سلام استاد عزیز: در مبحث حرکت جوهری فرمودید که هر لحظه جهان در حال تحول و نو شدنه و داره به مرتبه بالاتر میره جهان مادی و مدام داره فیض میرسه از عالم بالا، مثل بچه ای که جوان میشه و کلی با اون کودک قبلی فرق میکنه. اولین سوالم اینه که یعنی همین لحظه ای که من الان دارم پیام میدم به شما بیشترین فیض از طرف خدا از اول تاریخ بشریت اومده؟ چون جهان نسبت به مثلا دو هزار سال پیش کلی تحول پیدا کرده بر اساس حرکت جوهری. ۲. اینکه وقتی جهان ماده به مرتبه بالاتر رفت و رشد کرد فرمودید چون تجلیات خدا تعطیل بردار نیست همیشه خلقتی هست. چطور عالم ماده دوباره خلق میشه بر اساس تئوری فلسفی (حرکت جوهری)؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تکویناً چنین است و جهان ماده با فعلیتیافتنِ همه قوههایش به جهان دیگری تبدیل میشود. به همان معنایی که در قرآن داریم: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ» و به حکم آنکه «وجود» همواره در همه مراتبش حاضر است، باز مرتبه مادون آن که همان عالم ماده است در صحنه میآید و باز فیض تبدیل قوه به فعل و تبدیل آن به جهانی دیگر. برهان حرکت جوهری معارف ارزشمندی را با ما در میان می گذارد. موفق باشید
سلام و احترام محضر نورانی استاد محترم: وقتتون بخیر و عافیت. ۱. با توجه به اینکه گفته شد عین ثابت شخص قابل تغییر نیست و امکان ذاتی او در علم الهی است، مثلا اگر عین ثابت صدام انتخاب های الهی در دنیا بکند و شهید خرازی شود، تشریع او با تکوین او یا همان عین ثابت او در تضاد خواهد بود؟ ۲. اگر عین ثابت شخص قابل تغییر نیست، چطور می توان روایاتی را که صلوات فرستادن بر حضرت محمد ص و اهل بیت او (ع) را بر طرف کننده ی نقص های ذاتی بیان می کند، تفسیر کرد؟ ۳. همچنین اگر عین ثابت هر شخص قابل تغییر نیست چطور می توان آیه ی شریفه ی «لان شکرتم لازیدنکم» را که بیان کننده ی ازدیاد سعه ی وجودی در مقام شکر هست را تفسیر کرد؟ با تشکر از زحمات حضرتعالی، اجرتون با بی بی فاطمه ی زهرا (س)
باسمه تعالی: سلام علیکم: عین ثابته هرکس آن شخصیت کلی است که در آغازینترین آغازها، انسان برای خود انتخاب کرده و عموماً انسان بر همان مبنا خود را در دنیا ادامه میدهد زیرا آن شخصیت را برای خود پذیرفته است و پسندیده است. ولی با اینهمه از آنجایی که اختیار، ذاتیِ انسان است امکان تغییر آن اختیار همواره در آن هست و اتفاقاً آیات و روایات شاهد همین مدعا است حتی روایاتی که میفرماید: «السعید سعید فی بطن امه و الشقی شقی فی بطن امه» نظر به آن انتخاب اولیه دارد. ولی جبری را تأکید نمیکند.
موفق باشید
با عرض سلام وادب: ببخشید که مزاحم وقت شریف تان شدم. سوالی ذهن مرا به شدت به خود مشغول کرده است. من از کودکی علاقه شدیدی به امام زمان ارواحنا فداء داشتم و اکنون که ۳۷ سال دارم این علاقه به مراتب با تمام وجود شدیدتر هم شده است به حدی که در زندگی چیزی جز وجود مقدس امام برای من مهم نیست. فقط مشکل اصلی من این که علاقه من به امام زمان ارواحنا فداء بیشتر از خداست به طوری که ساعاتی که با خدا هستم با ساعاتی که با امام زمان ارواحنا له فدا هستم با هم فرق زیادی دارد. ترسم از اینکه محبت زیاد من به ایشان مانند قضیه حضرت یعقوب علیه السلام بشود که محبت شدید ایشان به حضرت یوسف علیه السلام باعث سالها دوری از فرزندشان شد. آیا محبت به امام عصر ارواحنا فداء حد و اندازه مشخص باید داشته باشد یا چون محبت ایشان در طول محبت خداست اگر به ایشان تعلق شدید داشته باشی این تعلق خدایی است؟ با تشکر از راهنمایی ها شما _التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آن حضرت مظهر نور کامل خداونداند و علاقه به آن حضرت، عین علاقه به حضرت معبود است و رهبر معظم انقلاب مظهر نور آن حضرت میباشند. مهم آن است که متوجه باشیم: «دیدهای خواهم که باشد شه شناس / تا شناسد شاه را در هر لباس». موفق باشید
سلام استاد: قبلا فرموده بودید تفسیر المیزان را دنبال کنم اگر ممکن هست اساتید و برنامه هایی که تفسیر المیزان را تدریس میکنند معرفی فرمایید. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً اساتید بزرگواری هر کدام به شکلی به این امر اختصاص دارند. پیشنهاد اولیه بنده آن است که سری به جزوه «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» به آدرس زیر بزنید.
https://lobolmizan.ir/leaflet/182?mark=
در ضمن، استاد عابدینی و استاد یزدانپناه از جمله اساتیدی هستند که در این رابطه تلاشهای خوبی داشتهاند. موفق باشید
آیا اخلاق در پیوند اعضاء وراثتی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل و مبنای اخلاق، نفس ناطقه انسان است و بدن او، بستر و محل ظهور آن اخلاق است. بنابراین در ذات اعضاء، آن اخلاق نهفته نیست، هرچند اگر عضوی با روح و روحیهای خاص شکل گرفته باشد وقتی به شخص دیگری پیوند زده شود، تا مدتی آن روح و روحیه را در خود دارد و مستعدّ ادامهدادن آن هست، مگر آنکه روحِ شخصی که آن عضو به او پیوند زده شده باشد؛ نخواسته باشد و یا نتواند همان روح و روحیه را دنبال کند. موفق باشید
سلام وقت به خیر: ببخشید بنده می خواستم علت حرمت رقص و آهنگ و رقص و پاسور را بدانم و می خواستم ببینم بر اساس چه حدیث متقنی از لحاظ سلسله روایات این ها حرام شده اند؟ لطف بفرمایید راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد صاحبنظر نیستم. آنچه هست خداوند ما را از هر آنچه لهو و لعب است نهی فرموده است. یعنی هر آنچه لغو است و هر آنچه سرگرمی و عیّاشی است. حال این ائمه معصومین «علیهمالسلام» و پیرو آن با نظر به قرآن و سخنان معصومین، مراجع هستند که مصداق لهو و لعب را تعیین میکنند. و البته ملاحظه کردید که ممکن است در هر تاریخی، مصداقهای آن متفاوت باشد. همانطور که حضرت امام تشخیص دادند شطرنج مانند قبل، مصداق لهو و لعب نیست. موفق باشید
بسمه تعالی با عرض سلام و احترام خدمت استاد ارجمند: نامه حضرت امام به همسرشان را یکبار دیگر می خواندم، برایم همواره سوال است که چگونه می توان تا این حد در عشق و علاقه ی به همسر عمیق و ظریف بود؟ و این عشق و علاقه ی انسان به انسان را تا پایان عمر مانند روز های اولش تداوم بخشید؟ چه کنیم استاد که آنچنان بشویم؟ با کمال تشکر از لطف حضرت عالی
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی روح لطیف و لطیفتر شود، انسان خوبیها و کمالات الهی و تکوینی همدیگر را درک میکند زیرا زن و مرد آینه جمال و جلال الهی هستند. همسر انسان آینه جمال الهی است و شوهر او آینه جلال حضرت حق است و این وهمیّات و توهّمات شیطانی است که مانع نظر به حقیقتِ همدیگر میشود. خوشا آن خانوادهای که متوجه این سنت الهی و اراده ربّانی باشند که هر کدام عطای الهی برای دیگری هستند و نمیگذارند شیطان، نداشتنهایی که مصلحتشان بود را به رُخ بکشاند و از داشتنهایی که بستر تعالی آنها میباشد غفلت کنند. مگر ملاحظه نکردید که شیطان چگونه ما را از بهشت که همه آنچه برای بودنِ ما کافی بود؛ ما را به چیزی دعوت کرد که حضرت معبود به آن دو فرموده بودند: «وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ». موفق باشید
سلام علیکم استاد: یکی از دوستانم دلش میخواد تو مسیر خودسازی قرار بگیره اما ی مصیبت بزرگ داره با آقایی که در دوران مجردی دوست بودن گهگاه ارتباط میگیره (تلفنی) نمیدونم چی بهش بگم! ضربتی این گناه رو ترک کنن؟ یا تو مسیر سیر مطالعه قرار بگیره؟ نمیدونم در جواب به ایشان چه پیشنهادی دارید؟ اجرکم عند الله.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت خواهران باید متوجه باشند صحبت با نامحرم چنانچه بدون دلیل شرعی و عقلانی باشد آثار توهّمی بسیار زیادی را در پی خواهد داشت و از اینکه در زندگی بتوانند تصمیمات بزرگ و انسانی بگیرند؛ محروم میشوند و عملاً آن توهّمات، حجابِ حضور آنها در عوالم قدسی و جهانهای معنوی میشود. و به همین جهت هرچه سریعتر باید این نوع ارتباطها را با عزمی جدّی منقطع نماید. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: آیا پنج روز قبل از شهادت اول خانم فاطمه زهرا روضه گرفتن اشکال داره؟ دهه سازی محسوب میشه؟ میشه دهه سازی که اشکال داره رو دقیق توضیح بدید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آنجا که ممکن است نباید طوری ما را تصور کنند که تنها دنبال عزاگرفتن برای اولیای معصوم هستیم. در حالیکه هزاران عظمت در شخصیت آنها است که ابداً منحصر به دهههای فاطمی نمیشود. چه شده است که شاعران و مداحان ما تنها نگاه خود را به مصیبتهای اولیای الهی میاندازند؟! ملاحظه نکردید که اخیراً رهبر حکیم انقلاب «حفظهاللهتعالی» به مناسبت تولد حضرت زینب «سلاماللهعلیها» چه اندازه زیبا توجه ما را به ظرفیت زن و خردمندیِ او در جمال آن بانوی محترم متذکر شدند؟!
موفق باشید
سلام استاد: در مورد اون دوستی که گفته دیگه نیاز به نماز ندارم و دراویش و صوفیه و تیپ جریاناتی که میگن ما رسیدیم به حقیقت و دیگه از ظاهر عبور کردیم. استاد اینها هیچی تو ذهنشون نیست و به هیچ جایی هم نرسیدن و صرفا یه چیزایی به گوششون خورده و از حد پایین ترین مراتب توحید هم بالاتر نرفتن! خیلی فرق هست بین فهم و چشیدن اینکه همه ی وجود از خداست و بین اینکه یه چیزی از این موضوع به گوشمون خورده باشه، اصولا ماها دو تا بیت شعر میخونیم و دو تا صفحه در مورد وحدت وجود و یک چیزایی تو ذهنمون شکل میگیره و فکر میکنیم این مطلبی که بهش رسیدیم اوج توحیده و اوج خداشناسیه فکر میکنیم و توهم میکنیم که خدا را موثرمطلق میدونیم و خودمون رو فانی میبینیم ولی قلبمون و حتی ذهنمون فرسنگها با حقیقت این موضوع فاصله داره وبهتره بگم هیچ بویی نبرده، من وقتی کلمات و رفتار امام خمینی رو میخونم میفهمم حقیقت توحید نوری هست که به قلب باید بتابه و این تابیدن با خون جگر حاصل میشه، راهیه که انبیا و اولیا با بیداری و شب زنده داری و نخوردن و نخوابیدن و ترک دنیا کردن و تلاوت و روزه و دعا و گریه راه رو طی کردن و بعد هم فریاد زدن ما عرفناک حق معرفتک... حالا این دوستان هندزفری تو گوششون آهنگ ولوم بالا، پیتزاشون رو خوردن، گشتاشون رو زدن، همه فیلما رو دیدن، تمام مظاهر غرب دلشون رو پاره پاره کرده، عظمت آمریکا و تکنولوژی قلبهاشون رو آتیش زده، زیر لحاف دراز کشیدن بدون هیچ حرکتی میگن سجود و رکوع و نماز خوندن و نخوندن ما فرقی پیش خدا نداره، ما خدا رو یافتیم و شناختیم و چون شناختیم در اوج توحیدیم ونیاز به نماز نیست و کافیست!! باور کنید استاد ما خدا رو نمی بینیم، یک چیزی از وحدت وجود به گوشمون خورده، یک چیزی از لا حول ولا قوة شنیدیم و فکر کردیم که عارف شدیم و بدمستی میکنیم، فاز میگیریم از خود گذشتیم به فنا رسیدیم، بحثای فنایی میکنیم! فنا کجا و خوددیدن سراسری کجا؟ خیلی عجیبه توی نفسشون و منیت و پوچی و توهمشون غرق شدن، خودشون که هلاکن سنگ راه حقیقت هم میشن، به خدا پناه میبریم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این افراد در اصل و در واقع به خودشان ضرر میرسانند، زیرا از نور توحیدی که جان سالکان را با شراب طهور مست میکند؛ محروم میشوند. در احوالات مرحوم قاضی طباطبایی هست که فرموده باشند گفته شده در بهشت، نماز نیاز نیست، پس این بهشت به چه دردی میخورد؟! مقایسه کنید سلوک چنین عرفایی را با آن مدعیانی که میگویند ما از نماز گذشتهایم و دیگر نیاز به نماز نداریم!!! موفق باشید
سلام: در سایتی ادبی شعری بود ظاهرا سیاسی و مخالف نظام. حقیر بنا به مصالحی اثر را به صورت عرفانی تاویل کردم و نکات عدیده ای ذیلش نگاشتم همچنین همین بلا را سر چند اثر دیگر هم درآورده ام حال سوالم اینست که با توجه به اینکه این بندگان خدا روحشان ازین مطالب بی خبر است آیا امکان ندارد قرآن و احادیث هم خالی از عرفان (مقصود عرفان محی الدینی یا سایر دستگاه های عرفانی اگر باشند) باشد و استنادها همه تاویل باشند (عجیب این شیوه تاویل شیخ اکبر در نقد شعرها به کارم می آید)
باسمه تعالی: سلام علیکم: در قرآن و احادیث، مبنا و ملاک، توحید است و لوازم توحید. حال اگر تأویلاتی که بزرگان دین دارند در بستر توحید و لوازم آن باشد، پذیرفته میشود زیرا حضرت صادق (ع) در مورد قرآن ميفرمايند: «كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاء»[1] كتاب خداى عزّ و جلّ داراي چهار چيز است: «عبارت»، «اشارت»، «لطايف» و «حقايق». «عبارت» براى عوام است و «اشارت» براى خواص و «لطايف» براى اولياء و «حقايق» براى انبياء.
ملاحظه بفرمائيد کتاب خدا که بهترين متن براي تفکر است بر چهارگونه است. آدم هاي عادي از طريق عبارتش با آن رو به رو ميشوند. ولي اين کتاب بر اشارت هم استوار است. حال سؤال اين است که در کتاب خدا اشارت به کجاست؟ شما با عبارت روبرو ميشويد و آن را ميفهميد ولي ميفرمايند: اين قرآن علاوه بر عبارت، بر اشارت هم استوار است و معلوم است اگر بخواهيم به اشارات کتاب خدا دست يابيم بايد شخصيت ديگري از خود را به ميان آوريم و به تعبير روايت بايد از خواص بشويم. موفق باشید
[1] - بحار الانوار، ج 89، ص 103
عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیزتر از جانم: حضرت استاد در رابطه با پرسش و پاسخ شماره ۳۲۰۰۴ نکاتی مانده که خدمتون باید عرض کنم. در حقیقت قصد نداشتم که پیگیر این موضوع بشم اما وقتی سخنرانی امروز حضرت آقا رو که در دیدار با جامعه پرستاری تاکید به جهاد روایت و تبیین داشتند دیدم تصمیم گرفتم یکبار دیگر مزاحم شما شوم. بنده قریب به ۱۰۰۰ ساعت از سخنرانی های زنده و ضبط شده شما رو گوش داده و بالای ده جلد از کتب شما را خوانده ام به عنوان یکی از شاگردان شما تنها یک خواهش دارم که این صوت یک ساعته را گوش دهید، همانطور که عرض شد مهندس شکوهیان راد متخصص علوم سایبرنتیک و هوش مصنوعی هستند و چندین جلسه علمی تحت عنوان کرونا ایکس پلاس هم برگزار کرده اند. در این سخنرانی تنها به جایگاه موضوع کرونا در منطق دشمن طبق تخصص خودشون پرداخته شده و موضوع اصلا موافقت یا مخالفت با واکسن نیست، این نخبه علاوه بر بار علمی فراوان، در ضمن فردی بسیار متعهد به اسلام و انقلاب و ولایتمدار نیز هستند پس خواهشا به "روایت" ایشان هم گوش دهید قول شرف میدهم وقتی از شما گرفته و تلف نخواهد شد پیشاپیش از اینکه به بنده حقیر منت میگذارید و این صوت را گوش میدهید از شما تشکر میکنم. https://eitaa.com/joinchat/2793996420C418ac5a508
باسمه تعالی: سلام علیکم: از اینکه با حساسیت و تعهد مسائل جامعه را دنبال میفرمایید خدا را شاکر هستم. ولی اتفاقاً آن مباحث را دنبال کردم در عین آنکه تقریباً از قبل نیز در جریان آن مباحث بودم. ملاحظه میکنید که با همه این حرفها و دلسوزیها و تحقیقات، به راحتی نمیتوان یک نظر را اثبات و نظر دیگری را نفی نمود. و به همین جهت عرض شد جمعبندی رهبر معظم انقلاب که در جریان همه این نظریات هستند، برای ما بهتر میتواند حجّت باشد. والله اعلم! موفق باشید
با سلام: بعضی از دوستانی که با گروه فرهنگی المیزان به کمک کانال های مختلف کار می کنند لینکی را در گوکل گذاشته اند که خوب است کاربران محترم را با آن آشنا بفرمایید تا بهتر در جریان کارها قرار گیرند و ان شاء الله سبب استفاده بهتر شود. به آدرس https://zil.ink/ostadtaherzadeh
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقا آن کار را دیدم کار بسیار خوبی بود . امید دارم کاربران محترم بتوانند بهترین استفاده را ببرند. ان شاء الله . موفق باشید
با سلام: آیا حرز امام جواد (ع) باید در غلاف نقره باشد برای آنکه آسیب نبیند یا نباشد بهتر است و بستن آن نیاز به خواندن نماز خاصی دارد؟ همراه داشتن سنگ حدید و شرف شمس خاصیت و ضرورتی دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل، در توجه به محتوای توحیدی آن حرز مبارک است و همراهداشتن آن نزد خود و بقیه موارد، حاشیه است و نه اصل. موفق باشید
با سلام وعرض ادب: ببخشید استاد من تازه از الان میخوام تفسیر المیزان را شروع کنم راهنمایی میفرمایید تفسیر المیزان علامه طباطبایی را با کدام مترجم خریداری کنم؟ واینکه آیا شما تدریس تفسیر را دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ترجمه مرحوم موسوی همدانی که امروزه در بازار هست، ترجمه نسبتاً خوبی است. مباحث قرآنیِ روی سایت، عموماً بر مبنای تفسیر المیزان مطرح شده است. میتوانید به آنجا رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/category/3?tab=sounds موفق باشید
بسمه تعالی: بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام علیکم: درخواست تبیین بیشتر سوال 32022 آیا نگاه جناب هایدگر به وجود، طبق آنچه در پاسخ سوال 32022 مقرون فرمودید، به نوعی متذکر نگاه اومانیستی و انسان محور غرب نیست؟ و یا بر خلاف آن جناب هایدگر با طرح چنین وجودی در پی از بین بردن دوگانگی سوبژه و اوبژه بوده اند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث این موضوع مفصل است زیرا هایدگر در ادامه نگاه کانت و بر مبنای سوبژه شدن انسان برای خود، کار را ادامه میدهد و هنر او در آن است که در دلِ همان سوبژگیِ انسان، انسان را طوری در نسبت با جهان معنا میکند که نه گرفتار دوگانگی بین سوبژه و ابژه شویم و نه آن نوع سوبژگی که به تبعِ نگاه کانت خواسته و نخواسته پیش میآید، سیطره پیدا کند. به همین جهت بحث دازاین به معنای «در جهان بودگی» به میان میآید. موفق باشید
بسمه تعالی. بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام و احترام: آیا بر اساس این دو آیه از قرآن که می فرماید «الذی خلق فسوی» و «الذی قدر فهدی» نمیتوان نتیجه گرفت نظر جناب شیخ الرئیس که عالم، موجودی است که وجود دارد، و نه وجودی که این چنین موجودیت یافته است، صحیح میباشد؟ اگر طبق آیه خداوند خلق کرده و سپس هماهنگی بخشیده و یا تقدیر و اندازه گیری کرده و سپس هدایت کرده پس نظر جناب صدرا مبتنی بر نحوه وجود غلط و نظر جناب شیخ صحیح میباشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در آیه «الّذی خلق فسوّی» هم نظر در حضور خداوند است که به مخلوقات «وجود» میدهد. و جناب شیخالرئیس هم از این جهت منکر اصالت وجود نیست. آقای دکتر غلامحسین دینانی با اشاره به کلام مشهور ابن سینا که میفرماید: «ما جعل الله المشمشه مشمشه بل اوجدها» گوید: این کلام نشان دهنده این است که وی معتقد به اصالت وجود بوده است؛ اگرچه آن را به صراحت اعلام نکرده است. موفق باشید.
بسمه تعالی. بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام و احترام: چه تفاوت است بین آنکه همه ی هم و همت خود را در این گذاشته است که به بشریت خدمت کند و آنکه همه هم و همت خود را گذاشته تا در بهترین نحوه بودن خود حاضر گردد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم بهترین «بودن» برای انسان وقتی فراهم میشود و ظهور میکند و انسان خود را در هستی احساس مینماید که همه همّت خود را در مسیر خدمت به خلق قرار دهد، ولی با رویکردِ حضور در آغوش خدا. و این یعنی همان مقام «رحمةٌ للعالمین» بودنِ آخرین پیامبر. موفق باشید
بسمه تعالی. بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام علیکم: تفاوت ساحت وجود در دیدگاهی که جناب مارتین هایدگر متذکر آن میشوند با آنچه صدرای جان بشر، صدرالمتالهین متذکر آن میگردند در چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألّهین از «وجود» شروع میکند و حقیقت «وجود» را در مظاهرِ آن دنبال مینماید. و جناب هایدگر در دازاین یا انسان به معنای خاصِ آن، به «وجود» نظر دارد و اساساً سراغ «وجود» به معنای مطلق آن نمیرود و بلکه «وجود» را در نسبت انسان با سایر مخلوقات دنبال میکند. که البته هر دو نگاه به «وجود»، لازم است و حکایت از دو وجه از وجوه فلسفیِ انسان دارد. موفق باشید
با سلام: در مباحثه ای در مورد نماز با فردی که بنظر نیتشان باطل نمی آید و آگاهیشون میتونم بگم از من بیشترهست و سابقه بیشتری در مطالعه و تحقیق عرفان داشته اند از عرفان های اوشو واین مکاتب اینچنینی شروع کردند تا اکنون که به عرفان اسلامی رسیده اند به قول خودشون عرفان اسلامی از نوع ایرانی! به بن بست رسیده ام و چون پیج آگاهی دارند در اینستاگرام و مطالبشون در دیگران تاثیر داره چون اکثر مطالبشون به حق منطبق با شریعت هست و خدمتتان آورده ام که مرا لطفا راهنمایی کنید چون این مباحثه همچنان متوقف شد به دلیل اینکه بنده آگاهی کافی ندارم و فکر میکنم جنابعالی میتوانید در این راستا ما را راهنمایی فرمایید. به این جا رسیدیم که ایشون اولا که گفتند گاهی اوقات نماز نمی خوانند اولین دلیلشان این بود که کاهلند ولی با اصرار بنده گفتند که زیرا دچار منیت می شوم. × ببخشید پس بنابراین شما مطلقا پیرو راه اهل بیت نیستید بلکه راه خود رو میروید _ من خودم رو پیرو اهل بیت می دونم اگه لایق بدونند. اما درک من از راه و روش اهل بیت متفاوته × نماز واجب بوده فکر میکنم _نماز به چه معنایی واجب بوده؟ اصلا واجب بودن در شریعت معنا پیدا می کنه یا در طریقت؟ چطور شمر و علی هر دو نماز می خوندند. چطور نمازی بخونیم که شبیه علی باشیم آیا نماز حتما باید به شکل گفته شده خونده بشه؟ چون شما در هنگام نماز انرژی زیادی رو از کیهان دریافت می کنید، لذا این انرژی اگر با خود باشید و خود پرست نفس شما را فربه تر می کند و اگر خدا پرست باشید حکم طنابی را دارد که شما را از چاه بیرون می آورد. ایشون میگن که هر چه انسان با ساختارهای روانی خود بیشتر آشنا بشه خب روش هایی برای خودش تعبیه میکند که سریعتر میتونه اتصال پیدا کنه و این روش ها مدام در حال تغییر هست و در شریعت فرق میکنه و هدف همان اتصال هست و ابزار وسیله هست. صلاه چیزی بیشتر از یک ابزار نیست. اما حقیقتا ابزار قدرتمندی هست. اما زمانی که شما رو به روی کسی نشسته باشید دیگه نیازی نیست از تلفن استفاده کنید تا بهش زنگ بزنید و صحبت کنید. مگر اینکه برای مناسبات اجتماعی و تربیت سالکان کاری رو انجام بدین که بهش نیاز ندارید."""" ××خب جالبه این درسته ولی آیا منظورتون این هست که اگر فردی مسلمان به این درجه از آگاهی بالای جهان ذهنی برسه دیگه به نماز به این شکل که هست نیاز نداره؟ _اون تشخیص خود فرد هست وچند روز بعد دیدم که استوری گذاشته اند و حرف از نماز بدون کلمات و اصوات گفتند و در توجیه و دفاعیه خود گفتند صرفا شکل نماز یک مراسم کدگذاری شده برای عبورهست و بنده هم ابتدای مسیر تفکراتی مثل تفکرات الان شما داشتم که تعصب روی شکل نماز دارید. همچنین مثالی زدند؛ "عارف مسلمانی رومی شناختم که آگاهی بالایی داشت یک بار از ایشون پرسیدم چرا نماز نمی خونید فرمودن بنده یک رکعت درست نماز خوندم و در پیشگاه حق قبول شد. دیگه نیازی ندارم...". به استحضار میرسانم که من به ایشان گفتم اون عارف شاید درست گفته ولی حرفش به این میمونه که من به اندازه کافی حذ بردم از نماز دیگه نمیتونم ازش فیض ببرم وگرنه او هرچقدر در خداوند حل بشه نمیتونه در مقام یک جسم بجای خداوند فکر بکنه که تو نمازمو قبول کردی و دیگه استراحت کنم. و چه جهادی بهتر از نماز؟ و جناب استاد آن فرد در جواب گفتند که شما حرف ایشون رو با درک خودتون می سنجید. در واقع منظور ایشون این بوده که حذ بنده در همين لحظه که اینجا نشستم با زمانی که در نماز هستم تفاوتی نداره. چون وحدت به روح جسم و جان من نفوذ کرده. عشق و عاشق و معشوق یکیست! در چنین جایگاهی فرق کعبه و بت خانه چیه؟ فرق انسان نشسته و در رکوع و در سجود و ایستاده چیه؟ هیچ تفاوتی ندارن. چون کثرتی وجود نداره. هرچه هست نمازه هرچه هست اوست هرچه هست برکت و حضور. وقتی دوییت نباشه. فرق بین جهاد و استراحت و خواب و بیداری هست؟ و من نیز نظرم را اینگونه بیان کردم که آره.. فرق هست. فرقش اینه فرد در طول روز رها میشه. یک جور عبادت و خلوت باید داشته باشه در مثالی دیگر مولانا را یاد کردند که "مولانا می گفت ما از اسلام مغز را برداشتیم پوست را بهر سگان (خران) بگذاشتیم به نظرتون غرور بوده؟" و بعد هم در آخر پیشنهادشون به بنده این هست که «این بخاطر درک ناقص ما از مقام وحدت. بنده پیشنهادم بهتون اینه که مکاتب دیگه ای رو هم مطالعه کنید و دنبال حقیقت در همه جا بگردین.» آخرین مثال ایشان را هم میآورم که گفته اند؛ نقل است که شیخ ابوسعید ابوالخیر، به دهی رسید. آنجا زاهدی بود در خودمانده و دماغی در خود پدید کرده. شیخ او را به دعوت خواند. او اجابت نکرد. گفت: «من زاهدم و سی سال است تا به روزهام و خلق دانند که چنین است.» شیخ گفت: «برو و غربالی کاه بدزد تا از خود برهی» یک دنیا تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید پرسید آیا ما با دستگاه فکری «اشوه» به اسلام باید رجوع بکنیم؟ یا با دستگاه خود اسلام و معرفت نفس به اسلام رجوع نماییم تا سیره پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» را ملاک قرار دهیم؟ پیامبری که تا آخر عمر در رعایت دستورات شرع مقدس، کوچکترین کوتاهی نداشتند. و اتفاقاً برای حفظ آن حضور، همواره بیش از بقیه در انجام وظایف دینی تلاش میکردند. در این رابطه از عرفا داریم که:
محنت قرب ز بُعد افزون است
جگر از محنت قربم خون است
نيست در بعد جز اميد وصال
هست در قرب همه بيم زوال
پس در مقام قربِ الهى همواره بيم زوال و جداشدن از آن مرتبه هست و لذا براى دفع هرگونه عامل غفلت به استغفار نياز است. وقتى انسان هنوز در مقام قرب نيست مىگويد إنشاءالله مىرسم اما وقتى در مقام قرب وارد شد همواره نگرانى زوال آن حالت، او را به تلاش و عبادات بيشترى وارد مىكند و لذا مىگويد «جگر از محنت قربم خون است» حالا كه حضرت رسول «صلواتاللهعلیهوآله» به قرب و به نبوت رسيدند هر شب نماز شب برايشان واجب است، تمام مستحبات كه امامان معصوم (عليهم السلام) مقيدند انجام دهند به جهت حفظ مقام قرب است. موفق باشید
سلام و عرض ادب: بنده دانشجوی ارشد هستم و موضوع پایان نامه ام، تبیین بعد عاطفی دعای عرفه است. با توجه به اینکه این دعا شرح های زیادی نداره و اکثرا بعد سیاسی و عبادی دعا بررسی شده، میشه اگر کتاب، سخنرانی و منبعی در این زمینه سراغ دارید معرفی کنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور ذهن ندارم. ولی آخر کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» قسمتی از فراز دوم آن دعا شرح داده شده است. موفق باشید
سلام: حقیر مربی پرورشی هستم. سعی در صمیمیت با هنرجویان دارم و لکن گاه سوءاستفاده میکنند و حتی برخی که جنبه ندارند توهین میکنند. حال چه باید کرد رو به خشونت بیاورم؟ البته نه فیزیکی بلکه دفتر انضباطشان با من است نمره کم کنم یا به دفتر معرفی کنم و ...
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا میشود باید با جوانان مدارا کرد. ولی گاهی چنانچه نفس امّاره آنها به میان آید که جز خوف، آن را کنترل نمیکند اینجا است که باید بحث تنبیه به میان آید و نه در مواقعی که بیشتر به جهت نادانیشان حرکاتی را انجام میدهند. موفق باشید
سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز و گرانقدر: استاد قبلا سوالی در مورد سایه نداشتن ائمه و رسول اکرم مطرح شد پاسخ دادین که «شاید غلبهی روح مبارک رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» بر عالم جسم چنین اقتضایی را در پی داشته باشد که جسم آن حضرت سایه ندارد، با این همه معنای درست این خبر را نمیدانم.» استاد، چرا سایه نداشتن نمی تواند مقوله ای از جنس همین مفاهیم که می فرمایید باشد (همه مطالب نقل از سخنان حضرتعالی می باشد) «ما عموماً، با سایه های ذهنمان زندگی می کنیم و به حقیقی ترین بُعد زندگی که همان ابدیت است رجوع نداریم هنگامی که حضرت طوری سخن می گویند که ما مجبور می شویم این سایه ها را کنار بگذاریم، از خود می پرسیم پس چه کار بکنیم چون کار دیگری نداریم» . «کسی که دنیا را جدّی گرفت با سایه های ذهن اش زندگی می کند، چه از آن سایه ها بترسد و از آن ها فرار کند و چه با آن سایه ها رفیق شود و با آن ها دل خوش کند، در هر دو صورت از واقعیت بیگانه است، چون سایه های ذهنی واقعیت ندارند. راه نجات از این که انسان بازیچه ی سایه های ذهنی نشود، یک راه بیشتر نیست و آن جدّی گرفتن حیات ابدی است.». «آن هایی که از مسیر رسیدن به خدا منحرف شدند برایشان عذاب دردناکی است، به جهت آن که یَوْمُ الحساب را فراموش کردند. اگر قیامت و حیات ابدی برای افراد جدی شود سایه های ذهنی قدرت و توانایی شان را از دست می دهند.» «ما باید سایه ها را از روی ذهن و قلبمان برداریم تا بتوانیم کاملاً آزاد نفس بکشیم، اگر شما از کسی که علناً کار حرامی را انجام می دهد و در تاریکی زندگی می کند، نپرسید که این چه وضعی است؟ او از شما می پرسد که چرا اینقدر خودت را به احکام دین مقیّد کرده ای.» «اگر انسان آسمانی شود و پناه روح و جان خود را خدا بداند از این نوع فشارهای روحی راحت می گردد. دیگر سایه ها در ذهن او حکومت نمی کنند که با درهم پیچیده شدن سایه ها او هم درهم پیچیده شود، بلکه خدا بر او حکومت می کند.» «اهداف وَهمی غیر واقعی است و نباید به فکر برآوردن اهدافی این چنینی برآمد و فکر کنیم چون این شخص رئیس است پس مهم است و یا چون این سنگ گرانقیمت است پس مهم است، اینها نسبت و اعتباریاتی است که اذهان بشری ساخته اند و ریشه در سایه ذهن انسان ها دارد. و از این جهت نباید وقت خود را صرف اهداف وَهمی نمود.» «علم باید طوری باشد که بتواند ما را به خودمان بشناساند نه اینکه یک «منِ» بدلی به ما بدهد که سایه ی ذهن ما شود. بعضی علم ها یک «منِ» بدلی به انسان می دهد.» «بدبخت آن کسی است که چیزی جز اجسام و ظواهر را نمی شناسد، زیرا مرگ، همه چیز او را نابود می کند ولی اگر ماوراء زندگی دنیایی، به مالک مرگ نظر داشت هیچ وقت با نابودی مطلوباتش روبه رو نمی شد. اگر انسان توجه داشت که کل حیات، در زندگی دنیایی اش خلاصه نمی شود و اگر خود را وسیع تر از تنفس بدنی اش، در دست خالقی حکیم احساس کرد، هرگز سایه ی تنگ و تاریک دنیاگرایی بر او فشار نمی آورد تا گمان کند همه چیز تنها در دنیا یافت می شود، آیا در زندگی با انسان هایی روبه رو نشده اید که نگران لباس های مستعمل با آرنج های سوراخ و کفش های مندرس خود نیستند ولی نگرانند که مبادا ستارگان بر جانشان ندرخشند؟ این ها ماوراء مرگ و زندگی، با خدا زندگی می کنند. با خدایی که در همه چیز و از همه چیز می توان سراغ او را گرفت.» «باید خود را از سایه های آن ذهنی که همواره ما را به خود مشغول می کند و از نظر به خداوند باز می دارد آزاد کرد.» «همین که همه همت انسان این باشد که منِ مستقل از حق، یعنی مَن وَهمی را حفظ کند، از مسیر درست دور می افتد و به مقصدی که باید برسد، نمی رسد و عملاً با سایه زندگی خود زندگی می کند در حالی که سایه زندگی، اصل زندگی نیست، انسان را به اهداف دروغین عادت می دهد و اندیشه اش را در مسیر همان اهداف دروغین به کار می برد.» «تو ابدیت داری ولی دنیا ابدیت ندارد، پس تو برای دنیا خلق نشده ای، خود را مواظب باش که به دنیای ناپایدار گره نزنی. خیلی عجیب است که آدم خود را در سایه های زندگی مصرف کند. سایه ها می میرند و او می ماند، ولی بدون هیچ محتوایی. کسی که وقتش را صرف سایه کرد، سایه چون حقیقت ندارد، می رود، اما او نمی رود.» «سایه های ذهنی ما که ما را از حیات ابدی غافل کرده بود، همه و همه کنار می روند و در آن حالت شما زنده می شوید و زندگی حقیقی شروع می گردد.» محو او گشتند آخر بر دوام / سایه در خورشید گم شد والسّلام
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی را مطرح فرمودهاید مبنی بر اینکه سایههای ذهنی چه اندازه حجاب حقیقت میشوند و مسلماً رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» از چنین سایههای ذهنی مبرّا بودهاند. به قول شاعر بزرگوار آقای رافعی: اگر همسایه ها بی سایه بودند / حصار خانه ها سنگی نبودند. که منظور ایشان نیز همین سایههای ذهنی است. ولی اگر واقعاً رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» هنگامی که در بین مردم بودند، جسمشان سایه نداشته است، قضیه غلبه روح بر جسم به میان میآید. ولی احتمالاً شاید بتوان گفت همان هنگامی که بین مردم بودند، مردم آنچنان از حضور آن حضرت بهرهمند میشدند و احساس آرامش میکردند که اصطلاحاً این حالت نداشتن سایه قلمداد میشد. و به همین جهت در مورد ائمه «علیهمالسلام» نیز در بعضی روایتها داریم که آنها نیز سایه نداشتند، گویا به معنای روان بودن حضور آنها برای روحهای مخاطبینشان بوده است. موفق باشید
سلام وقتتون بخیر و خسته نباشید استاد گرامی: استاد امروز داشتم فایل صوتی شما در مورد تفسیر سوره نساء فایل آفات تمناهای غیرلازم را گوش میدادم و اینکه حساب روی کارهای خدا بوده برای ما و جریان زندگی خودتون رو میفرمودن، تلنگری خوردم به زندگی خودم گفتم شاید با عنوانش برای دوستان سایت ایجاد امیدواری بشه در اونها و خیری در اون باشه ان شاالله. بحث ازدواجم معضلی شده بود اونی که من میخواستم نمیشد و اونی که نمیخواستم میخواست محقق شه و کلافه شده بودم، از لحاظ عقیدتی هم فوق العاده آدم ضعیفی بودم که از دیانت فقط نماز و روزه سطحی رو داشتم و حجاب و پوشش افتضاح بود و خیلی مورد انتقاد اطرافیان قرار میگرفتم که این چه وضع آرایش و پوششه، غرق دنیا و تجملات و ظواهر اون بودم و فقط و فقط دنیا برام مهم و اصلا آخرت برام مهم نبود. میگفتم من دنیام به سامان باشه دیگه آخرت هر چی میخواد بشه حتی اگر برم جهنم مهم نیست، اعتقادات سطحی هم که داشتم داشت از دست میرفت، خیلی به خدا گله و شکایت داشتم و میگفتم توی اون دنیا که قراره حساب و کتاب بشیم، اول من باید از خدا حساب بکشم که این چه زندگیه که واسه من درست کردی و زندگی منو طلسم کردی و خدا شما باید حساب پس بدی به من کلا طلبکار بودم و خشمگین، تا اینکه وارد یک فضای خلوت و تفکر و تنهایی شدم نمیدونم چی شد معجزه بود چی بود. تلنگر شدیدی خوردم زندگی و عقاید من ۱۸۰ درجه متحول شد. شدم یه آدم کاملا متفاوت با قبل، نماز اول وقت ترک نمیشد، تهجد و نماز شب مستمر، حساب و کتاب روزه و نماز قضا رو کردم و حدودا یک سال تمام من روزه بودم به جز روزهای خاص که نمیشد روزه گرفت، نمازهای قضام رو خوندم، رد مظالم و حق ناس و این جور برنامه ها، پوشش هم شد چادر، حالا از این طرف بهم انتقاد میکنن که ای بابا دین هم اینقدر سخت نمیگیره که تو سخت میگیری و خودتون اینجوری میپوشونی، منی که عاشق دنیا بودم، شدم عاشق و شیفته خدا و قیامت، از عشق خدا و نماز شب، شب خوابم نمیبرد، میگفتم من این دنیا رو نمیخوام فقط خدا و اون دنیا، واسم مضحک میومد که چرا مردم اینقدر حرص دنیا رو میزنن، آخه این دنیا چی داره که چسبیدین بهش، برین عاشق خدا بشین میفهمین آرامش چیه خوشبختی چیه، اگر قرار بود خواستگار بیاد عزا میگرفتم و گریه میکردم که اینا میخوان منو از خدا جدا کنن من نمیخوام فکرم قلبم درگیر کسی جز خدا باشه من اصلا نمیتونم کسی رو جز خدا دوس داشته باشم. غرق عشق بازی با خدا بودم هر جایی که بودم حتی توی جمع که نشسته بودم فقط جسمم اونجا بود و روحم پیش خدا و در دل با خدا نجوا میکردم، حالا چند سالی از این موضوع گذشته و بنده همچنان مجردم، اما اصلا از این وضع ناراحت نیستم و نه تنها ناراحت نیستم بلکه خدارو شکر میکنم چون اگر توی این وضع و با اون سلیقه ازدواج میکردم توی منجلاب غرق بودم و هلاکتم حتمی بود، میگم خدایا اگر واسه فقط همین نعمتت یعنی هدایت و بیداری که نصیبم کردی تا ابد هم شکر کنم بازم کمه، خدایا من راضی ام به رضای تو، اگر مجردی صلاح منه سمعا و طاعتا و اگر متأهلی بازم راضی ام به رضای تو، تو فقط منو دوس داشته باش و از من راضی باش و منو کمک کن اون بنده موحدی که تو میخوای بشم دیگه هیچی برام مهم نیست و هیچی نمیخوام فقط تو رو داشته باشم. ببخشید که خیلی طولانی شد، احساس کردم شاید گفتنش خالی از فایده نباشه برای کاربرای دیگه، خدا بهتون سلامتی و طول عمر و قرب مطلق و همیشگی بده استاد بزرگوار.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در این مورد خطاب جناب مولوی به چنین روحهایی را داریم که میفرماید:
عاشق شده ای، ای دل سودات مبارک باد... از جا و مکان رستی، آنجات مبارک باد
از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور.... تا مُلک و مَلَک گویند، تنهات مبارک باد
ای پیشرو مردی، امروز تو برخوردی.... ای زاهد فردایی فردات مبارک باد
کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد.... حلوا شده ای کلی حلوات مبارک باد
در خانقه سینه غوغاست فقیران را.... ای سینه بیکینه غوغات مبارک باد
این دیده دل دیده اشکی بد و دریا شد.... دریاش همی گوید دریات مبارک باد
ای عاشق پنهانی آن یار قرینت باد.... ای طالب بالایی بالات مبارک باد
ای جان پسندیده جوییده و کوشیده.... پرهات بروییده پرهات مبارک باد
خامش کن و پنهان کن بازار نکو کردی.... کالای عجب بردی کالات مبارک باد
با همه این حرفها در مورد ازدواج، نباید سختگیری کرد. همینکه طرف مقیّد به رعایت واجبات و ترک محرمات باشد، کافی است. موفق باشید
با سلام وعرض ادب: استاد بزرگوار برای حل شدن گره های کور زندگی چه توصیه ای میفرمایید؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان رجوع به دستورات اخلاقی مثل کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه». موفق باشید