بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
38610

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام جناب استاد عزیز و گرامی: اعیان ثابت حیوانات از کدام اسما منشا می‌گیرند؟ بعضی حشرات خودبخود از خاک و رطوبت بوجود می آیند. ببخشید آیا میشه برای جهان هستی یه لبه تصور کرد؟ ممنون از شما. افزون باد برکت شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال روح هر موجودی که در خاک به ظهور می آید، زمینه حضور روح آن موجود در خاک فراهم می شود زیرا خاک و رطوبت به تنهایی نمی توانند علت روح موجودات که درجه وجودی آن  روح بالاتر است، بشود. موفق باشید

38590

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم رب شهدا. الحمدالله روزی و قسمت شد تا در نماز‌ جمعه تهران به امامت رهبر انقلاب حاضر شویم و نماز را اقامه کنیم و عزادار شهید سید حسن نصرالله باشیم. مسئله‌ای که ذهنم را درگیر کرده و آن این است که با اینکه این همه این مراسم تهدید شد این جمعیت از کجا و با چه دلی آمده‌ بودند. و خود من چگونه آنجا حاضر بودم و هیچ دلهره‌ و نگرانی نداشتم و با این خاطر آرام و مطمئن منتظر عملی شدن تهدید هم بودم و این تناقض عجیب را هنوز متوجه نشدم چونه همزمان میسر است زیرا انتظار یک اتفاق بد را داشتن خود موجب اضطراب و دلهره می‌شود و این دو حالت در من اصلا ذره‌ای شکل نگرفت دیروز گویا همه بر اين باور قلبی رسیدیم که آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند و نتوانست بکند. اما از دیروز هرچه فکر هم می‌کنم نمی‌توانم این حالات را به توکل به خدا نسبت دهم گویا جنسش از جنس توکل نبود نمی‌دانم چرا ولی اینگونه بود. جایی حضرت آقا فرموده بودند که باید دست قدرت خدا را در تشییع حاج قاسم دید گویا برای‌من دیروز کمی از آن حرف پدیدار شد گویا دیروز واقعا دست قدرت خدا بود که این حماسه اتفاق افتاد انگار غیر از این نمی‌شد. امروز در فکر و حالات روز قبل سیر می‌کردم و هی با خودم تکرار و زمزمه می‌کردم که خدا خیلی خدایی خدا خیلی خدایی و توصیف دیگری از این رویداد قدرت و مقاومت ایران نمی‌توانم بکنم امید که بتوانیم خدا را در جای جای زندگی خود بیابیم و امید این که شهدا راهنمای ما باشند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همان طور که عرض شد میدان، میدان تجربه ایمانی بود که در مردم ما نهفته بود و عملاً در آن صحنه و یا هرکس که به آن صحنه تعلّق داشت، ایمان خود را تجربه می کردhttps://eitaa.com/matalebevijeh/17746 . موفق باشید

38004

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: من حضور خودم را در قوه بینایی، شنوایی میابم. اما نمی‌توانم خودم را بدون بینایی و شنوایی بیابم. چرا اینچنین است؟ چکار کنم که خودم را بدون بینایی و شنوایی بیابم؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما بدون قوه بینایی و شنوایی نیستیم. موفق باشید

37781

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: در صورت اجماع نامزدان وظیفه چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید فعلاً نتوانیم در این موضوع به جهت وجوه مختلفی که دارد راحت فکر کنیم. موفق باشید

39988

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: فقط خواستم بپرسم جلسات شنبه رو شروع کنم بعد از ده نکته و آشتی با خدا، یا جلسات دوشنبه ای هشام رو؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر احساس می‌کنید آمادگی آن را دارید تا با دقت آیاتی که مورد بحث قرار می‌گیرد را دنبال بفرمایید؛ چرا در آن جلسه که بیشتر آیات قرآن مورد بحث قرار می‌گیرد شرکت نکنید؟ موفق باشید

39967

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: من به واسطه ی روزه های مستحب زیاد (چندین سال) ی که [به علت های مختلف *] گرفته ام حال و وضع ام طوری شده است اگر یک روز روزه نگیرم حال ام بد می شود احساس گناه می کنم احساس پشیمانی اضطراب و نا آرامی... الآن روزه گرفتن حکم زور و اجبار پیدا کرده است برایم. روزه گرفتن و کم خوردن را باهاش مشکلی ندارم. ولی این حالت «اجبارش» نگیرم جنایت کارم بدون روزه زندگی تاریک و... اش فقط روزه و نه هیچ جور دیگه این روزه زدگی این طرز فکرش اذیت ام می کند خلاص نمی توانم بشوم ازش. یعنی از جهت روزه: از روزه لذت می برم و «اختیارا» دوست دارم روزه بگیرم از شاید حدود ۱۹سالگی (الآن حدود ۴۳ سال دارم) کمابیش روزه مستحب می گرفتم ولی حدود چند سال است [*به علت های مختلف] مثلا ماه رجب و ماه شعبان را به ماه رمصان وصل می کردم بعد به واسطه ی تعییر حال و افکار و یا شاید مزید شدن مشکلات زندگی روحی روانی؟! یا شاید این که کمبود و ضعف در خودم می دیدم در اخلاق؟! در رفتار یا حل شدن مسائل چله می گرفتم و باز روزه... چله کلیمیه.. کم خوردنش از قبل از این چالش این اواخر در حالت معمول زندگی بدون روزه گرفتن هر دو روز یک وعده غذا می خوردم می خورم مثلا صبح ها یک چای و چندتا خرما عصر چای و بیسکویت کیک.. و شب شام، شام و شب بدون شام میوه یا... یعنی باز مقررات خودم را داشتم ناهار غالبا نمی خوردم نمی خورم باید کاملا گرسنه شوم تا شام بخورم مثلا غالبا سریع بعد از اذان افطار نمی خورم افطار شاید ۳-۴ساعت بعد از اذان می شود ولی الآن که دچار این وضع شدم دیگه از همه چیز افتادم یعنی ناهار اصلا نباید بخورم که هیچ یک چای هم بخورم اوضاع ام بهم می ریزد انگار از حالت «اختیار» خارج شدم بی اختیار روزه می گیرم و باید بگیرم خودم این وضع را نمی خواهم و سخت از عاقبتش می ترسم ولی هر کاری می کنم از ختم چله زیارت عاشورا، توسل، مشورت و سوال نمی توان از این وضع نجات پیدا کنم ** البته با تمام این حرف ها می دانم و اعتقاد دارم به فرض که از این وضع نجات یابم فکر نباید بکنم که دنبال رسیدن به عفت اخلاقی یا کنترل شکم... هستم چون به نظرم در این حد نیستم (بگذریم!) ولی فعلا این وضع خیلی دست و پا گیرم شده است [مثال؛الآن طوری شده ام اگر سفر زیارتی بخواهم بروم باید حتما برنامه ام را طوری تنظیم کنم که ده روزه باشد تا بتوانم روزه بگیرم چون بدون روزه اصلا حس و حال زیاررت و...ندارم] (بقیه مشکلات و درد ها سر جای خودش) *** نمی دانم شاید بی ارتباط نباشد من جدای از باز حدود همان حدود ۱۹سالگی که کم رنگ تر بوده الآن حدود تقریبا ۵ سالی است همین حالت را نسبت به نماز شب دارم یعنی اگر یک شب نخوانم مصیبت دارم و به هرشکلی شده در سفر و حصر «باید» بخوانم. روزی یک جزء قرآن می خوانم روزی یک زیارت عاشورا با صد.. یک زیارت جامعه فعلا روزی ۱۰۰۰ بار صلوات ۱٠٠٠ بار استغفار و برنامه ی مختصر ایام ماه و هفته (این قسمت را گفتم به هدف تأثیر احتمالی در رفع مشکل اول) خوانده ام شنیده ام در مورد خمود در مورد اعتدال افراط تفریط... ولی؟! لطفا راهنمایی کنید وظیفه و تکلیف شرعی ام چیست؟ تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که مولای‌مان حضرت علی «علیه‌السلام» می‌فرمایند خداوند دوست دارد که از رخصت‌هایش نیز استفاده شود؛ پس نباید به خود طوری سخت‌گیری کنیم که از آن رخصت‌ها به همان معنای تنها انجام واجبات محروم باشیم و زندگی را از حالتی که مؤمنین در آن هستند، سخت‌تر کرد. در این حالت به اطرافیان نیز سخت می‌گذرد و انسان هم مزۀ مراوده با افراد را از دست می‌دهد. موفق باشید

39649
متن پرسش

باسمه تعالی سلام و عرض ادب: در ستایش از گوشِ‌گرانِ زمانه، و ایستاده در آستانه‌ محرمیتِ وجود! سلام! این آغازین حرف من بسان آخرینش که تصدیق باشد با شماست. هرچند که سلام، خود، تصدیق است و تصدیق، سلام ایامی گذشته مستجابی رحمت‌الله علیه همه‌ی ما را به‌اختیار وداع گفت. من ماندم و حرف‌هایی ناگفته با او ناگفته‌هایی که اجازه نمی‌داد بیشتر به او سر بزنم. آخر ناچار با او بر سر مزارش درد دل کردم. در نوشته‌ای شبانگاه که هیچ‌گاه بدستش نرسید از آن‌رو که دیگر با ما نبود گفتم: هرکس از مستجابی بنویسد از فتوت و جوانمردی خواهد نوشت. ولی عجبا که فتوت هم نتوانست زبان مرا با او باز کند و مرگ تنها نسبتی بود که اجازه می‌داد که او فقط بشنود و من فقط بگویم و آزادانه بگویم؛ از اینکه چه می‌خواستم و چه نمی‌خواستم خواسته‌هایی با غرض یگانه هرچند که پس از گفتن هیچ از خواسته‌هایم حاصلم نیاید. ولی امشب آمدم که با شما بنویسم. آخر پس از رفتن مستجابی که زبانم باز شد دیدم فقط می‌خواستم بگویم نمی‌دانم شما فراتر از فتوت چه دارید یا قدر فتوت شما تا کجاست که با شما می‌‌توانم بنویسم. شاید خود فتوت باشد که می‌تواند فقط گوش باشد و از این پاره‌پاره‌ی کلمات توقعی نداشته باشد مثل نویسنده‌اش گرچه من هنوز هیچ نگفته‌ام. وقتی حضور نیست به‌جان تنم می‌افتم که چه‌ها از من در این زمانه دریغ کرده و نقص‌هایش را به‌رخ او و خالقش می‌کشم و وقتی حضور می‌آید خالی از پرسش و درخواستم و چه‌بسا منت اشک را هم نکشم! ولی حالا در این (مرز) و (بین)م! این شگرف‌ترین کلمه برای من از سالها پیش که بیتی خواندم از جاهل‌ترینِ انسان‌ها که از قضا شاعر بود. من سپیده‌دمانِ رفتنِ یارم در این بین (لحظه‌ای که هست ولی دارد می‌رود) پیش درختانِ سمره از شدت اشک گوئیا حنظل می‌شکافم [امرئ‌القیس/معلقات سبع] من گاهی هم می‌نویسم ولیکن از یادداشت‌های دیگران که البته، هم‌سخن منند می‌رنجم شاید حسودی‌ام می‌شود یا غبطه یا هرچه و مرا از هم می‌پاشد و هستی‌ام را به‌باد می‌دهد و کارم را به‌انصراف می‌کشد و آن لحظه، به همه‌چیز بدبین می‌شوم. آن‌لحظه تازه می‌شوم از سر پیدا شدن چشم محتاج می‌شوم و می‌بینم که بین هستی و نیستی ایستاده‌ام از نیستی گریزان و هستی را خواهان! آن لحظه که می‌فهمم آدمم و دلبسته نیستم و کین‌توزم و بدبخت یا شاید محتاج؛ آن‌لحظه‌ای که می‌یابم هنوز چیزی کم است و وجودم هنوز چیزی را ندارد و جای چیزی خالی است. به‌تهی بودن فنجانی که همین چند لحظه پیش یقین دارم پرش کرده بودم من هنوز چیزی نگفته‌ام چرا که در (بین)م و تهی. فقط می‌نویسم که ببینم با شما آزادم؟ من پرسشی از اینکه خدا هست یا نیست ندارم و نه حتی نیامده‌ام از رنجی که برده‌ام بگویم تا شما جبرانش کنید و نه از مصائبی که دیده‌ام تا چاره‌گرش باشید. من کتاب نمی‌خوانم! و فکر نمی‌توانم بکنم! و نمی‌توانم شجاع باشم! یا تصمیم بگیرم! خود را ترسو می‌دانم و بی‌چیز و کارم تحمل رنجی است که به آن مبتلا شده‌ام بامید آینده‌ای که فکر می‌کنم هردویمان به آن دل‌بسته‌ایم و ما را از دست این اندیشه که مرگ را دزدی جلوه می‌دهد می‌رهاند و به ما چیزی می‌بخشد از جنس درد که همه‌ی پرسش‌ها را ویران می‌کند و دیده‌ی ما را می‌رباید بسان ماتم‌زده‌ای مات و مبهوت خود که هیچ از اوضاع باخبر نیست گویا که سهم‌گین‌ترین کلمات بسان باری پشتش را خمیده. ولی نمی‌توانم قدمی برایش بردارم و این ناتوانی مرا در چشم خودم خار می‌دارد گرچه هیچ‌گاه از آن دم‌نزده‌ام نوشته‌ی بی‌غرض نمی‌تواند پایانی داشته باشد و شاید این متن بی‌انتهاست فقط می‌خواهد گوشی بشنودش و هر دو را به‌سکوتی باز دارد سکوتی که در دل حرف‌ها می‌زاید و چه بسا از سر کثرت و یا از سر مهابت توامان با عجز به بیتی اکتفا کند برای رقم زدن و ترتیبِ دوباره‌ی لحظه‌ی سکوت و مکث تا سکوت نشکند امانمان را نبرد و فقط با اشارات نفسی بگیرد و عمیق‌تر شود و از این رفت و شد انصراف ندهد والسلام علیکم و رحمت‌الله سلامت و پایدار باشید در این بین کوچک شما دوست شما ان‌شاالله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از «فتوت» گفتید و مرحوم استاد مستجابی را مدّ نظر آوردید تا این گمشده‌ترین معنا یعنی «فتوت» از یادها نرود. در حالی‌که سخت همه به آن نیازمندیم تا اتفاقاً به جای این‌که اسیر خودخواهی‌ها و دانایی‌های خود شویم؛ به گفتۀ خودتان میان هستی و نیستی خود را درک کنیم که این در معنای صدرایی‌اش همان «کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت» است که یک لحظه نمی‌توان از آن غفلت کرد و این یعنی همان آینده‌ای که متذکر شدید که البته سخن در این مورد بسیار است. همین اندازه می‌توان به این کلمات بسنده کرد.
آیا می‌توان از خود پرسید در تاریخ چه روی داده و ما کجا هستیم و به کجا می‌رویم؟ توجه به چنین حضوری ما را بر آن می‌دارد تا نسبت به آینده، اندیشه و برنامه‌ای را مدّ نظر داشته باشیم و این هنر بزرگی است که متوجه امکانات تاریخی خود باشیم و نسبت به آنچه روح مردمان آماده‌اند، غفلت نکنیم. مثل آمادگی مردم نسبت به تأمین نیازهای رزمندگان در دفاع مقدس و یا تأمین نیاز خانواده‌های حزب الله در لبنان. این یعنی حضور در تاریخی که انسان می‌تواند خود را از طریق آن حضور در خود حاضر کند و به «فتوت» معنای امروزین ببخشد. موفق باشید        
 

39635

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامیم: می‌خواستم بدونم که آیا می‌شود که اسم جامع الله و سایر اسماء الله باشد و هیچ مظهری هم نباشد؟ با تشکر از زحمات استاد عزیزم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره هر حقیقت وجودی امری است تشکیکی، و این یعنی بدون تجلی و محل ظهور ممکن نیست به همان معنایی که به گفتۀ جناب مولوی: « گل خندان که نخندد چه کند». موفق باشید

39616
متن پرسش

سلام استاد: بخدا قسم که حیفم می آید وقتم را تلف کنم، بخدا که بیهوده می‌بینم پای مدرسه ایستادن و گیر افتادن در باطلاق هایی بی سر و ته، بی خود است که می‌گویند بیاید مدرسه را بسازیم، ببخشید مگر مجسمه است؟ که ما آن را پس از کمی کند و کاو کردن در ویترین قرار دهیم چون بلاخره فضای آموزشی هم باید داشته باشیم. چرا بنده بعنوان یک کسی که به مدرسه می‌رود و با وجود فکرهایی که دارم به جایی رسیده است که می‌گویم نکند مثلا یا گاو داری است یا زندان است یا گناهی کرده ام یا مشکل دارم. این جا شاید بهترین جواب آخری باشد یعنی مشکل از خودم است، خب این طور با خود می‌گویم غلط کردی که مسئله دار شدی و گور بابای مسئله و بیا تا اندازه ی یک عمر چشم و گوش و زبان را از خود ببرم تا بخوبی بتوان دانشگاهم را بروم و مثل همه نانم را بخورم. الان که معلوم نیست برای چه چیزی من وقت می‌گذارم و مجبور می‌شوم در همین میان خود را اسیر یک حیات اجتماعی نفرت انگیز کنم. خب با خود می‌گویم به چه دردی می خورد، نهایتا پس فردا بلاخره باید من هم سگ دو بزنم تا زن و بچه ای داشته باشم و بعد هم بگویند بیا برو در این نیم متر در دو متر جا بخواب و خدا حافظ. این وسط مسئله و دغدغه ام جز یک آرزو از آن چیزی بیش نماند. در همین هیاهو چشمم به امام حسین (ع) می‌خورد و نفسم چاک می‌شود که سید حسن از او می گوید: «ای شقایق‌های آتش گرفته، دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را بر خود دارد. آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟» سید مرتضی می‌گوید: «و مگر از درون این خاک اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرم هایی فربه و تن پرور برمی آید؟ پس اگر مقصد را نه اینجاست در زیر این سقف های دل تنگ و در پس این پنجره های کوچک که به کوچه های بن بست باز می شود، نمی توان جُست. بهتر آن که پرنده ی روح دل بر قفس نبنند. پس اگر مقصد پرواز است! قفس ویران بهتر! پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند، از ویرانی لانه اش نمی هراست! اگر قبرستان جایی است که مردگان را در آن به خاک سپرده اند، پس ما قبرستان نشینان عادات و روزمره گی ها را کی راهی به معنای زندگی هست؟ اگر مقصد پرواز است! قفس ویران بهتر! پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند، از ویرانی لانه اش نمی هراسد!» نمی‌دانم چرا صبح تا شب دارم خودم را می‌کشم تا این قفس ها خراب نشود! آرزویم ققنوس بی بال در اوج آسمان بود و حال کبوتری شده ام که بال هایم سنگینی می‌کند. احساس می‌کنم شمر زمانه حد اقل برای خودم، خودم هستم. درک استعاری ام مانند خنجری زهر آلود شده است که از پشت به من ضربه زده است. به طور مثال درک هنر ماندن در مدرسه را ندارم. خدایا نور قرآنت را بر جانم و جانمان بیفزای تا آزاد شوم و آزاد شویم. حاج قاسم هم می گوید: «هر کس را صبح شهادت نیست، شام مرگ است / بی شهادت مرگ را با خسران چه فرقی می‌کند؟»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان به حضور اقیانوسیِ خود اندیشه کرد، صدها رود گِل‌آلود را در خود جای می‌دهد تا با دستِ گشادۀ خود، آب آن‌ها را در اقیانوس جای دهد و آن‌ها را اقیانوسی کند و گِل و لای آن‌ها را ته‌نشین نماید. این‌جا است که حضور در مدرسه و آگاهی کامل از محتوای آن دروس، شرط حضور در جهانی است که ما در آن در این زمان حاضر هستیم و نمی‌خواهیم گرفتار تنگناهای آن شویم.
دریادلی، شرطِ حضور در تاریخی است که بنا داریم اسیر آن نباشیم و در این رابطه به سیره و روش حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بیندیشید که از یک طرف به عنوان یک طلبۀ درس‌خوانده تا مرز یک فقیه کاردان جلو رفتند، با آن‌همه گِله‌ای که نسبت به روش‌های حوزه داشتند. و از طرف دیگر خود را محدود به آن دروس رسمی نکردند و در جهان خود حاضر شدند و راهِ حضور در تاریخ آینده را برای ما هموار نمودند همانند رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله‌تعالی» که تا این اندازه در ارائۀ درس خارج فقه موفق‌اند و از آن طرف چه اندازه متوجۀ امروز و فردای بشر می‌باشند. موفق باشید    
 

39505

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیزم: ما همه ممکن بالذات هستیم و واجب بالغیر. آیا میشه بگیم که پیمان الست آن زمانی بود که خداوند ما را از ممکن بالذات بودن به واجب بالغیر رساند؟ اگر این طور باشد ما با رجوع به ذاتمان که ممکن بالذات است، واجب بالذات را در درون خودمان احساس خواهیم کرد؟ آیا درست فهمیدم؟ با تشکر از زحمات شما استاد گرامی!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید پیمان عهد الست مربوط به نسبت علم خداوند است با مخلوقات قبل از آن‌که خلق شوند و به اصطلاح هویت واجبّ بالغیر بگیرند. موفق باشید

39414

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد عزیزم: شما در یکی از صوت ها فرمودید: خیال جنبه صورتی قلب است. منظور شما از این جمله چه می‌شود؟ با تشکر از زحمات شما استاد بزرگوار!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی حقایق قلبی در انسان چون در میدان خیال انسان نازل شود، به حالت صورت و شکل در می‌آید و از آن جهت است که صورت‌های خیالی در نفس انسان با معنا همراه می‌باشد بر عکسِ صورت‌های مادی که فقط صورت و شکل‌اند. موفق باشید

39405

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام مجدد دوباره ما و المیزان: در معنای رب اینها را آورده اند : ۱. به معنای مالک ۲. به معنای بزرگ ۳. به معنای اختیار دار ۴. به معنای پرورش دهنده ۵. اصلاحگر امور به قصد تربیت. حال علامه ره یک نصف خط جمله می‌فرمایند که به نظرم هر ۵ را شامل می‌شود: می‌فرمایند: رب مالکی است که امر مملوک خود را تدبیر می‌نماید یعنی اگر بخواهد تدبیر کند قطعا مالک است قطعا هم بزرگ است قطعا اختیار دار است و علت تدبیرش نیز این است که پروش دهد و اصلاح امور هم می‌کند به قصد پرورش. آیا این برداشت صحیح است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین‌طور است زیرا وقتی وجود مخلوق در نسبتی کامل و تمام در قبضۀ حضرت خالق است؛ اوست که خدایی می‌کند و به حکم ربوبیتش، جان انسان، میدانِ ربوبیت حضرت حق می‌شود. حال این مائیم و نظر به ربوبیت حضرت محبوب با همۀ صفات پنجگانه، اگر به ربوبیت او دل بسپاریم. موفق باشید

39387

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: ۱. استاد عزیز در رابطه با مفاهیم و اصطلاحات نفسی بنده خیلی وقته درگیر هستم که انسان دقیقا در این اصطلاحات کدام است، فطرت؟ روح؟ نفس لوامه؟ و از این دست سوال ها که آخر من کدام هستم و روحِ نفخه الهی در نسبت با من چگونه است و ارتباط آن با فطرت که یا مخموره است و یا محجوبه، چیست؟ و اراده انسانی و عظم و میل آن (چه به خوبی و چه به بدی ها و خوردنی و جنسی) بواسطه کدام بعد ماست؟ البته جدای از اینکه امیال بواسطه قوه واهمه و شهویه و غضبیه ما را می‌کشاند، اون خود چه خودیست که به این قوا بها می‌دهد و در راستایشان حرکت می‌کند؟ ۲. در سخنرانی شنبه هفته پیش فرمودید آستکی بهتون بگم که توجه به حضرت ولی امر برای تعین در عبادات کم است؛ یعنی چه؟ چه تفاوتی میان امام زمان با باقی معصومین است؟ ۳. در جلسه اول اعتکاف فرمودید که انسان در ابتدا نمی‌تواند به عنوان آیینه انسانیت به نور نبی نظاره بنشیند و نیاز به ولی است. چرا؟ از حیث آئینه انسانی چه تفاوتی در میان نبی و رسول با ولی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به گفتۀ مرحوم ملا عباس تربتی در کتاب  ارزشمند «فضیلت‌های فراموش‌شده» این نکات، امور چشیدنی است و در مسیری که توحید محمدی «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» مقابل انسان می‌گشاید، خود به خود پیش می‌آید ۲. بحث در نظر به سیرۀ امامان معصوم است و حضرت صاحب الأمر «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» هنوز ظهور نکرده‌اند تا سیرۀ آن حضرت مدّ نظر باشد وگرنه حضورشان که عالمگیر است. ۳. در همان جلسه عرض شد اصل و اساس همۀ عبادات، پیامبر اکرم «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» هستند ولی نور نبوت آن حضرت آنچنان درخشان است که انسان گمان می کند به جهت نبوت‌شان در انسانیت‌شان مستقرند و از این جهت عرض شد نبوت ایشان، حجاب حقیقت انسانیِ ایشان می‌گردد. و این‌جا است که می‌توان به سیرۀ ائمه «علیهم‌السلام» نظر کرد که عملاً در مقام عبودت به سوی حضرت ربّ العالمین قرار گرفته‌ایم. موفق باشید

39353

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: ان شاءالله اعمالتان مقبول حضرت حق. آری نمی‌توانم این همه انسان ها را ببینم و نگویم که در اعتکاف این چنین قد کشیدند و خدا به آنها توجه خاص کرده و به خدا درخشنده ترین افراد از دنیا هستند. همینان که خدا تخم عشق را در دل هایشان کاشته بعضی زود تر و بعضی دیر تر در حال قد کشیدند تا برای خود روزی گلی بشوند و بعضی گل شدند آنها که با دیدن زندگینامه شهدا خود را با رفتار شهدا یگانه می‌بینند و گریه می‌کنند زیرا خون ها داده اند. تاریخ تغییر کرده و از نظر بنده که ظهوری خاص از حضرت صاحب الزمان حاضر شده و گویا خدا بنا دارند زندگی را بکاممان شیرین کنند و این است پیروزی نهایی و زندگی حقیقی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در این رابطه به خوبی می‌توان به امروز و فردای این تاریخ و این جوانان فکر کرد. موفق باشید

39044

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: بسم الله الحمدلله الله النور السماوات والارض منم که ممکن الوجود هستم پس من که حسش می‌کنم چیه یا کیه؟ لطفاً توضیح کامل یا ویسی را معرفی کنید تا گوش کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و مطالعه کتاب «خویشتن پنهان» بتواند در این مورد جوابگو باشد. موفق باشید

38932

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد خسته نباشید: من چند سالی هست با کتاب‌های شما آشنا شدم و زندگی ام و تفکراتم واقعا تغییر کرده اند. استاد این دست خواب های گناه آلود آیا متذکر به این هست که نفس ما هنوز تعلقات این چنینی دارد؟! روح ما در آسمان ها پاک نیست؟! هر کاری که شما بدونید و به من بگید حتما انجام میدم چله، دعا، هر کاری ولی از شر این دست خواب ها راحت بشم. چون تا مدتها عذابم میدن لطفا راهنماییم کنید. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع خوابها عموماً ربطی به شخصیت شخص ندارد مانند خطوراتی است که در بیداری بدون اراده انسان برای انسان پیش می‌آید. در خواب نیز آن نوع خطورات، صورت به خود می‌گیرد. موفق باشید

38822

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: بنده خانمی مقید به حجاب هستم. اخیرا با کمرنگ شدن حجاب در جامعه، تمایلی به حضور در اجتماع و بیرون از منزل ندارم، وقتی بیرون می‌روم با دیدن خانم های بدون روسری به شدت احساس ناراحتی می‌کنم، از طرفی نمی‌دانم نوع مواجهه درست با این خانم ها چیست؟ آیا تذکر لسانی وظیفه ماست؟ اگر تذکر لسانی جزء واجبات هست، چون جرأت تذکر ندارم ترجیح می‌دهم بیشتر در خانه بمانم، چون می‌ترسم در آخرت بخاطر این موضوع گرفتار شوم، با این دوری از اجتماع هم به شدت از نظر روحی اذیت می‌شوم. در واقع انگار خودم را در خانه زندانی کردم. واقعا نمی‌دانم در این وضعیت چکار کنم. توصیه جنابعالی به بنده چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که در حدّ یک انسانی که امروزه جهت امور رفع نیاز خود لازم است که در اجتماع باشد، با همان سبک و سیاق یک خانم محجبه حاضر می‌شوید و اگر شرایط پیش آمد و طرف مقابل آماده بود که به او تذکر بدهید امر به معروف می‌کنید زیرا لازمه امر به معروف، آمادگی طرف مقابل است که ظاهراً هنوز شرایط این نوع برخورد که برخورد شرعی و دلسوزانه است؛ در اکثر موارد فراهم نیست. بیشتر از نظر قانونی باید موضوع کنترل گردد. امری که اساساً به عهده نهادها و مسئولان مربوطه است. موفق باشید

38793

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم تعالی سلام علیکم و رحمة الله: ببخشید حاج آقا سوالی داشتم: امام خمینی رحمت الله علیه فرمودند اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود، چرا با اینکه آمریکا نیز شیطان بزرگ است و غاصب و استعمارگر این جمله برای آمریکا یا انگلیس گفته نشده؟ ممنون از سعه صدر شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌دانید رژیم اسرائیل عقبه و نمادِ جهان استکباری در منطقه است و نفی آن یعنی حضور اسلام در جهان و این هم لطف خداوند است که جهان استکبار بند حیات خود را به امری متصل کرده که با نفی آن، استکبار نفی می‌شود به همان معنای از بین رفتن هژمونی آن. موفق باشید

38694

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: آیا من إنسان پیر می‌شود يا نه؟ اگر پیر می‌شود پس چرا در کتاب آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین فرمودین من انسان آنطور که تنش پیر می‌شود پیر نمی‌شود و اگر پیر نمی‌شود پس چرا بعضی‌ها دل مرده اند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دل مردگی مربوط به رشدندادنِ ابعاد متعالی و وجودی انسان است و اتفاقاً اگر انسان مسیر معنویت را درست طی کند، سر پیری جوانتر هم می‌شود. نمونه آن را شما در حضرت امام و رهبر معظم انقلاب می‌توانید بیابید. موفق باشید

38608

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: در معرفت نفس من وحدت خودم را درک می‌کنم. آیا همین درک من از وحدت همان نور فطرت نیست که به توسط آن خدا را بشناسم؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فطرت، بُعدی از ابعاد انسانیت انسان است با گرایش های الهی. و این غیر از وحدت نفس ناطقه است که هرکس می تواند آن را در خود احساس کند. موفق باشید

38442

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: شهید مطهری در کتاب انسان کامل می‌گوید «توحید، نزد آنها معنی دیگری دارد، توحید آنها وحدت وجود است، توحیدی است که اگر انسان به آنجا برسد همه چیز شکل [حرفی] پیدا می‌کند. در این مکتب انسان کامل در آخر، عین خدا می‌شود، اصلا انسان کامل حقیقی، خود خداست و هر انسانی که انسان کامل می‌شود، از خودش فانی می‌شود و به خدا می‌رسد.» البته نظر عرفاست. آیا واقعا انسان عین خدا می‌شود؟ لطفاً اگر ممکن است توضیحی بفرمایید!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به آن معنا که انسان های کامل مظهر اسمای الهی هستند و در همین رابطه قرآن که مى‏‌فرمايد: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» خداوند را اسماء حسنایی هست؛ حضرت صادق «علیه‌السلام» فرمودند:  «نَحْنُ وَاللهِ اسْماءُ الْحُسْني ...»؛ به خدا سوگند ما اهل بيت، اسماء حسناى الهى هستيم‏. موفق باشید

38305

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

«وَيْلِي كُلَّما كَبُرَ سِنِّي كَثُرَتْ ذُنُوبِي» سلام و عرض شرمساری، به کسی که آبروش پیش خدا و اولیای خدا رفته، از نفس و شیطان کاملاً شکست خورده، ولی هنوز خوبان رو دوست داره، بدی ها رو هم دوست نداره، از بدی هاش هم نمیتونه فاصله بگیره چه توصیه ای دارید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از الطاف الهی هرگز نباید مأیوس بود. امیدواری به حضرت محبوب در جای خود راهگشاست. موفق باشید

37720

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: اسباب بازی های بچه ها که عروسک هستند یا شکل حیوان را از دسترس بچه ها خارج کنیم یا از بین ببریم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب این نوع عروسک‌ها را در حکم مجسمه و تندیس حساب نمی‌کنند و از این جهت نباید سخت‌گیری کرد. موفق باشید

37641

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و احترام: اگر زمان اقدام به بارداری روز آخر ماه قمری باشد و زن باردار شود، با توجه به روایات گفته شده در مورد نا مناسب بودن این زمان، برای رفع بلا و نگرانی در مورد آثار آن چه اقدامی صورت گیرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مواردی است که هرکس با صدقه دادن رفع می کند. موفق باشید

37604

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: شهادت رییس جمهور عزیز و هیئت همراهشان را تبریک و تسلیت می‌گویم. جایی در صحبت هایتان فرموده بودید امام خمینی (ره) در دوران جوانی به روح الله صوفی معروف بوده اند. ممکن است منبع آن را جهت مطالعه معرفی نمایید؟ تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ذهنم هست که جناب حجت‌الاسلام آقای حمید روحانی در جلد اول کتاب «تحلیلی از نهضت امام خمینی» این موضوع را مطرح فرمودند. موفق باشید

نمایش چاپی