بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9732
متن پرسش
سلام استاد: چندی پیش فایل صوتی ای از مرحوم علامه امینی شنیدم که به شدت به جناب مولانا و حافظ حمله می کردند و به کسانی که به اشعار و افکار این دو بزرگوار گرایش دارند نهیب می زدند که چرا به جای قرآن به سراغ این افراد می روید. می گفتند اصول اصول اصول دین قرآن است نه مثنوی. خیلی با حرارت و غضب این مطلب را می گفتند. البته بنده ضمن احترام ویژه ای که برای این شخصیت بزرگ قائلم اعتقاد دارم عدم آشنایی کافی این مرد بزرگ با معارف ناب توحیدی، ایشان را به این مقایسه ناخواسته وادار کرده است. آخر کجا مولوی خواسته است مثنوی را مقابل قرآن قرار دهد که شما می خواهید این قیاس را ابطال کنید. اما سؤالی برای بنده پیش آمد که راستی با این فرض صحیح که کلام مولانا حکیمانه و از روی حساب است، چطور او مثنوی را اصل اصل اصل دین می داند. با اینکه واقعا چنین تعبیری جز به وزان خود قرآن کریم جور در نمی آید؟ در شرح ملاهادی سبزواری توضیحی آمده است که به نظر کافی نمی آید. ایشان تا اصل اصل دین پیش رفته است. اما برای مرحله سوم چیزی نفرموده است. با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم مولوی با بحث وَ هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّین، فى کَشْفِ أَسْرارِ الْوصولِ وَ الْیقین‏ در وصف مثنوی خواسته بگوید مثنوی نظر به باطن قرآن دارد نه این‌که بخواهد بگوید مثنوی تا تعیّن اول و مقام ذات جلو رفته، هرچند بعضی از مضامین آن حکایتی است از صقع ربوبی و تعیّن اول که در این شهر متذکر آن است .. منبسط بودیم یک جوهر همه.... بی‌سر و بی پا بدیم آن سر همه یک گهر بودیم همچون آفتاب.... بی گره بودیم و صافی همچو آب چون بصورت آمد آن نور سره.... شد عدد چون سایه‌های کنگره گنگره ویران کنید از منجنیق.... تا رود فرق از میان این فریق شرح این را گفتمی من از مری.... لیک ترسم تا نلغزد خاطری نکته‌ها چون تیغ پولادست تیز .... گر نداری تو سپر وا پس گریز پیش این الماس بی اسپر میا .... کز بریدن تیغ را نبود حیا زین سبب من تیغ کردم در غلاف .... تا که کژخوانی نخواند برخلاف . موفق باشید
9179
متن پرسش
با سلام: نظر شما در مورد مقاله دکتر مجتبی زارعی در نشریه مدرسه علوم اسلامی سیاسی در نقد استاد داوری چیست؟ لطفا به این سوال هم پاسخ دهید: از نظر بعضی اساتید، مباحث تقدیر تاریخی دکتر فردید به نوعی جبر تاریخی می انجامد و در این دستگاه فکری امکان وقوع انقلاب اسلامی وجود ندارد. شبیه این مطلب را استاد رحیم پور به صورت اجمالی و سربسته بدون ذکر نام دکتر فردید در همایش امام خمینی و تقدیر تاریخی عصر فرموده بودند. خواستم نظر خود را بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقاله‌ی آقای دکتر زارعی را ندیدم و تقدیر تاریخی که دکتر فردید می‌گوید همان توجهی‌ است که ما در متون دینی به سنت‌های الهی در عالم داریم و نه تنها جبر پیش نمی‌آورد بلکه انسان را به تاریخ خود آگاه می‌کند تا بداند چه کاری را می‌تواند در این تاریخ انجام دهد. در شش جلسه که در مدرسه‌ی معصومیه عرض شد، در این موارد عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
9013
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: من دبیر دینی و قرآن هستم صبح ها هنگام اذان بیدار می‌شوم نمازم را به جماعت می‌خوانم، یک یا دو سخنرانی گوش می‌دهم کمتر مطاله می‌کنم ساعتی را نیز از طریق اینترنت روزنامه‌ها را مطالعه می‌کنم و بیشتر اوقاتم را با سرگرمی‌های بیهوده که خودم هم راضی نیستم می‌گذرانم. بیشتر اوقات در حال تفکر هستم که چرا از این نعمت فراغت که خدا به من داده درست استفاده نمی‌کنم؟ ولی نمی‌دانم چه کنم؟ و به همین خاطر دچار نوعی افسردگی شده‌ام و حوصله‌ی تفریحات سالم را هم ندارم چون فکر می‌کنم عمر تلف‌کردن است، و اگر تفریح هم نکنم باز هم نمی‌دانم چه کار مفیدی می‌توانم انجام دهم. گاهی به فکر کار اقتصادی می‌افتم، ولی می‌گویم تنها مشغله‌ی خودم را زیاد می‌کنم. لطفا راهنماییم کنید و برنامه ‌ای که خیر دنیا و آخرتم را در برداشته باشد برایم ارسال نمایید. اگر ممکن بود از طریق پیام یا در متن پرسش و پاسخ ها جواب دهید و فقط شماره جواب را ارسال نمایید. با کمال تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا را بگذارید یک کار بزرگ قرآنی را شروع کنید. پیشنهاد می‌کنم بعد از مطالعه‌ی جزوه‌ی «چگونگی کار با تفسیر المیزان» کار روی تفسیر المیزان را شروع بفرمایید. برای ما مقدور نیست از طریق ارسال پیام با عزیزان ارتباط برقرار کنیم. سعی بفرمایید با ثبت آدرس ایمیل، سؤال خود را بفرستید تا جواب سؤال مستقیماً به ایمیل شما ارسال شود. موفق باشید
8224
متن پرسش
سلام بر معلّمی که همیشه سینه اش در تلاطم ها و بحران های روحیَم ، موطنی أمن برای من گنهکار بوده است. هر بار برای رفع گرفتاریم به شما پناه می برم ، همین رجوعم را بخشی از درمان روح آشفته ام می دانم ، البته به شرط آنکه این بار هم مطالعه کتاب ادب خیال را پیشنهاد نکنید!!! (مزاح بود) عزیزا ؛ با این ادبار قلب لامذهب چه کنم؟ گویی نمی خواهد از بازیگوشی های نوجوانیم دل بکند!!! اعتراف می کنم که دوران نوجوانیِ سالمی نداشته ام ، نپرسید که چه بر سر خود آوردم . هر آن چه هست ، همینی شده که هست. با این که مدتی است سعی کرده ام عالم انسانی دینی را تجربه کنم و البته و صدالبته می دانم که راه سعادت همین عالم است ، عالمی که هیچ سنخیتی با عالم گذشته ام ندارد ؛ اما چه کنم با گذشته ای نه چندان غریب که مرا از حریم قریب یار می کشاند به سوی خود. پاچه ام را مثل سگ هار گرفته و دندانش را با خاطرات شیرین و تلخم تیز میکند. همین روزهاست که هارم کند و بیخیال همه چیزم کند. حوصله ام را ستانده. حالم را گرفته. سینه ام را می سوزاند و پژمرده ام کرده. اعترافی دیگر میکنم و آن این که آن عالم زنجریم کرده و رهایم نمی کند. اما خدارا شکر که اگر هدایتش نبود ، معلوم نیست سر از کدام جهنم دره ای در می آوردم. گویی فرشته ای به سوی عالمی مرا می کشاند و شیطانی به سوی عالم خود. من ماندم و این دل ناماندگار بی درمان. اما چه کنم که نه فرشته ام ، نه شیطان. البته گذشته ام خیلی هم شیطانی نبود. گاهی هر از گاهی چراغی از آنجا سوسو میکند و شاید بیشتر دلتنگ همانم تا بازیگوشی های آن دوران. دلم برای آن سوسو ها تنگ شده ! و برای آن بازیگوشی ها نیز هم !!! همین ؛ میخواستم درد و دلی کرده باشم و اگر نواشی با کلامتان کردید ، خدا را شکر می کنم. اصلا بی خیال ؛ بگذارید نامه ام را دوباره بنویسم. معلم عزیز؛سلام. حال من خوبست ؛ اما تو باور نکن...
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: می‌دانم که چه می‌گویی. از یک طرف روحانیتی نامرئی در قلب و از طرف دیگر جذبه‌هایی مرئی در خیال. یکی به وسعت بیکرانه‌ات می‌کشاند و دیگری به محدودیت‌های ظلمانی، و چقدر درگیری با خود در این گذرگاه جدّی است و جدّیت می‌طلبد و به قول خودت دلِ ناماندگارِ بی‌درمان هم هنوز یک خیز بر نمی‌دارد و تو را از این فیض راحت کند غافل از این‌که خدا با در حجاب رفتن ، نازکش می‌خواهد پس به او بگو: ای جفای تو زدولت خوب تر و انتقام تو زجان محبوب تر نار تو این است،نورت چون بود؟ ماتم این ،تا خود که سورت چون بود؟ از حلاوت ها که دارد جور تو وز لطافت ،کس نیابت غور تو مگر نگفت: نالم وترسم که او باور کند وز کرم آن جور را کمتر کند عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد بوالعجب ،من عاشق این هر دو ضد و الله ار زین خار در بستان شوم همچو بلبل زین سبب نالان شوم این عجب بلبل، که بگشاید دهان تا خورد او خار را با گلستان این چه بلبل ؟این نهنگ آتشی است جمله نا خوش ها زعشق اورا خوشی است عاشق نمی خواهد که حتی جور معشوق کم شود زیرا هر جلوه یی از وجود معشوق به او زندگی وشادی می دهد شگفتا که عاشق،هم عاشق قهر معشوق است وهم عاشق لطف او. عاشق سوگند می خورد که از خارستا قهر الهی به هیچ بوستانی پناه نخواهم برد،من بلبلی نیستم که از رنج این خار بنالم.مولانا بلبل شگفت انگیز بوستان حق را وصف می کند : این بلبل خار وگل را باهم می خورد ورنج وراحت نمی فهمد.اصلا بلبل نیست. درراه عشق چون نهنگی است که خوشی وناخوشی را مانند آتش می سوزاند وبه پایان راه می اندیشد که وصال معشوق است .این ابیات شرحی بر مقام رضا است،مرد راه خدا در مقام رضااز آنچه پیش آید استقبال می کند وچنان غرق در مشیت حق است که گویی حس ظاهر،اورا از رنجهای تن ودشواریهای عالم ماده آگاه نمی کند تا زبان به شکایت بگشاید.زیرا غرق حق خواهد که باشد غرق تر همچو موج بحر جان زیر وزبر زیر دریا خوش تر آید یا زبر تیر او دلکش تر آید یا سپر پاره کرده وسوسه باشی دلا گر طرب را ،بازدانی از بلا گرمرادت را مذاق شکّر است بی مرادی نه مراد دلبر است هر ستاره ش خونبها ی صد هلال خون عالم ریختن ،او را حلال ما بها و خونبها را یافتیم جانب جان باختن بشتافتیم ای حیات عاشقان در مردگی دل نیابی جز که در دلبردگی بگو: نا خوش او خوش بود در جان من جان فدای یار دل رنجان من عاشقم بر رنج خویش و درد خویش بهر خشنودی شاه فرد خویش. موفق باشید
8001

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت شما استاد عزیز بنده با توجه به منویات مقام معظم رهبری در زمینه سال اقتصاد و فرهنگ باعزم ملی و مدیریت جهادی میخواستم شرح بسیارمبسوطی را در نیمه ی دوم این کلام مطرح فرمایید چرا که قسمت اول آن در سال گذشته تبیین شد به دست خود شخص رهبری ولی قسمت فرهنگ آن با وجود کتابهایی همچون جهاد فرهنگی و دغدغه های فرهنگی و برخورد شایسته با جوانان از شخص مقام معظم رهبری وبه علاوه توضیحاتشان در خود پیام نوروزی که کار را به دوقسمت ادامه کارهای خودجوش گذشته وایجاد و ادامه بستر نقد. باز برای جبه ی خودی و بچه های سیر مطالعاتی شما هنوز کمی وهم آلود جلوه کرده و به تفصیل کسی نمیداند باید ازکجا و چگونه و با چه کسی امر فرهنگ را پیگیری کند لذا این شرح شما چه در جلسات سخنرانیتان و چه به صورت جزوه و یا پاسخ به این سوال انشاءالله بستری فراهم کند تا جوانان به وظیفه ی خود مشرف تر شوند و باعث توسعه ی عرصه ی فرهنگی شود.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: امیدوارم فرصتی فراهم شود و عرایضی را طرح کنم. إن‌شاءاللّه. موفق باشید
6645

طی‌الأرضبازدید:

متن پرسش
باسلام میخواستم بدونم نحوه ی انتقال جسم در طی الارض به چه صورت انجام میشه ایا در نقطه ی مقصد بدن جدیدی تشکیل میشه یا اینکه همون جسم انتقال پیدا میکنه و اینکه در دو حالت میخواستم بدونم به چه صورته اگه میشه پاسخ رو برام ایمیل کنید واینکه توی کدوم جزوه یا کتاب دربارش بخونم اگه میشه جواب رو سریع برام بفرستید چون ضروریه با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث طی‌الأرض در کتاب «از برهان تا عرفان» در قسمت حرکت جوهری شده است. و هر دو فرض که فرموده‌اید هست. اولیاء الهی توان تصرف در مبادی ایجاد بدن را دارند و لذا به جای آن‌که بدن این‌جا تشکیل شود در آن‌جایی که آن‌ها می‌خواهند ایجاد می‌شود، کاری که عاصف‌بن‌برخیا با تخت بلقیس کرد. ولی بعضاً طی‌الأرض به کمک جنّیان انجام می‌شود که در آن صورت انتقال سریع است کاری که عِفْریتٌ مِنَ الْجِن‏ می‌خواست با تخت بلقیس انجام دهد. موفق باشید
5934
متن پرسش
با سلام. ببخشید استاد با خواندن سؤال و جواب های این سایت یک سؤالی برام پیش اومد. من چند سالی موسیقی کار می کردم و چند ساز رو در حد نسبتا خوبی آموختم و خودم آهنگ های زیادی ساختم اما بعد از آشنایی با مباحث بزرگانی چون شما ، به جهت این که موسیقی من را از خدا دور می کرد به کل کنار گذاشتم و به شدت و شاید به زعم برخی ها به صورت افراطی گوش خود رو از شنیدن آهنگ اعم از حلال و حرام حفظ کردم. در همین حال، چند سال آغازینی که با مباحث معرفتی آشنا شدم مرتبا در گوش خود موسیقی هایی را می شنیدم که بسیار بسیار جانم را نوازش می داد . گاهی حتی موقع درس خواندن تو دانشگاه ، یا موقع خواب آلودگی یا تفکر یا ... ، صداهای موسیقی بسیار زیبا و متفاوت از موسیقی هایی که دوران جاهلیت خود می شنیدم و می نواختم ، از درون خود می شنیدم که مزاحم کارم نبود. آیا این در اثر قوت گرفتن نفس است ؟ یا در اثر نفی کردن نفس ؟ چرا این طوری بوده ؟ احساس می کنم جانم مستعد است که هرگاه اندکی تزکیه کنم این موسیقی زیبا ، جانم را آرامش می بخشد ( برخلاف موسیقی که منشأش دستگاه های مادی است که جانم را پریشان می کند) . نظر شما چیست ؟ دلیل این مسئله چیست ؟ چرا من این طورم؟ نگران خودم هستم. با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: چیز خوبی است فقط سعی کنید از نظر جسمی ضعیف نشوید تا قوه‌ی واهمه رشد کند و شیطان کار را به انحراف بکشاند. تدبّر در قرآن نیز مفید است. موفق باشید
5242
متن پرسش
با عرض سلام استاد تکلیف آن دسته از دانشجویانی که با مباحث شما آشنا شده اند و بعد از دانشگاه حوزه را انتخاب کرده اند و اکنون که به گذشته مینگرند تصور بیشتر موفق بودن در دانشگاه به آنها دست میدهد چیست؟ بازگشت به علم و دانشگاه صنعت یا ادامه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به روحیه‌ی خودشان دارد اگر احساس کنند رسالت تاریخی خود را از طریق حضور هرچه بیشتر در جامعه از طریق تبلیغ دین می‌توانند انجام دهند خوب است در حوزه بمانند حتی اگر در نهایت امام جماعت یک مسجد در گوشه‌ی یک روستا باشند و از این طریق در تاریخی که در آن هستند نقش‌آفرینی کنند. ولی اگر احساس می‌کنند با حضور در فضای صنعتی می‌توانند خود را در این تاریخ معنا کنند در عین عالم‌بودن به معارف دینی، باید در دانشگاه و صنعت حضور یابند. عمده معنادارکردن خود در ذیل انقلاب اسلامی و شخصیت اشراقی حضرت روح‌اللّه است وگرنه در بی‌معنایی به‌سر خواهیم برد، چه در حوزه و چه در دانشگاه. موفق باشید
4410
متن پرسش
سلام استاد عزیز عرض ارادت خدمت شما من 25 سالمه . توی بحث امر به معروف و نهی از منکر خیلی ضعیفم یعنی یه جورایی ترسو، بزدل و دارای عدم اعتماد به نفس و ... که خودم فکر می کنم بخاطر رفتار والدین در طول زندگی و شاید هم دارم توجیه می کنم به هر حال این ویژگی ها را دارم و وقتی امر به معروف و نهی از منکر نمی کنم خیلی ناراحت می شم. می گم با خودم چی می خوای جواب خدا بدی ؟ نهی از منکر کن ولی باز این کار را نمی کنم. تو روضه وقتی مصائب حضرت را می شنوم می گم با خودم حضرت جان خود را داد تو حاضر نیستی یک کلمه بگویی که مثلا این کار منکر است؟ موقع توبه می بینم اگر بگم توبه دارم دروغ می گم چون می دانم نهی از منکر نمی کنم چکار کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرط امر به معروف و نهی از منکر آن است که یک نحوه صمیمیت در میان باشد تا شما بتوانید با تذکر دلسوزانه طرف مقابل را متوجه معروف نمایید و از منکر باز دارید چون قرآن می‌فرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ ». با توجه به این امر فکر نمی‌کنم اگر شرایط آن فراهم باشد شما کوتاهی کنید. باید تلاش کرد فرهنگ استکباری رسوا شود تا جوانان ما تحت تأثیر آن فرهنگ نباشند. کاری که امثال حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و رهبری عزیز«حفظه‌الله» انجام می‌دهند. موفق باشید
3702
متن پرسش
باسمه تعالی.سلام علیکم.بنده پرسش و پاسخها را به طور مرتب مطالعه می کنم.در چند مورد در رابطه با اطاعت از ولی فقیه پاسخهایی را از حضرتعالی خواندم که با تفکرات بنده تناقض دارد.لذا دوست دارم نظر حضرتعالی را در رابطه با مقاله ای که نوشتم و در یکی از نشریات به چاپ رسیده است را بدانم:"آیا ولی فقیه اشتباه می کند؟ در چند بند نکاتی را در رابطه با سوال فوق عرض می کنم: 1- خداوند از ما چه چیزی خواسته است؟ با مراجعه به قرآن با این آیه مواجه می شویم: أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. خداوند از ما اطاعت محض از رسول الله و امامان معصوم را خواسته است؛ حال چه رسول الله اشتباه بکند و چه نکند(ما معتقد به عصمت رسول الله هستیم ولی بنده می خواهم نکته دیگری را عرض کنم.دقت بفرمایید). طبق ادله ی عقلی و نقلی فراوان اطاعت از نایب عام امام زمان در عصر غیبت کبری (که همان ولی فقیه است) واجب عینی است. یعنی خداوند از ما اطاعت از ولی فقیه را خواسته است. حال ما نباید کاسه ی داغ تر از آش شویم و بگوییم: ولی فقیه که عصمت ندارد، پس چگونه از او تبعیت کنیم. ما فردای قیامت برای تبعیت از ولی فقیه حجت شرعی داریم و حتی در صورت تبعیت از اشتباه ولی فقیه باز هم نزد خدا ماجور هستیم، انشاءالله. این مساله تقریبا شبیه فتواهای مختلف مراجع در رابطه با یک موضوع واحد است. بالاخره حکم اسلام یکی است ولی ما موظف به تقلید از مرجعمان هستیم حتی اگر وی در استنباط حکم دچار اشتباه شده باشد. اگر مجتهد بر اساس استنباط خود، حکم حقیقی اسلام را استخراج کرده باشد، دو اجر دارد ولی اگر تلاش خود را انجام داد و فتوایش مطابق با حکم حقیقی اسلام نبود، باز هم یک اجر نزد خداوند متعال دارد. ۲- ولی فقیه چه زمانی اظهار نظر می کند؟ این از مسلمات است که ولی فقیه تا در مساله ای به یقین نرسد، لب به سخن باز نمی کند. بارها حضرت آقا فرمودند که بنده چون در مسایل اقتصادی صاحب نظر نیستم، اظهار نظر نمی کنم و فقط خطوط کلی را بیان می کنند. نتیجه اینکه تبعیت از یقین ولی فقیه بر تمام ما واجب عینی است هر چند که بعدها مشخص شود ولی فقیه اشتباه کرده است. ما باید در هر لحظه به وظیفه مان عمل کنیم. ۳- منظورمان از اشتباه چیست؟ این از قطعیات است که امام معصوم در اداره جامعه از علم غیب و عصمت خود استفاده نمی کردند. به عنوان شاهد، حضرت امیرالمومنین بر اساس سوابق افراد برای شهرهای مختلف والیانی قرار می دادند. ولی بعد از مدتی به خاطر تخلف والیان آنها را عزل می کردند. حال آیا تبعیت از امیرالمومنین مخدوش می شود؟ آیا می توان گفت که تبعیت از حاکم بعدی که امیرالمومنین قرار می دهد واجب نیست چون ممکن است که امیرالمومنین بعد از مدتی صلاحیت او را هم زیر سوال ببرند!!! نتیجه آنکه هر اشتباهی سبب عدم اطاعت از ولی امر نمی شود. ۴- با توجه به قاعده لطف، آیا ولی فقیه اشتباهی که منتج به عدم تبعیت از وی شود، انجام می دهد؟ برای پاسخ به این سوال بهتر است داستان شیخ مفید را مرور کنیم: در زمان شیخ مفید قدس سره شخصی از روستایی به خدمت ایشان رسیده و سوال کرد : زنی حامله فوت کرده و حملش زنده است ؛ آیا باید شکم زن را شکافت و طفل را بیرون آورد یا این که به همان حالت او را دفن کنیم ؟ شیخ فرمود : با همان حمل (طفل) زن را دفن کنید. آن مرد برگشت ، ولی متوجه شد سواری می تازد و می آید . وقتی نزدیک او رسید ، گفت : « ای مرد ؛ شیخ مفید فرمود : شکم آن زن را شکافته و طفل را بیرون آورید ، بعد او را دفن کنید » . مرد روستایی همین کار را کرد. پس از مدتی ماجرای آن سوار را برای شیخ نقل کردند . ایشان فرمود : من کسی را نفرستاده بودم . معلوم است که آن شخص حضرت صاحب الزمان علیه السلام بوده اند . حال که ما در احکام شرعی اشتباه می کنیم ، همان بهتر که دیگر فتوا ندهیم ؛ لذا در خانه خود را بست و بیرون نیامد . اما از ناحیه مقدسه حضرت صاحب الزمان علیه السلام توقیعی صادر شد که بر شما است فتوا دادن و برما است که نگذاریم شما در خطا واقع شوید . این مساله همان قاعده ی لطف است. یعنی عنایات حضرت بقیت الله متوجه نواب خود می باشد و آنها را رها نکرده است. حال آیا منطقی است بگوییم: امام زمان که حاضر نیست به خاطر حکم نائب خود حتی یک جنین بمیرد، عنایت وتوجهش شامل امام المسلمین – که هر سخنرانی اش مناسبات منطقه و جهان را تحت تاثیر قرار می دهد- نمی شود. امام زمان در حدیثی اینگونه می فرمایند: إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَلا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ، وَلَوْلا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ الَّلأْواءُ وَاصْطَلَمَکُمُ الاَْعْداءُ ؛ ما در رسیدگى و سرپرستى شما کوتاهى و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم که اگر جز این بود، دشوارى ها و مصیبت ها بر شما فرود مى آمد و دشمنان، شما را ریشه کن مى نمودند. حسن ختام این مطلب هم سخنی از امام عزیزمان است که در جریان فتنه ی ۸۸ و پس از قیام میلیونی ۹ دی فرمودند: هرچه انسان در اطراف این قضایا فکر میکند، دست خداى متعال را، دست قدرت را، روح ولایت را، روح حسین بن على (علیه السّلام)را مى‌‌‌بیند. این کارها کارهائى نیست که با اراده‌‌‌‌ى امثال ما انجام بگیرد؛این کار خداست.این دست قدرت الهى است." با تشکر از الطاف استاد گرانقدر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله متوجه نکات ارزنده‌ای شده‌اید و حق همین است که فرموده‌اید ولی در همین رابطه فقها به استناد سخنان ائمه«علیهم‌السلام» می‌فرمایند حال اگر بر اَحدی از آحاد مکلفین ثابت شد حاکم اسلامی که فقیه است ،در امری در حکم خود اشتباه کرد، فقط خودآن فرد می‌تواند به آن حکم عمل نکند. یعنی فرض اشتباه را به‌کلی منتفی نکرده‌اند و بحث قلیل‌الاشتباه را به میان می‌کشند و این‌که با فرض قلیل‌الاشتباه‌بودن ولیّ امر مسلمین ،باز عاقلانه‌ترین روش تبعیت از اوست نکته ظریفی است. موفق باشید
2646

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی با توجه به اینکه جنابعالی مدتی با حزب جمهوری اسلامی همکاری داشتید چه شد که میرحسن نخست وزیر شد؟ او که نه سابقه انقلابی بدرد خوری داشت نه از لحاظ فکری عمیق بود از شاگردان پیمان و مرتبط با نهضت ازادی و اقای خامنه ای هم که خوب ایشان را میشناخت
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده با حزب جمهوری اسلامی اصفهان ارتباط داشتم و از ریز جریان اطلاع ندارم. همین‌قدر می‌دانم که روش مرحوم شهید بهشتی آن بود که افراد را در زیر چتر خود می‌آوردند و با آن سعه‌ی صدر مخصوص‌شان در مسیری صحیح هدایت می‌کردند و آقای موسوی در این راستا و از طریق شهید بهشتی وارد حزب شد و تقویت گشت ولی اگر پشت پرده برنامه‌ای بود که در آن زمان رو نشده بود و میرحسین نفوذی بوده، مسئله‌ی دیگری است. موفق باشید
1156

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا محمد شریفی 18 ساله با سلام اخیرا در همایشی حضور یافتم تحت عنوان خودشناسی تحصیلی (بحثی پیرامون انتخاب شغل و رشته ی دانشگاهی )که در دانشگاه اصفهان منعقد شد شخصی که گویا ازاساتید روانشناسی بود و کار مشاوره انجام میداد حضور یافت و در مورد شخصیت افرادصحبت نمود مثلا اینکه بعضی اجتماعی اند بعضی هنری اند و... وسپس گفت که هرکسی متناسب با شخیتیکه دارد می تواند درشغلش موفق شود مثلا کسی که شخصیت اجتماعی دارد می تواند معلم شود و نمی تواند مثالادارو ساز شود و این شخصیت درون افراد به طورکامل تغییر نمی یابد مثل یک شخصیبا شخصیت اجتماعی نمی تواند شخصیت هنری بپذیرد .... و هر کسی اگرمی خواهد در آینده ی شغلی خودموفق شود بایداینگونه خود را بشناسد....واز طرفی یک آزمون تستی به مامعرفی شد به نام تست STRONGکه باعث می شود کهمن شخصیت واقعی خودرا بشناسم...و باآن بتوانم خیروصلاحخودراتشخیص دهمو من برای این آزمون ثبت نام کردم. حال سوال من اینجاست که: 1) سخنان این شخص ازمنظرشما درست است؟ 2)آیا می توان به آزمون مذکور برای معقوله ی خود شناسی اطمینان کرد و بر مبنای آن برای رشته ی تحصیلی دانشگاه و شغل آینده (باتو جه به اینکه کسب روزی یکی از واجبات است) را انتخاب نمود ؟ 3)ازنظردینی بهترین شغل برای یک مسلمان چیست؟ 4)یک مهندس از شغلش ثواب بیشتری می برد یا یک معلم (در صورت یکسان بودن اخلاص فرد و داشتن انگیزه ی الهی )؟ 5)با توجه به اینکه کسب روزی حلال مورد توجه دین است آیا این درست است که بگوئیم هر چه بیشترکسب روزی کنیم ثواب و اجر معنوی بیشتری برده ایم مثلا :آیامی توان گفت که شخصی که حقوق ماهیانه اش یک میلیون است از شخصیکه 900هزار تومان است به دلیل کسب روزی حلال بیشتر برتر است(بازهم شرایط این دو شخص را یکسان فرض کنید یعنی هر دوشخص انگیزه ی الهی از کارشان دارند و برای خدا کار می کنند ) ؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی اگر از آخر بخواهم جواب دهم باید عرض کنم انسان نباید بیش از آن‌که مایحتاج معمولی خود را به‌دست آورد به دنبال پول بیشتر باشد و شغل خوب شغلی است که در عین کسب مایحتاج زندگی ما را مشغول دنیا و امور دنیایی نکند و معلوم است شغلی که با امور ظریفی مثل امور معنوی یا تعلیم و تربیت سر و کار دارد برای روحانیت انسان مفیدتر است تا شغل‌هایی که انسان را با امور دنیایی مشغول می‌کند. ولی در هر حال کسب روزی از طریق شغل‌های مباح عبادت است. در مورد سؤال‌های 1 و 2 فکر می‌کنم نباید این‌گونه نظرات را به عنوان یک حرف کاملاً قابل اعتماد مورد توجه قرار داد. موفق باشید
12676
متن پرسش
با سلام: برای این که از مردم توقع نداشته باشیم چه دستوری می فرمایید. 1. برای رسیدن به طمأنیه در رفتار و کلام چه طور؟ 2. برای این که در کلام، دچار اشتباه یا گناه نشویم لطف می کنید یک توجه ای را بفرمایید که با توجه به آن از حال مراقبه خارج نشویم. زیرا در ابتدای کلام توجه هست اما در حین کلام اگر کلام طولانی شود، مداقبه ضعیف می گردد. 3. در گفتن ذکر یونسیه باید به چیزی توجه داشت. 4. لطف می کنید، یک دستور توجهی در نماز در هنگام رفتن به سجده بفرمایید. 5. فرق حمد با ثنا چیست؟ 6. آیا خداوند هم واحد است و هم احد؟ فرق شان چیست؟ لطفا راهنمایی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای آزادشدن از کثرت سؤالات سعی بفرمایید دستگاه فکری معرفت نفس را دنبال کنید تا خودتان قدرت کشیک نفس‌کشیدن به‌دست آورید. در مورد ذکر یونسیه سؤالاتی با همین عنوان در سایت هست. موفق باشید

12368
متن پرسش
با سلام و قبولی طاعات و عبادات جنابعالی: اینجانب یک طلبه هستم همسری دارم که فردی مذهبی ولایتی اهل مسجد و جلسات فرهنگی و مطالعه کتب و سایت شما و خلاصه اهل مطالعه و روشنفکر و بچه انقلابی. 7 سال است با او دارم با تمام عشق و علاقه ای که دارم زندگی می کنم، با روحیه سرد و خشک عاطفی بودن او کنار آمدم اما یک چیز است که بیش از اینکه در مورد خودم و آسیب روحی که به من و فرزندانم می زند نگران باشم، درباره خودش نگرانم و عاقبت این امر در آخرت و آن مساله بداخلاقی و بدزبان بودن او در منزل است. باور کنید بعضی مواقع به ایشان می گویم مراقب باش خدای نکرده به عاقبت سعد معاذ مبتلا نشوی ولی او در این زمینه غرور نابجا دارد و اصلا قبول دار اینکه بد زبان و بد اخلاق است نیست و خود را مبری می داند. همیشه جوری صحبت می کند که انگار فقط خود عاقل است و من را فردی بی عقل و نفهم و بی شعور خطاب می کند (البته من هیچ ادعایی در این زمینه ندارم فقط تلاش می کنم خود را رشد دهم خیلی ببخشید اسائه ادب کردم و این واژه های با بار منفی را نوشتم) حقیقت امر این است که از لحن تند او خسته شده ام. باور کنید حتی در مساله کوچک هم انگار او اصلا زبان نرم و لین ندارد. مثلا صبح ها خیلی مواقع ایشان سر وقت به اداره تشریف نمی برند و مشغول گوش کردن صوت فلسفه یا استفاده از وایبر و واتساب و... به قول خودشان ارشاد فرهنگی اند و وقتی من به ایشان یاداوری می کنم عزیزم شما الان باید بروید سر موقع کار باشید و نظم در ساعت داشته باشید و.... بلافاصله موضع تند می گیرد. اطاله کلام نکنم چون خیلی روحم کسل و خسته شده بود خواستم از جنابعالی در این زمینه راهنمایی بخواهم. موفق و سلامت باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شیطان در مورد غضب به این راحتی‌ها دست از سر مؤمنین بر نمی‌دارد به‌خصوص نسبت به غضب به خانواده و فرزندان. ولی اولاً: با مدارا با ایشان و ثانیاً: با تحریک‌نکردن جنبه‌ی غضبیه‌ی ایشان کمک کنید تا به مرور از این مرحله بگذرند و از میوه‌های شیرین عبور از غضب، شما و فرزندانتان نیز بهره‌مند گردید. موفق باشید

11174
متن پرسش
به نام خدا سلام استاد گرامی بی‌زحمت در صورت امکان لطف کرده و نظر خودتان را در مورد این مطلب بفرمایید. ظاهراً آقای سوزنچی مدعی ترجمه و تفسیر اشتباه برخی آیات قرآن تحت تأثیر علمای بنی‌امیه شده‌اند که در آن نام امام علی (ع) صراحتاً قید شده است اگر چنین باشد چظور در طول 1400 سال حداقل علمای بزرگ شیعه متوجه این قضیه نشده‌اند یا شاید هم نخواسته‌اند متوجه شوند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «قرآن هرگز تحریف نشده» از آیت‌اللّه حسن‌زاده«حفظه‌اللّه» به این موضوع پرداخته و مطابق تحقیق آیت اللّه شعرانی آنچه آن آقا فرموده اند را ردّ کرده‌اند. بنده در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عنوانی به نام «چرا نام علی«علیه السلام» در قرآن نیامده» مطرح کرده ام می توانید به آن کتاب که بر روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید
10367
متن پرسش
سلام آقای طاهر زاده: در جواب سوال قبلی من (مربوط به امام خمینی که شما آقای گلپایگانی را مثال زدید) و با توجه به سوال 10280 شما می گویید امام از همان ابتدا ی کودکی نترس بوده اند و آقای گلپایگانی می گوید من به اندازه امام نترس نیستم پس یک حالت نا امیدی در من پیدا شده و چند سوال مهم خدا در قران می گوید: هرکسی وقتی به دنیا می آید ضعیف است و کلا هیچ چیزی ندارد (پس همه در کمالات انسانی موقع تولد یکی اند) و آیه دیگری می گوید ای مردم شما فقیر به سوی خدا هستید و خدا غنی و ستودنی است و آیه دیگر م یگوید اولیا الهی را هیچ خوف و غمی نیست و آیه دیگر و کسانی که ایمان آورده اند آنها را ترس و غمی نیست پس با این حساب یا ایمان آقای گلپایگانی ضعیف بوده و یا جز اولیا نبوده اند و دیگر اینکه این آیات شامل حال امام نمی شده و از همان ابتدا قوی و بی نیاز بوده اند. دیگر آن که شما با جواب 10280 این امید را در من بی رنگ کردید و راه کمال و از بین بردن ترس و اضطراب را یک جور سخت و دشوار دانسته اید که با توجه به مطالب کتاب جوان و انتخاب بزرگ و نزدیکی به خدا پس این ترس چه می شود؟ اگر استاد عزیز بی احترامی در سوالات من است ببخشید چون کمی گیج شده ام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: درست است که انسان را در ابتدا ضعیف خلق کردند، ولی فرمود هرچیزی را خلقت مخصوص به خودش را به او دادند و در همان راستا خلق‌اش کردند: «رَبُّنَا الَّذی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏». به امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» خلقت خودشان را دادند و انتظاری مناسب توانایی‌شان از ایشان دارند و به آیت‌اللّه گلپایگانی«رحمة‌اللّه‌علیه» نیز خلقت خودشان را دادند. مهم آن است که نسبت به آنچه خدا داده راضی باشیم و در همان بستر بندگی کنیم. موفق باشید
8535
متن پرسش

بسمه تعالی: سلام علیکم: با تبریک به مناسبت میلاد انسان کامل حضرت مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» . در روزهای اعتکاف در حین دعاگویی به شما، از جواب‌دادن به سؤالات عزیزان معذور هستیم. موفق باشید التماس دعا

متن پاسخ

بسمه تعالی: سلام علیکم: با تبریک به مناسبت میلاد انسان کامل حضرت مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» . در روزهای اعتکاف در حین دعاگویی به شما، از جواب‌دادن به سؤالات عزیزان معذور هستیم. موفق باشید التماس دعا

8104
متن پرسش
باسلام و خسته نباشید درمورد اسم الله و سبحان تعریف و توضیح دهید. در نماز تکیه خاصی بر ذکر سبحان شده. علت و حکمت آن از نظرشما؟ چرا در نماز الله را بکار میبریم و خدا را مخاطب مستقیم قرار نمیدهیم. در حالی مخاطب قرار دادن خدا به طور مستقیم بنظر لذت بخش ترست و لذت حضور بیشتری میدهد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اسم اللّه یعنی نور حضرت حق در جامعیت کامل و ما اگر بخواهیم خداوند را با قلب خود مدّ نظر قرار دهیم و نه با عقل خود، باید به اسم اللّه نظر کنیم که بحث آن طولانی است. یکی از اسماء الهی، اسم سبحان است که تجلی نور الهی است از آن جهت که قلب می‌یابد حضرت حق بالاتر از آن است که در فکر و عقل بگنجد و نتیجه‌ی تجلی این اسم، خوف مثبت است نسبت به خدا و ادب انسان را نسبت به حضرت پروردگار به ظهور می‌آورد و هراندازه شما به ذُلّ خود بیشتر نظر کنید، حق در اسم سبحان بیشتر برایتان ظهور می‌کند و به همین جهت در رکوع و سجود که ظهور ذلّت انسان است ذکر سبحان‌اللّهی ظاهر می‌شود. موفق باشید
7364
متن پرسش
باسمعه تعالی سلام حضوراستادارجمند جنابعالی ازبین دوکتاب جامع السعادات ومعراج السعاده کدامیک رابرای مطالعه وانشاءالله عمل توصیه می فرمایید؟آیااین مطلب صحت داردکه امام زمان-عجل الله تعالی فرجه الشریف-به یکی ازعلماتوصیه خواندن جامع السعادات راکرده اند؟بنده طلبه ام وتصمیم داشتم معراج رابخرم یکی ازدوستان کتاب جامع السعادات رابه خاطرتوصیه امام ارجح دانست حضرتعا لی چه صلاح می دانید؟التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که مرحوم نراقی «معراج‌السعاده» را به عنوان ساده‌شده‌ی «جامع‌السعاده» برای مبتدیان نوشته. اصل مطلب در کتاب بسیار ارزشمند «جامع‌السعادت» است. من آن خبر را نشنیدم ولی حتماً مولایمان حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» به آن کتاب نظر دارند. موفق باشید
6220
متن پرسش
ﺳﻠﺎﻡ ﻋﻠﻴﻜﻢ. ﺩﺭ ﻛﻠﺎﺱ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺩﺍﻧﺸﻜﺎﻩ ﻯﻛﻰ ﺍﺯ دانشجویان ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺎﺩ پرسید چراﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺗﺒﻬﻜﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻓﺮﻳﺪ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺖ ﺍﻳﻦ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺗﺒﻬﻜﺎﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﻳﺎ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ? ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻛﻔﺖ ﺻﺮﻑ ﻋﻠﻢ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﺎﺛﻴﺮﻱ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ و ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺍﻭ ﻧﺪﺍﺭﺝ و ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺗﺎ ﺑﺪﻱ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺧﻮﺑﻲ ﻣﻌﻨﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻭﻟﻲ ﺷﺒﻬﻪ ﺭﻭﻱ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺭﻛﻠﺎﺱ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻛﺬﺍﺷﺖ و ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻗﺎﻧﻊ ﻧﺸﺪﻧﺪ. ﺍﻥ ﺷﺨﺺ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﺳﻴﺪ ﻓﻘﻄ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﺒﻬﻜﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﻓﺮﻳﺪ ﺗﺎ ﺧﻮﺑﻲ ﻫﺎ ﻣﻌﻨﻲ ﺑﻴﺪﺍ ﻛﻨﺪ?!! و ﺑﺎﺯ ﺑﺮﺳﻴﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻋﻠﻢ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﺟﺮﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻓﺮﻳﺪ? ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺤﺚ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ کرد ﻭﺍﻳﻦ ﺷﺒﻬﻪ ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪ. ﺷﻤﺎ ﺍﻛﺮ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻳﺪ ﺟﻪ پاﺳﺦ ﻣﻴﺪﺍﺩﻳﺪ?
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث اساسی است که دوستان باید روی آن وقت بگذارند. اتفاقا جای این نوع بحث‌ها در کلاس دروس معارف اسلامی است و تبیین کتاب ارزشمند عدل الهی اثر شهید مطهری. باید برای دانشجو روشن شود هر کس که امکان ایجاد شدن دارد را حضرت حق خلق می‌کند و به صرف آن که کسی قبل از خلقت معلوم است،‌ تبه‌کار است نمی‌شود از خلقت آن جلو‌گیری کرد زیرا هنوز او تبه‌کار نیست چون فعلی انجام نداده. آری هرکس که امکان خلق‌شدن دارد باید خلق شود تا شخصیت خود را به فعلیت برساند. باز تأکید می‌کنم که این موضوع باید در درس عدل الهی مورد مداقّه قرار‌گیرد. موفق باشید.
6067
متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد.بنده طلبه هستم ودرسیر مطالعاتی وسلوک فکری خود آشنایی باسیاق روایات وتدبر در این بیانات عظیم را قرار داده ام.وکتاب شریف اصول کافی را مد نظر قرار داده ام که مثلا در عرض 3الی 4سال بتوانم با روایات این کتاب شریف مانوس شوم تا سبب رشد شوند .اما نمی دانم که چگونه از این کتاب شریف استفاده کنم که صرف خواندن طوطی وار آن نباشد وسبب تفکر وعمیق تر دیدن این روایت باشد.از شما تقاضا دارم که روش ورود به این کتاب ونحوه ی استفاده از آن را که سبب تدبر می شود را بیان فرماییدودر کنار آن اگر مقدماتی قبل از ورود به اصول کافی نیاز هست را هم بیان کنید.(بیشتر جنبه ی سوالم بر نحوه ی استفاده درست از این کتاب است.) یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید از هر بابی دو حدیث اصلی را یادداشت و همان‌ها را محور فکر خود قرار دهید. موفق باشید
3451
متن پرسش
سلام علیکم میخواستم بدانم آیا نظریه آلفرد وگنر(اشتقاق قاره ای)با معرف اسلامی جور در می آبد؟ (اینکه آیا کعبه جایش تغییر کرده)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هرچه هست شواهد زیادی در دست است که انسان‌های قاره‌های مختلف از جمله آمریکا و استرالیا با قاره‌ی آسیا ارتباط داشته‌اند. موفق باشید
3208

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد برای یه تحلیل کردن عالی چند تا نکته یادم می دین؟خیلی علاقه دارم سخنان اقارو تحلیل کنم حداقل برای فهم خودم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: کتاب‌های انقلاب اسلامی شروع خوبی است. موفق باشید
2393
متن پرسش
سلام علیکم! این شبهه و این سوال در خیلی از نسل جوان وجود دارد که با ادبیات های مختلف مطرح می شود. سوال این است که بین دو شخص یکی مسلمانی که اهل نماز، روزه و سایر عبادات و اعمال شرعیه است(اعمال شرعی فردی و اینچنینی). اما فردی است بسیار بداخلاق است، اهل فحش های رکیک است، با کارهایش موجب آزار و اذیت بسیاری از افراد شده و ... و شخص دیگری که کافر است اما بسیار آدم مهربانی است؛ بسیار خوش اخلاق است و ... کدام یک نزد خدا افضل است!؟ از طرفی می توان گفت طبق منطق اسلام و قرآن اصولا کافر انسان نیست. اما مسلمان هر چقدر هم بد باشد بالاخره انسان است. از طرف دیگر می شود گفت در مقایسه بین این دو شخص مفروض در سوال اولی حق الناس های بسیاری به گردنش است اما دومی تنها حق الله است و حق الله را إن شاء الله خدا می بخشد اما حق الناس را باید مردم ببخشند. پس می توان گفت دومی افضل است. یا حداقل دومی اوضاعش بهتر است. واقعا طبق مبانی اسلامی کدام یک از این دو بهتر هستند؟! یا مثلا برخی اوقات مسأله را اینطوری طرح می کنند که آقا جان من که عقلم قبول نمی‌کنه امثال ادیسون، انیشتین، نیوتون، پاسکال، لاوازیه و سایر دانشمندان و مخترعین با این همه خدمتی که به بشریت کردند و اینقدر با اختراعات و اکتشافات خودشان باعث راحت‌تر شدن زندگی‌ها شده‌اند؛ صرفاً بخاطر اینکه مسلمان نبوده‌اند و خدا را قبول نداشته‌اند، بروند جهنم. اما فلان حاجی یا فلان کربلایی که در عمرش قدمی در راه کمک به دیگران برنداشته، بندی از پای مرغی باز نکرده(تازه اگر ضرر نزده باشد) صرفاً بخاطر همان مکه یا کربلایی که رفته برود بهشت. این ظلم است و من که این را قبول ندارم. یا یکجائی یک نفری حدیثی آورده بود با این مضمون که کافر خوش اخلاق از مسلمان بد اخلاق به خدا نزدیکتر است. که نمی دانم همچین حدیثی داریم یا خیر. لطفا به این دو سوال و به طور کلی به سوالات مشابه که در این زمینه مطرح می شود یک جواب کامل و جامع بر اساس مبانی دینی بدهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آنچه هرشخصی را هویت می‌بخشد جهت‌گیری اوست، اگر کسی جهت‌گیری‌اش الهی باشد کارهای خوبش برایش مفید است ولی اگر جهت‌گیری او به سوی حق و حقیقت نباشد حتی اگر کار خوبی انجام دهد برای خودش نمی ماند چون برای حق و حقیقت انجام نداده و در این راستا است که وقتی جامعه‌ای هدفش الهی باشد اختراعاتی مثل برق برایش مفید است ولی اگر جهت جامعه الهی نباشد با همان برق کارخانه‌ی اسلحه‌سازی و سلاح‌های شیمیایی ساخته می‌شود و مردم مظلوم را به قتل می‌رساند. در نتیجه اگر جوامع بشری به سوی هدفی که انبیاء تعین کردند قدم بگذارند هرکس به سعادتی که به دنبال آن است می‌رسد وگرنه وقتی انسانی کافر باشد و جانش به سوی هیچ حقیقتی سیر نکند چگونه می‌تواند در ابدیت خود با خودش راحت باشد و اگر انسانی مسلمان باشد ولی در حدّ ظاهر اسلامیت متوقف باشد چگونه می‌تواند در ابدیت خود با خودش راحت باشد، راه حلّ نهایی آن است که انسان‌ها صادقانه به راه انبیاء قدم بگذارند و خیلی با طرح فرعیات نمی‌توان از این قاعده چشم‌پوشی کرد. موفق باشید
1811
متن پرسش
بسمه تعالی. . . سلام علیکم. . .استاد در کتاب ادب خیال و عقل و قلب فرمودین که هر مطلبی رو مطالعه نکنید،1- آیا منظورتون از هر مطلب مطالبی هستش که مثلا به درد اون دنیا یا سیر نخوره،مثلا اطلاعات بیخود علمی؟،یا مثلا من که دارم معرفت النفس رو میخونم کتاب لقاء الله آیت الله ملکی تبریزی رو نخونم؟یا در مورد معاد مطالعه نکنم؟. . . 2- گفتید برای ورود به عالم تفکر میتونید شرح جلد اول مقالات از آیت الله محمد شجاعی رو بخونید،آیا اسم کتابش " پالایش وجود " در 4 جلد هستش؟. . .موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- منظورم از نخواندن هر مطالب، مطالبی است که در مسیر ادب خیال و عقل و قلب به ما کمک نکند 2- مقالات آیت‌الله محمد شجاعی در 3 جلد تحت عنوان «مقالات» توسط انتشارات سروش چاپ شده. موفق باشید
نمایش چاپی