بسم الله الرحمن الرحیم. اسلام با عشقی جانسوز به انسانها آغاز شده و حضرت نبی اکرم یگانه ای در خلقت پروردگارند که تنها ایشان در کل هستی، از خاطر عظمت ذاتیه بینظرشان توانست همه انسانهای خلقت را در خود پیدا و جمع کنند و بسوی خداوند سیر ایجاد فرمایند. بخدای یگانه پیامبر نهایی عالم هستی قسم، که ایشان از همه مخلوقات شدیدتر حاضرند و کامل ترینند و ایشان از شدت علاقه به ما مردم در عشقی جانسوز و قوی انتظار تک تک ما را میشکند تا هر کدام از ما در نهایت استقرار وجودیه خود حاضر شویم. گریه ها و اشتیاق شاد و کامل ایشان به سوی ما همه هستی را به شوری انداخته که والله قسم انسان تا ابد چنین ایمان خاصه عاشقانه ای را نخواهد یافت هرچند تمام هستی را زیروکند. ای نبی خدا به امر خدا ما تشنگان از دست رفته را نجات ده. ای خدای عالم اگر ما را از ایشان جدا کنی به همه هستیه مقدست قسم هرگز با خود کنار نمی آییم و اگر رحم فرمایی بر ما خدایی کرده ای. پروردگارا بفرمایید آیا برآورده کردن این خواسته از شما در شأن خداییت نیست؟! یا رب ما را آفریدی سپس پرورش دادی، ما را به نتیجه نهایی یعنی عشق ایمانی وجودی نبی برگزیده ات که نتیجه نهایی ما از خودمان است برسان. خدایا انشاءالله نبینم لحظه ای را که مرا از او واگرفته باشی زیرا وجودم دیگر تاب چنین چیزی را ندارد من خود را به او سپردم مباد جفا از چنین عشق نبیانه اش.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. ما با نظر به آخرین پیامبر که عالیترین حضور را به ما عطا میفرماید؛ آنچنان وسعت مییابیم که چنانچه کوتاهی کنیم، آن کوتاهی در ابدیت ما آنچنان دردناک و جانکاه است که قرآن در بارۀ آن میفرماید: «وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً» (فرقان/ (۲۷) ملاحظه کنید که حتی انسان در آن شرایط آنچنان در فشار و پشیمانی است که دو دست خود را در دهان خود میبرد و فشار میدهد و میگوید ای کاش در کنار آن پیامبر، راهی را که او در مقابل ما گشوده بود را انتخاب میکردم. و این همۀ حرف است در نسبتی که ما باید با پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» داشته باشیم و او را راهی بدانیم برای آنکه در جان خود گشوده و گشودهتر گردیم. موفق باشید
سلام و ادب استاد وقتتون بخیر. بنده از امسال قرار است در دانشگاه فرهنگیان رشته الهیات تحصیل بکنم. برای خودم در زندگی هدفی مهم تر از همین مساله تربیت نیست و در این راستا شهید مطهری را الگوی خود قرار داده ام. به نظرتان برای نزدیک شدن به آنچه مطهری بود با توجه به آنجه جامعه فعلی نیاز دارد (مطهری زمان) چه باید کرد؟ آیا این که من حوزوی نیستم خللی در این هدف وارد میکند؟ آیا باید از مقدمات (ادبیات و منطق و ...) شروع کنم؟ شهید مطهری ۱۲ سال ظاهرا درس فقه میرفتن. تا کنون مطالعاتم پراکنده بوده است و سوال دوم: آیا مقدماتی غیر درسی (مثل محیط و دوستان و ...) برای این هدف لازم است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور در چنان میدانی جای تبریک دارد بخصوص که متوجه هستید معنی زندگی جز این نیست که انسانها در نسبت با همدیگر متذکر ابعاد متعالی انسانیتِ انسانیتشان باشند و این تنها ذیل قرآن و سیره و شخصیت ائمۀ معصومین «علیهمالسلام» ممکن است. آری! برای مطهریشدن باید نسبت به فرهنگ حوزوی بخصوص ادبیات عرب و فلسفۀ اسلامی حساس بود و در کنار تحصیلات دانشگاهی، تحصیلات حوزوی را مدّ نظر داشت بخصوص که صوت دروس حوزوی در دسترس هست. در مورد سؤال دوم؛ همینطور است که متوجه شدهاید که بالاخره حساسیت نسبت به محیط و دوستان مهم است و تا آنجا که ممکن است باید در محیطهای علمی و اخلاقی و با دوستان اهل اندیشه و تفکر مرتبط بود ولی در هر حال نمیتوان از محیطهای آنچنانی و یا دوستان آنچنانی طوری بیگانه بود که ندانیم بر جوامع و افرد چه میگذرد. موفق باشید
سلام خدمت شما: بنده پسری ۱۹ ساله هستم که به تازگی کنکور دادم و آماده و انشاءلله قراره برم دانشگاه. مسئلهای هست که بنده به مرور زمان درگیرش شدم و گاهی از اوقات احساس پوچی کامل میکنم. قبلا توی یک فضای معنوی بودم و بحث حفظ قرآن رو دنبال میکردم و گاه گاهی بحثای عرفانی شما رو هم دنبال میکردم و ارتباط خوبی با خدا و اهل بیت داشتم. چند وقت پیش که کلا وارد فضای درس خوندن و کنکور و یه مقدار از طرفی وارد فضای کسب درآمد شدم کم کم از اون فضا دور شدم تا الان به یه نقطه ای رسیدم که کلا ذهنم درگیر مادیات و آیندس و همیشه درحال تلاشم که چجوری بیشتر درآمد داشته باشم و اون حضوری که قبلا داشتم رو ندارم و حتی کلا شاید در ماه قرآن نخونم و کلا وارد این فضا شدم. همچنین مثل اکثر نسل امروزی دنبال همدم و همراه جنس مخالف هستم و خیلی در این زمینه احساس نیاز میکنم و میخوام که یه همدم داشته باشم ولی با توجه به سن و سال و شرایط به هیچ عنوان نمیتونم به ازدواج حتی فکر هم بکنم. در کل با توجه به همه این حالاتی که عرض کردم خدمتتون الان احساس پوچی بهم دست داده و حال بدی دارم و همش سعی میکنم که خودم رو مشغول و سرگرم کنم به خصوص با فضای مجازی. از یه طرف نمیتونم به دارآمد و مادیات فکر نکنم از یه طف دیگه هم نمیتونم اون حضور و معنویت رو نداشته باشم این حال کلا خرابم کرده و یه سردرگمی عجیبی بهم داده و احساس پوچی میکنم. لطفا اگه میشه بفرمایید که چه توصیه ای برای بنده دارید تا بتونم یکم از این سردرگمی و پوچی در بیام. با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به گفتۀ استاد آیت الله حسنزاده اگر انسان خود را مشغول امور معرفتی و الهی نکند، ذهن او، او را مشغول امور وَهمی و خیالی میکند. موفق باشید
سلام علیکم: بنده طلبه ای هستم که بسیار تمایل دارم تا جهادی و ۲۴ ساعته به کار طلبگی و مفید بپردازم و خدمت کنم منتها با مشکلاتی مواجه هستم که از پیمودن این مسیر مرا باز میدارد. مثلا پیامی که رهبری معظم برای چهلم سرداران و دیگر شهدای جنگ ۱۲ روزه صادر کردند وظیفه ای را نیز برای روحانیت مشخص کردند اما بنده هنگامی که قصد میکنم تا این وظیفه را اجرایی کنم به حالت سرگردانی میرسم و اصلا نمیدانم چگونه من به عنوان یک طلبه پایه ۵ که مشتاق کار و فعالیت هستم آن را اجرا کنم. دقیقا همین سرگردانی نسبت به حکم جهاد تبیین هم بود و دقیقا نمیدانستیم که باید چه کار کنیم و چه بسترهایی را آماده کنیم. لذا میخواستم از شما خواهش کنم تا مقداری سر نخ بدهید تا مسیر روشن شود و بدانیم باید دقیقا چه کار کنیم. به نظر ناقص بنده یکی از اصلی ترین موانعی که جلوی جهاد تبیین را هم برای مردم و هم برای طلاب گرفت همین عامل بود که نمیدانستند چه کاری از آنها ساخته است و الا مردم ما اگر بدانند که باید چه کار کنند اقدام میکنند و نمونه آن گذشتن از طلاهای خود بود برای لبنان آن هم در این اوضاع اقتصادی. مشکل دیگر اینکه تا وارد کار میشوم انگار پس از مدتی رمق از من گرفته میشود و توقف حاصل میشود که نمیدانم چه کار باید کرد. اما به وضوح در خود احساس میکنم که من هم اگر جای یکی از سرداران یا افراد نظامی بودم که شبانه روز کار میکنند ـ مخصوصا در زمان جنگ ـ مثل آنها یا بیشتر از آنها اهل کار بودم اما الان به علت سرگردانی آبی برای شنا کردن نمیابم. البته چه بسا این حرف ها توجیه باشد برای کار نکردن و الا خود همین حل کردن این مسائلی که خدمتتان عرض کردم مقدمه واجب است و میتوانستم به همین ها لااقل بپردازم. ملتمس دعای شما هستم
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان از یک طرف در معارف قرآنی و روایی مانند رهبر معظم انقلاب عمیق شود و از طرف دیگر متوجۀ زمانه و تاریخ خود باشد؛ اولاً: نسبت به آنچه در مقابلش قرار میگیرد بهترین موضع را دارد. ثانیاً: شور و شوق ادامۀ راه در او همواره زنده میماند. عرایضی تحت عنوان «جایگاه تبلیغ در جهان جدید و بشر جدید» در چند جلسه شده است که خوب است به آن رجوع شود (صوت آن روی سایت هست). موفق باشید
با عرض سلام: کلیپی دیدم از حجت الاسلام رمضانی که میگویند شرط قبول شهادت نیت است و یه شهیدی رو میارن تو صحرای محشر خدا ازش میپرسه که تو چیکار کردی برای من؟ میگه من جون دادم خداوند میفرماید تو شهید نشدی چون برای خودنمایی آمده بودی. نظر شما در مورد اینگونه شهادت ها چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم این طور است. به هر حال هرکس میهمان انگیزه ها و نیت اش می باشد. می ماند که بعضاً در شخصیت و نیّتِ کلی خود طالب چنین مقامی بوده اند هرچند که ممکن است در شرایطی نباشند که آن نیّت را به طور مشخص مدّ نظر داشته باشند. کودکانِ شهید شده عموماً شهادتشان در این راستا معنا میشود و ارزش خود را دارد. موفق باشید
سلام علیکم: در غزل شماره ۲۴ یک حوری بهشتی پیش جناب حافظ میاد. می خواستم بدونم که این حوری بهشتی همان آله معتقد (به فتحه حروف «ت» و «ق») جناب حافظ است که تجلی مثالی کرده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: میتوان در این مورد فکر کرد. این نکتۀ خوبی است که در این رابطه مدّ نظر باشد. موفق باشید
سلام: اینکه گفته میشه خدا با ماست. سوال دارم و اینکه مگه خدا با مردم غزه لبنان و سوریه نبود؟ من نمیتونم این تناقض رو تحلیل کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خداوند با همۀ مظلومان عالم است و هرکدام را به نحوی که زندگی آنها معنا پیدا کند، همراهی میکند به همان معنای «انّ الله مع الصّابرین» که بعد از این آیه، موضوع شهادت شهداء را به میان میآورد به آن معنا که گویا حتی بعد از شهادت، بیشتر در کنار شهدا به نقشآفرینیِ شهدا مدد میکند. موفق باشید
آکنده از ایمان ولی دلکنده از جان باش / مانند سلمان نه ولی قدری مسلمان باش / گاهی اگر بادی وزید و گرد و خاکی کرد / از جا بکن هر کوه را از جنس طوفان باش / بر دست سرداران و جانبازان بزن بوسه / این کار یعنی در میان خلق، انسان باش / با دردهای بیدوایت عشقبازی کن / کمتر به فکر جستن یک راه درمان باش / در داخل این خانه رفتن کار هرکس نیست / بیرون بمان اما نگهبان باش، دربان باش / در جنگ کاغذ پارهها بر نیزهها، هشدار / همراه مالک با علی، با اصل قرآن باش / وقتی که میخندند مردم، لحظهی گریهاست / وقتی که میگریند این مردم تو خندان باش / پرواز کن بالا برو بالاتر از خورشید / چون حاج قاسم خار در چشمان شیطان باش / باید کف کفش شما را بوسهباران کرد / با دل خریدار تمام ناز جانان باش / وقتی حمیّت یادگار حاج قاسم هاست / در تنگنای اقتصادی مرد میدان باش / دلخستگیها را برای اربعین بگذار / با کاروان کربلای پنج مهمان باش / ۲ آبان ماه ۱۴۰۴
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی با کربلای ۵ میهمان خدا شدیم، به گفتۀ جنابعالی میتوانیم از جنس طوفان باشیم. خدا میداند قصۀ امروزین ما چنین قصهای است و از این جهت رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «ایران عزیز ما مظهر امید است؛ مظهر امید است.» این ایران، ایرانی است که قهرمانان ما در میدانهای رقابتهای جهانی مدّ نظر دارند. ایرانی که در چهل سالۀ اخیر «امّ القریِ» جهان اسلام شد. موفق باشید
باعرض سلام: استاد عزیز آیا می توانیم بگوییم که یکی از مهمترین مباحثی که امروز ما باید به آن بپردازیم این است که ما باید حاصل هر عمل خوب و بد خود را حس کنیم و اینکه هر کس که وقتی گناهی می کند حالش بد می شود و یا کار نیکی و دینی می کند حس خوبی دارد تقریبا حضوری برزخی و قیامتی پیدا کرده است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکتۀ مهمی است ولی در هر حال ملاک انسان سیرۀ امامان است لذا ممکن است عملی را مطابق وظیفۀ الهی با نظر به سیرۀ ائمه «علیهمالسلام» انجام دهیم ولی به زودی به حضوری که در إزای آن باید حاضر شویم، حاصل نشود. موفق باشید
سلام و عرض ادب: وقت به خیر. مدتی هست نه حال درس خواندن و نه حال معنوی برای دعا و مناجات و قرآن و عبادت خدا دارم... حدود چند ماه! قبلاً هم پیام داده بودم و کاملاً توضیح دادم. سوال شماره ۴۰۰۸۱ تا الان این حال ادامه داشته و احساس میکنم در یک خلأ گیر کردم و با وجود اینکه درک میکنم بی برنامگی و عدم حرکت به سوی هدف سخت تر از شروع برنامهها و سختیِ مسیر هست. اما بازهم از اینکه اراده ام برای استمرار ته بکشد نگرانم و برایم گران و سخت است و میترسم بیش از اینها شرمنده شهدا شوم. دقیقاً حس کسی که توبه میکند و توبه میشکند و شرمندگی و رنج روسیاهی برایش میماند. دیشب خواب دیدم کاروان راهیان نور دانشگاه مون در حال حرکت هستند و من دست دست کردم برای ثبت نام و دست آخر اتوبوس ها حرکت کردند و من جاموندم و میخواستم به مسئول زنگ بزنم بگم اگه زیاد دور نشدید صبر کنید من خودمو برسونم و چون تو جاده بودند گوشی مسئول آنتن نداشت و موفق به تماس نمیشدم. هیچ کاری از دستم برنمیومد، ناامید شدم و باور کردم این بار جاموندم و توی خواب خیلی خیلی ناراحت شدم و حس سنگینی داشتم. واقعاً حسرت جاموندن آدم رو میسوزونه. بعد که بیدار شدم حس کردم شاید این هشدارم بوده، نمیدونم! به هر حال دیگه حتی نمیدونم سوالم رو چطور بپرسم و نیازم رو چطور بیان کنم. اما انشاءالله شما بهتر از من حالم رو می یابید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید برای ادامۀ دینداری همواره به حضوری بعد از حضوری فکر کرد و به یک معنا به سبکی نظر داشت که تنها با آموختن حاصل نمیشود. عرایضی در جواب سؤال شمارۀ 40556 شده و حوالتهای حاشیۀ آن سؤال را هم خوب است که مدّ نظر قرار دهید و بنگرید آیا آن سبکِ دیگر چه سبکی باید باشد. موفق باشید
در زمانی اینچنین، دچار احوالاتی متناقض و داغون میشوم. باز از خود گلایه میکنم. باز خودی که هیچ است را نگاه میکنم؛ به دل خراباتی خود نگاه میکنم؛ به داغون بودن خود نگاه میکنم؛ هیچ نمیابم؛ و چه میتوانم بکنم؟ عجز و ناتوانی و درماندگی و درماندگی و درماندگی تمام وجودم را میگیرد؛ کارها هستند میآیند و میروند، هیئتها میآیند و میروند و من گویی داغونتر میشوم گویی سوخته تر در وجود خود میشوم؛ از خود میپرسم: آخر چهات شده که دل غریبیات پایان ندارد و نمیپذیرد پایانی را و بهانهگیر است و گمگشته و درگَشتِه است. نمیدانم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یعنی دل، آمادۀ معرفت عمیقتری است برای درک کربلایی که به نهاییترین انسان نظر دارد. عرایضی در روز تاسوعا تحت عنوان «کربلا و نظر به نهاییترین حضور» https://eitaa.com/matalebevijeh/19788 انجام شد. امید است که اشارهای باشد به آنچه امثال جنابعالی باید در ادامۀ دینداری مدّ نظر قرار دهید. موفق باشید
سلام علیکم: استاد خواهش میکنم راهنماییم کنین چیزی بفرمایین قلبم داره از جا کنده میشه. وقتی تهدید علیه جان امام خامنه ای رو میشنوم حاضر نیستم حتی ثانیه ای بعد از ایشون نفس بکشم. من افقرای این جامعه ام حتی همین الان که دارم این متن رو می نویسم شوهرم یک هفته ست بیکاره حتی خوراک برای بچه هام ندارم باور میکنید هیچ پولی ندارم اما اصلا مهم نیست من این کشور و نظام و این رهبری رو دوست دارم و مرید این آقا هستم. حاضرم خودم و بچه هام با گشنگی بمیریم اما کوچکترین لطمه ای به این آقا و این نظام وارد نشه. می ترسم بخاطر ناشکری عده ای و قدر ندونستن عده ای خدا تنبیه مون کنه! خواهش میکنم راهنماییم کنین حالم بده این موضوع رو نمی تونم تحمل کنم که حضرت آقا تهدید بشه. ملتمسانه به حال روحی من کمک کنین.
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی حضرت حق میفرماید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَعْلَمُونَ (منافقون/۸) همه چیز در راستای عزت و شوکت ایران و رهبر فرزانۀ او جلو و جلوتر میرود. در این مورد خوب است به جواب سؤال شمارۀ 40195 نظری بیندازید. موفق باشید
سوال نگارنده این است: اگر من فردید را نمی شناختم و برخی از توضیحات وی در باب اشعار حافظ را نمی دانستم از این شرح شما در مورد این بیت (و همینطور سایر ابیات این غزل) چنین نتیجه نمی گرفتم که شما براین باورید که حافظ از آدم علیه السلام و آن دل بی حفاظ و بی جدار و بی غیرتش ناراحت بوده که «مسکن مالوف» و بهشت را رها کرده و خودش و ما را گرفتار دنیا (کثرات عالم وجود) کرده و حتی یاد آن مسکن مالوف یعنی بهشت را هم نمی کند ولی ما باید امیدوار باشیم در آینده ای که در پیش است به آن بهشت بازگردیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید با دقتی که جناب علامه طباطبایی در رابطه با آیات مربوط به بهشت برزخی دارند میتوان متوجه نکاتی شد که جناب فردید نیز متوجه آن شده است. موفق باشید
سلام: خستم ازین تکرار روز تکرار شب. چرا یه اتفاق نمی افته. خنده غمگینم پلک های سنگینم خونه زندونم خونه ی متروکم گلای گلدونم بار رو دوشم شونه داغونم گلای ایوونم چشمای بارونم پاهای بی جونم، فندک تب دارم؛ دوست دارم برگردی. تو آن عهدی که با من بسته بودی مگر بهر شکستن بسته بودی؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً به این نکته اندیشیدهاید که زمانی که روز خود را آغاز میکنید، به این فکر کنید که چه موهبت با ارزشیست که زندهاید که نفس میکشید، تفکر میکنید، لذت میبرید، که به انسانها عشق میورزید. آری! شادی زندگی به کیفیت افکارمان بستگی دارد و نه به مال و مقامی که داشته باشیم و یا بخواهیم که داشته باشیم. موفق باشید
با سلام: در روایات آمده یکی از عوامل استجابت دعا پافشاری و تکرار و اصرار بر دعاست. آیا منظور از تکرار و پافشاری و اصرار بر دعا اینست که هر روز دقایق طولانی یا ساعت ها دعا کنیم تا حاجتمان برآورده شود یا منظور اینست که هر روز بعد از نمازهای یومیه دعا کنیم؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید به آن معنا است که از اجابت آن دعا مأیوس نباشیم وگرنه از طرف دیگر هم داریم الحاحِ در دعا با اصرار همراه نباشدکه در واقع گمان کنیم خداوند باید با اصرارِ ما آنچه ما میخواهیم را عمل کند. موفق باشید
سلام وخدا قوت: میخواستم نظر استاد را راجع به این مطلب دکتر داوری بدونم. https://www.khabaronline.ir/news/2113921
باسمه تعالی: سلام علیکم: این سخن نیز مانند همۀ سخنان حکیمانه و اندیشه برانگیز، نیاز به تفکر و بحث دارد. امری که امکان شرح آن در میدان سؤال و جواب فراهم نیست. امید است رفیقان با اندیشۀ خود، اندیشمندانه به سخنان اهل تفکر بیندیشند و همچنان سخن جناب هایدگر را مدّ نظر داشته باشند که میفرماید اندیشیدنیترین اندیشه آن است که ما متوجه باشیم نمیاندیشیم! موفق باشید
با سلام و عرض ادب: بنده چند سالی است که سعی کرده ام پرهیزکاری پیشه کنم و در مقابل نفس خود جهاد پایداری انجام دهم. در این مسیر لحظات نابی را در مقابل خدا و اهل بیت حس کردم. اما در زمان های که نزدیکی زیادی را نسبت به خدا حس میکردم در یک سری آزمایش ها به گناه متمایل شدم. با اینکه آن گناه را انجام ندادم اما حس دور شدن از خدا در خود احساس کردم و به قول استاد طاهرزاده حس کردم درونم کدر شده است. میخواستم از استاد بخواهم کمک کنند در این لحظات برای دوری از گناه چه کاری انجام دهم و برای رفع این کدری چه کاری انجام دهم؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک قاعده است که قرآن از قول شیطان به ما متذکر میشود که شیطان گفت: «قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» بدین معنا که هرکس در صراط مستقیم به سوی پروردگارش رهسپار باشد بدون وسوسۀ شیطان نیست و این جا است که انسان امیدوار میشود که گویا در مسیر به سوی خدا میباشد که این احوالات و وسوسهها به سراغش میآید و در نتیجه با جدیّت بیشتر و صبر و پایداری راه را ادامه میدهد. موفق باشید
عرض سلام خدمت استاد محترم: درست است که بگوییم در تاریخی که عقل تکنیک تقدیر بشر امروز شده، دستیابی به انرژی اتمی لازم است که البته می توان با این انرژی هم دوبرخورد متفاوت گشتل یا غیر آن را داشت، اما در تاریخی که تکنیک تقدیر بشر نبود نیازی به این انرژی نداشتیم و تعامل ابتدایی و بسیط با طبیعت چاره ساز بشر بوده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. تعامل با طبیعت و حضور در آغوش طبیعتی که برای آن نوع زندگی فراهم شده است که غیر از این نوع زندگیها است که ما مجبور شویم انرژیهای نهفته در طبیعت را از حلق آن بیرون بکشیم. این شبیهِ بیرونکشیدن آبهای عمیق زمین است که برای حفظ زمین بوده تا از نشستهای آن جلوگیری شود. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی و عزیز: خدا قوت و التماس دعا. اخیرا دکتر جبرائیلی در تلاش ایجاد حزب تمدن نوین اسلامی هستند و به نظر تشکیل این حزب را به جا و مناسب می باشد ولی نگران کند روی و تند روی ها و همچنین برچسب خوردن های آن هستیم که ما را از صراط مستقیم منحرف کند .سوال بنده این است به شکل تشکیلاتی با این حزب همکاری کنیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب استاد جبرائیلی فرد قابل اعتمادی هستند ولی باید خود عزیزان که بنا دارندبا حضور در آن حزب، خود را معنا کنند متوجه باشند که جهانی که انسانها در نسبت با انسانیت خود و دیگر انسانها بخصوص مردم مظلوم فلسطین و یا مردم خودمان که قدرت خریدشان به شدت پایین آمده است، در کنار همدیگر هستند. باید مواظب بود روحیۀ حزبگرایی که روحیۀ محور قراردادن خودیها و نفی غیر خودیها است و یک بار در حزب جمهوری اسلامی گرفتار آن شدیم؛ در میان نیاید. لازم است با حکمت لازم بقیۀ جریانها و اندیشهها را نیز «فهم» کنیم تا از آثار حزببازی رهایی یابیم. موفق باشید
سلام استاد: وقتتون بخیر. من مادری هستم که به تازگی پسر دو ساله خودم رو از دست دادم. میدونم این خواست خدا بوده و کاسه عمر پسر من همین دو سال بوده. میدونم وظیفه ام صبره ولی ازتون میخوام مصیبتی که برام پیش اومده رو از نگاه عرفانی و الهی بررسی کنید تا صبرش برام آسان تر بشه. دلم میخواد بفهمم نگاه خدا الان نسبت به من و زندگیم چیه در چه صورت خالقم ازم راضی میشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آن پسر قبل از تولد این نوع زندگی را پذیرفته و متوجه باشید که به هیچ وجه نباید مرگ و زندگی را که در قبضه حضرت پروردگار است به امر دیگری نسبت دهید. خداوند میفرماید: «مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ * لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُور» ۲۲ و ۲۳ سوره حدید. بنابراین همه آنچه در عالم و در جان انسانها پیش میآید از قبل تعیین شده است. و نیز به آیه ۶۰ سوره واقعه نظر کنید که میفرماید: «نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقينَ». میماند که شما با صبر و انس با او در کنار مزارش – اگر بتوانید روزهای دوشنبهها و یا شب جمعه و یا روز جمعه- در کنار مزارش حاضر باشید و با قرائت فاتحه و آیت الکرسی و ۳ مرتبه و یا ۷ مرتبه سورۀ «قدر» و یک مرتبه سوره یاسین را در حدّ توان بخوانید و به او کمک کنید؛ او نیز برای شما دعا میکند و برایتان مؤثر خواهد بود. موفق باشید
سلام استاد: شما از چه سنی کار فکری رو آغاز کردید؟ به نظر شما کسی که بخواهد به مباحث شما مسلط بشه چند سال زمان نیاز داره و چه توصیه های در این خصوص دارید؟ من پس از دیدن مستند جنابعالی علاقه مند به حضور دیگری در تاریخ پیش رو شده ام بخصوص که همچون شما که در شرکتی با در آمد بالا بر اساس توصیه شهید بهشتی وارد تاریخ دیگری شدید من هم به جبر زمانه در راه دیگری پا نهاده ام و اکنون به دنبال زندگی حقیقی و حد اکثری هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به لطف الهی از دبیرستان به کمک بعضی از معلمان به این فکرها افتادم. ولی مهم نیست. مهم آن است که در هر موقعیتی که هستیم «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت که چون باید رفت». موفق باشید
عرض سلام ادب خدمت استاد بزرگوار: من ۳۶ سال سن دارم ولی تا به حال نتونستم یک چله ی کامل بگیرم. حتی چله هایی که خیلی آسان است مثل صلوات حضرت زهرا (س). چه چیزهایی باعث میشود که از رسیدن به این فیض محروم شوم. باید چه کار کنم که لیاقت انجام پیدا کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وظیفۀ اصلی ما انجام واجبات و ترک محرمات است و نباید در ترک مستحبات مانند چلهگرفتن نگران بود. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و رحمت خدمت شما استاد عزیز. بنده نوجوانی هستم که تعارض میان دو مسئله شدیدا سردرگمم کرده و نمیتوانم دست به تصمیم بزنم. به لطف خدا به لطف خدا به لطف خدا بنده مستعد در زمینه های علوم مهندسی هستم و بهاضافه علاقه شدیدی هم به این حوزه دارم. از طرفی آزمون کنکورم را مطلوب دادهام و اگر خدا بخواهد توان تحصیل در بهترین دانشگاههای کشور را دارم. اما همین استعداد را (اگر بیشتر نباشد بهنظر کمتر نیست) در زمینه علوم حوزوی علی الخصوص فلسفه و منطق و عرفان دارم و همان علاقه شدید را به این زمینه نیز دارم. ماندهام میان این دو مسیر که خدای متعال از من چه میخواهد و وظیفهام چیست. پدرم تصمیمگیری را بر بنده واگذار نمودهاند و مادرم نیز مرا از هیچکدام نهی نمیکنند اما میدانم قلب هردو علی الخصوص مادرم بشدت مایل به این است که به دانشگاه بروم. علاقه و استعداد برای بنده در دو زمینه برابر است و برایم مهم فقط و فقط این است که ولی جامعه حضرت امام خامنهای از منِ نوجوان در این دوراهی کدام را میخواهند. میخواستم بدانم آیا شما میتوانید بنده را راهنمایی کنید؟ و سوال دومم این است که فرضا اگر باید به حوزه رفت بهتر است اول به دانشگاه بروم (برای لیسانس) و بعد به حوزه بروم یا مستقیما به حوزه بروم؟ (در این زمینه هم پدر و مادرم شدیدا میخواهند بنده ابتدا حداقل دانشگاه را تجربه کنم اما امر و نهی نمیکنند چون برای خودشان مسئولیت میدانند و واهمه دارند که مرا از حوزه نهی کنند) با تشکر در پناه حضرت ولیعصر ارواحنا فداه
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اگر استعداد مباحث و موضوعات حوزوی را در خود احساس میکنید و والدین محترمتان میتوانند تا حدّی از نظر مالی در ادامۀ زندگی به عنوان حضور بیشتر در تبلیغ دین، کمک کنند – حداقل در زمینۀ مسکن در سالهای بعد- این را لطف خداوند بدانید که علاقۀ حضور در حوزه و تعمق در آن معارف و تبلیغ آن به بشریت را در شما ایجاد کرده است. ۲. هرچه زودتر به حوزه وارد شوید بهتر است. در این مورد خوب است به آرشیو «حوزه یا دانشگاه» که روی سایت هست، رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/quest/29957?mark=%D8%AD%D9%88%D8%B2%D9%87 موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: بنده و چند نفر از دوستان اعضای اصلی شورای کانون فرهنگی هستیم که در خصوص ادامه روندمان از محضر شما راهنمایی می خواستیم. کانون مان از سال ۸۳ شروع به کار کرده که در مقاطع مختلف روندهای مختلفی را تا کنون آزموده، حدود ۸ سال پیش یک روند تربیتی با توجه به تجربیات قبلی انتخاب و شروع کردیم در زمان شروع روند از روحانی کانون درخصوص ادامه حضورشان روند کلی کانون سوال پرسیدیم و ایشان گفتند روی بنده حساب نکنید و دنبال فرد جایگزین باشید چون قصد رفتن به قم را دارم، ولی ما اهتمام داشتیم که ایشان در راس حضور داشته باشند، حدود سه سال پیش و با رفتن امام جماعت شب مسجد، ایشان جایگزین ایشان شدند و گفتند هستم، ولی در عمل اتفاقی نیفتاد و مسائل معطل ایشان شد و تا کنون هم همین روند ادامه دار بوده، در کلام می گویند بنده محکم هستم ولی در عمل این طور نیست. این اتفاق نه تنها در روند کانون بلکه در روند مسجد هم وارد شده و کم کم یکی یکی نفرات مسجد و کانون به خاطر رخوت و مشخص نبودن مسائل در کلان مسجد و کانون یا رفته اند یا درحال رفتن به مجموعه های دیگر هستند. درمورد وظیفه ما که از دغدغه مندان و مسولان مسجد و روند تربیتی هستیم در مورد ایشان که جایگاه مسئول کانون و امام جماعت مسجد را دارند درخواست مشورت داریم و به چه نحوی مسیر خود را با ایشان مشخص کنیم که از یک طرف فرمایش امام خمینی عزیزمان است که مرکزیت امر باید روحانی باشد و از طرف دیگر عدم مشارکت جدی ایشان در امورات مجموعه. و العاقبة للمتقین. با تشکر از حسن توجه شما استاد گرامی. یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال با احترام به شخصیت ایشان و بدون تقابل که مطمئناً به ضرر مسجد و فضای معنوی آن خواهد شد سعی بفرمایید با همراهی هیئت امنای مسجد به همان روش نرم و ظریف اهداف رهبر معظم انقلاب را متذکر جوانان عزیز بشوید و حقیقتاً باید نگذارید به راحتی مردم ما از رهنمودهای ارزشمند رهبری غفلت کنند و معلوم است که آن روحانی محترم در این رابطه اگر فرصت همراهی نداشته باشند مسلماً مخالفت نخواهند کرد. موفق باشید.
«إِلَهِی کَیْفَ تَکِلُنِی وَ قَدْ تَکَفَّلتَ لِی وَ کَیْفَ أُضَامُ وَ أَنْتَ النَّاصِرُ لِی». سلام و عرض ادب خدمت استاد: گاهی انسان دلش میخواهد برای دفاع از اسلام و انقلاب خیلی محکم و جانانه به میدان بیاید. ولی خطاهای گذشته و ضعف هایی که دارد دست و پای انسان را می بندد. و نگران است که نکند آن خطاها و ضعف ها روزی آشکار شده و موجب ملامت و سرزنش شدیدی شود. در چنین شرایطی چه اندازه باید با ملاحظه رفتار کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان در مسیر عبودیت قدم گذارد مسلّماً با الطاف حضرت معبود روبهرو خواهد شد که یکی از آن الطاف، ستارالعیوبی اوست تا بدون هرگونه یأسی راهش را ادامه دهد. موفق باشید
