بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
40141

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله: در آستانه عرفه التماس دعا. استاد جان، با توجه به اینکه در تفاسیر و روایات آمده که خداوند مقام امامت را بعد از خلت و نبوت به حضرت ابراهیم عطا فرمود، جایگاه حدیث زیر چیست که می فرماید بعد از آدم (ع) هرگز زمین بدون امام نبوده؟ امام باقر عليه السلام: وَاللَّهِ، ما تَرَكَ اللَّهُ أرضاً مُنذُ قُبِضَ آدَمُ عليه السلام إلّا وفيها إمامٌ يُهتَدى‏ بِهِ إلَى اللَّهِ، وهُوَ حُجَّتُهُ عَلى‏ عِبادِهِ، ولا تَبقَى الأَرضُ بِغَيرِ إمامٍ حُجَّةٍ للَّهِ‏ِ عَلى‏ عِبادِهِ. به خدا سوگند، خداوند از هنگامى كه آدم عليه السلام را قبض روح كرد، زمين را بدون امامى كه با او به خدا ره جويند، رها نكرد و او حجّت بر بندگان خداست و زمين، بدون امامى كه حجّت خدا بر بندگانش باشد، باقى نمى‏‌ماند. الكافی جلد۱ صفحه ۱۷۹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری وقتی هدف خلقت به حکم «لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ،»؛ خطاب به حضرت پیامبر می‌فرماید اگر تو نبودى، جهان را نمى ‏آفريدم،  می‌فهمیم که همواره باید انسان کاملی در زمین باشد که او مقصد خلقت است و در هر زمان با جلوه و شخصیت خاصی به میان می‌آید فرمود:  «لولا الحجة لساخت الأرض بأهلها.» اگر حجت در روي زمين نباشد، زمين، مردم را به كام خود فرو مي‌‌كشد. موفق باشید

40168

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام خدمت استاد‌ محترم: درست است که بگوییم در تاریخی که عقل تکنیک تقدیر بشر امروز شده، دستیابی به انرژی اتمی لازم است که البته می توان با این انرژی هم دوبرخورد متفاوت گشتل یا غیر آن را داشت، اما در تاریخی که تکنیک تقدیر بشر نبود نیازی به این انرژی نداشتیم و تعامل ابتدایی و بسیط با طبیعت چاره ساز بشر بوده؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. تعامل با طبیعت و حضور در آغوش طبیعتی که برای آن نوع زندگی فراهم شده است که غیر از این نوع زندگی‌ها است که ما مجبور شویم انرژی‌های نهفته در طبیعت را از حلق آن بیرون بکشیم. این شبیهِ بیرون‌کشیدن آب‌های عمیق زمین است که برای حفظ زمین بوده تا از نشست‌های آن جلوگیری شود. موفق باشید

40097

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

میگن روزی دست خداست و خدا مومنین را بیشتر دوست دارد پس چرا وضع کشورهای غیر مسلمان بهتر است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید نمی‌توان در این رابطه یک قاعده‌ای را شکل داد. آیا آنچه در کشورهای استعماری به چشم می‌خورد، رزقی است که خداوند برای آنها رقم زده؟ و از آن طرف آیا استدراجی در میان نیست؟ که البته بحث آن مفصل است. خوب است در رابطه با رزق، سری به کتاب «جایگاه رزق در هستی» که روی سایت هست بزنید. موفق باشید

40163

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: خدا قوت، ان شاء الله سلامت و بهره‌مند باشید. ببخشید یه سؤال داشتم، منظورتان از کشیک نفس کشیدن و مراقبت‌ها اینجا (در شرح فص شیثی) چیست؟ آیا این تذکرات تون اخلاقی و عملی است؟ در یک مباحثه دوستانه به این چالش خوردیم. «فأی صاحب کشف شاهد صورة تلقى إليه ما لَمْ يَكُن عنده من المعارف و تَمْتَحَهُ ما لَمْ يكن قبل ذلك في يده فتلك الصورة عبلة لا غيره، فمن شجرة: المرة غرسه كالصورة الظاهرة مِنْهُ في مقابلة الجسمِ الصيقل ليس غيره، إلا أن المحل أو الحضرة التي رأى فيها صورة نفسه تلقى إليه ينقلب من وجه الحقيقة تلك الحضرة، كما يظهر الكبير في المرآة الصغيرة صغيراً و يظهر غير المستطيل في المستطيلة مستطيلاً، و المتحركة متحركاً وقد تغطيه انتكاس صُورتِهِ مِنْ حَضْرَة خاصة، وَ قَدْ تُعْطِيهِ عَيْنَ ما يَظْهَرُ مِنها فَيُقابلُ الْيَمِينُ مِنها اليَمِينَ مِنَ الرائى وقد يُقابل اليمين اليسار و هو الغالب في المرايا بمنزلة العادة في العموم و بخرق العادة يقابل اليمين اليمين و يظهر الانتكاس. وهذا كله من أعطيات حقيقة الحضرة المتجلى فيها التي أنزلناها منزلة المرايا» پس با توجه به نکته‌ی فوق هر صاحب کشفی که شاهد معارف و صورت‌هایی در مثال متصل یا منفصل باشد که به او رسیده و قبلاً نداشته و به صورت هبه به او رسیده، همه و همه آنها از عین ثابته خود اوست و از درخت نفس خودش میوه چیده است. نفس که برای ظهور آن صور و معارف مستعد شد پس آن عطایا به رنگ آنچه در مکاشفه وجود دارد، بر او آشکار می‌شود و آن عطایا از معتبر عین ثابته‌ی او نازل می‌شوند حضرت عیسی نقد در این رابطه می‌فرمایند: علم در آسمان و زمین و ماوراء دریاها نیست، «العلم محصول في قلوبكم تأدبوا بين يدى بأدب الروحانيين وتخلقوا باخلاق الصديقين اظهروا العلم من قلوبكم حتى يعطيكم» علم در قلبهای شما است به ادب روحانیون در محضر حق مؤدب شوید و متخلق به اخلاق صدیقین بگردید علم از قلبهای شما ظاهر می‌شود و شما را در بر می‌گیرد. البته سیر به سوی عين ثابته و مقام کلی خود نیاز به همت و صبر و پشت کار طولانی دارد، سالک باید همت داشته باشد و در گرفتن هبه از باطن خود تعجیل نکند تا به مرور ظرفیت لازم را پیدا کند. عطار می‌گوید: اگر یک انبار پر از ارزن باشد و به شما بگویند گنجشکی روزی یک دانه از آن بر می‌دارد تا انبار خالی شود آنگاه آنچه را باید به تو بدهیم می‌دهیم باید صابر باشید و بدانید آن کسانی که زود می‌گیرند بیم آن می‌رود که مجذوب اسمی شوند و در همان حد بمانند. عمده آن است که متوجه باشیم مباحث عرفان نظری چگونه جهت جان ما را متوجه حقایق و عين ثابته خود می‌کند تا با کشیک نفس کشیدن قدم قدم به سوی آن حقایق جلو برویم و نظر خود را به سوی چیز دیگری نیندازیم. درست است که عین ثابته حقیقت ما است ولی بسیار کار می‌برد تا انسان به عین ثابته‌ی خود برسد و در حقیقت کلی خود مستقر گردد، مقامی که تماماً در محضر حق است و حق تنها از آن مجرا برای او ظهور می‌کند و او همه ی آن حقی را که می‌تواند بیاید می‌یابد. محی الدین در رابطه با این که هر هبه‌ای از عین ثابته سالک به او می‌رسد مثال آینه و صورتی که در آینه ظاهر می‌شود را می‌زند و این که آینه چیزی جز همان صورت را نشان نمی‌دهد، هر چند ممکن است آن صورت به جهت خصوصیات آینه متفاوت ظهور کند و لذا تفاوت عطایا به جهت تفاوت آن ظرفی است که هبه در آن تجلی می‌کند ولی در هر حال همه از خود شما است و شما خود را در آن عطایا می‌بینید هر چند خطورات خیال و قلب و روح بر آن هبه اثر می‌گذارند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نسبت تکوینیِ خود با وجود مطلق و به این معنا به حضرت حق بیندیشید، و از طرف دیگر به امکان ذاتی خود که تماماً عدم است ولی «عدمٌ مّا» که نیستی است در عین ظرفیتِ شدن با امکانات گوناگون. و این موجب حضوری از جنس انتخاب در بین آن نوع امکان‌ها می‌شود و انسان در این میدان که میدان بودنی است که هیچ هویت خاصی ندارد ولی با کشیک نفس‌کشیدن به همان معنای انتظار و باز انتظار، می‌یابد که در وجود خود خبری هست و استقرار در این انتظار، یعنی زندگی و باز زندگی. موفق باشید

40093

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد خدا قوت: تشکر از وقتی که به همراهان هدیه میدید. در نسبت با جلسه تفسیر سوره بقره و تعلیم اسماء الهی، رابطه زبان داشتن انسان و مظهر تمام اسماء الهی بودن جیست؟ آیا اگر انسان مظهر یک یا چند اسم بود، زبان وجود نداشت؟ تشکر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر «زبان، خانۀ وجود است» و وجود در هر مرتبه که باشد جامع همۀ کمالات است؛ تنها موجودی زبان دارد که جامعِ همۀ اسماء باشد و آن تنها انسان است و حضوری که در نزد خود دارد و با استقرار در آن حضور، «وجود» به تجلی می‌آید و تجلی وجود در شخصیت انسان منجر به «گفت» می‌شود. موفق باشید

40182
متن پرسش

سلام علیک و ریحانه و رضوانه (ناگزیری از تقدیر تاریخی پیش رو) نترسید، نهراسید، ما را گریزی از این جنگ پیش رو نیست. دیر یا زود ما با این جنگ روبرو می شدیم و ما چاره ای از مبارزه نداریم؛ نه تنها چاره ی ما در مبارزه است که تنها راه خلاصی ما از این جنگ نیز هم مبارزه است. این مسیری است که گذر از آن جز به ایستادن و جنگیدن میسور نخواهد بود. زنگی مستی به میدان آمده و به هیچ اصول و قواعد و مبانی اخلاقی پایبند نیست و هیچ ارزشی را جز حفظ و حراست از منافع خود نمی شناسد. در چنین صحنه ای، مائیم و مبارزه برای رهایی برای رسیدن به نقطه‌ی پایان برای تمام کردن شرّی که اگر از دامن خود باز نکنیم تمام ما را از حیثیت و آبرو از جان و مال و ناموس می گیرد. گمان نکنیم اگر نجنگیم راهی دیگر هم هست! هویت، فرهنگ، قومیت، تاریخ، ملیّت ما در گرو این مبارزه است. او(دشمن) نه فقط اسلام ما را نشانه گرفته است او با تمام هویت ما کار دارد. او با تمام تاریخ و جغرافیای ما کار دارد . امروز مسلمانی لازم نیست! اگر آزاده نباشید اسیر استبداد و استعمار خواهید بود و دیگر توانی برای فکر و اندیشیدن شما نخواهد بود. رفقا، جنگ ما یک جنگ وجودی است که یا ما یا آنها. نگذارید و نگذرید از این تقدیر و سرنوشت زمانه ی خود. اگر ایستادگی نکنیم، دشمن به کمتر از شکستن گردن‌مان راضی نخواهد شد. از راهی که پیش روست ناگزیریم و باید به دنبال هویت جمعی و ملی باشیم راه ما و نیاز ما امروز در دل این هویت جمعی و ملی است و پذیرش رهبری حتی اگر دل به نظام سیاسی هم نداریم راهی برای حفظ هویت ملی مان جز ایستادگی در کنار این هویت ملی و جمعی به رهبری واحد نداریم. مراقب وسوسهٔ خناسان و زمزمهٔ ناکثان باشید. اینان هیچگاه دلسوز نبودند و هیچ گاه در کنارتان نخواهند ایستاد. در گوشتان زمزمه ی نفاق می کنند و دلتان را خالی می کنند اما هیچگاه برایتان تب نخواهند کرد و ابدا جان به راه تان نمی دهند آنان اساسا برای زمزمه های که می کنند هزینه نمی کنند فقط شما را ابزار و وسیله ای می کنند برای دریوزگی و منافع خودشان. خودمان را ذلیل وسوسه ها و ترس ها و سخن های سخیف نکنیم عزیزان. از ترس یکبار مردن محکم بجنگیم تا از سایه ی ترس مدام و همیشگی مردن در هر لحظه نجات پیدا کنیم. اگر نجنگیم با ترس از مرگ شما را به هر علتی و به هر نکبتی که بخواهند وادار می کنند. بیایم قدرتمند با این ترس بجنگیم. پیروز از آن ماست مطمئن باشید. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تقدیر الهی را! که چگونه ما را در این تاریخ در میدانی حاضر کرده با دشمنی که ظاهراً به خاطر آن‌که بنا داریم از انرژی هسته‌ای بهره‌مند شویم، باید دانشمندان‌مان که در این علم وارد شده‌اند محکوم به قتل باشند. از احمدی روشن و شهریاری بگیر تا طهرانچی و فریدون عباسی. بیایید همۀ آنچه اسرائیل در مقابله با ما پیش آورده رها کنیم و تنها به همین نکته بیندیشیم که راستی چرا باید رژیم صهیون تا این اندازه در مقابل چنین موضوعی که در ایران شکل گرفته است، دست به قتل دانشمندان ما در این رشته بزند؟ اگر در این رابطه با دقت فکر کنیم به امری اساسی در نسبت بین آن رژیم و آینده‌ای که برای خود ترسیم کرده، می‌رسیم که نه تنها در نسبت با ملت ایران، بلکه نسبت به همۀ ملت‌ها با رژیمی روبرو خواهند بود که هیچ حقی برای آن ملت‌ها قائل نیست اگر آن حق، موجب استقلال و تواناییِ آن ملت در مقابل رژیم صهیون که نماد کامل استکبار در این زمانه است؛ باشد. این‌جا است که جایگاه تاریخی حملۀ رژیم صهیون به ملت ایران معلوم می‌گردد و جایگاه مقابله با آن رژیم، معناترین مقابله خواهد بود با رژیمی که هرگونه حقی را از هر انسانی نه‌تنها نادیده، بلکه به میدان می‌آید تا با تجاوز خود آن حق را اخذ کند.
آری! اگر به جایگاه تاریخی و تجاوز رژیم صهیون فکر کنیم در این رابطه به پیش‌آمدِ مهمی که برای ملت ما پیش آمده است به خوبی اندیشه خواهیم کرد که آن، قرارگرفتن در میدان مبارزه‌ای است که میدان به درخشش‌آمدنِ حقیقت است در مقابل دشمنان حقیقت، و به درخشش‌آمدنِ انسانیت است در مقابل ضد انسانی‌ترین جریان در طول تاریخ. این‌جا است که خداوند بر ما منّت گذارده و ما را در میدان چنین مبارزه‌ای وارد کرده و این است آن تقدیر بزرگ که خداوند برای ما رقم زده است. موفق باشید        
 

40064

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و وقت بخیر: استاد بنده چند سخنرانی از مقام معظم رهبری و امام خمینی رحمه الله علیه دیدم که جوانان را سفارش به درس خواندن و تحصیل می‌فرمودند همچنین از آیت الله بهجت. سوال بنده این است که منظورِ این بزرگواران تحصیل در دروس معرفتی در قالب حوزه و یا مطالعه آزاد است یا دروس دانشگاه و کسب رتبه علمی؟ سوال دوم اینکه با توجه به هدف خلقت انسان چه رشته ای را برای تحصیل پیشنهاد می‌فرمایید؟ در رشته انسانی. پیشاپیش ممنون از پاسختون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در کنار کسب معارف الهی، تحصیل علوم و فنونی که نیاز جامعه است نیز لازم می‌باشد. ۲. رشته‌هایی مانند فلسفۀ اسلامی و هر آنچه که به نحوی ما را با قرآن و روایات مأنوس کند، بسیار با ارزش است. موفق باشید

40096

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: شما در یکی از صوت ها فرموده بودید که: خدای مطلق را نمی‌شود عبادت کرد. بلکه خدا را باید در مظاهر عبادت کرد. اگه میشه کمی توضیح بدید! با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور آن است که خدای مطلق یک مفهوم است در ذهن و به اصطلاح از این طریق ما، خداوند را به صورت اُبژه در آورده‌ایم. در حالی‌‌که توحیدی که واقعیت دارد حضور حضرت حق است در بیکرانگی خود در مظاهر و جلوات به صورت اسمای حسنا. موفق باشید

39764

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت شما استاد گرامی و عزیز احتراما چند تا سوال داشتم که خدمت شما عرضه میدارم. ۱_۴۰ ساله شدم اما راه به جایی نبردم،تمام عباداتم خشک و بی روح است.نماز شبم ترک نمیشه اما بدون هیچ جذبه و کششی.نه ذوقی و نه حتی گریه ای و اشکی.نمیدونم تا کی باید این روال رو ادامه بدم و آیا خواهم توانست این راه رو ادامه بدم یا نه.گاهی مرگ رو بهتر از این نوع بودن تصور میکنم. ۲_از پس اخلاقم بر نمیام. اخلاقم رو از مادرم به ارث بردم و هر چه کردم نتونستم ریشه کن کنم.در یک خانواده کم محبت بزرگ شدیم که افراد خانواده از محبت کردن به همدیگر فراری بودند.به همین خاطر منم انگار زورم میاد که محبت کنم.مادرم اکثر اوقات بد عنق است و زورشون میاد که جواب بدهند یا اگر جواب میدن با تشر جواب میدن و من هم همینطور بار اومدم.باذاین اوصاف نه تنها دنیای خوبی ندارم که باید خودم رو برای یه برزخ سخت هم اماده کنم. مخصوصا اینکه سنم به ۴۰سال رسیده. ۳_بسیار ادم ترسویی هستم و همین رو هم از مادرم به یادگار دارم.با یک داد اگر کسی سرم بکشه خودم رو خراب میکنم و تا مرز سکته جلو میرم به همین خاطر از بچگی همیشه احساس خفت و خواری میکردم و هنوز هم این حس با من همراه است.هنوز هم مادرم ما رو در دره ترس نگه میدارند.به نوه ها هم همین رو القا میکنند البته من سعی کردم که فرزندم رو از ترس دور کنم و خدا رو شکر میکنم که مثل من ادم ترسویی نشده. بدترین کابوس من از بچگی همین ترس درونی بود که در من ریشه کرده بود. با این اوصاف من قدم از قدم نخواهم برداشت. ۳_در کتاب کهکشان نیستی یه مسئله برام حل نشد و اون هم رفتار ایت الله سید ابوالحسن اصفهانی با آیت الله قاضی و شاگردان ایشون بود.با این همدیگر رو از جوانی میشناختند و هم درس بودند ولی رفتار آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی را با گروه آیت الله قاضی نپسندیدم.به نظرم به ایشون اجحاف کردند.میخواستم که شما نظرتون رو در این مورد بفرمایید. ممکنه بفرمایید که اینطور تشخیص دادند اما حضرت آقا در مورد آیت الله بروجردی فرمودند که رفتارشان در قبال علامه طباطبایی اشتباه بوده.که خودتون در جریان اتفاقات اون زمان هستید. این رفتار آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی هم به آقا آیت الله قاضی و شاگردانشون درست به نظر نمیرسه. ۴_شما فرمودید که در شب قدر اضطراب نداشته باشید ولی واقعا نمیتونم،انگار وقتی اسم ماه رمضون که میاد مضطرب میشم از اینکه نکنه نتونم از شب قدر درست بهره ببرم. میدونم که این اضطراب اشتباه است ولی نمیتونم ازش فرار کنم. نزدیک ۲۰ ساله با مباحث شما اشنا شدم و تقریبا مباحث شما رو به راحتی میشناسم حتی فصوص و منازل رو هم چندین سال قبل کار کردم. اما من ۴۰ رسیدم و اندر خم یه کوچه موندم. ببخشید که به درازا کشید. و سوالات هم به هم ربط نداشتند. حلال بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به همۀ آنچه فرمودید با پایداری و استقامت و صبر در مسیری که قرار دارید، به لطف الهی باید امیدوار به حضوری باشید که یقیناً از آن ضعف‌ها عبور خواهید کرد. به این آیه فکر کنید که می‌فرماید: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُونَ» و تأکید دارد آنچه در نهایت، نصیب اهل ایمان می‌شود بهتر و برتر از آنی است که آنان در آن قرار داشتند 2- شاید بتوان گفت نگرانیِ آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی این بوده که به جای عرفان و با تأکید مرحوم قاضی بر آن، نوعی صوفیگری پیش آید که برای فقه و ظاهر شریعت جایگاهی مدّ نظر نباشد که بحمدالله چنین خطری در مکتب مرحوم قاضی پیش نیامد. موفق باشید

40178

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به نام خدا تاریخ، مشمول و محکوم تکرار کفر و الحاد نیست؛ ما مرحله مدرن را پشت سر گذاشته‌ایم. مسئولیت تحقق هستی خود، قابل واگذاری نیست و تنها در ولایت مطلق تماماً معنا می‌یابد - این یکتا مسیر آزادی و کمال انسان است. آزادی بزرگ در پذیرش ولایت محقق است، که در الگوی پوچ تحمیلی غرب که آزادی را به ابزاری برای سلطه تبدیل کرده، ممکن نبود زیرا به جای اجازه بلند قامتی انسان اورا می‌شکست تا آدم نداند کیست. هرگونه انکار این اصل، به معنای خروج از دایره آزادی انسانی است، خصوصاً در این برهه متکامل تاریخی که همه چیز در بهترین شرایط و آخرین تاریخ از سیر هستی می‌باشد. خداوند، یگانه با کسانی است که در مسیر حقیقت به ولایت متمسکند، و مخالفت با این کمال، مستوجب خشم سخت الهی است - این دوگانگی (مهر و قهر) از اصول تغییرناپذیر اراده خداوند از ولایت در نظام هستی محسوب می‌شود که در این زمان نهایتش را مظهور می‌یابیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. مگر می‌توان با نگاه خود و بر مبنای افکار جزئی و شخصیِ خود زندگی را ادامه داد؟ در حالی‌که بازندگی ذیل ولایت الهی که تعیّنِ آن، زندگی ذیل ولایت فقیه است؛ انسان معنی متعالی خود را می‌یابد از آن جهت که درک می‌کند وسعت او وسعت ولیّ الهی او است که خود را ذیل او احساس می‌کند. موفق باشید

نمایش چاپی