سلام استاد: از کجا شروع کنم و برایتان بگویم. گفتن هم خودش زبان میخواهد، دل نازکی مثل من توان دیدن این بستر را ندارد، زخم را رویش پانسمان پوشانده است و حال دیگری را از آن دارم. من که دل این را ندارم زیر زخم را نگاه کنم. اما زخم من زخم دیگریست، نه از جنس کم آوردن بلکه از جنس درد، همان معشوق نشسته در کنج دلم. دلم هم نمی خواهد این گونه باشم که خود را در برابر سرطان بزرگ «اسرائیل» یک ژنده پوش و نا امید ببینم. ولی چگونه؟ در حال نوشتن هستم و بسیاری از حرف ها به گونه های مختلف به ذهنم می رسد، به کدام یک از آن ها گوش کنم؟ شاید بهتر باشد صدا را کم کنم و به صدای بی ندای انقلاب اسلامی گوش کنم. نه که جای آن حرف ها نباشد، اما حرف و حال سازنده کدام است؟ برای این امر هم باید زمان را درست بشناسیم، اما باز هم چگونه؟ نو به نو شدن چگونه است؟ در تمام این ها که دارم فکر میکنم خدا را هم می خواهم، بهتر است سر این موضوع بمانم، انگار که خدایم به صرف رسیده و بلاخره من بلدم دین دار باشم. آمریکا پیش خود می پندارد دارد من جوون را سرگرم کرده و نشانده بر صندلی های سیرک خودش، اما نمیداند که تسخیر و فاش شدن لانه ی جاسوسی ها درپیش است. از خدا کمک میخواهم برای یاری رساندن و زنده کردنم، و خودش راه را نشانم بدهد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه در این عرصهها موجب بصیرت ما میباشد؛ کلام خداوند است. خداوندی که یک برگ بدون اذن او سقوط نمیکند و در این رابطه پیشنهاد میشود عرایضی که در سه جلسه اخیر در رابطه با سوره «تغابن» شد را مدّ نظر قرار دهید و باز بنویسید. موفق باشید
سلام و احترام به محضر استاد معظم و آرزوی سلامتی و توفیقات روزافزون؛ از بحث معرفت نفس سوالی داشتم. حضرتعالی در بین نکاتی که در خصوص معرفت نفس فرمودید، ابزار بودن بدن برای نفس بود و فرمودید اگر نفس در انسانیت یا حیوانیت به کمالات لازم خود برسد، بدن را رها میکند. دو سوال: ۱. اگر شخصی هم در پی کمالات انسانی بود و تا حدودی این کمالات برای او حاصل شده بود و هم قوای حیوانی مثلا غضب در وجود او سلطه داشت، ملاک نهایی کمال برای نفس او در ترک کردن بدن، کدام کمال است؟ انسانی یا حیوانی؟ ۲. آیا حد لازم کمال نفس برای ترک بدن، بین انسانها متفاوت است؟ این تفاوت از کجا ناشی میشود؟ سپاسگزارم برکاتتان مستدام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «خویشتن پنهان» روشن میشود که در این موارد اگر فرصت انسان برای حضور در این دنیا به انتها برسد، بدون آنکه در یکی از ابعاد انسانی یا حیوانی به طور خاص کامل شده باشد، نفس ناطقه بدن را ترک میکند. برای روشن شدن بیشتر موضوع، خوب است به آن کتاب رجوع شود. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: شرایط اقتصادی و فرهنگی کشور بسیار نگران کننده هست، وسط این شرایط جنگی فقط آتش یک کبریت مثلا برای گرانیها کافیست که فتنه دیگری به پا شود! با وجود انتصاب بعضی مسئولین که در فتنه ها فعال بودند، فتنه سخت تر خواهد شد. واقعا نگرانیم. چه کنیم استاد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه کردید که دغدغه رهبر معظم انقلاب نیز همین مسئله معیشت مردم بود که در آخرین ملاقات به رئیس جمهور تذکر دادند. امید است با روحیه انقلابی و با عزمی جدّی گشایشی پیش آید که البته نیاز به روحیه انقلابی دارد. موفق باشید
بسمه تعالی: سلام علیکم: چندی پیش سوالی داشتم که مطمئن از پرسشش نبودم؛ سوالم به شرح زیر بود: استاد اساسا در چنین جهان بس گشوده ای چطور میتوان به یک ثبات و پایه ای رسید تا بتوان حرکت کرد؟ حداقلیات راه عمر کدامست؟ آنقدر حقیقت به انحاء مختلف جلوه کرده که انسان نمیداند که اساس و پایه شروع حرکتش باید به چه صورت باشد؟ آخر به گونه ایست که انسان فعالیت هایی را در پی هدفی انجام میدهد، در حالت خوبش به این بر میخورد که به عنوان مثال با در نظر نگرفتن آنچه که فیلسوفان غرب در جستجوی آن در تلاطم بودند، هدفش ناقص بوده و به تبع کاری پیش برده که در خور نبوده. با توجه به وهم انسان هم که زود رازی میشود و محدودیت طلب است و فکر میکند که هر چه دارد آخر دارایی هاست، انسان چه موقع میتواند در عرصه اجتماع در مواجه با انسان ها کاری را پیش برد که بداند حق است و کامل؟ - الان با سوالی مواجه شدم که احساس میکنم با سوال قبلم مرتبط است. ۱. استاد در یک زندگی توحیدی که میتوان با قرآن و روایت بدان رسید، حقیقتاً ما نیازی به شناخت تفکرات متفکران رو داریم؟ آیا ما از برای سلوک خودمان نیاز به خواندن تفکرات شهید مطهری و نیچه و هایدگر و علامه طباطبائی و ... داریم؟ و یا به صورت عرضی، آنهم برای هدایت انسان ها و مواجهه با آنها نیاز به دانستن تفکرات موجود داریم؟ جز این میتوان گفت که چشم های قرآن ندیده ما برای یافت بیشتر حقیقت، برای یافت بیشتر اطمینان، نیاز درونی به مواجهه با تفکرات جهان دارد؟ ۲. راز شکل گیری افراد چیست؟ چرا انسان ها حقیقت را به یک اندازه و به یک شکل دریافت نمیکنند؟ چرا شما که حقیقت را یافتید به گونه ای حضور و ظهور دارید و امام که حقیقت را یافت به گونه ای دیگر؟ چرا هرکس یکجاست؟ چه چیز هایی دارد ما را شکل میدهد؟ این نا توانی های انسان است که به هر قدر که ناتوانند، آن ناتوانی آن ها در مناصب اجتماعی جا میدهد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده احساس حضور انسان در نزد خود است و درک هویت روحانی که جان او احساس کند که در جایگاه خوبی حاضر است، یا نه. در این رابطه با خود به مسائلی می رسد که مییابد قرآن با او سخنها دارد و در راستای هرچه بیشتر حاضرشدن نزد خود با متفکرانی که نام بردید، آشنا میشود تا بیابد چگونه آنها در مواجهه با خود موشکافانه مواجه شدهاند و در رفع آن مسائل توانستهاند خود را بیشتر و بیشتر بیابند. به همین جهت همه حرف در آن است که در مواجهه با متفکران باید متوجه مسائل آنها شد. در خصوص علامه طباطبایی میتوان گفت ایشان متوجه مسائل تاریخ خود نسبت به انسان بودهاند و با توجه به این امر به قرآن رجوع کرده تا انسان بتواند معنای بودنِ خود را در این جهان و در این تاریخ در نزد خود با توجه به اشارات قرآنی احساس نماید. موفق باشید
سلام استاد: روزتون بخیر. استاد به نظرتون بهترین اثرتون که میتونیم با اون انس بگیریم و زندگی کنیم و ما رو به توحید متصل کنه کدام اثر هست؟ همچنین استاد خیلی دوست دارم آثار صوتی تون به کتاب تبدیل بشه من صوت هاتون را نمیتونم متوجه بشم یا باهاشون انس پیدا کنم ولی کتاب هاتون را بسیار عجیب دوست دارم و تقریبا اکثرشون را مطالعه کردم لطفا اگه میشه آثار صوتی تون را زودتر به کتاب تبدیل کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از مباحث «معرفت نفس» و «معاد»، کتاب هایی که مبتنی بر قرآن و روایات تنظیم شده ان شاءالله مفید خواهد بود مانند کتاب های «فرزندم؛ این چنین باید بود» و «حقیقت نوری اهل البیت» و سوره «مرسلات» و سوره «فتح». موفق باشید
من به پرسش شماره ۳۸۴۶۲ و پرسش های مشابهی که خود را طرفدار شما نشان می دهند اما به جنابعالی بخاطر حمایت از انقلاب اسلامی توهین می کنند و یا توصیه می کنند که تغییر رویه دهید مشکوک هستم. خط فکری جنابعالی برای همه افرادی که افتخار استفاده از محضر شما را دارند واضح است و چیزی نیست که مخفی مانده باشد. تفکر منطقی و مبتنی بر آیات قرآن و احادیث اهل بیت همراه با شناخت جامع از فلسفه شرق و غرب که توسط شما مطرح می شود دستگاه فکری جامعی را تشکیل می دهد که چراغ راه بسیاری از جوانان انقلابی بوده است. ظاهراً هر چند وقت مدتی افرادی با اهداف خاص چنین سوالاتی را مطرح می کنند و هدفشان هم دریافت پاسخ نیست چون پاسخ پرسش های تکراری آنها در سوالات قبل و یا در جلسات جنابعالی بصورت کامل و مبسوط بیان شده است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده هم همین است و نهایتاً چنانچه ملاحظه کنید بدون اینکه کمترین مطالعهای و تعمقی در مسیر فهمِ جناب ابن عربی و جناب مولوی داشته باشند، گرفتار نوعی مراء شدهاند. موفق باشید
با سلام: فرض کنیم که اسماء الله چشیدنی باشد. فرض کنیم که مثلاً یک سیب مانند یک کپسول حاوی اسم رحمان باشد. با خوردن سیب من اسم رحمان را میکشم. چون میگویند اسماء الله بی مظاهر نمیشود. خوب در فرض بالا ما سیب را مظهر اسم رحمان قرار دادیم. حال فرض کنیم که همه اسماء الله را در یک کپسول به نام الله داریم. و این الله از طریق یک مظهری چشیده شود. فرض کنیم آن مظهر حوری بهشتی باشد. پس وقتی خدا به ما حوری بهشتی میدهد ما اسم الله را میکشیم. مطالب بالا چیزهایی بود که در ذهنم آمد و سعی کردم در قالب جملات بیان کنم. نمیدانم تا چه اندازه توانستم منظورم را برسانم. لطفاً راهنمایی بفرمایید. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در تجلی اسمای الهی از طریق مظاهر میباشد. بنابراین ما در آینه مظاهر میتوانیم با انوار اسمای الهی نسبت برقرار کنیم. موفق باشید
با سلام: من عضو یک گروه هستم که مربوط به طرفداران حسن میلانی میباشد. من سعی کرده ام که مباحثی که آنها در گروهشان نسبت به فلسفه و عرفان میزنند، از فلسفه، عرفان و اساتید عرفان و فلسفه دفاع کنم. اما بیشتر اوقات آنها بر حرفهای خودشان پافشاری و میلانی را مرشد خود میدانند. آیا بودن من در این گروه و جدال با آنها صحیح است یا نه؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم نتیجهای حاصل شود. موفق باشید
با سلام: در بحث حضور مجرد سوالی داشتم. شما اثبات کردید که نفس انسان در تمام بدن حاضر است که آن را قبول کردم. اما شما چگونه میتوانید اثبات کنید که مثلاً نفس خود شما در تمام این موجودات کره ی زمین حاضر است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثِ تجرد نفس همانی است که در جواب سؤال شماره 37999 مطرح شد و در آن بحث، حضور ما در تمام موجودات مطرح نیست. موفق باشید
سلام: در حال مطالعه تفسیر سوره ی جاثیه هستم وقتی عذاب های سخت غربت و تنهایی کسانی که در دنیا ابدیت و قیامت را انکار میکردند و از هوس پیروی می کردند را مطالعه میکنم میبینم من هم دچار اینچنین مدل عذابی هستم حالا شاید ضعیف تر. علت گناه و غفلت من بوده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال انسانها در این دنیا باید نسبت به چنین موضوعاتی، خودشان را ارزیابی کنند و ذیل سیره اولیای معصوم مسیر زندگی را با جامعیت خاصی که دارد شکل بدهند بدون آنکه خود را گرفتار سختی نمایند. موفق باشید
سلام استاد: فرض کنید جمعی از مردم از یک شخصی بخواهند که فلان کار را انجام بدهد. از کجا باید فهمید که خواست این جمع، ظهورِ خواست و اراده ی خدای متعال هست یا نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این مورد نمیدانم. موفق باشید
رباعی ۱۳۲ مولانا «آن را که غمی باشد و بتواند گفت / گر از دل خود بگفت بتواند رُفت این طرفه گلی نگر که ما را بشکفت / نه رنگ توان نمود و نه بوی نهفت» غم چیست؟! غم در تعریف مولانا همان چیزیست که امکان گفتن آن فراهم نیست، اگر امکان گفتن برای سخنی فراهم شد دیگر تعریف غم ندارد.نکته مهم؛ اما بشرطی که گُفت از دِل باشد!! منظور از گفت از دل چیست؟ گفتن از دل یعنی دیدن نقش خرابکار خود در ایجاد درد و غم است بعبارت دیگر زمانی ما امکان گفتن از دل در مورد غم خود را یافته ایم که نقش خرابکار خود را کشف کرده باشیم‼️ آن اختیار عملی که میتواند کاری بکند و یا اختیارانه کاری نکند. پس؛ غم = ندیدن نقش خرابکاری خود در امور زندگی است و رُفتن غم = دیدن نقش خرابکار خود است «چونک غمبینی تو استغفار کن غم بامر خالق آمد کار کن»
باسمه تعالی: سلام علیکم: با آرزوی توفیق فراوان برای جنابعالی و با توجه به اینکه چنین بحثی، عرضِ عریضی دارد همین اندازه میتوان گفت: «غم» در افقِ اولیایی که شیرینی حضور در محضر حضرت رب العالمین را چشیدند چیزی نیست جز فروبستگی نسبت به آنچه انسان میتوانسته است بیش از پیش نزد خود باشد. موفق باشید
«الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابداً» سلام و عرض ادب: در کتاب «اسماء حسنی دریچه های نظر به حق» مطرح شده: «گوهر حضرت يوسف در چاه بيشتر به نمايش آمد و اينکه چگونه آن حضرت در سختترين مراحل، نظرشان تماماً به حق است. حضرت يوسف در چاه و زندان يوسف شدند، چون ديدند چگونه ربّ در چنين شرايطي در صحنه است. وقتي حادثهاي برايتان پيش آمد قبل از هر چيزي متوجه باشيد که پروردگار عالم از اين طريق ميخواهد با رفع حجابها خود را بنماياند، در اين صورت هرچيزي را به حق ديدهايد و نه مستقل» پرسش حقیر این هست: با توجه به اینکه خدای متعال خودش بدون هیچ سختی و رنج و زحمتی در اوج کمالات و لذات مستقر هستند، چرا برای رسیدن انسان به کمالات، راهی را قرار داده اند که پیچیده به انواع رنج ها و سختی ها و بلاهاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: او یعنی حضرت حق که در ذات خود عین کمال و ربّ العالمین است در مسیر ربوبیت و بندهپروریاش راههای کمال انسانی را در راستای قرب به خودش برای بندگان فراهم می کند. و آنهایی که در این راه قدم بگذارند، به آنچنان شرایط زیبایی میرسند که انسان به ربوبیت زیبای او اقرار میکند که او بهترین ربّ است. موفق باشید
سلام و احترام خدمت استاد گرامی: استاد بنده در کلاسی شرکت میکنم که مبناش تدبر در آیات قرآن هست روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ایشون در مورد کلمه ی «هو الد الخصام» صحبت کردند و گفتند مصداق هو الدالخصام عمر بن خطاب هست. در تفسیر البرهان و صافی و در آیه ۲۷ و ۲۸ و۲۹ سوره ی فرقان منظور از فلان ابابکر هست و تا ایشون جلسات خصوصی در حد ۴ با ۵ نفره ی لعن میگیرند به نظر شما کارشون درسته؟ و اینکه صحبت از این دارند که این سه خلیفه خیلی ظلم کردند و یکی از علما که اسمشون الان خاطرم نیست چندین جلد کتاب نوشتند که دو جلد این کتب که در باب ظلمها و تعدیات این خلفا ناپدید شده. به نظر شما این جور صحبتها با مبانی رهبری سنخیت داره؟ آیا طلبه های اهل سنت که در جامعه المصطفی قم درس میخونند اگر ذیل این آیات که روایتی آمده که الد الخصام عمر هست ناراحت نمیشوند و اتحاد بین شیعه وسنی خدشه دار نمیشه؟ بنده با کسی که در این مورد صحبت میکردم گفتند رهبری چون در راس حکمت هستند تقیه میکنند در مورد اهل سنت که میگویند اتحاد داشته باشید. ولی من قبول ندارم چون در کتاب خون دلی که لعل شد نگاه رهبری خیلی وسیع هست و خدماتی که به اهل سنت ایرانشهر در زمان تبعیدشون کردن خیلی زیاد بوده. لطفا راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میفرمایید در شرایطی که اهل سنت تصوری غیر از آنچه که ما از خلفا داریم، آنها دارند؛ و روایاتی در کتابهای آنها هست که همه صفات مربوط به حضرت علی «علیهالسلام» را برای خلفا قائلند؛ آیا توهین به خلفا، به همان معنایی نیست که کسی به حضرت علی «علیهالسلام» با آن سجایای فوق العاده انسانی توهین کند؟!! موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم: استاد جان اخیرا آقای شمس لنگرودی شاعر و نویسنده و بازیگر در حضور برنامه ای در پلتفرم یتیوب با آقای علی ضیاء مصاحبهای انجام دادن در رابطه با حافظ که به شدت نگاه سخیف و سطحی نسبت به حافظ مطرح کردند و شبهاتی ایجاد کردند که حافظ را در حد یک شخص لاابالی تنزل دادند و انگار حافظی که ما در بیان شما شناختیم با حافظی که این آقا معرفی میکنند دو شخص کاملا متفاوت اند با توجه به جلسه سی دوم انسان و باز انسان که در رابطه با حافظ سخن به میان اومد لازم دونستم این رو خدمتتون ارسال کنم میدونم وقتش رو ندارید که به این برنامه گوش بدید ولی اگر صلاح دونستید این لینک پادکست است https://tehranpodcast.ir/ba-ziya-podcast?ppplayer=937c085bb90c6f0169eb5e6af5a738b1&ppepisode=10c9758068d7db0cca9d8192210fbaea ببخشید که وقت شریفتون رو گرفتم استاد جانم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه دشمنانِ حقیقت نسبت به سرمایۀ بزرگ معرفتی که جناب حافظ برای آیندۀ بشر به میان آورده، همواره سرِ جنگ داشتهاند؛ بحثی نیست. مهم آن است که ما متوجه شویم جریان دشمنی با حافظ، جریانِ دشمنی با حقیقت است. به عنوان نمونه در صد سالۀ اخیر شایع کردهاند که آن بیت غزل اول جناب حافظ که میفرماید: «اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها» از یزید است و جناب علامۀ قزوینی میفرمایند تمام اشعاری که مربوط به حافظ بود را بررسی کردم، ابداً چنین سخنی از او نیافتم. و اینجاست که متوجه میشویم بسیاری از این حرفها که در رابطه با جناب حافظ زدهاند، ساختگی است و گواه ساختگیبودنِ آنها، دقت هرچه بیشتر در مضامین غزلهای خود اوست که حقیقتاً فراتاریخی است و به بشر آخرالزمان نظر دارد.
و در رابطه با دشمنی با جناب حافظ مرحوم شهید مطهری کتاب شریف تماشاگه راز را تالیف نمودند. این نشان میدهد که درک شخصیت عرفانی حافظ کار هر کس نیست واین حضرت امام خمینی میباشند که به خود حق میدهند جناب حافظ را بدون دغدغه لسان الغیب بدانند. موفق باشید
سلام استاد: قبلا خیلی امیدوار بودم به آینده اما الان انگار دیگر راهی نیست و به دست و پایم بند زده اند و با پتک بر سرم کوبیده اند، اصلا نمیدانم چه شد ولی چشمم را باز کردم و خودم را در ناکجا و در حسرت زندگی که میخواستم و میتوانستم بسازم دیدم درست در لحظه ایی که رویاهایم داشت محقق میشد همه چیز روی سرم آوارشد، فکر میکردم دارم به داشته هایم می افزاییم اما ناگهان همه چیز را از دست دادم، چطور حالم خوب باشد هرچند بخواهم نادیده بگیریم یا بپذیرم. زنده ماندن برایم سخت شده است، قبلا زیاد میشد با این جمله شما روبه رو میشدم که یوسفی در میان این چاه است حالا باز هم این جمله را میگویید؟ یعنی این میتواند یک خواب باشد و من به زودی از آن بیدارشوم؟ هیچ یک از کارهایی که میخواستم نمیتوانم انجام دهم با اینکه اکنون ثبات لازم را دارم اما دیگر نمیشود. قفل شده ام، چکار کنم استاد؟ یعنی با این حسرت به گور می روم؟ حسم این بود که دنیا هم بالاخره جای زیستن میشود و من آن روز هستم اما الان در بهت و تحیری بی انتها فرو رفته ام فقط زنده ام. همین
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به سؤال و جوابهای شمارۀ 40556 و 40567 رجوع فرمایید. موفق باشید
با عرض سلام و احترام: یکی از اساتید حوزه بر طبق برخی روایات در مورد حق همسر از جمله اینکه زن باید هر شب خود را عرضه کند این طور گفتند که زن نباید به تنهایی سفر زیارتی برود حتی با اذن همسر چون در این صورت در وظیفه اش کوتاهی نموده. بنده مدت هاست به همین دلیل از فیض زیارت محرومم. آیا بنده با وجود اذن همسر باید بخاطر همراهی با ایشان و اینکه تمایلی به زیارت ندارند، از این فیوضات محروم بمانم؟ در حالی که روح و جانم به شدت میل به زیارت دارد. با تشکر و التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً به ایمیل تان اینطور جواب داده شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر خود همسر راضی باشد چه اشکالی دارد. مگر سیرۀ علمای ما چنین نبوده است که بعضاً همسران آنها جدای از شوهرشان با رضایت آنها به سفر میرفتند. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: تهنیت سال نو و تسلیت شهادت مولا امیر المومنین. در تفسیر سوره زمر، آیه ۳، مبنی بر دروغ بودن ادعای آنانکه به غیر حق توجه دارند و در عین حال آن را برای نزدیکی به حق، توجیه می کنند، فرمایشات بسیار متینی از استاد شنیدم. با اینحال ابهاماتی هم برای من وجود دارد: ۱. اکهارت تول در کتاب «نیروی حال» بحثی را در باره واژه «خدا» و «هستی» طرح می کند که در ظاهر امر با سیاق آیه مطابقت دارد، گرچه گذاشتن نام دروغ بر آن آسان نیست. ایشان بدون انکار «خدا» می گوید این واژه بسیار دستمایه سوء استفاده بوده و هست و ترجیح می دهد که از واژه «هستی» استفاده کند. ولی نکته عجیبی را ذکر می کند: مفهوم بی حد و کرانه «خدا» اساسا توسط ذهن (نفس) به سطح یک شکل محدود و غیر واقعی تقلیل پیدا می کند و بعضا در قالب «خدای من و ما» موجبات تضادها و کشمکش های بیشمار در تاریخ میان انسانها شده و می شود. حال آنکه «هستی» - به مفهوم وجود مطلق که اتفاقا با تعریف استاد هم از خدا همسو و هم معنی است - چنین نیست و ذهن (نفس) هیچگاه از هستی شکل فرو کاسته ای را تصور نمی کند و هیچوقت هم به صورت انحصاری به آن نمی پردازد و عبارت «هستی من یا ما» دور از ذهن است. بر من منت می گذارید اگر توضیحی در این زمینه بفرمایید. 95546
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه میفرمایید نکتۀ بسیار مهمی است از آن جهت که واژۀ «خدا» به عنوان اُبژه به میان میآید و در آن صورت، حقیقتاً آن «خدا» خدای پیامبران نیست، بلکه مفهومی است ذهنی. و به نظر بنده نیز باید برای احیای دینداری نسبت به این نکته حساس باشیم به همان معنایی که جناب مولوی میفرماید: «بیزارم از آن کهنه خدایی که تو داری / هر روز مرا تازه خدای دیگری هست». شاید همۀ کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» را تذکر به همین نکته دانست. موفق باشید
سلام علیکم جناب استاد: شاید تفاوت بنده با دیگر مردم در این باشد که یاد گرفتم خودآگانه خودمان را ببینم، البته استعدادی است در همه که خوب است بیاموزند. از این روی خبر خودمان دارم! و با این شعر آنرا باز گو میکنم: «منصور و اناالحق زدن و دار و دگر هیچ / ماییم و لبالب شدن از یار و دگر هیچ / گر ره به مراسم کده ی عشق بیابی/ الماس بنه بر دل افگار و دگر هیچ / بر لوح مزارم بنویسید پس از مرگ / کای وای ز محرومی دیدار و دگر هیچ / از کعبه گر این بار برون ام بگذارند / ناقوس به دست آرم و زنار و دگر هیچ / عرفی به غلط شهره به زرق است ببینید / صد گل زده بر گوشه ی دستار و دگر هیچ».
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته همگان سعی بر این دارند. باید ذیل سیرۀ اولیای الهی خود را معنا کنیم به همان معنای « راستی را! اگر امامی «حیّ» در راستای توجه به نهایت شخصیت فردی و اجتماییِ ما در صحنه و مدّنظر نبودند؛ ما چه تفسیر قابل قبولی میتوانستیم از خود داشته باشیم؟ و اگر متوجه آن امام «حیّ» در اکنونِ خود نبودیم؛ چگونه بودنِ انسانیِ خود را در وسعتی نهایی که اتصال هویّت زمینیِ ما به آسمان است، در خود معنا میکردیم؟» موفق باشید
سلام علکیم: استاد یک صوتی مرحوم مصباح در رابطه با معرفت به امام میفرمایند که یک بخشی از معرفت از همین کتب و علماست. یک بخش اصلی معرفت اعطا کردنی از طرف خود امام است. این معرفت چه اهمیتی داره و چطور میشه قابلیت پیدا کرد برای معرفت امام که اعطا کنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه انسان در مسیر شریعت و معرفت توحیدی قرار گرفت و جلو رفت، نسبتی با انسانهای کامل در خود مییابد که آن زمینهای خواهد شد تا از برکات شخصیت آن عزیزان بهرهمند شود. اینجا است که نقش زیارت بهتر روشن میشود. موفق باشید
سلام و رحمت: بخشید استاد سوالی داشتم. توسط بزرگواری در جریان وضعیت دوستی قدیمی قرار گرفتم که ۵ سالی میشد ازشون اطلاعی نداشتم این بنده خدا که صاحب دو پسر ۱۴ و ۸ ساله هستن همسرشون طلبه بودن و خودشون فعال در عرصه تربیت و پرورش اونقدر فعال که امثال بنده ازشون الگو میگرفتم هم از سبک زندگیشون هم دغدغه های تربیتی و فرهنگیشون گویا چند سال قبل با استاد عرفانی آشنا میشن و کلاسهاشو شرکت میکنن و به شهودات غیبی میرسن و با علوم غریبه آشنا میشن و ریاضتهایی رو متحمل میشن هم خودشون و هم همسرشون و به این ترتیب مستقلا خودشون صاحب سبکی میشن و کلاسهای مختلف میذارن و.... تا جایی که ادعای امام سیزدهم میکنن و همسرشون و بچه هاشون هم همراهشون میکنن تا جایی که این دوستمونم ادعای همسر امام و... پسر ۸ سالشون وقتی به جایی خیره میشه و ازشون علت رو میپرسیم میگن رفتن دیدار حضرت رقیه یا حضرت امیرالمونین (ع) در نجف و.... اطلاع پیدا کردم توسط سپاه همسرشون دستگیر شدن و خودشون با بچه ها و تو راهی که دارن تنهان به واسطه شناخت قبلیم نسبت به این خانوم خواستم بدونم آیا راهی به جز دعا وجود داره برای کمک بهشون؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد، بیشتر انحرافات شیطانی و حکایتهای نفس امّاره است. امری نیست که ما ورودی برایش داشته باشیم. خودشان باید متوجه چنین انحرافاتی باشند. موفق باشید
سلام استاد: ببخشید سوالی داشتم خدمتتون. دخترم میگه زیارت عاشورا را باید با جان و دل خواند یعنی هر چی میخونی همون موقع باید خودت رو تو اون موقعیت ببینی بنابراین میگه من هر کار میکنم نمیتونم بابی انت و امی رو بخونم و زبان و دلم یکی باشه به همین خاطر تو زیارت اینا نمیخونم نمیدونم چی بگم نظری دارید برا قانع کردنش؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در توجه به چنین نهایتی است و نه آنکه هم اکنون باید در آن نهایت باشیم. و از این جهت آن زیارت را میخوانیم تا به چنین حضوری نایل شویم و لذا میخوانیم و باز هم میخوانیم تا با آن حضرت، نسبتی برقرار کنیم. در این رابطه عرایضی در کلیپ https://eitaa.com/matalebevijeh/18625 شد خوب است نسبت به آن فکر بفرمایید. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم: انسان اگر ادراکی غیر از علم حصولی که نسبت به خدا داشته باشد چه صورتی دارد؟ اگر ما قبول کنیم که ادراک دیگری از خدا داریم و آن دل و قلب است. هرچه باشد بازهم این ادراک، ادراک خدا نیست. پس ادراکی که در پیمان الست و احادیث دیگر آمده چیست؟ تنها میماند حرف عرفان که میگوید آن نوری را که دل درک میکند اسم است نه ذات. بر این مبنا اگر جلو برویم، ادراک اسم الله توسط دل ممکن میشود. پس آنچه که دل میبیند تجلی خداست به نام اسم الله و انسان با ریاضت شرعی سبب میشود که موانع کنار برود و انسان با دلش نور الله را ببیند. استاد عزیزم آیا تا اینجا درست اندیشیدم! با سپاس!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نکتۀ خوبی است. به حضوری که انسانها «فطرهم علی التوحید» هستند فکر کنید. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: جناب استاد همانطور که ظهور تکنولوژی اینترنت باعث شد که ما بتوانیم از برکات توحیدی کلام شما در تلفن همراه و رایانه شخصی و غیره بهره مند گردیم، و در این لحظه من سوالم را از طریق تلفن همراه هوشمند برای شما ارسال میکنم. حال نسبت شما با تکنولوژی جدید هوش مصنوعی چیست و این تکونولوژی را در مسیر توحید چگونه گزینش میکنید؟ به عنوان مثال: من همواره آرزو داشتم که تمامی جلسات تفسیر قرآن حضرت عالی را که از ابتدا تا کنون ایراد فرموده اید را بصورت فایل متنی با قابلیت جست و جوی موضوعی و دسته بندی شده در اختیار داشته باشم تا که مجبور نباشم که صوت جلسات را از ابتدا گوش دهم. یا که جلسات تفسیر قرآن روزهای دوشنبه در همان روز بعد از اتمام جلسات به متن تبدیل گردد. یا راهنمای سیر مطالعاتی سایت همچنان بروز رسانی نشده است و توصیه های شما مربوط به زمان استفاده از سی دی در کنار کتاب هاست مثلا برای شرح ده نکته کتاب معرفت النفس شرح هر نکته از فایل صوتی به کمک هوش مصنوعی استخراج و در زیر هر نکته بصورت نوشته قرار گیرد تا فرآیند مطالعه سریع تر گردد. با تشکر محمد شریفی
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید نمونههایی پیش آید تا بنگریم چه چیزی از طریق هوش مصنوعی از کار در میآید بخصوص وقتی بحثهای صوتی به صورت نوشتار در آید، نیاز به ویرایش دارد و اینجاست که باید نمونههایی داشته باشیم تا معلوم شود هوش مصنوعی چه اندازه میتواند در تبدیل صوت به متن موفق باشد. اگر نمونهای از آن را ارائه فرمایید میتوان روی آن فکر کرد. موفق باشید
سلام وعرض ادب: استاد الحمدلله اعتکاف دانش آموزی جای خوبی در این تاریخ باز کرده اینکه دانش آموزان دختر و پسر رغبت پیدا میکنن برای شرکت در اعتکاف خوب ما میدونیم اعتکاف دانش آموزی با بزرگسال فرق میکنه میدونیم باید برنامه ها به گونه ای باشه که هم محتوا دراون باشه هم بازی و استراحت و برنامه های در سن نوجوان اما استاد تعدادی از شاگردان شما قائل به این نیستند در سطح خودشون فکر میکنند. سوالم اینه آیا اونها هم که نوجوان بودند مثل الان خودشون فکر میکردند؟ میگن ببینید دین و شریعت چی میگه و شما دارید به دلخواه خودتون اعتکاف برگزار میکنید آیا این درسته؟ مگه دانش آموز امروزی رو میتونید بنشونید فقط عبادت کنه و نماز بخونه؟ آیا شوخی کردن با دانش آموز در اعتکاف حرامه؟ برنامه طنز اجرا کردن حرامه؟ میشه ما رو با کلامتون و راهنمایتون روشن کنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً این لطف خداوند است که جوان و نوجوان ما انگیزۀ حضور در اعتکاف را با اینهمه جذابیتهای فضای مجازی در خود احساس می کند. با همان سوابق تاریخی و دینی که میداند در اعتکاف، به میهمانی خدا رفته است و این هنر ما میباشد که طوری مسائل را با او در میان بگذاریم که در عین پاسداشت شور جوانی او از حضور معنوی در درون خودش بهرهمند شود. و این کار حساسی است. ولی بحمدالله جوانان ما آمادگی آن را دارند که در عین رعایت روحیۀ آنها، معارف عمیقی همچون «معرفت نفس» را با آنها در میان بگذاریم. موفق باشید
