سلام: استاد جزوه ایی که در مورد کشف المحجوب وتذکره گفتید رو از کجا میتونیم به دست بیاریم روی سایت ندیدم. می تونیم اگر توانایی ادامه مطالعه یک منبعی رو نداشتیم، به دانشمون تا جایی که تونستیم در مطالعه پیش بریم وبفهمیم و یادمون مونده باشه و... عمل کنیم؟ میشه قسمت لینک های ضروری به سایت اضافه بشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همینطور است که میفرمایید. زیرا به ما فرمودهاند بر اساس آنچه میدانید عمل کنید تا خداوند آنچه را که نمیدانید به شما بیاموزاند. ۲. مسئول محترم سایت بررسی نمایند. موفق باشید
https://zil.ink/ostadtaherzadeh
بسم الله الرحمن الرحيم سلام عليكم ورحمة الله: ضمن عرض سلام و ادب و تسلیت ایام سوگواری سیدة النساء العالمين حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها خدمت استاد گرامی جناب آقای طاهر زاده طبق فرمایش متین جنابعالی در پاسخ به سوال شماره 32045، حضرت امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف و ارواحنا له الفدا ، مظهر نور کامل خداوند تبارک و تعالی هستند و علاقه به آن حضرت، عین علاقه به حضرت معبود است و متعاقبا رهبر معظم انقلاب آیت الله العظمی امام خامنهای حفظه الله تعالی ، مظهر نور آن حضرت (امام زمان ) میباشند. این حقیقت بر ما دوستداران و به قول مرحوم شهید سلیمانی عزیز «سربازان ایشان» پوشیده نیست و بعضا نه از طریق براهین فقهی در باب ولایت فقیه و امثالهم، بلکه قلبا و با تمام وجود و با چشم یقین آن را دیده و عمیقا احساس میکنیم. اما سوال اینجاست که این مطلب بسیار مهم (که رهبر معظم انقلاب مظهر نور امام زمان عج الله تعالى فرجه الشريف هستند) را چطور بر قشر مذهبی که با امامین انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی زاویه دار هستند و خود را مذهبی و اهل بیتی هم میدانند اثبات کنیم؟ ۱. طبیعتا جمع کثیری از دلسوزان و مومنین انقلابی و همچنین طیف مخالف از مردمان عادی هستند، لذا ممکن است اثبات علمی دقیق و عمیق میسر نباشد. اگر نخواهیم از باب فقهی وارد بحث شویم، تکلیف چیست؟ چگونه این مظهریت و نیابت را اثبات کنیم؟ ۲. از منظر دقیق علمی و در مباحثات بین بزرگان و اساتید چطور؟ قبلا از عنایت جنابعالی صمیمانه سپاسگزارم علیرضا حلبیان
- باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که فقه، صورت متعیَّنِ انوار نامتعیّن انوار الهی است تا انسان از طریق احکام فقهی به باطن انوار الهی منتقل شود و به همین جهت کسی دینداری را در محدوده صِرف فقهی متوقف کرد، خود را از حضور در عالم بالاتر محروم میکند. عرایضی در کتاب «در راستای بنیان حکمت حضور انقلاب اسلامی در «جهانی بین دو جهان» که در دست چاپ است، شده است. شماره 86 آن حکمتها ذیلاً خدمتتان ارسال میشود. به امید آنکه در راستای چنین گفتارهایی بتوان نسل آماده خود را متوجه موضوع مورد بحث بکنیم. موفق باشید
ايمان به ايمان و عبور از نقابهای ايمانی
بشرِ امروز نقابهایی که بعضی از انسانها به عنوان «ایمان» بر چهره میزنند را میشناسد و چون نمیتواند آن نوع ایمان را انتخاب کند، در دو راهیِ قبول کفر نسبت به آن ایمان و یا قبول ایمانِ حقیقی قرار میگیرد و بین این دو نوع شخصیت سرگردان است، گاهی این است و گاهی آن، تا آنکه با نظر به انسان کاملی که حضوری جهانی دارد، احساس کند خود را پیدا کرده است و انقلاب اسلامی درست بستر همان انسان کاملی است که هرکس میتواند آن باشد، ولی سوپرمن نباشد. مهم نیست حضور چنین انسانی چه مدت طول بکشد، مهم آن است که فرهنگی ظهور کرده که انسان میتواند بدون نقابی از ایمان که بر چهره میزند، به ایمان خود ایمان داشته باشد و بفهمد:
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
حضور در جهانِ انسانی و انسانیت، نقطه شروع ایمانی است که فریبکارانه و متحجّرانه نیست. در این نقطه است که انسان میفهمد چه هست و چه میتواند باشد و چگونه میتواند قدم در قلمروی از ایمان بگذارد که هرچه بیشتر خودش باشد، در عین پاسداشتِ وجودی از خود، در بستر عبودیت و نزدیکی به انسان کاملی که در پیش است، در عین بودن در تاریخی که در آن قرار دارد و لذا بیش از آنکه بخواهد خود را بفهمد، خود را حسّ میکند ولی احساسی که از معرفت جدا نیست، معرفتی که رو به سوی حقیقت دارد و انسان را از فروافتادن در ایمانی که نقاب او شود محفوظ میدارد؛ در ایمانی مستقر است که تنها بودن خود را دنبال میکند، بدون متوقفشدن در ماهیتی خاص، زیرا در حقیقت، ماهیتِ آن ایمان همان بودنِ آن است، یعنی «ماهیّتُةُ اِنّیّتُهُ» ماهیت آن ایمان همان بودنِ آن است و سر و کار انسان با وجودِ آن ایمان است و امکانات تمامناشدنی که در پیش دارد برای ایمانی بیشتر به ایمانی که یافته و در این رابطه به آینده بیکران خود نظر دارد و درک وجودی خویش در عالم و تعلق عمیقتری که با حضرت معبود در عهد ازلی یعنی در وجود خود با او دارد که در نسبت عبودیت انسان و معبودبودن خدا محقق میشود، امری که در ارتباطی متقابل اتفاق میافتد و انسان خود را در چنین جایگاهی که قابل توصیف نیست، احساس میکند و تنها میتواند با زبان جناب لسان الغیب بگوید:
دلم رميده شد و غافلم من درويش که آن شکاري سرگشته را چه آمد پيش
چو بيد بر سر ايمان خويش ميلرزم که دل به دست کمان ابروييست کافرکيش
بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ خزانهاي به کف آور ز گنج قارون بيش
این به جهت آن است که در ایمان حقیقی، «وجود» با تجلیّات خود به سراغ انسان میآید و آماده قبول جان ما است، تا خود را در مقابل آن تجلیات گشوده نگه دارد و خود را در تقدیری که باید در آن مستقر شود حفظ کند، جایگاهی که جایگاه حضور در محضر حضرت حق است، در عین حاضربودن نزد خود. خطر آنجا است که انسان از وجودِ خود در این رویداد بیگانه باشد؛ در آن صورت چگونه آن رابطه متقابل رخ دهد تا انسان خود را در آغوش خدا احساس کند و چشماندازی توحیدی وقوع یابد و زهد ریایی و نقاب ایمانی که همان خرقه پشمینه است، فرو افتد؟
اگر تاریخ جدید، نرم، نرم پا پیش مینهد و ابتدا روحها را متوجه خود و آیندهای که در پیش دارند میکند، چرا به سخن آنانی که متوجه طلوع تمدنیِ غیر از تمدن غربی شدهاند، گوش فرا ندهیم؟ چرا به آنهایی که خبر از بازگشت خدا به زندگی را دادهاند توجه ننماییم؟ اگر حقیقتِ دین باز درخشش آغاز کرده تا معنای آداب دینی با روحی تازه به میان آید، نباید گفت این عبادات نیز پوستههای دین است، نه! حقیقت از طریق همین آداب و اخلاق است که به ظهور میآید، تا امری نامتعیَّن به امری متعیّن تبدیل شود و به جای آنکه گمان کنیم «تئولوژی» پایان یافته است متوجه باشیم با انقلاب اسلامی و با برافروختن مشعل شهادت، تئولوژی و آداب دینی جای خود را پیدا میکند و آینههایی میشوند برای ظهور امور قدسی. راستی را! مگر همین تئولوژیها و ایدئولوژیهای حاکی از امور قدسی نیستند که به انسانهای مؤمن به حقیقت جهت میدهند تا دین خدا تمام ابعاد وجودی انسان را فرا گیرد؟
آیا با مدرنیته، تئولوژی پایان یافت و اگر مدرنیته در این تاریخ جایگیر شده، چاره کار تسلیمشدن در مقابل مدرنیته نیست. چاره کار عبور از تاریخ غیاب خداوند است و رجوع به حقیقت، به نور اسمای الهی و ذیل حضور خداوند با رعایت احکام و آداب شرع، حضور خداوند را در زندگی و در مناسبات انسانی نهادینه کنیم تا انسان در حضور بیکرانه اکنون جاودانه خود که گوهر فراموش شده او است، باز گردد. آیا رسالت انقلاب اسلامی در این تاریخ چنین نیست که انقطاع زمین از آسمان را جبران کند؟
با سلام و احترام محضر استاد معظم (دام ظله العالی): از دیدگاه عقل فلسفی و عرفان نظری، فرایند خلقت در قوس نزول، از عالم عقل شروع و پس از عالم مثال، تا عالم ماده امتداد مییابد؛ لذا همه موجودات، دارای وجود عقلیاند. روایت نبوی «اول ما خلق الله نوری» با قرار گرفتن در کنار روایت «اول ما خلق الله العقل» ناظر به خلقت وجود عقلی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است و همانطور که پیشتر گفته شد، همه مخلوقات (اعم از مجرد و مادی)، در عالم عقل، دارای وجود عقلی میباشند. در کتاب مقام لیلة القدرى حضرت فاطمه سلام الله علیها صفحه ۳۶ آمده: «انسانها دارای نفسی هستند که در بستر بدن، حادث میشود و قبل از آن دارای یک شخصیت متعیّنی نبودهاند؛ امّا اهل بیت (علیهم السلام) علاوه بر اینها، دارای مقام نوری هستند.» با توجه به مطالب فوق، مقصود از مقام نوری که اختصاص به اهل بیت علیهم السلام دارد، چیست و دقیقاً ناظر به کدام عالم است؟ متشکرم برکاتتان مستدام باد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام نوری اهل البیت «علیهمالسلام» مربوط به عالَم قبل از خلقت است که عالَم حقیقت مخلوقات میباشد، مربوط به علم خداوند. و به همین جهت آدم قبل از خلقت زمینیاش با آن انوار مقدس روبرو میشود و روایات مذکور نظر به «اولُ ما خلق الله» دارد که مربوط به تعیُّن محمدی «صلواتاللهعلیهوآله» میباشد که در واقع به یک معنا همان ظهور متعیّن عقل است. در حالیکه قبل از خلقت نوری از جنس علم خدا در میان است که حقیقت اولیای الهی است و آنجا بحث خلقت، هنوز در میان نیست. موفق باشید
سلام استاد: به نظر شما آیا برای هر انسانی منحصرا هدفی وجود دارد یا بهتر یگویم مسیری برای رشد وجود دارد؟ یعنی مثلا خداوند از قبل تقدیر کرده است که مسیر رشد من از تحصیل در فلان رشته مهندسی میگذرد؟ چگونه بین چندین راهی که مسیر آینده زندگی را مشخص میکند و همه آن ها شرعی هستند میتوانم بهترین را انتخاب کنم؟ اصولا آیا به عنوان مسلمان وظیفه دارم دنبال مسیری که خداوند برای رشد من قرار داده بگردم یا با توجه به عقل معاش و محاسبات مادی دنبال آینده خود باشم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه رعایت تقوا بشود و عقل و شرع مدّ نظر باشد، خود به خود آنچه تقدیر انسان است و موجب کمال او میشود، به قلب او القاء میگردد، به حکم آنکه حضرت حق فرمودند: «وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا» هر آنچه شما در درون خود طلب میکنید، ریشه در اراده و خواست حضرت حق دارد. خداوندی که میداند که چگونه عمل کند و کجا نقشآفرینی نماید. موفق باشید
سلام علیکم: استاد عزیز، یک شبهه ای ذهنم رو مشغول کرده، در روایات و احادیث و صحبت واعظان هست که گناه باعث عدم نزول باران میشه، که مردم عادی میپرسند اگر اینگونه است که اروپا و... باید خشکسالی باشه، که پاسخهای گوناگون داده شده و سوال من این نیست، سوال من این است در کشور ما که الحمدالله اکثریت مسلمان هستیم چرا در شمال کشور همیشه ترسالی است و مثلا یزد و اصفهان و قم خشکسالی؟ حال آنکه در مناطق شمال کشور اگر گناه بیشتر نشود، کمتر نیست؟ پس آیا اصلا این مباحث خشکسالی و باران و.... مسائلی اقلیمی است و کاری به گناهان بندگان ندارد؟ و اگر این است چرا بر نماز باران و دعا تاکید شده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد بحثهای نسبتاً مفصلی شده است مبنی بر آنکه آیا استدراجی در کار است تا چنین انسانهایی در نعمتهای فراوان، شخصیت حقیقی خود را که عصیان در مقابل حضرت حق است نشان دهند؟ و یا بحث در تفاوت اقلیمها است که در هر اقلیمی، پرورش انسانها مناسب آن اقلیم صورت میگیرد. به طوری که در اقلیمهای خشک، انسانها با نوعی اشراق و معنویتی بهسر میبرند که ظاهراً در اقلیمهای سرسبز این امر همه گیر نیست. البته و صد البته اگر در اقلیمهای خشک، انسانها اهل معنویت و بندگی باشند، زندگی آنها هرگز با بحران روبرو نمیشود. نمیبینید که تمدنهای بزرگی در همین شهرهای کویری و یا حاشیه کویر سر برآورده است؟ موفق باشید
سلام و عرض ادب و تسلیت: صوتهای چگونگی به فعلیت رساندن باور دینی رو گوش میدادم. فرمودید حضرت موسی آنقدر به خدا اعتماد داشتن که وقتی به ایشان فرمودند عصایی که اژدها شده را بگیر و ایشان هم ترسیده بودن اما گرفتن و این نکته بسیار ظریفی است آیا بر همین منوال میشه بگیم حضرت موسی که درخواست کرد برادرش هارون او را همراهی کند و فکر میکرد او از پس این کار برمیاید انگار یه جورایی تدبیر کرد که بعد اتفاقا همون برادرش در قوم که ماند بدون موسی علیه السلام نتوانست از انحراف قوم به گوساله پرستی مانع شود یعنی شاید مثل اعتمادی که در موضوع اژدها و عصا فرمودید، کرد در موضوع درخواست همراه نکرد؟ سوال دومم هم این است که حضرت موسی قبل کوه طور، غیر از چند سالی که نزد حضرت شعیب بود بقیه عمرش را در خانه فرعون مشرک گذرانده چگونه چنین میشود که این عکس العمل را نسبت به عصا و اژدها از خود نشان میدهد این همه توکل چگونه در او شکل گرفته؟ ممنون از شما ان شاءلله مورد عنایت خاص حضرت ولیعصرعج باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نبوت حضرت موسی «علیهالسلام» و روحانیت درونیِ آن حضرت فکر کنید که موجب میشد در هر حرکتی که آن پیامبر الهی انجام میدادند، همان چیزی که در نهایت مدّ نظرشان بود؛ واقع شود. و در مورد حضرت هارون «علیهالسلام» متوجه تدبیر آن حضرت شدند و به همین جهت برای خود و ایشان دعا کردند. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: دانشجوی دکتری علوم قرآنی و حدیث در دانشگاه آزاد نجف آباد هستم. استاد آیا تفاوت قابل توجهی آراء و نظرات استاد جوادی آملی با علامه طباطبایی در تفسیر وجود دارد اگه چنین است به نظر شما می تواند به عنوان رساله دکتری اینجانب انتخاب شود. اگر پیشنهادی از طرف جنابعالی نیز برای موضوع رساله دکتری مطرح نمایید ممنون می شوم راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم آن اندازه تفاوت باشد که موضوع یک تحقیق قرار گیرد. زیرا تفسیر «تسنیم» عموماً شرح «المیزان» است مگر در تفاوتهای جزئی. آری! در فلسفه، علامه جوادی در کتاب «شمس الحق تبریزی» تفاوت نظرهایی نسبت به نگاه علامه طباطبایی دارند. در رابطه با رساله دکترا، چون درگیر این موضوعات نیستم، نظری ندارم. موفق باشید
با سلام و احترام: میخواستم بنده را به شاگردی بپذیرید. بنده اهواز هستم ولی اگر استاد اجازه بفرمایند حضوری خدمت برسم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه تفاوتی میکند وقتی آیت الله بهجت متوجه و متذکر هستند که در این زمانه، رابطه علمی کافی است. و لذا میفرمایند: «علم تو، استاد توست». در این مورد خوب است به جزوه «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت «رحمه الله »رجوع فرمایید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark
سلام استاد: در یک کانون فرهنگی به عنوان مربی فعالیت میکنم. مخاطبان از سن ابتدایی هستند تا حدود ۱۸ سال. جمعه شب ها همه ی اعضای کانون جمع میشویم و قرآن خونده میشه و بنده مطالبی اخلاقی یا معرفتی میگویم سعی میکنم مطالب شما و یا شهید مطهری و... را ساده کنم و براشون بگم. مسئول اصلی این کانون به من میگوید اینها که تو میگویی تئوری است و فایده نداره باید در قالب بازی مطالب را منتقل کنی آیا این حرف درست است؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو کار را باید مدّ نظر داشت. هم باید مخاطبان را متذکر معارفی کرد که عقلشان تغذیه شود و هم باید با مثالزدن از شخصیتهایی که نمونههای خوب فطرت انسانی هستند، ذهن آنها را تغذیه نمود. مثل کتاب «داستان راستان». به همین جهت آن شهید بزرگوار در کنار آن معارف عالیه، به جهت سوزی که در هدایت انسانها داشت و میدانست باید خیال را نیز تغذیه کرد؛ به تألیف کتاب «داستان راستان» میپردازد. موفق باشید.
سلام استاد عزیز: در مبحث حرکت جوهری فرمودید که هر لحظه جهان در حال تحول و نو شدنه و داره به مرتبه بالاتر میره جهان مادی و مدام داره فیض میرسه از عالم بالا، مثل بچه ای که جوان میشه و کلی با اون کودک قبلی فرق میکنه. اولین سوالم اینه که یعنی همین لحظه ای که من الان دارم پیام میدم به شما بیشترین فیض از طرف خدا از اول تاریخ بشریت اومده؟ چون جهان نسبت به مثلا دو هزار سال پیش کلی تحول پیدا کرده بر اساس حرکت جوهری. ۲. اینکه وقتی جهان ماده به مرتبه بالاتر رفت و رشد کرد فرمودید چون تجلیات خدا تعطیل بردار نیست همیشه خلقتی هست. چطور عالم ماده دوباره خلق میشه بر اساس تئوری فلسفی (حرکت جوهری)؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تکویناً چنین است و جهان ماده با فعلیتیافتنِ همه قوههایش به جهان دیگری تبدیل میشود. به همان معنایی که در قرآن داریم: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ» و به حکم آنکه «وجود» همواره در همه مراتبش حاضر است، باز مرتبه مادون آن که همان عالم ماده است در صحنه میآید و باز فیض تبدیل قوه به فعل و تبدیل آن به جهانی دیگر. برهان حرکت جوهری معارف ارزشمندی را با ما در میان می گذارد. موفق باشید
سلام و احترام محضر نورانی استاد محترم: وقتتون بخیر و عافیت. ۱. با توجه به اینکه گفته شد عین ثابت شخص قابل تغییر نیست و امکان ذاتی او در علم الهی است، مثلا اگر عین ثابت صدام انتخاب های الهی در دنیا بکند و شهید خرازی شود، تشریع او با تکوین او یا همان عین ثابت او در تضاد خواهد بود؟ ۲. اگر عین ثابت شخص قابل تغییر نیست، چطور می توان روایاتی را که صلوات فرستادن بر حضرت محمد ص و اهل بیت او (ع) را بر طرف کننده ی نقص های ذاتی بیان می کند، تفسیر کرد؟ ۳. همچنین اگر عین ثابت هر شخص قابل تغییر نیست چطور می توان آیه ی شریفه ی «لان شکرتم لازیدنکم» را که بیان کننده ی ازدیاد سعه ی وجودی در مقام شکر هست را تفسیر کرد؟ با تشکر از زحمات حضرتعالی، اجرتون با بی بی فاطمه ی زهرا (س)
باسمه تعالی: سلام علیکم: عین ثابته هرکس آن شخصیت کلی است که در آغازینترین آغازها، انسان برای خود انتخاب کرده و عموماً انسان بر همان مبنا خود را در دنیا ادامه میدهد زیرا آن شخصیت را برای خود پذیرفته است و پسندیده است. ولی با اینهمه از آنجایی که اختیار، ذاتیِ انسان است امکان تغییر آن اختیار همواره در آن هست و اتفاقاً آیات و روایات شاهد همین مدعا است حتی روایاتی که میفرماید: «السعید سعید فی بطن امه و الشقی شقی فی بطن امه» نظر به آن انتخاب اولیه دارد. ولی جبری را تأکید نمیکند.
موفق باشید
با عرض سلام وادب: ببخشید که مزاحم وقت شریف تان شدم. سوالی ذهن مرا به شدت به خود مشغول کرده است. من از کودکی علاقه شدیدی به امام زمان ارواحنا فداء داشتم و اکنون که ۳۷ سال دارم این علاقه به مراتب با تمام وجود شدیدتر هم شده است به حدی که در زندگی چیزی جز وجود مقدس امام برای من مهم نیست. فقط مشکل اصلی من این که علاقه من به امام زمان ارواحنا فداء بیشتر از خداست به طوری که ساعاتی که با خدا هستم با ساعاتی که با امام زمان ارواحنا له فدا هستم با هم فرق زیادی دارد. ترسم از اینکه محبت زیاد من به ایشان مانند قضیه حضرت یعقوب علیه السلام بشود که محبت شدید ایشان به حضرت یوسف علیه السلام باعث سالها دوری از فرزندشان شد. آیا محبت به امام عصر ارواحنا فداء حد و اندازه مشخص باید داشته باشد یا چون محبت ایشان در طول محبت خداست اگر به ایشان تعلق شدید داشته باشی این تعلق خدایی است؟ با تشکر از راهنمایی ها شما _التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آن حضرت مظهر نور کامل خداونداند و علاقه به آن حضرت، عین علاقه به حضرت معبود است و رهبر معظم انقلاب مظهر نور آن حضرت میباشند. مهم آن است که متوجه باشیم: «دیدهای خواهم که باشد شه شناس / تا شناسد شاه را در هر لباس». موفق باشید
سلام استاد: قبلا فرموده بودید تفسیر المیزان را دنبال کنم اگر ممکن هست اساتید و برنامه هایی که تفسیر المیزان را تدریس میکنند معرفی فرمایید. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً اساتید بزرگواری هر کدام به شکلی به این امر اختصاص دارند. پیشنهاد اولیه بنده آن است که سری به جزوه «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» به آدرس زیر بزنید.
https://lobolmizan.ir/leaflet/182?mark=
در ضمن، استاد عابدینی و استاد یزدانپناه از جمله اساتیدی هستند که در این رابطه تلاشهای خوبی داشتهاند. موفق باشید
آیا اخلاق در پیوند اعضاء وراثتی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل و مبنای اخلاق، نفس ناطقه انسان است و بدن او، بستر و محل ظهور آن اخلاق است. بنابراین در ذات اعضاء، آن اخلاق نهفته نیست، هرچند اگر عضوی با روح و روحیهای خاص شکل گرفته باشد وقتی به شخص دیگری پیوند زده شود، تا مدتی آن روح و روحیه را در خود دارد و مستعدّ ادامهدادن آن هست، مگر آنکه روحِ شخصی که آن عضو به او پیوند زده شده باشد؛ نخواسته باشد و یا نتواند همان روح و روحیه را دنبال کند. موفق باشید
سلام وقت به خیر: ببخشید بنده می خواستم علت حرمت رقص و آهنگ و رقص و پاسور را بدانم و می خواستم ببینم بر اساس چه حدیث متقنی از لحاظ سلسله روایات این ها حرام شده اند؟ لطف بفرمایید راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد صاحبنظر نیستم. آنچه هست خداوند ما را از هر آنچه لهو و لعب است نهی فرموده است. یعنی هر آنچه لغو است و هر آنچه سرگرمی و عیّاشی است. حال این ائمه معصومین «علیهمالسلام» و پیرو آن با نظر به قرآن و سخنان معصومین، مراجع هستند که مصداق لهو و لعب را تعیین میکنند. و البته ملاحظه کردید که ممکن است در هر تاریخی، مصداقهای آن متفاوت باشد. همانطور که حضرت امام تشخیص دادند شطرنج مانند قبل، مصداق لهو و لعب نیست. موفق باشید
بسمه تعالی با عرض سلام و احترام خدمت استاد ارجمند: نامه حضرت امام به همسرشان را یکبار دیگر می خواندم، برایم همواره سوال است که چگونه می توان تا این حد در عشق و علاقه ی به همسر عمیق و ظریف بود؟ و این عشق و علاقه ی انسان به انسان را تا پایان عمر مانند روز های اولش تداوم بخشید؟ چه کنیم استاد که آنچنان بشویم؟ با کمال تشکر از لطف حضرت عالی
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی روح لطیف و لطیفتر شود، انسان خوبیها و کمالات الهی و تکوینی همدیگر را درک میکند زیرا زن و مرد آینه جمال و جلال الهی هستند. همسر انسان آینه جمال الهی است و شوهر او آینه جلال حضرت حق است و این وهمیّات و توهّمات شیطانی است که مانع نظر به حقیقتِ همدیگر میشود. خوشا آن خانوادهای که متوجه این سنت الهی و اراده ربّانی باشند که هر کدام عطای الهی برای دیگری هستند و نمیگذارند شیطان، نداشتنهایی که مصلحتشان بود را به رُخ بکشاند و از داشتنهایی که بستر تعالی آنها میباشد غفلت کنند. مگر ملاحظه نکردید که شیطان چگونه ما را از بهشت که همه آنچه برای بودنِ ما کافی بود؛ ما را به چیزی دعوت کرد که حضرت معبود به آن دو فرموده بودند: «وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ». موفق باشید
سلام علیکم استاد: یکی از دوستانم دلش میخواد تو مسیر خودسازی قرار بگیره اما ی مصیبت بزرگ داره با آقایی که در دوران مجردی دوست بودن گهگاه ارتباط میگیره (تلفنی) نمیدونم چی بهش بگم! ضربتی این گناه رو ترک کنن؟ یا تو مسیر سیر مطالعه قرار بگیره؟ نمیدونم در جواب به ایشان چه پیشنهادی دارید؟ اجرکم عند الله.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت خواهران باید متوجه باشند صحبت با نامحرم چنانچه بدون دلیل شرعی و عقلانی باشد آثار توهّمی بسیار زیادی را در پی خواهد داشت و از اینکه در زندگی بتوانند تصمیمات بزرگ و انسانی بگیرند؛ محروم میشوند و عملاً آن توهّمات، حجابِ حضور آنها در عوالم قدسی و جهانهای معنوی میشود. و به همین جهت هرچه سریعتر باید این نوع ارتباطها را با عزمی جدّی منقطع نماید. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: آیا پنج روز قبل از شهادت اول خانم فاطمه زهرا روضه گرفتن اشکال داره؟ دهه سازی محسوب میشه؟ میشه دهه سازی که اشکال داره رو دقیق توضیح بدید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آنجا که ممکن است نباید طوری ما را تصور کنند که تنها دنبال عزاگرفتن برای اولیای معصوم هستیم. در حالیکه هزاران عظمت در شخصیت آنها است که ابداً منحصر به دهههای فاطمی نمیشود. چه شده است که شاعران و مداحان ما تنها نگاه خود را به مصیبتهای اولیای الهی میاندازند؟! ملاحظه نکردید که اخیراً رهبر حکیم انقلاب «حفظهاللهتعالی» به مناسبت تولد حضرت زینب «سلاماللهعلیها» چه اندازه زیبا توجه ما را به ظرفیت زن و خردمندیِ او در جمال آن بانوی محترم متذکر شدند؟!
موفق باشید
سلام استاد: در مورد اون دوستی که گفته دیگه نیاز به نماز ندارم و دراویش و صوفیه و تیپ جریاناتی که میگن ما رسیدیم به حقیقت و دیگه از ظاهر عبور کردیم. استاد اینها هیچی تو ذهنشون نیست و به هیچ جایی هم نرسیدن و صرفا یه چیزایی به گوششون خورده و از حد پایین ترین مراتب توحید هم بالاتر نرفتن! خیلی فرق هست بین فهم و چشیدن اینکه همه ی وجود از خداست و بین اینکه یه چیزی از این موضوع به گوشمون خورده باشه، اصولا ماها دو تا بیت شعر میخونیم و دو تا صفحه در مورد وحدت وجود و یک چیزایی تو ذهنمون شکل میگیره و فکر میکنیم این مطلبی که بهش رسیدیم اوج توحیده و اوج خداشناسیه فکر میکنیم و توهم میکنیم که خدا را موثرمطلق میدونیم و خودمون رو فانی میبینیم ولی قلبمون و حتی ذهنمون فرسنگها با حقیقت این موضوع فاصله داره وبهتره بگم هیچ بویی نبرده، من وقتی کلمات و رفتار امام خمینی رو میخونم میفهمم حقیقت توحید نوری هست که به قلب باید بتابه و این تابیدن با خون جگر حاصل میشه، راهیه که انبیا و اولیا با بیداری و شب زنده داری و نخوردن و نخوابیدن و ترک دنیا کردن و تلاوت و روزه و دعا و گریه راه رو طی کردن و بعد هم فریاد زدن ما عرفناک حق معرفتک... حالا این دوستان هندزفری تو گوششون آهنگ ولوم بالا، پیتزاشون رو خوردن، گشتاشون رو زدن، همه فیلما رو دیدن، تمام مظاهر غرب دلشون رو پاره پاره کرده، عظمت آمریکا و تکنولوژی قلبهاشون رو آتیش زده، زیر لحاف دراز کشیدن بدون هیچ حرکتی میگن سجود و رکوع و نماز خوندن و نخوندن ما فرقی پیش خدا نداره، ما خدا رو یافتیم و شناختیم و چون شناختیم در اوج توحیدیم ونیاز به نماز نیست و کافیست!! باور کنید استاد ما خدا رو نمی بینیم، یک چیزی از وحدت وجود به گوشمون خورده، یک چیزی از لا حول ولا قوة شنیدیم و فکر کردیم که عارف شدیم و بدمستی میکنیم، فاز میگیریم از خود گذشتیم به فنا رسیدیم، بحثای فنایی میکنیم! فنا کجا و خوددیدن سراسری کجا؟ خیلی عجیبه توی نفسشون و منیت و پوچی و توهمشون غرق شدن، خودشون که هلاکن سنگ راه حقیقت هم میشن، به خدا پناه میبریم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این افراد در اصل و در واقع به خودشان ضرر میرسانند، زیرا از نور توحیدی که جان سالکان را با شراب طهور مست میکند؛ محروم میشوند. در احوالات مرحوم قاضی طباطبایی هست که فرموده باشند گفته شده در بهشت، نماز نیاز نیست، پس این بهشت به چه دردی میخورد؟! مقایسه کنید سلوک چنین عرفایی را با آن مدعیانی که میگویند ما از نماز گذشتهایم و دیگر نیاز به نماز نداریم!!! موفق باشید
سلام: در سایتی ادبی شعری بود ظاهرا سیاسی و مخالف نظام. حقیر بنا به مصالحی اثر را به صورت عرفانی تاویل کردم و نکات عدیده ای ذیلش نگاشتم همچنین همین بلا را سر چند اثر دیگر هم درآورده ام حال سوالم اینست که با توجه به اینکه این بندگان خدا روحشان ازین مطالب بی خبر است آیا امکان ندارد قرآن و احادیث هم خالی از عرفان (مقصود عرفان محی الدینی یا سایر دستگاه های عرفانی اگر باشند) باشد و استنادها همه تاویل باشند (عجیب این شیوه تاویل شیخ اکبر در نقد شعرها به کارم می آید)
باسمه تعالی: سلام علیکم: در قرآن و احادیث، مبنا و ملاک، توحید است و لوازم توحید. حال اگر تأویلاتی که بزرگان دین دارند در بستر توحید و لوازم آن باشد، پذیرفته میشود زیرا حضرت صادق (ع) در مورد قرآن ميفرمايند: «كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاء»[1] كتاب خداى عزّ و جلّ داراي چهار چيز است: «عبارت»، «اشارت»، «لطايف» و «حقايق». «عبارت» براى عوام است و «اشارت» براى خواص و «لطايف» براى اولياء و «حقايق» براى انبياء.
ملاحظه بفرمائيد کتاب خدا که بهترين متن براي تفکر است بر چهارگونه است. آدم هاي عادي از طريق عبارتش با آن رو به رو ميشوند. ولي اين کتاب بر اشارت هم استوار است. حال سؤال اين است که در کتاب خدا اشارت به کجاست؟ شما با عبارت روبرو ميشويد و آن را ميفهميد ولي ميفرمايند: اين قرآن علاوه بر عبارت، بر اشارت هم استوار است و معلوم است اگر بخواهيم به اشارات کتاب خدا دست يابيم بايد شخصيت ديگري از خود را به ميان آوريم و به تعبير روايت بايد از خواص بشويم. موفق باشید
[1] - بحار الانوار، ج 89، ص 103
عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیزتر از جانم: حضرت استاد در رابطه با پرسش و پاسخ شماره ۳۲۰۰۴ نکاتی مانده که خدمتون باید عرض کنم. در حقیقت قصد نداشتم که پیگیر این موضوع بشم اما وقتی سخنرانی امروز حضرت آقا رو که در دیدار با جامعه پرستاری تاکید به جهاد روایت و تبیین داشتند دیدم تصمیم گرفتم یکبار دیگر مزاحم شما شوم. بنده قریب به ۱۰۰۰ ساعت از سخنرانی های زنده و ضبط شده شما رو گوش داده و بالای ده جلد از کتب شما را خوانده ام به عنوان یکی از شاگردان شما تنها یک خواهش دارم که این صوت یک ساعته را گوش دهید، همانطور که عرض شد مهندس شکوهیان راد متخصص علوم سایبرنتیک و هوش مصنوعی هستند و چندین جلسه علمی تحت عنوان کرونا ایکس پلاس هم برگزار کرده اند. در این سخنرانی تنها به جایگاه موضوع کرونا در منطق دشمن طبق تخصص خودشون پرداخته شده و موضوع اصلا موافقت یا مخالفت با واکسن نیست، این نخبه علاوه بر بار علمی فراوان، در ضمن فردی بسیار متعهد به اسلام و انقلاب و ولایتمدار نیز هستند پس خواهشا به "روایت" ایشان هم گوش دهید قول شرف میدهم وقتی از شما گرفته و تلف نخواهد شد پیشاپیش از اینکه به بنده حقیر منت میگذارید و این صوت را گوش میدهید از شما تشکر میکنم. https://eitaa.com/joinchat/2793996420C418ac5a508
باسمه تعالی: سلام علیکم: از اینکه با حساسیت و تعهد مسائل جامعه را دنبال میفرمایید خدا را شاکر هستم. ولی اتفاقاً آن مباحث را دنبال کردم در عین آنکه تقریباً از قبل نیز در جریان آن مباحث بودم. ملاحظه میکنید که با همه این حرفها و دلسوزیها و تحقیقات، به راحتی نمیتوان یک نظر را اثبات و نظر دیگری را نفی نمود. و به همین جهت عرض شد جمعبندی رهبر معظم انقلاب که در جریان همه این نظریات هستند، برای ما بهتر میتواند حجّت باشد. والله اعلم! موفق باشید
با سلام: بعضی از دوستانی که با گروه فرهنگی المیزان به کمک کانال های مختلف کار می کنند لینکی را در گوکل گذاشته اند که خوب است کاربران محترم را با آن آشنا بفرمایید تا بهتر در جریان کارها قرار گیرند و ان شاء الله سبب استفاده بهتر شود. به آدرس https://zil.ink/ostadtaherzadeh
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقا آن کار را دیدم کار بسیار خوبی بود . امید دارم کاربران محترم بتوانند بهترین استفاده را ببرند. ان شاء الله . موفق باشید
با سلام: آیا حرز امام جواد (ع) باید در غلاف نقره باشد برای آنکه آسیب نبیند یا نباشد بهتر است و بستن آن نیاز به خواندن نماز خاصی دارد؟ همراه داشتن سنگ حدید و شرف شمس خاصیت و ضرورتی دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل، در توجه به محتوای توحیدی آن حرز مبارک است و همراهداشتن آن نزد خود و بقیه موارد، حاشیه است و نه اصل. موفق باشید
با سلام وعرض ادب: ببخشید استاد من تازه از الان میخوام تفسیر المیزان را شروع کنم راهنمایی میفرمایید تفسیر المیزان علامه طباطبایی را با کدام مترجم خریداری کنم؟ واینکه آیا شما تدریس تفسیر را دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ترجمه مرحوم موسوی همدانی که امروزه در بازار هست، ترجمه نسبتاً خوبی است. مباحث قرآنیِ روی سایت، عموماً بر مبنای تفسیر المیزان مطرح شده است. میتوانید به آنجا رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/category/3?tab=sounds موفق باشید
بسمه تعالی: بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام علیکم: درخواست تبیین بیشتر سوال 32022 آیا نگاه جناب هایدگر به وجود، طبق آنچه در پاسخ سوال 32022 مقرون فرمودید، به نوعی متذکر نگاه اومانیستی و انسان محور غرب نیست؟ و یا بر خلاف آن جناب هایدگر با طرح چنین وجودی در پی از بین بردن دوگانگی سوبژه و اوبژه بوده اند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث این موضوع مفصل است زیرا هایدگر در ادامه نگاه کانت و بر مبنای سوبژه شدن انسان برای خود، کار را ادامه میدهد و هنر او در آن است که در دلِ همان سوبژگیِ انسان، انسان را طوری در نسبت با جهان معنا میکند که نه گرفتار دوگانگی بین سوبژه و ابژه شویم و نه آن نوع سوبژگی که به تبعِ نگاه کانت خواسته و نخواسته پیش میآید، سیطره پیدا کند. به همین جهت بحث دازاین به معنای «در جهان بودگی» به میان میآید. موفق باشید