بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
37119

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام! پاسخ شبهه زیر چیست؟ تفسیر علم به حضور معلوم نزد عالم، غلطه. چون ما به معدومات هم عالم هستیم. همانطور که خداوند هم به معدومات مثل شریک باری عالم است، با اینکه حضور معلوم در مورد معدومات نادرسته، پس تفسیر علم به حضور معلوم نادرست شد. با تشکر!

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مفهوم معدومات و علمِ به مفهوم آن‌ها، غیر از علم به حضور معلوم است نزد عالِم. و این دو نباید خلط شود. موفق باشید

37030

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام بر مهدی که عشقی بالاتر از آن نیافتم و اگر آنها می دانستند در قلب ما چه جایگاهی دارند و چگونه به آنها عشق میوزیدیم از شوق این عشق شهید میشدند زیرا دل ما مثل کعبه است و جایگاه خدا، مردمی که خدا اراده کرده در سیر توحیدی عالم در این تاریخ والاترین مردم بشوند در وسعت همه توحید تا در جاودانگی خود زندگی پی در پی داشته باشند این شعر در رسای آنهاست: کل عشق و محبت عالم در دلم جای گرفته و همه اش برای توست ،، تو برایم عزیز ترین آدمی که وجودم برایش است ،، این تویی که اگر همیشه جلوی چشمانم باشی باز هم به تو اشتیاق دارم ،، تو در قلب منی و نمی‌دانی چه بر من گذشته ،، و شب ها و سالهای زیادی را برایم به جا گذاشتی ،، با هر کلمه ای که به من گفتی فکر مرا درگیر خودت کردی ،، تو در قلب منی و نمی‌دانی با این شوق چه بر من گذشته... . اگر نمی‌ترسیدم سخنانی از عشق او به خودمان بگویم میگفتم اما فهم آن امروز امکان‌پذیر نیست چراکه اگر توحید خالص فهم نشود مُشرِک می‌کند زیرا دائما داریم به کمالی میرسیم که هنوز نیافته ایم تا بفهمیم ... .

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد اگر متوجه باشیم آن حضرت نهایتِ انسانیت انسان‌ها هستند، انتظار ما در واقع نوعی حضور به حساب می‌آید. حضرت باقر«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «مَا ضَرَّ مَنْ مَاتَ مُنْتظِراً لِاَمْرِنَا اَلاّ یَمُوتَ فِی وَسَطِ فُسْطاطِ الْمهدی و عَسْكَرِهِ» ضرر نكرده كسی كه در حال انتظارِ امر ما رحلت كرده، از این‌كه میان خیمه مهدی و لشكر او نمرده است. چون در طول زندگی، افق خود را در شرایط ظهور آن حضرت قرار داده است. همین‌که انسان ملاحظه می‌کند و می‌فهمد معنای حضور امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» در این زمانه یعنی چه؛ خود به خود افق جانش روشن می‌شود که اگر به یک معنا آن حضرت با غیبت خود در دوردست‌ها می‌باشند ولی ما نسبت به آن حضرت و نسبت به وجود انسانیت آن حضرت بیگانه نیستیم. انسانِ معتقد به ظهور مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» به فردایی می‌اندیشد كه امروزش سختْ به آن مربوط است و در نتیجه، همین امروز در فرج است و ماورای سایه سیاه زمانه، زندگی می‌کند و زندگی خود را بزرگ‌تر از محدوده امروز تعیین کرده و با حضوری گسترده به زندگی ادامه می‌دهد. موفق باشید

36943

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد محترم: در سوال ۳۶۹۲۷ خدمت یکی از دوستان فرموده بودید که در مورد آی وی اف در حد معمول اقدام کنند و آخر جواب پرسششان اینطور بیان کردید، امکان اینکه خداوند راه های دیگری را تقدیر کرده باشد را نباید در نظر گرفت. منظور از راه های دیگر چیست؟ و چه طور این راه ها برای فرد باز می‌شود؟ و اینکه، واقعا من چندین نفر رو سراغ دارم که دقیقا با مشکل همین خانم مواجه هستند، خیلی سخت هست، چون فقط خودشان نیستند، همسر و خانواده ها هم هستند، چگونه توی این تنش ها زمینه خداجویی برایشان فراهم شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که حتی به ما فرموده‌اند به یک معنا اصرار بر طلب خود نداشته باشید از آن جهت که شاید خداوند تقدیر دیگری برای ما مقدّر فرموده‌ است و در این رابطه می‌توان عرض کرد راه‌هایی هست تا انسان طور دیگری زندگی کند و در عین رسیدن به آرامش که به دنبال آن بود از آن طریق فرزندآوری؛ مثلاً قدم در راه طلب معارف عالیه بگذارد و یا قدم در راه خدمت به خلق و امثال آن. موفق باشید

36876

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم وقتتون بخیر: اینکه قانونی مانند حلال بودن ازدواج با دو خواهر در اسلام به حرمت می انجامد با توجه به اینکه تشریع ریشه در تکوین دارد چطوری میشه؟ تکوین چه تغییر اساسی ای کرده که شده حلیت به حرمت بدل شده؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید ممکن است در بعضی از مراحل تاریخی امکان تحقق همه ابعاد شریعت مطابق نظام تکوین و نفس‌الأمر، ممکن نبوده باشد تا اینکه آرام‌آرام شرایط فراهم شود. ظاهراً عدم ازدواج با دو خواهر از این نوع بوده است. مانند آنکه در ابتدای شریعت اسلام، شرب خمر حرام نشد و به مرور جامعه آماده شد تا حکم الهی مطرح شود. موفق باشید

36698

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: وجود اعتباری و وجود حقیقی در عرفان به چه معناست ؟ با تشکر!

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد اعتباریات ابتدا لازم است فصل ششم اصول فلسفه علامه را با شرح استادی توانا دنبال بفرمایید و حقیقتاً مسئله بسیار مهمی است که چگونه هر اعتباری ریشه در نفس الأمر دارد. موفق باشید

36671

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بنده از شما سئوال می کنم آیا ممکنه آدما همانطور که هستند درک شوند؟ به جای گمان های بد و تنهایی ناشی از بی ارتباطی که جولان گاه شیطانه نوعی ارتباط داشته باشیم که اولا خودمون رو در همدیگه درست ببینیم و بشناسیم دوما دیگران رو درک کنیم. برایم بگویید زیرا بدنم زخمی نبود این موضوعه برایم بگویید از آنچه این انقلاب اسلامی جهانی برای زندگی به ما پیشنهاد دارد. بگویید که دلم زندگی را می شناسد تا پر بکشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یعنی حاج قاسم سلیمانی و درکی که او از انسانیت داشت. آدم‌ها وجهی اصیل که همان فطرت توحیدی آنان است، در خود دارند و پیامبران الهی آن وجه را مخاطب قرار می‌دهند و انقلاب اسلامی عطای الهی است تا بشریت را از خودبنیادی که حاصل روح استکباری و صهیونیسم است، نجات دهد. موفق باشید

36528

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و ادب: استاد شما می‌گویید عشق به کمال مطلق بی مصداق خارجی فقط یک مفهوم ذهنی است. شما اهل بیت را به عنوان مصداق معرفی می‌کنید. چند اشکال. اول اهل بیت مصداق برای مایند، برای اهل بیت مصداق چیست؟ فرض غلط شما اینه که میگید عشق در ساحت خیاله. خوب خدا رو که نمیشه در خیال آورد می‌رسد اهل بیت را بجای خدا می آورید. یک دفعه بگید ائمه خدایند. همان گونه که مسیحیان، عیسی را خدا می دانند. بهتر است در کلماتتان بیشتر دقت کنید. موفق باشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است در مورد اسمای الهی بررسی فرمایید و این‌که حضرت صادق «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «نَحْنُ وَ اَللَّهِ اَلْأَسْمَاءُ اَلْحُسْنَى اَلَّتِي لاَ يَقْبَلُ اَللَّهُ مِنَ اَلْعِبَادِ عَمَلاً إِلاَّ بِمَعْرِفَتِنَا» و این با نظر به آیه مبارکه‌ای است که می‌فرماید: «وَ لِلّهِ اَلْأَسْماءُ اَلْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها». عرایضی در شرح کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل البیت» در این رابطه شده است. موفق باشید

36246

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام‌ استاد گرامی: به ریشه و دین و راهی که می‌روم شک کردم. چرا خداوند ما را رها کرده مردم غزه به خاک و خون کشیده شدند. یک جا شنیدم از شما گفتید ما در مسیر قلبی ساختگی هم میتونیم سیر کنیم. شک می‌کنم به خودم چطور راهم را پیدا کنم؟ مددی که خداوند وعده داده کی به کمک میرسه؟ چرا کربلا این مدد نرسید؟ نکنه در گمراهی هستم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این رابطه به جواب سؤال شماره 36230 و 36251 و 36249 رجوع فرمایید. از آن جهت که ملاحظه می‌فرمایید چگونه حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» در نجوای خود در قتلگاه متوجه نتایجی شدند که با شهادت‌شان پیش آمد. و یقیناً آنچه در غزه در پیش است، تغییر معادلات جهانی است و همه شهدای غزه تا راضی به این نتیجه نباشند، خداوند آن‌ها را مفتخر به چنین سرنوشتی نایل نمی‌گرداند هرچند کودکان شیرخواری باشند مانند علی اصغر. موفق باشید

36233

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

کربلا، غزه، حلب، تهران، چه فرقی می کند؟ وقتی امام مهدی دلِ خوشی از من ندارد و بسکه آلوده شده ام شوق مرا ندارد دیگر چه فرقی برایم می کند؟ من در خط مقدم غزه هم که باشم و تیر هلاکت بر سر منحوس تمام صهیونیسم و صهیونیست هم اگر بزنم وقتی تارهای دلم با پود رفت و آمد امامم محکم نشده دلم چه فرشی دارد که پیش قدمهای خدا پهن کند تا سری به خانه ی دلم بزند؟ اینکه با او حرف می زنم و می گذارد پشت درب خانه اش بروم از بس کریم است و سخاوت دارد؛ وگرنه من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم. شما که می بینید من دارم بی امام مهدی می میرم؛ شما به دادم برسید؛ من بی امام ابدیتی ندارم و در سیاهچال نفسم می مانم؛ در ابدیتی بی سر و ته!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امام زمان «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» نماد کامل انسانی هستند که سراسر وجودشان رعایت ابعاد مختلف شریعت الهی است. حال هرکس در همه ابعاد وجودی خود اعم از اعمال و معارف الهیه به شریعت الهیه نزدیک شود و مقیّد به آن‌ها باشد، عملاً به امام حیّ و حاضر خود نزدیک شده است. موفق باشید

35964

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

من خسته از رهایی و بی سرپناهی ام بال و پری نمانده برایم، قفس کجاست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سری به سؤال و جواب شماره 35958 بزنید. گویا هنوز بال و پری در میان است و نباید به فکر قفس بود، باید به حضور در دشت‌های گسترده توحید نظر کرد. موفق باشید

35913
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیزم: استاد شما می‌گویید در دنیای نیست انگاری حال انسان بد است و بی هدفی او را فرامی‌گیرد .... باید با حضور در انقلاب اسلامی از این نیست انگاری و پوچی ها رها شد و راه را پیدا کرد اما چگونه می‌شود این کار را کرد؟ اگر کسی در فضاهایی رشد کرده باشد که پر از این نیست انگاری ها و پوچی ها باشد و او خودش با توکل و تلاش، به اعتقاداتی محکم و اهدافی استوار رسیده باشد اما همچنان دنیای پوچی ها او را فرا گرفته باشد... باید چگونه و کجا و با چه کس برود و همراه شود تا ابعاد متعالی وجودش را رشد دهد؟ شما می‌گویید حضور در انقلاب اسلامی ولی اینکه چه باید بکنیم چیزی نمی‌گویید؟ من گاه از شدت تنهایی و بی هدفی بسیار حالم بده می‌شود. شما انقلاب دیده اید انسانهای انقلابی، دوستان با خدا انقلابی و محکم، با اهداف عالی و شاید اقوام خویشان مذهبی و با خدا.... کسی که هیچ کدام از اینها را ندارد دلش را به کجا خوش کند و حرکت کند؟ برای کدام هدف تلاش کند؟ در دنیا به کدام سو حرکت کند؟ من در دنیایی و عالمی که شما نشانمان دادید وارد شدم و هنوز به جایی نرسیدم و حتی همفکر همیاری در این راه نیافتم که با اون دلتنگی هایم را بیان کنم. از شدت تنهایی و خستگی و بی هدفی می‌ترسم. شاید بگویید باید صبور باشم و عجله نکنم .اما بنظر من وقتی آدم حالش بد بدتر شد باید کاری بکند و یا بازنگری در خود بکند یا مسیرش را عوض کند. من در پیاده روی اربعین خیلی حالم خوب بود و رسیده بودم به هر آنچه روحم می‌خواست و وقتی برگشتم دوباره به همان زندگی بی معنا برگشتم و حالم همون جور شد. کاش می‌توانستم شفاف تر حالم را برایتان توضیح دهم تا مرا بفهمید اما حیف که بیش از این نمی‌توانم توصیف حالم را گویم. مثل آدمی شده ام که منگ خسته است و حتی قدمهایش تلو تلو می‌خورد و تعادل ندارد. من در خلوت و تنهایی ها و ارتباطم با خدا حالم خوبه اما وقتی به دنیای بیرون میایم سکنایی ندارم که حال خوب بهم بده حتی در خانواده خود هم سکنایی ندارم. گاه از بودن در این دنیا خسته می‌شوم اما دوباره می‌گویم نه من باید باشم و می‌توانم خوب باشم. استاد عزیزم کجاست اون پایگاه های جهادی و بسیج که دست جوان ها را می‌گیرند؟ کجاست مراکزی مذهبی که به حرفهای ما گوش بدهند و راهی عملی جلو ما بگذارند؟ من چندین بار به سها آمده ام تا شاید آنجا سکنی پیدا کنم و با افرادی آشنا بشم که مثل خودم باشن اما آنجا هم نیافتم آن حرکت شوری را که دنبالش می گشتم. کاش می‌شد امام زمانم را ببینم و با سکوتم تمام وجودم را برایشان می‌گفتم. نمی‌دونم چرا این حرفا را برای شما می‌زنم شاید چون محرم رازی ندارم که حالم را برایش بگویم. ببخشید که وقت ارزشمند شما استاد بزرگ را گرفتم. یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از خصوصیات بشر جدید اگر نخواهد خود را فریب دهد اتفاقاً درک همین «نیست‌انگاری» است که جنابعالی احساس کرده‌اید و می‌بینید که گاه و بیگاه به سراغ انسان می‌آید. حال می‌ماند که عبور از آن را در خود چگونه جستجو کنیم و این‌جا است که باید هرکس راه‌های متفاوت را در خود تجربه کند که نمونه‌اش همین حضور اربعینی بود، یا حضور در «زبان» آن‌گاه که خانه وجود باشد و تجلی وجود خود انسان را به میان آورد مانند شعر. و یا حضور در هنر، آن‌طور که شهید آوینی متوجه بسیاری از ابعاد نیست‌انگاری شد. و البته همان‌طور که متوجه هستید و آن شهید بزرگوار نیز متوجه بود همه این نوع حضورها باید در تاریخی که ما را فرا گرفته انجام گیرد. پس در یک کلمه باید پس از درک نیست‌انگاری راهی در راستای سکناگزیدن در «وجود» را در جلوه‌های مختلف آن جستجو کرد و معلوم است که امر ساده‌ای نیست ولی باید آن را به عنوان مشکل عمده این دوران، درک کرد وگرنه متفکرانه زندگی نکرده‌ایم. موفق باشید    

35876

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام خدمت شما استاد گرامی: شما در فصل هودی فرمودید: اسما بدون مظاهر وجود خارجی ندارد؟ آیا اسم الله هم همینطور است؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در جواب سؤال کننده شماره 35875 عرض شد بحث در این موارد بسیار حساس است و باید فضای سخن و جایگاه آن برای خواننده از قبل روشن شده باشد با توجه به این امر سؤال بعدی جنابعالی نیز سؤالی نیست که بتوان در فضای سؤال و جواب خدمتتان موضوعی را به میان آورد. موفق باشید

35680

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد طاهرزاده: مدتی هست که با خودم و عبادت‌ها و نمازهایم دچار تعارض و خستگی شده‌ام. با خودم می‌گویم: بیش از بیست سال نماز خواندن و ثابت ماندن آیا کافی نیست؟ من نمی‌توانم این وضع را به همین منوال تاب بیاورم. از خود شما این معنا را درک کردم که اگر راهی را می‌روی و در وجود تو چیزی حاصل نمی‌شود پس داری اشتباه می‌روی. چطور باید راه و روش دیگری در پیش بگیرم؟ چطور باید در نماز حاضر شد؟ چطور (طبق بیانات خودتان) باید در پیش خودمان حاضر شویم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در مسیر دینداری، بحث در حضور نسبت به صراط مستقیمی است که همچنان رو به جلو می‌باشد در راستای حقیقتی که در افق حضور ما به ظهور آمده. در این رابطه خوب است به سؤال و جواب شماره‌های 34142 و 34733 رجوع فرمایید. موفق باشید

35583

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی: بنده احساس می‌کنم که نمازهایم قبول نیست، زیرا اگر قبول بود من رو از زشتیها باز می‌داشت، در حالی که یه مدت هست شدم فردی بسیار عصبانی، پرخاشگر، بد اخلاق،بد عنق و... دارای رذیلت های زشت اخلاقی بسیار شدم، تمامی افرادی که منتظر دیدار من بودند، الان ازم متنفر شدند حتی زن و فرزندان خودم. و من این حس دورکشی رو کامل احساس می‌کنم. الان به هیچ عنوان ناامید نیستم از زندگی ولی هرکاری می‌کنم درست نمیشم. با این اوصافی که در من ایجاد شده از آخرتم بیشتر می‌ترسم چون اگر عمل صالحی هم داشته باشم پوچ شده. لطفاً راهکاری به من نشان دهید که از همه نظر درست بشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پس بالاخره باید به فکر این باشید که نماز بخوانید و برای خواندن نماز، مقدمات توحیدی و روحی آن را با رجوع به شرح حدیث «جنود عقل و جهل » که حضرت امام خمینی تدوین کرده‌اند فراهم نمایید. موفق باشید

35412

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم و رحمت الله. استاد گرامی برای مطالعه چند ساله: ۱. کتب اخلاقی ۲. شرح حال علما چه سیری را پیشنهاد می‌فرمایید؟ همچنین اگر سیر مطالعاتی ای موجود است و از آن اطلاع دارید و تایید می‌کنید، لطف  بفرمایید. تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد کتب اخلاقی؛ کتاب «شرح حدیث عقل و جهل» از حضرت امام خمینی و کتاب «جامع السعاده» از مرحوم نراقی می‌تواند بسیار مفید باشد. در مورد قسمت دیگر سؤال‌تان، خوب است به کتاب «خون دلی که لعل شد» توجه فرمایید و البته در دیگر موارد، صاحب‌تظر نیستم. موفق باشید

35055

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: با سپاس فراوان از شما، در صوتهای مربوط به بحث معاد فرموده اید که هنگام خستگی یا پیری که حکم بدن ضعیف می‌شود، حکم خیال قوی می‌شود. دلیل این موضوع چیست؟ آیا می‌شود گفت که چون بدن خسته است، نفس برای کار کشیدن از آن باید توجه بیشتری به بدن داشته باشد و در نتیجه تمرکزش برای کنترل خیال کمتر است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی نفس به جهت خستگی بدن نسبت به تدبیر بدن تمرکز لازم را نداشته باشد، قوه خیال میدان بیشتری پیدا می کند و با استراحت و با آماده کردن بدن جهت تدبیر نفس، عملاً نفس ناطقه در موطنی که باید اراده کند قرار می گیرد. موفق باشید

40209
متن پرسش

 سلام علیکم: با رجوع انواع مختلف مردم به رهبر معظم انقلاب، چه اندازه شایسته است تا افراد هرچه بیشتر متوجه عمق سخنان ایشان و اشارات حکیمانه‌ای که در سخنانشان هست بشوند.  در این صورت انسان هویت خود را تشخیص می‌دهد. وقتی به سخنان ایشان فکر می کنم، او را نایب الامامی می‌بینم که خداوند ایشان را برگزیده تا در زمان غیبت حضرت ولی عصر صلوات الله، ما از امام عصر محروم نباشیم‌. و با توجه به این امر مردم دنیا همه در مواجهه با انسانیت و ولایت موجود در هرکجا از تظاهرات ها که پرچم ایران و تصویر مقام نایب الامام حفظه الله را ظاهر می‌کنند نوعی حس معنا گرفتن خود را جشن می‌گیرند، آیا این به معنی حضور جهانی حکومت الله و شکست هر حاکم ظالم از سیاست کشورهاست؟ و آیا گفتن معنای صادقانه رخداد ها در جهان با «عقل و دیده» یک امر واجب برای هر توانمند و وظیفه شناسی نیست؟ ممنون میشوم پاسخ بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان با دقت به سخنان رهبر معظم انقلاب و حکمت و درایت ایشان توجه کند، حقیقتاً متوجه خواهد شد که چگونه رهبر معظم انقلاب توانسته‌اند ملت ایران را به ملتی بزرگ برای آیندۀ جهان تبدیل کنند تا ما در زندگی دنیایی خود با روحیه‌ای که تنها بر اسباب دنیا تکیه می‌کنند، خود را معنا نکنیم و عملاً در آن صورت دنیا و آخرت خود را ضایع نماییم، به همان معنای سیطرۀ روحیۀ یهودی‌گری که نماد امروزین و افراطیِ آن رژیم صهیونی می‌باشد و انقلاب اسلامی  با روحیۀ قدسی و ایمانیِ خود، بنا دارد بر اساس آموزه‌های قرآنی، صهیونیسم را که افراطی‌ترین روحیۀ یهودی‌گری می‌باشد، به بی‌آیندگیِ کامل دچار کند و این یعنی نابودی باند جنایتکار صهیونیسم، و این یعنی حضور در میدانی که مقابلۀ انسانیت است با رژیمی که تماماً مقابل انسانیت می‌باشد و از این جهت تجاوز رژیم صهیونی به ما و مقابلۀ سلحشورانۀ مردم ما، ما را چندین سال نسبت به اهدافی که در راستای انقلاب اسلامی داشتیم جلو برد و بقیۀ کشورها در حوزۀ فهم ایران ابرقدرت در عین قدسی‌بودن، حساب دیگری روی ایران باز می کنند به همان معنای احترام به انسانیت انسان‌ها. آقای دکتر سعید جلیلی گفتگویی با سرکار خانم امامی در «ویژه برنامه وعده صادق ۳» داشتند که در این رابطه خوب است به آن سخنان حکیمانه توجه شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/19664

 و آن زیبایی وقتی به اوج خود می‌رسد که آمریکا به عنوان نماد استکبار در نظم جهانی موجود به میدان می‌آید تا به اصطلاح «قرارگاه» یعنی آمریکا به کمک «پادگان» که رژیم صهیونی باشد، آمده  است و حال این ما هستیم که به لطف الهی به طور مستقیم وارد جنگ با نظامی شده ایم که در حال فروپاشی و احتضار است و خداوند سرعت بخشیدن به این فروپاشی را به عهده ما قرار داده. این است راز حمله مستقیم آمریکا به ما. موفق باشید

40196
متن پرسش

«بسم رب الزهرا» آسمان حرم امن قدس الهی برای پرواز پروانه‌گان عاشق است ‌و این بال آتشین عاشقانه شهید است که فاصله زمین و آسمان را تا وصال به حرم قدس الهی و نظر به وجه الله می‌شکافد. هر پرواز را مقصدی است از برای گسستن از زمین و زمان و ‌پیوستن به ملکوت و جبروت حق و باری گشودن دوباره دروازه های آسمان را باید دید که چگونه دوباره راه بر آسمانیان در بند تن گشوده و بال پرواز و جان این آسمانیان منزل نزول و عروج ملائک و روح القدس شده است. بیا و دوباره بشارت و طلیعه بعثت انسان را بر زمین نظاره کن که چگونه جانِ دوباره بر پیکره خاکی انسان آغاز به وزیدن گرفته و بشارت عهد دیگری را در آینده نزدیک می‌دهد وارسته و آزاد از فریب و مکر و حجاب جهان امروز بر انسان. مومن خود را هرگز مغرور و غره بر قدرت و توانایی های خویش و بی نیاز از حق نمی یابد که حیات مومن در فقر دوباره و دوباره اوست در برابر خالق پس ببین که چگونه سنگ های در آسمان رها شده مظلومان غزه، در آسمان بیت المقدس به رنگ لطف و قهر و انتقام و عدل و نصر خدا در آمده و به دست سپاهیان حق او بر سر خانه های عنکبوتیشان می آید و با هر پرواز در آسمان و اصابت بر زمین نوید: «نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ» سر می‌دهد. آری که توانایی های ما هرگز تکیه گاه ما نیست و اگر سلاح های ما چون بشارتی وعده صادق حق را نوید می‌دهد از آن روست که ما آیینه اراده اوییم در تاریخ و وارث روح الله و جلوه و ظهور«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ» آری اینها آهن و سنگ و ابزار بی روح نیست که روح وارثان روح خدا در آن دمیده شده و بر بال دعای ما در پرواز و انجام وظیفه است. ما بر هیچ چیز جز ایمان خویش غره نمی شویم و جز تکیه بر ذات حق تعالی تکیه بر هیچ نداریم که ذکر مومن «یا عِمادَ مَنْ لَاعِمادَ لَهُ» است که هرچه هست از اوست و به سوی او باز می‌گردد و رنگ اراده و خواست اوست که باقی و ابدی خواهد ماند. پس بخوان به نام اسمای حسنی و آیات مبین حق او که ما وجود مُنجلی اوییم و از ایمان به اوست که نور می‌گیریم و نور خواهیم داد آری که كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این است آن نگاهی که در میدان جنگ با اسرائیل در مقابل ما گشوده شده، نگاهی فوق نظر به قدرت موشک‌ها و ریزپرنده ها. حقیقتاً آنچه به صحنه آمده است صورتی از ظلم‌هایی است که در طول چند قرن اخیر، نظام استکباری بر مظلومان عالَم تحمیل کرده است و این قدرت نیست، این آه سینۀ مظلومان است و به همین جهت اصالت ندارد و در واقع به کارِ صاحبان قدرت نمی‌آید. باید به این نکته بسیار فکر کرد و به گفتۀ جنابعالی آنچه در این صحنه‌ها پیش آمده است، ارادۀ خداوند است تا به لطف او از طریق ما جهان استکبار هر روز تحقیر و تحقیرتر شود. خدا را شکر که در میدان مقابله با رژیم صهیون تا این اندازه در نزد خود احساس حضور می‌کنیم که آن، احساس حضور ذیل ارادۀ الهی می‌باشد و از این جهت با هر شهادتی برافروخته‌تر می‌شویم. راستی را! رازِ این حضور چیست؟ موفق باشید              

39578
متن پرسش

با سلام و نور و رحمت خدمت استاد عزیزم: استاد به تازگی فیلمی از آقای سید حسین نصر در شبکه های مجازی منتشر شده که ایشان در حال مصاحبه با آقای کدیور هستند و آنجا اینگونه بیان می کنند که علامه طباطبایی در باره ی انقلاب نظرشان این بوده که: اولین شهید این انقلاب، اسلام است چندبار از ایشان سوال شد که مطمئن هستند علامه این حرف را گفتند و ایشان تاکید کردند بله. اینکه علامه نگران این انقلاب بوده اند و اولین شهید آن را اسلام گفته اند از منظر شما چه علتی داشته؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتابی که اخیراً در رابطه با نظرات علامه طباطبایی در رابطه با انقلاب نوشته شده روشن می کند که این سخن را آقای کدیور از قول فرزند آیت الله قدوسی یعنی نوه علامه طباطبایی نقل می‌کند؛ در حالی که ایشان آن را تکذیب می نماید و با این که به آقای کدیور تذکر می دهند که این سخن که از قول من گفته اید، کذب است؛ همچنان ایشان آن را روی سایت خود نگه داشته اند.
به متن « ماجرای علامه و انقلاب؛ تقابل یا حمایت؟ آیا علامه طباطبایی با انقلاب اسلامی مخالف بود؟» رجوع شود موفق باشید. https://www.khabaronline.ir/news/1770994/%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%88-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84-%DB%8C%D8%A7-%D8%AD%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7
 

39299

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد عزیزسلام: استاد فکر می کردم که شیطان فقط به خالق بودن خداوند آگاه است اما در آیات هست که خداوند را با نام رب یاد کرده است. استاد این چگونه یاد کردنی است؟ چرا با دانستن اینکه خداوند رب است باز هم در گمراهی مانده؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین‌که طبق آیۀ قرآن شیطان گفته است «رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي» حکایت از آن دارد که می‌داند حضرت حق ذیل ربوبیتش او را از رحمت خود دور کرده و مشکلش آن است که در همان حالت هم به حکم: «انَا خیرٌ منه» خود را می‌بیند و عملاً به نوعی اعتراضش به خداوند در همان جمله نیز پا بر جا است که چرا خداوند او را بر آدم ترجیح نداده است. موفق باشید

39210

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام استاد عزیز: اینکه در بیرون از ذهن ما میز نداریم بلکه چوب است که به آن شکل درآمده و جزئی تر که بنگریم چوب هم نداریم در مرحله بعد اجزای ساختاری مولکولی آن در صحنه است و در مرحله بعد همان اجزا هم از ساختاری کوچکتر ساخته شده اند والی آخر که تنها وجود، در صحنه است تا آخر اینطور به ذهنم می رسد که شخصی از شخصی پرسید که انتهای کهکشانها وآسمانها به کجا می رسد؟ دیگری پاسخ داد که چون تجلی وجود است و وجود بی نهایت است پس آنها هم فراتر از ذهن وجسم هستند و انتهای آن ورود به عالم ملکوت است. حال سوال اینکه: ۱. استاد آیا پاسخ این شخص درست بوده؟ ۲. آیا اگر که انتهای کهکشانها به ملکوت می رسد می توانیم بگوییم که انتهای جزییات مواد در صحنه بعد از مولکول و... ورود به ملکوت وجود است؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث را باید در دو ساحت مطرح کرد. بالاخره انتهای کهکشان‌ها به عنوان ساحت ماده همچنان کهکشان است و ماده، و ملکوت، ساحتِ دیگری از وجود است مثل ساحت نفس و بدن که دو ساحتِ متفاوتند. موفق باشید

39013

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام به شما: مدتی بود که درد دلم زیاد شده بود و مرهمی می خواستم. یک سال و نیم می‌شود که دور از خانه دانشجو ام. از آن زمان تاکنون تجربه تنهایی شدید باعث شده که به بدشکلی گرفتار بشوم. من انسان مذهبی هستم و فکر می‌کنم اگر در مسیری که خدا رهنمود داده حرکت کنم آن موقع خوشبختم و سعیم بر همین بوده تا الان. از کودکی مشکلات عاطفی داشته ام از کتک خوردن و کم توجهی و... ولی به لطف خدا محکم ماندم؛ قرآن می‌خواندم و نمازم نیز برقرار بود. آسیب هایی که به من رسیده الانم مرا در ارتباطات دچار مشکل های زیادی کرده است. جامعه گریز شده ام. با کتب جنابعالی و هیئت و مسجد همیشه مأنوس بودم. الان در یک شهر سکولار، سنی مذهب و بی عقیده دانشجوام. تنهای تنها. هیچ قراری ندارم. نه دانشگاه، نه خوابگاه نه کافه نه مسجد هیچ چیز نمی تواند غم و تنهایی مرا بهبود ببخشد. رمقی در من باقی نمانده و نمی دانم پس از این چه بر من عارض می‌شود. یک انسان که هیچ ندارد و هیچکس در زندگی‌اش نیست هر روز در آینه رو‌به‌روی من است. از این خودم می‌ترسم. همه بلا استثنا تنهایی خود را با عشق و درس و... پر می کنند. دختر و پسر دست در دست هم با شوق به دانشگاه می‌آیند، حسابی درسشان را می خوانند، لذت می برند و خوشحال اند. ولی من... گوشه ای مشغولم به خودم، خودی که دیگر توان پذیرش خودش را هم ندارد. می‌خواستم ازدواج کنم چون اگر قراری بجویم رنج از روی من برداشته می‌شود. بارها تصورش را کردم؛ هر روز و هر ساعت؛ واقعا لذت بخش می‌شود. این دانشجوها انسانهای جالبی اند. روال طبیعی ای طی می کنند؛ با دختری آشنا می شوند، پیشنهاد می‌دهند، رابطه‌ای شکل می‌گیرد، برای هم تلاش می‌کنند، ارتقا و رشد شخصی درشان اتفاق می افتد، اعتماد به نفس می گیرند و به معنای واقعی پیشرفت می کنند. من عقب ماندم؛ چون می‌خواهم در این مسیر خدا هم راضی باشد. یعنی اصلا دلم راضی نمی شود که وارد روابط غیر شرعی شوم. اوضاع هر روز سخت تر و نگران کننده تر می شود. داشتن دوست‌دختر آسان است؛ کم‌خرج است و همه حاضرند. ولی ازدواج، مغزم سوت می کشد. من تلاشم را می‌کنم، صبح تا ظهر دانشگاهم و ظهر تا شب سرکار، ماهانه ۳ میلیون درآمدم است و عملا هیچ دختری حاضر نیست که چنین پسری را حتی نگاهش کند. خب من ۵ سال دیگر ان شاءالله درآمدم بیست برابر همین مقدار است ولی تا آنموقع قطعا دوام نخواهم آورد. امشب که موقع تنهایی بدنم سست شد داشتم از پله‌های خوابگاه به زمینِ ۳ متر پایینتر پرت می‌شدم که خدا نجاتم داد. تنهایی شدید، بیماری بسیار کشنده‌ای ست. مشکل قلبی و عدم اعتماد به نفس و جامعه گریزی را من انتخاب نکرده ام. داشتم به این فکر می کردم که ای کاش خدا نیم‌نگاهی به منم می‌کرد. یعنی منی که موقعیتش را داشتم و وظیفه ام این بود که خودداری کنم سزاوار یک نگاه خدا نیستم؟ در وضعیتی که انسانها مرا تنها گذاشته اند خدا هم باید از من رو برگرداند؟ وقتی همه هم‌اتاقی هایم کنار دوست‌دختر هایشان لم داده بودند من کنج اتاق نشسته بودم و فقط خود خوری می کردم. به خودم می‌گفتم فلانی آخر تورا چه به ازدواج؟ هیچ نداری که دلگرمی یک دختر باشد. بعد تازه ازدواج کنی دست دختر را بگیری و بیاری اینجا؟ با درآمد ۳ میلیونی؟ احمقی پسر؟ با ۲۰ سال سن دوره های ازدواج را شرکت کردم، کتابهای ازدواج اسلامی را خوانده‌ام ولی وقتی خدا بخواهد تو را ذلیل کند می‌کند. حالا سگدو بزن. هیچ‌اثری ندارد. ولی آن پسری که به دین و اسلام فحاشی می کند، یک شبه می‌شود سوگلی خدا و همه چیزش جور می‌شود. ازدواج می‌کند، الکل را کنار می‌گذارد و... ولی تو، بنشین و دعا کن اگر توانستی کاری کنی. چرا نمی شود؟ چون او نمی‌خواهد. زمانی منم سرشار از شور بودم. درس می‌خواندم، رشته خوبی قبول شدم، می‌خواستم موسیقی بیاموزم، زبان می‌خواندم، کتابخوان بودم، مسجدی بودم، ذوق برای ارتباط با مردم داشتم و لذت از زندگی می‌‌بردم. ولی وقتی یک نیاز در وقت طبیعی خودش برطرف نشد همه چیز تمام شد. بزرگیِ آن نیاز نه با معنویت حل شد نه چیزهای دیگر. اگر توصیه به نماز و قرآن می کنید باید بگویم که هم نماز می‌خوانم هم قرآن ولی هر دوی اینها از من متنفرند. چرا؟ چون بی ذوق به سراغ شان می‌روم. اصلا ذوق هیچ چیز در من باقی نمانده. اینجا اکیپ های مختلط وجود دارد که عضو آنها می‌شوی و لذت دوران دانشجویی را می‌بری. ولی لذت آلوده به گناه. من نمی‌دانم این چه گناهی است؟ این افراد هر روز موفق‌تر از دیروز اند. شادند، شوخند، بالنده‌اند، گرمند، درسخوان اند و ورزشکار. آری! انگیزه‌ای که ایجاد می کند فراتر از تصور است. ولی من از این تجمعات گریختم و جدا شدم آنقدر دور شدم که به چشم یک جامعه ستیز با من رفتار می شود. هر رفیقی هم از قبل داشتم بعد از رفتن به دانشگاه و آشنایی با یک دختر دیگر سراغی از من نگرفت و این واقعا ضربه اساسی به من بود. از این طرف هم دختر و پسرهای مذهبی را می بینم که دست در دست هم در حرم امام علی (ع) می نشینند و می‌خندند و با حمایت خانواده از زندگی لذت می‌برند. من دچار شوک شده‌ام. واقعا جزو دسته مذهبی هم دیگر به حساب نمی آیم. یعنی آن لذت حلال هم نمی‌چشم. مسئله ازدواج را با پدرم مطرح کردم و ایشان فرمودند که حمایتی نخواهند کرد و خب البته اشکالی ندارد برای من عادی بود. الان شب و روز سعی می‌کنم که بیشتر بخوابم تا کمتر فکر کنم زیرا افکارم به‌شدت آزار دهنده است. آدم افسرده‌ای نبودم. از کلاس اول تا سال دوازدهم شاگرد اول بودم و آموزش قرآن را تا آخر پیگیری کرده بودم. خطاطی می‌کردم و عاشق موسیقی سنتی بودم. می‌خواهم شدت این نیاز را برایتان روشن کنم. ولی الان خیلی پیر شده ام، موهایم تک و توک سفید شده که در خانواده‌مان سابقه اینچنینی نداشتیم. من واقعا معذرت میخوام که این احساسات ناخوشایند را با شما در میان گذاشتم. من کسی را ندارم واقعا. امیدوارم که درکم کنید. آدم قوی ای بودم که باصلابت رفتار می‌کردم ولی الان در ضعیف ترین نسخه خودم به سر می‌برم. با تپش قلب و گرفتگی سینه و سستی اندام دارم با جنابعالی گفتگو می‌کنم. لطفا راهنمایی ام کنید تا بتوانم از این وضعیت خلاص شوم. من اهل گناه نیستم، اهل فساد نیستم، اهل دختربازی و روابط نامشروع نیستم ولی زندگی مسیر جهنم را به روی من باز کرده و زمان مرا به داخل آن سوق می‌دهد. برای من و امثال من خیلی دعا کنید چون واقعا ما غریب افتاده ایم‌. از تازه عروس و داماد های مذهبی هم که اهل شوآف هستند می‌خواهم که کمی و فقط کمی این عمل شان را کنار بگذارند چون همین، باعث حال خرابی مجردهاست. مجردی که نه درآمد خوبی دارد و نه حمایت خانواده را. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به بعضی از سؤالات کاربران بخصوص در سالهای اخیر توجه بفرمایید با اینکه آن نوع مشکلات که جنابعالی متذکر آن هستید؛ ندارند، ولی ملاحظه خواهید کرد که احوال آن‌ها به همان معنای تنهایی خاص از همین جنس است. زیرا با آنچه شما روبرو هستید و باید بالاخره روبرو می‌شدید، پس از مدتی که گمان نمی‌کردند با چنین روحیه‌‌ای روبرو شوند، روبرو شده‌اند زیرا این تقدیر تاریخی است که بشر جدید با ظرفیت خاصی که دارد با آن روبرو خواهد شد و راه حل آن و عبور از آن، مشغول‌کردن خود با اموری که به نحوی امور دنیایی است، ممکن نیست و نوعی پنهان کردن مسئله‌ای است که به هر حال برایشان پیش می‌آید که متأسفانه به طلاق‌های عاطفی و یا طلاق‌های واقعی کشیده می‌شود. تنها راه، آری! تنها راه، حضور در تاریخی است که بسیجیان واقعی در آن حاضر شدند و رهبر معظم انقلاب اخیراً از آن به عنوان یک فرهنگ ملی سخن گفتند، امری که ما را در آینده‌ای بزرگ حاضر می‌کند که نمونه آن را در کاربری که سؤال شماره 39014 مطرح فرموده‌اند ملاحظه خواهید کرد. اخیراً نشستی در رابطه با سخنان رهبر معظم انقلاب در رابطه با بسیج، پیش آمد که خوب است نظری به آن بیندازید. موفق باشید

38966
متن پرسش

«السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ» سلام استاد: چرا خدای متعال اجازه داد سقیفه شکل بگیرد و مسیری که خدای متعال از طریق غدیر گشوده بود در حجاب برود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان دلیل که مولایمان حضرت صاحب الامر «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» غایب‌اند و سخت منتظرند تا ظهور کنند. ولی انسان‌ها به انسانیت به معنای واقعی آن در خودشان نظر ندارند تا متوجه نسبت خود با انسان کامل بشوند. آری برادر! در آن دوران، انسان‌ها مولایمان علی «علیه‌السلام» را گُم کردند زیرا خود را در انسانیتِ اصیل گم کردند و فراموش نمودند و در نتیجه جایگاه حضرت امام المتقین «علیه‌السلام» فهمیده نشد. همان‌طور که امروز نایب الامام که متذکر تاریخی است که با حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» آغاز شد را عده‌ای نفهمیده‌اند!! آن روزی که مقام معظم رهبری فرمودند: «واقعاً حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌عليه» انسان‏ عجيبى‏ بود اصلاً پيدايش و وجود اين انسان با آن ابعاد، هيچ قابل تحليل نيست جز اين‏كه بگوييم تفضّل الهى بود براى اين‏كه چرخشى در تاريخ و در حركت قافله عظيم بشرى به‏ وجود آورد، دستى بايد از غيب ظاهر مى‌‏شد، خداى متعال اين دست را ظاهر كرد». (بيانات ‌در تاريخ: 1/3/1369) آیا ما به چنین بصیرتی نایل شده‌ایم که حضور حضرت روح الله چرخشی در تاریخ و در حرکت غافله عظیم بشری می‌باشد؟ موفق باشید    

38788

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: فلسفه ی وجود دشمن و جنگ در دنیا با نگاه توحیدی چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن بسی مفصل است. عرایضی تحت عنوان «قرآن و جایگاه شهادت سید حسن نصرالله» https://eitaa.com/matalebevijeh/17679 انجام شد. امید است که پس از استماع آن عرایض و با دقت روی متنی که از آن سخنرانی پیاده شده، جواب خود را بیابید. موفق باشید

38675

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: آیا شما اعتقاد به این دارید که بعضی از افراد دارای انرژی مثبت و بعضی از افراد دارای انرژی منفی می‌باشند؟ و اگر چنین است آیا درست است که بعضی افراد انرژی مثبت دیگران را به سمت خدا جلب می‌نمایند و بالعکس؟ و افرادی که انرژی مثبت دیگران را جلب می‌کنند حالشان خوب می‌شود و افرادی که انرژی مثبت شان جذب دیگران می شود دچار بیماری و خستگی می شوند؟ اگر چنین است آیا آیه «فاستقم کما أمرت» که باعث شد پیامبر در مورد آن بگوید «شیبتنی سوره هود» ارتباطی به این موضوع دارد؟ و یا آیه «فبما رحمةٍ من الله لنت لهم» با این ارتباط دارد؟ اگر این مطالب صحیح باشد آیا در عرفان عملی راه هایی نظیر سجده و صلوات و‌ استغفار در جذب انرژی های مثبت و دفع انرژی های منفی موثر است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد روایت و آیه ای که فرمودید بحث بسیار است و بعید است بتوانیم آن ها را با دوگانه انرژی مثبت و منفی تطبیق دهیم. آری! بعضی افراد، قدرت تأثیرگذاری بیشتری دارند ولی به هر حال این خود انسان ها هستند که باید انتخاب کنند. موفق باشید

نمایش چاپی