بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15965

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: ببخشید چند تا سوال در دو قسمت غیرمرتبط به هم دارم: قسمت اول: 1. چرا در آیه 58 سوره نور خدا میگه افرادی که به سن بلوغ «نرسیدن» موقع ورود به منزل اجازه بگیرن؟ درسته که افرادی که به سن بلوغ «رسیدن» نیازی به اجازه نیست؟ اگه حکم هردو علی السویه است، قید آیه برای سن بلوغ از چه جهت است؟ قسمت دوم: 2. چرا شیطانی که در رأس است و بقیه شیاطین سربازان او محسوب می شوند، از «جن» است؟ در حالی که شیاطین انسی که در قرآن هم آمده، پست تر از شیاطین جنی هستن، چطور شرهای عالَم را به یک شیطان انسی ثابت برنمی گردانند؟ 3. تکلیف این شیاطین انسی (مثل بوش و اوباما و جان کری و وندی شرمن و اشتون.....) چیست؟ آیا «خلود» در جهنم دارند؟ یا پس از میلیاردها میلیارد سال نوری عذاب و فشار، سرانجام راحت می شوند؟ (مثل بقیه جهنمی ها) 4. آیا همانطور که شیطان (از جن) علم دارد به اینکه خداوند حق است و صراط مستقیم چیست، آیا شیاطین انسی هم علم دارند به حقانیت خدا و بطلان خودشون؟ و آیا همانطور که شیطان (از جن) علم دارد در قیامت ازش کاری برنمیاد و علم دارد که خلود در جهنم داره و مأیوس ترین موجود هست و از روی یأس و تکبر به خدا باز نمی گردد ، آیا «شیاطین انسی» هم به این مسائل «علم» دارند ولی از بازگشت به سمت خدا مأیوسند؟ 5. آیا امکان امید دادن به شیاطین برای بازگشت به سمت خدا وجود ندارد؟ آیا امکان دارد که شیطان توبه کند با توجه به اینکه هنوز هم فرصت دارد؟ ( مباحث معرفتی شما را گوش کرده ام، معاد را کامل گوش دادم و مباحث دیگه ...)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آیه‌ی مذکور می‌فرماید آن‌هایی که به سن بلوغ نرسیده‌اند، ولی آن اندازه هم کودک نیستند که نزد شما باشند – یعنی قدرت تمیز دارند – در مواقعی که خلوت دارید و زمان‌های «عوراتند» که پوشش عموی ندارید، بدون اجازه وارد نشوند 2- نمی‌دانم، ولی قدرت حضور شیطان در خیال، بیشتر از انسان است به همان معنایی که قرآن در وصف آن می‌فرماید: «إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُم‏»(اعراف/27) او و قبیله‌ی او شما را از جایی که شما آن‌ها را نمی‌بینید زیر نظر دارند 3-  در مورد خلودِ در جهنم، بین شیاطین جنّ و انس فرقی نمی‌کند. اگر کسی در هیچ‌یک از وجوه شخصیت خود، هیچ رجوعی را نسبت به حضرت حق اراده نکرده باشد و تماماً در حاکمیت نفس امّاره، اراده‌های خود را شکل داده باشد، در جهنم مخلّد خواهد بود 4- فرق نمی‌کند، شیاطین انسی هم به حکم فطرت متوجه خالقیت حق هستند ولی روح استکباری آن‌ها مانع اراده‌ی صحیح می‌باشد و در همین فضا از رحمت خدا مأیوسند 5- اساساً کسی که در مقابل حضرت حق کبر پیشه کند و تمام عمر در این فضا شخصیت خود را بسازد نسبت به هر حقیقت معنوی کینه‌مند است. در آن حدّ که در روایت داریم در قیامت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» از کنار جهنم رد می‌شوند و نسیم خنکی به جهنمیان می‌رسد. ابوجهل می‌پرسد علت آن نسیم چیست؟ وقتی می‌فهمد به جهت وجود مقدس حضرت است، می‌گوید: در جهنم را ببندید که به من چیزی از آن مرد نرسد. تا این حدّ نسبت به حق و حقیقت، کینه دارد. موفق باشید

15305

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: لطفا نسخه اندروید سایت را تشکیل دهید بسیار کارگشا است. همچنین جلسات استاد به مرکز شهر دور است آیا در سال جدید برنامه ها تغییر دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ظاهراً مشورتی که مسئول محترم سایت با صاحب‌نظران کرده‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که با راه‌اندازیِ کانال تلگرام، تقریباً آن نیاز برآورده می‌شود. به همین جهت کانال تلگرام «لبّ المیزان» راه‌اندازی شد.  2- واقعاً همین اندازه وسعت بنده بیشتر نیست و به همین جهت جلسه‌ی شرح کتاب «مصباح الهدایه» در کتاب‌خانه‌ی مرکزی شهرداری تشکیل شد که جلسه در مرکز شهر قرار داشته باشد. موفق باشید

13052
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: بده در یک مدرسه راهنمایی فعالیت می کنم. سؤالی رو که برای بنده پیش اومده به صورت خلاصه ازتون می پرسم: «جایگاه شهربازی های رایج در تربیت دینی» با توجه به اینکه شهربازی های رایج بر مبنای تخلیه هیجان و ایجاد هیجان کاذب و بعضاً در بازی هایی برای ایجاد توهم بنا شده اند؛ آیا برای دانش آموزانی که می خواهند در سیر تربیت دینی قرار بگیرند؛ این گونه اردوها مضر نیست؟! چه جایگزینی برای شهربازی می بایست در نظر گرفت؟ یا بهتر بپرسم آیا در آرمان شهر تمدن اسلامی، مشابهی برای شهر بازی های رایج که دائر مدار این نیاز باشد؛ وجود دارد؟ همین مباحث درباره «باغ وحش های درون شهری» برای بنده مطرح است! بنا بود انسان در سیر کمالی اش توجه و ارتباط با طبیعت داشته باشد؛ اما با ایجاد شهر به گونه رایج از طبیعت دور شد؛ به همین دلیل با آوردن حیوانات می خواهد این نیاز را پاسخ دهد؛ اما چه پاسخی...؟! معذرت از اطاله کلام! یا مهدی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پدیده‌هایی مثل شهر بازی و یا باغ وحش این‌ها از لوازم فرهنگ مدرنیته است که امروز نمی‌توانیم بیرون از آن زندگی کنیم، منتها می‌توانیم با خودآگاهیِ تاریخی لازم، جایگاه آن‌ها را بشناسیم و در عین نظر به افقی برتر در حدّ اضطرار نمی‌توان استفاده نکرد. موفق باشید

12899

سایت تربیتیبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب و احترام. در انجام کار تربیتی برای نوجوانان حداقل میزان آگاهی چیست؟ با توجه به مهم بودن نکات تربیتی و حساس بودن رفتار با نوجوان و تاثیر در آینده فرد در صورت کم بودن اطلاعات از روش برخورد و نکات تربیتی و حتی عمل اشتباه در کار تکلیف چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اسلام در فضایی که از طریق آموزه‌های الهی و روایت‌های دینی در اختیار ما می‌گذارد، رویهمرفته راه را هموار کرده است نباید چندان دغدغه به خود راه داد. البته سایت‌های خوبی هست از جمله سایت «مزرعه‌ی ایمانی» از حجت‌الاسلام آقای اشترانی که در این رابطه تلاش می‌کنند. موفق باشید                

11499
متن پرسش
سلام علیکم: استاد آیت الله جوادی آملی فرمودند معصومین ذاتا معصوم نیستند این درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جز خدا هیچ کمالی ذاتی کسی نیست ولی حضرت حق، جانِ معصومین«علیهم‌السلام» را آماده کرده تا در عصمت تکوینی قرار گیرند. موفق باشید

10291
متن پرسش
حضرت استاد سلام علیکم: خواستم از شما بپرسم آیا امام جماعت باید با سلیقه ی مامومین نماز بخواند؟ مثلا اگر مامومین به او بگویند که نمازش را طولانی بخواند، این نماز او برای مردم نمی شود؟ ریا نمی شود؟ اصلا امام جماعت اگر برخی مستحبات رایج را در نماز فرادایش انجام نمی دهد، می تواند در جماعت به خاطر رعایت جمع انجام دهد؟ با تشکر از شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امامت جماعت باید رعایت مأمومین را بکند تا تعادل لازم اعم از عدم افراط و یا عدم تفریط پیش نیاید. موفق باشید
9426

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام. پیرو سوال (9317) یک بحثی مطرح میشود که اگر رهبری این حرف را میزنند که برای حضرت زهرا (س) سینه زنی لازم نیست پس چرا خودشان در ایام فاطمیه در بیت مراسم سینه زنی برپا میکنند؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مراسم عزاداری غیر از مراسم سینه‌زنی است. موفق باشید
9077
متن پرسش
سلام: من دیپلم دارم و به این رسیده ام که باید به حوزه بروم اما نمی دونم پیش دانشگاهی را بخونم یا نه؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر می‌خواهید به حوزه بروید چرا معطل هستید؟ هرچه زودتر که ذهن‌تان جهت آموختن ادبیات عرب آماده‌تر است وارد حوزه شوید. موفق باشید
8783

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با سلام: می خواستم بدانم اولا محل و ساعات جلسات استاد تغییری کرده یا خیر؟ و کتاب فروشی کنار مسجد الخمینی که آثار استاد ارائه می شود چه موقع هایی برای خربد باز است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: جلسات تفسیر شنبه‌شب‌ها تا اول مهرماه از ساعت 7 تا 8 بعد از ظهر است و ساعت آن کتاب‌فروشی را از جناب آقای مرادی مسئول کتاب‌فروشی بپرسید. شماره‌شان هست (09136910656). موفق باشید
5560
متن پرسش
با سلام در مورد سوال 5450(ازدواجهای پیامبر)جواب بسیار عالی و چه بسا سبب رفع شبهه بسیاری میشود .در این خصوص لطفا درصورت امکان موارد ذیل هم برسی شود1-این اشاره قران که بعد از این دیگر ادواج نکن ... حتی اگر از زیبایی زنی به تعجب بیفتی، استاد درباره این قسمت آیه توضیحی ندادند(مگر پیغمبر به خاطر زیبایی ازدواج میکرد که خداوند این اشاره را داشته است) 2- خط 61 جواب،ظاهرا کلمه شهرت اشتباها به جای شهوت تایپ شده است3- این مطالب به اضافه مطالب تکمیلی به سوال مذکور( 5450 )اضافه شود که جواب سوال تکمیل گردد تا عموم استفاده کنند4- و نهایتا بصورت جزوه ای چاپ شود. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکری که در مورد تصحیح خط 61 فرمودید اعمال شد. و اما در مورد آیه‌ی 52 سوره‌ی احزاب که خداوند به رسول خود می‌فرماید دیگر برای تو ازدواج مجدد حلال نیست هرچند که با زنانی روبه‌رو شوی که سخت زیبایی آن‌ها به شگفتت آورد . می‌توان فهمید که حتی اگر میل رسول خدا هم در این مورد اقتضای ازدواج در آن فضا و فرهنگ را داشته باشد خداوند در این مورد که ممکن است فضای جامعه قضاوت صحیحی ننماید رسول خود را منع کرده با این‌که در آن فرهنگ و در آن زمان این یک موضوع عادی و طبیعی می‌نموده است. موفق باشید
4497
متن پرسش
با سلام: کسی که دارای عیوب بیشمار و دارای رذایل اخلاقی زیادی است چگونه انها رابرطرف نماید 2-چراما وقتی در حال وهوای دینی قرار میگیریم دگر به ظاهر خود اهمیت نمی دهیم درحالی کسانی که دراین وادی نمیباشندتمیز ترند انها بشاش ترند وما افسرده 3-کتابی معرفی کنیدکه همه ابعادما رشد دهد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنگرد که چگونه آن رذایل اخلاقی او را از حضور در عالمی بالاتر از این عالم محروم کرده و بداند «آب گِل خواهد که در دریا رود.... گِل گرفته پای او را می‌کشد» وقتی دین را فهمید به رذایل اخلاقی به عنوان یک مانع نگاه می‌کند و آرام‌آرام از آن‌ها روی برمی‌گرداند 2- تعادل آن است که ظاهر خود را نیز آراسته کنیم ولی نه به صورتی که حالت فخر بر دیگران پیش آید 3- کتاب‌های اخلاقی مثل «معراج السعاده» و یا «شرح حدیث جنود عقل و جهل» خوب است. موفق باشید
4185
متن پرسش
سلام علیکم خسته نباشید ببخشید یک سؤال دیگر داشتم، منظور از اصولگرایی حزبی چیست و به چه گروههایی گفته می شود؟ آیا می توانید یک مثال(شخصیتی) بزنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصول گرایی حقیقی آن است که مسلمانان، اسلام را در همه‌ی ابعاد بپذیرند و جامعه‌ی خود را مطابق آن ابعاد جلو ببرند و پرورش دهند. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» با توجه به این امر تعریف حکیمانه‌ای از اصول‌گرایی دارند، در آن تعریف مشخص می‌شود همه‌ی ابعاد را در نظر گرفته‌اند. متأسفانه ما متوجه نیستیم که اصول‌گرایی یک فکر و فرهنگ است و پشتوانه‌ی آن تنها شخصیت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌تواند باشد و این اصول‌گرایی با اصول‌گراییِ خطی و حزبی و سیاسی که بعضی از گروه‌ها مدعی آن هستند فرق دارد. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در تبیین اصول‌گرایی حقیقی می‌فرمایند: «ایمان و هویت اسلامی و انقلابیِ روشن بینانه، دوری از خرافه و سست‌اندیشی و تمنای دائمیِ عدالت از یک‌سو و ایمان به آینده، برخورداری از روحیه‌ی مجاهدت علمی، اعتقاد به آزاداندیشی وکرامت انسانی، به‌کارگیری اصل تصحیح روش‌ها در مدیریت و تلاش برای شکوفایی اقتصادی - اجتماعیِ کشور، ایمان به مردم، ایمان به خود، ایمان به استقلال و وحدت ملی از سوی دیگر، از مهم‌ترین شاخص‌ها در اصول‌گرایی است.» این اصول گرایی فقط و فقط با مکتب حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» محقق می‌شود. باید قلب ما متوجه شود بستر تحقق چنین صفاتی که تحت عنوان اصول‌گرایی حقیقی مطرح است در هر شرایطی پدید نمی‌آید. وقتی توانستیم در عالَمی قرار گیریم که شخصیت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» با سیره‌ی علمی و عملی‌شان متذکر آن عالَم بودند و وقتی این نسل حس کرد آن اصول‌گرایی غذای جان اوست و سخت به آن نیاز دارد، متوجه می‌شود تحقق این موضوع آن قدر هم ساده نیست که در هر شرایطی و با هر فکری ایجاد شود، در نتیجه به دنبال راه‌کاری می‌گردد که می‌تواند صورت عملی اصول‌گرایی حقیقی را پدید آورد و می‌بیند آن راه‌کار، عالَم حضرت روح الله است. رسیدن به عالَمی که مطلوبِ انسان، اصول‌گرایی حقیقی باشد چیزی است بالاتر از آن که شما با استدلال کسی را قانع کنید تا حرف شما را بپذیرد، باید عالَم او عالَمی شود تا روح اصول‌گرایی را غذای جان خود بداند. اثر استدلال به تنهایی مثل اثر دلیلی است که یک پزشک در باره‌ی مضرّات سیگار دارد و در عین حال خودش سیگار می‌کشد. رابطه‌ی شما با دین مثل رابطه‌ی علمیِ آن پزشک با مضرات سیگار نیست، یک مسلمان، «دین» را غذای جان خود می‌داند و در فضای دین زندگی می‌کند. این حالت بالاتر است از این‌که حقانیت دین با دلیل و استدلال روشن ‌شود. آری اگر کسی منکر حقانیت دین شد باید حقانیت دین را با استدلال به او ثابت کرد.. خواجه نصیرالدین طوسی با تجرید الاعتقاد می‌خواهد شبهات را رفع کند در حالی‌که مسیر دینداری و رسیدن به اصول‌گرایی حقیقی روش کلامی و صرفاً عقلی نیست، باید قلب به میان آید و روحیه‌ی حماسی و مجاهده شکل بگیرد و این امر ادب وآداب خاصی را می‌طلبد. اگر آن اصول‌گرایی که مقام معظم رهبری تعریف کردند مورد پذیرش ماست نکته بعدی این است که بدانیم این اصول‌گرایی، معارف و اخلاق و عرفان خاصی را می‌طلبد، بعداً روشن خواهد شد که آن ادب و آدابِ خاص در مکتب حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» پایه‌گذاری شده و با آن مکتب إن‌شاءالله عالَم مخصوصی رخ می‌نماید که به کمک آن می‌توان در محضر حقیقت قرار گرفت. آن اصول‌گرایی که مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» شاخصه‌های آن را برشمردند بیش از آن‌که اراده‌ی معطوف به قدرت و منصب در آن مطرح باشد، اراده‌ای معطوف به فرهنگ و خدمت در آن مطرح است. وقتی سلمان رشدی در کتاب آیات شیطانی‌ به رسول خدا(ص) توهین کرد و امام او را مهدورالدم دانستند و حکم قتلش را صادر کردند، عده‌ای به امام گفتند این کار در جهانِ مدرن با هیچ عرفی از مدیریت جهانی هماهنگی ندارد، شاید هم راست می‌گفتند ولی حضرت امام خوب می‌دانند که اقتضای رجوع به فرهنگ اسلام این است که مدیریت جهانِ استکباری چنین عکس‌العملی را از خود نشان دهد، اما این‌که وظیفه‌ی امام آن است که چنین حکمی را بدهند برایشان یک فرهنگ است تحت عنوان انجام وظیفه‌ی شرعی، این دنیای مدرن است که باید خود را با آن وظیفه‌ی شرعی و حکم الهی هماهنگ کند. معنی اراده‌ی معطوف به فرهنگ و وظیفه‌ی شرعی به همین معنا است و اصول گرایی واقعی بر آن تکیه دارد. فرهنگ امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فرهنگ اراده‌ی معطوف به قدرت و منصب نیست. این فرهنگِ مدرنیته است که به قول نیچه اراده‌اش معطوف به قدرت و استکبارمنشی است. نیچه معتقد است در دنیای مدرن با حذف خدا از مناسبات بشر، اراده‌ی معطوف به قدرت ظهور می‌کند و در آن حال انسان در ذیل چنین اراده‌ای معنای خود را جستجو می‌نماید و گرفتار استکبارمنشی می‌شود. اگر ما نتوانیم این زمانه را - یعنی زمانه‌ای که اراده‌ها معطوف به قدرت است - درست بشناسیم نمی‌توانیم جایگزین مناسبی در آن پیدا کنیم. هدف اراده‌ی معطوف به فرهنگ آن است که تاریخ ملت را جلو ببرد و به اهداف متعالی‌اش نزدیک کند و مسیر رسیدن به آن اهداف را در امور فرهنگی ریل‌گذاری کند و از حرکت در سطحِ زد و بندهای سیاسی به شدت حذر نماید و این با اراده‌ی معطوف به قدرت و منصب تفاوت اساسی دارد. در اراده‌ی معطوف به فرهنگ، حرف اصلی را قدرتِ نرم می‌زند و شما در حرکات و برنامه‌های حضرت امام آن را به خوبی لمس می‌کنید ولی در اراده‌ی معطوف به قدرت و منصب، حرف اصلی را پول و تکنولوژی و عوامل فریب مردم می‌زنند و البته همیشه با ناکامی روبه‌رو بوده‌اند. در راستای اراده‌ی معطوف به فرهنگ، حرکت به سوی اهداف متعالیِ تشیع و سلوکِ همه‌جانبه به سوی آن اهداف متعالی پیش از آن‌که نیاز به صاحب منصب داشته باشد، نیاز به انسان‌هایی دارد که احیاگر روحیه‌ای باشند که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌‌علیه» در کالبد ملت دمیدند و ملت را احیاء نمودند. در این راستا باید پای در میان گذاشت و تاریخ را با همان شیوه جلو برد تا طعم عبور از لایه‌های باقی‌مانده از عهد غربی و عهد شاهنشاهی، کام ملت را شیرین کند و روحیه‌ی خدمت‌گزاری به ملت را که قسمتی از سلوک الی الله است، به میان آورد. در روایت داریم رسول خداf فرمودند: «أَیَعْجِزُ أَحَدُکُمْ أَنْ یَکُونَ کَأَبِی ضَمْضَمٍ کَانَ إِذَا خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی تَصَدَّقْتُ بِعِرْضِی‏ عَلَى‏ النَّاس‏» آیا کسى از شماها نمى‏تواند مانند ابى ضَمْضَم باشد؟ ابوضمضم مردى از امت‏هاى گذشته بود، هر روز که صبح مى‏کرد، مى‏گفت: پروردگارا من آبرو و عنوان خود را براى خدمت به مردم و بندگان تو وقف کرده‏ام. در ذیل نظام اسلامی و برای پایداری نظام، ثواب و برکات عزم خدمت به مردم بیشتر از اعمال مستحبی است که مردم می‌شناسند حتی اگر آن عمل، طواف به گرد خانه‌ی خدا باشد. یکی از یاران حضرت صادق(ع) همراه با حضرت در حال طواف مستحبی بود شخصی آمد از او درخواست کمک کرد، گفت بگذار طواف را تمام کنم و بیایم، حضرت به او اشکال کردند که چرا طواف را قطع نکردی؟ در ذیل اسلام و در فضای نظام انقلاب اسلامی برداشتن یک سنگ از وسط جاده، عمل صالح است، برای این‌که در آن صورت مردم راحت تر می‌توانند به حق رجوع داشته باشند. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در جمع دانشجویان در کرمانشاه فرمودند: ما با تحزّب مطلقاً مخالفتی نداریم و معتقدیم تحزّب با وحدت جامعه منافاتی ندارد؛ به شرط آن‌که با نگاه درست ایجاد شود. اگر حزبی برای کانال کشی وکادرسازی و هدایت فکری جامعه در زمینه‌های سیاسی، دینی، عقیدتی و دیگر عرصه‌ها به‌وجود آید و قصد خود را در دست گرفتن قدرت قرار ندهد، کاری خوب و مورد تأیید است که البته اینگونه احزاب، اگر در رقابت‌های سیاسی هم وارد شوند، به طور طبیعی برنده می‌شوند. ولی برخی احزاب مانند احزاب کنونی غرب در واقع باشگاه‌هایی برای کسب قدرت هستند و سعی می‌کنند از هر طریق، از جمله زد و بند سیاسی به قدرت برسند که ما اینگونه تحزب را تأیید نمی‌کنیم اما اگر کسانی با همین نگاه، دنبال تشکیل حزب باشند، جلوی آنها را نمی‌گیریم». ملاحظه کنید ایشان می‌فرمایند این نوع تحزّب را ما تأیید نمی‌کنیم و قبول نداریم، اما نظام اسلامی به این گروه‌ها اجازه‌ی فعالیت می‌دهد، این همان نظر به شخصیت حضرت امام است که روح آزاداندیشی را به ما می‌دهد، چون جامعه‌ی اسلامی باید ظرفیت این را داشته باشد که مخالفین نظام تا وقتی که برنامه‌ی براندازی ندارند بتوانند فعالیت‌های خودشان را ادامه دهند و ما باید آنقدر رشد کنیم که بتوانیم با برنامه‌های فرهنگی خودمان جامعه را جلو ببریم و تحت تأثیر فرهنگ‌های غیر الهی قرار نگیریم. ما مذهبی‌ها از جهت تحلیل نظر مخالفین هنوز در حدّی که رهبر معظم انقلاب مدّ نظر دارند، نیستیم. ما هنوز آنچنان در تنگنای تاریخی گرفتاریم که اگر بدانیم فردا این گروه یا این فرد می‌خواهند سخنی مخالف ما بگویند از همین امروز محدودشان می‌کنیم و از سعه‌ی صدرِ خود می‌کاهیم، بعد هم می‌گوئیم چرا خداوند فیض خود را از ما دریغ می‌دارد. در حالی‌که باید بدانیم اگر می‌خواهید با نور اشراقی حضرت امام مرتبط باشید باید به همان آزاداندیشی که حضرت امام مدّ نظر داشتند اعتقاد پیدا کنید، نمونه‌ی اعتقاد به آزاداندیشی حضرت امام، رهبر انقلاب‌اند و تفضلاتی که خداوند از آن طریق به ایشان کرده است. تفصیل حضرت امام تا این حدّ است که به آزاد‌اندیشی ایمان بیاوریم، همان‌طور که در مکتب امام اعتماد به مردم جزء مکتب است و نه یک مصلحت سیاسی. متأسفانه آن‌چه ما از طرف بعضی از مدعیان اصول‌گرایی دیدیم این نبود که فضای خدمت‌گذاری به مردم را تقویت کنند و نمونه‌ی آن را در نمایندگانی باید جستجو کرد که مقام معظم رهبری یک‌بار باید جلوی آن‌ها را در سؤال از رئیس جمهور بگیرند و یک‌بار هم استیضاح وزیر کار را اشتباه بدانند. اقتضای اصول‌گرایی آن است که در ذیل پایبندی به ارزش‌های اسلامی با آزاداندیشی تمام هر جریانی که متعلق به اسلام و انقلاب است را به اندازه‌ی پایبندی‌اش به انقلاب و اهداف انفلاب بپذیرد، ولی با ظهور اصول‌گرایی حزبی ما با افراد و جریان‌هایی روبه‌رو شدیم که تأکید بر ارزش‌های اسلامی برای تحمیل گروه و باند خودشان است بر انقلاب. و از این طریق بیشتر عامل ایجاد تنفر بین نیروهای انقلاب هستند که إن‌شاءالله طلوع عبور انقلاب از این جریان و ظهور هرچه بیشتر اصول‌گرایی حقیقی سرزده است موفق باشید
3151

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
علیک السلام. با نگاه اجتماع و خصوصا فامیلمون، چه جوری لباس طلبگی را در ذهنم حل کنم ؟ خیلی در ذهنم با زندگی ام می جنگم و احساس بودن در برزخ می کنم اما نمی توانم این مرحله از برزخ را طی کنم که اهمیت حرف دیگران برایم کمرنگ شود. خواهشا راهی پیشنهاد کنید؟ چه کنم که ذهنم از دغدغه های این چنینی مثل لباس طلبگی آزاد شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده چون در این موقعیت نبوده ام شرایط این موقعیت را هم نمی‌دانم. بهتر است به اساتیدتان که این شرایط را درک کرده اند مراجعه بفرمایید؟ موفق باشید.
3049
متن پرسش
استاد عزیز سلام:‌بنده چند بار تونمایشگاه به مسوولین پیشنهاد دادم تو همین بخش هم نوشتم و لی انگار جوابی ندادین! پیشنهاد من این بود که مطالب کتاب های شما هربار که میخونین تازگی دارد. بنابرین بیایین و کتاب ها را با کیفیت بالا(جلدگالینگور و کاغذ اعلا) چاپ کنید. الان کتاب های شما برای این که ارزون تموم بشود که البته روش پسندیده و خوبی است با کاغذ کیفیت پایین چاپ می شود در نتیجه بعد از چند سال کیفیتش از دست می رود./حیف این مطالب که رو این کاغذها چاپ می شود اونوقت شما ببینید رمان های خارجی با چه کاغذهایی چاپ می شود!!1 در ضمن موسسه کتاب((اری این چنین باید بود فرزندم)) را با یک جلدش گالینگور چاپ کرد و جلد دیگرش را با شمیز. اینو تذکر بدین که هر دو را یکجور چاپ کنند.با تشکر
متن پاسخ
به نام خدا. باسلام. دوست عزیز جلد گالینگور پیشنهاد خوبی است، ولی در نظر داشته باشید که گروه فرهنگی المیزان باید همه ی مخاطبین خود را در نظر داشته باشد تا هم آنها که از عهده ی هزینه ی بالای کتاب با جلد سخت بر نمی آیند بتوانند کتاب با جلد نرم تهیه کنند و هم آنها که توان مالی دارند و کتاب را برای تدریس و بحث استفاده می کنند کتاب را با جلد گالینگور در اختیار داشته باشند. ضمناً اعتراض شما به کیفیت کاغذ به هیچ وجه پذیرفته نیست چون سعی ناشر تا حال بر این بوده است که همواره از بهترین کاغذ موجود در بازار یعنی 70 گرمی اندونزی استفاده شود و شاید یکی دو بار کاغذی که به ما فروخته شد از جنس نا مرغوب بوده است ولی به تازگی این زمزمه در دوستان گروه فرهنگی هست که از کاغذ ایرانی استفاده کنیم تا به فرمایش مقام معظم رهبری در سال جاری نیز اهمیت داده باشیم. (ضمناً اگر کاغذ 80 گرمی استفاده شود ضخامت کتاب زیاد می شود و رنگ تیره ی کاغذ نیز پیشنهاد یکی از متخصصین چشم پزشکی برای پیشگیری از ضرر احتمالی به چشم مخاطبین عزیز است."واحد انتشارات"
1136

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد ، و سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و تبریک ولادت امام مهدی (علیه السلام) ، 3سوال خدمتتان داشتم : 1.در صفحه 62و 73 کتاب"معرفت النفس و الحشر" جهت ابطال تناسخ فرموده اید که «نفس انسان بوسیله ی بدن کامل میشود و استعدادهای بالقوه اش را بالفعل میکند تا اینکه بنابر صفات و افعال زشت یا زیبا در سعادت یا شقاوت فعلیت می یابد. نفس وقتی به فعلیت رسید دیگر نیاز به بدن ندارد وآنرا ترک میکند (علت مرگ طبیعی هم همین است ). دراین هنگام دیگر برای نفس ممکن نیست که این فعلیتش ازبین برود . لذا تناسخ باطل است چون لازم میدارد که نفس از همان جهت که کامل شده ، ناقص گردد و این عقلا محال است» حال سوال بنده در مواجهه بین بطلان تناسخ و اعتقادحقّه به رجعت است : به نظر میرسد با قیود خاصی، رجعت هم شبیه تناسخ است و لذا "عقلا" چطور ممکن است که نفوس به فعلیت رسیده ای مانند اهل البیت (علیهم السلام) و یا مومنین محض و حتی اشقیاء محض دوباره به بدنی از جنس بدن عنصری دنیایی که نقص و قوه هایی بهمراه دارد برگردند – وتنها تفاوتی که در ظاهر است این است که در تناسخ این برگشت به بدن نوزادی است و رشدعقلانی دارد ولی در رجعت به بدنی 40ساله با ظرفیت کامل عقلی برمیگردند که این هم دلیلی بر رفع نقص ذاتی از بدن مادی نیست- مگر آنکه رجعت به بدنی شبیه بدن اخروی و ازجنسی غیراز ماده ی با حرکت جوهری باشد و یا اینکه اصلاً بدن عنصری هویّتی متفاوت از آن چیزی است که ما میشناسیم (اشاره شده در سوال دوم) ، لطفا توضیحی مبسوط ارائه فرمایید؟ 2.با توجه به نگاه کتاب ده نکته از معرفت نفس برای نظر به جدا بودن حقیقت بدن و نفس انسان که این بدن در موقع مرگ از نفس جدا میشود ، و نگاه کتاب معرفت النفس و الحشر برای نظر به اتحاد حقیقی بین بدن و نفس ، و رابطه ی تجلّی بودن بین نفس انسانی و بدنش که این بدن هرگز از نفس جدا نمیشود (مانند رابطه ی تجلّی میان مجرّد مطلق و موجودات) و این بدن است که تا به حشر و "معادجسمانی" همراه نفس میماند، و همچنین نگاه به ذات مجرّد انسانی که بسیط است و یک کلّ واحد، که تمام مراتب را در خود دارد و هیچ مرتبه ای از او جدا نمیشود (پس مراتب بدن های نباتی و حیوانی هم پس از مرگ در نفس حاضرند ولی موضوع ظهورشان در جنس مادّی وجود ندارد) ، لطفاً جمع بین این نگاه ها بفرمایید؟ /// به نظر مینماید که تمام اینها در یک هویّت خاصّی از بدنِ عنصری مشترک اند که آن بدن نه از غذای جسمانی تغذیه میکند ونه در خاک دفن شده یا در دریا غرق میشود (وغذای مادی تنها معدّ کمال بدن است مانند معدّ بودن علم برای کمال نفس) و نفس از این بدن عنصری هم مانند بدن های برزخی و عقلی، هرگز جدا نمیشود و آن چیزی که در مرگ برزمین می افتد مانند ناخن و موی زائدی است که امروزهم از بدن اصلی ما جدا میشوند؛ یعنی هویّت اصلی بدن ما حس و حیاتش بالذّات است ونه بالعرض، و بنابر اعمال صالح ما ارتباطش با نفس شدیدترولطیف تر میشود؛ این مطالب در شرح "عین 20" ازکتاب «عیون مسائل نفس» علامه حسن زاده، درمورد این هویّت خاص اشاره شده (که ایشان این مطلب دقیق و عمیق را «سرّ معاد جسمانی» میخوانند و با آن شبهه آکل و ماکول را هم رأساً دفع میکنند)؛ لذا فهم کامل این مطلب دقیق، نیازمند تأمّل وتوضیح از سوی شماست تا برای مبتدیانی مثل بنده موضوع روشن تر شود ؟ (و توضیح شما بتواند تکمیلی برای کتاب ده نکته از معرفت نفس باشد) 3.استاد بزرگوارم ، بنده هم در خویش و هم در برخی جوانان اطرفم میبینم که با وجود محبّت به اهل البیت (علیهم السلام) و انس باخلوت و عبادات بعضاً طولانی و تلاش در حضوری کردن اعتقاداتمان به توحید و معاد ، بازهم اثرات جنود شیطان کم وبیش در اعمال ما باقیست! چطور میشود که قلبی هم عاشق عبادت خدا و اهل اشک در خلوت برسیّدالشهدا باشد، و هم هنوز دربرابر برخی معاصی مقاومتش استوار نیست و پایش بلغزد!!؟ آیا حرکت حُـبّـی و «اُنس حضوری» با خدا و قلبی کردن اعمال و عبادات نیازمند نوعی حرکت خاصّ برای تقویت غَضَب و «بُـغـض حضوری» بر هرغیرخدا نیست تا بند امیال و هوای نفس از «مبدأ میل» قلوب ما جدا شود؟ توضیح بفرمایید که راهکارهای سلوکی شریعت برای این مسئله چیست؟ شما بعنوان معلّم و پدر معنوی ما، حتی شده با یک «صلوات» برای بنده دعا کنید که دعای شما برای ما به اجابت نزدیک تر است ؛ حقیر هم ، همیشه برای توفیق روزافزون شما استاد عزیزم دعا میکنم * اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم *
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی 1- با توجه به این‌که در روایت داریم مؤمنین محض و کفار محض رجعت دارند می‌فهمیم کسانی که ظرفیت بالا و قوه‌هایی دارند که هنوز به فعلیت نرسیده و زمانه امکان فعلیت‌یافتن آن استعدادها را به آن‌ها نداده، رجعت می‌کنند و در مورد ائمه«علیهم‌السلام» نیز می‌توان گفت از نظر ظهور کمالات و نمایاندن مدیریت و ولایت الهی، شرایط برایشان فراهم نبود و رجعت می‌کنند تا از این جهت هم مسئولیت خود را به اتمام برسانند. 2- همین‌طور که می‌دانید آن بدنی از نفس جدا است که به عنوان ابزار جهت استکمال نفس در اختیار نفس ناطقه است و مسلّم وقتی مابالقوه‌های نفس انسان به فعلیت رسید آن را رها می‌کند ولی آن بدنی را که با اراده‌های ممتد خود ساخته و شکل اخلاق و ملکات اوست همواره با او هست حال هرچه می‌خواهیم اسم آن را بگذاریم دستگاه آن مشخص است. 3- بحمدالله همین‌که در مسیر حضوری و قلبی‌کردن رجوع إلی‌الله هستید خدا را شکر کنید ولی بدانید انسان به راحتی از خطورات گذشته آزاد نمی‌شود و حجاب‌ها و صور ذهنی گذشته فعالانه نقش خود را بازی می‌کنند عمده آن است که خیال‌اند و ناپایدار و محبوب شما حقیقت است و پایدار، تسلیم آن‌ها نشوید آرام‌آرام زورتان به آن‌ها می‌رسد، خداوند به نور ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» از صراط دنیا عبورتان دهد. موفق باشید
1048

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم دو سه باری از شما شنیده ام که نسبت به نظریات داروین شدیدا انتقاد کرده اید و آن را به شدت غیر علمی و سبک قلمداد کرده اید. حال آنکه با این که در جستجوی نقد نظریه داروین بوده ام تا کنون پاسخ فلسفی قوی ای در رد نظریه تکامل داروین نیافته ام. مضاف بر اینکه برخی علما با مطرح کردن بحث خلقت تدریجی سعی کرده اند تا این نظریه را هم راستا و موافق با ایات قرآن نشان دهند. حتی شنیده ام گویا شهید مطهری هم در تایید ضمنی این نظریه جایی بحثی اقامه کرده اند. در مجموع اگر منبعی در رد عقلی یا نقلی این نظریه سراغ دارید لطفا معرفی نمایید.
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی بنده در تفسیر سوره‌ی سجده عرایضی در نقدِ علمی نظریه‌ی داروین آورده‌ام و شواهدی نیز از نظر دانشمندان علم پالئونتولوژی عرض کرده‌ام. شهید مطهری«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمایند: اگر هم نظریه‌ی تکامل درست باشد منافاتی با توحید ندارد، ولی ادله‌ی آن نظریه را کامل نمی‌دانند. موفق باشید
278

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام چهره نگار هستی .دانش آموزی هستم سال سوم دبیرستان رشته ی ریاضی . مدرسه ی ما مدرسه ای است در جنوب شهر مشهد و تنها دبیرستان نمونه دولتی شهر است .بچه ها در مدرسه ی ما به نسبت مذهبی تر از مدارس دیگر هستند .بسیج دانش آموزی مدرسه ی ما هم با تمام مدارس دیگر فرق دارد .برای آخرین بار به عنوان بسیج اسوه در کشور انتخاب شد .میزان فعالیت های بسیج در مدرسه ی ما از بسیاری از دانشگاههای کشور بیشتر است . شورایی در بسیج داریم که در آن مسئول بسیج . مسئول فرهنگی . مسئول سیاسی . مسئول جلسه ی میثاق با شهیدان – جلسه ای هست که هفته ای یک بار در نماز خانه ی مدرسه شب جمعه با برگزاری سخنرانی و دعای کمیل وبا حضور بچه های دبیرستان و فارق التحصیلان برگزار می شود .- مسئول نیروی انسانی . مسئول تبلیغات . حضور دارند و در مورد کار های مختلف در بسیج تصمیم می گیرند .امسال من مسئول فرهنگی بسیج بودم .معدل سال اول من 77/19 شد . اما سال دوم بعد از قبول مسئولیت به علت حجم بالای کار در بسیج معدل من 50/18 شد. همه ی اینها رامی دانم که وظیفه ی اول ما درس خواندن است . اما با وجود اینکه می دانم وظیفه ی من به عنوان یک بسیجی این است که در کلاس شاگرد اول شوم نمی توانم فقط درس بخوانم و نمی توانم تحمل کنم که هم کلاسی هایم یکی یکی از دست بروند و موقع رفتن به دانشگاه عوض شوند. نمونه های عینی فراوانی را سراغ دارم از فارق التحصیلان که در خانواده های غیر مذهبی فقط و فقط به برکت وجود جلسه میثاق مسیر زندگیشان تغیر کرده و موجب شگفتی در خانواده شدند . در عین حالی که نمی توانم آدمی بی تفاوت نسبت به هم سالان خود باشم نمی توانم در کلاس شاگردی معمولی هم باشم .جمع بین این دو نیز که خیلی ها مثالش را می زنند و می گویند خیلی ها در بسیج خیلی فعال بودند و در عین حال بالاترین رتبه ها را در کنکور آوردند را من برای همه درست نمی بینم . استعداد آدم ها با یکدیگر متفاوت است .من خیلی تلاش کردم اما نشد و واقعا همیشه نمی شود . اول اینکه خود را جای من بگزارید و راهنمائی ام کنید و خواهش می کنم حرف های تکراری نزنید و دوم اینکه در مورد میزان تاثیر گذاری بیشتر در دبیرستان کمکم کنید و سوم اینکه پیشاپیش از جوابی که می دهید بسیار تشکر میکنم . (در ضمن داخل پرانتز هر وقت مشهد آمدید ما در جلسه میثاق منتظرتان هستیم .به قول شهید آوینی همه ی اجرها در گمنامی است .دبیرستان نمونه دولتی آینده سازان –ابتدای بولوار امت . 7123252)
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام 1- وقتی انسان در شرایطی قرار گرفت که می‌تواند منشأ خدمت به دوستانش باشد و آن‌ها را به سوی نور و معنویت هدایت کند، نباید بی‌تفاوت از کنار این فرصت بگذرید. 2- طوری درس بخوانید که مطالب کتاب‌ها را بفهمید، حالا اصرار نداشته باشید بهترین نمره را بیاورید، چون بعضی مواقع این‌طور نیست که آن‌هایی که بهترین نمره را آورده‌اند، بهتر از بقیه فهمیده‌اند. اگر سعی کنید مطلب را بفهمید امکان موفقیت‌تان بیشتر است و إن‌شاءالله وقت هم پیدا می‌کنید که به سایر فعالیت‌ها بپردازید. 3- اگر می‌خواهید برادرانتان پس از مدتی شور دینی‌شان فروکش نکند، باید بر روی مسائل معرفتی کار کنید. بنده موضوعاتی مثل کتاب «آشتی با خدا» و «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و «معاد» را پیشنهاد می‌کنم و مباحث قرآنی المیزان را نیز کارساز می‌دانم.
19384
متن پرسش
بسمه تعالی: سلام استاد: بعد از اعلان نتایج انتخابات چیزی را در بعضی از رفقای مذهبی خود مشاهده کردم که منجر شد تا این متن را خدمتتان ارسال کنم. آیا این‌طور که بنده فکر می‌کنم موضوع از همین قرار است؟ حرف بنده این است: منفعل چرا؟ چه مرگمان شده؟! - اگر این انقلاب را از آن مردم و مردم را از آن انقلاب بدانیم - اگر مردمی که در سال ۵۷ قیام کردند را لشکر خدا و شاه و همه ی حامیانش از جمله آمریکا را لشکر دشمن خدا بدانیم. - اگر انقلاب را صرفا یک واژه سیاسی ندانیم و همین‌طور آن را به یک حادثه‌ای در سال ۵۷ تقلیل ندهیم، نداریم! - اگر ما تاریخ و ماجرای انقلاب اسلامی را تاریخ حضور دست خدا درصحنه‌ی وجود بدانیم - و اگر انقلاب همان جبهه ی حق است و همه ی مقابلینش جبهه ی باطل پس چه مرگمان است که نمی‌توانیم درست به "ماجرای انقلاب اسلامی" فکر کنیم و آن را در همان تاریخ خودش ببینیم. پس چه مرگمان است که به همین مردم انقلابی در تاریخ انقلاب‌مان که ظهور دست خدا در صحنه هستند، چپ‌چپ نگاه می‌کنیم که انگار جرمی مرتکب شده‌اند. آیا وقتی عده‌ای از مردم بنا به علایق ما رفتار نکردند و حزب و میل سیاسی ما در صحنه انتخابات به قدرت نرسید، این را باید پای شکست انقلاب و بی‌بصیرتی مردم بگذاریم؟ به قول شهید حسن باقری: «ما اومدیم بجنگیم، یه روزش پدافنده، یه روزش صبره، یه روزش مقاومته، یه روزش استقامته، ... یه روزشم «شوق پیروزیه. اگر ما وابستگی به شوق پیروزی داشتیم، معلوم میشه برای دنیا داریم می‌جنگیم، برای حساب کتابای خودمون نمی‌جنگیم، برای حساب کتابایی که خدا برامون قرار داده، برای اونا نمی‌جنگیم"» مگر غیر از این است که رأی مردم در ایران، رأی به جبهه‌ی حق است و همین رأی، جبهه‌ی باطل را آزرده خاطر می‌کند؟! چرا نمی‌خواهیم بفهمیم آمریکا و آمریکاها برایشان در ایران راست و چپ ندارد؟! چرا نمی‌فهمیم آن‌ها می‌خواهند سر به تن هیچ‌کدام نباشد! آیا گمان می‌کنیم مردم مثله این ارازل و اوباش، حزبی فکر می‌کنند؟ آیا گمان می‌کنیم مردم گرفتار حماقت‌های راست و چپی هستند؟ لطفاً کاسه‌ی کوزه‌ی قدرت‌خواهی خود را جمع کنید و این‌قدر با آن بر سر مردم نکوبید. به قول شهید باقری: «شما شدید یک کسانی که فکر می‌کنید دیگه قدرتمندی غیر از شما نیست و هرجا برسید می‌زنید.» من فکر می‌کنم ما دچار واژه‌بازی و لفظ‌پراکنی شده‌ایم، واژه‌هایی که دیگر بویی از معنای خودشان را نبرده‌اند. "انقلاب و انقلابی"بودن هم انگار ازین دست کلماتند که شنیدن‌شان از زبان برخی برادران حزبی، حال به‌هم‌زن شده است. آن‌ها هستند که شکست حزب‌شان آن‌ها را طوری منفعل می‌کند که فقط به غُر زدن و نق زدن مشغول می‌شوند، ولی ما چرا حاضر نیستیم نگاه فردی حزب‌مان را فدای پیروزی مردمی انقلاب کنیم که مسلّم در پرتو توصیه‌ی رهبر انقلاب اسلامی پای صندوق‌ آمدند و 40 میلیون رأی دادند؟! اگر بعضی مردم به قول مجانینِ بی‌خرد، به انقلاب پشت کردند و رأی به انقلاب ندادند، دلیلش اخلاق و رفتار متحجرانه و تنگ‌نظری بعضی از مذهبی‌ها است. نخیر جنابان حزبی! مردم پشت به انقلاب نکردند بلکه پشت به شما و تحجر و سلطه‌خواهی شما کرده‌اند و اگر هم مقدار قابل توجهی به ظاهر، رأی به جبهه‌ی اصول‌گرایی داده‌اند جریان تحجر دل‌خوش نشود و آن را به خودتان نگیرید، بلکه آن را هم پای خود انقلاب بگذارید. مردمی که ۷۳ درصدشان رأی به جبهه‌ی حق داده‌اند را، باید بوسید و تاج سر کرد. شما بهتر است بروید فکری به حال خود کنید که می‌خواهید همه را اسیر فکرِ بسته‌ی خود کنید و یادتان رفته انقلاب؛ اولْ استقلال آزادی می‌باشد و بعد جمهوری اسلامی‌. من نمی‌دانم چرا به جای غُر زدن و منفعل بودن نمی‌نشینیم کمی خِرد به خرج دهیم. و ای کاش این‌قدر که پای کار "مرگ بر... و درود بر..." هستیم کمی هم به مشکلات خودمان و نقصان کارهایی که نکردیم فکر می‌کردیم! ای کاش کمی به بی‌خردی خودمان مرگ بر... می‌گفتیم تا شاید تکانی بخوریم! باز شهید باقری می‌گوید که... امتحان خدا این‌جاست که خدا ما را به خودمون وا بذاره و ببینه که وضع‌مون چیه؟ این‌جاست که باید مقاومت کرد و این‌جاست که باید تلاش بیشتر کرد. ای کاش کمی فکر کنیم که آینده‌ی انقلاب با چه مسائلی روبه‌رو خواهد شد و ما برای مسائل‌مان چه کاری جز غر زدن می‌توانیم بکنیم!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً از جهات متعددی قضیه از همین قرار است. از آن جهت که ما متوجه‌ی جایگاه تاریخی این انقلاب بزرگ نباشیم که با چنین بادهای موسمیِ سیاسی‌کاران کوچک‌ترین لرزه‌ای بر کوه وجود او نخواهد افتاد.

و از آن جهت که انقلاب اسلامی افق گشوده‌ای است تا انسان‌ها آزادی را در آن احساس کنند و تجربه نمایند به همان معنایی که رهبر عظیم‌الشأن انقلاب فرمودند: «پیروزِ انتخابات دیروز، شما مردم ایرانی‌اید و نظام جمهوری اسلامی است که به رغم توطئه‌ی دشمنان توانسته است اعتماد این ملت را به طور فزاینده جلب کند». این یعنی مردم زندگی خود را در بستر نظام اسلامی می‌توانند آزادانه جستجو کنند.

 و از جهت دیگر جریان‌های اصول‌گرا با همه‌ی خوبی‌هایی که دارند و داشتند و توانستند انسجام خوبی را در برجسته‌کردنِ حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر رئیسی نشان دهند به خود آیند که چرا اتهام خشونت‌طلبی و ضد آزادی‌بودن بر آن‌ها چسبید؟ آیا نباید با یک بازیابی و بازخوانیِ تاریخی بیش از گذشته، بر ارزش‌نهادن به آزادی تأکید کنیم تا دشمنان حقیقت که آزادی را در پایین‌ترین درجه‌ی آن یعنی آزادی فرهنگ تجدد را در مقابل مردم ما گذاشته‌اند، آزادی را که غذای روح انسان است وقتی در عمیق‌ترین و بنیادی‌ترین شکل آن به صحنه آید، را از ما نربایند؟ تاریخ، تاریخی است که نشان داده شد انسان‌ها بیش از آن‌که عدالت برایشان مهم باشد، آزادی مهم است و ما در آینده‌ی خود و در بازخوانیِ دیروزمان باید به آزادی در همه‌ی ابعاد آن تأکید کنیم، به همان معنایی که حتی اگر کسی در حریم خصوصی خود گناهی انجام می‌دهد، هیچ دخالتی نداشته باشیم. ولی با طرحِ آزاداندیشی بفهمانیم به تفکر، آری! به تفکر آن‌چنان احترام می‌گذاریم که منجر به تفاهم و فهمیدن همدیگر شوند. در این حالت است که جایگاه هرکس معنا می‌شود و نمی‌خواهیم هرکس به غیر از آن‌‌چه که ما فکر می‌کنیم، فکر نکند. و این وظیفه‌ی سنگینی است که انتخابات اخیر در جلوی ما گشود و من به اجمال این سخن را طرح کردم. امید است که وقت تفصیل آن فرا رسد. موفق باشید

16844
متن پرسش
سلام علیکم استاد طاهرزاده ی بزرگوار: استاد عزیز! مسجدی که نماز می خوانیم توی یک روستاست. چند تا دختر نوجوان (حدود دوازده سیزده ساله) برای اقامه ی نماز به مسجد می آیند و نماز باقی خانم ها را دچار مشکل کرده اند؛ به خاطر آزار و اذیت و همین طور رعایت نکردن احکام شرعی. فی المثل: نپوشاندن گردن موقع نماز و همین طور اذیت کردن همدیگر در اثنای نماز و حتی گاهی حرف زدن در نماز. (و این کارها را عمدا انجام می دهند نه از روی ندانستن حکم شرعی، چرا که این روستا از خیلی وقت پیش روحانی می آمده و این طور نیست که نسبت به دین بیگانه باشند و طرفه آن که حتی وقتی حکم شرعی را هم بهشان متذکر می شوند اینان اعراض می کنند و محل نمی گذارند و با گستاخی و تهدید کنان جواب می دهند که: دیگر مسجد نمی آیند و خب البته می آیند) وقت نماز در صف اول می ایستند بدون این که بگذارند کسی حدفاصل اتصال مردها و زن ها بایستد. و نمازهای یک عده را دچار مشکل می کنند. بسیار سر و صدا و آزار و اذیت می کنند به طوری که چندین نفر از خانم های مسن از مسجد فراری شده اند و گفته اند که تا این دخترها با سرو صداشان و حتی گستاخی و بی ادبی و زبان درازی که در برابر بزرگ تر ها نشان می دهند توی مسجد حضور دارند آن ها به مسجد نخواهند آمد. و روز به روز از همین تعداد اندک مسجدی ها کم تر می شود. نه با اخلاق و محبت و صحبت کردن به راه می آیند و نه با درشتی کردن. در مقابل همه چیز مقاومت می کنند. حتی با یک نوع گستاخی که معلول نوجوانی و خیلی چیزهای دیگر است جلو خانم هایی که سنی ازشان گذشته می ایستند و درشتی می کنند. فقط یک مورد آن که همین دیشب بود که این دختر خانم ها وقتی همه مشغول نماز بودند پسر بچه ی حدود سه ساله ی یکی از نمازگزاران را به یک دست شویی بردند و حبس کردند و برق را هم خاموش کردند طوری که بچه ی بیچاره از شدت داد و فریاد و گریه بی حال شده بود که مادر بی چاره اش به شدت اظهار ناراحتی می کرد. شیطنت هایشان واقعا غیر قابل تحمل است. دو تای از این دخترها چون که پدرشان مرده است و یتیم هستند خیلی لی لی به لالاشان گذاشته می شود. در حال حاضر چند بار هم قول داده اند که اذیت و آزار نکنند. چندین بار هم کسانی ضمانت کرده اند که دیگر کارهایشان را تکرار نکنند. هیچ کدام فایده نداشته است. کفش خانم هایی که به مسجد می آیند را روی پشت بام پرتاب می کنند و بعد هم انکار می کنند و کارهای دیگر، اگر کسی متعرض کارشان بشود به مادرشان اطلاع می دهند و مادرشان هم با الفاظ زشت و داد و بی داد، طرف را ساکت می کند. می خواستم بپرسم: ایرادی دارد موقتا حدود سه چهار هفته از آمدنشان به مسجد ممانعت کنیم تا بلکه رفتارشان را تغییر بدهند و اگر اصلاح شدند بگذاریم بیایند؟ آیا از نظر شرعی ایرادی ندارد؟ از نظر اخلاقی چه طور؟ اگر شما نظر دیگری دارید بفرمایید واقعا ما درباره این ها به بن بست رسیده ایم و تنها کاری که به ذهنمان رسیده این است که رئیس هیئت امنای مسجد را بگوییم جلو در ورودی به مسجد از سمت خانم ها بایستد و مانع از ورود این سه چهار نفر بشود. (البته هنوز این کار نشده است.) واقعا ایذاء و اذیت مومنین می کنند. والبته یقینا وقتی نگذاریم به مسجد بیایند به وسیله ی مادرشان که از قضا زن بسیار بددهنی است ما را مورد ملاطفت قرار خواهند داد. (البته ما می توانیم تحمل کنیم.) اما هر چه فکر می کنیم هیچ راه حل دیگری به ذهنمان نمی رسد. ببخشید که این اندازه نوشتم. شاید یک بند از این حرف ها کافی باشد. ولی حقیر آن قدر امروز ذهنم به خاطر همین مسئله پراکنده شده است که تا الان که حدود ساعت دو نیمه شب است خواب نرفته ام، مجبور شدم به شما پناه بیاورم. ببینید شما را به خدا ذهن حقیرانه ی من مشغول چه چیزهایی است؟! شرمنده ام. باز هم حقیر را ببخشید و حلال بفرمایید. ممنونم. یاعلی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت از رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» داریم: «جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمْ‏ صِبْيَانَكُمْ ومَجَانِينَكُمْ» کودکان و دیوانگان را از مساجد دور کنید. حتی در شرح حال بعضی از علمای بزرگ داریم که قبل از اقامه‌ی نماز در درب مسجد می‌ایستادند و مانع ورود کودکان می‌شدند. زیرا دیوانگان و کودکان، فضایِ قدسی مسجد را از بین می‌بردند و این حکم، برای هرکس که رعایت فضای مسجد را نکند، جاری است. به همین جهت خوب است که هیئت امنای محترم که وظیفه دارند در حفظ فضای قدسیِ مسجد همت نمایند، قدم در پیش بگذارند و مانع حضور چنین افرادی شوند. موفق باشید

15496

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: شما در جلسه امروز (دوشنبه) روایتی خواندید در مورد فضیلت شرکت در مجالس علم که یکی از ثوابهای آن همانند شهدای جنگ بدر شدن بود که در متن عربی که خواندید همان کلمه شهید را ادا کردید. حال آنکه در جلد چهارم صفحه ۴۲ ترجمه تفسیر المیزان در ذیل تفسیر آیه ۱۴۰ سوره آل عمران گفته اند شهید به معنای کشته شدن در راه خدا در هیچ کجای قرآن نیامده و از الفاظی است که در این معنای خاص (یعنی کشته شدن در راه خدا) مستحدث، که اخیرا در جامعه اسلامی اصطلاح شده است. حال چگونه در متن عربی آن روایت کلمه شهید بدین صورت ترجمه شده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید علامه طباطبایی در همان قسمت، روایات را از این موضوع استثناء می‌کنند زیرا «شهید» در روایات به همان معنایِ «المقتول فی معرکة الحرب» است. به‌خصوص که در روایتی که عرض شد بحث شهدای بدر مطرح است و نه شهید به معنای گواه. موفق باشید

13476
متن پرسش
با سلام و احترام: بنده جوانی هستم که حدودا ... سال است ازدواج کرده ام، به اصول شرعی معتقدم و سعی می کنم پایبند باشم اما مدتهاست که دچار بحران روحی شده ام و مهمترین عاملش را زرق و برق و پوشش کشنده و دل فریب جنس مونث امروز می دانم به طوری که علیرغم اینکه سعی می کنم به نامحرم نگاه نکنم اما همان موارد معدود خواسته و ناخواسته ای را که می بینم به شدت درگیرم می کنند. اگر می توانستم قید اعتقادات خودم را بزنم و فکر قیامت را نکنم به راحتی می توانستم خوش باشم و امکانش هم برایم فراهم است اما الان درست مثل این است که در یک باغ میوه باشی و نتوانی از میوه هایش بخوری و یا حتی نگاهشان کنی و یا تشنه باشی و کنار چشمه... با این استدلال که نه می توانم در دنیا خوش بگذرانم و نه آنچنان که باید می توانم چشم و دل خود را حفظ کنم که آخرتم تضمین باشد پس نه دنیا را دارم و نه آخرت و خسرالدنیا و الاخره هستم، بارها فکر خودکشی به سرم زد اما باز هم ترس از عذاب قیامت نگذاشت. من از اینکه هم میل به گناه و نگاه به نامحرم دارم و هم دوست دارم به شرع پایبند بمانم بسیار بسیار در عذابم و زندگی ام جهنم شده است، و حتی زنانی و دخترانی که می بینم را با همسرم مقایسه می کنم و نمازم نیز به حرکات فیزیکی و بدون کوچکترین توجهی تبدیل شده است. بنده از شما عاجزانه و ملتمسانه خواهش دارم مرا راهنمایی فرمایید تا از این وضع خلاص شوم و راهکاری به جز شعارهای تئوریک و تکراری ارائه دهید که مرا قانع کند و در صورت نیاز و صلاحدید از میان آثار صوتی و مکتوب خودتان هرکدام را که در این زمینه موثر است معرفی نمایید، که بی شک اگر این بحرانی روحی من حل شود و خدای ناکرده به خودکشی نینجامد شما زندگی مادی و معنوی یک انسان را نجات داده اید. اکنون تنها دعای نمازم این است که خدایا یا مرا اصلاح کن یا از دنیا ببر. التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- قرارگرفتن در این برزخِ بین دنیا و آخرت به خودی خود بد نیست مگر این‌که نتوانید از این برزخ عبور کنید 2- فکر نکنید این صبری که در این میدان دارید، و خود را به گناه آلوده نمی‌کنید، کارِ کمی است! و نتیجه‌ی کمی در بر دارد! که احساس می‌کنید خسر الدنیا و الآخرت هستید 3- سخن رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را همواره مدّ نظر داشته باشید که می‌فرمایند؛ آن‌چه در سایر زنان می‌بینید در همسر خودتان هست. با این نگاه، چشم‌تان به زیبایی‌های خاص همسرتان گشوده می‌شود و در این مورد به غنای لازم می‌رسید 4- اُنس با مباحث معرفتی، خود به خود روح را آسمانی می‌گرداند تا مظاهر زمینی برای انسان بیش از حدّ جلوه نکند. موفق باشید

11482
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: با توجه به جواب سوال 11463 که فرمودید: «باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از دانشمندان می‌گوید: «تا از اختیارداشتن از من نمی‌پرسی به‌راحتی با اختیار خودم ـ به صورت علم حضوری ـ اموراتم را انجام می‌دهم ولی وقتی از آن می‌پرسی تازه مسئله‌دار می‌شوم که راستی اختیار چیست؟». این دانشمند می‌خواهد بگوید بعضی از ادراکات ما در ساحت علم حضوری کاملاً برایمان قابل ادراک است ولی وقتی به ساحت علم حصولی آمد دیگر از ادراک آن عاجزیم. مشکل آن است که می‌فرمایید: چگونه بدون دلیل توجهم را از این افکار منصرف کنم. مگر برای این امور به دلیل نیاز داریم؟ موفق باشید» بنده منظورتان را از این جمله که (این دانشمند می‌خواهد بگوید بعضی از ادراکات ما در ساحت علم حضوری کاملاً برایمان قابل ادراک است ولی وقتی به ساحت علم حصولی آمد دیگر از ادراک آن عاجزیم.) را متوجه نمی شوم، مگر درک عالم خارج از نفس در ساحت علم حضوریست یا در ساحت علم حصولی؟ لطفا توضیح دهید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تردید در این‌که آیا آن‌چه در ذهن داریم مطابق خارج است یا نه؟ تغییر از ساحت علم حضوری به علم حصولی است. موفق باشید

10807
متن پرسش
سلام استاد شما فرمودید که: عالَمی که انقلاب اسلامی به بشریت عرضه می‌کند با عالَمی که فرهنگ مدرنیته به میان آورده است تفاوت ماهوی دارد. با ورود به عالَم انقلاب اسلامی حقایقی در افق روح انسان آشکار می‌شود که به‌کلی از روحیه‌ی فردگرایی یا «Individualism» فاصله می‌گیرد و حقیقت را در گستردگی احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت سایر انسان‌ها می‌یابد و دیگر اقتصادی همراه با عدالت و معنویت به صحنه می‌آید، چیزی که در افق عالَم انسان غرب‌زده به‌کلی ناپدید شده و عامل دوگانگی‌ها و تنفرها گشته است. سوال بنده این است که دقیق بفرمایید که Individualism 1- یک روحیه است یا تفکر؟ 2- بین این دو چه تفاوتی است؟ 3- چرا شما فرموده اید: روحیه و نه تفکر؟ 4- اینکه توتالیتر منطق است؟ آیا می شود گفت که منطق توتالیتر که منطق دیکتاتوری است در مخالف آزادی بیان حضرت روح الله است؟ 5-این جمله درست که پوپر و جین شارپ در فتنه 88 ظهور اجتماعی در ایران داشتند؟ از لحاظ تفکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2 و 3 – برای ایجاد یک روحیه در تاریخ، فلسفه و تفکری شکل می‌گیرد که پس از مدتی آن تفکر روحیه‌ای به ملت می‌بخشد مثل تفکر دکارت که روحیه‌ی غربی را شکل داد و البته این غیر از آن است که تفکر فیلسوفانه جواب میلی است که در زمانه به وجود می آید. 4- روحی که فکر می‌کند می‌تواند با نیروی اسلحه همه‌چیز را تغییر دهد روح توتالیتِری است 5- باید دید گوینده‌ی این سخن از چه زاویه‌ای این حرف را می‌زند. آری روح فتنه‌ی 88 اصالت‌دادن به غرب و رویارویی غرب با هر امر قدسی است. موفق باشید
10796

توحید محمدیبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: شما در جواب یکی از کاربران گفتید که برتری یک دین بر سایر ادیان به عمق توحیدی آن دین بستگی دارد. می شود بر ما اثبات کنید که عمق توحیدی اسلام از سایرین بیشتر است؟ سوال دوم اینکه آیا مسیحیت ناب هم از اسلام در مسئله توحید عقب تر است؟ متذکر می شوم منظورم مسیحیت انحرافی خدا پسر روح القدس نیست، منظورم مسیحیت ناب است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت از حضرت سجاد«علیه‌السلام» داریم؛ سوره‌ی «قل هو اللّه احد» و 6 آیه‌ی اول سوره‌ی حدید را متعمقین در آخرالزمان درک می‌کنند و مسلّم تا این حدّ از توحید که بشر بتواند به خدایی نظر کند که در عین اول‌بودن، آخر باشد و در عین ظاهربودن، باطن باشد، کار آسانی نیست از این جهت که حضرت سجاد«علیه‌السلام» نظر به حقیقت همه‌ی ادیان دارند این سخن را می‌فرمایند. موفق باشید
9961
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی: بنده چند سال پیش با کتاب شرح مثنوی آقای کریم زمانی آشنا شدم و آن را کتاب قابل استفاده ای دانستم و حسن آن را در این دیدم که در شرح روح مثنوی را حفظ کرده هر چند که به قول شما برای ابتدای کار خوب است. بعد برای خریدن و استفاده از آن استخاره کردم میانه آمد بعد با یک فاصله زمانی مثلا یک ساله دوباره استخاره کردم میانه آمد بعد برای دفعه سوم و چهارم هم با فاصله زیاد استخاره کردم باز هم میانه آمد خیلی تعجب کردم که 4 استخاره با فاصله سه چهار ساله همه اش هم میانه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر در این موارد هم باید استخاره کرد؟!! موفق باشید
نمایش چاپی