند. آینده نشان میدهد ایران تبدیل به بیدینترین و سکولارترین کشور مسلمان خواهد شد. نشانههای این تغییر بنیادی در رفتارها و دهن کجیهای جوانان و مردم به آنچه مسولان میگویند و میخواهند مشخص است. استقبال مردم از نوروز و جشن سرور بینظیر مردم از آثار این تغییر بنیادی در عقاید مردم است. خداوند همهی علمای دین را که سالانه ملیاردهها تومان بودجه برای حفظ اسلام میگیرند را نخواهد بخشید. ما هم نخواهیم بخشید. اگر همین بودجهها را صرف زدودن فقر میکردند بیشتر ارزشمند بود تا آنچه تا کنون دیدهایم ما مسلمانیم و اگر میگذاشتند خودمان عقایدمان را حفظ میکردیم. اما متاسفانه چنین نشد. ما فاصله داریم از اسلام آن هم بسیار زیاد. برخی طلبه ها به من می گویند ما نمی توانیم با لباس روحانیت بیرون برویم از بس مورد ناسزا وسخنان ناروا قرار می گیریم. یک روز یکی از طلبه ها به من گفت فرزندی دارم چهار ساله دستش را گرفتم تا برای خرید به بازار برویم هنگام خروج از منزل به من گفت اگر با لباس بیایی من با تو بیرون نمی آیم، آنجا تمام وجودم را سراپا شرمساری گرفت. به یاد سخن مرحوم آیت الله طالقانی افتادم که می گفت روحانیت اگر وارد حکومت شود نه تنها خود که دین را نیز از بین خواهد برد. به منزل باز گشتم لباسم را در آوردم و درعالم تنهایی گریستم. همسرم متوجه حال خرابم شد، پرسید چرا منقلبی؟ گفتم چرا نباشم. امروز بیست سال تحصیل مرا در حوزه فرزند خرد سالم به چالش کشید. ما باختیم خیلی هم بد باختیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار است و باید به ذات انقلاب اسلامی که مقابل استکبار است، فکر بفرمایید و اینکه به لطف الهی اسلام، در صحنه انقلاب اسلامی به عالیترین شکل در این زمانه ظهور کرده تا سرنوشت جهان سکولاریسم به ساحت گرایشِ به حقیقت سوق پیدا کند. حداقل خوب است نظری به گفتهها و تحلیلهای آقای علیزاده که در لندن و دور از این کشور متوجه جایگاه تاریخی انقلاب شده است؛ انداخته شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/13944. اخیراً عرایضی در نظر به سوره انشراح شده است امید است موجب تفکری گردد که جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی در سنن الهی را بتوان درک کرد. https://eitaa.com/matalebevijeh/13948. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: بنده در کلمات شما در مورد سنت نبوی چیز عجیبی که مشاهده می کنم این است به راحتی احکام را حمل بر تاریخی بودن و... میکنید همان کاری که اگر بقیه بکنند تکلیفشان روشن است. مثلا اینکه چند همسری با فرهنگ ما سازگار نیست و... و شخصی از آن یک تحلیل عرفانی کرده که زن عشق به وصال شوهر در آن دنیا دارد و...! که در کانال شما دیدم آیا حضرت علی علیه السلام مشتاق فاطمه نبودند؟! این چه کلامی است؟ حرف شما جاده صاف کن توهین به قرآن نیست که این را خیانت ندانسته؟ آقای قاسمیان از ترویج آن پرهیز کردند اما تلاشی کردند که این حکم خداوند خیانت تلقی نشود اما شما انگار کلا انصراف داده اید و دوست داشتید این آیه نباشد دوم اینکه استاد بالاخره ملاک این تاریخی بودن و فرهنگ ما و آنها چیست؟ به تازگی متنی دیدم که تحلیلی در چند صفحه کرده بود که نماز صبح باید به تاخیر بیافتد و آن زمان خواب ها اول شب بوده و الان دیر وقت شده حتی در خانواده های عادی و... و نماز قضا شده و حیف می شود و.... بر اساس تحلیل شما بهتر نیست این را هم بر فرهنگ خودمان که هیچ فرهنگ جهانی امروز تغییر دهیم البته ایم مسئله در رابطه به این کار شما خیلی وقت بود در نظرم بود تا الان که این سوال را دیدم و جواب شما متعجبم کرد اینکه تمام اهل بیت چند همسر داشتند و کنیز و... آیا نشان از چیزی نیست؟! البته که جامعه ما نیازی به ترویج چند همسری ندارد به علت هم تعداد بودن مجرد های زن و مرد و... اینکه در سوال گرفتن یک زن دوم حای از روی میل جنسی که ابتدای ازدواج است و آنرا به گوسفندان نسبت دادن درست است؟ با این منطق به فقرا هم کمک نشود تا راه خدا را بهتر بروند اگر کسی قصد خیر دارد هرچه دختر خوب و یا پسر خوب دید اول به دیگران معرفی کند؟ والا با حیوانات که حمله و غذای خوب و مادیان را از آن خود می کنند تفاوتی ندارد! و یا در حکم دادن قسمتی از زکات برای بدست آوردن قلوب دیگر افراد خارج از اسلام اگر اسلام منطق و جانی دارد مردم را جذب کند و الا این منطق حیوانات است که علوفه بریزیم تا مردم جمع شوند اگر قصد خیر دارید با علوفه ریختن خلق را جمع نکنید و.... واقعا اینها منطق است؟! این چطور بیانی است؟ با این روش و منش دین را تفسیر و تحلیل می شود کرد؟! شما هم تقریبا مهر تایید زدید! شما به طور عجیبی در مسئله زن همه چیز اسلام را تأویل به عربیت می کنید! از این مسئله تا ارث و میراث تا جایگاه آنها تا همین اخیر در یکی از سوالات خرج و مخارج و... واقعا کسی در یک مسئله دیگر همین کار را با دین بکند جواب شما چیست؟ واقعا با این روش شما نسبت شما با ازدواج فقط در دو قسم مذکور است که ذکر شده؟ و یا در مورد حجاب و ... با منطق شما به نظر می آید می شود آنها را حمل بر عربیت کرد فرهنگ ایرانی هیچ وقت اینطور پوشیده به طور اسلامی نبوده کم و زیاد بوده آنجا هم نظرتان همین است؟ واقعا در این مسئله بسیار عجیب است و منطق فهم سنت نبوی و قرآن شما در این مسئله زمین تا آسمان در جا های دیگر تفاوت دارد و بی پروا همه را تاریخی میکنید. خواستم علت را جویا شوم البته ما قسمت مهمی از دین فهمی خودمان که چیزی هم نیست از شما داریم اما شخصی که فهم فلسفی قدرتمند در قرآن را ظریفانه تنگناهایش را متذکر می شود و ...چگونه در این مسئله به راحتی آیات را کنار می زند واقفا از آیات ارث و قوامیت و... با نگاه خودتان فهمی در رابطه با زن بدست نمی آورید؟! اگر مصلحت زمانه است بگویید گرچه مصلحت ممکن است دویست سال به طول بیانجامد اما فرع را جای اصل قرار ندهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عنایت داشته باشید این، روش علمای ما است که مکان و زمان را در حکم، مدّ نظر دارند و حضرت امام مکرراً بر آن تأکید میکردند. ۲. ابداً چنین چیزی در کلمات بنده نیست که حضرت علی «علیهالسلام» مشتاق حضرت زهرا «سلاماللهعلیه» نباشند. مگر چنین چیزی ممکن است که روحهای بزرگ، طالب و مشتاق همدیگر نباشند؟!! ۳. اینکه مقام معظم رهبری فرمودند چند همسری با فرهنگ ما نمیخواند؛ امری است که به تجربه با آن روبهرو شدهایم و عملاً کانون خانوادهها از هم پاشیده است. موفق باشید
سلام: با توجه به وحدتی که انسان در نفس مشاهده می کند و از مجردترین ابعاد تا جسم همه یک حقیقت هستند و روح مجرد تماشا نمی کند که مثلا جسم دچار درد یا لذت شده است بلکه خود لذت یا درد را تجربه می کند و می چشد حال اگر این وحدت را رقیقه ای از وحدت وجود بدانیم آنگاه خداوند تمامی احوالی که بر ما رخ می دهد را تجربه خواهد کرد و اوست که لذات و آلام ما را احساس خواهد نمود بنابرین تجربه بهشت و جهنم را او درک می کند و چگونه خود را با آن عذاب های شدید و غلیظ معذب خواهد کرد؟ مگر نفس خداوند سراسر ابتهاج نیست این عذاب ها در کجای نفس او قرار می گیرد؟ البته عذاب کشیدن خداوند شاید باعث شود از گناه دست بکشیم درین دنیا که با معصیت موجب رنجش او می شویم دران دنیا نیز خداوند باید عذاب کارهای ما را متحمل شود. البته سوال دیگری اینجا مطرح می شود چون گناه بعضا لذت بخش است چگونه خداوند هم از گناه لذت می برد هم با آن مخالف است و موجب رنجشش می شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: جسم، به اعتبار ناقصبودن و نداشتن کمالِ کامل دچار درد میشود و چون خداوند عین کمال است اینگونه احوال برایش معنا ندارد همچنان که در ذات جزیی در رابطه با رفع نقص جزئی میباشد. در حالیکه حضرت حق عین لذت و ابتهاج است. موفق باشید
سلام وقتتون بخیر استاد: من یه چند وقتیه که احساس میکنم ایمانمو نسبت به خدا از دست دادم. میدونم که دنیایی که با این نظم ساخته شده حتما ناظمی داره کلی دلیل هم دارم که خدا وجود داره ولی نمیدونم هر موقعی که دارم به خدا فکر میکنم احساس میکنم ایمانی بهش ندارم و این خیلی آزارم میده. من نماز میخونم الانم روزه ام ولی نمیدونم چرا به همچین چیزایی فکر میکنم. ازتون خواهش میکنم راهنماییم کنید. ممنونم ازتون
باسمه تعالی: سلام علیکم: این خود، در جای خود مژدهای است تا متوجه باشید با آن ایمانِ دیروزین، امکان حضور در این تاریخ ممکن نیست و در همین رابطه خداوند میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا». پیشنهاد میشود در این رابطه به نکاتی که کاربر محترم سؤال شماره 34811 مطرح فرمودهاند رجوع فرمایید. موفق باشید
با سلام خدمت کاربران عزیز: حتماً در جریان هستید که موسم، موسم زیارت اربعینیِ حضرت سیدالشهداء«علیه السلام» است و به جهت سفر اربعینی چند روزی از پاسخگویی به سؤالات کاربران محترم معذور هستیم. با آرزوی توفیق برای همه رفقا و امیدواری به دعایتان در امر بهره مندیِ هرچه بیشتر در سفری که معلوم نیست آسمان به زمین آمده است و یا زمین را آسمانی کرده است!! فدای آنهایی که در حال پیاده روی هستند و از آن بیشتر، فدای دلدادگانِ جامانده که با اشکهایشان گامهایی به سوی عرش در قرب امام برای خود به میان می آورده ند. موفق باشید
با سلام خدمت کاربران عزیز: حتماً در جریان هستید که موسم، موسم زیارت اربعینیِ حضرت سیدالشهداء «علیه السلام» است و به جهت سفر اربعینی چند روزی از پاسخگویی به سؤالات کاربران محترم معذور هستیم. با آرزوی توفیق برای همه رفقا و امیدواری به دعایتان در امر بهره مندیِ هرچه بیشتر در سفری که معلوم نیست آسمان به زمین آمده است و یا زمین را آسمانی کرده است!! فدای آنهایی که در حال پیاده روی هستند و از آن بیشتر، فدای دلدادگانِ جامانده که با اشکهایشان گامهایی به سوی عرش در قرب امام برای خود به میان می آورده ند. موفق باشید
سلام علیکم استاد جان: بعضی افراد این شبهه را مطرح میکنند که امام خمینی از اول موافق جمهوریت نبودند و حتی با بیان ولایت مطلقه فقیه مخالفت خودشون رو با جمهوری ابراز کردند! اما بالاخره تحت جوی که آن زمان وجود داشت جمهوریت را هم پذیرفتند! اگر مردم همان اول انقلاب بر حکومت اسلامی پافشاری میکردند، این مشکلات ناشی از انتخاب مردم به وجود نمیآمد! مگر امام واقعا راضی بودند بازرگان نخست وزیر شود؟ از نظر شما جواب این شبهه چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: درست قضیه بر عکس آن است و آن کسی که با بصیرت تاریخی خود بیش از همه بر جمهوریت تأکید داشتند، حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» بودند. کمی به جملاتی که ذیلاً از ایشان در همان اوایل انقلاب مطرح شد؛ بیندیشید تا ملاحظه شود آن مرد چه اندازه به معنای واقعی، متوجه مردم و جمهوریت بودند. موفق باشید
حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» در جلسهای که سال 58 با اعضای مجلس خبرگان داشتند فرمودند: من سفارش می کنم به آنهایی که خدای نخواسته یک آرایی دارند بر خلاف مسیر ملت، من سفارش میکنم به آنها، که طرحشان را و آرایشان را بگذارند برای یک وقت دیگری و یک وقتهای دیگری این کارها را بکنند، حالا وقت این نیست که آرائی که خلاف مسیر ملت است اظهار بکنند و حیثیت خودشان را در بین ملت از بین ببرند. من میل ندارم حیثیت آقایان از بین برود در بین ملت. اگر در این مجلس یک چیزهایی و یک حرفهایی زده بشود که برخلاف مسیر ملت است، اینها وجاهت خودشان را از بین ملت می برند و خدای نخواسته بعدها برایشان خیلی نفع ندارد. همان مسیری که ملت داشتند، همین چیزی که اگر می خواهید مطابق با میل خودتان دمکراسی عمل بکنید، دمکراسی این است که آراء اکثریت، و آن هم این طور اکثریت، معتبر است؛ اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است ولو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمی خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش هست. شما هم خواهش می کنم از اشخاصی که ممکن است یک وقتی یک چیزی را طرح بکنند که این طرح برخلاف مسیر ملت است، طرحش نکنند از اوّل، لازم نیست، طرح هر مطلبی لازم نیست. لازم نیست هر مطلب صحیحی را اینجا گفتن. شما آن مسائلی که مربوط به وکالتتان هست و آن مسیری که ملت ما دارد، روی آن مسیر راه را بروید، ولو عقیده تان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است. خوب، باشد. ملت می خواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را می خواهد. ملت رأی داده؛ رأیی که داده متَّبع است. در همۀ دنیا رأی اکثریت، آن هم یک همچو اکثریتی، آن هم یک فریاد چند ماهه و چند سالۀ ملت، آن هم این مصیبتهایی که ملت ما در راه این مقصد کشیده اند، انصاف نیست که حالا شما بیایید یک مطلبی بگویید که برخلاف مسیر است. یعنی انصاف نیست، که نمی شود هم، پیش نمی رود. اگر چنانچه یک چیزی هم گفته بشود، پیش نمی رود؛ برای اینکه اولاً مخالف با وضع وکالت شما هست و شما وکیل نیستید از طرف ملت برای هر چیزی. و ثانیاً بر خلاف مصلحت مملکت است، برخلاف مصلحت ملت است؛ برخلاف مصلحت خود آقایان است.(صحيفه امام، ج9، ص: 304)
مدتی است میران شده ام. دنبال خود واقعی و الهی خود میگردم. نمیدانم از کجا شروع کنم. فقط میدانم غیر از خود طبیعی خود چیز دیگری هست که باید به او توجه عمیق داشته باشه. مدت ها بود در خیالات خود منغمر شده بودم و کم و بیش هستم. راهکاری بدهید که ان شاء الله از این عالم خیالات خارج شوم. استاد من احساس درد میکنم. درد دوری، بیماری از جنس فراق در حد خودم، یک طلبه فلسفه خوان گره ذهنی من ان شاء الله حل بشود از کجا باید شروع کرد اول راه کجاست؟ چگونه میتوان درک درستی از «نحن اقرب الیه من حبل الورید» داشت؟ چگونه میشود این مطلب را وجدان کرد؟ (از نظر فلسفی هم تقریر کنید ممنون میشم) تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: با «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و سپس با رجوع به قرآن از طریق تفسیر «المیزان» ان شاءالله به مطلوب خود خواهد رسید. موفق باشید
با سلام احترام و تشکر: به نظر شما اگر از کتاب های مرجع عرفان و فلسفه، اختلاف نظرات و استدلال های مطرح شده، را حذف کنیم، چقدرش باقی می ماند؟ و آنکه می ماند چقدر نتایج عملی و کاربردی موضوع را مطرح کرده؟ یا اینکه الان چه نویسندگانی با این رویکرد بیان نتایج کاربردی موضوعات قلم می زنند؟ مثلا کتاب در مورد نفس و یا موضوعات آن نوشته شده ولی غالب مطالب متمرکز روی اثبات تجرد نفس است. حالا این را قبول داریم بعدش را بگو.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً عرفان و فلسفه هر کدام مبناهایی دارند که آن مبناها، اصل و اساس آن علوم می باشند و آنجا بحث اختلاف در نظریهها نسبت به آن علوم نیست، بلکه بحث گسترش هر کدام است توسط صاحبنظران. موفق باشید
عرض سلام و ادب و ارادت خدمت استاد طاهرزاده گرانقدر و عزیز: مطالعه کدام کتاب شما می تواند کمک کننده باشد برای فهم این دو موضوع که در صوتها زیاد تکرار میشود: در رابطه با زمان شناسی و درباره بودن در تقدیر امروزمان. ضمن تشکر از خداوند منان عاجزانه میخواهم شما را مشمول دعاهای خیر امام زمان علیه السلام قرار دهد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته مباحث اخیر از کتاب «سلوک ذیل شخصیت....» گرفته تا کتاب «گوش سپردن به ندای بیصدای انقلاب اسلامی» و مباحث «انقلاب اسلامی، جهان بین دو جهان» و پس از آن مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار و وارستگی» همه از تفکر تاریخی و زمان شناسی سخن میگویند. میتوانید از کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» شروع بفرمایید. موفق باشید.
با سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار و گرامی: استاد این چه رازی ست که احساس پوچی و بی معنایی زندگی افراد در این دوران شدیداً گره خورده ست با نوع نسبت افراد با پدیده انقلاب اسلامی و ایمان به آرمانهای آن. به طوری که طبق تجربه شخصی این حقیر که در برخورد با ایرانیان خارج و داخل کشور داشته ام به وضوح شاهد این امر هستم که هر چه افراد بیشتر از انقلاب اسلامی فاصله گرفته اند و نسبت به آرمانهای این انقلاب بی اعتقاد شده اند به همان اندازه دچار پوچی و گرفتار بی معنایی شده اند؛ اعم از مذهبی یا غیر مذهبی. و بالعکس هر چه افراد خود را بیشتر در آیینه انقلاب اسلامی و آرمانهای آن جستجو کرده و نسبتی با آن برقرار کرده اند به همان اندازه از پوچی دوران رهایی پیدا کرده و احساس بی معنایی کمتری میکنند و این امر به خصوص در مورد آرمان فلسطین و وقایع اخیر خیلی مشهود است. به طوری که هر کسی در موضوع جنایات جنگی رژیم صهیونسیتی و فجایع انسانی کنونی غزه سکوت اختیار میکند و یا آرمان مقاومت فلسطین را زیر سوال میبرد از پوچی خود پرده بر میدارد و خود را به دست خود رسوا می سازد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً این رازی که میفرمایید راز این زمانه و تاریخ است برای جدایی بدترین انسانها یعنی «شرّ البریّه» در مقابل بهترین انسانها یعنی «خیر البریّه». دقیقاً متذکر نکته مهمی شدهاید که همان راز نیستانگاری و نیهیلیسم است که بشر مدرن و غربزده گرفتار آن شده در مقابل آن احساس حضور بیکرانه اکنون جاودانه به سوی حق. در همین نکته یا حضور در تاریخی است که با انقلاب اسلامی شروع شده و یا باقیماندن در تاریخی است که استکبار شکل داده. موفق باشید
۱. ای برادر تو همان اندیشه ای / مابقی خود استخوان و ریشه ای. سلام استاد: در مورد کتاب آشتی با خدا باید چطور معارف رو در قلبمون اضاف کنیم که با آن معارف زندگی کنیم؟ ۲. این معارف شامل چه چیزی میشود؟ ممنونم از راهنماییتون
باسمه تعالی: سلام علیکم: چنانچه انسان در وادی معرفت نفس وارد شود، خود به خود آن معارف را در خود مییابد. موفق باشید
سلام استاد: خسته نباشید. اگر کسی مکسَّر اسم الرحمن را بعد از هر نمازی دویست و نود و هشت بار بگوید تمام مخلوقات دوستدار او شوند و دشمنان بر وی مهربان شوند. معنی مکسَّر چیست؟ استاد شما فقط یک کتاب در مورد اسما الهی دارید و این کم است بنظرم. مطلبی به تازگی از استاد شجاعی منتشر شده است، که خواندم، انگار آبیست که به تشنه رساندند. مبحث انسان شناسی، ایشون فرموده اند. خداوند اسمهای خودش را به حضرت آدم یاد داد؛ تا آدم بداند مسیر پیش روی زندگی او فقط یک چیز است: «او باید یکی یکی این اسم ها را تمرین نموده و در درون خودش تولید کند.» و سرمایه ما هنگام مرگ، تعداد اسمهایی از خداست که در ما فعال شده است. توصیه میکنم به دوستان و جویندگان حقیقت که با استاد شجاعی و دکترشهریار زرشناس آشناییت ندارند. این دو بزرگوار کم از استادطاهر زاده ندارند. کتب و مباحث ایشان را دنبال کنند. روز و روزگار همگی خوش. استاد در پناه حق.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در مورد مکسَّر اسم الرحمن چیزی نمیدانم. ۲. اتفاقاً بنده برای هر دوی آن بزرگواران ارزش زیادی قائل هستم و امیدوارم رفقا از انس با آثار آن عزیزان بهره لازم را ببرند. موفق باشید
سلام استاد عزیز: بنده پرسشگر شماره ۳۵۳۴۷ هستم بحث اخیر را پیگیر کردم خصوصا مقدمه جلسه سوم تفسیر سور انشراح گویا برای بنده بود. خواستم بگویم ایستاده ایم دگر بار خواهیم ایستاد. یاعلی
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله در راهی که خداوند مقابلتان گشوده است، مؤید باشید. و باز حرف بنده آن است که: «راستی را! اگر در چنین حضوری و در چنین تاریخی که اینگونه انسانها بزرگ میشوند، حتی بزرگتر از مسلمانان صدر اسلام که تاریخی را به نام تاریخ اسلام با خود به میان آوردند، آیا به همان اندازه که حضور در این تاریخ بزرگ است، غفلت از این حضور به همان اندازه سهمگین و سقوطآفرین نیست؟ سقوط انسان در چنین شرایطی همان نیستانگاری است که مخصوص انسان در آخرالزمان است و راز نیستانگاریِ این دوران را باید در این غفلت سهمگین جستجو کرد.» موفق باشید
سلام: از کجا بدانیم هنگامی که شیئی را نمی بینیم، لمس نمی کنیم و به طور کلی مورد احساس و ادراک ما نیست همچنان وجود دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید بتوانیم از طریق عقل متوجه وجود آن شویم. موفق باشید
سلام و وقت بخیر: استاد مگه این نیست که خدا پیوند (ازدواج) بنده هاش رو دوست داره. مگه این نیست که اگه ازدواج به تاخیر بیافته گناه زیاد میشه؟ خب پس چرا در ازدواج بعضی بنده ها خدا فاصله رو مصلحت قرار میده؟ آیا ازدواج جدا مسئله مهمی در رسیدن به سعادت و احساس خوشبختی انسانِ یا اینکه ما مجرد ها زیادی داریم شلوغش میکنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوعِ حساسی در میان است و شرایط خاصی پیش آمده. لذا از یک طرف باید با صبر، به سجایای اخلاقی و معرفتی فکر کرد و از طرف دیگر باید زندگی را طوری تغییر دهیم که ازدواج، ممکن شود. تصورات غلط ما، حجاب بزرگی است در عدم تحقق زندگی ساده. باید تغییرات اساسی نسبت به شکل زندگی بوجود آید. مهم، کنار هم بودنِ زوجین است حتی در یک اطاق زیر این آسمان. موفق باشید
بسمه تعالی. سلام علیکم: خدا قوت استاد یک کتاب یا... جامع در ارتباط با شهوت معرفی میکنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان نسبت به معارف حقه رشد بیشتری بکند، از شهوات به عنوان غلبه توهّمات، آزاد میشود. موفق باشید
عرض سلام و ادب: معلم هستم و با توجه به شغلی که دارم مسئلهای ذهن بنده را درگیر کرده. اینکه چهطور در این شرایطی که دانشآموزان در رابطه با اسلام و انقلاب دچار سرگردانی هستند، تاثیر مثبت روی دانشآموزان داشته باشم؟(البته بنده دبیر ریاضی هستم و فرصت چندانی برای مطالب غیردرسی ندارم ولی تصور بنده این است که نیاز به تکامل و رشدی دارم تا تاثیرگذار باشم) همسرم مباحث معرفت نفس شما رو پیشنهاد دادن و همچنین کتاب زن آنگونه که باید باشد. در مورد مسئله دیگری راهنمایی میخواستم: در این کتاب فرمودید زن و مخصوصا مادر باید استعداد عرفانی خود را رشد دهد. در این رابطه لطفا بفرمایید چه مطالب و اقداماتی لازم است؟ مسئله سوم: بنده تا مقطع ارشد در رشته ریاضی محض تحصیل کردم ولی احساس میکنم رشدی در من ایجاد نشده و نیاز به مطالبی دارم که به تکامل و رشد بنده کمک کند. شما به کسی که بخواهد در این دوران هم در نقش همسر و هم در نقش معلم و هم در نقش مادر رضایت خدا و حجت او را بدست آورد چه پیشنهادی دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همان برخورد خوب و بعضاً تذکرات انسانی، به آنها کمک میکند که شخصیت خود را از دشمنان انقلاب اسلامی جدا کنند. ۲. مباحث «معرفت نفس» و کتاب «آشتی با خدا» و کتابهای «فرزندم؛ اینچنین باید بود» إن شاءالله در این مورد کارساز میباشد. ۳. در کنار اندیشه علمی، خوب است با اندیشه قرآنی هم مأنوس باشید. موفق باشید
سلام علیکم: بنده طلبه هستم و ده سالی هست که به همراه خانواده قم ساکنیم اصالتا اصفهانی هستیم خدا به ما لطف کرد و چهار فرزند داد که محتاج دعای شمایند مدتی است در تردیدیم برویم اصفهان یا قم بمانیم. مزایای ما برای رفتن اصفهان این هست که اولا کمک به خانواده پدری و پدر همسر داشته باشیم. ثانیا از نعمت همراهی با خانواده و بستگان بهره مند شویم مزایای ما برای قم ماندن اینه که اولا چه جایی بهتر از قم برای طلبگی و تربیت فرزندان و ثانیا اینکه در آخر آلزمان توصیه شده به قم بروید و ثالثا فعالیت فرهنگی بنده بیشتر متمرکز در قم شده هرچند امکان انتقال به اصفهان دارد ولی سخت است و از طرفی ظرفیت های قم برای بهره مندی از اساتید و معنویت قابل قیاس نیست متشکر می شوم در این تصمیم گیری ما را یاری کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می آید سعی بفرمایید از شرایطی که می توانید فعالیت های فرهنگی خود را ادامه دهید، به راحتی جدا نگردید زیرا معنای اصلی زندگی همین نوع فعالیت ها است. موفق باشید
سلام: وقت شما بخیر 🌷: مسئلهای هست که چندین سال است پاسخ آن را جستوجو میکنم اما پاسخی قانعکننده برای آن نمییابم. اگر لطف کنید آن را بررسی کنید بسیار سپاسگزارم. هستی چگونه هست شده؟ منظورم نیازمند به علت بودن، زمانمند بودن، هستی در عالم طبیعت و ... نیست. بلکه مقصودم آن است که وجود مطلق چگونه هست شده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هستی در ذات خود ماورای چگونگی است تا لازم آید به گونهای که هست، شده باشد. موفق باشید
سلام علیکم و عرض ادب: آیا روح غذا را هضم می کند؟ یا جسم؟ سوال بنده به طور دقیق این است که، روح چگونه و به چه نحوی می تواند مشغول هضم غذا بشود؟ این نکته جای سوال است و برایم روشن نیست. چرا می گویند با روزه گرفتن روح کمتر گرفتار بدن است و بهتر می تواند به سوی عالم غیب سیر کند؟ (در کتاب جوان و انتخاب بزرگ، صفحه ۵۱، این نکته را بیان فرمودید.)
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آنجایی که روح، بدن را تدبیر میکند حال اگر شرایطی برای بدن بهوجود آوردیم که در تدبیر بدن به سختی بیفتد؛ عملاً روح را به زحمت انداختهایم. مانند پرخوری که روح باید بدن را در هضم غذا تدبیر کند و به زحمت میافتد. موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: دخترم ۱۳ ساله و پایه هفتم هستند در مدرسه در رابطه با مسائل دینی و سیاسی به مشکل برخوردند. اکثریت دانش آموزان دیگر حرف هایی می زنند که آزاردهنده هست. همه اش در رابطه با مسائل جنسی و فحاشی کردن و رقص و آواز و.... در مدرسه و سر کلاس صحبت می کنند و دخترم اذیت می شوند. نمی دانیم باید چکار کنیم؟ از دوستانمون گفتند که می شود مدرسه نروند و مدرسه بزرگسالان دیپلم بگیرند ولی هنوز خودمان شک داریم. لطفا راهنمایی بفرمایید. ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بشود با او این نکته را در میان بگذارید که هنر او باید همین باشد که در چنین شرایطی دینداری را دنبال کند. مانند قهرمانی که در طوفان خود را حفظ میکند. مسلّم بعضی از معلمان ایشان باید انسانهای فهمیده باشند سعی کند با آنها بیشتر مرتبط باشد. موفق باشید