بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
40686

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام الله علیکم: حال که رهبری عزیز توصیه به قرائت سوره فتح و دعای توسل و دعای چهاردهم صحیفه را کرده اند، خوب است استاد عزیز شرح وتفسیر بر این سه گوهر ارائه کنند.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله توفیق نظر به دعای توسل و دعای چهاردهم صحیفه نیز پیش آید. ولی به اطلاع جنابعالی رسانده می‌شود که بحمدالله عرایضی در رابطه با سوره فتح انجام گرفت که حاصل آن کتاب «سوره فتح و آینده روشن مجاهدان سالک» 
 https://lobolmizan.ir/search?search=%D9%81%D8%AA%D8%AD&tab=posts&inner_tab=book 
و مباحث صوتی «تفسیر انفسی سوره ی فتح» 
https://lobolmizan.ir/sound/808?mark=%D9%81%D8%AA%D8%AD شده است. موفق باشید
 

40248
متن پرسش

همان طور که در سوال شماره 40246 عرض شد. از این خودی که الان دارم اصلا خوشم نمیاد. دلم میخواد سر به تنش نباشه. اول گیر دادم که میخوام اسمم رو عوض کنم، بذارم صغری و کبری یا کاملیا و رکسانا. چه میدونم، با یه اسم لعنتی جز اینی که الان دارم، صدام کنن. بعد رفتم چند میلیون پول دادم - از جیب پدر بینوا، توی کیف پول خودم که مگس میپره- که برای اولین بار یه تغییرِ مثلا درست حسابی توی «خودم» ایجاد کنم. لیلا خانوم - آرایشگر رو میگم- نصف کله سیاهم رو تبدیل به کله طلایی کرد. یه چیزهای دیگه هم با ماسماسک مالید به صورتم که به تعبیر خودش «حالا که میخوای، اصلا یه جوری تغییرت میدم که دیگه مامانتم نشناستت!» همینجوری که داشت موهامو تا مرز کنده شدن با برس می‌کشید تا صاف شه و اونم تغییر کنه، گفت شدی عینهو قرص ماه شب چهارده! ولی من هرچی تو آینه نگاه کردم نه قرص ماه رو دیدم، نه یه یلدای جدید رو. همون بودم که بودم. حتی با کله ی طلایی. با عینک یا بدون عینک، با اسم کبری یا کاملیا، با پاسپورت ایران یا انگلستان، با لیسانس علوم قرآن یا زبان فرانسه. هر کاری می‌کنم همون یلداام. همون خودی که ازش بیزارم داشت از توی آینه نگاهم می‌کرد و به ریشم می‌خندید، به تقلاها و دست و پا زدن های «بیخودی» که «خود» رو بدون ذره ای تغییر، سر جاش نگه میداره. به راستی ایراد کار کجاست؟ آرایشگاهی میشناسین که خود واقعی رو آرایش کنه؟ یا دکتری که خود حقیقی رو جراحی پلاستیک کنه. میگم که. میخوام سر به تنش نباشه این تنبل بی اراده ی هواپرست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی تحت عنوان «نیست‌انگاری....» شده است که می‌توانید در رابطه با این موضوع بدان بیندیشید که راستی! اگزیستانسِ متناهی انسان می‌تواند جانشین الهیاتی شود که مبتنی بر استدلال است؟ همان اگزیستانسیالی که انسان را متوجه افقی می‌کند که جهان به سوی او گشوده شده است و او به سوی آن جهان گشوده؟ آیا این از هزار ایمان برتر نیست که انسان داردبه خودش رجوع می‌کند در عین آن‌که هزاران جهان در او در حال طلوع است؟ جهان‌های فراخی که ما نه‌تنها در اولیای الهی، بلکه در حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و حضرت علی آقای خامنه‌ای می‌توان احساس کرد. چه چیزی این دختران با ظاهر غیر شرعی در حضرت امام خامنه‌ای احساس می‌کنند که در نسبت با او به دنبال انسانی هستند که گمشدۀ این تاریخ است. آیا جز این است که در این زمانه انسان، خودش مسئلۀ خودش شده است و به دنبال انسانی است که بتواند او را معنا ببخشد؟ آیا این انسان‌ها مقصرند؟ یا ما مقصریم؟ موفق باشید              

40179
متن پرسش

سلام به استاد گرامی: با تشکر از جوابگویی‌های شما به سؤالات ما، خواستم اگر ممکن است نظر خود را در رابطه با حمله اسرائیل و شهادت فرماندهان عزیز و پیام مقام معظم رهبری بفرمایید. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باز بصیرت تاریخی حضرت سجاد «علیه‌السلام» و این‌که فرمودند: «الحمد لله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء» حمد خدا را که دشمنان ما را از احمقان قرار داد. از آن جهت که ما همواره در حرکت‌های توحیدی تاریخی‌مان، آغازگرِ تاریخی و جهانی در مقابل جبهۀ ظالم زمانه بوده‌ایم و دشمنان احمق ما گمان کرده‌اند با شهادت فرزندان انقلاب؛ حضورِ تاریخی ما متوقف می‌شود. در حالی‌که آری! امروز ایران عزیز با حمله رژیمی که از نظر هژمونی و آبروی تاریخی در بدترین موقعیت خود قرار دارد؛ معنای حقیقی خود را در افکار و اندیشۀ جهانِ انسانی بیش از پیش به ظهور آورده و اگرچه از یک طرف بنا به گفتۀ رهبر معظم انقلاب «رژیم صهیونی با این جنایت، برای خود سرنوشت تلخ و دردناکی تدارک دید و آن را قطعاً دریافت خواهد کرد.» از طرف دیگر آن‌که تجاوز آن رژیمِ فروافتاده از فرهنگ بشری، به ایران موجب شده است تا معنایِ تمدنی ایران در مقابل جبهۀ استکبار به ظهور آید و این بزرگ‌ترین لطفی است که خداوند از طریق دشمنانی این‌چنین فرومایه به ما عطا کرده و این است معنای درک تاریخی جایگاه حمله اسرائیل  به ایران در این زمانه که باید از این جهت نسبت به آن سخت اندیشمندانه اندیشید. موفق باشید.

40147

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: در مفاتیح الجنان قسمت خواص تربت کربلا مطلبی راجع به عمر هزارساله مارها و نابینایی آنها و مالیدن نوعی گیاه به چشمانشان برای بازگرداندن بینایی شان دیدم. چطور با این مطالب برخورد کنیم؟ خداوند طول عمر پربرکت بهتان عطا کند. ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان در این مورد اینطور فکر کرد که بالاخره نفس و نفوس با مدد از روح متعالی امام معصوم از طریق تربت آن حضرت نفس آنها را توانایی می‌بخشد  تا بهتر بدنشان را تدبیر  کنند. موفق باشید

40139
متن پرسش

سلام و درود بر استاد طاهرزاده عزیز: استاد عزیزم! هم‌زمان با ورود به حوزه علمیه با حضرت‌عالی آشنا شدم، کتاب‌های شما را می‌خواندم، فایل‌های صوتی شما را گوش می‌کردم و گاهی هم در جلسات شما حاضر می‌شدم. از سوی دیگر انگیزه‌ی اصلی من برای ورود به حوزه، عشق به علامه امینی رحمه الله بود که طبیعتاً در مباحث علمی مسیر خاصی را پیش پای من می‌گشود. چند سال پیش در حال حرکت در همان مسیر بودم که ناگهان با پدیده‌ای عجیب روبرو شدم. و آن پیدیده دوستان طلبه‌ و انقلابی بودند که بسیاری از آن‌ها اتفاقا اهل روضه و هیئت هم بودند اما در عین حال دین را به گونه‌ای تقریر می‌کردند که در آن، اعتقاد داشتن یا نداشتن به امامان هیچ نقشی در سعادت دنیوی و اخروی ندارد، بلکه از آن‌جا که عنصر عقیده به حسب ذات و طبیعتش، عامل ایجاد هویت می‌شود، با هر چیزی که رنگ و بوی طرح مباحث اعتقادی داشت و به متمایز شدن شیعه از غیرشیعه می‌انجامید به شدت مبارزه می‌کردند و آن را مانعی بر سر راه رسیدن به تمدن اسلامی برمی‌شمردند. مواجهه با این پدیده ذهن مرا درگیر کرد. گاهی که با این دوستان سخن می‌گفتم، مرا به شما حوالت می‌دادند و می‌گفتند: اینها سخنان استاد طاهرزاده است. اما من هرگز باور نمی‌کردم. چون استاد طاهرزاده‌ای که من می‌شناختم ۱۸۰ درجه با چیزی که آن‌ها می‌گفتند متفاوت بود. هنوز طنین دلنواز صدای زیبای او درباره‌ی فضیلت اعتقاد به تشیع که به مناسبت سالروز شهید مطهری رحمه الله در مدرسه حضرت ولی‌عصر عجل الله فرجه الشریف سخنرانی کرد در گوشم هست. اما یک بار که برای پاسخ به یکی از این دوستان و اثبات این‌که این حرف‌ها نمی‌تواند حرف استاد طاهرزاده باشد شروع به جستجو در سایت شما کردم با چیزی بسیار عجیب مواجه شدم. دیدم حق با ایشان است. همه‌ی آن حرف‌ها حرف استاد طاهرزاده است. اما چطور می‌شد که هم آن کسی که من او را می‌شناختم استاد طاهرزاده باشد و هم کسی که این سخنان را گفته؟! آخر چطور می‌شود استاد طاهرزاده‌ای که در پاسخ به ادعای دلالتِ تعدادی از آیات قرآن بر پلورالیسم (پرسش ۵۶) پس از پاسخ‌های متقن هشدار می‌دهد که: «جالب است بدانید کسانی که در قبل تحت عنوان صراط‌های مستقیم، پلورالیسم دینی را دامن می‌زدند، اخیراً با طرح بشری‌بودن قرآن می‌گویند بعضی از آیات قرآن اندیشه‌های حضرت محمد «صلّی‌الله‌علیه‌وآله» است که تحت تأثیر اندیشه‌های غلط و خرافی زمان خود وارد قرآن کرده است» امروز خودش عینا با استناد به همان آیات، سخنانی از جنس همان چیزی که خودش رد کرده را واگویه کند؟! آیا استاد طاهرزاده عزیز ما که حرف‌های جدید و ۱۸۰ درجه متفاوت خودشان را هنوز به پای مرحوم علامه طباطبایی و شهید مطهری می‌نویسند (انگار نه انگار تا دیروز خلاف همان‌ها را خود ایشان از آن بزرگان نقل می‌کردند) در مبانی بنیادین دینی نیز همین‌گونه دچار چرخش به سوی ورژن جدیدی از دین انسانیت شده‌اند اما هنوز تلاش دارند این معارف جدید را نیز معارف شیعی بنامند؟ استاد عزیزم! آیا «در جای درستی از تاریخ ایستادن» جای اعتقاد به خدا و رسول و امام می‌نشیند؟!!! بله. قطعا هر کسی با هر نیتی از مظلومان فلسطینی دفاع می‌کند کارش (خود این عملش) کار درست و ستودنی است و باید دستش را فشرد و این عملش را تقویت کرد. اما باید به این مسئله توجه داشت که مبانی جهان‌بینی متفاوت و بعضا کاملا مخالف، ممکن است در نقطه‌ی واحدی در خوب یا بد ارزیابی کردن یک کنش، اشتراک داشته باشند، یعنی همه‌گی اتفاق نظر داشته باشند که فلان کار پسندیده یا ناپسند است اما این اشتراک در تحسین یک کنش، هرگز مقتضی نفی تفاوت در مبانی جهان‌بینی‌ها و تفاوت در معنای کنش با توجه به خاستگاه آن نیست. بیرون کشیدن یک فضیلت از دل شبکه‌ی معنایی شیعی و تبدیل کردن آن به یک فضیلت خودبنیاد در حقیقت یک چرخش پارادایمی در مبانی معرفتی است که بعد از آن حتی ارجاع به متن دین کاملا بی معنا و بی خاصیت است چون وقتی قرار باشد ارزش‌ها لابشرط از امر اعتقادی باشند دیگر مراجعه یا عدم مراجعه به دین اصلا چه معنایی دارد؟ برای نمونه، مقابله با هژمونی جهانی آمریکا و جنایات فرزند نامشروعش اسراییل خون‌خوار در شبکه باورهای شیعی به معنای مبارزه با طواغیت و دشمنان خدا و اهل بیت علیهم صلوات الله است که طبیعتاً اقتضاءات خاص خودش را هم دارد، اما همین کنشِ به ظاهر مشابه می‌تواند در شبکه‌ی معنایی دیگری معنای دیگر تولید کند و در نتیجه لوازم متفاوتی را در پی داشته باشد؛ که از جمله می‌توان به مقاومت در برابر هر عرف‌ فرهنگی و اجتماعی جاافتاده یا هنجارهای جنسیتی و یا مقاومت در برابر دین یا قرائت‌ رسمی از دین باشد بلکه به دیگر سخن می‌توان گفت از لوازم این نگاه، مقابله با هر کلان‌روایتی از عالم و آدم است حتی اگر آن کلان‌روایت روایت قرآن کریم باشد. به نظر می‌رسد در این نقاط اشتراکی، راه‌حل آن است که به جای آن‌که آن کنش (محل توافق) را از جای خودش برکشیده آن را به جای باورهای بنیادین اعتقادی بنشانیم باید با حیث التفاتی قاعده‌ی الزام با آن مواجه شویم تا ضمن تقویت آن کنش خوب در سطح جهانی، از یک سو بابی برای گفتگو در امور اختلافی بگشاییم و از سوی دیگر از افتادن در ورطه‌ی برکندگی از هویت شیعی جلوگیری کنیم. اساءه ادب حقیر را ببخشید! همیشه ارادتمند شما بوده و هستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلماً دینداری حقیقی رجوع به توحیدی می‌باشد که آخرین پیامبر صلوات الله علیه با این بشر به عنوان آخرین بشر و با استعدادهای آخرالزمانی در میان گذاشته است و ذیل اسلام وجود شخصیت‌هایی که نماد کامل و متعالی ایمان هستند یعنی امامان معصوم باید مدنظر باشد تا انسان در مسیر هدایت الهی و انس با حضرت محبوب قرار گیرد. در این رابطه بقیه سخن‌ها و اشارات و نسبت‌ هایی که به کمک دیگر انبیاء الهی توحیدی هستند، آیا توحید محمدی اجازه می‌دهد که ما دیگر موحدان که با توحید آخرین پیامبر همراهی کرده‌اند را به عنوان اهل ایمان قلمداد کنیم؟ عرض بنده آن است که شواهد قرآنی اتفاقاً ما را در چنین جهانی و با چنین حضوری نسبت به همدیگر پذیرفته است که نمونه آن را در آیاتی مانند قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ و آیه  لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقيمينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيماً» که حکایت دارد از حضور توحیدی که بین اهل کتاب و اسلام در میان است و چنین ارتباطی با دیگر ادیان همان راهی است که قرآن متذکر می‌شود و این غیر از آن است که متاسفانه بسیاری از بنی اسرائیل این راه را پیشه نکردند و حالت فرقه‌ای به خود گرفتند مگر آنانی که در آیه ۱۶۲ سوره نساء با موضوع برخورد کردند که در عین ایمان به هر آنچه بر پیامبر آخرین نازل شده بود بر آنچه بر پیامبر خود نیز نازل شده بود پایدار ماندند و خداوند آنان را تحت عنوان: «لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ» معرفی می‌کند یعنی اهل کتابی که چنین خصوصیات برجسته‌ای دارند و در آخر آیه می‌فرماید «أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيماً» بدین معنا که این افراد با همان حضوری که در دینداری قبلی خود دارند در عین ایمان به وحی محمدی با اجر عظیمی روبرو می‌گردند و در این رابطه خوب است به نکته‌ای که رهبر معظم انقلاب در پیامشان به همایش ۱۰۰ ساله حوزه قم نسبت به انسانیت مطرح کردند، بیندیشیم که آیا آینده  توحید محمدی تا آنجا جلو نمی‌رود که چنین افرادی در بستر انسانیت خود آن اندازه به اسلام نزدیک می‌شوند که رهبر انقلاب هدف تمدن اسلامی را به میان آوردن چنین انسانیتی  قلمداد می‌کنند. می‌فرمایند: 
تمدّن اسلامی، مبتنی بر توحید و ابعاد اجتماعی و فردی و معنوی آن است؛ مبتنی بر تکریم انسان از جهت انسانیّت ــ و نه از جهت جنس و رنگ و زبان و  قومیّت و جغرافیا ــ است؛ متّکی بر عدالت و ابعاد و مصادیق آن است؛ متّکی بر آزادی انسان در عرصه‌های گوناگون است؛ متّکی بر مجاهدت عمومی در همه‌ی میدانهایی است که در آنها نیاز به حضور است، حتماً در این رابطه اندیشیده‌اید که چون حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تشریف بیاورند و در کنار آن حضرت، حضرت عیسی علیه السلام نیز نازل شوند ملت حضرت عیسی را مخیر می‌کنند  که بر دین اسلام حاضر باشند و یا ذیل حضور توحیدی حضرت عیسی علیه السلام؟ به نظر عزیزان از این روایت چه پیامی برای توحیدی که با حضرت مهدی علیه السلام به میان می‌آید برای ما در میان است؟ حاکی از آنکه توحیدحضرت مهدی علیه السلام جایی برای پیروان دین حضرت عیسی علیه السلام نیز قائل است. موفق باشید
 

40100

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام: با توجه این آیه: ﴿ يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا...﴾ ای پیامبران! از خوردنی های پاکیزه بخورید و کار شایسته انجام دهید...(آیه شریفه ۵۱ سوره مبارکه مومنون) هر خوراکی که جسم را سنگین و آلوده کند و روح (نفس) را متوجه و متوقف در جسم کند کمک به هواء و سقوط نفس می کند نباید خورده شود، و این هم شامل خوردنه و هم تصرف در طعام ها حالا منظور از طیبات چی هست؟ شاخص چیه؟ راهکار چیه؟ مطمئنا خیلی بیشتر از حرام و حلال معمولی منظورشه، و اگر ما صاحب خرج نباشیم ولی مجبور به تصرف در آن چی؟ کنترل نفس در خوردن با روزه میشه و اگر شرایط روزه محقق نباشه چی؟ سختترین مرحله رشد به زعم من همین کنترل خوردنه، که درش یا افراط میشه یا تفریط و حد وسطی انگار نداره حالا اگر شرایط خاصی هم بر آن مضاعف بشه که دیگه غیر ممکنه، ولی مگر میشه راه حلی نباشه؟ و اینکه در بارداری تکلیف تعارفیها چی میشه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد نباید سخت‌گیری کرد زیرا بالاخره در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که مردم آن در کلیت، مقیّد به رعایت دستورات شرع مقدس می‌باشند مگر کسانی‌که فسق آن‌ها علنی است. موفق باشید

40042

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامی: ان شاء الله سلامت باشید. سالیانیست در مجموعه ای شاغلم که این مجموعه تماما از ابتدا تا به امروز در خدمت انقلاب و اهداف آن بوده و شروع پیدایش تا پیشرفت های امروزش همه از الطاف خداوند و کاملا در جهت اهداف انقلاب بوده است به دلیل دانش بنیان بودن مجموعه معمولا افراد شاغل دائما با چالش ها و سختی های پر فشار دست به گریبان هستیم و از طرفی به علت نیاز فوری متقاضیان این فشارها چند برابر هم می‌شود الحمدلله با لطف و اراده خدا مجموعه توانسته خدمتی خاص برای انقلاب انجام دهد و هر روز ان شاءالله روبه جلوست. کار کردن در جهت اهداف انقلاب بچه ها را بسیار خوش قلب و اراده آنها را برای حق قوی کرده لکن مشکلات نفسانی امثال بنده گره هایی در کار می اندازد و واقعا درگیر خودمان شده این و حس می‌کنیم کمبودهایی که در سلوک شخصی داریم گه گاه بروز می‌کند و بخوبی قابل مشاهده است مشکلاتی البته جزئی در مسیر ایجاد می‌کند که اذیت کننده شده و به شدت به دنبال رفع آن هستیم از جناب عالی درخواست دارم برای مجموعه و به خصوص بنده که خودساخته نبودم ولی سالیانی است در تلاشم در خدمت به انقلاب قدم بردارم توصیه و موعظه بفرمایید تا ان شاءالله موثر گردد با تشکر و عرض معذرت بابت اینکه وقت شما را گرفتم. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاالله که با نیت خیری که دارید و با روح الفت، خداوند شرایط موفقیتتان را فراهم خواهد نمود. جناب آقای دکتر یامین پور از کتاب خوب الفت از جناب فیض کاشانی نکات خوبی را متذکر می‌شوند که خوب است به آن سخنان توجه. شود.https://eitaa.com/yaminpour/4425 موفق باشید

39574

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیزم: بنده جوانی هستم که به لطف خدا علاقه مند و توانمند جهت حضور در عرصه های تصمیم گیری و مدیریتی کلان، در نظام اسلامی هستم، چرا که از خداوند متعال خواستم برای حکومت اسلامی و تحقق اهداف آن، تاثیر گذاری عمیق و وسیعی را داشته باشم. ولی بحث اینجاست که بایستی برای تحقق آن هدف مهم برنامه ریزی لازم جهت رشد در نظام اداری را داشت و عقل این مهم را تأیید می کند. اما مسئله مهم‌ بنده این است که چگونه باید این پله های ترقی را طی نمود که مخالف با اخلاص و معنویت و عزت نفس بنده نباشد. الان وقتی مشاهده می کنیم معمولا رشد افراد قائم به اشخاص و جریان ها بوده...!! استاد عزیز حقیقتش چگونه باید این روند را طی کرد که خدشه به اخلاص، معنویت و عزت نفس انسان وارد نشود!؟ از طرفی این نکته مهم مورد توجه است که خدمت خالصانه در نظام اسلامی براساس مأموریت الهی است و باید از خدا انتظار آن را کشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال هر آنچه به حکم وظیفه و توانایی‌های خود برایتان پیش می‌آید و می‌توانید انجام دهید را، انجام دهید و از آن به بعد خود خداوند است که وقتی ما با نیت خالص جلو برویم، مسیرهای بعدی را می‌گشاید. آری! به خوبی متوجه هستید که نباید در این موارد فخرفروشی کرد. موفق باشید

39392

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی: آیا می‌تونیم حضرت محمد رو در نظرمون مجسم کنیم. با توجه به اینکه ایشان انسان کامل است و ظهور و تجلی الله است. انگار داریم با خود خدا حرف می‌زنیم با حالا با خدا حرف بزنیم. نه اینکه داریم با حضرت محمد حرف می‌زنیم. مثلا در ذهن بگیم من فدای تو بشم در این کار منو راهنمایی کن. ولی میدونیم که اون خدا هست ولی نیست و حضرت محمدم هست. یعنی چون یکی شدن روحشون. در واقع اینجوری موقع حرف زدن با ایشون خود خدا مخاطب انسان و روبروی انسانه. نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم؟ بالاخره روح محمد و خدا که از هم جدا نیست که با خدا جداگانه حرف بزنیم. نمیدونم چرا من اینجوری تصور می‌کنم و با خدا به این روش حرف می‌زنم. با توجه از شناختی که از دین پیدا کردم طی سالیان. شاید اشتباهه. من امکان دیدن استاد حضوری ابدا ندارم، که کارم اینطور بسیار راحت تر می‌شد. هر چه خودم تفکر کنم یا کتابی بدستم برسد. عذر میخام که وقتتون رو می‌گیرم. التماس دعا. خواهش می‌کنم بنده را دعا کنید تا به نتیجه برسم ان شاءلله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مهم، مبنای توحیدی توجه به سیرۀ اولیای الهی است که همان انوار هدایت ربّ العالمین می‌باشد و می‌توان در شخصیت آن عزیزان، راه‌های قرب الهی را پیدا کرد و در این رابطه است که در معرفی آنان گفته می‌شود «هُمُ السّبیل» آنان راه‌های رجوع به خداوندند. عرایضی در این رابطه در کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل البیت» همراه با شرح صوتی آن شده استhttps://lobolmizan.ir/book/82?mark=%D8%AD%D8%A8. موفق باشید

38084

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد محترم: ببخشید می شود تفاوت تجلیات بر سالک و در سالک را کمی دقیق توضیح دهید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد هرکس باید خودش آن را تجربه کند. به گفته آیت الله تربتی در کتاب «فضیلت‌های فراموش‌شده» این امور، چشیدنی است و نه شنیدنی. موفق باشید

40698

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

روایاتی ذیل «بکاء الطفل» مطرح است. می‌خواستم یک تفسیر درست از آنها بفرمایید که مراد حضرات چیست؟ در مقام عمل اثری دارد یا اینکه صرفا تغییر نوع نگاه است و... تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز خاصی در این مورد نمی‌دانم. شاید در سایت‌های زیر بتوانید جواب خود را بیابید. موفق باشید
 https://evanteb.com/%DA%AF%D8%B1%DB%8C%D9%87-%D9%86%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%AF/ و https://ajsm.atu.ac.ir/article_1466.html 
 

40290
متن پرسش

سلام استاد: من خیلی به اصحاب سیدالشهدا فکر می‌کنم. احساس می‌کنم هرکدام نمادی و وجهه ای از انسانیت هستند. انسانیت نه به معنای تفکر رایج غربی روشنفکری و انسانیتی که ذیل ولایت تعریف میشه. هرکدام این پیغام رو میدن که اگر به ولایت و امام متصل شیم سعادت رو به دست اوردیم. مثلا جناب حر نماد این است که اگر گناه کردیم اما رحمت خدا هنوز هست و اتصال به امام باب ورود به رحمت است. جناب جون غلام سیدالشهدا نماد اینکه اگر جایگاه و اسم و رسمی نداریم مهم نیست به امام متصل شیم بزرگمان می‌کند. می‌شود باقی اصحاب رو هم از این منظر دید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! و صد آری! چه بصیرت و هوشیاری در اصحاب حضرت سیدالشهدا «علیه‌السلام» بود که فهمیدند دارد تاریخی و میدانی گشوده می‌شود به وسعت جوابگویی به ظرفیت نهاییِ همۀ انسان‌ها و آنان با هوشیاریِ تمام خود را در آن میدان حاضر کردند که میدان حضور در نهایت نهایت‌ها است و این مائیم که باید با تعمق در سیرۀ اصحاب امام «علیه‌السلام» به ظرائف کربلا بیندیشیم و خود را در آن وسعت حاضر کنیم که آن، کربلای فردایِ فرداها است. موفق باشید         

40200

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

باسمه تعالی: سلام علیکم: دیگر موجودات چون مطلق نیستند، «الله» نیستند همه و همه عین فقر و نیستی‌ می‌باشند. موفق باشید بله متوجه شدم. اینما تولو فثم وجه الله. ۱. پس میشه گفت ما و همه موجودات بخشی از الله هستیم؟ بخشی از اون هستی مطلق؟ ۲. خب این بهشت و جهنم رو زیر سوال میبره. یادمه توی خویشتن پنهان گفتید اراده انسان در طول اراده خدا قرار میگیره، یعنی خدا می‌خواد که ما این اختیار رو داشته باشیم اما نمی‌فهمم چطور ممکنه من با اختیارم گناه کنم وقتی خدا نمی‌خواد و این رو دوست نداره. آخه اختیار من که از دایره ی هستیِ مطلق خارج نیست! چطور ممکنه انسان برای خودش اختیار انتخاب صراط غیر مستقیم رو داشته باشه وقتی وجود مطلق و بینهایت همه جا هست و همه چیز از خودش وجود گرفته! ۳. بعد من نمی‌فهمم چرا فقط خوبی ها رو به خداوند نسبت میدیم. بدی و زشتی رو هم او خلق کرده و بهش وجود داده دیگه! اگه اون نمی‌خواست که این‌همه بدبختی و مریضی و سیاهی وجود نداشت که. اشرار هم وجه خدا هستن مثل ابرار. نه؟ استاد من همون جوری که نمیتونم وجود مستقلی برای خودم قائل شم، اختیار مستقل و خارج از خواست خداوندی هم نمیتونم قائل شم. خواهشا این بحث اختیار رو برای من روشن کنین و این چند تا سوال رو جدا جواب بدید، ما جز شما کسی رو نداریم توی زندگیمون. ___________________________________________________کاش یک سپور بودم. یا یک نانوا. یا یک خیاط. کاش کسی بودم که تو را نمی‌شناخت. کاش اصلا نبودم. کاش اصلا نبودی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نه! زیرا خدا تقسیم ‌بردار نیست هرچند اسماء حسنای او در مخلوقاتش جلوه می‌کند. ولی این به معنای آن نیست که اسماء حسنای او قسمتی از خدا باشد. ۲. اختیار، ذاتیِ انسان است به اعتبار مرتبه‌ای که انسان در آن حاضر است مانند شوری که ذانیِ نمک است و نه آن‌که شوری قسمتی از خدا باشد. ۳. همان‌طور که در بحث «برهان صدیقین» مطرح شد بدی‌ها و نقص‌ها از عدم است. ۴. عرایضی در رابطه با موضوع «اختیار» در جزوۀ «جبر و اختیار» که روی سایت هست شده است. موفق باشید 

40163

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: خدا قوت، ان شاء الله سلامت و بهره‌مند باشید. ببخشید یه سؤال داشتم، منظورتان از کشیک نفس کشیدن و مراقبت‌ها اینجا (در شرح فص شیثی) چیست؟ آیا این تذکرات تون اخلاقی و عملی است؟ در یک مباحثه دوستانه به این چالش خوردیم. «فأی صاحب کشف شاهد صورة تلقى إليه ما لَمْ يَكُن عنده من المعارف و تَمْتَحَهُ ما لَمْ يكن قبل ذلك في يده فتلك الصورة عبلة لا غيره، فمن شجرة: المرة غرسه كالصورة الظاهرة مِنْهُ في مقابلة الجسمِ الصيقل ليس غيره، إلا أن المحل أو الحضرة التي رأى فيها صورة نفسه تلقى إليه ينقلب من وجه الحقيقة تلك الحضرة، كما يظهر الكبير في المرآة الصغيرة صغيراً و يظهر غير المستطيل في المستطيلة مستطيلاً، و المتحركة متحركاً وقد تغطيه انتكاس صُورتِهِ مِنْ حَضْرَة خاصة، وَ قَدْ تُعْطِيهِ عَيْنَ ما يَظْهَرُ مِنها فَيُقابلُ الْيَمِينُ مِنها اليَمِينَ مِنَ الرائى وقد يُقابل اليمين اليسار و هو الغالب في المرايا بمنزلة العادة في العموم و بخرق العادة يقابل اليمين اليمين و يظهر الانتكاس. وهذا كله من أعطيات حقيقة الحضرة المتجلى فيها التي أنزلناها منزلة المرايا» پس با توجه به نکته‌ی فوق هر صاحب کشفی که شاهد معارف و صورت‌هایی در مثال متصل یا منفصل باشد که به او رسیده و قبلاً نداشته و به صورت هبه به او رسیده، همه و همه آنها از عین ثابته خود اوست و از درخت نفس خودش میوه چیده است. نفس که برای ظهور آن صور و معارف مستعد شد پس آن عطایا به رنگ آنچه در مکاشفه وجود دارد، بر او آشکار می‌شود و آن عطایا از معتبر عین ثابته‌ی او نازل می‌شوند حضرت عیسی نقد در این رابطه می‌فرمایند: علم در آسمان و زمین و ماوراء دریاها نیست، «العلم محصول في قلوبكم تأدبوا بين يدى بأدب الروحانيين وتخلقوا باخلاق الصديقين اظهروا العلم من قلوبكم حتى يعطيكم» علم در قلبهای شما است به ادب روحانیون در محضر حق مؤدب شوید و متخلق به اخلاق صدیقین بگردید علم از قلبهای شما ظاهر می‌شود و شما را در بر می‌گیرد. البته سیر به سوی عين ثابته و مقام کلی خود نیاز به همت و صبر و پشت کار طولانی دارد، سالک باید همت داشته باشد و در گرفتن هبه از باطن خود تعجیل نکند تا به مرور ظرفیت لازم را پیدا کند. عطار می‌گوید: اگر یک انبار پر از ارزن باشد و به شما بگویند گنجشکی روزی یک دانه از آن بر می‌دارد تا انبار خالی شود آنگاه آنچه را باید به تو بدهیم می‌دهیم باید صابر باشید و بدانید آن کسانی که زود می‌گیرند بیم آن می‌رود که مجذوب اسمی شوند و در همان حد بمانند. عمده آن است که متوجه باشیم مباحث عرفان نظری چگونه جهت جان ما را متوجه حقایق و عين ثابته خود می‌کند تا با کشیک نفس کشیدن قدم قدم به سوی آن حقایق جلو برویم و نظر خود را به سوی چیز دیگری نیندازیم. درست است که عین ثابته حقیقت ما است ولی بسیار کار می‌برد تا انسان به عین ثابته‌ی خود برسد و در حقیقت کلی خود مستقر گردد، مقامی که تماماً در محضر حق است و حق تنها از آن مجرا برای او ظهور می‌کند و او همه ی آن حقی را که می‌تواند بیاید می‌یابد. محی الدین در رابطه با این که هر هبه‌ای از عین ثابته سالک به او می‌رسد مثال آینه و صورتی که در آینه ظاهر می‌شود را می‌زند و این که آینه چیزی جز همان صورت را نشان نمی‌دهد، هر چند ممکن است آن صورت به جهت خصوصیات آینه متفاوت ظهور کند و لذا تفاوت عطایا به جهت تفاوت آن ظرفی است که هبه در آن تجلی می‌کند ولی در هر حال همه از خود شما است و شما خود را در آن عطایا می‌بینید هر چند خطورات خیال و قلب و روح بر آن هبه اثر می‌گذارند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نسبت تکوینیِ خود با وجود مطلق و به این معنا به حضرت حق بیندیشید، و از طرف دیگر به امکان ذاتی خود که تماماً عدم است ولی «عدمٌ مّا» که نیستی است در عین ظرفیتِ شدن با امکانات گوناگون. و این موجب حضوری از جنس انتخاب در بین آن نوع امکان‌ها می‌شود و انسان در این میدان که میدان بودنی است که هیچ هویت خاصی ندارد ولی با کشیک نفس‌کشیدن به همان معنای انتظار و باز انتظار، می‌یابد که در وجود خود خبری هست و استقرار در این انتظار، یعنی زندگی و باز زندگی. موفق باشید

39832
متن پرسش

سلام استاد: وقتتون بخیر. در رابطه با کتاب سوره جاثیه سوال داشتم که در آن می‌فرمایید اصلا ایمان به الله همان دیدن الله در آیات و آینه های آن است در عالم که هر لحظه نو می‌شود و برایمان پیش می آید. من اینجا این آینه ها یا آیات رو خوب متوجه نمیشم که یعنی هر اتفاقی که برایم می‌افتد و یا آفریده ای که می‌بینم و هرچیزی را باید الله را در او ببینم؟ به چه شکل؟ منظور همان دیدن جمال و جلال الهی است؟ که حتی اتفاقات ناگوار را هم جلال الهی ببینم؟ می‌شود این مطلب را باز کنین که چگونه الله را در همه ی عالم ببینیم؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: نمونه‌‌اش این‌که می‌یابید خرمشهر را خدا آزاد کرد و یا متوجه می‌شوید در دل جنایات باند صهیونیسم در غزّه، خداوند بنا دارد وجدان عمومی را متوجه ریشه‌های نژادپرستی فرهنگ غرب بنماید اعم از آمریکا و اروپا تا آیندۀ بشر از ظلماتی که در نژادپرستیِ غربی نهفته است مبرّا باشد. نمونۀ بیداری وجدان‌های مردمی را در اشعار آن بانوی بزرگ ملاحظه می‌کنید که چگونه با روح مادرانۀ خود متوجه سنت‌های الهی و افق‌های دور است. https://eitaa.com/matalebevijeh/19103 موفق باشید

39724

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: طاعات مقبول درگاه حق. دکتر داوری امکان توسعه رو با توجه به تاریخ غرب برای ما مطرح می کند با توجه به تاریخ انقلاب اسلامی. آیا شما امکان جهانی بین دوجهان را مطرح می کنید به جای توسعه آقای داوری؟ لطفا برای مطالعه بیشتر منابعی بیان کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً همین واژۀ «جهان بین دو جهان» را هم آقای دکتر داوری به کار بردند. ولی خود ایشان می‌فرمایند آن نوع حضور، کارِ آسانی نیست و نیاز به فضای توحیدی و اخلاقی دارد و از این جهت همان‌طور که متوجه هستید متذکر توسعه می‌باشند. با این‌همه در کتاب «بلای بی‌تاریخی و جهان آینده» می‌فرمایند: « اگر حوادث بزرگ به اقتضای زمان روی دهند و در عین حال ناشی از ارادۀ اشخاص نیست؛ که چنین است، باید در آن حوادث متوجۀ ارادۀ الهی بود و هرکس در صدد معنابخشیدن به خود می‌باشد باید برای حضور در آن حادثه خود را ذیل ارادۀ الهی تعریف کند و در آن راستا به دنبال معنا باشد و به غایتی که در آن رخداد تاریخی پیش آمده فکر کند.»  نکته‌ای که رهبر معظم انقلاب با هوشیاری تمام متذکر آن شدند و تجلی طراوت و نشاط انقلابی در راهپیمایی ۲۲ بهمن و به صحنه آمدن جوانان و نوجوانان برای دفاع از انقلاب با وجود حجم انبوه خصومت‌ها علیه نظام اسلامی را نشانه اراده پروردگار برای پیشرفت اسلام در بستر جمهوری اسلامی خواندند و افزودند: «نمونه دیگری از بروز اراده الهی، تجمعات ضد صهیونیستی در اروپا و حتی آمریکا و افزایش چشمگیر حمایت افکار عمومی جهان از مردم فلسطین است».۱۴۰۳/۱۲/۰۴ . موفق باشید

39601
متن پرسش

 سلام وقت بخیر: روز جمعه که بمباران شدید ضایحه، احتمال شهادت سید حسن را سر زبانها انداخت برخی اخبار افراد موثق باعث دلگرمی بود که با اطمینان می‌گفتند برای سید حسن اتفاقی نیفتاده و ایشان قبل بمباران از محل خارج شده بودند. روز شنبه بعد از ظهر خبر شهادت تایید شد که خیلی برای من نگران کننده بود چون دائم در ذهنم این تخیل را مرور می‌کردم که قرار هست یک روزی سید حسن را ببینم و حتما از اخبار برخی فعالیت‌های من ایشان خوشحال خواهند شد. از آنجا که هر چیزی در تخیلم مدام در رفت و آمد بوده تقریبا به نوعی به وقوع می‌پیوست، برای خودم جای شک و تردید زیادی بود که نکند سید حسن شهید نشده باشند. بعد از ظهر روز شنبه با همین شک به یکی از کارشناسان کانال دار در ایتا پیام دادم که اخبار موثق کانال تان چیز دیگری می‌گفت در حالی که الان در کانال تان خبر شهادت سید را کار کردید. پیام ایشان این بود که خودم هم تازه فهمیدم. من از هول اینکه این تخیلاتی که داشتم چه می شود به صورت خودم سیلی زدم و نمی دانستم با این خبر باید چه کنم. با دوستم صحبت کردم که گلستان شهدا همدیگر را ببینیم. کمی قدم زدیم و بالای سر شهید خرازی ریز ریز گریه می‌کردم و به آسمان و ابرهای پاره پاره‌ی آن نگاه می‌کردم که وسط تابستان باریدن گرفته بود. قدم زنان به سمت مزار یکی از شهدای اخیر هوافضای سپاه رسیدیم. شهیدی که من مدام فکر می‌کردم که ایشان زنده است و این مزار دروغ است. صندلی رو به روی این مزار نشستیم و من این فکرهایی که داشتم را با دوستم در میان گذاشتم که سید حسن احتمالا زنده باشند و شاید این یک فریب رسانه‌ی باشد. دوستم شروع به صحبت کرد که آقا پیام تسلیت دادند و یادت می‌آید آقا چی گفتند؟ خواستم بگویم آقا دعوت به صبر و استقامت دادند که یک بغضی که نمی‌دانم از کی در گلویم گیر کرده بود ترک برداشت و با فریاد بلندی که خودم را هم متعجب کرده بودم شروع به گریه کردم و اشک دیگر بند نمی‌آمد. تقریبا دو سه روزی در حال گریه پراکنده گذشت. ولی هنوز ته دلم می‌خواستم باور نکنم که سید حسن را دیگر هیچ وقت نمی‌بینم و می‌گفتم شاید خیلی زود ورق برگردد. در همان ایام مدام کانال های ایتا را زیر و رو می‌کردم و اخبار را رصد می‌کردم و دیگر خبری نبود که نخوانده باشم. یک بار که داشتم کانالهای ایتا رو پایین و بالا می‌کردم در کانال یکی از فعالین جبهه مقاومت دیدم که این پیام قرار گرفته که: «سید حسن زنده هستند» و با تاکید و اطمینان این خبر را ارسال کرده بودند. سریع دست به کار شدم این پیام را برای یکی از دوستانم بفرستم و بگویم که این هم شاهدی برای ادعای من که سید شهید نشده، ولی تصمیم گرفتم اول اخبار بعدی این کانال را هم ببینم که هر چه خبرها را پایین می‌آمدم متوجه شدم این خبر مربوط به همان روز جمعه و شبهه شهادت بوده و روز شنبه که خبر قطعی شده بود کانال هم شهادت را تایید کرده بود. منتها نمی‌دانم چرا این کانال که من اخبارش را قبلا مرور کرده بودم باز دوباره خبرهای قبلی را برای من نمایش داده بود در حالی که من همه‌ی خبرهای گذشته مربوط به روز جمعه و شنبه را در تمام کانال ها خوانده بودم. ولی به هر حال تکان عجیبی به من داد و یک لحظه با تمام وجودم امیدوار شدم و خیلی سریع هم ناامید. قبول دارم که شهدا زنده هستند اما من نوع دیگری از زنده بودن را برای سید حسن می‌خواستم و برای همین خیلی دلم می‌سوخت. بیشتر از همه دلم بابت مظلومیت سید می‌سوخت و اینکه خودم فکر می‌کردم این برنامه حامل خبرهای خیلی شیرینی هست و از این ناراحت بودم که این خبرهای خوش به سید نرسیده در حالی شهید می‌شوند که آن اتفاقات خوب هنوز رخ هم نشان نداده. نگران این بودم که چه اطلاعی از این برنامه به ایشان داده شده و دوست داشتم همه‌ی آنچه من می‌دانستم را ایشان هم می‌دانستند. به هر حال بعد از شهادت ایشان قفل زبان برخی افراد و گره‌ی کور بعضی رخدادها باز شد و من به نوع دیگری زنده بودن سید را تجربه کردم. بله حقیقتا همین است و این رخدادها اثر حیات سید حسن و سردار سلیمانی بود و به خوبی احساس می‌کردم که آنها و برخی دیگر از شهدا به شدت در چنین برنامه‌هایی که متصل به انقلاب اسلامی هستند حیات فعال دارند و بودن خود را در این برنامه‌ها به شکل نادیدنی ولی محسوس توسعه می‌دهند. الان خوشحالم که ابعاد زیادی از این برنامه روشن شده و خوشحالترم که آقا این اخبار را شنیدند و حسرت می‌خورم که نتوانستم در دوران زندگی سید ایشان را خوشحال کنم ولی به هر حال تقدیر الهی این بود و بنا بود یک حیات دیگر هم جلوی چشم همه‌ی ما قرار بگیرد. مطمئن هستم که سید حسن تمام نشده و ادامه دارد. خیلی راضی و واقعا قدردان هستم که این برنامه هم محل حضور ایشان است و اگر آن طوری که آرزو داشتم نشد این شکل هم چون مطابق تقدیر الهی هست خوب است. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند چه اندازه زیبا به ما نشان داد به قول شما که شهیدانی مانند سید حسن نصرالله با شهادت خود، بودنِ خود را به صورتی نادیدنی ولی محسوس توسعه می‌دهند و ملاحظه فرمودید که در آیینۀ تشییع آن سید بزرگوار هزاران هزار زندگی به ظهور آمد و حقیقتاً با آن تشییع بزرگ، منظقۀ آرامش استکبار به پایان رسید و این است معنای تأثیر شهادتی که دشمن کوردل نفهمید، ولی گرفتار آن شد. موفق باشید 

40544

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

در پرسش ۴۰۵۲۰ فرمودید نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند «من رانی فقد رای الله» (هرکس مرا ببیند خدا را دیده است)، آدرس این نسبت حدیثی که دادید را بیان نمایید. ظاهراً تصور می‌کنم این انتسابی که داده اید از برداشت جناب ملاصدرا و صحبت عین القضات همدانی در تمهیدات نشات گرفته که به نظر می‌رسد برداشت ذوقی و اشتباه از حدیث «من رانی فی المنام فقد رای الحق» بوده است. تمام احادیث با این ادبیات به اشکال ذیل است که با برداشت ذوقی و دلخواسته ی حضرت ملاصدرا و حضرت عین القضات متفاوت است: من رآنی فی المنام فکأنما رآنی فی الیقظه. (أمالی المرتضى، دار الفکر العربی‏، ج‏۲، ص: ۳۹۴) من رآنی فقد رأى الحق فان الشیطان لا یتمثّل بی (مجمع الزوائد، دار الکتب العلمیه، ج ۷، ص۱۸۱) من رآنی فقد رأى الحق فان الشیطان لا یتکوّننی (صحیح البخاری، دارالفکر، ج ۸، ص۷۲) من رآنی فقد رأى الحق فإن الشیطان لا یتزیّى بی (الجامع الصغیر، دارالفکر، ج۲، ص۶۰۲ من رآنی فقد رآنی فان الشیطان لا یتشبه بی (کنز الفوائد، دار الذخائر، ج‏۲، ص: ۶۳) بنابر این لفظ الحق که در حدیث آمده به معنی اینست که اگر کسی مرا در خواب یا حالات دیگر ببیند، حقیقتا خودم را دیده، نه اینکه الله را دیده، ضمنا لفظ الحق در لسان وحی و اهل بیت به وسعت ادبیات تصوف و عرفانِ امروزی برای حضرت حق به کار برده نمی‌شده، بلکه دلالت اصلی اش به حقیقت، درستی و مطابقت با حق بوده است. اگر آنچه به رسول الله ص نسبت دادید منبعی دارد بفرمایید. با توجه به اینکه اصلاح انتساب خلاف واقع عمومی به نبی اکرم (ص) باید عمومی باشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید که بیشتر بحث رؤیت آن حضرت «فی المنام» است و اساتید محترم همان را توسعه داده‌اند و بر همین اساس به هر حال متوجۀ مظهریت حضرت رسول الله «صلی‌الله‌علیه‌وآله» به عنوان نور حضرت حق و حضرت «الله» می‌شویم و این غیر از تمثل حضرت «الله» است در جمال رسول خدا «صلی‌الله‌علیه‌وآله». موفق باشید

40401
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: تشکل طلبگی ربیون در مشهد (حول گفتمان سازی مکتب امام) در راستای رسالت های خود پادکستی پنج قسمتی با موضوع روایت مکتبی و الهیاتی از ۱۲ روز جنگ تحمیلی اسراییل علیه ایران تولید کرده اند .خواهشمندم نظر خود را مبذول بفرمایید. در صورت امکان متنی هدیه بفرمایید تا در کانال تشکل منتشر کنیم. https://eitaa.com/rebbiion/2575 خداخیرتون بده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن دو صوت خوب را گوش دادم بسیار بسیار عالی بود و خدا را شکر نسبت به تعهدی که عزیزان در رابطه با تاریخ حضور در انقلاب اسلامی در خود احساس می‌کنند؛ از آن جهت که خداوند در صحنه‌های خاصی به ظهور می‌آید تا انسان‌ها امور اُلوهی را تجربه کنند و خداوند از طریقۀ آن صحنه‌ها خود را آشکار می‌کند و این یعنی ایمان، امری که خدا خود را با خود می‌نمایاند و نه از طریق استدلال‌های کلامی و کربلا از این جهت آینۀ نمایش خدا بود برای آن‌که انسان‌ها به خدا ایمان بیاورند، خدایی که خود را در چنین میدان‌هایی می‌نمایاند.
گویا خداوند به  معنای حضور و وجود محض، نحوی از ظهور را در صحنه‌های امروزین ما مقابل استکبار رقم زده، مانند کربلا در نگاه و منظر زینب کبری «سلام‌الله‌علیها» آن‌همه امیدواری که آن حضرت در جان خود احساس می کردند و در مقابل عبیدالله فرمودند: «مَا رَأَیْتُ إِلاّ جَمِیلاً» و این یعنی نظر به آینده‌ای که در بستر انقلاب اسلامی باید به آن نظر کرد.
ملاحظه کردید که چگونه به جای اغتشاش، همه خودی شدند. آیا در این صحنه نباید خدا را آری! خدا را دید؟ و در این رابطه باید به ایرانی اندیشه کرد که خط مقدم راه‌هایی است که انسان‌ها در وجود خود به نور اولیای الهی همچون حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» به تعالی می‌رسند. و این روحیه همان‌طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند در کنار تحول در تکنولوژی البته کارساز خواهد بود. موفق باشید        
 

40305

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: لطفا نظر خود را در مورد کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید از جفری یانگ بفرمایید. الان کلینیکهای زیادی به عنوان طرحواره درمانگر در سراسر ایران با این روش که روش این کتاب است، افراد را درمان می‌کنند. آیا این همان روش کریشنا مورتی است که میگه ذهنتون رو ساکت کنید؟ در این کتاب بصورت کاملا مفصل توضیح داده چطور ذهن رو ساکت کنیم. آیا این همان روش شیخ رجبعلی خیاط است؟ این نوع درمان برای افرادی‌که اختلال شخصیت مثل اختلال مرزی، وسواس فکری، اختلال دوقطبی دارند استفاده می‌شود و صد البته که به درد افراد عادی هم میخوره. این کتاب تمام افکار اشتباه رو در قالب انواع طرحواره، که ۱۸ تا هستن لیست کرده. حتی تستهای آنلاین طرحواره درمانی هست که افکار اشتباه فرد رو شناسایی میکنن. دیدید سر نماز چقدر افکار انسان رو میگیرن. بنظرم این کتاب کمی راه حل این مشکل هم هست و در آخر بسیار خوشبختم که با فردی چون شما هم صحبت شدم و از حضورتون از خداوند شاکریم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب آقای جفریانک را ندیده‌ام ولی کتاب آقای کریشنامورتی به عنوان «نگاه در سکوت» را با دقت مطالعه کرده‌ام. فکر می‌کنم جواب تعالی انسان در آن کتاب نیست. آقای کریشنامورتی تلاش می‌کند انسان را برای فرار از فشار مسائلِ ذهنی پر از «هیچی» کند. آری! همان‌طور که آقای مصفا تحت تأثیر آقای کریشنامورتی می‌فرمایند نباید تفکرِ زائد داشت. و این نکتۀ خوبی است ولی چه چیزی را باید در این مورد مدّ نظر داشت که منجر به تفکر زائد نگردد؟ این‌جا است که توجه به حضور سنت‌های الهی و هرچیزی را در سنت‌های الهی مدّ نظر آورد، بسیار کارساز است و این یعنی قرآن و نظر به اشاراتی که قرآن در این رابطه به میان آورده و شخصیت بزرگی همچون علامۀ طباطبایی در تفسیر خود آن قواعد و سنن را متذکر می‌شود. موفق باشید

40263

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: من می‌خواهم در نماز امام رضا علیه السلام را نصب العین خودم قرار دهم. من که در عمرم امام رضا علیه السلام را ندیدم. پس من باید چکار کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همین جهت مرحوم علامه قاضی در این رابطه فرموده بودند استاد خود را که نمادی از اولیای الهی می‌باشند مدّ نظر قرار دهید. موفق باشید

40262

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: در رابطه با سوال 40255 این نصب العین قرار دادن در ابتدای نماز است یا در تمام لحظات نماز؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه فرقی می‌کند!!! بستگی به خود شخص دارد که بخواهد کجا خود را دنبال کند و به همین جهت در این موارد، انسان باید از حوزۀ پرسش به حوزۀ توجه حاضر شود. حتماً شنیده اید که جناب بودا با انگشت، شاره کردند که خدای را. ولی عده‌ای به جای حضور در اشارۀ جناب بودا، به انگشتِ ایشان نظر می‌کردند. موفق باشید 

40187
متن پرسش

سلام استاد: خداقوت. مسئله ای داشتم در این شرایط انگار یک چیزی توی حال ها و برنامه های صداسیما کم است حالی که مخابره شده و جریان پیدا کرده بین مردم فقط خوشحالی از پرتاب موشک و خوردن به هدف ها بوده که از جهاتی و برای حفظ روحیه ها لازم است اما کافی است؟ این حال مردم را منفعل می کنه و وقتی حملات سنگین تر شود خدایی نکرده حال ترس منفعل کننده ای پیش می آید که مگر ما دست بالا را نداشتیم چرا داریم تلفات می دیم یه تردیدی میاد سراغ دل ها این درگیری که شروع شده ممکنه حتی بیشتر از ۱ ماه طول بکشه ممکنه بقیه کشورها وارد بشن ممکنه هم نه نمی دونیم ولی به نظرتون حال مردم چطوری میشه وقتی طولانی میشه شرایط جنگی و اضطراری چقدر از دل ها خالی میشه به خاطر کارهای رسانه ای دشمن و طولانی شدن شرایط و مهم تر از همه که این همه مقدمه گفتم، به خاطر نبودن یک حال دعا و تضرع و فسبح بحمد ربک و استغفره (که در سوره نصر تذکر داده شده) در خودمون و روایت هامون و صدا و سیما که خواهی نخواهی موثره در حال جامعه همه ی روایت ها از این شرایط خلاصه شده در این که وای ما چقدر قوی هستیم این خوبه برای حفظ روحیه ولی کافی نیست و پایدار نیست چون شرایط سخت تر نیاز به جریان افتادن یه حال دیگه بین مردم داره تا واقعا حضورها بیشتر بشه و حفظ بشه یک رویکرد آوینی گونه برای گفتن از این شرایط نیاز داریم و ما هرکدام در نقطه خود باید چگونه باشیم؟ چطور بفهمیم آن آنگونه ای که باید باشیم را؟ باید چه کار کنیم؟ یا نکند این نگرانی بیهوده است و سروقت خود همه چیز به اندازه پیش می آید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکتۀ مهمی است که متوجه شویم بالاخره وارد جنگ شده‌ایم و جنگ بدون تلفات نیست آن هم با جریان استکبار و با جنگِ ترکیبی. و درکِ درست آنچه پیش آمده، موجب می‌شود تا روحیۀ مقاومت مردم رشد کند و البته خوب است صدا و سیما با همۀ زحمت و دلسوزی که بخصوص خبرنگارانِ عزیز آن متحمّل می‌شوند؛ با عمق بیشتری کار را ادامه دهند شبیه آنچه آقای دکتر فؤاد ایزدی بدان اشاره می‌کند. زیرا همچنانکه در جواب سؤال شمارۀ 40185 عرض شد باید متوجه شویم ما هم اکنون پیروزیم، حتی اگر چندین ماه جنگ ادامه یابد و رژیم صهیون به حکم استیصالش، مردمِ عادی را به قتل برساند به امید آن‌که مردم روحیۀ خود را ببازند به همان صورتی که در ابتدای دفاع مقدس، رژیم عراق با بمباران‌های متعدد خود در خوزستان خواست به چنین نتیجه‌‌ای برسد ولی همان مردم یعنی جهان‌آراها با بصیرت تمام مقابل آن تجاوز ایستادند و شکستی که صدام گمان می‌کرد بر ما تحمیل کرده را به پیروزی تبدیل نمودند. در این مورد خوب است رجوع شودبه عرایضی که طی مصاحبه‌ای که اخیراً تحت عنوان «جنگ اسرائیل با هویت متعالی ایران» https://eitaa.com/matalebevijeh/19620 شده است. موفق باشید    

40075
متن پرسش

درد دلی از دوستی عزیز. آموزش شنا در کویر گریزی به چالش‌های انتقال فرهنگ ایثار و دفاع مقدس به نسل جوان، پسر جوانی که در لاله گوشش گوشواره ریزی کاشته، شاید با این تغییر کوچک، در تلاش است تا در زندگی راهی تازه را تجربه کند، راهی که پیش از این پدر او نرفته. دختر جوانی که از هر طرف موهای خود را بیرون انداخته، در کنار مادر چادری خود به آرامی قدم می‌زند. آرامشی که شاید ساده به دست نیامده. می‌توانم مدت‌ها کلنجارشان را در ذهنم بازسازی کنم. قهر و آشتی هایی که در نهایت هر کدام را به پذیرش طرف مقابل وادار ساخته. این ها تصویر تمام جامعه ما نیست، اما لااقل بخشی از آن را بازنمایی می‌کند. چه شده؟ این نسل چرا از مسیر والدین خود به این میزان گریزان است؟ چطور فرهنگی که نسلی را تا پای جان شیدا و شیفته خود ساخته بود، توسط نسلی دیگر پس زده می‌شود؟ آیا در انتقال آن فرهنگ خطایی رخ داده؟ آیا آنطور که باید و شاید از ابزار رسانه استفاده درست نشده؟ ما که کم کاری نکردیم. ما خیابان های زیادی به اسم شهدا نام گذاری کردیم، فیلم های زیاد و خوبی برای آن ها ساختیم، عکس آن ها را بر روی جلد کتاب ها و دفتر ها چاپ کردیم. مگر می‌شود انسان پاک‌فطرتی، داستان شهدا را بشنود و در دلش تصدیق نکند؟! مگر می‌شود تصاویر آن ها را ببیند و همراهی با آن ها را آرزو نکند؟! آیا این نسل به فطرتش پشت کرده و منحط شده؟ یا دلیل را از جای دیگری باید جستجو کرد؟ به گمان من، آنچه تحت عنوان فرهنگ ایثار و شهادت تا به حال به نسل جوان عرضه شده، صورتی ظاهری از آن بوده است بدون آنکه نسبتی با حقیقت آن برقرار کرده باشد. فرهنگی که به جوانان دهه ۵۰ جرئت طوفان می‌داد، برای جوانان دهه هشتاد پای تخته تدریس می‌شود و آنها باید دست به سینه مفاهیم آن را حفظ کنند تا در امتحان نمره ۲۰ بگیرند. اما او هم می‌خواد طوفان به پا کند. او هم می‌خواهد دل به دریا بزند. حتی اگر این مفاهیم برای عده ای علاقه مندی ایجاد کند، نهایتاً مانند جوان ویلچری ای خواهد بود که عاشق دویدن های رونالدو باشد. یا پسر لال و بی زبانی که شیفته چهچهه های شجریان است. مگر می‌شود به کسی آموزش شنا داد، بدون آنکه او را لااقل در حوضچه ای از آب رها کرد؟ مگر بدون آب، معلم شنا فایده ای دارد؟ فرهنگ ایثار و شهادت هیچگاه متبلور نمی‌شود، مگر آنکه عرصه ای برای ظهور و بروز آن وجود داشته باشد. باید پرسید چرا جوان امروز آنگونه که باید، ذیل انقلاب اسلامی، عرصه را برای خود گشوده نمی‌یابد و به دنبال شکوفایی خود در عرصه های دیگر می‌گردد؟ به ادعای این متن، چالش اصلی در انتقال فرهنگ‌ ایثار و شهادت، نه پایین بودن کیفیت محصولات فرهنگی، بلکه تنگ‌ شدن این عرصه و میدان است. به تعبیر دیگر، اصلا قرار نیست این فرهنگ از نسلی به نسل دیگر منتقل شود، بلکه قرار است در هر نسلی آبیاری و شکوفا گردد. امام به جوانان مشق شهادت را دیکته نکرد، بلکه بذر آن را در جانهایشان بیدار نمود. شاید آن جوانی که در اعتراضات خیابانی علیه نظام شعار می‌دهد، یا دختری که حجاب از سر بر می‌دارد، روحیه شهادت هنوز در او زنده است، هرچند مسیرش به خطا رفته. و آن جوانی که در مدرسه ده بار از روی درس شهدا خورشیدند رونویسی کرده، روحیه شهادت درونش کشته شده باشد. ما روایت های صادقانه را قربانی چارچوب های ذهنی خود می‌کنیم. از شهدا، درس خوان هایشان را دستچین کرده و برای فرزندانمان تعریف می‌کنیم. و با چند روایت از نماز اول وقت و احترام به پدر و مادر آن را تکمیل می‌کنیم. ما فرزندانی منظم و حرف گوش کن می‌خواهیم که موهای خود را یک طرفه شانه کرده باشند و عکس شهدا پس زمینه تلفن های همراهشان باشد، بدون آنکه قدرت نه گفتن به ما را داشته باشند. در نهایت هم یک‌ زندگی کارمندی با حقوق ثابت برای آنها آرزو داریم که عکس شهدا را در دفتر کارشان قاب کرده باشند. نتیجه این رویکردها در بهترین حالت، کویرنشینانی است که حسرت دل به دریا زدن را می‌خورند و زمین‌گیرانی که عاشق آسمانند ولی امید به پرواز ندارند. محصولات فرهنگی و روایت های دفاع مقدس، در فضایی تاثیر خود را خواهند گذاشت که دیکته نشوند بلکه الهام بخش باشند. جوان مانند نویسنده ای است که به دنبال ایده ای برای نوشتن داستان زندگی خودش است. او باید خودش را در جهانی که شهید گشوده حاضر ببیند و به او اجازه داد تا داستان متفاوت خودش را بنویسد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر حقیقت چیزی نیست که بتوان آن را تعریف کرد، پس گزارش‌دادن از حقیقت، ما را با آن روبه‌رو نمی‌کند و تاریخ، از آن‌جایی شروع می‌شود که انسان‌ها در افق زندگی خود متوجۀ روحانیتی باشند که به سوی آن‌ها آغوش گشوده است و آن‌ها نیز برای عبور از روزمرّه‌گی‌ها به سوی حقیقت نظر کنند. و این قصۀ تاریخی است که در زمانۀ ما پیش آمد تا هرکس خود را در این دورانِ بی‌معنایی، معنا کند. در این صورت است که حتی روایت شهدا، معنای حقیقی خود را پیدا می‌کند و برای بازخوانیِ آنچه گذشت و آنچه در آن هستیم باید به این نکتۀ مهم فکر کرد که ما در نسبت با حقیقت که در دلِ تاریخ به ظهور می‌آید؛ چه ارتباطی باید به میان آوریم؟ و در سخنان و رفتار خود چگونه بدان اشاره کنیم؟ به امری که تعریف‌بردار نیست ولی انسان‌ها با رفتار و سکنات خود می‌توانند اشاره‌ای به آن باشند و این یعنی «انسان و باز انسان» در دورانی که انسان، خودش مسئلۀ خودش شده است. موفق باشید        

40045

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و رحمت حق بر شما و تمام رزمندگان راه حقیقت. استاد طاهرزاده عزیز بنده یکی از میلیون ها مرید رهبر انقلاب هستم که در دوره آخرالزمان سعی می‌کنم دستم در دست ایشان باشد چرا که می‌دانم طوفان ها و فتنه ها ایمان تک تک ما را نشانه گرفته است. استاد وقت گرانمایه تان را با طولانی کردن کلام نمی گیرم و چون دستم به دامان آن بزرگوار نمی‌رسد لذا سوالم را از شما می‌پرسم امیدوارم نجات بخش قلب مجروحم باشد و ایمانم به حضرت آقا با پاسخ شما محکم تر شود که من چراغی روشن‌تر، غیر ایشان در این وادی تاریک نمی بینم. اوضاع حجاب و پوشش در ملا عام درکشور اسلامی مان بسیار تاسف بار شده و حتی استاد دانشگاه علوم پزشکی اصفهان مجبور به استعفا شدند از بی بند و باری های دانشگاهشان. حضرت آقا حتما مستحضر به این امور هستند و فرمانده کل قوا هم که ایشان هستند. آیا برای نگه داشتن ارکان حکومت اسلامی، می‌خواهند چشم روی این ظواهر غیر اسلامی ببندند؟ آیا رهبری توان اجرایی در این مورد را ندارند؟ چرا کسی درخور حکومت اسلامی با افراد بدون پوشش اسلامی برخوردی نمی کند؟ رهبر چرا فرمانی اجرایی نمی‌دهند به نیروهای انتظامی؟ شما را به حق امام رضا کمکم کنید که خدای نکرده تصورم نسبت به رهبرم مخدوش نشود، آنگاه دستم در دست کدام رهبر باشد؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام  علیکم: چه نگاه زیبایی است نگاهی که متوجه شخصیت تاریخی رهبر معظم انقلاب اسلامی می باشد. رهبری که سراسر وجود او را خداوند از «ایمان» و «امید» پر کرده است و ما در شخصیت چنین انسانی حکمتی را یافتیم که گمشده ما می باشد و در چنین فضایی باید راهی را در مقابل دخترانمان قرار دهیم که متوجه باشند لازمه فرهیختگی، عفاف است و با انتخاب بزرگ خود می توانند خود را از معرکه ای که استعمار در مقابل آنان گشوده است، رهایی دهند و البته این غیر از آن نوع  مأموریتی است که عده ای از کشف حجاب کنندگان در پیش دارند. ان شاءالله در آینده ای نزدیک مطالبی در این رابطه خدمت عزیزان ارائه خواهد شد. به هر حال  موضوع بسیار حساس است، مانند راه رفتن بر پل صراط که لغزیدن همان و سقوط در آتش نیز همان. موفق باشید

نمایش چاپی