بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
933

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام به محضر استاد طاهرزاده یک سوال از محضر شما داشتم چگونه میتوان درس های دانشگاهی راهدف گذاری کرد که همانطور که شما در کتاب اشتی با خدا فرموده اید اینها صرف یکسری اطلاعات نباشد واینکه انسان با توجه به این درس های دانشگاهی ( و در دانشگاه بودن) توجه روحی که مجرد هست را متوجه اینها (که شاید اطلاعات واهی باشدواز علوم الهیه دور است ) نکند . وایا با حضور در دانشگاه از این اهداف انسانیه باز خواهیم ماند.باتشکر
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی وقتی متوجه شدیم علوم بشری در کنار علوم الهی جهت گذراندن زندگی در زمین نیاز است و رونق جامعه به آن علوم می‌باشد، جای علوم بشری را درست تشخیص داده‌ایم و در آن رابطه با آن تعامل می‌کنیم و آن را به‌کار می‌گیریم، همین طور که در زندگی شهری نیاز داریم قراردادهایی بگذاریم و جهت سامان‌دادن به زندگی آن‌ها را رعایت کنیم، نمی‌توان گفت چون آن‌ قراردادها امور اعتباری هستند و ریشه در حقیقت ندارد نباید رعایت شوند. آری جای امور اعتباری باید در حدّ خودش باشد. موفق باشید
18958
متن پرسش
سلام علیکم معذرت میخوام از محضر استاد واقعا حوزه علمیه به چه درد میخوره آیا خوب شدن فقط تو حوزه امکان داره؟ خیلی از طلبه ها هستند که خوب نیستن هیچ، علنا کارهای اشتباه زیادی هم میکنن. خیلی از غیر طلبه ها هم مثل رجبعلی خیاط و شیخ جعفر مجتهدی با اینکه درس حوزه نخواندند در معنویت خیلی جلوتر از طلاب هستند و گاهی سوالات علمی رو هم جواب می دادند. اگر با ذکر گفتن و ترک گناه میشه علم بدست آورد پس حوزه به چه دردی میخوره. بعضی ها هم با نیت سربازی امام زمان و... به حوزه می آیند و می بینند که در حوزه شوخی هایی می شود که اگر مردم بیرون اینها رو ببینند تعجب می کنند. این طلبه مبتدی هم کلا از حوزه زده می شود و به طلبه ها بدبین می شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس هرجا بخواهد می‌تواند خوب شود و اگر کسی بخواهد با جدیت تمام مسیر الهی را طی کند، در حوزه زمینه‌ی این کار برایش بهتر فراهم است. در نتیجه به جای رجبعلی خیاط‌شدن، علامه‌ی طباطبایی می‌شود. مگر خودِ رجبعلی خیاط مقلد آیت اللّه بروجردی نبودند؟ این‌که مرحوم قاضی می‌فرمایند سالک باید ابتدا مجتهد شود تا بتواند درست سلوک کند؛ حرف بسیار دقیقی است. موفق باشید

15124
متن پرسش
سلام علیکم: بیماران جسمی دو گونه اند یه دسته در شرایطی هستند که طبیب دستوراتی می دهد و بیمار با انجام آنها روند بهبود را طی می کند و دسته دوم بیماران در حال بیهوشی و کما هستند که طبیب بدون توضیح و مساعده بیمار به تنهایی اقدامات لازم را در راستای بهبود انجام می دهد من بیمار دسته دوم می باشم که قدرتی برای انجام هیچ کاری ندارم جز طلب نجات، من هلاک شدنم را احساس می کنم و نمی خواهم تسلیم این نابودی بشم و توانم هم تمام شده حتی استغفار عادی برایم سخت است احساس می کنم من برای شقاوت خلق شدم و هر راهی برای رسیدن به سعادت به بن بست ختم می شود امید و اعتمادم به روایات و کلمات منقول از ائمه را از دست دادم هر چه می توانستم برای تغییر این وضعیت کردم تا جایی که ضعف کردم و از هوش رفتم از فرط خستگی و درد مصیبتی بالاتر از مصائب وارده بر همه خوبان بالاتر اینه که آدم تنها امید و تکیه گاهش رو از دست بده، وضعیت قریب جنون و ناامیدی کامل پیدا کردم پیش از بریده شدن این مو اگر می توانید کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ کاری نمی‌خواهد بکنید. تنها در این شرایط است که حقیقت طلوع خواهد کرد. همیشه وقتی اضطرار به نهایت رسید؛ طلوع آغاز می‌شود. موفق باشید

13024
متن پرسش
سلام استاد: آنهایی که می آیند فلسفه را نقد می کنند آیا خدا را می فهمند؟ اصلا عارفی در تاریخ داشته ایم که تفکر فلسفی و امثالهم نداشته باشد؟ بنده خیلی فکر کردم. به نتیجه ای رسیدم که: اگر هم داشتیم یا طرف عارف نبوده است. یا آن تفکرات را داشته منتها علنی نکرده. چون احساس می کنم یک انسان بدون آن تفکر همیشه در حجاب حضرتِ حق است کسی که در حجاب است چگونه می تواند حق را بفهمد. و ریشه نفهمیدن آنها را هم از این قضیه می دانم. یعنی آن حجاب عظیم باعث شده که به جهل مرکب بیفتند. و برای منِ حوزوی. زجر آور است که می بینم برخی با این تفکر درس اخلاق هم می گویند. و خدای قوم یهودی به طلاب و مردم معرفی می کنند. بعضی وقتها با خودم می گویم: آنها استاد تواند آیت الله هستند و.... ولی در انتها نمی توانم قبول کنم و می گویم استاد هستند که باشند. حرفی که می زنند اشتباه است. سعی دارد حجاب خودش را به بقیه هم انتقال دهد. و به نظر می رسد با این تفکرات زمینه ورود به تفکر تجدد و مدرنیته نیز فراهم می شود ناخواسته. نظر شما را در مورد عرایضم می خواستم بدانم استاد عزیز. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تفکر فلسفی یکی از انواع تفکر است که نظر به وجود دارد و اصل وجودی هر موضوعی را به صورت مفهومی مدّ نظر قرار می‌دهد و بالاتر از آن تفکر عرفانی است که در آن قلب نظر به حقیقت موضوعات می‌اندازد و پایین‌ترین معرفت، معرفتِ حسی است. در معرفت حسی بسیاری از معارف عالیه در حجاب می‌رود. با توجه به این عرایض می‌خواهم عرض کنم نمی‌توانیم بگوییم اگر کسی تفکر فلسفی نداشت از طریق آگاهی‌های فطری نمی‌تواند حقایق دین را تصدیق کند. ولی آن‌هایی که تفکر فلسفی را نفی می‌کنند مسلّم ضعف‌هایی در بصیرت خود برای خود شکل می‌دهند. موفق باشید

12562
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد: در صحبتهای بزرگان شنیده ام که کسی انزال ملائکه را در شب قدر در قلبش حس کند؛ فردای شب قدر یک آدم دیگری است؛ اصلا نمیتونه سمت گناه بره؛ هر سال با نزدیک شدن به شبهای قدر یک امیدی دارم؛ اما فردای آن شب قدر چون آنچه از بزرگان شنیده بودم برایم محقق نشده بسیار یک حالت دلسردی و بغضی در گلو مرا می گیرد؛ امسال از چند روز مانده به شبهای قدر یک نگرانی مرا گرفته که اگر امسالم امام زمان (عج) یک سرسوزنی به قلبم نظر نکنند چه کنم؟ چون از دست خودم خیلی خسته ام. خیلی ممنون از شما استاد گرامی؛ التماس دعای فراوان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که نوری که از طریق ملائکه و روح در شب قدر بر قلب مؤمنین متجلی می‌شود از جنس وجود است و نه ماهیت. یعنی مثل آن نیست که شما مطلبی بخوانید و علم و فهمی در شما ایجاد شود، بلکه شخصیتاً در ابعاد وجودی شما نوعی گرایشی فراهم می‌شود که در انتخاب‌های خود وَجه مثبت عالَم را مدّ نظر قرار می‌دهید و به همین جهت می‌فرمایند تقدیر انسان شکل می‌گیرد. مثل آن‌که شما در تقدیر مردبودن و یا زن‌بودن‌تان انتخاب‌های مناسب مردبودن و زن‌بودن می‌کنید، بدون آن‌که در فکرتان آن باشد که زنانه انتخاب کنید یا مردانه. و به همین جهت باید امیدوار باشید که بعد از شب قدر ناخودآگاه به لطف الهی در تقدیر برتری قرار گرفته‌اید. موفق باشید

9989
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم: با عرض سلام خدمت استاد عزیز: در زیارت حضرت رضا«علیه‌السلام» به لطف ایشان با کتاب کامی از نام مرحوم سید علی نجفی آشنا شدم و علاقه شدید به دعای جوشن کبیر پیدا کرده و هر روز چند بند از آن را می‌خوانم و الحمدلله حال و اشک خوشی دارم ولی سوالم این است که ما این اسماء را می خوانیم که خداوند به آنها بر ما جلوه کند حال اسمایی مثل «یا ضارّ» و اسمایی که ما نمی‌خواهیم خدا با آن اسم با ما روبه‌رو شود را در حین خواندن این دعای جلیل القدر چه کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خلیفة اللّه، طالب تجلی همه‌ی اسماء الهی است باید رویکرد خود را درست کرد. آیا نمی خواهید حضرت ضارّ جلوه کند و ما را از دست رذایل نجات دهد؟ آیا نمی‌خواهید حضرت ضارّ جلوه کند و دودمان استکبار را در هم بپیچید؟ موفق باشید
9884
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده عزیز: جسارت نشه چرا شما فقط جواب رفقاتون و اونایی که قربون صدقه انقلاب میرن رو میدید مگه ما دل نداریم پس کو تجلی شعار آزادی انقلاب اسلامی؟ بنده یک سوال راجع به رویکرد انقلاب اسلامی نسبت به برخورد با آقازاده ها و یکی هم راجع به سوالات بی پاسخ مانده جناب دکتر احمدی نژاد در مناظره ایشان با موسوی پرسیدم جواب ندادید لااقل در عمل نشون بدید که تحمل مخالف دارید بزرگوار
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید این سایت یک سایت حزبی نیست و بیشتر در صدد است تا مبانی معرفتی را تبیین کند و لذا وارد مواردی که سؤال کاربران، بارِ گروهی و حزبی داشته باشد، نمی‌شود. مگر آن‌که بتواند بر مبنای انقلاب اسلامی نکات سیاسی را تبیین کند. موفق باشید
8708
متن پرسش
اگر خدا نباشد هر کاری مجاز است. آیا این درست است؟ ایا می شود اخلاق را بدون خدا در نظر گرفت؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اخلاق بدون خدا یک تعارف است و در سر بزنگاه‌ها هیچ‌کاری برای بشر نمی‌کند زیرا وقتی ترس از خدا نباشد چرا انسان‌ها وقتی هوس نفس امّاره‌شان گل می‌کند از برآوردن آن کوتاه بیایند، تجربه‌ی تاریخی این را ثابت کرد زیرا نتیجه‌ی مکتب اخلاقی کانت امروز این غرب است که شما ملاحظه می‌کنید. عمل صالح باید جهت داشته باشد قرآن می فرماید: ً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه‏. عقیده درست به سوى او صعود مى‏کند، و عمل صالح آن صاحب عقیده را بالا مى‏برد. پس عمل صالح بدون عقیده توحیدی کاری است بدون جهت گیری صحیح. موفق باشید
8497
متن پرسش
سلام.امروز در کلاس یکی از شاگردان شما بودم.موضوع کلاس بحث پیرامون کتاب (گزینش تکنولوژی از دریچه ی بینش توحیدی )شماست.این دومین جلسه بود که من حضور داشتم.در هر دو جلسه هم به شدت با بچه های کلاس بحث کردیم.موضوع اینه که اینجور که من برداشت کردم روح حاکم بر کلاس معتقد که ای کاش اصلا تکنولوژی های امروزی وجود نداشت که بخواهد چنین زیان هایی داشته باشد.و اگه این تکنولوژی ها وجود نداشت بشر از لحاظ معنوی الان در جایگاه بهتری بود.و اسلام خودش راه علم را باز می کرد و ما به همین جایی که الان از لحاظ علمی بشر در آن قرار دارد می رسیدیم منتها با نگاه اسلامی و معنوی.تازه در کلاس استاد و بچه ها اعتقاد دارند که گذشتگان ما (مثلا مادربزرگ های ما) خوشبخت تر بودند یا بیشتراحساس خوشبختی می کردن.من با این مسائل بسیار مشکل دارم.خواستم از شما بپرسم. اولا :اگه سوال زیر از شما پرسیده بشه به کدام گزینه جواب می دهید: 1- از لحاظ سیر معنوی فردی هر یک از ما بهتر بود هیچ یک از تکلنولوژی های امروزی در زمان ما وجود نداشت(نه با توجه به شرایط موجود بلکه از لحاظ ذات این تکنولوژی ها و اصالت سیر معنوی) 2-این که در زمان ما تکلنولوژی هایی وجود دارد که از طرفی دسترسی به اطلاعات رو برای ما بسیار آسان و سریع می کند واز طرفی کارهای ما را انجام می دهد و باعث می شود که وقت آزاد بسیار بیشتری داشته باشیم یک فرصت برای سیر وسلوک ماست که ما باید با آگاهی از جنبه های مختلف این ابزار و به بهترین نحو(یعنی آثار منفی آن رو حداقل کنیم)از این فرصت استفاده کنیم.و خدا را شاکر باشیم که در این زمانه زندگی می کنیم. ثانیا:استاد من به شدت معتقدم که باید آدم ها را دوست داشت و از ته قلب دلسوز آن ها بود تا بتوان روی آن ها تاثیر گذاشت.اصلا نوع دوستی واقعی به نظر من یکی از نشانه های معرفت به حق و قدر شناسی از خداست.مگر قرار نیست ما برای زمینه سازی ظهور آقا کار کنیم؟آیا این زمینه سازی فقط باید در محدوده ی جغرافیایی خودمان یا حداکثر مسلمان ها باشد؟آیا نباید به فکر غرب هم باشیم؟آیا با این بغض و کینه ای که ما از غرب و حتی ملت های غربی حرف می زنیم می توانیم به فکر آنها و دلسوز سرنوشت اخروی آنها باشیم؟در همین کلاسی که امروز بودم بچه ها چنان از غرب حرف می زنند که گویی در مورد چند صد میلیون جانی صحبت می کنند.در حالی که آیا نباید ملت های غرب و به خصوص آن نود و نه درصد معروف را از سرمایه داران و دولت ها جدا کرد؟آیا نباید شرایطی که بی اخلاقی ها و انتخاب های ملت های غربی را رقم زده نیز در نظر گرفت؟من رمان زیاد خوانده ام و معتقدم که رهبری هم به این دلیل خواندن برخی رمان ها را توصیه می کنند که ما باشرایط جوامع و ملت های غربی آشنا بشویم که نه تنها آنها را آرمان قرار ندهیم که شرایط آنها را درک کنیم و فکری به حال نجات آنها هم بکنیم.اگر این مسئله را حوزه های علمیه ی ما درک می کردند الان نصف از طلبه های ما مسلط به زبان های خارجی بودن و در شبکه ها و حتی سایت و وبلاگ های خارجی فعالیت بسیار زیادی داشتند ولی افسوس!وقتی اسم غرب می آید بچه مذهبی های ما طوری حرف می زنند و رفتار می کنند که انگار با آدم خوارهای بالفطره مواجهند. ملت غرب هم انسان است.مثل ما.در شرایط متفاوت.با این تفاوت که آن ها در قفسی قرار گرفته اند که شبانه روز به آنها دروغ تزریق می کنند و افسوس که همین تکنولوژی ها این امکان را به ما می دهد که قفل این قفس را برای آنها باز کنیم ولی به جای این کار از آنها متنفریم و رهایشان کرده ایم (همچنان که گرسنگان آفریقا را و مردم محروم و مستضعف افغانستان را که واقعا غصه فقر مادی و عقب ماندگی آنها دل آدم را می سوزاند.و هنوز مشغول دعواهای چپ و راست هستیم.) استاد!این که سرمایه داران عالم به فکر چپاول مستضعفان هستند و در این راه از هیچ کاری حتی نسل کشی و غارت و بمب شیمیایی هم دریغ نمی کنند درست ولی چند درصد ازمردم غرب جزئ این سرمایه دارانند و چند درصد بازیچه و فریب خورده ی آنها؟آیا مثلا وقتی در کشور خودمان مثلا صنعت خودرو زورش به مردم می رسد و حقوق آنها را نادیده میگیرد باید از گارگران و کارمندان کارخانجات و نمایندگی ها و تعمیرگاه های آن ها متنفر بود و آنها را گنهکار دانست!؟!چرا به بچه مذهبی های ما طوری القا شده که باید از غرب متنفر بود؟من قبول دارم که حتی ملت های غربی هم دید مثبتی نسبت به ما ندارند ولی رفتار آنها به دو دلیل قابل درک(نه قابل پذیرش) است: 1-اطلاعات غلطی که دریافت می کنند. 2-حسی و ذهنیتی که نسبت به عقب ماندگی ما دارند.در همین جامعه ی مسلمان ما بسیاری افراد همین حس را نسبت به هم کیشان افغانی ما دارند!یادم هست چند سال پیش در محله ی مادربزرگ من مردم معترض بودند که چرا افغانی ها را به حمام عمومی راه می دهند یا چرا به آنه خانه اجاره میدهند!در حالی که آنها خواهران و برادران دینی ما هستد و مظلوم و بی پناه.پس می توان از این جنبه حس مردم غرب را درک کرد. ثالثا:در همین کلاس مذکور غالبا بین من و بچه ها بحث پیش میاد و احساس می کنم بچه ها و حتی استاد کلاس از بحث های من خسته میشن.ولی چون این جمع افرادی هستند که همه از لحاظ معنوی از من بهترند و به خدا نزدیکتر و از طرفی تنها جمع مذهبی که من می تونم گاهی در اون حاضر بشم دوست دارم بازم به کلاس برم.ولی کلا ساکت نشستن و ابراز نظر نکردن و سوال نپرسیدن هم برام کار راحتی نیست!به نظر شما با این شرایط باز هم به این جلسات برم؟ساکت بشم؟ ببخشید که طولانی شد .لطفا اگه جایی از حرف هام و استنباط هام درست نیست بهم بگین واگه توضیحش طولانی میشه و برای جواب دادن به زحمت می افتین بهم کتاب معرفی کنین.سپاسگذارم.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- همین‌طور است. فرهنگی که در باطن این تکنولوژی نهفته است غیر قدسی است 2- در حال حاضر و در این سبک زندگی که در آن هستیم، کنارگذاشتن تکنولولوژی موجود عین بی‌عقلی است هرچند نباید در عین استفاده از آن از حجاب‌هایی که این نوع تکنولوژی بین بشر ایجاد کرده غفلت کرد که بحث آن مفصل است 3- در مورد این نکته‌ی بسیار خوبتان خدا را شکر می‌کنم که متوجه‌اید روح تمدن غربی غیر از مردم غرب‌اند. مردم غرب آماده‌ی متذکرشدن‌اند برای یک حیات عالمانه و معنوی، و شدیداً باید به این موضوع امیدوار بود و به همین جهت نظام اسلامی تلاش دارد ارتباط خود را با مردم غرب قطع نکند. این مافیای سرمایه‌داری است که مانع این ارتباط است. کار خوبی می‌کنید که این موضوع را به رفقایتان تذکر می‌دهید 4- همان‌طور که می‌فرمایید طی دو جلسه نمی‌توان این موضوعات را از هم جدا کرد. پیشنهاد می‌کنم حضور در جلسات را ادامه دهید تا إن‌شاءاللّه به جمع‌بندی لازم برسید. موفق باشید
7645
متن پرسش
سلام علیکم به توفیق خدا کسی گناه فیلم دیدن را که باشدت وتکرار ان به صورت روزانه دچارش بوده به صورت معجزه وار به مدت 1 سال ترک کرده / دوباره دچارش شده باشد علت بازگشت به این گناه چیست ؟ به خودم اطمینان داشتم که دیگر باز نمیگردم به این گناه. متوجه فشاری که تحمل میکنم از باب خراب شدن این 1سال و دیگر امید نداشتن به هر مدت زمان دیگری برای اتفاق نیوفتادن هر گناه دیگری که به خیال خودمان دیگر تکرار نمیشوند هستید ؟؟؟ شانه هایتان را برای گریستن نیاز دارم / به حق حضرت زهرا سلام الله التماس دعا/ ازطرف من به خدا بگویید مرا ببخشد.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: هرگز دلواپس نباشید. صورت‌های خیالیه‌ای که با دیدن فیلم‌ها در ذهن شما جا باز کرده به این زودی گورشان را گم نمی‌کنند، هرازگاهی خودنمایی می‌کنند و بعضاً فیل شما هوای هندوستان می‌کند و حتی ممکن است ناخودآگاه دوباره خود را در ورطه دیدن آن مزخرفات ببینید. ولی اگر عزم خود را جزم کرده باشید که با فاصله گرفتن از دیدن آن فیلم ها ،از فضای با طراوت معنویت جدا نشوید، بعد از مدتی آن صورت‌های خیالیه دیگر قدرت خود را از دست می‌دهند و با طلب کامل به سوی حضرت حق سیر می‌کنید. بهترین راه همان توسلاتی است که دنبال می‌نمائید. موفق باشید
7643
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهر زاده جناب استادمیرباقری می فرمایند غرب فعلی توسعه یافته حکومت بنی امیه است. و نیز می فرمایند ائمه نهضت ترجمه را هرگذ امضا و تایید نکردند و نیز فرموده اند منظور از دارالحکمه های حکام بنی عباس ایجاد قطب های اجتهاد در مقابل ائمه بود . و درنهایت ایشان غرب فعلی را حکومت تام شیطان میداند در مقابل دیدگاه تمجید آقای دکتر شریعتی در رابطه با وجود آزادی در دوره خلفا که ملحدین براحتی می توانستند اظهار نظر کنند و آزاد بودند (البته فراموش کرده اند که ائمه کوچکترین آزادی نداشند) و نیز آقای رحیم پور ازغدی که غرب جدید را مدیون کسب علوم مختلف از جهان اسلام توسط غرب قرون وسطا از طریق آندولس می داند . اول خواستم نظر حضرتعالی را نسبت به مطلب حضرت استاد میرباقری بدانم دوم علت این اختلف فاحش بیناین بزرگواران که دغدغه دینی هم داشته یا دارند چبست . ایا فقط مشکل در شناخت درست از غرب است ؟ آیا شناخت درست از غرب بین عموم اهل فکر ما مشکل حادی است ؟ یا مشکل در موضوع دیگری مانند رجوع آنان به حقیقت ولایت الهیه وجود دارد ؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: مسلّم نظرات استاد بزرگوار جناب آقای میرباقری عالمانه و کارشناسانه است و باید خدا را شاکر بود از وجود چنین افرادی. ولی فکر می‌کنم این سخنان با سخنان آقای رحیم‌پور ازغدی عزیز قابل جمع است، چون اگر هم غرب حرف‌هایی دارد در رابطه با ارتباط با اسلام بود، ولی همان علوم وقتی در غرب رفته با روحیه اموی که در آن جا حاکم است، شیطانی شده و از بستر اصلی‌اش خارج گشته و آقای رحیم‌پور ازغدی مخالف این موضوع نیستند. موفق باشید
6029
متن پرسش
باعرض سلام وتوفیق روز افزون استاد درادامه سوال قبلی بنده چون باسن چهل سال دیرامده ام وزودمیخواهم بروم وازطرفی بزرگ سالی سبب شده براحتی سیری راشروع نکنم توفیقی دست دادتابخشی ازکتاب مصباح الهدی مرحوم دولابی رابقلم رضاطیب (قسمت سیروسلوک ص180)مطالعه نمایم که ایشان به استنادحدیث اولوالاباب امام صادق علیه السلام دوراه رابرای سیربیان کرده اندیکی راه عبادت واطاعت ودیگری راه محبت که اولی رامسیری پرپیچ وخم عنوان کرده که احتمال سالم به مقصدرسیدن رادران بسیارکم میدانستندولی راه دوم را تعبیربه راه میان برنموده وبرای ماشیعیان مولاعلی توصیه به ان کردندکه مثلادراین مسیرخبری ازریاضتهای خودساخته نیست و....جهت تنویراذهان وروشن شدن موضوع میخواستم نظرحضرتعالی راجویاشوم (راهنمایی فرمایید)باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم معتقدم راه محبت راه اصلی رجوع به حق است ولی این راه از راه عبادت جدا نیست. هنر ما آن است که در راه عبادت رویکرد ما محبت به نور اولیاء الهی باشد و سعی کنیم فطرتی را که در ذات خود محبت به ذوات مقدس اولیاء معصوم«علیهم‌السلام» دارد به صحنه بیاید. شاید شرح کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» کمک کند. موفق باشید
5659

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیز اگر خدا بخواهد بنده چند روز دیگر به کربلا میروم میخواستم با استفاده از رهنمود های شما این سفر که سفر به عرش الهی است را بهتر احساس کنم ودیگر خودی در صحنه نباشد مباحث کربلا راتقزیبا به صورت کامل پیگیری کرده ام لطفا در چند سطر مرا توصیه بفرمایید میخواهم از زبان خودتان بشنوم
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: اولاً: که بنده در کنار سایر مؤمنین از جنابعالی التماس دعا دارم تا إن‌شاءاللّه از طریق شما توحید اهل‌البیت«علیهم‌السلام» هرچه بیشتر در جامعه شکوفا شود. ثانیاً: در جزوه‌ی «دعا و زیارت» در قسمت آخر جزوه تأکیداتی نسبت به قسمت‌هایی از مفاتیح‌الجنان داشته‌ام، بد نیست به آن جزوه نگاهی بیندازید. ثالثاً: در رابطه با نجف، جزوه‌ای را با استفاده از مفاتیح تنظیم شده، تحت عنوان «همراه زائر با نجف». خوب است که آن را با خودتان ببرید. نمی‌دانم جزوات روی سایت هست یا باید از گروه المیزان تهیه کنید. موفق باشید
4786
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز بعد از اینکه خیلی از مباحث شما اعم از غرب شناسی و ... رو مطالعه کردم و با مبانیی که جنابعالی به ما یاد دادید ، بنده با چندتن از دانشجویان دانشگاه امام صادق که درباره ی تکنولوژی که اقای قالیباف خیلی از این کلمه استفاده می کردند و مبنای پیشرفت خودشان را استفاده از تکنولوژی میدانند ، بحث میکردم که یک مسئله خیلی ذهن بنده را مشوش کرد: انها میگفتند که حضرت آقا درباره مباحث غرب شناسی نظرات متفاوتی با اقای طاهرزاده دارند. میخواستم صحت با عدم صحت این موضوع را از خودتان بپرسم؟ ممنون التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که در این رابطه به جواب سؤال‌های شماره‌ی 4254 و 3359 و به‌خصوص شماره‌ی 3360 رجوع فرمایید. نهایت وظیفه‌ی ما آن است که طوری نظرها را متوجه غرب کنیم که دانشجویان و طلاب ما بتوانند حرف حضرت امام و رهبری عزیز را درست بفهمند. به دوستانی که می‌فرمایید مباحث غرب‌شناسی که بنده عرض می‌کنم با نگاه رهبری به غرب متفاوت است، بفرمایید بیاییم همه بر روی نگاه رهبری به صورتی کارشناسانه متمرکز شویم به هر نتیجه‌ای که رسیدید برای ما مبارک است. موفق باشید
4017

بدن جنّیانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار با توجه باینکه روح انسان از طریق بدن مادی به تکامل می رسد جنیان که بدن مادی ندارند چگونه است و در بزرخ انسان که فقط بدن مثالی اش است جنیان در برزخ به چه نحوی هستند - آیا شما در امور زندگی و در زمینه سلوک فردی مطمئنی برای مشاوره تلفنی و حضوری سراغ دارید. تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جنّیان نیز علاوه بر روح، بدن دارند با خصوصیات خاص خودش و مسلماً بدنشان تماماً مجرد نیست. ولی در برزخ بدن ما صورت اعمال و عقاید و اخلاق ما است که در این مورد جنّیان فرقی با ما ندارند. مرکز مشاوره‌ی «إنشاء» قابل اعتماد است تلفن آن مرکز 6260205 می‌باشد. موفق باشید
3053

تقوا یعنی...بازدید:

متن پرسش
سلام.در حال مطالعه کتاب جوان و انتخاب بزرگ بودم که سوالاتی بریم پیش آمد البته بعضی از اینها در مورد مطالب کتاب است و بعضی نه! 1.در قسمتی از کتاب مثالی زده بودید که مثلا جوانی که یه کارتون را می بیند بعد به آن وابسته می شود و هر روز سر ساعت پخش آن خودکار به فکر آن کارتون می افتد و جاذبه و کشش کارتون باعث می شود که او هر روز در یک ساعت مشخص ان کارتون را ببیند انتخاب بزرگ خود را نشناخته است.پس طبق این تحلیل ها تمام این فیلم های افانه ای که تلویزیون را پر کرده است به خصوص فیلم هایی 70 تا 80 قسمتی کره ای که جوان امروز ما را در حد دو سه ماه پشت سر هم مشغول خود می کند و یا داستانهای رستم در ادبیات و یا تمام متون ادبی که کلیشه وار و جذاب فکر ما را مشغول می کند تا اینکه داستان تمام شود همگی منفور و رد شده هستند و نباید تلویزین دید ویا این داستانهای ادبی پر پیچ و خم را خواند زیرا ما را از هدف و انتخاب بزرگ وا می دارد؟ 2.جمله ای از کتا به این مضمون بود که شیر برتر از آن است که موش با آن شعور کم از آن بترسد پس ما هم که از گربه هایی مثل مشکلات و.... می ترسیم پس شعور ما ان قدر کم است یا به عبارت دیگر خدا برتر از آن است که ما با این شعور کم از آن بترسیم پس تقوا چه می شود؟ 3.آیا کسانی که کورند مثل ما خودشان را در خواب می ببینند؟که بتوان من نبودن بدن را برای انها هم مصداق داد. 4.انتخاب انفعالی یعنی چه؟ 5.فکر کنم در کتاب به راحتی انتخابهایی مثل پول . خانه . ازدواج . از بزرگی کنار گذاشته شده و شریعت به راحتی پذیرفته شده است.اگر می شود کمی توضیح دهید. 6.می گویند حکمت خدا است که این فرد از اول زندگی کور باشد کسی از میانه زندگی وکسی کاملا بینا!پس برای ما وظیفه ای نمی ماند که کمک او کنیم یا دستش را بگیریم اگر آن فرد کور به زمین میخورد یا مسیر را بلد نیست برود حکمت خدا این است که او اینجوری باشد و زندگی کند. 7.تشکر ازوقتی که برای خدا در راه جواب به سوال من گذاشتید. 8.موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مطمئن باشید اگر به این فیلم‌ها و سریال‌ها عادت کردیم از هدف بزرگ خود محروم می‌شویم 2- تقوا یعنی تمام نظام فکری و عملی خود را در ذیل اوامر و نواهی الهی قرار دهیم تا شرایط اُنس با خداوند در ما به‌وجود آید 3- بالاخره افراد نابینا نیز تصوری از خودشان در ذهنشان ایجاد می‌کنند و به خودشان را در خواب بر اساس آن تصور نظر می کنند. 4- انتخاب انفعالی یعنی زندگی را تحت تأثیر حس و خیال خود انتخاب کنیم 5- به کتاب «چه نیازی به نبی؟» رجوع فرمایید 6- خداوند می‌فرماید ما شما را نیازمند به همدیگر کرده‌ایم – چه بینا باشیم و چه نابینا- که در خدمت همدیگر باشیم و از این طریق به کمال خود برسیم و این نیز از حکمت و مصلحت خدا است و شریعت برای همین آمده که راه‌های خدمت به همدیگر را به ما آموزش دهد. موفق باشید
1504

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم .... جناب استاد، این قسمتی از کلام رهبری (حفظه الله) در مورد شخصیت شهید چمران است: « در وجود یک چنین آدمى، دیگر تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خنده‌آور است. این تضادهاى قلابى و تضادهاى دروغین - که به عنوان نظریه مطرح میشود و عده‌اى براى اینکه امتداد عملى آن برایشان مهم است دنبال میکنند - اینها دیگر در وجود یک همچنین آدمى بى‌معنا است. هم علم هست، هم ایمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل. اینکه گفتند: "با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود ..... بیچاره من که ساخته از آب و آتشم‌" ؛ نه، او آب و آتش را با هم داشت. آن عقل معنوىِ ایمانى، با عشق هیچ منافاتى ندارد؛ بلکه خود پشتیبان آن عشق مقدس و پاکیزه است ...» ؛ استاد خواهش می کنم به امثال بنده بگویید که تکلیف ما با این سخنان و دیدگاه های شما چیست. راستش من خودم بعد از آشنایی با مباحث غربشناسی با تفکرات بزرگوارانی همچون شما موافق شدم اما برخی اوقات مواضعی که حضرت آقا در این مسائل می گیرند، بندۀ ضعیف رو گیج میکنه. به هر حال تمام امید ما اینه که در خط ترسیم شدۀ اماممان حرکت کنیم و برخی اوقات احساس می کنم که حضرت آقا شاید رویکرد ما رو نپسندند .... با تشکر از زحمات شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: اگر نتوانیم محکمات و متشابهات قرآن را از هم جدا کنید و متشابهات را بر اساس محکمات تبیین کنیم، حیران و سرگردان می‌شویم و مثلاً نمی‌دانیم آیه‌ی «یدالله فوق ایدیهم» که اشاره به دست‌داشتن برای خدا دارد را چگونه با آیه‌ی «لیس کمثله شیئ» که می‌فرماید خداوند شبیه هیچ‌چیز نیست، جمع کنیم. در حالی‌که باید با تفکر در امر خالق هستی ابتدا متوجه شویم حضرت حق به عنوان حقیقتی بی نهایت حتماً شبیه هیچ‌چیز از اشیاء نیست، پس آیه‌ی «لیس کمثله شیئ» برای شما اصل می‌شود تا آیه‌ی «یدالله فوق ایدیهم» را معنی کنید و متوجه باشید دست خدا در آیه به معنی قدرت الهی است. در مورد سخن حکیمان نیز باید محکمات آن‌ها را شناخت و متشابهات آن‌ها را با محکمات آن‌ها معنی کرد. محکمات آن است که غرب نظام اجتماعی، سیاسی، تربیتی جامعه‌ی خود را از عالم قدس و وَحی الهی قطع کرده و معتقد نیست نظام عالم نظام حکیمانه است و باید با طبیعت هماهنگ شد و لذا به خود حق می‌دهد هرگونه تصرفی در طبیعت بکند همچنان که هرگونه عملی را در موضوعات اخلاقی برای خود مجاز می‌داندو مباحث نقد غرب بر این مبنا است و مسلّم مقام معظم رهبری بنا ندارند از این مبانی عدول کنند و بر آن نگاهی که تحت عنوان «سنت» به حاکمیت سنت‌های الهی بر عالم و آدم تأکید دارد خط بطلان بکشند. اری اگر کسانی معتقد باشند در حال حاضر به بهانه‌ی تضاد بین سنت و مدرنیسم باید از تکنولوژی استفاده نکنیم و خود را منزوی نماییم می‌گوییم به مرحوم شهید چمران بنگرید که چگونه عمل کرد و در متن همین دنیا مواظب بود رابطه‌ی خود را با خدا به زیباترین شکل حفظ کند، ولی آیا مرحوم شهید چمران به سنت‌ به همان معنایی که عرض کردم تأکید نداشت؟ آیا او نمی‌دانست پذیرفتن تکنولوژی به این شکلی که امروز مورداستفاده است موجب چه بحران‌هایی می‌شود؟ بنده سعی کرده‌ام در مقاله‌ی «نسبت ما با تکنولوژی» که در صفحه‌ی اول سایت هست این موضوع را روشن کنم که پذیرش تکنولوژی موجود چه تبعاتی را به همراه دارد تا إن‌شاءالله نظام اسلامی در ادامه‌ی راه خود به نوعی از برخورد با طبیعت بیندیشد که گرفتار این تبعات نشود. موفق باشید
830

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام، با توجه به اینکه نظام سلطه (ماسون ها) به بهره گیری از جن های شیطانی روی آورده و برخی از فعالیتهایشان را با جادو انجام می دهند، آیا صلاح است که علاوه بر تقویت تقوای الهی که البته باغث بی اثر شدن حربه هایشان می شود، برخی از جوانان مومن به فراگیری علوم غریبه و دفع طلسم های سحر با کمک اساتید شیعه و آگاه بپردازند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: ابداً نیاز نیست زیرا بنا به فرمایش قرآن «لا یُفلِحُ السّاحِرُ حَیْثُ اَتَی»(سوره‌ی طه، آیه‌ی 69) ساحر هر اقدامی که بکند به نتیجه نمی‌رسد. مشکل از خودِ ماست که به نور ایمان منور نیستیم. پیشنهاد می‌کنم کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» مطالعه شود. موفق باشید
17900
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامي: جناب استاد چنديست درگير موضوع منتظري شده ام و بسياري از حرفها و گفته هاي ايشان را از طريق خاطراتشان مطالعه گرده ام، در مورد شخصيت و نوع نگاه ايشان تضادهاي زيادي به چشم مي خورد، تضادهايي که حتي باعث مي شود قاطي کنم بين درست و غلط، اما مي خواهم حقيقت را دريابم. مي خواهم نوع برداشت خودم را عرضه کنم تا شما بهتر توضيح دهيد برايم. آقاي منتظري در کتاب انتقاد از خود موضوعات مختلفي را بيان کرده و نظرات الان خودش را با نظرات دوران انقلاب مقايسه و نقد کرده است که چند مورداز مطالب کتاب ایشان را مختصر بیان میکنم: 1. اشتباه ديگر من تسخير سفارت آمريکاست من در آن فضا اين عمل را تاييد کردم در حالي که امروز بر اين باورم اين کار بدون اينکه فايده چنداني براي کشور داشته باشد ضررهاي فراواني به بار آورد و ملت آمريکا و ديگر ملت ها را نسبت به جمهوري اسلامي بدبين کرد. 2. در ماههاي اول انقلاب به امام گفتم در دنيا رسم است بعد از هر انقلابي هيئت هاي را به عنوان حسن نيت به اطراف مي فرستند و سياستهاي خود را توضيح مي دهند و... که امام گفت ول کن اين حرفها را و... در نتیجه منجر به حمله صدام به ایران شد! 3. نقد ديگري که بسا بيش از همه متوجه من گردد اين است در تدوين قانون اساسي بيشتر اختيارات را براي مقام رهبري قرار داديم و تقريبا قدرت را در وي متمرکز کرديم بدون اينکه براي پاسخ گويي و نظارت واقعي و مردمي بر عملکرد رهبري تمهيدي بيانديشيم. 4. اشکال ديگري که هم به من و هم مرحوم امام و هم ساير آقايان اهل مبارزه متوجه است اين است که همگي در فکر سقوط رژيم شاه بوديم بدون ابنکه به معضلات بعد از آن فکر و مطالعه جدي کرده باشيم و اينکه از تجربيات ساير کشورهايي که با انقلاب رژيم فاسدي را ساقط کرده و نظام مورد قبول خود را به جاي آن قرار داده اند مطلع باشيم. اين نکته را بارها گفته ام که انقلاب ما هنگامي که پيروز شد ما حداقل هزار قاضي مجتهد عادل عاقل نياز داشتيم در صورتي که ده تا قاضي واجد آماده نداشيم و از اين راه بسيار اسيب ديديم. 5. جو داغ و ملتهب اول انقلاب موجب شده بود که برخي تندروي ها و طرح هاي نپخته و نسنجيده و به اصطلاح انقلابي انجام پذيرد و يا صحبت هاي تندي بر زبان جاري شود که من هم کم و بيش در پاره اي از اين موارد تحت تاثيرقرار گرفتم. اينجانب در سالهاي اوايل انقلاب تحت تاثير شرايط ويژه آن زمان از جمله کساني بودم که از اين نهادها و مصوبات آن دفاع کرده ام و اين موضع گيري و دفاع امروز از موارد قابل نقد در مواضع من به شمار مي آيد جالب اينکه چندي پيش يکي از بستگان نزديک جمله اي را که من در آن سالها درجلسه اي خصوصي در دفاع از مصوبات فرا قانوني اين شورا گفته بودم و ضبط شده بود بدون ذکر نام گوينده براي من آورد من با خواندن آن جمله با ناراحتي گفتم: «اين حرفها چيست که نوشته اي؟!» و او بلافاصله گفت: صحبتهاي خود شماست که در آن سالها گفته بوديد!! 6. پس از حملاتي که در سال 1368 به بيت من شد و مهاجمان از من در شعارها به عنوان ضد ولايت فقيه!! ياد کردند، در سخناني که در جلسه درس بعد از حمله کردم ضمن ياداوري اين که اصولا من پايه گذار ولايت فقيه بوده ام و حدود چهار جلد کتاب در استحکام مباني فقهي دولت اسلامي نوشته ام و ذکر اين نکته که مرحوم آيت الله بروجردي اصل حکومت اسلامي را از ضروريات اسلام مي دانستند چنين تعبير کردم که هر کس مخالف ولايت فقيه باشد من چشم او را در مي آورم، و منظور من ولايت فقيه جاري که عموما از آن مي نالند نبود، بلکه ولايتي بود که مظهر آن پيامبر اکرم و امام علي بودند اما بسياري از دوستان مرا مورد نقد قرار دادند که چرا اين تعبير را به کار برده ام. من اکنون که روزگار ولايت فقيه به وضعيت تاسف بار کنوني رسيده است نقد دوستان را مي پذيرم و خودم را مورد سرزنش قرار مي دهم و مي گويم: چنين تعبيري در هيچ شرايطي صحيص نيست و آن تعبير من در حقيقت يک موضع انفعالي در واکنش به شعار ضد ولايت فقيه نسبت به من بود.) .پایان کلام منتظری. جناب استاد طاهرزاده قبل از اینکه سوالاتم را مطرح کنم چند نکته از برداشتهایم را بگویم: چقدر منتظری خودش را می بیند و حساب می کند!! در همه نوشته هایش خود را در حد امام حکیم حساب می کند!! مدام می گوید من و امام!! آخر اگر امام خمینی نبود کدام حرکت به ثمر می نشست ؟ و اگر منتظری نبود کدام حرکت ابتر می ماند؟؟!!! نمی دانم اما هرچه فکر می کنم خیلی خودش را بالاتر از آنچه هست مطرح می کند شاید باورش آمده رهبر جهان اسلام بوده و هست!! آقای منتظری بارها بیان می کند که من جوگیر شدم!! من احساساتی شدم!! آخر اگر یک جوان پرشور کم سن و سال بگوید من جوگیر شدم شاید بشود قبول کرد که آن هم قابل قبول نیست، اما این حرف را ظاهرا فقیهی می گوید که سن و سالی ازش گذشته بوده و خودش را در حد امام خمینی آن حکیم خبیر بصیر می بیند!! واقعا عجیب است جناب استاد، به نظرم این انتقاداتی که منتظری از خودش کرده می خواسته خودش را عاقل نشان بدهد و شاید می خواسته بگوید من عاقل شدم اما شخص امام عاقل نشد!! اما بیش از آنکه بخواهد چهره ای عقلایی از خودش برای ما ترسیم کند چهره ای کم فکر و ساده و لجباز از او برای ما روشن می شود!!!! این صحبت های منتظری برای ما روشن می کند که نظرات ایشان در اول انقلاب نه تنها فقیهانه نبوده بلکه بسیاری از آنها هیچ فکری پشتش نبوده است صرفا تحت تاثیر بوده و اصلا به راه ایمان نداشته است!! چه راحت می گوید احساساتی شدم!! من نمی خواهم بگویم احساسات در انقلاب و افراد نقشی نداشت، اما قطعا بزرگان مبارز و در راس آنها شخص امام خمینی به هیچ وجه از روی احساسات صحبت نمی کرد، اما منتظری امام خمینی را هم مانند خودش می بیند و امام را در حد خودش پایین می کشد!! مگر می شود شخصی هر روز حرکاتی انجام بدهد فردا بگوید جوگیر شدم چنین خطایی از یک جوان ساده هم بعید است!! اما انگار منتظری متوجه نیست دارد تمام مبانی خود را زیر سوال می برد، حرکاتی مانند تسخیر لانه جاسوسی که امام فرمود انقلاب بزرگتر است را به راحتی می گوید جوگیر شدم، تایید کردم!! پس فقاهت چه می شود تحقیق و کار روی مبانی چه می شود؟! منتظری می فهماند نه در انقلاب مبنای دقیقی داشته نه الان!!! احساس می کنم منتظری انقلاب را اصلا نمی فهمد! انقلاب را مثل انقلاب فرانسه می بیند! مانند آن یا کمی متفاوت، اما گویی ولایت فقیهی را که ادعا می کند خودش پایه گذاری کرده اصلا این ولایت فقیه را نمی فهمد و نمی بیند!! گویی هیچ نمی فهمد، نمی دانم چه بگویم!! بیشتر گفته های منتظری خوراک بی بی سی و منافقین بوده و است بیشترش خیانت است. منتظری در انقلاب بود اما با انقلاب نبود احساس می کنم همیشه زاویه داشته اما خودش را نشان نمی داده است!! چند سوال دارم جناب استاد: 1. الان هر روز بی بی سی فارسی خاطره و صحبتی را از منتظری علم می کند و جار و جنجال درست می کند واقعا منتظری متوجه نبوده چه خدمتی را به شیطان می کرده است؟؟!!! 2. جناب استاد آیا برداشتهای من صحیح است یا سطحی است؟ 3. در جایی منتظری گفته من گفتم چشم ضد ولایت فقیه را در می آورم و الان پشیمانم و می گوید منظورم از ولایت فقیه شخص پیامبر است یعنی چی استاد؟ چرا پشیمان است؟ 4. در جایی گفته من با ولایت فقیه مخالف نیستم منظورش اینست با شخص ولی فقیه مخالف است، استاد آیا همچین حرفی جایز است؟ اگر این سخن درست باشد دیگر ولی فقیه به چه کار می آید؟؟!! هر کسی می تواند بگوید من ولایت فقیه را قبول دارم با شخص مشکل دارم!!؟؟ 5. آیا منتظری پایه گذار ولایت فقیه است؟؟ مگر در نجف امام خمینی ولایت فقیه را شرح نداد؟ 6. من یقین دارم منتظری برای بعد از سقوط شاه هیچ برنامه ای نداشته است، اما آیا امام خمینی هم برنامه ای نداشت؟؟ 7. قانون اساسی را منتظری نوشته؟؟ 8. تمرکز قوایی که می گوید یعنی چی؟ مگر امام خمینی نفرمود اختیارات ولی فقیه بیش از آن چیزی است که در قانون اساسی آمده؟؟ 9. ایشان در جایی گفته بعد پیروزی انقلاب بیت امام را غرور گرفت و احساس می کنم منظور از بیت امام خود امام است، آیا چنین است؟ آیا امام از روی احساسات کاری انجام داده است؟ 10. ایشان گفته هزار قاضی مجتهد باید قبل از انقلاب می داشتیم، اصلا چنین چیزی در خفقان دوران شاه امکان داشت؟؟ این نحوه حرف زدن یک جور پرت و پلا گویی نیست؟؟ خیلی خیلی ببخشید از اینکه متن طولانی شد استاد واقعا به روشن گریهای شما نیاز دارم. خداوند شما را حفظ کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در یک کلمه می‌توان گفت: آقای منتظری جایگاه تاریخیِ انقلاب اسلامی را که بنا است بیرون از اردوگاه غرب و ارزش‌های غربی به صحنه آید، نشناخت و بنا داشت با به رسمیت‌شناختن غرب، زندگی را ادامه دهد و این موجب این‌همه پراکنده‌گویی‌ها شد که غرب امروز از آن بهترین بهره‌ها را در راستای مقابله با انقلاب اسلامی می‌برد. موفق باشید

16279

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: ببخشید وقت حضرتعالی را می گیرم. خواستم بدانم: 1. نظر شما در مورد تفسیر بیان السعاده چیست؟ 2. با توجه به عمق و ظرافت مطالب این تفسیر، نویسنده ی آن را در چه افق معرفت و مقامات سلوکی می دانید؟ یا اصلا ممکن است نویسنده آن دارای مقامات عرفانی نباشند و فقط در جنبه نظری کار کرده اند؟ 3. در یک سخترانی شنیدم که یکی از شاگردان مکتب علامه طهرانی می گفت: از علامه طهرانی نقل شده که فرمودند: صاحب این تفسیر باید فرد کاملی (به کمال عرفانی و تجلیات ذاتی رسیده) باشد. آیا به نظر شما که فکر می کنم تسلط نسبی و اطلاعات کافی به مبانی این کتاب دارید ممکن است این مطلب درست باشد و این طور باشد که کسی که این تفسیر رو نوشته قطعا باید به کمال و تجلیات ذاتی رسیده باشد؟ 4. به نظر شما در مقایسه میان تفسیر بیان السعاده و المیزان، کدام ارجح و برتر است یا در یک سطح هستند؟ 5. ببخشید به نظر شما بهترین تفسیر عرفانی نوشته شده بر قرآن از صدر اسلام تا کنون، کدام است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم گنابادی صاحب تفسیر ارزشمند بیان السعادة نکات ارزشمند وِلایی را متذکر شده‌اند و در بین اهل عرفان، ایشان جایگاه ارزشمندی دارند ولی تفسیر المیزان، تفسیر جامعی است در موضوع تبیین قرآن از همه‌ی جهات. لذا است که نمی‌توان این تفسیر را با بیان السعاده مقایسه کرد. از جمله تفسیرهای عرفانی، تفسیر مشهور به تفسیر محی‌الدین است که انتشارات بیدار آن را چاپ کرده که البته متعلق به مرحوم عبدالرزاق کاشانی است. موفق باشید

16191

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: در زیر مقاله ای تحت عنوان مضرات چای از سایت دکتر حسین رضازاده آورده شده، چند واقعيت تلخ در مورد چای: 1. بوته چای جزو معدود گياهانی است که به دليل وجود سموم فراوان در بافت آن، در طبيعت هيچ آفت جدی به جز انسان ندارد! مزارع اين گياه نياز به سمپاشی ندارند و هيچ چرنده، پرنده، حشره و ... به آن نزديک نمی شود. اگر در بين علوفه چهارپايان (هر نوع که باشند) حتی کمی برگ چای باشد، حيوان به محض جويدن آنها را از دهانش بيرون می ريزد! 2. در بسياری از مناطق کشاورزی، براي آن که احشام و ساير حيوانات به مزارع و کشتزارهای مختلف نزديک نشده و زراعت را خراب نکنند، اطراف آنها را بوته چای می کارند. حيوانات با مشاهده بوته چای به مزرعه نزديک نمی شوند! 3. اولين وارد کننده تخم اين گياه به ايران در اوايل دوره قاجار انگليسی ها بودند که با همکاری عناصر خودفروخته اي در دربار قاجار، کشت اين گياه و نوشيدن دم کرده آن را در ايران رواج دادند. عکس العمل علماء و حکماي سليم النفس آن دوران در برابر اين حرکت پليد استعماري شديد بود. در يکی از نامه هایی که به دربار قاجار نوشته شده است آمده: «چرا می خواهيد گياهی را در ايران رواج دهيد که حتی الاغ ها از نزديک شدن به مزارع آن خودداری می کنند! چای مولد سودا در بدن و سودا مقدمه سرطان است!». واقعيت آن است که حکمای ايران زمين از چند هزار سال قبل با اين گياه آشنایی داشته و به خوبی می دانستند که اين گياه ارزش غذایی نداشته، بلکه مصرف غير دارویی آن مضر است. 4. موادی که در اصطلاح علم شيمی ساختار مولکولی حلقوی دارند (مواد آروماتيک) سرطان زا هستند. «پلی فنول» يکی از مواد آروماتيک است که چای هم اين ماده را دارد. فنول چيست؟ فنول يک ماده دارای ترکيبات حلقوی است که بر روی پوست، کبد و سيستم گوارش اثرات نامطلوبی می گذارد. جالب اينجاست که قريب به اتفاق مواد معطر شيميایی که در کارخانجات به چاي اضافه می کنند هم جزء مواد آروماتيک و سرطان زا هستند! (گل بود به سبزه هم آراسته شد!!) 5. مصرف چای (خصوصاً پس از غذا که سال هاست عادت بسياری از ايرانيان شده است) جلوي جذب آهن معدنی موجود در غذاها توسط بدن را می گيرد که در نتيجه منجر به بروز بيماری کم خونی مزمن در مصرف کنندگان می شود. چای دارای ترکيباتی به ‌نام تانن است که مزه‌ تلخ چای را ايجاد مي کند. تانن‌ها با آهن، ايجاد رسوب مي‌ نمايند و اين رسوب به دليل درشتی ملکول و سنگينی، غير قابل جذب توسط بدن است. لذا در صورتی که غذای مصرفی دارای آهن بوده و بلافاصله بعد از آن چای مصرف شود، از جذب آهن آن جلوگيری می کند. فراموش نکنيد که عارضه کم خونی خود باعث ده ها بيماری ديگر در بدن می شود. 6. همان گونه که گفته شد چای دارای ماده اي است به نام تانن. اين ماده بسيار مدر است و به همين خاطر مايعات بدن را دفع کرده و پلاسما غليط می شود. آنزيم ها در پلاسمای غليظ نمی تواننند فعاليت کنند و به همين خاطر مواد زاید در بدن انبار شده و موجب بيماری های گوناگون مي شود. ضمناً تانن موجب فعاليت بيش از حد سلول های اپيتليال کليه شده و کليه را به مرور از کار می اندازد! 7. گياه چای داراي ماده ای است به نام اگزاليک اسيد، که مسموم کننده بوده و اختلالات متابوليسمي ايجاد می کند. اين ماده در کليه رسوب کرده و سنگ های کليوی اگزاليک را موجب می شود. 8. مصرف زياد چای دندان ها را لك دار و سياه می كند. 9. چاي ترشح اسيد معده را تحريک مي كند و همچنين به دليل ماهيت اسيدی خود، در بروز زخم معده مؤثر است. 10. در هر فنجان چاي بين 60 تا 75 ميلی گرم «کافئين» وجود دارد که LDL خون را افزايش مي دهد و عاملی می شود برای انفارکتوس های قلبی و مغزی، ولی البته آرام بخش است و در دراز مدت اعتياد ايجاد می کند! 11. به دليل وجود مقدار زيادی از ماده کافئين در چای، براى عده اى باعث تحريك اعصاب و يا تپش قلب می شود. همچنين نوشيدن چاى پررنگ براى خانم ها احتمال ابتلا به سرطان سينه را افزايش مى دهد. 12. ماده آرام بخش ديگری در چای وجود دارد به نام «تئين» که محرک سيستم اعصاب سمپاتيک است و موجب افزايش ترشح آدرنالين می شود. تئين موجب کاهش مقدار منيزيم داخل سلول ها می شود. منيزيم ماده ای است که در سلول قرار دارد تا با انواع سرطان ها مبارزه کند و با نوشيدن چای اين ماده مفيد از بدن خارج می شود. 13. به نظر شما چرا اغلب افراد چای خور جدی، هنگامی که تصميم به ترک چای می گيرند با علایمی مشابه با علایم معتادان مواد مخدر در هنگام ترک مواد مذکور (همچون سردرد، بی خوابی، بی حوصلگی، آشفتگی روحی و ...) مواجه می شوند؟! آيا اين موضوع که ادعا شده است سال هاست توليد کنندگان چای در کشورهای خارجی براي حفظ مشتريان خود به چای مواد افزودنی مضر و اعتيادآوری اضافه می کنند قابل اعتنا نيست؟ 14. چند نفر معتاد به مواد مخدر را می شناسيد که سيگاری نباشند؟ و چند نفر سيگاری را می شناسيد که چای خورهای قهاری نباشند؟! چای به دليل مواد افيونی طبيعی که در خود داشته و مواد شيميایی که در فرآيند توليد توسط بسياری از توليدکنندگان به آن اضافه می شود، مقدمه ای براي آمادگی بدن جهت پذيرش انواع اعتيادها به مواد مضر ديگر است. 15. اگر دقت کنيد قريب به اتفاق مواد سمی در طبيعت دارای طعم تلخ می باشند. شايد پروردگار مهربان با اين گونه خلقت خواسته است به موجودات هشدار دهد که چه موادی خوراکی نيستند و بايد از آنها پرهيز کنند. چاي يکی از تلخ ترين گياهان موجود در طبيعت است که البته با روش های مختلف سعی در کاهش اين تلخی و صد البته عادت دادن ذایقه مردم به آن دارند. 16. همه اين ها که گفته شد برای چای سبز که خشک شده سريع برگ سبز چای می باشد صادق است. چای سياه که دم کرده مضرتری از چای سبز است با انبار کردن برگ سبز چای در مکان های گرم، پوسيده شدن و تخمير اين برگ ها، تغيير رنگ آنها به قهوه ای و سياه (مشابه عملی که باغبانان در وسط باغ با بر روی هم تلنبار کردن برگهای درختان انجام می دهند تا پوسيده شده و تبديل به کود گردند)، سپس خشک کردن اين برگهای پوسيده بدست می آيد! 17. بدتر از چای سبز و چای سياه، چای هاي جديد طعم داری هستند که دارای اسانس های شيميایی مختلف بوده و تمامی مضرات دو نوع چای قبلی را دارند بعلاوه مضرات مواد شيميایی عطری و طعم دهنده های مصنوعی! (هرچه خوبان همه دارند تو يک جا داری!!) 18. يکی از موارد مرسوم در جامعه ما (خصوصا در مراسم، جشن ها، سمينارها و ...) مصرف بسياری از نوشيدنی ها در ليوان های يک بار مصرف پلاستيکی است. اين ظروف به خصوص در مجاورت با نوشيدنی های داغ به سرعت مواد فوق العاده سمی و خطرناک نفتی را آزاد می کنند. برای امتحان می توانيد در يکی از اين ليوان ها چای داغ بريزيد و چند دقيقه ای کنار بگذاريد تا سرد شود. خواهيد ديد که پرده ای از مواد نفتی روی آن می بندد! 19. در انواع چای هاي بسته ای (معروف به Teafix يا Lipton)، ضايعات / ته مانده های چای که قابل ارایه به شکل عادي نيستند در بسته های کاغذی که براي جلوگيری از وارفتن آنها در آب جوش، پروسه های شيميایی مختلفی روی آنها انجام شده و آغشته به انواع مواد مضر هستند قرار می گيرند. پاره ای از مواد شيميایی موجود در کاغذ مذکور در آب جوش حل شده و وارد بدن مصرف کننده می شوند! 20. مي دانيم که انصافاً دين اسلام کامل ترين دين است و حتي در مورد جزیی ترين موارد زندگي شخصی و اجتماعی دهها و صدها حديث و روايت در کتب ديني ما نقل شده است. حال با فرض اين که ادعاهای بوقهای تبليغاتی تبليغ کننده مصرف چای صحيح باشد و مصرف اين گياه باعث آن همه منافع ادعایی آنها باشد، آيا به نظر شما عجيب نيست با وجود آن که گياه چای از پنج هزار سال قبل شناخته شده بوده است حتي يک مورد هم از معصومين و بزرگان دينی درباره خواص چای و توصيه به مصرف آن مطلبی در هيچ کتاب معتبری به ما نرسيده است؟! برعکس، همان گونه در بالا هم اشاره شد، علما و حکماي هوشيار ما اولين اقشاری بودند که در مورد ورود چای به کشور عکس العمل منفی نشان داده و به مخالفت برخاستند. 21. ابو علي سينا (نابغه طب اسلامي) در طب سنتی از چای به عنوان ماده پست غذایی نام می برد و از آن فقط برای مصارف درمانی در شرايط خاص استفاده می كرده است. 22. ممکن است عليرغم خواندن موارد فوق به دليل تبليغات زيادی که در قالب مقالات و اخبار مختلف شبه علمی به خورد جامعه داده می شود، هنوز باور نکرده باشيد که مصرف اين نوشيدنی همه جا تا اين حد مضر است. بسياري می پرسند که اگر واقعاً چای مضر است پس چرا اين قدر در رسانه ها از آن تعريف شده و در همه جا مصرف می شود؟ پاسخ آن است که اولاً ما نفي نمی کنيم که چای فوايد اندکی نيز دارد، اما این فواید قابل مقايسه با مضرات فراوان آن نيستند. مانند شراب و قمار که خداوند متعال در قرآن کريم در مورد آنها می فرمايد: «از تو در مورد شراب و قمار می پرسند، بگو در آنها منافعی هست، اما ضررهای آنها بسيار بيشتر است». ثانياً فراموش نکنيد که تجارت چای گردش مالی ميلياردی در سراسر جهان دارد. به نظر شما مافياها و کارتل های تجاری بزرگی که از اين راه منافع و سود سرشاری می برند به اين راحتي اجازه می دهند که حقايق برای مردم آشکار شوند؟! فراموش نکنيد که در اوايل قرن بيستم شرکت های سازنده سيگار و دخانيات به پاره ای از دانشمندان بی وجدان مخفيانه پول می دادند تا مقالات به ظاهر علمی در رد خطرات دخانيات و حتی طرح فوايد استفاده از آن نوشته و در مجلات معروف علمی آن زمان چاپ کنند. اسناد اين تبانی های بزرگ و کثيف در اواخر قرن بيستم منتشر شد، يعنی زمانی که همه ذينفعان ماجرا مرده بودند و مضرات بلای خانمانسوز دخانيات بر همه آشکار شده بود! دور از واقعیت نیست که گفته شود مشابه چنين اتفاقاتی در زمانه ما هم برای چای، موبايل، نوشابه، سوسيس، کالباس و ساير موارد مشابه رخ می دهد و اين ما هستيم که بايد عقلمان را قاضی کرده و سلامتی خود و اطرافيانمان را فدای مطامع مادی عده ای از خدا بی خبر نکنيم. 23. بعضي می پرسند اگر مصرف چای اين قدر مضر است چرا خداوند آن را آفريده است؟! پاسخ ساده است: خداوند حکيم هيچ موجودی را در عالم بدون دليل و حکمت خلق نکرده است، اما اين به معنی آن نيست که هرچه آفريده شده خوردنی و دارای ارزش غذایی است!! بوته چای يکي از بهترين گياهانی است که می تواند هوا را از انواع آلودگی ها پاک کرده و حجم زيادی اکسيژن توليد کند. دليل آن که هوای مزارع چای بسيار مطبوع است نيز همين واقعيت می باشد. در حقيقت بشر امروز اگر عاقلانه فکر کند بايد به جای خوردن برگهای چای، بوته آن را به عنوان يک تصفيه کننده عالی هوا در سرتاسر معابر شهرها بکارد. شايد يک دليل ديگر برای آن که مصرف خوراکی چای مضر است همين باشد که اين گياه سموم موجود در هوا را به خود جذب می کند! همچنين به دليل اين که گياه چای اسيدی است، ماده ضد عفوني کننده خوبی می باشد. لذا براي شستشوی چشم های عفونی و لثه های عفونی مفيد است. در طب سنتی برای درمان چشم عفونی شده نوزادان در عوض انواع و اقسام داروهای شيميایی و آنتی بيوتيک های دارای اثرات مضر جانبی فراوان، با استفاده از آب جوشانده چای چشم نوزاد را طی چند نوبت شستشو می دهند. 24. اگر می پرسيد که چه بايد کرد، عرض می کنم: اولاً اطلاع رساني وسيع در بين همه آنها که دوستشان داريم. ثانياً رواج ده ها دم کرده طبيعی خوش طعم، مفيد و باصرفه که جانشينان بسيار مطلوبی براي چای مضر هستند در سطح جامعه (براي شروع از خانه خود و نزديکانتان شروع کنيد). به عنوان مثال می توانيد به تناوب از جوشانده بادرنج بويه (گياه مورد علاقه زنبور عسل که جوشانده آن مورد استفاده حضرت اميرالمؤمنين علی عليه السلام نيز بوده است)، دم کرده برگ گياه به ليمو (گياهی با برگ های شبيه نعنا، با شربت به ليمو اشتباه نکنيد)، دم کرده ميوه نسترن، دم کرده گل گاوزبان، دم کرده بابونه، جوشانده تخم گشنيز (به صورت آسيا شده)، دم کرده پونه، دم کرده زنجبيل، دم کرده زيرفون، دم کرده برگ تيول و ... ده ها جوشانده و دم کرده طبيعی و مفيد ديگر که به تفصیل در بخش مقالات درج شده است، استفاده کنيد. مجید تجملیان 1. حال باتوجه به این مقاله چرا اینقدر جوانهای ما بخصوص قشر مذهبی این سم کشنده و مهلک را مصرف می کنند. در صورتی که به حکم مراجع خوردن هر چیز که برای بدن ضرر دارد حرام است و حتی یکی از علما که تشرفی به محضر امام زمان (عج) داشتند موقعی که به حضرت چای تعارف کردند حضرت فرمودند ما اهل بیت (ع) از فضولات نمی خوریم. آیا نباید بیدار شویم؟ دشمن در تغذیه ما کامل دستکاری کرده و به طرق مختلف سعی در تخریب و تضعیف عمر شیعیان دارد. وقتی تغذیه تن درست نباشد روح نخواهد تنواست سیر کند و دچار همین بدن خواهد شد. حال با توجه با این مسائل چه باید کرد؟ لطفا راهنمایی کنید و کمی این مسئله را شرح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که افراط در چای‌خوردن چیز بدی است، بحثی نیست ولی نظر مبارک‌تان باشد که همسر علامه‌ی طباطبایی می‌فرمودند چای‌خوردن ایشان هیچ‌وقت منقطع نمی‌شد و یا حضرت امام تا حدّی اهل چای‌خوردن بودند و خودم مکرر شاهد بودم که سماور آیت اللّه بهاءالدین در طول روز خاموش نمی‌شد. ظاهراً استعداد بدن‌ها نیز متفاوت است. موفق باشید

15821
متن پرسش
سلام بر استاد طاهرزاده: استاد عزیز می شود زحمتی بکشید بر تشرفات خدمت امام زمان (عج) مثلا تشرف حاج فشندی توضیحی مرحمت فرمایید؟ خواهشا استاد راجع به خطبه 79 نهج البلاغه پس از پايان جنگ جمل در مذمّت زنان لطفا توضیحی مرحمت فرمایید. از زحماتتان بسیار ممنونم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد تشرفات چیزی ندارم بگویم مگر آن‌که هرکس به اندازه‌ای که با قلب خود رعایت شریعت بکند، از نور حضرت که مجسمه‌ی عصمت‌اند محروم نیست، مگر آن‌که مأموریت خاصی داشته باشد که حضرت به صورت خاص او را مدد می‌کنند، و امروز آن مددها را در کلام و رهنمودهای مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» ملاحظه می‌کنید 2- در مورد قسمت دوم سوال نظرتان را به این سوال جاب می کنم. سؤال: گاه شبهاتى راجع به جايگاه زن در اسلام مطرح مى ‏شود و به آياتى از قبيل 5 و 6 سوره مؤمنون، 24 سوره نساء و 14 سوره آل عمران و آياتى كه مضمونى به ظاهر مردسالار دارد استناد شده و مى‏ گويند در خطبه‏ 80 نهج‏ البلاغه زنان افرادى كم عقل خوانده شده ‏اند يا به علت‏ عادت ماهيانه كه امرى غير ارادى است براى آنها نقص در ايمان قائل شده ‏اند. لطفاً راجع به خطبه حضرت و آيات نامبرده توضيح بفرماييد.

جواب: در مورد خطبه 80 نهج ‏البلاغه كه سيد رضى صراحت دارد كه پس از جنگ جمل ايراد شده و با توجه به اين‏كه روش سيد رضى تقطيع‏ كردن خطبه‏ هاى حضرت بوده و قسمت‏هايى را مى‏ آورده كه جنبه‏ ى بلاغت آن زياد بوده معلوم مى‏ شود عايشه مورد خطاب است. به گفته‏ ى آيت ‏اللّه‏ جوادى اين خطبه هيچ پايگاهى ندارد، چون برهان‏هايى مى‏ آورد كه خود را نقض مى‏ كند، لذا به اهلش وا مى‏ گذاريم. براى آن‏كه فرهنگ قرآن را در مورد زنان بدانيم بايد آيات زيادى را مدّ نظر قرار دهيم، در ضمن در رابطه با موضوع كنيزان كه در جنگ اسير مى ‏شدند و به عنوان غنائم جنگى خريد و فروش مى‏ شدند، لازم است مفصلًا بحث شود، همين قدر بدانيد كه اسلام با ورود آن‏ها در خانواده‏ ى يك مرد مسلمان نه‏ تنها پناهى براى او ايجاد مى ‏كرد و جلوى فحشاء گرفته مى ‏شد، زمينه ‏ى مادرشدن او پيش مى‏ آمد و جهت شخصيت او تغيير مى ‏كرد كه البته شرح آن احتياج به بحث طولانى دارد. اما در مورد شخصيت زن در اسلام، عنايت داشته باشيد ابتدا بايد آيات صريح را كه موضوع را روشن مى‏ كند مورد توجه قرار داد و سپس بقيه‏ ى آيات را بر مبناى آن‏ها تحليل نمود. رجوع شود به کتاب زن، آن‏گونه كه بايد باشد. موفق باشید

14935
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و ارجمند لطفا بفرمایید تفاوت کلام جدید با کلام قدیم در چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در علم کلام قدیم، استدلال جهت اثبات عقاید است در مقابل مخالفان. ولی در کلام جدید سعی می‌شود جایگاه موضوعاتی را که در رابطه با علوم جدید پیش آمده است، در دین مشخص کنیم. موفق باشید

14357

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: در جلسه شنبه (امروز) طبق آیات قرآن فرمودید اهل کتابی که سر جنگ با دین خدا ندارند، خدا و معاد را قبول دارند در کار خیر سبقت می گیرند امر به معروف و نهی از منکر می کنند و ... و اینان رستگارند. در غرب دو گروه داریم یک سری امثال سردرمدارانشان با خدا و دین خدا سر جنگ دارند، متجاوز، زور گو زیاده خواه و ... هستند که ما کاری با اینها نداریم و گروه دیگر اکثرا خدا و قیامت را قبول دارند کار خیر هم می کنند به حقوق یکدیگر حتی بیشتر از ما احترام می گذارند و ... بنابراین اینان طبق قرآن رستگارند و این در حالی است که شما در جلسات اغلب به فرهنگ غرب اشاره داشتید که انسانها را به گونه ای بار آورده است که خوبی می کنند که خوب باشند و خوبی ببینند، دزدی نمی کنند که دزد نباشند، احترام می گذارند که احترام ببینند و ... و می گفتید اعمال اینان هیچ نتیجه ای در آخرت برایشان ندارد و این با ظاهر این آیات منافات دارد. پس مصداق این آیات که در مورد اهل کتاب سخن گفته امروزه چه کسانی هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به فرموده‌ی آیت اللّه جوادی در این آیات بیشتر اشاره به یهود است هرچند خطاب را متوجه اهل کتاب کرده. از طرفی ملاک نجات اهل کتاب به همین صفاتی است که برشمردید. حال چند درصد اهل کتاب مطابق این صفات هستند؟ باید بررسی شود. البته گرفتاری آن‌ها نسبت به حاکمیت فرهنگ غرب، موضوعی است که نباید از نظر دور شود. موفق باشید

13885
متن پرسش
با عرض سلام: سوالی که در خصوص اتحاد شخص پیامبر (ص) با صادر اول در قوس صعود پرسیده شده و شما پاسخ آیه الله جوادی را تایید کردید به این دلیل هست که شخص پیامبر هم با ورود به دنیا تشخص پیدا کردند و قبل از آن در قوس نزول تعین نداشته اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» و عین ثابته‌ی انسان کامل مرز بین امکان و وجوب است و خلیفه‌ی اسمِ جامع اللّه می‌باشد و از این جهت در همه‌ی عوالم حاضر است و نمی توان آن را محدود به قوس نزول یا صعود کرد. با ظهور حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» در عالَم شهود آن حقیقت تعییّن پیدا می‌کند. موفق باشید

نمایش چاپی