بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15490

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر دامت توفیقاته: به حول و قوه الهی جمعی از طلبه های قم درصدد هستیم در کنار تحصیل دروس حوزوی و پیگیری مباحث معرفتی، در جهت گفتمان سازی مکتب امام و حرکت به سمت حل مشکلات انقلاب قدمی برداریم آنچه به ذهنمان رسید این بود که در قدم اول می بایست بچه های انقلاب دور هم بنشینند و با رویکردی راهبردی و ناظر به حل مشکلات به گفتگو و مباحثه بپردازند و این جلسات مباحثه که موضوعش انقلاب اسلامی است را مهم و ارزشمند بشمارند تا از قبل مباحثه بر روی مسائل واقعی و اساسی انقلاب، اندیشه پشتیبان انقلاب اسلامی که یک اندیشه جامع و کامل و فاخر و حرکت آفرین است از مرحله اجمال به تفصیل برسد. در همین رابطه متن زیر و سوالاتی خدمت حضرت عالی ارائه می شود امیدواریم با پاسخ به این پرسش ها ما را در این تکلیف مقدس و الهی یاری بفرمایید. البته این سوالات بخشی از مسائلی است که می بایست با نگاه عمیق به آنها پرداخت. ابتدا متنی در زمینه تبیین ضرورت پرداختن به مباحثه پیرامون مسائل انقلاب و تدوین نظام سوالات ارائه شده و در ادامه سوالات طرح می شود. اندیشه پشتیبان انقلاب اسلامی (حرکت به سمت تفصیل دادن اندیشه های انقلابی - اسلامی مرتکز در ذهن بچه های انقلاب) ما اجمالا فهمی راجع به انقلاب و اسلام و آینده آنها و وضعیت موجود و ضرورت حرکت از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب داریم. تقریبا این فهم اجمالی روی اکثر بچه حزب اللهی های ما نصب است شاهد آن این است که هر کسی در گوشه ای برای خود کاری به نام انقلاب و انقلابی گری تعریف کرده و مشغول انجام آن است البته به میزانی که این فهم اجمالی به سمت تفصیل بیشتری حرکت کرده است قاعدتا موفقیت هم بیشتر بوده است. چرا همین فهم اجمالی کافی نیست؟ عظمت اسلام و انقلاب از یک طرف و آلوده شدن اسلام ناب به تقریرهای غلط در طول تاریخ از طرف دیگر پیچیدگی های فوق العاده طراحی های دشمن، ناتوانی اندیشه ای و راهبردی بچه های انقلاب در مواجهه با طراحی های دشمن و تبیین عظمت اسلام و انقلاب و..... همه ی این موارد، صدها و بلکه هزاران سوال و مسئله را برای ما پیش می آورد که بدون توجه به آنها و حل اساسی تک تک آنها راه به سمت مطلوب باز نمی شود و ما همچنان در مرحله احساس مشکل و سرودن مشکلات باقی خواهیم ماند. در این شرایط، ما مجبوریم برای درمان دردهای خود و تجهیز جبهه انقلاب برای گذر از مشکلات و رسیدن به نقطه مطلوب چاره اندیشی کنیم. یکی از آسیب های مهم و فراگیر در بین بچه های انقلاب این است که روی شناخت مشکل و مسئله کمتر وقت می گذارند و ذهن ها بیشتر معطوف به عمل است و به همین خاطر هم عموما اقدامات میدانی اثر بخشی مورد انتظار را ندارند. به نظر می رسد اولین قدم در حل مشکلات انقلاب این است که باید تمام سوالات و مسئله های موجود مربوط به حرکت انقلاب فهرست شود تا با تحلیل و مباحثه بر روی آنها و سنخ شناسی هر کدام از سوالات و مسائل، به شیوه ای معقول و منطقی و با طرحی واقعی و جامع به سمت حل آن ها حرکت کنیم. اگر نتوانیم سوالات و مسئله های واقعی انقلاب را کشف و به زبانی فنی و دقیق بیان کنیم راهی به سمت حل واقعی مشکلات پیش رویمان گشوده نمی شود. نشناختن درد و بیماری باعث شده رجما بالغیب تیرهایی را به فضا پرتاب کنیم و این کوری در هدف ما را مستعد بازی خوردن در زمین دشمن کرده است و در نتیجه به دست خودمان یکی یکی سنگرهای انقلاب را تقدیم دشمن می کنیم. صد انداختی تیر و هر صد خطاست / اگر هوشمندی یک انداز و راست نظام آموزشی حوزه و دانشگاه، ما را مقرر اندیشه های دیگران بار آورده است نمی توانیم به مسائل واقعی خودمان و حل آنها فکر کنیم. در این نظام آموزشی و تربیتی، سوال و جواب معلوم است و کافی است ما این سوال و جواب ها را حفظ کنیم تا عنوان دانشمند و دکتر و ... بر ما اطلاق شود. وقتی تربیت نشده ایم که خودمان سوال طراحی کرده و پاسخ دهیم چه انتظاری داریم که مشکلات واقعی صحنه زندگی و تمدنی خود را حل کنیم. با توجه به این نکات و البته نکات فراوان دیگر، ما به این جمع بندی می رسیم که باید سوالات و مسئله های انقلاب را در عرصه های مختلف جمع کرده و با تحلیل و ارزیابی و تدوین نظام سوالات و مسائل به سمت حل آنها پیش برویم. از باب مثال می توان به موضوعاتی که می بایست پیرامون آنها به تدوین سوال و مسئله پرداخت، اشاره نمود البته همه این موضوعات باید با عینک راهبردی دیده شود تا نظام مسائل و پرسش ها با جهت گیری حل مشکلات انقلاب تدوین شود. اسلام، انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی، ساختار و قانون امام زمان (ع) و ظهور، امام خمینی (ره)، حضرت آقا، انقلابیون، مردم، آمریکا، تمدن غرب، غرب شناسان و مسئله غرب شناسی، نخبگان و مسئله نخبگی، دانش، اقتصاد، فرهنگ و مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی، فهم و نگاه و اندیشه راهبردی، نهاد رهبری و شعور رهبرانه، تصویر نقطه مطلوب، تشکیلات و جمع انقلابی، حوزه علمیه، ادراک و اراده، مقوله حل مشکل، سبک زندگی انقلابی، نهادهای انقلابی، ماموریت گرایی، زن در دنیای معاصر سوالات پیرامون امام خمینی (ره) 1. کدام یک از نقاط تاریک نظام طاغوت برای امام اهمیت بیشتری داشت و امام سعی می کرد آنها را مقابل چشم مردم قرار دهد؟ 2. آیا امام قبل از انقلاب با امام بعد از انقلاب تفاوتی داشت؟ اگر بله این تفاوت در چه زمینه هایی بود؟ 3. آیا امام طرح کلانی برای مبارزه و اداره انقلاب داشت؟ یا صرفا انجام وظیفه می کرد و راه خودش باز می شد؟ 4. آیا امام از همان دوران جوانی خیز مبارزه با شاه و تشکیل حکومت اسلامی داشت؟ آیا می توان گفت امام در دوره ای که مشغول تالیف و تدریس دروس متداول حوزوی بوده، به دنبال مبارزه بوده است؟ 5. چرا امام قبل از سال 42 وارد مبارزه با شاه نشد؟ امام این نگاه اجتماعی و سیاسی را از کجا آورده است؟ با توجه به اینکه آقا در خاطره ای می فرمایند که امام در دوره ای که مشغول تدریس دروس حوزوی بودند کاملا منزوی بودند و فقط مسیر مسجد سلماسی تا منزل را طی می کردند و خیلی بروز و ظهور نداشتند. 6. تفاوت امام با بقیه علما از یک طرف و مبارزین از طرف دیگر چیست؟ 7. شیوه مبارزه امام با فساد اقتصادی و سیاسی و ... در کشور بعد از انقلاب چگونه بود؟ گاهی گفته می شود امام در مسئله مبارزه با فساد نسبت به رهبری قاطع تر عمل می کردند. این ادعا چقدر درست است؟ 8. آیا امام فلسفه غرب خوانده بود؟ یکی از اساتید در نوشته ای ادعا کرده بودند که علامه طباطبایی (ره) به مطالعه فلسفه غرب علاقه مند بودند به خلاف امام که هیچ علاقه ای به مطالعه فلسفه غرب نداشتند. 9. اینکه برخی ادعا می کنند چون امام فلسفه غرب نخوانده بود مواجهه ایشان با غرب، سیاسی و فرهنگی و اخلاقی بوده است و لایه های فلسفی و فکری غرب را نشانه نرفته بودند، چقدر صحت دارد؟ 10. راز مماشات امام با برخی جریانات و افراد غیر انقلابی و حتی انقلابیون منفعل چه بوده است؟ برخی می گویند مصلحت حفظ نظام اسلامی اقتضا می کرده است آیا می توان مدعی شد که اگر با این افراد و جریانات انقلابی برخورد می شد امروز مانعی مثل اینها را نداشتیم؟ با توجه به اینکه خود امام در اواخر عمرشان تصریح می کنند که ما باید از اول انقلابی عمل می کردیم. 11. منظور امام از وحدت ملی که بارها روی آن تاکید داشتند چه بود؟ برخی می گویند منش و روش امام در بحث وحدت باید مد نظر باشد و برخی دیگر مدعی هستند که جایگاه امام چون رهبری کلان جامعه بود می توانستند چنین منشی داشته باشند ولی وقتی در مسئولیت عملیاتی و اجرایی قرار می گیریم وحدت یعنی مماشات با این افراد غیر انقلابی در عمل و این یعنی خوابیدن یا کند شدن حرکت انقلابی. کدامیک از این نظرات درست است؟ 12. چگونه می توانیم به یک فهم مشترک از کلمات امام برسیم به گونه ای که هر کس برداشت شخصی از کلمات ایشان نکند؟ 13. امام از یک طرف انتقادهای جدی به روند حرکت روحانیت در طول تاریخ دارد و از طرفی علمای سلف را می ستاید، چگونه این دو جمع می شود؟ نگاه امام به تاریخ حرکت شیعه و به خصوص روحانیت چگونه است؟ 14. نگاه امام به مسئله ورزش در کشور چه بود؟ طرح امام برای آینده ورزش کشور چه بود؟ آیا ورزش قهرمانی به این شکل امروزی، مطلوب امام بود؟ 15. آیا نگاه امام به هنر تاکتیکی بود یا برای هنر اصالتی قائل بودند؟ 16. هدف و راهبرد کلان انقلاب در عرصه جهانی از منظر امام چه بود؟ طرح امام برای اصلاح نظام ظالمانه جهان چه بود؟ سوالات پیرامون اقتصاد 1. آیا ما فقط فقه الاقتصاد داریم یا علم اقتصاد اسلامی هم می توانیم داشته باشیم؟ 2. شاخصه های اقتصاد تراز انقلاب اسلامی و مکتب امام چیست؟ 3. حد رفاه و توسعه اقتصادی در اسلام چیست؟ قرار است مردم تا چه اندازه ای در رفاه و گشایش اقتصادی باشند؟ آیا رفاه و حرکت به سمت آن با سنت ابتلاء و سختی و امتحان انسانها منافات ندارد؟ اینکه قرآن می فرماید «لقد خلقنا الانسان فی کبد» یا روایاتی که تصریح می کنند که «مردم در دنیا به دنبال راحتی هستند در حالیکه خداوند راحتی را در دنیا قرار نداده است» با مسئله رفاه و توسعه اقتصادی منافات ندارد؟ 4. آیا برای اداره اقتصادی کشور و حل مشکلات، طرح کلانی داریم؟ یا با سعی و خطا پیش می رویم؟ 5. آیا امکان دارد مشکلات اقتصادی را بدون توجه به عرصه های دیگر مثل فرهنگ و تفکر و اخلاق و ... حل کرد؟ رابطه مشکلات اقتصادی با این عرصه ها چیست؟ 6. آیا این تصویر از گذشته که ما مردمی فقیر و بدبخت و قحطی زده بوده ایم درست است؟ 7. از چه زمانی این شکل از مشکلات اقتصادی دامن گیر ما شده است؟ علت و خاستگاه مشکلات اقتصادی کشور چیست؟ مسئله غرب شناسی 1. غرب شناسی از چه زمانی و با چه انگیزه ای وارد کشور شد؟ 2. موضع شاه در مقابل مسئله نقد غرب چه بود؟ 3. چرا عمده کسانی که در مسیر غرب شناسی فردیدی قرار می گیرند از انقلاب و فضای حماسی آن دور می شوند و به نوعی روشنفکری منفعل و البته منتقد تبدیل می شوند؟ آیا این دستگاه غرب شناسی مشکل دارد یا مشکل از جای دیگری است؟ 4. چه خصوصیتی در غرب شناسی فلسفی نهفته است که هر کس که به آن دل می دهد از درون دچار یک حرارت و شوریدگی عجیبی شده و وجودش دچار تلاطم و بی قراری می شود؟ 5. آیا امکان دارد به لحاظ ثبوتی که حرف های اندیشمندان غربی مطابق با حقیقت باشد؟ آیا در عالم اثبات واقع هم شده است؟ با توجه به اینکه برخی قائلند کفار و غیر شیعه هیچ گاه حرف حقی ندارند و اگر هم حرف حقی بر زبانشان جاری می شود از شیعه به عاریت رفته است. 6. نقش اراده انسانی در تحولات اجتماعی و تاریخی از منظر غرب شناسی و غرب شناسان چگونه است؟ آیا غرب شناسی فلسفی به نوعی جبر تاریخی معتقد است؟ 7. آیا غرب شناسی فلسفی، بصیرت سیاسی اجتماعی ما را تقویت می کند یا بر عکس ما را به کج فهمی سیاسی مبتلا می کند؟ با توجه به مواردی مثل دکتر داوری که در عین غرب شناسی عمیق فلسفی در عرصه سیاسی به افرادی مثل آقای خاتمی و عارف متمایل هستند. نسبت این موضع گیری های سیاسی با آن تفکر عمیق فلسفی چیست؟ مشکل از کجاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده به جای این‌که بخواهید به تک‌تک این سؤالات بپردازید و همواره سرگردان انواع سؤال‌ها باشید؛ خوب است که یک سیر مطالعاتی در سه جانب «خودشناسی» و «شناخت جایگاه تاریخی انقلاب» و «شناخت غرب» پیشه کنید تا به‌خوبی با قدرت تفکری که حاصل می‌شود، کارها را جلو ببرید. در مورد «خودشناسی» بحث «ده نکته در معرفت نفس» و شرح آن بنا به تجربه‌ی خواهران و برادران بسیاری از مسائل روحی و شوقی انسان را مدیریت می‌کند. به فرمایش یکی از طلاب، بحث معرفت‌النفس فتح‌الفتوح می‌باشد. و در مورد انقلاب و امام، کتاب «انقلاب اسلامی و رجوع به عهد قدسی» و کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» افق خوبی را در معرض تفکر و دید افراد قرار می‌دهد. و در رابطه با «غرب‌شناسی» کتاب «مدرنیته و توهّم» همراه با شرح آن می‌تواند جمع‌بندیِ نسبتاً خوبی را در رابطه با شناخت غرب مطرح کند. همه‌ی مطالب فوق، بر روی سایت هست. می‌ماند که در بین سؤالات متکثر، یک سؤال مشخص داشته باشید که مانع حرکت شما باشد. خوب است که همان سؤال را مطرح بفرمایید موفق باشید

11029
متن پرسش
با سلام و عرض احترام به استاد گرامی: سوال بنده با عنایت به متن زیر که منبع آن هم در انتهای متن ذکر شده از حضرت عالی این است: ملک برتر از انسان است یا انسان برتر از ملک؟ و اگر انسان برتر است این برتری تکوینی هست یا تشریعی؟ آیا انسان ذاتاً باارزشتر و برتر از فرشتگان است؟ ممنون می شوم بنده را با توضیحات خود راهنمایی کنید. آیا مقام من انسان از ملائکه پست تر است؟ پس چرا می گویند انسان اشرف مخلوقات؟ و اگر بالاتر است این برتر بودن تشریعی است یا تکوینی؟ در جایی با مطلب زیر برخورد کردم که برای بنده این سوال مطرح گردید:
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان به عنوان کسی که ظرفیت خلیفةالله‌ای دارد اگر آن ظرفیت را به فعلیت برساند مثل اولیاء معصوم از فرشته برتر است ولی یک انسان معمولی باید سال‌ها به مدد انوار فرشتگان استعدادهای بالقوه‌ی خود را بالفعل کند در نتیجه آن استعداد تکوینی است ولی هر کس تشریعا باید آن را بالفعل کند. موفق باشید
10935
متن پرسش
با سلام و آرزوی قبولی زیارت عتبات عالیات. به نظر شما کمیت و کیفیت فعالیت فرهنگی طلاب در سطح مقدمات و سطح اول تا چه حدودی باید باشد؟ اگر از نظر مقام معظم رهبری در این زمینه اطلاع دارید بیان بفرمایید. باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- جای شما بسیار خالی بود 2- همین اندازه می‌دانم که طلبه در ابتدای امر بیشتر باید در کمیّت دروس وقت بگذارد و صرفاً به یادگیری دروس مشغول باشد و کاری به این نداشته باشد که در این دروس حال خوش معنوی‌اش بی‌جواب می‌ماند. موفق باشید
10682
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: در منابع دست اول تاریخ چون مقتل ابومخنف و کتاب ارشاد شیخ مفید و.... سخنی از حضرت رقیه «سلام‌اللّه‌علیها» نیست، شهید مطهری نیز به این موضوع تشکیک نموده است، حال می خواستم بدانم با توجه به مطالعات شما حضرت رقیه از چه زمانی وارد عزاداری های ما شده است و آیا امام حسین «علیه السلام» دختری که در شام با دیدن سر مقدس امام جان سپرده است داشته است؟ التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه سید جعفر مرتضی آملی از علما و مورخان شیعه‌ی لبنانی معتقدند مرحوم شهید مطهری به سندهای وجود حضرت رقیه«سلام‌اللّه‌علیها» در کربلا دسترسی نداشتند. کتاب حضرت رقیه«سلام‌اللّه‌علیها» از آقای جعفر تبریزی نکاتی در این مورد دارد. موفق باشید
10292
متن پرسش
سلام تو حرم برام سوال پیش اومد از این قرار: 1. امام محرم زنان است یا نه؟ و اگر نامحرم آیا دقیقا مثل بقیه آدما؟ 2. نزدیک ضریح حس معنوی بیشتری هست، دورتر رو صحن ها کمتر، داخل شهر کمتر تا مثلا شهر خودمون خیلی کمتر (برای مردم عوام و عادی). شدت وجود امام تو حرم بیشتر است آیا و اگر امام این حرفا بردار نیست پس چرا تو حرم همه حال دیگه ای دارن؟ 3. اگر الان نعوذبالله نبش قبر امام معصوم بشه به چی برمی خوریم؟ انتقال به دارالسلام بدنی ست یا روحی؟ برای امام معصوم چگونه سوالات ساده هست ولی اغلب بلد نیستن. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از نظر ظاهر همان حکمی که برای سایر مردم نسبت به نامحرم هست را ائمه«علیهم‌السلام» رعایت می‌کردند و از نظر باطن هیچ‌چیزی از امام پوشیده نیست. 2- ائمه در حرم خود نظر خاصی به زائر دارند 3- جسم مبارک امام در قبرشان تر و تازه موجود است. موفق باشید
10025
متن پرسش
با سلام: حضرتعالی فرمودید در مورد تصاویر مستهجن مدتی بی اعتنایی کنید تا قدرت آن روی اراده کم شود. خواستم بپرسم اگر صور خیالی آن تصاویر باعث شده روی اراده فرد تاثیر بگذارد بدین معنی است که چنین شخصی از روی اراده خود گناه انجام نداده و نقصیر صور خیالی بوده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان ابتدا چیزی را تصور می‌کند و مطابق آن اراده می‌نماید. حتی وقتی شما اراده می‌کنید بروید جلسه‌ی سخنرانی، ابتدا تصوری از آن جلسه دارید. حال اگر کسی بنا به تصوری که از پیش خود داشت اراده کرد به تصاویر مستهجن نگاه کند آن تصاویر در خیال او شکل می‌گیرند و از این به بعد با صورت‌های شدیدی از آن تصاویر روبه‌روست و لذا همان صورت‌ها اراده‌ی او را تحت تأثیر قرار می‌دهند هر چند می‌تواند مقابله کند. ولی اگر صورت‌ها قوی باشند ممکن است مقاومت او را بشکنند. حال اگر مدتی مقاومت کند قدرت آن صورت‌ها کم می‌شود و اراده‌ی او قدرت مقابله با آن‌ صورت‌های خیالی را به‌دست می‌آورد. موفق باشید
9887
متن پرسش
سلام حضرت استاد: وقتتان بخیر. من جزوه تندیس را مطالعه کردم 1- در مورد کشیدن و نقاشی تصویر انسان و حیوان ظاهرا حکم همان دوری و حرمت است درست است؟ من از کشیدن مرغ در گل و مرغ منصرف شدم حتما قیامت می گویند این چیزی که ساختی در آن بدم؟ درست است استاد؟ 2- یعنی ما در نقاشی کشیدن نباید صورت انسان و حیوانات را بکشیم و نمایشگاههای نقاشی مان فقط طبیعت باشد؟ گاهی برای نشان دادن پیام اخلاقی از تصویر انسان استفاده می کنند، و تاثیر می گذارد، احتمالا تاثیرش بر خیال است و احتما لا می فرمایید خداوند در حرام خیر قرار نداده است درست است استاد؟ 3- کودکان ما که شروع به نقاشی کشیدن می کنند نباید اجازه دهیم تصویر انسان و حیوان بکشند تا روحشان با محسوسات انس نگیرد؟ اگر حکم حرمت نقاشی بر انسان و حیوان باشد دانشگاه های هنر و حتی مردم میان دین و نقاشی، احتمالا نقاشی را انتخاب می کنند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید احتیاط آن است که انسان خود را مشغول کشیدن صورت‌هایی نکند که لازمه‌ی آن‌ها داشتن روح است. هرچند بعضی از مراجع آن را حرام نمی‌دانند ولی این بدین معنا نیست که کراهت نداشته باشد. اگر دانشگاه‌های هنر این را رعایت کنند، در ابعاد دیگری هنر را رشد می‌دهند که برکات خود را دارد و روح زیبادوستی در جامعه رشد می‌کند، و اگر زندگی با زیبایی‌ها شکل گرفت، روحیه‌ی شهوترانی کم می‌شود. موفق باشید
7820

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم . استاد اگر میشود به دکتر قدوسی بفرمایید که در قسمت جزوات نیز جزوه ی تاریخ فلسفه غرب و کلام جدید و چند جزوه ی دیگر شاتباه بر روی سایت قرار گرفته است و هنگام دانلود جزوه ی مطهری فردای تاریخ ما 1,2,3 دانلود میشود . با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: مسئول محترم سایت
6484
متن پرسش
سلام خسته نباشید . ببخشید دو سوال داشتم و آن این که 1. سه موضوع (خداشناسی ، امام شناسی ، معاد شناسی) برای مطالعه و شناخت این موضوعات آیا ترتیب خاصی را باید رعایت کرد یا نه هر سه در عرض هم هستند هر کدام را شروع کنیم مشکلی نیست ؟ و همچنین من در این سه موضوع کتاب های آقای طهرانی را تهیه نمودم ، از نظر شما کتاب جامعی می باشد و اگر در این زمینه کتاب های دیگری می شناسید لطفا معرفی نمایید . 2. در مورد اسلام شناسی اگر کتاب های جامع و کاملی می شناسید لطف می کنید و معرفی نمایید ؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» فرموده بودند با فهم معاد، زمینه‌ی ضرورت نبوت بهتر فراهم می‌شود و لذا خوب است که بعد از خداشناسی از معاد شروع کنید و بعد به بحث نبوت و امامت بپردازید. آیت‌اللّه طهرانی نکات خوبی در کتاب‌های خود متذکر می‌شوند. موفق باشید
6336

توحیدچیست؟بازدید:

متن پرسش
توحیدچیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر به یگانگی خالق و مدبّر و معبود و ربّ هستی. موفق باشید
6159
متن پرسش
سلام علیکم ابتدا عذر میخواهم که وقتتان را میگیرم.استادمن در سوال ها ی قبلی خودم به این موضوع اشاره داشتم اما الان به طور مبسوط در این زمینه راهنمایی شمارا می خواهم(ممنون از توجه تان).طی یکی دو سال اخیر گرفتار پرخوری شده ام، .(باوجود پرخوری لاغر هستم خانواده ومادر به خصوص نگران لاغری من هستندو بر پرخوری من افزوده اند) من در اولین قدم درجا میزنم آخر با معده ی سنگین می توان سلوک کرد؟!مثل آدم های معتاد شده ام اگر غدای زیاد به بدن ندهم آرام وقرار از من گرفته میشود .1)ایا من باید به روانپزشک و پزشک مراجعه کنم؟یا نه مشکل عادی است وبا مبارزه بانفس حل میشود؟آخر چگونه مبارزه کنم وقتی بلد نیستم و یارای آن را ندارم ..2) ذکر ویا راهنمایی عملی برای آسان ترحل شدن این مشکل چیست؟ روزه غذا هم دارم ولی روزه گرفتن برایم سخت است در خانه که باشم دایما بی حال و دراز کش میشوم وتازه بعد افطار دوباره اوضاعم همان آش وهمان کاسه ی پرخوری ست3) شما معرفت به مسایل نفس داریدلطفا بفرمایید مشکل کارم کجاست چرا توجه روح یانفسم اینقدر به شکم وحرص در این زمینه مشغول است ؟چطور صرف نظر کند روح یا نفسم.. 4) من باوجود زیاد خوردن با ز هم ضعیف و کم وزن هستم آیا می تواند دلیلش نفسانی باشدوبه خاطر ناراحتی و عذابی باشد که به خاطر پرخوری دارم؟خدابه شما خیر دهد استاد عزیز _التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خوب است که به پزشک رجوع شود 2- با تمرکز بر روی مباحث معرفتی و حضور قلب در نماز اصلاح کار شروع می‌شود 3- پیشنهاد می‌کنم در این مورد به مؤسسه‌ی إنشاء با شماره‌ی 6260205 رجوع فرمایید 4- نباید این‌طور فکر کرد هرچند ممکن است مشکل روحی باشد. موفق باشید
5026
متن پرسش
سلام علیکم از اینکه مصدع اوقات حضرتعالی می‌شوم همین ابتدا عذر می‌خواهم. در چند سال اخیر رجب و شعبان و رمضان برایم اهمیت سابق راندارد. علت آن هم این است که بنده مشکلاتی برایم به وجود آمد و حتی یکی از این مشکلات واقعا نادر و آزار دهنده است . بنده در آغاز بروز این اتفاقات بسیار به رحمت الهی امیدوار بودم اما پس از گذشت چند سالی آن‌قدر ناامید شدم که نماز شب‌هایم که به طور دائم ترک نمی‌شدبه چند تا در ماه تقلیل یافت. با آن‌که مستحبات را هنوز انجام می‌دهم هیچ لذتی از آن‌ها نمی‌برم. حتی نمازهای واجب را باسستی و بی‌حالی می‌خوانم و دائم از خودم می‌پرسم برای چه باید زندگی کرد و امید داشت. .زخم‌هایی که بر دلم هست شاید قابل تحمل باشند اما سرزنش‌ها و ملامت دیگران در حالی که کاملا بی‌تقصیرم شدیدا آزارم می‌دهد.از بس دراین ماه‌های مبارک در عرفه و ام داوود شرکت کردم و ملتمسانه حاجت خواستم و نتیجه نگرفتم نا امیدم . حتی متاسفانه در عصبانیت ها به کفرگویی افتادم. از آینده شدیدا مضطرب و ناامیدم. قرار و آرامش ندارم. هیچ کس جز خداوند عزیز نمی‌تواند گره از این مشکلات بگشاید. نه به مظاهر و شادی‌های دنیای امروز دلخوشم و نه در اعتقادات خود سرسختم. گاه با خودم می‌گویم اگر قرار بود با این امتحانات این من خرد شود خب شده پس چرا خداوند دست از سر ما برنمی‌دارد. حاج آقا بنده آدم فوق‌العاده آرمانخواهی بوده‌ام و حتی امروز همان آرمان‌ها نور امید در دلم می‌گشایند ولی بسیار شکننده است و زود از دست می‌رود. چند سال است که تمام عالم پیش چشمم سیاه شده و حال و حوصله‌ی هیچ‌کس را ندارم. ولی دیگر فکر می‌کنم صبرم به پایان‌رسیده و طاقتی برای حفظ خویش ندارم.حاج‌آقا این سطور را در کمال نا امیدی از همه‌جا نوشتم. در آستانه‌ی ماه مبارک رمضان بنده را راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «گر به هر زخمی تو پر کینه شوی.... پس کجا بی‌صیقل آیینه شوی» عجیب است که خداوند گاهی بنده‌ی خود را شایسته‌ی آن می‌بیند که همه‌ی دنیا و اسم و رسم‌ها را از بگیرد تا تمام قلب او برای خودش کند، حال بنده اعتراض دارد. مگر طوری زندگی را شروع نکردی که جز خدا نمی‌خواستی حالا که خلق را با تو بد و بدبین کرده تا تو ناچار رو به سوی او اندازی داد و بیداد می‌کنی؟ گیرم همه‌ی آن‌چه می‌خواهی به تو داد، می‌شوی مثل بقیه، چرا به آن‌هایی نمی‌نگری که در عین این محرومیت‌های اسم و رسم‌دار، سراسر وجودشان امید است به آن‌چه در قیامت روسفیدند و دنیا آن‌ها را بازی نداده است. باید حسرت چه کسی را بخوری؟ به گفته‌ی مولوی: «سوی دریا عزم کن زین آبگیر.... بحر جو و ترک این مرداب گیر» به گفته‌ی محی‌الدین بن عربی: «اهل الله می‌دانند که انسان نمی‌تواند دارای چنان خوی نیکویی شود که با گرایش همه‌ی مردم سازگار باشد؛ بنابراین جان‌های خود را تنها به خشنودساختن خدا وا می‌دارند. مؤمن، خشنود به خشنودی خداست، و باکی نیست از این‌که منافق از ما خشمگین شود، زیرا او دشمن خداست». موفق باشید
3435
متن پرسش
باسلام شخصی میگفت که آقای طاهرزاده اوایل چپی بوده بعد تغییر موضع داده اند یا در باراه ی موضع شما نسبت به آیت الله طاهری بحث می کردند حقیر چند سالیست با مباحث شما آشنایی دارم و کار می کنم خواستم نظر حضرت عالی را درباره ی این سوالات بپرسم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در آن قسمت از سایت که زندگی‌نامه‌ی خود را در جواب سؤالات عرض کرده‌ام می‌توانید جواب سؤال خود را بیابید. موفق باشید
3068

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیزم . از شما خواهش می کنم راه چاره ای بهم نشون بدید. من پنج سال قبل با یک آقای مؤمنی فقط به خاطر ایمانش ازدواج کردم و الان واقعا مدتیه که ناراحتم و به خاطر آبرویم ، درخواست طلاق نمی دم و اصلا این مسئله رو مطرح نمی کنم . استاد، واقعا تحمل شوهرم برام سخت شده و ما خیلی اختلاف فرهنگی داریم و او اصلا حرف من رو نمی فهمد. استاد من الآن که در حال زندگی هستم ، خیلی چیزها فهمیدم که قبلا نمی دونستم مثل این که خانواده شوهرم خیلی در زندگی مؤثر هستن و متأسفانه به مرور زمان بغض زیادی از خونواده شوهرم در دلم اومده و نمی دونم چه کار کنم ، بچه های فامیلشون بچه های انقی هستن که خیلی بی فرهنگ بار اومدن ، خودشون هم خیلی بی فرنگن و متأسفانه اخلاق و تفکر شوهرم یه جوریه که من اصلا نمی تونم باهاش حرف بزنم. استاد شوهرم روزی حتی یک ساعت هم برا من وقت نمی ذاره و من صبح تا شب تنهام . زندگی با همسر مؤمنم باعث شده که توقف عظیمی در شوق به دینداری در زندگی من ایجاد بشه و هرچی سعی می کنم نمی تونم به زندگیم نظم و شور الهی بدم. استاد ،بنده در قبال پشیمانی شدید از ازدواجم به نظر شما باید چه کاری انجام بدم که به صلاحم باشد ؟ ضمنا ما بعد پنج سال بچه هم نداریم ولی با مشکلات زیادی که دارم توان و طاقت بچه داری رو در خودم نمی بینم . استاد می ترسم بچه دار بشم و فرزندم از خانواده ی همسرم بی تربیت بار بیاد. شوهرم قبل از ازدواج حرفایی می زد که به هیچ وجه عملی نمی کنه و بر عکسش رو الان انجام می ده. همیشه صبح تا شب بیرونه و روزای جمعه که منزل هست تا ظهر می خوابه و بعد می ره نماز جمعه و تا حالا برای من روز جمعه و غیر جمعه فرقی نداشته. استاد ، شوهر من از پدرش یک بت ساخته و حتی اگر حرف پدرش منطقی نباشه و ضرر به من بزنه گوش می ده ( البته نه ضررهای کلان) و بابای شوهرم یه دیکتاتور عجیبه. شوهرم یه خلق خاصی داره که بهش علاقه ندارم و اصلا اهل گفتگو نیست. همیشه از وقتی که میاد خونه تا وقتی که می خواد بره بیرون میگه وقت ندارم وقت ندارم و این حرف به کلام روزمره اش تبدیل شده. همیشه در حال عجله هست و من هر حرفی بزنم می گه شیطانیه حتی حرفای عادی ، و دینداری رو فقط در حیطه ی خاصی می دونه و اگه من رو ببینه درحالی که دنبال پاسخ سوالی هستم که نیاز به دونستنش دارم اما یک مسئله ی صرفا دینی نیست ، واکنش بدی نشون میده ولی به نظر من خیلی عادی و طبیعیه که من راجع به مسائلی که باهاش سرو کار دارم ، اطلاعات داشته باشم و بارها بهش گفتم که من خودم حواسم هست که علم لاینفع کسب نکنم ولی کلا یه جوریه که انگار اصلا حرفای من رو نمی شنوه. از نظر شوهرم همه چیز مسلمه ، ولی من عقلا پایین تر از اون هستم و احساس نیاز به مطالعه ی بیشتری راجع به چیزهایی که شوهرم می فهمه دارم اما اون این مسئله رو درک نمی کنه و من رو به خاطر کنجکاوی هاو مطالعه در باب اونها سرزنش می کنه . و اشتباهات خودش رو به خدا و پیغمبر و دین نسبت می ده درحالی که سیره ی بزرگان دین ، مؤید حرف هاش نیست .مثلا اگه کوچکترین انتقادی ازش بکنم میگه ببین چطور شیطان اومده بینمون ، درحالی که به نظر من خیلی طبیعیه که زن و شوهر برای اصلاح روابطشون با هم گفتگو و انتقاد سازنده ( نه قرقر) کنن. تاحالا یه بار هم منو درک نکرده و تا وقتی که سوال دینی ازش نپرسم با من حرف نمی زنه. من آدم ساده زیست و بی خیال نسبت به امور دنیا بودم اما برخورد همسرم ، ارزش های دینی رو در کام من تلخ کرده. از بهترین سالهای جوونی عمرم اصلا نمی تونم استفاده کنم و از زندگی مشترکمون اصلا راضی نیستم و همیشه تو ذهنم فکر می کنم که کاش با کس دیگه ای ازدواج کرده بودم. شوهرم از من انتظاراتی بیشتر از طاقت و توان من داره و فقط خودش رو می بینه و دین رو منحصر در فرهنگ خونواده خودشون می دونه و نمی تونه تصور کنه بقیه هم دیندار هستن ، درحالی که خونوادش حتی احکام شریعت رو هم به درستی انجام نمی دن. نظر شما چیه و توصیه شما به بنده چیه ؟ از شما خیلی ممنونم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: (برای خودش) 1- همه‌ی خواهران باید بدانند در عین آن‌که با ازدواج باید بین خود و همسرشان یک یگانگی به‌وجود آورند، از این‌که انسانی هستند که باید شخصیت خود را خودشان شکل دهند، غافل نباشند و لذا سعی کنید در خانه‌ی شوهرتان فرصت را غنیمت بشمارید و در اصلاح اخلاقی و عقیدتی خود بکوشید 2- تربیت فرزند را خدا خودش کمک می‌کند و بیشتر تحت تأثیر مادر خواهد بود در فرزنددارشدن کوتاهی نکنید 3- سعی کنید متوجه اهداف و نیت‌های خوب شوهر و پدرشوهرتان باشید 4- تلاش برای ایجاد بهترین رابطه‌ی جنسی موجب شوق در دینداری و امیدواری به زندگی می‌شود 5- اگر تصمیم بگیرید با شوهرتان و خانواد‌شان مدارا کنید پس از مدتی برکات زیادی به زندگی شما می‌رسد. موفق باشید
448

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و تحیت با نظر به ضرورت تولید نرم افزارهای اداره حکومت اسلامی و عنایت به این امر که تولید این نرم افزارها بلاشک از مسیر اجتهاد در ابواب فقه حکومتی می گذرد، نوشتار حاضر چکیده ی مجموعه سوالات پیشینی است جهت نیل به مدلی برای تحصیل اجتهاد، با نظر به دستیابی به شبکه ای از مجتهدین که از توان مندی های لازم جهت تولید نرم افزارهای حکومتی برخوردار باشند. در ادامه، مبادی بحث، به عنوان سوال های اساسی طرح می گردد: «جایگاه روش فقه:» 1. آیا درست است که تولید نرم افزارهای ادارۀ حکومت اسلامی (سیاست، اقتصاد، ارتباطات، تعلیم و تربیت، ...)، نیازمند اجتهاد در ابواب فقه حکومتی است در حالی که این ابواب، از اجتهاد مصطلح فعلی که ناظر بر فقه فردی است حداقل از نظر موضوع متباین اند ؟ و در حال حاضر ، دانش فقه، نیاز مند توسعه ابواب و گستره موضوعات آن است؟ 2. آیا صحیح است که هر نرم افزاری که بناست درون تمدن شیعی تولید شود باید مبتنی بر سنت معرفتی شیعه باشد و یکی از اصیل ترین این سنت ها فقه جواهری است لذاست که متولی تولید نرم افزارهای اداره حکومت اسلامی، دقیقا، مجتهدین هستند؟ و این به این معناست که لازم است معنای حقیقی واژه «مجتهد» به معنایی وسیع تر از لفظ رایج و مصطلح کنونی آن بازتعریف شود؟ «نسبت اجتهاد در فقه حکومتی با اجتهاد در فقه فردی» 3. آیا مجتهد شدن در ابواب فقه حکومتی (در جهت رفع نیازهای نرم افزاری حکومت شیعی) کاملا از مسیر مجتهد شدن در ابواب فقه فردی می گذرد؟ مثلا « فقه مدیریت» را کسی باید تحصیل و تولید کند که در صلواه و صوم نیز مجتهد است؟ یا اینکه مجهز شدن به ابزارهای عقلی و قلبی اجتهاد (مثل دانش اصول و علم الحدیث و تسلط بر قرآن و ...) فرد را از اجتهاد در ابواب رساله های عملیه، کفایت می کند؟ و حضور او در حوزه فقه فردی، صرفاً به منظور تمرین و کسب مهارت در استفاده از قواعدی است که در اجتهاد ابواب حکومتی به کار گرفته می شوند؟ «مبنای فکری- فلسفی تمدن شیعه» آیا صحیح است که هر تمدنی مبتنی بر یک نظام فکری-فلسفی است و در حال حاضر در تمدن شیعه این «حکمت متعالیه» است که قابلیت اینکه مبنای تمدن زایی شیعه قرار بگیرد را دارد؟ و یکی از ستون های بنای تمدن شیعی، نظام معرفتی ملاصدرا است؟ ( البته با عنایت به سوابق و لواحق اش). تا آنجا که این حکمت متعالیه است که اگر اضافه به دانشی بشود، و آنرا معتبر به اعتبار خود نماید، فلسفه مضافی را می سازد که دانش مضاف الیه را در تمدن شیعه هویت می بخشد؟
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی آری؛ مسلّم ابواب فقه باید توسعه یابد و موضوعات دیگری به آن اضافه شود و در فقه موجود بدون آن‌که به روش آن بی‌توجهی شود، در محتوای آن باید تحولی اساسی پدید آید که مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» در دیداری که با نخبه‌گان حوزه داشتند موضوع را مورد تأکید قرار دادند. همان‌طور که عرض شد وقتی موضوعات فقهی از فقه فردی گسترده‌تر شد تحولی اساسی در فقه و شخصیت فقیه به‌وجود می‌آید ولی موضوعات فقهِ فردی از سایر امورات جداناپذیر است، یک دستگاه فکری است. نمونه‌ی آن حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» است که با جامعیت خود در امور فردی و اجتماعیِ اسلام توانستند انقلاب اسلامی را ایجاد و حفظ کنند. به نظر بنده همین طور است که برای پدیدآمدن تمدنی، تفکر فلسفی نیاز است و همان‌طور که در جلسه‌ی هشتم و نهم مباحث «تمدن‌زایی شیعه» عرض کردم، حکمت متعالیه توان پشتوانه‌ی فلسفی تمدن شیعه را دارد. موفق باشید
12256
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: روزانه مشغول اورادی هستم که از بزرگان رسیده (اذکار خاصی نیست اذکاری که دنبال می کنم معمولا عام یا ماثور یا در مفاتیح است) گفته اند در ذکر کیفیت مهم است ولی خیلی از اذکار به کمیت نظر دارد و حداقل بنده نمی توانم فرضا ذکری را که گفته شه پانصد بار در سجده گفته شود به تمام معنا با توجه بخوانم آیا باید رها کنم یا ادامه دهم یا به تعدادی که با توجه می توانم بخوانم ادامه دهم یا نیتم را عوض کنم چه کنم؟ می دانم صرف ذکر هم شاید فایده نداشته باشد و باید با توجه باشد پس چکار کنم؟ ضمنا فرموده شده که اذکار را یک سال باید ادامه داد آیا در طول یکسال هر وقت حال نبود ادامه دهم یا رها کنم؟ بعد از یک سال آیا رها کردن آنها اشکال دارد و اثری می گذارد؟ فرضا روزانه زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام را یکی دو سال است می خوانم ولی تمام آنها را با توجه کامل نمی گویم ادامه دهم یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه هستید در ذکر، کیفیت مهم است ولی آن اذکاری که تعداد آن‌ها تصریح شده است صرفاً باید همان تعداد گفته شود مگر آن‌که ترجیحاً متذکر تعداد بیشتر باشد که آن به عهده‌ی ذاکر است. در مورد دعا، صراحت داریم که یک دعا را 12 هلال یعنی همان یک‌سال بخوانید تا ملکه‌ی ما گردد و جزء طلب باطنی ما شود ولی اذکاری که تأکید بر کثیربودنشان شده است و به هر صورت حالِ حضور در آن لازم است. با این‌همه اصرار نداشته باشید که در همه حال حضور قلب در آن باشد. در مورد زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام در این مدت دو سال که می‌فرمایید؛ فکر نمی‌کنم لازم باشد. موفق باشید

10515
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و با تشکر از اینکه به سوال قبلی من پاسخ دادید، متاسفانه مشکل من هنوز رفع نشده است سوال من در رابطه با وسواس فکری و شک در مورد اهل بیت بود (ع) پاسخ دادید مطالعاتی داشته باشم و بعد به پابوس امام رضا (ع) بروم. اطلاعاتم در این حد است که می دانم نور امامان قبل از خلقت حضرت آدم خلق شده و می دانم واسطه ی فیض از طرف خدا برای سایر مخلوقات هستند و واجب الاطاعه هستند. مشکل من اینجاست که در موقع دعا یا زیارت عاشورا و در مجالس روضه و در موقع استمداد از اهل بیت (ع) دچار شک و شبه می شوم و در ذهنم تاریخ اسلام و دلایل اثبات شیعه را باید مرور و اثبات کنم. سپس از این حالت خودم متنفر می شوم. از اهل بیت (ص) خواسته ام به خوابم بیایند تا مشکلم حل شود ولی هنوز نشده است. در ضمن فعلا به پابوس امام رضا هم نمی توانم بروم خاضعانه از شما درخواست کمک و راهنمایی دارم. زیرا 6 سال است که به این مشگل گرفتار شده ام. از اینکه به سخنانم گوش دادید متشکرم اجرتان با پروردگار متعال.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه کار داریم برای اهل البیت«علیهم‌السلام» تکلیف تعیین کنیم که به خواب ما بیایند یا نه؟! پیشنهاد می‌کنم ابتدا سعی کنید عقاید خود را به صورت ملکه در آورید و محکم کنید. کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» را در این رابطه مفید می‌دانم. کتاب روی سایت هست. موفق باشید
10165
متن پرسش
سلام: استاد گرانقدر ممکن است ما به جایی نرسیده باشیم که مثل عارفان از هر چیز منتقل به جنبه الهی آن شویم آیا نرسیدن به این مرحله به معنی کفران آیات الهی است یا اینکه نداشتن مرتبه کمال بالاتر است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین که می‌فهمیم هر چیز مخلوق خداست، پس خالقیت حضرت حق را در همه چیز می‌یابیم. هر اندازه خود را از جنبه‌ی کثرت یا ماهیت شیء آزاد کنیم و نظر به جنبه ی وجودی آن بیاندازیم بیشتر به کمال توحیدی می‌رسیم و این نیاز به خود سازی دارد. موفق باشید
8833
متن پرسش
سلام علکیم استاد بزرگوار ببخشید که برخی مطالب به ظاهر گذشته را سوال می کنم اما هنوز این شبهات از ذهن دوستان انقلابی هم پاک نشده است و نوع موضوع گیری افراد مورد تحیر است. در رابطه با سوال 6062 که دفاع از بصیرت آیت الله مصباح کرده اید که جریان مشائی را شناخته است. سوال این است که آیا جریان مشایی چه انحرافی باشد و چه نباشد یک مساله اصلی بود یا یک مساله فرعی؟ قطعا مساله فرعی بود که خود حضرت آقا در چند مورد خصوصا در دیدار دانشجویان به صراحت گفتند که این مساله فرعی است. با این حساب اگر این مساله فرعی است چرا اینگونه آیت الله مصباح انتقاد کردند و شما آنرا فاجعه عظیمی می خوانید که هنوز نمی توان در مورد آن صحبت کرد. یعنی هرچند حرف شما و آیت الله مصباح را می فهمم اما نمی دانم که چرا رهبری این مساله را فرعی دانستند و خطر آن را اینقدر که شما و آیت الله مصباح می گویید تلقی نکرده و هیچ جا هم از چنین خطری حرفی نزدند. آخر نمی شود بزرگترین مساله انحرافی از صدر اسلام تا کنون پیش بیاید و رهبری هیچ حرفی از آن نزنند. ما که واقعا گیجیم. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: فکر می‌کنم از آن جهت موضوع آقای مشائی فرعی بود که نباید به بهانه‌ی آقای مشائی مسؤلان سایر قوا و نیروهای انقلاب، دولت را زمین‌گیر می‌کردند. ولی این غیر از آن است که آیت‌اللّه مصباح موضوع را نقد فرهنگی کردند و جهت‌گیری فکری، فرهنگی دولت را نقد نمودند. موفق باشید
8628

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم استاد عزیز. . .استاد بریدم بریدم، خاطرتون هست اول ماه پیامی مبنی بر بیماری لعنتی زخم اثنی عشر دادم و شما شماره آقای رستگار را دادید...در این مدت سعی کردم نه سیر بخورم ولی معده ام خالی نباشه، داره بهبود حاصل میشه، اما استاد بدجور داغونم، انگار روزه ماه رجب گوهریه برای خودش، زبانم باز شده، نگاهم غیر قابل کنترل شده، گفتم ماه رجب میاد، سعی میکنم همه چیمو کنترل کنم، نگاه اضافی نکنم، حرف زیادی نزنم،. . .استاد داغونم. . . نه شده با این وضع جسم لعنتی روزه بگیرم و نه تونستم از این نور در این 19 روز استفاده کنم و امیال رو افسار کنم، انگار دوباره خانه اولم. . . نمیدونم چکار باید بکنم. . . استاد همه پیام هایی که به دوستانی مثل من میدید رو میخونم، راهشم میدونم. . . پس چرا این نفس لعنتی رام نمیشه. . . حاجی نکنه به بمبست خوردیم؟ این حس داره دیوانم میکنه که مجدد بعضی خطوراتی و علاقه هایی که بعضا اصلا فکرش را هم نمیکردم داره سارغم میاد. . . استاد هیچی ندارم، هیچی.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: تنها راه، مقاومت در مقابل این خطورات است. عرضی که در جواب سؤال شماره‌ی 8616 داشتم را مدّ نظر قرار دهید. کمی هم حوصله کنید. موفق باشید
5735
متن پرسش
آیا خداوند متعال به چیزی جز ذات خودش توجه می کند یا این یه رابطه یک طرفه و همیشگی از طرف ما است که باید به خداوند توجه کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: خداوند جز به ذات خود توجه ندارد ولی پیرو توجه به ذات خود نظر به شئونات خود که همان تجلی اسماء حسنای اوست دارد و در راستای توجه به اسماء حسنای خود مخلوقات را که مظاهر اسماء حسنایش می‌باشد خلق می‌کند و بیش از همه نظر به انسان کامل دارد که مظهر کامل و جامع همه‌ی اسماء اوست و در این رابطه به رسول خود«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» فرمود: «لولاک لما خلقت الأفلاک» اگر بنای خلقت تو نبود هیچ موجودی را خلق نمی‌کردم. مثل باغبانی که با نظر به میوه و آن‌هم عالی‌ترین میوه‌ها، باغ را شکل می‌دهد. موفق باشید
4003
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جناب استاد و آرزوی توفیقات فراوان الهی 1 - بنده وبلاگی در باب دلایل پیام ریاست جمهوری در مرگ آقای چاوز آماده کردم. با توجه به اینکه تفکرات شما برای بنده اهمیت فراوانی دارند و از نظرگاه های سیاسی شما در باب دولت دهم همیشه استفاده برده ام . تقاضا دارم در صورتی که صلاح می دانید نگاهی به وبلاگ حقیر بیندازید. http://fekrenazer.blogfa.com/ 2 - دوست دارم نظر شما را در باب این مطلبم بدونم . آیا می شود نظریه ولایت فقیه را برای اجرای در ممالک غیر اسلامی تئوریزه کرد؟ fekrenazer.blogfa.com/post/15 (بزرگواری در صحبت های خویش به این نکته اشاره کردند : مراقب باشید حرف های غلط نگویند، نیایند بگویند از حکومت صالحان حرف می‌زنیم و رئیس‌جمهور ونزوئلا را مطرح کنند. ما در یک کلام قائل به اسلام، احکام اسلامی و در عمل به نایب امام زمان(عج) که همان ولی‌فقیه است، هستیم. {فکر ناظر : این بزرگواران برای مملکت عراق با داشتن جمعیت چند میلیونی شیعه ، برای مردم انقلابی و مظلوم بحرین که اکثریت را باز شیعیان تشکیل می دهند ، برای جنوب لبنان و حزب الله و ... هیچ وقت از نظریه ی گرانقدر ولایت فقیه با این جزمیت یاد نمی کنند اما برای پیام تسلیت و برای مردم ونزویلا با این جزمیت از نظریه ی عظیم ولایت فقیه حرف می زنند . این اعاظم در عراق بحث مرجعیت را مطرح می کنند اما برای ونزوئلا نظریه ی ولایت فقیه را اراده می نمایند و ... کاری نکنیم که دنیای غیر شیعی نتواند راهی برای همراهی با نظریه ی الهی ولایت فقیه پیدا کند. بیایید این نظریه ی عظیم را جوری تئوریزه کنیم که بشود ذره ای از آن را در ممالک غیر اسلامی نظاره گر باشیم. مگر نه این است که وجود شدت و ضعف دارد و مگر نه این است که ولایت الهی یک وجود است پس بیاییم مراتب ضعیف ولایت الهیه را برای اجرای در ممالک غیر اسلامی تئوریزه کنیم تا بتوان غلظت کفر در صحنه ی سیاسی و اجرایی جهان را کاهش داد و شدت حق را در صحنه ی سیاسی و اجرایی جهان افزایش. آیا همین مقدار که مردم ونزویلا با این دید به حکومت خود نگاه کنند که زمینه ساز عدالت جهانی در زیر سایه ی حضرت مسیح و انسان کامل می باشد اجرای ذره ای از حکومت الهی معصومین در مملکتی غیر اسلامی نیست؟؟ فکرناظر از همه ی عزیزانی که در این زمینه صاحب نظرند یا دارای اطلاعات و حتی خلاقیت های شخصی هستند با تمام وجود و عاجزانه خواهش می نماید، وی را مطلع نمایند تا در صورت اشتباه عقیدتی ، آن را جبران نماید که مومن آینه ی مومن است و او را در اصلاح عیوب نفسانی و اعتقادیش یاری می دهد. } ****فکر ناظر به خاطر احترام فراوانی که به این بزرگواران دارد « در عین این که با گوشه ای از تفکراتشان مخالف است» از آوردن نام های این عزیزان معذور است و برای این کار عذر اخلاقی دارد. اگر بازدید کننده ای مایل به پیدا کردن نام این عزیزان می باشد ، راه مشکلی در پیش نخواهد داشت.)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده وبلاگ حضرتعالی را دیدم بحمدالله موضوع را به بحث علمی گذاشته‌اید تا جامعه‌ی ما را از سیاست‌زدگی به تفکر بکشانند. موفق باشید
531

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم مصاحبه‌ای که قرار است در نشریه سوره چاپ شود(بنابر هماهنگی با دکتر توکلی) بدینصورت خواهد بود لطفا به سؤالات تکمیلی پاسخ بفرمایید که انشاءالله مصاحبه قوی‌تر بشود. - بیوگرافی از حجت‌الاسلام طاهرزاده - متن مصاحبه دغدغه ما در پرسش از تفکر حقیقی ما را به سمت جایگاه قرآن در این تفکر کشانید. خوب بالطبع در چنین بحثی هم جایگاه تفسیر وارد می‌شود و هم نسبت فلسفه با چنین تفکری. به همین منظور از محضر استاد طاهرزاده استفاده کردیم و از طریق سایت ایشان مصاحبه‌ای را با ایشان ترتیب دادیم که متن این مصاحبه خدمتتان تقدیم می‌گردد: 1- با توجه به این‌که تفسیر قرآن مسئول پاسخگویی به سوالات و ابهامات پیرامون فهم آیات قرآن است و از طرفی معمولا مفسرین بیشترین وقت خود را صرف آیات متشابه می‌کنند؛ لذا به نظر می‌رسد که لازم است علم دیگری تدوین شود که مسئول پاسخ گویی به پرسش‌های مهم و اساسی راجع به قرآن باشد. لطفا پیرامون ضرورت تدوین چنین علمی صحبت کنید؟ باسمه تعالی؛ علیک السلام: قرآن به عنوان وَحی الهی راه‌کارِ درست‌ دیدن و درست‌ عمل‌کردن بشر را به بشر تذکر می‌دهد تا بشر با تذکر قرآن به چنان منظری دست یابد که قرآن به او تذکر داده است. مثل این‌که شما در عین این‌که در حال دیدن دیوارِ مقابل خود هستید کسی به شما وجود نوری را که عامل دیدن دیوار شده، تذکر دهد. در این حال شما وارد چنین حضوری می‌شوید و لذا قرآن در معرفی خود به رسول خدا(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: « فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِر » تو به آن‌ها موضوعات قرآنی را تذکر بده، تنها تو تذکر دهنده‌ای و نه تحمیل‌کننده. همین‌طور که خداوند قرآن را به عنوان «ذکرٌ للعالمین» معرفی می‌کند، پس می‌توان گفت هرکس می‌خواهد متذکر حقایقی باشد که در عالم هست و بشر از آن غافل است، باید به قرآن رجوع کند و با تدبّر در آیات آن متوجه آن حقایق شود. علم جدیدی نیاز نیست رویکردها را باید تصحیح کرد، آری با چنین رویکردی از تفاسیر قرآن می‌توان کمک گرفت. 2- با این توجه حد و حدود تفسیر و تفاوت‌های اساسی آن با تفکر قرآنی را بیان نمایید؟ آیا این درست است که پاسخ پرسش‌های اساسی دین را از مفسرین بخواهیم؟ یا تفکر قرآنی متولی پاسخ به چنین پرسش‌هایی است؟ جواب - موضوع دو طرفه است یعنی اگر در قرآن تدبّر کنیم ما را به تفکر در عالم می‌کشاند و اگر در موضوعی به فکر فرو رفته باشیم با تدبّر در قرآن راه‌های عمیقی را برای ما باز می‌کند تا با وَهمیات خود زندگی را ضایع نکنیم. سؤال تکمیلی: اگر ما در موضوعی وارد تفکر شده باشیم و سپس به تدبر در قرآن برسیم؛ چه ضمانتی وجود دارد که برداشت خودمان را بر قرآن تحمیل نکنیم؟ 3- برای رسیدن به تفکر قرآنی چه چیزهایی نیاز است؟ کسانی که می خواهند وارد چنین مباحثی شوند چقدر باید با قرآن مانوس باشند؟ آیا لازم است که حتما مفسر هم باشند؟ جواب - باید زبان قرآن را فهمید و با رویکردِ تدبّر در قرآن به آن رجوع کرد تا در همه‌ی ابعاد انسانی به تعادل برسیم و معلوم است که برای فهم زبان قرآن بعضاً مفسران به کمک ما آمده‌اند. سؤال تکمیلی: با توجه به این‌که مخاطبان ما دانشجویان هستند، اگر ممکن است توضیح بفرمایید که این انس چگونه حاصل می‌شود و تا چه اندازه باید به تفاسیر رجوع کرد؟ 4- آیا شما موافق هستید که تفاسیر قرآن تبدیل به کتاب‌های جمع و جوری شود که فقط پاسخگوی مسائل تفسیری شود و کتاب‌های مجزایی پیرامون تفکر قرآنی نوشته شوند؟ جواب - بنده واژه‌ی تفکر قرآنی را به عنوان یک علم که باید پیرامون آن کتابی نوشت نمی‌توانم بپذیرم، آری می‌توان با سؤالی خاص به قرآن رجوع کرد و با تدبّر در قرآن جواب آن سؤال را گرفت و کتابی هم در آن مورد تدوین کرد. 5- به نظر شما بزرگترین پرسش‌هایی که جا دارد امروزه مطرح شود و قرآن به آن‌ها پاسخ بگوید چیست؟ چه ملاکی برای طرح چنین پرسش‌هایی است؟ جواب- در تمام ابعاد زندگی – اعم از امور فردی یا اجتماعی و تربیتی و اقتصادی – باید ماوراء آنچه فرهنگ مدرنیته بر اذهان تحمیل کرده، سؤال داشت و به قرآن رجوع کرد و با مبانی قرآنی جواب آن را گرفت. سؤال تکمیلی: بزرگترین پرسش عصر حاضر ما برای انسان معاصر چیست؟ چگونه کسی که تحت تسلط مدرنیته است می‌تواند از ماورای فرهنگ مدرنیته پرسش کند؟ 6-به نظر ما بزرگترین پرسش قرآنی این است که (خداوند کمال بشر را به چه می داند؟ )آیا شما هم موافق هستید؟ در هر صورت به نظر شما قرآن چه پاسخی به این پرسش داده است؟ جواب- وقتی انسان متوجه شد در ذات خود «بنده» است و قرآن بر این اساس به او خطاب می‌کند «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ » اى مردم پروردگارتان را که شما و کسانى را که پیش از شما بوده‏اند آفریده است، پرستش کنید باشد که به تقوا گرایید. و مقصد بندگی را تقوی قرار می‌دهد، پس قرآن جوابگوی نیاز بشر است تا بندگی او را به فعلیت برساند و در این مسیر بشر به تقوا برسد به این معنی که حکم خدا را بر حکم نفس امّاره‌ی خود حاکم کند. 7- این‌که نسبت بشر با قرآن چیست یک پرسشی است که تفکر قرآنی مسئول پاسخ به این پرسش است. به نظر شما این نسبت چیست؟ نظر علامه طباطبایی در این مورد چیست؟ جواب- نسبت بشر با قرآن همان نسبت بشر با خدا است که یکی عبد است و دیگری «ربّ» و قرآن صورت ربوبیت خداوند است تا بشر بتواند به کمال خود که نزدیکی به کمال مطلق است نایل گردد و سنت «إلیه راجعون» به وقوع بپیوندد. علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» به طور مستقیم مورد خطاب چنین سوالی نبوده‌اند تا جواب دهند، ولی ایشان با اُنسی که با پروفسور هانری کربن داشته‌اند متوجه روح فرهنگ مدرنیته شده‌اند و ‌ این روح -که همان خدای بدون شریعت است- فضای فرهنگی جامعه‌ی اسلامی را متأثر می‌کند و لذا تأکید ایشان در تذکر دادن به عبودیت و ربوبیت از طریق آیات قرآن به صورتی بسیار دقیق برای نجات بشر امروز از ظلمات فرهنگ مدرنیته، راه‌گشا است. 8- آیا فلسفه را می‌توان نمود تفکر حقیقی دانست؟ آیا فلسفه اسلامی می تواند ما را در رسیدن به تفکر قرآنی یاری کند؟ آیا تفسیر فلسفی از قرآن تفکر قرآنی است؟ جواب- تفکر فلسفی وجهی از تفکر انسانی است که خبر از مفاهیم حقایق می‌دهد و می‌تواند نظرها را به سوی حقایق جلب کند تا انسان از طریق قلب با حقایق مأنوس شود. ولی هرگز نباید از پنجره‌ی آن تفکر به قرآن نگریست، و نیز تفکر فلسفی را نباید مقابل تفکر قرآنی قرار داد. مثل این‌که نباید تفکر ریاضی را مقابل تفکر قرآنی قرار داد زیرا ما برای بهره‌مندی از قرآن نیازمند تفکر ریاضی نیز هستیم تا نه‌تنها در آیات ارث تدبّر کنیم، بلکه نظر ریاضی‌گونه‌ی آیات را نیز درک کنیم. اشکال گالیله این بود که می‌خواست تمام کتاب مقدس را از زاویه‌ی تفکر ریاضی بنگرد و همه‌ی آن کتاب را محاسبه‌پذیر کند. شما به صورت حضوری متوجه رابطه‌ی بین ذات خود و اراده‌ی خود می‌شوید ولی همین که به آن احساس فکر کردید و از آن‌ها رابطه‌ی ایجادکنندگی ایجادشوندگی انتزاع کردید، وارد ساحت تفکر فلسفی شدید و موضوع علت و معلول را وارد اندیشه‌ی خود نمودید، به همین جهت است که باید گفت تفکر فلسفی وجهی از تفکر انسانی است و نمی‌توان آن را نادیده گرفت و یا با آن به خصومت برخاست. سؤال تکمیلی: چگونگی نگرش به قرآن از پنجره فلسفه را بیشتر توضیح دهید: 9- با توجه به این‌که شما حدود بیست سال است که جلسات تفسیر برگزار می‌کنید؛ بفرمایید طرح پرسش‌های بزرگ و رجوع به قرآن برای یافتن چنین پرسش‌هایی چقدر موجب تغییر و تحول در تاریخ آینده می‌شود؟ به عبارت دیگر رسیدن به تمدن اسلامی چقدر وابسته به تفکر قرآنی است. آثار طرح این نوع نگاه چقدر می‌تواند موجب تحولات عمیق شود؟ جواب- قرآن نوری است که از یک طرف راه آینده‌ی بشر را به او می‌نمایاند و از طرف دیگر موانع و حجاب‌ها را می‌شناساند تا بشریت گرفتار افکار وَهمی نشود و عمر خود را در اعتباریات ضایع نگرداند. قرآن افقی را در جلو شما می‌گذارد که به‌راحتی هویت هر موقعیتی را نسبت به آن افق ارزیابی می‌کنید و از موجودیت آن موقعیت پرسش به عمل می‌آورید، و در همین راستا به این نتیجه می‌رسید که باید در تمام مناسبات بشر حکم خدا حاکم باشد و این محقق نمی‌شود مگر با حاکمیت امام معصوم و لذا به تمدنی می‌اندیشید که از طریق واسطه‌ی فیض الهی، زمین به آسمان وصل شود به نام تمدن اسلامی. و نظام ولایت فقیه را نیز از آن جهت که دوره‌ی گذار از حاکمیت نفس امّاره به حاکمیت خدا است، با دید قرآنی به آن ارج می‌نهید. 11- به نظر شما انقلاب اسلامی با چه تفکری پیش خواهد رفت؟ جواب- انقلاب اسلامی به عنوان تفکری که بنای تمدن‌سازی دارد بر مبنای شخصیت بنیان‌گذار وی می‌تواند از دنیای معاصر عبور کند و به دنیایی جدید وارد شود. شخصیت بنیان‌گذار آن یعنی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از نظر تفکر اسلامی شخصیت جامعی بود که در عین فقیه‌بودن، فیلسوف است و در عین فیلسوف‌بودن، عارفِ سالکی است که در معارف اسلامی و قرآنی به‌خوبی تدبّر کرده و لذا مطمئن شده می‌توان با چنین تفکر جامعی جامعه‌ای را به‌پا کرد که جوابگوی همه‌ی نیازهای بشر است. بنده در کتاب «امام خمینی و خودآگاهی تاریخی» تا حدّی به این موضوع پرداخته‌ام. سؤال تکمیلی: فیلسوف بودن امام (رحمة‌الله علیه) چقدر و چگونه در اندیشه‌های او مؤثر بوده است؟ سؤال تکمیلی: بعنوان سؤال پایانی به موانعی که انسان را از تفکر حقیقی محروم می‌کند اشاره‌ای بفرمایید. موفق باشید 09356048441
متن پاسخ
نسبت ما با فرآن در جهان معاصر بسم الله الله الرحمن الرحیم با سلام و خسته نباشی خدمت شما 1- تفسیر قرآن مسئول پاسخگویی به سوالات و ابهامات پیرامون فهم آیات قرآن است و معمولا مفسیرین بیشترین وقت خود را صرف آیات متشابه می کنند لذا به نظر می رسد که لازم است علم دیگری تدوین شود که مسئول پاسخ گویی به پرسشهای مهم و اساسی راجع به قرآن باشد. لطفا پیرامون ضرورت تدوین چنین علمی صحبت کنید؟ باسمه تعالی؛ علیک السلام: جواب- قرآن به عنوان وَحی الهی راه‌کارِ درست‌دیدن و درست‌عمل‌کردن بشر را به بشر تذکر می‌دهد تا بشر با تذکر قرآن به چنان منظری دست یابد که قرآن به او تذکر داده است. مثل این‌که شما در عینی که در حال دیدن دیوارِ مقابل خود هستید کسی به شما وجود نوری را که عامل دیدن دیوار شده، تذکر دهد. در این حال شما وارد چنین حضوری می‌شوید و لذا قرآن در معرفی خود به رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرماید: « فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِر» تو به آن‌ها موضوعات قرآنی را تذکر بده، تنها تو تذکر دهنده‌ای و نه تحمیل‌کننده. همین‌طور که خداوند قرآن را به عنوان «ذکرٌ للعالمین» معرفی می‌کند، پس می‌توان گفت هرکس می‌خواهد متذکر حقایقی باشد که در عالم هست و بشر از آن غافل است، باید به قرآن رجوع کند و با تدبّر در آیات آن متوجه آن حقایق شود. علم جدیدی نیاز نیست رویکردها را باید تصحیح کرد، آری با چنین رویکردی از تفاسیر قرآن می‌توان کمک گرفت. 2- حد و حدود تفسیر و تفاوت های اساسی آن با تفکر قرآنی را بیان نمایید؟ آیا این درست است که پاسخ پرسش های اساسی دین را از مفسرین بخواهیم؟یا تفکر قرآنی متولی پاسخ به چنین پرسش هایی است؟ جواب - موضوع دو طرفه است یعنی اگر در قرآن تدبّر کنیم ما را به تفکر در عالم می‌کشاند و اگر در موضوعی به فکر فرو رفته باشیم با تدبّر در قرآن راه‌های عمیقی را برای ما باز می‌کند تا با وَهمیات خود زندگی را ضایع نکنیم. سؤال: اگر ما در موضوعی وارد تفکر شده باشیم و سپس به تدبّر در قرآن برسیم؛ چه ضمانتی وجود دارد که برداشت خودمان را بر قرآن تحمیل نکنیم؟ جواب: وقتی به قصد فهم حقیقت به قرآن رجوع کردیم و کتاب الهی هم بر اساس عقل ما برای ما نازل شده و خودش فرموده «لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ کِتاباً فیهِ ذِکْرُکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» دیگر معنی ندارد که بخواهیم آنچه از قرآن گرفته‌ایم بر قرآن تحمیل کنیم، مثل آن است که شما خدمت استادی بروید تا علمی بیاموزید و ایشان هم به شما آموزش دهد، آیا معنی می‌دهد که بگوییم ممکن است ما سخن استاد را بر او تحمیل کنیم؟ آری ممکن است بگویید با رجوع به قرآن همه‌ی ابعادی که آن آیه یا آن سوره منظور نظرش بود را نگرفتیم، و از آن جایی که قرآن نور است به اندازه‌ای که آماده بودیم که با قرآن برخورد کنیم از آن بهره‌مند شدیم ولی این دیگر به معنی تحمیل فهم خود به قرآن نیست، بلکه به معنی آن است که معنی دقیق‌تری هم هست که باید با آمادگی بیشتر از قرآن گرفت، موضوع برداشت اَدق و دقیق از قرآن مثل شدت و ضعف نور بی‌رنگ است که در زیر پرتو نور شدید بهتر می‌بینیم ولی در نور ضعیف هم غلط نمی‌بینیم. 3- برای رسیدن به تفکر قرآنی چه چیزهایی نیاز است؟ کسانی که می خواهند وارد چنین مباحثی شوند چقدر باید با قرآن مانوس باشند؟ آیا لازم است که حتما مفسر هم باشند؟ جواب - باید زبان قرآن را فهمید و با رویکردِ تدبّر در قرآن به آن رجوع کرد تا در همه‌ی ابعاد انسانی به تعادل برسیم و معلوم است که برای فهم زبان قرآن بعضاً مفسران به کمک ما آمده‌اند. سؤال: با توجه به این‌که مخاطبان ما دانشجویان هستند، اگر ممکن است توضیح بفرمایید که این انس چگونه حاصل می‌شود و تا چه اندازه باید به تفاسیر رجوع کرد؟ جواب:از همان ابتدایی که قرآن نازل می‌شد بعضی صحابه در مورد منظور بعضی از آیات از رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» سؤال می‌کردند و در مورد شیعه همین سؤالات از ائمه«علیهم‌السلام» می‌شد، سپس در راستای فهم بهتر قرآن و بر اساس راهنمایی‌های رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی هدی«علیهم‌السلام» در کنار تدبّر افراد، تفسیرهایی از بعضی از سوره‌ها و یا تمامی قرآن تهیه شد و همچنان به تکامل رسید، بنابراین به عنوان کسی که می‌خواهد با زبان قرآن آشنا شود باید در ابتدا به تفسیر رجوع کرد ولی در تفاسیر متوقف نشد، بلکه امکان تفکر و تدبّر را برای خود حفظ نمود. همان‌طور که ما با این‌که زبانمان فارسی است اگر بخواهیم مثنوی مولوی را بفهمیم نیاز است زبان آن فکر و آن شهود را بشناسیم و در آن راستا باید به شرح مثنوی رجوع کرد، ولی پس از مدتی بدون نیاز به شرح با خودِ مثنوی می‌توانید مرتبط باشید و و اُنس بگیرید. 4- آیا شما موافق هستید که تفاسیر قرآن تبدیل به کتابهای جمع و جوری شود که فقط پاسخگوی مسائل تفسیری شود و کتابهای مجزایی پیرامون تفکر قرآنی نوشته شوند؟ جواب - بنده واژه‌ی تفکر قرآنی را به عنوان یک علم که باید پیرامون آن کتابی نوشت نمی‌توانم بپذیرم، آری می‌توان با سؤالی خاص به قرآن رجوع کرد و با تدبّر در قرآن جواب آن سؤال را گرفت و کتابی هم در آن مورد تدوین کرد. 5- به نظر شما بزرگترین پرسشهایی که جا دارد امروزه مطرح شود و قرآن به آنها پاسخ بگوید چیست؟ چه ملاکی برای طرح چنین پرسشهایی است؟ جواب- در تمام ابعاد زندگی – اعم از امور فردی یا اجتماعی و تربیتی و اقتصادی – باید ماوراء آنچه فرهنگ مدرنیته بر اذهان تحمیل کرده، سؤال داشت و به قرآن رجوع کرد و با مبانی قرآنی جواب آن را گرفت. سؤال: بزرگ‌ترین پرسش عصر حاضر ما برای انسان معاصر چیست؟ چگونه کسی که تحت تسلط مدرنیته است می‌تواند از ماورای فرهنگ مدرنیته پرسش کند؟ جواب: وقتی انسان نسبت به فرهنگ مدرنیته به خودآگاهی رسید و متوجه جایگاه تاریخی آن شد به‌راحتی می‌تواند از مدرنیته سؤال بکند و در فضایی ماوراء مدرنیته بیندیشد. در آن حال سؤال اصلی او آن می‌شودکه ؛ چگونه در فضایی که بشر همه‌ی امور قدسی را اعتباری می‌داند باید از آن فضا عبور کرد و همه‌ی امور او را به آسمان معنویت متصل نمود تا از رنج پوچی و بی‌معنابودن برهد و جایگاه « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ » روشن ‌شود که خداوند می‌گوید جنّ و انسان را فقط برای بندگی و اُنس با معبودش آفریده و لذا اگر تمام مناسبات خود را در راستای همان هدفی که برای آن افریده شده قرار ندهد، به همان اندازه احساس بی‌معنایی و بی‌هویتی و پوچی می‌کند. 6-به نظر ما بزرگترین پرسش قرآنی این است که (خداوند کمال بشر را به چه می داند؟ )آیا شما هم موافق هستید؟ در هر صورت به نظر شما قرآن چه پاسخی به این پرسش داده است؟ جواب- وقتی انسان متوجه شد در ذات خود «بنده» است و قرآن بر این اساس به او خطاب می‌کند «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»(سوره‌ی بقره، آیه‌ی 21) اى مردم پروردگارتان را که شما و کسانى را که پیش از شما بوده‏اند آفریده است ،پرستش کنید باشد که به تقوا گرایید. و مقصد بندگی را تقوی قرار می‌دهد، پس قرآن جوابگوی نیاز بشر است تا بندگی او را به فعلیت برساند و در این مسیر بشر به تقوا برسد به این معنی که حکم خدا را بر حکم نفس امّاره‌ی خود حاکم کند. 7- اینکه نسبت بشر با قرآن چیست یک پرسش تفکری است که تفکر قرآنی مسئول پاسخ به این پرسش است؟ به نظر شما این نسبت چیست؟ نظر علامه طباطبایی در این مورد چیست؟ جواب- نسبت بشر با قرآن همان نسبت بشر با خدا است که یکی عبد است و دیگری «ربّ» و قرآن صورت ربوبیت خداوند است تا بشر بتواند به کمال خود که نزدیکی به کمال مطلق است نایل گردد و سنت «إلیه راجعون» به وقوع بپیوندد. علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» به طور مستقیم مورد چنین نبوده‌اند تا جواب دهند، ولی ایشان با اُنسی که با پروفسور کربن داشته‌اند متوجه روح فرهنگ مدرنیته شده‌اند و ‌ این روح -که همان خدای بدون شریعت است- فضای فرهنگی جامعه‌ی اسلامی را متأثر می‌کند و لذا تأکید ایشان در تذکردادن به عبودیت و ربوبیت از طریق آیات قرآن به صورتی بسیار دقیق برای نجات بشر امروز از ظلمات فرهنگ مدرنیته، راه‌گشا است. 8- آیا فلسفه اسلامی می تواند ما را در رسیدن به تفکر قرآنی یاری کند؟ آیا تفسیر فلسفی از قرآن تفکر قرآنی است؟ جواب- مسلّم تفکر فلسفی نوعی از تفکر است که هرگز نباید از پنجره‌ی آن تفکر به قرآن نگریست، ولی تفکر فلسفی را نباید مقابل تفکر قرآنی قرار داد. مثل این‌که نباید تفکر ریاضی را مقابل تفکر قرآنی قرار داد زیرا ما برای بهره‌مندی از قرآن نیازمند تفکر ریاضی نیز هستیم تا نه‌تنها در آیات ارث تدبّر کنیم، بلکه نظر ریاضی‌گونه‌ی آیات را نیز درک کنیم. اشکال گالیله این بود که می‌خواست تمام کتاب مقدس را از زاویه‌ی تفکر ریاضی بنگرد و همه‌ی آن کتاب را محاسبه‌پذیر کند. شما به صورت حضوری متوجه رابطه‌ی بین ذات خود و اراده‌ی خود می‌شوید ولی همین که به آن احساس فکر کردید و از آن‌ها رابطه‌ی ایجادکنندگی ایجادشوندگی انتزاع کردید ،وارد ساحت تفکر فلسفی شدید و موضوع علت و معلول را وارد اندیشه‌ی خود نمودید، به همین جهت است که باید گفت تفکر فلسفی وجهی از تفکر انسانی است و نمی‌توان آن را نادیده گرفت و یا با آن به خصومت برخاست. سؤال: چنانچه ممکن است چگونگی نگرش به قرآن از پنجره‌ی فلسفه را بیشتر توضیح دهید. جواب: بیشتر به این نکته توجه کنید که ساحتی از ساحات بشر تفکر انتزاعی یا تفکر فلسفی است، پس وقتی می‌خواهد در رابطه با موضوعی فکر کند از زاویه‌ی تفکر فلسفی نیز به آن موضوع فکر می‌کند. در مورد قرآن از آن جهت که یک حقیقت قلبی است و کشف تامّ محمدی«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» است باید رویکرد انسان به آن قلبی باشد و به اندازه‌ای که انسان خود را از اخلاق رذیله و عقاید فاسده طاهر کرده باشد می‌تواند با آن حقیقت تماس بگیرد و به همین جهت است که می‌فرماید: «إنّه لقرآن کریم، فی کتاب مکنون، لا یمسّه إلاّ المطهّرون» حقیقت قرآن یک حقیقت بلندمرتبه‌ای است در نوشته‌ای که از نگاه انسان‌های غیر مزکّی دور است، و نمی‌توانند به آن دسترسی پیدا کنند مگر مطهرون. ولی پس از آن‌که با علم حضوری متوجه انوار قرآنی شد، همین‌که خواست به آن احساس قلبی بیندیشد و از این زاویه به قرآن بنگرد، وارد ساحتی شده که دیگر نسبت به «مفاهیم» آنچه با قلبِ مطهر خود دریافت کرده می‌اندیشد و این ورود، ورود فلسفی است، همان‌طور که نسبت به علت و معلول عرض شد که ابتدا یک درک حضوری بین نفس انسان و اراده‌ی او واقع می‌شود و سپس همان درک در ساحت اندیشه به عنوان علت و معلول قابل فهم است که «مفهومِ» همان حالتی است که در ابتدا برای ما کشف شد. مشکل وقتی پیدا می‌شود که در رویکرد به قرآن مقام حضوری و کشف قلبی آن مورد غفلت قرار ‌گیرد و تماماً رویکرد ها در ساحت مفهوم محدود شود. 9- با توجه به اینکه شما حدود بیست سال است که جلسات تفسیر برگزار می کنید بفرمایید طرح پرسش های بزرگ و رجوع به قرآن برای یافتن چنین پرسش هایی چقدر موجب تغییر و تحول در تاریخ آینده می شود. به عبارت دیگر رسید به تمدن اسلامی چقدر وابسته به تفکر قرآنی است. آثار طرح این نوع نگاه چقدر می تواند موجب تحولات عمیق شود؟ جواب- قرآن نوری است که از یک طرف راه آینده‌ی بشر را به او می‌نمایاند و از طرف دیگر موانع و حجاب‌ها را می‌شناساند تا بشریت گرفتار افکار وَهمی نشود و عمر خود را در اعتباریات ضایع نگرداند. قرآن افقی را در جلو شما می‌گذارد که به‌راحتی هویت هر موقعیتی را نسبت به آن افق ارزیابی می‌کنید و از موجودیت آن موقعیت پرسش به عمل می‌آورید، و در همین راستا به این نتیجه می‌رسید که باید در تمام مناسبات بشر حکم خدا حاکم باشد و این محقق نمی‌شود مگر با حاکمیت امام معصوم و لذا به تمدنی می‌اندیشید که از طریق واسطه‌ی فیض الهی، زمین به آسمان وصل شود به نام تمدن اسلامی. و نظام ولایت فقیه را نیز از آن جهت که دوره‌ی گذار از حاکمیت نفس امّاره به حاکمیت خدا است، با دید قرآنی به آن ارج می‌نهید. 10- آیا فلسفه را می‌توان نمود تفکر حقیقی دانست جواب- همچنان که قبلا عرض شد؛ تفکر فلسفی وجهی از تفکر انسانی است که خبر از مفاهیم حقایق می‌دهد و می‌تواند نظرها را به سوی حقایق جلب کند تا انسان از طریق قلب با حقایق مأنوس شود. 11- به نظر شما انقلاب اسلامی با چه تفکری پیش خواهد رفت جواب- انقلاب اسلامی به عنوان تفکری که بنای تمدن‌سازی دارد بر مبنای شخصیت بنیان‌گذار وی می‌تواند از دنیای معاصر عبور کند و به دنیایی جدید وارد شود. شخصیت بنیان‌گذار آن یعنی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از نظر تفکر اسلامی شخصیت جامعی بود که در عین فقیه‌بودن، فیلسوف است و در عین فیلسوف‌بودن، عارفِ سالکی است که در معارف اسلامی و قرآنی به‌خوبی تدبّر کرده و لذا مطمئن شده می‌توان با چنین تفکر جامعی جامعه‌ای را به‌پا کرد که جوابگوی همه‌ی نیازهای بشر است. بنده در کتاب «امام خمینی و خودآگاهی تاریخی» تا حدّی به این موضوع پرداخته‌ام. سؤال: فیلسوف‌بودن امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» چقدر و چگونه در اندیشه‌های او مؤثر بوده است؟ جواب: به نظرم با توجه به عرایضی که شد تفکیک ساحات فکری افراد ممکن نیست زیرا در همان لحظه که نظر حضوری به موضوعی دارد وجهِ اندیشه‌ورزی او نیز در صحنه است. به همین جهت ملاحظه می‌کنید که مولوی همان وقت که در اوج حالت حضوری است و با آن نگاه اشعار خود را اظهار می‌دارد، در ساحت اندیشه‌ورزی است و افکار فلسفی و کلامی خود را در قالب اشعار ارائه می‌دهد، در این رابطه می‌توان موضوع غلبه‌ی ساحتی را بر ساحتی مطرح کرد که در مورد حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» جمله‌ی مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» را جمله‌ی کارشناسانه می‌دانم که می‌فرمایند: « امام (رضوان اللَّه علیه) چکیده و زبده‏ى مکتب ملاصدراست؛ نه فقط در زمینه‏ى فلسفى‏اش، در زمینه‏ى عرفانى هم همینجور است».(8/9/1386) سؤال: به عنوان سؤال پایانی به موانعی که انسان را از تفکر حقیقی محروم می‌کند اشاره‌ای بفرمایید. جواب: تفکر حقیقی با رجوع به «وجود» یا «حق» ظاهر می‌شود و در مقابل، تفکر حول محور ماهیات یا اعتباریات بدون نظر به آن‌ها از جایگاه وجود، موجب می‌شود که حقیقت در حجاب رود. مشکل بشر امروزی آن است که رجوع او به «حق» به آن معنایی که انبیاء به او آموخته اند در نسیان رفته است و عهد خود با خدای حضوری را شکسته و خدا هم از او روی برگردانده و یک نحوه به‌خود واگذاشته‌شدن گریبان بشر را گرفته و اگر به معنی حقیقی به قران و اهل‌البیت«علیهم‌السلام» رجوع شود گشایشی که در ظلمات آخرالزمان بنا است گشوده شود رخ می‌نمایاند و ما منتظر فرهنگ بقیة‌الله«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه» خواهیم شد و مسلّم هیچ طلب و انتظاری بی‌جواب نمی‌ماند. کجاست آن تذکری که ما را از تنگناها آگاه و راه برون‌رفت از آن را بنمایاند؟ موفق باشی بیوگرافی را می توانید از روی سایت بگیرید
16389
متن پرسش
سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد عزیز و گرامی طاعات قبول: اوّل از همه باید با زبان قاصرم از شما یک تشکّر ویژه بکنم که این قدر دلسوزانه و از ته قلب می فرمودید به المیزان رجوع کنیم، و واقعا و به حقّ این کتاب شریف با بقیه کتابها فرق دارد. با خواندن این کتاب شریف آرام آرام دارم حس می کنم معجزه بودن قرآن یعنی چه... (با این حال که از نظر برهانی کار کرده بودم که قرآن معجزه است،) لذّتی که با خواندن المیزان می برم، تا بحال انگار هیچ کجا نیافته بودم. منی که در اوایل آن هستم و همچین لذتی می برم، خوش به حال علما! چه لذت‌ها بردند از این کتاب که تا آخر آن را خوانده‌اند. منی که در اوایل راه هستم دوست دارم عالم و آدم را خبر کنم بگویم این کتاب را بخوانید. دعای این اقلّ همیشه پشت و پناه شما خواهد بود، چرا که تاکید شما باعث شد که ما اول سراغ المیزان برویم نه تفسیر دیگر. خداوند ان شاءالله شما را از نعمات معنوی بیشتری بهره مند کند. عذر خواهم وقتتان را گرفتم. اگر اینها را نمی گفتم می مردم استاد. دو سوال خدمت شریفتان داشتم که در زیر عرض می کنم: 1. در همین اوایل المیزان به این نتیجه به طور قاطع رسیدم که: بعضی از کتابهای تفسیر جدید با (حفظ احترام به نویسندگانشان) اصلا تفسیر نیستند، بیشتر تذکرات اخلاقیِ قرآنی است. به نظرم علّامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشریف، به این علّت نام این کتاب را المیزان فی تفسیر القرآن گذاشتند که: واقعاً میزان و سنجه برای تفسیر قرآن است، یعنی: تفسیر آیه به آیه معیاری است و میزانی است برای تفسیر قرآن، یعنی هیچ مفسّری «لایمکن الفرار من المیزان». آیا نظرم صحیح است یا تند رفتم؟ 2. طبق فرمایش علامه طباطبایی: «فقد شرع تاریخ هذا النوع من بحث والتنقیر المسمّی بالتفسیر من عصر نزول القرآن» شروع تفسیر را ایشان از عصر نزول قرآن می دانند و طبق آیه «و یعلّمکم الکتاب و الحکمه» اثبات می کنند این ادعا را. سوالم اینجاست: یعنی پیامبر اکرم (ص) اوّلین مفسّر بودند؟، یعنی طبق آیه 151 بقره پیامبر علاوه بر تلاوت قرآن «یعلّمکم الکتاب» یعنی آن را یاد می دانند و تفسیر می کردند؟ 3. و آخرین سوال اینکه: همین قضیه دلیل بر این می تواند باشد که ما باید به مردم تفسیر بگوییم نه فقط معنی؟ التماس دعا استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هرچه هست اگر کسی با جدیّت با تفسیر قیّم «المیزان» مرتبط شود متوجه می‌گردد حضرت علامه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» با مرارت‌های خود به چه توفیق بزرگی دست یافته‌اند 2و 3- آری! همین‌طور است در آن حدّ که خداوند در خطاب به رسول خود می‌فرماید: «أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (44)/نحل) بدین‌معنا که رسول خدا مأمورند تا قرآن را برای مردم تبیین نمایند. مردم حقیقتاً چنان‌چه نسیم تفسیریِ قرآن را بشنوند، به قلب قرآنی نایل می‌گردند. موفق باشید

12941
متن پرسش
سلام علیکم: در ادامه سوال قبل (معنای راوی حدیث) سوالم این است که: آیا ولایت سیاسی جدای از فقاهت و معرفت الله است؟ و به صورت مجزا تعریف می فرماییید؟ یا لازمه ولایت سیاسی، جامعیت فقیه در فقاهت و معرفت الله (معرفت به نبی (ص) یا معرفت به امام (عج)) است و در غدیر خم اینها در کنار هم توسط رسول الله (ص) تبیین شده است؟ مخصوصا با توجه به معنای عرفی و تحت الفظی این کلمه (راوی حدیث) آیا می توانیم اصل اتصال و همجواری با نبی (ص) یا با امام حی (ع) را که ناظر بر ارتباط معنوی با اولی الامر است از این کلمه حذف کنیم؟ با توجه به این جمع بندی به نظر حقیر قاعدتا معنای راوی حدیث ناظر بر جامعیت یک فرد در فقاهت و معرفت الله (اتصال معنوی با نبی (ص) یا امام (ع)) است؟ یا آنکه به نظر شما فقاهت به تنهایی در فرد می تواند مصداق معنای (راوی حدیث) باشد بدون آنکه امام زمانش را شناخته باشد و متصل باشد؟ و یا یک عارف نیز صرفا به اعتبار علم باطنی اش به تنهایی می تواند مصداق معنای راوی حدیث در یک صنفی از اصناف و نحله های سلوکی باشد؟ و یا آگاهی سیاسی یک فرد نیز به تنهایی می تواند مصداق شان راوی حدیث و ولایت سیاسی باشد بدون آنکه لزوما فقیه باشد؟ یا می فرمایید راوی حدیث جامعیت در فقاهت و معرفت الله دارد (فقیه جامع الشرایط باشد) و این جامعیت در فقاهت و معرفت الله است که ولایت سیاسی را نیز معنی می بخشد؟ کما اینکه نواب اربعه را امام زمان (عج) راوی حدیث خود نامیدند نه به اعتبار صرفا شم سیاسی آنها یا صرفا به اعتبار علم به احکام دین یا صرفا به دلیل ارتباطشان با امام حی (عج)! بلکه به اعتبار جامعیت در فقاهت و معرفتشان به امام زمان (عج) ! (فقیه جامع الشرایط ) که البته در زمان غیبت کبرا قاعدتا این سنت اهل بیت نباید تغییر کرده باشد و معنای راوی حدیث در زمان غیبت همان معنایی را دارد که در زمان غیبت صغرا امام زمان (عج) احیا فرمودند و عملا متذکر شدند الا آنکه نوع ارتباط راوی حدیث در طول زمان غیبت کیفیتش متفاوت است و یا از حالت خاص به عام تبدیل می شود اما این به معنای تغییر کردن معنای راوی حدیث در سنت اهل بیت (ع) است؟!! لذا اصل ارتباط راوی حدیث با نبی (ص) یا امام حی (ع) (ولو حسب تزکیه نفس و معرفت باطنی به آن حضرات) یک اصل و سنت است و تنزل نیافته است. لذا امام (عج) بر کلمه راوی حدیث تاکید فرمودند نه بر کلمه فقیه یا عالم یا ... ! لطفا پاسخ قبلی خود را با توجه به مطلب اخیر، شفاف تر بفرمایید و نظر حقیر را نقد بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرطور در نظر بگیریم در هرحال راوی حدیث به آن معنایی که در روایت هست کسی باید باشد که معارف لازم را در فهم حدیث داشته باشد، حتی اگر صرفاً نظر به روایات فقهی هم دارد معرفت نسبتاً لازم را در اصول دین دارا است هرچند لازم نباشد در موضوعات دیگر مثل توحید و معاد، متخصص باشد. و فقیهی که باید در امور سیاسی هدایت جامعه را به عهده بگیرد، علاوه بر مقدمات لازم که در تفقّه در روایات باید داشته باشد اطلاعات لازم از تاریخ و مسائل جاری در جامعه را نیز نیاز دارد و این غیر از آن است اگر کسی آگاهی سیاسی از جامعه و تاریخ را داشته باشد بدون زیربنای فقهی بتواند موضع‌گیری صحیحی را ارائه دهد. موفق باشید

نمایش چاپی