با سلام خدمت استاد گرامیم: گاهی خداوند با اسم جامع الله به ما نظر میکند. و گاهی خداوند به اسمی مانند علیم، حی، به ما نظر دارد؟ درست فهمیدم؟ با تشکر از زحمات استاد گرامیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. چه خوب است که در این موارد به جای اینکه با سؤال بخواهید کار را ادامه دهید، با نظر به افقی که با چنین معارفی در مقابلتان گشوده میشود؛ در انتظار حضور ِ بیشتر باشید و نه اطلاعِ بیشتر. موفق باشید
سلام استاد: بخدا قسم که حیفم می آید وقتم را تلف کنم، بخدا که بیهوده میبینم پای مدرسه ایستادن و گیر افتادن در باطلاق هایی بی سر و ته، بی خود است که میگویند بیاید مدرسه را بسازیم، ببخشید مگر مجسمه است؟ که ما آن را پس از کمی کند و کاو کردن در ویترین قرار دهیم چون بلاخره فضای آموزشی هم باید داشته باشیم. چرا بنده بعنوان یک کسی که به مدرسه میرود و با وجود فکرهایی که دارم به جایی رسیده است که میگویم نکند مثلا یا گاو داری است یا زندان است یا گناهی کرده ام یا مشکل دارم. این جا شاید بهترین جواب آخری باشد یعنی مشکل از خودم است، خب این طور با خود میگویم غلط کردی که مسئله دار شدی و گور بابای مسئله و بیا تا اندازه ی یک عمر چشم و گوش و زبان را از خود ببرم تا بخوبی بتوان دانشگاهم را بروم و مثل همه نانم را بخورم. الان که معلوم نیست برای چه چیزی من وقت میگذارم و مجبور میشوم در همین میان خود را اسیر یک حیات اجتماعی نفرت انگیز کنم. خب با خود میگویم به چه دردی می خورد، نهایتا پس فردا بلاخره باید من هم سگ دو بزنم تا زن و بچه ای داشته باشم و بعد هم بگویند بیا برو در این نیم متر در دو متر جا بخواب و خدا حافظ. این وسط مسئله و دغدغه ام جز یک آرزو از آن چیزی بیش نماند. در همین هیاهو چشمم به امام حسین (ع) میخورد و نفسم چاک میشود که سید حسن از او می گوید: «ای شقایقهای آتش گرفته، دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را بر خود دارد. آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟» سید مرتضی میگوید: «و مگر از درون این خاک اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرم هایی فربه و تن پرور برمی آید؟ پس اگر مقصد را نه اینجاست در زیر این سقف های دل تنگ و در پس این پنجره های کوچک که به کوچه های بن بست باز می شود، نمی توان جُست. بهتر آن که پرنده ی روح دل بر قفس نبنند. پس اگر مقصد پرواز است! قفس ویران بهتر! پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند، از ویرانی لانه اش نمی هراست! اگر قبرستان جایی است که مردگان را در آن به خاک سپرده اند، پس ما قبرستان نشینان عادات و روزمره گی ها را کی راهی به معنای زندگی هست؟ اگر مقصد پرواز است! قفس ویران بهتر! پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند، از ویرانی لانه اش نمی هراسد!» نمیدانم چرا صبح تا شب دارم خودم را میکشم تا این قفس ها خراب نشود! آرزویم ققنوس بی بال در اوج آسمان بود و حال کبوتری شده ام که بال هایم سنگینی میکند. احساس میکنم شمر زمانه حد اقل برای خودم، خودم هستم. درک استعاری ام مانند خنجری زهر آلود شده است که از پشت به من ضربه زده است. به طور مثال درک هنر ماندن در مدرسه را ندارم. خدایا نور قرآنت را بر جانم و جانمان بیفزای تا آزاد شوم و آزاد شویم. حاج قاسم هم می گوید: «هر کس را صبح شهادت نیست، شام مرگ است / بی شهادت مرگ را با خسران چه فرقی میکند؟»
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان به حضور اقیانوسیِ خود اندیشه کرد، صدها رود گِلآلود را در خود جای میدهد تا با دستِ گشادۀ خود، آب آنها را در اقیانوس جای دهد و آنها را اقیانوسی کند و گِل و لای آنها را تهنشین نماید. اینجا است که حضور در مدرسه و آگاهی کامل از محتوای آن دروس، شرط حضور در جهانی است که ما در آن در این زمان حاضر هستیم و نمیخواهیم گرفتار تنگناهای آن شویم.
دریادلی، شرطِ حضور در تاریخی است که بنا داریم اسیر آن نباشیم و در این رابطه به سیره و روش حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» بیندیشید که از یک طرف به عنوان یک طلبۀ درسخوانده تا مرز یک فقیه کاردان جلو رفتند، با آنهمه گِلهای که نسبت به روشهای حوزه داشتند. و از طرف دیگر خود را محدود به آن دروس رسمی نکردند و در جهان خود حاضر شدند و راهِ حضور در تاریخ آینده را برای ما هموار نمودند همانند رهبر معظم انقلاب «حفظهاللهتعالی» که تا این اندازه در ارائۀ درس خارج فقه موفقاند و از آن طرف چه اندازه متوجۀ امروز و فردای بشر میباشند. موفق باشید
با سلام و احترام و آرزوی سلامتی و طول عمر برای استاد طاهری زاده: من مدتهاست بحمدلله در مباحث دینی و معرفتی مشغول مطالعه هستم و خوشه چین سفره با برکت استاد طاهرزاده هم بوده ام ولی در عین حال اضطراب فراوانی در وجودم هست بدلیل عدم مطابقت عمل با چیزهایی که فراگرفته ام. نماز شب، یا مراقبت در سلوک یا کنترل زبان و امثال اینها را نمیتوانم کامل انجام دهم و ضعف دارم ولی اشتیاق فراوانی به علم و معرفت و قرآن دارم. این دوگانگی بسیار مرا آزار میدهد. از طرفی هم استادی در معارف دارم که بسیار عملگراست و این نیز مزید بر اضطرابم شده. لطفا راهنمایی بفرمایید تا بتوانم اندکی آرام گیرم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به خودتان سختگیری نکنید. به لطف الهی در مسیر کسب معارف عالیۀ معنوی، انسان به تقوایی میرسد که خود را از لغزشها نگهبانی میکند و خودِ خداوند به ما وعده داده که با روزهداری در ماه رمضان، امیدوارِ رسیدن به آن تقوا باشید. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: لطفاً راهنمایی بفرمایید با توجه به اینکه بنده از دانشجویان نابینا هستم و سیر مطالعاتی که فرموده اید را پیگیری کرده ام و همه ی کتاب های شما و فایل های صوتی را کار کرده ام، اکنون چه منبعی را مطالعه کنم و چه فایل صوتی را گوش بدهم؟ همچنین یک کانال لبیک یا مهدی در ایتا راه اندازی کرده ام. لطفا راهنمایی بفرمایید برای ماه مبارک رمضان چه مطالبی را بارگذاری کنم. از لطف و وقت شما سپاسگزارم. التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از مباحث مربوط به نفس و معاد، مباحث سورهها بخصوص مائده و انعام و در کنار آن مباحث مربوط به ماه رمضان، ان شاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
بسمه تعالی. سلام علیکم: اسعدالله ایامکم. ۱. پرسش از انقلاب اسلامی، پرسش از هویت انسانیست؛ انقلاب را تنها انسان هایی میبینند که انسان های اهل خلوت اند؛ انسان هایی که درکی از خود دارند. انسان هایی که صاحب ارزش اند. انسان هایی که جنگ با نفس را یافته اند، درد این جنگ را چشیده اند؛ بستر انقلاب اسلامی تنها برای آنهایی معنا دارد، و تنها کسانی نقشی پیش برنده در این بستر دارند که نسبت خود را با هویت انسانی شان در نسبت فردی یافته اند و اینک بدنبال یافت هویت خود در بستری بس عظیم اند. انقلاب اسلامی چیزی خارج از یافت انسانی نیست بلکه هر انسانی در مسیر آرمان خود او را بدون شک باید بیابد! حضور آدمی در انقلاب اسلامی حضور در ظهور غوغای درونی هر انسان است. انقلاب اسلامی کارزار انسانیت است؛ هرچه انسان تر، انقلابی تر! و هر انسان صاحب عزمی و هر انسان خفته ای و هر انسان دیو صفتی میتواند با دید زمانه شناسی به انقلاب جایگاه خود را نسبت به او بیابد؛ صاحب عزم، ذوب در آنست خفته را نمیدانم کجا می ایستد اما دیو صفت، همینی میشود که در بزرگ و کوچک غرب میبینید؛ کم میخورند، کم میخوابند تا جواب شهوت پولادین خود را با غضب به این بستر ارضاء کنند. هرچند صاحبان عزم جلو دار تاریخ اند، اما بنابر اقضای طبیعی نسبت انسانی آنها با انقلاب، همیشه در رنج اند. اما جامعه ما بیشتر از خفتگان است؛ خفتگانی که مدعی هستند و مع الاسف جایگاه هایی را اشغال میکنند که در نسبت با یک جهان باید پیش روند، اما نهایتاً بدنبال پیشبری افرادی معدود درجا میزنند. این یعنی بلاهت، یعنی نفهمیدن و مسئولیت ربودن، یعنی اهل خلوت نبودن، یعنی انسان نبودن...! ۲. در کتاب مبانی معرفتی مهدویت ص۸۰ فرمودید: روایت بدین مضمون داریم که کسی در مبانی دینی زیاد فکر نکند اما زیاد کار کند احتمال بدهید منافق است. میشود زحمت بکشید آدرس روایت را بدهید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! همینطور است که میفرمایید. آن کس که در این زمانه برای ما افق حضور در آینده را گشود و دروازه امید را برایمان باز کرد، حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» بود، او بود که دروازه امید را روی ما گشود. همانطور که انسانهای عادی از درخت، شاخه و میوه را می بینند و نه تنه و ریشه را و نه زمین و آبی که این درخت نسبتی عمیق با آن دارد، در همین رابطه با حضوری که باید در نزد خود داشته باشند یعنی از تاریخی که انسانها با معنویت خود رمز بقای جامعه میگردند؛ غافل میباشند و از روحی که از طریق قرآن و روایات در این آخرالزمان طراوت ما را پایدار میکند، نیز غافلاند. این است غفلت بزرگ که به تعبیر جنابعالی همان بلاهت است و نه بلاهتِ فردی، بلکه بلاهت تاریخی ۲. این نکتهای است که عدم تفقّه در دین، از خصوصیات نفاق است. حال باید با توجه به این نکته، روایات اینچنینی را جستجو کرد و در حال حاضر روایت خاصی در نظر ندارم. ولی فکر میکنم اگر مطلب را دنبال بفرمایید نکات خوبی به دست میآید. موفق باشید
سلام استاد وقت بخیر: چه کار کنیم وابسته دیگران نشویم مثلا وابستگی به دوست به همسر و.... اگر امکانش هست در این زمینه کتابی معرفی کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب «زن، آنگونه که باید باشد» عرض شده؛ محبت اولیهای راکه خداوند بین زوجین ایجاد میکند باید پاس داشت و نسبت به دیگر انسانها در بستر تقوای آنها باید به انسانها احترام گذاشت. پیشنهاد میشود دو جلد کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» که روی سایت هست، مطالعه شود. موفق باشید
سلام و رحمت: بخشید استاد سوالی داشتم. توسط بزرگواری در جریان وضعیت دوستی قدیمی قرار گرفتم که ۵ سالی میشد ازشون اطلاعی نداشتم این بنده خدا که صاحب دو پسر ۱۴ و ۸ ساله هستن همسرشون طلبه بودن و خودشون فعال در عرصه تربیت و پرورش اونقدر فعال که امثال بنده ازشون الگو میگرفتم هم از سبک زندگیشون هم دغدغه های تربیتی و فرهنگیشون گویا چند سال قبل با استاد عرفانی آشنا میشن و کلاسهاشو شرکت میکنن و به شهودات غیبی میرسن و با علوم غریبه آشنا میشن و ریاضتهایی رو متحمل میشن هم خودشون و هم همسرشون و به این ترتیب مستقلا خودشون صاحب سبکی میشن و کلاسهای مختلف میذارن و.... تا جایی که ادعای امام سیزدهم میکنن و همسرشون و بچه هاشون هم همراهشون میکنن تا جایی که این دوستمونم ادعای همسر امام و... پسر ۸ سالشون وقتی به جایی خیره میشه و ازشون علت رو میپرسیم میگن رفتن دیدار حضرت رقیه یا حضرت امیرالمونین (ع) در نجف و.... اطلاع پیدا کردم توسط سپاه همسرشون دستگیر شدن و خودشون با بچه ها و تو راهی که دارن تنهان به واسطه شناخت قبلیم نسبت به این خانوم خواستم بدونم آیا راهی به جز دعا وجود داره برای کمک بهشون؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد، بیشتر انحرافات شیطانی و حکایتهای نفس امّاره است. امری نیست که ما ورودی برایش داشته باشیم. خودشان باید متوجه چنین انحرافاتی باشند. موفق باشید
سلام علیکم: این کشف و شهودهایی که از علامه حسن زاده آملی در کتابهایش هست، چقدر اعتبار دارد؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتۀ خود آن بزرگان، عموماً این احوالات مربوط به خود آنان میباشد و گزارش آنها از آن احوالات چنانچه با کشف معصومین منطبق باشد، برای بقیه میتواند قابل توجه قرار گیرد. در این رابطه گزارش حضرت علامه حسنزاده از احوالات خود در کتاب شریف «انسان در عرف عرفان» ظرائف قابل استفادهای دارد. موفق باشید
سلام علیکم استاد گرانقدر: استاد بزرگوار، سوالی داشتم در خصوص علم مدیریت. آیا این علم قابل اکتساب و یادگیری است؟ (حالا چه از طریق مطالعه و چه روش های دیگر مثل مشاهده یا آزمون و خطا). در ادبیات مدیریت غربی این علم را علمی یادگرفتنی توصیف می کنند. ولی وقتی دقیق می نگریم گویا «جنم مدیریت داشتن» چیزی است که از سرشت می آید و آنقدرها هم قابل دستیابی نیست. به عنوان مثال جناب کمیل بن زیاد که حضرات معصومین خصوصاً حضرت امیر را درک کرده اند، قطعا بیش از زمان ما از مدیریت مبتنی بر دین مشاهده داشته اند ولی می بینیم زمانی که فرماندار هیت می شوند مولا به ایشان آن جملات را در خصوص مدیریتشان می فرمایند. حضرتعالی در مطالعات دینیتان این موضوع را چگونه یافتید؟ آیا می توان مدیریت کردن را یاد گرفت؟ اگر می شود چگونه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده، نظرِ افرادی در مدیریت قابل پذیرش است که معتقدند مدیریت امری ذاتی میباشد و نه اکتسابی، ولی شکلدادن به آن، اکتسابی است و با تجربۀ دیگران میتوان آن استعداد را رشد داد و در همین رابطه مدیریت «ایکس» و «ایگرگ» را مطرح کردهاند. موفق باشید
سلام استاد وقت بخیر: نظریه زندگی موازی و دنیاهای موازی آیا امکان داره دنیاهای موازی داشته باشیم؟ برخی می گویند انسان هنگام تولد در هفت نقطه و هفت زمان مختلف متولد می شود و زندگی می کند و می میرد دنیای موازی این زمین، زمان دیگری دارد و ... توضیحاتی که سر در نمی آوریم در همین لحظه ولی در زمان های متفاوت تاریخی اینکه زمان دنیا در ماورا به این صورت که ما درک می کنیم معنایی ندارد و زمین های هفت گانه که در روایات داریم و در قرآن به آن اشاره شده است را به این موضوع نسبت می دهند این موضوع شواهد روایی و یا قرآنی دارد یا خیر و یا اینکه محکمات متضاد، قرآنی و روایی دارد یا خیر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد، مواردی نیست که دلایل محکمی در صحت آن داشته باشیم. نوعی غفلت از مراتب وجود و عوالم متعالی در میان است. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: جناب استاد همانطور که ظهور تکنولوژی اینترنت باعث شد که ما بتوانیم از برکات توحیدی کلام شما در تلفن همراه و رایانه شخصی و غیره بهره مند گردیم، و در این لحظه من سوالم را از طریق تلفن همراه هوشمند برای شما ارسال میکنم. حال نسبت شما با تکنولوژی جدید هوش مصنوعی چیست و این تکونولوژی را در مسیر توحید چگونه گزینش میکنید؟ به عنوان مثال: من همواره آرزو داشتم که تمامی جلسات تفسیر قرآن حضرت عالی را که از ابتدا تا کنون ایراد فرموده اید را بصورت فایل متنی با قابلیت جست و جوی موضوعی و دسته بندی شده در اختیار داشته باشم تا که مجبور نباشم که صوت جلسات را از ابتدا گوش دهم. یا که جلسات تفسیر قرآن روزهای دوشنبه در همان روز بعد از اتمام جلسات به متن تبدیل گردد. یا راهنمای سیر مطالعاتی سایت همچنان بروز رسانی نشده است و توصیه های شما مربوط به زمان استفاده از سی دی در کنار کتاب هاست مثلا برای شرح ده نکته کتاب معرفت النفس شرح هر نکته از فایل صوتی به کمک هوش مصنوعی استخراج و در زیر هر نکته بصورت نوشته قرار گیرد تا فرآیند مطالعه سریع تر گردد. با تشکر محمد شریفی
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید نمونههایی پیش آید تا بنگریم چه چیزی از طریق هوش مصنوعی از کار در میآید بخصوص وقتی بحثهای صوتی به صورت نوشتار در آید، نیاز به ویرایش دارد و اینجاست که باید نمونههایی داشته باشیم تا معلوم شود هوش مصنوعی چه اندازه میتواند در تبدیل صوت به متن موفق باشد. اگر نمونهای از آن را ارائه فرمایید میتوان روی آن فکر کرد. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم: شما در یکی از صوت ها فرمودید: خیال جنبه صورتی قلب است. منظور شما از این جمله چه میشود؟ با تشکر از زحمات شما استاد بزرگوار!
باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی حقایق قلبی در انسان چون در میدان خیال انسان نازل شود، به حالت صورت و شکل در میآید و از آن جهت است که صورتهای خیالی در نفس انسان با معنا همراه میباشد بر عکسِ صورتهای مادی که فقط صورت و شکلاند. موفق باشید
سلام و خدا قوت به استاد عزیز: در دعای ماه رجب آمده که: اَعْطِنی بِمَسْئَلَتی اِیّاکَ جَمیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَجَمیعَ خَیْرِ الاْخِرَهِ وَاصْرِفْ عَنّی بِمَسْئَلَتی اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَ شَرِّ الاْخِرَهِ چرا برای خَیْرِ الاْخِرَهِ تعبیر جمیع آمده ولی برای شَرِّ الاْخِرَهِ نه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتۀ جناب آیت الله ملکی تبریزی در کتاب ارزشمند «مراقبات»، علت آن امر آن است که در آخرت، «شرّ» که همان «عدم» است؛ یک چیز بیشتر نیست و آن عدم ِخیر است. ولی در دنیا که دنیای کثرات است آن عدم، به صورتهای مختلف ظهور میکند. موفق باشید
سلام علیکم: با توجه به اینکه (بهترین رزق برای ما کفاف میباشد)، آیا در کسب و کار بدون این که حریص شویم، وظیفه برنامه ریزی برای رونق کسب و کار را همچنان داریم که اگر رونق پیدا کرد بتوانیم مقدار بیشتر از کفاف را انفاق کنیم یا خیر، در کل بهتر است برای بیشتر از کفاف برنامه ریزی نکنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: کفاف؛ در مقابلِ حرص است ولی چنانچه تلاش برای وسعت رزق مانع درک معارف الهی نشود و در راستای خدمت به دیگران باشد، کار ارزشمندی است. امری که در کتاب «جایگاه رزق در هستی» از آن سخن گفته شده. که البته ملاحظه خواهید کرد که آن کتاب روی سایت هست. موفق باشید
تفسیر هفت آسمان در قرآن چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مراحل عالیۀ وجود مطرح است مانند آنکه ما هم بدن داریم و هم نفس و هم عقل و هم قلب و هم روح، که هر کدام مرحلهای از حضور نفس ما میباشد. نفس، آسمانِ جسم است و عقل، آسمانِ نفس. موفق باشید
سلام استاد خوبم: حالت خوف را درک نمیکنم کتاب معراج السعاده را هم خوانده ام در هر صورت رحمت خدا بسیار بسیار بر غضب اش برایم غلبه دارد و با همه شرمساری ام هیچ جوره در کت ام نمیرود باید از او بترسم. شرم چرا نگرانی چرا توبه چرا ولی راضی شدنش به دوری ام را نمیتابم. حتی لحظه ای. چطور خوف و رجا را در کنار هم داشته باشم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این سخن جناب حافظ فکر کنید که فرمود: «تو را ز کنگرۀ عرش میزنند سفیر / ندانمت که در این دامگه چه افتاده است؟» موفق باشید
سلام و احترام استاد گرامی: جناب اکبرنژاد مباحثی دارند و تقریبا از همه صاحب نظران دعوت به نقد یا مناظره در این موارد کرده اند مقایسه سیاست تنش در جمهوری اسلامی و استراتژی سیاسی پیامبران و امامان مشروعیت حکومت دینی و ولایت فقیه نقد نظریه ولایت فقیه. سوال من این است اگر امکان مناظره یا گفتگو فراهم شود آیا تمایل به این موارد دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم همان مناظرهای که با آقای دکتر رهدار داشتند کافی بود که نشان دهند اهل معرفت و انصاف نیستند. بیشتر جدال میکند و به بهترین راهها برای فهم این تاریخ بیتوجه میباشند. به روایتی فکر کنید که مؤمنین را از مراء نهی میکند و از این جهت به نظر میآید نباید توجهی به ایشان بشود. موفق باشید
با سلام و نور و رحمت خدمت استاد بزرگوارم: استاد با توجه به ظهور انقلاب اسلامی و آمادگی مردم برای اطلاعت و حفاظت از دو نایب حضرت حجه (روحی له الفداه) و ایجاد زمینه ظهور، کمتر از چند سالی است که در ظاهر شرایط روحی و معرفتی جامعه در حال تغییر چشمگیری است و بسیاری در حال روی گردانی از هادی امت یعنی امر ولایت هستند. بالاخص در مجامع دانشگاهی بسیار این مباحث با صراحت بیان می شود. گاهی با امامِ جان، حضرت مهدی با دل گفتگو میکنم که آقا اگر نیایید و این عمود خیمه اگر بیافتد دیگر چیزی از اسلام جدتان باقی نمی ماند. استاد بیشتر نگران این روی گردانی و تکرار تاریخ مردمی هستم که از علی رویگردان شدند و شد هر آنچه نباید می شد! اگر مردمی نسبت به نایب امام دل خوش نباشند چگونه امکان پذیرش امام هست؟ و مگر نه این است که امام مانند کعبه است و مردم باید خواهان او باشند؟! البته گاهی گمان میکنم که تعبیر امام مانند کعبه است، تعبیر کامل و جامعی نیست بلکه اگر ضرورت تاریخی ایجاب کند کعبه هم به سوی مردم می آید و دست به سوی آنها می گشاید و مگر نه این است که در کربلا همین شد و ما شاهد هر دو وجه امام و ولی حق بودیم که عده ای گرد او گشتند و عده ای چون زهیر، حر و ... را حضرتش به سمتشان آغوش گشود و پیک فرستاد و به سوی خویش خواند... ای به قربان این کعبه دل ها که هم طبیب است و هم حبیب هم طلب است و هم طالب هم راه است و هم راهنما. اصلا اگر امام به سوی کسی نظر نکند و او را فرا نخواند مگر می شود که کسی بسوی او توان حرکت داشته باشد. آیا این اندیشه درست است که اگر بخشی از جامعه در این امر به غفلت رود دلیل بر آشکار نشدن حقیقت نیست!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مهم آن است که ذیل اسلام متوجۀ گشوده شدن تاریخی باشیم که با انقلاب اسلامی گشوده شده است یعنی تاریخی که نظر به آن نهایتی دارد که حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» مدّ نظر داشتند و در همین رابطه بود که انتخاب مورد سقیفه را به رسمیت نشناختند و معلوم است چنین حضوری بیمانع نیست ولی با مقاومت در جبههای که حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» گشودند و با توجه به اینکه انقلاب اسلامی حضور در همان جبهه است؛ در این تاریخ، هرکس باید جایگاه خود را معلوم کند و مشخص است که همچنان که رهبر معظم انقلاب فرمودند دشمن بیکار نیست ولی وجدان تاریخی مردم به سوی آیندهای است غیر از آنچه جهان مدرن مدّ نظرها قرار داده. چیزی که در شهادت حاج قاسم سلیمانی به ظهور آمد و این با توجه به همۀ ضعفهایی که متذکر شدهاید، آن حضور در وجدان مردم ما حاضر است و تاریخی است که آغاز شده و مسلّماً با روحیۀ مقاومت فرزندان انقلاب ادامه مییابد هرچند که بدون مانع نیست. کاربر محترم سؤال 39269 نکتۀ بسیار ارزشمندی را از کلام رهبر معظم انقلاب مطرح فرمودهاند و ذیل آن عرایضی شده است که خوب است در این رابطه به آن سؤال و جواب نیز رجوع گردد. موفق باشید
با سلام وعرض ادب: استاد عزیز اگر تفسیر المیزان را از سایتها بگیریم و مطالعه کنیم بابت حق چاپ و باقی حقوق مولف مشکلی از نظرحق الناس ایجاد می کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه میدانم که مرکز کامپیوتری «نور» همه آثار علامه را با قیمتی نازل از طریق فضای مجازی به فروش میرساند و آن مجموعه بسیار قابل استفاده میباشد. ولی این نکتهای که میفرمایید را نمیدانم. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامیم: اینکه در چندین جا از آثارتان تذکر میدهید که فیلسوف در پی فهمیدن حقایق است. اما عارف در پی چشیدن حقایق است و باید از ساحت مفهوم به در آمد و آنها را چشید. آیا این چشیدن در خیال رخ میدهد؟ با تشکر از استاد بزرگوارم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در مرتبۀ خیالی است که متصل به قلب است و این غیر از توهّماتی است که متصل به محسوسات است. امری که سعی شده در کتاب «ادب عقل و قلب و خیال» شرح داده شود. موفق باشید
سلام آقای دکتر من بابک شفیعی هستم مدرک دکتری جغرافیای سیاسی دارم. حقیقتش از طریق یکی از دوستان با شما آشنا شدم. من در تحلیل های کوتاهی که انجام می دم تا حدودی تسلط دارم. اما متوجه شده ام که اگر من زمان پیغمبر بودم از منظر جغرافیای سیاسی هیچوقت فکر نمی کردم که اسلام فراگیر شود. به همین دلیل فکر می کنم شاید همه چیز را عقل و فکر نشود استدلال کرد به همین دلیل می خوام با دیده دل به این جهان بنگرم. حال می خواهم شما در این راه راهنماییم کنید. یکی از دوستان گفتن با شما مشورت کنم. با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مخاطب سیر مطالعاتی سایت افرادی از جنس خود جنابعالی هستند. پیشنهاد اولیه، رجوع به کتاب و شرح صوتی «ده نکته در معرفت نفس» است. https://lobolmizan.ir/book/71?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87 و https://lobolmizan.ir/sound/641?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87 . موفق باشید
سلام و عرض ادب و تشکر از سخنرانی خوبتون: چرا فکر می کنید غرب در علم خود منحرف شده است؟ علم فقط کاپیتالیسم نیست. فیزیک و شیمی و زیست و علوم شناختی و... است. چه انحرافی در پیشرفت علوم طبیعی در غرب می بینید شما که ما وقتی عمیق می شویم در این علوم، انحرافی نمی بینیم؟ علوم طبیعی با علوم انسانی متفاوت است. علوم انسانی هم البته جای گفتگو داره.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در وادی امر توجه به علوم به عنوان راه کشف استعدادهای طبیعی، نوعی پیشرفت بشر میباشد. ولی وقتی عقل تکنیکی به جای روحی که باید استعدادهای بشر را جهت دهد، بنشیند؛ موضوع تغییر میکند. در این رابطه خوب است به بحث «پانزده نکته در جایگاه تاریخی "عقل تکنیک" و جايگاه "انقلاب اسلامی" https://lobolmizan.ir/sound/885?mark=%D9%BE%D8%A7%D9%86%D8%B2%D8%AF%D9%87 رجوع فرمایید. موفق باشید
خاستگاه مشاوره و شورا و مشورت عالم امر است که میفرماید: و شاورهم فی الامر یا امرهم شوری بینهم، جایی که فقط اشاره میکنیم و هیچ تشریعی (باید و نبایدی) آنجا نیست! در عالم تکوین فقط به هم اشاره میکنیم که آن هم هست و یا آن چقدر هست! مثلا الله اکبر یعنی بیا اینهمه بزرگی الله را با هم به نظاره بنشینیم و لذت ببریم. کار عقل جزئی باید و نباید است که مثلا برای اینکه نمیرم باید دنبال غذا بروم! آیا موطن دین فقط در عالم عقل جزئی یا همان عالم خلق است یا موطن اصلی دین عالم اشارات و امر و عقل کلی است که حسن را میبیند و عاشقش میشود؟ دل باید و نبایدی را که به موطن امری وصل نبیند گردن نمینهد یا به اکراه قبول میکند. ابتدا باید او را به آبشخور حقیقت امری دین رهنمون شویم تا سیراب شود و با ما راه بیاید. عاقل به عقل کلی عاشق است که میگویند: العاقل یکفی بالاشاره. شاید بتوان معادل کلماتی نظیر مشورت و شوری و مشاوره را واژههایی مثل «افق یابی» و «افقنمایی» دانست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست ما در میانه تکوین و تشریع ایستادهایم تا آنجایی که امور تشریعی را تا اوج حقیقتِ تکوینیاش جلو ببریم و حاضر کنیم. اینجا است که «تو مو میبینی و من پیچش مو» و جهان اشارات و جهان حضوری بینام و نشان. «آنقدر هست که بانک جرسی میآید» خدا کند انسانها در این زمانه به بانک جرسی که از زبان رهبر معظم انقلاب به ظهور آمده؛ گوش فرا دهند. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم. ۱. ما که هیچ کدام ایمان نیاورده ایم... ما که هیچ کدام اسلام نیاورده ایم... فقط برای اینکه بتوانیم در جمعی مقبول باشیم، اینگونه بودن را انتخاب کرده ایم و دیگر هیچ... ما در پستی های خود غرقیم، توان برون رفتن نداریم، اینکه به کجا هم باید برون جست را نمیدانیم. بر پستی هایمان رنگ ایمان و مذهب میزنیم، خیال خود را هم راحت میکنیم که دیگر جهنمی نیستیم. خیال میکنیم میان ما و آن فرومایه ای که رنگ بخود نگرفته فرق هاست. تصور ما به اینست که آنکه قرآن میخواند مسلمان است و انسان خوب تلقی میشود، اما آنکه قران تا بحال به دست نگرفته مذهبی نیست؛ غافل از آنکه قرآن از بر کرده ها حسین کشی را به راه انداختند، کاری که خیلی از قرآن نخوانده ها حتی مخیله اش را ندارند! این ایمان نیست که ما پوشیده ایم این اسلام نیست که ما دم میزنیم این مذهب نیست که ما میرویم ما در حیوانیت بدو تولدمان رکود یافتیم و حرکت نکردیم. حیوانیت خود را نیز در لباس پر وصله دار اسلام با هزار زور و نیرنگ نگاه داشته ایم، کافیست کمی سربسرمان بگذارند تا رد چنگ ها را بر سینه هاشان ببینند ۲. بشر به دنبال چه بود که بلند گو را اختراع کرد؟ چشد که با عکس و سینما روبرو شد؟ نگاه پدیدار شناسانه اش را کجا به تفصیل بیابم؟ حال؛ شهید آوینی این ابزار را تا کجاها رساند؟ برای اینکه یک نگاه تفصیلی به نیاز بشر به صوت و تصویر و کاری که شهید آوینی با آنها کرد به کجا رجوع کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! «گرچه بهشتش نه به کوشش دهند/ آنقدر ای دل که توانی بکوش». مهم آن است که امیدوارانه جلو برویم تا آرامآرام به لطف الهی نور ایمان، آری! نور ایمان به سراغ مان بیاید. ۲. در این رابطه جلسه ای در خانه مشروطه تشکیل شد و مطالبی به میان آمد. https://eitaa.com/c/57013389/1171 موفق باشید.
سلام و احترام به محضر استاد معظم و آرزوی سلامتی و توفیقات روزافزون؛ از بحث معرفت نفس سوالی داشتم. حضرتعالی در بین نکاتی که در خصوص معرفت نفس فرمودید، ابزار بودن بدن برای نفس بود و فرمودید اگر نفس در انسانیت یا حیوانیت به کمالات لازم خود برسد، بدن را رها میکند. دو سوال: ۱. اگر شخصی هم در پی کمالات انسانی بود و تا حدودی این کمالات برای او حاصل شده بود و هم قوای حیوانی مثلا غضب در وجود او سلطه داشت، ملاک نهایی کمال برای نفس او در ترک کردن بدن، کدام کمال است؟ انسانی یا حیوانی؟ ۲. آیا حد لازم کمال نفس برای ترک بدن، بین انسانها متفاوت است؟ این تفاوت از کجا ناشی میشود؟ سپاسگزارم برکاتتان مستدام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «خویشتن پنهان» روشن میشود که در این موارد اگر فرصت انسان برای حضور در این دنیا به انتها برسد، بدون آنکه در یکی از ابعاد انسانی یا حیوانی به طور خاص کامل شده باشد، نفس ناطقه بدن را ترک میکند. برای روشن شدن بیشتر موضوع، خوب است به آن کتاب رجوع شود. موفق باشید