بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35579

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و ادب و احترام: در تفسیرحدیث جنود عقل و جهل فرمودید که به قلبمون تلقین کنیم و مثلاً بگوییم ای قلب لااله الا الله. ۱. آیا این تذکر لازم است که به زبان بیاید یا در دلمان هم بگوییم اثر دارد. ۲. هنگام گفتن این تلقین توجه به قلب صنوبری باید بکنیم یا نه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همان ذکر درونی کافی و تأثیرگذار است. ۲. آری! زیرا همین قلب محل احساسات است. موفق باشید

35560

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و ادب و احترام: اگر کسی بخواهد در مباحث توحیدی عملی و نظری کار بکند چه کتابهایی برایش مفید است؟ بنده توحید مفظل و جنود جهل و عقل حضرت امام رو فقط مطالعه کردم. تشکر از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» استاد یزدان‌پناه در این مورد کتاب خوبی است. موفق باشید

35521
متن پرسش

سلام علیک و ریحانه و رضوانه عذرخواهم از استاد عزیز بابت تصدیع وقت شریف شما و تک تک کاربران محترم.
بسم الله الرحمن الرحیم: غدیر و فردایِ بشرِ گرفتار عصر پوچی، غدیر و حضور بشرِ آخرالزمانی در اصیل‌ترین وجه معنایی خودش. در کتاب سلیم بن قیس در حدیث ۱۹ در قسمتی از حدیث اینچنین از قول اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که گفتند: «به جان خودمان قسم، اگر هنگامی که پیامبر از دنیا رفت ما خلافت را به علی (علیه السلام) سپرده بودیم و از او اطاعت می کردیم و تابع او می‌شدیم و با او بیعت می‌کردیم به راه درست رفته بودیم و هدایت می‌شدیم و موفق بودیم» سلیم در جایی دیگر از کتاب از قول امیرالمومنین (علیه السلام) حدیثی نقل می‌کند که می‌فرماید با پیامبر در مسیری می‌رفتیم تا آنکه راه خلوت شد آنگاه پیامبر مرا به آغوش گرفت و فرمود: "پدرم فدای تنهای شهید" عرض کردم: یا رسول الله چرا گریه می‌کنی؟ فرمود: از کینه‌هایی که در دل اقوامی است و آن را برایت ظاهر نمی‌کنند مگر بعد از من، و آن کینه‌های بدر و خون‌های اُحد است. و سپس فرمود یا علی، بشارت باد تو را که زندگی و مرگ تو با من است، و تو برادر و جانشین من هستی. تو انتخاب شده‌ی من و وزیرم و وارثم و ادا کننده از جانب من هستی. تو قرض مرا ادا می‌کنی و وعده‌های مرا از جانب من وفا می‌نمایی، تو ذمه‌ی مرا بری می‌کنی و امانت مرا باز می‌گردانی و طبق سنت من با ناکثین و مارقین و قاسطین از امتم می‌جنگی. تو نسبت به من همچون هارون به موسی هستی، و تو از هارون اسوه و روش خوبی خواهی داشت آن هنگام که قومش او را ضعیف شمردند و نزدیک بود او را بکشند. تا آنجا که می‌فرماید یا علی، هیچ امتی بعد از پیامبرشان اختلاف نمی‌کنند مگر آنکه اهل باطل آنان بر اهل حقشان غالب می‌شوند.
دقت در این سخنان به خوبی نشان از نقشه‌ای فوق رسوم زمانه و در نگاه به غایت انسان و فاعلیت اراده‌ی انسانی است که می‌خواهد فوق عادت مرسوم زمانه‌ای که در آن قرار گرفته است زندگی کند و این زندگی امروزین جواب طلب فردای او را نمی‌دهد و راه، جز به اختلاف و نزاع و خشونت به جایی نمی‌برد. سخنانی دقیق که در عین اشارت‌ها، حامل بشارت زندگی معنابخشی است که انسان آن را در ساحت ثروت و قدرت و شهوت و طمع گرگی زمانه گم کرده است و آری! چرا که اینگونه نباشد وقتی انسان تراز معنایی خودش را گم می کند! آنگاه است که دیگر برای «بینش‌ها» در ساحت اندیشه، و «ارزش‌ها» در ساحت انگیزه‌اش، معیاری برای معنابخشیدن به زندگی وجود نخواهد داشت و بیش از آنکه زندگی معنابخش باشد، گرفتار روزمرگی‌ها و کمیّت ها می‌شود و به جای آنکه زندگی‌اش حرکت طولی داشته باشد تا در مسیر فعلیت صورت‌هایی نو به نو در زندگی باشد و زندگی محل ظهور تجلیات قرار بگیرد؛ در عرض زندگی می‌کند و در فکر وسعتِ عرضی زندگی‌اش می‌باشد تا آنکه از تنگنای زمانه‌ی تاریخی‌اش نجات پیدا کند و در طلب بیشتر و بیشتر داشتن هیچ‌ها شب و روزش را به هم گره می‌زند. غدیر، درست نقطه‌ی وسعت عرضی زمین و نجات از پوچیِ بشر زمینی است تا به وسعت طلب انسان، جهانِ گشوده‌ای را در برابر انسان بگشاید تا انسان زندگی خود را در زمین در انس و ماوای با حقیقت اداره کند و عقل و خرد جمعی زمین به زندگی عرضی‌شان برگردد تا علاوه بر آنکه عرض زندگی بیش‌تر می شود زندگی افق طولی‌اش را گم نکند و انسان در پیچ و تاب خشم و شهوت دوران حقیقت را فدای طمع‌های بی حاصل نکند. اگر غدیر را در تاریخ و زمانه‌ی خودمان پیدا نکنیم، صرفاً دست به یک گزارشی از تاریخی زده ایم که هیچ ربطی به فردای زندگی بشر آخرالزمانی و طلب و آرمان های فردای زندگی اش ندارد و این یعنی تفسیر سقیقفه ای از غدیر! اگر دیروز روایت امیرالمومنین (علیه السلام) از غدیر در سقیقفه نا کام و ناتمام ماند و شنیده نشد امروز نیز اگر غدیر را راهبرد و تقدیر توحیدی فردای جامعه ی انسانی ندانیم یعنی هنوز هم علی دست بسته است! در روایت اشاره اش به این است که آرمان و افق گشوده‌ای‌ است که طلبِ پس‌فردایی انسان‌هاست که خداوند با رسولش و نظر به خواست و طلب انسان آخرالزمانی به صحنه می‌آورد با عمیق‌ترین پیام یعنی قرآن، و ادامه‌ی این آرمان و راهبرد فردی بشر تاریخ در جمال علی (علیه السلام) یافت می‌شود.
بشر، قرن‌هاست که در پیچ و خم بی‌معناییِ زندگی دست به معادلات تاریخی گوناگونی زده است اما بی‌جواب و ناکام از اینهمه طرح و نقشه ی گوناگون، و حالا در بلندای تمدن چشم پرکنِ غرب، سر به زیر و خجل و درمانده از انسان و زندگی و عالم افسارگسیخته‌ای که نمی داند چگونه این گسست را مهار کند! بحران هویت و ناکامی انسان از وعده‌های فردای تمدن مدرن بنیان و بنیاد یأس تاریخی بشر امروز است و غدیر نجات از این روزمرگی عالم مدرن است. در یک کلمه، غدیر؛ عصاره‌ی فضیلت‌های پیامبران و اتمام و اکمال تاریخ انسان است و راهی جز آن‌که انسان برای حضور روشن فردایی‌اش بیابد جز غدیر نیست. و انقلاب اسلامی درست دروازه ی ورود و مأوایی بشر گمشده ایست که ریشه در سقیفه دارد چنانکه حضور و ظهور تمدن غرب بنیادش در سقیفه پایه گذاری شده است. غدیر؛ یک حادثه ی تاریخ نیست، راهبرد زندگی فردای انسان‌هایی است که به دنبال معنابخشی زندگی سرد و بی روحشان می گردند. غدیر؛ طرح هادی جوانانی است که در چه کنم چه کنم هایی دوره ی جوانی شان درگیر با خود هستند و بی قرار یک مونس و ماوایی برای گذران جوانی شان! یک ظهور از غدیر، جبهه های جنگی بود که جوانان دوره ی پهلوی خودشان را در آن بستر غدیری پیدا کردند و انس حضور یافتند و زندگیشان را با آن معنا بخشیدند در عین حضور در جبهه زندگی کردند و حضور در جنگ در تحقق تاریخ غدیر آنچه را که در جستجوی تاریخ شان بودند یافتند.
امروز نیز برای حضور در تاریخ غدیر و برای معنای زندگی انسان همان راهی را باید رفت که شهدا و امام در مقابل انسان گشودند و چقدر زیباست که امروز این راه، جهانی شده است یعنی جهان گمشده ی انسان ها با رجوع به انقلاب اسلامی به غدیر متصل می شود و غدیر اینچنین جهانی شده است. بستر تحقق اش اگر چه در دست شیعه می باشد اما جهان غدیر، جهان عالم گمشده ی انسان هایی است که در به در بدنبال حقیقت و عالم انسان و مأوای انسان می گردند. مأوا و اُنسی که در تاریخ در هیاهوی هوی و هوس و طمع و حرص در وسعت عرضی ارض گم شده است و راه نجات همان عالم معنایی طولی غدیر است تا انسان خود را پیدا کند. باید با عالم غدیر به سراغ تاریخ امروز رفت و گرنه در بستر سقیفه انسان ها هر چقدر هم که عابد و زاهد شوند باز در پوچی به سر خواهند برد. غدیر؛ عالم و تاریخی است که باید در آن حاضر شد. غدیر؛ محل وحدت کثرت‌هاست و تجلی کثرت از وحدت است و مقام جمع از آن غدیر است و گرنه جهان عالم غرب کثرت‌اش نه تجلی وحدت است و نه کثراتش رجوع به وحدت می‌کند، کاملا بریده و گسیخته از هم می‌باشد و این «مقامِ جمعی غدیر» است که انسان را در عین توحد در مقام کثرت ها و کثرت ها را در رجوع به وحدت ها معنا می‌کند و مظاهر همه منشا وحدانی می یابند نه آنکه هویت تباینی و بریده و جدا از هم داشته باشند. غدیر مقام جمع است و اتمام و اکمال دین به دست یافتن به اینچنین مقامی است که انسان کامل نمونه تامّ و تمام آن می باشد و دین آمده است تا انسان را به آن کمال نهایی‌اش برساند. باید با انسان از منبر غدیر به گفتگو نشست و سخن گفت تا او خود را در جهان غدیر برای فردا و پس فردای زندگی اش حاضر کند و گرنه غدیر می شود روایت یک حادثه‌ی گذشته بدون افق و حضور در آینده ی انسان و تاریخ فردای بشر! و این تازه شروع حیات یک مکتب اصیل است در تاریخ که باید منتظر رجوع انسانی پس از انسانی بود که به این مکتب باز می گردد و باید با او اصیل ترین سخن ها ر ا با عالی ترین زبان در میان گذاشت و باید منتظر گوش هایی برای شنیدن حرف فردای خودمان باشیم و به فکر دهان و زبانی برای در میان گذاشتن برترین سخن‌ها و معنادارترین راه‌ها برای فردای حضور انسان و این بستر و طلیعه ای است که با مکتب امام و شاگردانش به روی تاریخ گشوده شد و آغوش باز کرد تا مأوای انسان شود. و ما راهی جز قرارگرفتن در این عالم برای آنکه گم نشویم و زندگی بی‌معنا شود و حیرت تاریخ، ما را گمراه نکند؛ نداریم، چه بخواهیم چه نخواهیم. باید منتظر بود و فرج در این انتظار ما رخ می نماید و آغوش می‌گشاید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همان‌طور که در متن ارائه‌شده به کانال مطالب ویژه تحت عنوان  «اَسراري از شخصیت حضرت علي «علیه‌السلام» که رسول‌خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» پنهان داشت» عرض شد، حقیقتاً ابعادی در بستر اسلام برای انسان پیش می‌آید که کافی است با نظر به شخصیت حضرت علی «علیه‌السلام» متوجه ناگفته‌هایی شد که حتی زبان رسای رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» امکان اظهار آن را ندارد، ولی با نظر به رازهایی که در «غدیر» در مقایسه با سقیفه پیش می‌آید می‌توان چیزهایی را فهمید و جنابعالی در نوشته خوب خود بابی را در نسبت با «غدیر» گشوده‌اید که می‌توان فهمید بشر امروز که باید بیش از دیروز به رازهای خود و جهان آشنایی پیدا کند؛ در آن قرار گیرد زیرا آری! «غدیر»، روایتِ یک حادثه نیست، افق گشوده‌ای است تا انسان بفهمد در تاریخ فردای خود چگونه می‌تواند حاضر شود که آن، تنها راهِ به خودآمدنِ انسان آخرالزمانی است تا در ظلمات آخرالزمان سرگردان نباشد و «انتظار» یعنی آن‌که ما می‌توانیم ذیل حضور در غدیر و فهمیدن نقص‌های بزرگِ سقیفه در معنایِ انسانیتی حاضر شد که نماد حقیقی آن، مولای‌مان علی«علیه‌السلام» است. و در همین رابطه بنده در تبریکی که در رابطه با عید غدیر عرض شد تأکیدم بر نظر به انسانیتی است که در جان ما نهفته است و با نظر به مولای‌مان به ظهور می‌آید. و لذا عرض شد: اگر زندگی همان ایمان است و اگر ایمان، امری است که انسان باید در خود و با وجه انسانیِ خود بیابد، آیا فکر کرده‌اید آن انسانی که نمادِ انسانیت ما است و متذکر ایمانِ ما به حقیقت می‌باشد را در کجا باید بیابیم؟ انسانی بسی نزدیک از آن جهت که گویا او را در خود احساس می‌کنیم و بسی دور به جهت عظمت او. اگر او را در مولای متقیان علی «علیه‌السلام» یافتید و غدیر را محل تذکر به وجود او در اسلامیت و ایمانتان تشخیص دادید؛ این غدیر بر شما مبارک باد. موفق باشید         

35504

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: شما در برهان صدیقین می‌فرمایید که: بجای اینکه بگوییم، درخت هست باید بگوییم که، هست است که درخت شده است. حال با توجه به عبارات بالا آیا می‌توان گفت که: این هست که درخت شد همان عین وجود است؟ البته منظورم این نیست که عین وجود درخت شده چون درخت ماهیت است و حدود وجود. بعبارتی دیگر آیا می‌توان گفت که این عین وجود است که به درخت تجلی کرده است؟ نمی‌دانم منظورم را درست بیان کردم یا نه! با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که «وجود» در ذات خود شدت و ضعف دارد و عین وجود مرتبه اشدّ آن است؛ از این جهت هر مرتبه از «وجود» عین وجود نیست ولی در عین حال وجود است. موفق باشید

35409
متن پرسش

بسمه تعالی. بازخوانی هویت دینی و ملی محضر شریف استاد سلام علیکم: بر فرض که دولت و حکومت و تمدن نوین اسلامی محقق شد، این سیستم قرار است چگونه انسانی تربیت کند؟ روزی همام در محضر علی ابن ابی طالب مختصات متقین را طلب نمود و من نیز امروز از شما مختصات انسان پرورش یافته در آن تمدن نوین را طلب می‌کنم. چرا که می‌دانم مختصات آن انسان نه سید علی قاضی خواهد بود و نه ملاحسین قلی همدانی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانی همچون شهید حاج قاسم سلیمانی که راز عاقبت بخیری رااین‌طور برایمان توصیف کرد که: «والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد». و این ذات تاریخی است که با انقلاب اسلامی شروع شد و بستر عاقبت بخیری را که سخت در این زمانه کمیاب است، پیش آورد.
راستی را! اگر در چنین حضوری و در چنین تاریخی که این‌‌گونه انسان‌ها بزرگ می‌شوند، حتی بزرگ‌تر از مسلمانان صدر اسلام که تاریخی را به نام تاریخ اسلام با خود به میان آوردند، آیا به همان اندازه که حضور در این تاریخ بزرگ است، غفلت از این حضور به همان اندازه سهمگین و سقوط‌آفرین نیست؟ سقوط انسان در چنین شرایطی همان نیست‌انگاری است که مخصوص انسان در آخرالزمان است و راز نیست‌انگاریِ این دوران را باید در این غفلت سهمگین جستجو کرد. موفق باشید

 

35326

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: نظر حضرتعالی در مورد دیپ فیک یا جعل عمیق چیست؟ به نظر می رسد با استناد به سنن الهی نتوان قائل شد که خداوند نخواهد گذاشت که ما فریب بخوریم چون هم اکنون فیلم های ساختگی تقریبا یا کاملا مشابه واقع ساخته می شود و خداوند ممانعتی به عمل نیاورده است. در آینده ی نه چندان دور دیگر مرز بین واقعیت و جعلی بودن تقریبا کم رنگ یا کاملا پاک می شود. مطلب دیگری که به نظر می رسد در آینده شاید بتوانند انسانی را به صورت سه بعدی در مقابل دیدگان ما جعل کنند و ما نتوانیم تشخیص دهیم آیا انسان هایی که مشاهده می کنیم واقعا انسانند یا انسان نما در آن زمان حقیقت چگونه قابل دستیابی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً بنده سخت معتقدم ما با توجه به سنن لایتغیر الهی باید در این موارد فکر کنیم از آن جهت که بالاخره «فریب» جایگاهی اصیل و پایدار در این عالَم ندارد. موفق باشید

35256

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به نام خدا با عرض سلام و احترام: بنده معلم سوم دبستان هستم و دانش آموزی بسیار توانمند، مودب و باهوش دارم در حدی که از هر لحاظ، رتبه ی اول کلاس را کسب می کند، اما ویژگی ای دارد که موجب نگرانی بنده و به ویژه خانواده ی ایشان شده است؛ او به شدت کمال طلب است، تا جایی که تحمل شکست ندارد و اگر در امری شکست بخورد آن را به طور کامل کنار می گذارد و از طرفی می خواهد در هر چیز بهترین باشد و بهترین را داشته باشد، به طور مثال تنها یک دوست انتخاب کرده، دوستی که فردی بسیار مودب و مومن و به ظاهر کامل است و تمایل دوستی با دیگران را ندارد با اینکه دیگران او را دوست دارند. به گفته ی پدر ایشان، فردی در دوستانشان چنین شرایطی را داشته و طبق شکستی که در دوستی خورده، به دلیل اینکه دوستش فردی بسیار مذهبی بوده، دین و متعلقات آن را به طور کامل کنار گذاشته است. در حال حاضر این نگرانی وجود دارد که مبادا این کمال طلبی و ریسک ناپذیری خطری برای رشد او و دین او داشته باشد. علم بنده یارای تحلیل این موضوع و ارائه ی راهکار در این باب را نداشته لذا از شما خواهشمندیم ما را در این باره راهنمایی نمایید تا ان‌شاءالله وظیفه ی خود را در قبال این کودک انجام دهیم. با تشکر و التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است با این نوع دانش‌آموزان از معارف بلند معرفت نفسی سخن گفت تا در دل آن معارف، تواضع نیز پیش آید. پیشنهاد می‌شود کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» که روی سایت هست با ایشان در میان گذاشته شود. موفق باشید

35239

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: می خواستم بدانم که با توجه به اینکه در معرفت نفس، بین ظهور و حضور فرق است، می‌خواهم بدانم که الله ظهور حق است یا حضور حق؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به توجه ما دارد که رابطه ما با فکر و استدلال باشد یا قلبی. زیرا وجود حضرت «الله»، عین حضور و ظهور است ولی انسانها نسبت به او می‌توانند نسبت متفاوت داشته باشند. موفق باشید

35199

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

منشا اعمال انسان اخلاق، تدیّن و عبادتی که بر اساس فطرت نباشد عبادت خدای خیالی است. سخن_نگاشت کانال ندای پاک فطرت 🆔 @nedayepakefetrat نظر ایشان درباره آقای علیپور چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این مورد نمی‌دانم. موفق باشید

35058

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در حکمت متعالیه گفته می‌شود که حقیقت وجود به ذهن نمی آید. یعنی آن حقیقی که خارج از ذهن است و اصالت دارد وجود است واین وجود به ذهن نمی آید تا علم حصولی شود. اما می توان با علم حضوری، وجود را درک و شهود کرد. اگر مطالب بالا درست است، لطفاً بفرمایید که این علم حضوری از وجود را چگونه می‌توان رسید؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین که انسان به علم حضوری در نزد خود حاضر باشد، متوجه وجود خود می گردد و در همین رابطه با هر موجودی که روبرو شود به اعتبار وجودی که مثلاً اسب است و یا گل است روبرو می شود. موفق باشید

35052

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

من قبلاً به مدت ۵ سال شمال زندگی می‌کردم و عاشق خدا بودم به طوری که اصلا روی زمین راه نمی‌رفتم عاشقانه می‌پرستیدمش تا اینکه یه اتفاقی افتاد و خدا من رو فرستاد اصفهان و تمام وجودم به لرزه افتاد. دنبالش می گشتم زار زار گریه می‌کردم و اون رو می‌خواستم. بعد فهمیدم چرا و بحث های شما رو دنبال کردم. اما قبلاً از فضای سبز و جنگل و رود خونه خیلی لذت می‌برم الان اصلا دوست ندارم و اگه مجبور بشم برم حتی نزدیکش هم که بشم انگار می‌خوام بمیرم و زجر می‌کشم. و رابطه ام با ائمه. عذاب وجدان دارم خودم رو مقصر می‌دونم فکر می‌کنم فقط فقط من مقصر هستم توی زجرهای که کشیدند به خاطر من همه ی این اتفاقات افتاده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به ما توصیه شده است: «ره چنان رو که رهروان رفتند». آری! با تعادلی که بین خود و خدا و بین خود و خلق و بین خود و عالم وجود، به وجود می آوریم به وسعت لازمی که در شأن ما می باشد می رسیم. موفق باشید

35024

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: به دنبال نسخه ای شفا بخش برای بیماری های باطنی هستم. متاسفانه هجوم نفس بر من چیره شده و طبیبی نیافتم که دردم را با او مطرح کنم. نزد شما آمدم تا بلکه دارویی برای درد من داشته باشید. درگیر کار علمی هستم منتها این بیماری که وجودم را درگیر کرده مدام مرا از کار باز می دارد. شرط لازم برای تعلم را ندارم که فرمود:« واتقو الله و یعلمکم الله». مانده ام چه کنم. ۶-۷ سال است که دارم دست و پنجه نرم می کنم و فرجی نمی شود. ناامیدی هم که خودش عامل سقوط است؛ خیر، نا امید نیستم. ولی می‌خواهم این دوران پست خاتمه یابد چون فکر می‌کنم انقلاب اسلامی ایران بالاخره به اشخاص علمی نیاز دارد همانگونه که شخصیت های علمی به انقلاب اسلامی نیاز دارند. ولی این قضیه که مدام نمی شود و نمی شود... حال انسان را به شدت می گیرد. به دنبال ادعیه قرآنی و دعاهای وارده نیز رفتم ولی چیزی نیافتم که نتیجه اش درمان درد های نفسانی باشد. خلاصه که از ته دلم اشتیاق به بازگشت به خود و خدا را دارم ولی موانع خیلی زیاد است مخصوصا در این وانفسای آخرالزمان. نمی‌دانم چه کنم. یعنی می‌دانم ولی توفیق عمل را پیدا نمی کنم. در اصل این دانش ناچیز هم سبب عذاب شده است زیرا نمی توانم عمل کنم. ۴_۵ سال یادگیری که نتوانم به هیچ‌یک عمل کنم چه فایده دارد؟ ولی عجیب است که دلم چقدر آماده است! کافی است یک ساعت در گلستان شهدا بگذرانم یا دقایقی به مسجد بروم، از فرط ذوق دلگرم می شوم ولی باز روز از نو و... عاجزانه از شما خواستار راهنمایی ام. با تشکر 🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً همین مأیوس‌نشدن و بر باورهای الهی پایداری‌کردن و در رشددادن معارفی مانند معرفت نفس، تلاش‌نمودن موجب می‌شود تا نتیجه‌ای که به دنبال آن هستید را به‌دست آورید زیرا رحمت حضرت ربّ‌العالمین وسیع‌تر از آن است که ما گمان می‌کنیم. پس «آن‌قدر ای دل که توانی بکوش!». موفق باشید

34966

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد لطفا درباره بهشت ذات و صفات و افعال و جهنم ذات و صفات و افعال توضیح بدین

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب به این نوع مباحث در محدوده سؤال و جواب کار مشکلی است. همین اندازه بدانید اگر متوجه شویم وجود همه عالم در موجودیت‌شان عین ربط به حضرت حق است، بهشتی در مقابل انسان گشوده می‌شود به عنوان بهشت ذات، و وقتی همه صفات نیکو را متوجه حضرت معبود بدانیم، با بهشت صفات روبه‌رو می‌شوید. و در مورد بهشت افعال نیز ... و عکسِ آن جهنم ذات و صفات و افعال است. موفق باشید

34766

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: روزتون به خیر. من مشکلات زیادی دارم. چند سال هست که با همه وجودم سعی کردم با رعایت حلال و حرام خدا به خدا نزدیک بشم و مسیر شهادت رو طی کنم. در این راه به خصوص حفظ حجاب و چادر خیلی سختی کشیدم. ولی احساس می کنم در حال درجا زدن هستم و هیچ پیشرفتی ندارم. مدام ناامیدی وجودم رو میگیره. دو تا مشکل بزرگ دارم که برمی گرده به سختیهایی که کشیدم یکی این که اصلا کنترل خشم ندارم دوم این که کینه دو نفر رو که خیلی به من آسیب زدند رو دارم که داره من رو داغون می کنه. سوم این که در کنترل زبان ضعیف هستم که این هم برمیگرده به دو مشکل بالا. دوست دارم استاد اخلاق داشته باشم. قبلا داشتم که بعداً متوجه شدم ایشون ولایت مدار نیستند و مجبور به کنار گذاشتن ایشون شدم. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد سعی بفرمایید طی یک برنامه‌ای نسبت به نظر به فضائل اخلاقی، از این مشکلات عبور کنید. برنامه‌ای که پیشنهاد می‌شود عرایضی است که در شرح کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی

«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»شده است.

 https://lobolmizan.ir/sound/660?mark=%D8%AC%D9%86%D9%88%D8%AF موفق باشید

39208
متن پرسش

 سلام استاد: در واقع باید بگم که حرفی برای گفتن ندارم و همین مرا در گیر کرده است تا کمی به خودم فکر کنم و در نتیجه منجر شد به این که قرآن بخوانم. میدونم که همینه و معنی کردن همینه در این متن حداقل از زبان و قلم من ساقط است، قبلا به شما هم عرض کردم که یا باید مُرد یا باید علی «علیه‌السلام» بود. اما مسائل غرب و کنونی همچون سخن حضرت آقا ابزار عمده دشمن ترس افکنی است یعنی می‌گوید که شما دستتان خالی است و پوچ هستید در حالی که بر عکس این است، یادم می آید یکی از دوستانم گفت اگر پوچ انگاری نبود حاج قاسم شهید نمی شد، سخنان حضرت آقا چقدر به دلم نشست! راسیاتش حال که فکر می‌کنم می‌بینم که خب ما چگونه می‌توانیم در واقع حسن باقری باشیم چرا حسن باقری بعلت این که بالاخره او هم می‌توانست مثل بقیه جهاد کند اما راه خودش را شناخت و فهمید و فهماند که خط مقدم و پشت خاکریز کجاست، همین جا بگم که ما هم می توانیم همچین جایگاهی را در نسبت با کاری که می کنیم داشته باشیم، چگونه می‌توان در وضع کنونی حضرت امام وار بود، که آن هم کار خداست. و آری! حقیقتاً کار خداست و از یک جایی به بعد اگر خودم حواسم نباشد می شوم کسی که به علت فکر کردن به نابودی اسرائیل نا امید شده و خدا را مقصر می‌داند در رابطه با مسئله و نا توانی‌اش، دوباره می گویم که همینه! پس چگونه می شود ساخت، در همین رابطه خودم روزی چندین بار می‌گویم که اسرائیل را نابود خواهم کرد (ان‌شاء الله) و برای محقق شدنش همان طور که ما از خداییم و اوست که روحش را در ما دمیده است، من این موضوع را بر دوش خدا می‌بینم و به همین علت دلم قرص است. خلاصه که این روزها برایم درد وار شده و به این فکر می‌کنم که کسی که بیمار است در واقع درمانش را یافته است چون بالاخره پایان بیماری درمان است یا مرگ که آن هم یک درمان است. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای دلِ قرص شما شوم. آری! مهم ایمانی است که انسان به نور آن ایمان متوجه می‌شود «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوّانٍ كَفورٍ» خداوند از کسانی که ایمان آورده‌اند دفاع می‌کند؛ خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست ندارد! و این‌جا است که می‌دانیم وقتی ملتی تن به ذلت نداد و با نور ایمان در مقابل ظلم و تجاوز، مقاومت پیشه کرد، حتماً پیروز است به همان معنایی که حماس و جهاد اسلامی در باریکه غزه نشان دادند چگونه رژیم صهیون به اهداف خود نرسید. به این جملۀ رهبر معظم انقلاب زیاد فکر کنید که می‌فرمایند: 
«عنصر صهیونی تظاهر به پیروزی می کند، چهره‌ی آدم های پیروز را به خودش می گیرد و می‌آید حرف های گزاف می زند و رجزخوانی می کند. بدبخت! شما کجا پیروز شدید؟ در غزّه پیروز شدید؟ آدم، چهل و چند هزار نفر زن و بچّه و کودک را با بمب بکشد و نتواند یک دانه‌ از مقاصدی را که اوّل اعلام کرده، تحقّق ببخشد، پیروز است؟ شما حماس را نابود کردید؟ شما اسرای خودتان را در غزّه آزاد کردید؟ شما گفتید می خواهید حزب‌الله را از بین ببرید، شخصی مثل سیّدحسن نصرالله با آن عظمت را شهید کردید، توانستید حزب‌الله را از بین ببرید؟ حزب‌الله زنده است، مقاومت فلسطین زنده است، حماس زنده است، جهاد زنده است؛ شما پیروز نیستید، شما شکست خورده‌اید. بله، در سوریه جلوی شما باز بود، یک سرباز با یک تفنگ هم جلویتان نبود و توانستید چند کیلومتر با تانک و ابزارهای نظامی جلو بیایید، [امّا] این پیروزی نیست؛ مانعی در مقابل شما نبود، این پیروزی نیست. البتّه جوان های غیورِ شجاعِ سوری هم بلاشک شما را از اینجا بیرون خواهند کرد.»
این است آن ایمانی که در مواجهه با کفر به میدان می‌آید و آیندۀ دیگری را که حضور جهانیِ انسان است با هویت قدسی؛ شکل می‌دهد، آزاد از غرب‌زدگی و تحجّر. موفق باشید.   
 

39169

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

پدر جان آنچه در سوال 39149 به منتقدین نسبت دادید که فلان کلام امام رضا را بر نمی تابند خلاف اخلاق و تقواست، و مغلطه ی پهلوان پنبه، اشکالات منتقدین به آنچه در پاسخ 38956 فرموده اید با آن جملاتی که در سوال 39149 نسبت داده اید تفاوت پهلوان واقعی ست و پهلوان پنبه ای که مدام از همان اشتباهات خود قدم‌به قدم عقب می‌روید و بعد منتقدان را متهم می‌کنید. مسلم است حضرتعالی در عباراتی که در سوال اول از حدیث منحصر معصوم برای ولی فقیه استفاده کردید عباراتی دال بر مطلق عصمت بود و ادله ی آن ها کاملا صحیح. شما ظاهراً حتی نهی های امام خمینی از این شیوه مواجهه با قرآن و حدیث را در موارد متعدد و در کتب متعدد ندیده اید یا نمی‌خواهید بپذیرید. با استاد ندیدن و مطالعات سطحی و نداشتن منطق در مواجهه با متون و شاعرانگی به معنای «فی کل واد یهیمون» نمی‌شود مرشد شد. متاسفم که مجبور شدم نقد کنم، اما دلم به حال آن افراد سوخت که به هر بهانه برچسب اخباری و غیر متعقل و متحجر بدیشان زدید. من که سواد ندارم، اما خدا رو شکر تناقضات مبنایی و رفتاری را هنوز درک می‌کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این رابطه به سؤال و جواب شماره 39179  رجوع فرمایید. موفق باشید

39147
متن پرسش

سلام و عرض خسته نباشید: استاد اینم پاسخ و تیر خلاص حضرت آقا به ... : آن تحلیلگرِ نادانِ بی‌خبر از معنای مقاومت خیال می‌کند که مقاومت که ضعیف شد، ایران اسلامی هم ضعیف خواهد شد و من عرض می‌کنم به حول و قوه‌ی الهی، به اذن الله تعالی، ایران قوی مقتدر است و مقتدرتر هم خواهد شد.

متن پاسخ

 باسمه تعالی. سلام علیکم. بنده هم به صحبت‌های اخیر آن آقایی که در سوال خود نام بردید انتقاد اساسی دارم ولی حتماً می‌دانید که حتی بعضی از نمایندگان مجلس متاسفانه سخنان مایوس کننده بدتری را طرح کرده‌اند ، حاکی از آنکه ما باحضور در سوریه اشتباه کردیم. اینجاست که تقوا به ما اجازه نمی‌دهد تا به راحتی مصداق سخن حضرت آقا را که خودشان نام نبردند با یک فرد تطبیق دهیم، هرچند که به آن فرد انتقاد داشته باشیم. مهم سخنان فوق العاده دقیق و عمیق رهبر معظم انقلاب در موضوع سوریه بود که حقیقتاً باید رفقا سعی بفرمایند نکته نکتۀ آن را با تامل بیشتر مدّ نظر قرار دهند. با همین انگیزه رفقا در «سرای هنر و اندیشه» نکاتی را تحت عنوان «در چه وضعی به سر می‌بریم؟» مطرح فرموده‌اند که خوب است به آن نکات نیز توجه شود. موفق باشید

https://eitaa.com/soha_sima/4528

38390

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: حضرت امام در بیت «فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم / همچو منصور خریدار سر دار شدم» اشاره به حالت فراغ و خریدار شدن دار دارند و نه تایید مدعای منصور، اگرچه شعر شعر است نه وحی و نه کلام صاحبان علم اولین و آخرین معصومین علیهم السلام، امام نیز کارشناسی ست که هم تغییر نظر داشته و هم معصوم نبوده و هم برای اشعارش لایمسه الا المطهرون سر نداده. چنانچه در ابیات زیر بطلان این ادعای صوفیانه ی پر از تزویر را صراحتا بیان می‌دارند : ایشان در شعری خطاب به حلاج می فرمایند: گرتو آدم زاده هستی علّم الاسماء چه شد / قاب قوسینت کجا رفته است أو أدنی چه شد؟ / بر فراز دار، فریاد انا الحق می زنی / مدعی حق طلب إنّیت و إنّا چه شد؟ مرشد از دعوت به سوی خویشتن بر دار دست / لا الهت را شنیدستم ولی الاّ چه شد؟ (دیوان امام خمینی(ره)/ص94) ایشان در جای دیگر می فرمایند: از صوفی ها صفا ندیدم هرگز / زین طایفه من وفا ندیدم هرگز / زین مدعیان که فاش انا الحق گویند / با خودبینی فنا ندیدم هرگز (دیوان امام خمینی(ره)/ص217) تا کوس انا الحق بزنی خودخواهی / در سرّ هویّتش تو نا آگاهی / بردار حجاب خویشتن از سر راه / با بودن آن هنوز اندر راهی (دیوان امام خمینی(ره)/ص248) گر نیست شوی کوس انا الحق نزنی / با دعوی پوچ خود معلق نزنی / تا خودبینی تو، مشرکی بیش نیی / بی خود بشوی که لاف مطلق نزنی (دیوان امام خمینی(ره)/ص246) و در بیتی دیگر سروده : فریاد انا الحق ره منصور بود / یارب مددی که فکر راهی بکنیم (دیوان امام خمینی(ره)/ص226)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نامه حضرت امام که در اواخر عمر به گورباچف نوشتند و بر صدرا و ابن عربی تأکید نمودند؛ می‌توانید بیندیشید از آن جهت که اندیشه و شهود آن دو بزرگوار می‌تواند جواب سؤالات بشر امروز باشد که آقای گورباچف نماد آن بوده‌اند.

37946

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: من یک سوالی از شما داشتم و اون این بود که متاسفانه من دوشنبه هفته گذشته دچار اشتباه شده و گناه کبیره ای را انجام دادم با توجه به اینکه چند روز مانده به روز انتخابات این گناه را انجام دادم دچار این فکر شدم که شاید با این گناه من شیاطین قدرت بیشتری گرفته اند و بیشتر مردم را برای انتخاب گزینه غلط در انتخابات وسوسه کرده اند و به فکر افتاده ام که شاید این گناه من در پازل خداوند اثر وحشتناک داشته باشه و حق ناس بزرگی به گردن من باشه و من ممکنه که از مسیر کمال باز بمانم، آیا همچنین فکری واقعا درست است؟ آیا واقعا شیاطین با گناه ما قدرت بیشتری پیدا می‌کنند و ما دچار حق ناس می‌شویم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید این‌طور فکر کرد. آری! هرکس با گناهان خود شیطان را امیدوار می‌کند و با توبه، او را مأیوس می‌نماید. ولی برای ادامه کارِ او همان محدوده میدانی که ما برای او پیش آورده‌ایم، مطرح است و ربطی به دیگر انسان‌ها ندارد. موفق باشید

37825
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم «شهید رئیسی و عبور از لویاتان» امیرالمومنین (علیه السلام): «آفة الاعمال عجز العمّال» آفت كارها، ناتواني كارگران است. یا می‌فرماید: «بخفض الجناح تنتظم الامور» با افتادگي كارها نظم و ترتيب پيدا مي‌كند. اگر زبان، سخن از ساحت وجود می زند پس تجلی حقیقت است و حقیقت روشنی گاه تاریخی امروز ماست که انتظار ما در امتداد این حقیقت به ظهور منجر خواهد شد و اجر انتظار در سختی و گذران همین تاریخی است که باید در آن حاضر شود و جایگاه خود را در آن بیابد تا در نقش آفرینی جبهه ی حق حاضر باشد و در میان منتظران معنا پیدا کند و گرنه در مقدس ترین مناصب هم که باشد از تاریخ خود بیرون است. سخنی با شهید سید ابراهیم بار دیگر به میان آمد تا بار دیگر زبان به سخن آید و گویی این جان ها هستند که آنگاه که مستعد شنیدن سخنانی از جنس حقیقت می شوند خداوند به سخن می آید و تاریخ را از صدایی پس از صدایی پر می کند. حوادثی است که ما آنرا ایام الله می نامیم و روزهای و ایامی که خداوند به میان بشر آمد و بیعتی دوباره بود میان انسان با خدا در زمین و پاسداشت عهد قدسی بشر امروز و ملاقاتی با ساحت معنوی انسان که نوید و بشارت خبرهایی را برای او به ارمغان آورده است تا انسان را از جمود و تحجر دیروز اش آزاد کند و در فردای گشوده ی انسانی اش حاضر کند و اینبار با سید ابراهیم شاهد ایام الله دیگری در تاریخ انقلاب اسلامی بودیم و این همواه ای است پس از همواره و این همان بارقه های فتوح قدسی محمدی است که خدا در تاریخ با رسول اش محمد (صلی الله علیه و آله) در میان کذاشت و حال مائیم و این فتوحات و این گشودگی ساحت معنایی انقلاب اسلامی که به سوی ما آمده است تا ما را در برگیرد و بایست ما از آن استقبال کنیم و خود را در آن معنا ببخشیم و گرنه همراه با تاریخ جامعه مدنی و مناسبات بورژوایی اش به انزوای تاریک سرد آبسوردیسم و مناسبات تنگ سکولار و گسیختگی آرمان لیبرالی تاریخ غرب خاموش و بی صدا افسرده و بی رمق زمین خواهیم خورد. شهید سید ابراهیم درست در نقطه ی بریدگی آدم از جامعه ی مدنی به سراغ مان آمد تا وجه دیگر از انس و ارتباط را به سیاست برگرداند که سیاست تاریخ پس فردایی ماست و انسان دگر باره خود را در عین انسانیت و دیانت دچار سیاست می یابد اما سیاستی برای فتح و گشودگی روشنی گاه های فرداهای پیش رو و پشت کردن به گذشته ی بی اخلاقی مناسبات سیاسی فرهنگ زده ی غرب که آدمی را صورت خیالی معادله های قدرت و ثروت خود می بیند و اگر انسان را در صحنه می آورد برای تمتع بهره ی سیاسی و قدرت خودش می باشد. شهید سید ابراهیم ما را از لویاتان با تمام لوازمش عبور داد و انسان را بار دیگر در تاریخ فردایش شریک کرد و برای او افقی از حضور در سیاست را معنا بخشید یک ارتباط دو سویه که خود را خادمی برای حضور تاریخی انسان در نسبت با زندگی فردایی اش می دانست و انسان را فرصتی برای تحول بخشی و میدان داری دولت ها و این یعنی عبور از لویاتان با همه ی لوازمش. شهید سید ابراهیم الگوی رابطه ی قدرت با طبقه را بهم زد و طبقه را برداشت و دولت را برساخت قدسی انسان هایی کرد که می خواهند برای تاریخ فردای پر شکوه شان نقش آفرین باشند و این یعنی بهم زدن الگوی لویاتان که از لوازم تفکر لیبرال و سکولار غرب بود و انسان برای قدرت بایست در میدان سیاست بجنگد و اگر می خواهد باقی باشد باید همچون سیاسیون مشهور دنیا طلب و دنیا زده شود و گرنه جایگاه اجتماعی اش تضعیف خواهد شد. اما ما با انقلاب اسلامی و طرح جمهوری اسلامی یک نگاه و منظر دیگر را با خود به نمایش گذاشتیم که اکر با زبان وجودی به تبیین آن نپردازیم قطعا جفا کردیم. شهید سید ابراهیم تحقق عینی مردم در بستر سیاست در افق گشوده ی معنویت تاریخ است. شهید سید ابراهیم ظهور و تجلی اراده ی بشری است که از سیاست زمانه ی جهانی خسته شده و به دنبال حقیقت خودش در میدانی می گردد که بازیگر واقعیت باشد نه بازیگر فریب وعده ها و قول های سیاسیون و این آن هویت بخشیی بود که ما با شیهد سید ابراهیم به تاریخ بازگردانیم و حفظ آن به میان آورن زبان حقیقت است تا گوش ها و جان های آماده را به این سخن بنوازیم و آماده ی فرداهای پیش رو کنیم. ابتدا باید بدانیم با شهادت سید ابراهیم چه بر ما گذشته و چه چیز به ما رو آورده تا بتوانیم باب سخن را باز کنیم. (نمی‌دانم شاید به عقیده ی بنده در این چهل روز از شهادت سید عزیز نتوانستیم از آنچه که با این شهادت به ما رو آورد سخن بکوییم و با دوستان صحبت کنیم و گرنه شاهد این همه بد اخلاقی ها و سردرگمی ها و تحیرات در میدان سیاست امروز در میان حامیان کاندیدها نبودیم! احساس می کنم این دعواها به خاطر آنی است که نمی دانیم چه شده و چه بر ما آمده و ما در چه زیست جدیدی از عالم سیاست قرار گرفتیم و چه زبان و زمانی به ما رو آورده است تا بجای آنکه گرفتار دعواهای لفظی باشیم و خود را در درگیری های سیاست زده معطل کنیم به استقبال حقیقتی می رفتیم که تحفه ی الهی بود که خدا با سید ابراهیم به ما داد. آری گویی هنوز ما خودمان را با آن نفحات ایامی که وعده هایش را پیر انقلاب و مرشد به حق اش داده اند نا آشناییم و در انتظار به سر نمی بریم! آری، ما در انتظار به سر نمی بریم و گرنه منتظر را با حقیقت در هر ساحتی از صحنه های تاریخ اش مواجهه ای است از جنس حقیقت و از جنس حضوری بعد از حضور) بگذریم، به هر حال آنچه امروز بیش از گذشته ما را امیدوار می کند طلوع و شروق انوار انسانی است که از دل جمهوری اسلامی ایران برخواسته و پشت به تاریخ اتانومی و خود بیگنگی بشر خودش را در ذیل حکومت الهی نقش آفرین و بازیگر میدان حقیقت می یابد و این صدای خدا در تاریخ پیچیده شده و گوش آدمی آن را شنیده است و یقظه ی آدم رخ داده و ما باید متناسب با این آدم و این تاریخ و این زمانه با او سخن بگوییم و اگر کمتراز این با بشر جرف بزنیم ظلمی است که هم به خود داشتیم و هم به او زیرا استعدادی به میان آمده است که آدمی فهم سخنان متعالی را با این رخدادها کسب کرده است و تصدیق می کند که امروزمان دیروز نیست و فردای مان باید بس روشن تر از امروز باشد. این سخن را اگر جبهه ی انقلاب همراه با رهبری در همان روز شهادت آقا سید ابراهیم اگر دریافته بود ما امروز بسی راحت تر در نسبت با کاندیدایی که باید برای فرداهای تاریخی جهموری اسلامی همراهی کنیم همراهی می کردیم به نظر می رسد باید گفت و باز باید گفت تا خودمان را در حضور آن ساحتی که رهبری از آن می گوید و با این شهادت این شهیدان برای مان منکشف می شود و رخ می نمایاند پیدا کنیم و باز هم باید منتظر بود و به گفت نشست و از این حقیقت امروزنمان دم زد و گفت تا تمام ساحت هایمان را در بر بگیرد و ما را از این تحیر به در آورد تا سلوک همگانی مان شود و این می شود اگر گوش هایمان را به سمت سخنان حقیقی بگشایمم و با خود عهد کنیم تا زبانمان زبان گفت حقیقت شود و چشم هایمان نظرگاه افق های حقیقی باشد به خدا می شود آنچنان که در دفاع مقدس رخ داد و جوانان بسیجی مان را از حجاب غلیظ و عمیق و گناه آلود پهلوی نجات بخشید امروز هم جوانی که خسته و نا امید از گناهان امروز خویش است بداند جایی که می تواند خود را از چنگال گناهان عالم و عصر غفلت مدرن نجات بدهد و برهاند دامن قدسی انقلاب اسلامی است و آن اراده ای که در او بایست پدید آید تا چان و قلب اش منظرگاه عالم عهد قدسی شود تا خطورات گناه نتواند اهوای نفسانی اش را و امیال حیوانی اش برانگیزاند این خیمه ی انقلاب اسلامی است که توان آن را دارد تا این جوان را به یک سالک عاشق و عارفی شب زنده دار در میدان فتوحات معنوی و لیله اقدری اش برساند اما عمده حاضر شدن و گشودن سینه ای است که قلب اش را نور این حقیقت در بر گیرد و صدای حق در این تاریخ به گوشش برسد ولو گناهان گذشته اش معادل گناه جن و انس باشد! در این زمینه بحث بیش از این است که بر قلم آمد اما احساس می‌کنم در مسیر راه حقیقت بقیه را خود راه بگویدمان که چون باید بود. التماس دعا و عذر خواهم بابت تصدیع وقت شریف استاد و مخاطبین.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله نویسنده متن فوق نکات بسی ارزشمندی را با ما در میان گذاشته‌اند در راستای حضور تاریخیِ رخداد شهادت آیت الله رئیسی. و اینکه ما می توانیم معنای حضور در میدان سیاست را با روحی جدید درک کنیم. و از آن طرف ایشان به خوبی متذکر می‌شوند که چگونه اگر حتی افراد متدین به انقلاب متوجه تاریخ خود نباشند و آینده‌ای که انقلاب اسلامی پیش آورده، چگونه نمی‌توانند مفتخر به عالی‌ترین انتخاب شوند که آن، مواجهه با حقیقت است در دل یک تاریخ. بیش از این‌که بنده بخواهم سخن بگویم متن آن عزیز با ما حرف‌ها دارد. تنها تقاضای بنده از نویسنده این نکات ارزشمند آن است که پس از نوشتن، سعی بفرمایند با ویرایش خود، متن را برای فهمِ خواننده آماده‌تر نمایند به جهت آن‌که نقص‌هایی در نوشتن پیش آمده است. موفق باشید          

37760

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سوال۱: با سلام خدمت شما بنده پانزده سالمه و سال پیش به کلاس زبان می‌رفتم و با یک استاد آقای سی و خرده ای ساله آشنا شدم و بهش علاقمند شدم و تا الان یک سال میگذره اون رو حضوری ندیدم اما پیج و پروفایلش رو دنبال کردم و حسی که بهش داشتم رو هنوز دارم و فکر می‌کنم به دلیل شنیدن موسیقی های رمانتیک و خیال پردازی با اون باشه می‌خوام یک راه حل بدین که من احساسم بهش از بین بره در کنار دیدن اون بعد از یک سال که آرزوی منه، با هم بریم کلاس و چیزای عادی چون در کنارش کلا خوش می گذره سوال۲: من به موسیقی خیلی علاقه دارم و از زیان هاش هم آگاهم اما نه می‌خوام و نه میشه که اون رو کنار بزارم. شما چه پیشنهادی برای ترک موسیقی دارین؟ سوال ۳: آیا با کلاس موسیقی (گیتار) موافقین؟ چرا؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. پیشنهاد می‌شود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را که روی سایت هست، مطالعه فرمایید. ۲. هر اندازه در معارف توحیدی بخصوص معرفت نفس، بیشتر ورود نمایید آن نحوه سیطره علاقه به موسیقی که همراه با نحوه‌ای از توهم می‌گردد؛ تضعیف می‌شود. ۳. مخالف موسیقی نیستم، ولی درک چندانی از آن ندارم و شاید این، به ذوق شخصی بنده مربوط باشد. موفق باشید 

37396

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقت خوش: می‌دانیم که اعمال ما بر اساس عالَم ما هست و عالم ما بر اساس نسبت ما با وجود آیه قران می‌فرماید «کل یعمل علی شاکلته» آیا شاکله همان نسبت ما با وجود و تقرر ظهوری ما نیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هرکس بر اساس شاکله‌اش عمل می‌کند به همان معنایی که خود را با آن شاکله، شکل داده. حال باید در شکل‌دادنِ شاکله هرکس سعی کند آن شاکله‌ای را در خود پیش آورد که با روحیه عبودیت شکل گرفته باشد. موفق باشید 

37316

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: در مواجهه با ناکامی ها و سختی ها و فشارهایی که طی حرکت در مسیر، برای انسان وجود دارند؛ که برخی ها از اراده انسان خارج اند و از قضا همین ها تاثیری تعیین کننده در سرنوشت و نتیجه امور دارند، چگونه جوانی و سرزندگی رو حفظ کنیم و امید رو زنده نگهداریم؟ چطور دچار انزوا و بی حالی نشیم؟ اینها از نشونه های پیری زودرسه که حتی فرد مؤمن به جایی میرسه که اعمال عبادی مثل اذکار، شرکت در مراسمات روضه و هیئتها، نمازها و روزه ها و تلاوت قرآن و... نه به جهت نیرو گرفتن برای انجام مأموریت ها و کارها؛ بلکه فقط برای اندکی دلخوشی، یا فراموشی دردها و‌ رنجها، یا کسب آرامش خاطر و نشاط انجام میده؛ که همسر و خانواده اش اذیت نشن از این بی حالی. درست مثل سالمندانی که قدرت تغییر و تصمیم بزرگ ندارند، و امیدی برای انجام کارهای بزرگ ندارند اما وجود پر آرامشی دارند، مؤمن هستند و اهل عبادت، اهل دعا و راز و نیاز با پروردگار عالم. و البته اخلاص و دلسوزی نسبت به جامعه هم دارند. سوال اینه که چه میشه کرد؟ راهی هست؟ با فکر کردن به مواردی مثل اینکه خدا آدم رو از نقطه ای که آمال و آرزوشه امتحان می‌کنه یا گفته امیرالمومنین علیه السلام که من خدا رو به شکستن اراده ها شناختم یا اینکه رنج ها مساوی تقسیم میشن و تک تک آدم ها همچین احساسی رو تجربه کردند و یا در ادامه زندگی تجربه خواهند کرد و اینکه ناکامی ها بخشی از این دنیاست. ممکنه انسان آروم تر بشه؛ اما باز هم این آرامش برای حفظ نشاط و ادامه زندگی خوبه و نه برای احیای جوانی و حرکت.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه هستید اگر نسبت به صراطی که در مقابل ما است، غفلت نکنیم و متوجه باشیم که همواره باید رفت و باز هم رفت؛ انسان در دینداری به نتیجه لازم می‌رسد. پیشنهاد می‌شود به عنوان مقدمه مطالبی که در رابطه با سوره آل عمران مطرح شده، مدّ نظر قرار دهید و سپس با عرایضی که در رابطه با سوره «بلد» به میان آمده، مأنوس گردید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/644?mark=%D8%A2%D9%84%20%D8%B9%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%86
https://lobolmizan.ir/sound/1065?mark=%D8%A8%D9%84%D8%AF
 

37173
متن پرسش

سلام: احساس می‌کنم به آنهایی که وعده آینده داده ایم از ما انتظار «بودنِ بودنشان» را دارند زیرا می‌خواهند رَوَنده باشند نه در راه مانده، همانطور که ما چنین درخواستی داریم؛ بعد از این همه سال تازه می‌فهمم بودن یعنی چه، بعد از این همه سال تازه دارم متوجه می‌شوم چه بر سرم گذشته و دلایل اتفاقات چیست با اینحال ناراحت نیستم هرچند تنم خونی است و آبرویی برایم نمانده اما خوشحال و شادم. همیشه از بعدِ رمضان هر سال می‌ترسم و هیچ وقت آرام نگرفتم ای کاش عمرم را تقسیم بر ۱۲ می‌کردند و ۱۱ قست آن‌را با ماه رمضان معامله می‌کردند. اگر خدا بخواهد گویا روزگاران شادی و عیش های مکرر دارد می‌آید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. این ربّ شهر الله است که به سراغ انسان آمده تا او را در جهان‌های فراخ حاضر کند. خطاب حضرت محبوب به آن بشر آن است که «تو درون چاه رفتستی ز کاخ / چه گنه دارد جهان‌های فراخ؟» و حال! مائیم و جهان‌های فراخی که از طریق ماه مبارک رمضان مقابلمان گشوده شده است تا بیش از پیش ربوبیت ربّ شهر رمضان را احساس کنیم. موفق باشید  

37044

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: چیدن هفت سین از آن دست بدعت هاست که باید باهاش مقابله کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! زیرا هفت‌سین یک سنت است و نه یک بدعت در مقابل دین. موفق باشید

نمایش چاپی