بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8700

اعیان ثابتهبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد بنده یک سوال پرسیدم و شما متأسفانه خیلی بی حوصله و بیش از اندازه خلاصه شده جواب دادین ( سوال شماره 8667) آیا سخنرانی یا کتابی در خصوص اعیان ثابته وجود دارد؟ اگر ممکنه معرفی کنین؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: عرض کردم این مباحث، مباحثی نیست که در یک سؤال و جواب بگنجد. پیشنهاد کردم کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» از جناب حجت‌الاسلام و المسلمین استاد یزدان‌پناه را در این مورد مطالعه بفرمایید. موفق باشید
7361

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد گرامی با توجه به قرار گرفتن ایام نوروز آتی در ایام فاطمیه(س)؛ تکلیف ما چیست؟ آیا انجام رسومات من جمله دید و باردید بی احترامی به حساب نمی آید؟ با توجه به اینکه اینگونه کارها فرح آور می باشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در فضای سالم هم توفیق دید و بازدید را از دست نمی‌دهید و هم عزادار بانوی بزرگ اسلام، شفیعه‌ی روز جزا که به عنایت آن حضرت سخت نیازمندیم، خواهید بود. موفق باشید
7349
متن پرسش
سلام علیکم استاد . شما در خصوص برهان صدیقین فرمودید وقتی وجود نازلترین درجه ی خود را گرفت به ماده ختم شد و بدن مادی شکل میگیرد . و اگر این وجود شدید شود دیگر نباید بدن مادی باشد مثل معراج حضرت رسول و بالا بردن حضرت عیسی . سوال اول :‌وقتی نطفه منعقد میشود جنینی شکل میگیرد و این جنین تا یک مدتی بی روح است و هیچ روحی و نفسی در ان نیست . پس این جا میبینید که بدن مادی و روح وجود ندارد سوال دوم :‌اگر نفس در بستر بدن شکل میگرد پس احادیثی که رسیده و گفتند شیعیان ما قبل از خلقت با ما بودند چه میشود ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نطفه در دوره‌ی جنینی توسط روح والدین تدبیر می‌شود 2- نفس انسان در بستر بدن به صورت خاص یعنی به صورت حسن و فاطمه شکل می‌گیرد، ولی وجود علمی آن‌ها از قبل هست و همان وجود علمی است که وقتی بستر بدن آماده شد به صورت شخصی ظهور می‌کند. موفق باشید
5915

نماز صبحبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار مدت زمانی است که بنده توفیق نماز صبح پیدا نمیکنم البته این طور نیست که تمایل به خواندن نداشته باشم بلکه بیدار نمی شوم. چه توصیه برای رفع این مشکل دارید؟ با تشکر
متن پاسخ
ه تعالی‌: سلام علیکم: در روز با رفقایتان زیاد پرحرفی نکنید. آرزوهای بلند دنیایی را در ذهن‌تان دنبال نکنید. شب زود بخوابید. حتماً قضای نماز صبح را فراموش نکنید. موفق باشید
5891
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز. 1. استاد ایا مورد عنایت بودن مسجد جمکران سندیت دارد؟آیا همین خوابی که می گویند سند است؟سندش چیست؟2. نظر امام خمینی راجع به محدث نوری چیست؟3. آیا محدث نوری قائل به تحریف در قرآن است؟4. چرا قرآن تحریف نشده است؟چگونه می توان ثابت کرد؟متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- در سایت‌ها نکاتی در مورد مسجد مقدس جمکران هست، می‌توان آن را حمل بر صحت کرد 2- متأسفانه آقای محدث نوری قائل به تحریف قرآن است و آقایان از جمله آیت‌اللّه حسن‌زاده و آیت‌اللّه جوادی جواب داده‌اند و اساساً این عزیزان را در حدّ محدث بپذیرید و نه در حدّ صاحب‌نظر در دین 4- روی سایت جزوه‌ی «چرا قرآن تحریف نشده است» را که خلاصه‌ی فرمایشات آیت‌اللّه حسن‌زاده است مطالعه بفرمایید. موفق باشید
4093
متن پرسش
در سؤالات گذشته، عرض کردم که شما ادعاهای بزرگی در کتاب «سلوک» کرده‌اید، آنگاه نظر خودم دربارة نحوة سلوک با اساتید این فن را نوشتم. شما فرمودید که برای روشن‌شدن این بحث، جزوة «نحوة سلوک طلبة عصر انقلاب» را بخوانم. من امروز آن جزوه را خواندم. تأکید اصلیِ شما در این جزوه، این است که امروزه ممکن نیست بدون توجه به انقلاب و هجمه‌های دشمنان بر اسلام بتوانیم سلوک کنیم، کما این که در اواخر این جزوه در صفحة57 به این نکته تصریح می‌فرمایید: «عرض بنده آن است که اگر می‌خواهید خلوت و ذکر شما نتیجه‌بخش باشد، نبایبد نسبت به انقلاب اسلامی بی‌تفاوت باشید.». حقیر هم هیچ‌گاه منکر این فرمایش حضرتعالی نبوده‌ام، و اصلاً فکرنمی‌کنم این مطلب مخالفی داشته‌باشد؛ این، از بدیهیات است که انسان باید نسبت به جامعه‌اش خصوصاً جامعة اسلامی‌ای که از طرف دشمنان مورد هجمه‌های همه‌جانبه است حساس باشد، خصوصاً در شرایط امروز که نگاه ملت‌های حتی غیرمسلمان به کشور ماست. البته دورادور شنیده‌ام که بعضی آقایان چنین نظری دارند، و نیز فرمایشات مقام معظم رهبری در بجنورد مؤید وجود چنین تفکری است، ولی حقیر تا به حال با شخصی که چنین عقایدی داشته‌باشد و هیچ کاری با جامعه‌اش نداشته‌باشد، مواجه نشده‌ام. خلاصه این که تأکید اصلی شما در آن جزوه، بر لزوم حساسیت نسبت به انقلاب است، و حقیر هم هیچ‌گاه منکر این مسأله نبوده و نیستم. اگر خاطر شریف‌تان باشد، اختلاف ما بر سر مباحث دیگری بوده‌است؛ شما در کتاب «سلوک» علاوه بر «لزوم حساسیت نسبت به انقلاب» ادعاهای دیگری هم دارید، از جمله این که: «این حساسیت بدون نظر به سیرة حضرت امام ممکن نیست.»، کما این که به این مدعا نیز در این جزوه هم اشاراتی در صفحة 51 و پشت جلد داشته‌اید. حقیر حتی این مدعا را هم منکر نیستم؛ اگر باز خاطر شریف‌تان باشد، عرض من این در این قسمت این بود که برخی گزاره‌های حصولی را از حضرت امام بگیریم. و این هم به یک معنا همان اقتدا به سیرة ایشان است. البته واضح است آنها که به مسئولیت‌های بلندی در این نظام می‌رسند، بیش از ما باید به سیرة عملی حضرت امام اقتداکنند؛ چرا که حضرت امام برای آنها بیشتر قابلیت الگوگیری دارد. خلاصه این که حتی این ادعا هم (که در امور اجتماعی و سیاسی باید امام را الگوی خود قراردهیم) محل اصلی اختلاف ما نیست. بحث بر سر این است که: اولاً چرا اگر ما در بعضی مسائل امام را الگوی خود قراردادیم، ذیل شخصیت ایشان سلوک کرده‌ایم و امام واسطة فیوضات معنوی برای ما می‌شود؟ ثانیاً مسلّماً ما در بعضی مسائل به حضرت امام رجوع می‌کنیم و ایشان را الگوی خودمان قرارمی‌دهیم، اما در بسیاری دیگر از مسائل زندگی‌مان ممکن است با یک استاد اخلاق دیگری مشورت کنیم و از او الگو بگیریم. در این صورت، اگر کسی با یک استاد اخلاقی سلوک کرد در عین حساسیت نسبت به انقلاب، چرا این شخص هم ذیل شخصیت حضرت امام سلوک کرده‌است؟ شما این ادعا را در جای‌جای کتاب «سلوک» تکرارکرده‌اید و نقطة اصلی اختلاف ما هم اینجا بود، و آن جزوه‌ای هم که معرفی کردید، کمکی به حل این اختلاف نکرد! این سؤال، یکی از مهم‌ترین سؤالاتی است که در طی این شش ماه بارها از شما با عبارات مختلف پرسیده‌ام، اما هیچ جواب قانع‌کننده‌ای دریافت نکرده‌ام. البته شما ناراحت نشوید، من کلاً دیر قانع می‌شوم و عموماً دنبال صغری‌کبراهای عقلی می‌گردم، به علاوة این که در این راه، مثال‌های نقضی (از کسانی که حساسیت به اجتماع داشته‌اند اما چون استاد اخلاق نداشته‌اند، هیچ پیشرفتی نکرده‌اند) دیده‌ام که باعث شده فضایی که من استشمام می‌کنم، به‌سادگی توان هضم فرمایشات شما را نداشته‌باشد. لذا نه استدلالی طرح شد که عقلاً قانع شوم، و نه فضای فکری و تجربی‌ام به فضای شما نزدیک بود تا با مثال‌های شما فرمایشات‌تان را تصدیق کنم. آن مثال‌های رشدِ شگفت‌انگیز رزمنده‌ها هم مرا قانع نکرد؛ آن مثال‌ها حداکثر فقط همین را ثابت می‌کند که شرایط امروز، شرایط خاصی است؛ جمهوری اسلامی، نظامی است برای اجرای دین در عرصة جامعه، و هر کس که برای حفظ نظامی که باعث حفظ دین و تبلیغ آن در کل دنیا می‌شود خدمت کند، مسلّماً به نحو شگفت‌انگیزی مثل رزمنده‌های اول اسلام که در خدمت پیامبر می‌جنگیدند رشدمی‌کند. اما اولاً خدمت به این نظام چگونه باید باشد؟ آیا حساس‌بودن به جامعه در کنار سلوک با یک استاد اخلاق کافی نیست؟ ثانیاً آیا اگر کسی با چنین استاد اخلاقی سلوک کرد، ذیل شخصیت حضرت امام قرارگرفته؟ اینها سؤالاتی است که آن مثالِ رشد شگفت‌انگیز رزمنده‌ها توان پاسخ‌گویی به آن را نداد. لذا باید بگویم: طولانی‌ترین اختلاف ما در این مباحث، یعنی این سؤال که: «چرا شاگردان تمام عرفای حاضر، و حتی خود عرفای فعلی، ذیل شخصیت امام سلوک می‌کنند؟» همچنان پاسخ‌داده‌نشده مانده‌است، و مباحث مطرح‌شده (چه در کتاب «سلوک» و چه در جزوة «طلبة عصر انقلاب») را پاسخگوی این سؤالات نمی‌دانم. البته یک اختلاف مهم‌تر هم در آن سؤال مفصل (64) مطرح شد که ثمرة عملی هم داشت؛ و آن، این بود که: بهترین راه سلوک چیست؟ شما می‌فرمایید: ذیل شخصیت امام قرارگرفتن و اقتدا به سیرة علمی و علمیِ ایشان. ولی حقیر سه مرتبه شمردم: بهترین راه، شاگرد خصوصیِ انسان‌های راه‌روی راه‌بر شدن است، سپس شاگرد عمومی‌شان شدن، آنگاه اگر چنین موقعیت‌هایی برایمان دست نداد، مرتبة سوم شاگرد فکریِ یکی از علمای عالم‌دار شدن است، و البته در کنارش مطالعات اخلاقی مثل خواندن کتب اخلاقی و سرگذشت علما و شهدا. و این سه مرتبه هم مسلماً در کنار حساسیت نسبت به جامعه است. این، مسلّم است که آن استاد اخلاقی که دشمن آمریکا نیست، اصلاً خودش راه‌رو نیست، چه برسد به این که راه‌بر بشود. و نیز همنطور است آن استاد اخلاقی که نسبت به شرایط جامعه‌اش حساس نیست و مثلاً در انتخابات و راهپیمایی‌ها (که حداقل کاری است که می‌توانیم مستقیماً برای این نظام انجام بدهیم) شرکت نمی‌کند. پس نقاط اصلی اختلاف ما، سه نکته است: اولاً آیا شاگرد یک استاد اخلاق شدن در عین حساس‌بودن نسبت به جامعه، برای سلوک در این زمان کافی است یا خیر؟ ثانیاً چرا وقتی با یک استاد اخلاق سلوک کردیم، ذیل شخصیت حضرت امام قرارگرفته‌ایم؟ ثالثاً بهترین راه سلوک در این زمان، چه راهی است؟ (البته شاید بتوان گفت: جوابِ «اولاً» در ضمن «ثالثاً» داده می‌شود، و لذا نقاط اصلی اختلاف، تنها دو نکته است.)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم بنده از پشتکار شما نسبت به سوالات ممتد ناراحت نمی‌شوم می‌ماند که به گفته‌ی خودتان آیا می‌توان فضای فکری و تجربی‌مان را به هم نزدیک کرد یا نه. آن دیگر به عهده‌ی شماست که ببینید آیا جواب‌های بنده چنین توانایی را دارد یا نه به خصوص که بحمدالله با کسی مثل شما روبرویم که نپذیرفتن نظر بنده از طرف جنابعالی همان اندازه شیرین است که پذیرفتن آن. اما بنده باز اصرار دارم موضوعِ حساس بودن نسبت به جامعه در حال حاضر برای یک استاد اخلاق کافی نیست زیرا حقیقتی به نام انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در حال حاضر ظهور کرده که باید با آن حقیقت زندگی کرد و آن را ظهور نور حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» دانست و لذا سلوکی که در این راستا نباشد، سلوکی نیست که امروز نتیجه بدهد زیرا نسبت به یک حق بزرگی بی‌توجه شده‌ایم. از این جهت می‌پرسم آیا می‌شود با چنین وضعی استاد اخلاقی داشت که ذیل این حقیقت یعنی شخصیت حضرت امام«رضوان‌الهن‌تعالی‌علیه» نباشد و راه ملکوت را در مقابل ما بگشاید و از «مفهوم» ما را به «وجود» سیر دهد؟ معلوم است که معتقدم تنها راه سلوک همین راه است و بهترین آن به شدت حضور بیشتر در این راه است. موفق باشید.
3938
متن پرسش
با عرض سلام، منظور از این که گفته می شود علامه طباطبایی یک معرفت شناسی تأسیس کردند چیست؟ متشکرم!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثی است در فلسفه به نام اپیستومولوژی یا شناخت‌شناسی، شاید منظور باشد که بحث آن مفصل است و تحت عنوان شناخت‌شناسی می‌توانید آن را دنبال کنید. موفق باشید
3049
متن پرسش
استاد عزیز سلام:‌بنده چند بار تونمایشگاه به مسوولین پیشنهاد دادم تو همین بخش هم نوشتم و لی انگار جوابی ندادین! پیشنهاد من این بود که مطالب کتاب های شما هربار که میخونین تازگی دارد. بنابرین بیایین و کتاب ها را با کیفیت بالا(جلدگالینگور و کاغذ اعلا) چاپ کنید. الان کتاب های شما برای این که ارزون تموم بشود که البته روش پسندیده و خوبی است با کاغذ کیفیت پایین چاپ می شود در نتیجه بعد از چند سال کیفیتش از دست می رود./حیف این مطالب که رو این کاغذها چاپ می شود اونوقت شما ببینید رمان های خارجی با چه کاغذهایی چاپ می شود!!1 در ضمن موسسه کتاب((اری این چنین باید بود فرزندم)) را با یک جلدش گالینگور چاپ کرد و جلد دیگرش را با شمیز. اینو تذکر بدین که هر دو را یکجور چاپ کنند.با تشکر
متن پاسخ
به نام خدا. باسلام. دوست عزیز جلد گالینگور پیشنهاد خوبی است، ولی در نظر داشته باشید که گروه فرهنگی المیزان باید همه ی مخاطبین خود را در نظر داشته باشد تا هم آنها که از عهده ی هزینه ی بالای کتاب با جلد سخت بر نمی آیند بتوانند کتاب با جلد نرم تهیه کنند و هم آنها که توان مالی دارند و کتاب را برای تدریس و بحث استفاده می کنند کتاب را با جلد گالینگور در اختیار داشته باشند. ضمناً اعتراض شما به کیفیت کاغذ به هیچ وجه پذیرفته نیست چون سعی ناشر تا حال بر این بوده است که همواره از بهترین کاغذ موجود در بازار یعنی 70 گرمی اندونزی استفاده شود و شاید یکی دو بار کاغذی که به ما فروخته شد از جنس نا مرغوب بوده است ولی به تازگی این زمزمه در دوستان گروه فرهنگی هست که از کاغذ ایرانی استفاده کنیم تا به فرمایش مقام معظم رهبری در سال جاری نیز اهمیت داده باشیم. (ضمناً اگر کاغذ 80 گرمی استفاده شود ضخامت کتاب زیاد می شود و رنگ تیره ی کاغذ نیز پیشنهاد یکی از متخصصین چشم پزشکی برای پیشگیری از ضرر احتمالی به چشم مخاطبین عزیز است."واحد انتشارات"
2290
متن پرسش
سلام استاد.نظر شما درباره ی حرفی که رهبری در مورد علم و بی طرف بودن آن مطرح کردند چیست؟آیا این حرف ایشان در مورد اینکه در کشف واقعیت علمی پیشفرض راه ندارد ناصحیح نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مقام معظم رهبری حفظه‌الله در مقابل آن‌هایی که می‌گویند علم باید بی‌طرف باشد و به این بهانه دانشگاه‌های ما را از خدمت به نظام باز می‌دارند فرمودند «علم در کشف حقیقت باید بی‌طرف باشد» به این معنی که به اسم علم نباید اندیشه‌ها و تئوری‌های دستوری را طرح کرد؛ چیزی که استالین دستور داده‌بود که هر نتیجه‌ی علمی که با مارکسیسم لنینیسم مخالف است نباید طرح شود. رهبری فرمودند علم در کشف حقیقت نباید تحت تأثیر فکر و یا ایدئولوژی خاصی باشد ولی در استفاده از آن مسلّم باید علم در خدمت مردم و نظامی باشد که در خدمت مردم است این غیر از آن است که در فلسفه می‌خوانید نگاه غربی مبتنی بر مبانی آن است نسبت به عالم هستی و نگاه دینی مبتنی بر نگاه آن است نسبت به عالم هستی که در یک نگاه اراده‌ی تخریب طبیعت نهفته‌است و در نگاه دینی اراده‌ی تعامل با طبیعت نهفته‌می‌باشد. موفق باشید.
2083
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز چند وقتی است، از مسیر دور افتاده ام، گناه و معصیت همچون زنجیر به تمام وجودم ریشه دوانده، احساسی دارم که این زندگی هیچی از قیامت نداره، هیچی از و برای بعد مرگ نداره! تلاشهای ضعیفم هم نتیجه نمیده، روغن چراغ کم است! چند سال پیش هم چند کتاب حضرتعالی و شرح کتاب از برهان تا عرفان و معرفت النفس را کار کردم. که تا چند وقت پیش هم پای سفره همونا نشسته بودم. ولی غوطه ور شدن در معصیت جهتمم گم کرد. سستی و رخوت و تنبلی دارم. عمل به عنوان بصری هم رو نمی دونم شروع کنم یا نه، می تونم یا نه، یه راهکار می خوام که از این وضعیت خارج بشم. توان پیدا کنم. حرکت کنم. ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر جهت روح خود را به سوی معنویات سیر ندهید صورت‌های خیالی فاسد و وهمی عنانتان را به دست می‌گیرد و به ناکجا آباد و پوچی سیر می‌دهد و در اوج بی‌محتوایی گرفتار عذاب ابدی می‌شوید . با رویکرد عبور از آن‌چه خداوند حرام کرده روح خود را چهل روز متوجه نور حق بکنید تا آرام آرام نفحات الهی بر جانتان وزیدن کند و آثار خیالات فاسد ضعیف شود واز بین برود. نامه‌31 که حضرت مولی الموحدین علیه‌السلام به فرزندشان نوشته‌اند خوب است که در کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» آمده. وقتی روحتان آماده شد به بحث حدیث عنوان بصری رجوع کنید. موفق باشید.
18464
متن پرسش
سلام: خدا قوت استاد عزیز: خواستم بدونم مطالب زیر را به شمس و مولوی نسبت می دهند یا واقعیت دارد: مولوی: بی ادبی یه حضرت زهرا علیها سلام و زاهد خواندن ایشان نه عارف و درخواست خوف از پیامبر شمس: کدورت گرفتن دل او با خواندن قرآن و رساله عوام خواندن قرآن
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام اهل سنت مثل شیعه نسبت به حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» بالاترین احترام را قائل‌اند. باید متوجه باشیم منظورشان از به‌کاربردنِ واژه‌ها چه بوده است؟ در حالی‌که امثال مولوی، مقام حضرت زهرا«سلام‌‌اللّه‌علیها» را از همه‌ی عرفا بالاتر می‌دانند. 2- باید منظور جناب شمس در جملاتش فهمید، زیرا فرهنگ عرفا آن است که قرآن را کشف تامّ می‌دانند که بالاتر از آن کشفی نیست و کشف‌ و شهود خود را همواره با قرآن مقایسه می‌کنند تا صحت و سقم آن کشف برایشان روشن شود. موفق باشید

8798

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام.جزوه ی راهنمای استفاده از مباحث استاد را اگر امکان دارد برام بفرستید. ممنون
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این را باید از قسمت تماس با سایت بخواهید البته فکر نمی‌کنم چنین امکاناتی را داشته باشند. موفق باشید. (تلفن حاج آقا نظری که در این رابطه تلاش می کنند 09136032342 است.
8758
متن پرسش
باسمه تعالی با عرض سلام خدمت استاد عزیز؛ ضمن آرزوی موفقیت در تمام شئون خدمتتان عرض کنم که جرا در مباحث امام زمان عجل الله تعالی فرجه و یا تفاسیر قرآن کمتر از احادیث استفاده می کنید با توجه به اینکه مرحوم علامه در تفسیر خود از روایات خیلی استفاده کرده اند؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حضرت علامه در تفسیر آیات با نظر به روایاتی که ذیل آیات هست نظر خود را به صورتی جمع‌بندی‌شده از آیات مطرح می‌کنند و ما بیشتر سعی داریم همان نگاه جمع‌بندی‌شده‌ی علامه را شرح دهیم. و در مورد مباحث مربوط به حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» علاوه بر مباحثی که سعی دارد وجود مقدس حضرت را هم‌اکنون در عالم اثبات کند، در بقیه‌ی مباحث سعی ما آن است که جایگاه روایات مربوطه را تبیین کنیم. موفق باشید
8003

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم . استاد من کتاب معرفت نفس و الحشر را تا حدودی خوانده ام . از طرفی هم شنیده ام که شما شرح جلد 8و9 اسفار را بصورت صوتی دارید . آیا این مجموعه صوتی شرح کتاب معرفت نفس و الحشر هست یا شرح کامل 8 و9 اسفار هست؟ سوال دوم : استاد این کتاب جدیدتان چه وقتی روی سایت می آید ؟ آیا روانه ی بازار شده است ؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- نوارهای صوتی مربوطه در شرح کتاب «معرفت‌النفس و الحشر» است و کیفیت آن بسیار ضعیف است 2- هنوز در اختیار اداره‌ی ارشاد است. موفق باشید
2416
متن پرسش
با سلام و تشکر. خواهشمند است توضیح بفرمایید با توجه به اینکه ملایکه جسم مادی ندارند: 1- منظور از سجده کردن ملایکه بر حضرت آدم چیست؟ 2- منظور از آیه قرآن که می فرماید ملایکه دارای دو سه و چهار بال هستند چیست؟ 3- منظور از اینکه بالهای فطرس ملک سوخته بود و آن را به قنداق امام حسین مالید و شفا یافت چیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- شاید سجده‌ی ملائکه به معنای تسلیم‌بودن در مقابل آدم بود و یا شاید به صورت تَمَثُل برزخی بوده 2- ملائکه حقیقتاً در مقام تجلی در عالم مثال برای کسی که مستعد باشد به صورت موجوداتی بال‌دار ظاهر می‌شود صفاى خیال پیامبر(ص) آنچنان بود که جیرئیل را به خوبى ادراک مى‏نمودند و ظهور صورت جبرئیلu با ششصد بال، ظهور آن ملک مقرب است در عالم خیال حضرترسول خدا(ص) آن ملک را با ششصد بال طوری میبینند که «قَدْ مَلْأَ مَا بَیْنَ السَّماءِ اِلیَ الْاَرْض» بین آسمان و زمین را پر کرده بود. ظاهراً بال‌های فرشتگان ظهوراسمائی است که در موطن عالم مثال به آن صورت ظهور دارند 3- در مورد فطرس ملک در سؤال‌های قبلی(2375) نظرم را عرض کردم به آن‌جا رجوع فرمایید. موفق باشید
2091

فکر کردن؟بازدید:

متن پرسش
با سلام بنده این سوال را ارسال کردم ولی هفته هاست جوابی دریافت نکرده ام!!!! «با سلام من از جناب عالی شنیدم که فرمودید :«من پیشرفتم را مدیون کسانی هستم که مرا به فکر کردن واداشتند» میخواستم بپرسم فکر کردن یعنی چه ؟ چه مقدماتی دارد؟ چگونه وارد عالم تفکرو تعقل باید شد؟ من نیز دوست دارم با راهنمایی شما مسیر شما را ادامه دهم . باتشکر اگر مرا به تفصیل راهنمایی نمایید.» اگر لطف میفرمایید پاسخ دهید متشکر میشوم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده این سوال را جواب دادم و با شماره‌ی 2028 در سایت هست. در پرسش و پاسخ سایت، قسمت همه‌ی موارد را بزنید و به شماره‌ی 2028 رجوع فرمایید. موفق باشید.
1136

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد ، و سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و تبریک ولادت امام مهدی (علیه السلام) ، 3سوال خدمتتان داشتم : 1.در صفحه 62و 73 کتاب"معرفت النفس و الحشر" جهت ابطال تناسخ فرموده اید که «نفس انسان بوسیله ی بدن کامل میشود و استعدادهای بالقوه اش را بالفعل میکند تا اینکه بنابر صفات و افعال زشت یا زیبا در سعادت یا شقاوت فعلیت می یابد. نفس وقتی به فعلیت رسید دیگر نیاز به بدن ندارد وآنرا ترک میکند (علت مرگ طبیعی هم همین است ). دراین هنگام دیگر برای نفس ممکن نیست که این فعلیتش ازبین برود . لذا تناسخ باطل است چون لازم میدارد که نفس از همان جهت که کامل شده ، ناقص گردد و این عقلا محال است» حال سوال بنده در مواجهه بین بطلان تناسخ و اعتقادحقّه به رجعت است : به نظر میرسد با قیود خاصی، رجعت هم شبیه تناسخ است و لذا "عقلا" چطور ممکن است که نفوس به فعلیت رسیده ای مانند اهل البیت (علیهم السلام) و یا مومنین محض و حتی اشقیاء محض دوباره به بدنی از جنس بدن عنصری دنیایی که نقص و قوه هایی بهمراه دارد برگردند – وتنها تفاوتی که در ظاهر است این است که در تناسخ این برگشت به بدن نوزادی است و رشدعقلانی دارد ولی در رجعت به بدنی 40ساله با ظرفیت کامل عقلی برمیگردند که این هم دلیلی بر رفع نقص ذاتی از بدن مادی نیست- مگر آنکه رجعت به بدنی شبیه بدن اخروی و ازجنسی غیراز ماده ی با حرکت جوهری باشد و یا اینکه اصلاً بدن عنصری هویّتی متفاوت از آن چیزی است که ما میشناسیم (اشاره شده در سوال دوم) ، لطفا توضیحی مبسوط ارائه فرمایید؟ 2.با توجه به نگاه کتاب ده نکته از معرفت نفس برای نظر به جدا بودن حقیقت بدن و نفس انسان که این بدن در موقع مرگ از نفس جدا میشود ، و نگاه کتاب معرفت النفس و الحشر برای نظر به اتحاد حقیقی بین بدن و نفس ، و رابطه ی تجلّی بودن بین نفس انسانی و بدنش که این بدن هرگز از نفس جدا نمیشود (مانند رابطه ی تجلّی میان مجرّد مطلق و موجودات) و این بدن است که تا به حشر و "معادجسمانی" همراه نفس میماند، و همچنین نگاه به ذات مجرّد انسانی که بسیط است و یک کلّ واحد، که تمام مراتب را در خود دارد و هیچ مرتبه ای از او جدا نمیشود (پس مراتب بدن های نباتی و حیوانی هم پس از مرگ در نفس حاضرند ولی موضوع ظهورشان در جنس مادّی وجود ندارد) ، لطفاً جمع بین این نگاه ها بفرمایید؟ /// به نظر مینماید که تمام اینها در یک هویّت خاصّی از بدنِ عنصری مشترک اند که آن بدن نه از غذای جسمانی تغذیه میکند ونه در خاک دفن شده یا در دریا غرق میشود (وغذای مادی تنها معدّ کمال بدن است مانند معدّ بودن علم برای کمال نفس) و نفس از این بدن عنصری هم مانند بدن های برزخی و عقلی، هرگز جدا نمیشود و آن چیزی که در مرگ برزمین می افتد مانند ناخن و موی زائدی است که امروزهم از بدن اصلی ما جدا میشوند؛ یعنی هویّت اصلی بدن ما حس و حیاتش بالذّات است ونه بالعرض، و بنابر اعمال صالح ما ارتباطش با نفس شدیدترولطیف تر میشود؛ این مطالب در شرح "عین 20" ازکتاب «عیون مسائل نفس» علامه حسن زاده، درمورد این هویّت خاص اشاره شده (که ایشان این مطلب دقیق و عمیق را «سرّ معاد جسمانی» میخوانند و با آن شبهه آکل و ماکول را هم رأساً دفع میکنند)؛ لذا فهم کامل این مطلب دقیق، نیازمند تأمّل وتوضیح از سوی شماست تا برای مبتدیانی مثل بنده موضوع روشن تر شود ؟ (و توضیح شما بتواند تکمیلی برای کتاب ده نکته از معرفت نفس باشد) 3.استاد بزرگوارم ، بنده هم در خویش و هم در برخی جوانان اطرفم میبینم که با وجود محبّت به اهل البیت (علیهم السلام) و انس باخلوت و عبادات بعضاً طولانی و تلاش در حضوری کردن اعتقاداتمان به توحید و معاد ، بازهم اثرات جنود شیطان کم وبیش در اعمال ما باقیست! چطور میشود که قلبی هم عاشق عبادت خدا و اهل اشک در خلوت برسیّدالشهدا باشد، و هم هنوز دربرابر برخی معاصی مقاومتش استوار نیست و پایش بلغزد!!؟ آیا حرکت حُـبّـی و «اُنس حضوری» با خدا و قلبی کردن اعمال و عبادات نیازمند نوعی حرکت خاصّ برای تقویت غَضَب و «بُـغـض حضوری» بر هرغیرخدا نیست تا بند امیال و هوای نفس از «مبدأ میل» قلوب ما جدا شود؟ توضیح بفرمایید که راهکارهای سلوکی شریعت برای این مسئله چیست؟ شما بعنوان معلّم و پدر معنوی ما، حتی شده با یک «صلوات» برای بنده دعا کنید که دعای شما برای ما به اجابت نزدیک تر است ؛ حقیر هم ، همیشه برای توفیق روزافزون شما استاد عزیزم دعا میکنم * اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم *
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی 1- با توجه به این‌که در روایت داریم مؤمنین محض و کفار محض رجعت دارند می‌فهمیم کسانی که ظرفیت بالا و قوه‌هایی دارند که هنوز به فعلیت نرسیده و زمانه امکان فعلیت‌یافتن آن استعدادها را به آن‌ها نداده، رجعت می‌کنند و در مورد ائمه«علیهم‌السلام» نیز می‌توان گفت از نظر ظهور کمالات و نمایاندن مدیریت و ولایت الهی، شرایط برایشان فراهم نبود و رجعت می‌کنند تا از این جهت هم مسئولیت خود را به اتمام برسانند. 2- همین‌طور که می‌دانید آن بدنی از نفس جدا است که به عنوان ابزار جهت استکمال نفس در اختیار نفس ناطقه است و مسلّم وقتی مابالقوه‌های نفس انسان به فعلیت رسید آن را رها می‌کند ولی آن بدنی را که با اراده‌های ممتد خود ساخته و شکل اخلاق و ملکات اوست همواره با او هست حال هرچه می‌خواهیم اسم آن را بگذاریم دستگاه آن مشخص است. 3- بحمدالله همین‌که در مسیر حضوری و قلبی‌کردن رجوع إلی‌الله هستید خدا را شکر کنید ولی بدانید انسان به راحتی از خطورات گذشته آزاد نمی‌شود و حجاب‌ها و صور ذهنی گذشته فعالانه نقش خود را بازی می‌کنند عمده آن است که خیال‌اند و ناپایدار و محبوب شما حقیقت است و پایدار، تسلیم آن‌ها نشوید آرام‌آرام زورتان به آن‌ها می‌رسد، خداوند به نور ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» از صراط دنیا عبورتان دهد. موفق باشید
797

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی جناب استاد ایا ایه الکرسی فقط همان ایه اول است ؟ یا شامل دو ایه بعدی هم می شود؟ برخی نظر دارند که همین که می گوییم ایه الکرسی معلوم می شود منظور یک ایه است و طبق نقل اقای ری شهری در کتاب زمزم عارفان ظاهرا مرحوم اقای بهجت همین نظر را داشته اند ولی بعضی از بزرگان مانند مرحوم ایه ا... کشمیری می فرمودند انهایی که می گویند یک ایه است بیخود گفته اند و ایه الکرسی هر سه ایه است. بحث دیگری که اینجا مطرح است این است که بزرگانی مانند ایه ا... بهجت و کشمیری که هر دو بزرگوار با ملکوت اذکار اشنا هستند چرا دو نظر متفاوت دارند مثلا در بعضی از دستورات که می گویند ایه الکرس را صد مرتبه بگویید چگونه بر انها روشن نمی شود که منظور یک ایه است یا سه ایه بر اساس ان ملکوتی که تشکیل می شود
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: آن‌جایی که می‌فرماید آیت‌الکرسی خوانده شود منظور همان یک آیه است. ولی یک وقت می‌فرماید آیت‌الکرسی تا «هم فیها خالدون» خوانده شود، که معلوم است نظر بر سه آیه دارد و در مواردی که معلوم نیست منظور یک آیه است یا سه آیه، ممکن است بنا بر احتیاط و برای رسیدن به کمال مطلوب بفرمایند سه آیه خوانده شود، ولی در همان موارد هم چون شرع دقیقاً مشخص نفرموده یک آیه یا سه آیه، اگر کسی یک آیه را بخواند إن‌شاءالله به نتیجه می‌رسد. موفق باشید
375

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشیددر دانشگاه گروهی از بچه های مذهبی را دور هم جمع کرده یم تا بتوانیم کتب شهید مطهری را مطالعه کنیم لطفا راهکاری برای بازده ای بیشتر معرفی کنید. لطفا نظرات خود را برای افزایش بازدهی این جمع و کارهای مفیدی که می توانیم انجام بدهیم بفرمایید ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام 1- بیشتر کتاب‌هایی از استاد را موضوع مطالعه قرار دهید که با موضوعات روز تناسب دارد. 2- کتاب مورد نظر را که انتخاب کردید همه‌ی افرادِ جمع، به‌تنهایی بخوانند و نکات مهم آن را به صورت خیلی خلاصه یادداشت‌برداری کنند. 3- در یک جلسه‌ی هفتگی و یک ساعته هرکس خلاصه‌ی خود را بخواند تا همه از تفکر همدیگر استفاده کنند. موفق باشید
18214
متن پرسش
سلام استاد: موضوع: ضرورت استاد سیر سلوک و چگونگی مواجهه با آنها 1. قضیه این پیش استاد اخلاق و عرفان رفتن ها چیست؟ برنامه می گیرند و احاطه دارند بر آنها و چیزهایی را می بینند و تاثیرات وجودی که استاد بر آنها می گذارد و...؟ آیا بهتر نیست ما که فقه خودمان را (همین واجب و حرام) را درست نه می شناسیم و نه عمل می کنیم بریم اینها را انجام بدهیم و بعد برویم سراغ اساتید و.... 2. و این که هر کسی یک سبک تربیتی دارد این قضیش چیست ما از کجا باید متوجه بشویم که با توجه به سبک های مختلف کدام یک از آنها بدرد ما می خورد؟ مثل سبک تربیتی آقای سعادت پرور و آُسید هاشم حداد و آقای بها الدینی و.... که با یکدیگر مشرب آنها تفاوت دارد، از کجا اطلاع پیدا کنیم؟ ببخشید خیلی محاوره شد و در ضمن مطلع هستم حضرت عالی در کتاب ادب خیال و... فرموده اید: اگر استاد اخلاق پیدا کردید سراغش بروید و اگر هم پیدا نکردید استاد تو علم توست و خدا پیش راه تو می گذارد. به همین جهت پرسیدم این سوالات رو. با تشکر و خدا قوت و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً در جواب کاربران عزیز عرایضی شده است که عیناً آن را خدمتتان ارسال می‌کنم تا خودتان به عنوان صاحب‌نظر در این امر بتوانید جواب سؤالات خود را بیابید. موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم

نحوه‌ی رجوع به استاد در امور اخلاقی و سلوکی

سؤالی که خدمتتان داشتم در رابطه با استاد اخلاق و استاد سلوک بود که در حال حاضر ما چگونه می‌توانیم استادی را پیدا کنیم که در اصلاح رذائل خود موفق باشیم و خدای ناکرده طوری نباشد که پس از 70 سال قصه‌ی ما قصه‌ی آن سنگی باشد که به قعر جهنم سقوط کرد؟

همان‌طور که می‌فرمایید همه باید تلاش کنیم تا مسیر زندگی‌مان رو به سوی جهنم و ارضای امیال نفسانی نباشد و حتماً در این امر استاد و نمونه‌ای متعالی نیاز داریم. ولی بحث در چگونگی استاد سلوکی و نحوه‌ی سلوکی است که ما باید دنبال کنیم.

قلب ما حتماً باید به صورتی خاص تربیت شود و جهت بگیرد تا عبادات ما برایمان در آن راستا مفید افتد و تا برنامه‌ای برای خود نریزیم به آن تربیت خاص قلبی نمی‌رسیم و در راستای داشتن برنامه و تربیت خاص قلبی به طور جدّی موضوعِ ضرورتِ نظر به استاد به میان می‌آید.

حال این سؤال پیش می‌آید که آیا آن استاد باید کسی باشد که با او رابطه‌ی خاصی داشته باشیم و او هرکس را بر اساس روحیات مخصوصی که شاگرد دارد راهنمایی کند یا در ذیل سیره و سنت رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» می‌توانیم به سیره و آثار علمایی مثل علامه طباطبایی و حضرت امام«رحمة‌الله‌علیهما» نظر کنیم و راه‌کار خاص سلوکی خود را به‌دست آورد و عقل و قلب خود را تربیت نماییم؟

بنده در جمع‌بندی و بر اساس مختصر تجربه‌ای که دارم معتقدم اگر کسی بتواند با حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در این زمان رابطه‌ای قلبی پیدا کند و شخصیت و اندیشه و آثار علمی ایشان را مبادی عقل و قلب و عمل خود قرار دهد به همان جامعیتی می‌رسد که عرفای بزرگ طالب آن بودند و اکثراً به آن دست نیافتند که نمونه‌ی روشن آن را در بسیاری از شهداء و سرداران جنگ تحمیلی می‌توان یافت.

عنایت داشته باشید که آن طور نیست که همه‌ی آن عزیزانی که به سراغ اساتید مسلّم اخلاق و عرفان رسیدند، همه موفق به کسب درجات معنوی شدند. پس باید بدانیم استاد علت معدّه است و همّت و صداقت خودِ انسان علت حقیقی است، اگر آن کسانی که با همت بلند به اساتید اخلاق رجوع می‌کنند و خود را مقیّد می‌کنند که همه‌ی دستورات استاد را مو به مو عمل کنند به نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه که حضرت به امام حسن«علیه‌السلام» نوشته‌اند، رجوع کنند مسلّم به نتایج درخشانی می‌رسند.

بنده در راستای نظر به نتایجی که بسیجیان و سردارانی مثل حاج‌حسین خرازی و مهدی باکری و احمد متوسلیان و ردانی‌پور و میثمی و... به آن رسیدند نظر شما را به پیام حضرت امام به رزمندگان در 10/1/61 در رابطه با عملیات فتح‌المبین جلب می‌کنم تا روشن شود چرا می‌گویم می‌توان در ذیل شخصیت حضرت امام به درجاتی رسید که عرفای بزرگ به دنبال آن بودند. ایشان می‌فرمایند:

بسم الله الرّحمن الرّحيم‏

«إِنّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ فى سَبيلِهِ صَفّاً كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصْ ... در جنگ‌هاى جهان نمونه است كه در ظرف كمتر از يك هفته آن چنان مات شوند كه هر چه دارند بگذارند و فرار نمايند و يا تسليم شوند، به صورتى كه قواى مسلح ما تا كنون نتوانند اسيران و كشتگان و غنايم را به شمار آورند و گرچه تمام اين امور بر خلاف عادت به صورتى معجزه ‏آسا تحقق يافت، لكن آنچه انسان را در مقابل رزمندگان جبهه‏ ها و پشتيبانان آنان... به خضوع وادار مى‏ كند، بُعد معنوى آن است كه با هيچ معيارى نمى‏ توان سنجيد و با هيچ ميزانى نمى ‏توان عظمت آن را دريافت. ما عقب‌ماندگان و حيرت‌زد‏گان، و آن سالكان و چله ‏نشينان و آن عالمان و نكته ‏سنجان و آن متفكران و اسلام ‏شناسان و آن روشنفكران و قلم داران و آن فيلسوفان و جهان‏ بينان و آن جامعه‏ شناسان و انسان ‏يابان و آن همه و همه، با چه معيار اين معما را حل و اين مسأله را تحليل مى‏ كنند كه از جامعه مسمومى كه در هر گوشه آن عفونت رژيم ستمشاهى فضا را مسموم نموده بود، بازار و مغازه‏ هايش مسموم، خيابان‌ها و گردشگاه‌هايش مسموم، مطبوعات و رسانه ‏هاى گروهى ‏اش مفتضح و مسموم، از كودكستان تا دانشگاهش مسموم، و نونهالان و تازه جوانان ما در يك چنين محيطى به جوانى و رشد رسيده بودند كه به حسب موازين و عادت بايد سرشار از مسموميت و فساد اخلاق و عقيدت باشند، كه اگر معلم و مربى اخلاق و مهذب نفوس بخواهد تنها يكى از آن‌ها را با صرف سال‌هاى طولانى متحول گرداند ميسر نگردد، چگونه در ظرف سال‌هاى معدود از بطن اين جامعه و انقلاب - كه خود نيز اگر معيارهاى عادى را حساب كنيم بايد كمك به فساد كند - يك همچو جوانان سرشار از معرفت الله و سراپا عاشق لقاء الله و با تمام وجود داوطلب براى شهادت، جان نثار براى اسلام كه پيران هشتاد ساله و سالكان كهنسال به‏ جلوه‏اى از آن نرسيده‏ اند، بسازد؟ جز دست غيبى و دستگيرى الهى و تصرف ربوبى، با چه ميزان و معيار مى‏توان تحليل اين معما كرد؟

اين جانب هر وقت با يكى از اين چهره‏ ها روبه‌رو مى‏شوم و عشق او را به شهادت در بيان و چهره‌ی نورانى ‏اش مشاهده مى‏ كنم احساس شرمسارى و حقارت مى‏ كنم. و هر وقت در تلويزيون، مجالس و محافل اين عزيزان كه خود را براى حمله به دشمنِ خدا مهيا مى‏ كنند، و مناجات و راز و نيازهاى اين عاشقان خدا و فانيان راه حق را در آستانه هجوم به دشمن مى‏ نگرم كه با مرگ دست به گريبان هستند و از شوق و عشق در پوست نمى‏ گنجند، خود را ملامت مى ‏كنم و بر حال خويش تأسف مى‏ خورم. اكنون ملت ما دريافته است كه: «كُلُّ يَومٍ عاشُورا وَ كُلُّ ارْضٍ كَرْبِلا». مجالس حال و دعاى اينان شب عاشوراهاى اصحاب سيد الشهداء«علیه‌السلام» را در دل زنده مى‏ كند.

جوانان عزيزم و فرماندهان محترم، شما توقع نداشته باشيد كه من بتوانم از عهده‌ی ثناى شما و شكر عمل شما برآيم. شما را همان بس كه محبوب خداى تعالى هستيد، و خداى شما فرموده كه شما را كه چون سدى محكم و بنيانى مرصوص در مقابل دشمنان خدا و براى رضاى او ايستاده‏ ايد، دوست مى‏ دارد. و اين است جزاى شما و اين است عاقبت عمل شما».

در روش سلوکیِ فردی، انسانی که مؤدّب به آداب اسلامی است و عموماً از معارف اسلامیِ خوبی برخوردار است می‌رود در خدمت یک استاد اخلاق و بر وارستگی‌ها و فضائل خود می‌افزاید. ولی در روش سلوکیِ رزمندگانی که حضرت امام به آن‌ها اشاره فرمودند. اولاً: انسان‌های عادی بودند که به آن درجه‌ رسیدند که حقیقتاً همان‌طور که حضرت امام فرمودند قلم امکان توصیف آن را ندارد. ثانیاً: در روش سلوکِ فردی اساتید اخلاق، یک انسان ساخته می‌شود، ولی در روش سلوکی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» یک جامعه ساخته می‌شود و بنده فکر می‌کنم باید به دنبال سلوکی بود که مافوق سلوک فردی، شخصیتی مدّ نظر قرار گیرد که در نتیجه‌ی شخصیت او، تمدنی ساخته شود همراه با فضائل اخلاقی و شهدا و سرداران بزرگِ جبهه‌ی نبردِ دفاع مقدس هشت‌ساله با رجوعِ قلبی به حضرت امام این راه را طی کردند.

مشکل ما آن است که هنوز نتوانسته‌ایم حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را پیدا کنیم و ملاک اصلاح نفس را تنها در محدوده‌ی امور فردی می‌شناسیم، در حالی‌که با رجوع قلبی به حضرت امام تمام ابعاد ما متعالی می‌شود که وجوه فردیِ ما یکی از ابعاد آن است. به نظرم با حضور حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»، تاریخ ما ورقی دیگر در مسیر اصلاح نفس در جلو ما قرار داده ولی ما هنوز در عهد گذشته به‌سر می‌بریم. بنده سعی کرده‌ام در کتاب «سلوک ذیل شخصیت اشراقی امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»» همین نکته را مطرح کنم. فکر می‌کنم اگر کتاب مذکور را با حوصله مطالعه فرمایید سؤالاتتان را که در آخر فرموده‌اید نیز حل شود.

در روایت داریم که معاوية بن عمّار می‌گويد: به امام صادق«علیه‌السلام» عرض کردم: «رَجُلٌ رَاوِيَةٌ لِحَدِيثِكُمْ يَبُثُّ ذَلِكَ إِلَى النَّاسِ وَ يُشَدِّدُهُ فِي قُلُوبِ شِيعَتِكُمْ وَ لَعَلَّ عَابِداً مِنْ شِيعَتِكُمْ لَيْسَتْ لَهُ هَذِهِ الرِّوَايَةُ أَيُّهُمَا أَفْضَلُ قَالَ رَاوِيَةٌ لِحَدِيثِنَا يَبُثُّ فِي النَّاسِ وَ يُشَدِّدُ فِي قُلُوبِ شِيعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِد» مردى است راوى احاديث شما كه آن‌ها را در ميان مردم نشر مى‏ دهد و در قلوب شيعه شما جايگير مى ‏سازد و مرد ديگرى است اهل عبادت كه اين خصوصيت را ندارد، آيا كدام يك از آن دو برتر است؟ فرمودند: «راوى حديث ما كه آن را در ميان مردم نشر دهد و در قلوب شيعيان جايگير سازد، از هزار عابد برتر است.

ملاحظه کنید وقتی حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند آن فردی که سعی می‌کند روایات را در فرهنگ جامعه نهادینه کند و جهت‌گیری قلبی شیعیان را در راستای فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» شکل دهد افضل است، به این معنا است که در سیر إلی الله مسیر را بهتر طی کرده و به درجات بالاتری نایل شده نسبت به کسی که در سلوک فردی تلاش می‌کند.

بنده فکر می‌کنم اگر بتوانیم امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را درست بنگریم، سیره‌ی علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» و المیزانِ ایشان نیز برای ما معنای دیگری پیدا می‌کند و در مسیر سلوک جامعِ معنوی نقش به‌سزایی دارد. شما از یک طرف متوجه‌اید علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» شاگرد مبرز مرحوم آیت‌الله قاضی است و از طرف دیگر شاهکار علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» را در المیزان ملاحظه می‌کنید که شدیداً جنبه‌ی اجتماعی آن بر جنبه‌ی فردی آن غلبه دارد. آیا به این نتیجه نمی‌رسیم که سلوک فردی جای خود را به سلوک جامع فردی، اجتماعی داده؟ و باید ملاک خود را در نظر به استاد سلوکی تغییر دهیم؟ با این فرض قداست را باید در سلوک جامع دنبال کرد، سلوکی که حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» متذکر آن هستند.

والسلام

12410
متن پرسش
استاد گرامی، سلام و عرض ادب: زن عموی بنده معتقد به حجاب نبوده و از 20 سال قبل که وارد خانواده ی ما شده اند جلوی نامحرمان حتی روسری هم بر سر نمی کند، مگر بعضی از مردهای خیلی غریبه تر که احیانا عموی من نظر خوبی به آنها نداشته و از ایشان خواسته اند که جلوی آنها روسری بپوشد. من 8 ماه است که عقد کرده ام و از همان ابتدا دغدغه ی این را داشته ایم که منو همسرم که مقید هستیم چگونه باید روابط خانوادگی خود را با ایشان تنظیم کنیم. ما با عموهایم زیاد رفت و آمد داریم و این مسئله را سخت تر می کند چون مواجهه ی ما با ایشان سالی یکی دو بار نیست که بتوان یک جوری آن را مدیریت کرد. در این هشت ماه همسرم بوده که به امید بهتر شدن وضعیت حجاب ایشان و برهم نخوردن روابط ما با عمویم و حفظ رضایت و احترام پدرم، مدارا کرده و هر جا ایشان هم بوده اند همسرم راضی شده اند که بیایند ولی سر به زیر و معذب نشسته اند. من در این مدت هر دفعه به زن عمو و برخی از فامیل گفته ام که همسرم از این وضع ناراضی هستند و از زن عمویم با نرمی و شوخی خواسته ام که روسریشان را بپوشند ولی کوتاه نمی آیند و می گویند همانطور که من به نظرات شما احترام می گذارم و چادر مشکی شما را تحمل می کنم شما هم باید به عقاید من احترام بگذارید و من را بدون روسری قبول کنید. منو همسرم فکر می کنیم که اگر بخواهیم همینطور با مدارا ادامه بدهیم به زودی این رفت و آمد ما تبدیل به توقع آنها و وظیفه ی ما می شود و این ما هستیم که همیشه ناراحتیم و چه بسا در تربیت فرزند هم دچار محذورات و مشکل خواهیم شد. استاد وظیفه ی ما چیست و راه درست برخورد با اینگونه رفتارها خصوصا که از این نمونه آدمها در خانواده ها زیادند چیست؟ پیشاپیش از پاسخگویی شما تشکر کرده و بابت طولانی شدن پرسشم عذرخواهی می کنم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: توجه داشته باشید اسلام آمد تا مرز حق و باطل اعمال انسان‌ها را مشخص کند و ما در زیر سایه‌ی اسلام هرگز نمی‌توانیم مثل کسانی فکر کنیم که خود را از اسلام جدا می‌دانند و تحت عنوان آن‌که به عقیده‌ی ما احترام می‌گذارند ما هم باید به عمل غیر شرعی آن‌ها احترام بگذاریم. خدای ما چنین چیزی را از ما نمی‌پذیرد. وظیفه‌شما و همسر شماست که در جلسه‌ای که معصیت خدا در آن واقع می‌شود شرکت نکنید. موفق باشید

12192

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد: اگر با یک انسانی روبه رو باشیم که هستی عالم را قبول دارد و سوفسطائی نیست ولی خدا و معاد و اصول دین را قبول ندارد و مایل است در این زمینه اطلاعات دقیق به دست بیاورد آیا روش معرفت النفس را روش مناسبی می دانید یا از طریق براهین با ایشان صحبت کنیم یا روش دیگری را مناسب می دانید؟ در هر صورت توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روش معرفت نفس و برهان صدیقین در کنار کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» خوب است. موفق باشید

11209

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد سیر مطالعاتی شما برای چه رده سنی مناسب است و آیا برای یک نوجوان 12 ساله مناسب است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیاز به نبی» و «آشتی با خدا» و «ده نکته در معرفت نفس» شروع خوبی است. موفق باشید
10110
متن پرسش
سلام: با توجه به آیات فراوانی که به ولایت امیرالمومنین (ع) اشاره دارد، برای اثبات این امر به کدام آیه در قرآن که محسوس تر از بقیه است، می توان استناد کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» قسمت امامت در قرآن خوب است. موفق باشید
8997
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به بحث وحدت شخصیه وجود آیا می توان گفت غیر حق همان حق است که تعین پیدا کرده و محدود شده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بگو همان حق است که در مظهری از مظاهر عالم با اسمی از اسماء حسنایش ظاهر شده. موفق باشید
نمایش چاپی