با عرض سلام خدمت استاد گرامی؛ عذر میخوام سوالی داشتم در مورد ظلم. این که خدا در قرآن ظالمان را لعنت کرده چه طور میشه با آیه ای که در مورد حضرت آدم آمده که اگر از شجره تناول کنی از ظالمان میشوی یا حضرت علی در دعای کمیل ظلمت نفسی دارن یا در مورد حضرت موسی یا یونس تعبیرات ظلم به کار برده شده چیست و اینکه گفته شده حضرت آدم اول از بهشت هبوط کردن و بعد از سیصد سال خداوند توبه ایشون رو پذیرفت و به مقام خلیفه اللهی رسیدن آیا درسته؟ پس مگر نباید همیشه زمین دارای یک خلیفه معصوم حداقل باشه پس فرزندان حضرت آدم در این مدت از چه کسی راهنمایی میخواستن؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد نزدیکی به شجره، ظلم به معنیِ ظلم به خود میباشد و محرومیت از آن حضور بهشتی؛ شبیه «ظلمتُ نفسی» در دعای کمیل. و یا احساس ظلمی که انبیاء نسبت به مقامی که باید در محضر حق پاس میداشتند، در خود احساس مینمودند که این موارد آنان را از عصمت خارج نمیکند و «هبوط» بعد از توبه است به همین جهت قرآن میفرماید: «فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» و پس از آن میفرماید: «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا ۖ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ». و حال در این دنیا چنانچه کسی مقابل شریعت و هدایتی که انکار پیشه کرد، آری! گرفتار آن عذابی که مورد لعن خداوند است، میشود. به همان معنایی که بعد از آیۀ مذکور فرمود: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ». موفق باشید
سلام علیکم محضر استاد شریف و بزرگوار: یکی از علمای اهل سلوک در مطلع فرمایشات شان از وجود مقدس امام زمان ارواحنا فداه با عنوان «حقیقت کامل خدای عینی» یاد کردند. آیا این عبارت صحیح است؟ ممنون از لطف شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً انسانهای کامل یعنی ائمه «علیهمالسلام» هستند که حضرت صاحب الزمان «عجلاللهتعالیفرجه» در این زمانه به صورت خاص، حیّ و حاضرِ آنانند و به عنوان خلیفۀ الهی در زمین مظهر کامل همۀ اسمای الهی میباشند. اگر منظور این است، آری! ولی نه به عنوان مستقل بلکه به عنوان مظهر کامل اسماء الهی. به نظر میآید جملهای که میفرمایید کمی ما را از نظر به مظهریتِ اولیای الهی دور میکند. موفق باشید
سلام استاد: رفتم بیشتر روش فکر کردم. به این نتیجه رسیدم که زیبایی ظاهری رو به سلامت جسمی و روحی و عقلی و روانی، ترجیح میدم. متاسفم. چه حماقتی. حاضرم بخاطر ظاهرم با تمام آینده شغلی و تحصیلیم قمار کنم. خب که چی اصلا؟! گیریم که آپولو هم هوا کردم. آخرش که چی. اصلا یک جورهایی اعتقاد ندارم به اینکه سلامتیم با عدد های برگه آزمایش و وصل کردن اینجور ماسماسک ها به بدنم، تضمین بشه. به خوبی دریافتم که این دنیا قانون مانون حالیش نیست، هیچ چیزی شرط هیچ چیز نیست، خدا هرکاری خودش دلش میخواد میکنه و بس! دیگه حتی به وجود اسباب و واسطه و قضا و قدر هم باور ندارم. تماما خودم و سرنوشت رو عروسکی میبینم در دست های عروسک گردان خیمه شب باز! و با دیدن انتخابم، تلنگری خوردم از اینکه چرا خداوند فرموده: دست جنس زن بدون حجاب، به نور خداوند نمیرسد.... ما زن ها هویت خودمون رو با جسممون قاطی میکنیم، توی آرایش ظاهرمون گم میشیم و فرو میریم و دفن میشیم..... ما زن ها تک تک چشم هایی که رومون میفته رو میتونیم حس کنیم، حتی اگه دقیقا نفهمیم از سمت کی داره نگاه های هوس آلود و خورنده به سمتمون روانه میشه.... و همزمان که حیوانیتم از دیده شدن لذت میبره، روحم خراش برمیداره و هر نگاه یه چیزی رو ازم میدزده... خودم رو.... من همه ی جواب ها رو میدونم استاد ولی نمیدونم چرا هنوز میخوام لجبازی کنم. رفته بودم تهران که استاد شجاعی رو قبل از رفتنشون به اربعین، ببینم. و بهم گفتن که حجاب غیر چادر، اساسا حجاب نیست، چون حجاب پوشوندن پوست بدن نیست. و خیلی چیزهای دیگه که من نفهمیدم. گفتم بهشون که من نفهمیدم چی گفتین ولی چون شما میگین، باشه. من همه ی جوابها رو میدونم اما دلم میخواد وانمود کنم که نمیدونم. شب که راننده ی پدرم اومد دنبالم، تا خود اصفهان باهام بحث کرد فقط بخاطر اینکه دید چادر و حجاب دارم و منو نماینده اعتقادات موجود در پشت چنین پوششی می دونست. «.... و این نزدیکتر است به اینکه شناخته شوند...» بحث از اینکه چرا پول ما باید بره برای عرب ها و آخوند جنایتکار باعث سقوط هواپیمای اوکراینی شده، شروع شد، تا رسید به اینکه چینی ها نماز نمیخونن اما دنیارو قبضه کردن، ایرانی های آریایی رو چه به پیامبر عربی و و و حتی اینکه چطور هابیل و قابیل که دوتا مرد بودن تونستن تکثیر نسل داشته باشن و تا خود مقصد اینقدر جیغ زدم و پشت سر هم جواب دادم که گلو درد گرفتم، چون بنده خدا سنش بالا بود و سمعک لازم، رسما باید داد میزدم! گفت اگه خدا میخواست شفا بده، میداد، ابوالفضل میخوایم چیکار؟! گفتم پس شما دکتر نرو، دارو نخور دیگه!! گفت ما به خیریه کمک میکنیم، دیگه نماز نمیخوایم! گفتم آدم دیابتی انسولین میخواد، با هیچ مولتی ویتامینی هم نمیشه درمانش کرد!! گفت چرا بدبختی ها مال خاورمیانهست؟! گفتم چرا بالاترین آمار خودکشی و اوردوز و افسردگی مال آمریکا و اروپاست؟! گفت چرا خدا باید بخواد با چادر به خودمون سختی بدیم؟ گفتم اگه قرار بر آسونی و راحتی بود که خیلی چیزهای دیگه هم توی دنیا درد داره، این درد زایمانه که بعدش تولدی زیبا رو به رومونه، گفت اگه خدا مهربونه پس چرا همه چیزو بهمون نمیده، گفتم اگه اینجوری به شادی میرسیدیم که مرفه ترین ها و مشهور ترین سلبریتی های عالم نباید غم و غصه و افسردگی میداشتن، گفت چرا این اعمال تکراری رو هزاران بار انجام بدیم؟ گفتم چطور از غذا خوردن و دستشویی رفتن خسته نمیشین؟! گفت چرا نبی مال ۱۴۰۰ سال پیش باید باشه؟ گفتم چطور با سقراط و افلاطون که مال ۴۰۰۰ سال پیشن مشکلی ندارید؟ گفت چرا خدا باید ما رو بندازه تو جهنم؟ گفتم جهنم وجودش عارضه، خودساختهست، شما مهمون سفره اعمال خودتی... گفت فقط مفت خورها میرن اربعین! گفتم کدوم مفت خوری برای دو وعده غذا جسم خودشو به هلاکت و فلاکت میندازه تو هوای ۵۰ درجه... گفت باید آزادی مطلق باشه تا مردم خودشون صلاحشونو تشخیص بدن، گفتم پس چطور قوانین راهنمایی رانندگی رو میپذیرید؟ گفت با چهارتا تار مو چیکار دارین؟ گفتم مسئله مسئله ی حد پیشرویه، گفت دست بردار من اصلا دلم نمیخواد این اعمال مزخرف رو انجام بدم، گفتم حد یقف این دلم میخواد ها کجاست؟! مسئله اینه که ما عقل خودمونو بیشتر از خداوند علیم مطلق قبول داریم... گفت اینقدر از جمهوری اسلامی و شما آخوند ها (منم میاره قاطی آخوندها چون روسری دارم دروغ و دزدی دیدم که ازتون نفرت دارم، گفتم منم اینقدر از این آخوند ها و استاد ها و سخنران ها خیر و خوبی دیدم که همه ی عمرم رو مدیون کلام نورانیشون هستم... (که یکی از اون استادان عزیز شما باشید) و حتی اگه تمام مسلمانان عالم و مسئولین جمهوری اسلامی به دزدی و فساد رو بیارن، در وظیفه ما نسبت به اینکه باید از اون یگانه حقیقت پیروی کنیم، تغییری ایجاد نمیکنه. القصه. جواب که میدم از مشرق به مغرب میپرید و آخرم گفت هیچ کدومش قانع کننده نبود. فهمیدم که این جماعتی که پر از خشم و بغض از اسلام و پیغمبر هستن، اساسا دنبال جواب نیستن و پاسخ دادن بهشون هیچ نیازی به اطلاعات دینی نداره. همهش حاضر جوابیه و بازی کلمات!!! موقع پیاده شدن هم از ترس خدا حلالیت خواستم ناراحت نشده باشه اگه تندروی کردم. یه جاهایی واقعا با لحن تند و خشن و غیر محترمانه با بزرگترم که ایشون باشه، حرف زدم، اما جور دیگه گمونم نمیشد!!! الانم میدونم این بحث های کلامی تغییری در مسیر ایمان اشخاص ایجاد نمیکنه چون ایمان یک امر قلبیه و تمام. فقط امیدوارم بخاطر لحن تند و تیزم خدا ناراضی نباشه... خیلی ببخشید پرحرفی کردم استاد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا قوت. اینکه انسان از سر متانت و دلسوزی و صبر در میدان هدایت انسانها حاضر شود، در واقع به نوعی خود را وسعت داده است و خود به خود خداوند درک بهتری از خودمان را به خودمان عنایت میکند. و در همین راستا به حکم درک بهتر خود، درک بهتر پروردگارمان پیش میآید.
در مورد مواجهه با آن بیماری، مهم، کنارآمدن با آن است به صورتی که روال زندگی به هم نخورد و از این جهت نباید در استفاده از آن دستگاه چنانچه آن طور که میفرمایید زندگی را راحت تر میکند، سختگیری کرد. و در همین رابطه حضرت علی «علیهالسلام» میفرمایند: "خداوند دوست دارد از رخصتهایش استفاده شود، همانگونه که دوست دارد از واجباتش استفاده شود." موفق باشید
سلام بر استاد گرامی: موضوعی در بحث انتخاب همسر ذهن بنده را درگیر کرده است: در انتخاب همسر، چه مواردی باید مورد توجه قرار گیرد و از چه مواردی باید چشم پوشی کرد؟ برای مثال مصداقی را عرض میکنم: فرض کنید که با فردی که در عرف ما شل حجاب تلقی میشود، بتوان انس مطلوبی گرفت. در این مورد چه مقداری به حجاب فرد و چه مقدار به آن انس مطلوب باید پرداخت؟ کما اینکه امر ازدواج با اهل کتاب (بدونِ شرط مسلمان شدن) در شریعت وجود دارد و آن خانمِ اهل کتاب به شریعتی جز اسلام عامل است. آن خانم، قطعا حجاب شرعی اسلام را ندارد و نماز و روزهٔ اینچنینی هم بجا نمی آورد. در اینجا چیزی که برای بنده روشن شده این است که اگر شریعتِ خانم ملاک بود، چنین مجوزی نباید در دین میبود ولی انگار چیز دیگری درکار است. ظاهرا انتخاب همسر چیزی فراتر از کنجکاوی در شریعت طرف مقابل است. حالا میخواهم درگیر تعصبات یا روشنفکری های بیخود نباشم و از دید روشنی با قضیه روبهرو شوم. زاویه دید درستی نسبت با این پدیده میخواهم داشته باشم. لطفا بنده را راهنمایی کنید. با تشکر🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در هم کفوبودن است و اینکه هر دو در افقی که پیش آمده، حاضر باشند و از این جهت به هر حال برای انتخاب همسر باید فردی مدّ نظر باشد که مقیّد به احکام شرع باشد. در مورد آیۀ ۵ سوره مائده که میفرماید: «الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ وَ لا مُتَّخِذي أَخْدانٍ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ» عنایت داشته باشید که در ابتدای آیه فرمود: «الیوم» نظر به شرایطی که اسلام در آن زمان و در آن تاریخ سیطرۀ تمدنی پیدا کرده و از این جهت ازدواج با اهل کتاب نوعی حاضرکردن آنان در میدان اسلام است. که بحث آن در شرح آیه مذکور شده است. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: خداوند سختیها را به ارتباط با مردم متذکر شدند. به خدا قسم هر روز با روز قبل و هر ساعت و هر لحظه با لحظه تی و هرگز یک نفر نیستم! و عادت کردم. به خدا قسم میخورم اگر خداوند نگه دار ما نبود ما بکل از بین میرفتیم و به همان خدا قسم که انسان اگر بار تکالیف خودش را نپذیرد فقط جنبده ایست که از حیوان هم از نظر مرتبه پایین مرتبه تر است. نهایت آرزو این است انسانها هر کدام شاخ شمشادی باشند که شاخ برگ سنگینه سبک! خود را متحملند و با زیبایی برگ های خود، احساس بی نیازی نسبت به غیر خالقشان دارند و سر به آسمان معنا کشیده با اینکه ریشه در خاک دارند. سروی با پذیرش چهار فصل از زندگی و آموخته صبر و استقامت و مفتخر به مقاومتی که تخم آن را عاشقی کاشت به نام خدا و سپس پرورشش را نیز به عهده گرفت و در همه این احوال کسی را شاهد نگرفت زیرا فقط خدا با هستی است. اگر بگویم هیچم دشمنان جری میشوند. فقط میدانم بیشترین انسانی که این نهایت را در خود به نتیجه رسانده و میشناسم امام خمینی است بخدا قسم هیچ حرفی هیچ ارزشی ندارد اگر در راه غیر از راه و شخصیت امام خمینی باشد و این مستدل است. امامی که درواقع خبر از خود و انقلاب اسلامی ما دادند و با همان صدای زیبا، لحن و بیان زیبا و با همان بدن تا ذاته مو به مو زیبایش فرمودند: «همه از خدا هستیم، همه... و همه عالم بسوی او باز میگردیم». امام همه محتوای حرفم بود، او خاص ترین عشقی است که تجربه میکنم، امام از هرکه میشناسم زنده ترند در هر دلی اورا بیابم بشوق او جان میدهم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. نهضت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» با احیای مجدد دین و ایمان آغاز شد و به طوری که میتواند خودآگاهیِ دینداری در این زمانه را به کمال خود برساند. و در آن راستا جریان روشنفکری غرب زده به اقلیت فرسودهای بدل شد که دیگر تاریخ آن گذشته بود و در مقابل آن، انقلاب اسلامی با اجمالی مبتنی بر ایمانِ مردی به صورتی شگفتانگیز و عجیب آغاز شد، با گذار از وضع موجود به وضع موعود و انسان در این شرایط در پرتو ایمان و نور محمدی «صلواتاللهعلیهوآله» و سیر و سلوک معطوف به فقر ذاتی و عمل به کتاب و سنت میتواند از جای خود برخیزد و به عالَمی دیگر انتقال پیدا کند که عالم دین و ایمانِ دینی است که پیامبران و اولیای الهی بدان آشنا هستند، حضوری ماورای مفاهیم عقلی و فلسفی، و با توجه به این حضور، کربلای دیروز و امروز، معنای اصیلی پیدا میکند که معنای مصیبت و شکست نیست. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: آیا محبوبیت صعودی و جهانی اعجاز آور رهبر انقلاب یک امری فردی است یا این عزت نشانه ای از عزت تمام انسانیت و ایمان در دنیاست. و آیا محبوبیت جهانی ایشان به این خاطر نیست که هویت انسانها در جهان انسانیت و در آینه ایشان یافته میشود؟ ترامپ این مورد را بهتر فهمید و از این روی ایشان را تمسخر کرد و باز شکست بدی خورد و این تقابل نشانه حضور جهانی است. رهبری جهانی امری بود که بنده از ایشان انتظار می داشتم وگرنه نمیشد دیگر با مرتبه قبلی ایشان ادامه داد زیرا همه بشریت در حال ارتقاء هستند. اگر حضرت آقا در جایگاه حاکم ایران باقی بمانند مثل این است که ایشان را زندانی کرده باشیم. مداحی ایرانی که رهبر انقلاب دستور به خواندنش دادند را نوعی ادای احترام به ایران فهمیدم، گریه های ایشان نوعی دلبستگی بزرگ با مردم را بروز داد و نشانگر ارتباط محکمی است که ایجاد شده و شکسته نمیشود. یقین دارم خداوند متعال هرشخصی را در جایگاه مناسب خودش میگذارند بطوری که به هیچ کس اجحافی نشود. حتی اگر مسئولیت رهبری ایران، نیاز به انتقال به یک شخص برگزیده دیگری از خزائن الهی باشد و آیت الله خامنه ای به امورات بزرگتری مثل امورات جهانی موظف شوند. و این بمعنای برخورداری کل جهان از ایشان است نه فقط ایران. دیگران نیز ایشان را دوست دارند (صبحدم مرغِ چمن با گلِ نوخاسته گفت / ناز کم کن که در این باغ، بسی چون تو شکفت / گل بخندید که از راست نرنجیم ولی / هیچ عاشق سخنِ سخت به معشوق نگفت)
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار با این سخن جنابعالی موافق و به آن نزدیکم که میفرمایید محبوبیت جهانیِ رهبری به خاطر هویت انسانها در جهان انسانیت در آینۀ ایشان است. و میتوان در این رابطه به این فکر کرد که ایران دیگر یک منطقۀ جغرافیایی نیست، یک روح است در جان هر آن کسی که بنا دارد در بستر معنویت برای خود جهانی باشد، آیا نباید از بصیرت رهبر معظم انقلاب حیرت کرد؟!! که چگونه در شب عاشورا یعنی شب عزاداریِ عمیقی که باید ما به بیشترین حضور برسیم؛ ایشان به آقای حاج محمود کریمی توصیه میکنند شعر «ای ایران خدایی» را بخواند. راستی! این ایران که مدّ نظرها آمد و حضرت آقا خواستند همگان متذکر آن شوند، کدام ایران است؟ موفق باشید
استاد عزیز سلام: وظیفه چیست؟ چه باید کرد؟ آوینی ها کجا هستند؟ سخنی کوتاه با دوستان انقلابی دوستان عزیز دغدغه تان بجا. اما بر فرض پذیرفتیم که پذیرش توقف توسط ما نباید صورت میگرفت، حالا ما چه کار کنیم؟ می دانیم آتش بس نقشه فریبکارانه است؟ آیا کفن پوش بیاییم داخل خیابان؟ تجمع کنیم؟ اینک چه کنیم؟ عزیزان من! اشتر چرا اشتر شد؟ چون در خیمه معاویه، می توانست ده قدم برود و کار معاویه را تمام کند اما ولایتمداری اش باعث شد عقب بیاید و نهایتا جنگ سراسر پیروزی را با شکست عوض کردیم، حال سوال اینجاست: آیا می شود بگوییم چرا مالک اطاعت کرد؟ آیا تقصیر مالک بود؟ چرا آن ده قدم را نرفت؟ اگر می رفت ما پیروز میشدیم، مالک را ولایت پذیریش مالک کرد، حتی آنجا که می دانست نظر خودش و مولایش ادامه جنگ است اما بدلیل وجود خرس خاله ها در قامت خواص و تاثیرگذاری بر مردم در بزنگاه تصمیم، مالک تسلیم حرف مولایش شد.. ما که مالک نبودیم، ماکه دم در خیمه معاویه و اسرائیل نبودیم که در بحبوهه جنگ تصمیم بگیریم، ما در خانه خود نشسته بودیم و فیلم سینمایی نبرد اسرائیل و ایران را می دیدیم، با این حال هم برخی نمی خواهند اطاعت مولا کنند اگر مالک بودیم و دم در خیمه معاویه بودیم چه؟ آیا بر می گشتیم؟ یا اینکه بی تفاوت نسبت به مولایمان به هجوم ادامه می دادیم؟ اینجاست که تفاوت ها رقم می خورد اما اینک وظیفه ما چیست؟ رهبر عزیز انقلاب همه چیز را در تاریخ ۲۸ خرداد در پیام تلویزیونی شفاف بیان فرموده، من و شما یک وظیفه داریم، فرماندهان یک وظیفه، دولت یک وظیفه، وظیفه بنده و شما را رهبر عزیز مشخص کرده خودش فرمود: «من به ملّت عزیزمان عرض میکنم همین آیهی شریفه را همیشه در نظر داشته باشید. زندگی بحمدالله به طور عادّی در جریان است. نگذارید دشمن احساس کند که شما در مقابل او میترسید، احساس ضعف میکنید. اگر دشمن احساس کند که شما از او میترسید، دیگر گریبان شما را رها نخواهد کرد. همین رفتاری که تا امروز داشتید، این رفتار را با قوّت ادامه بدهید. کسانی که امور خدماتی به عهدهشان است، کسانی که با مردم سروکار دارند، کسانی که امور تبلیغاتی و تبیینی بر عهدهشان است، کار خودشان را با قوّت انجام بدهند و ادامه بدهند و به خدای متعال توکّل کنند. وَ مَا النَّصرُ اِلّا مِن عِندِ اللَهِ العَزیزِ الحَکیم؛ و خدای متعال ملّت ایران را و حقیقت را و حق را، به طور قطع و یقین، پیروز خواهد کرد انشاءالله» می فرماید: همین رفتاری که تا امروز داشتید، این رفتار را با قوّت ادامه بدهید این یعنی چه؟ یعنی تا به امروز از رفتارتان راضی هستم اما کدام رفتار؟ نظامیان باید بجنگند، خوب فرمانده سپاه و نیروهای مسلح و ... باید این را درک کنند رئیس جمهور و دولت باید درک کنند رسانه، باید کار خودش را انجام دهد راهبران سیاسی باید درک کنند، خدماتی ها خدمت کنند، مبلغین تبلیغ و تبیین کنند در ادامه می فرماید: [اینها] کار خودشان را با قوّت انجام بدهند و ادامه بدهند و به خدای متعال توکّل کنند. وَ مَا النَّصرُ اِلّا مِن عِندِ اللَهِ العَزیزِ الحَکیم؛ بنظر می آید وظیفه امروز ما فقط روایتگری است ما آوینی می خواهیم وظیفه بنده و امثال بنده با وظیفه فرمانده نیروهای مسلح و رئیس جمهور تفاوت دارد چه کنم؟ چاره چیست؟ بنده الان در کسوت رئیس شورای امنیت ملی نیستم که دستور جنگ یا آتش بس بدهم بنده اکنون یک سرباز هستم که وظیفه ام را مولایم در پیام دوم تلویزیونی بیان کرده، تبیین تبیین تبیین. در جای دیگر از همین سخنرانی میفرماید: من انتظار دارم که صاحبان فکر و صاحبان بیان و قلم، بخصوص مرتبطین با افکار عمومی جهانیان، این معانی و این مفاهیم را بیان کنند، تبیین کنند، برای مخاطبین روشن کنند، اجازه ندهند که دشمن با تبلیغات فریبکارانهی خودش حقیقت را دگرگون جلوه بدهد کدام معانی و مفاهیم؟ پاسخ مولا: حادثهی تهاجم ابلهانه و خباثتآلود رژیم صهیونیستی به کشورمان ــ در حالی رخ داد که مسئولین دولتی با طرف آمریکایی به طور غیر مستقیم و باواسطه مشغول مذاکره بودند؛ هیچ موضوعی از سوی ایران وجود نداشت که نشانهی این باشد که یک حرکت نظامی یا یک حرکت تندی و سختی وجود دارد. پس ما آوینی می خواهیم و آوینی و آوینی... فرمود: من به ملّت عزیزمان عرض میکنم همین آیهی شریفه را همیشه در نظر داشته باشید و لا تَهِنوا وَ لا تَحزَنوا وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ ان کُنتُم مُؤمِنینَ» اگر واقعا مومن به انقلاب و اسلام و امام هستید نترسید و غصه نخورید چون شما برتر هستید دائما این آیه را در نظر داشته باشد که حزن معنا ندارد. نه پیش از رهبر نه عقب تر از رهبر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید با توجه به سومین پیام تلویزیونی رهبری خطاب به ملت ایران در پی تهاجم رژیم صهیونی، دغدغههای جناب عالی منتفی باشد. جناب آقای وحید جلیلی با نگاهی بسیار دقیق موضوع حضور ما در آینده تاریخی مان را متذکر میشوند. https://eitaa.com/jalili_vahid/260 موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: دیدن اسماء الهی، بستگی به نظرگاه ما دارد، مثلا نگاه به یک گل، یکی نظر به جمال الهی دارد، یکی قدرت الهی، یکی علم الهی و... منظورم در ظهور اسماء است و الا تمام اسما و ذات عین هم هستند. آیا درست فهمیدم؟ با تشکر از زحمات شما استاد بزرگوارم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و اینجا است که فرمود: «نظر را نغز کن تا مغز بینی / گذر از پوست کن تا مغز بینی». آری! هرکس باید خودش از طریق خودش چنین حضوری را تجربه کند. به گفتۀ مرحوم ملاعباس تربتی در کتاب شریف «فضیلتهای فراموششده»؛ «چشیدنی است و نه شنیدنی». موفق باشید
سلام علیکم: بنده از نظر سنی دیگر فرصت زیادی ندارم و از چهل سال رفتم بالا و از این به بعد کار خیلی خیلی سخت تر شده و به اندازه کافی برای بنده اتمام حجت شده و عذری هم ندارم ولی از باب اینکه نباید ناامید شد باید شروع کنم و از شما خواهش دارم راهنمایی کنید. حال سوالم این است که از شرح کتاب مقالات شروع کنم خوب است یا از شرح آثار امام خمینی (ره)؟ لطفا یکی را برای من انتخاب کنید و نفرمایید هر دو خوب است چون فرصت هردو با هم را ندارم ببخشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است بعد از دنبالکردنِ صوت شرح کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و صوت شرح «برهان صدیقین»، به شرح صوتی کتاب «مقالات» که روی سایت هست بپردازید. ان شاءالله گشایشی میشود تا پس از آن به سوی آثار حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» رهنمون شوید. موفق باشید
سلام علیکم استاد: به نظر شما سلوکی که بعضا بر صمت و پرهیز از اهل دنیا و غفلت تاکید میکند توانمندی این رو دارد بتواند در بحث جامعه پردازی در گام دوم انقلاب نیازهای انسان امروز ما رو بر آورده کنه؟ به نظر شما زبان اهل معرفت ما در تبیین معارف الهی آیا نیاز به یک بازنگری و ساده سازی ندارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم، سیرۀ اهل البیت است و در این راستا میتوان به توصیههای آن عزیزان در مورد صمت و پرهیز از دنیا هم در جای خود فکر کرد، ولی نه به معنای فرار از وظایف اجتماعی. و از این جهت هر آن کس که بنای سلوک دارد باید متوجۀ جایگاه آن دستورات باشد و از این جهت آری! باید متذکر جریانهایی شد که انسانها را در عبادات فردی متوقف میکنند. در این راستا در کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی (رضواناللهتعالیعلیه)» عرایضی شده است. موفق باشید
بسمه تعالی، سلام علیکم: دیگر خودم را نمیشناسم! استاد دلم نمیدانم کجاست؟، نمی دانم کی ام، نمی دانم کجایم. بعد از ازدواجم دیگر خودم را نمیشناسم. با موجودی غریبه روبرو گشتم که هرگاه عکس هایش را میبینم در فکر فرو میروم و میگویم این منم؟ نمیدانم آن امید کجاست و این امید کیست؟ دلم در سوز و گذار و عذاب غرق است کاری ز دستم نمی آید. از ضعف، از کم بودن، از نبودن متنفرم. اما دیگر نیستم، کمم، ضعیفم. از برای اینکه عقلی هم درکار نیست، آرزوی توقف میکنم. آخر منِ به پناه و سر و پایی که بعد از سال ها زندگی در ظلمات، نور یافتم که بکجاست، حالا هم که پایی و اراده ای و چشمی برای رفتن ندارم. بدنبال هرچه بهتر و بیشتر شدن موقعیت های رسیدن به خود، سبک زندگی را اصلاح میکنیم و مطالعه و ازدواج و ... را پیش میگیریم اما پاینبد شد!!. منِ بی آه و چاره به کجا درد بَرَم؟ به که گویم؟ کی مرا میفهمد که بخواهم برایش سفره دل باز گردانم؟ استاد به خدا بگویید باز خر ما را زین نفس پلید. به امام زمان بگویید یک کرشمه. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: این قصۀ انسان امروزین تاریخ است که بالاخره از حضور دینداریِ دیروزین باید نسبت به حضور امروزینِ دینداری که نظر به انسان کامل است؛ هجرت کند و در نسبت با پیامبر و اهل البیت «علیهمالسلام» به عنوان آیینۀ انسان های کامل که قصۀ نهایت انسانیتِ ما میباشد، خود را جستجو کند و با توجه به همین امر عرایض اخیر تحت عنوان «پیامبر خدا و ائمه علیهم السلام و بازگشت به ایمان گمشده (۱ و ۲)» https://cdn.lobolmizan.ir/uploads/enghelab/bashar_jadid_azadi_va_din/speech/bvf_peyambar_va_aemeh_va_bazghasht_be_iman-1.MP3 و
https://cdn.lobolmizan.ir/uploads/enghelab/bashar_jadid_azadi_va_din/speech/qOU_peyambar_va_aemeh_va_bazghasht_be_iman-2.MP3 شده است خوب است به آن مباحث رجوع شود. آری! https://eitaa.com/ayaat_110/23538. موفق باشید
سلام استاد: استاد نظرتون در مورد عزیز نسفی چیه؟ بنظرتون در مورد ایشون و آثار ایشان کم لطفی نشده؟ ای عزیز! آدمی تا از یک چیز نميرد به یک چیز دیگر زنده نتواند شد، پس اگر فراغت می خواهی از شغل بمير و اگر خدای می خواهی از خود بمير.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از نظرات ایشان بخصوص از کتاب «انسان کامل» ایشان استفاده کردم. چه خوب است که ما در انس با آثار ایشان بخصوص آن کتاب، زمان زیادی را بگذرانیم. در آن صورت از عمر خود استفاده برده ایم. موفق باشید
سلام علیکم: با عرض ادب و احترام محضر استاد طاهرزاده. در فرمایشات اخیر حضرتعالی ۳ کلید واژه زیاد بیان میشود ۱. وجدان تاریخی ۲. فطرت تاریخی ۳. درک حضور تاریخی در مورد وجدان تاریخی و فطرت تاریخی همان طور که از عبارت مشخص است یعنی افراد مستعد به اجمال آن را در خود دارند و در مواردی مثل حضور در راهپیمایی ها یا بیان مادر شهدا به تفصیل در می آید و حتی در مورد کسانی که حتی در ظاهر شریعت رعایت حجاب نمیکنند ولی در صحنه هایی آن وجدان تاریخی و فطرت تاریخی شان به ظهور می آید و آن عرض ارادت های عجیب به رهبری بیان میشود اما در مورد درک حضور تاریخی حضرتعالی بارها تاکید کرده اید که آسان نیست و مشکل است حال سوال اینجاست که چطور درک حضور تاریخی مشکل است با توجه به این که امری وجدانی و فطری است و امری که وجدانی و فطری است از بدیهیات درک انسان است. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید حضور تاریخی امری است غیر حصولی و درکی است حضوری. و از این جهت قابل تعریف نیست بلکه هرکس در نسبت خودش با رخدادهایی که در تاریخ به ظهور میآید، متوجۀ آن حضور میشود و به اندیشهای که در پیش است میاندیشد. و در همین رابطه فرمودهاند: «تفکر، تاریخی است». موفق باشید https://lobolmizan.ir/book/1622?mark=%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7%DB%8C%20%D8%AF%D8%B1%DA%A9
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی: درست است که چادرحجاب برتر است، اما من به عنوان یک زن که در یک شهر غیر مذهبی زندگی میکنم یک دغدغه دیگر هم دارم، اینکه میدانم اگر پوشش چادر را انتخاب کنم از دید بقیه جامعه یک زن با سطح کلاس و فرهنگ پایین و یا یک فرد متعصب به نظر میام و بقیه رفتارهای مذهبی دیگرم هم برای اونها پذیرفته نیست ولی اگر حجاب بسیار کامل و مناسب غیر از چادر را انتخاب کنم بهتر میتونم در جامعه تعامل داشته باشم و اگر از اصول اسلام و انقلاب در موقعیتهایی که پیش میاد دفاع کنم برای دیگران پذیرفتنیتره. آیا مواردی که گفتم باید در انتخاب پوشش من تاثیر داشته باشه یا نه و چرا؟ لطفا کلا من را برای انتخاب راه درست در این مورد و موارد دیگر دعا بفرمایید. با تشکر از پاسخ گویی شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! برای روح و شخصیت زن آنچه مهم است محجوب و محجبه بودنِ اوست به همان معنایی که مشخص شود آن خانم در نزد خود مکتب دارد. حال اگر در موقعیتی هست که میفرمایید به نظر میآید همان نوع حجاب، عملاً توانسته است ذیل فرمان الهی رسالت شرعی و سیاسی خود را در نسبت با جامعه و تاریخ خود به خوبی به ظهور آورد. گاهی در نزد خود با نظر به بانوان محجبه در این زمان میگویم: «خوشا به حال آنان که چگونه اینچنین زیبا در نزد خود حاضرند و اینچنین رسالت تاریخی خود را به میان آوردهاند». آری! خوشا به حالِ زنان با حجاب و بهشتی که در خود احساس میکنند. موفق باشید
سلام و نور استاد عزیز: خیلی تشکر از مطالب خوبتون. بنده از اتباع افغانستان هستم که خدمتتان مزاحم میشم. بنده و چند نفر دیگر به شدت دنبال معارف بودیم که الحمدلله با کانالهای شما آشنا شدیم. در ایران متاسفانه اکثرا با چشم یک زباله با ما برخورد میشود! حتی برخی از مذهبی ها هم در قم همینطور با ما برخورد میکنند. نمیدانیم چه کنیم! الان که معارف شما را پیدا کردیم حس میکنیم جان ما دنبال چنین معارفی بود از جنس وحدت روح و جسم همه انسانها. ولی چه کنیم که در کشور ما اصلا اجازه نشر معارف عمیق وجود ندارد! ما هم با هزار بدبختی چون در ایران بودیم توانستیم با شما آشنا شویم. ولی نمیدانیم از کجا باید شروع کنیم؟ و اینکه چه کنیم با مردم عزیز ایران که چنین رفتارهای نژاد پرستانه ای با ما دارند! من در مطالب شما احساس کردم که شما فقط به روح ما نگاه میکنید نه جسم ما که از کجاست، به خاطرهمین به شما استاد عزیز پیام فرستادیم. شما کمی از این مساله برایم بفرمایید تا روشن شود برایم که باید چه کنم در این زمانه عجیب که ترامپ را از خود میداند ولی مسلمان شیعه افغانی را دشمن خود! مگر فاطمیون چه بدی به مردم کرده اند که هم باید از جانب افغانهای افراطی فحش بخورند و هم از جانب برخی ایرانی های تفریطی. چه باید کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود جنابعالی میدانید که از نظر اسلام همچنان که قرآن میفرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ» و این یعنی آنچه مهم است انسانیت انسانها میباشد و همینکه با متانت و حوصله و صبر جلو و جلوتر روید، در آیندهای حاضر خواهید شد که انسانها با انسانیت انسانها روبهرو میشوند. مگر پیر هرات ما حضرت خواجه عبدالله انصاری را ما میتوانیم به جهت آنکه اهل هرات بودهاند، از خود ندانیم؟ موفق باشید
سلام خدمت استاد طاهرزاده: عذرخواهم. وقتی انسان به کمک ادعیه و مناجات هایی که از زبان مبارک و مطهّر معصومین «علیهم السلام» صادر شده است با خدای متعال مناجات می کند، در آن لحظه خداوند به ذاتی که برای خود شکل داده ایم نگاه می کند یا به آن کلمات نورانیِ ادعیهی امامان معصوم که در محضرش عرضه می کنیم؟ یا اساساً نگاه دیگری مطرح است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در دعا و مناجات، ابتدا خداوند است که به نور رحمت واسعهاش نظر به عبد میکند و پس از آن این عبد است که اگر خود را مشغول دنیا نکرده باشد متوجه نور حضرت ربّ العالمین میشود. به همین جهت ما حضرت حق را با نور ربوبیتش مدّ نظر میآوریم و او نیز با ربوبیت خود نظر به بندگان دارد. موفق باشید
در جستجوی خداوندی که در قلبم حس میکردم، رو به شریعت آوردم و خیلی چیزها رو هم قربانی کردم. اما بعد از سه سال دیدم نه خودم تغییر کردم، نه حال روحم، نه حال جسمم، نه اوضاع درون و بیرونم، نه ایمانم. فقط خداوندم تغییر کرده بود. خداوندی پر از غضب و خشم و داستان و سیاست و صبر برای انتقام. خداوندی که جز قربانی چیزی ازت نمیخواد و چیزی براش مهم نیست. دیگه هیچی از ارتباطم با خدا نمونده بود. نمیدونستم چرا دنیاش اینجوری کار میکنه، ازش با تک تک سلول هام میترسیدم و هیچ عشقی بینمون نمونده بود. از این عبادات ذره ای آرامش نمیگرفتم. تا اینکه یه دفعه گفتم: شاید خداوندی که دارم میپرستمش خداوند واقعی نیست. شاید خداوندی که برامون تعریف میکنن خداوند واقعی نیست. شاید آدرس خدا رو اشتباهی بهم دادن!! استاد به خداوندی خدا قسم جز اینکه بیش از ۵ ساله دارم بین کفر و ایمان بندبازی میکنم، الان مدتیه که دیگه نصف شب ها هم خواب ندارم. توی طول روز که مدام ذهنم درگیر قیاس و سنجشه و شب تا صبح هم بارها از خواب میپرم درحالیکه میبینم باز ذهنم در حال فکر کردن به شریعت و سیاست و به زور جا دادن خداوند وسط این مفاهیم دنیاییه. الان اگه به همه چی پشت پا بزنم مسئولیتم خیلی سنگین میشه با اینهمه مطالعه و منابعی که به دستم رسید و استادایی که سرراهم قرار گرفتن. نمیتونم به خدا بگم ندیدم نشنیدم کسی یادم نداد. یه روزی میتونستم بگم اما الان دیگه نه. منتها اینم میتونم بگم که با اینکه کسی یادم نداد خودم رفتم دنبالش، و بی تفاوت نبودم، اما به نتیجه نرسیدم. مدتیه روسری که میذارم احساس خفگی بهم دست میده و میلیاردها سوال بهم هجوم میاره که اصلا چرا؟! هویت فاخر کجا بود استاد. شما فکر کردید یک عمر با چادر درس خوندن و کار کردن راحته؟! هویت متعالی چه کوفتیه؟! از زنانگیم هیچی باقی نمونده. اگه قرار بود مو نداشته باشیم خب خدا نمی آفرید. آخه خدای بی نیاز مطلق برای چی باید همچین چیزی از ما بخواد. میخوام برگردم به زندگی عادی و مثل آدم های عادی در جهت خدمت رسوندن در دنیا تلاش کنم نه اینکه همهش توی آسمون توهمی سیر کنم. اما نه راه پس دارم نه راه پیش. شما میگید گرفتار مقایسه های جزئی شدی اما بنظر من در حقیقت، جزء، سیاسته. من نمیتونم طلبه باشم و خداوند رو برای کسی تعریف کنم، این برای من معنای حقیقی تکبره. تکبر! تازه بشینم خداوند رو با سیاست های کثیف دنیایی تعریف کنم و بگم برنامهی خدای بی نهایت برای پیشبرد دنیا چیه! و مردم رو از عذاب استیصال و قیامت و ظهور و چه و چه و چه بترسونم. بخدا این چیزها نه حال آدم رو خوب میکنه نه معنویت رو بالا میبره نه آدم رو به خدا نزدیک میکنه. نمیتونم اگر هم واقعیته من گروه خونیم با این چیزها سازگاری نداره. آخه برای چی یکی باید از آسمون بیاد ما رو نجات بده؟! از کجا معلوم توی ایران بیاد که ما بخوایم با بمب اتم ازش محافظت کنیم؟! این داستان ها برای چی هست اصلا. از ساعت ۴ از خواب پریدم و اصلا نمیتونم چشم روی هم بذارم. میخوام راهی که اومدم رو برگردم اما از خداوندم میترسم. آخه خدا که نمیشه حرف بزنه! نمیشه تبدیل به کلمه بشه! ساعت ۳ صبح میخوام با خدا حرف بزنم برای چی باید برم غسل کنم و بعد اون روسری لعنتی رو روزی ۵ بار دور سرم بپیچم و یه چادر گنده هم بندازم روی خودم. اینقدر اینا روم سنگینی میکنه که اصلا نمیفهمم دارم به خدا چی میگم. چیزی از ارتباط با خدا نمونده، فقط حواسم هست تکونی نخورم یه جاییم معلوم نشه نماز باطل شه. من حاضرم روزی ۲۰ بار بشینم با خدا حرف بزنم بدون این قوانین و قصه ها. خدای من این شکلی نیست. استاد اینقدر دلم میخواد بشینم جلوی شما و به اندازه قد ام اشک بریزم تا تموم شم، که باور کنید نه دچار شهوتم نه دچار عناد، و جز خدا هیچی نمیخوام، اما این خداوند من نیست. بهم بگید مسئولیتم چیه و آیا خدایی که به توحیدش اقرار دارم و این چنین دوستش دارم من رو توی آتیش میسوزونه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همچنان که عرض شد خدایِ پیامبران، خدای «ناز» و «راز» است به لطافتِ «نور» و به ناپیداییِ همان «نور»، و زیباییِ زندگی با اُنس با چنین خدایی برای انسان پیش میآید. خدایی که زیبایی و صفای او را در سیرۀ حرکات مولایمان علی «علیهالسلام» میتوان دید. https://www.aparat.com/v/qB9LV.
خدایی که شمس تبریزی برای جناب مولوی آورد و به گفتۀ او:
مرده بدم زنده شدم، گريه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم
گفت كه ديوانه، نهاي، لايق اين خانـه نهاي رفتم و ديوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفتكهسرمست نهاي، روكه ازاين دست نهاي رفتم وسرمست شدم وزطرب آكنده شدم
گفت كه توزيرككي، مست خيالي و شكي گولشدم، هول شدم وزهمه بركندهشدم
گفت كه تو شمع شدي، قبلة اينجمعشدي جمع نِيَم، شمع نِيَم، دود پراكنده شدم
تابش جان يافت دلم، واشد و بشكافت دلم اطلس نو يافت دلم، دشمن اين ژنده شدم
زهره بدم، ماه شدم، چرخ دو صد تاه شدم يوسف بودم، زكنون يوسفزاينده شدم
از توام ايشهرهقمر، در من و در خود بنگر كز اثــر خنــدة تو، گلشـن خندنده شدم
این خدا، ناز دارد و جناب حافظ به خوبی ناز او را میکِشد ولی نه به روش زاهد که ما را به بهشتِ فردا حوالت می دهد. در حالیکه: «من که امروزم بهشتِ نقد حاصل میشود / وعدۀ فردای زاهد را چرا باور کنم». و اینجا است که دستورات شرع معنای دیگری میدهد، به عنوان راهی به سوی حضرت محبوب، بدون سختگیری به خود. ببینید بحث توحیدی که دیشب عرض شد میتواند راهی بگشاید؟
https://eitaa.com/matalebevijeh/20636 موفق باشید
سلام استاد: تشکر از این که وقتتون رو به پاسخ سوالها اختصاص میدید. بعد از جلسه اخیر شما در مورد بانو امین، یه سوال بسیار جدی مطرح شده که چه طور بانو امین در تفکر شما پیدا میشه در حالی که هیچ جای دیگری این بانو امین دیده نمیشه و خیلی خوش حالیم که شما عظمت ایشون را متذکر میشید. میشه کمی بیشتر از این بنیان فکری بفرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: «ای بسا شاعر که بعد از مرگ زاد». در نگاه هرمنوتیکی که نظر به تاریخی است که از دیروز تا اکنون و فردا، ما را در برگرفته؛ اندیشیدن و اندیشه اقتضاء میکند که با نگاه هرمنوتیکی در دیروز اصیل خود حاضر باشیم تا در اکنون و فردای خود به صورت حضوری حاضر گردیم و راز نظر به بانو امین بر این اساس است. و در این رابطه در سالهای گذشته عرایضی شده
https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%20%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86&tab=sounds و http://cdn.lobolmizan.ir/uploads/old/media/J2B_Banoo_Amin_1_(Negahe_hermenotik_be_banoo_amin)_lobolmizan[H].mp3
اتفاقاً در آخرین جلسه که رفقا در رابطه با نظر به کتاب «نفحات الرحمانیه» داشتندhttps://eitaa.com/ziafat_andishe/1438 نکاتی مطرح شد که انسان احساس میکند حقیقتاً آن جلسه مصداق روشنی از نگاه هرمنوتیکی به آن اثر نفیس بود. پیشنهاد میشود آن جلسه با دقت و بیش از یکبار مدّ نظر قرار گیرد تا معلوم شود چگونه میتوان حتی از یک جملۀ آن بانوی بزرگ، روحی را احساس کرد که حکایتی دارد. خدا را شکر که رفقا به چنین امری ورود کردهاند. موفق باشید
📌متن پرسش👇 همزمان با ماهگرفتگی بزرگ ۱۶ شهریور ۱۴۰۴ (۷ سپتامبر ۲۰۲۵) راهنمای معنوی و مراقبتی در شب ماه خونین در شب یکی از پرقدرتترین و عمیقترین ماهگرفتگیهای سال، که قرص ماه در حضیض مداریاش قرار گرفته و سراسر در تاریکی و سرخی فرو میرود، تنها تماشای این پدیده کافی نیست؛ این لحظات، فرصتی طلایی برای اتصال با خالق هستی، پاکسازی انرژیها، و بازتنظیم روح و جسم است. در ادامه نکاتی مهم و توصیهشده برای این ساعات ویژه آورده شده است: دعا، ذکر و نیایش را فراموش نکنید در این ساعات نورانی که آسمان در حال دگرگونی است، گفتن اذکار از جمله: «اللهم صل علی محمد و آل محمد» «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» میتواند تاثیرات عمیقی در روح، قلب و حتی انرژی اطراف شما داشته باشد. شکرگزاری از خداوند متعال بابت نعمتهای بیشمار نیز درهای رزق و آرامش را بر شما میگشاید. این لحظات، بهترین زمان برای اتصال قلبی به منبع لایزال الهی است. پرهیز از خوردن، نوشیدن و خوابیدن در طول زمان ماهگرفتگی (حدود ۳ ساعت)، توصیه شده که از غذا خوردن، نوشیدن و حتی خوابیدن خودداری شود. این کار نهتنها از نظر متافیزیکی مفید است، بلکه به تمرکز انرژی بدن بر تطهیر و بازسازی کمک میکند. دود کردن اسپند، کندر و نمک سنتی این مواد با خاصیت پاککنندگی انرژیهای منفی، کمک میکنند تا فضای خانهتان از هرگونه ارتعاش منفی پاک شود. بهتر است این کار را پیش از شروع ماهگرفتگی انجام دهید. از میدانهای مغناطیسی و وسایل الکترونیکی دوری کنید در این مدت، پرهیز از استفاده از موبایل، وایفای، تلویزیون و سایر دستگاهها توصیه میشود. بدن در چنین حالاتی بسیار حساس است و میدانهای الکترومغناطیسی ممکن است توازن انرژی آن را بر هم بزنند. از خانه خارج نشوید؛ در محیطی آرام بمانید ماهگرفتگی انرژی زیادی آزاد میکند که ممکن است برای برخی افراد سنگین یا مخرب باشد. بهتر است در خانه بمانید، در محیطی امن و آرام، تا این تغییرات انرژی به نرمی از شما عبور کند. از نگاه مستقیم به ماهگرفتگی پرهیز کنید تماشای مستقیم ماهگرفتگی (بهویژه هنگام گرفت کامل) برای افراد حساس توصیه نمیشود. اگر علاقهمند به مشاهده آن هستید، پیشنهاد میشود فیلم یا پخش زنده آن را ببینید. زنان باردار و زائو به هیچ وجه ماه را نگاه نکنند ... (خلاصه) سلام استاد بزرگوار در رابطه با این متن که از سوی یکسری کانال ها در حال انتشار است از شما پرسش داشتیم راجع به صحت این مطالب
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این رابطه نظر خاصی ندارم. ولی همینکه در دستورات دینی موضوعِ وجوب نماز آیات در این رابطه ها در میان است؛ حکایت از آن دارد که باید نسبت به موضوع، حساس بود و با نماز و اذکار و آیات قرآنی که در همان نماز مطرح است، حضور خود را در چنین شرایطی به حضوری خاص تبدیل کرد و ساده و سرسری از چنین پیشامدهایی عبور نکرد. موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم: اعظم الله اجورنا و اجورکم. شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها را تسلیت عرض می کنم. چند وقتی است که می خواستم مسئله ای را در میان بگذارم. امروز که در مجلس دیدم آقای توسلی با چه بغضی در گلو و خون دلی داشتند اعتراضات به وضعیت فرهنگ را به وزیر ارشاد مطرح می کردند، دلم شکست و فرصت را مناسب دیدم که مطرح کنم که به نظر شما این پدیده به اصطلاح وفاق، چه ماهیتی در پشت پرده دارد؟ بحثم در اصل وفاق و هماهنگی قوا نیست که مقام معظم رهبری دام ظله بر آن همیشه تاکید داشته اند. یادم است چند سال پیش کتاب هنر اصحاب کربلا در فهم تاریخی حادثه ها را می خواندم، یادم به نکته ای افتاد که فرموده بودید در زمان صلح معاویه، شیعیان و مومنین چه خون دل ها خوردند و می خواستند کاری کنند ولی از طرف دیگر نمی توانستند کاری کنند و منتظر فرصتی بودند تا راهی گشوده شود. به نظر بنده حقیر شرایط امروز وفاق برخی آقایان هم تقریبا همان شرایط است که کم کم دارند آرمان های انقلابی و مذهبی را می جوند و کم رنگ می کنند و با پنبه سر می برند و هر گونه انتقادی را با مشت وفاق به دهان منتقد می کوبند چنانچه چند روز پیش دیدید مجری ۲۰:۳۰ وقتی مطالبه ای از نحوه انتصاب یک مدیر از معاونت هنری وزیر ارشاد داشت، او در جواب با تحکم گفت چرا می خواهید با طرح این پرسش همبستگی را به هم بزنید، شماها کی می خواهید درست شوید!! این یک نمونه است که دم خروس این جریان را دارد بیرون می زند، چنانچه آقای رشید پور هم که از طرفداران آن هاست و مرتب به انقلابی ها هتاکی می کند در پشت صحنه آن برنامه مبتذل ماهواره ای حاضر شد. یا مثلا دیدید چطور به آقای تیموری که به بی حجابی انتقاد کرد، هتاکی کردند. از آن طرف وضع فیلم ها و سریال هایشان است و دارند فرهنگ بی حیایی را ترویج می کنند و از این طرف جلوی ابلاغ لایحه عفاف و حجاب را می گیرند و همین الان هم دارند حتی به لایحه ای که دولت خودشان به مجلس در مورد فضای مجازی داده هم حمله می کنند و آن وقت می گویند برای حجاب باید کار فرهنگی کرد!! نباید قانون باشد. والله استاد از کشف حجاب ها دلمان خون است من خودم چند بار امر به معروف و نهی از منکر کرده ام اما برخی وقیحانه کار خود را ادامه می دهند و دارند این حرام سیاسی را عادی سازی می کنند که حتی یک زمانی رییس جمهور هم از شدت بی بند و باری صدایش درآمد و اگر هم کار فرهنگی هم باشد باز همین مذهبی ها و انقلابی ها انجام می دهند وگرنه جریان وفاق که دارد کار ضد فرهنگی انجام می دهد. متاسفانه برخی از به اصطلاح شخصیت های مذهبی و اصولگرا هم به اسم مبارزه با تندروی که من هم منتقد هستم، دارند به شدت جریان مذهبی و انقلابی را می کوبند و دافعه ایجاد می کنند و هر صدایی را به اسم وفاق خفه می کنند اما از آن طرف بر جریان دولت و وفاق و اشتباهات آنان به نوعی ماله می کشند و توجیه می کنند. در حالی که مقام معظم رهبری دام ظله فرمودند انتقاد کنید به جهت گیری ها اما تخریب نباشد و وحدت ملی به هم نخورد. به نظر شما مواجهه حکیمانه با این مسئله چیست؟ و چگونه باید جلوی آن گرفته شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همۀ سخن در این زمانه همان سخن حکیمانۀ رهبر معظم انقلاب است که حقیقتاً حاصل کلام ایشان همان است که در مواجهه با ضعفهای پیش آمده به جهت گیریها غلط انتقاد باید کرد اما تخریب نباشد و در این رابطه هم وحدت ملی به هم نخورد. حال اگر با روحیۀ متانت و دلسوزی و صبر از یک طرف متذکر انحرافها و ضعفها بشویم و از طرف دیگر متذکر اهداف بلند الهی نسبت به انقلاب و انسان باشیم، مطمئن باشید ما از این جریان که اکثراً از جنس انقلاب نیستند عبور میکنیم. زیرا خداوند چیز دیگری را برای ما مقدّر فرموده است و افرادی که مناسب تحقق آن تقدیرات است، پرورانده است و این مائیم و درک و شناخت آن افراد، بخصوص در انتخابات آینده. موفق باشید
سلام: دل آشوبم. پر از بغض و ترسم. بعضی میگن ما از این اوضاع جنگ میترسیم. اما من ترسشون رو درک نمیکنم وقتی عزیزی ازشون تو این ماجرا درگیر نیست و من هر ثانیه رو با ترس از آینده و لحظه ی بعدی که خبر ندارم، دلواپس عزیزم هستم و منتظر زمانی که ببینمش و هی ترس از خبر ناگواری از دیگر نبودنش. دلتنگی و ترس و مسئولیت سنگین بچه های کوچکم تو تنهایی، آرامش رو از قلبم گرفته. خواهش میکنم ذکر و راهی بهم بدین که این آرامش بهم برگردونه و بتونم به یارم هم بدم و قوت قلبش تو این سختی ها باشم، نه باعث سنگینی و سختیش. چطور آدم میتونه به رضایت برسه، رضایت چه تو سختی مثل شهادت چه اضطراب در شرایط سخت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی متوجه باشیم دنیا صاحب دارد، چرا با توکل به خداوند و زیر سایۀ او زندگی خود را در انس با مخلوقات و ایثار به آنها ادامه ندهیم؟! و شور زندگی را در دلِ چنین روشهایی پایدار و زنده نگه نداریم؟ باید مطمئن بود هر آنچه مصلحت ما و فرزندانمان است زیر سایۀ حضرت معبود، آن میشود که مصلحت است. «کارسازِ ما به فکر کار ما است / فکر ما در کار ما آزار ما است». موفق باشید
سلام و عرض ادب: در کتاب تحف العقول صفحه ۶۶۹حدیثی از امام صادق (ع) دیدم که میفرمود: از زنان بد دوری گزین و از زنان شایسته نیز برحذر باشید و چون شما را به کار نیکویی فرمان دادند مخالفت ورزید تا این که در فرمان به بدی در شما طمع نکنند. این حدیث چه معنایی دارد؟ به طور مثال مگر زهیر به توصیه همسرش به دیدار امام حسین نرفت و سعادتمند شد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید، آری! اتفاقاً جناب زهیر به توصیۀ همسر محترمشان تا آنجاها که گفتنی نیست، صعود کردند. و از این جهت به نظر میآید در مورد این احادیث باید موضوع پیروی از شهوات افراطی مدّ نظر باشد وگرنه در علاقهمندی به همسر تا آنجا در اسلام نظر هست که پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» فرمودند: «حُبِّبَ إلَيَّ مِن الدُّنيا النِّساءُ و الطِّيبُ ، و جُعِلَت قُرَّةُ عَيني في الصّلاةِ» . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : از دنيا، زنان و عطر نزد من محبوب هستند، و نور چشم من در نماز قرار داده شده است. موفق باشید
سلام و ادب استاد عزیز: چند وقتی است ذهنم درگیر مباحثی که شما میفرمائید درباره درک حضور بیکرانه خودمان و پیدا کردن نسبتمان با حق تعالی، خودم معنای زندگی را این شکلی متوجه شدم، اما ذهنم درگیر نزدیکانی است که همچین درکی از وجودشان ندارند و با مطالب غربی ذهن خودشان را پر کرده اند. نمیدانم گاهی چه نسبتی با اینطور افراد گرفت و این افراد در چه نسبتی با حق قرار میگیرند. جدای از محبت داشتن به ایشان اما تفکراتشان در چه سازو کاری قرار میگیرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم سبکی است که باید با رفتار و گفتار خود متذکر آن سبک و آن راه شد تا وقتی متوجه شدند بر آنچه هستند ثمری حاصل نمیشود، نسبت به راهی که باید در آن حاضر شوند؛ بیگانه نباشند. اینجا است که باید با احترام به آنها عملاً نشان داد راه دیگری هست. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت شما استاد بزرگوار: دو سؤال از شما دارم یکی اینکه اگر حضرتعالی این امکان بهتون داده میشد که دوباره از کودکی زندگی رو شروع کنید آیا همین مسیری که در کودکی و نوجوانی و جوانی رو طی کردید انتخاب میکردید یا خیر؟ در چه چیزهایی تغییرات میدادید تا سریعتر به بینش زندگی توحیدی و پیامبر گونه این سنی که درش هستید برسید؟ سؤال دومم اینه که علامه حسن زاده آملی یا علامه طباطبایی (ره) چطور درس خواندند که بهشون میگفتند علامه. در حوزه یا مدرسه ای ویژه یا با اساتید ویژه درس خوندند؟ این عنوان علامه که این دو بزرگوار دارند رو بخاطر مسیر معرفتی و ترک گناه و طی پله های سیر و سلوک و سنخیت وجودی با حضرت حجت ارواحنا فداه کسب کردند یا علت دیگه ای داره؟ یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این خداوند است که در مقابل انسان راهی را قرار میدهد تا هرکس مطابق روحیه و موقعیتش در آن راه قرار گیرد. مهم آن است که متوجه شویم آنچه در مقابل ما قرار گرفته، عنایت الهی است و به جای بلندپروازی، راضی به همان موقعیت باشیم به اعتبار آنکه «هر عنایت که داری ای درویش / هدیۀ حق بُوَد نه کردۀ خویش». ۲. آن عزیزان با روحیۀ سپاس از پروردگارشان و احساس حضور ذیل رحمت واسعۀ الهی، آنچه را که برایشان پیش میآمده به بهترین شکل پذیرفتهاند و جلو رفتهاند و هرگز معطل این عنوانها مانند علامهبودن نبودند. موفق باشید
عرض سلام و ادب خدمت حضرتعالی: چرا مرحوم دشتی در خطبه ی غرّا ۸۳ در فراز ۴ عنوان زده اند «وصف قیامت»، در حالی که امام اصلاً از لفظ قیامت استفاده نکرده و شما هم فرمودید، عقیده و عمل و اخلاق معاد جسمانی را میسازد. پس مفهوم این عبارات چه ربطی به قیامت کبرا دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: فضا، فضای توصیف احوالات انسان است از قیامت. و از این نظر عنوان درستی به کار رفته است. موفق باشید
