با سلام: ببخشید جدیدا استاد عبادی یه پیامی در کانالها منتشر کردند با این عنوان که حدیث کنز مخفی. حدیث من طلبنی وجدنی ... و خیلی دیگر از احادیث که بیشتر در عرفان هم هستند سند ندارند. استاد نظر شما را می خواستم. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. ولی از آن جهت که در آن نوع روایات، معارف توحیدی مطرح است، اهل معرفت احتمال آنکه از معصوم صادر شود را مدّ نظر دارند حتی «مناجات شعبانیه» و یا قسمت دوم «مناجات عرفه» که سند ندارد را، میتوان تصور کرد از غیر معصوم اینچنین معارفی به میان آید؟! به گفته آیت الله جوادی، خودِ متن گواه است که این سخنان جز از معصوم صادر نمیشود. شنیدهام حضرت امام خمینی نیز مبنای صحت متن را در این امور، محتوای متن میدانند. موفق باشید
با سلام: در خصوص سوال 37139 فرمودید: پیشنهاد اصلی تون اینه که به نور قرآن و تدبّری جدّی در سورههای آن، بتوانم در افکار و اطراف خود جمعبندیِ خوبی داشته باشم و پیشنهاد دادین نسبت به سوره اعراف که روی سایت هست با حوصله مباحث را جلو ببرم. چشم ان شاء الله برنامه ریزی میکنم حتما از اول ماه مبارک سوره اعراف رو شروع میکنم ففط در مورد کنترل خیالات چه کنم این مرغ خیال از بس این شاخه اون شاخه میکنه نفسم پخش شده نمیزاره به اتحاد برسه. چون خیالی آمد و در تو نِشست / هر کجا که میگریزی با تو هست / تو نَتانی زان خیالت وارهی / یا بِخُسبی تا از آن بیرون جَهی. ذکر خاصی هست که بشه خیالات رو کنترل کرد تا بتونم مباحث سوره اعراف رو با تمرکز پیش ببرم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همانطور که حضرت آیت الله حسنزاده «رضواناللهتعالیعلیه»فرمودند به ذهن و عقل و قلب خودشان برنامه دادند تا خیالات و توهّمات به ایشان برنامه ندهد و آن توهمات، ایشان را در بر بگیرد. و در این راستا قرآن کریم با نور توحیدی که مقابل انسان میگذارد، انسان را متوجه حضور توحید و رحمت بیکرانه الهی میکند. موفق باشید
سلام استاد گرامی: معنای ایمان به کتب انبیا گذشته چیست؟ آیا محتوای کتب انبیا بیش از قرآن است و محتوای قرآن ما را نسبت به محتوای کتب انبیا گذشته کفایت نمی کند؟ در این صورت ایمان به کتب قبلی چه فایده ای دارد؟ در غیر این صورت یعنی عدم کفایت ما به کتب انبیا گذشته و به محتوای آن دسترسی نداریم که ایمان به آن فایده ای داشته باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در آن نیست که ما باید برویم و کتب دیگر انبیاء را مطالعه کنیم تا به آنها ایمان بیاوریم؛ بحث در نظر به حضور توحیدی انبیاء در طول تاریخ است و ایمان به آنها به عنوان کسانی که در طول تاریخ متذکر توحید و هدایت بشریت بودهاند. موفق باشید
سلام علیکم خدمت حضرت استاد طاهرزاده: استاد من مدتی به مطالعه کتاب فصوص الحکم مبادرت داشته ام در انتهای فص یونسی با اینکه متوجه نظرات وحدت وجودی ابن عربی تا حدودی شدم ولی متوجه رابطه بین «يونس عليه السلام» مطالب با این بخش نشدم! آیا رابطه این نام و مطالبش برگرفته از ذوقیات ابن عربی «ره الله» است یا نه دارای یک ربط موضوعی و مفهمومی نیز میباشد! مثلا من خودم اینگونه متصور شدم که عتاب يونس عليه السلام بر قومش منجر به عتاب حق جل جلاله بر ایشان است چرا که_ بقول ابن عربی_ بنا بر اعدام کلی نبود است بلکه انهدام نشأه مرگ پراکندن بایست میبود! بنا است از قصاص مراعات مجرم پیش آید نه مجازات! پس مراعات او (قوم) مراعات حق است! که گفته بودند _بدان! رعایت شفقت بر بندگان سزاوارتر است از غیرت ورزیدن بر خدا! شما چه گوشزدی به بنده میفرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز خاصی در این فضا به نظرم نمیرسد. موفق باشید
اَرَنی کَسی بِگوید کِه تو را نَدیده باشد توکِه با مَنی هَمیشه چِه تَری چِه لَنتَرانی. مَرا ببخش که همیشه سعی میکردم بزرگ باشم اما اجازه نداشتم، مرا ببخش که خودم را گُم کردم، ای من مرا ببخش! مناز خود عذر میخواهم که به خود چنین بد کردم زیرا بزرگ بودم و بزرگ هستم و بزرگ خواهم بود این واقعیتی است که اِنکار آن توسط هیچ کس دیگر موثر نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً مکالمه جناب فیض کاشانی را با حضرت محبوب شنیدهاید که چگونه جناب فیض به دنبال چیزی بود که مدتها حضرت حق آن را برآورده کرده بودند به همان معنایی که در شعر خود از حضرت حق میپرسد: «گفتم به کام وصلت خواهم رسيد روزي» و در جواب میشنود: «گفتا که نيک بنگر شايد رسيده باشي». این شما و آن مکالمه: موفق باشید
گفتم رخت نديدم گفتا نديده باشي
گفتم ز غم خميدم گفتا خميده باشي
گفتم ز گلستانت گفتا که بوي بردي
گفتم گلي نچيدم گفتا نچيده باشي
گفتم ز خود بريدم آن باده تا چشيدم
گفتا چه زان چشيدي از خود بريده باشي
گفتم لباس تقوي در عشق خود بريدم
گفتا به نيک نامي جامه دريده باشي
گفتم که در فراقت بس خون دل که خوردم
گفتا که سهل باشد جورم کشيده باشي
گفتم جفات تا کي گفتا هميشه باشد
از ما وفا نيايد شايد شنيده باشي
گفتم شراب لطفت آيا چه طعم دارد
گفتا گهي ز قهرم شايد مزيده باشي
گفتم که طعم آن لب، گفتا ز حسرت آن
جان بر لبت چه آيد شايد چشيده باشي
گفتم به کام وصلت خواهم رسيد روزي
گفتا که نيک بنگر شايد رسيده باشي
خود را اگر نبيني از وصل گل بچيني
کار تو (فيض) اينست خود را نديده باشي
سلام علیکم: خسته نباشید. در مباحث شما چند واژه برایم دقیق روشن نیست میخواستم توضیحی بفرمایید؟ یک: کلمه افق دو: اکنون بی کران سه: انتظار چهار: وارستگی پنج: تاریخ (مثل تفکر تاریخی هست) ششم: گشودگی البته این طور نیست که کلا چیزی متوجه نباشم بلکه میخواهم دقیق تر مدنظر داشته باشم. خیلی ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر کدام از این واژهها ریشه در مقدماتی دارد که پیشنهاد میشود با رجوع به سیر مطالعاتی که در سایت هست؛ کار را شروع کنید. موفق باشید
درباره ی بی دین گشتگان «ما دیگر بار دیندار گشته ایم» این بی دین گشتگان چنین به زبان میآیند. و اما برخی از آنان ترسوتر از آن اند که این را به زبان آورند اما من به ایشان میگویم عبادت ننگ است! نه برای همه بل برای من و تو و هر آن کس که در سر وجدانی بهر خویش دارد، عبادت برای تو ننگ است! تو این را خوب میدانی که شیطانِ ترسویی که در تو هست خوش دارد دست ها را به زانو زند و خود را یله کند، همین شیطان ترسو ترا بر آن داشت که بگویی «خدایی هست»!. بدین سان شما در شمار نور گریزان در آمدی اما من کسی را که در جای بی ماهی قلاب ماهیگیری کُنَد سطحی نیز نمی نامم!! اینان از ترس به لرز آمدن را از همدیگر می آموزنند ! اینان ثابت کردن را دشوار میدانند، آنچه برای ایشان مهم است این است که ایمان داشته باشند آری ایمان او را خشنود میکند! آری مردم پیر همه چنین اند، چنین چروکیده.... ما نیز همچنین! از کتابِ چنین_گفت_زرتشت ص۱۹۵ ترجمهٔ داریوشِ آشوری ... اینبار نیچــــه ارمغان خود را از موحدانه ترین نگاههای خود با ظریفانه ترین نوع گفتار و البته گزنده ترین بیدارباش عاشقانه بر انسانیت روا میدارد! آری ایمان او اثبات است نه رفتار برخواسته از ترس! کما اینکه گفت : قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﺑﮕﻮ : ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻳﻴﺪ ﺩﻟﻴﻞ ﻭ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ آری انسان امروز و دیروز در یک اشتباه اشتراک یافته، «ایمان بی عقل»...... درد عظیمیست جناب استاد طاهرزاده عزیز القای این درد را از شما هدیه گرفتیم! درمانش را از طبیب حقیقی برایمان مسئلت بفرما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه پسندیدنی است حضور در افقی که همه گمانهای دیروز ما را به امید فردایی که در پیش است؛ بر باد میدهد و میفرماید: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ»(فصلت/53) یعنی در آنچه هستید شما را کافی نیست، به زودی انواری در جان خودتان و در افقی که در پیش است، به سراغتان میآید تا معلوم شود او حق است، همانی که میخواستید و نمیدانستید که چگونه بود. حال تا آنجایی جلو میروید که مییابید او کافی است از آن جهت که از هر چیزی و در آینه هر مخلوقی به ظهور میآید. و البته باز «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ» و همچنان برایشان نوری از انوار الهی در پیش است زیرا که این جاده همچنان قابل ادامه دادن است در عین حضور در آن جاده، و باز هم باید متوجه حضوری شد که در پیش است. این است آن دین و دینداری که گمشده و جناب زردتشت به گفته نیچه از کوهستان آمده است تا ما را در این ظلمات دوران جدید متوجه آن کند. عرایضی نسبت به آیه مذکور در بحث «راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه» https://eitaa.com/soha_sima/3445 شد. باشد که باز «سَنُرِيهِمْ»، زیرا «آنقدر هست که بانگ جرسی میآید». راستی! اگر جناب حافظ بانگ جرس را نشنیده بود، چگونه از آن خبر میداد و این یعنی در همان جایی که هستی، باز همچنان در شدّت بیشتری «بودن» و «هست» خود را تجربه میکنید. این است باز دینداری و باز دینداری. موفق باشید
سلام استاد: فلسفه ولایت داشتن شوهر بر همسرش چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آیت الله سیستانی به صراحت هست که مرد، بر زن ولایت ندارد و این نظرِ دیگر فقها نیز هست، هرچند تصریح نکرده باشند. آری! زن و مرد نسبت به هم وظایفی دارند ولی هرکدام در دیگر امور در انتخاب خود، آزادند. موفق باشید
سلام عرض شد استاد: وقتتون بخیر باشه. بنده در این چند وقته از درس های مدرسه خسته شده ام و به دنبال علم ینفع می گردم که آن را در مباحث از قبیل مباحث شما و لمس کردن حقیقت و ارتباط با آن جستجو میکنم و همین باعث شده که دیگر انگیزه ایی به حفظ کردن و خواندن درس برای امتحان نداشته باشم و همین در نمراتم هم نیز تاثیر گذاشته است درس های مدرسه برای بنده بی معنا شده است ولی با این حال به دانستن و فهم آن به عنوان دانش علاقه دارم و نه به عنوان خواندن و امتحان دادن و نمره گرفتن و از محیط مدرسه نیز بنا بر دلایلی عمومی و اتفاقاتی که در اکثر مدارس در بین بچه ها می افتد و نبود سواد کافی در مورد مباحثی از جنس مباحث شما، آزار میبینم حال با این وجود آیا اگر در فضای حوزه قرار گیرم می توانم به علمی ینفع دست پیدا کرده و در محیطی که جنس اش از جنس مباحث شما و ارتباط با علوم و حقیقت و آدم هایی با تفکری از جنس تفکر خود آشنا شوم و به تکلیف خویش در این زمان عمل کرده ام و راه خوش عاقبت به خیری که حضرت آقا فرمودند خوب درس خواندن یکی از آنها است دست پیدا میکنم یا خیر؟ و آیا از طریق حوزه بهتر می شود در زمان آینده ای که من حضور خواهم داشت خدمت کرد یا از طریق درس های مدرسه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: دروس مدرسه کمک میکند تا ما در جهانی که در این زمانه در آن به سر میبریم حاضر شویم و جایگاه آن دروس از این جهت ارزش خود را دارد و باید جدّی گرفته شود ولی هرگز نباید نسبت به آن علوم محدود شد. میماند حضور در حوزه علمیه که آنهم جای خود دارد و بستگی به خود انسان دارد که اگر علاقهمند به آن علوم باشد، آنجا میدان حضوری است که ما را تا انس با معارف عالیه قرآنی جلو میبرد. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: در جلسه راز طلوع بشر جدید، فرمودید برای شناخت نبی باید به فهم تاریخی برسیم. ممکن است لطف بفرمایید و منظور خود را از فهم تاریخی و نسبت آن با شناخت نبی را بیان نمایید؟ همچنین در نسبت با آیه ۴۶ سوره حج که مطرح فرمودید، چگونه منکر نبوت با نظر به سرگذشت ملت های نابود شده صاحب قلبی میشود که با آن تعقل کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد بیشتر با دنبالکردن مباحث برایتان روشن میشود. زیرا مانند نور است که باید با حساسیت نسبت به آن، آن را احساس کرد نه آنکه بتوانید چیزی بیاموزیم تا برایمان معلوم شود بلکه در مسیر تذکراتی که مباحث پیش میآورد، آرامآرام متوجه حضوری اینچنینی در تاریخ خواهیم شد. موفق باشید
با سلام: روش تحصیلی و تربیتی دوران قدیم چگونه بوده که توانسته بوعلی سینا و فارابی و رازی و ملاصدرا و هزاران عالم دیگر را وارد جهان کند؟ آن روشمندی و آن شیوه چگونه بوده که چنین ظرفیت هایی را پدیدار کرده است؟ قطعا الان چنین چیزی در نظام آموزشی ما نیست، اگر کسی بخواهد به خواست خدا در همان فضا به صورت عملی قدم بردارد از کجا باید شروع کند و چکار کند؟ بنده خواستار راهکاری عملی میباشم اگر لطف بفرمایید. عرض خدا قوت دارم با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که اهل تفکر فرمودهاند نظام آموزشی موجود برای تربیت افرادی است که نهادهای موجود نظام مدرن را اداره کند و این غیر از نظامهای آموزشی است که برای تفکر شکل میگرفتند. حال این مائیم و آینده ای که باید افرادی تربیت شوند برای حضور در جهانی که انقلاب اسلامی به دنبال آن است که متأسفانه هنوز آن طور که شایسته است، شکل نگرفته. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد خیلی ها میگن زمان جنگ و دفاع مقدس یه عده باید میرفتن جنگ و یه عده باید میرفتن دنبال امور دیگر و اشکال نداشت. ولی بنده گاه کتب رهبری را میخوانم از جمله تفسیر سوره برائت تو اون تفسیری که رهبری از آیات دارن به این مضمون است که بعضی همین خیال خام رها کردن ولی این را دارند تا آخرعمر اگرعبادت کنن جای اون جهاد را نمیگیرد, و لذا با این حرف خود را بالا میدانند و حتی بچه هاشون و گاها همسران اونا در مناصب مختلف و هم در محیط های علمی با حقوق بالا سرکارن بودن و هستند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال آنهایی که با این انقلاب الهی برخوردی صادقانه کردند و بیشتر در فکر خدمت به مردم بودند؛ از زندگی بهره حقیقی بردند، و بقیه خود دانند. موفق باشید
سلام علیکم: با توجه به سرعت گرفتن حوادث در جهان و تضعیف سریع سیطره قدرت غربی آیا پس از این مرحله باید منتظر رو شدن و به صحنه جنگ آمدن اختلافات میان مذاهب و تفکرات مختلف اسلامی باشیم؟ به همان معنایی که در روایات داریم که در زمان ظهور کار حضرت سخت تر از زمان پیامبر صلی الله علیه وآله خواهد بود چرا که در زمان ظهور حضرت با کسانی رو به رو هستند که همگی ادعای فهم از اسلام دارند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! شرایط، بسیار شبیه همین شرایطی است که غزه در این زمانه «قسیم الجنة و النّار» شده است و ملاحظه میکنید که عدهای از متحجّرین نسبت به چنین صحنهای که تقابل حق و باطل است، یا بیتفاوتند و یا حق را به رژیم غاصب صهیونیستی میدهند. موفق باشید
سلام: خدا قوت و ممنون از سایت خوبتون. من خلاصه تفسیر المیزان سوره مائده رو میخوام پیدا نمیکنم میتونید راهنماییم کنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: سوره مائده به صورت خلاصه در نیامده ولی کتاب «خلاصة التفاسیر» از آقای عباس پورسیف در این مورد میتواند کمککننده باشد. موفق باشید
سلام استاد: خسته نباشید. ببخشید در کتاب ده نکته از معرفت نفس رسیدم به اینجا که بعضی ها با مرگ طبیعی میمیرند. یعنی وقتی به ابعاد انسانی رسید با اختیار خودش روحش از بدنش جدا میشه؟ بدون اینکه اجل حتمی طرف برسه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! به هر حال هرکس اجل مسمّایی دارد که وقتی آن اجل برسد، رحلت میکند حتی اگر از اولیای الهی باشد. ولی عدهای به جهت کوتاهیهایی که دارند گرفتار اجل زودرس میشوند. موفق باشید
سلام استاد: در دوران راهنمایی یک استادی داشتیم میفرمودند طبق یک نظریه نحو و صرف اگر حروف یک فعل به فعل دیگر یکی باشد ولو چیدمانشان پس و پیش باشد میتوانند هم معنا باشند! برایم جالب است «مقاومت » که مورد تاکید حضرت آیت الله خامنه ای مدظلهالعالی و «تقوی» مورد تاکید قرآن و حضرات ائمه اطهار معصومین علیهم السلام یک شباهت و اینهمانی عجیب و غریبی میانشان است، گویی تعریف تقوی با یک وجه ظاهر میشود و آن همان مقاومت است، امروزِ غزه که سلام و رضوان الهی نصيب شان باد، نماد و بقول حضرت عالی بینه، ظهور یافته قرآن است و خیر البریه! استاد با سخنان نورانیتان راهگشایی بیشتری بفرمایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه میدانم که به گفته مولوی شرایط، شرایطی است که باید گفت:
الله، الله زود بشتاب و بجو چونکه بحرِ رحمت است این، نیست جو
الله، الله چون به فضلت راه داد سر به خاک پای او باید نهاد
خود که را آمد چنین دولت به دست قطره را بحری تقاضاگر شده است
چون تقاضا میکند دریا تو را پس چه استادی و درماندی هَلا؟
آری! یقناً نسبتی که ما باید با میدانی پیدا کنیم که میدان مقاومت در مقابل استکبار است؛ در واقع تقوای خود را تجربه میکنیم و میچشیم به همان معنایی که: رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فرمودند: «أفضَلُ الجِهادُ كَلِمَةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائرٍ، أفضَلُ الجِهادِ كَلِمَةُ حُكمٍ عِندَ إمامٍ جائرٍ» و آنقدر این جبهه روشن است و حجت امروزین ما به حساب میآید که انسان حیران میگردد چه اندازه از این طریق مرزش با کفر روشن و جدا خواهد شد. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: از جناب میثم تمار نقل شده: «شبی از شبها مولای من امیرالمؤمنین علی (ع) با من به بیرون از کوفه آمد و در مسجدی که آنجا بود چهار رکعت نماز گزارد، بعد از سلام نماز و گفتن تسبیح عرضه داشت: خدایا! چگونه تو را بخوانم با آنکه نافرمانی تو را کردهام، و چگونه تو را نخوانم بعد از آنکه تو را شناخته و محبت تو در دلم جای گرفته است. دستی را به طرف تو دراز کردم که از گناه پُر است و چشمی که امیدوار (به بخشش و کرم) تو است... (دعایی طولانی کرد) سپس صدا را آهسته نمود و سر بر خاک نهاده سجده کرد و یکصد مرتبه گفت: العفو، العفو، آنگاه برخاست و بیرون رفت، من به دنبال حضرت به صحرا رفتم، حضرت خطّی برایم کشید و فرمود: مبادا از این خط بگذری! آنگاه خودش تنها رفت، شب تاریکی بود با خودم گفتم: تو مولای خود را رها کردی با آنکه او دشمنان بسیار دارد، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر او چه عذری خواهی داشت، به خدا که دنبالش خواهم رفت و مراقب او خواهم بود، گرچه از فرمان او سرپیچی کنم. به همین جهت، دنبال حضرت حرکت کردم، مقداری که آمدم دیدم حضرت سر را تا نصف بدن درون چاهی فرو برده و با چاه سخن میگوید و چاه نیز با حضرت سخن میگوید، که ناگاه حضرت متوجّه من شده فرمود: کیستی؟ گفتم: میثم. فرمود: آیا نگفتم از آن خط عبور نکنی؟ عرض کردم: ای مولای من! از دشمنان بر شما ترسیدم دلم آرام نگرفت فرمود: آیا از حرفهای من چیزی شنیدی؟ عرض کردم: نه، فرمود: ای میثم! در سینه عقدههایی است که وقتی سینهام از آن تنگ میشود با دست زمین را گود میکنم و اسرار خود را برای آن بازگو میکنم...» ۱. پرسش اول حقیر این است که از نظر حضرتعالی راز سر در چاه فرو بردن مولای متقیان سلام الله علیه چه بوده؟ ۲. پرسش دوم: با توجه به قسمت آخر همین روایت و روایت دیگری که از امام باقر سلام الله علیه نقل شده است که خطاب به یکی از پیروانشان نیز توصیه کردند که «هرگاه دلت به تنگ آمد، چالهای کنده و راز خود را درون آن بازگو کن»؛ آیا برای امثال ما هم در شرایط دلتنگی اگر چنین عملی انجام دهیم مفید است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. راز، همیشه راز است. آری! آنقدر هست که میفهمیم خبرهایی ناگفته در پیش است و اولیای الهی متوجه آن حضوری هستند که نهایت حضورها است. در این مورد عرایضی در جلسه ۲۶ «انقلاب اسلامی، وارستگی و انتظار» https://eitaa.com/matalebevijeh/15069 شد ۲. ظاهراً امروز آن چاهی که اولیای الهی در آن نجوا میکردند، گوشهایی شده که اتفاقاً ماورای سخنانی بس بلند و فاخر هستند. اینجا است که رهبر معظم انقلاب به حلقه های میانی و جهاد تبیین امید بستند. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: با توجه به اوضاع عالم غرب و جایگاه انقلاب اسلامی آیا صبر به معنای گذر زمان نمیتواند کمک دهنده به ما در مسیر حق باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! بخصوص که مسلّم اجر شهدا چیزی جز سربلندی و عظمت این انقلاب و این ایران نخواهد بود. موفق باشید
با سلام: قرآن میفرماید: «و الله اسماء الحسنی» (خدا دارای اسمای حسنی است پس خدا را به آن نامها بخوانید) شما در شرح سوره حمد امام خمینی فرمودید که الله اسم است. در حالیکه این آیه میگوید برای الله اسمهای نیکو است. نتیجه این که الله در اینجا ذات است نه اسم. لطفاً توضیح دهید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که در فراز «بسم الله الرّحمن الرّحیم» خودِ قرآن «الله» را به عنوان اسم مطرح کرده و حضرت امام بر همین مبنا بحث اسمبودنِ «الله» را به میان آوردند. آری! «الله» به عنوان اسمی که جامع جمیع صفات و اسماء است اینجا مدّ نظر است و در آیه سوره اعراف بحث در الله است به جلوه های مختلف اسماء. موفق باشید
سلام و رحمت خدمت استاد بزرگوار: میخواستم اگر امکانش هست نسبت یک طلبه با مقولهی هنر را تبیین بفرمایید. با توجه به اینکه هویت طلبه را دو شأن تعلیم و تبلیغ شکل میدهد و تبلیغ نیز آن هنگام اثرگذار خواهد بود که هنرمندانه باشد، این سوال هست که نسبت طلبه با هنر چگونه باید باشد؟ در چه قالبی؟ چه مقدار؟ تفاوتی که در نسبت طلبه با هنر هست با یک هنرمند چقدر و چگونه هست؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً بشر جدید نمیتواند خود را بدون هنر باور کند و لذا آخرین دین یعنی قرآن، با روحِ هنری خاصی کلام الهی را به ظهور آورده. از این جهت حکیمانه ولی شاعرانه سخن میگوید و با توجه به این امر باید تلاش کرد حقایق را از طریق هنر به ظهور آورد. حال چه در غالب شعر و یا هنرهایی که بشر امروز با آنها آشنا میباشد مانند فیلم آنطور که شما در شهید اهل قلم یعنی شهید آوینی ملاحظه کردید. موفق باشید
سلام استاد: درسته که اگه شهید نشم و مثل حضرت زینب بعد شهادت امام حسین خودم رو حاظر کنم این هم همون شهادت هست ولی من دلم میخواد که این بدنم هیچی ازش نمونه و تیکه تیکه بشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هم اکنون هم خودتان هستید و خودتان. بدن، ابزاری است که بالاخره از آنِ ما نیست. باید سعی کرد از طریق خودمان در عوالم معنوی، خود را حاضر و حاضرتر کرد در آن صورت، چه فرق میکند «زیر دریا خوش بُوَد یا روی او». موفق باشید
سلام مجدد خدمت استاد بزرگوارم: جواب شما را مطالعه فرموده و بسیار خرسند شدیم. الحمدالله با فردی واقعاً با بصیرت آشنا شدیم آن طور که از حرف شما برداشت کردم فرمودین که این طبیعت ما هست و بقول معروف ذاتی هست که در معرض امتحانات باشیم و این امتحانات ما را تبدیل به فولاد و استعداد های ما را شکوفا میکند و موجب رفتن ما به سوی خداوند که مقصد اصلی ماست میشود. نکته دیگری که برداشت کردم که بسیار جالب بود این بود که فرمودین اهداف ما اگر صحیح باشد در بدترین مواقع هم مشکلی وجود ندارد زیرا که هدف خداست و راه رسیدن به خداوند بسیار ساده است اما اگر اهداف دنیایی باشد و خداوند آن اهداف را به ما ندهد اشتباه از ماست که هدف را درست انتخاب نکردیم نه خداوند اشتباه فرموده است. نکته دیگری که برداشت کردم این بود که حرف های بنده تایید کردین و فرمودین که در دنیایی که الان بوجود اومده رنج و عذاب بسیار بیشتر و سخت تر است و قابل توجیه هم نیست این اتفاقات و رسوایی ها که می افتد و اختلاس ها و... اینها را کوبیدید و گفتین که قابل توجیه نیست اما اینها میتوانند برای ما پلی باشند بسوی آن معنای حقیقی که دنیا برای آن ساخته شده است که همون رسیدن به خداوند است که بالاتر از آن نیست و هدف خلقت ما همین بوده است و همین سه نکته تمام سوالات بنده را جواب داد و واقعاً بسیار زیبا بود و خداوند ان شاءلله شما را برای ما حفظ کند و بنده بسیار بسیار آرزومندم شما را ببینم اما سوال دیگری را محضرتان داشتم اگر در بعضی مواقع اهداف صحیح بوده یعنی اهداف کمک به خلق خدا باشد و این کمک به خلق باعث رسیدن ما به خداوند هم میشود و ما هم توکل کردیم و تمام تلاش خود را به کار گرفتیم و همه چیز تمام شده بود و موفقیت بسیار نزدیک بود اما یهویی کار از دست رفت و سپس شکست خوردیم این موضوع باعث ناراحتی شدید بنده شد در این حد که در عبادات دینی خود به مشکل برخوردم و مجبور شدم به واجبات کفایت کنم چرا این اتفاق افتاد هدف ما که صحیح بود تلاش ما صحیح بود؟ و هر چقدر مرور میکنم دلیل موجهی نمیبینم که چرا انجام نشد. قسم میخورم که به جز خدمت به خلق هدفی نداشته و میخواستم اوضاع شهرم را درست کنم و دست مردم رو بگیرم و افراد فقیر را سیراب کنم اما متأسفانه انجام نشد و خیلی غمگین هستم. دلیلش چیه؟ میتونید برام توجیهش کنید؟ میدونم که این موضوع در سیطره عرفان عملی و جزو اسرار اللهی هست و جز با رسیدن به شهود حل نمیشود ولی دوست داشتم جواب کلی داشته باشم که قلبم آروم بگیرد و خیلی ممنونم اگر بتوانید به من بصورت مختصر جواب بدهید اگر هم صلاح دانستید برای ما دعا کنید خدا شاهده اگر که به هدف خود برسیم هیچ کسی ضرری نمیبیند و اوضاع را اگر درست نکنم بهتر میکنم در اون حوزه که مشغول هستم و بسیار ممنونم که برای این بنده حقیر وقت میگذارید و جواب میدهید و از صمیم قلب قدردان شما هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مورد اخیری که میفرمایید برای بعضی از رفقای دیگر هم پیش آمده. بنده آن را نوعی شهادت میدانم که شهدای آن از نوع شماها هستند و مانند دیگر شهدا از این طریق، تاریخی به ظهور میآید که قربانیان آن مانند شهدا متذکر حضور انواع موانع تعالی بشریت هستند. مطمئن باشید از طریق قربانیانی همچون شما موانعی که بعضاً مشکلاتی برای این انقلاب ایجاد کرده است، برطرف خواهد شد. موفق باشید
سلام: انسان از لحاظ ژنتیکی شباهت بسیار بالایی با برخی جانوران دارد به طوری که گفته می شود بالای نود و نه درصد با شامپانزه مشابهت داریم این علاوه بر آنکه شاید می تواند موید خوبی برای تکامل باشد حقیقتی را نیز هویدا می کند که اینکه روح انسانی در کالبدی دمیده شود یا روح حیوانی بستگی به درصد ناچیز و میلی متری ژن ها دارد حال با توجه به توانمندی دانشمندان برای اصلاح ژنتیکی و ای بسا خلق موجوداتی توانمند تر از انسان کنونی حال ترا انسان بنامیم یا ابر انسان یا اصلا موجودی بسیار هوشمند باشد که در قالب انسان نگنجد این سوال را پیش می آورد که آیا آن موجودات دارای روحی مشابه انسان کنونی خواهند بود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در امکانِ ذاتی انسان است و زمینههایی که در آن هست و لذا تغییراتی که میفرمایید در دل همین امکانِ ذاتی انجام میگیرد و نه بیش از آن. موفق باشید
با سلام: در تفسیر سوره واقعه درمبحث حوری بهشتی می فرمایید که: حوری تجلی همه اسما الهی است. من نتیجه میگیریم که منظور شما اینست که حوری مظهر اسم جامع الله است. اگر سخنان بالا درست است دو سوال برای من پیش می آید: اول: امام زمان (عج) الان مظهریت اسم الله را در چه چیزی رویت می کند؟ دوم: اهل تسنن میگویند که خدا روز قیامت به صورت یک انسان دیده میشود. حال آیا میتوان گفت که این حوری همان خدای مد نظر اهل تسنن است؟ لطفاً در صورت امکان که هر دو سوال پاسخ واضح بدهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اولیای الهی در هر چیزی نور الله را میدیدند. عمده آن است که متوجه باشیم: «دیده آن باید که باشد شهشناس / تا شناسد شاه را در هر لباس» ۲. مسلّماً ذات الله قابل رؤیت نیست. موفق باشید
سلام و احترام: با آرزوی توفیق. چندگانگی و اختلاف مواضع در فضای ابهام آلود کنونی را چگونه تحلیل می کنید؟ چطور دستگاه وزارت خارجه و آقای عراقچی مرتب می گویند به شدت آسیب دیده ایم در حالی که خود رهبری فرمودند آسیب جزیی دیدیم؟ چطور مواضع مراجع شریف و قاطبه مردم دیندار در تهدید ترامپ و آرمان اساسی انقلاب مبنی بر نابودی اسرائیل از صفحه روزگار را به تندروی نسبت می دهند؟ چطور در مصاحبه با فاکس نیوز منفعلانه و نه از موضع قدرت پیشنهاد مذاکره با آمریکا را مطرح می کنند؟! مگر خود رهبری بارها نفرمودند باید صدای واحدی از حکومت و مردم به گوش جهانیان مخصوصاً آمریکای جنایتکار و ایادی پلیدش برسد؟! نه، دیگر نمیتوان توجیه کرد که دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی با رهبر هماهنگ است و از این حرفها. یک جای کار می لنگد. دلم برای امت حزب الله بیشتر از همه می سوزد که در میانه اخبار و تحلیل های گوناگون، موضع گیری های ضد و نقیض و در نبود میان دار و علمدار، مدام از این سو به آن سو کشیده می شود و می ماند با این همه نامردی روزگار چه کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با اینکه انتظار از دولت، انتظاری است که قاطعیت نظام در مقابل جبهۀ استکبار را بیش از این بنمایاند؛ ولی حقیقتاً صحبت با مردم جهان از طریق رسانهها باید طوری باشد که فضا، به نفع رسانههای جهان استکباری تمام نشود که ایران را به عنوان یک کشور تروریستی مطرح کردهاند و اینجاست که باید جایگاه آن نوع مصاحبهها را درک کرد. موفق باشید
