سلام استاد بزرگوار: در مباحث معاد فرمودید نفخ اول به نور اسرافیلی صورت میگیرد. چند سوال آیا قبل از نفخ اول جناب عزراییل قبض روحها را انجام داده؟ مگر نفرمودید هر قبضی در عالم به نور عزراییل است مگر نفخ اول قبض نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نفخه اول موجب مرگ دنیاییِ همه عالم در کلیت عالم میشود و این منافات نداردبا اینکه جناب عزرائیل «علیهالسلام» در نسبت با قبض روح افراد نقش خود را داشته باشد از آن جهت که عزرائیل «علیهالسلام» به عنوان یک فرشته وسعت آن را دارد تا در یک لحظه هزاران هزار را قبض روح کند. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: ظاهراً در رابطه با معنا و تعریف انسان دو نگاه وجود دارد: ۱. یکی نگاه «اسانسیالیستی و ذات گرایانه و غیرتاریخی» است که اساساً انسان را موجودی ثابت و غیرتاریخی تصور می کند و یک بار برای همیشه حکمی ثابت و نهایی را در رابطه با معنای انسان مطرح می کند. ۲. و دیگری نگاه هیستوریسیتی و تاریخی به انسان است که انسان را موجودی بالذات تاریخی تصور می کند و معتقد است اگزیستانس و نحوه هستی آدمی تاریخمند و دارای حیث تاریخی است. استاد، حضرتعالی در آثار خودتان همواره هم بر روی نسبت ذاتی و وجودی و عین الربطی انسان با هستی و وجود تأکید داشتید، و هم همواره بر روی نسبت ذاتی انسان معاصر با حقیقت تاریخی انقلاب اسلامی و تابشِ تاریخی آن تقدیر تاریخی و آن حقیقت بر ذات انسان به حکم «کل یوم هو فی شأن» تأکید داشتید. حال پرسش بنده این هست که اولاً: کتاب «انسان و باز انسان» چه حضور تازه و دیگری را مدنظر دارد؟ ثانیاً: در میانه دو نگاهی که مطرح شد حضرتعالی نگاه تان به انسان چگونه نگاهی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه بحث در کتاب «انسان و باز انسان» نظر به حضور تاریخیِ انسان دارد، ولی در نزد خود و در بستر تاریخی که با انقلاب اسلامی گشوده شده با زبانی که زبانش زبانِ اشاره است برای مخاطبی که در خود چنین حضوری را میشناسد. به همین جهت از ابتدا تا انتهای کتاب مذکور هیچ نکتهای که آموزشی باشد برای مخاطب در میان نیست مگر اینکه وجود خود را که وجودی است تاریخی، به جلوههای مختلف و با جملاتی که اشاره به آن حضور دارد، باز در خود احساس کند آنهم در میدان وجود و به امید درکِ شدنی بیشتر از وجود؛ که البته گفتنی نیست. موفق باشید
تدوین شعر و داستانی و تصویری از کتاب ۱۰ نکته از معرفت نفس به لطف خدا به پایان رسید، فایل ورد و پی دی اف خدمت شما ارسال میشه جهت هرگونه استفاده و در اختیار گذاشتن در سایت و اعضا کانال اگر صلاح دونستید. ممنونم از شما استاد خوبم
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر و امید موفقیت هرچه بیشتر برای جنابعالی. کار خوبی است امید است که رفقا بتوانند بهترین استفاده را از آن بنمایند. موفق باشیدhttps://eitaa.com/matalebevijeh/18156
«الحمدلله علی کل نعمه». سلام استاد: برداشتی هست خدمت تان تقدیم می کنم: از آنجا که «نیستی» نیست و هر چه هست «هستی و وجود» است و سراسر عالم را هستی و وجود پر کرده، و انسان هم وجود گسترده ای است که از حضرت حق تجلی کرده و آویخته شده، ما وقتی به زیارت اولیای معصوم «صلوات الله علیهم اجمعین» شرفیاب می شویم، در واقع پرتو نازله ای هستیم که به سوی پرتوِ وجودی بالاترِ «خودمان» حرکت می کنیم. یعنی خودمان در خودمان حرکت کرده ایم. لذا در مرتبه وجودیِ بالاترِ خودمان که همان نور اولیای معصوم هست، با شدیدترین و جامع ترین تجلی حضرت حق که همان صادره اول هست مواجه هستیم. گویا در زیارت، نازل ترین پرتو خورشید که در پایین هست، به سوی بالاترین و اولین تجلی از خورشید سفر کرده! البته مشکلی که هست انبوه حجاب هایی است که قلب ما رو احاطه کرده😔
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته خوبی است. موفق باشید
همه کمال در نقص است، اگر نقص نبود و همه کمال مطلق بودند عشق بی معنا بود، آنوقت من میشدم کمال مطلقی که تنها کمال مطلق است اما باز تنهاست، ناقص بودن و عاشق کاملی بودن بهتر است از کامل بودن و تنهایی! اما اینکه باز میدانیم همه در نهایت، کمال مطلقیم بیشتر میترساندم که ما تا همیشه تنها خواهیم بود که ناگاه صدا میرسد: نترس تا ابد تو ناقصی هستی که در کنار من که کمال مطلقم آرامی! «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله والله هو الغنی الحمید» نترس بنده من نمیگذارم مثل خودم تنها شوی! نمیگذارم موحدی شوی که تمام احساس کمال را دارد، با نقصت خوش باش، با کفرت خوش باش، با دوئیت خوش باش، عشق جبران ما فات میکند. در دل این کفر توحید معنا میشود... تو کافری باش عاشق منی که موحدم و تنها! کاش میشد یواشکی بگویم من هم کافرم شاید کافرتر از تو و عاشق تویی هستم که موحد و تنهایی! تو عاشق کمالی و من عاشق نقص پس من از تو کافرترم! بنده من یکی درد پسندد مثل من و یکی درمان پسندد مثل تو! تنهایی خیلی وحشتناک است! من تجربهاش کردهام بنده من! نخواهم گذاشت تو هم تجربهاش کنی! بگذار از من بخواهی و من عطایت کنم! گناه کنی و من ببخشم! عشق یعنی همین عوام بازی ها! ناقص عاشق کامل است و کامل عاشق ناقص! محال است خواص بفهمند این دور چه دور قشنگی است وقتی تو با خدایت زیر یک چتر دونفری زیر باران قدم میزنی! و آه از باران...
باسمه تعالی: سلام علیکم: و باز «انتم الفقراء الی الله» و نظر به تعلّق و نسبت. آری! فقط نسبت، که ما را همین بس است، بقیه بهانه است تا این نسبت را درک کنیم. اگر او خود را در ما دید، ما خود را در نسبتی که با او داریم مییابیم. گفت: «پس بدین نسبت به تو همسایهایم / چون تو خورشیدی و ما چون سایهایم». موفق باشید
سلام و عرض ادب: با توجه به روایتی که از امیرالمؤمنین «سلام الله علیه» نقل شده است که فرموده اند: «إنّ اليومَ عَمَلٌ و لا حِسابَ، و غَدا حِسابٌ و لا عَمَلَ»، ۱. جایگاه اعمال افرادی که در همین دنیا تا حدی برزخی شده اند چگونه خواهد بود؟ ۲. تفاوت این افراد با کسانی که از دنیا رفتهاند و وارد برزخ شده اند چیست؟ ۳. بالاخره بزرگانی که در مورد ایشان گفته شده از جوانی برزخی شده اند، آیا در همین دنیا مشغول عمل هستند یا حساب؟! چون در روایت می فرماید: غَدا حِسابٌ و لا عَمَلَ. پس این اعمالی که از ایشان مشاهده می شود چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همین دنیا قیامتی شدهاند. ۲. در برزخ حضور بیشتری نسبت به خود پیدا میکند. ۳. همین امروز تا حدی برکات کارهای خوب خود را احساس مینماید. موفق باشید
سلام استاد گرامی. ببخشید سوالی در مورد سکته داشتم. ا...........................
باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن است انسان با اعمال خود خطاهایی پیش آورد، ولی تقدیر انسانها امری است که به خودشان مربوط است و مقدرات الهی. موفق باشید
با سلام: استاد عزیز با پیگیری مباحث شما اینطور فهمیدم که مهمترین راه تجربه ایمان و حضور برتر هرکس امروز حسی است که نسبت به جبهه مقاومت و رهبر و اجتماعات مذهبی و افرادی مانند حاج قاسم ها دارد. حال استاد آیا این حس مانند حسی است که من نسبت به دست و بدن خود دارم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حس حضور در عالم وجود، امری است فوقالعاده متعالی. عرایضی اخیراً در جلسه ۱۵ بحث «راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه» https://eitaa.com/soha_sima/4414 شد، امید است مفید افتد. موفق باشید
سلام خسته نباشید: میخواستم نظر خودتون رو درباره دانشگاه امام صادق بدونم آیا واقعا در اون دانشگاه میشه علم واقعی رو پیدا کرد یا صرفا یک انتزاعیاتی رو غالب میکنند و کارامد نیست و ... کلا شناخت شما نسبت به این دانشگاه چیه آیا اون ادعایی که خودش میکنه هست؟ و...
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله اساتید دلسوز و خوبی در آن دانشگاه مشغول فعالیت میباشند که می توانید ماورای دروس رسمی که بالاخره هرکدام جایگاه خود را دارند، از آن اساتید بهرهمند شوید. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: ۱. اگر انسان به یک شخص محرم نگاه کند آیا محدود به آن شخص میشود یا نه؟ ۲. اگر انسان به یک شخص نامحرم نگاه کند آیا محدود به آن شخص میشود یا نه؟ ۳. نگاه کردن به نامحرم چه ضررهایی دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه به نامحرم حتی به وجه و کفین او اگر از سر لذت باشد؛ ذهن و روح انسان را مشغول ظواهری میکند که ازحضور در معنویات به همان اندازه محروم میشود. موفق باشید
سلام و عرض ادب: من انسان خوب و مومن و با تقوایی نیستم اصلا. اما مدتی است آتشی به جانم افتاده و خواب شب هایم را گرفته، شب ها هرکاری میکنم خوابم نمیبرد و فقط بر روی سجاده آرام می شوم چیزی از عبادت های عرفا و بزرگان نمیدانم برای همین فقط بر سرِ سجاده قرآن میخوانم و استغفار میکنم اما هرروز حالم بدتر از دیروز میشود با نوعی اضطراب زندگی میکنم، گویی کسی را منتظرم که از در برسد و از او بی خبرم نمیدانم چه کنم، اصلا دوست ندارم در میانِ مردم و فامیل باشم بودنِ در کنارشان ذهنم را می آزارد، تنهایی و فکر کردن برایم مانند خوردن باقلوای آذری شیرین است و در جمع بودن مانند عذاب حتی گاهی به این می اندیشم که برای یافتنِ مقصود خود مهاجرت کنم از شهر خود و بدور از مردمان پُر توقع در قم زندگی کنم اما هر بار تصور اینکه همسرم در این شهر مسئول هدایت نوجوانان است مانع از این امر میشود نمیدانم چه کنم، دنبال مسیری میگردم که بی تابی ام را درمان کند و این آتش را در وجودم تسلا بدهد نمیدانم چه کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته حضرت آیت الحق آیت الله حسن زاده، هنر آن است که انسان در زندگی اگر دل با یار دارد، دست در کار داشته باشد. به آن معنا که انسان، خود را در وسعتی حاضر کند که نه از حضور معنویش در نزد خود محروم باشد و نه از حضور در جمع انسان ها و فعالیت های اجتماعی. باید خود را در چنین حضوری مدّ نظر آوریم. موفق باشید
سلام علیکم: انسانم آرزو بود و پیداش کردم! سالها شهر و کشور ها را گشتم دنبالش در این سرای خاموش، و آخر خدا بهم در نزد خودم هدیهش کرد! مایه تعجبه در این زمانه چنین راهی برای ما خدا قرار داده. رهبر معظم انقلاب جناب آیت الله و آیت الحق سید علی خامنه حفظه الله تعالی که من خودم رو در او پیدا کردم. با جمال او جمال خودم رو پیدا کردم، هر چیز که لازم داشتم رو خدا بهم دادند تا ادامه دهم. علم، راه زندگی و چگونه زیستنم و هرچه لازم داشتم در این حکیم فرزانه در این فرزند قرآن در این انسان پاک در این متقی بی نظیر در این مرد الهی زندگی کردنم رو پیدا کردم خودم رو پیدا کردم و منت بر سرم گذاشت و من رو بهم داد تا خدمت اسلام و مسلمین کنم تا این برترین راه عبودیت که خدمت حقیقیه رو بهم هدیه کنند. قبله مسلمانی ام را از جمال ایشان یافتم و ولی خودم رو که راهنمای منه در تبعیت مطلقم در این جناب یافتم. براستی چه کسی به این اندازه انسانها را دوست داره که من با جستجوی در سرتاسر عالم به غیر از رهبری ندیدم؟ مگر ما چقدر کور و گم شده بودیم که ایشان را درست نمیتوانستیم ببینیم مگر برای منی که قصدم زندگی است قصدم رشد و بندگی است چه فرق دارد که خدا کدام بنده برترشان را ولی من قرار دهند وقتی نظیری ندارند؟ وای بحال حاسدان کور که خودشون رو با رهبری پیدا نخواهند کرد و عجب ظلمی به خودشون میکنند با انکارهاشون که خودشون رو انکار میکنند. بنده با جان و جمال ایشان معاشقه میکنم مثلا میگم: هرچی میریم جلو تر که داری خوشگل تر میشی! دیگه شدی مال من! الان منی همه چیم رو بهتر دیدی! سلیقم رو کی فهمیدی ای مرد؟! تو مثل یه ماه میمونی که روشن میکنی تاریکی روزای من رو و پیدام میکنی تا خودم باشم. بذارید معاشقم رو بکنم که والله دارم حضور خدا را در شخصیت ایشان میبینم چون ایشان بنده حقیقی خداست و بندگی را معنا کردند. میدونم ناراحت میشن ازین نوع تعریفات ولی دارم جمالی خاص و بی نظیری را مشاهده میکنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً اگر انسان در این زمانه بخواهد نمادی از انسانیت را با وسعتی که انسان دارد بیابد، رهبر معظم انقلاب نمونه روشنی از انسانیت اند با همه ابعاد انسانی. موفق باشید
سلام استاد: دل آزرده و بی مهتاب شده ام. در دنیا چون آهن پاره ای پوسیده و بی مصرف در فضا معلق، وامانده از تکیه گاه به دنبال خدا میگردم. نه راه پیش دارم نه راه برگشت، چه کنم؟ می دانم و خوب می دانم که فریب خورده ام، اما از چه؟ از که؟ غرب زدگی برایم شده یک خیاط حرفه ای، چون از یاد برده ام که انسان عریان به دنیا آمده و عریان از دنیا میرود. با خود احساس کردم که زمستان است و سرد، باید لباس بر تن کنم اما این لباس تنها تن مرا نپوشاند، بلکه بیش از همه این ها خود و منیتم را پوشانده. خدایا به کجای این شب تیره پناه آرم؟ «خانقاه دل . بمی بَربند راه عقل را از خانقاه دل . که این دارالجُنون هرگز نباشد جٰای عاقلها . اگر دل بُسته ای بَر عشق جانان جای خالی کُن . که این میخٰانه هرگز نیست جز مأوای بیدلها . تو گر از نشئۀ می کمتر از آنی بخود آئی . بُرون شو بی درنگ از مرز خلوتگاه غافلها . چه از گلهٰای باغ دوست رنگ آن صنم دیدی . جُدا گشتی ز باغ دوست(یار) دریاها وَ ساحلهٰا . تو راه جنّت و فردوس را در پیش خود دیدی . جُدا گشتی ز راه حقّ وَ پیوستی بباطلهٰا» « سخن دل . نتوان نرم نمودش به سخن . این سخن از دل سنگش پیداست . از در صُلح بُرون ناید دوست . دیگر امروز ز جنگش پیداست . می زده ست از رُخ سُرخش پُرسید . مستی از چشم قشنگش پیداست . یار امشب پی عاشق کشی اَست . من نگویم؛ ز خدنگش پیداست » خدایا راهم ده . چگونه به خدا بگویم فقط تو را دوست دارم و تا الان غلط کرده ام که جز تو بوده ام . «( فارغ از عالم . فقر، فخر است اگر فارغ از عالم باشد . آنکه از خویش گذر کرد، چه اش غم باشد؟ ). طالع بخت در آن روز برآید، که شبش . یار تا صُبح وَرا مونس وَ همدم باشد . طرب سٰاغر درویش نفهمد صوفی . باده از دست بُتی گیر که محرم باشد . طوطی باغ محبّت نرود کُلبۀ جُغد . بازِ فردوس، کُجا کَلبِ معلَّم باشد؟! ( این دل گُم شده را یا به پناهت بپذیر . یا رَهٰا ساز که سرگشته عالم باشد) » حاج قاسم با دلی گرفته و چشمی گریه آلود صدایت میزنم در عصر یخبندان قلبم ، دستم را بگیر. من باید بروم ، جا مانده و لگد کوب روزگارم ، به سوی خورشید می روم . « بادۀ اَلَسْت . هُشیاری من بگیر و مستم بنما . سرمست ز بادۀ الستم بنما . بر نیستیم فزون کن از راه کَرم . دَر دیدۀ خود هر آنچه هستم بنما » « رَها باید شد! . از هستی خویشتن رها باید شُد . از دیو خودیِّ خود جُدا باید شُد . آن کس که به شیطان دَرون سرگرم است . کی راهیِ راه انبیا خواهد شُد » و اما کلام آخر « تشنۀ پاسُخ . ای دوست هر آنچه هست نور رُخ تو است . فریادرس دل، نظر فرّخ تو اَست . طی شد شب هجر (قدر) و مطلع فجر نشد . یارا! دل مُرده تشنۀ پاسخ تو است »
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی تحت عنوان «قرآن و جایگاه شهادت سید حسن نصرالله»https://eitaa.com/matalebevijeh/17679 شد. امید است افقی که باید بدان نظر شود و خود را در آینده ای بس بزرگ احساس کنیم؛ به نور شهادت آن سید بزرگوار گشوده شود. موفق باشید
با سلام: نفس انسان در مقام ذات فقط ذات است. اما در مقام ظهور، (شنوایی، بینایی و...) میشود. حال آیا درباره خدا میتوان گفت که در مرتبه ذات، فقط ذات است. اما همین ذات ظهور میکند که میشود، (علم، قدرت، حی)؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره همان ذات است که در اسماء حسنا جلوه میکند. موفق باشید
سلام خدمت استاد: نظرتان راجع به این متن آقای تاجزاده چیست؟ به نظرم بیراه نمیگویند و عملا در بن بست گیر افتادیم وضعیت فرهنگی ج.ا به هیچ وجه خوب نیست اکثرا الان ریزش رخ میدهد تا رویش به دلایل مختلف از اقتصادی و .گرفته تا آمدن دولت جدید هم بسیاری از امیدمان را نا امید کرد. در ستایش جنبش مهسا مصطفی تاجزاده گزیدهای از گفتوگوهای زندان. من در انفرادی زندان سپاه متوجه راهافتادن جنبش شدم. تقریبا دو هفته بعد از فوت دلخراش مهسا (ژینا) امینی، با شنیدن سروصدا و شعارهایی متوجه شدم مسئلهای رخ داده است. اما از نگهبانان که جویا میشدم چه اتفاقی افتاده؟ جوابهای نامربوط میدادند. باور نمیکردم که در چنین مدت کوتاهی، بتوان حجاب را آزاد کرد. اما دیدیم چگونه جوانان موفق به آزادی پوشش شدند. بنابراین بلافاصله از خیزش مردم حمایت کردم اما با گذشت زمان، بیشتر متوجه میشوم که آثار این جنبش آنقدر ژرف و گسترده است که زودتر از آنچه برخی اقتدارگرایان تصور میکنند، بساط اسلام آمرانه را بر خواهد چید و اکنون نیز بر این باورم و فکر میکنم که اگر درست عمل کنیم، میتوانیم شاهد تحقق آرمان شهدای این جنبش باشیم که در رأس همه آنها آزادی و دمکراتیک کردن مناسبات سیاسی و اجتماعی کشور است. شاید با رادیکالشدن شعارها و فروکشکردن اجتماعات اعتراضی، برخی ناامید شده و برخی به فکر مهاجرت افتاده باشند. اما به نظر من این جنبش، پتانسیل زیادی برای آزادکردن ایران و ایرانی دارد. بهویژه آنکه دستِکم بخشهایی از حاکمیت قصد ندارد به آزادی حجاب تن دهد و همین لجاجت موضوع را همچنان زنده و پویا نگه میدارد و به احتمال بسیار زیاد، شگفتیهای جدیدی خلق خواهد کرد. من قبل از بازداشت، از سه بنبستی که رهبر در زمینههای اقتصادی، بینالمللی، فرهنگی و اجتماعی و سیاست داخلی ایجاد کرده بود، سخن میگفتم و بر ضرورت سه گشایش در عرصههای فوق تاکید میورزیدم. گشایش در سیاست خارجی را فوریتر، گشایش در سیاست داخلی و انتخابات را مهمتر و گشایش فرهنگی-اجتماعی را پرتنشترین میدانستم. جنبش زن، زندگی، آزادی چالشانگیزترین موضوعات، یعنی حجاب را آزاد کرد. و حاکمیت را واداشت که تن به بزرگترین عقبنشینی عمر خود بدهد. همچنین ترس از آغاز اعتراضات خیابانی ناشی از تداوم گرانی و تورم، رهبر را مجبور به تجدیدنظر در سیاست خارجی کرده است. تحولات ناشی از جنبش مهسا به نظر من، تغییر بزرگ دیگری در پی دارد. به باور من جنبش مهسا ذهن و زبان بسیاری از مردم را استعلا بخشیده، هنر و ادبیات خود را آفریده و روشهای مدنی جدیدی را برای مقاومت علیه استبداد و کسب آزادیهای سیاسی خلق کرده است و از قدرت جدیدی خبر میدهد. در عظمت این جنبش همین بس که حاکمیت را گرفتار بحرانی جدی کرده است. از یکطرف نمیخواهد بیحجابی را علناً بهرسمیت بشناسد تا فلسفه وجودی حکومت اسلامی خدشه نبیند و نزد حامیان تندروی خود، متهم به عقبنشینی نشود. ازطرفدیگر نمیخواهد مستقیماً نیروی انتظامی را درگیر برخورد با بدحجابان کند. زیرا میداند که بیفایده است و احتمالاً آتش اعتراضات دوباره زبانه خواهد کشید. من معتقدم جنبش مهسا، زنگ آغاز پایان استبداد دینی و ورود ایران به عصر آزادی را به صدا درآورده است. بههمیندلیل جنبش زن، زندگی، آزادی را متفاوت از اعتراضات دیگر ارزیابی میکنم و آن را لحظه به ستوه آمدن مردمی میبینم که تصمیم گرفتهاند به تحقیر و تبعیض و ریاکاری پایان دهند. بههمینجهت این جنبش را منازعه میان حجاب و بیحجابی نمیدانم، بلکه آزادی و برابری و کرامت انسانی را در مصاف خودکامگی و ناکارآمدی و فساد میبینم که از پشتیبانیِ قویِ افکارِعمومی بهرهمند است. وقتی جوانان میهن از بازداشت و زندانیشدن برای آزادی، احساس غرور میکنند و بر ترس خود فائق میآیند؛ طلسم استبداد میشکند و «النصربالرعب» بلاموضوع میشود؛ من نمیتوانم خوشحالی خود را پنهان کنم که جوانان ایرانزمین با شجاعت و استقامت و فداکاری، قدرت سیاسی و اقتدار اخلاقی کمنظیری یافتهاند؛ و در پی جستجو برای آزادی و برابری و عدالت؛ به حس جدیدی از احترام به خویشتن و اعتمادبهنفس رسیدهاند. بهگونهای که نه حکومت پلیسی پیشا مهسا و نه حاکمیت امنیتی پسا مهسا نمیتواند جوانان وطن و پیشاپیش آنها زنان و دختران شجاع و آزادیخواه را از پاسداری از بزرگترین دستاورد سیاسی زندگی خود، یعنی آزادی حجاب باز دارد. برای درک بهتر افقگشایی جنبش مهسا، لحظهای خود را جای رهبر بگذاریم. او سه راه پیش روی دارد: اول؛ بهرسمیتشناختن آزادی حجاب است که این یعنی به چالشکشیدن علت وجودی حکومت فقها و روحانیون. دوم؛ موضوع را امنیتی و قضایی کند و به پروندهسازی و محاکمه دختران بیحجاب بپردازد که در آن صورت شهروندان بهویژه جوانان، با اشکال گوناگون مقاومت/نافرمانی مدنی، جنبش را تداوم بخشیده و گسترش میدهند. سوم؛ پلیس و گشت ارشاد را بازگرداند که نتیجهای جز شعلهورشدن آتش خشم مردم معترض و ناراضی نخواهد داشت. گزینه سوم زودتر از راه دوم، موجودیت نظام را بهطورجدی به مخاطره میاندازد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این تجربه نباید هرگز فراموش شود که ما نباید به صرف سخنان کسی که سوابقش حکایت از عدم سلامت و صداقت دارد؛ اعتماد کنیم و اگر ضعفهایی داریم که داریم، مسلّماً اگر به راهی که این افراد در مقابل ما میگذاشتند اعتماد میکردیم، امروز وضعمان از کشور لیبی هم بدتر بود که البته بحث در این مورد در این مجموعه سؤال و جوابها نمیگنجد. موفق باشید
سلام و درود و نور و رحمت الهی تقدیم پیشگاه حضرت حجت ارواحنا له الفدا. مادر بارداری هستم که بعلت کم شدن خونرسانی به جنینم توی بیمارستان بستری هستم. خیلی نیاز به دعای شما خوبان و اولیای الهی دارم. هر لحظه به این یقین میرسم که فقط خدا و اهل بیت علیهم السلام رو دارم، انگار فقط من هستم و خدا و اهل بیت علیهم السلام. نه هیچکس دیگه. اراده الهی رو خیلی بیشتر از پیش میبینم اینکه پزشکان و پرستاران خیلی زحمت میکشند اما کار رو باید خدا درست کنه. التماس دعا استاد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! کارسازِ ما به فکر کار ما است و یقیناً او مصلحت ما را میداند. موفق باشید
با سلام: فرض کنیم که اسماء الله چشیدنی باشد. فرض کنیم که مثلاً یک سیب مانند یک کپسول حاوی اسم رحمان باشد. با خوردن سیب من اسم رحمان را میکشم. چون میگویند اسماء الله بی مظاهر نمیشود. خوب در فرض بالا ما سیب را مظهر اسم رحمان قرار دادیم. حال فرض کنیم که همه اسماء الله را در یک کپسول به نام الله داریم. و این الله از طریق یک مظهری چشیده شود. فرض کنیم آن مظهر حوری بهشتی باشد. پس وقتی خدا به ما حوری بهشتی میدهد ما اسم الله را میکشیم. مطالب بالا چیزهایی بود که در ذهنم آمد و سعی کردم در قالب جملات بیان کنم. نمیدانم تا چه اندازه توانستم منظورم را برسانم. لطفاً راهنمایی بفرمایید. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در تجلی اسمای الهی از طریق مظاهر میباشد. بنابراین ما در آینه مظاهر میتوانیم با انوار اسمای الهی نسبت برقرار کنیم. موفق باشید
سلام استاد عزیز: ببخشید مزاحم میشم. اکثر اوقات موقع نماز و روضه با حضور قلب که باشم یه نور زردی فضا و مکان را در برمیگیره و غرق در نور زرد میشم. میخاستم بدونم این چیه؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم! مهم همان حضور قلبی است که در چنین اوقات مبارکی برای انسان پیش میآید. موفق باشید
با عرض سلام: افرادی همچون آیت الله حسن زاده آملی در سیروسلوک خودشان به مقاماتی رسیدند و اموری را مشاهده کردند. سوالی که از محضر جنابعالی دارم آن است که استفاده از بیانات و کتابهای جنابعالی آیا ما را به چنین مقاماتی میرساند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، توجه به توحید هرچه بیشتر حضرت ربّ العالمین است در همه امور و رفع حجابهایی که مانع میشود تا ما با حضرت محبوب مأنوس باشیم. حال با هر کتاب و هر جلسه و هر کس که باشد. موفق باشید
سلام: ببخشید در حال مطالعه سلوک ذیل شخصیت امام خمینی هستم با توجه به موضوع وجود و تجلی تمام انسان های ظالم هم از حیات برخودار هستند و تجلی نور الهی میباشند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وجود آنها نیز تکویناً از خداوند است ولی از نظر حضوری که میتوانند نسبت به خدا داشته باشند، غافلند. موفق باشید
«السلام علیک یا قتیل العبرات». سلام علیکم. اگر کسی حتی یک بار بر مصیبت امام حسین علیهالسلام گریسته باشد، به خوبی متوجه عظمت و ارزش این اشک و این بکاء بر حضرت می شود. حال پرسش حقیر این هست: در کنار کسب معارف حسینی، چه کنیم چشمه دائمی و خون آلود اشک بر سالار شهیدان در چشم و جان ما گشوده شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم توجه به افق گشوده عرشی است که با نظر به نهضت حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» در مقابل جانها گشوده میشود و در این فضا، حتی ناخواسته آن اشکی که اشکِ اتصال به عرش است به میان میآید. موفق باشید
سلام وقت بخیر: بنده چند وقتی است سرگردانم که آیا زن باید بیرون از خانه کار کند یا داخل خانه؟ چرا؟ درآمد داشتن زن و اشتغال او خوب است یا خیر؟ و متاسفانه به هیچ نتیجه ای نرسیدم و در یک مجموعه ای از تناقضات گرفتار شده ام... وقتی یک زن یک سری استعداد ها و توانمندی ها دارد، مثل توانایی مدیریت بالا و روحیه ی گرم و با حرارت، این زن نمیتواند در خانه بماند و ظرف بشورد و بچه نگه دارد، افسرده و دل مرده میشود. پس تکلیف استعداد های او چه میشود؟ چرا رهبر انقلاب خطاب به مردان میگویند عامل موفقیت شما زنی است که خانه داری میکند و بچه را نگه میدارد و...؟ چرا این موفقیت برای زنان نیست؟ چرا موفقیت و حضور در جامعه و کسب ثروت فقط برای مردان است؟ چرا زن را موجودی میپندارند که معطل مرد است؟ زن بشوید، بروبد، بچه بزرگ کند تا مرد به موفقیت برسد؟!! چرا با کسب ثروت و اشتغال زنان مخالفت میشود؟ مگر نه این است که پیامبر به واسطه ثروت حضرت خدیجه اسلام را نشر دادند؟ چرا میخواهیم مسلمانان را در فقر و قناعت و زهد نگه داریم و یهودی ها بواسطه ی ثروتشان دنیا را در دست بگیرند و بر ما برتری یابند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه در کتاب «زن آنگونه که باید باشد» عرض شده؛ بحث در استعدادهای متفاوت زن و مرد است آنجایی که نیاز به آن استعدادهای متفاوت است و زنان با مادری و دلسوزی و حکمت خاصی که دارند کارهای غیر ممکن در امر تربیت را با روحیه خود، ممکن می سازند و این غیر از کارهایی است که با روحیه انسانیِ انسانها جدا از زن و مردبودن پیش می آید بخصوص در زمانه ای که بسیاری از کارهای دیروزینِ خانه، امروز به جامعه کشیده شده است و هرگز نباید از استعدادهای زنان در این رابطه استفاده نکرد که بعضا در امور تولیدی همچون قهرمانی شجاع به میدان آمده اند. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: در نکته ۶ مبحث انقلاب اسلامی انتظار و وارستگی بحث گذار از اراده به نااراده پیش می آید اینطور متوجه شدم که باید از دوگانگی اراده و بی ارادگی رها شد و با انتظار در ناارادگی مستقر شد البته همین فهم خودم هم گویا ابهامی یا اجمالی دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. ولی به همان معنای حضوری که با انتظار در عین استقرار در افقی که از ما جدا نیست به عنوان امری وجودی همراه با تشکیک. و از این جهت هر اندازه جلو و جلوتر روید، این اجمال به تفصیل در میآید و باز اجمالی خواهد بود برای تفصیلی بیشتر، به همان معنای حضور در صراط. موفق باشید
آیا هدف از خلقت نفس این هست که انسان در سایه مبارزه با او و تأدیب رشد یابد و به کمال برکمال برسد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه؟! در کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست، بحثی در مورد «چرا خدا ما را خلق کرد؟» مطرح شده، خوب است به آن مطلب رجوع فرمایید. موفق باشید
آیت الله خامنهای در خطبههای مشهور ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ در نمازجمعه تهران فرمودند: « از این طرف هم شبیه همین کارها به نحو دیگرى انجام گرفت. کارنامه ى درخشان سى ساله ى انقلاب کمرنگ جلوه داده شد؛ اسم بعضى از اشخاص برده شد که اینها شخصیتهاى این نظامند؛ اینها کسانى هستند که عمرشان را در راه این نظام صرف کردند. بنده در نماز جمعه هیچوقت رسمم نبوده است از افراد اسم بیاورم؛ اما اینجا چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بیاورم. به طور خاص از آقاى هاشمى رفسنجانى، از آقاى ناطق نورى من لازم است اسم بیاورم و باید بگویم. البته این آقایان را کسى متهم به فساد مالى نکرده؛ حالا در مورد بستگان و کسان، هر کس هر ادعائى دارد، بایستى در مجارى قانونى خودش اثبات بشود و قبل از اثبات نمیشود اینها را رسانه اى کرد. اگر چیزى اثبات بشود، فرقى بین آحاد جامعه نیست؛ اما اثبات نشده، نمیشود اینها را مطرح کرد و قاطعاً ادعا کرد. وقتى اینجور حرفها مطرح میشود، تلقى هاى نادرست در جامعه به وجود مى آید، جوانها چیز دیگرى خیال میکنند، چیز دیگرى میفهمند. آقاى هاشمى را همه میشناسند. من شناختم از ایشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئولیتهاى بعد از انقلاب نیست؛ من از سال ۱۳۳۶ - یعنى ۵۲ سال قبل - ایشان را از نزدیک میشناسم. آقاى هاشمى از اصلى ترین افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزین جدى و پیگیرِ قبل از انقلاب بود؛ بعد از پیروزى انقلاب از مؤثرترین شخصیتهاى جمهورى اسلامى در کنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در کنار رهبرى تا امروز. این مرد بارها تا مرز شهادت پیش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب میکرد و به مبارزین میداد. اینها را جوانها خوب است بدانند. بعد از انقلاب ایشان مسئولیتهاى زیادى داشت: هشت سال رئیس جمهور بود؛ قبلش رئیس مجلس بود؛ بعد مسئولیتهاى دیگرى داشت. در طول این مدت هیچ موردى را سراغ نداریم که ایشان براى خودش از انقلاب یک اندوخته اى درست کرده باشد. اینها یک حقایقى است؛ اینها را باید دانست. در حساسترین مقاطع ایشان در خدمت انقلاب و نظام بوده.» سلام: خیلی از آقای هاشمی بد گفته میشه من واقعا با خواندن متن تسلیت که اشاره های عجیبی داشتند و متن های سخنرانی و و خصوصا اشاره ای که در متن تسلیت داشتند که خناسان نتوانستند ما رو جدا کنند و و میخواستم بپرسم چرا اینقدر موضع شما نسبت به آقای هاشمی به گونه ایست که ایشان انگار منحرف شدند. خصوصا اینکه شما در کتاب سلوک چقدر نگاه متعادلی به موضوعات دارید و بحث نگاه آزاد اندیشی و را مطرح کرده اید. واقعا آقای هاشمی اینقدر بد بودند که وقتی کسانی از شما سوال میکنند و کلی توهین میکنند شما تایید میکنید. خواهش میکنم سوال من در لب المیزان گذاشته نشه و همچنین پاسخش. خصوصی بفرستید ممنونم. استاد من شما رو خیلی قبول دارم سالهاست از دور شاگرد شمام و شما را به عدالت قبول دارم. ان شاءالله از پاسخ شما ابهامات ذهنی من حل بشه
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچند بحث در این مورد مفصل است و تصور میشود اگر سؤالات مربوط به آقای هاشمی را در آرشیو سؤالات سایت دنبال بفرمایید؛ تا حدی موضوع جایگاه متفاوت آقای هاشمی در مراحل مختلف حضور ایشان در میدان انقلاب روشن میشود. مهم مسیر شخصیت ایشان است که چگونه از شخصیتی مبارز با آنهمه توصیفاتی که رهبر معظم انقلاب در مورد ایشان به کار بردند، در مقابله با آقای احمدینژاد کارشان به جایی رسید که رهبری بفرمایند در مقایسه با آقای هاشمی به احمدینژاد نزدیکترند و حتی در نماز میتی که برای آقای هاشمی خواندند برخلاف معمول جمله«اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرا» را بر زبان نراندند. موفق باشید