سلام و درود بر استاد طاهرزاده عزیز: استاد عزیزم! همزمان با ورود به حوزه علمیه با حضرتعالی آشنا شدم، کتابهای شما را میخواندم، فایلهای صوتی شما را گوش میکردم و گاهی هم در جلسات شما حاضر میشدم. از سوی دیگر انگیزهی اصلی من برای ورود به حوزه، عشق به علامه امینی رحمه الله بود که طبیعتاً در مباحث علمی مسیر خاصی را پیش پای من میگشود. چند سال پیش در حال حرکت در همان مسیر بودم که ناگهان با پدیدهای عجیب روبرو شدم. و آن پیدیده دوستان طلبه و انقلابی بودند که بسیاری از آنها اتفاقا اهل روضه و هیئت هم بودند اما در عین حال دین را به گونهای تقریر میکردند که در آن، اعتقاد داشتن یا نداشتن به امامان هیچ نقشی در سعادت دنیوی و اخروی ندارد، بلکه از آنجا که عنصر عقیده به حسب ذات و طبیعتش، عامل ایجاد هویت میشود، با هر چیزی که رنگ و بوی طرح مباحث اعتقادی داشت و به متمایز شدن شیعه از غیرشیعه میانجامید به شدت مبارزه میکردند و آن را مانعی بر سر راه رسیدن به تمدن اسلامی برمیشمردند. مواجهه با این پدیده ذهن مرا درگیر کرد. گاهی که با این دوستان سخن میگفتم، مرا به شما حوالت میدادند و میگفتند: اینها سخنان استاد طاهرزاده است. اما من هرگز باور نمیکردم. چون استاد طاهرزادهای که من میشناختم ۱۸۰ درجه با چیزی که آنها میگفتند متفاوت بود. هنوز طنین دلنواز صدای زیبای او دربارهی فضیلت اعتقاد به تشیع که به مناسبت سالروز شهید مطهری رحمه الله در مدرسه حضرت ولیعصر عجل الله فرجه الشریف سخنرانی کرد در گوشم هست. اما یک بار که برای پاسخ به یکی از این دوستان و اثبات اینکه این حرفها نمیتواند حرف استاد طاهرزاده باشد شروع به جستجو در سایت شما کردم با چیزی بسیار عجیب مواجه شدم. دیدم حق با ایشان است. همهی آن حرفها حرف استاد طاهرزاده است. اما چطور میشد که هم آن کسی که من او را میشناختم استاد طاهرزاده باشد و هم کسی که این سخنان را گفته؟! آخر چطور میشود استاد طاهرزادهای که در پاسخ به ادعای دلالتِ تعدادی از آیات قرآن بر پلورالیسم (پرسش ۵۶) پس از پاسخهای متقن هشدار میدهد که: «جالب است بدانید کسانی که در قبل تحت عنوان صراطهای مستقیم، پلورالیسم دینی را دامن میزدند، اخیراً با طرح بشریبودن قرآن میگویند بعضی از آیات قرآن اندیشههای حضرت محمد «صلّیاللهعلیهوآله» است که تحت تأثیر اندیشههای غلط و خرافی زمان خود وارد قرآن کرده است» امروز خودش عینا با استناد به همان آیات، سخنانی از جنس همان چیزی که خودش رد کرده را واگویه کند؟! آیا استاد طاهرزاده عزیز ما که حرفهای جدید و ۱۸۰ درجه متفاوت خودشان را هنوز به پای مرحوم علامه طباطبایی و شهید مطهری مینویسند (انگار نه انگار تا دیروز خلاف همانها را خود ایشان از آن بزرگان نقل میکردند) در مبانی بنیادین دینی نیز همینگونه دچار چرخش به سوی ورژن جدیدی از دین انسانیت شدهاند اما هنوز تلاش دارند این معارف جدید را نیز معارف شیعی بنامند؟ استاد عزیزم! آیا «در جای درستی از تاریخ ایستادن» جای اعتقاد به خدا و رسول و امام مینشیند؟!!! بله. قطعا هر کسی با هر نیتی از مظلومان فلسطینی دفاع میکند کارش (خود این عملش) کار درست و ستودنی است و باید دستش را فشرد و این عملش را تقویت کرد. اما باید به این مسئله توجه داشت که مبانی جهانبینی متفاوت و بعضا کاملا مخالف، ممکن است در نقطهی واحدی در خوب یا بد ارزیابی کردن یک کنش، اشتراک داشته باشند، یعنی همهگی اتفاق نظر داشته باشند که فلان کار پسندیده یا ناپسند است اما این اشتراک در تحسین یک کنش، هرگز مقتضی نفی تفاوت در مبانی جهانبینیها و تفاوت در معنای کنش با توجه به خاستگاه آن نیست. بیرون کشیدن یک فضیلت از دل شبکهی معنایی شیعی و تبدیل کردن آن به یک فضیلت خودبنیاد در حقیقت یک چرخش پارادایمی در مبانی معرفتی است که بعد از آن حتی ارجاع به متن دین کاملا بی معنا و بی خاصیت است چون وقتی قرار باشد ارزشها لابشرط از امر اعتقادی باشند دیگر مراجعه یا عدم مراجعه به دین اصلا چه معنایی دارد؟ برای نمونه، مقابله با هژمونی جهانی آمریکا و جنایات فرزند نامشروعش اسراییل خونخوار در شبکه باورهای شیعی به معنای مبارزه با طواغیت و دشمنان خدا و اهل بیت علیهم صلوات الله است که طبیعتاً اقتضاءات خاص خودش را هم دارد، اما همین کنشِ به ظاهر مشابه میتواند در شبکهی معنایی دیگری معنای دیگر تولید کند و در نتیجه لوازم متفاوتی را در پی داشته باشد؛ که از جمله میتوان به مقاومت در برابر هر عرف فرهنگی و اجتماعی جاافتاده یا هنجارهای جنسیتی و یا مقاومت در برابر دین یا قرائت رسمی از دین باشد بلکه به دیگر سخن میتوان گفت از لوازم این نگاه، مقابله با هر کلانروایتی از عالم و آدم است حتی اگر آن کلانروایت روایت قرآن کریم باشد. به نظر میرسد در این نقاط اشتراکی، راهحل آن است که به جای آنکه آن کنش (محل توافق) را از جای خودش برکشیده آن را به جای باورهای بنیادین اعتقادی بنشانیم باید با حیث التفاتی قاعدهی الزام با آن مواجه شویم تا ضمن تقویت آن کنش خوب در سطح جهانی، از یک سو بابی برای گفتگو در امور اختلافی بگشاییم و از سوی دیگر از افتادن در ورطهی برکندگی از هویت شیعی جلوگیری کنیم. اساءه ادب حقیر را ببخشید! همیشه ارادتمند شما بوده و هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلماً دینداری حقیقی رجوع به توحیدی میباشد که آخرین پیامبر صلوات الله علیه با این بشر به عنوان آخرین بشر و با استعدادهای آخرالزمانی در میان گذاشته است و ذیل اسلام وجود شخصیتهایی که نماد کامل و متعالی ایمان هستند یعنی امامان معصوم باید مدنظر باشد تا انسان در مسیر هدایت الهی و انس با حضرت محبوب قرار گیرد. در این رابطه بقیه سخنها و اشارات و نسبت هایی که به کمک دیگر انبیاء الهی توحیدی هستند، آیا توحید محمدی اجازه میدهد که ما دیگر موحدان که با توحید آخرین پیامبر همراهی کردهاند را به عنوان اهل ایمان قلمداد کنیم؟ عرض بنده آن است که شواهد قرآنی اتفاقاً ما را در چنین جهانی و با چنین حضوری نسبت به همدیگر پذیرفته است که نمونه آن را در آیاتی مانند قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ و آیه لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقيمينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيماً» که حکایت دارد از حضور توحیدی که بین اهل کتاب و اسلام در میان است و چنین ارتباطی با دیگر ادیان همان راهی است که قرآن متذکر میشود و این غیر از آن است که متاسفانه بسیاری از بنی اسرائیل این راه را پیشه نکردند و حالت فرقهای به خود گرفتند مگر آنانی که در آیه ۱۶۲ سوره نساء با موضوع برخورد کردند که در عین ایمان به هر آنچه بر پیامبر آخرین نازل شده بود بر آنچه بر پیامبر خود نیز نازل شده بود پایدار ماندند و خداوند آنان را تحت عنوان: «لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ» معرفی میکند یعنی اهل کتابی که چنین خصوصیات برجستهای دارند و در آخر آیه میفرماید «أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيماً» بدین معنا که این افراد با همان حضوری که در دینداری قبلی خود دارند در عین ایمان به وحی محمدی با اجر عظیمی روبرو میگردند و در این رابطه خوب است به نکتهای که رهبر معظم انقلاب در پیامشان به همایش ۱۰۰ ساله حوزه قم نسبت به انسانیت مطرح کردند، بیندیشیم که آیا آینده توحید محمدی تا آنجا جلو نمیرود که چنین افرادی در بستر انسانیت خود آن اندازه به اسلام نزدیک میشوند که رهبر انقلاب هدف تمدن اسلامی را به میان آوردن چنین انسانیتی قلمداد میکنند. میفرمایند:
تمدّن اسلامی، مبتنی بر توحید و ابعاد اجتماعی و فردی و معنوی آن است؛ مبتنی بر تکریم انسان از جهت انسانیّت ــ و نه از جهت جنس و رنگ و زبان و قومیّت و جغرافیا ــ است؛ متّکی بر عدالت و ابعاد و مصادیق آن است؛ متّکی بر آزادی انسان در عرصههای گوناگون است؛ متّکی بر مجاهدت عمومی در همهی میدانهایی است که در آنها نیاز به حضور است، حتماً در این رابطه اندیشیدهاید که چون حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تشریف بیاورند و در کنار آن حضرت، حضرت عیسی علیه السلام نیز نازل شوند ملت حضرت عیسی را مخیر میکنند که بر دین اسلام حاضر باشند و یا ذیل حضور توحیدی حضرت عیسی علیه السلام؟ به نظر عزیزان از این روایت چه پیامی برای توحیدی که با حضرت مهدی علیه السلام به میان میآید برای ما در میان است؟ حاکی از آنکه توحیدحضرت مهدی علیه السلام جایی برای پیروان دین حضرت عیسی علیه السلام نیز قائل است. موفق باشید
با سلام و نور و رحمت خدمت استاد عزیزم: امشب که آغاز ماه مبارک ذی الحجه هست با خود مداوم حدیث میکنم از حکمت خداوند و جریانی که حضرت موسی در این روز و شب ها و خلوت ها و انس ها داشته و افزوده شدن ده شب و در نهایت مواجه با امری که قوم او در غیاب او کردند و البته حق به همه ی اینها آگاه و ... و ... و اما جالب برایم این بود که در خلع نعلین که به تعبیری شاید دنیا و تعلقات آن باشد، فرمان است و تذکر و حضرت موسی خود اراده خلع نمود اما در خلع انیت خود، تجلی است و به اراده او آیا قاعده این گونه است؟ و چون اسماعیل وجودت که در واقع خودیت توست حتی به نورانیت بخواهی قربانی کنی، خود نمی توانی و باید ابراهیمی باشد که تو را از خود ذبح کند. و چه دلتنگ این حضور هستم. کجاست طور سینای عاشقان و عارفان؟ چگونه به این کوه باید صعود کرد؟ و این چه خیالی است که سودای رها کردن ندارد و جان را می سوزاند و خاکسترش خاموشی ندارد؟ کدام جهنم سخت تر و سوزاننده تر از نرسیدن! ندیدن! نگفتن و نشنیدن! استاد آیا درست است این فهم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینجا است که پس از نظر به انسانهایی تا این اندازه بزرگ و فرهیخته از یک طرف اوج انسانیت را مدّ نظر میآوریم و از طرف دیگر، خطرِ ماندن در راه را. و در این رابطه همت حضور در آن فضا به میان میآید که چگونه حضرت کلیم الله در میدان میقات با پروردگارشان حاضر شدند تا معلوم شود انسانها تا کجا امکان حضور دارند. لذا در دهۀ ماه مبارک ذیالحجه در بین نماز مغرب و عشاء متذکر این امر میشویم: «وَوَٰعَدنَا مُوسَىٰ ثَلَٰثِينَ لَيلَة وَأَتمَمنَٰهَا بِعَشرفَتَمَّ مِيقَٰتُ رَبِّهِۦأَربَعِينَ لَيلَةوَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِيهِ هَٰرُونَ ٱخلُفنِي فِي قَومِي وَأَصلِح وَلَا تَتَّبِع سَبِيلَ ٱلمُفسِدِينَ» تا در خود نیز جستجوی چنین حضوری را داشته باشیم.
https://eitaa.com/mahdavi_arfae/23623
موفق باشید
سلام علیکم استاد: من متوجه زمانه و درگیری تمدنی بین انقلاب مرحوم امام و غرب هستم. روحم انگار در شور و حرارت وجودی این درگیری قرار گرفته اما نمیتونم رسالتم رو پیدا کنم که من چه نقشی باید داشته باشم؟ وقتی ظرفیت حاج قاسم را میبینم که رسالت ایشان قطع بازوی اسلام آمریکایی در منطقه بود و ظرفیت کم خودم را میبینم حسرت میخورم به کم کاری ها. استاد چه کنم خدمت گذار امام عصر باشم در این نظم جدید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید روحیۀ بشر جدید و جهان جدید را همانطور که حضرت روح الله «رضواناللهتعالی علیه» درک کردند؛ بشناسیم. پیشنهاد می شود سری به کتاب «ما و بشر جدید و آیندۀ قدسی پیش رو» که حاج آقا حسینی در حال شرح آن هستند؛ https://eitaa.com/c/31126495/511 بزنید بخصوص به قسمت آخر کتاب تحت عنوان «انقلاب اسلامی و فهم امام خمينی از انسان و جهان مدرن». موفق باشید
سلام خدمت استاد گرانقدر: خداوند شما را حفظ کند که اگر امیدی در زندگی دارم و راه زندگیم راعوض کردم، نتیجه مطالب ارزشمند شماست. از نزدیکان بنده در خارج کشور زندگی میکنند وعلیرغم همه اعتقادات خوب و پایبندی، با ولایت و نوع مدیریت این سالهای ایران زاویه دارند، و به نظرم بیشترش معلول نوع اخباری است که آن طرف دریافت میکنند. یک سری انتقادات مدیریتی واقعا قابل دفاع نیست ولی ایشان همه را زاییده نوع تفکر سیاسی دینی ما میداند. کدام کتابتان را برای تغییر نوع نگاه به ایشان هدیه بدهم؟ اینکه کلا نوع نگرشش را به عالم تغییر بدهم که حتی شاید، برگردد واز تخصصش برای انقلاب استفاده کند، از کدام کتاب میشود همچین تغییر نوع نگاه را ایجاد کرد؟ من چون اغلب کتابهای شما را طی سالیانی مطالعه کردم و تدریجا با بحث و استاد جلو آمده ام خودم نمیدانم کدام کتاب مفید تر خواهد بود؟ لطفا اینو به من فوری جواب بدیند تا دوشنبه بیشتر ایران نیستند و من دلم میخواد همچین هدیه ای بهش بدهم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب یکی از کاربران تحت عنوان «آیندۀ ما در حقیقیترین گفتار» https://eitaa.com/matalebevijeh/19292 شده است که میتواند راهگشا باشد و گمان میکنم کتاب «عقل و ادب ادامۀ انقلاب اسلامی» همراه با شرح صوتی آن بتواند مخاطبان محترم را به اندیشیدن نسبت به آیندهای دعوت کند که مدّ نظر رهبر معظم انقلاب است در راستای تحقق تمدن نوین اسلامی. موفق باشید
سلام استاد: احساس میکنم مسیر آزادی فلسطین در گرو اراده انسانی و جهانی مردمه و توقع زیادی داشتن از حکومت ها حتی جمهوری اسلامی توقعیه که زیاد کارکردی نداره. بزرگترین اتفاقات عالم که یا اتفاق افتاده مثل انقلاب اسلامی یا اتفاق میفته مثل ظهور وابسته به اراده مردم بوده. من فکر میکنم این اراده در حال شکل گرفتنه و داره تبدیل به یک حرکت عمومی میشه. از همین حرکاتی که دختر خانم ایرانی در دانشگاه زد تا کشتی مادلین و قراره تجمع در قاهره به سمت غزه نشونه های خوبیه. ما چی کار کنیم؟ به نظرم مثل پازل که هرکس نقشی داره در تکمیل باید سعی کنیم این وجدان رو بیدار نگه داریم، در خودمون و اطرافیان ولو یک نفر. این نظر به نظر شما درسته استاد؟ من خیلی دنبال این هستم برای فلسطین باید چی کار کنم اما واقعا نمیدونم و صرفا به این مطلب رسیدم که عرض شد خدمتتون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. مهم آن است که یک لحظه به دلایل مختلف نباید از فلسطین، آری! از فلسطین غفلت کرد به همان معنایی که همتهای زیبا و بلند مانند همت آن بانوی سرفراز در کشتی مادلین به میان آورد و نشان داد رژیم صهیون تا کجاها فرومایه است و به همان معنایی که بناست آن راهپیمایی زیبا انجام گیرد و انتظار راهی که خداوند ان شاءالله در مقابل ما میگشاید تا در این میدان هر آنچه حکایت نسبت ما با موضوع فلسطین است، بیش از پیش، پیش آید. بحمدالله نظام اسلامی در کلیت خود به عالیترین شکل که ممکن است در میدان است ولی ما نیز هر کدام هر آنچه بیش از پیش است را انتظار میکشیم و از خداوند میخواهیم بهترین شرایط را برای نابودیِ هرچه بیشتر رژیم صهیون فراهم کند که در آن صورت، تاریخ دیگری آغاز میشود. موفق باشید
سلام استاد: زیارتتون قبول. استاد برای رقیق شدن قلب و جاری شدن اشک چه راهکاری میتونم پیش بگیرم؟ از شدت بغض خیلی اوقات گلودرد میگیرم ولی جاری شدن اشکام و خالی شدن دلم هیهاته.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه قلب متوجه حقایق عرشی شود جان در طلب حضور در آن حقایق در مقام عرشی اشک را وسیله چنین حضوری میکند و از این جهت نظر به شهدای عزیز و سیره آنانی که راه را به سوی حقیقت طی کردند در این مورد نقش آفرین است. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی که همیشه در مواقع دودلی و پر از پرسش نجات دهنده ما هستین. خدا خیرتان دهد. سوالی که داشتم استاد قطعا شما صحبت های رهبر را در رابطه با افزایش جمعیت و اینکه تنشان میلرزد وقتی راجع به آینده و پیری جمعیت و کمی جمعیت فکر میکنند، شنیده اید. سوالی که هست این است که برای هر خانوار دقیقا چه تعداد فرزند مناسب هست تا به درخواست رهبری لبیک گفته باشیم؟ یعنی برای مثال من نوعی چه تعداد باید فرزند به دنیا بیاورم تا به امر رهبری عمل کرده باشم؟ باز هم ممنون از راهنمایی های شفابخش شما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این امر محدودیتی در کار نیست. هر کودکی برای خود نورانیتی را به همراه میآورد. فراموش نکنید که روایات اولیای الهی برای زنانِ وَلود که توفیق تولد فرزندانِ زیاد را دارا هستند، ارزش خاص قائل هستند. موفق باشید
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی: درست است که چادرحجاب برتر است، اما من به عنوان یک زن که در یک شهر غیر مذهبی زندگی میکنم یک دغدغه دیگر هم دارم، اینکه میدانم اگر پوشش چادر را انتخاب کنم از دید بقیه جامعه یک زن با سطح کلاس و فرهنگ پایین و یا یک فرد متعصب به نظر میام و بقیه رفتارهای مذهبی دیگرم هم برای اونها پذیرفته نیست ولی اگر حجاب بسیار کامل و مناسب غیر از چادر را انتخاب کنم بهتر میتونم در جامعه تعامل داشته باشم و اگر از اصول اسلام و انقلاب در موقعیتهایی که پیش میاد دفاع کنم برای دیگران پذیرفتنیتره. آیا مواردی که گفتم باید در انتخاب پوشش من تاثیر داشته باشه یا نه و چرا؟ لطفا کلا من را برای انتخاب راه درست در این مورد و موارد دیگر دعا بفرمایید. با تشکر از پاسخ گویی شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! برای روح و شخصیت زن آنچه مهم است محجوب و محجبه بودنِ اوست به همان معنایی که مشخص شود آن خانم در نزد خود مکتب دارد. حال اگر در موقعیتی هست که میفرمایید به نظر میآید همان نوع حجاب، عملاً توانسته است ذیل فرمان الهی رسالت شرعی و سیاسی خود را در نسبت با جامعه و تاریخ خود به خوبی به ظهور آورد. گاهی در نزد خود با نظر به بانوان محجبه در این زمان میگویم: «خوشا به حال آنان که چگونه اینچنین زیبا در نزد خود حاضرند و اینچنین رسالت تاریخی خود را به میان آوردهاند». آری! خوشا به حالِ زنان با حجاب و بهشتی که در خود احساس میکنند. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: سزاوار است که خداوند را به پاس آفرینش وجود پربرکت پیامبر اکرم صلیاللهعلیه وآله وسلم شکرگزار باشیم؛ آن رسول آخرالزمانی که چنان کافی و حاضرند که پس از ایشان هیچ پیامبری نیاز نبود، چرا که خود آن حضرت (روحی فداه) تا قیامت نزد هر انسانی که باید هدایت یابد، حاضرند. راستش را بخواهید، ما هرگز آنقدر پاک و شایستهٔ این موهبتهای الهی نبودیم، و این کمبود را خداوند با وجود مقدس رسولالله جبران فرمود و بنده حقیر اینها را لطف محمدی صلوات الله علیهم از جانب خداوند متعال میابم. و بیایید یاد عزیزان ازدسترفتهمان را گرامی بداریم؛ شهیدان بزرگواری چون جلال افشار و حججی، و همهٔ آنهایی که دلمان برای دیدارشان بیتاب است. گاهی نمیفهمیم شوق رسیدنشان به ما بیشتر است، یا اشتیاق ما به ایشان. حقیقتا اینان سربازان خالص و مطیع آن حضرتند. حال با این معجزههای الهی که جز لطف خدا نیست، اگر مولانای بزرگ در میان ما بود، شاید این شعر را میسرود و متذکر یاران انقلاب الالخصوص مقام معظم رهبری حفظه الله تعالی میشد، رهبری که تحیر میکنم از این همه دقت عزم بزرگ که خداوند به ایشان عطا فرموده: هَله هُش دار که در شهرْ دو سه طَرّارند / که به تدبیرْ کُلَهْ از سَرِ مَه بردارند / دو سه رندند که، هُشیارْ دل و، سَرمستند / که فَلَک را به یکی عربده، در چرخ آرند / سَر دِهانند که تا سَر نَدِهی، سِرّ نَدِهند / ساقیانند که انگور نمیافشارند / یارِ آن صورتِ غیبند که جانْ، طالب اوست / همچو چشم خوش او خیره کُش و بیمارند / صورتیاند ولی، دشمن صورتهایند / در جهانند ولی، از دو جهان، بیزارند / همچو شیران، بِدَرانند و به لب، میخندند / دشمن همدگرند و، به حقیقتْ، یارند / خَرفروشانه یکی با دگری در جنگند / لیک چون وانگری، مُتَّفقِ یک کارند / همچو خورشیدْ همه روزْ نظر میبخشند / مَثَلِ ماه و ستارهْ همه شب سَیّارند / گر به کفْ خاک بگیرند زَرِ سرخ شود / روزْ گندم دَرَوَند اَر چه به شبْ، جو کارند / دلبرانند که دلْ بَر ندهد بی بَرِشان / سَروَرانند که بیرونْ ز سَر و دستارند / شَکَّرانند که در معده، نگردند تُرُش / شاکرانند و از آن یارْ، چه برخوردارند / مَردُمی کن، برو از خدمتشان، مَردُم شو / زانکه این مَردُمِ دیگرْ، همه، مَردُمخوارند / بَس کن و، بیش مگو، گرچه دهانْ پُر سُخَنَست / زانکه این حرف و دَم و قافیه، هم اَغیارند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر رابطهای بین مسئله داشتن و مسئولیت داشتن هست، که هست. مسئله ما در این تاریخ چیست و مسئولیت ما کدام است؟ آیا میتوان با ظهور انقلاب اسلامی به امکانی فکر کرد که مقابل ما گشوده شده به عنوان افق تازهای که مدّ نظر ما آمده تا به زندگی دیگری ما را راهنمایی کند، ورای زندگی غربزدگی کنونی؟ چه چیزی در تاریخ ما با انقلاب اسلامی رخ داده است که نه زندگی گذشته میتواند کفاف بودن ما را به ما بدهد و نه زیست جهان مدرن چنین توانایی را دارد؟ آیا نوعی آمادگی در راستای اتحاد ظاهر و باطن و تحولی در جانها در حال وقوع نیست تا انسان شأن حقیقی خود را باز یابد و انسانی شود که سیاست او عین دیانت او گردد؟
همه چیز حکایت از آن دارد که مسئله ما گشودهشدن به آیندهای است که در حال تولد انسان جدیدی است، برای عبور از بیاخلاقیها که ما را فرا گرفته، باید به انسانی فکر کرد که با انقلاب اسلامی در حال به ظهورآمدن است و همچنان که متذکر شدید شهید حججی و حاج قاسم سلیمانی نماد چنین انسانی است. موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد آیا تابهحال در مسیر فعالیت خود با افرادی مواجه شدید که در زندگی تحتتأثیر عوامل مختلف دچار حیرت و سرگردانی شده باشند یا در مسیر درست باشند؛ اما بهیقین نرسیده باشند یا اصلاً راه ندانند اگر این چنین بوده چه مواجهه و راهکاری داشتید برای این مسئله؟ استاد بنده خود فرد با استعدادی بودم که خود را استاد فرصتسوزی میدانم و در مسیر زندگی خود معنا را با شخصیتهایی مثل شهید مطهری و...دریافتم و مشکلم چند موضوع بوده تا جایی یکی این که میدانم یک این مبانی را عمیق در نیافتم بعداً راهکار پیدا کردم که زمانبر در دست اجراست، بعد مشکلم عدم مهارت در بخشهای گسترده زندگی و روشهای فراوان غلط بوده که به بخشی رسیدم و تا حدی اصلاح شد؛ اما سرعت بهشدت پایین هست از مسائل مهمی که غصه شده برایم مسئله تحصیل هست که هم در بعد عمق وهم در بعد عمل و نمره و علیرغم استعدادم ملامتها شدم بخشی از مسیر هنوز باتوجهبه سنم به نظرم قابلجبران هست، هدفم را ورود به عرصه علومانسانی اسلامی قرار دادم بعداً از فرایند آشناشدن و تغییر جهت داده در عرصه حکمرانی دغدغه دارم و مسئله عدالت در عرصه اجرا و اجتماع، همیشه به خدا توکل کردم تا حد زیادی به مسیرم ایمان دارم؛ اما به علت بدعملی گاهی سست میشوم دوست میداشتم با نگاه درست جستی زنم و برای همیشه مسیرم و اشتباهاتم را اصلاح کنم و جراحتهای این اشتباهات را... امیدم به خداست. گاهی هم از نرسیدن و یا شرمنده شدن و سرافکندگی در بین نامردان و نا اهلان میترسم و از خدا میخواهم من را در مسیر درست موفق کند اما خوب نقشه دقیق راه ندارم دوست میداشتم اسلامشناس برجستهای باشم تا نیازهای خود و مردمان را از این مبانی ناب استخراج کنم؛ اما افسوس که عمر کوتاه هست و ما اندر خم کوچه و نابلد و بیم نرسیدن و اسیر ضعفها و هواها، حال باید چهکار کرد استاد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در همان موقعیتی که هستیم با تعمق در معارف توحیدی در هر آنچه برایمان امکان انجام آن را دارد حاضر شویم. در آن حال خداوند به حکم: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» خودش راه را میگشاید. البته اگر انسانی که از نظر شما انسان شایستهای است را مدّ نظر قرار دهید، مؤثر خواهد بود. موفق باشید
سلام استاد عزیز و گرامی. خیلی ممنون از وقت شما. سعی کردم تفکری را در رابطه با معماری در تاریخ انقلاب اسلامی پیش بیاورم. خیلی ممنون میشوم ملاحظه بفرمایید و راهنمایی کنید. بسم الله الرحمن الرحیم. معماری و سکونت در عهد تاریخی. معماری به عنوان سواد اعظم و به عنوان عُرف نشان می دهد که چه سنت هایی از هستی را شناخته است. اگر معماری و ساختن تقرب الی الله است حرکتی است از کثرت به وحدت، معرفت دارد. معماری «قل هو الله احد الله صمد» جامعیتی اشاره گونه. احساسِ غنی، تمامیت و تکمیل با افقِ به سوی او. گردآوری هر چیزی به نحوه هستی اش در فضا یعنی به چگونگی ایستادگی، گشادگی، بستگی و بازتاب بستگی دارد. هر مورد از تجسم بخشی به بازتاب آئینه وار چیزهای دیگر پرداخته و یکی از روش های هستی بین زمین و آسمان را به نمایش میگذارد. معماری در هماهنگی با شیوه ی همبستگی آدمیان برپا میشود. شهر انقلاب اسلامی گویی میخانه است، مناسبات بین انسان ها، محل عبادت است. معماری حقیقی در تاریخ انقلاب اسلامی از کجا شروع میشود؟ (غم دلدار فکندست به جانم شرری / که به جان آمدم و شهره بازار شدم / در میخانه گشایید به رویم شب و روز / که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم) گشودگی ها افراط و تفریط تعادل در گشودگی. اگر پوشیدگی وجود نداشته باشد در پیدایی معنای گشودگی از دست میرود رویکرد عملکرد گرایی و رویکرد معنا گرایی و شاعرانگی در تاریخ انقلاب اسلامی به یگانگی میرسد. زیرا اعمال حقیقی خود معنا بخش شعر زندگی هستند. خانه ها معرف نوع ارتباط بین انسان ها است. پوشش نیز ارتباط بین انسان ها را نشان میدهد. و حجاب نیز گردآورنده امر چهارگانه است. هر معماری، سلسله نسبت هایی را در انضباطی حقیقی برای انسان فراهم میکند. نسبت های ضبط شده در عالم معماری انسان در میان چه نسبت هایی است؟ پذیرش اعمال و یا شخصیت ها کافی شاپ های مدرن و یا چایخانه های سنتی؟ میکده ی شهری خمینی چه نشانه ها و شاخصه هایی دارد؟ هر معماری یک سوره است و یک عالمی دارد و به حقیقتی اشاره میکند. (نوع دیوار بافت جنس مصالح ارتفاع ضخامت سنگ آجر صافی برجستگی) هویت انسانی که از کنار دیوار میگذرد؟ چقدر او از نقش بستن دیوار در نفسش، حقیقت خودش را احساس میکند و انسانیتش و شعورش و شخصیت بلند و روح نورانی اش چقدر آشکار میشود؟ آیا آن نحوه ساختنِ دیوار، توفیق همجواری با انسانیت را دارد؟ اگر انسان انسانیتش را ظهور داد خودش را تازه پیدا میکند. و اینگونه انسانیت مبنی انتخاب هر چیزی میشود. درهای رنگی قدیم روح زندگی بود تجمل نبود. همچنین حضرت رضا می فرمایند دیوار خانه ها را سفید کنید. گشودگی و باز بودن به شخصیت محیط گشودگی ها؛ پیوند بین فضاها و ارتباطات بازشو ها، باب ها (باب الرحمه) (باب الله) احساس و شخصیت یک درب و ورودی و ارتباط برقرار کردن و مراتب «ورود به یک حقیقت» ما به استقبال چیزی می رویم که وجوه متفاوت دارد و این وجوه متفاوت رجوعی دارند به اِمکان ما عبارت جدا کننده؛ و حفظ حریم؛ کاملا از دو روح متفاوت صحبت می کنند برای طراحی جدا کننده ایده ها و مصالح و شکل و رنگ متفاوت است از ایده پردازی برای حفظ حریم در نهج البلاغه آمده است؛ از خدا بترسید و تقوا پیشه کنید که شما در پیشگاه خداوند مسئول بندگان، شهرها و آبادی ها هستید. زیرا از همه چیز حتی از خانه ها و حیوانات بازپرسی خواهد شد. خدا را اطاعت کنید و او را عصیان نکنید. هر نیکی دیدید آن را انتخاب کنید و از هر شری اعراض کنید. سه دری و پنج دری / ابواب بهشت و عدد فرد کیفیت بازشو ها و گشودگی ها؛ یک گشودگی بزرگ و یا چند گشودگی کوچک همگی معنای متعلق به خود را دارند. اینکه در عین گشودگی حریم فضا را گرامی میداریم و با نگه داشتن حریم فضا را تعریف میکنیم ما مسئولیم در اینکه بابِ چشم گوش قلب ببندیم و باز کنیم. باب، وجودی است. اذن میخواهد. گشودگی باید ورود نرم را فراهم کند، طیف دار، باشد شرایط تغییر معنا را فراهم کند، مراتب ایجاد کند. القا داشته باشد. (حتی با دیوار کوتاه پایین آستانه نیز معنا عوض میشود) یعنی «وقتی» برای ورود! «وقتی» برای عبور و تعبیر و حضور ... حضور در سکونت انسان انقلاب اسلامی. حضور در سکونت دیگری و حضور در سکونت خویشتن سکونت ارتقا یافته؛ مکان مصلی و ملکوت صله رحم و سکونت؛ فرم ها و شاکله ها زبانی هستند که نسبت بین انسان و خدا و زمین و آسمان را بیان میکنند نشانه های خانه عنکبوت در سکونت های دنیای مدرن کدام است؟ و سکونت در سستی چیست؟ معماری های آشفته حال مابین معابر سردرگم در زمانه ما نشان از چیست؟ مکان و کالبد شهری باید نسبت انسان و خدا و زمین و آسمان را به زیبایی گرد آورد. این زیبایی کدام است؟ بعضی از گشودگی ها انسان را فرامیخواند، یا از نظر بصری توجه جلب میکند، یا ترس و واهمه ایجاد میکند یا تفاجر و شکوه خیالی ایجاد میکند. گشودگی ها در انقلاب اسلامی ساده بی ادعا متواضع حکیمانه و پر ظرافت و ملایم است. (ارتفاع، عمق، شکل، مصالح، نقش، رنگ، مقیاس) معماری زبان است. زبان ساختاری دارد، در و دیوار دارد، به پنجره ی قلب شنونده باز می شود. انسان عین ربط است و فضاهای ارتباطی و گشودگی ها و درها و پنجره ها در ایجاد ارتباط بین انسان ها و اصلاح ذات بین موثر هستند. زیبایی وجودی ایی میزان است، که تربیت در آن باشد. زیبایی هایی که راه تفکر را بگشاید و عالم را به تو نشان دهد. با تدبیر استعداد های محیط به صحنه بیاید و در فرآیند دانش بنیان حقیقی ایجاد شود. آیا معماری که تربیت در آن باشد، می تواند از نظر زیبایی میزان باشد. زیبایی هایی که در به سوی او بودن ایجاد شود. و به سوی او بودنِ اکنون، در تاریخِ انقلاب اسلامی معنا می شود. زیبایی های جهت مند. زیبایی های به سوی او. (با نفی شیطان و نفی خود) تربیت در معماری و امر گردآورنده کدام است؟ چگونه معماری می تواند عالم ربوبی را نشان دهد؟ و اساس تربیت را اشاره کند؟ آیا جز این است که فضایی برای عبودیت بنا کند؟ شهر مکانی است برای دیدار با عالم انقلاب اسلامی. برای دیدار دگرگونی آسمانی به سمت تعالی. مومنین برای انکشاف عالم ایمان انسان های دیگر گرد هم جمع میشوند. شهر در کدام تقدیر تاریخی قرار گرفته است هلاکت یا سعادت؟ قدر و اندازه ی شهر چقدر است؟ مکان های تاریخی چگونه موعظه می کنند؟ همان معماری ها که ساکنان را هلاک کرده امروز به زیبایی ستوده میشوند. (گردشگری و کا خ پادشاهان و جذب سرمایه) خداوند می فرماید : "من گنج مخفی هستم دوست داشتم شناخته شوم". و معماری نقشه ی گنج است نه خود گنج . معماری کردن عملی است که بر مبنای توحید باید باشد. و زندگی طواف حق است. آیا تصویر شهدا بر تابلو ها و اسم آنها بر معابر می تواند در تاریخ انقلاب اسلامی دگرگون کننده معماری ها باشد؟ یگانگی بین شهدا و مکان چگونه تحقق میابد؟ شخصیت شهدا چگونه در کالبد شهر و معماری اثر میگذارد و فرم ها را دگرگون میکند؟ و بر دیدار ها و آشنایی ها وضوح می بخشد؟ شهر مکانی است که در آن دیدار با انقلاب اسلامی صورت میگیرد. دیدار با تاریخ؛ دیدار با صفویه و سیروا فی الارض اگر شهر سواد اعظم است. ثواب و گناه را میشناسد. بیداری و غفلت را می شناسد. شهر اسلامی بدون جمع مومنین، شهر اسلامی نیست. اگر خرمشهر شهری است در آسمان که خدا آن را فتح کرده است، شهر صحنه ایثار ها و فداکاری هاست. صحنه ی تقوی و گشایش هاست. تعبیر شاعرانه از معماری، گاهی به بیراهه میرود. آنجا که ظرف و مظروف جا به جا میشوند. معماری در انعکاس زندگیِ شاعرانه، ایجاد میشود. تا صدای شعر زندگی و حضور دوست از لابه لای در و دیوار آن شنیده شود. در معماری مدرن تعابیر شاعرانه از فرم، عرصه معماری را به خیال می کشاند و از حقیقت دور میکند. شهر صحنه دیدار با امکان ها و فرصت های تاریخ انقلاب اسلامی است. صحنه انتخاب های تاریخی است. صحنه صبر است. چه نکاتی در تعین معماری و شهر موجب سستی غفلت و یا عجله و شتاب در جمع مومنین می شود. جمع مومنین و شهر اسلامی را بازخوانی کنیم؟ چه ایمانی مد نظر است و چگونه شهری را میخواهد؟ معماری شعری در وصف انسانِ انقلاب اسلامی میگوید. کدام وجه در اخفا و کدام وجه در افشاست؟ عالم غیب و عالم شهادت برای انسان انقلاب اسلامی چه انعکاسی در فرم و تقوی شاعرانه دارد؟ دستاورد های وجودی و معانی در چه تعینی از معماری، اشاره پذیر میشوند؟ تزکیه در معماری های انقلاب اسلامی اهمیت دارد. تزکیه و پاکی گمشده ی انتخاب های معمارانه است. و انسان انقلاب اسلامی در کثرت و تنوع انتخاب های مدرن خود را به فراموشی می سپارد. گشودگی در و یا پنجره در دیوار؛ و یا بافت و نقش و نگار بر روی دیوار چه میگوید؟ میزان هم ندایی و آشنایی با انسان انقلاب اسلامی که از جوار آن عبور میکند چیست؟ او را می شناسد؟ یا بیگانه است؟ دیوار بی تفاوت، دیوار خشن، دیوار خودبرتربین، دیوار دلسوز، دیوار با بصیرت و با معرفت، هوشیار و امانت دار ... گشوده بودن صفا داشتن امادگی برای فداکاری و ایثار، همگی صفاتی هستند که دیوار انقلاب اسلامی در خود دارد. از نظر معرفت نفس، انسان هر چه در بیرون با آن مواجه میشود را از عالم بالا میگیرد و در وجود نفس خودش ایجاد میکند و به آن علم پیدا میکند. چگونه معماری میتواند کمک کند انسان حقیقت انقلاب اسلامی را درخود بیابد؟ انسانی وسیعتر و متمرکزتر و آسمانی تر ویژگی های گشودگی در فرم و تناسبات و یا به عبارتی شخصیت گشودگی، و یا شخصیت پردازی برای گشودگی می تواند انسان را به واقعیت یا به وهم راهنمایی کند. اینکه به انسان امکان و وجود و حضور بدهد. وقتی تعین گشودگی در هست خویش مستقر باشد. انسان را به اکنون بیکرانه جاودان سوق میدهد. این گشودگی در شخصیت معمار و سازنده باید تحقق یافته باشد تا در اثر معماری منعکس شود. گشودگی اگر عدالت داشته باشد حق هر چیزی را ادا میکند. حق نور، هوا، دیدار، شنیدار، علم و آگاهی، حفاظت و امنیت، پیدایی و پوشیدگی، و همچنین توسط این گشودگی فضا در سلامت و تعادل قرار میگیرد. ولی در دنیای مدرن، اینکه برای نمای بهتر، گشودگی ها در شخصیت پردازی جداگانه از ساختمان طراحی میشوند که ساختمان را جلوه دارتر کنند. دوگانگی و بیگانگی انسان مدرن را نشان میدهد. زیرا در دنیای مدرن گشودگی ها گمراه کننده و غفلت زا هستند. گشودگی ورودی هتل لوتوس پارسیان خیابان امام رضا (ع) در مشهد؛ معماری عجیبی دارد ، استوانه ی بلند بیضویِ شیشه ایی که انسان را سردرگم میکند و به هم میریزد. زائر (انسانی که انسانیت را ملاقات کرده) وقتی از حرم بیرون می آید و از کنار این گشودگی عبور می کند از عدم فهم و درک چنین معماری از حضور و عالم وجود، به تفکر واداشته میشود. که معماری به کدامین سمت میرود و چگونه راه متعالی شدن و ارتقا یافتن را در انحطاط وجودی جستجو میکند. انسان با قرار گیری در معماری، در یک اشاره قرار میگیرد و پرتوهای عالم آن معماری وجود او را سمت و سو میدهند. اثر وجودی معماری بر انسان قابل درک است ولی اینکه اشاره بودن عالم معماری در حجاب می رود و معماری منهای اثر وجودی اش ارزیابی می شود جای سوال است. اینکه پرتو های عالم معماری چقدر انسان و ایمانش را با او در میان میگذارند، چقدر برای ایمان انسان مانع ایجاد میکند و آن را به تاخیر می اندازد و چقدر زمینه ظهور ایمان را فراهم میکند، اهمیت دارد. ایمان و تناسبات ایمان در تاریخ انقلاب اسلامی کدام است؟ جایگاه ایمان های مرتبط در سکونت ها و معماری های ما کدام است؟ ( اتاق های مرتبط و مسیرهای حرکتی متنوع ) اگر معماری با صداقت باشد می توانیم بگوییم؛ پرتوهای عالم معماری، صدقه جاری است. تصدیق حقیقت است. و جان و جانانِ انسان بعد از این را نیز تصدیق میکند. خیلی ممنون از راهنمایی شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد موضوع معماری در این زمانه امری است در جهان بین دو جهان و همۀ آنچه فرمودهاید را باید شخص معمار مبتنی بر تصوری که منجر به بنایی میشود؛ به میان آورد. همانطور که مثلاً ما در فضای مساجد سنتی و یا خانههای سنتی هرچند هم که ساده باشد به جهت نوع فضا و بنا، احساس میکنیم در همان جایی هستیم که باید باشیم، گویا در مغز جهان حاضر شدهایم و اینجا است که میبینیم حتی مساجد، محل و مأوای حضور طولانی اهل سلوک میشده. مثلاً ۴۰ روز تقریباً همۀ وقت خود را با حضور در مسجد تجربه میکرده است. موفق باشید
استاد گرامی جناب آقای طاهرزاده با عرض سلام و وقت بخیر: غرض از مزاحمت این بود که بنده به سبب رشتهی تحصیلی دورهی کارشناسی در زمینه کامپیوتر، آشنایی با هوش مصنوعی داشتم و بعد هم که فلسفهی ملاصدرا را از کلاسهای شما و مجموعهی ساحت حضور و همچنین کلاسهای آقای دکتر امامی جمعه دریافت کردم، احساس کردم که در این زمینه جای خالی بحثهای ملاصدرا به چشم میآید. به خصوص به این دلیل که از شما و دیگر آقایان مرتب این را میشنیدم که ملاصدرا گمشدهی این زمانه هست و جایگاه خودش را نظام فکری و فلسفی این زمانه بازخواهد جست، احساس کردم بشر امروز بعد از اینکه دچار هیجان زیاد بابت هوش مصنوعی و ماشینهای خودکار پیدا کرده نیاز دارد خودش را یک بار دیگر بازبینی کند. بشر امروز مقهور تکنولوژی به خصوص هوش مصنوعی شده و برخی متفکران غربی از ضعف انسان در مقابل این تکنولوژی صحبت میکنند به این معنا که به زودی هوش مصنوعی اختیار ادارهی انسان را برعهده میگیرد. امروز به دلیل اینکه هوش مصنوعی بسیاری کارهای تحقیقی و علمی را انجام میدهد دیگر علم آموزی بسیار بی معنا شده و آنچه که میشود از هوش مصنوعی پرسید به نوعی یادگیری آن بیفایده است. به نظر میرسد بشر نمیداند که چه چیزی باید یادبگیرد که ارزش یادگیری را داشته باشد. یا حتی در زمینهی هنرمندی و خلاقیت هم انسان دارد خاکریز به خاکریز تسلیم میشود و عقب مینشیند. این در حالی است که هنری که ثمرهی تعالی روح است هیچ جایگزینی ندارد و شعر متعالی تنه به تنهی وحی میزند و این چیزی نیست که هوش مصنوعی بتواند بسازد. من دیدهام برخی محققان علوم اسلامی با شوق و ذوق از تفسیر هوش مصنوعی بر قرآن صحبت میکنند در حالی که خروار خروار این تفسیر ها به اندازهی یک تفسیر حمد المیزان ارزش ندارد. احساس میکنم الان زمانهی است که اگر معرفت النفس ملاصدرا حرفهای زیادی برای گفتن دارد و شاید غربیها بیش از ما به حرف نو نیازداشته باشند و به نوعی هنوز ما نفهمیدهایم که چه بلایی سرمان آمده و هوش مصنوعی چطور دارد دنیای ما را تنگتر از قبل میکند. در این زمینه اگر راهنمایی دارید ممنون میشم بفرمایید. اگر امکان تشکیل جلسهی حضوری در مورد هوش مصنوعی در سها فراهم شود هم بسیار مفید خواهد بود. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به خوبی متوجه شدهاید علم، در محدودۀ آگاهی به کمیتها و اندیشۀ به اصطلاح دیجیتال جواب ابعاد متعالی انسان را نمیدهد و از این جهت باید به سبک دیگری از حضور در نزد خود فکر کرد که همان حضور در «اکنون بیکرانۀ جاودانۀ انسان» است. امری که معرفت نفس با وسعتی اصیل متذکر آن است که در بحث «معرفتنفس و روانشناسی و قدمی جلوتر» https://eitaa.com/matalebevijeh/19233 بابی از آن گشوده شد. موفق باشید
«إِلَهِی کَیْفَ تَکِلُنِی وَ قَدْ تَکَفَّلتَ لِی وَ کَیْفَ أُضَامُ وَ أَنْتَ النَّاصِرُ لِی». سلام و عرض ادب خدمت استاد: گاهی انسان دلش میخواهد برای دفاع از اسلام و انقلاب خیلی محکم و جانانه به میدان بیاید. ولی خطاهای گذشته و ضعف هایی که دارد دست و پای انسان را می بندد. و نگران است که نکند آن خطاها و ضعف ها روزی آشکار شده و موجب ملامت و سرزنش شدیدی شود. در چنین شرایطی چه اندازه باید با ملاحظه رفتار کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان در مسیر عبودیت قدم گذارد مسلّماً با الطاف حضرت معبود روبهرو خواهد شد که یکی از آن الطاف، ستارالعیوبی اوست تا بدون هرگونه یأسی راهش را ادامه دهد. موفق باشید
با سلام و نور و رحمت و تبریک و مبارک باد به مناسبت نزدیک شدن عید الله اکبر، غدیر رحمت، عید ولایت اعظم. استاد بنظر زمانه در حال ظهور دوباره نور امیرالمؤمنین علی جان جانانمان است. گوش جان میخواهد تا این بار صدای پیامبر را بشنویم که ندا می دهد بوی علی از جانب یمن می آید و این بار یتیمان علی همان مردان شیر دل، همان مادران استوار و همان کودکان جان بر کف و عاشق که گویی چون آهن های گداخته و مستحکم در بابر ظلم ایستاده، به میدان آمده اند تاریخ دوباره بستر می سازد تا عادلی بر تخت حکومت جهان بنشیند. آری این نسیم الهی، این غدیرها، این ذکر و یاد علی بر منبرها و زبان ها و برزن ها همه بشارت است از رسیدن زمانی که یکی از اولاد علی در راه است او که شبیه ترین مردم به علی است او که خاتم اولیا است. آری چه زمانه ایست و چه جلوه ای و بشارتی الهی ما را به او و آن بزرگوار را بر ما برسان🌹 یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: بشر، قرنهاست که در پیچ و خم بیمعناییِ زندگی دست به تلاشهای گوناگونی زده است اما در مقابل آنهمه طرح و نقشههای گوناگون بیجواب و ناکام مانده، و در بلندای تمدن چشم پرکنِ غرب، سر به زیر و خجل و درمانده، در زندگی و عالم افسارگسیختهای که برایش پیش آمده، نمیداند چگونه این گسست را مهار کند. بحران هویت و ناکامیِ انسان از وعدههای فردای تمدن مدرن، بنیان و بنیاد یأس تاریخی بشر امروز است و نظر به غدیر به عنوان ادامه تاریخی که با اسلام طلوع کرد و نظر به شخصیت انسانیِ حضرت مولیالموحدین علی «علیهالسلام» میتواند عامل نجات از روزمرّگی عالم مدرن باشد، زیرا «غدیر» یعنی نظر به فضیلتهای همۀ پیامبران و اتمام و اکمال تاریخِ کمال انسان. آیا راهی جز «غدیر» به همان معنای تاریخیاش برای حضور انسان در فردایی روشن در میان میماند؟ و آیا انقلاب اسلامی درست همان دروازۀ ورود به مأوایی نیست که بشر جدید آن را گُم کرده است؟ موفق باشید
در جلسه پنجم تفسیر سوره مبارکه زمر، استاد عالیقدر مثالهایی در رابطه با آیه ۵ فرمودند از جمله جریان بنی صدر را که به تجسم پوشش و افتادن ظلمت شب بر نورانیت روز تعبیر گردید. شاید در این مثال بنده با استاد عزیز هم رای باشم ولی سوال اینجاست که شاهد مثال آوردن برای آیات، گویا از اولوهیت و عظمت آن می کاهد و چه بسا دامنه این تمثیل به شرایط کنونی هم قابل سرایت بشود که مثلا رییس جمهور را در سایه ای از طلمت و جریان جناب جلیلی را در نقطه مقابل بنشانیم و قس علی هذا. تبعات چنین فرآیندی چه می شود؟ جایگاه هدایتی قرآن کجاست؟ از یکسو با مثال آوردن و تطبیق آیات به مسائل جاری (خصوصا در باب مسائل سیاسی) با تبعاتی مواجه هستیم و از سوی دیگر ماندن در الفاظ آیات و اکتفاء به تعابیر کلی، جنبه هدایتی قرآن در حد یک اکرام و احترام سنتی و بوسیدن و بر چشم نهادن و تبرک تقلیل می یابد. استاد گرانقدر چاره چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال به ما توصیه شده است به کمک قرآن، جایگاه مسائل روز خود را مشخص کنیم و در همین رابطه، امروز از واژۀ «صبر» معنای «مقاومت» را به عنوان یک فرهنگ مدّ نظر میآوریم در عین آنکه صبر در قرآن محدود به مقاومت مورد بحث نیست. اینجا است که ما موظف هستیم در تطبیق واژهها به امور، به شرایط تاریخی که آن واژه تعریف شده توجه کنیم تا گرفتار نوعی تحجّر و سطحینگری نباشیم. موفق باشید
سلام علیکم: تبریک عرض میکنم دهه ولایت رو محضر استاد طاهرزاده. دو سوال دارم اول اینکه در برهان صدیقین وقتی میگوییم خداوند عین کمال است تکلیف اسامی المضل و الممیت و امثال آنها چه میشود؟ دوم اینکه شما فرمودید خداوند برای ائمه اراده عصمت فرموده و تداوم عصمت بهعهده خود ائمه است در حالی که در آیه تطهیر فرموده «انما یرید الله...» یرید فعل مضارع و دلالت بر استمرار دارد. ممنونم از لطفتون ایام عزت مستدام
باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله که نور ولایت مولایمان در غدیرِ تاریخ بر شما مستدام باد ۱. آری! «ولله الاسماء الحسنی» و در دل اسم «جلال» است که هر آن کس را شایستگی انس با حضرت حق نباشد، طرد میکند. بنابراین به اعتبار اسماء حسنا عرض شده است که او عین کمال است. ۲. در هر صورت، ارادۀ الهی در حفظ عصمت اولیای معصوم مستدام است و این بدان معنا نیست که این عصمت، آنان را از اراده و انتخاب خارج کند. آری! خداوند میداند که آنان در ارادههای خود همچنان نسبت به اوامر الهی پایدار هستند. موفق باشید
السلام علیک یا اباعبدالله: سلام و عرض ادب: برای محرم امسال، انس با کدام کتاب ها و جزواتی که تاکنون منتشر کردید را توصیه می کنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا به کتاب «معنای حضور تاریخی اصحاب امام حسین «علیهالسلام» فکر بفرمایید و سپس کتاب «کربلا، مبارزه با پوچیها» هنوز حکایت امروزینِ ما میباشد با پوچیهایی که جهان امروزینِ بشر را فرا گرفته است و معلوم است که برای عبور از این پوچیها، خداوند راهی را در مقابل ما میگشاید که همان شادی اصحاب امام حسین «علیهالسلام» است در عصر عاشورا که تا مرز زیباترین حضور که همان شهادت است، جلو و جلوتر میرویم. امری که در کتاب «راز شادی امام حسین «علیهالسلام» در قتلگاه» بدان اشاره شده. موفق باشید
با سلام و نور و رحمت خدمت استاد عزیزم: استاد درباره فرمایش پیامبر که فرموده اند علی جان و نفس من است و اشاره داشتید که در آن بیندیشیم. آیا اینگونه است که با نظر به آیه «هو الاول و والاخر» و فرمایش حضرت امین، محمد صدیق (ص) حضرت عشق، که من بودم وقتی آدم در گل بود و هنوز خلق نشده بود یعنی پیامبر در جان همه ی انبیا بوده تا به ختم آن جلوه نموده و همچنین نور ولایت که حضرت و مولای قلوب امیرالمؤمنین می فرمایند که من با آدم و نوح و .... بودم. اگر بگوییم ایشان جلوه ولایت اول هستند درست است؟ و این نور ولایت با همه انبیا بود تا در حضرت علی جلوه اول را داشت و اگر بگوییم که مولای عالم حضرت مهدی که روح و جان ها به فدایش، ختم ولایت اند آنگاه چه عظمتی در ایشان جلوه کرده است که صاحب نور خاتم و ولایت اعظم هستند. و اما اینکه چرا با این نور حضرت علی و همه ائمه در جان ایشان، کم تر قلوب متوجه آن بزرگوار است و اکثرا در جواب پرسش اینکه کدام امام را بیشتر دوست دارید اکثرا جواب ها متمایل به سه امام است یا امام علی یا امام حسین و یا امام رضا. در حالی که در جان ایشان نور همه انبیا و ائمه به تمامه وجود دارد زیرا که ایشان نقطه کمال این دایره اند و شاید به تعبیری قوب قوسین او ادنی ای به فدای این سید و مولا که هستی را دلیل و هر شکفتنی را دلیل و هر نهانی را علیم🥀
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً وجود مقدس حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان تعین همه انبیا و اولیای الهی مطلوب و معنای همه انسانها حتی اولیا معصوم هستند به اعتبار آنکه در شخصیت ایشان همه ارادههای متعالی همه انبیا به ظهور میآید و بیحساب نیست که حضرت صادق علیه سلام با اینکه از نظر جایگاه تکوینی در همان جایگاه وجود مقدس حضرت مهدی علیه السلام هستند در رابطه با حضرت مهدی میفرمایند «لو ادرکت لخدمته» «اگر او را درک می کردم، خدمتگزار او می شدم» و البته بعضی از ائمه علیهم السلام فرصت آن را داشتند که بعضی از کمالاتی که در میدان عمل از طریق حضرت به ظهور میآید را به ظهور آورند مانند مولایم حضرت علی علیه السلام و یا حضرت سیدالشهدا علیه السلام. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: بنده و چند نفر از دوستان اعضای اصلی شورای کانون فرهنگی هستیم که در خصوص ادامه روندمان از محضر شما راهنمایی می خواستیم. کانون مان از سال ۸۳ شروع به کار کرده که در مقاطع مختلف روندهای مختلفی را تا کنون آزموده، حدود ۸ سال پیش یک روند تربیتی با توجه به تجربیات قبلی انتخاب و شروع کردیم در زمان شروع روند از روحانی کانون درخصوص ادامه حضورشان روند کلی کانون سوال پرسیدیم و ایشان گفتند روی بنده حساب نکنید و دنبال فرد جایگزین باشید چون قصد رفتن به قم را دارم، ولی ما اهتمام داشتیم که ایشان در راس حضور داشته باشند، حدود سه سال پیش و با رفتن امام جماعت شب مسجد، ایشان جایگزین ایشان شدند و گفتند هستم، ولی در عمل اتفاقی نیفتاد و مسائل معطل ایشان شد و تا کنون هم همین روند ادامه دار بوده، در کلام می گویند بنده محکم هستم ولی در عمل این طور نیست. این اتفاق نه تنها در روند کانون بلکه در روند مسجد هم وارد شده و کم کم یکی یکی نفرات مسجد و کانون به خاطر رخوت و مشخص نبودن مسائل در کلان مسجد و کانون یا رفته اند یا درحال رفتن به مجموعه های دیگر هستند. درمورد وظیفه ما که از دغدغه مندان و مسولان مسجد و روند تربیتی هستیم در مورد ایشان که جایگاه مسئول کانون و امام جماعت مسجد را دارند درخواست مشورت داریم و به چه نحوی مسیر خود را با ایشان مشخص کنیم که از یک طرف فرمایش امام خمینی عزیزمان است که مرکزیت امر باید روحانی باشد و از طرف دیگر عدم مشارکت جدی ایشان در امورات مجموعه. و العاقبة للمتقین. با تشکر از حسن توجه شما استاد گرامی. یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال با احترام به شخصیت ایشان و بدون تقابل که مطمئناً به ضرر مسجد و فضای معنوی آن خواهد شد سعی بفرمایید با همراهی هیئت امنای مسجد به همان روش نرم و ظریف اهداف رهبر معظم انقلاب را متذکر جوانان عزیز بشوید و حقیقتاً باید نگذارید به راحتی مردم ما از رهنمودهای ارزشمند رهبری غفلت کنند و معلوم است که آن روحانی محترم در این رابطه اگر فرصت همراهی نداشته باشند مسلماً مخالفت نخواهند کرد. موفق باشید.
با عرض سلام و ارادت: جناب استاد بنده ۲۱ ساله و سال دوم پزشکیم. با توجه به شرایط جامعه و سخت شدن عرصه بر بنده تصمیم به ازدواج دارم. اما ۲ نکته برای من مانع است اول اینکه تمکن مالی ندارم و دوم اینکه برخی میگویند به مسیر علمی حقیر ضربه میزند. میخواستم نظر جنابتان را جویا شوم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با همۀ این حرفها اگر شرایط ازدواج در عین سادگی و بدون دردسر با موردی که متوجه موقعیت شما باشد و نخواهد با رسومات عرفی، زندگی تحصیلی شما را از مسیر خود خارج کند؛ پیش آید چه اشکالی دارد. موفق باشید
سلام استاد: مومن نباید از خدا طلب مرگ کند چرا حضرت زهرا عجل وفاتی طلب میکردند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید به آن معنایی که افراد به جهت شکستهایشان طلب مرگ میکنند، در میان نبوده. بحث در آن بوده چگونه انسانی با آن افق متعالی توحیدی یعنی حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» میتوانند در جهانی حاضر باشند با نبودن رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» و با حذف مولای متقیان «علیهالسلام». موفق باشید
سلام استاد عزیز: خدا قوت به شما. انقلاب ما ظهور اراده الهی در این زمانه هست و قاعدتاً تا وقتی که مردم پشت انقلاب رو خالی نکردن نباید انتظار داشت شکست بخوره. اما یک نگرانی که وجود داره در مورد ادامه رهبری انقلاب بعد از رهبر معظم انقلاب (حفظه الله) هست. ان شاء الله سایه ایشون تا ظهور حضرت حجت (عج) مستدام باشه، اما اگر تقدیر الهی بر این قرار گرفت که ایشون پیش از ظهور حضرت رحلت کنند، با این اوضاعی که ما میبینیم (هیچ شخصیتی در کشور ما در تراز رهبری انقلاب شناخته شده نیست) آیا «سنت الهی» بر این هست که خداوند مرحمت میکنه و یک نفر رو در قواره رهبری انقلاب روی کار میاره و ما رو از بحران رهبری نجات میده؟ هر وقت به این قضیه فکر میکنم دچار دلهره میشم، چراکه هر چه نگاه میکنم کسی رو که بتونه جای خالی ایشون رو پر کنه نمیبینم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به این امر مطمئن بود، مسیری که با هویت توحیدی و با شهادت آن انسانهای متعالی شکل گرفته، محال است در آینده بیش از پیش حاضر و حاضرتر نباشد و مسلّم این مسیر، بدون رهبری بزرگ ادامه نمییابد و از این جهت ایمان داریم همان خدایی که رهبر معظم انقلاب را در چنین سنی اینگونه یاری و توانا میکند؛ خودش در ادامۀ این راه به شکلی که ما نمی دانیم، در میان است. موفق باشید
سلام خدمت استاد محترم: ۱. این روزها معضل خانواده های مذهبی و انقلابی پیدا کردن مدرسه ی خوب برای بچه هاشون هست. با وجود مدارس غیر انتفاعی ای هم که بچه های دلسوز انقلابی زدند با توجه به اینکه از طرفی خانواده ها از لحاظ اقتصادی در فشارند و از طرفی ترس جزیره ای شدن در جامعه را دارند، به نظر شما چقدر ترک مدارس دولتی را توسط افراد دغدغه مند درست می دونید؟ ۲. بنده به عنوان فردی که خودم در یکی از همین مدارس غیر انتفاعی زیر نظر خانم لطفی شاغل هستم، و متوجه هستم که چقدر پشتوانه ی قوی فکری و معرفتی پشت این مدرسه هست و با بحث های اخیر شما در خصوص چگونگی بشر جدید هم پوشانی دارد و می توانم اقرار کنم که این مدرسه جزء معدود جریان هایی هست که واقعا متوجه معنای تحول در آموزش و پرورش به طور بنيادين هستند، اما همواره چشم انتظار آینده ای هستم که این نحوه تفکر در کل سیستم آموزش و پرورش تسری یابد و تمام بچه ها و نه فقط کسانیکه استطاعت مالی دارند از این سرچشمه بنوشند، اگر توصیه ای در این زمینه برای امثال بنده دارید بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه در بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب با معلمان ملاحظه فرمودید به هر حال سیاست نظام تقویت بُنیۀ مدارس دولتی میباشد و باید تلاش کرد ضعفهای موجود ان شاءالله به مرور برطرف شود. میماند ضعفهایی که متأسفانه بعضاً در مدارس دولتی در میان است این جا است که نقش دلسوزیِ مدارسی که میفرمایید را نباید نادیده گرفت. به امید آنکه همان نوع برنامهریزیها ان شاءالله در مدارس دولتی با معلمان متعهد شکل بگیرد. موفق باشید
سوال نگارنده این است: اگر من فردید را نمی شناختم و برخی از توضیحات وی در باب اشعار حافظ را نمی دانستم از این شرح شما در مورد این بیت (و همینطور سایر ابیات این غزل) چنین نتیجه نمی گرفتم که شما براین باورید که حافظ از آدم علیه السلام و آن دل بی حفاظ و بی جدار و بی غیرتش ناراحت بوده که «مسکن مالوف» و بهشت را رها کرده و خودش و ما را گرفتار دنیا (کثرات عالم وجود) کرده و حتی یاد آن مسکن مالوف یعنی بهشت را هم نمی کند ولی ما باید امیدوار باشیم در آینده ای که در پیش است به آن بهشت بازگردیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید با دقتی که جناب علامه طباطبایی در رابطه با آیات مربوط به بهشت برزخی دارند میتوان متوجه نکاتی شد که جناب فردید نیز متوجه آن شده است. موفق باشید
سلام استاد: امشب حال و هوای گلستان واری که داشتم به نکته ای رسیدم. امام به خوبی میدانست در زمان پهلوی که انسانیت نیست و اگر در دلش بودیم شاید این را میشنویدیم که روزی هزار بار با خود میگوید انسانیت نیست، ولی اینجا که برای ما هم همین طور است اگر بگوییم نیست، پس چه از انسانیت میماند. و اینجا هر روز و هر روز حاج قاسم ها و حججی ها می آیند تا انسانیت باشد. همین جاست که نمی توان گفت حاج قاسم یک روز بود و الان تمام شد. از اول گفتم گلستان وار چون انقلاب اسلامی همچون فضایی لذت بخش شده است که با هر شهیدش فضا، خوش بوتر شده است، حال بستگی به آن شهید دارد که چقدر فضا را به اندازه خودشان خوش کرده اند. پس به قول حاج قاسم هر کس را که دیدیم بوی شهادت از کلام و رفتار او می آید بدانیم قطعا او شهید است و در اینجا که عرض شد جایگاهی به جز امید واری برای شهید ندانیم، اسرائیل در برابر عظمت انقلاب و روح امام کم آورده است و حداقل خودم تنهایی هم که شده میدانم کارهایش بیهوده است و دگر در اقیانوسی از خون غرق شده است. و غرق شده هرچه قدرتمند تر دست و پا بزند بیشتر فرو میرود، پس این روزها گول قدرت اسرائیل را نخوریم، مخصوصا قدرت رسانه ای که بتوسط آمریکا در اختیار دارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همۀ حرف و همۀ بصیرت در همین یک کلمه است که ببینیم و بیابیم آری! «اسرائیل در برابر عظمت انقلاب و روح امام کم آورده است». به معنایی که باشد حتی به این معنا که همۀ فرزندان جبهۀ مقاومت را شهید و زنان و کودکان را اسیر کنند؛ باز همان معنا در میان است که «اسرائیل در برابر عظمت انقلاب و روح امام کم آورده است» و باز سخن حضرت روح الله«رضواناللهتعالیعلیه» در وصیتنامۀ الهیاش که فرمودند: «مگر بيش از اين است كه فرزندان عزيز اسلامِ ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبههاى دار مىروند؟ مگر بيش از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته مىشوند؟ بگذار دنياى پست ماديت با ما چنين كند ولى ما به وظيفهى اسلامى خود عمل كنيم.» خدا میداند این سخن، صادقترین سخن این تاریخ است که در آینۀ آن، فردایی در پیش است که جهان از شرّ حیلهگرانی چون ترامپ آزاد میشود و معلوم میگردد امثال آقای محسن رنانیها چه اندازه نادان و نادانتر هستند. https://eitaa.com/matalebevijeh/19565موفق باشید https://eitaa.com/zaghsefid/130266