سلام استاد خدا قوت: تشکر از وقتی که به همراهان هدیه میدید. در نسبت با جلسه تفسیر سوره بقره و تعلیم اسماء الهی، رابطه زبان داشتن انسان و مظهر تمام اسماء الهی بودن جیست؟ آیا اگر انسان مظهر یک یا چند اسم بود، زبان وجود نداشت؟ تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر «زبان، خانۀ وجود است» و وجود در هر مرتبه که باشد جامع همۀ کمالات است؛ تنها موجودی زبان دارد که جامعِ همۀ اسماء باشد و آن تنها انسان است و حضوری که در نزد خود دارد و با استقرار در آن حضور، «وجود» به تجلی میآید و تجلی وجود در شخصیت انسان منجر به «گفت» میشود. موفق باشید
با عرض سلام و وقت بخیر: استاد بنده چند سخنرانی از مقام معظم رهبری و امام خمینی رحمه الله علیه دیدم که جوانان را سفارش به درس خواندن و تحصیل میفرمودند همچنین از آیت الله بهجت. سوال بنده این است که منظورِ این بزرگواران تحصیل در دروس معرفتی در قالب حوزه و یا مطالعه آزاد است یا دروس دانشگاه و کسب رتبه علمی؟ سوال دوم اینکه با توجه به هدف خلقت انسان چه رشته ای را برای تحصیل پیشنهاد میفرمایید؟ در رشته انسانی. پیشاپیش ممنون از پاسختون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در کنار کسب معارف الهی، تحصیل علوم و فنونی که نیاز جامعه است نیز لازم میباشد. ۲. رشتههایی مانند فلسفۀ اسلامی و هر آنچه که به نحوی ما را با قرآن و روایات مأنوس کند، بسیار با ارزش است. موفق باشید
سلام و عرض ادب: وقتتون بخیر. استاد خواستم راهی پیش پای من بگذارید. این مرض خودبرتربینی و عجب و تکبر دارد کار دستم میدهد. هرکاری که میکنم غرور مرا میگیرد و چنان در اعماق وجودم احساس رضایت دارم (که خدا من را برای اینکار انتخاب کرده) که نگویید و نپرسید. هیچ راهکاری برای درمانش جواب نداده تاحالا. یعنی زباله هارو جمع کنم یا همه داشته هایم را فضل خدا بدانم و... باز آن ذلت را در وجودم نمی یابم. حتی به ممکن الوجود بودنم، به فانی بودنم و به اینکه هیچ چیز در این عالم به دست من نیست هم فکر میکنم ولی باز انگار خودم را خیلی قبول دارم و خیلی روی خودم حساب باز کردم. این زخم کهنه شده؛ دوسال پیش که هنوز وارد دانشگاه نشده بودم خدمتتون رسیدم ولی درمانش رو جدی نگرفتم و الان خوفی در وجودم هست. انگار جملاتی هم که اینجا مینویسم بوی خودنمایی میدهد. حس میکنم که میخواهم به شما اثبات کنم که منم شخص خاصی هستم. این افکار واقعا آزاردهنده است. مخصوصا بعد از قبول شدن در دانشگاه، تعریف خانواده و اطرافیان شروع شد و شکست نفسی هم در این موارد فایده نمیکند. یعنی شکسته نفسی که میکنم با خودم میگویم: من چه انسان بزرگی هستم که شکست نفسی کردم یا خدا چقدر من رو بنده خوبی میدونه که بهم توفیق شکسته نفسی داده! و این قضیه بینهایت ادامه دارد. معراجالسعاده رو ورق زدم و درمانش رو نگاه کردم ولی خود خواندن این کتاب برای من منشأ خودبرتر بینی شده. (حقیقتا ترسم این هست که با وجود این صفات بسیار زشت، نتونم خودم رو به جمع حاجیزاده ها برسانم. به خدا خیلی اشک ریختم که از این وضعیت در بیام. یه وقت خدایی نکرده خودم رو بهتر از افراد دیگه، مخصوصا اونایی که در ظاهر متفاوت اند نبینم). لطف کنید در این زمینه راهنمایی ام بفرمایید. با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا حدّی میتوان گفت این حالت، در ابتدای امر طبیعی است و در ادامه در نسبتی که با دیگر انسانها و مسائل اصیل انسانی قرار میگیریم، مییابیم که «بی عنایات حق و الطاف حق / گر ملک باشد سیه باشد ورق» آنجایی که انسان مییابد حقیقت بلندتر از آن است که انسان، خودش بتواند با آن نسبت برقرار کند و آن را در حرکات و کلماتش به ظهور آورد بخصوص آنگاه که تلاش کند نسبتی با قرآن و روایات برقرار کند و بخواهد به جای آموختن معانیِ آن کلمات، به اشارات آن نایل شود. اینجا است که مییابد حتی «کز بهشت آدم به یک تقصیر بیرون میکند» که آن بهشتِ درک اشاراتی است که کلام الهی و سخنان اولیای الهی به پیش میآورد و لذا قصه، قصۀ او میشود که به خود خواهد گفت: «آنقدر ای دل که توانی بکوش / گرچه بهشتاش نه به کوشش دهند». موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: در کتاب ۲۰۰ نکته در باره انسان بیان شده که میشود در حالیکه در اکنون خود حاضر هستیم، بودنی را که آینده مد نظر خود است را همین الان احساس کنیم و این باعث شدن همان میشود. مثلا من شهید آوینی را خیلی دوست دارم در بین شهدا. من چگونه میتوانم اکنون تمامیت این شهید را در الان خودم احساس کنم؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نسبتی است که هر کس باید در خود شکل دهد، امری نیست که در بستر سوال و جواب که منجر به مفاهیم میشود شکل بگیرد. موفق باشید.
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: سخنان آیت الله جاودان در مورد اینکه ظهور خیلی نزدیکه و حضرت آقا پرچم انقلاب رو به دست امام زمان میدن به نظر جناب عالی چقد میتونه تایید باشه این سخنان، و آیا پیشگویی زمان ظهور امر درستیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتۀ آیت الله حسنزاده «رضواناللهتعالیعلیه»؛ حضرت صاحب الامر «عجلاللهتعالیفرجه» که حاضرند، ما غائبیم. به نظر میآید به نوری که در حضرت نایب الامام رهبر معظم انقلاب به میان آمده است باید نظر کرد. موفق باشید
سلام علیکم: در رابطه با سوال 40255 میخواستم بدونم که چگونه میشه که هم توجه ما به کسی که نصب العین قرار دادیم باشد و هم تمام توجه ما به خدا باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر سلوک، این حالت پیش میآید به همان معنایی که فرمودهاند: «دیده آن باشد که باشد شهشناس / تا شناسد شاه را در هر لباس» از آن جهت که همه چیز آینۀ به ظهورآمدن انوار و اسماء حضرت محبوب است. موفق باشید
با عرض سلام: کلیپی دیدم از حجت الاسلام رمضانی که میگویند شرط قبول شهادت نیت است و یه شهیدی رو میارن تو صحرای محشر خدا ازش میپرسه که تو چیکار کردی برای من؟ میگه من جون دادم خداوند میفرماید تو شهید نشدی چون برای خودنمایی آمده بودی. نظر شما در مورد اینگونه شهادت ها چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم این طور است. به هر حال هرکس میهمان انگیزه ها و نیت اش می باشد. می ماند که بعضاً در شخصیت و نیّتِ کلی خود طالب چنین مقامی بوده اند هرچند که ممکن است در شرایطی نباشند که آن نیّت را به طور مشخص مدّ نظر داشته باشند. کودکانِ شهید شده عموماً شهادتشان در این راستا معنا میشود و ارزش خود را دارد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد سوال بنده این است چرا انقدر شهادت در ج.ا عمومی شده تقریبا هرکس کار درستی انجام دهد و کشته شود الان شده شهید و حتی در بمباران و ...کشته میشود در حالیکه شاید اصلا نسبتی به جنگ و ...نداشته باشد باز شهید خطاب میشود؟؟!! بهتر نیست مثل حضرت امام خمینی فقط شهدای معرکه و یا مثلا امروز شهدای پدافند که مستقیم هدف قرار میگیرند و با علم به جنگ و با همین نیت در مقابل دشمن میروند را شهید بنامیم ؟؟ آخر اگر قرار باشد صرف درستکاری باشد که مثلا کسی در خواب از دنیا برود و با وضو باشد هم شهید خطاب شده در روایات آیا آنها را هم شهید بگوییم ؟؟ احساس بنده این است کمی دارد افراط میشود و تقریبا وضع طوری شده کمتر کشته داریم در کشور همه در حال شهید شدن هستند
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست آن عزیزان نیز مظلومانی هستند که در مقابل جنایت جنایتکاران به چنین سرنوشتی مفتخر شدند از آن جهت که در هر صورت سند جنایت جنایتکاران هستند و خداوند مسلّماً از انتقام آنان نمیگذرد.موفق باشید
سلام استاد عزیزم: در آیه نهم و دهم سوره مبارکه قیامه میفرمایند: « و خسف القمر _ و جمع الشمس و القمر» استاد آیا میتوان گفت اشاره ای است به معاد حضرت الله در حضرت احدیت؟ خدا حفظ تون کنه
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اشارۀ آیات مذکور، اشاره به مقام عبور عالَم است از کثرت و برگشت به مقام وحدانیاش. موفق باشید
سلام علیکم: شما در یکی از صوت ها فرموده بودید که: خدای مطلق را نمیشود عبادت کرد. بلکه خدا را باید در مظاهر عبادت کرد. اگه میشه کمی توضیح بدید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور آن است که خدای مطلق یک مفهوم است در ذهن و به اصطلاح از این طریق ما، خداوند را به صورت اُبژه در آوردهایم. در حالیکه توحیدی که واقعیت دارد حضور حضرت حق است در بیکرانگی خود در مظاهر و جلوات به صورت اسمای حسنا. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد گرامی و عزیز احتراما چند تا سوال داشتم که خدمت شما عرضه میدارم. ۱_۴۰ ساله شدم اما راه به جایی نبردم،تمام عباداتم خشک و بی روح است.نماز شبم ترک نمیشه اما بدون هیچ جذبه و کششی.نه ذوقی و نه حتی گریه ای و اشکی.نمیدونم تا کی باید این روال رو ادامه بدم و آیا خواهم توانست این راه رو ادامه بدم یا نه.گاهی مرگ رو بهتر از این نوع بودن تصور میکنم. ۲_از پس اخلاقم بر نمیام. اخلاقم رو از مادرم به ارث بردم و هر چه کردم نتونستم ریشه کن کنم.در یک خانواده کم محبت بزرگ شدیم که افراد خانواده از محبت کردن به همدیگر فراری بودند.به همین خاطر منم انگار زورم میاد که محبت کنم.مادرم اکثر اوقات بد عنق است و زورشون میاد که جواب بدهند یا اگر جواب میدن با تشر جواب میدن و من هم همینطور بار اومدم.باذاین اوصاف نه تنها دنیای خوبی ندارم که باید خودم رو برای یه برزخ سخت هم اماده کنم. مخصوصا اینکه سنم به ۴۰سال رسیده. ۳_بسیار ادم ترسویی هستم و همین رو هم از مادرم به یادگار دارم.با یک داد اگر کسی سرم بکشه خودم رو خراب میکنم و تا مرز سکته جلو میرم به همین خاطر از بچگی همیشه احساس خفت و خواری میکردم و هنوز هم این حس با من همراه است.هنوز هم مادرم ما رو در دره ترس نگه میدارند.به نوه ها هم همین رو القا میکنند البته من سعی کردم که فرزندم رو از ترس دور کنم و خدا رو شکر میکنم که مثل من ادم ترسویی نشده. بدترین کابوس من از بچگی همین ترس درونی بود که در من ریشه کرده بود. با این اوصاف من قدم از قدم نخواهم برداشت. ۳_در کتاب کهکشان نیستی یه مسئله برام حل نشد و اون هم رفتار ایت الله سید ابوالحسن اصفهانی با آیت الله قاضی و شاگردان ایشون بود.با این همدیگر رو از جوانی میشناختند و هم درس بودند ولی رفتار آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی را با گروه آیت الله قاضی نپسندیدم.به نظرم به ایشون اجحاف کردند.میخواستم که شما نظرتون رو در این مورد بفرمایید. ممکنه بفرمایید که اینطور تشخیص دادند اما حضرت آقا در مورد آیت الله بروجردی فرمودند که رفتارشان در قبال علامه طباطبایی اشتباه بوده.که خودتون در جریان اتفاقات اون زمان هستید. این رفتار آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی هم به آقا آیت الله قاضی و شاگردانشون درست به نظر نمیرسه. ۴_شما فرمودید که در شب قدر اضطراب نداشته باشید ولی واقعا نمیتونم،انگار وقتی اسم ماه رمضون که میاد مضطرب میشم از اینکه نکنه نتونم از شب قدر درست بهره ببرم. میدونم که این اضطراب اشتباه است ولی نمیتونم ازش فرار کنم. نزدیک ۲۰ ساله با مباحث شما اشنا شدم و تقریبا مباحث شما رو به راحتی میشناسم حتی فصوص و منازل رو هم چندین سال قبل کار کردم. اما من ۴۰ رسیدم و اندر خم یه کوچه موندم. ببخشید که به درازا کشید. و سوالات هم به هم ربط نداشتند. حلال بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به همۀ آنچه فرمودید با پایداری و استقامت و صبر در مسیری که قرار دارید، به لطف الهی باید امیدوار به حضوری باشید که یقیناً از آن ضعفها عبور خواهید کرد. به این آیه فکر کنید که میفرماید: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُونَ» و تأکید دارد آنچه در نهایت، نصیب اهل ایمان میشود بهتر و برتر از آنی است که آنان در آن قرار داشتند 2- شاید بتوان گفت نگرانیِ آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی این بوده که به جای عرفان و با تأکید مرحوم قاضی بر آن، نوعی صوفیگری پیش آید که برای فقه و ظاهر شریعت جایگاهی مدّ نظر نباشد که بحمدالله چنین خطری در مکتب مرحوم قاضی پیش نیامد. موفق باشید
سلام علیکم! من میخواهم در نماز امام رضا علیه السلام را نصب العین خودم قرار دهم..من که در عمرم امام رضا علیه السلام را ندیدم..پس من باید چکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همین جهت مرحوم علامه قاضی در این رابطه فرموده بودند استاد خود را که نمادی از اولیای الهی میباشند مدّ نظر قرار دهید. موفق باشید
سلام و عرض ادب: در کتاب تحف العقول صفحه ۶۶۹حدیثی از امام صادق (ع) دیدم که میفرمود: از زنان بد دوری گزین و از زنان شایسته نیز برحذر باشید و چون شما را به کار نیکویی فرمان دادند مخالفت ورزید تا این که در فرمان به بدی در شما طمع نکنند. این حدیث چه معنایی دارد؟ به طور مثال مگر زهیر به توصیه همسرش به دیدار امام حسین نرفت و سعادتمند شد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید، آری! اتفاقاً جناب زهیر به توصیۀ همسر محترمشان تا آنجاها که گفتنی نیست، صعود کردند. و از این جهت به نظر میآید در مورد این احادیث باید موضوع پیروی از شهوات افراطی مدّ نظر باشد وگرنه در علاقهمندی به همسر تا آنجا در اسلام نظر هست که پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» فرمودند: «حُبِّبَ إلَيَّ مِن الدُّنيا النِّساءُ و الطِّيبُ ، و جُعِلَت قُرَّةُ عَيني في الصّلاةِ» . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : از دنيا، زنان و عطر نزد من محبوب هستند، و نور چشم من در نماز قرار داده شده است. موفق باشید
سلام علیکم! در رابطه با سوال 40255 این نصب العین قرار دادن در ابتدای نماز است یا در تمام لحظات نماز؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه فرقی میکند!!! بستگی به خود شخص دارد که بخواهد کجا خود را دنبال کند و به همین جهت در این موارد، انسان باید از حوزۀ پرسش به حوزۀ توجه حاضر شود. حتماً شنیده اید که جناب بودا با انگشت، شاره کردند که خدای را. ولی عدهای به جای حضور در اشارۀ جناب بودا، به انگشتِ ایشان نظر میکردند. موفق باشید
سلام علیکم: در غزل شماره ۲۴ یک حوری بهشتی پیش جناب حافظ میاد. می خواستم بدونم که این حوری بهشتی همان آله معتقد (به فتحه حروف «ت» و «ق») جناب حافظ است که تجلی مثالی کرده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: میتوان در این مورد فکر کرد. این نکتۀ خوبی است که در این رابطه مدّ نظر باشد. موفق باشید