سلام: سوال داشتم از استاد طاهرزاده، استاد نسبت به این بیحجاب ها و سگ بازها که از کنار هم میگذریم باید چه عکس العملی داشته باشیم؟ و حتی گاها اطرافیان بچه را تشویق میکنن میگن هاپو ببین چه نازه واقعا باید چیکار کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید بدون درگیری متذکر حکم خداوند شد که فرموده است نباید سگ وارد زندگی ما باشد و تنها کار سگ، نگهبانی است. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. وقتی بخواهند کسی را شکنجه کنند، دست و پایش را میبندند و جلوی چشمانش به خانواده اش جسارت میکنند. شکنجه ای بدتر از مرگ. حالا این وضعیت ماست. به کمک رسانه ها، چشمانمان هر لحظه محکوم به تماشای این تصاویر است، اما دستانمان کوتاه. تو بگو چه کار کنم؟ غم و غصه ای که با تماشای این تصاویر، سینه ام را پر میکند، کجا تخلیه کنم؟ با چه کاری؟ چه کلمات و جملاتی میتواند این صحنه ها را توصیف کند بدون آنکه از سنگینی آن ها بکاهد؟! تا به حال، ظلم انقدر لخت و عور نبوده و ما هم آنقدر منفعلانه و هاج و واج به آن خیره نبودیم. از خودم بدم میآید. احساس میکنم، بیشتر در ظلم صهیونیست ها سهیم هستم تا در مظلومیت اهل غزه. اگر از ما کاری بر نمی آید، پس چرا محکومیم به تماشای آنها؟ چرا نمیگذارند زندگی عادی خودمان را کنیم؟ یک شب راحت بخوابیم؟ یک لقمه راحت قورت دهیم؟ چقدر تاریخ را ساده خوانده بودم! چه آدم هایی را در تاریخ شماتت کردم، غافل از اینکه خودم مثل آن ها هستم. نکند این تصاویر همان گریه های بلند فاطمه (س) است و من، آن همسایه های بیخاصیتی که از گریه ها سیر شده بودند؟ چقدر تاریخ را ساده خوانده بودم! عمری در میان اصحاب حسین به دنبال خودم میگشتم، اما در سپاه یزید خودم را پیدا کردم. شاید من آن سرباز حاشیه سپاه یزید باشم که در طول جنگ درگیر عذاب وجدانش بوده و سرانجام ظرف آبی برای حسین میبرد، اما به او میگویند دیر آمدی، سیرابش کردیم. یا شاید اهالی تپه ندبه باشم، که هاج و واج کربلا را تماشا میکردند و ضجه میزدند. این آتش ها چیست که به جان ما می اندازند؟ چرا نمیگذارند یک زندگی راحت بی دردسر داشته باشیم؟ صبح تا عصر سر کار برویم، و شب ظرف خرما نذری را در هیئت پخش کنیم؟ هم خدا هم خرما. این پتک واقعیت چیست که هر لحظه بر سر ما میکوبند؟ که اشتباه میروی، اشتباه زندگی میکنی. خیال میکنی من دلم برای آن عزیزی که با انفجار بمب به آسمان پرتاب شد میسوزد؟ نه! من به او غبطه میخورم. به خدا وضع او از من بهتر است. کاش من هم گوشه ای از ماجرا حاضر بودم، نه غائب ناظر صدای هل من ناصر را میشنوم. اما دست و پایم سست شده، چرا نمیتوانم کاری کنم؟ بگذار من او را صدا کنم، آیا کسی هست که مرا نجات دهد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان متوجه شود در این زمان گویا خداوند نقش اصلی رسواکردن جریان استکبار را به کودکان شهیدی داده که با انفجار بمبهای آنها به هوا پرتاب میشوند؛ معلوم میگردد باید به حضور دیگری فکر کرد که در آن حضور، دوران ارادههای معطوف به قدرت گذشته است و زندگی در حال معناشدن به صورت دیگری است تا مظلومان عالم پرچم رسواییِ جنایتکاران را به دوش گیرند و ما نیز به خود آییم که در کجای چنین تاریخی ایستادهایم. اینجا است که باید نسبت خود را با مردم غزّه روشن کنیم و ندا سر دهیم: ای غزّه! تو تنها رژیم صهیونیستی را نکُشتی، ما را نیز کُشتی. و مطمئن باید بود خداوند در وجدان عمومی مردمی که نسبت به این مردم بیتفاوت نیستند، راهی خواهد گشود که به گفتۀ آقای دکتر خوشچشم، در آن فضای تاریخی ادامۀ اسرائیل دیگر ممکن نیست و از درون در حال ذوبشدن است به همان معنایی که به گفتۀ مولوی: «زانکه بیشمشیرکشتن کار اوست». موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامیم: در رابطه با سوال 39106 به عرض می رسانم که من نتوانستم صوت استاد یزدان پناه بر فصوصالحکم را تهیه کنم. می خواستم ببینم در این زمینه کمکی به من می توانید بکنید؟ در ضمن آیا شما خودتان بر فصوصالحکم شرحی دارید تا از آن استفاده کنم؟ با تشکر از الطاف استاد بزرگوارم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده راهی را نمیشناسم که چگونه آن صوتها را به دست آورید ولی در سایت لب المیزان شرح فصوص هست و رفقا بنا دارند شرح صوتی آن را نیزقرار دهند. با اینهمه توصیه بنده به رفقای عزیز آن است که با قرآن از طریق تفسیر قیّم المیزان مأنوس باشند، مگر آنکه یا برای خودشان شبهاتی از نظر توحیدی پیش آمده است و یا بنا دارند در میدانهایی که لازم است عرفان اسلامی را مطرح کنند؛ به فصوص الحکم ابن عربی رجوع فرمایند. موفق باشید
سلام و درود خدمت استاد عزیز: جهت مشاوره مهمی مزاحمتون میشم. سالی که قرار بود دبیرستان انتخاب رشته کنم با اینکه علاقه بسیاری به رشته های علوم انسانی داشتم (بخصوص ادبیات و فلسفه) اما به دلیل شرایط خانوادگی و انتظارات دیگران و بی اطلاعی خودم مجبور شدم رشته تجربی رو انتخاب کنم و بعد از پایان دبیرستان، رشته پزشکی دانشگاه اهواز قبول شدم که برای خانواده و دوستان یک موفقیت بزرگ بود ولی از همان روز اول حس میکردم آدم اینجا نیستم، تا اینکه در ایام دانشگاه خدا توفیق آشنایی با مباحث شما را نصیب بنده کرد و همین سرآغاز تحول جدی زندگی من و همه دیگرانی که به لطف شیوع مطلوب این مباحث در دانشگاه بود به نحوی که امروز که در روزهای پایان سی سالگی هستم در یقینی نسبت به انقلاب به سر میبرم که با فکر انقلاب اسلامی میخوابم و بیدار میشوم، البته این به این معنا نیست که کسی هستم و خود را منی میپندارم! که نیستم و همیشه از همین طریق سایت مشکلات و گیر و گورهایم را با جنابتان به پرسش گذاشتم، اما آن یقین تاریخی را نیز انکار نمیتوان کرد. علی ای حال در سی سالگی و پس از پایان پزشکی عمومی و گذراندن دوره های طرح و سربازی و ازدواج و تشکیل یک خانواده مستقل، دیگر عامل بیرونی بر انتخاب هایم تاثیر جدی ندارد و حیران انتخاب راهی هستم که چهل سالگی که ایام رشد و تکامل است اگر به عقب بنگرم حسرت از دست رفتن این ده سال را نداشته باشم. ده سالی که انتهایش ان شاءالله به بهترین نوع بندگی در ساحت اجتماعی که خدا مدنظر دارد بیانجامد. اینجاست که دست به دامن شما شده ام که ادامه مسیر را چگونه انتخاب کنم که پاسخگوی آن نیاز و درد حضور در ساحت انقلاب باشد. مثلا بر این باورم من هم درجات بعدی پزشکی را ادامه ندهم کسانی هستند که آن جاهای خالی در نظام را پر کنند اما اگر در امتداد همین علاقه و استعدادی که دارم و این را نیز لطف خدا میدانم، به مباحث علوم انسانی بپردازم توفیقات بیشتری هم برای خودم و هم شاید آینده جامعه داشته باشد و چه بسا نیاز جامعه اسلامی برای نیل به تمدنی توحیدی به این مباحث بیشتر نباشد کمتر نیست. حال چند سوال مشخص ۱. آیا با توجه به توضیحات بالا مصلحت میبینید که به مباحث علوم انسانی ورود کنم یا خیر؟ ۲. در صورت مثبت بودن سوال اول، آیا لازم میبینید تحصیلات آکادمیک هم داشته باشم یا خیر؟ ۳. در صورت نیاز به تحصیلات آکادمیک شما چه رشته ای را پیشنهاد میکنید که ذیل آن بتوان بیشترین ظرفیت را جهت گفتگو با مخاطبان ایجاد کرد، فلسفه یا جامعه شناسی یا مورد دیگری؟ ۴. با توجه به زمینه پزشکی پیشنهاد میکنید از این مباحث دریچه ای به علم و بخصوص پزشکی باز کنم، یا با توجه علاقه و تلاش های قبلی ام در زمینه شعر و ادبیات بیشتر در آن زمینه تلاش کنم؟ ۵. در نهایت ما را از دعای خیر خود فراموش نفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این لطف خداوند است که علاقه به امور معنوی و معرفتی را در قلب شما ایجاد کرده است و چه خوب است که خود را آماده کنید برای اُنس طولانی با قرآن از طریق تفسیر شریف «المیزان» و شرح صوتی آیت الله جوادی ۲. شاید اگر خودتان بتوانید در این مسیر وارد شوید گرفتار محدودیتهای برنامههای کلاسیک دانشگاهی نشوید. ۳. در آن صورت رشته فلسفه و کلام خوب است. ۴. هر دوی آن ممکن است و افراد پزشکی را داشتهایم که در میدانهای معرفتی نیز میدانداری کردهاند. ۵. ان شاءالله که در امورات خود نتیجه کامل بگیرید. موفق باشید
سلام: در جلسنه شنبه فرمودید خداوند انسان را انسان کرد یا مورچه را مورچه کرد ولی در عرفان نظری گفته شد خداوند انسانیت انسان را به او داد، خداوند زردالو رو زردالو نکرد بلکه زردآلو بودنش رو بهش داد؟ بفرمایید که چرا متفاوت فرمودید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به همان معنایی که خداوند وجودِ زردآلو را به زردآلو داده، پس انسانبودنِ انسان را که همان امکانِ ذاتی آن است به انسان میدهد زیرا امکانِ انسان، ذاتی انسان است و مربوط به خودش میباشد ولی وجودِ آن مربوط به خداوند است که بحث آن را میتوانید در مباحث فلسفی دنبال بفرمایید. موفق باشید
سلام و ادب استاد گرامی در سوال ۳۸۳۹۰ معلوم گردید چرا حضرت امام، منصور حلاج را «ناآگاه و اهل دعوت به خود و صوفیِ بی صفای مشرک و نه متاله» دانسته؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه عرض شد موضوع، جوانب مختلف دارد که از کدام جنبه نقد میشود و از کدام جنیه تأیید. همین امر را حضرت امام خمینی در مورد ابن عربی دارند. نکتهای که خوب است به صحبت حضرت امام خمینی در کتاب «سرّ الصلواۀ» مورد توجه قرار گیرد، این نکته است که میفرمایند: «و از امور مهمهای که تنبه به آن لازم است، و اخوان مؤمنین خصوصاً اهل علم ـ کثرالله امثالهم ـ باید در نظر داشته باشند، آن است که اگر کلامی از بعض علمای نفس و اهل معرفت دیدند یا شنیدند، به مجرد آنکه به گوش آنها آشنا نیست یا مبنی بر اصطلاحی است که آنها را از آن حظی نیست، بدون حجت شرعیه رمی به فساد و بطلان نکنند و از اهل آن توهین و تحقیر ننمایند؛ و گمان نکنند هرکس اسم از مراتب نفس و مقامات اولیا و عرفا و تجلّیات حقّ و عشق و محبت و امثال اینها که دراصطلاحات اهل معرفت رایج است برد، صوفی است یا مروج دعاوی صوفیه است، یا بافندۀ از پیش خود است، و بر طبق آن برهان عقلی یا حجتی شرعی ندارد؛ به جان دوست قسم که کلمات نوع آنها شرح بیانات قرآن و حدیث است.» موفق باشید
عرض ادب خدمت استاد عزیز: استاد چند سوال از خدمتتان داشتم. ۱. استاد کلمه اعتماد بنفس که کلمه اشتباهی است آیا اینطور درست است که بگیم هرچقدر خدا را دوست داشته باشیم خودمان را دوست خواهیم داشت؟ ۲. استاد به نظر شما چکار کنیم که بتوانیم به خدا وخودمان باور بیشتری داشته باشیم؟ استاد باوری که در عمل تبلور کند. ۳. استاد در یک خانه سنتی و آداب و سنن سنتی احساس آرامش خوبی دارم و در سطح جامعه امروزی و با سبک زندگی امروزی از غذا و پوشاک و آداب جدید خیلی اذیت میشم این را چطور با سخن شما که فرمودید باید در همین تاریخ زندگی کرد جمع کنم؟ ۴. استاد در جایی خواندم که بزرگی گفته بود که اگر خودت بخواهی عاقل شوی بر حماقتت افزودی عقل را باید خدا دهد. استاد اگر درست است به نظر شما راه افزایش عقل چیست؟ دعا یا اداب خاص؟ در پایان اینکه استاد راستیتش یک مشورت خواستم از خدمتتان؛ اینکه چندین و چند سال با انسی که با مباحث شما داشته ام، شغلی که الان درش مشغولم خدمات بانکی هست و به شدت درش دچار عذاب و معذبم، میخوام انصراف بدم، چکار کنم دلم محکم بشه به راه دیگری؟ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! به جای اعتماد به نفس، باید در بستر نظر به توحید الهی، اعتماد به حق داشت. ۲. پیشنهاد میشود کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن دنبال شود. ۳. مهم حضور در تاریخ است و این غیر از مشغول شدن به امور روز مرّه میباشد. ۴. تدبّر در قرآن از طریق تفسیری مانند «المیزان» در این مورد کمک میشود. ۵. شاید انصراف لازم نباشد ولی از آن نوع امتیازاتی که خلاف قانون است نباید استفاده کرد. موفق باشید
« السّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ» در رابطه با شرکت در راهپیمایی اربعین امسال با اضطراب خاصی تفألی به جناب حافظ زدم غزل ذیل آمد. نظر مبارک استاد را خواستارم: خُرَّم آن روز کز این منزلِ ویران بروم / راحتِ جان طلبم و از پِیِ جانان بروم / گرچه دانم که به جایی نَبَرد راه غریب / من به بویِ سرِ آن زلفِ پریشان بروم / دلم از وحشتِ زندانِ سِکَندَر بگرفت / رخت بربندم و تا مُلکِ سلیمان بروم / چون صبا با تنِ بیمار و دلِ بیطاقت / به هواداریِ آن سروِ خِرامان بروم / در رهِ او چو قلم گر به سرم باید رفت / با دلِ زخمکَش و دیدهٔ گریان بروم / نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی / تا درِ میکده شادان و غزلخوان بروم / به هواداری او ذَرِّه صفت، رقصکنان / تا لبِ چشمهی خورشیدِ درخشان بروم / تازیان را غمِ احوالِ گرانباران نیست / پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم / ور چو حافظ ز نبرم رَه بیرون / همرهِ کوکبهٔ آصفِ دوران بروم
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این غزل مبارک همچون دیگر غزلهای آن عارف دلزنده، حرفها دارد که در محدوده پرسش و پاسخ سایت نمی گنجد. همه حرف در آن است که راهی است گشوده به سوی حقیقت. موفق باشید
سلام: حقیقتا این بشر درگیری شدیدی با خودش داره. گاهی خودم با یه آتئیست راحت تر رفت و آمد میکنم تا با یک فرد مذهبی. آتئیست در ایران معمای اروپاییشو نداره! در ایران شخصی که تمام توصیفات معنوی گذشته را در ذهنش خاموش کرده و به یک واقع گرایی رسیده به خودش میگه آتئیست. گاهی اوقات میبینم نوجوانان ما با روحانیون و بسیجیان در ارتباطند خیلی نگران میشم چون میدانم این افراد مذهبی هرگز به اندازه ادعایی که دارند رشد نکردند! این نوجوان برعکس نوجوانان عادی دیگر، دچار خطرات بسیار بدی خواهد شد مثل اعتیاد، خودارضایی های شدید، خودخوریهای روانی، پوچیهایی که در ذهنش همراه با بار گناه تشدید میشه در حالی که متوجه نیست مسئله چیز دیگریست که دشمنی های بیشتر با معنویت های مورد نیاز تاریخیش را بدنبال خواهد داشت. ما به طلبه های حاضر در تاریخ توحیدی انقلاب اسلامی نیاز داریم اما تا کنون من به چشم حتی یک نفر ندیدم، امیدوار هستم و میدانم متولد خواهند شد، اما اکنون که هنوز ندیدم. در زمانی که پارادوکسیکال ها شدیدند خود را درگیر جنگ ها نکنید و آرام باشید زیرا احتمال موفقیت فرد آرام در این تنش ها بسیار بیشتر از افراد بی مهابای کم آگاه هست. خواهش میکنم بجای آغاز هر حرکتی به کسب و جستجوی معرفت و معنای انسانی باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هنر درک زمان و زمانه و قرارگرفتن در قسمت درست تاریخ، قضیه چنین است که در فضایی که یزیدیان فکر میکردند، حکمت و بصیرت تاریخی مرده است، امام و یاران حضرت صحنه کربلا را طور دیگری میدیدند. در گمان یزیدیان در آینده همه چیز در دست حاکمی است که امروز در صحنه سیاست ظاهر است و در نتیجه همه در نزدیکی به سوی یزید سبقت میگرفتند، چه عمر سعد باشد و چه شمر، آنها از سنت جاری در متن زمانه غافل بودند در حالیکه در چشمانداز تاریخی حضرت امام حسین «علیهالسلام» و حسینیان درست قضیه برعکس است و آنها از ظواهرِ موقت نظر به سنت ثابت و پایدار الهی داشتند. و تفاوت این دو جبهه تا قیام قیامت به همان معنایی است که جناب مولوی متذکر میشود: «رگ رگ است این آب شیرین و آب شور / در خلایق میرود تا نفخ صور». و در همین رابطه باید متوجه باشیم افقی در پیش است تا به انسانیت انسانها فکر شود. موفق باشید
سلام استاد عزیز: با توجه به مشکلات جوانان و روی آوردن به متاسفانه خودارضایی برای هر علت که در نهایت همان حال خوش درونی است و گشت و گذارهای مختلط و پارتی های جور وا جور.. آیا این همان سوبژکتویته است؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم نیست موضوع را به سوبژکیِ انسان که امری است معرفتی ارجاع دهیم. باید متوجه باشیم شرایط ازدواج جوانان را ساده و سادهتر کنیم. زیرا این یک امر طبیعی است، خودمان کار را سخت کردهایم. موفق باشید
سلام: ببخشید استاد من دنبال یک پناهگاه و یک لحظه آرامش میگردم پیدا نمی کنم. این دنیا بستر امتحان و سختی های مختلف هست، مرگ هم که سختی های فراوان خودش را دارد. برزخ هم درگیر حساب و کتاب، احوالات قیامت هم که وحشتناک هست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور در محضر خداوند و توجه به توحید ربوبی، ما را در آغوش خدا قرار میدهد. کتاب «با دعا در آغوش خدا» https://lobolmizan.ir/book/608?mark=%D8%AF%D8%B1%20%D8%A2%D8%BA%D9%88%D8%B4 که روی سایت هست، ان شاءالله در این مورد میتواند مفید باشد. موفق باشید
با سلام و آرزوی سلامتی برای استاد بزرگوار: مدتی است که عنایت حق شامل حال این حقیر شده و دروازه های حقیقت برویم گشوده شده و حقانیت وحدت وجود برایم اثبات گردیده است و صد البته شنیدن فایل های صوتی بسیار عالی حضرتعالی در توضیح مسائل مختلف را عنایت حضرت حق به حساب می آورم در باب مسائل اعتقادی گاهی سئوالاتی پیش میاید که بعضا با گذشت زمان و مطالعه و یا از طریق اساتید مختلف به جواب میرسم ولی این سئوال را نتوانستم حل کنم از آنجایی که به این اصل اعتقاد دارم که یکی خدا نیست و یکی «من» و خدا در جایی مستقر و من در جایی مستقر، ودر وجود دوئیتی وجود ندارد سئوال من این است: در وقت دعا چگونه دعا کنیم و چگونه خدا را در نظر بگیریم که دوئیت بوجود نیاید آیا باید نفس را در نظر گرفت؟ و چگونه خدا را خواند که در خارج قرار نگیرد در نوشتار بیشتر قادر به توضیح نیستم. در پناه حق مستدام باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح سوره اخلاص https://lobolmizan.ir/sound/962?mark=%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5 مییابید که ما در دعا، حجاب بین خود و خدا را کم و کمتر میکنیم و بیشتر متوجه حضور بیکرانه او میگردیم. موفق باشید
سلام و احترام محضر استاد معظم: لطفا منبع و سند حدیث شریف زیر را بیان کنید. حدیثی در مورد محبت علی علیه السلام روایت داریم؛ «سَأَلَ رَجُلٌ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَنْ عَمَلٍ یَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) صَلِّ الْمَکْتُوبَاتِ وَ صُمْ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ اغْتَسِلْ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ أَحِبَّ عَلِیّاً (ع) وَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ مِنْ أَى بَابٍ شِئْتَ فَوَ الَّذِى بَعَثَنِى بِالْحَقِّ لَوْ صَلَّیْتَ أَلْفَ عَامٍ وَ صُمْتَ أَلْفَ عَامٍ وَ حَجَجْتَ أَلْفَ حَجَّةٍ وَ غَزَوْتَ أَلْفَ غَزْوَةٍ وَ أَعْتَقْتَ أَلْفَ رَقَبَةٍ وَ قَرَأْتَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ وَ لَقَیتَ الْأَنْبِیَاءَ کُلَّهُمْ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ تَعَالَى مَعَ کُلِّ نَبِى أَلْفَ عَامٍ وَ جَاهَدْتَ مَعَهُمْ أَلْفَ غَزْوَةٍ وَ حَجَجْتَ مَعَ کُلِّ نَبِى أَلْفَ حَجَّةٍ ثُمَّ مِتَّ ...
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم خودتان با رجوع به فضای مجازی بتوانید مطلب را پیدا کنید. موفق باشید
سلام علیکم: ان شاءالله اشتباه باشد اما احساس میکنم در بحث اجماع آقای قالیباف دارد جبهه انقلاب را به سمت نوشیدن جامزهر میکشاند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست به اندازهای که ما متوجه شویم در تاریخ دیگری حاضر شدهایم، مطمئن خواهیم بود در دل این انقلاب، ادامه انقلاب با روحی است که شهید رئیسی عزیز با شخصیت خود بدان اشاره نمود هرچند بالاخره اگر در اسفند، بهار شروع شود هنوز در فروردین آثاری از زمستان در میان است. موفق باشید
سلام استاد عزیز و ارجمند: دو سوال دارم که خیلی ها سرزنشم میکنن خواستم از محضرتون کسب تکلیف کنم . ۱. آیا گریه بیش از حد برای اموات بخصوص اطفال باعث عذاب و رنجش آنها میشود؟ ۲. چگونه با احساس گناه و عذاب وجدان کنار بیایم؟ چون در تصادف منجر به فوت مقصر بودم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱.بیقراری لازم نیست. بالاخره شخصی که فوت کرده، زندگی دیگری را شروع میکند. آری! تقاضای رحمت واسعه برای او خوب است ولی بیقراری نه ۲. مرگ و زندگی افراد در دست ما نیست، در همان حدّی که سهلانگاری شده است باید خود را ملامت کرد و نه آنکه گمان کنیم مرگ آنها به دست ما انجام شده. در حالیکه این امور مربوط به مقدّرات الهی میباشد. موفق باشید
سلام علیکم و ادب فراوان: حاج آقا من مدتی است که خیلی در فشارم و تقریبا دارم از غصه دق می کنم. برای اینکه تعدادی آدم دیدم که ابدا حلال و حرام براشون مهم نیست. راحت حرام خوری میکنن. واقعا تحمل این همه ظلم و فساد رو ندارم. خواستم به شما بگم شاید کمی آرام بشم. آیا میشه اطمینان داشت که شرشون به خودشون باز می گرده؟ خدا چجوری از مظلوم و از کسی که ایمان آورده بهش دفاع میکنه؟ انتظار چه کمکی باید از خدا داشته باشم؟ خیلی لطف میکنید و ممنون میشم اگر بگویید اولا آیا شرشون به خودشون بر می گرده؟ و ثانیا در مواجهه با ظلم انتظار چه گشایش و کمکی از خداوند داشته باشم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اتفاقاً آنها هماکنون در حال ایجاد زمینه نابودی خود هستند، از آن جهت که خداوند مسلّم انتقام میگیرد زیرا اینان متوجه نیستند که چگونه شهدای ما برای برپایی این نظام خون خود را فدا کردهاند. ۲. اینجا است که باید بدون عکسالعملهای تند، صبر و انتظار پیشه کرد. موفق باشید
سلام استاد عزیز: شوهر من از ارادتمندان سرسخت شما ست...................... با توجه به اینکه این نوع موارد حالت خصوصی دارد، حداقل ایمیل خود را بگذارید تا جواب به صورت خصوصی ارسال شود و البته بهتر است که این موارد با کسانی که طرفین را میشناسند، در میان بگذارید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میدانید شیطان در مسیری که به سوی خداوند است، حاضر است و بد اخلاقیهای افراد مؤمن از این قرار میباشد. مهم آن است که متوجه شوند این افراد که إن شاءالله در صراطی که هستند باید برای ادامه راه از این بداخلاقیها با جدیت تمام عبور کنند بخصوص که عموماً در ۴۰ سالگی که مرز قدم در مراتب عالیه معنوی است، شیطان به سراغ این افراد میآید. باید خودشان مواظب خودشان باشند. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: سوال بنده درباره «جایگاه کار انسان در هستی» است. در مقدمه باید عرض شود دانشجو دکتری و همزمان بصورت پاره وقت مشغول به کار نیز هستم. مدتی به واسطه قصد ازدواج در مسائل مالی و ترس عدم توان تامین نیاز خانواده دچار مقداری ترس شده بودم ولی الحمدالله با مطالعه کتاب جایگاه رزق در هستی از بابت تامین رزق آسوده شدم (البته شاید به خوبی درک نکرده باشم این سوالات هنوز برایم حل نشده است). اما در مسئله کار همچنان مسئله پا برجاست. کلیت عرض آن است که «جایگاه کار در زندگی انسان چیست؟» و اگر بنا بر ریز تر کردن سوالات داشته باشم باید اینطور عرض کنم سوالات فرعی؛ سوال اول: شاخص های ارزیابی و انتخاب شغل چیست؟ سوال دوم: وقتی بنده جایی دعوت به کاری میشوم باید میزان دریافتی مالی را هم درکنار محیط، نقش و تاثیرگذاری کاری درنظر بگیرم یا خیر؟ همانطور که رزق منافاتی با تلاش و حرکت انسان ندارد اگر مثلا جایی دعوت به همکاری (جذب رسمی) کنند که متصل به حاکمیت هم باشد و دردی دوا کند ولی آن حقوقی که میدهند در قیاس با جاهای دیگر انقدر پایین باشد که تصور کنم دارند بصورت سیستماتیک انسان را به سمت مستضعف میکشانند و باید در آینده برای تامین نیازهای زندگی متوسل به شغل دوم و ... شوم، چکار باید بکنم وقتی میدانم احتمالا منجر به ضعیف شدنم میشوم و نیازم را برطرف نمیکند بهتر نیست قبول نکنم؟ (سوال سوم). سوال چهارم: در انتخاب شغل باید به دل بها داد یا عقل؟ هر کدام چه میزان (گاهی دل بخاطر فضای کار میل در حضور در جایی که هست را ندارد. اما نمیداند که آن میلی هست که به نفس باز میگردد و باید با آن مقابله کرد و تمرین صبر و... یا جایی هست که باید نظرش را بیان کرد و خارج شد.). سوال پنجم: فارغ از مسئله مالی همه ادارات حتی ارگان هایی علمی حاکمیتی مانند دانشگاه امام حسین روحیه ساعت حضور دارند و از بهرهوری پایینی برخوردار هستند، اگر این فضا برای انسان آزار دهنده است چه کنیم؟ (ساده عرض کنم؛ گویی باید در جایی حاضر بشوم که در قیاس با بنده (به لطف خدا) افرادش هم خیل کُند تر و هم در سطح در فهم خیلی عقبتر هستند، حالا حقوق کارمندی پایین هم باید دریافت کنم که احتمالا در آینده بنده را ضعیف و مجبور میکند تا حداقل دو شغله بشود. بازدهی کل سیستم هم که پایین است و حتی باید دستور بگیر افراد شوم. سوال ششم: کارمندی یعنی متعهد باشم هر روز ساعت مشخصی حاضر باشم و تا ساعتی در خدمت جایی که متعهد شدهام، درحالی که این فضا بنظرم منتج به دل مردگی میشود چون بنده هر چند روز یکبار از تکرار و یکنواختی خسته میشوم و بعد دو سه روز مثلا یکباره نصف روز به اماکن زیارتی یا حتی قدم زدن و فکر کردن میگذرانم درحالی که این هوایی شدن ها دلی هست و زبان ساعت رباطی اداره را نمیفهمد (دل هوای زیارت میکند، ممکن است دو ساعت دیگر این هوای زیارت نباشد؛ بنده میخواهم این ساعت را به زیارت اختصاص بهم ولی آن جنس استخدام مانع میشود.) سوال هفتم: اصلا جایگاه کار درزندگی چیست؟ بنده میخواهم روزانه بخش زیادی را به کارهای غیرپول درآور مانند مطالعه آزاد (آنهایی که برای رشد خودم مفید است) اختصاص دهم ولی عرف میدان میگوید باید حدودی قائل شد. سوال هشتم: نسبت کار و زمان چیست؟ در تقسیم زمان روزانه ائمه توصیه هایی کردهاند مثلا بخشی عبادت، بخشی کار برای تامین رزق حلال، بخشی لذت های حلال. حالا اگر به بنده باشد تقسیم بر سه هم بکنم روزانه ۸ ساعت بدست میآید. اتفاقا اینجا مایل هستم نهایتا ۸ ساعت برای کار اختصاص دهم چون هم به راحتی بخش عبادت و تامین لذتهای حلالم پر میشود به همین دلیل نمیخواهم بیشتر از ۸ ساعت به کار(با فرض کسب درآمد) اختصاص بدهم، چون زمانم ارزشمند است و نمیخواهم صرف این موضوع هدر برود (از سویی چیزی که ائمه گفتهاند بنا بر نیت قابل جابجایی هست) سوال نهم: نسبت کار با زمان از منظر تاخیر و عجله چیست؟ (میتوانم در این سن به امید کاری ارزشمندتر با همین شغل پاره وقت ادامه دهم، ولی هرچیز زمان دارد و اگر از زمانی که باید انجامش دهیم عبور کنیم ضرر در تاخیر به وجود میآید مانند ضرر ناشی از تاخیر ازدواج) در کار چگونه باید تشخیص داد که حالا باید درگیر کار به معنای شغل تمام وقت شد؟ سوال دهم: بنده کلا فلسفه بیمه و وام را هم درک نمیکنم؟ (حس میکنم با مفهوم رزق همخوانی ندارد، از الان مقداری پول به جایی بدهم که فردا روزی اگر بازنشسته شدم رزقم را از او بگیرم! یا وقتی ممکن است فردا بمیرم پولی به اسم قرض وام بگیرم تا از تورم و... استفاده کنم، در حالی که وام گرفتن آدم را مبتلای به نوعی وابستگی و زمینگیر شدن هم میکند و ممکن است درصد خطر پذیری انسان را کمتر کند. سوال آخر: نسبت کار و رشد انسان و تکلیف اجتماعی چیست؟ (اگر تشخیصم بر این باشد که قوی شدن جامعه اسلامی که خواسته حضرت آقا هست، از قوی شدن خودم به عنوان حلقه اول سیر به سمت جامعه نیاز هست برای خودسازی و رشد فردی (در آغاز سیر) جذب را قبول نمیکنم، ولی اگر عکس آن باشد باید بگم در فلان جا به بنده نیاز دارند و اگر نباشم ممکن است کار توسط فردی دیگر ضعیفتر اداره شود پس باید اولویت رو از لایه خودسازی به اداره آن مجموعه متمرکز شد؛ این وضعیت هم درحالی هست که تحقق همزمان هر دو تقریبا ناممکن است. مثلا فرض بفرمایید استاد فرموده باشند برای رشد در این مرحله باید طهارت زبانی/خیال پیدا کرد و بخشی از آن با حضور در خلوت میشود و با حضور تمام وقت کار قابل جمع نیست. در مجموع در دوگانه قرارگیر در نقش استخدام یا زندگی شغل آزاد هستم، روحیاتم هم به کارمندی نمیخورد ولی شاید متناسب با نقش کاری مصلحت بر جذب باشد. بابت طولانی بودن سوالات عذرمیخوام ولی به قصد یادگیری توان ماهیگیری سوالات طرح شد (چون طبعا این موضوع در ادامه مسیر هم پیش خواهد آمد) و کاش کتابی هم در موضوعی که عرض شد، داشتید. (اگر برای کسب معرفت در این موضوع گفتگو را هم نیاز دانستید آنقدری مبحث ارزشمند هست که بفرمایید به استان اصفهان و ملاقات حضرت عالی سفر خواهم کرد) خدا قوت و التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله متوجه نکات خوبی هستید. آری! در اینکه انسان در کار، خود را به تماشا مینشیند و هر اندازه کار، زیباتر و اصیلتر باشد در واقع انسان سرزندهتر با خود به سر میبرد. ولی با اینهمه در این زمانه و در این تاریخ، باید متوجه مقتضیاتی شد که با آن روبهرو هستیم و از این جهت باید نسبت به درآمدِ مکفی در کار، حساس بود بخصوص تا وقتی که نیاز به آن درآمد داریم. و از آن طرف به هر حال نمیتوان از ساعات کار که قراردادی است بین ما و ادارهای که در آن کار میکنیم؛ عدول کرد و آن زمان را جدّی نگرفت. فکر میکنم ان شاءالله با توجه به این نکات بتوانید جواب سؤالاتتان را بیابید. موفق باشید
چی جوری میشه برگشت و دوباره زنده شد؟ شاید الان غبطه روزهایی رو بخورم که دوست داشتم توی همون روزا با این حال الان بودم ولی نمیشه. بدم میاد از وقت هایی که حالم خوش میشه و راحتی را احساس میکنم. وقتی که ناراحت بودم و مریض بودم راهی پیدا کردم اما وقتی که چیزی رو باور کردم بعد از یه مدت از یخ زدگی منفجر شدم. این خیلی مسئله منه، در حدی که میخوام همین حالا این تن بره زیر گل، نمیدون کرخ شدن رو حس کردین یا نه من هم نکردم و امید وارم حس نکنید. اما مثال ساده اش اینه که یک پَشه آسیبی بزه؛ این قدر خارش داره که تا زخمش نکنیم دست بر نمیداریم. یه ولوله عجیبی افتاده به جونم. آیا با مطالعه و خوندن کتاب حل میشه؟ و این که اصلا این ماجرا حل شدن و درست شدن داره؟ بارها شده بهم میگن کتاب بخون. ولی تاب آدم رو تا یک مدتی با یک دنیای بی خطر مواجه میکنه و من میتونم با این کلمات که توی ذهنم مرور می شه راحت زندگی کنم. شما هم میتونین بگین که اینا چه ربطی داره به من، ولی واقعا نمیدونم چرا شما هستید که من بهش بگم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با رجوع به مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن، ان شاءالله جهانی که نیاز روح انسان است مقابلتان گشوده میشود. https://lobolmizan.ir/book/71?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87
https://lobolmizan.ir/sound/641?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87 . موفق باشید
سلام استاد: یک کلمه؛ کربلا کجاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرجا ما باشیم و انقلاب اسلامی و شهداء. موفق باشید
سلام استاد: پس از اتمام فصوص و منازل، کتاب سلوک و فعلیت یافتن باورهای دینی و سوره مرسلات و ابتدای سوره فتح پس از کسب اجازه سؤالی داشتم. استاد من خیلی خیلی خواب میبینم. هر روز ظهر یکی شب یک الی دو تا. این وجه تمایز از بقیه چه دلیلی میتونه داشته باشه؟ آیا میشه اینطور نتیجه گرفت که قوه ی خیال بنده خیلی قوی هست؟ در این خصوص توصیه ی خاصی برای ما ندارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست مهم آن است که ما نباید خود را مشغول خوابهای خود کنیم به همان معنایی که در روایات داریم نباید به آنچه در خواب پیش میآید اعتماد کرد. موفق باشید
سلام علیکم: وقتتون بخیر. منظور از تقوا چیست که هدایت قرآن شامل حال متقین میشود؟ از این لحاظ میپرسم که عرب جاهلی تقوایی که ما میشناسیم نداشت و با قرآن هدایت شد و عالمش عوض شد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا به گفته علامه طباطبایی از یک طرف، تقوای اولیه داریم به حکم آنکه فرمود: «ذالک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین». این مرحله از تقوا به همین اندازه است که اگر انسان در مواجهه با حق قرار گرفت، مقابله نمیکند. ولی از طرف دیگر، تقوای دیگر همان است که در موردش میفرماید مثلاً اگر روزه بدارید، «لعلّکم تتقون». که این تقوا حضور در توحید نابی است که در دل قبول شریعت و انجام اعمال عبادی پیش میآید. موفق باشید
جلسات شنبه و دوشنبه و البته مجموع جلسات اخیر شما که جز لطف خدا چیزی نیست را جدید ترین حرف ها یافتم، و اگر در گذشته حرف هایی مشابه از شما شنیده شده همه را مقدمه ای یا انتظار از امروز یا به تعبیری حضور در فردای آن روزها است دیدم. و اما خوشحالم که هیچ ترینهای عالمم و فردا را جز با امید حضور خدا شروع نخواهم کرد که یعنی خداست که خدایی می کند. پس ای فرزند رسول خدا ای مهدی عجل الله تعالی شریف گر دلِ من نیاسود از اله تو بود بیا تا زِ سره گُنهم گذرد آن که او زِ غمت دل بندد چون من کیست؟ والله هر کس هر آن اندازه در تاریخ توحیدی انقلاب اسلامی باشد همان یاران ۳۱۳ نفر حضرت است چرا که خود تاریخ یعنی یاران حضرت، و حضور در تاریخ انقلاب یعنی همه ما فارغ از تعدد یاران خاصه حضرت می باشیم که باید بکوشیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان در خود حاضر شود و خود را در بستر تاریخی بیابد که تاریخی است فراسوی مرگ و زندگی، دیگر او را چه باک! ما میمانیم و راهی گشوده به سوی آنچه در این بستر تاریخی پیش میآید. حال:
غرق حق خواهد که باشد غرقتر
همچو موج بحر جان زیر و زبر
زیر دریا خوشتر آید یا زبر
تیر او دلکشتر آید یا سپر
چه فرق میکند؟!! مهم آن است که از معجزه بزرگ خدا در این قرن یعنی حضرت آیت الله سید علی آقای خامنهای چشم برنداریم تا قلههایی که در افق در حال نمایانند ما را به خود بخوانند. موفق باشید
میخواهم ایده و طرح کار فرهنگی برای مادران و کودکان زیر ۵ سال در اعتکاف بهم بدین.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به موضوع «جوان و انتخاب بزرگ» که در کتاب مذکور آمده است فکر کنید بخصوص در قسمت دوم کتاب که مخاطب آن همان کودکانی است که میفرمایید. موفق باشید
عرض سلام و ادب: اگر بخواهیم از استاد بزرگوار برای سخنرانی در دانشگاه فرهنگیان دعوت کنیم از چه طریقی باید اقدام کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با اینکه برای آن مراکز و آن جایگاه، ارزش فراوانی قائل هستم ولی متأسفانه به جهت کارهایی که در دست دارم و از نظر ناتوانی جسمی، امکان آن نیست که در خدمت آن بزرگواران باشم. موفق باشید