با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی با توجه به آیه مبارکه نحن " قدرنا بینکم الموت و ما نحن بمسبوقین " اصطلاح مرگ زود رس که در پاسخ ها به سوالات بکار می برید را درک نمی کنم . شاید از نظر ما نسبت به متوسط عمر در این زمانه فردی زود بمیرد یا به به اصطلاح جوانمرگ شود ولی واقعا این مرگ مقدر او بوده . پس آیا بهتر نیست اصطلاح مرگ زود رس را بکار نبریم ؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که آیه مذکور متذکر این امر است که کسی نمیتواند آن مرگی را که از طریق خداوند تقدیر شده است، جلو و یا عقب بیندازد. ولی بحث در تقدیر الهی است که آیا مثلاً اگر کسی ترک صله رحم کرد، تقدیر الهی را که مرگِ زودرس است میتواند تغییر دهد؟ حال با هر واژهای که بخواهیم به کار ببریم مهم نیست، مهم آن است که متوجه باشیم بعضی از اعمال موجب کوتاهی عمر میشود. موفق باشید
سلام: آیا گناهان فراموش شده توبه واستغفار لازم دارد؟ چگونه است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر که به یادمان آمد بالاخره باید با توبه و یا جبران خسارتی که مثلاً به کسی وارد کردهایم جبران کنیم، ولی نباید در عبادات خود به گفته جناب خواجه عبدالله انصاری همواره گناهان را مدّ نظر آوریم و از رحمت وغفران حضرت ربّ العالمین غفلت داشته باشیم. موفق باشید
سلام علیکم: آیا عروسی قاسم در کربلا حقیقت دارد و متن نامه امام حسن برای قاسم چه بود؟ سفارش امام به داماد کردن قاسم بود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به احتمال زیاد اصل قضیه همچنان که بعضی از بزرگان فرمودهاند بیشتر ساختگی است. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوار: کسی که صوت های شما رو دنبال می کند شاگرد شما محسوب میشود در نزد خداوند منان؟ سوال دیگرم اینکه جناب علامه حسن زاده آملی رحمت الله علیه فرمودند خدایا همه از تو چیزی خواهند حسن از تو میخواهد که چیز نخواهم، این چگونه با ادعونی استجب لکم جمع میشود؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور استاد، دنیاخواستن است و آنچه که در آیه فوق مطرح است متذکر آن است که او را بخوانیم که در نیایشهایمان او را با نظر رحمتش مدّ نظر قرار میدهیم. موفق باشید
با سلام خدمت استاد: ما گروهی از بانوان هستیم که سیر مطالعاتی رو از جوان وانتخاب بزرگ و چه نیاز به نبی و آشتی با خدا و ده نکته از معرفت و معاد و سلوک ذیل شخصیت امام و تفسیر جاثیه و... شروع کردیم و داریم ادامه میدیم، تعدادی از همسران ما که بازنشسته فرهنگی و نظامی هستن میخوان این سیر رو شروع کنن، ترتیب سیر مطالعاتی آنها هم همین باشد یا تغییراتی نیاز است با توجه به سن و تحصیلات و شرایط روز جامعه، ممنون از پاسخگویی شما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید همان سیری که انتخاب کردهاید برای آن عزیزان نیز خوب باشد. در عین حال اگر بتوانید و بتوانند در جریان مباحث قرآنی روزهای شنبه باشید؛ خوب است بخصوص که آن جلسات به اصطلاح، برخط میباشد. موفق باشید
با سلام و احترام: با عنایت به «و کذلک شیعتنا فازوا...» حدیث شریف کساء، ۱. چنانچه فرد به درجهی شیعه نائل شود در دنیا و آخرت اهل سعادت و نجات است؟ آیا این استدلال برای این درجه درست است که: فرد مومن پس از تلاش و توکل به مرحله ای میرسد که جذبهی حضرات معصومین متوجه اش میشود و به علت شدت جذبه ایشان به فوز نائل میگردد؟ ۲. اگر جواب آری است چگونه میتوان این رتبه را تشخیص داد؟ ۳. با توجه به آیات شریف قرآن آیا جز مقربین است که حسابش در گروی اعمالش نیست؟ «کل نفس به ما کسبت رهینه» با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چرا که نه! در این مورد خوب است به https://eitaa.com/matalebevijeh/18568 رجوع شود. ۲. با توجه به نسبتی که در وجه انسانیمان با انسان کامل پیش میآید، راه برای رسیدن به آن رتبه گشوده میشود به همان معنایی که در صوت مذکور مطرح شد. ۳. همینطور است که میفرمایید. با حضور در قرب الهی عملاً انسان به ارادۀ الهی عمل میکند امری که در حدیث قرب نوافل متذکر آن هست. موفق باشید
سلام استاد: چند سال قبل در محفلی دانشگاهی در جلسات محرم، استاد پناهیان حدیث «ان العبد اذا اختاره الله ... » را بیان فرمودند و بر ولی فقیه تطبیق دادند و بحث مفصلی کردند که ولی فقیه هم اختیار شده است و آن اثرات را از جانب خداوند میگیرد، در آن جلسه که بنده حاضر بودم یکی از فضلا با ایشان مباحثه ای کردند که این حدیث به فلان دلایل تطبیق بر معصوم دارد فقط، شب بعد آقای پناهیان روی منبر عذرخواهی کردند و اشتباه خود را پذیرفتند و اصلاح کردند، به نظرتان چرا امثال ایشان هم در برابر تحجر و اخباری گری شکست میخورند اما متفکرانی چون شما اینگونه از این موانع عبور کرده و سربلند میشوید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید به اندازه کافی در این مورد بحث شد بخصوص با طرح نکتهای که در جوامع رواییِ ما مطرح است تحت عنوان: «علینا بالقاءالاصول و علیکم بالتفریع» به آن معنا که ما باید در برخورد با روایات اولیای معصوم مبنا و اصولی را بیابیم و آن را تعمیم دهیم. و به همین جهت برای بنده جای تعجب است که چه جریانی باید در میان باشد که نمیتواند این نکته را برتابد که وقتی حضرت رضا «علیهالسلام» میفرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ الله - عَزَّ وَ جَلَّ - لِأُمُورِ عباده، شَرَحَ صَدْرَهُ لِذلِكَ، وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ، وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً.» هرگاه خداوند، بنده اى را براى امور بندگانش برگزيند، براى اين كار سينه اش را گشاده گرداند و چشمه هاى حكمت به دل او سپارد و علم را به كمال بر او الهام كند و از اين پس ديگر در پاسخى درمانده نگردد و در (تشخيص) صواب، سرگشته نشود. نمیتواند در جای خود و با حفظ مراتب؛ آن را برای شخصیتهایی همچون حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» و رهبر معظم انقلاب تعمیم دهند! آیا حکایت این روایت، حکایت اعتماد به سخن و پیشنهادات کسانی نیست که خداوند «لِأُمُورِ عباده» برای اصلاح امور بندگانش انتخاب کرده؟ آیا به عظمت بصیرت رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیرشان در جریان سوریه؛ نبایداعتماد کرد؟ آیا به این سخن حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» که سالها قبل فرمودند؛ نباید اعتماد کرد؟ که میگویند: « مكرر اين مسئله ذكر شده است كه اسرائيل قناعت نمىكند به آنجايى كه هست؛ قدم قدم پيش مىرود و هر قدمى كه رفت، هى مىگويد ما كارى نداريم، همين است، فردا قدم بالاترى برمىدارد؛ امروز لبنان است، فردا - خداى نخواسته- سوريه، پس فردا عراق است و همينطور.» (صحیفه امام؛ ج16؛ ص461 ). آیا این همان معنای «شَرَحَ لِذلِكَ صَدرَهُ ، وأودَعَ قَلبَهُ يَنابيعَ الحِكمَةِ ، وألهَمَهُ العِلمَ إلهامًا ، فَلَم يَعيَ بَعدَهُ بِجَوابٍ» براى اين كار سينه اش را گشاده گرداند و چشمه هاى حكمت به دل او سپارد و علم را به كمال بر او الهام كند و از اين پس ديگر در پاسخى درمانده نگردد و در (تشخيص) صواب، سرگشته نشود. امری که مکرراً ما در حضرت امام و رهبر معظم انقلاب مییابیم. اینجا است که انسان تأسف میخورد از کسانی که ادعای تفکر در دین دارند و تا این اندازه در ظاهر متوقفاند و چه توهینها که در نوشتههایشان اعمال کردند که ما از طرح آنها در قسمت سؤال و جوابها إبا کردیم. چگونه میتوان با چنین افرادی به تمدن نوین اسلامی اندیشید که کوچکترین تفکر تاریخی در روایات ما ندارند؟! موفق باشید
۱. تفاوت جوانی و پیری در طی طریق و سلوک در چیست؟ پیری چه نکته ای دارد که اگر در اوان جوانی بپردازش در نیامده باشی در پیری نمیتوانی؟ حال آنکه در پیری امیال از بین رفته و پرواز بیشتر است؟ اگر نیز در پیری هیچ ملکاتی شکل نمیگیرد، پس تعلق نفس به بدن برای چیست در صورتی که رشدی حاصل نمی شود؟ در ایام جوانی باید چه کرد؟ خود را از حالت یکنواختی در آوردن برای شناختن واقعیت نفس؟ همچون زمان جنگ؟ ۲. در کتاب خون دلی که لعل شد، امام خامنه ای میفرماید که من کتاب ترجمه کردم بخاطر تنگ دستی! چگونه با ایمان قابل جمع است؟ ۳. بنده یکبار از محضرتان سوال کردم که چرا هرکس در یک موقعیت اجتماعیست و چرا شما کارهای اجرائی را کنار گذاشته اید، فرمودید احساس حضور انسان در نزد خود و درک هویت روحانی که جان خود احساس کند بیانگر خوب بودن جایگاه انسان است، این نشان از وسعت صدر انسان هاست که هرچه بیشتر باشند بیشتر در صحنه اند؟ ۳. یادم است فرمودید در ایامی که صرفا مشغول تحصیل بودید، روزانه ۱۸ ساعت مطالعه میکردید و نیز خاطره معروفتان راجع به ازدواج و مطالعه تا آخرین لحظه... چگونه برنامه ریزی میکردید؟ آیا الان برای بنده رسیدگی به مستحبات، در کمترین مقدار یا بیشتر، نیاز است؟ چگونه تمام ما یحتاج روزانه را مدیریت میکردید و تا اینقدر مطالعه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. انسان در سن پیری بیشتر با ملکات خود زندگی میکند و نوعی پختگی پیش میآید همراه با تجدید نظر و توجه بیشتر به معارف عالیه الهی. ۲. آری! چنانچه در سوره فجر ملاحظه میکنید تقدیر معیشت، نوعی امتحان است و این غیر از آن فقری است که موجب خواری میگردد. میفرماید: «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ* وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ». ۳. تفاوت انسانها در صحنه تاریخ بودن است 4- مهم توجه به شرایط و امکانات میباشد. موفق باشید
اگر به سان عزیزانی که اشکالات صحیحی مطرح کردند و مستحق منشور روحانیتشان کردید به بنده مار خوش خط و خال حوزه لقب داده نشود چند نکته پیرامون سوال و جواب ۳۹۰۹۲ عرض میکنم: در مقدمات استدلال اشکالاتی موجود است، از جمله: فرمودند «معلومات ما چیزی جز علم ما نیست» که می خواستند به نتیجه برسند که علم خدا چیزی جز معلومات او نیست، که نتیجه بگیرند علم خدا = نور، معلوماتِ خدا (وجود) = نور، عالم (خدا) = نور، پس نتیجتاً علم و عالم و معلوم یکیست که نور است و خداست. اما اشکال اول اینست که علم الله فقط به معلومات نیست. به همان معنا که حضرت رضا علیه السلام علم بلامعلوم را مطرح فرمودند که در ادامه تفصیل خواهم داد. اما همانگونه که قبلاً متذکر شده بودم وقتی شرط فهم قرآن و حدیث، فلان علم یا قاعده ی غیر عقلِ مشترک بشری و غیر منتج و غیر اختلافی از همان قرآن و حدیث معرفی گردد، متعلم با همان قواعدِ مشکوک، قرآن و حدیث را میبیند و ذوق میکند که عجب! من به همان قاعده رسیدم، در صورتی که قرآن را با فرض همان قاعده خوانده و مدام دور میزند. در مبنای حكمت متعاليه ی مرحوم صدرا، حقيقت علم همان حقيقت وجود است. ملاصدرا، در باب علم قبل از ايجاد خداوند، به نظریه «علم حضوری اجمالی در عين كشف تفصيلی» قائل است، كه بر قاعده «بسيط الحقيقه كـلّ الاشـياء و ليس بشیء منها» مبتنی است. اين قاعده، بر اصالت وجود، تشكيك وجود، و اشتمال علت بر كمالات معلول مبتنی اسـت؛ و دو بخش دارد: يكي بسيط بودن خدا، و ديگري كلّ الاشياء بودن او. ملاصدرا با تمثیلی از آينه و ذات مطلب را توضیح میدهد، در این تمثيل، قاعده بسيط الحقيقه جاری است. در واقع، وی با نفی حلول و اتّحاد وجودی صور با آينه و همچنين نفی وجود مستقل آنها، بساطت وجودی آينه را اثبات میکند؛ و سپس با توضيح تحقّق صور در آينه، به اين نحو كه وجود آينه حاكی از وجود بالغير این اشياء در خارج است، علم اجمالی در عين كشف تفصيلي حقّ را وضوح بخشيده است. علم الهی متعلَّق و معلومی دارد، كـه البته بنـا بـر قاعـده اتّحاد عاقل و معقول، متّحد با ذات الهی است. در نتيجه، اضافه ای هست ولی از نـوع اضافاتی كه متأخر از ذات هسـتند، نيست. و اما نظریه ای که مکرراً در کلمات معصومین آمده و آیت الله جوادی میفرمودند هنوز کل فلسفه ی اسلامی و حوزه ها نتوانستند به کنهش برسند که این عبارت به چه معناست (به خلاف استادنماهایی که هر چیزی خلاف صدرا رحمه الله را به دیوار کوبیده و ضد انقلابی تفسیرش میکنند و از نوصدرایی بزرگی چون علامه جوادی هم داغتر شده اند) : امام رضا (ع)، در جلسه مناظره با سليمان، در مورد توحيد بـه اين موارد اشاره كرده اند: «اراده و علم مثل هم نيستند؛ زيرا نفی در معلوم، نفی در علم نيست، اما نفی مراد، نفی اراده است؛ چون اگر شیء اراده نشود، موجود نشود و لكن ممكن اسـت علم ثابت باشد و معلوم نباشد، مانند بصر... چرا كه بنّا، به بنّايی عالم است؛ اگرچه بنايی درست نكرده باشد! پس ميتواند مرد دارای صنعتی باشد؛ اگر چه هيچ آن صنعت را به جا نياورده باشد. سپس برای توضيح مقصود ـ اينكه علم محتاج بـه معلوم نيست ـ از سليمان ميپرسد: آيا خدا ميداند كه يكتاست و شيئی با او نيسـت؟ سليمان گفت: ميداند. حضرت فرمود: آيا اين اثبات شیء است با او؟ سليمان چون محكوم شد، از سخن خود برگشت و گفت: خدا نميداند كه يكتاست و چيزي بـا او نيست! حضرت فرمود: آيا تو ميداني؟ گفت: بلي. حضرت فرمود: پس از خدا داناتري؟! سليمان گفت: اين امر (علم بدون معلوم) محال است. حضرت فرمود: آيا نزد تو علم به اينكه واحد است و شيئی با او نيست و سميع و بصير و عليم اسـت، محال است؟ سليمان گفت: آري، محال است. حضرت فرمود: پس چگونه خدا خبر داده است كه يكتا و حی و سميع و بصير و عليم است؟ سـليمان ديگر از جـواب عاجز شد.» اجمالا میتوان چند اشکال به نظریه صدرا رحمه الله وارد دانست: از قاعده بسيط الحقيقه، علم به ماهيات بما هو ماهيات استفاده نميشود؛ علم به ممتنعات اعدام، و از قبيل شريك خدا، و نيز علم به اشياء يا نظام آفرينش در كيفيتی متفاوت از نظام فعلی آنها نيز معطوف به همـين بحـث اسـت؛ چـون فلاسفه، بنا بر قاعدة «الواحد» معتقد به نظام واحد أتم و أحسن هستند. اشکال دیگر اینست که ملاصدرا، در بيان «علم اجمالی در عين كشف تفصيلی»، معنای مـورد نظر از اجمال و تفصيل را چنين توضيح داده كه علم به ماهيات مجرّد متّحد با ذات يا همان نظام شريف ربانی، عبارت است از علم اجمالی؛ و علم به موجودات خارجی و عينی (علـم پس از ايجاد) علم تفصيلی است كه اين دو، در خدا به يک وجود واحد موجودند. چون علم عبارت است از وجود محض، پس علم خدا قبل از ايجاد، اجمالی و در عـين كشف تفصيلی است. مشكل اين است كه اگر اين دو نظام، دو نحوه وجود دارند، پس علم به هریک هم جداست؛ يعنی در يـك مرتبه علـم اجمالی است و در يك مرتبه تفصيلی است. اگر هم نظام شريف ربانی همان موجود عينی است، علم اجمالی تفصـيلی معنا ندارد؛ بلكه هرچه هست، علم تفصيلی است. در حالی كه فلاسفه ميگويند: قبل از خلقت، چون معلومی نيست، علم به نحو اجمالی است؛ و علم تفصيلی به وجود خارجی تعلّق ميگيرد. به همين دليل، در حلّ معماي علم الهی قبل از خلقت، صعوبت و سختی عجیبی به وجود آمده است. اشکال بعدی اینست که خداوند در علم به ذات، هم عالم است و هم معلوم؛ لذا در علم قبل از ايجاد بيان ميكند كه علم به ذات، سبب علم به ماسوا است. حال آنكه محال است خداى تعالى معلوم واقع شود، اگر چه عالم خود او باشد؛ زيرا ظهور ذاتى خداوند سبحان شدت نامتناهى دارد، پس اينكه علم خداى تعالى به خودش، علم به جميـع ماسواست، معنايى ندارد؛ زيرا اين، وابسته و منوط است به اينكه همه اشياء در ذات خداى تعالى منطوى و جمع شده باشند؛ در صورتى كه اين مطلب، بر خلاف مذهب امامان (ع) اسـت؛ به اين دليل كه بينونت بين خداى تعالى و ماسوا، بينونت و جدايى صـفتى اسـت، نه بينونت عزلى و مكانى و تعينى و اشکالات دیگری که هنوز حل نشده
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه طرح این نوع مباحث در جای خود شیرین است که البته عنایت دارید جای این مباحث در چنین محدودهای که سایت برای سؤال و جوابها گذاشته است؛ نیست. مطمئن باشید اگر در جای خود بحث شود به این سخن رهبر معظم انقلاب خواهید رسید که میفرمایند: «فلسفه در اسلوب و محتواي صدرايي، جاي خالي خويش را در انديشه انسان اين روزگار ميجويد و سرانجام خواهد يافت». و نیز عرایضی تحت عنوان «راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه» در 16 جلسه در این مورد شده است https://lobolmizan.ir/sound/1398?mark=%D8%B1%D8%A7%D8%B2%20%D8%B7%D9%84%D9%88%D8%B9 . موفق باشید
سرودهای در مورد این ایام فاطمی خدمت شما: «تا که در میبینی یا دیوار بر من گریه کن / یا علی! در کوچه، در بازار بر من گریه کن» «ای علی جان کمکم از این شهر باید پر کشید / میروم از خانهات؛ بسیار بر من گریه کن» «ذوالفقارت لرزه بر کاخ ستم انداختست / گرچه هستی حیدر کرّار، بر من گریه کن» «باورش سخت است این رفتن ولی جانِ علی / تا رسد هنگامهی دیدار بر من گریه کن» «گاه با نقلِ کساء از فاطمه، آرام شو / گاه با «الجار ثمّ الدّار» بر من گریه کن» «میخ و پهلو یک مراعات نظیر نادر است / لفظ پهلو دیدی و مسمار بر من گریه کن» «ابر باش امّا زمان نیّت باریدنت / جای باریدن به گندمزار بر من گریه کن» «گریههایت را کسی جز چاه خویشاوند نیست / جان زهرایت بیا بر یار، بر من گریه کن» «جز تبسّمهای تو آرامشی هرچند نیست / خواهشی دارم بیا اینبار بر من گریه کن»
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر گریۀ حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» و اعتراض آن حضرت در دل آن اشکها، حکایت نگرانی بزرگی است که آن حضرت داشتند؛ که به حجابرفتنِ تاریخی بود که با اسلام گشوده شده بود، باید در فهم آن نگرانی متوجه به حاشیهرفتن توحید بود به آن صورتی که مولایمان علی «علیهالسلام» از آن برخوردار بودند و این فهم توحیدی که میتوانست همۀ جامعه را فرا گیرد و جهان اسلام به افقی بلند نایل گردد؛ به حاشیه رفت و این است راز نگرانی مقدس زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها». و اخیراً در این رابطه عرایضی تحت عنوان «زهرای مرضیه و توجه به ظرفیت تاریخی که با اسلام گشوده شد»عنوان گردید. https://eitaa.com/matalebevijeh/18193. موفق باشید
سلام علیکم: لطفا منابع مطالعاتی در زمینه مطالعات انقلاب اسلامی با محوریت زن وخانواده معرفی فرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد حضور ذهن ندارم. پیشنهاد میشود به کانالهای «راه سوم» https://eitaa.com/rahesevvomو «بشنو از زن» https://eitaa.com/ziafat_andishe رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم: آنچه در قسمت دوم پاسخ به سوال ۳۸۸۹۰ مطرح کرده اید دور است، مسأله اینست که تفقه چیست، فهم عقلانی و صحیح دین، بعد شخصی که میگوید تفقه چگونه است و نظرات متضاد دو فقیه کدام یک صحیح است، شما باز نوع خاصی از خروجی یکی از فقیهان را معیار پیدا کردن فقیه اکمل معرفی کنید، دور است، علت عدم حل شدن بحث های میان هواداران عرفان ابن عربی به عنوان کاملترین عرفان پس از وحی با مخالفان نیز همین نوع پاسخ هایی ست که داده میشود و وقتی اعتراض شود آنان را ضد انقلاب و ضد خرد و ضد خویش و ضد تدبر برچسب میزنید و شاکی هستید که چرا آن ها قائل به ولی الله و غیور بودن ابلیس را تکفیر میکنند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هرحال میدانید که این نوع مباحث عرض عریضی دارد که در دل چنین فضایی نمیتوان به این امور ورود کرد. موفق باشید
سلام استاد عزیز: متن زیر چقدرش صحیح است؟: علت سجده نکردن شیطان به آدم بخاطر این بود که متوقع ظهور مقام نورانیت اهل بیت در جنیان بوده است و منظورش از اینکه ما از آتشیم و آنها از گل اشاره به این موضوع بوده است که ما از لحاظ ساختاری و جنسی لایق تر بودیم برای تجلی این نور در خودمان، جنیان هم اختیار دارند و هم در عالم طبیعت بسر میبرند از جن باید نبی و ولی انتخاب میشد و آدمیان از آنها تبعیت میکردند نه برعکس و کبرش هم برای این درخواست بوده است. و بهترین راه انحراف بنی آدم هم در این میبیند که از مقام نورانیت اهل بیت دورمان کند تا نشان دهد بنی آدم قدر این مقام را نداشتند و لایق ارتباط با این مقام نبوده اند و نعوذبالله خداوند اشتباه کرد این مقام را در ساحت آدم تجلی کرد. و اینگونه بنی آدمیان را بدرد خودش یعنی نداشتن هیچگونه ارتباطی با مقام نورانیت اهل بیت دچار کند و در شبیه ترین حالت و اشتراک با شیطان که تهی بودن از این ارتباط است دچار شویم. بنی آدم بفهمیم چه گنجی خداوند به ما عطا کرده «ظرفیت پذیرش ارتباط با این نور» که این نور فقط و فقط تنها شرط فرودش طهارت است پس باید صیقل دهیم خویشتن را تا مهیا شویم برای دریافت این ارتباط و علت اینکه شیعه گرداگرد ۱۴ معصوم میگردد این امر است که این عزیزان ظرف وجود و عمر مبارکشان سراسر و یکپارچه لبریز از ارتباط با این مقام بوده است و ما بوسیله تبعیت و محبت به این عزیزان میخواهیم شبیه ترین شویم به آنها که این بالاترین درجه بفعلیت رساندن بالقوه گیمان است و باید توسل واقعی پیدا کنیم به ائمه برای همجواری به این مقام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ما با اُنس با اولیای معصوم، انسانیت خود را وسعت میدهیم و بر هویت قدسی خود میافزائیم. ولی آن مقدماتی که فرمودید با آیات قرآن، چندان منطبق نیست. پیشنهاد میشود کتاب «هدف حیات زمینی آدم» که روی سایت هست، مطالعه شود. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: چه موقع فرج برای پیامبران پیش آمد؟ و چه مسيري طی شده تابه فرج برسند در مورد حضرت نوح و موسی؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مواردی نیست که امثال بنده چیزی از آن بدانم. موفق باشید
سلام استاد خسته نباشید: در زمینه توسل و اینکه این اشکال ذهنی هستش ممنون میشم کمکم کنید. اول اینکه در آیات سوره بقره آیه ۲۸ و ۲۹ و ۳۰ میفرماید من میخواهم در زمین خلیفه قرار دهم و.... یعنی امتحان آزمایش مدار انسانیت هستش و حتی روایات مربوط به عالم ذر مشاهده میشود خداوند اصحاب یمین و اصحاب شمال رو مدار امتحان قرار میدهد و حتی شیطان توحید رو قبول داشت اما خلافت انسان نپذیرفت و اینکه من تحقیق کردم انسانیت مدار دین اسلام هستش یعنی در روایات هستش حتی نماز و حتی اعمال عبادی ما بر اساس توسلات اهل بیت سنجیده میشه و سوال من این هستش چطور این موضوع رو با اومانیسم اشتباه نگیریم یعنی وجه تمایز این مکتب فکری با دین اسلام در زمینه انسانیست جیست؟ و اینکه اگر انسانیت انقدر مهم هستش ارتباط با خدا چه میشود؟ و اینکه در اعمال عبادی اصل رو توسل بزارم یعنی تمرکز روی اینکه توسلات بیشتری داشته باشم یا اینکه مد نظرم تقرب به خدا باشد؟ شاید مطالعه کتب غربی این مقدار سردرگمم کرده و شاید به دلیل شباهت نمیتونم از نظر ذهنی تمایز قایل بشم منظور این هستش که عبادات و راز نیاز با خدا منو جلو میبرد یا اینکه توسلات ؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث انسانیت به عنوان ذاتی که عین ربط به خداوند است ما را متوجه نسبت عبودیت ما با خداوند میکند. اخیراً عرایضی طی دو جلسه تحت عنوان «آخرین پیامبر و حضور در انسانیت قدسی» https://eitaa.com/matalebevijeh/17578و https://eitaa.com/matalebevijeh/17632 شده است ان شاءالله که بتواند در این رابطه راهگشا باشد. موفق باشید
سلام علیکم: در بحث تغسیر سوره حمد امام خمینی (ره) به نتایج زیر رسیدم: حس من در جهان کثرت میبیند. عقل من وحدت میبیند. من باید بر اساس عقل خودم نگاه کنم. تا کمکم وحدتی را که عقلم قبول کرده است، تبدیل به باور دلم شود. آیا درست فهمیدم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همینطور است. ۲. هر وقت علمی واقعی و نه اعتباری باشد به نور اسم علیم است. ۳. مگر میتوان به ذات، نگاه کرد؟! در این موارد خوب است به کتاب شریف «چهل حدیث» حضرت امام خمینی بخصوص حدیث ۱۲ توجه شود. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: چگونه میتوان انسانی را که تمام ویژگیهای یک انسان منافق در درون او است را شناخت؟ و چگونه میتوان او را به دیگران معرفی کرد تا مردم ارتباطشان را با این فرد قطع کنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما را چه به این حرفها. ماییم و وظیفه حمل بر صحت نسبت به گفتار و رفتار افراد. حتی اگر خلافی واقع شد در همان حدّ تذکر میدهیم. مهم سبک و سلوکی است که حضرت امام خمینی و رهبر معظم انقلاب پیش آوردند تا هر آن کس را که روحانیت لازم در او نبود، خود به خود به حاشیه میرود چه طلحه و زبیر باشند و چه رزمندگان دیروز که امروز اهل رانت و آقازاده بازی شدهاند. «از همه محرومتر خفاش بود / که عدوی آفتابِ فاش بود». خوشا به حال شهدا، خوشا به حال مادران شهدا که از مسیر فرزندانشان جدا نشدند. و بدا به حال سیاستزدگان که گمان کردند این نظام الهی جایگاه چپاول اموال ملت است!! اینان خود به خود رسوا و رسواترند. مهم سبک و سلوک ما میباشد. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: چه کنیم همانگونه که پیر هستیم پیریمان را ببینیم و جوانی کنار نگذاریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه بیشتر به سیره اولیای الهی نظر کنیم و خود را در شخصیت آنها حاضر نماییم؛ بیشتر در آنچه بنا دارید حاضر شوید، حاضر خواهید شد. رجوع به جزوه «رجوع به هویت شیعه در تاریخ اسلام» https://lobolmizan.ir/leaflet/360?mark=%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AA جهت شروع کار خوب است و سپس به کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» مربوط به سخنرانیهای رهبر معظم انقلاب بپردازید. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: عرض ادب محضر استاد عزیز. به لطف خدا حقیر از سال ۸۸ با قرآن آشنا شدم و شروع کردم به انس و تلاوت قرآن. خب قبلش دانشجو بودم و مغازه ای هم داشتم و متاهل شدم. با آنکه از آیات چیزی هم نمیفهمیدم ولی خیلی حال و هوای طلبگی در بنده زنده شده بود و گفتگوهای با شما و شنیدن حرفای شما هم خیلی در حقیر موثر بود، طوری که سال ۹۰ همه کار و دانشگاه رو رها کردم و طلبه شدم. جوری عاشق قرآن بودم که فکر میکردم در حوزه همه چیز خوانده میشود برای قرآن و آنجا تمام طلاب دور هم هستند و شبانه روز قرآن میخوانند و خلاصه وقتی با حوزه با تمام زیباییهایش روبرو شدم، دیدم که نه، انگار فضا متفاوت است از آنچه در سر میپروراندم! ولی باز همان قرآن بود که انگار نسبت من را با حوزه نگه میداشت و چندین سال است که با استماع قرآن زنده ام. درسها را که رغبتی خاص ندارم و البته بعضی از کتابهای شما و برخی اساتید رو خیلی دوست دارم مطالعه کنم ولی تا حدی گاهی ورود پیدا میکنم ولی نمیتونم به جایی برسونمشون! البته جدیدا یه مقداری حال و هوای مطالعاتی پیدا کردم، از طرفی نوع نسبتی که با قرآن دارم، زیاد نمیتونم ترجمه ها رو باهاش ارتباط بگیرم، خلاصه یه حس بسیار خوبی تو نسبت با قرآن دارم ولی در بحث ارتباطات اجتماعی و مسائل طلبگی، خب این سبک زندگی طلبگی بنده، قابل پذیرش برای جامعه نیست و به نحوی با سرکوفت برخی رفقا و اعضای خانواده روبرو هستم. البته صوت تفاسیر شما رو الحمدلله باهاش زندگی میکنم. نوع نسبتی که حضرتعالی و برخی اساتید با مباحث مطالعاتی دارین واقعا از آرزوهای بنده هست ولی هنوز تو این قضیه راهی واسه حقیر باز نشده و شاید بی همتی خود بنده بوده! نمیدونم! بعد از این اطاله، دوست داشتم اگر صلاح میدونین، به حقیر تو این مساله کمکی بفرمایین. ممنون از محبتتون
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا در مسیر طلبگی به همان صورتی که علمای سلف راه را گشودند، طلاب عزیز طیّ مسیر نکنند؟ با همان حضور در حوزه و درس و بحث و حضور در مساجد به عنوان امام جماعت و منبر و وعظ و تبلیغ برای رشد فرهنگ جامعه آن هم در اصیلترین طبقه مردمی. موفق باشید
با سلام: آیا می شود که نفس انسان یا همان من بدون گوش و چشم باشد؟ (منظورم چشم و گوش جسمانی نیست) لطفاً توضیح دهید!
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! نفس، خود به خود در قوای خود ظاهر میشود زیرا قوای نفس ذاتیِ نفس است. موفق باشید
با سلام: بنده حدود بیشتر از ۳ ماهه هر وقت میخوابم دیوانه وار خواب می بینم. گذشته و حال و وقایع متفاوت و افراد شناش و ناشناس و وقایع روز و... همه قاطی شده و باعث سنگینی مغز من می شود و پریشان از خواب بیدار میشوم. این چند وقت این خیلی معضل برای من شده و خیلی پریشانم. طوری که مثل آدمی که هراس کرده میخوام بخوام در هراس و ترسم، دوباره شروع میشند. استاد ممنون میشم راهنماییم کنید اگر ذکری، کاری، راهگشایی برای خلاص شدنمان از این حال وجود دارد. سپاسگزارم
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه در معارف اصیل توحیدی عمیق و عمیقتر شویم، به همان اندازه خیال ما از توهّماتی اینچنینی آزاد میشود. در این مورد مباحث «معرفت نفس» و تدبّر در قرآن پیشنهاد میشود. موفق باشید
سلام استاد گرانقدر: وقت تون بخیر باشه. ببخشید خواندن نماز صبح معضل بزرگی برای منه، قصد دارم موقع اذان صبح بلند بشم، ولی فقط در همین حده که متوجه صدای اذان میشم و دوباره به خواب میرم، علاوه بر این که شب به یکسری توصیه ها مثل خواندن آیه آخر سوره کهف و یا وضو و شام سبک و.. عمل میکنم اما اونقدر غرق خواب هستم و بدنم کرخت و سنگین میشه که دوباره به خواب میرم، میشه لطف کنید یه راه حلی بگید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت از پیامبر خدا «صلیاللّهعلیهوآله» داریم: «لا سهر بعد العشاء». یعنی بعد از نماز عشاء - که حدود یک ساعت بعد از نماز مغرب خوانده میشده - بیداری برای مسلمان نیست. یعنی باید زود خوابید تا قبل از اذان صبح بیدار شد. با اینهمه در این فصل از سال، نباید به خود سختگیری کرد. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: چه شد که کار به قتل سلطان عشق یعنی امام حسین علیه السلام کشیده شد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه حرف در این مورد را میتوان در کتاب « از شادی امام حسین (ع) در قتلگاه » دنبال کرد. https://lobolmizan.ir/book/84?mark=%DA%86%D9%87%20%D8%B4%D8%AF%20%DA%A9%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%20%D8%A8%D9%87%20%D9%82%D8%AA%D9%84 موفق باشید
به نام خدا و با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: در صحبت با آشنایی حرف سر شرکت در دور دوم انتخابات شد و من به او گفتم که با وجود مشغله زیاد و فشار زمانی حتماً شرکت خواهم کرد و او گفت آخر یک رأی کم و زیاد چه تأثیری دارد و خودت را بیخود زیر فشار نگذار. در پاسخ گفتم ولی برای من در درجه اول حساب تأثیر یک رأی اولویت ندارد، من حتماً شرکت میکنم چون نمیخواهم در کنار ناراضیانی قرار بگیرم که دشمنان ایران از آنها بخاطر عدم شرکت در انتخابات دلشاد و خشنود میشوند، رأی میدهم تا در کنار امیدواران قرار بگیرم و نه در کنار ناامیدان و بی تفاوتان نسبت به آینده کشورمان، رأی میدهم تا حس حضور در صحنه ای را داشته باشم که در آن صحنه مسیر آینده کشورم رقم میخورد، مسیری که آن مسیر را درست و رو به جلو می دانم. همان حس حضوری که در انتخابات پیشین با رأی به شهید رئیسی داشتم و این حس حضور با شهادت آن مرد با اخلاص شدیدتر و زیباتر شد و اگر رأی نداده بودم هیچگاه این حس حضور به سراغم نمی آمد. حس حضوری که همیشه با غرور و افتخار در گوشم میخواند تو با رأی خود در کنار کسانی بودی و هستی که یک رئیس جمهور دلسوز و پرکار را انتخاب کردند، و کسی که تو انتخاب کردی همان کسی بود که عاقبت خداوند به پاس خدماتش و اخلاصش او را برای مقام رفیع شهادت انتخاب کرد. پس من در دور دوم انتخابات هم حتماً رأی خود را به نامزد اصلح خود خواهم داد، حتی اگر بدانم او یک درصد هم رأی نمی آورد! با آرزوی بهترین تقدیر برای این ملت صبور و مقاوم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همانطور که در جواب سؤال 37841 عرض شد حضور در هر مرحله از انتخابات در تاریخی که با انقلاب اسلامی آغاز شده، حضور بیشتر در وجدان تاریخیِ خودمان میباشد در راستای انس با حقیقت. از آن جهت که حقیقت، همواره در رخدادهای تاریخی به ظهور میآید. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: گاهی میخوام با دیگران صحبت کنم ولی حس میکنم درونم پر از خلاء هست و نمیدونم چی بگم که درست باشه. رهایی از این حس چطور امکانپذیره؟ هرچه بگویم، خودم گرفتارش هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه نطق انسان را گویا میکند طرح مباحث توحیدی و تربیتی است که با تدبّر در قرآن برای انسان پیش میآید. موفق باشید