باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه هستید وقتی انسان با نظر به نور خداوند به دنیا بنگرد متوجه جایگاه به ظاهر جذاب دنیا میشود که اگر به ظاهر دارای جلوههایی برای نفس امّاره است، در همان حال، زهرهای خطرناکی به جان و روح انسانها فرو میکند و انسان را از تعادل لازم میاندازد و یا همچون دشمن زباننفهمی بیهیچ مقدمهای اساس زندگی انسان را دگرگون میکند، در آن حدّ که امید یک زندگی مفید در انسان میمیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در حدّ معقول میتوانید درمان را ادامه دهید ولی متوجه باشید اگر جواب نمیگیرید، مصلحت شما در همین است. به زیباترین شکل در ارتباط با خدا که همان تسلیم و راضیشدن است، اقدام نمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان سعی کند به کمک ظاهر شریعت از ظاهر به باطن و با اُنس با حقایق جلو رود، بیشتر به نتیجه میرسد و انسانِ گرفتار وسواس از آن جهت که گرفتار ظاهر است به خود ضربه میزند 2- ملاک در عمل به شریعت، رعایت ظاهر شریعت است برای سیر به باطن و اُنس با حق و متأسفانه وسواس انسان را بیشتر گرفتار ظاهر میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظر بنده تحلیل خوب و ارزشمندی است و روحِ تاریخی ما را مدّ نظر دارد 2- نهجالبلاغه همهچیز است، چه از جهت معنویت و چه از جهت سیاست و عقلانیت 3- سلام بنده را به جهت تحلیلِ آگاهانه که حاکی از خودآگاهیِ تاریخی است، به آن استاد گرامی برسانید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بعضاً میشود چنین نسبتی را پذیرفت ولی نباید آن را یک قاعده بهحساب آورد زیرا درجهی نزدیکی شاگردان به استاد متفاوت است و علاوه بر آن، روحیهها یکسان نیستند 2- عقلانیتِ سلوکی بسیار بسیار متفاوت با عقل فلسفی و عقل کلامی است. آن عقلی است که حقّانیت سخن حق را تصدیق میکند و با رفع تعلقات و اصلاح نفس به صحنه میآید. لذا جناب حافظ که منوّر به آن عقل قدسی است اینچنین میگوید: «حديث از مطرب و میّگو و راز دهر کمتر جو / کهکس نگشود و نگشايد به حکمت اين معما را» یعنی باید در این دنیا از مطرب و میّ که همان شادی و مستی عارفانه است، سخن گفت زیرا معمای هستی به گونهای نیست که با فلسفه و علم بتوان آن را گشود. راز دهر یا معمای هستی چیزی نیست که با تفکر گشوده شود، چیزی است که بر قلبِ آماده ظهور میکند بدون آنکه لازم باشد انسان رویکرد رازجویی بر عالم داشته باشد که مجبور شود با نگاه فلسفی به عالم بنگرد. حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» در این رابطه دارند: «اهل دل عاجز ز گفتار است با اهل خرد / بی زبان با بیدلان هرگز سخنپرداز نیست». 3- حضرت استاد علامه حسنزاده به عنوان یک استادِ صاحبِ سبک در سلسلهی عرفایی که به عرفای قبلی متصل است، صاحب همان عقل قدسی است که حق را به سبک و سیاق انبیاء تصدیق میکند غیر از کسانی است که به عنوان یک معلم معارف تلاش دارند تشنگان معارف اسلامی را در حدّ خودشان سیراب کنند تا إنشاءاللّه افراد به بزرگانی که صاحب سبک در معارفاند، دسترسی پیدا کنند 4- علامه جوادی با همان حکمت و عرفانشان، امام و انقلاب اسلامی را خوب فهمیدند و در حال پیریزیِ تمدنِ واقعی اسلامی هستند. تفاوت سلیقهی ایشان در امور سیاسی چندان بزرگ نیست، زیرا بهخوبی توانستهاند رهبری را تصدیق کنند. آری! بصیرت تاریخی ایشان موجب شد که بهراحتی نتوانند آقای احمدینژاد را در فضای مقابله با آقای هاشمی تأیید نمایند و این به معنای تأیید آقای موسوی نبود و نیست. همانطور که ایشان معتقد به نفیِ آقای هاشمی نیستند که ظاهراً مقام معظم رهبری نیز چنین اعتقادی دارند. در هرحال هنر ما آن است که در امور اجتماعی و سیاسی، سلیقههایی که ذیل امام و انقلاب و رهبری هستند، همه را بفهمیم و محترم بشماریم 5- همانطور که حضرت رضا«علیهالسلام» میفر مایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب كرد، سينه ى او را گشاده مى گرداند. تا در مديريت خود كوچكترين لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا مى شود كه در جوابگويى به نيازهاى جامعه در نمى ماند و غير از صواب از او نخواهى يافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى گيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] پس او در كار خود موفق و محكم و مورد تأييد الهى است. با توجه به این دو امر میفهمیم ما از طریق حضرت امام وارد تاریخ دیگری خواهیم شد که آن تاریخ، تاریخی است جدایِ تاریخی که فرهنگ مدرنیته در مقابل بشر امروز قرار داده. مقام معظم رهبری در چنین موقعیتی هستند. بنده معتقدم هرکس نتواند حقّانیت امروزینِ رهبری را تصدیق کند، در نورِ این زمانه بهسر نمیبرد و با محفوظات و اوهام خود در عرفانِ «انتزاعی» بهسر میبرد و این آن عرفانی نیست که راه ما را به سوی خدا بگشاید. موفق باشید
[1] - تحف العقول، ص 443
باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «امروز امیر در میخانه تویی تو / فریادرس نالهی مستانه تویی تو. مرغ دل ما را که به کس رام نگردد / آرام تویی ، دام تویی، دانه تویی تو». از این جهت دائماً باید متوجه وجود مقدس آن حضرت بود که امروز تنها همهی توفیقات از طریق آن حضرت است حتی توفیقاتی که متوجهی مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در دستگاه فلسفهی اسلامی هرگز به دنبال نگاه نیچه و هایدگر به عالم و آدم نباشید. برای فهم سخن آنان باید از نگاه انتزاعی و متافیزیکی فلسفهی معمول، خارج شد. در آنجا معنای انتزاعی تقدم علم بر عمل و یا عمل بر علم، مطرح نیست و تازه برای فهم نیچه و هایدگر نگاه دیالکتیکی هگل ضرورت دارد. با این توصیف است که میخواهم عرض کنم عین جملات نیچه و هایدگر را مرقوم فرمایید تا با زبان خودِ آنها بشود تبیین کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید تکامل رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» و ائمه«علیهمالسلام» تلاش برای باقیماندن در عصمت است و لذا در عین آنکه روح در بدن آنها دمیده شد، نور عصمت هم در کنار آن روح بر آنها متجلی است. در عین آنکه هراندازه در بدن زمینهی دمیدن روح با جامعیت بهتری فراهم شود، بهتر خود را در مقام روح احساس میکند. عقل یک حقیقت متعالی است که مظهرش کاملترین انسانها باید باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- زمان و مکان به این معنا که مخصوص عالم ماده است در آنجا نیست ولی اعمال ما در برزخ و قیامت جسم و صورت دارند مثل صورتهای ذهنی که جسم دارند ولی جنس آنها مادی نیست 2- از آن جهت که هرچه در عالم هست در قبضهی اختیار خداوند است میتوان گفت آنچه خداوند خلق کرده وجهی از شرّ هم دارد که شما در قرآن دارید: «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ» یعنی به خداوند پناه ببرید از شرّ آنچه او خلق کرده ولی همانطور که حضرت امام در ابتدای کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» میفرمایند: لازم نمیآید خداوند مستقیماً شرّ را خلق کند، بلکه همینکه خیر را و رحمت را خلق نکرده، شرّ موجود میشود مثل آنکه نبود نور موجب ظلمت است، حال بر اساس چه مصلحتی بعضاً رحمت و خیر خود را ظهور نمیدهد، بحث دیگری است که شهید مطهری«رحمةاللّهعلیه» در کتاب «عدل الهی» بدان پرداختهاند. موفق باشید
