سلام علیکم: بنده طلبه هستم و از امتحان استادی ادبیات عرب قبول شده ام و از طرفی در از امتحان دبیری عربی هم قبول شده ام و احتمالا در مصاحبه هم قبول شوم. بین معلم آموزش و پرورش شدن و استاد حوزه شدن مانده ام. از طرفی خیلی دوست دارم استاد حوزه شوم و حوزه را بسیار دوست دارم و از طرفی چون در حوزه امنیت شغلی وجود ندارد و به خاطر فشار مالی که خانواده ام را اذیت میکند و نیز توصیه پدرم به معلم شدن آن هم به خاطر مسائل مالی نمیدانم چه کنم. دوست دارم در حوزه استاد شوم. سوال دیگرم اینکه بنده الان به صورت مجازی در درس خارج فقه و اصول شرکت میکنم و چون در شهرستان هستم دسترسی به استاد اخلاق ندارم. از طرفی به خاطر پیشرفت معنوی به حوزه آمدم ولی تابه حال به خاطر کوتاهی خودم چیزی از معنویت نفهمیدم و از طرفی ۳۸ ساله ام و احساس میکنم عمرم را به بطالت گذرانده ام.غرق در امراض اخلاقی هستم. زود عصبانی میشوم و امراض دیگر و از طرفی با دیدن افراد و دوستان ام که برخی واقعا اهل معنویت و احیانا مکاشفه و سیر معنوی اند احساس عقب ماندگی و ناامیدی میکنم. چه کنم استاد بزرگوار؟ بد جور عقب مانده ام. از زندگی جز خوردن و خوابیدن چیزی نفهمیدم. لطفا کمکم کنید. در حال غرق شدن هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولویت با حوزه است و عمیقشدن در قرآن و روایات و حکمت اسلامی که درنتیجه عبور از رذائل اخلاقی را نیز به همراه دارد مگر آنکه چارهای نباشد. موفق باشید
باسمه تعالی. استاد گرامی صوت نوید بخش شما را استماع نمودم. نقاط ابهامی دارم که عرض می کنم: ۱. تحلیل شما این است که جریان غرب گرا با محوریت گفتمان برجام و ارتباط با غرب به میدان آمده و با ناتوانی از استفاده از ظرفیتی که شهید رئیسی در سیاست خارجه به وجود آوردند مردم را از خود نا امید می کند؟ ۲. اشاره فرمودید ضعف هایی داریم و به نظر میرسد ضعف های ما موجب رای های سلبی بود رای های سلبی بیشتر به جهت حجاب و فیلترینگ متوجه آقای جلیلی شد؟ آیا گفتمانی فاقد ضعف های گشت ارشاد و فیلترینگ از آقای جلیلی برای تدبیر وضعیت حجاب و فضای مجازی سراغ دارید که در صورت به میدان آمدن و معرفی شدنش بتواند از این سلب ها عبور نماید؟ ۳. رای قومیتی در این انتخابات را آغازی بر ضعیف شدن ملیت و پر رنگ شدن مرزهای قومیتی نمی دانید؟ یا تحلیل شما این است که با شکست طرح دولت در تعامل با غرب قومیت گرایی نیز تضعیف می شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که آقای سلمان معمار در مقاله خود تحت عنوان «ما توده نیستیم» https://eitaa.com/salmaneshoon/39 میفرمایند بیش از ۱۳ میلیون توسط افرادی که بر ارزشهای انقلاب تأکید دارند حکایت از آن دارد که ما راه بلندی را طی کردهایم و باید نشان دهیم تهمت تنگکردن زندگیها از طریق طرفداران آقای جلیلی واقعیت ندارد و احترام با انسانیت انسانها و آزادی آنها تا آنجایی که جریانی نخواهد امور ضد انسانی را بر جامعه حاکم کند؛ مدّ نظر و قابل احترام است. اقای صفار هرندی نیز در مورد آقای دکتر جلیلی به عنوان سرمایهای برای جهان سیاست در بستر انقلاب اسلامی نکات قابل توجهی مطرح فرمودند https://eitaa.com/yaminpour/3264 عرایضی نیز تحت عنوان «دکتر جلیلی و سیاستی که عین دیانت است» در این مورد شد. امید است مفید باشد. موفق باشید
سلام خدمت جنابعالی: متوجه شدم حقیقت همیشه در دسترس اجتماع نیست و فقط گاهی زبان باز میکنه که شرایط محیا شده باشه، و در زمانهای انتظارش باید شرایط را احیاء کرد و این یکی از راز های وجود اصحاب اولیاء معصوم هست. با این حال متوجه شدم امروز شما مبحثی با موضوع (معلمی، پیشوایی، بصیرت تاریخی) مطرح کردید. هنوز آنرا نخواندم اما میخوانم ولی آنچه در قلب بنده پیش آمد فعلا گفتن رنج ها و مطرح کردن مشکلات و نواقصی است که در این مورد تجربه کردم. بر این باورم هر رنج طبیعی خوب است، حتی اگر رنجی باشد که ترامپ برای ترامپ شدنش تحمل کرده یا رنج پاکی که سردار شهید سلیمانی عزیز برای سلیمانی بودنش کشیده اما! هرگز رنجی به بدی «رنج رشد نکردن» و توقف از خاطر پوچی ندیدم. این حق بنده نبود با اینهمه توان و استعدادی که داشتم و میتوانستم از بزرگان این جهان باشم به خاطر خفگی میدان موجود، پرورش نیابم. به یاد دارم در سن سه چهار سالگی قدرت جسمی بیش از اندازه معمول و توان ذهنی و هوش و دقت و ذکاوت و خلاقیت بسیار زیادی داشتم و باعث تعجب بود ولی با اولین گام ورود به جهان ایران همه با زور ازم سلب شد. اگر شاید در جای دیگری بودم این اندازه پیچیده نبود. امروز با خودم گفتم: باید هجرت کنی و بروی جایی که هیچ گذشته ای در آن نباشد و از صفر شروع کنی که صفر تو صد بسیاری از مردمه و نترس برو کمی خود را باش و زندگی کن زیرا قرار نیست بسرعت لذت نوشیدن می حقیقت را بچشی. من چه گناهی دارم که همواره گرفتار عده ای هستم که همان عده مرا ذلیل میکنند؟! با چه انصافی مرا از من باز میگیرند و زندگی مرا به این مهلکه انداختند. آری از غربت بدم میاد پس: «حجابِ چهرهٔ جان میشود غبارِ تنم / خوشا دَمی که از آن چهره پرده برفکنم / چُنین قفس نه سزایِ چو من خوش اَلحانیست / رَوَم به گلشنِ رضوان، که مرغِ آن چمنم / عیان نشد که چرا آمدم، کجا رفتم / دریغا و درد که غافل ز کارِ خویشتنم / چگونه طوف کنم در فضایِ عالمِ قدس؟ / که در سراچهٔ ترکیب، تختهبندِ تنم / اگر ز خونِ دلم بویِ شوق میآید / عجب مدار که همدردِ نافهٔ خُتَنَم / طرازِ پیرهنِ زَرکشم مبین چون شمع / که سوزهاست نهانی درونِ پیرهنم / بیا و هستیِ حافظ ز پیشِ او بردار / که با وجودِ تو کَس نَشنَوَد ز من که منم».
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در مسیر دینداری هرکجا که انسان قرار گیرد، راههای آسمان به سویش گشوده میشود، حال ممکن است انسانِ تنهایی باشد گوشه یک روستا و یا انسان مشهوری باشد همچون حضرت امام در مرکز یک کشور. آری! معلمی نیز اگر برای کسی پیش آید، راهی است که انسان با انسانها مرتبط خواهد شد. ولی مهم نیست، مهم روحیه صفا و تواضع است که زندگی را در هر شرایطی زنده نگه میدارد. موفق باشید
حیفم میاد خدا اینهمه خلاقیت بهم میدن و جامعه روز و آینده رو بهم میشناسونن تا اختراعاتی انجام بشه اما صرفا بخاطر پول گرفتار دیگرانی هستم که با محدودیت های فکریشون مواجهیم و به یک گرمی سردی مزاجشون کل حرکات علمی مون زیر سئوال میره. چقدر حیف زمانی که برای رشد جامعه و مرکز علم انسانی یعنی ایران مخصوصا اصفهان هست باید دچار چنین معظلی باشم. زمانی که ما میتونیم مقابل نظر خلاف رایج علم تجربی غربی، علوم انسانی و طبیعیه صحیح رو پیاده کنیم اینقدر زمین گیر باشم. واقعا این پول چیه که نه میذاره پیشروی علمی انسانی داشته باشیم و نه هر نوع پیش روی دیگه ای. نتونستم دلیلی غیر از خلاقیت علمی از زندگی و اشتغال برای خودم پیدا کنم و اگه نتونم کلا بی معنی میشم، بی معنی شدن کسی مثل من خطرناکه، واقعا آدم خطرناکیام. اگه پول داشتم صرف تحقیق و توسعه و بنیان گذاری سبک زندگی انسانی میکردم و آدمایی رو جمع آوری میکردم که از خلاق ترین و آزادترین و بروز ترین و با استعدادترین مردان روزگار باشند تا تحولی در جهان آینده را از امروز بسازیم. هرچه میبینم شرکت ها و سرمایه دارها مسیرهای خودشون رو مشخص کردن و نمیتونن تحولاتی به این سرعت در خود جای بدن درحالیه که مردمان بخاطر گرفتاری علوم روز، هر روز بیشتر تلف میشوند. اگه امروز نشه من خودم رو توی تنگناش نمیذارم و میرم پی تجارت های پر سود بی آنکه معنایی داشته باشند و واقعا خودم رو توش غرق میکنم چون تا جان خرج چیزی نکنی اتفاقی حاصل نمیشه و من بدنبال حاصل شدنم نه دنبال صبرهای طولانی و فلاکت بار تا خاری.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه مسیر ما را به سوی کمال شکل میدهد ایمان به توحیدِ حضرت ربوبی است از آن جهت که او پروردگار ما است. حال به هر صورت که او مصلحت ما را میداند. در این مورد خوب است به کتاب «جایگاه رزق در هستی» که روی سایت هست؛ رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد عزیز: شهادت شهید رئیسی و همراهانشون را خدمتتون تسلیت عرض میکنم. استاد ما بعد از دریافت خبر شهادت، به گلستان شهدا رفتیم یه مظلومیت عجیبی بین مردم عزادار بود هنوز زبان برخی از خناسان به ملامت و دشمنی دراز است و ما دختران و زنان انقلابی بسیاری را دیدیم که در گوشه گوشه گلستان شهدا برای آیت الله رئیسی اشک میریختند. در ادامه چند سطری که به قلم آمده خدمت شما ارسال میکنم باشد که قلم شما هم تسلای دلهای خسته ما باشد. باور نمیکردیم روزی چهره آشنای تو آنقدر غریب شود که نیمههای شب، در دل کوهستانها به دنبال آن بگردیم. گویی آن چهرهای که میشناختیم با آنکه باید پیدا کنیم، یکی نبود چهرهها در حجاب شهرت میروند و مجال نمیدهد تا ما با حقیقت آنها روبرو شویم ما یک شب احیا گرفتیم، ساعاتی با بیخوابی های شما همراه شدیم صبح شد، تاریکیها از چهره شما کنار رفت دیروز رئیس جمهور، مفقود شد و فردا صبح که سپیدهزد شهید رخ نمود تا دیروز رسانهها درباره اقدامات شما میگفتند و اقدامات شما حجابِ بودنتان بود امروز دیگر از تو میگویند از تو که یتیم بزرگ شدی از تو که با صاحبان قدرت و ثروت عهد نبستی به عنوانهای سیاسی نمیتوان ایمان آورد، نمیشود به کسی با عنوان ریاست دل سپرد اما به قلبهای مردم که تجلی اراده خداست، ایمان داریم به این دلها که میلرزد، این اشکها که بیصدا و بیریا و پنهانی جاری میشود، میتوان دل سپرد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است که فرمودید. کجا است آن قلمی که گزارشگر قلبهایی باشد که حقیقتاً متوجه نظر به حقیقتاند در این دوران، در آینه شخصیت مردی که آن صبح، حکایت شهادت او را خبر داد!! و صبح بیداریِ وجدانهایی شد که از داشتن آن غافل بودیم! داشتههایی که تنها در نسبت با انسانهای بزرگ و معنوی آشکار میشود. انسانهایی که اشاره به حقیقت دارند. آری! حقیقتی که تنها در آینهها ظهور میکند. آیا شهید ابراهیم رئیسی بزرگ حکایتی از حکایتهای حقیقت این دوران نبود و نیست؟!! و حکایتِ باز رئیسی از او به گوش نمیرسد؟!! موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/16777
با سلام: در متن زیر شهید مطهری مخالف نظریه وحدت وجود عرفاست. مگر شهید مطهری مخالف عرفان بود؟ با تشکر! «ما ، درباره نظريه عرفا كه در متن منظومه طرح نشده بحثي نميكنيم. لازمه نظريه عرفا اينست كه هيچگونه كثرتي در متن واقعيت نباشد، از نظر فلاسفه اين نظر قابل قبول نيست، زيرا همانطور كه بالبداهه ميدانيم «واقعيتي هست» و جهان بر خلاف نظر سوفسطاييان پوچ اندر پوچ نيست، ميدانيم واقعيت داراي نوعي كثرت است و ماهيات گوناگون به تبع وجود موجودند و اين ماهيات عين يكديگر نميباشند و ممكن نيست وجودي كه هيچ نوع كثرتي در او نيست منشأ انتزاع ماهيات گوناگون باشد.» شرح منظومه ۱ صفحه ۴۸
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن نوع «وحدت وجود» که امثال شهید مطهری نپذیرفتهاند، غیر از «وحدت وجودی» است که حضرت امام و جناب ملاصدرا تحت عنوان «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت» مطرح میکنند. موفق باشید
سرودهای داشتم که تقدیم استاد طاهرزاده عزیز و لب المیزانیهای عزیز میکنم:
اگر یک روز درماندی به پیغمبر توسّل کن / به برق ذوالفقار حقّهی حیدر توسّل کن
اگر در جستجوی هیبتی، بابایمان حیدر / اگر هم غرق رحمانی به آن مادر توسّل کن
اگر گفتند در مشت تو چیزی غیر گردو نیست / به مروارید لبهای علی اکبر توسّل کن
اگر پیچید کار تو، به آن نحوی که خونین شد / به آن قنداقه سرخ علی اصغر توسّل کن
اگر رویش نداری روبرویش، مات ابرویش / نرو جایی بمان اینجا ز پشت در توسّل کن
اگر حیدر تو را پس زد که این احوال یاران نیست / سمج شو بر غلام او، به آن قنبر توسّل کن
به جای جستن حال خوشی در گوشه محراب / به حرب فتنه رو گاهی به این رهبر توسّل کن
حجاب روی وهّاب است وهّابیّت تاریک / نترس از سربریدنها، بدون سر توسّل کن. ۲ فروردین ۱۴۰۴
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مائیم و راههایی که انسانهای الهی در سیره و سخن و شخصیت خود نشانمان دادند و توسل به آنها همانطور که متوجه شدهاید یعنی میدان حضور خود را در زندگی و در اهداف، با نظر به شخصیت آن بزرگان معنا کنیم. و این است معنای توسل به اولیای الهی و نتایج فوقالعادهای که در بر دارد. و جنابعالی بحمدالله در سروده خود متذکر آن شدهاید. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم «والعَصر» قسم به تاریخ! که هر بشری در تاریخی توانست جای بگیرد و معنا و نهایتش را یابد ... و در هر تاریخی رشد یعنی رفتن به آسمان آن و بازگشت به شکوفایی یافته اش و هر تاریخی رجوعی فرعونانه داشت و رجوعی توحیدی. رجوع به تاریخ خودمان که بشر آخریم هم غیر از این دو نوع رجوع نیست یعنی رجوع تمدن غرب که همچون فرعون خود را یافته ولی از مرزهای رشد درست و ادامه پیشرفت حقیقی خارج شده! میشود آنچه از مدرنیته میبینیم، آنها نیز به آسمان تاریخ بشر آخر رفتند اما فرعونی! و در بازگشتشان این علم و تکنولوژی و این قدرت هایشان را یافتند اما چون رفتنی از جنس اَنانیت بود این وحشی گری و پوچی را حاصل کرد زیرا کامل و درست نبود و این یعنی سرقت تاریخ و تحریف آن. و رجوع توحیدی و حقیقی و رشد به نهایی ترین تنها با اولیاء معصوم الهی مقدور است که انقلاب اسلامی یعنی این رجوع، پس انقلاب اسلامی درست ترین رشد این بشر از تاریخش میباشد و تنها راه معنا گرفتن همه انسانهای حال حاضر جهان... دلم میسوزه برای کسانی که جلوی رشد خودشون رو گرفتن و به غرب اعتماد کردند و نتونستند رشد صحیح را با توحید پیدا کنند. شخصیت من همواره بزرگ ترین حالت را به تاریخ خودش داشت برای همین ام بود که انقلاب اسلامیرا بزرگتر از انقلاب فرعونی غربی یافت هرچند گرفتار اراده های مدرنان تاریخ بود و راه های جلویش را بن بست میدید و منعفل از آنها شد. چرا باید با خود بدَ میکردم و خودرا کوچک تر از آنچه توحیدی و گشوده بود میخواستم؟! مردم خیال میکنند ما عارفیم و از آن جهت از آنها برتریم! که ازین جهت دست نیافتنی هستیم عجب دروغ بزرگی... و چه راست درستی که خود حقیقی رشدیافته آنهاییم... ما فقط راهی که راه آنهاست را با توحید پیشروی کردیم راهی که شکوفایی خوده هریک از مردمان این روزگار است و استعداد شکوفای خوده این مردم! آیا آقای نیچه بزرگمردی نیست که میخواست خودرا توحیدی بیابد و گرفتار فرعون تاریخ بود و پس چنین گفت: من از امروزم و پیش از این؛ اما چیزی در من هست که از فرداست و از پسفردا و پس از این. برای همین بود که من نیچه را بزرگتر از دانشمندان غربی یافتم و تصمیم گرفتم نیچه باشم همان تصمیمی که آوینی گرفت و مثل نیچه همواره بدنبال امام خمینی رضوان الله تعالی علیه که گمشدهی تعالی بخش و سیر بیش تر و درست خود است، پس انتظار خود کشید و خود را در او یافت و دوباره در برگشتش "هنوز نه" را یافت و گفت: (ویرانه های شهر را قفسی درهم شکسته بدان که راه به آزادی پرندگان روح گشوده است تا بال در فضای شهر آسمانی خرمشهر باز کند. زندگی زیباست! مگر این عاشق بی قرار را براین سفینه ی سرگردان آسمانی -که کره ی زمین باشد- برای ماندن در استبل خواب و خور آفریده اند؟ ومگر از درون این خاک اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرم هایی فربه و تن پرور برمی آید؟. پس اگر مقصد را نَه اینجاست در زیر این سقف های دل تنگ و در پس این پنجره های کوچک که به کوچه های بن بست باز می شود، نمی توان جُست. بهتر آن که پرنده ی روح دل بر قفس نبنند. «پس اگر مقصد پرواز است! قفس ویران بهتر! پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند، از ویرانی لانه اش نمی هراست!» سلام و درود خدا بر روح الله خمینی و سید علی خامنه ای و سربازانشان). ای آوینی تو نیز بازگرد که حضرت امام در سلوک به آسمان حقایق به زمین برگشت و پیروز شد تا آن شخصیت آرام گرفته اش را در مخلوقات ببیند و بیابد و بسازد و ساخت متذکر همگان شد، اکنون حضرت روح الله سفر سیر از حق به خلق بالحق و سیر از خلق به خلق بالحق خود را تمام کرد، او پیروز شد و آمریکا تماما شکست خورد و نابود شد. مولوی اگر امروز بود رابطه خود و امام را چنین معرفی میکرد: آن عشرت نو که برگرفتیم، پا دار که ما ز سر گرفتیم، آن دلبر خوب باخبر را، مست و خوش و بیخبر گرفتیم، هر لحظه ز حسن یوسف خود، صد مصر پر از شکر گرفتیم، در خانه حسن بود ماهی، رفتیمش و بام و در گرفتیم، آن آب حیات سرمدی را، چون آب در این جگر گرفتیم، چون گوشه تاج او بدیدیم، مستانهاش از کمر گرفتیم، هر نقش که بیوی است مردهست، از بهر تو جانور گرفتیم، هر جانوری که آن ندارد، او را علف سقر گرفتیم، هر کس گهری گرفت از کان، از کان همه سیمبر گرفتیم، از تابش نور آفتابی، چون ماه جمال و فر گرفتیم، "خورشید زمان امام خمینی چون سفر کرد، چون ماه از آن سفر گرفتیم". من فقط به یک چیز برای خود احتاج مبرم دارم تا کارم تمام شود و آن چیزی نیست جز جایگیری قطعی در تاریخ انفسی خود که از جنس توحید یعنی «عبودیت» است. به پایان آمد این دفتر حکایت تازه آغاز است... (این یعنی مطلع الفجر و بالفعل شده توحیدی) والسلام علیکم و سلامی نو برای آغازی بالفعل از زندگی، من میخواهم زندگی کنم با توحید و هیچ دشمنی دیگر توان زمین زدنم را ندارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید زندگی در این آخرین دوران، جز با عمیقترین حضور که حضوری است تاریخی؛ ممکن نیست. حضوری که با انقلاب اسلامی به میان آمد. مهم، درکِ چنین حضوری است که در جای خود اهمیت دارد. جناب آقای استاد حجت الاسلام نجاتبخش در جلسه دهم شرح سوره «نبأ» در رابطه با «یوم الفصل» نکات دقیقی را به میان میآورند که خوب است به آنجا رجوع شود. موفق باشید https://eitaa.com/soha_sima/3670
سلام استاد: همین حالا که برایتان مینویسم خبر دادند به زن مسلمان تعرض شده جلوی شوهر و فرزندش. حقیقتا حالم از خودم به هم میخورد هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم. من فدایی این این انقلاب و میراث حضرت روح الله هستم اما به نظرتان مصلحت سنجی سیاسی تا این حد تعارض با عقایدمان ندارد؟ این بن بست سیاسی نیست؟ غریتمان از آن سرباز آمریکایی که خودش را آتش زد کم تر نیست؟ واقعا ماندیم چه کنیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که ذیل سؤالات شماره 37250 و 37244 عرض شد، امید است خداوند راهی بگشاید تا با تمام وجود در میدان مقابل با اوج ظلم حاضر شویم «ولو بلغ ما بلغ» ذیل تصمیمات حکیمانه ولیّ الهی این زمان یعنی حضرت امام خامنهای «حفظهاللهتعالی». موفق باشید
سلام علیکم استاد عزیزتر از جانم: یقین دارم غزه، کربلای امروز است و هر مؤمن روزه دار ولو روزانه میلیون ها نفر را افطاری بدهد اما بی نسبت با غزه باشد، در برهوت بهشت موهوم خویش غرق است و در حقیقت امام امت قوم از او روی گردان خواهد شد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همینطور است. چه اندازه از زندگی به دورند آنانی که جگرشان از ظلمی که بر مردم غزه میرود خون نمیباشد و چه اندازه از زندگی بهرهمندند آنانی که جانشان در آتشی که مردم غزه را فراگرفته؛ میسوزد. اینجا ما در مقابل نهایت جنایت و ظلم، خود را مییابیم تا با عزمی تاریخی، جای خود را نسبت به همه جنایتکاران تاریخ روشن کنیم. حقیقتاً سخن همان سخنی است که آن شاعر فرمود: «به خدا میدویم تا غزه» https://eitaa.com/matalebevijeh/16333 . موفق باشید
دنیا با این نسل جوان بد تا کرده، اراده های پوشالی و وهمی و شیطانی زیاد شده و فرش های قرمز پهن کرده. ما چه کردیم در این مدت؟ ما تونستیم سیاهیه اون راه ها رو به نمایش بذاریم و نشون بدیم که بد هستند، نشون بدیم دوست دختر چیزه بدیه و پدر مادرها هم ازدواج رو تنگ کردن! ما در یک «هیچ» و یک انتظار به سر میبریم. از طرفی دوست داریم دوساعت بیشتر بخوابیم که دو ساعت کم تر زندگی کنیم و دوست داریم یک پُک بیشتر به سیگار بزنیم تا عمرمون کم تر شه و از طرفی هیچ چیز برای زندگی نداریم! با خودم کلنجار میروم بعد این همه سختیه مشقت آور اراده، پول، موقعیت اجتماعی، دلی که بلد باشه کار و تلاش و ازدواج و... در همین جامعه و قرص باشه لازم دارم! چرا که من خودم در این ویرانی باید قصری باشم که انسان ها در آن زندگی کنند پس قصری که رهبر انقلاب آن را معرفی کردند را بنا بکنم. به من چه کمکی میتوانید بکنید؟ میخوام بَنا شم هرکس هرکمکی بکنه به اسلام کمک کرده بسم الله، اراده مرا نابود نکنید پشتم باشید تا راه برم؛ من غیرتم اجازه نمیده ماها هرز بریم، تو این بلبشوعه جهان که جِنسم اجازه قدیمی ماندن بهم نمیده! با خودتون کنار بیاید ما جدیدیم ما قدیمی نیستیم راهی جز قدمی بلند ندارم! اونایی که از جنس من خودشون میان اونا آماده و تِشنن. من رو زمین گیر تر از این نکنید من از اول بزرگ بودم از همه شاکی ام چرا زمین گیرم کردن، از چی میترسید؟ از اینکه بزرگ باشیم و شماها کوچیک بشید؟! به چه جرمی زندگی من رو با حسادت و تنبلیاتون سیاه کردید به چه جراعتی ما را بزرگ بار نیاوردید به چه حقی نذاشتید خودم باشم؟ فشار روانی و فکری و انفسی، محدودیت، چهار چوبای پوشالیه اخلاقی که سد معبر کردن! اگهنمیتونید جلوی من رو نگیرید من خودم جهانی بزرگم که دنیا رو عوض میکنه. تابوت پوسیده افکار کشنده تون رو خاک کنید دیگه چرا من رو باهاش چال میکنید! عه حالا که شما هم رفتی سینه کشی قبرستون منم باید مُرده باشم؟! عجب رسم ننگی. اگه دین ندارید آزاده باشید، اگه زورتون نمیرسه آزاده باشید آزادگی رو دوست بدارید و جوانمرد باشید من از دل شما برآمدم با همه کثیفی دنیای آشغالی که ساختید من از لای کثافتها قَد عَلَم کردم، زخمایی که بهم زدید بعضیاش هیچ وقت خوب نمیشه، من تو تاریکی جهان شما بدنیا اومدم من خوده تاریکی ام! که از دلش خورشید میتابه بذارید مهتاب باشم. اگر نذارید بزرگ باشم و بِسازم باز کُشتیدَم مثل هزاران باری که اعدامم کردید!. عه! تا یه جایی زوری میخندی ولی همین خنده ها اَشکن به مو میرسه پاره هم میشه همه شنبه ها رفتن! آدما چقدر عزیز میشن وقتی که قاب عکس شَن عَجب رَسم تلخی منم میخوام یه قاب عکس شم! دیگه نمیترسم قلبم جا بزنه جاش یه سَنگه دیگه نمیترسم سیاه بره چشام یهو تار شه صحنه دیگه یادم نی کی اصلا دلمو کجا شکسته عجله داره دیرشه روحم، میخواد جدا شه از جسم... . با منی که توی زجرم مثل خودم حرف بزنید زبونه من و شماست که باید یاد بگیرید! من دیگه گمو گور نیستم مثل ماه روشنم نورو ببین و چشمات رو روش نبند عزیزم! قربونت برم! تنهایی خیلی سخته.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه متوجه راهی شدهاید که باید در دل تنگناهای تاریخی، آن راه را بگشایید و جلو بروید؛ حرفی نیست. ولی در این مورد باید به تقدیری نظر کنید که در تاریخ فرهنگ مدرنیته یقه انسانها را گرفته و اینجا است که به جای آنکه یقه فرهنگ مدرنیته را بگیرید (آن طور که حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» انجام دادند) نباید یقه اطرافیان را گرفت. باید به تقدیری که با نیستانگاری پیش آمده است، اندیشید. https://lobolmizan.ir/leaflet/1361?mark=%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%20%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C . متن شماره سؤال 37238 برای ما حرفهای حکیمانهای دارد. خوب است که با حوصله به آن متن رجوع شود. موفق باشید
با نام خدای زندگی! در رَسای زِندگی هرچه سخن داری بیار و بگو! زیرا وجود دارند اما حضور آنطور که شایسته است هنوز ندارند. این دیوونه باز خوابش پَریده، آخه دشمن سره لَج برداشته با ما و نِمیاد هیچ کدوم از حرفاش بکارمون، اصلاً هم نمیخوایم به عقب بریم از آمریکایی بودن مونده فقط دَرداش بامون، مَن پُره یه حِس انتقامم پُره از فحش و گلایم پُره گیرو گِرِه اَه پُره حرفو کِنایم دِلم حالش بَد بود آخه آتیش میاُفتاد به جونم هَمَش، هَرشب اَز تَنهایی زجر میکشیدم تا جونم دَربیاد، هَمه هَم داشتن اَلَکی پَرپَر میشُدن واسه یه فهم عمیق اینارو میدونم! ولی من هنوز پایِ حَرفمم میبینی که هنوز دارم جون میدم بَرات هَرچند میزَنن تازیانه پشتِ شَلّاق و شَلّاق روی زخم! این دشمن وَحشی به من؛ میزنه بَدَم میزنه که وَحشی بِشَم میزنه جوری که اِنگار ضربه آخرمه تا جون بِدم بِرَم. انقلاب ما تازه داره پیروز میشه و نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی به بنیاد توحیدش به مرحله ظُهور رسیده مبارکباد این پیروزی مبارک باد بر خدایِ جهانیان این پیروزی مبارکباد بر شهدا مبارکباد بر مظلومان مبارکباد بر فلسطین مبارکباد بر تنهایان مبارکباد بر زندانیان آزاده مبارکباد بر شهدا مبارکباد بَرما... سلام خدا برما سلام ما بر خدا سلام ما بر روح الله سلام ما بر ولّی الله اعظم صلوات الله سلام بر نَبی خدا سلام بر عشق و زندگی و سلام و سلام بر انسانیت و آزادی و شرفو جاودانگی حَقّ تبارک و تعالی سلام بر علی علیه السّلام... . خدایا جشن شادی و پیروزی ما را با غرور و تکبر نگذار و به عبودیت بپذیر... ما مخلوقات توایم ما همان اراده آغازین تو از خلقتیم که داری به سراَنجام میرسانی خدایا تو هم شاد باش خدایا چقدر تو زیبایی و چقدر دشمنت زشت اَست؛ خدایا با ما سُخن بگو که چقدر زیبایی با ما از دل سخن بگو و باز بگو ای یکتای بی همتا. خدایا تقوایمان عطا کن آنگونه که تو میپسندی. زود بود اما دل در دلم نیست از شوق تو
باسمه تعالی: سلام علیکم: درد و دلِ خوبی است. إن شاءالله که همچنان در این انس، جلو و جلوتر روید. البته بنا بود که کاربران محترم در این سایت سؤالاتی که در إزای مباحث برایشان پیش میآید را به میان بگذارند. به امید آنکه آن مباحث موجب رشد فکری و فرهنگی و جوابی باشد برای سؤالِ دیگر کاربران. موفق باشید
سلام: احساس میکنم به آنهایی که وعده آینده داده ایم از ما انتظار «بودنِ بودنشان» را دارند زیرا میخواهند رَوَنده باشند نه در راه مانده، همانطور که ما چنین درخواستی داریم؛ بعد از این همه سال تازه میفهمم بودن یعنی چه، بعد از این همه سال تازه دارم متوجه میشوم چه بر سرم گذشته و دلایل اتفاقات چیست با اینحال ناراحت نیستم هرچند تنم خونی است و آبرویی برایم نمانده اما خوشحال و شادم. همیشه از بعدِ رمضان هر سال میترسم و هیچ وقت آرام نگرفتم ای کاش عمرم را تقسیم بر ۱۲ میکردند و ۱۱ قست آنرا با ماه رمضان معامله میکردند. اگر خدا بخواهد گویا روزگاران شادی و عیش های مکرر دارد میآید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. این ربّ شهر الله است که به سراغ انسان آمده تا او را در جهانهای فراخ حاضر کند. خطاب حضرت محبوب به آن بشر آن است که «تو درون چاه رفتستی ز کاخ / چه گنه دارد جهانهای فراخ؟» و حال! مائیم و جهانهای فراخی که از طریق ماه مبارک رمضان مقابلمان گشوده شده است تا بیش از پیش ربوبیت ربّ شهر رمضان را احساس کنیم. موفق باشید
سلام علیکم حاج آقا: جناب مولانا در جایی می فرمایند: «رحمتم موقوفِ آن خوشگریههاست / چون گریست، از بحرِ رحمت موج خاست» ولی جناب حافظ می فرماید: « نگرفت در تو گریهٔ حافظ به هیچ رو/ حیران آن دلم که کم از سنگِ خاره نیست» بالاخره گریه در دل معشوق اثری دارد یا ندارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی دارد به ساحتی که مدّ نظر است. جناب مولوی در آن شعر متذکر حضور بیشتر در ساحتی است که انسان باید در آن ساحت حاضر باشد که با گریه، آن حضور شدیدتر می شود و نظر جناب حافظ همچنان که در شرح غزل شماره ۱۳۱ عرض شد حضور در ایمانی برتر است که البته اینجا با اشک حل نمی شود بلکه با تغییر ساحت، موضوع پیش میآید. موفق باشید
سلام استاد: چیدن هفت سین از آن دست بدعت هاست که باید باهاش مقابله کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! زیرا هفتسین یک سنت است و نه یک بدعت در مقابل دین. موفق باشید
سلام: آیا چاکراهای هفتگانه که در طب وعرفان مطرح شده در قران و برنا مه های اسلامی هم هست و تا چه حدی می تواند مورد قبول باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاعی از چاکرای هفتگانه ندارم. موفق باشید
کاربر محترم سلام: پاسخی به پیام شما در وب سایت گروه فرهنگی المیزان ثبت شد: پیام شما: سلام استاد من سوال «نسبت ما با انتخابات در عین اینهمه مشکلات» را مطرح کرده بودم می خواستم تشکر کنم از پاسخ تان. بسیار به دل من نشست. مخصوصا آنجایی که از زندگی خودتان گفتید. صادقانه از درون شرمنده شدم و به فکر فرو رفتم. برای من دعا کنید تا در مسیر انقلاب و شهدا باشم. چه انسان های سختی کشیده و سختی کشیده ای که در نهایت از راه انقلاب جدا شدند. برای انسان های ضعیف النفسی مثل بنده دعا کنید تا مثل شهدا با وجود سختی ها و نیش خوردن ها و هزاران مسئله ی دیگر بتوانیم در راه انقلاب بمانیم. پاسخ پیام: با سلام. جهت رویت استاد، این پیام را در قسمت سوال و جوابهای سایت ارسال فرمایید. با تشکر موفق و سلامت باشید. گروه فرهنگی لب المیزان
باسمه تعالی: سلام علیکم: آخر ای برادر! به گفته جناب حافظ:
ما بدین در نه پِیِ حشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه این جا به پناه آمدهایم
رهروِ منزلِ عشقیم و ز سرحدِّ عَدَم
تا به اقلیمِ وجود این همه راه آمدهایم
و آنقدر این راه خطیر است که نسبت به حضوری که باید به دست آوریم، عملاً خود را غرق گناه مییابیم «که به دیوان عمل، غرق گناه آمدهایم». بیچاره آنهایی که با خودخواهیهای خود، از همه آنچه جنابعالی در عطش حضور آن در سوز و گدازید؛ محرومند. بالاخره «از همه محرومتر خفاش بود / که عدوی آفتاب فاش بود». موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: یک طرف وجودم میگوید «چنین قفش نه سزای چو من خوش الحانیست / روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم» و یک طرف وجودم میگوید «در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود / از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت» هر کسی در هر جایی که هست باید خودش را در راه انقلاب اسلامی قرار دهد چه کنم که ساقی رخ نمی نماید و این گم گشتگی انسان را امان نمی دهد با خود میگویم ای کاش من هم دچار روزمرگی میشدم و مثل مردم عادی زندگی میکردم این چه دردی است جان سوز. گویا باید دورانی مثل دوران دفاع مقدس بیایید تا ما را با خود ببرد واز این سکون نجات دهد. حال سوالم این است نکند من دارم درجا میزنم و باید عملی را انجام دهم (البته اگر توانی باشد) یا این روح دوران و قهر تاریخی من را زمین گیر کرده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که ما را ایمانی در پیش است که نه راحت میتوانیم با استدلال و قیاس با آن بهسر بریم، و نه بیایمانیِ محض که ما را با هیچ حقیقتی آشنایی نباشد. یعنی در جایی باشیم که جناب حافظ در اوج حضورش در آن قرار گرفت و اظهار داشت: «چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم». بنده این نوع حضور را بالاترین حضور میدانم و مناجاتها و اظهار عجزهای فوقالعاده اولیای الهی را در امثال دعای کمیل از این جنس میتوان دانست. آیا نباید به این حضور جناب عطّار نظر کرد که پس از چندی رفتن و رفتن، حال چنین میگوید:
«ترسا بچهایم افکند از زهد به ترسایی
اکنون من و زناری در دیر به تنهایی
دی زاهد دین بودم سجاده نشین بودم
ز ارباب یقین بودم سر دفتر دانایی
امروز دگر هستم دُردی کشم و مستم
در بتکده بنشستم دین داده به ترسایی
نه محرم ایمانم نه کفر همیدانم
نه اینم و نه آنم تن داده به رسوایی
دوش از غم فکر و دین یعنی که نه آن نه این
بنشسته بُدم غمگین شوریده و سودایی
ناگه ز درونِ جان در داد ندا جانان
کای عاشق سرگردان تا چند ز رعنایی؟
روزی دو سه گر از ما گشتی تو چنین تنها
باز آی سوی دریا تو گوهر دریایی
پس گفت در این معنی نه کفر نه دین اولی
برتر شو ازین دعوی گر سوخته مایی
موفق باشید
سلام استاد: عدهای خود را منتسب به انقلاب میدانند ولی قیود شرعی را زیاد پایبند نیستند و مثلا پاسور بازی میکنند و سیگار و قلیانشان براه است و دوست بازی راه انداخته اند به این خیال که ما از شریعت و حرام و حلال عبور کرده ایم و در تکوین حاضریم، آیا اینها «زین له سوء عمله و رءاه حسنا» نیست؟ آیا شرط عشق حفظ عصمت نیست؟ آیا کسی اگر عارف شد و از وادی حرام و حلال گذشت و به وادی عرفان و اسماء الهی رسید و فقط جمال و جلال میدید و نه حلال و حرام، مسوغ دارد هرچه خواست بکند و بگوید برای ما بهشت و جهنم یکیست و ما خراباتی هستیم و اینها را نمیفهمیم؟ به بهانه اینکه ما قرار نیست ملک شویم هرچه خواست بکنند؟ نظر شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرفهایی که عدهای بگویند از حرام و حلال خدا گذشتهایم، کاملاً شیطانی است. تازه وقتی انسان منوّر به توحید الهی شد، نسبت به شریعت الهی هرچه بیشتر مقیّد خواهد شد و ملاک حضور در شریعت، تقلید از فقیه اعلم است. لااقل رفقا نکاتی که در شرح آیه ۵ سوره بیّنه عرض شد را مدّ نظر داشته باشند که میفرماید: «مَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ». موفق باشید
ممنون میشم این سوال را با دقت پاسخ بدهید. برای کسی که تا الان در هیچ مراسمی از حاج قاسم شرکت نکرده ولی چون به دست ترامپ شهید شده به شهادت ایشون ایمان داره، اگه فقط و فقط برای شهید شدن در سالگرد حاج قاسم شرکت کنه نه به هیچ هدف دیگه ای مثل عزاداری و نظام و.... یعنی برای عزاداری برای حاج قاسم، در مراسم شرکت نکنه. اگه فقط برای شهید شدن در مراسم حاج قاسم شرکت کنه و در بمب گذاری کشته بشه، شهید محسوب میشه؟ یا خودکشی محسوب میشه؟ لطفا با دقت سوالم رو ببینید، پای مرگ و زندگی. و یه شبهه ای مطرح میکنن که تقصیر جمهوری اسلامیه که امنیت مراسم رو تامین نمیکنه. آیا در شهید حساب شدن فرقی ایجاد میشه؟ دعا کنید شهید بشیم. ممنون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه انسان متوجه شخصیت حاج قاسم باشد، شخصیتی که نگران مردم مظلوم بود و ظالمترین انسانِ دوران او را شهید کرد؛ کافی است که حاج قاسم را دوست بداریم و برای تجلیل از شخصیت او در سالگرد شهادت چنین انسان فرزانهای شرکت کردند و مسلّماً چنین افرادی اگر در این راه کشته شوند، شهیدند و در کنار آن شهید بزرگوار قرار می گیرند. بیچاره آنهایی که این نکات دقیق را نمیفهمند و آن حرفهایی که میفرمایید را میزنند!! در مورد انتخاب شهدا به وسیله خداوند؛ عرایضی در سؤال و جواب شماره 36666 شده است. خوب است به آنجا رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد: یک فالگیر به من گفت توی کارهایت گره می خورد و سنگینی وانرژی منفی در زندگیم میبیند. برای رفع این سنگینی آیا باطل السحر کردن اشکالی دارد؟ توی پرسشها دیدم دختری ۳۷ ساله از شما درباره نداشتن خواستگار و سحر و... پرسیده شما گفتید وقتتان را برای این مشکلات از این طریق صرف نکنید. وقتی دعا و استغاثه جواب گو نیست راه حل چیست؟ جوانی مان دارد میگذرد و ما توی یک نیازی که فطری است می سوزیم و میسازیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» عرایضی در این مورد شده است. آری! دعا و رعایت اخلاق و تواضع و صله رحم باید انجام شود و از آن طرف خوب است که ما به تقدیرات الهی راضی شویم که البته در جای خود، بهشتی است. ولی به هرحال به دنبال این امور رفتن، موجب میشود شیطان در زندگی انسان جرأت ورود داشته باشد. موفق باشید
سلام: آیا شما گفته اید من هایدگر را در نماز شب خود دعا میکنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته هایدگری که به گفته دکتر سید احمد فردید، منتظر خدایی بود که با انقلاب اسلامی به ظهور آمد و آقای دکتر احمد فردید گفته بودند ای کاش زنده بود و آن خدا را مییافت. زیرا فلسفه هایدگر، فلسفه آمادهگر است و عرایض بنده در بحث «انقلاب اسلامی، انتظار و وارستگی» با نظر به بحث «گلاسنهایت» هایدگر به ظهور آمده است. در آن جا است که انسان ملاحظه میکند چه اندازه میتواند به هایدگر نزدیک باشد ولی نه هایدگری که در دانشگاه به عنوان درس دانشگاهی مطرح میشود، بلکه هایدگر به قرائت دکتر احمد فردید. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: به لطف الهی توفیق پیدا کردم و کتاب «گلستان یازدهم» را مطالعه کردم و حقیقتاً فیض بردم. مثل روز برایم روشن شد که از دریچه این کتاب و جملات و الفاظ آن، پیوسته نور شهید تجلی می کند و قلوب ظلمانی و سیاه ما را تحت تأثیر قرار می دهد. و چقدر راحت اشک ما را زان سوی هفت پرده به بازار می کشاند. استاد در قسمتی از کتاب مذکور، همسر شهید علی چیت سازیان از لحظات دفن شهید گزارش می دهد: « یکدفعه حس کردم علی کنارم ایستاده. تکیه دادم به گرما و صدای علی را با آن لهجه غلیظ و شیرین همدانی شنیدم: « فرشته، حلالم کن. گُلُم، زینب وار، زینب وار زندگی کن، زینب وار...». پرسشم این هست چه کنیم رفاقت و ارتباط مان با شهیدان شدید و شدیدتر شود و ایشان را با تمام قوای وجودی خود و در منظر خود احساس کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: پذیرفتن نقش شهدا و حضور فعّال آنها، امری است بسیار مهم و با ارزش که باید از آن غفلت نکرد. عرایضی در محرم سال گذشته در این رابطه شد. خوب است به متن و صوت آن رجوع شود با عنوان «کربلا و رازی که شهدا متوجه آن بودند در بستر «ایمان» و «امید»https://lobolmizan.ir/sound/1227?mark=%D8%B1%D8%A7%D8%B2 موفق باشید
سلام: اگه الله همان امام زمان هست پس قل هو الله احد میشه بگو او امام زمان یگانه است. هر جایی در قرآن یا دعاها باید الله رو امام زمان گرفت. خودم فکر میکنم چون اهل بیت بدون نقص و کامل بودند پس اراده ی خدا میشوند و تفاوتی با خدا ندارند و مجرد که جا ندارن. مثل فرشته ها که نمیشه گفت جبرایل و میکائیل دو جا دارن. هر وقت به هر کدام نیاز بود هستند. پس خدا و امام زمان دوتا هستند به هر کدام که نیاز باشه هستند. حالا آیا من من چی؟ چه جایی هست آیا من هم چون مجرد جا ندارد با امام زمان یکی میشم؟. یعنی اگه بدون نقص بشم اراده امام زمان میشم؟ اگه بخواهیم آموزش درباره توحید بیشتر از مطالب سایت داشته باشیم جایی هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ مخلوقی در جایگاه خالق قرار ندارد، بلکه همه مظاهر اسماء او هستند و انسان کامل به حکم «علّم آدم الاسماء کلها» مظهر همه اسماء او میباشد و بدین لحاظ ما در نظر به او با انوار کامله حضرت حق روبهرو خواهیم شد. در این رابطه علیکم به دنبالکردنِ «برهان صدیقین» و شرح صوتی آن که روی سایت هست. موفق باشید
سلام استاد: خسته ام استاد. سعی میکنم جدی باشم همانطور که فرمودید، برای عدهای معرفت نفس میگویم، فصوص میخوانم، منازلتان را میخوانم، جلسات شما را سعی میکنم بیایم، فکر کنم، تضرعی شاید داشته باشم، دغدغه عرفان را دارم اما بخدا قسم بعضی اوقات بسیار کم میآورم، برمیگردم! مثلا امروز ظهر نماز مسجد را نرفتم و الان هم که دارم نامه تایپ میکنم حس نماز را ندارم، از خودم دلگیرم و بدم میآید، عصبی میشوم با خانم، استاد شما را به خدا قسم کمکی بدهید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که در این زمانه که زمانه عسرت است و روحیه نیستانگاری تقدیرِ این زمانه است، بتوانیم اولاً: آن را درک کنیم و نادیدهاش نگیریم و ثانیاً: متوجه راهی باشیم که در افق توحیدیِ انقلاب اسلامی به سوی ما گشوده است تا حرارت حضور در چنین افقی، آرامآرام به سوی ما آید. آری! قصه، قصه عسرت است و در عسرت باید خود را برافراشته نگه داشت ماورای احوالاتی که به سراغمان میآید تا ما را از جایگاه و جای خود بکَند. نه! باید در مقابل طوفان پایداری کرد و قدرت خود را تجربه نمود. خوشا به حال آنانی که به جای قدمگذاشتن در جادههای کوتاه و هموار، به قلّهها و جادههای سنگلاخ نظر دارند. عرایضی اخیراً در رابطه با «نیستانگاری» که تقدیر این دوران است، شده، خوب است سری به آن دو جلسه بزنید. https://eitaa.com/matalebevijeh/15160 و https://eitaa.com/matalebevijeh/15167
موفق باشید
