بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15986
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد معزز: جناب استاد در مناجات شعبانیه دو فراز آمده که انگار با هم نمی خواند از یک طرف حضرت می فرمایید «الهی ما اظنک تردنی فی حاجه قد افنیت عمری فی طلبها منک» و در فراز دیگری می فرماید «و قد افنیت عمری فی شره السهو عنک و ابلیت شبابی فی سکره التباعد منک» حال چگونه این دو با هم جمع می شود؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در فراز اول، مناجات‌کننده با نظر به رجایی که نسبت به خدا دارد با حضرت معبود سخن می‌گوید که گمان نمی‌کنم مرا در طلب آن‌چه عمری در پیِ آن بودم از درگاه خود برانی. ولی در فراز دوم، نظر به خودش دارد که چگونه دستش خالی است و از خود هیچ ندارد. لذا عرضه حال به حضرت معبود می‌کند که من با خودم چنین و چنان کردم. و از این طریق، رحمت پروردگارش را به شور می‌آورد. موفق باشید

14844
متن پرسش
سلام: آیا می شود بخاطر زیبا نبودن زن او را طلاق داد؟ آیا این کار ظلم به اوست؟ اگر مرد به گناه بیفتد باید این کار را انجام دهد؟ اگر زن اول با گرفتن همسر دوم مخالف باشد باید چکار کرد؟ لطفا راهنمایی کنید. در معرض گناهم. چکار کنم؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر چشم نداشت ببیند با چه کسی ازدواج می‌کند؟!! این هوس‌بازی‌ها را نباید زیر پوشش این الفاظ پنهان کرد! در حالی‌که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» فرمودند: هر آن‌چه در بقیه‌ی زنان سراغ دارید، در همسر خودتان هست. موفق باشید

14830
متن پرسش
سلام: به نظرم در پاسخ به پرسش ۱۴۸۰۱ دقت کافی صورت نگرفته است. استاد طاهرزاده شرط مجتهد بودن را مطرح می کنند برای قاضی و آن را مویدی برای عادلانه بودن قانون و امکان تحقق عدالت در این دنیا که محل اشکال واقع شده است عنوان می کنند قاضی تنها کارش این است که با شواهد و ادله ای که بنابر ظاهر امر بدست می آورد عمل متهم را تطبیق دهد بر یکی از احکام از پیش تعیین شده. یعنی مجازات اعمال مشخص است مثلا مجازات سرقت زنا و... که قاضی در این امور اجتهاد نمی کند بلکه قوه ی اجتهادش به این معناست که احکام مندرج در قانون را می شناسد. که البته ربطی به اشکال مطرح شده ندارد. در ثانی مستشکل عنوان می کند که در یک معنا قوانین عادلانه اند و آن یعنی روی هم رفته اعمال قانون بهتر از عدم إعمال قانون است، و اصل اشکال ایشان این است که در این عالم عدالت محقق نمی شود و شما می فرمایید شارع الهی چون نظر به کلیت وجود بشری دارد پس اجرای شریعت در این عالم عین عدالت است، که به راحتی می توان گفت این گونه نیست چون چه بسا مجتهد با ادله ظاهری بر مجازات فردی حکم کند که در واقع مجرم نیست، بلکه باید گفت بالاخره اگر در این عالم بر فرد ایکس ظلم شود توسط حتی قاضی عادل در آن عالم جبران می شود و این هم جواب اشکال مستشکل نیست، (چون ایشان عدم امکان تحقق عدالت این دنیایی را مورد مناقشه قرار می دهند) چون قاضی مجتهد با بررسی تمامی ادله به این حکم رسیده و شارع هم در عالم دنیا حکم او را نافذ می داند و متهم به اعدام محکوم می شود اما قتلی انجام نداده نمی توان گفت که به به عدالت اجرا شد. به نظرم نحوی اشعری گری در پاسخ به سوال دیده می شود که البته ناخودآگاه بوده. یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید ما در همه‌ی امور بر اساس ظرفیت این عالم موضوعات را دنبال می‌کنیم و در این رابطه شریعت الهی بهترین راه است، در عین آن‌که این عالَم محدودیت‌های خود را دارد، نه آن‌که عالم ظرفیت بیشتری برای تحقق عدالت داشته باشد و شریعت الهی از آن کوتاه آمده باشد. به همین جهت بحث «تقدیرات الهی» پیش می‌آید که مثلاً قاضی مطابق تشخیص خود حکمی کرد که مطابق واقع نبود و او در حدّ خود برای احقاق حقش تلاش کرد و موفق نشد، معتقدیم تقدیر الهی برای آن فرد همان بوده است. موفق باشید

7843
متن پرسش
سلام علیک و ریحانه استاد سال جدید بر شما پر بار و پر نعمت باشد استاد روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله)برخورد کردم که حضرت فرمودند:اجل ها و مدت عمر بهائم و حشرات زمین ومورچه ها وکیکها وملخها واسب ها و همه جنبنده ها و غیر اینها در تسبیح آنهاست و وقتی تسبیح آنها به پایان رسید خدای متعال ارواح آنان را قبض میکند و قبض ارواح آنان به ملک الموت مربوط نیست.اولا میخواستم معنای اینکه قبض روح آنان با تسبح آنان است چیست ودر ثانی اینکه قبض روح آنان به ملک الموتی که روح انسان را قبض میکند نیست بلکه خداوند روح انان را میگرد حالا یا خود خداوند یا به اسباب دیگر این جا منظور چیست؟ البته بعد از مطالعه ی کتاب از علامه طهرانی و استا محمد شجاعی به جواب هایی دست یافتم و تامل هم نمودم ولی میخواستم با جواب شما یافته های خود را تطبیق دهم .التماس دعا
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: شاید نقش موجودات ذی‌حیات مذکور در رابطه با طبیعت فقط مدّ نظر است از آن‌جهت که قرآن می‌فرماید «خلق لکم ما فی الارض جمیعا» همه‌ی آن‌چه در زمین‌ هست را برای شما انسان‌ها خلق کردیم. پس وقتی نقش آن موجودات در انضباط طبیعت به پایان رسید به طور طبیعی روح آن‌ها برگشت می‌کند و قبض خاصی که جناب عزرائیل علیه‌السلام به عهده دارند برای آن‌ها لازم نیست. موفق باشید
7812
متن پرسش
با سلام اینکه می گویید زن و مرد تنها در جسم متفاوت هستند و در روح نه و اینکه حقیقت هر انسانی من اوست و روح و نفس اوست و روح و نفس انسانها یکسان است ، پس زن و مرد در حقیقت انسانی خود یکسان هستند. سوال من این است: مگر نوع احساسات زن با نوع احساسات مرد متفاوت نیست؟ نوع تمایل مرد به زن با نوع تمایل زن به مرد متفاوت نیست؟ مگر مثلا زنها مهربانتر و عاطفی تر نیستند؟ مگر بسیاری از این دست روحیات در زن و مرد فرق نمی کند؟ خب . اینها که گفتم مگر جزء ویژگی روحی نیست؟ یعنی جدا از جسم است. خب این ویژگیهای روحی که فرق می کنند. پس یعنی روح زن و مرد هم علاوه بر جسمشان فرق می کند. پس چطور می گویید که در نفس انسانی زن و مرد یکسانند؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: از آن‌جایی که قرآن در ابتدای سوره‌ی نساء می‌فرماید «همه‌ی انسان‌ها از نفس واحده خلق شده‌اند» می‌توان گفت: حقیقت انسان‌ها مافوق زن و مرد بودن آن‌هاست و زن و مرد بودن مربوط به بدن است ولی این را نیز باید متوجه بود که بالاخره روح هر انسانی است که بدن خود را می‌سازد و اگر آن روح، در خودش گرایشی به مرد بودن یا زن بودن نداشت بدن زن و یا مرد بودن خود را نمی‌ساخت و لذا از این جهت نمی‌توان از تفاوت روحی زن و مرد غفلت کرد. موفق باشید
7595
متن پرسش
با عرض سلام سوال حقیر پیرامون احادیثی است که به برتری برخی معصومین ع بر دیگران می پردازد؛ اگر کلنا نور الواحد و اگر اولنا محمد اوسطنا محمد و اخرنا محمد و....بشود نتیجه گرفت نور معصومین ع واحد است که می شود آیا درباره احادیثی که حضرت علی ع را از دیگر ائمه برتر می دانند باید چه گفت؟ اگر این برتری به روح ایشان و میزان اتصال روح ایشان به نور واحد است که داریم در زیارت جامعه که ارواح و طینت هم علاوه بر نورشان واحد است(اگر گفته شود اینجا منظور اصل روح ایشان است که این سخنی واضح است و همراهی با نور در آن کمی جای تامل دارد)؛ و اصلا در آن عالم که به مجردات نظر کنیم و نور واحد مد نظر باشد و قاعدتا نور واحد هیچ تفاوتی ندارد و تعدد در مجردات به شدت وجودی آن هاست، پس تمایز معصومین ع به چه چیزی می شوذ؟ به نظرم چون ایشان به اسم اعظم و مقام تعین اول و این ها رسیدند نمی توان گفت که رجوعشان به اسامی الهی هم شدت و ضعف داشته است. پس این احادیثی که ائمه ع را در قیامت و بهشت ها توصیف می نمایند به چه چیز اشاره دارند؟ نور واحد در قیامت چگونه حسین ع است در حالی که حسن ع هم است؟ دیگر اینکه آیا احادیثی مبنی بر افزوده شدن علم ائمه ع در شب جمعه ناظر به این است که ایشان تا ابد علمشان افزوده می شود و این فاصله آیا بین روح و حقیقت نوری ایشان است؟ و آیا حقیقت نوری مصداق انسانی(روحی) در عوالم دیگر که از حضرت محمد ص عالم ما اتصال بیشتری داشته باشد دارد(مثلا بگوییم تا به حال بی نهایت معصوم ع در عوالم قبل و بعد از عالم ما بوده اند و شاید با رجوعشان به نور واحد همه باقی به آن نور و به مقام ابدی خویش ساکن شده اند)؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حقیقت ائمه«علیهم‌السلام» نور واحد است ولی ظهور آن حقیقت در آن‌ها به جهت شرایطی که داشته‌اند متفاوت است و افضلیت علی«علیه‌السلام» با توجه به ظهور کامل‌تر آن نور واحد می‌باشد. در مورد اضافه‌شدن علم ائمه«علیهم‌السلام»، این مربوط به نفس ناطقه‌ی آن‌ها است مثل آن‌که نماز می‌خواندند. موفق باشید
7198
متن پرسش
سلام علیکم . استاد برای بالابردن اطلاعات سیاسی خود چکار کنیم . و مواضع خود را چگونه و با چه معیاری تعیین کنیم ؟ من خیلی سعی دارم دنباله روی حرف رهبر باشم . اما برای اینکه با وسعت نگاه رهبری در زمینه های مختلف آشنا شوم دنبال افرادی میگردم که ذوب رهبری هستند . مباحث دکتر حسن عباسی مفید است ؟نظر شما درباره ی ایشان چیست ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بهترین شکل نزدیکی به رهبری و فهم سخنان ایشان، دقت در سخنان خود ایشان است که با فطرت شما هم‌خوانی دارد و موجب بصیرت‌تان می‌شود. موفق باشید
5568
متن پرسش
سلام استاد رشته علوم انسانی هستم به نظر شما اگربه جای حقیربودبد ونمیتوانستید به حوزه بروید(خانواده دوست ندارند)وباتوجه به وضعیت بد دانشگاه چه محیطی چه دروسی که ماهیت مادی وغیرتوحیدی دارد وباتوجه به تحول علوم انسانی وتمدن ساری ونقش افسران جوان جنگ نرم دادند امام مان دادندچکارباید کرد در این وادی وچه رشته ای را باید انتخاب کرد وخواند وباچه رویکردی باید گرفتارآن هانشویم؟ لطفا جواب کلی ندهید وسوال برای دونفراست 1.برای کسی که میخواهدتازه وارد کارشناسی میشود(مجبور به یکی ازرشته هاست) 2.کسی که برای ارشد دوسال دیگر میخواهد آماده شود وحتی حاضر است رشته ی خود را تغییردهد که فقه وحقوق است وفکرمبکند که مهم ترارآن وظیفه ای دیگر دارددرعلوم اجتماعی وفلسفه و...که کاری روی زمین مانده امانی دانید. گفتم درد دلم را به شما گفته باشم که دانشگاه خوندید ودرسته که علوم انسانی نخواندیدوحس میکنم عمرم بیهوده با این رشته های وسیستم دانشگاهی دارد میرود. باتشکرازشما.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال ما باید برای فهم و تبیین تفکر دینی از فلسفه و عرفان اسلامی از یک طرف و فلسفه‌ی غرب و آثار سوبژکتیویته‌ی آن غفلت نکنیم، هرچه در این مورد جدّی‌تر وارد شوید رسالت تاریخی خود را بهتر انجام خواهید داد. کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌تواند برایتان راه‌گشا باشد. موفق باشید
5549
متن پرسش
با سلام و احترام و باز هم با عذرخواهی بابت تصدع اوقات شریف استاد عزیز بنده مدتی است در فضای مجازی موضوع ولایت اهل بیت را در بین برادران و خواهران سنی مذهب اما انقلابی و متمایل به جمهوری اسلامی مطرح میکنم اما بعضی از برادران و خواهران آزاداندیش اما کمی محافظه کار اهل سنت این گونه استدلال میکنند که در صدر اسلام هر چه اتفاق افتاده خدا میداند و ما فقط باید تابع قرآن باشیم و بحث های تفرقه انگیز را مطرح نکنیم. اما من این گونه استدلال میکنم که امروز شناخت کامل حقیقت اسلام که همان شناخت ولایت انسان کامل و استمرار آن در اهل بیت است و همین طور حوادثی که باعث شده این حقیقت در همان صدر اسلام سرکوب شود و به حجاب رود، تنها راه برون رفت جهان اسلام از اوضاع نابسامان امروزی است چرا که اگر حقیقت اسلام به درستی و به کمال شناخته شود دیگر مجالی برای جولان اسلام های امریکایی (ترکی-عثمانی، وهابی، سلفی) باقی نخواهد ماند. بنده میگویم چگونه میتوان اصحابی که قبل از کفن و دفن پیامبر (ص) و بر خلاف توصیه های ایشان در مورد خلافت و ولایت علی ابن ابی طالب (ع) به سقیفه هجوم بردند تا قدرت را بین خودشان تقسیم کنند را اصحاب راستین بنامیم و خلفای سه گانه را هم خلفای راستین رسول الله؟! آن هم با آن فجایعی که برای اهل بیت پیامبر در آن اثناء و بعد از آن به وجود آمد. واقعیت این است که بعضی از آن ها با این که هیچ تعصبی روی مذهب سنی ندارند از نفس مطرح شدن این مباحث هم میترسند چرا که اینها بنیان عقاید اهل سنت یعنی بیش از یک میلیارد مسلمان را در دنیا می لرزاند و میترسند که مطرح شدن این مباحث باعث تفرقه افکنی شود. میخواستم بدانم چگونه میتوان بین تبلیغ حقیقت کامل اسلام یعنی ولایت اهل بیت و امر خطیر وحدت جمع کرد؟ آیا اصلا ما در این مقطع در این زمینه نسبت به جهان اهل سنت و بلکه کل بشریت وظیفه داریم؟ با تشکر!
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: باید زمینه فراهم شود تا ابتدا متوجه شوند ما نسبت به جهان اهل تسنن احساس تعهد می‌کنیم، چیزی که در جریان فلسطین بحمداللّه از خود نشان دادیم و نیز باید روشن کنیم در هرحال چه براداران مسلمان ما سنی باشندو چه شیعه پاره‌‌ی جان ما هستند و اگر یک تیغ در پای آن‌ها رود مثل آن است که در چشم ما رفته که بحمداللّه رهبر عزیز انقلاب در این مسیر قدم‌های ارزنده‌ای برداشته‌اند. پس از این‌که چنین فضایی فراهم شد ناظر «یدخلون فی‌ دین‌اللّه افواجا» خواهید بود. فعلاً با همین فضای آزاد‌اندیشی طرح موضوع کنید و به آن‌ها پیشنهاد کنید در این موضوعات فکر کنند، لااقل یک بار کتاب «الغدیر» را بخوانند بدون آن‌که تصمیم بگیرند شیعه شوند ولی بتوانند جایگاه شیعه را در متون اهل سنت بشناسند. موفق باشید
4353
متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیز میخواستم بدانم ایا هدف از خلقت هستی(حیوانات وکوه وجنگل واسمان و زمین و....) برای کمک کردن انسان برای رسیدن به مقصد(تعالی انسان) است ؟ چگونه میخواهم از زبان خودتان بشنوم باتشکر از شما استاد گرامی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق از آن جهت که عین خوبی و کمال است جز به خوبی نظر ندارد و لذا در مسیر نظر به خود خواست که خود را در آینه‌ی اسماء حسنایش بنگرد و آدم را خلق کرد تا آینه‌ی نمایش اسماء حسنایش را خلق کرده باشد تا خود را در اینه آدم ببیند. از طرفی این آینه اگر بخواهد در عالمِ عین ظهور کند و اسماء الهی را بنمایاند باید شرایط ظهور آن‌که همان عالم ماده و عالم شهود است فراهم گردد و از این جهت این عالم با تمام لوازمش خلق شد تا بستر ظهور کمالات انسان گردد که باید کمالات خلیفة اللهی پروردگارش را بنمایاند. از این جهت حضرت حق به پیامبرش فرمود: «لولاک لما خلقتُ الأفلاک» اگر بنا نبود که تو باشی هرگز افلاک و هرآنچه در عالم است را خلق نمی‌کردم. موفق باشید
3442

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی لطفا چند نفر را معرفی بفرمایید که در رابطه با لعن و سب در شیعه کار کرده باشند و نظر و اثر مکتوب قابل ارجاع داشته باشند؟حداقل دو نفر و کتب مربوطه؟ در بیشتر کتب فقط چند روایت پراکنده در تایید و یا رد وجود دارد و نظر و تفسیر و بحثی نیست!  با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اطلاع ندارم. موفق باشید
3440
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم می خواستم بدانم که روایات در مورد قمر در عقرب چقدر قطعی است؟ و اینکه با توجه به نظر مراجع مانند آقای مکارم که می فرمایند تقویم های نجومی موجود در بازار اعتبار ندارتد برای دانستن زمان مناسب امور و زمان های قمر در عقرب چه کنیم(مثلا برای زمان های مناسب بچه دار شدن) و از چه منبعی استفاده کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: من نمی دانم.آن‌هایی هم که این مورد را رعایت می‌کنند، احتیاطاً این کار را می‌کنند نه آن‌که کاملاً این موارد را پذیرفته باشند. به‌جز آن‌چه در رساله‌ها تحت عنوان حرام و واجب و مستحب و مکروه هست نمی‌توان به دیگر امورات اطمینان داشت. موفق باشید
2755
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز اقای طاهرزاده و همه اداره کنندگان این سایت که حقیقتایک سایت اسلامی ناب است وخداوندراسپاسگزارم که مرا بااین استادعزیزکه انسان را به حضور می برد اشنا کرداماسئوال اینجانب ایا نفوس ائمه بعد ازشهادتشان درتکوین ویا تشریع همان نقش درزمان حیاتشان را دارد با سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مقام اصلی ائمه«علیهم‌السلام» فوق جسم آن‌ها است و لذا همیشه در عالم حاضرند و در همین رابطه شما در زیارت آن‌ها اظهار می‌دارید: «اشهد انک تشهد مقامی و تسمع کلامی و ترد سلامی» سلامم را جواب می‌دهی، حرفهایم را می‌شنوی (اصلاً داری مرا می‌بینی) می‌ماند که مسئولیت اصلی اداره‌ی جهان امروز به عهده‌ی حضرت صاحب‌الزمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» است ولی همه‌ی امامان از کسی که به آن‌ها متوسل شود دستگیری می‌کنند. موفق باشید
2516
متن پرسش
با سلام خدمت استاد و تشکر از وقتی که برای پاسخ به سوالات می‌گذارید همان طور که مطلعید سال گذشته یک مناظره مکتوب میان استاد پناهیان و آقای علی مطهری پیرامون جایگاه ولایت فقیه شکل گرفت. در این مناظره، آقای مطهری به یکی از فرازهای نهج البلاغه استناد کرده بودند و از آنها این نتیجه را گرفته بودند که نقد رهبری حتی به صورت علنی جایز است. آقای مطهری: « ... « و اما حقّى علیکم فالوفاء بالبیعه و النصیحه فى المشهد و المغیب» (نهج البلاغه، خطبه 34). امیر مؤمنان (ع) یکی «از حقوق خودشان بر مردم» (و نه بر عکس) را این می داند که مردم در علن و خفا نصیحتهای خود را – که اعم از انتقاد است – مطرح کنند ... در این کلام، امام علی (ع) حتی «نصیحت علنی» را بر «نصیحت مخفیانه» مقدم داشته اند… » از آن جا که شما سال‌ها به تدریس نهج‌البلاغه اشتغال داشته‌اید و با زوایای فرمایش امیرالمؤمنین آشنا هستید، سؤال حقیر این است که آیا نتیجه‌ای که آقای مطهری از این فرمایش امیرالمؤمنین گرفته‌اند درست هست یا نه و آیا از نظر شرعی می‌توان ولی فقیه که نائب امام زمان هست را نقد کرد؟! خواهشمندم که چون بحث کنونی موضوع مهمی است در حد امکان به صورت مبسوط پاسخ بفرمایید چون این مسأله میان برخی از دوستانم باعث ایجاد شبهه شده است. با تشکر و ضمن عذرخواهی
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: از آن جمله‌ی علی«علیه‌السلام» که آقای علی مطهری استناد کرده‌اند انتقاد به امام برنمی‌آید چون در لغت عرب «نصیحت» به معنای خیرخواهی است و حضرت علی«علیه‌السلام» می‌فرمایند: من حقی دارم که باید آن را اداء کنید یکی باقی‌ماندن بر بیعتی که کردید و دیگر خیرخواهی برای حکومت در هر زمانی. ولی خارج از این سخن، مقام معظم رهبری در بین دانشجویان فرمودند سخن کارشناسی که حتی مخالف رهبری باشد جای خود را دارد و قابل ارائه است ولی عنایت داشته باشید وقتی حکمی از طرف رهبری صادر شد دیگر برای همه‌ی واجب‌الإطاعه است. موفق باشید
2106

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام چرا این سایت بخش نظرسنجی در مورد خود سایت همچنین بخش جستجو ندارد؟مجبور شدم در این قسمت سوالم را مطرح کنم. میخواستم خواهش کنم مطالبی که به صورت یادداشت ویژه یا جزوه موجود هست را هم در صورت امکان در قالب کتاب چاپ کنید.مثلا در بحث روزه و ماه رمضان مطالب زیاده ولی تا کنون فقط یک کتاب کوچک در این مورد چاپ شده.همچنین خواهش میکنم شرح مناجات شعبانیه راهم چاپ کنید.با تشکر
متن پاسخ
.
1861
متن پرسش
بسم رب الحسین/با عرض سلام خدمت استاد عزیز آیا اینکه ما فلسفه ها را به درست و نادرست یا حق و باطل تقسیم بندی کنیم با آزاداندیشی-که از تاکیدات رهبری حکیم انقلاب هست-منافات ندارد؟ آیا این احتمال وجود ندارد که با تقسیم فلسفه ها به حق و باطل آزاد اندیشی دفن شود و ما در صدد تحمیل عقاید و ایدئولوژی خود به سایر اندیشه ها برآییم؟آیا این باعث نخواهد شد که ما در دام بنیادگرایی و طالبانیسم نظری اسیر شویم و تفکر را به اسارت ایدئولوژی در آوریم؟به نظر من اگر به آزاداندیشی آسیبی وارد آید این آسیب قطعا حجاب حقیقت اسلام خواهد شد و زمینه را برای رشد قارچ گونه نامحرمان سرای حق مساعدتر خواهد کرد و شاید این تقسیم بندی باعث زایش روز افزون خشونت-چه در نظر و چه در عمل- شود .آیا این که ما با پیش فرض های ذهنی و عقیدتی خودمان به ساحت تفکر وارد شویم اندیشه را عقیم و ابتر نخواهد کرد و حجاب حقیقت نخواهد شد؟ خواهان نظر حکیمانه شما استاد گرانقدر و عزیز هستم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: فلسفه به معنای واقعی آن عبارت است از جستجوی حقیقت منتها بعضاً دیده می‌شود که عده‌ای به نام فیلسوف ابزارهای خدادادی حقیقت را تعطیل می‌کنند و تنها به حسّ خود محدود می‌شوند. در این حالت است که می‌گوییم اینان به دنبال حقیقت نیستند زیرا حقایق بالاتر از آن است که تنها خود را در محدوده‌ی محسوسات ظاهر نماید، ما علاوه بر حسّ، برای رسیدن به حقیقت، عقل و قلب هم داریم و فلسفه‌ای حقیقتاً به جستجوی حقیقت است که برای رسیدن به حقیقت همه‌ی امکانات بشری را جهت یافتن حقیقت به‌کار گیرد. بنده معتقدم اگر حسّ و عقل و قلب را به‌درستی جلو ببریم به حکمت متعالیه‌ای می‌رسیم که بر اصالت وجود و تشکیکی‌بودن آن نظر دارد. موفق باشید
987

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام حضور محترم استاد گرامی. استاد من سوالی از محضر شما داشتم. من در سال گذشته به مدت یک سال و نیم دوران پر استرس و پر دردی رو تحمل کردم و یک خانواده تا می توانستند من را اذیت کردند و زجر دادند. در تمام آن مدت به خدا پناه بردم و از او گشایش خواستم و با اینکه می توانستم ضرباتی به ایشان بزنم اما ایشان را به خدا واگذار کردم. اکنون که مدتی است آن مسئله تمام شده اما به خاطر آزارهایی که این خانواده به من دادند گاهی احساس انزجار قلبی از ایشان میکنم. با اینکه میدانم و قبول دارم فرمایش مولا علی علیه السلام را که فرمود کسی که به تو ظلم میکند به نفع تو ضرر خود کار میکند، اما نمیدانم چرا نمیتوانم ایشان را ببخشم. البته به خدا قول دادم در اولین فرصت که لطمات وارده از سوی ایشان را برایم جبران کرد حلالشان کنم. حال مشکل من این است که من همیشه خوابهای روحانی و خوبی میدیدم و حالات معنوی داشتم اما از زمانی که کینه اینها ته دلم جاگرفته دیگر از آنها خوابها و حال خوش خبری نیست. لطفا مرا راهنمایی کنید که چه کنم؟استاد گرامی مرا دعا کنید. باسپاس
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی بحمدالله خودتان متوجه‌اید که «در سینه‌ی پُر کینه اَسرار نمی‌گنجد» عذر خلق را بپذیرید . آن‌ها با بدی شما بد بوده‌اند، موضوع را رها کنید تا موضوع ارزشمندی در افق جان شما طلوع کند. موفق باشید
712

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد گرامی ((((((((خواهشا پاسخ فوری داده شود)))))) هر چند شما گفتید به سؤالات فلسفی و اعتقادی و عرفانی و قرانی پاسخ می دهید اماخواهشمندم درد دل این حقیر را گوش دهید و با ارائه راهکار این روح خسته ام را آرام کنید.من و همسرم مدت 1 سال است که با هم ازدواج کرده ایم همسرم بسیار متعهد و متدین دارای تحصیلات عالیه است از کسانی که در کلاسهای شما گاها شرکت می کند و بسیار علاقمند کتابهای شما می باشد.من هم بسیار او و زندگیم را دوست دارم او یک مشکل اصلی دارد و این اصلا اهل احساسات و عواطف نیست مثلا از زمان عقدمان با یکدیگر تا الان به هیچ بهانه و مناسبتی یک شاخه گل یا هدیه ای به من نداده . حتی روز تولد من یک تبریک ساده زبانی هم به من نگفت .خودش می گوید من اصلا هیچ اعتقادی به این مسائل ندارم اما چون دیدم شما علاقمند هستید خواستم به ظاهر احساسی شوم و برایت هدیه ای بگیرم اما فراموش کردم . بعضی وقتها به می گویم بیا با هم برویم تفریح می گوید این کارها یعنی چه ؟ استاد من این زندگی را با توسل و توکل آغاز کرده ام همه تلاش و سعی ام این بوده که رضایت خدا و اهل بیت را بدست آورم مجلس عقدم بدون گناه و ساده بودو مراسم عروسی نگرفتم که برکت زندگیم با گناه از بین نرود و به سفر نورانی مکه رفتیم .در ضمن من در مراسم خواستگاری با او در مورد عواطف و احساسات صحبت کردم او گفت که من چندان احساسی نیستم اما با همسرم قضیه اش فرق می کند و مشکلی دراین زمینه ندارم. استدعا دارم شما راهکاری به من و همسرم ارائه دهید چرا که دوست ندارم کانون گرم زندگی ام خدشه دار شود . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیکم السلام مسلم هراندازه انسان بیشتر به نور ایمان منور شود، بیشتر زیبایی‌ها را دوست دارد زیرا با زیباترین زیباها یعنی خدا مرتبط شده. ولی هرکس باید مواظب باشد بین زیبایی‌های ساختگی و وَهمی با زیبایی‌های واقعی فرق بگذارد، همان‌طور که یک گل واقعا زیبا است و همان‌طور که عشق و محبت زیباست، یگانگی و اتحاد نیز زیبا است. همان‌طور که «الله جمیل» است، و قلب انسان‌ها با اُنس با زیبایی‌ها تغذیه می‌شود و اوج می‌گیرد ولی اگر به جای رجوع به زیبایی‌های واقعی، فکر خود را مشغول زیبایی‌های من‌درآوری کردیم عملاً قلب خود را با زیبایی‌های واقعی تغذیه نکرده‌ایم. من نمی‌گویم روز تولد همدیگر به هم تبریک نگوییم و یا یک شاخه‌ی گل به همدیگر هدیه ندهیم، ولی آیا این کار یک عادت فرهنگ غربی است که وارد زندگی ما شده و یا ریشه در اصالت فرهنگی ما دارد؟ تا آن‌جا که می‌دانم یک کار وارداتی است. ممکن است بفرمایید در هرحال چون کار زیبایی است خوب است که ما انجام دهیم. بنده فکر می‌کنم عالَم ما عالَم دیگری است که با زیبایی‌های عمیق‌تری ارتباط دارد، آیا این‌همه وفاداری و ایثار که در خانواده‌های مذهبی هست زیباتر است یا این‌که به صورت احساساتی یک شاخه گل به همسرشان بدهند و از آن طرف هم به راحتی به نامحرمان نظر داشته باشند؟ می‌گویید زندگی خود را با توسل و توکل آغاز کرده‌اید، پس چرا نظر خود را به زیبایی‌های متعالی نمی‌اندازید تا خدای ناکرده شیطان با تحریک احساسات سطحی، شما را از داشتن یک زندگی توحیدی محروم کند؟ پیشنهاد می‌کنم بحث «ازدواج؛ تولدی دیگر» از کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» که برای زنان و مردان نوشته شده است را مطالعه بفرمایید. موفق باشید
16804

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: در مقدمه کتاب صحیفه سجادیه از امام ششم منقول است که در طول هشتاد ساله حکومت بنی امیه شب قدر وجود نداشت. تحلیل این موضوع چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور آن بود که ظلمات حاکم اموی و پذیرفتن آن حاکمیت توسط مردم ظرفیتی جهت نزول ملائکة اللّه در شب قدر برای مردم باقی نبوده است تا با نور نزول ملائکه افق آینده‌شان برایشان روشن گردد. موفق باشید

14700
متن پرسش
با سلام استاد رسیدن بخیر: 1. آیا در بحث وجود ذهنی منظور از وجود ذهنی شی که همون ماهیت شی در ذهن هست و حاکی از وجود خارجی هست؟ آیا منظور از وجود ذهنی مثلا انسان همین تصویری هست که دارای 2 دست و 2 پا و رنگ و شکل و حجم و... هست؟ یا منظور از وجود ذهنی صرفا مفهوم عقلی حیوان ناطق هست؟ 2. میتونیم بگیم ذهن یک وجود اعمی هست نسبت به خیال و عقل و وجود ذهنی که میگیم یک صورت خیالی از شی خارجی در خیال تشکیل میشه و یک مفهوم عقلی در عقل که هر دو مصداق وجود ذهنی هستن؟ به این لحاظ که حاکی از خارج هستن. در پایان این که معتقد هستین که خداوند در موطن درخت به شکل درخت با همین تنه و برگ و ماده تجلی کرده فهمش شاید سخت نیست اما آدم مدام سوال واسش پیش میاد و این که فرمودین سوال نکنیم بلکه با دل جلو بریم خیلی سخته.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در وجود ذهنی، موضوعِ تطبیق علم ما با خارج مطرح است به همان شکلی که معلومِ ما در خارج موجود است 2- چون صورت شیئ در ذهن است و نفس ناطقه، علمِ به ذهن خود دارد وجود خارجی برای انسان با همه‌ی ابعادش معلوم است چه شکل آن و چه معنای آن. موفق باشید.

14002
متن پرسش
1. چگونه می شود که محی الدین که یک فرد سنی مذهب است به این درجات شهودی برسد در حالی که در مورد مساله امامت سنی ها مشکل دارند چگونه با عقیده ی ناقص می شود به این مقامات رسید؟ 2. منظور آیت الله جوادی که می فرماید لقمه ی حرام تبدیل به اندیشه می شود چیست مگر می شود ماده تبدیل به چیز مجرد شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ آیت‌آلله جوادی صراحتا معتقد‌اند محیی‌الدین از نظر عقیدتی شیعه است و بعضی معتقد‌اند حتی از نظر فقهی نیز شیعه است ولی تقیه کرده و مرحوم آیت‌الله حسینی تهرانی در کتاب روح مجرد نظر علمایی که محیی‌ الدین و مولوی را شیعه می‌دانند آورده‌است وجناب آقای دکتر حسین غفاری در کتاب ارزشمند «جدال با مدعی» تحقیق بسیار خوبی در ساختار شیعی تفکّر محیی‌الدین کرده‌اند. 2ـ ماده به عنوان علت معدّه، بستری است تا نفس ناطقه قوه‌هایش را به فعل تبدیل کند؛ حال اگر نفس بستری را انتخاب کرد که سالم نیست، جهت تبدیل قوه‌ی آن به فعل، آن شخصیت، شخصتی انسانی و الهی نخواهد بود. موفق باشید

13697
متن پرسش
سلام علیکم: انسان اگر با ذره بین حکمت متعالی به عالم هستی و تمام شونات اش نگاه کند شاید بتواند مصداق انسان عاقل شود. انسان عاقل هرچیز را به نحو کلی نظاره گر است نه به نحو جزئی. دوری از محسوسات دارد و انس با معقولات. از صور و معانی جزئیه رهاست و در کلیات سیر می کند. ابزارش در علوم و فنون عقل است نه قوه ی واهمه و خیال و متصرفه. بلکه اگر این انسان عاقل شود و با عقل فعّال ارتباط برقرار کند مصداق همان شیعه ای می شود که امام اش کالمعقول بین المحسوس است. علی ایّ حال صحبت از این است که باید بتوان عقل را در تمام رگه های علوم رسوخ داد و شأن اصلی علوم را ظهور داد و آن ها را از محدوده ی ماده و صور و محسوسات رها کرد و به آنان از نگاه کلی و تجرید شده و معقول نظر کرد. اگر مطلبی را نظاره گر هستیم به صورت و محسوس آن توجهی نداشته باشیم بلکه بتوان با فنّ تأویل و تفسیر انفسی متون تا جایی به بطون آن دست یافت و آن بطون را به عنوان یک مبنای علمی تببین و مکتوب کند. بعضی از دوستان طلبه در حال پیاده کردن این شیوه در ادبیات عرب هستند و خب برکات زیادی داشته که استنباط هایی از قرآن و حدیث که مبتنی بر ادبیات عرب می باشد با این شیوه روح جدیدی گرفته و مطالب بسیار شریف و لطیفی یافت می شود. بنده چون به تاریخ علاقه داشتم می خواستم این شیوه را در تاریخ پیاده کنم. وقتی ما با مباحث تاریخ روبرو می شویم در واقع با همان عالم ماده روبرو هستیم چون با داستان و صور و محسوسات روبرو هستیم. در مباحث تاریخ که بصورت داستان بیان می شود با تقویت کردن قوای وهمیه و خیاله روبرو ایم و اگر بخواهیم از این تاریخ ادراک عقلانی و تجرید شده ای از زمان و مکان داشته باشیم باید چه بکنیم؟ این ایده اجمالا به ذهن بنده رسیده ولی نمی دانم چگونه باید در این وادی کار کرد آیا شما می توانید کمک کنید یا نوشته و یا کتابی مرتبط معرفی کنید. آیا قبلا کسی این کار را انجام داده است که انسان بتواند مطالب همان شخص را تکمیل کند. نکته: البته تاریخ را بصورت داستان خواندن عیب نیست و شاید هم خیلی کار آمد باشد ولی باز هم باید دانست که هنوز در عالم ماده و صورت هستیم و اگر بتوان تاریخ را تا عالم عقل سیر داد شاید بتوان استفاده ی بهتر از تاریخ اسلام برد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تاریخ هم باید متوجه‌ی حقیقتی شد که در زمان‌ها و ادوار مختلف، چهره‌های خود را به نور اسماء و صفات در حادثه‌ها می‌نمایاند، لذا است که تاریخ، تاریخِ ظهور انوار الهی است و قرآن در بسیاری از موارد متذکر چنین ایّامی است تحت عنوان «ایّامُ اللّه». منتها به عنوان یک بحث عقلی و فلسفی، هگل و از آن دقیق‌تر هایدگر در کتاب «هستی و زمان خود» این کار را کرده است. اگر استاد حاذقی «هستی و زمان» هایدگر را تدریس کند، می‌تواند از اشارات او نکات دقیق قرآنی را تبیین نمایید. زبان تفکر هایدگر زبان خوبی برای تبیین سنن الهی است که قرآن در متن تاریخ متذکر آن شده. موفق باشید

13403

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: خدا قوت. پس کتب شما که بحمدلله هم خودم هم در گروهی که در مسجد تشکیل داده ایم داریم روی آنها کار می کنیم. پس این کتب اگر بخواهید سیر مطالعاتی عرفان بفرمایید چگونه می فرمایید برای من طلبه؟ الان وارد اسفار شده ام روی جلد ۸ و ۹ دارم کار می کنم. اگر تذکری توصیه ای دارید خواهشمندم بفرمایید تا إن شاءالله آن را اجرا کنم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه پس از کار بر روی اسفار، با ورود به مباحث فصوص الحکم که جناب استاد یزدان‌پناه شرح فرموده‌اند، نتیجه‌ی لازم را خواهید گرفت. موفق باشید

13259

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به تحقیقات جنابعالی شما نظر شهید مطهری را در مورد تشکیک در وجود حضرت رقیه صحیح می دانید یا مخالفان آن را؟ اگر ممکن است دلیل آن را هم بفرمایید. با تشکر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد حضرت رقیه«سلام‌اللّه‌علیها» نظر علامه سید جعفر عاملی  صحیح  است که منکر آن حضرت در تاریخ نشده اند عرایضی در جواب  10764داشته ام. موفق باشید

12960

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
می خواستم نظر شما را در مورد نوشته اخیر دکتر داوری درباره توافق هسته ای بدانم؟ 2. آیا این نوع نگاه دست کشیدن از آرمان ها نیست؟ تفاوت این نگاه با نگاه یک انسان غرب گرای طرفدار آمریکا چیست؟ 3. به نظرمی آید این نگاه شور و حرارت انقلابی جوانان را می کشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در مورد سخنان جناب آقای دکتر داوری برداشت دیگری دارم. پیشنهاد می‌کنم به جواب سؤال شماره‌ی 12948 رجوع فرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی