بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8777
متن پرسش
با سلام و ادای احترام به استاد گرامی اگر کسی به عنوان جاهل مقصر مرجع تقلید انتخاب نکند و اعمال عبادی انجام داده باشد و از دنبا رفته باشد هیچ کدام از اعمالش قبول نیست؟ به عبارتی شرط قبولی اعمال مطابقت اعمال با نظر مرجع تقلید است؟ 2. اگر کسی قبل از بلوغ اعمالش را بدون تقلید انجام داده باشد و اتفاقا بعد از بلوغ اعمالش با نظر مرجعی که انتخاب کرده مطابقت نداشت. عملش قبول خواهد بود؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این سؤالات در حوزه‌ی تخصص بنده نیست. موفق باشید
8059
متن پرسش
سلام علیکم برای کار کردن روی تفسیر المیزان و فهم بهتر اول کتابهای استاد مطهری رو بخوانیم یا همراه با خواندن تفسیر المیزان از کتب استاد مطهری هم استفاده کنیم؟ممنون
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اگر می‌بینید می‌توانید تفسیر المیزان را بفهمید، المیزان را شروع کنید. آقای دکتر غفاری در کتاب «شریعت صامت» می‌گویند شهید مطهری می‌فرمود من یک نکته از المیزان می‌گیرم در چندین جلسه بر روی منبر در مورد آن بحث می‌کنم. پس می‌توان گفت اکثر سخنان مرحوم شهید مطهری ریشه در المیزان دارد هرچند آن شهید بزرگوار به زیبایی آن‌ها را تفصیل داده. موفق باشید
7487
متن پرسش
اگر همه ی اهل بیت یک حقیقت نوری هستند (کلهم نور واحد) چرا در بعضی وقایع تاریخی از جمله توبه حضرت ادم بوسیله ی اسما اهل بیت و دیگر مواردفقط اسم بنج تن ال عبا امده است
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید به آن جهت است که بقیه‌ی‌ ائمه«علیهم‌السلام» ادامه‌ی همین فرهنگ‌اند و این پنج بزرگوار بنیانگذاران توحید آخرالزمان‌اند در همه‌ی ابعادی که قابل ظهور است. موفق باشید
6754
متن پرسش
با سلام و خداقوت بنده لیسانس معماری دارم و بخاطر علاقه های مذهبی که خدا عنایت کرده در طول تحصیل چند تحقیق در زمینه معماری در اسلام انجام داده ام که در آنها از آثار شما هم بسیار بهره برده ام اول اینکه: چگونه میتوانم بصورت حضوری آنها را به شما عرضه کنم تا از راههنماییهایتان استفاده کنم؟ دوم: با وجود مخالفتهای بسیار اطرافیان برای کارشناسی ارشد خودم را برای رشته حفاظت و مرمت ابنیه تاریخی آماده کرده ام چرا که تصور میکردم به مبانی دینی ما نزدیکتر باشد ولی الان که چند هفته به امتحان مانده سخنی از شما شنیدم که گفته بودید :«حفظ میراث فرهنگی ما حفظ میراث طاغوتی است.» بهمین دلیل میترسم که راه درستی را انتخاب نکرده باشم.آیا می توان با فعالیت در این زمینه به تدوین نوعی علم مرمت اسلامی کمک کرد؟ بنظر شما امکان کار با ایدئولوژی دینی در این زمینه وجود دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تفاوت در رویکردها است. معماری اسلامی که ملکوت را در ناسوت ظهور می دهد و شهرها را مأمن روح قرار می‌گردد و میل به زیبایی رجای میل به شهوت‌رانی قرار می‌گیرد، ارزشمند است و حفظ آثار این رویکرد ارزشمند است. ولی روح غربی می‌خواهد با بسط فرهنگ ظلمانی غرب، معماری‌های سنتی را به باستان‌شناسی علمی تبدیل کند و نه این‌که بشر را در ناسوت به ملکوت متصل نماید و از این جهت عرض کردم:«حفظ میراث فرهنگی ما حفظ میراث طاغوتی است.» که زندگی ما را از آن اثا جدا می کند . موفق باشید
5864
متن پرسش
سلام علیکم.ببخشید استاد مزاحم اوقات شریف می شوم.سوالی دغدغه ذهنی ام شده است.می خواستم ببینم موضوع معرفت النفس چه زمانی در شیعه به عنوان یک روش سلوکی مطمون و منسجم توسط علما مورد عمل و دقت قرار گرفت؟ علامه طهرانی از قول علامه طباطبایی در کتاب رساله سیر و سلوک اولو الالباب موضوع شروع استفاده از روش های معرفت النفس در تمرکز و دفع خیالات را به زمان آیت الله شوشتری و آن جولا مربوط می داند.آیا کل معرفت النفس به عنوان یک روش سلوکی نه به عنوان یک علم از آن زمان مورد عمل قرار گرفت یا صرفا از زمان آیت الله شوشتری فقط تمرکز توسط معرفت النفس توسط آن جولا یاد داده شده است؟یا طریق معرفت النفس برای رسیدن به مقام ولایت که علامه در ولایت نامه ذکر می کند همیشه مورد توجه بوده است؟ آیا با وجود این که در روایات معرفت النفس مورد تاکید بی نهایتی قرار گرفته است باز هم علمای شیعه قبل از ورود این جولا به معرفت النفس به عنوان یک روش سلوکی نمی نگرسته اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: یقیناً توجه به معرفت نفس همیشه مدّ نظر بوده. با منسجم‌شدن حوزه‌ها علماء نیز آن را به صورت منسجم‌تر در آوردند و حالت کاربردی‌تر به آن دادند تا دیگر به صورت پراکنده نباشد. موفق باشید
5481
متن پرسش
سلام با عرض معذرت استاد محترم حضور جناب عالی عرض است که از ڪتاب (معاد ؛بازگشت به جدی ترین زندگی)یک سوال پیش آمده آن این است که در صفحه 64 در تفسیر سوره مومن آیت 45 و 46 حدیٿ امام علی ع اورده اید و ٿابت کرده اید که در برزخ صبح،شام،ماه،و سال (یعنی زمان)وجود دارد،در حالانکه در صفحه 116 کتاب با دلیل ٿابت ڪردید که در برزخ زمان(که صبح ،شام،ماه و سال باشد)اصلا وجود ندارد، این دو جور حرف شما در جور نمی آید لطفا این عدم هماهنگی سخن را توضیح نمائید؟؟؟؟؟؟؟ همواره دعاگوی شما هستم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده آن است که اهل برزخ معنای صبح و شام را با نظر به دنیا می‌فهمند در حالی‌که در آن‌جا زمانی نیست که به خودی خود صبح و شام باشد. موفق باشید
3355
متن پرسش
باسلام راستیتش بنده در2کتاب استاد یک مطلب فقهی مشاهده کردم که پس ازمراجعه به رساله حضرت امام خلاف آنرا دیدم خواهشمندم مراراهنمائی فرمائید درکتاب جوان وانتخاب بزرگ درصفحه20 نوشته شده که میت را نبایدازسر وارد قبرکرد وعین همین مطلب درکتاب خویشتن پنهان مطرح شده درحالی که طبق مسئله628 رساله توضیح المسائل حضرت امام میفرمایند ازطرف سر اگرمیتی مرد باشد وارد قبر می کنند
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور که می‌فرمایید از نظر فقهی در نحوه‌ی واردکردن مرد و زن در قبر تفاوت هست ولی آیت‌الله شجاعی در کتاب «معاد یا بازگشت به خدا» در جمع‌بندی روایات به آن نتیجه ای رسیده‌اند که در مباحث معرفت النفسی بدان اشاره شد و ایشان این‌طور برداشت کرده‌اند که چون همان حالات که بر جسم میت وارد می‌شود را شخص متوفّی احساس می‌کند گفته‌اند متوفّی را از پا وارد کنیم. ولی در هرحال ما در امور عملیِ دین تابع نظر فقیه هستیم. موفق باشید
2824
متن پرسش
سلام.استاد می خواهم بدانم شما خواندن کتاب تذکره الاولیا را توصیه می کنید؟برای من کلی سوال و شبهه پیش آمده.این افرادی که ذکرشان در کتاب رفته مسلمانند؟شیعه اند؟ اصلا عارف هستند؟هیچ چیز این ها شبیه پیامبر و ائمه نیست.اصلا گویی کاری هم به پیامبر و ائمه نداشته اند.حرف این ها فقط خدا بوده و من هیچ نشانی از ولایت در این ها نمی بینم.گویی مقامشان هم شان پیامبران و امامان است و نیازی به آن ها ندارند.می شود اینشکلی به آن ها نگاه کرد؟این ها فقط از یک نفر حرف می زنند آن هم خداست.این چه تناقضی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همان‌طور که ملاحظه کرده‌اید مرحوم عطار «تذکرة‌الاولیاء» را با کلامی از امام صادق«علیه‌السلام» شروع می‌کند و به امام باقر«علیه‌السلام» ختم می‌نماید تا معلوم شودچشم او در سلوک به چه کسانی است. از طرفی مرحوم عطار صرفاً بعضی از احوالات و کلمات اهل دل را در آن‌جا فرموده است. این غیر از سلوکی است که هرکس باید از طریق نظر به انسان‌های کامل داشته باشد. آری فقط باید نظر به خدا داشت ولی در آینه‌ی انسان‌های کامل چنین کاری عملی می‌شود. به گفته‌ی آیت‌الله الهی قمشه‌ای اشکال شیطان آن بود که در آینه‌ی حضرت آدم انوار الهی را ندید وگرنه برای سجده‌نکردن بر آدم که نباید چنین عقوبتی به او می‌دادند که از بهشت با آن‌همه عبادات بیرونش کنند. «جرمش آن بود که در آینه‌ی روی تو ندید.... ورنه بر بوالبشری ترک سجود این‌همه نیست». موفق باشید
948

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
جرا ثواب وپاداش برخی عبادات زیاد شدن روزی تعیین شده مگر مهم است روزی زیاد باشد یا کم ؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی فکر می‌کنم وسعت رزق به این معنی است که در به‌دست‌آوردن رزق به زحمت نباشیم تا از وظایف الهی خود باز بمانیم. موفق باشید
826

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
درود خدا بر محمد و آل محمد با سلام خدمت جناب آقای استاد اصغر طاهر زاده در جهت ارتباط معنوی (آشنایی) کودکان با خداوند متعال آمده است : در سن سه سالگی کلمه لا اله الا الله را یاد بدهید. در سن چهار سالگی محمد رسول الله در سن پنج سالگی ؟ در سن شش سالگی ارکان نماز در سن هفت سالگی نماز خواندن را . 1- از استاد عزیز تقاضامندم نواقصی که در این متن موجود است را تکمیل بفرمایند . 2- از تاثیرات کلمه لا اله الا الله در یاد گیری (و طریق یاد دادن به) کودک در سن سه سالگی مختصر توضیحاتی عنایت بفرمایند.(آیا در موارد فوق بین دختر و پسر فرقی هم دارد؟) 3- از شما استاد گرامی خواستارم در امر تربیت فرزندان راهنمایی ها بفرمایید . 4- در ماه محرم و صفر این حقیر را نصیحتی بفرمایید . با تشکر و سپاس فراوان التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: منظور آن است که ابتدا توجه کودک را به حضور حضرت حق بیندازید و پس از آن متوجه تکالیف الهی بنمایید . به این معنی که بداند خداوند از طریق پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» به ما دستور داده که ما عمل می‌کنیم. و در سن شش سالگی به بعد او را مکلف به انجام تکالیف کنید و به او عادت دهید نماز بخواند، ظاهراً فرقی بین دختر و پسر نیست مگر این‌که دختران ظرفیت آن را دارند که از سن 9 سالگی احکام الهی را به عنوان واجب شرعی انجام دهند. شما در حدّ وظیفه‌ی شرعی با کودکان برخورد کنید بقیه‌ی امور را خداوند کمک می‌کند، خیلی دغدغه نداشته باشید. کتاب تعلیم و تربیت اسلامی از حضرت آیت‌الله حائری شیرازی مفید است. کتاب حماسه‌ی حسینی مرحوم شهید مطهری و کتاب مرحوم شهیدی در رابطه با نهضت امام حسین«علیه‌السلام» برای محرم و صفر تغذیه‌های خوبی است. موفق باشید
742

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام.چگونه به عقل قدسی دست یافت؟{مقدمات.مراحل.روش.}عقل فتسفی ذهن ریاضی چه نسبتی با ان دارند؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی نفس ناطقه‌ی انسان مراتبی دارد و بر اساس آن مراتب در عوالم وجود حاضر است و لذا اگر بتواند حجاب بین خود و مراتب عالیه عالم وجود را برطرف کند نفس ناطقه‌ی او منور به عقل قدسی می‌شود و مراتب بالقوه‌ی او در آن مرحله به فعلیت نایل می‌گردد.
19645

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: با سلام و خدمت شما: من یک طلبه از پاکستان هستم که الان در ایران جامعه المصطفی درس می خوانم. ترم دوم شروع می شود. لطفا یک سیر مطالعاتی از آثار مقام معظم رھبری را بہ من معرفی کنید تا از استفادہ کنم. یک سیر مطالعاتی دربارہ تاریخ اسلام ھم لطف معرفی کنید. والسلام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد مقام معظم رهبری، سیر مطالعاتی خاصی نمی‌توان پیشنهاد کرد. بیشتر باید با دقت کامل سعی کرد سخنان و رهنمودهای ایشان را دنبال نمود 2- در مورد تاریخ اسلام، مطلب و کتاب زیاد است. ولی فکر می‌کنم اگر مباحث حجت‌الاسلام و المسلمین جناب آقای غنوی را در سایت‌شان دنبال بفرمایید، نکات ارزشمندی در اختیار شما قرار می‌گیرد. در قسمت جزوات موجود در سایت، جزوه‌ی «رجوع به هویت شیعه در تاریخ اسلام» برای شروع خوب است. البته کتاب «بصیرت فاطمه زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» شما را با کدهایی در مورد فضای تاریخیِ صدر اسلام آشنا می‌کند. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

18583

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: ۱. به نظر شما آیا فهم فلسفه ملاصدرا نیاز به آشنایی با مدل متفاوتی از منطق دارد؟ ظاهرا حضرت آیت الله جوادی آملی این نظر را دارند که برای فهم حکمت متعالیه نیاز به منطقی متفاوت از منطق مشاء ای دارد؟ ۲. آیا کتاب منطقی که خود مرحوم ملاصدرا نوشته اند با همین دیدگاه است؟ (از طرفی عده ای اعتقاد دارند که نظرات منطقی ملاصدرا در حواشی سایر مطالب اوست) ۳. برای ما که می خواهیم تازه بحث منطق را در حوزه شروع کنیم آیا باید به دنبال روش و اساتید و کتبی متفاوت باشیم یا باید شیوه گذشته را در کتابی مثل منطق مظفر دنبال کرد و بعد این بحث را کامل کرد و یا نیازی به پیگیری مطالب متفاوت منطقی نیست؟ ببخشید اگر طولانی شد. التماس دعا!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نکته‌ی دومی که می‌فرمایید درست است در جواب سؤال شماره‌ی 18571 این‌طور عرض شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: حکمت صدرایی برای فهمِ عقل فلسفی آن نیاز به منطق ندارد، إلاّ این‌که چون ملاصدرا برای سخن خود از اصطلاحات منطقی استفاده کرده است لازم است از علم منطق آگاهی داشته باشیم. موفق باشید

18312
متن پرسش
سلام عليكم خدمت حضرت استاد: بنده طلبه اي هستم و در حوزه علميه اي مشغول خدمت هستم كه جو آن شديدأ در مقابل آقاي هاشمي رفسنجاني ‏(رحمت الله‏) است، عده اي او را ابوسفيان انقلاب، وعده اي با رحلت ايشان خوشحال اند و مشغول پخش شيريني هستند، از آن طرف ابوي بنده از جانبازان دفاع مقدس هستند و از آقاي هاشمي حسنات فراواني از آن دوران و دوران فعلي بيان مي كنند، بنده واقعا سردرگم شده ام، و خود ايشان را نه كافر و ضد انقلاب و ضد حضرت آقا (حفظه الله‏) و نه امام زاده مي دانم، استاد عزيز لطفا كليت شخصيت ايشان و جنبه سياسي و اعتقادي ايشان را به طوري كه بنده حساب كار دستم بيايد در مقابل افراد بي بصيرت افراطي صريحا بيان كنيد. مطالب مورد نياز را، خداحفظتان كند براي اسلام و جوانان ايران، تشكر. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در پیام تسلیت خود فرمودند: « اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهه‌هائی از این دوران طولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بین‌الحرمین کربلای معلّی بود به کلی بگسلد و وسوسه‌ی خناسانی که در سالهای اخیر با شدّت و جدیت در پی بهره‌برداری از این تفاوتهای نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد.». ایشان در این سخن متذکر این امر هستند که اختلاف‌ نظرها نباید منجر به تنفر و تقابل و کینه شود. شما شرایط تاریخی را از دیدگاه مقام معظم رهبری دائماً مدّ نظر داشته باشید و موضع گیری های ایشان را براساس آن شرایط تبیین کنید. تفاوت نگاه رهبری به آینده و نگاه امثال آقای هاشمی رفسنجانی در فهم شرایط تاریخی است. به سخنان آقاي هاشمی كه نگاه می‌کنید ملاحظه می‌شود ايشان همه پیچیدگی‌‌های دشمن را می‌دانند و مي‌شناسند، اما به تاریخی که در آن هستیم طور دیگری نگاه می‌کنند. ایشان معتقد است حضور در تاریخی دیگر که بیرون از ارزش‌های فرهنگ مدرن باشد معنا نمی‌دهد. معتقدند می‌توانیم مستقل باشیم و در عین حال در همان فضای ارزشیِ فرهنگ غرب زندگی کنیم بدون آن‌که از مسلمانی خود دست برداریم. در این دیدگاه، تأکید مقام معظم رهبری بر مقابله با استکبار غیرواقع بینانه است و لازم نیست. تنها وقتی می‌توانیم متوجه‌ی ضعف نگاه آقای هاشمی شویم که با ساحت دیگری به آنچه در این تاریخ با آن روبه‌روئیم نظر کنیم و جهان را آن‌چیزی ندانیم که غرب و به‌خصوص آمریکا برای ما تعریف کرده، جایی برای حضور سنت‌های الهی بگذاریم و نظر به معیّت حق در این راه داشته باشیم. مقام معظم رهبری در رابطه با معیّت حضرت حق با جریان‌های توحیدی مثال حضرت موسی«علیه‌السلام» را زدند که وقتی فرعونیان در حال نزدیکی به قوم بنی‌اسرائیل بودند تا آن‌ها را بگیرند، حضرت موسی«علیه‌السلام» فرمودند: « «کَلّآ اِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین». ببینید! معیّت الهی این‌قدر اهمّیّت دارد. و رهبری فرمودند: این‌که می‌گویند: «اِنَّ ﷲَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوا وَ الَّذینَ هُم مُحسِنون»، این معیّت را باید قدر دانست. و ادامه دادند: «ما هم به تقلید از حضرت موسی عرض می‌کنیم که: «کَلاّ اِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین». حال این نگاه را با آن ساحتی که آقای هاشمی در آن قرار دارند مقایسه کنید و سعی کنید سخنان رهبری را در فضایی که ایشان مدَ نظرها قرار می‌دهند تبیین نمائید، تا به همان معنایی که حضرت موسی (ع) در حین نزدیکی سپاه فرعون متوجه سنت دیگری هستند به نام «معیّت الهی با اهل تقوا» ما توجه رهبری را در این تاریخ به معیّت الهی با این انقلاب و این ملت بفهمیم و تحلیل‌های خود را از وضع موجود تبیین کنیم. پس بنابراین همان‌طور که فرمودند تفاوت دو نگاه است، نه آن‌که آقای هاشمی بخواهد خیانت کند و یا عناد داشته باشد. موفق باشید   

17152
متن پرسش
بسم الله با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد بزرگوار که حق زیادی گردنم دارد. استاد چند روز پیش کتاب «گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی» شما را خواندم در قسمتی آخر کتاب به این جمله رسیدم: «این اشتباه بزرگی ست که غرب را به خوب و بد تقسیم کنیم، بلکه آن فکر و فرهنگ، کُل واحدی ست که علمش به فرهنگش ختم می شود و تمدنش سَر از جهان بینی مادی اش در می آورد. هر گوشه اش را گرفتیم بقیه اش را هم گرفته ایم؛ زیرا غرب تکنیک نیست، فرهنگ است ...» البته این جمله را در جاهای مختلف در تلگرام نشر دادم که بعضی از دوستان عزیز و با اندیشه انتقادات و حاشیه هایی از صحبت های حضرت آقا در این مورد ارائه کردند که در زیر خدمتتان می آورم: ------------------------------------------------------------------------------------------------------------ نفي غرب به هيچ وجه به معني نفي تكنولوژي و علم و پيشرفت و تجربه هاي غرب نيست، نفي غرب به معناي نفي سلطه غرب است که هم سلطه‌ی سیاسی مورد نظر است، هم سلطه‌ی اقتصادی و هم سلطه‌ی فرهنگی. (بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با جمعي از جوانان 13/11/78) ببینید؛ فرهنگ غرب، مجموعه‌ای از زیباییها و زشتیهاست. هیچ کس نمی‌تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتماً زیبایی هایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانه‌ای این‌گونه برخورد نمی‌کند که بگوید که ما درِ خانه‌مان را صددرصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعه‌ای از خوبیها و بدیهاست. یک ملت عاقل و یک مجموعه‌ی خردمند، آن خوبی ها را می‌گیرد، به فرهنگ خودش می‌افزاید، فرهنگ خودش را غنی می‌سازد و آن بدیها را رد می‌کند. همان‌طور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، امریکایی، امریکای لاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که می‌گویم، همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگی که قرار می‌گیریم، به‌طور طبیعی تا آن جایی که می‌توانیم، باید محسّنات آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست - بد و مضرّ است - و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این اصل کلّی است. منتها در زمینه‌ی فرهنگ غربی نکته‌ی مهمّی وجود دارد که من دلم می‌خواهد شما جوانان به این نکته توجّه کنید. فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپایی ها - عیبی دارد که فرهنگ های دیگر، تا آن جایی که ما می‌شناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطه‌طلبی» است. سوال: جوانانی که در دوران انقلاب بوده‌اند، حضور سلطه استعمار را به‌خوبی لمس کرده‌اند؛ به خاطر این که خیلی چیزها را دیده و درک نموده‌اند. ولی جوانانِ امروز مفهوم و تصویر روشنی از سلطه و استعمار در ذهنشان نیست و این طبیعی است؛ به دلیل این که در دوران انقلاب نبوده‌اند، مستشاران خارجی را ندیده‌اند و کلاًّ حضور چکمه‌های استعمار را در میهن اسلامی مان لمس نکرده‌اند. با توجّه به این که هر موقع حرف نفی غرب به میان می‌آید، به دلیل همین تصویر روشنی که جوانان در ذهن خودشان ندارند، سریعاً نفی فنآوری به ذهنشان می رسد؛ با توجّه به این که عدّه‌ای تبعیّت از غرب را دربست قبول کرده‌اند و عدّه‌ای پذیرش غرب را نفی ارزشها و اصول اسلامی و ملی دانسته‌اند و با توجّه به این که نفی غرب و تبعیّت غرب، حتماً در انقلاب و نظام حاکم دلایل مشخّصی داشته است، می خواستم از حضورتان خواهش کنم که تعریف جامع و مانعی از غرب داشته باشید، که در کنار این که خوبیها را از غرب اخذ می کنیم، با حفظ اصول و ارزشهای اسلامی و ملیمان، بدیها را کنار بگذاریم. به نظر شما کلاًّ نقطه تعادل در این میان چیست؟ پاسخ رهبری: این سؤال خیلی مهمّی است. من این‌جا چند نکته را در همین زمینه عرض می کنم. اوّل این که نفی غرب، به هیچ‌وجه به معنی نفی فنآوری و علم و پیشرفت و تجربه‌های غرب نیست و هیچ عاقلی چنین کاری را نمی کند. نفی غرب، به معنای نفی سلطه غرب است که هم سلطه سیاسی مورد نظر است، هم سلطه اقتصادی و هم سلطه فرهنگی. من در این فرصت اندک، در زمینه سلطه فرهنگىِ غرب چند جمله می گویم، شاید ان‌شاءاللَّه برای شما مفید باشد. ببینید؛ فرهنگ غرب، مجموعه‌ای از زیبایی ها و زشتیهاست. هیچ کس نمی تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتماً زیباییهایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانه‌ای این‌گونه برخورد نمی کند که بگوید که ما درِ خانه‌مان را صددرصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعه‌ای از خوبیها و بدیهاست. یک ملت عاقل و یک مجموعه خردمند، آن خوبیها را می گیرد، به فرهنگ خودش می افزاید، فرهنگ خودش را غنی می سازد و آن بدیها را رد می کند. همان‌طور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، امریکایی، امریکای لاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که می گویم، همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگی که قرار می گیریم، به‌طور طبیعی تا آن جایی که می توانیم، باید محسّنات آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست - بد و مضرّ است - و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این اصل کلّی است. منتها در زمینه فرهنگ غربی نکته مهمّی وجود دارد که من دلم می خواهد شما جوانان به این نکته توجّه کنید. فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپایی ها - عیبی دارد که فرهنگهای دیگر، تا آن جایی که ما می شناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطه‌طلبی» است. این، قطعاً دلایل انسانی و جغرافیایی و تاریخی ای دارد. از اوّلی که اینها در دنیا به یک برترىِ علمی دست یافتند، سعی کردند همراه با سلطه سیاسی و اقتصادی خودشان - که به شکل استعمار مستقیم در قرن نوزدهم انجامید - فرهنگ خودشان را هم حتماً تحمیل کنند. اینها با فرهنگ ملتها مبارزه کردند؛ این بد است. ملتی می گوید فرهنگ من باید در این کشور جاری شود! این چیز قابل قبولی نیست. هر چند هم خوب باشد، آن ملتی که این فرهنگ بر او تحمیل می شود، این را نمی پسندد. شما یقیناً خوردن نان و ماست را به میل و اشتهای خودتان، ترجیح می دهید به این که چلوکباب را به زور در دهانتان بگذارند و بگویند باید بخوری! وقتی کاری زورکی و تحمیلی شد؛ وقتی از موضع قدرت انجام گرفت و وقتی متکبّرانه و مستکبرانه تحمیل گردید، هر ملتی آن را پس می زند؛ باید هم بزند. مثلاً کراوات یک پدیده غربی است. غربیها این را می خواهند، دوست می دارند و با سنّتشان هماهنگ است؛ اما اگر شما که اهل فلان کشورِ دیگر هستید و تصادفاً کت و شلوار را انتخاب کرده‌اید، کراوات نزدید، یک آدم بیادب محسوب می شوید! چرا؟! این فرهنگ شماست؛ تقصیر من چیست؟ اگر کت و شلوار پوشیدید، باید پاپیون و کروات بزنید، و الاّ در فلان مجلس رسمی راه ندارید و یک آدم بیادب و غیرمنضبط و بینزاکت تلقّی می شوید! این، آن تحمیل فرهنگ غربی است. زن غربی، روشهایی دارد. آنها نسبت به مسأله زن و روش زن و پوشش زن و ارتباطش با مردان و حضورش در جامعه، فرهنگی دارند - خوب یابد، بحثی سرِ آن نداریم - اما سعی دارند این فرهنگ را به همه ملتهای دنیا تحمیل کنند! در باب فرهنگ غربی، این بد است. من یک وقت مثالی زدم و گفتم شما گاهی خودتان به انتخاب خود غذای مقوّی و یا داروی شفابخشی را مصرف می کنید؛ اما یک وقت بیهوشتان می کنند، یا می خوابانند، دست و پایتان را می گیرند و با آمپول چیزی را به شما تزریق می کنند! سعی شده است از طریق رؤسای کشورها و رژیم های فاسد، فرهنگ غربی به ملتها تزریق شود! رژیم و خاندان فاسد پهلوی - که خدا از اینها به خاطر آنچه که با ملت ایران کردند، نگذرد - از این قبیل بودند. اینها با انواع روشها و شیوه‌ها سعی کردند فرهنگ غربی را بر کشور ما حاکم کنند. به خاطر این، ملت ایران را تحقیر می کردند؛ فرهنگ ملی را تحقیر می کردند؛ باورهای ملی را تحقیر می کردند. شما ببینید در دوران حکومت پهلوی ها و اندکی قبل از آن در اواخر حکومت قاجارها، که همین حمله غربی ها شروع شده بود و در دوران پهلوی ها به اوج خود رسید، پرورش یافته‌های آن دوران، ملت ایران را اصلاً قابل این نمی دانستند که بتواند خودش را اداره کند، بتواند کاری بکند، بتواند چیزی بسازد، چیزی به دنیا ارائه دهد و یا بر معلومات دنیا اضافه کند. این به خاطر چیست؟ این به خاطر تحقیر فرهنگ ملت، تحقیر هویّت ملی و تحمیل فرهنگ بیگانه است. هویّت ملی با «فرهنگ» شکل می گیرد. هویت هر ملتی، فرهنگ اوست؛ این را نبایستی زخمی و جریحه‌دار کرد. علت مقابله ملت ایران با فرهنگ غربی این است، والاّ بله، فرهنگ غربی محسّنات و زیبایی هایی هم دارد. البته زشتیهایی هم دارد که آن زشتیها بیخ ریش خودشان! اشکالی ندارد که ما زیباییهای فرهنگ آنها را فرا بگیریم. این که حالا آن زیباییها چیست، می تواند مورد بحث قرار گیرد. http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2927 در ديدگاه مقام معظم رهبري نفي غرب به معناي نفي غرب به معناي مطلق وبه طور كلي نيست و ايشان بين نقاط مثبت و منفي غرب تفكيك كرده مي فرمايند: نفي غرب به هيچ وجه به معني نفي تكنولوژي و علم و پيشرفت و تجربه هاي غرب نيست، نفي غرب به معناي نفي سلطه غرب است (بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با جمعي از جوانان 13/11/78) همچنين فرمودند: ما با تحميل فرهنگ غرب بر ملتهاي مسلمان مخالفيم فرهنگ غرب، فرهنگي است كه در عين برخورداري از نقاط مثبت، نقاط منفي هم دارد، ما معتقد به تبادل فرهنگي هستيم ما مي گوييم ملتي مثل ملت ايران يا ديگر ملل مسلمان بايد در ميان فرهنگهاي عالم نگاه كنند و آنچه كه برايشان مفيد و بدرد بخور است جذب و از آن استفاده كنند، آنچه راهم كه برايشان لازم و مفيد نيست بايد طرد كنند اما دولتهاي غربي، سردمداران نظامهاي استكباري و به خصوص آمريكا اصرار دارند با انواع و اقسام طرق، فساد و بي بندباري را كه جزو خصوصيات فرهنگ غربي است را به ملتهاي مسلمان و كشورهاي اسلامي تزيق و تحميل كنند. (خطبه هاي نماز جمعه تهران 14/3/73)http://www.siasi.porsemani.ir/node/1355 ----------------------------------------------------------------------------------------------------------- حقیر هم پاسخ های زیر را داده ام: ولی برداشت حقیر از صحبت حضرت آقا این ست که ایشان می گویند دلیل مخالفت ما با غرب، تکنولوژی غرب نیست؛ بلکه دلیل مخالفت ما با غرب فرهنگ و سلطه ی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ست ... وگرنه ایشان جایی از تکنولوژی غرب تمجیدی نکردند به معنای ذاتی از تکنولوژی غرب ... "یكی از عیوب ما و جوامع ما در طول زمان این بوده است كه گاهی فرهنگ خود را متأثر می كردیم از فرهنگ بیگانگان. كسانی این را در میان جامعه‌ی ما و كشور ما به عمد ترویج كردند؛ ما را سوق دادند به سمت زندگی كسانی كه دل و جانشان خالی بود از نور معنویت.۱۳۹۲/۰۴/۱۹" - البته من نظرم اینه آقا توی این زمینه داره خیلی سطح پایین برای مردم صحبت میکنه تا دست بگیره و یه سطح ببره بالا ... دقیقاً مثل صحبت آقا در مورد برجام و مذاکره ... چون مطالب سایت آقا در مورد غرب و تمدن نوین اسلامی را ببین (تگ سایت آقا) ؛ اینقدر از معایب فرهنگ غرب صحبت کرده که نهایتاً به همین نتیجه از حرف آقا می رسیم ... من هم منظورم نیست تکنوژی غرب را بگذاریم کنار؛ این برای زمان فعلی ست... یعنی اولین قدم برای برون رفت از فرهنگ غرب همین سبک هست... ولی روزی که قرار باشه تمدن نوین اسلامی به معنای کامل پیاده بشه دیگه حتی جایی برای تکنوژی غرب از نظر تفکری نیست. ------------------------------------------------------------------------------------- با توجه به مباحثه ایی هم که با دوستانی که اهل تفکر هستند موضوعی که خیلی از دوستان روی آن بحث و نقد داشتند همین بحث تفکیک تفکر و تکنولوژی غرب از خود غرب است. بنده ی حقیر به شخص هر چقدر فکر می کنم باز هم می بینم که اگر ما به تکنولوژی غرب هم نظر کنیم باز هم غربی فکر کرده ایم و مقداری به آن نزدیک شده ایم چون تکنولوژی غربی برای استفاده نیاز به زندگی کردنی غربی دارد ... مگر ما در تکنوژی و علم خودمان ابن سینا؛ رازی و بزرگانی مانند شیخ بهایی و آن حمام معروف را نداریم ... همچنین به نظر در نگاه حضرت امام(رضوان الله علیه) و شهید سید مرتضی آوینی حتی نگاه به تکنولوژی غربی هم در اصل نفی می شود ... حالا سوال حقیر این است آیا بنده درست متوجه موضوع شده ام یا خیر؟ و اینکه برای روشن تر شدن بحث برای بنده و دوستان چه کار و چه کتاب و چه فکری باید به میدان بیاید؟ بعضی دوستان این حرف و جمله شما را مخالف نظر رهبری دانستند (به نظرم اشتباه فکر می کنند) اگر فکر می کنید که امکان سوء برداشت وجود دارد پاسخ تان را خصوصی ارسال بفرمایید. باتشکر از شما یاعلی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه‌ی این حرف‌ها اگر محکمات سخنان مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» را مدّ نظر قرار دهیم، موارد متعددی پیدا می‌شود که ایشان مبانیِ فرهنگ غرب را که همان اومانیسم است، مردود می‌دانند و از این جهت در سخنرانی مشهورشان که بحث سبک زندگی غربی را به میان آوردند، روشن نمودند که ما مبانی فرهنگ غرب را که همان نگاه مادی به عالم و آدم است، نباید بپذیریم هرچند می‌توانیم با مبانیِ توحیدی خودمان آن‌چه در زمین و زمینه‌ی فرهنگی ما جای می‌گیرد، از دست‌آوردهای تکنیکی آن‌ها استفاده کنیم، ولی این مشروط به آن است که نسبت به روح آن تکنیک و فرهنگی که آن‌ها را به‌وجود آورده است، خودآگاهی داشته باشیم. و جمله‌ای که در آن کتاب عرض شده است برای ایجاد همین خودآگاهی است، وگرنه مثل 200 سال گذشته همچنان مقلّد غرب خواهیم ماند بدون آن‌که متوجه شویم باید غرب را یک فرهنگ بدانیم، نه مجموعه‌ی ابزارها و عادات‌ها. موفق باشید  

16089
متن پرسش
دوست عزیز سلام: اولا فرمودید که حضرت ابراهیم از خداوند خواست کیفیت زنده شدن را بعد از مرگ به ایشان نشان دهد - خوب سوال بنده این است مگر همین تقاضا را کافران زمان پیامبر از نبی اکرم نکرده بودند؟ «ضرب لنا مثلا و نسیه خلقه قال من یحیی العظام و هی رمیم» - چطور برای کافران این سوال جای استهزا از طرف خداوند را به همراه داشت ولی برای یک پیامبر (که ما معتقد هستیم به او وحی می شده) نه تنها باعث خنده و مضحکه شدن نیست بلکه بابت مطمئن شدن قلبش و بیشتر شدن ایمانش تلقی شد؟ خب اگر خداوند این 4 تا کبوتر و زنده شدن آنها را به من و شما هم نشان می داد چه بسا ایمان و مقاممان از حضرت ابراهیم بالاتر هم می شد (چون ایمان ما اجمالی است و به ما وحی نمی شود ولی ابراهیم هم دریافت کننده وحی بود و هم ایمانش قاعدتا از من و شما بیشتر بود و ایمان تفصیلی داشتند.) دوما فرق بین مشرک و کافر زیاد است - کافر منکر خدا یا معاد است - الزاما کسی که خدا را قبول ندارد معاد را نیز قبول ندارد، ولی اگر کسی خدا را قبول داشته باشد عقلا و منطقا باید (شاید) به معاد هم اعتقاد دارد و خلاف این اصل بار اثباتش به عهده کسی است که می گوید مشرکین معاد را قبول نداشتند، مثلا کسی که قایل به تثلیث است از نظر ما مسلمانان (شیعه و تسنن) مشرک است و کسی که قایل به زیارت اهل قبور و شفاعت و توسل باشد و از غیر خدا درخواست و دعا (استمداد از مدعو غیبی) کند مطابق آیه مبارکه (ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا) از منظر اهل تسنن مشرک است ولی اینگونه نیست که مشرکین فعلی معاد را قبول دارند ولی مشرکین قدیم که به جای تثلیث و مسیح و دوازده امام معتقد به هبل و لات و عزی بودند اعتقادی به معاد نداشتند - به نظر حقیر بار اثبات اینکه آنها اعتقادی به معاد نداشتند بر عهده نافی مطلب است حتی خود قرآن هم اشاره به مشرکین و کفار دارد و تمایز بین آنها قایل شده است و اگر صرف استناد به آیه مبارکه «ضرب لنا مثلا و نسیه خلقه» هر کسی این سوال را کرده باشد منکر معاد است پس به طریق اولی حضرت ابراهیم هم منکر معاد بوده است. سوما در فیلمهای قدیمی و تاریخی نشان داده می شود که بت پرستان قدیم برای اموات خود نذر می کردند و برای آنها در قبر غذا و طلاجات و حتی برده دفن می کردند که در سرای دیگر در خدمت ارباب خویش باشند و حتی در مصر باستان جسد فراعنه را مومیایی می کردند خوب اگر اینها اعتقادی به معاد نداشتند پس چگونه بود این کارها را انجام می دادند مگر اینکه بگوییم مغر .. خورده بودند؟ در پایان شماره تلفن من 09394106900 است خوشحال می شوم با شما در باره مطالب مذهبی روی تگرام در تماس باشم - از سعه صدر شما بی نهایت ممنون هستم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید آیه‌ی قرآن در مورد حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» نمی‌گوید آن حضرت پرسیدند آیا معادی هست یا نه؟ - آن‌طور که کفار گفتند- بلکه می‌گوید حضرت عرض کردند: «رَبِّ أَرِني‏ كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى» و حضرت حق فرمودند: «‏َأَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى‏ وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي‏». لذا حضرت ابراهیم نظر به کیفیت زنده‌کردنِ مردگان دارند. و حضرت حق نیز در جواب حضرت ابراهیم آن کیفیت را به حضرت چشاندند به آن معنا که با یک اراده آن کار انجام می‌شود. به همین جهت فرمود پس از آن‌که آن چهار پرنده را ذبح نمودی و مخلوط کردی و بر چهار قله قرار دادی: «ادْعُهُنَّ يَأْتينَكَ سَعْيا» آن‌ها را بخوان، آن‌ها به سوی تو می‌آیند. موفق باشید

15025
متن پرسش
سلام استاد عزیز: 1. آیا گناه کبیره پدر که بعد از تولد فرزند انجام شده در فرزند تازه متولد شده و یا در آینده آن فرزند تاثیر می گذارد؟ 2. آیا ممکن است خداوند به واسطه گناه کبیره پدر فرزند را از معنویات دور کند و یا استعداد عالم دین شدن در آینده را از فرزند به خاطر گناه کبیره پدر از آن فرزند یا نوزاد بگیرد؟ 3. والدین چه گناهانی مرتکب شوند روی فرزندشان تاثیر می گذارد؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خیر 2- خیر 3- والدین برای فرزند نقشِ مافی‌الشرایط را دارند و نه مافی‌الانسان را. آری! اگر کسی بخواهد خوب شود و والدین او نیز شرایطِ خوب‌شدن را برای او فراهم کنند، ثواب آن را می‌برند. ولی چه بسیار فرزندانی که در شرایط خوبی  متولد شده‌اند ولی بنا نداشته‌اند که خوبی را انتخاب کنند. مفصل این بحث را آیت اللّه حائری شیرازی در کتاب «تعلیم و تربیت» خود روشن کرده‌اند. موفق باشید

14408

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: 1. شمس تبریزی چگونه شخصیتی است؟ قابل استفاده است؟ اتهاماتی وارد می کنند به او. آیا وارد است یا مانند مولوی حرفش را چون نمی فهمند متهم می کنند؟ 2. کتاب مقالات شمس چگونه است؟ جایگاهش چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شمس تبریزی عارف ارزشمندی است، ولی هر سخنی که به او نسبت می‌دهند را نباید مربوط به او دانست. موفق باشید

14368

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: کتب آقای کسروی به چه دردمان میخورد استاد؟ یعنی چگونه می توانم استفاده کنم از آنها؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها شاید کتاب «تاریخ مشروطه» او در این زمان کتاب مفیدی باشد. موفق باشید

13887
متن پرسش
سلام علیم می بخشید استاد آیا ضریح با گهواره فرق ندارد؟گهواره یک نمادی از گهواره علی اصغر امام حسین است. اما ضریح ما به اعتبار اینکه بزرگواری در آن ضریح مدفون است ضریح را متبرک میدانیم نه اینکه چون شکل ضریح است. اگر این طور است که یک کعبه ای هم به نماد کعبه بسازیم دورش طواف کنیم یا شش گوشه ای بسازیم و ...ببخشید این چیزهایی است که عقل من می گوید نمی تواند گهواره و ضریح را یکی بگیرد؟مشکل کجاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که فرق اعتقاد خرافی با اعتقاد غیر خرافی در این است که در اعتقاد خرافی، جان و روان انسان به خیالات و ساخته‌های ذهن خود نظر دارد ولی اعتقاد غیر خرافی، به حقایق نظر دارد. حال وقتی‌که به نمادِ آن حقایق نظر می‌کند به حقیقتی که باطن آن نماد است، رجوع دارد. ملاحظه کردید که وقتی ضریح منسوب به حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» را در شهرهای ایران حرکت می‌دادند تا به کربلا ببرند، مردمِ عاقلِ عقیده‌مند چه معاشقه‌ای از طریق آن ضریح با امام حسین«علیه‌السلام» کردند زیرا از این طریق متوجه افقی می‌شدند که در آن امام را می‌یافتند. در مورد کعبه قضیه این‌طور نیست که نماد حضرت حق باشد، همه‌ی عالم آیت الهی هستند و از این جهت نباید یک کعبه‌ی دیگر در جای دیگر ساخت. موفق باشید

13783
متن پرسش
با سلام: می خواستم بدانم حیوانات بعد از مرگ چه اتفاقی برایشان می افتد آیا آنها هم مثل ما من و تن دارند با توجه به این که من هرگز نابود نمی شود پس بعد از مرگ چه می شوند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «معرفتِ نفس و حشر» و «خویشتن پنهان» شده است مبنی بر این‌که از نظر فلسفه‌ی اسلامی نفسِ حیوانات به صورت کلّی محشور می‌شود، نه به صورت جزیی و فردی. بدین معنا که ما در آن‌جا نفس گوسفند داریم اما نه گوسفند خاص. موفق باشید

13467
متن پرسش
با عرض سلام: می خواستم بدونم مطالعه آثار اقای شهریار زرشناس مفید هست و به درد فهم تاریخ امروز ما می خورد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده جناب آقای زرشناس به عنوان یک نویسنده‌ی متعهد به انقلاب، نکات خوبی را در غرب‌شناسی در اختیار مخاطبان خود قرار می‌دهد. موفق باشید

13321

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: آقای طاهرزاده تلاش کردن در زمینه ی بیوتکنولوژی و در نهایت ابداع و اختراع در این زمینه آیا به درد اسلام میخوره؟ خداپسندانه هست؟ اتلاف وقت نیست؟ دعا کنید خدا توفیق بده برای اسلام سربازی کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آن‌که نظری به جواب‌ سؤال‌های 13313 و 13316 و 13317 می‌اندازید، عرض بنده آن است که ما در این تاریخ در فضای جنگ با استکبار هستیم که یکی از ابزارهای آن همین بیوتکنولوژی است و اگر در راستای تقابل با فتنه‌های دشمن وارد این علم شویم نه‌تنها اتلاف وقت نیست، بلکه موجب عزت اسلام خواهیم شد. موفق باشید

13206

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و طول عمر با عزت برای استاد: بنده چون به حول و قوه الهی تا چند ماه دیگر صاحب اولاد ذکور دیگری می شوم و با توجه به اینکه برای نامگذاری بچه ها الگویم را حضرت امام (ره) قرار دادم لذا بچه اولم را مصطفی نامیدم و دومی را به تبعیت از ایشان می خواهم احمد بگذارم. اما برایم سوال شد که چرا امامی که در بیست و پنج سالگی به ملکوتشان رسیدند و آانقدر شیفته اهل البیت بودند و همچنین رهبر معظم انقلاب از اسامی مستقیم اهل البیت مثل محمد و علی و...استفاده نکردند و از القاب حضرات مثل مصطفی و احمد استفاده نمودند؟ لطفا فلسفه آن را بگویید. متشکرم. ضمنا استاد چندی است که چون در مباحث وجود شما پیشرفتی نداشتم به سایت استاد پناهیان مراجعه و از بسته تنها مسیر ایشان و اصول تزکیه استفاده می نمایم. نظر حضرتعالی در این خصوص چیست؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کلهم نورٌ واحد، یکی از یکی بهتر است. شما هم ببینید با کدام نور از ائمه‌ی معصومین بیشتر می‌توانید روحِ فرزند خود را تطبیق دهید و در مورد رجوع به سایت استاد بزرگوار جناب آقای حجت‌الاسلام و المسلمین آقای پناهیان کار خوبی کرده‌اید زیرا ممکن است خداوند عطش شما را با چشمه‌ای که در شخصیت ایشان جاری کرده است، سیراب کند. موفق باشید

13019
متن پرسش
با عرض سلام و وقت بخیر: استاد مشکلى که بنده دارم اين است که بعد از مقدارى مطالعات معرفتى و طاعات و عبادات وهمى سراغ بنده مى آيد و تصورى از بنده خوبى بودن و درست بودن به من دست مى دهد و فکر می کنم بزرگان هم همین شکل بوده اند با ریاضت و سنی بیشتر حتى برخى مواقع خودم را فردى داراى کرامت و مستجاب دعا تصور مى کنم، با اينکه مى دانم همه اش توهم است و گناهان خودم را مى دانم و تا آخر عمر هم توبه کنم آن گناهان پاک نمى شود اما نمى توانم از اين وهم و غرور رها بشم که البته می دانم وهم اینکه تو بنده خوبی هستی از فریب های شیطان است. لطفا جهت رفع اش راهنمایی بفرمایید. آیا برای رفع به جای مطالعه ی معارف به تهذیب بیشتر نفس بپردازم موثر است؟ و یا شاید وسعت بنده در حد این معارف (مانند سیر شما) نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌بینید که در موقعی که شرایط، شرایطِ رجوع به حق است - مثل نماز - کم دارید پس معلوم می‌شود راه بسیاری در پیش است. ملاک انسان در قرب و بُعد الهی‌بودن، حضور قلب است نه انبوه اطلاعات. موفق باشید

نمایش چاپی