بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13462
متن پرسش
با سلام ممنون از جوابای خوبتون: بنده در دروس معرفت نفس و عرفان مسئله عینیت حق و خلق را شنیدم. در فلسفه عینیت به عینیت حقیقت و رقیقت توجیه می شود اما سوال من اینجاست که عرفای شامخ عینیت حق و خلق را به چه معنا و به کدام یک از انواع حمل توجیه می کنند. بعضی حمل محیط و محاط را هم عنوان کردن.. بهر حال در عرفان این مسئله را چطور می دانند؟؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع را باید در فصّ هودی پس از طی فصوص قبلی دنبال کنید. عینیت حق با خلق در عین اطلاق حق مطرح است با این نگاه که جز حق در صحنه نیست و لذا حضرت حق در مظهریت عین ثابته‌ی مخلوقات ظهور دارد در عین اطلاق، که این تنها از طریق شهود به‌دست می‌آید و نه با تعقل. به عنوان مثال ظهور دریا در موج که نه موجب دوگانگی می‌شود و نه موج، دریا را محدود می‌کند. ولی به قول مولوی: «ای برون از گفت و قال و قیل من/ خاک بر فرق من و تمثیل من». موفق باشید

12935
متن پرسش
با سلام: چگونه نمازی با خصوصیت «در نمازم خم ابروی تو بر یاد آمد / حالتی رفت که محراب به فریاد آمد» را بخوانیم یا با چه رویکردی به اینجا خواهیم رسید؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌کنم کتاب ارزشمند «آداب الصلوات» حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را در این مورد مطالعه فرمایید. بنده نیز شرح صوتی از آن کتاب داشته‌ام. موفق باشید

12725

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و درود: در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» در قسمت مرگ طبیعی حیوانی، آورده اید که «چون انسان دارای دو بعد حیوانی و انسانی است، ممکن است شخص بر خلاف ابعاد انسانی، در حیوانیت کامل شود، باز نفس در این حالت بدن را رها می کند و ...» سوال: در جمله فوق منظور شما از کلمه های «انسان» و «شخص» چیست؟؟؟ اگر منظور شما از دو واژه فوق مفهوم «نفس» است پس چگونه نفس به سمت حیوانی شدن گرایش پیدا می کند و اگر منظور شما «تن» است باز چگونه تنی که در قبضه نفس است به سمت حیوانی شدن گرایش پیدا می کند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور نفس ناطقه است که به صورت تکوینی دارای دو بُعد انسانی و حیوانی است و تکویناً در هر بُعدی کامل شود بدن را ترک می‌کند. موفق باشید

9933
متن پرسش
سلام: 1. می خواستم در مورد تاثیر ناخودآگاه بر نفس توضیحی بدهید؟ 2. از کجا بفهمیم مطلبی تاثیر ناخودآگاه می گذارد یا نه؟ 3. در مورد تاثیر موسیقی مثلا می گویند اگر هر آهنگی رو با علم ریورسینگ معکوس کنی پیام های شیطانی که مثلا در آهنگ است برتو تاثیر می گذارد؟! چه تاثیری من اصلا نمی دونم. مثلا عکس هایی است که خیلی ساده است و می گویند این فلان پیام منفی را دارد اما اصلا ما که نمی فهمیم؟ (البته استاد قبول دارم مثلا در مورد پیام هایی که در فیلم های هالیود هست و مثلا موضوعاتی که در مورد شیطان و نقش آن در عالم است که فرد با چند تا فیلم نگاه کردن به راحتی فکر می کنه استغفرلله شیطان اکبر است از خدا) با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه روح انسان با نظر به نور توحید لطیف شود می‌فهمد چه‌چیز او را از آن لطافت خارج می‌کند و چون امامان معصوم«علیهم‌السلام» در کمال لطافت روح هستند نقش آثار منفی اشیاء را به ما متذکر می‌شوند تا آرام‌آرام خودمان هم تا حدّی آن آثار را تصدیق می‌کنیم. موفق باشید
9611
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام دو سوال: 1. استاد عزیز ما گروهی را تشکیل دادیم و بحث بر سر تمدن سازی در حوزه علمیه مطرح شد. در این بحث دو تفکر روبروی هم پیش آمدند که می خواستیم ببینیم نظر شما چیست؟ تفکر گروه اول: این گروه می گویند ما باید بحث را از اینجا شروع کنیم که غایت حوزه تمدن سازی است و بعد بسیار سریع عبور کنیم و بحث تولید علم را بیان کنیم؟ تفکر گروه دوم: ابتدا آینده حوزه و غایت را مشخص کنیم ولی سریع بحث را سر تولید علم نبریم در واقع این گروه معتقد به مقدمه است یعنی می گوید: اول بیاییم بحث کنیم که جایگاه تمدن سازی چیست؟ چرا آقا این را مطرح فرمودند؟ بعد بیاییم در ذیل این غایت ابتدا آسیب شناسی کنیم، ولی گروه اول به دوم می گویند که اگر ما سر آسیب شناسی بحث کنیم در واقع در آسیب شناسی می مانیم بلکه بیاییم روی هدف بحث (تولید علم) بحث کنیم، طبیعتا در بحث هدف حتما آسیب شناسی می شود، ولی جواب گروه دوم این است که خیلی زود قدم نهایی که تولید علم است را برنداریم بلکه مقدمات را بیان کنیم و آسیب شناسی کنیم بعد وقتی سخن از تولید علم بزنیم لاجرم ملموس تر و کاربردی تر می شود چون ابتدا ضعف را گفتیم در ثانی تمدن سازی که در حوزه فقط تولید علم نیست، البته گروه دوم به آسیب آسیب شناسی هم عقیده دارد یعنی می گوید آسیبها جوری بیان نشود که حالت سستی در سیستمی که فعلا باید با آن برویم شود و در ثانی در آسیب ها هم نمانیم. حال می خواستیم که شما اولا کدام نظر را قبول دارید و ثانیا ما را راهنمایی بفرمایید؟ 2. اگر بپذیریم غایت حوزه تمدن سازی و تولید علم است حال چگونه به تولید علم برسیم؟ و در آخر احساس می کنیم و به شما استاد عزیز پیشنهادی بعنوان شاگرد کوچکتان داریم که بر سر این موضاعات یک جزوه ای مانند جزوه عرفان نحله نجف نگارش کنید که ما حوزویان استفاده کنیم.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر می‌کنم هر دو نظر قابل جمع است. مسلّم باید تصور درستی از تمدن اسلامی داشته باشیم وگرنه در تولید علم رویکرد درستی نخواهیم داشت. هرچند در مورد نظر به تصور درست نسبت به تمدن اسلامی خیلی نباید مته روی خشخاش بگذاریم. ولی فراموش نکنید تمدنی که نظر به ظهور نورانی حضرت مهدی«صلوات‌اللّه‌علیه» دارد باید نظرش به «وجود» باشد تا جایگاه واسطه‌ی فیض را بفهمد و مسیر تولید علم را در این راستا مدیریت کند. در کتاب «امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و تقدیر تاریخی زمانه» عرایضی دارم. مقدمه‌ی آن کتاب را خدمتتان می‌فرستم به امید آن‌که بتوانم تصور درستی را در تمدن نوین اسلامی خدمت عزیزان عرضه کرده باشم. 2- فکر می‌کنم کتاب جدید جواب پیشنهاد شما است. در مورد تولید علم باید با نظر به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» و نگاه وجودی به فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» و قرآن، معارف متعالی خود را تدوین کنیم. در این‌جا نقش آثار مکتوب حضرت امام و ملاصدرا«رحمة‌اللّه‌علیهما» مهم است. موفق باشید. باسمه تعالی مقدمه‌ی کتاب «امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و تقدیر تاریخی زمانه» 1- هدف از تدوین این کتاب تفصیل تذکری است که در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه»» به میان آمد و یعنی تذکر رجوع به تفکری که باید در این عصر و تاریخ بدان دست یابیم. تا نه‌تنها از سوءِ فهم‌هایی که گرفتار هستیم عبور کنیم، بلکه به قلمرو تفکری وارد شویم که تفکرِ حضور در ذیل اراده‌ی الهی است و خداوند در این دوران برای ما مقدر فرموده. این‌جا است که متوجه می‌شویم از طریق حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامی، سنتی خاص به میان آمده است و هرکس نسبت خود را با آن سنت عمیقاً درک کند از نسبت به انحطاطی که عالم را فرا گرفته، به بصیرت لازم دست یافته و از ظلمات دوران رهایی می‌یابد. 2- در سوره‌ی یوسف ملاحظه می‌کنید وقتی بنا است در هفت سال آینده ملتی را قحطی فرا گیرد چگونه بر ‌کسی که مسئولیت سرنوشت آن ملت را بر دوش او گذارده‌اند شکل آن قحطی الهام می‌شود و عزیز مصر مکرر خواب می‌بیند هفت گاو فربه را، هفت گاو لاغر می‌خورند و هفت خوشه‌ی سبز را، هفت خوشه‌ی خشک، و از طرف دیگر بر قلب سالک واصلی مثل حضرت یوسف اشراق می‌شود که قضیه از چه قرار است. این نشان می‌دهد که خداوند همواره در هر زمانی متناسب با نوری که اشراق می‌نماید، سرنوشت آن تاریخ را مدیریت می‌نماید و انسانی را جهت این امر انتخاب می‌کند. همه‌ی شواهد خبر از آن می‌دهد که آن انسان در این زمان، حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» است که خداوند در جان او انواری از اسماء الهی را متجلی کرده تا جهان را که از دریای وجود به خشکیِ پوچی افتاده بود، به موطن اصلی خود برگرداند و بشر نسبتِ خود با حق را بازخوانی نماید. با توجه به این امر می‌گوییم نسبتی بین انقلاب اسلامی و اراده‌ی خاص الهی در این زمان برقرار است و فیض خاصی از این طریق به بشرِ امروز خواهد رسید تا ما جهت جستجوی وطن، قادر به تفکر بشویم و از بی‌خانمانیِ این عصر رهایی یابیم. با توجه به این امر می‌گوییم هرکاری وقتی اساسی و نتیجه‌بخش است که در این مسیر قرار گیرد و با چنین الهیاتی پیش رود. 3- همه‌ی حرف در نسبت ما با حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نهفته است و این نسبت باید بدون هر گونه تقلیدی کشف شود و از آن‌جایی که خروس خانگی تازه پس از طلوع فجر خواندن را آغاز می‌کند، اهل فکر با ظهور انقلاب اسلامی می‌توانند تفکّر را شروع کنند و به استقبال اراده‌ی الهی در این دوران بروند. فراتر از انقلاب اسلامی در این زمانه ممکن نیست ولی با فهم انقلاب اسلامی در ذیل شخصیت امام خمینی به دَرْکِ حضوریِ مشیّت الهی نایل خواهید شد و این بالاترین تفکّری است که امروز می‌توان به آن دست یافت. مگر واقعی‌ترین تفکر، تفکر بر واقعی‌ترین واقعیات نیست؟ هرچند ظاهربینان همیشه از دیدن آن محروم‌اند و مستکبران سعی در ندیدن آن دارند. 4- تفکّر به معنای جداشدن از واقعیت نیست، انسان متفکر همیشه باید با واقعیت زندگی کند، اما نه در سطحِ واقعیت بلکه در گوهر واقعیت که آن همان مشیّت الهی در هر زمان و هر عصر است. پس متفکر، نه در بیرون از زمان زندگی می‌کند و نه گرفتار زمان‌زدگی است تا بتواند به شرایطی ماوراء وضع موجود بیندیشد و گمان نکند خداوند ما را به خود واگذاشته و هرکس هرطور خواست می‌تواند عمل نماید، این اوج بی‌فکری است، زیرا از واقعی‌ترین واقعیات که سنت الهی در این عصر و زمانه است غفلت شده است. 5 - صورت مشیت اراده‌ی الهی جهت هدایت بشر در این زمان در راستای شریعت اسلام، بر قلب حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» اشراق شد و آن روحی گشت در کالبد انقلاب اسلامی، مثل حضور نفس در بدن، و لذا در صورت اتحادی خاص با انقلاب اسلامی از طریق سلوک ذیل شخصیت امام خمینی، می‌توانیم با خداوند به صورتی حضوری مرتبط شویم و راه رجوع به خدا را در مقابل خود بگشاییم. این است آن سلوک إلی اللّه که امروز خداوند در مقابل شما گشوده است. 6- تا ما با مشیت الهی در این دوران مرتبط نگردیم نمی‌توانیم از انس با خدا به معنای واقعی آن سخن بگوییم. راه‌های رسیدن به خدا به عدد انفاس خلایق است ولی همه‌ی این راه‌ها امروز از مسیر انقلاب اسلامی می‌گذرد که می‌خواهد دوران نسیان بشر از خدا را پشت سر گذارد. از این جهت تأکید می‌شود امروز رجوعِ به حق با انقلاب اسلامی ممکن است. وقتی انقلاب اسلامی را آینه‌ی گفتگوی خدا با بشرِ امروز دیدید - مشروط بر این‌که انقلاب را در نظام اجرایی محصور ندانید- به مشیت و اراده‌ای نظر کرده‌اید که در کالبد انقلاب اسلامی ظهور کرده و در معادلات جهانی در حال تعیّن بخشیدن خویش است، مثل نفخه‌ی روح در جسم و تعیّن آن روح در حرکات و سکنات انسان که در عین ظهوری محدود در حرکات بدن، نامحدودبودن خود را حفظ می‌کند و در عضوی محصور نمی‌شود، انقلاب اسلامی نیز در دولتی محصور نمی‌گردد بلکه زاینده‌ی همه‌ی آن‌ چیزی خواهد بود که بشر امروز به آن نیاز دارد. 7- کافی است برای شما در این کتاب مسلّم شود که انقلاب اسلامی اراده‌ی خاص الهی است که به صورتی اشراقی بر قلب حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» تجلی کرده، از آن به بعد در نسبت شما با این انقلاب تحولی اساسی رخ خواهد داد که از یک طرف از تمام پوچی‌های دوران رهایی می‌یابید و از طرف دیگر زندگی در زیر سایه‌ی انقلاب اسلامی و در اتحاد با ملکوت حضرت امام خمینی ظهور خواهد کرد و از این طریق به همه‌ی معنایی که باید برسید دست می‌یابید. آری کسی که به دنبال امری سترگ است باید خود را برای آن امر آماده ‌سازد. اتحاد با ملکوت حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» کار ساده‌ای نیست و محتوایی خاصی را از شما طلب می‌کند و محدودیت‌هایی را در مقابل امیال شما قرار می‌دهد. 8- کسی که متوجه‌ مشیّت خداوند در عصر خود شد می‌فهمد که برای هر کاری آزاد نیست و اگر آزادی خود را به محتوای یگانه‌شدن با خدا نرساند به اسم آزادی، گرفتار سرگردانی شده ‌است. انسان همین‌که به مشیت خاص الهی در عصر خود روی آورد، محدودیتش آشکار می‌شود و با تعلّق اراده‌اش به محتوایی خاص می‌تواند زندگی خود را از روزمرّگی و خودسری نجات دهد و سلوک در ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از طریق انقلاب اسلامی همان تعلّق اراده است به محتوایی خاص و نجات از میان تهی‌ماندن اراده و پدیدارشدن هویت انسان در عصر و زمان خود به صورتی بالفعل و نه صرفاً انتزاعی. 9- عمق انقلاب اسلامی و شخصیت حضرت امام با امر الهی پیوند خورده است و سیاست در این حالت، الهی شده؛ سیاست در ذات انقلاب اسلامی ماوراء آن چیزی است که امروز ما گرفتار آن هستیم. در این جا سیاست اداء همان عهدی است که انسان ها با خدا بسته‌اند و حالا باید در نسبت به همدیگر آشکار کنند و این است مسأله‌ی اصلی ما در زندگی زمینی تا وفاداری به عهد خود را تحقق ببخشیم. در انقلاب اسلامی چنین انسانی در حال طلوع و شکوفایی است. هیچ عاملی مانند سیاست قدسی نمی‌تواند چنین انسانی را ایجاد کند آن هم در زمانه‌ای که خودخواهی‌ها به اوج خود رسیده و همه را از رسیدن به آن‌چه باید باشد، مأیوس کرده ‌است و خودخواهی و تجاوز را چون ماکیاول ذاتی بشر می‌داند. ما هیچ راهی جهت برون‌رفت از مشکلات نداریم جز تأکید هرچه بیشتر بر سیاستی که انقلاب اسلامی متذکر آن است و افق کار فرهنگی خود را در این راستا باید معنا کنیم. 10- انقلاب اسلامی با نوری که به همراه خود آورده نشان داد آن‌چه در این دوران رفتنی است با همه‌ی مقاومتی که می‌کند، کنار می‌رود و با دفاع مقدس روشن نمود دورن قدرت ابرقدرت‌ها به‌سر رسیده و روحی در حال دمیدن است که به جای دینِ تقلیل‌یافته، به دینی بس متعالی نظر دارد که در عین حماسی‌بودن، شدیداً عرفانی است. این مستلزم تجدید نظر اساسی در فهم زمانه‌ای است که در آن زندگی می‌کنیم و این‌که امروز جایگاه هر چیزی در رابطه با انقلاب اسلامی قابل فهم است. «لَوْ کانُوا یَعْلَمُون» ای کاش بشر سرگردان هرچه زودتر متوجه این امر می‌شد تا هرچه زودتر از سرگردانی رهایی یابد. انقلاب اسلامی نه‌تنها ملت فلسطین را از بن‌بستی که گرفتار آن شدند رهانید و راه رهایی را به آن‌ها نشان داد، بلکه متذکر راه رهایی به همه‌ی جهان سرگردان امروز شد. آری! امروز جایگاه هرچیز در رابطه با انقلاب اسلامی قابل فهم است حتی جایگاه آزادی. 11- با انقلاب اسلامی شکاف و شقاقی که بین خدا و انسان به وجود آمده بر طرف می شود و از آن طریق برکتی به همه‌ی مردم دنیا می‌رسد هرچند جهان مدرن آن را دشمن بدانند ولی بقاء انقلاب ریشه در تاریخی دارد که شروع شده و در آن تاریخ، بشر در زندگی خود با خدا آشتی کرده است و از خدا برای زندگی الهام می گیرد و پاسخ خود را در الهام‌های الهی می‌یابد. 12- انقلاب اسلامی در ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از این به بعد، مصالح تفکر تاریخ‌های بعدیِ تفکر را تهیه می نماید و اهل فکر هر کاری را که از این به بعد شروع کنند می‌یابند که امام خمینی بُردبارانه در صدد کمک به آن‌هاست و گرنه اهل فکر در این زمانه سخنی قابل درک نخواهند داشت. با انقلاب اسلامی فضایی ایجاد شده که هر کس خواست فکر کند، باید نسبت خود را با جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی تعیین نماید وگرنه به معنای حقیقی اهل فکر نیست. 13- ممکن است گمان کنید ساختن جامعه و تمدّنی که مدّ نظر حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» است دشوارتر از آن است که در ابتدا به ذهن می‌آید ولی نباید فراموش کرد که این تنها راهِ به معنا رساندن زندگی در این عصر و زمانه است و لذا هر قدمی که جهت زیرساخت‌های آن هدف برداریم یک قدم به معنا داری خود افزوده‌ایم و در این رابطه باید متوجه باشید کار نظری به مراتب بیش از کار عملی کارساز است. 14- راستی چه راهی برای درک زمانه‌ای که در آن هستیم باید بپیماییم تا بهترین مواجهه با مسائل زمانه‌ی خود را داشته‌باشیم؟ و اساساً ما چه آدمی می‌خواهیم باشیم تا نظام فکری خود را در آن راستا انتخاب کنیم؟ اگر بخواهیم با این سوالات به صورت جدی برخورد کنیم ناخودآگاه با شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامی روبرو خواهیم شد. 15- جز این‌ است که اگر می‌خواهیم فرزند زمانه‌ی خویش باشیم باید شهامت حقیقت جویی را در خود نگه داریم و شرافت ذاتی خود را فرو نگذاریم و خود را از مشهورات زمانه رها سازیم؟ آیا در این راستا نباید از خود بپرسیم زمانه‌ی ما چه زمانه‌ای است؟ تا راه اندیشیدن و تفکر به روی ما باز شود. مگر جز این است که هر متفکّری در زمانه‌ی خویش و در ذیل تقدیری که در آن زمانه جاری است تفکر می‌کند و راه‌های جدید را می‌گشاید؟ 16- آیا در این عصر و زمانه شایسته‌ترین انتخاب آن نیست که سرنوشت خود را به انقلاب اسلامی گره بزنیم و به تفکّری مناسبِ تقدیری که خداوند اراده ‌کرده‌است نزدیک شویم و امیدوارِ گشایش راه‌های جدیدی در مقابل خود باشیم و با شرکت در تاریخ تجدد به اهدافی موهوم دل نبندیم و به راهی پای نگذاریم که سراسر پوچ است و هیچ؟ 17- تنها با نظر به حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامی است که انسان به شهامتی دست می‌یابد که می‌تواند به توانایی‌ها و اندیشه‌ی خود متّکی شود و به یک معنا انقلاب اسلامی آن‌طور که سرداران بزرگ فهمیدند، توانست شأن انسانیّت ما را اثبات کند و روشن کند انقلابی بودن جزءِ جدایی‌ناپذیر متفکّربودن است. 18- با انقلاب اسلامی معلوم شد ملکوت خدا دیگر پدیده‌ای غریب و فرادستی نیست تا انسان‌ها خویشتن را تنها در خواسته‌های ناچیز دنیایی جستجو کنند بلکه امام خمینی موجب شد تا انسان ساحت قدسی خود را دوباره به‌دست آورد ولی نه در خانقاه‌ها بلکه در تحول عظیمی که انقلاب اسلامی به وجود آورد. راستی چرا انقلاب اسلامی دیر به تاریخ ما رسید تا زودتر از این امکان شکوفایی می‌یافتیم؟ و زود تر از این ماوراءِ تفکر لیبرال دموکراسی، به مسائل خود می‌اندیشیدیم و راهی مناسب تاریخ خود می‌یافتیم؟ 19- ورود به عالَمی که شخصیّت اشراقی حضرت امام به آن اشاره دارد بزرگترین تکلیف متفکران و هنرمندان در این دوران است تا بتوانند مظهر بزرگ‌ترین مظاهر آفرینندگی در عالَم انسانی باشند و گرنه در بسط فرهنگ پوچ انگاریِ دوران قدم خواهند زد. مگر نه این است‌که پیوندزدن بین تقدیری که از طرف خدا اراده شده‌ است با واقعیت کنونی زمانه، وظیفه‌ی متفکران و هنرمندان است و در ابتدای امر تنها آن‌ها همچون حضرت یوسف می‌توانند آن اراده و تقدیر را دریابند؟ 20- حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که متوجه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی‌ می‌باشند، خود را واجد رسالتی سترگ برای بیان رخدادی بزرگ احساس می‌کنند؛ رخدادی که چون از طرف خداوند اراده شده و عمق ایمان انسان‌ها را مورد خطاب قرارداده، ریشه در درونی‌ترین سطوح حیات دارد و از این جهت امیدوارانه چشم به آینده دوخته، زیرا جهت گردش زمانه با اندیشه‌ی او هماهنگ است و در این راستا می‌تواند صادقانه خبر دهد «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند». 21- ذات و گوهر انقلاب اسلامی از آن‌جهت که از طرف خدایی حکیم اراده شده، تفکر است و هر کس بیشتر تلاش کند حقیقت آن را درک کند و به آن نزدیک شود، بیشتر به تفکر تاریخی خود نزدیک شده است. نزدیکی به انقلاب اسلامی به عنوان حقیقتی وجودی، با نظر به مناظری که گوهر آن را نشان می‌دهد ممکن است و نه نزدیکی از طریق فهم چیستی و ماهیت آن در قالب علم حصولی. کسی که می‌پرسد انقلاب اسلامی چیست؟ بداند هرگز امکان فهمیدن انقلاب اسلامی را نخواهد داشت و انقلاب اسلامی در مقابل این سؤال در حجاب می‌رود. ولی آن کسی که سعی می‌کند حضور انقلاب اسلامی را در جهان امروز و در مظاهر آن بنگرد می‌تواند انقلاب اسلامی را بیابد. 22- کمال آگاهی انسان با ارتباط با خدا به ظهور می‌رسد و از طرفی خدا در مظاهرش ظهور دارد که از جمله‌ی آن مظاهر، انقلاب اسلامی است و در نتیجه کمال آگاهی ما در امروزِ تاریخ‌مان با نظر به انقلاب اسلامی محقق می‌شود زیرا تاریخ محلّ تحقق عنایت و مشیّت ربّانی است، همان‌طور که طبیعت عرصه‌ی ظهور مشیت خداوند است. آیا می‌توان گفت تفکر چیزی جز مطالعه‌ی تاریخ است از آن‌ جهت که خدا در آن نمایان شده؟ در این رابطه قرآن می‌فرماید: «أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی‏ الْأَرْضِ‏ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا»(46 / حج). آیا منکران حقیقتِ نبوى در زمین سیر نکرده‏اند و سرنوشت منکران نبوت را ملاحظه نکرده‏اند تا در اثر آن سیر، قلب‏هایى پیدا کنند که به کمک آن قلب، تعقل کنند و گوش‏هایى به‏دست آورند که به کمک آن‏ها سخن حق را بشنوند؟ 23- وقتی آموزه‌های دینی ما را متوجه این امر می‌کند که مشیّتی بر انسان‌ها و تاریخِ آن‌ها حاکم است که از چشم عمومِ پوشیده‌است ولی انبیاء و اولیاء متذکر آن هستند، ما بر آن می‌شویم که بدانیم در هر صورت در زیر سایه‌ی اولیاء الهی، آن مشیت و سرنوشت باید از طریق ما ظاهر شود و تحقق یابد وگرنه مطابق اراده‌ی الهی عمل نکرده‌ایم در حالی که وقتی حضرت سید‌الشهدا در رؤیایی که رسول خدا را در آن دیدند از حضرت شنیدند که فرمودند: «فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ‏ قَتِیلًا ..... إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاهُنَّ سَبَایَا»(ترجمه لهوف / 65) خداوند می‌خواهد تو را در این مسیر کشته‌شده و خانواده‌ی تو را اسیر ببیند. حضرت امام حسین همه‌ی اختیار خود را در مسیر اراده‌ی الهی که از طرف جدّشان از آن آگاه شدند، به کار بردند و به عالی‌ترین شکوفایی ممکن رسیدند. انبیاء و اولیاء امکانات و خصوصیات تاریخی را که ما در آن به سر می‌بریم به ما متذکر می‌شوند تا ما در بستر تاریخ خود به شکوفایی لازم دست یابیم. یک ملت تنها پس از قرارگرفتن در شرایط تحققِ مشیّت الهی در زندگی‌شان به خودآگاهی و تفکّر تاریخی لازم می‌رسند و عملاً اراده‌ی خداوند را به ظهور می‌رسانند. در این صورت این ملت در مقابل همه‌ی موانعی که اراده‌های شیطانیِ دوران ایجاد می‌کنند می‌ایستد و پیروز خواهد شد و آینده را از آنِ خود خواهد کرد. 24- کافی است به جای آن‌که گمان کنیم آن‌چه در تاریخ ما می‌گذرد اتفاقی است، متوجه شویم همه چیز حکیمانه مدیریت می‌شود و این اصلی است که نمی‌توان آن را انکار کرد. اگر تاریخ با نظر به مشیّت الهی به اندیشه درآمد درخواهیم یافت که بشر نیز در جریان تحقق اراده ی الهی نقش دارد. 25- اگر متوجه غلبه‌ی مشیّت الهی بر همه‌ی قلمرو‌های حیات انسان‌ها در طول تاریخ باشیم، در آن صورت مطالعه‌ی تاریخ، مطالعه‌ی نحوه‌ی ظهور متفاوت مشیت خداوند در عالم است و راهی است برای خداشناسیِ غیر انتزاعی. به شرطی که تنها به شناخت جزئیات محدود نشویم و از شناخت امرِ والا یعنی سنت‌های جاری در عالم، چشم پوشی نکنیم. اگر انسان در مرتبه‌ی احساس بماند به هیچ ادراک کلّی نمی‌رسد تا وارد عالم تفکر شود. آن‌چه اهمیت دارد تشخیص مصلحت‌های بزرگ در هر تاریخی و نسبت آن‌ها با اراده‌ی الهی است و اعمال انسان‌های بزرگ مثل حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بر همین اساس مورد توجه قرار می‌گیرد. این انسان‌ها از پندارهای معمولی فراتر رفته‌اند که می‌توانند مصلحت‌های بزرگ زمانه‌ی خود را تشخیص دهند. 26- روح هر ملتی در هر زمانی با اراده‌ی الهی در آن زمان پیوند دارد و اگر آن ملّت آمادگی لازم را از خود نشان دهند هر کاری از آن‌ها سر می‌زند با اراده‌ی حضرت رب العالمین هماهنگ خواهد بود و نمودی از اراده‌ی الهی هستند. ملت‌ها به میزانی که متوجه این امر باشند، نقش آفرین خواهند بود و موفق به ساخت جهانی معنوی و دینی خواهند شد که آینده‌ی تاریخ از آن تغذیه می‌کند و بر آینده‌ی تاریخ فرمانروایی خواهند کرد. 27- یکی از علایم انحطاط یک ملت ترجیح خواست فردی افراد بر مشیت و اراده‌ی کلّی حضرت حق است، اراده‌ای که همه باید در ذیل آن قرار گیرند، و مهم‌ترین کار متفکران جامعه توجه به حضور مشیت الهی و نظر به غایتی است که خداوند برای یک ملت اراده کرده‌است. در افراد مختلف کوشش‌های بسیاری وجود دارد ولی آن کوشش‌ها وقتی اهمیّت دارند که در جهت غایت نهایی یعنی ظهور مهدی باشد و از این جهت در این عصر و این زمانه هر حرکتی که در مسیر به نتیجه رساندن انقلاب اسلامی باشد حرکتی معنی‌دار خواهد بود و انسان را از نیست‌انگاریِ زمانه رهایی می‌بخشد و او را از نظر به منافع فردی به مقاصد بالاتری فرا می‌برد. 28- هرکس در ذیل تاریخی که اراده‌ی الهی برای او رقم زده‌است می‌تواند آن‌چه را در درون دارد به ظهور رساند و در این رابطه عناصر تشکیل‌دهنده‌ی یک ملت، دارای سازگاریِ کاملی خواهند بود و نمی‌توان عناصر تشکیل‌دهنده‌ی یک قوم را با عناصر تشکیل‌دهنده‌ی قوم دیگر جابجا کرد و گمان کنیم می‌شود انقلاب اسلامی راه‌های برآوردن اهداف خود را در غرب جستجو کند. 29- رهبران واقعی ملت‌ها اصول کلی تاریخ خود را در درون خویش به الهام دریافته‌اند و در صدد تحقق‌بخشیدن به آن‌ اصول کلّی بر می‌آیند. قدرت رهبرانِ تاریخیِ ملّت‌ها نتیجه‌ی پیوند آن‌ها با مشیت الهی است که به آنان الهام و اشراق شده‌است و لذا راهی که چنین رهبرانی در تاریخ می‌گشایند مسیر سایر انسان‌های آن دوران خواهد بود و آن الهام و اشراق، منشأ تحولات بزرگ خواهد شد، هر چند با رنج‌های بزرگ همراه باشد ولی آن رهبران بزرگ برای پیوند خود با مشیّت الهی به رنج‌ها و سختی‌ها اهمیت نمی‌دهند و خواهند گفت: « خمینى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد....». 30- سیاست در هرحال، مبنا و اساس حقیقی می‌طلبد، اگر سیاست از دیانت و مشیّت الهی که در درون ملت جریان دارد، فاصله بگیرد به امری انتزاعی و غیر واقعی تبدیل می‌شود و دیگر خواست کلی زمانه و خواست افراد نیست تا هرکس آزادی خود را در همراهی با خواست جمعی که در نظام اسلامی تحقق یافته بنگرد و با انقلاب اسلامی که می‌توان به سیاستی دست یافت که ریشه در حقیقت داشته باشد، چیزی که در شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» ملاحظه کردید و در اعلام مهدورالدّم‌بودنِ سلمان رشدی ظهور کرد. 31- وقتی ملتی بتواند درست به خود بیندیشد و متوجه جایگاه تاریخی خود شود، دارای تاریخ می‌شود. ما از طریق امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» توانستیم به خود بیندیشیم و متوجه جایگاه تاریخی خود بشویم. آری ما از طریق انسانی بزرگ مثل امام خمینی توانستیم به خود بیندیشیم و بفهمیم در کجای تاریخ قرار داریم و از رنجِ بی‌تاریخی رهایی یابیم. وظیفه‌ی ماست از شناخت بیشتر این موضوع غافل نباشیم. شاید کتابی که روبه‌رو دارید متذکّر این امر باشد. 32- وظیفه‌ی اهل تفکر آن است که در تاریخِ خود نقش آفرینی کنند و آن‌چه را که منسوخ است و دورانش به پایان رسیده نشان دهند تا جامعه گرفتار بی فکری و کودنی فرهنگی نشود. کودنی فرهنگی چیزی نیست جز مشغول‌شدن بر اموری که مربوط به تاریخ گذشته است. وقتی تاریخ جدیدی در حال وقوع است آن کس که هنوز در گذشته زندگی می‌کند و در نتیجه منزوی می‌شود، باید خود را در انزوای خود مقصر بداند زیرا نگاه نکرد که اراده‌ی الهی در این دوران به چه چیز اشاره دارد تا امروز نیز وارد ساحت آگاهی گردد. 33- از آن‌جایی که هر زمانه‌ای مسائل خاص خود را دارد، متفکران بزرگ با توجه به آن مسائل متوجه‌ی مشیت الهی در آن زمانه می‌شوند و راه حلی ارائه می‌کنند که جوابگویی به همه‌ی مسائل آن زمانه در آن راه حل می‌گنجند؛ از این لحاظ می‌گوییم هر زمانی متفکر و فکر زمانه‌ی خود را می‌طلبد بدون آن‌که از افقی که متفکران گذشته گشوده‌اند روی برگردانند. 34- درست است که وقتی به اراده‌ی انسان‌هایی که در مقابل مشیت الهی سربرکشیده‌اند نظر کنیم متوجه می‌شویم رسیدن به جامعه‌ی مطلوب دشوارتر از آن است که در ابتدای امر گمان می‌شد ولی این بدین معنی نیست که برای شکوفایی خود و جامعه راه حلّ دیگری هست بلکه می‌فهمیم خداوند از ما پایداری و مقاومتِ بیشتری را انتظار دارد و می‌خواهد تاریخی را به ظهور برسانیم که اندیشه‌های ژرف بناست در آن ظهور کند. 35- انسان به خود شناخت دارد ولی وقتی این شناسایی در نسبت با شخصی دیگر و یا چیزی دیگر و یا زمان دیگر معنا شود، خود آگاهی پیش می‌آید و در این رابطه خودآگاهیِ تاریخی، آگاهی انسان است به خودش در نسبت به زمانه و تاریخی که در آن به سر می‌برد. 36- اگر با نگاهی وجودی به انقلاب اسلامی به عنوان مظهر اشراق سنت الهی در این دوران بنگریم و مقدمات این نوع نظر کردن را در خود فراهم کنیم دیگر نیاز نیست که قصد کنیم انقلاب اسلامی را آشکار نماییم، انقلاب اسلامی از طریق نظر به ملکوت حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بر ما آشکار می‌شود. 37- در انقلاب اسلامی و در تاریخی که شروع شده، ارزش و جایگاه دولت‌ها در نسبت آن‌ها با اهداف انقلاب فهمیده می‌شود نه با تعریف و تبلیغی که خود برای خود می‌کنند. طاهرزاده
8953
متن پرسش
سلام علیکم: اینکه فرمودید در جواب آن سوال : شیخ گفت: خدا در این مرحله با اسم غنی خود تجلی نموده است و باد غنای او وزیدن گرفته... ربط اسم غنی در این موضوع چیست؟ اسم قهار یا غنی؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی «گر جمله‌ی کائنات کافر گردند.... بر دامن کبریاش ننشیند گرد» بدین لحاظ شیخ نظر به اسم غنی کرده بود. چون لازمه‌ی تجلی اسم قهار تقابل با نور انبیاء است. در حالی‌که بحث قتل مسلمانان در میان بوده است و نه قتل مستکبران. موفق باشید
7800

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و تحیت خدمت استاد گرامی؛ چندی پیش تصمیم گرفته بودم که برای تثبیت ادبیاتی که در چند ساله حوزه خوانده بودم، کتابی را ترجمه کنم که مورد استفاده جامعه هم باشد.وقتی با اساتید مشورت می کردم بسیاری کتاب المیزان را سفارش می کردند ولی بنده در آن زمان نمی خواستم وارد کار به این بزرگی بشوم.در نهایت کتاب اهل البیت سماتهم و حقوقهم فی القرآن آیت الله سبحانی به لطف الهی ترجمه شد و چند ماه پیش چاپ گردید.بنده تصمیم به ترجمه مجددی نداشتم که باز هم مشاهده کردم که یکی از بزرگان از ترجمه المیزان گله کردند.استاد واسطی هم در کتاب نگرش سیستمی به دین، ترجمه معنایی المیزان را خواستار شده بودند.استدلال برخی از این اساتید این بود که ترجمه فعلی در برخی موارد تقطیع صورت داده است و در برخی موارد که متن کمی پیچیده شده است به درستی معنا را منتقل نکرده است.بحث بر سر ترجمه تحت اللفظی یا آزاد نیست؛ بلکه مشکل در عدم رساندن معنا توسط این ترجمه است که عمدتا به خاطر حجم بسیار المیزان این اتفاقات افتاده است. سوال بنده این است که آیا شما ترجمه دوباره المیزان توسط یک گروه ترجمه را لازم می دانید؟ این که به هر حال هر چه ترجمه های بهتری روانه بازار شود بهتر است منظور نیست؛ بلکه آیا ضرورتی برای این کار وجود دارد که ما به جای کتابهای بسیاری که ترجمه نشده است و عمدتا از دسترس جامعه دور مانده است به سراغ المیزان برویم؟ با توجه به این که شما فرموده بودید علامه ترجمه المیزان را تایید کرده است نیازی هست که دوباره 8000 صفحه متن ترجمه شود؟ به دلیل سختی کار نمی خواهیم وقت و انرژی خود را صرف کاری کنیم که ضرورتی نداشته است.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حقیقتش بنده نتوانسته‌ام با نظر به ترجمه‌های تفسیر المیزان به این نتیجه برسم که در آن حدّ ناقص است که مقصود علامه را به ما نمی‌رساند و نیاز به ترجمه‌ای دوباره داریم به‌خصوص که به قول شما ما متون بسیار مهمی داریم که هنوز ترجمه نشده است. موفق باشید
6216
متن پرسش
سلام.حضرت استاد این که گفته می شود عدم نمی تواند منشاءاثر باشدرا کمی توضیح دهید؟اگراین چنین است به عنوان مثال جهل عدم است ولی منشاءاثر می باشد؟ واین موضوع در مسئله شر در فلسفه چگونه بیان می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر فرصت بفرمایید کتاب شریف عدل الهی شهید مطهری را مطالعه کنید و یا سی‌دی مباحث بنده در مورد عدل الهی را گوش دهید، این مسائل برایتان بهتر روشن می‌شود. همین اندازه در جریان باشید که «عدم« به خودی خود منشأ اثر نیست ولی جهل به عنوان عدمِ ملکه است یعنی نبودنی که باید می‌بود. به عبارت دیگر علمی باید به جای این جهل بود و انسان به جهت آن که آن علم را ندارد اعمالی انجام می‌دهد که مناسب واقعیات عالم نیست همچنان که در مورد شرّ، گفته‌می‌شود سیل شر است چون منشأ عدم است در حالی که آب به خودی خود شرّ نیست. پس شر بودن شرور به نحوی ریشه در عدم دارد. موفق باشید.
6172
متن پرسش
سلام.ارزش یک عمل نزد خداوند به میزان خلوص عمل کننده است یا معرفت او؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقدمه‌ی خلوص معرفت است و هرچه معرفتِ حضوری بیشتر باشد خلوص بیشتر است و هرچه انسان انانیت‌اش شدید باشد معرفت او به حقیقت ضعیف‌تر است و به همان اندازه خلوص‌اش کم‌تر است. موفق باشید
5221
متن پرسش
باسلام علت روحی کاهل نمازی و راه درمان ان چیست؟ کتابی رو که معرفی کردید خواندم اما چاره ای حاصل نشد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان متوجه شد با نماز در حضور حضرت حق قرار می‌گیرد و در معرض انواع انوار اسماء الهی واقع می‌شود مگر می‌تواند از نماز فاصله بگیرد و کار دیگری را بر نماز ترجیح دهد. باید در انجام نماز استمرار داشت تا مقصود حاصل شود. کتاب «آداب الصلات» حضرت روح الله غوغا می‌کند، چی می‌گویی خوانده‌ام و چاره‌ای نشد؟ مگر خواندنی است؟! دستورالعمل رفتن است. چند سال طول می‌کشد تا به کمک آن کتاب و از طریق نمازهای مستمر آرام‌آرام جلو بروید. موفق باشید
3712

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
1- آیا آنچه ما در «مشهورات زمانه» برداشت کرده‌ایم صحیح است؟ مثال مشهورات زمانه، تمامی مصادیق عقاید غیرکامله است و همة ما به همة مشهورات زمانه گرفتاریم و هر کس به اندازة ایمانش از مشهورات زمانه عبورکرده‌است؛ یعنی «عبور» تشکیکی خواهدبود. مثلاً یکی از مشهورات زمانه این است که: «اگر ماشین‌مان را دزدببرد، خیلی ضررمی‌کنیم.» و لذا خیلی ناراحت می‌شویم. در حالی که اگر قلب‌مان از این مشهورات عبورکرده‌باشد و پذیرفته‌باشد که این عالم دست خداست و خدا هم حکیم است، دزدیدن ماشین با هدیه‌گرفتنِ یک ماشین صدمیلیونی برایش فرقی نمی‌کند، و این، همان مبنای «زهد» است. پس یکی از مشهورات زمانه این است که: این عالم، دست خدا نیست. و خدای حاکم بر این عالم، حکیم و قادر مطلق نیست. و ما هم این مشهورات را قلباً پذیرفته‌ایم، چقدر پذیرفته‌ایم؟ به اندازه‌ای که ایمان‌مان ضعیف است. چه بسا که یکی از مشهورات زمانه این باشد که اصلاً خدایی وجود ندارد؛ به همین دلیل است که در پاسخ به سؤال نکیر و منکر همه مشکل دارند مگر آن کسی که قلباً از این عقاید باطله عبور کرده‌باشد. در این قسمت (فکرقلبی) مشهورات زمانه و عقاید باطله، همان مبادی غلط است. و عقاید حقه و بر خلاف مشهورات باطله، مبادی صحیح برای درست‌اندیشیدن است. پس مشهورات و مبادی در فکر قلبی، یک چیز است. لکن مشهورات، مبادی غلط است. و عکس مشهورات، مبادی صحیح. حتی شاید بتوان گفت: در فکر قلبی، مقدمات و نتایج استدلال هم یک چیز است، اختلاف در شدت و ضعف است؛ مثلاً من با این مقدمه که پذیرفته‌ام خدای قادر حکیم مسلط بر این عالم است، قلباً فکرکرده همین اعتقاد را در خودم تقویت می‌کنم. 2- آیا این نتیجه درست است؟ پس اولاً فکر قلبی و نتایج این فکر، تشکیکی است. و ثانیاً علاوه بر فکرکردنِ عادی، برخی افعال (مثل نماز و روزه) هم باعث فکر قلبی می‌شود؛ چرا که این عبادات هم باعث تصحیح عقاید باطله و عبور قلب از مشهورات زمانه می‌شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشهورات زمانه یک نحوه گرفتار اعتباریات شدن است که مسلّم ریشه در عقاید باطل دارد ولی صورت‌های آن بسیار زیاد است. موفق باشید
3355
متن پرسش
باسلام راستیتش بنده در2کتاب استاد یک مطلب فقهی مشاهده کردم که پس ازمراجعه به رساله حضرت امام خلاف آنرا دیدم خواهشمندم مراراهنمائی فرمائید درکتاب جوان وانتخاب بزرگ درصفحه20 نوشته شده که میت را نبایدازسر وارد قبرکرد وعین همین مطلب درکتاب خویشتن پنهان مطرح شده درحالی که طبق مسئله628 رساله توضیح المسائل حضرت امام میفرمایند ازطرف سر اگرمیتی مرد باشد وارد قبر می کنند
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور که می‌فرمایید از نظر فقهی در نحوه‌ی واردکردن مرد و زن در قبر تفاوت هست ولی آیت‌الله شجاعی در کتاب «معاد یا بازگشت به خدا» در جمع‌بندی روایات به آن نتیجه ای رسیده‌اند که در مباحث معرفت النفسی بدان اشاره شد و ایشان این‌طور برداشت کرده‌اند که چون همان حالات که بر جسم میت وارد می‌شود را شخص متوفّی احساس می‌کند گفته‌اند متوفّی را از پا وارد کنیم. ولی در هرحال ما در امور عملیِ دین تابع نظر فقیه هستیم. موفق باشید
2763
متن پرسش
سلام.چرا همه چیز هست؟چرا باید همه چیز باشد؟چرا همه چیز هیچی نیست؟چرا هستی هست؟نمی شد نیستی باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آن‌وقت، وقتی نیستی باشد، آن نیستی هستی است، پس هستی است. و هستی از آن‌جهت که هستی است، هست. .............. در عین خفا نمود اظهار موفق باشید
2359
متن پرسش
سلام علیکم.آیا امام زمان اگر ظهوربفرمایند این فرهنگ مدرنیته را جمع می کنند؟آیا برج و موبایل و کامیپوتر و این تکنولوژی ای که به ضرر بشر است را بر می دارند یا نه؟ 2.برای طلبه های پایه های 1-6 سیر مطالعاتی توسط استادی که دارند خوب است؟چندساعت مطالعه غیردرسی داشته باشند
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- از آن‌جایی که حضرت با نور خود و مدیریت الهی جهان را مدیریت می‌کنند هر نوع تکنولوژی که موجب تخریب طبیعت شود را مدّ نظر قرار نمی‌دهد. 2- مطالعه‌ی غیر درسی در عین حال که لازم است بستگی به زمانی دارد که طلاب بتوانند درس‌های رسمی را خوب فهمیده باشند مثلاً در سال‌های اول، طلبه باید بیشترین وقت خود را در فهم ادبیات عرب بگذارد و عملاً در روز بیش از یک یا دو ساعت فرصت مطالعه‌ی غیر درسی را ندارد، ولی در سال‌های بعد این فرصت بیشتر می‌شود. موفق باشید
1627

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام.خدا قوت. خانمی 24 ساله ام.چند وقتی است بدنم سنگین شده.خیلی زیاد میخوابم.علاقه ی زیاد به مطالعه دارم اما حالش رو ندارم.عادتم شده ساعت زیادی در روز به مشاهده ی وبلاگها و نظرات آنها میگذرانم.حتی حال کار منزل را هم ندارم.احساس خیلی بدی دارم.عمرم دارم به هدر میره.ازین که کار مفیدی انجام نمیدم عذاب وجدان دارم.چه باید بکنم که حال قبلم برگرده؟البته الانم کلاس میرم.مباحثه میکنیم اما نه آنگونه که باید.لطفا راهنماییم کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: شاید مشکلی در فیزیولوژی بدنتان ایجادشده در این مورد به پزشک رجوع کنید. علاوه بر آن با برنامه‌ریزی جهت آنچه وظیفه‌ی خود می‌دانید نگذارید زندگی‌تان به روزمرّگی بگذرد. نهایتاً زمانی محدود را جهت مطالعه‌ی وبلاگ‌های مفید بگذارید. با دوستانتان در مورد مباحث معرفتی مباحثه کنید. موفق باشید
680

روش تحصیلبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی من یک دانشجو هستم با نزدیک شدن ترم جدید نیاز به یک راهنمایی از طرف شما برای خودم هستم تا مشکلی که یک بار برای من بوجود اومد دیگه بوجود نیاید من سال قبل با شور وهیجان خاصی وارد دانشگاه شدم وفکر می کردم با تلاش کردن ودرس خواندن می تونم هم یه مهندس خوب باشم که به مردم خدمت کنم اون فقط بخاطر خدا و هم می توانم نمرات خوبی بگیرم و بعنوان یک دانشجوی خوب باشم ولی متاسفانه بعد از گذشت یک ترم سر در نیاوردم که استادان چطوری نمره می دهند منی که بیشتر تلاش می کردم از کسی که کمتر تلاش می کرد نمره ی کمتری میگرفتم البته اونقدر خود نمره برام زیاد مهم نبود ولی گه گاهی از بعضی از نمرات شاخ در می آوردم حالا توی این ترم می خواستم تعداد واحد زیادی بردارم یکی از دوستانم به من گفت بر ندار که استادان بد نمره هستن البته یک مشکل دیگه ای هم دارم و اون اینه که وقتی با ذوق سراغ درسهام میرم بعد از مدتی خسته میشم و دیگه درسها میره برای موقع امتحان از شما مخوام کمکم کنید و راهنماییم کنید که چطور درس بخونم که نه دچار خستگی بشم و همچنین باقدرت اون طور که دین ما میگه ومانند دانشمند مسلمان سابق ما که یک دید معنوی نسبت به مباحث داشتند دقیقا مباحث رو درک می کردند باشم ممنون میشم راهنماییم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: اساس را بر این بگذارید که درس‌ها را بفهمید، وقتی فهمیدید دیگر مسؤل نیستید که چه نمره‌ای می‌آورید. در روش فهمیدن درس فرصت مطالعه‌ی موضوعات جنبی و غیر درسی هم پیدا می‌کنید و اندیشه‌تان از محدوده‌ی درس تخصصی‌تان گسترده‌تر می‌شود. پیشنهاد می‌کنم بحث «ضرورت مطالعه و نحوه‌ی آن» را که در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» هست مطالعه بفرمایید. موفق باشید
19482

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: نمی دانم این سوال را باید از شما بپرسم یا خیر ولی چون تا حدی مربوط به معرفت نفس می شود شاید بتوانید کمکم کنید. دختری دارم 6 ساله که دارای ذکاوت خوبی است و سخنانی جلوتر از هم سالیهایش می گوید و تقریبا جزء 30 قرآن را حفظ است. ولی مشکلی که دارد به نظرم تخیل خیلی قوی دارد و آنچه در برنامه کودک می بیند در خواب برایش تداعی می شود و زیاد خواب حیوانات درنده و گزنده را می بیند که می خواهند به او آزار برسانند و با اضطراب و ترس شدیدی از خواب می پرد و گریه می کند تلویزیون دیدن او را کم کرده ایم اما مشکل همچنان باقی است. آیا دعایی، ذکری، حرزی و یا به طور کلی راهکاری وجود دارد تا از این وضع خلاص شود. در ضمن پاسخ ها به ایمیلم نمی آید. لطفا در سایت قرار دهید. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرز امام رضا«علیه‌السلام» که در حاشیه‌ی مفاتیح هستع به همان روشی که دستور داده‌اند إن‌شاءاللّه کمک می‌کند. در ضمن رجوع به روان‌پزشک بد نیست. موفق باشید

18583

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: ۱. به نظر شما آیا فهم فلسفه ملاصدرا نیاز به آشنایی با مدل متفاوتی از منطق دارد؟ ظاهرا حضرت آیت الله جوادی آملی این نظر را دارند که برای فهم حکمت متعالیه نیاز به منطقی متفاوت از منطق مشاء ای دارد؟ ۲. آیا کتاب منطقی که خود مرحوم ملاصدرا نوشته اند با همین دیدگاه است؟ (از طرفی عده ای اعتقاد دارند که نظرات منطقی ملاصدرا در حواشی سایر مطالب اوست) ۳. برای ما که می خواهیم تازه بحث منطق را در حوزه شروع کنیم آیا باید به دنبال روش و اساتید و کتبی متفاوت باشیم یا باید شیوه گذشته را در کتابی مثل منطق مظفر دنبال کرد و بعد این بحث را کامل کرد و یا نیازی به پیگیری مطالب متفاوت منطقی نیست؟ ببخشید اگر طولانی شد. التماس دعا!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نکته‌ی دومی که می‌فرمایید درست است در جواب سؤال شماره‌ی 18571 این‌طور عرض شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: حکمت صدرایی برای فهمِ عقل فلسفی آن نیاز به منطق ندارد، إلاّ این‌که چون ملاصدرا برای سخن خود از اصطلاحات منطقی استفاده کرده است لازم است از علم منطق آگاهی داشته باشیم. موفق باشید

14482

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: جناب آقای مصباح یزدی در نگاه مقام معظم رهبری شهید مطهری زمان هستند. آقا از چه جهت این را فرموده اند؟ از جهت اینکه شیوه تفکر ایشان روشن فکرانه است مانند آن شهید؟ یا ابعاد دیگری هم دارد؟ 2- کتب ایشان به عنوان یک متفکر عمیق کمک کار است در مسایل عقیدتی؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت جناب آیت‌الله مصباح هم در امور دینی تعمّق دارند و هم در موضوعات اجتماعی در راستای اهداف انقلاب اسلامی مثل مرحوم شهید مطهری حساسیت‌های لازم را دارند. موفق باشید

14023
متن پرسش
سلام: استاد شرمنده زیاد سوال می کنم. چند وقت بود نبودید و ما هم دلمان تنگ شده بود بخاطر همان یک عالم سوال دارم. خودتان هم فرمودید اگر جوابتان را در یک سوال احیانا نگرفتید چندبار دیگر بپرسید تا دیگران هم استفاده کنند. 1. خواندن زندگینامه عرفا می تواند تاثیر گذار باشد؟ یکی از بزرگان می گفت سرگذشت علمای اصیل خودش جلسه اخلاق است. 2. کتاب چهل حدیث امام چگونه کتابی است؟ کی می توان آن را خواند و کارایی اش چگونه است؟ 3. کتب تاریخ ائمه که حجت الاسلام نظری منفرد نوشته اند چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خواندن زندگی‌نامه‌ی عرفا و علماء حقیقتاً یک کار ارزشمند و سلوکی است 2-  کتاب «چهل حدیث» حضرت امام یک کتاب عرفانی با ظرائف خاص خودش است و نه یک کتاب اخلاقی و لذا بعد از آشنایی با عرفان نظری می‌توان متوجه‌ی اشارات آن شد 3- مسلّم هراندازه در موضوع تاریخ ائمه کار کنیم، جای کار دارد ولی بنده کتاب مذکور را نمی‌شناسم. موفق باشید

13467
متن پرسش
با عرض سلام: می خواستم بدونم مطالعه آثار اقای شهریار زرشناس مفید هست و به درد فهم تاریخ امروز ما می خورد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده جناب آقای زرشناس به عنوان یک نویسنده‌ی متعهد به انقلاب، نکات خوبی را در غرب‌شناسی در اختیار مخاطبان خود قرار می‌دهد. موفق باشید

13394

بدون عنوان@بازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: آیا هر بی عدالتی به معنای ظلم است؟ مثلا شخصی به دو نفر فقیر با شریط یکسان تفاوت می گذارد و به یکی کمتر و به یکی بیشتر کمک می کند. (البته مثالم بخاطر روشن شدن سوال بود و سوال کلی ام همان بود که اول عرض کردم)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر دوکس دارای شرایط مساوی باشند، ولی متفاوت با آن‌ها برخورد شود ظلم است. ولی اگر متفاوت‌اند ولی متفاوت با آن‌ها برخورد شود، ظلم و بی‌عدالتی نیست. مرحوم شهید مطهری در کتاب «عدل الهی» در این مورد نکات ظریفی دارند. موفق باشید

13170
متن پرسش
۱. آیا این عبارت درست است که حقیقی بودن محبت خدا به این معنی نیست که محبت منحصر به خداست؟ زیرا محبت به اهل البیت (ع) که جایگاه والای خود دارد ولی ما به مومنین و پدر و مادر و فرزند و همسر و حتی سایر مخلوقات خدا نظیر پرنگان محبت داریم. ۲. جایگاه محبت خدا و محبت دیگران در دستگاه توحیدی چگونه قایل جمع است؟ با تشکر صادقانه از جنابعالی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق را فقط می‌توان در مظاهرش مورد توجه و محبت قلبی قرار داد وگرنه با خدای عقلی و انتزاعی که محلی برای دوست‌داشتن ندارد زندگی می‌کنیم و به همین جهت در روایت از حضرت صادق (ع) داریم که مى‏فرمايند: «نَحنُ‏ وَالله‏ الأسماءُ الحُسنى»[1] به خداوند سوگند مائيم اسماء حسناى الهى. «اسم الله» مبدأ جامع اسماء الهى است و انسان كامل مظهر اسم الله است و لذا آنچه در عالم به فرق و كثرت هست در انسان كامل به نحو جامع موجود است، بنابراين شناسايى حقيقت انسان موجب شناسايى همه‏ ى اسماء الهى خواهد شد. اگر كسى بخواهد همه‏ ى اسماء حق را بشناسد، يا بايد در همه‏ ى عوالم هستى سير كند و يا به انسان كامل معرفت پيدا نمايد كه همه‏ ى آن اسماء به صورت بالفعل در او هست. عرایضی در کتاب «مبانی نظری و عملی حب اهل‌البیت» هست. خوب است که به آن‌ رجوع فرمایید. موفق باشید

 

 


[1] ( 1)- الكافى، ج 1، ص 144.

12790

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب: استاد عزیز بنده طلبه هستم و خودم و همسرم بیمه تامین اجتماعی و بیمه تکمیلی هستیم ولی چند وقته که فکر می کنم آیا این بیمه تامین اجتماعی و بیمه تکمیلی با توکل بر خدا و اعتماد به حضرت حق منافات ندارد؟ اگر واقعا اعتقاد داریم که روزی دست خداوند است پس اگر بیماری بدهد روزی آن را نیز می دهد و اگر هم ندهد حتما امتحان الهی است که باید قرض کنیم و آن را برطرف کنیم. خواستم ببینم آیا نظرم درست است یا افراطی گریست؟ یه سوال شخصی هم دارم اگر صلاح می دانید پاسخ دهید. آیا خود شما و خانواده محترم بیمه تامین اجتماعی و بیمه تکمیلی هستید و از آن استفاده می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حال که بیمه‌ی تأمین اجتماعی پیش آمده است به امید آن‌که کمکی باشد به سایر بیماران و عندالزوم ما هم از آن استفاده کنیم، شاید نیاز نباشد که بدان پشت نماییم. ولی بنده شخصاً بیمه‌ی تکمیلی را دنبال نمی‌کنم. موفق باشید

12295

معاد کودکانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد: با توجه به بحث معاد که طبق آیه قران تجلی قلب است، می خواستم بدانم افرادی که کم توان ذهنی هستند، و یا دیوانگان که هیچ مسئولیت شرعی در قبال افکار و رفتار خود ندارند اما از طرفی اعمال و حرکات و افکار آنها در حد خودشان است و صورت نفسشان می شود و در برزخ و در قیامت هم که تجلی نفس است نفس صورتهایی که با آنها متحد شده است را تجلی می دهد آیا دیونگان هم شامل این قاعده هستند و صورتهای نفسشان تجلی می کند و باعث عذاب آنها می شود یا بحث آنها در قیامت فرق می کند؟، در ضمن تکلیف این بچه هایی که تازه متولد می شوند و می میرند چگونه است؟ و این روایت که اشاره دارد که کودکان در برزخ آموزش می بینند، طبق قواعدی که در برزخ و قیامت حاکم است که عالم تکوین است منظور از این آموزش چیست؟ و در ضمن در جواب این سئوال که دیوانگان در دیوانه شدن خود هیچ نقشی نداشته اند و مقصر نبوده اند و در هر حال از مراتب، پایین بهشت برخوردار می شوند چه پاسخی بدهیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً در سؤال‌های مربوط به معاد در این مورد صحبت شده، به آن جواب‌ها مراجعه فرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی