سلام و نور: در مقابل افرادی که وحیانی بودن قرآن رو رد میکنن و ساخته ی بشر میدونن، چطور باید پاسخ داد. چطور ادله ای باید براشون آورد، خصوصا کسی که اهل عناد نیست و حقیقتا دنبال بیّنه هست. خود من هیچ دلیلی ندارم جز اینکه قلبم شهادت میده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به متنی که تحت عنوان «نقد تئوری آقای دکتر سروش در موضوع جایگاه الفاظ قرآن» https://lobolmizan.ir/special-post/119?mark=%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%B4 و به متنی که تحت عنوان «قرآن؛ قرائت نبی از جهان، یا نزولی از طرف پروردگار؟ در سخنان آقای محمد شبستری» https://lobolmizan.ir/leaflet/102?mark=%D8%B4%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C هست رجوع شود. موفق باشید
سلام به استاد گرامی: با تشکر از جوابگوییهای شما به سؤالات ما، خواستم اگر ممکن است نظر خود را در رابطه با حمله اسرائیل و شهادت فرماندهان عزیز و پیام مقام معظم رهبری بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باز بصیرت تاریخی حضرت سجاد «علیهالسلام» و اینکه فرمودند: «الحمد لله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء» حمد خدا را که دشمنان ما را از احمقان قرار داد. از آن جهت که ما همواره در حرکتهای توحیدی تاریخیمان، آغازگرِ تاریخی و جهانی در مقابل جبهۀ ظالم زمانه بودهایم و دشمنان احمق ما گمان کردهاند با شهادت فرزندان انقلاب؛ حضورِ تاریخی ما متوقف میشود. در حالیکه آری! امروز ایران عزیز با حمله رژیمی که از نظر هژمونی و آبروی تاریخی در بدترین موقعیت خود قرار دارد؛ معنای حقیقی خود را در افکار و اندیشۀ جهانِ انسانی بیش از پیش به ظهور آورده و اگرچه از یک طرف بنا به گفتۀ رهبر معظم انقلاب «رژیم صهیونی با این جنایت، برای خود سرنوشت تلخ و دردناکی تدارک دید و آن را قطعاً دریافت خواهد کرد.» از طرف دیگر آنکه تجاوز آن رژیمِ فروافتاده از فرهنگ بشری، به ایران موجب شده است تا معنایِ تمدنی ایران در مقابل جبهۀ استکبار به ظهور آید و این بزرگترین لطفی است که خداوند از طریق دشمنانی اینچنین فرومایه به ما عطا کرده و این است معنای درک تاریخی جایگاه حمله اسرائیل به ایران در این زمانه که باید از این جهت نسبت به آن سخت اندیشمندانه اندیشید. موفق باشید.
سلام و ادب و احترام: آیا می تونم از جوابتون به سوال 39692 نتیجه بگیرم که «وجود مشکک است ولی نه مبتنی بر ذاتش، بلکه به اعتبار ظهوراتش»؟ یعنی وجود حقیقتا همچنان مشکک به طور غیرذاتی است؟ یا اصلا مشکک نیست ولو غیر ذاتی؟ و سوال دوم اینکه خود قالب ها که وجود به طور مشکک از اونها ظهور کرده، از وجودند و بدون وجود، چیزی نیستند پس به نوعی مندمج در ذات هستن ولو اینکه در ذات چنین تفکیکی نیست؟ آیا برداشتم درسته؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده «وجود» در ذات خود مشکک است و هرچیزی که مشکک باشد، وجهی متعالی دارد که ذات آن چیز است مانند «حیات» که در عین شدت و ضعفداشتن، بالاخره مبتنی بر عین حیات است. ۲. آری! هرچیزی که جنبۀ وجودی دارد، مشکک میباشد مانند همان حیات و یا علم. و این برعکسِ ماهیات است. موفق باشید
به نام خدا: بنظر بشر آخرالزمان نظر انداخته به پیامبرانی چون بودا و موسی و عیسی علیه السلام و پیامبر خدا صلوات الله علیه را نیاز دارد با پیامبران دیگر مراحلی از رجوع به حقیقت اما از دور و دور از «وحی» میشنود. اما پیامبر آخر ارواحنا له الفداء پیامبری را به انتها رساند و وحی را هدیه الهی به بشریت دانست، پس بشر نهایی با هدیه قرآن به آنها به نام راحتی به حقیقت با وحی. سئوال اینجاست جناب استاد، چرا با این همه توحید ما همچنان برای خود نفسی قائلیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: زیرا هنوز ما متوجه جایگاه تاریخی اسلام نشدهایم که بنا دارد ما را منوّر به آنچنان توحیدی گرداند که آن توحید میتواند با همۀ ظلمات آخرالزمان مقابله نماید به همان معنایی که فرمود: «چونکه سرکه، سرکگی افزون کند / پس شکر را واجب افزونی بود». اینجا است که رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیر خود با مردم آذربایجان شرقی فرمودند در شرایط کنونی دفاعِ نرمافزاری مهمتر از دفاع سخت است. زیرا ما به معنای حقیقی به گفتۀ ایشان در میدان مقابلۀ نور با ظلمت و حق با باطل وارد شدهایم و دشمن با دستکاریِ افکار عمومی بنا دارد ما را از این حضور عظیم و زیبا غافل کند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم! از گوش دادن شرح تفسیر سوره حمد امام خمینی (ره) یک سوال برایم پیش آمده است. آیا وقتی من ممکن الوجود بودم و واجب بالغیر شدم، آیا بودن در حالت واجب بالغیر بودن من همان فطرت است؟ با تشکر از زحمات شما استاد عزیزم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! فطرت ربطی به خلق شدن و یا نشدن انسان ندارد. ذات هر انسان، «فطرهم علی التوحید» است. موفق باشید
سلام استاد وقت بخیر: امام صادق (ع) فرمود: وقتی شما حج خودتان را به عده ای هدیه می کنید، ثواب آن هم به تک تک آنها می رسد و هم به خود شما می رسد. منبع: فایل متنی برنامه سمت خدا (حجت الاسلام عالی) 27/6/90 https://article.tebyan.net/UserArticle/AmpShow/652778 ببخشید این متن گفتگوی استاد عالی در برنامه ی سمت خداست. متن را خواندم و بنده استاد عالی رو هم قبول دارم که ایشون عالم بزرگواری هستند. ولی سوالی که برام پیش اومده اینه که مگه اصلا ما لیاقت داریم که برای امامان و به نیابتشان حج به جا بیاریم. یا صلوات و ختم قرآنی هدیه کنیم؟ آخه وجود امام پاک و معصوم است. چطور حج و صلوات های ما به نیابت از امام مورد قبول میشه. معرفتی که آنها داشتند که ما نداریم! وقتی میخای کاری برای کسی انجام بدی و نائب میگیری، مگه نباید هم درجه ی اون شخص باشی. آخه امام کجا و اعمال ما کجا؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: علی القاعده باید منظور آن باشد که ذیل شخصیت آن عزیزان، آن اعمال شرعی که انجام میدهیم در وسعتی بیشتر با توجه به شخصیت آن انسانهای بزرگ در میان آید. موفق باشید
سلام استاد: من خیلی به اصحاب سیدالشهدا فکر میکنم. احساس میکنم هرکدام نمادی و وجهه ای از انسانیت هستند. انسانیت نه به معنای تفکر رایج غربی روشنفکری و انسانیتی که ذیل ولایت تعریف میشه. هرکدام این پیغام رو میدن که اگر به ولایت و امام متصل شیم سعادت رو به دست اوردیم. مثلا جناب حر نماد این است که اگر گناه کردیم اما رحمت خدا هنوز هست و اتصال به امام باب ورود به رحمت است. جناب جون غلام سیدالشهدا نماد اینکه اگر جایگاه و اسم و رسمی نداریم مهم نیست به امام متصل شیم بزرگمان میکند. میشود باقی اصحاب رو هم از این منظر دید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! و صد آری! چه بصیرت و هوشیاری در اصحاب حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» بود که فهمیدند دارد تاریخی و میدانی گشوده میشود به وسعت جوابگویی به ظرفیت نهاییِ همۀ انسانها و آنان با هوشیاریِ تمام خود را در آن میدان حاضر کردند که میدان حضور در نهایت نهایتها است و این مائیم که باید با تعمق در سیرۀ اصحاب امام «علیهالسلام» به ظرائف کربلا بیندیشیم و خود را در آن وسعت حاضر کنیم که آن، کربلای فردایِ فرداها است. موفق باشید
سلام علیکم: من میخواهم در نماز امام رضا علیه السلام را نصب العین خودم قرار دهم. من که در عمرم امام رضا علیه السلام را ندیدم. پس من باید چکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همین جهت مرحوم علامه قاضی در این رابطه فرموده بودند استاد خود را که نمادی از اولیای الهی میباشند مدّ نظر قرار دهید. موفق باشید
سلام استاد: خداقوت. مسئله ای داشتم در این شرایط انگار یک چیزی توی حال ها و برنامه های صداسیما کم است حالی که مخابره شده و جریان پیدا کرده بین مردم فقط خوشحالی از پرتاب موشک و خوردن به هدف ها بوده که از جهاتی و برای حفظ روحیه ها لازم است اما کافی است؟ این حال مردم را منفعل می کنه و وقتی حملات سنگین تر شود خدایی نکرده حال ترس منفعل کننده ای پیش می آید که مگر ما دست بالا را نداشتیم چرا داریم تلفات می دیم یه تردیدی میاد سراغ دل ها این درگیری که شروع شده ممکنه حتی بیشتر از ۱ ماه طول بکشه ممکنه بقیه کشورها وارد بشن ممکنه هم نه نمی دونیم ولی به نظرتون حال مردم چطوری میشه وقتی طولانی میشه شرایط جنگی و اضطراری چقدر از دل ها خالی میشه به خاطر کارهای رسانه ای دشمن و طولانی شدن شرایط و مهم تر از همه که این همه مقدمه گفتم، به خاطر نبودن یک حال دعا و تضرع و فسبح بحمد ربک و استغفره (که در سوره نصر تذکر داده شده) در خودمون و روایت هامون و صدا و سیما که خواهی نخواهی موثره در حال جامعه همه ی روایت ها از این شرایط خلاصه شده در این که وای ما چقدر قوی هستیم این خوبه برای حفظ روحیه ولی کافی نیست و پایدار نیست چون شرایط سخت تر نیاز به جریان افتادن یه حال دیگه بین مردم داره تا واقعا حضورها بیشتر بشه و حفظ بشه یک رویکرد آوینی گونه برای گفتن از این شرایط نیاز داریم و ما هرکدام در نقطه خود باید چگونه باشیم؟ چطور بفهمیم آن آنگونه ای که باید باشیم را؟ باید چه کار کنیم؟ یا نکند این نگرانی بیهوده است و سروقت خود همه چیز به اندازه پیش می آید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکتۀ مهمی است که متوجه شویم بالاخره وارد جنگ شدهایم و جنگ بدون تلفات نیست آن هم با جریان استکبار و با جنگِ ترکیبی. و درکِ درست آنچه پیش آمده، موجب میشود تا روحیۀ مقاومت مردم رشد کند و البته خوب است صدا و سیما با همۀ زحمت و دلسوزی که بخصوص خبرنگارانِ عزیز آن متحمّل میشوند؛ با عمق بیشتری کار را ادامه دهند شبیه آنچه آقای دکتر فؤاد ایزدی بدان اشاره میکند. زیرا همچنانکه در جواب سؤال شمارۀ 40185 عرض شد باید متوجه شویم ما هم اکنون پیروزیم، حتی اگر چندین ماه جنگ ادامه یابد و رژیم صهیون به حکم استیصالش، مردمِ عادی را به قتل برساند به امید آنکه مردم روحیۀ خود را ببازند به همان صورتی که در ابتدای دفاع مقدس، رژیم عراق با بمبارانهای متعدد خود در خوزستان خواست به چنین نتیجهای برسد ولی همان مردم یعنی جهانآراها با بصیرت تمام مقابل آن تجاوز ایستادند و شکستی که صدام گمان میکرد بر ما تحمیل کرده را به پیروزی تبدیل نمودند. در این مورد خوب است رجوع شودبه عرایضی که طی مصاحبهای که اخیراً تحت عنوان «جنگ اسرائیل با هویت متعالی ایران» https://eitaa.com/matalebevijeh/19620 شده است. موفق باشید
+تفکری در واژه بیمار و پرستار گاهی شکل صوری کلمات میتوانند مبدا تفکر حضوری قرار گیرند، با توجه به اینکه اسماء از سماء نازل میشوند با تدبر در آنها میتوان به معنای حقیقی آنها تا حدودی نزدیک شد، برای مثال: ۱. واژه بیمار را میتوان به این شکل خواند: بیم+آر، یعنی کسی که به جهت تلقین و غلبه وهم، جسم یا نفسش بیمزده و وهمزده شده است و با آوردن بیم در میدان جانش به بیم، آری گفته است و به بیمآری مبتلا شده است! ۲. وقتی کسی بیم آورد و به بیم، آری گفت و بیمار شد، از ذات خود تهی میشود چون انسان ذاتا امیدوار به ذات خویشتن است و بیم از ذات او میکاهد، وقتی ذات او کاسته شد و با اکسیر بیماری سرخی مس نفسانیتش تبدیل به زردی طلای خداگونگیاش شد از خود تهی شده و امیدش به خودش تبدیل میشود به امیدش به خدا. حالا این شخص که خداگونه شده است، باید پرستیده شود (در حدیث داریم که خدا در قیامت میفرماید: چرا بیمار شدم به عیادتم نیامدید؟). اینجاست که پرستار به میدان میآید، پرستار را میتوان پرست+آر خواند، یعنی کسی که پرستشش را به صحنه میآورد و تخت بیمار را کعبه میبیند و ۷ بار نه ۷۰۰ بار به دور آن طواف میکند چرا که این تخت، کعبه باطن است و والاتر! پرست+آری یعنی او به نور پرستش آری میگوید و پروانهوار دور شمع زرد و کمسوی بیمار میگردد و میگوید: بگذار فدایت شوم و بگویم: زردی تو از من، سرخی من برای تو. آتش بیمهای تو برای من و نور امید من برای تو. اینجاست که عشق متولد میشود و خدای مفهومی از بین رفته و خدای حی و حاضری متولد میشود. آری با عرفان میشود بیمارستان را تبدیل کرد به مسجد الحرام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته و نکات خوبی است و در این رابطه علم اتیمولوژی سخن ها دارد به همان زیبایی که جناب عالی بیمار و پرستار را در نگاه اتیمولوژی خود تحلیل فرمودهاید. موفق باشید
سلام: این پرسشها ناظر به پیام امام خمینی به مناسبت حج در سال ۱۳۶۶ است. - نسبت پیام امام با زمانه ما ۱. به نظر شما، این پیام چه حرفی برای جهان اسلام امروز دارد؟ ۲. آیا همچنان میتوان آن را به عنوان یک نقشه راه برای «امتسازی» خواند؟ ۳. تأکید امام بر «حج ابراهیمی» در برابر «حج آمریکایی» در بستر کنونی روابط جهان اسلام با غرب چگونه قابل بازخوانی است؟ - پیام امام و بحران امروز فلسطین ۴. پیام امام خمینی در اوج سکوت جهانی درباره فلسطین، حج را فرصتی برای فریاد مظلومان معرفی میکند. با توجه به جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در غزه و سکوت اکثریت دولتهای عربی، این پیام را امروز چگونه میتوان بازخوانی کرد؟ آیا همچنان کاربرد دارد یا به حاشیه رفته؟ ۵. در این پیام، «برائت از مشرکین» نهفقط یک مراسم که یک موضع تاریخی معرفی میشود. چرا امروز حتی این موضعگیری در سطح رسمی بسیاری کشورها به حاشیه رانده شده؟ نقش ساختارهای قدرت منطقهای در این عقبنشینی چیست؟ ۶. امام در پیام خود از «امت اسلامی» سخن میگوید؛ اما امروز شاهد هستیم که بسیاری از دولتهای اسلامی نهتنها در کنار فلسطین نیستند، بلکه عملاً با رژیم صهیونیستی همکاری اطلاعاتی و اقتصادی دارند. چه نسبتی بین این وضعیت و انحراف از گفتمان حج ابراهیمی برقرار است؟ ۷. چگونه میتوان پیام امام را از سطح گفتار سیاسی به سطح کنش اجتماعی بازگرداند؟ در شرایطی که قدرتهای رسمی منفعلاند، آیا «مردم» و «نخبگان فرهنگی» میتوانند حاملان پیام حج در جهان اسلام باشند؟ - امکان بازسازی گفتمان حج ۸. آیا هنوز میتوان به حج به عنوان امکان احیای وحدت امت و صدای مشترک مظلومان امید بست؟ یا باید به دنبال جایگزینی برای این کارکرد در مناسبتهای دیگر باشیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با جواب به این سوالات که هر کدام میدانی را برای تفکر مقابل انسان میگشاید پیشنهاد میشود حداقل کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» و کتاب «عقل و ادامه انقلاب اسلامی» را که هر دو روی سایت هست مطالعه فرمایید. البته بهتر است شرح صوتی هر دو کتاب نیز مد نظر باشد و یا به جلسات هماندیشی و گفتگو با محوریت کتاب:سلوک ذیل شخصیت امام خمینی [ره] که به صورت گفت و گو صورت میگیرد رجوع فرمایید.https://eitaa.com/soha_sima/4091 موفق باشید
با سلام و عرض تبریک به مناسبت گرامیداشت روز معلم خدمت استاد گرامی: در دورانی که ذهن بشر درگیر پیشرفت علم و مسابقه تکنولوژی و هوش مصنوعی و شاخص های پیشرفت اقتصادی شده گاهی انسان از چیزهایی در تاریخ خود غافل می شود که اگر همه این پیشرفت ها محقق میشدند ولی آن چیزها نبود زندگی دیگر ارزش زندگی کردن نداشت. بیایید تصور کنیم در تاریخی زندگی میکردیم که جهان بینی مادی جدا شده از وحی در کل جهان غالب شده بود و اصالت قدرت به یک حقیقت مسلم پذیرفته شده برای کل بشریت تبدیل شده بود. در چنین جهانی کشورمان در همه شاخص های پیشرفت و توسعه در صدر جهان قرار گرفته بود و مردمش در اوج رفاه مادی به سر میبرد. ولی در این تاریخ نه حرف از جبهه حقی بود و نه تقابلی بین جبهه استکبار و حق وجود داشت. دیگر نه ظلم به معنای ظلم بود و نه مظلوم به معنای مظلوم. دیگر نه حق معنایی داشت و نه استکبار امری ناپسند بشمار میرفت. فقط و فقط اصالت قدرت حاکم بود و جنگ قدرت برای غلبه این نژاد بر آن نژاد و این قوم بر آن قوم آنهم بوسیله پیشرفته ترین ابزارهای تکنولوژی. و گم شدن خود متعالی مان در چنین روزمرگی هایی. آیا چنین جهانی ظلمات مطلق نبود؟ آیا با وجود همه دردها و رنج ها و مشکلات در این روزگار نباید شکرگذار این نعمت بزرگ الهی باشیم که اگر ظلم و جور و استکبار بشریت را احاطه کرده و به تنگ آورده است ولی هنوز در تاریخی زندگی میکنیم که زبان و دهانی هست که ندای حق زمانه ما باشد و از حق و احقاق حق مظلوم بگوید، زبانی که ظالمان و مستکبران زمانه را رسوا کند و از حکومت حکم خدا بگوید. زبان و دهانی که چشمان مستضعفان جهان به او باشد و به او به عنوان مظهر اراده الهی در این دوران بنگرد. ملتی چون ملت یمن که دفاع از کودک معصوم و مظلوم فلسطینی را رسالت الهی خود بداند تا آنجا که در راه این جهاد از جان و مال و فرزند خود بگذرد. آیا در این دوران تاریک قادر به دیدن این زیبایی ها هستیم؟ زیبایی هایی از نوع «ما رأیت الا جمیلا»!!! التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: از اظهار لطف جنابعالی بسیار متشکر هستم. راستی! اگر انسان نسبت به ابزارهایی که به جای انسانها نشستهاند خودآگاهی نیابد، آیا جز این است که هر روز بیشتر و بیشتر تبدیل به کالا میشوند؟ و اینجا است که هرکس باید به بودن خود در جهان با توجه به حضور بیکرانهای که اکنون در آن حاضر است، بیندیشد وگرنه همگان ابزارهایی خواهند شد در دست تکنیک به همان معنایی که جناب آقای دکتر داوری اردکانی متذکر میشوند که این تکنیک است که بر علم سیطره دارد و نه آنکه علم، تکنیک را در اختیار گرفته باشد. و در نظر بگیرید اگر آن نوع خودآگاهی که انسان باید نسبت به خود و به تکنیک داشته باشد، در میان نیاید آری! آینده همانی است که بعضاً پیش بینی می شود. ولی گویا با حضور انقلاب اسلامی و تذکری که انقلاب نسبت به انسان و سنتهای جاری در هستی متذکر میشود، ما به آیندۀ دیگری میاندیشیم. موفق باشید
در اهمیت فقهیدن قول امام جامعه همین بس که از نگرانیهای حضرت موسی علیه السلام فقهیدن قولش (۱) توسط فرعون و مردم می باشد، بعد از گذشت بیش از سه هزار سال از آن زمان، جای بسی تاسف است که سخن امام جامعه نه تنها توسط توده مردم بلکه از سوی مجتهدین و علمای دین و فلاسفه حوزه و دانشگاه فقهیده نمی شود که به مرحله عمل برسد، از جمله موارد فراوان در این زمینه می توان به نکته زیر اشاره نمود: مقام معظم رهبری: ما نمی گوییم علوم انسانی غیر مفید است؛ ما میگوییم علوم انسانی به شکل کنونی مضر است؛ مبناى علوم انسانى غربى، مبناى غیرالهى است، مبناى مادّى است، مبناى غیر توحیدى است؛ این با مبانى اسلامى سازگار نیست، با مبانى دینى سازگار نیست. علوم انسانى آنوقتى صحیح و مفید و تربیتکنندهى صحیح انسان خواهد بود و به فرد و جامعه نفع خواهد رساند که براساس تفکّر الهى و جهانبینى الهى باشد. ️رضا داوری اردکانی (فیلسوف و عضو پیوسته رئیس فرهنگستان علوم): امکان یا امتناع علوم دینی تمنای محال. همان گونه که فرعون نتوانست آسیبی به قوم موسای نبی وارد سازد و سامریها از داخل قوم بنی اسرائیل را دچار انحراف کردند و نهایتا عدم تفقه و عملی کردن فرامین امام جامعه، سبب شد که موسای نبی به خدای یگانه شکایت برد که من فقط اختیار خودم و برادرم را دارم (۲) و قومش در نزدیکی ارض مقدس دچار سرگردانی چهل ساله شدند (۳) ، به فرموده امام راحل آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، بی توجهی و عدم تفقه و بر زمینماندن سخنان امام جامعه سبب آسیب پذیری نظام اسلامی می شود. 📚 (۱): سوره طاها آیه ۲۸ (۲): سوره مائده آیه ۲۵ (۳): سوره مائده آیه ۲۶
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که استاد رضا داوری در رابطه با علوم انسانی سالهای اخیر سخن فرمودهاند، آری! علوم انسانی مربوط به انسان جدید است و نسبتی که آن انسان با خود و با جهان بر مبنایی که از خود دارد، شکل گرفته که البته بحث بسیار دقیق و عمیقی است که معلوم شد هرکس نمیتواند به راحتی متوجه منظور ایشان بشود. و آنچه رهبر معظم انقلاب متذکر میشوند آن است که با توجه به آن نگاه یعنی نگاه بشر مدرن به انسان، نمیتوانیم از علوم انسانی موجود استفاده کنیم زیرا نگاه ما به انسان و جهان با نگاه فرهنگ مدرنیته متفاوت است و آگاهی به این امر بسیار مهم میباشد و این غیر از آن است که فکر کنیم به راحتی میتوانیم بدون توجه به تفاوت این دو امر، علوم انسانیِ اسلامی تدوین کنیم که بیشتر حالت تقلیدی به خود میگیرد. موفق باشید
سلام استاد: ان شا الله خدا به شما عزت دو دنیا دهد. در دوران دانشجویی به یک خودآگاهی نسبت به آنچه هستم آنچه باید باشم و مسیری که باید طی کنم داشتم حتی خطاها و اثرات آن بر مسیرم را به الطاف حضرت حق متوجه می شدم. هر زیارت مشهد برای من مملو بود از حس آرامش و حتی توبیخ از ترک فعل ها و خطاها و البته دریافت های معنوی که مقداری از آنچه باید طی کنم را پیش رویم قرار می داد و نگاه امام رضا و هدایت ایشان برایم بسیار آشکار بود و رزق های مشهدم در سال زیاد بود. مدتی است خودآگاهی که داشتم از بین رفته است و گویا در بیابان تاریکی قدم می گذارم که نمی دانم هر قدم مرا از مقصد دور کرده یا نزدیک. آنچه قبلاً دریافتم دیگر نیست مثل همان علم حضوری که شما در مباحثتان مطرح می کنید. رزق مشهدم کم شده است و دیگر نه تنها از آن دریافت ها و رزق های معنوی خبری نیست و آن حس آرامش بعد از حرم و مشهد وجود ندارد بلکه هر بار که برای زیارت به مشهد می رویم یک اتفاقی ناراحت کننده می افتد که حس و حال و فرصت زیارت را از ما می گیرد. و این داستان هر باز تکرار می شود من به هر دری زده ام و از هر چه فکر می کردم خطا بوده توبه کرده و از امام رضا عذرخواهی کرده ام اما این گره انگار کور تر می شود خواهش می کنم اگر می توانید راهنمایی ام کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه در مسیر رجوع به حضرت محبوب همینطور است که نفحات و خطورات معنوی ابتدا میآیند تا ما را تشویق کنند به سوی معارفی که باید درک کنیم. معارفی که آن احوالات را برای ما نهادینه میکند و از این جهت اگر با معارف توحیدی و تدبّر در قرآن کار را ادامه دهیم، آن احوالات با حالتی بسی عمیقتر به سراغ انسان میآید و در واقع حکم «مما کسبت» پیدا میکند. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلامعلیکم: نگاهی به فقه! «إلیه یصعد کلم الطیب و العمل الصالح یرفعه» ما در نگاه به یک زندگی حقیقی باید متوجه این باشیم که عمل از حیث إعتباریاتی است که إتکاء به واقعیت کلام طیب دارد (همچنان که علامه طباطبائی رحمت الله علیه در کتاب شریف رساله الولایه فرمودند)؛ توجهی که هیچ کدام از علوم را برتر از دیگری نمی پندارد بلکه همچون راهیست که گام به گام به سمت ظهور علم توحید در عالم تشریع به پیش می برد. یک عالم دینی هم از حیث علمی غنی است و هم آن علم عقل عملی او را می پروراند و عملش را غنی می کند؛ لذاست که کسانی چون روح الله ها علم عرفان و توحید را با فقه در دنیا ظهور میدهند. علم شریعت که از آن به فقه تعبیر می شود، علمی غنی، جامع، فراگیر و جزء لا ینفکّ از زندگی بشری انسان و اجتماع است؛ منتها باید توجه داشت که از جهت اعتباری بودنش و مبتنی بودنش بر واقعیات، باید برپایه علم توحید که علمی خود بنیاد و حقیقی است، باشد؛ این فقه محدود به لازمة اش که أصول باشد، نیست؛ علم توحید وکلام و فلسفه و تاریخ، بصیرت و سیاست، تهذیب نفس و روشن بینی، زمان شناسی و شناخت مسائل مردم از جمله پیش نیازهای رسیدن به فقه پویاست، از جمله پیش نیازهای رسیدن به عمل کردن بر اساس ارادة الهی در هر عصریست که هر انسانی در آن می زییَد. لذاست امام خامنه ای بایسته هایی برای فقیه مطلوب بیان می کنند که از جمله آنها این است: فقیه اگر بخواهد قوی و درست کار کند بایستی با ذهنیت های رایج دنیا آشنا باشد (که به یکی از مواردی که ذکر کردم یعنی زمانه شناسی، اشاره دارد). حال میخواهم بگویم که فقیه_ به معنای تفقه کنندة مجتهد باید احکام الهی را بر اساس حقایقی که زمانه به ظهور می آورد، بر بنایی قوی از مبانی دینی، صادر کند و مردم را بدان ملتزم! بنده عقیده ام اینست که تمام علوم دینی ما _از هر بابی_ باید راهی بسمت فقه و عمل پیدا بکند؛ همچنان که امام خامنه ای در رابطه با فلسفه اسلامی فرمودند: «مشکل فلسفه اسلامی اینست که در طول زمان امتداد عملی نداشته» بنابر اینکه فقه، علم عملی اسلام است بنده تصورم اینست که ابتدائا باید زمینه خوبی از دیگر علوم اسلامی (به معنای آعم که شهید مطهری که کتاب آشنایی با علوم اسلامی نظرشان اینست که هر علمی که جامعه اسلامی بدان نیاز مند است، علوم اسلامی شمرده می شود- که در کتاب پزشکی را مثال می زنند_) غرض بنده از ارسال این نوشتار راهنمایی در جهت تحصیل در حوزه است که انشاء الله طلب بنده نگاه به حضرت روح الله است و نه کمتر از آن. لذا اسلامی شناسی و اسلامی شدن حقیقی در نگاه بنده است. با توجه به اینکه حوزه علمیه؛ ۱. در باب فقه و اصول جدیت خاصی نشان می دهد (هرچند ضعیف) ۲. در باب دیگر علوم واقعا به صورت فراگیر کار خوبی شکل نداده ۳. و نیز امام خامنه ای درس رسائل و مکاسب را درس اجتهاد می دانند (منتها با محدودیت اقوال و به تعبیری دست در دست شیخ دادن است تا همچون کودکی «تاتی تاتی» ما را بسمت اقیانوس انظار و افهام ببرند) بنظر بنده فی الحال که در سطح یک هستم، با توجه به نظر اساتید راجع به اصول مرحوم مظفر و کتاب شرح لمعه که می فرمایند کتاب های غنی و قوی ای است و اگر خود شخص بخوبی این کتاب ها را مد نظر قرار دهد، دقت نظر و چشمه استنباط بخوبی برایش بجوشش در می آید، بنده نظرم اینست که سطح یک را در زمانی طولانی تر تمام کنم (بقدر معقول) و در این بین، مبانی کلامی، فلسفی، تاریخی، سیاسی، و.... خود را بخوبی استحکام ببخشم تا بعد از ورود در سطح دو، در محضر کتاب های شیخ اعظم بخوبی _بلطف خدا_ چشمه بجوشش در آمده را به رودی ساری و جاری تبدیل کنم و سپس در درس خارج _به اندازه معقول_ دریایی شوم برای حضور در میدان بیکرانه انقلاب اسلامی و نه اینکه همچون افرادی سالیان سال در درس خارج پوچ و بیهوده بمانم و هیچ و اندر هیچ و نه اینکه همچون افرادی در سطح دو در کتب شیخ انصاری بخواهم با ذهن نپخته وارد شوم و براحتی _و مهمتر اینکه، بدون در نظر گرفتن رشد علمی حاضر و زمانه موجود_ اقوال را بپذیرم و یا اینکه خیلی با حالت ضعف نپذیرم اما حرفی نیز برای گفتن نداشته باشم انقلاب به روح الله ها نیاز دارد! امام نیز فرمود: الهی إن کان صغر فی جنب طاعتک عملی فقد کبر فی جنب رجائک أملی! ما بگمان خود تلاش می کنیم، او نیز میخرد. إن شاء الله
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و باید برای حضور در این تاریخ، جهانی که در آن زندگی میکنیم را بشناسیم تا آنگاه که از فقه و بر مبنای فقه سخن میگوییم، علاوه بر آنکه متوجه هستیم مبنای آن سخنان بدون اتصال به نفسالامر نیست؛ نسبتی با عالم و آدم داشته باشد. و این حساسیت بسیار خوب و مهم است و عجیب آن است که بحمدالله نسل جدید، ظرفیت آن را دارد که همه را در کنار هم و با دقت کامل بخواند که نمونۀ آن شهید مطهری و رهبر معظم انقلاب میباشند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: در بحث برهان صدیقین در بحث اقامه دلیل بر هویت تعلقی سوالی دارم. در آنجا بیان شده است که ممکن بالذات لا اقتضاء است. و این واجب بالذات است که به آن وجود میدهد و واجب بالغیر میشود. و تا وقتی که واجب بالذات بخواهد این واجب بالغیر خواهد بود. حال سوالم آن است که اگر این ظهور و به وجود آمدن ممکن بالذات نباشد، دیگر خبری از واجب بالذات نخواهد بود. آیا در این صورت خود واجب بالذات خواهد بود یا نه؟ سوال دوم آیا میشود واجب بالذات باشد وهیچ خبری از واجب بالغیر نباشد؟ با تشکر از زحمات شما استاد گرامی!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وقتی حضرت حق عین وجود است و وجود همۀ مخلوقات به اوست، در ذات خود عین وجود است اعم از اینکه ممکنالوجود یعنی ممکنِ بالذات موجود باشد یا نباشد. ۲. فکر میکنم فرض آن محال نیست. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: در بیانات شما آمده است که عشق در موطن خیال شکل میگیرد. از سوی دیگر ما امامان معصوم (ع) را در دعاهایی که از آنها به ما رسیده است میبینیم که چگونه عاشقانه با خداوند متعال راز و نیاز میکنند. میخواستم بدونم که این دعاهای عاشقانه را معصوم (ع) در خیال نورانی اش با خدا انجام داده است؟ با تشکر از زحمات شما استاد بزرگوار!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرض شد؛ قلب، محلِ محبت به حقایق است که آن اتصال خیال نورانی نفس است با حقیقت که عنوان قلب بدان اطلاق میشود. موفق باشید
سلام علیکم: گفته میشود که انسان در درون خودش یک گیرنده دارد که با آن خدا را میشناسد که به آن فطرت میگویند. حال انسان با این گیرنده یا ذات خدا را می چشد یا اسم الله را. آنچه که من تاکنون به آن رسیده ام انسان حد اکثر شناختی که خداوند برای انسان قرار داده تا خداوند را بشناسد، همین چشیدن اسم الله است. آیا مطالب بالا که فهمیده ام درست است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در آیه ۱۷۲ سوره اعراف مطرح است انسان میتواند در بستر حضور در فطرت خود تا مرز شهود نور ربوبیت حضرت ربّ جلو برود. موفق باشید
سلام علیکم: در رابطه با سوال 40255 این نصب العین قرار دادن در ابتدای نماز است یا در تمام لحظات نماز؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه فرقی میکند!!! بستگی به خود شخص دارد که بخواهد کجا خود را دنبال کند و به همین جهت در این موارد، انسان باید از حوزۀ پرسش به حوزۀ توجه حاضر شود. حتماً شنیده اید که جناب بودا با انگشت، شاره کردند که خدای را. ولی عدهای به جای حضور در اشارۀ جناب بودا، به انگشتِ ایشان نظر میکردند. موفق باشید
سلام بر استاد عزیز تر از جانم: ۱. استاد شما اینهمه توی کتاب هدف خلقت توضیح دادید ما اومدیم به زمین تا تمرین کنیم از عوامل منحرف کننده از خداوند فاصله بگیریم و اسماء الله رو ملکه کنیم. خب این فعالسازی اسماء در درونمون دقیقا چه شکلیه؟ هیچ حرفی درمورد شیوهش زده نمیشه. ۲. من افرادی رو میبینم که شریعت رو رعایت نمیکنن اما بسیاری از اسماء الله درشون فعال تره، خصوصا رحمانیت و رحیمیت. خب اینا میرن جهنم؟ اصلا شیوه ی تشخیص فعال بودن این اسماء به چه صورته؟ ۳. استاد من با فلسفه وجودی جهنم خیلی مشکل دارم. یه جا خوندم جهنم یعنی عدم تطبیق با بهشت، ولی من تو قران همچین چیزی ندیدم! فقط نوشته آب جوشان و آتش و مذاب و... آخه خداوند بی نهایت مهربان چرا باید همچین چیزی خلق کنه حالا هرچقدر هم که مخلوق معصیت کار باشه. نمیشه در شیوه ی درمانیش کمی لطیف تر برخورد کنه؟! ۴. از یه طرف میایم بریم عباداتمون رو زیاد کنیم، میگین به نتیجه نمیرسی برو معرفتت رو زیاد کن. از این طرف میشینیم پای کوه کتاب و سخنرانی، گیج تر از قبل میشیم و بعد دوباره میگین علم عشق در دفتر نباشد!! ای بابا استاد بالاخره بریم مسجد یا مدرسه. هرجا میریم انگار میکده یه جا دیگهست! خب آدرس این میکده رو به ما هم بدین دیگه. عمرمون تو سرگردونی بین این کتاب ها و استاد ها گذشت. همهش رمز آلود و مبهم حرف میزنین ۵. این سوال شدیدا ذهنم رو دگیر کرده. از وقتی با شما آشنا شدم بنظر میاد دینداری هم یک رشته ایه مثل بقیه رشته ها و حرفه ها که پیشرفت و ترقی درش مستلزم مطالعه و درس خوندنه. خب استاد اگه یکی اندازه ی شما به مطالعه علاقه نداشته باشه یا اصلا ظرفیت مغزیش رو نداشته باشه باید چیکار کنه؟ اون از اینهمه معارف و چرایی احکام و... بی بهره میمونه. انگار باهوش ها و درسخون ها تو دینداری هم موفق ترن! خب هوش رو که خدا میده باید چه کنیم. (بله یادمه توی شرح صوت ها گفتید اون پیرمرد بی سواد بی دندون که میره نماز جمعه علمش بیشتره ولی خب تو کت من یکی که نمیره. ۶. استاد! تو رو خدا اینو راستکی جواب بدید. چجوری اینقدر باهوشید؟! چجوری اینقدر درس میخونین؟! این ظرفیت رو از کجا آوردید؟ ۷. اگه بخاطر خدا آدم از خواست دل خودش بگذره، چیزی گیرمون میاد توی این دنیا هم؟ کاش دلم آروم میگرفت استاد. همهش بهانه میگیره. اینقدر نق میزنه اصلا نمیتونم صدای آسمون رو بشنوم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا دوست دارد یار این آشفتگی. به همان معنایی که در آن حاضر شدهاید تا این سرگردانی را به نحوی و به شکلی به سر و سامان برسانید. میفرمایید چرا خداوند در جهنمش اینقدر سختگیری کرده است در حالی که اساساً همه حرف خداوند آن است که ای انسانها شما در بهشت و جهنم مهمان سفره خود هستید. فرمود: «أُولئِکَ مَأْواهُمُ النّارُ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ.» اینکه در قیامت گرفتار آتش میشوند به جهت اعمالی است که انجام دادهاند، بدین معنا که صورت همان اعمال غیر صحیح آن ها آتش جهنم است و خداوند با تذکرات دینی خواست ما مرتکب اعمالی نشویم که منجر به آن آتش شود. که البته بحث آن مفصل است. عرایضی در شرح سوره واقعه در این رابطه به میان آمده است.
آری اگر کسی در صفای انسانی خود فعالیت کند به همان اندازه نتیجه میگیرد. میماند که آیا بدون حضور در راههای زیبایی که شریعت الهی مقابل ما گذارده میتوان به آن نتایج متعالی رسید؟
لازم نیست که خود را در مسیر کسب معارف و انجام وظایف به زحمت بیندازیم، مهم این است که درمیدان معرفت نفس خود متوجه شویم حقیقتاً ما ابد داریم و برای حضور در آن ابدیتِ جلیل القدر چگونه خود را حاضر کنیم که بهترین ابدیت نصیب ما شود.
در رابطه با اینکه انسان در نسبت با عالم و آدم متوجه زیبایی عالم و آدم شود، خوب است به موضوع اسماء الهی که در جان انسان نگاشته شده است بیندیشید، نکاتی که در دو جلسه اخیر بحث سوره مبارکه بقره مطرح شد. https://cdn.lobolmizan.ir/uploads/quran/baqarah/speech/hHf_Tafsir_soreh%20_Baqarah-11.MP3
https://cdn.lobolmizan.ir/uploads/quran/baqarah/speech/DNz_Tafsir_soreh%20_Baqarah-12.MP3
مهم آن است که انسان در مسیری که خداوند در مقابلش قرار داده قدم بگذارد و بداند. «رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود / رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.» خوب است در این رابطه به بحث های شرح کتاب معاد که روی سایت هست سری بزنید. https://lobolmizan.ir/book/94?mark=%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%AF .موفق باشید
سلام علیکم: با عرض ادب و ارادت محضر استاد طاهرزاده، به مناسبت سالگرد آغاز زعامت رهبر معظم انقلاب مطلبی بیان میشود در روایات داریم که بهره هر کس به اندازه ظرفیت اوست و در معارف داریم که چگونه انسان میتواند ظرفیت خود را افزایش بدهد حال در این عصر یکی از عوامل مهم افزایش ظرفیت وجودی انسان ها التزام به ولایت فقیه و ایمان به ایمان رهبر معظم انقلاب میباشد ما در انسانهای متعالی دیدیم که چگونه ارادت به رهبری باعث افزایش ظرفیت وجودی آنها شد که مصداق بارز آنها شهید سلیمانی میباشند که آن تعابیر عمیق و خاص درباره رهبری داشتند و همچنین شهدای بسیاری دیگر.... و علمای بزرگی همچون علامه حسن زاده عاملی که ارادت آنها به رهبری چگونه ظرفیت وجودی آنها را افزایش داد و به درجات عالی معنوی رسیدند از طرفی ما میبینیم که این افزایش ظرفیت انسانها فقط مخصوص ايران نیست و در جهان اسلام و حتی انسان های آزاده در سراسر جهان متاثر از فرمایشات حضرت آقا نوعی خود آگاهی تاریخی و انسانی برایشان ایجاد شده است تا آنجا که حتی در خود آمریکا بنر بزرگی از حضرت آقا به اهتزاز در می آید حال از حضرتعالی درخواست دارم تببین بفرمایید که رابطه بین ایمان به رهبری و افزایش ظرفیت وجودی انسان چگونه است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به تفکر تاریخی نظر داشته باشیم زیرا در تفکر تاریخی انسان از یک طرف متوجه اراده الهی در زمانه میشود و از طرف دیگر شخصیتهایی که نماد اراده الهی هستند و خداوند از طریق آن شخصیتها بنا دارد آن اراده تاریخی را محقق کند، مد نظر قرار میدهد، در این میدان است که انسان جایگاه رهبری رهبر انقلاب را بعد از حضور تاریخی حضرت امام روح الله مینگرد و مییابد که چگونه با نظر به شخصیت رهبر انقلاب، میتوان در انتخابهای خود گرفتار روزمرگیها و سیطره رسانه ها نبود و به سنتهای لایتغیر الهی اندیشه کرد. در این حالت انسان چون کوه استوار میشود و آینده برای او میدانی است تا بتواند هرچه بیشتر اکنون را به بهترین نحو مدیریت کند از آن جهت که متوجه میشود نظر به رهبری انقلاب یعنی حضور در آینده تاریخ. موفق باشید
سلام علیکم: شما در یاد است ویژه با موضوع (نقش خیال در نگاه ابن عربی) فرمودید: «۲۴- فرمود: «واللّه فی قبلةِ المصلی» خداوند در قبلهی نمازگزار است. یعنی او را در قبلهی خود تخیل کن و تو رو در روی او هستی» آیا منظور ابن عربی آن است که خدا را در یک صورت خیالی تصور کنیم، که در قبله ما قرار دارد؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که نمازگزار با بصیرت قلبی متوجه حضور خداوند در قبله و افق خود باشد مانند احساسی که ما از وجود و نفس خود داریم بدون آنکه تصور خیالی از آن داشته باشیم. موفق باشید
سلام: آیا خوندن کتاب های رمان (داستان نوجوانان) ما رو از هدف بزرگ زندگی دور میکنه؟ باعث پوچی میشه؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: از یک طرف انگیزۀ ما مهم است و از طرف دیگر، محتوای رمانها. آری! اگر رمانی مانند «بینوایان» ویکتورهوگو باشد و ما نیز بنا داشته باشیم از طریق آن رمانها متذکر حضور در زندگی به معنای اصیل آن باشیم؛ کار خوبی است وگرنه وقتگذراندن است. موفق باشید
سلام و خدا قوت: طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق. استاد گرامی در ده نکته معرفت نفس، رسیدیم به مبحث مرگ. در روایات در مورد اجل مسمی و اجل معلق چیزی بیان شده که کدومش بیشتره؟ در ذهنم این هست که درصد خیلی زیادی از افراد با اجل معلق از دنیا میرن درسته یا نه؟ متشکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً همینطور است. به نظر میآید در کتاب «خویشتن پنهان» این مطلب بیشتر روشن شده باشد. موفق باشید
سلام علیکم: الهی تا آخر عمر بفدای مردم لبنان و فلسطین شوم که گردن همه ما حق بزرگی دارند. در شأن یک موحد در جای جای دنیا الالخصوص ایرانیان نیست که سپاسگزار مقاومت و فداکاری بینظیر آن مردم پاک نباشیم. همانها که راه عبودیت خدا را به چه زیبایی پاس داشتند و جانهایشان امروز حامل حق و حقیقت است، آری اگر آنها با حضرت سید حسن نصرالله روحی فداه دارند میگویند نحن الحق براستی که چون منصور حلاج بصدق سخن میگویند. جوانان عزیز که رهبر معظم انقلاب اسلامی عاشقانه شما را دوست دارد و شک نکنیم هیچ کس در این دنیا اندازه ایشان بعد از معصومین و با معصومین صلوات الله علیهم اجمعین کسی نیست که به سعادت و رشد ابدی جانهای ما این اندازه بینظیر علاقه داشته باشد، ببینید مردم بزرگ لبنان و فلسطین با فهمیدن محبت حضرت امام خامنه ای به چه رشدی رسیدند که میبینیم مردم ایران هزار سال از لحاظ رشد از مردم مقاوم لبنان عقبند! دقیقاً در همین زمان که بنده و شما به کم ترین بودن قانع شدیم، دلم برای خودمان میسوزد. آن سید عزیزی که جانم فدایش باد چنان هست که گویا هرگز مردنی نیست و در همه تاریخ آخرالزمان حاضر است، اگر او یار امام عصر عجل الله تعالی فرج نیست پس چه کسی چنین ادعایی میتواند داشته باشد. جهان تحول بزرگی را با مقاومت لبنان ایجاد کرد که همه ما به این تحول نیاز مبرم داشتیم. تحقیقا میبینم که به هر انسانی از سید نصرالله سخنی بگویی از او بفکر فرو میرود. نه اینطور نیست که بعضی فکر کنند حرکات دینی حزب الله لبنان نیاز به ما دارد! ما نیاز به آنها داریم، آنها زبان گویا و جلوات رفیع و قامتان محکمی دارند که هرگز ضعیف و ناکافی نیست. مردم ایران بدانند همه آنچه از مدرنیته میخواستند از سر زرنگی! دیگر پشیزی نمی ارزد. خوشا بحال جوانان لبنان که سلام رهبری را با اینهمه عشق دریافت کردند که از پاسداشت محبت ایشان است. بر بنده واجب شد تا این مسئله را بازخوانی کنم زیرا میدانم حق سید حسن و مردمشان توسط ما ادا نشده و فکر نمیکنم بتوانیم ادا کنیم مگر که به آنها با تواضع و ادراکی بدون ادعا نگاه کنیم که ان شاءالله خدا قسمتمان کنند بلطف و رحمت و محبت پروردگاریشان. جوانان ما که آنقدر برای رهبری مهمند، این راه نجات ابدی ماست، عاشقانه ای بنام مقاومت لبنان که هرکجایش را بنگری زیبایی پس از زیبایی است. اکنون ماییم و توهم ادامه مدرنیته که تولستوی در باره اش گفت: اگر بدنبال معنا در زندگی بگردید همیشه در نهایت با همان چیز مواجه میشوید که از آن فرار میکنید: پوچی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میفرمایید حقیقتاً راه نصرالله آغاز شده و از این جهت سید حسن نصرالله رفتنی نیست، مهم نسبتی است که ما باید در خود در این تاریخ با آن مرد پیدا کنیم که این امر مهمی است. عرایضی در شرح غزلی از جناب حافظ تحت عنوان «معجزۀ دفاع نرم در تشییع شهید سید حسن نصرالله» در پیش است. امید است متذکر این امر باشد که چرا گفته میشود راه نصرالله به عنوان مکتب فکری مقاومت، آغاز شده. موفق باشید