بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
12065
متن پرسش
سلام استاد ارجمند: آیا متن زیر درست است در صورت اشتباه لطفا درستش را مرحمت بفرمایید: قسمت الف: انسان مخلوقی است که اگر با نگاه تکثر مورد بررسی قرار گیرد مجموعه ای از چسم و نفس و روح می باشد، که با وحدتی که در آفرینش او وجود دارد، همه ی این ابعاد وجودش تبدیل به انسان می گردد که خداوند او را جانشین خود در زمین معرفی می کند و به خودش تبارک می گوید. اول از همه، جسم خلق می گردد و خداوند با توجه به آیه ی نفخت من روحی و آیه «و نفس و ما سواها و الهمها فحورها و تقواها»، روح و نفس را، در او می دمد. این انسان جسمی دارد که از نظر نباتی و حیوانی با گیاهان و حیوانات نقاط اشتراک دارد و آن حیات است. اما چون صاحب نفس و اختیار و روح الهی می باشد، شرایط او با دیگر موحودات متفاوت می شود. نفسی که در انسان وجود دارد، دارای قوای چهارگانه ی عقل و شهویه و غضبیه و وهمیه می باشد که همه ی این قوا برای زندگی انسان ضرورت دارد. اما این قوا باید تحت فرماندهی قوه ی الهیه عقل قرار گیرد تا با بهره بردن از آنها در تعالی و تکامل خود بکوشد و غبار از روح الهی که خداوند در وجود او قرار داده است، بشوید و به تعالی و تکامل خود برسد. همانطور که در سوره ی شمس خدا فرموده است، نفس هم خوبی و هم بدی را کامل می شناسد، اما نفس قابلیت اماره گی (تشویق به بدی ها) و هم لوامه گی (منع از بدی ها) و هم مطمئنه (نفس به تعالی رسیده) را دارد .... و با اختیاری که دارد می تواند از هر کدام از این درجاته نفس بهره ببرد. اگر نفسی مطیع اماره گی شد، آلوده می گردد و غباری بر روی روح الهی او کشیده می شود. طوری که به شیطان متمایل می گردد و در نهایت اسیر و بنده ی او می گردد. و اگر تابع نفس لوامه ی خود گردد، این نفس (وجدان) او را از زشتی ها منع می کند و پله ی پرواز به مرحله ی مطمئنه خواهد شد. نفسی که مطمئنه گردید، با روح الهی که در وجودش است، به مقام راضیه مرضیه خواهد رسید. جایی که او از خدا راضی است و خدا هم از او راضی. در اینجا وحودش همه الهی می گردد و با تجلی اسماء خداوند، آیننه ی تمام نمای حق می گردد و به لقاء الله نایل می گردد. قسمت ب: در قیامت هم روح از جسم جدا می گردد و به اصل خودش بر می گردد و این جسم و نفس است که عذاب می بیند. البته روح ما هم تحت تاثیر این عذاب است و حسرت می خورد که چرا نفس بسوی او حرکت نکرد. بعد از تمام شدن عذاب جسم و نفس، روح دوباره به جسم باز می گردد و نزد خداوند حیات ابدی دارد. بیشتر قسمت سوال که متوجه نمی شوم قسمت «ب» است از اینکه وقت می گذارید سپاسگزارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قسمت اول سؤال خوب است، ولی قسمت دوم اشکال دارد زیرا در قیامت همان اخلاق و عقاید ما که مربوط به روح است صورت پیدا می‌کند و انسان بد اخلاق و بد عقیده به صورت خوک در می‌آید که همان روح اوست که به صورت خوک درآمده و از آن جهت که انسانی است که خوک شده و چنین شخصیتی را نمی‌خواهد، معذّب است. موفق باشید

11431
متن پرسش
با سلام: آیا موجودات، مخلوقات خداوندند که آنها را بعد از آن که نبودند ایجاد کرده است؟ یا اینکه موجودات، خود خداوندند که بصورت ایشان ظهور و تجلی نموده است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند موجودات را خلق کرده به آن معنا که به آن‌ها وجود داده، در حالی‌که به صورت علمی در علم خداوند بودند و خداوند به آن‌ها خطاب می‌کند که بشوند و می‌شود و این مغایرتی با آن ندارد که مخلوقات مظهر اسماء و انوار الهی باشند. موفق باشید

10616

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: با توجه به سوال 10550 می خواستم بدونم اولا چرا آنقدر زود باید امتحانش رو پس بدهم، دوما اینکه شما فرمودید مهم نوع برخورد با این امتحانات است و حال آنکه من عرض کرده بودم که از اکثر این امتحانات سرخورده و شکست خورده بیرون می آیم و این باعث ترس من شده و شیرینی عبادتم رو تحت تاثیر قرار داده. لطفا بفرمایید چگونه می توانم در برابر این امتحانات محکم باشم و راحت از آن ها گذر کنم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دیر یا زود پس‌دادن امتحان مربوط به نوع نگاهی است که خداوند به بندگان خود دارد و این حُسن است که با ما سریع برخورد می‌کند، ولی همین‌که شما را متذکر می‌کنند دوباره از امتحان درست بیرون نیامدی، دلیل بر آن است که آنچنان که فکر می‌کنید شکست نخورده‌اید، امیدوار باشید. موفق باشید
9519
متن پرسش
با سلام: آیا عقل می تواند حجیت خود را خود ثابت کند؟ این امر دور نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: «دور» در موضوعات حصولی مطرح است، ادراک – چه حسی و چه عقلی – موضوع حضوری است، شما عقل خود را حسّ می‌کنید و به عنوان یک امری بدیهی متوجه حقانیت ادراک عقلی خود می‌شوید. موفق باشید
8649
متن پرسش
سلام استاد. از آنجایی که به عنوان یک مسلمان باید قرآن کلام خدا رو یاد بگیریم و از آن‌جایی که به صورت مستقیم خیلی سخته با آیات ارتباط بر قرار کرد، و حتما باید از یک تفسیر استفاده کرد. می‌خواستم ببینم برای شروع شما از بین تفاسیر موجود کدام تفسیر رو پیشنهاد می‌کنید؟ (اینو بگم من مبتدی هستم) من شنیدم المیزان سنگینه و تخصصی. و اگر شما المیزان رو پیشنهاد می‌کنید نحوه‌ی صحیح مطالعه‌اش را هم بگید تا بتونیم در حین مطالعه باهاش ارتباط برقرار کنیم تا خسته کننده و غیر قابل فهم نشه.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: جزوه‌ی چگونگی کار با تفسیر المیزان ان‌شاءالله راه کار ارتباط با المیزان را نشان می‌دهد. موفق باشید
7380
متن پرسش
باسلام لطفا شرحی بر این بیت بفرمائید.باتشکر اندر جمال یوسف گر دست ها بریدن / دستی به جان ما بر بنگر چه ها بریدیم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:این بیت گزارش ملکوتی رؤیت سالک است از لقاء انوار الهی که چگونه انسان در پرتو آن لقاء تمام موجودیت خود را رها می‌کند و به فنائ در فناء می‌رسد به طوری‌که حتی به فنای خود نیز نظر ندارد و نظرش را از همه‌چیز در راستای نظر به حق می‌برد. «رزقنی اللّه و ایاکم». موفق باشید
5046
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد و تبریک ماه مبارک رمضان،در باب معرفت نفس و نکته هشتم 3 سوال داشتم: 1)اگر تجرد انسانی آنقدر شدید شود که فوق مقام حضرت عزرائیل (ع) برسد آیا قبض روح انسان باز هم توسط ایشان صورت می گیرد یا توسط خود انسان؟ 2)نفس اماره،نفس نباتی،نفس گیاهی و نفس حیوانی چه نسبتی با نفس انسان دارند؟ 3)آیا می توان گفت که حضرت جبرائیل (ع) هنگام تنزیل وحی واسطه ای بین نفس پیامبر و مقام اول ما خلق اللهی پیامبر می باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی موضوع قبض روح در میان است در هرحال بُعدی در میان است که در آن بعد نفس ناطقه نظر به بدن دارد و آزادشدن از این بعد نیاز به کمک جبرائیل«علیه‌السلام» دارد هرچند ممکن است انسان در بُعدی دیگر از جبرائیل هم بالاتر باشد 2- نفس امّاره مربوط به مسائل اخلاقی است و ربطی به مراحل نفس ندارد، مراحل نفس همان نباتی و حیوانی و انسانی است که مربوط به شدت و ضعف نفس است و انسان همه‌ی آن مراحل را از دوره‌ی جنینی همچنان پشت سر می‌گذارد 3- بلی چون وَحی بر نفس ناطقه‌ی رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نازل می‌شود. موفق باشید
3224

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی سلام بر تمامی دوستان سایت لب المیزان حقیر یک بار دوسه هفته قبل سؤالات 13 و 14 و 15 را برای شما فرستادم، پس از یک هفته پیگیر جوابش شدم، فرمودید که به دستتان نرسیده. مجددا هفتة گذشته این سؤالات را به همراه سه سؤال دیگر، برایتان ارسال کرده طی پیامکی جناب آقای قدوسی را از ارسال این سؤالات و تعداد آنها مطلع کردم. پس از یک هفته امروز که به سایت مراجعه کردم، دیدم پاسخ آن سه سؤال دیگر برایم ارسال شده، هم به سایت، و هم به ایمیلم، اما پاسخ آن سه سؤال، نه به ایمیلم امده و نه در سایت موجود است! لذا امروز مجددا این سه سؤال را به همراه هفت سؤال دیگر خدمتتان ارسال کردم. از انجا که فرموده‌بودید سؤالات شماره نداشته‌باشد، شماره‌های 13 و 14 و 20 را از ابتدای این سه سؤال حذف کرده‌ام. ولی در جریان باشید که اگر دیدید از این ده سؤال، سه سؤال تکراری است، بدانید مانند دفعات قبل مشکل فنی ایجادشده؛ یعنی یا این سؤالات در سری قبلی به دست شما نرسیده یا پاسخی که شما زحمت کشیده و ارسال کرده‌اید به دست من نرسیده‌است. نه این که من پاسخ این سؤالات را دریافت کرده‌ام اما خواسته‌ام یک بار دیگر همین سؤالات را بفرستم. ضمنا دو هفتة قبل سؤالی دربارة آیت‌الله منتظری خدمتتان ارسال کردم که الف و ب و ج داشت، جواب آن سؤال هم به دستم نرسیده‌است! لذا این سؤال را هم إن‌شاءالله پس از چند دقیقه به عنوان سؤال یازدهم خدمتتان ارسال می‌کنم. البته اگر همین متن هم سؤال محسوب شود، جمعاً إن‌شاءالله 12 سؤال خدمتتان ارسال کرده‌ام. آقای قدوسی فرموده‌بودند که استاد سؤالی را در دو دفعه، از دو زاویه نگاه کرده و دو جواب متفاوت داده‌بودند، اما حقیر ظاهراً هیچ‌یک از آن دو پاسخ را دریافت نکرده‌ام! حیف است که استاد سؤالی را پاسخ بدهد ولی بلااستفاده بماند، لذا در صورت ممکن هر دو پاسخ استاد را ارسال کنید شاید خودم متوجه زوایای مختلف بحث بشوم. یا لااقل این دوپاسخ را به استاد عرضه کنید خودشان یکی را بر دیگری ترجیح داده برایم ارسال کنید. ولی فکرکنم اگر خودم با دو پاسخ استاد مواجه شوم، بهتر باشد؛ چون شاید زاویة سؤالم را خودم بهتر بدانم.
متن پاسخ
.
2824
متن پرسش
سلام.استاد می خواهم بدانم شما خواندن کتاب تذکره الاولیا را توصیه می کنید؟برای من کلی سوال و شبهه پیش آمده.این افرادی که ذکرشان در کتاب رفته مسلمانند؟شیعه اند؟ اصلا عارف هستند؟هیچ چیز این ها شبیه پیامبر و ائمه نیست.اصلا گویی کاری هم به پیامبر و ائمه نداشته اند.حرف این ها فقط خدا بوده و من هیچ نشانی از ولایت در این ها نمی بینم.گویی مقامشان هم شان پیامبران و امامان است و نیازی به آن ها ندارند.می شود اینشکلی به آن ها نگاه کرد؟این ها فقط از یک نفر حرف می زنند آن هم خداست.این چه تناقضی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همان‌طور که ملاحظه کرده‌اید مرحوم عطار «تذکرة‌الاولیاء» را با کلامی از امام صادق«علیه‌السلام» شروع می‌کند و به امام باقر«علیه‌السلام» ختم می‌نماید تا معلوم شودچشم او در سلوک به چه کسانی است. از طرفی مرحوم عطار صرفاً بعضی از احوالات و کلمات اهل دل را در آن‌جا فرموده است. این غیر از سلوکی است که هرکس باید از طریق نظر به انسان‌های کامل داشته باشد. آری فقط باید نظر به خدا داشت ولی در آینه‌ی انسان‌های کامل چنین کاری عملی می‌شود. به گفته‌ی آیت‌الله الهی قمشه‌ای اشکال شیطان آن بود که در آینه‌ی حضرت آدم انوار الهی را ندید وگرنه برای سجده‌نکردن بر آدم که نباید چنین عقوبتی به او می‌دادند که از بهشت با آن‌همه عبادات بیرونش کنند. «جرمش آن بود که در آینه‌ی روی تو ندید.... ورنه بر بوالبشری ترک سجود این‌همه نیست». موفق باشید
1433

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام عرض می کنم خدمت استاد... در جلسه ی جمعه یازدهم آذر فرمودید که عاشورا سبب شد تا جامعه به سمت آزاد اندیشی بره خواستم از خدمتتون بپرسم که به چه علتی عاشورا رو علت این مسئله می دانید؟ شاید اگر عاشورا نبود هم شرایط جامعه به این سمت سوق پیدا می کرد و اگر پیدا نمی کرد چرا؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به بحث نهضت امام حسین«علیه‌السلام» و آزاداندیشی که صوت و متن آن در سایت هست رجوع فرمایید. بنده از سخنان حضرت امام حسین«علیه‌السلام» که در متن روی سایت هست این استفاده کردم. موفق باشید
1149

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
1)با سلام.استاد عزیز آیا شما با فلسفه تحلیلی آشنایی دارید؟نظرتان در مورد این سنت فلسفی غربی چیست؟و آیا آن را هم در امتداد همان روح حاکم بر فلسفه غرب می دانید؟ 2)نظرتان در مورد ادعای شکاکان مبنی بر عدم جهان شمولی علیت و بین الاذهانی بودن ارزش اخلاقی چیست؟ایشان این دو را در رد قطعیت وجود خدا می آورند.
متن پاسخ
در فلسفه تحلیلی مباحث حول محور مسائل اپیستمولوژیک نقد اول و یا نقد عقل محض مطرح میگردد. در این بخش کانت مقولات دوازده گانه ای را برای ذهن انسان متصور می¬شود که به وسیله ی آن ادراکات حسی را تحت مفاهیمی نظم می بخشد مانند زمان، مکان، علیّت و... . به بیان ساده تر "چیزها هستند که خود را با مفاهیم تطبیق می¬دهند نه مفاهیم با چیزها"که این همان شکاکیتی است که در اندیشه کانت نهفته است و چیزی نیست جز ادامه فلسفه هیوم . 2- هیومِ انگلیسی به عنوان یک فیلسوف حسی رابطة بین علت و معلول را قبول ندارد و آن رابطه را واقعی نمی‌داند، بلکه مولود تداعی معانی ذهن می‌داند. یعنی می‌گوید: من علت و معلول را حسّ نمی‌کنم و فقط همراهی دو پدیده مثل همراهی برخورد سنگ و همراه آن شکستن شیشه را حس می‌کنم و چون علت بودن سنگ را برای شکستن شیشه حس نمی‌کنم نمی‌توانم بپذیرم. در جواب هیوم گفته‌اند اگر هیچ علیّتی در هستی نیست، پس آن صورت ذهنی که در ذهن ماهست و حکایت از وجود عالَم خارج از ذهن ما می‌کند، هم معلول عالَم خارج نیست، و لذا هیچ دلیلی نداریم آنچه در ذهن داریم اثر واقعیت خارجی است، و این یعنی رسیدن به « ایده‌الیسم مطلق» یا انکار مطلق هستی. در حالی که هر انسانی به طور بدیهی واقعیت را می‌فهمد و قبول کرده‌است. پس هیوم مخالف بدیهی‌ترین باورهای هر انسانی است که انکار آن، اثبات آن را به همراه دارد. در واقع به هیوم اشکال کرده‌اند که اگر شما بخواهید اصل علیت را انکار کنید لازم می‌آید که اصلاً به هیچ واقعیتی اعتقاد نداشته باشید. چون اگر علیت را نپذیرید، پس نباید بپذیرید آن صورت‌های موجود در ذهن شما که معلول پدیده‌های خارجی است هم واقعاً معلول پدیده‌های خارجی است. پس باید بپذیرد که شما نمی‌توانید اعتقاد داشته باشید واقعیاتی در خارج از ذهن شما هست، در حالی که اگر چنین اعتقادی داشتید دیگر نمی‌توانستید کسی را مخاطب قرار دهید و با او سخن بگویید. پس در واقع آن‌چیزی را که در سخن انکار می‌کنید در عمل اثبات نموده‌اید، چرا که پذیرفتن این‌که واقعیتی در عالم خارج از ذهن هست یک امر بدیهی است، پس انکار اصلی علیت و جاهت عقلی ندارد. آری ! ممکن است گفته شود ما در بعضی موارد چیزی را علت چیزی گرفته‌ایم، و بعداً معلوم شده اشتباه کرده‌ایم و آن چیزی را که ما علت پنداشته‌ایم، علت واقعی نبوده‌است. که در این حال شخص منکر اصل علیت نشده‌است، بلکه علت را اشتباه گرفته‌است. و دانشمندان برای رفع این مشکل آزمایش را چند بار تکرار می‌کنند و با قاعده «حضورهای همزمان »، « غیبت‌های همزمان» و « تغییرات همزمان » امکان خطا را به حدّاقل می‌رسانند. تحلیل شناخت اصل علیت علامه‌طباطبایی(رحمة‌الله‌علیه) در جواب اثبات واقعیت اصل علیت در خارج از ذهن می‌فرمایند: « اصل علیت، قضیه‌ای است عقلی، و علمی است حصولی که از علم حضوری نفس به افعالش به‌دست آمده‌است».‌ یعنی می‌فرمایند: اصل علیت قضیه‌ای است عقلی، یعنی عقل متوجه واقعیت آن در خارج می‌شود و نه حسّ، مثل سایر معقولات، مثل خدا و یا قوانین فیزیکی موجود در طبیعت و بعد ادامه می‌دهند که اصل علیت از نوع علم حصولی است که با تعقل و تفکر به‌دست می‌آید که البته آن نیز از علم حضوری نفس به افعالش حاصل می‌شود، یعنی ابتدا نفس انسان در نزد خودش یک رابطه‌ای بین خود و افعالش، مثل اراده کردنش حس می‌کند. یعنی وقتی شما در درون خود اراده کردید که عملی را انجام دهید، ابتدا متوجه می‌شوید یک رابطه‌ای بین شما و ارادة شما هست، به طوری‌که شما بدون این اراده، باز می‌توانید موجود باشید ولی این اراده شما بدون شما نمی‌تواند باشد. پس در درون خود رابطة علت و معلول را به صورت علم حضوری کشف و حس می‌کنید، سپس همین رابطه را به پدیده‌های بیرونی تعمیم می‌دهید. متوجه می‌شوید یک رابطه‌ای بین شما و ارادة شما هست به‌طوری که شما بدون این اراده می‌توانید موجود باشید ولی ارادة شما بدون شما نمی‌تواند موجود باشد. پس ابتدا به همین صورت که عرض شد در درون خود رابطة علت و معلول را به صورت علم حضوری کشف و حس می‌کنید، سپس همین رابطه را به پدیده‌های بیرونی تعمیم می‌دهید. در این حالت است که عقلاً متوجه می‌شوید گویا رابطة بین گرمای دست شما با بخاری مثل همان رابطة شما با ارادة شماست. و یا رابطة بین سنگی که به شیشه خورد و متعاقب آن شیشه شکست. مثل رابطة بین شما و ارادة شماست، پس نتیجه می‌گیرید که واقعیتی به نام علیت در خارج از ذهن شما موجود است، که طرح ذیل، همین موضوع را می‌خواهد بیان نماید موفق باشید
1094

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
آیا در این رابطه حدیثی داریم که دو خانواده فامیل یا فرضا دوست با هم در یک منزل یا در همسایگی هم نباشند. بنده معتقدم که از این نزدیکی ها چون که باعث پیش آمدن یک سری ناراحتی ها می شود که موجب جدایی و کدورت می شود بهتر است اجتناب شود . خواستم ببینم در این رابطه حدیثی داریم یا نه؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی بنده چیزی نشنیده‌ام و فکر هم نمی‌کنم حدیثی در این مورد باشد. موفق باشید
934

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم ممنون از این که جواب سوال بنده رو می دید.بنده در رابطه با ولایت سوال داشتم که ملاک ولایت چیست ؟ یعنی چه چیزی سبب ولایت شخصی بر شخصی دیگر می شود؟ و ما چگونه می توانیم این را تشخیص دهیم؟و از این مهمتر رفتار در قبال ولی به جز ولی فقیه منظورم است چیست؟یعنی اگر یک مورد پیش آمد که یک ولی به نظر بنده اشتباه کرد من باید چه کنم؟اطاعت یا سرپیچی یا مقابله یا ... ؟ و رفتار در قبال ولیان با سطوح مختلف آیا یکی است؟مثلا خوب داریم ... المومنون بعضهم اولیاء بعض... این یعنی این که ممکن است دوست من بر من ولایت داشته باشد حال آیا رفتار در قبال این ولی با رفتار در قبال ولی ای دیگر ک سطحش خیلی بالاتر است مانند ولی فقیه یکی است؟در رابطه با نقد ولی چی؟آیا می توان عملکرد ایشان را نقد کرد یا نه ؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی ملاک هرگونه ولایتی حاکمیت ولایت الهی است، چون «فالله هو الولیّ» تنها خدا ولی است. در ولایت امامان که موضوع روشن است چون آن‌ها مسیر ارائه‌ی حکم خدا هستند و ولیّ فقیه نیز از آن جهت که کارشناس کشف حکم خدا است، ولایت دارد. ولایت پدر و یا جدّ پدری و شوهر به آن اعتبار است که خداوند چنین ولایتی را به آن‌ها داده تا واحدهای اجتمایی مثل خانواده از مدیریت لازم محروم نگردد ولی شرط این ولایت‌ها عدم امر به معصیت الهی است. چون فرموده‌اند: «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق‏...» هیچ طاعتی از هیچ مخلوقی در راستای معصیت خالق نباید انجام شود. ولایت مؤمنین بر مؤمنین نیز در رابطه با امر به معروف و نهی از منکر است از آن جهت که معروف و منکر را خداوند تعیین می‌کند. موفق باشید
91
متن پرسش
با سلام.باتوجه به داستان حضرت خضر در قران چطور کشتن آن طفل توجیه می شودقصاص قبل از جنایت نیست؟
متن پاسخ

جواب: علیک السلام؛
همان‌طور که در آن داستان متوجه‌اید، نظام عالم بر دو اساس می‌گردد؛ یکی بر اساس نظام تشریع و شریعت انبیاء، و یکی هم بر اساس تکوین و اراده‌ی خاص خداوند که به دست اولیاء خاص آن اداره می‌شود. آری! اگر حضرت موسی اعتراض نمی‌کردند، از شریعت خود عدول کرده بودند، چرا که طبق شریعت نمی‌شود قبل از جنایت قصاص کرد. ولی همان‌طور که قرآن صراحت دارد حضرت خضر فرمود: «ما فَعَلْتُه مِنْ اَمْری» من آن کار را به فرمان خود نکردم. پس معلوم است خدایی که خالق همه‌ی موجودات است، تصرف‌های خاصی را نیز به‌عهده‌ی اولیاء خود می‌گذارد.

20569
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. اینکه آیت الله میرباقری می فرمایند قبل از اینکه شاکله و چارچوب فکری فلسفی پیدا کنید به سراغ روایت بروید و کثرت تلاوت داشته باشید یعنی چه؟ آیا شما قبول دارید که برای دوری از آفت تحمیل و یا تحریف روایات بوسیله ذهن بسته شده با ادبیات تخصصی مثل فلسفه باید ابتدائا سراغ خود روایات رفت و سعی در فهم منظومه و ارتباط روایات داشت؟ البته ایشان سه مرحله برای خواندن روایت و یا بهتر بگویم درایت روایت قائل هستند که مرحله اول آن انس با روایت علی الخصوص متون اصلی و معتبر مثل کافی است. 2. ایشان در جایی می فرمایند فلسفه موجود هیچ گاه امتداد سیاسی اجتماعی...پیدا نخواهد کرد و یا به عبارتی منجر به تولید علم دینی نخواهد شد، مثلا کشف واقع را نظریه ای بنیان برافکن در رسیدن به علم دینی می دانند. یا موارد دیگر. آیا شما این مطلب را تایید می کنید؟ 3. جناب میر باقری می فرمایند حجت باطنی ذیل حجت ضاهری شکوفا می شود و می فهمد. عقل و نقل دو راه مجزا نیستند بلکه عقل ذیل نقل و وحی نورانی شده و حقایق را می فهمد. ایشان شانیت دادن به عقل مستقل را نوعی استکبار علی الله می دانند. لطفا نظر خود را بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل حرف، حرف خوبی است که انسان بتواند در اُنس طولانی با روایات، متوجه روح روایات گردد. ولی تدبّر در روایات با رشد عقلی ممکن است و  فلسفه یکی از انواع تعقل می‌باشد به همین جهت ملاحظه می‌کنید وقتی روایات در دست امثال علامه‌ی طباطبایی قرار می‌گیرد، ابعادی از آن مطرح می‌شود که در برخورد اولیه اصلاً به ذهن انسان نمی‌رسید و در عمل هم ملاحظه می‌کنید امثال حضرت امام و شهید مطهری که با فلسفه آشنایی داشتند، در تبیین اسلام نسبت به بقیه موفق‌تر بودند. و تجربه‌ی شخصی بنده نیز این را تأیید می‌کند. جناب آقای مهدی امام‌جمعه در سلسله بحث‌های خود که در مرکز «سُها» تحت عنوان «فلسفه‌ی اجتماعی حکمت متعالیه»  https://t.me/nedayeandishe/518   داشتند به صورت عالمانه متذکر شدند چه اندازه حکمت متعالیه در فهم آیات و روایات و در تحقق تمدن مطلوب اسلامی مؤثر می‌تواند باشد. موفق باشید     

19645

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: با سلام و خدمت شما: من یک طلبه از پاکستان هستم که الان در ایران جامعه المصطفی درس می خوانم. ترم دوم شروع می شود. لطفا یک سیر مطالعاتی از آثار مقام معظم رھبری را بہ من معرفی کنید تا از استفادہ کنم. یک سیر مطالعاتی دربارہ تاریخ اسلام ھم لطف معرفی کنید. والسلام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد مقام معظم رهبری، سیر مطالعاتی خاصی نمی‌توان پیشنهاد کرد. بیشتر باید با دقت کامل سعی کرد سخنان و رهنمودهای ایشان را دنبال نمود 2- در مورد تاریخ اسلام، مطلب و کتاب زیاد است. ولی فکر می‌کنم اگر مباحث حجت‌الاسلام و المسلمین جناب آقای غنوی را در سایت‌شان دنبال بفرمایید، نکات ارزشمندی در اختیار شما قرار می‌گیرد. در قسمت جزوات موجود در سایت، جزوه‌ی «رجوع به هویت شیعه در تاریخ اسلام» برای شروع خوب است. البته کتاب «بصیرت فاطمه زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» شما را با کدهایی در مورد فضای تاریخیِ صدر اسلام آشنا می‌کند. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

16919
متن پرسش
سلام استاد: مثل اینکه عقب ماندن از تکنولوژی تمامی ندارد. ویدیو، ماهواره، اینترنت، شبکه اجتماعی، بازی کلش او کلن. و این بار بازی «پوکمون گو» تا کی این روند ادامه دارد که محصولی بیاید و ما دست پاچه که وای این پدیده آمد حالا «چه باید کرد»؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما از یک‌طرف باید مسیر جوانان را از طریق معرفت نفس در ساحتی بس متعالی و گسترده تعیین نماییم و از طرف دیگر، حدّ و اندازه و ظرفیتِ فضای مجازی را تعریف نماییم تا نه به‌کلّی به آن پشت شود، که این نه مقدور است و نه عاقلانه؛ و نه انتظار داشته باشیم همه‌چیز را می‌توان از چنین فضاهایی به‌دست آورد. عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 16923 شده است، خوب است به آن‌جا نیز سری بزنید. موفق باشید

16333
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: سوال بنده در ارتباط با مبحث آخر کتاب «ده نکته از معرفت نفس» تحت عنوان وسعت روح انسانی می باشد. گفتیم روح، عالی ترین مخلوق خداست و روح انسان تجلی و جلوه همین عالی ترین مخلوق خداست که تنزل یافته است. از طرفی گفتیم که ملایکه تنها مظهر یکی از اسماء خدا می توانند باشند یا چند تا اما نه همه و این روح است که جامع همه کمالات الهی است. جال سوال بنده این است که روح انسان در دنیا (روح دمیده شده در کالبد انسانی) مگر در مرتبه ای پایین تر از ملایکه قرار نگرفته (طبق بحث مراتب تجلی در برهان صدیقین) پس چگونه ملایکه که مرتبه ای بالاتر دارند تنها ظرفیت چند تا از اسماء الهی را دارند و روح انسان ظرفیت جامعیت اسماء را؟ در مراتب تجلی مگر سیر نزول از عالی به کمتر عالی و کمتر و کمتر وجود ندارد پس چه طور روح آدمی ظرفیتش بیشتر از ظرفیت ملایکه می شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مقایسه‌ی روح انسان با مقام فرشتگان، بحث جامعیت روح انسان مطرح است و از این جهت انسان به عنوان مقام خلیفة الله از فرشتگان برتر است. ولی از آن جهت که روح انسان نازل‌شده‌ی آن مقام است در مقایسه با مقام فرشتگان و اسمایی که آن‌ها حامل آن اسماء هستند، انسان می‌تواند از انوار فرشتگان استفاده کند و به خود آید. موفق باشید

15626
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام و عرض خسته نباشید: من جوانی 21 ساله هستم. هفت سال است که بیماری اعصاب دارم با این حال عبادت و نماز خواندن اول وقت را خیلی علاقه داشتم ولی متاسفانه چند هفته ای است از عبادات و خواندن قرآن و شرکت در جلسات اهل بیت (ع) لذت و نشاط معنوی نمی برم و گمان می کنم این اعمال در من اثری ندارد و دچار قساوت قلب شده ام. به نظر شما راهی برای برون رفت از این مشکل وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید معارف دینی را پشتوانه‌ی اعمال عبادی خود قرار دهید. مباحثی مثل «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» با شرح صوتی آن که بر روی سایت هست، إن‌شاءاللّه کمک می‌کند. موفق باشید

13887
متن پرسش
سلام علیم می بخشید استاد آیا ضریح با گهواره فرق ندارد؟گهواره یک نمادی از گهواره علی اصغر امام حسین است. اما ضریح ما به اعتبار اینکه بزرگواری در آن ضریح مدفون است ضریح را متبرک میدانیم نه اینکه چون شکل ضریح است. اگر این طور است که یک کعبه ای هم به نماد کعبه بسازیم دورش طواف کنیم یا شش گوشه ای بسازیم و ...ببخشید این چیزهایی است که عقل من می گوید نمی تواند گهواره و ضریح را یکی بگیرد؟مشکل کجاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که فرق اعتقاد خرافی با اعتقاد غیر خرافی در این است که در اعتقاد خرافی، جان و روان انسان به خیالات و ساخته‌های ذهن خود نظر دارد ولی اعتقاد غیر خرافی، به حقایق نظر دارد. حال وقتی‌که به نمادِ آن حقایق نظر می‌کند به حقیقتی که باطن آن نماد است، رجوع دارد. ملاحظه کردید که وقتی ضریح منسوب به حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» را در شهرهای ایران حرکت می‌دادند تا به کربلا ببرند، مردمِ عاقلِ عقیده‌مند چه معاشقه‌ای از طریق آن ضریح با امام حسین«علیه‌السلام» کردند زیرا از این طریق متوجه افقی می‌شدند که در آن امام را می‌یافتند. در مورد کعبه قضیه این‌طور نیست که نماد حضرت حق باشد، همه‌ی عالم آیت الهی هستند و از این جهت نباید یک کعبه‌ی دیگر در جای دیگر ساخت. موفق باشید

13421
متن پرسش
سلام استاد: مکر لیل و نهار که شما زیاد در پاسخ هایتان استفاده می کنید چیست و اگر کسی بخواهد به کمال برسد چگونه باید در برابر این مکر لیل و نهار چاره کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تبیین سوره‌ی سبأ آیه‌ی 33 عرایضی شده است. منظور، حیله‌های روزگار است که انسان‌ها را ناخواسته فریب می‌دهد. خوب است به آن بحث رجوع فرمایید. موفق باشید

13019
متن پرسش
با عرض سلام و وقت بخیر: استاد مشکلى که بنده دارم اين است که بعد از مقدارى مطالعات معرفتى و طاعات و عبادات وهمى سراغ بنده مى آيد و تصورى از بنده خوبى بودن و درست بودن به من دست مى دهد و فکر می کنم بزرگان هم همین شکل بوده اند با ریاضت و سنی بیشتر حتى برخى مواقع خودم را فردى داراى کرامت و مستجاب دعا تصور مى کنم، با اينکه مى دانم همه اش توهم است و گناهان خودم را مى دانم و تا آخر عمر هم توبه کنم آن گناهان پاک نمى شود اما نمى توانم از اين وهم و غرور رها بشم که البته می دانم وهم اینکه تو بنده خوبی هستی از فریب های شیطان است. لطفا جهت رفع اش راهنمایی بفرمایید. آیا برای رفع به جای مطالعه ی معارف به تهذیب بیشتر نفس بپردازم موثر است؟ و یا شاید وسعت بنده در حد این معارف (مانند سیر شما) نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌بینید که در موقعی که شرایط، شرایطِ رجوع به حق است - مثل نماز - کم دارید پس معلوم می‌شود راه بسیاری در پیش است. ملاک انسان در قرب و بُعد الهی‌بودن، حضور قلب است نه انبوه اطلاعات. موفق باشید

12284
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد گرامی و با تشکر فراوان از روشنگری های دلسوزانه ی شما. اگر کسی جهت درمان به افراد مدعی درمان از طریق اجنه رجوع کرد و درمان شد و بعد متوجه اشتباه این راه شد و توبه کند تکلیف اش چیست؟ آیا همین توبه اثرات این کار را از او برطرف می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده آن است که انسان متوجه شود که اموراتش را باید با خدا در میان بگذارد و از طریق حضرت حق رفع کند. لذا باید شما غفلت نکنید که در این نوع امتحانات به غیر از خدا و وسائل شرعی رجوع ننمایید. همین امر، توبه‌ی کار است. موفق باشید

11734
متن پرسش
با سلام: امیدوارم سال پربرکتی داشته باشین. استاد گرامی راستش رو بخواین استاد عزیز بنده دوس دارم بدونم منظور شما از اینکه باید در حوزه بتونیم به اجتهاد برسیم چیه؟ یعنی اینکه حتما به تمامی قواعد فقهی و اصول فقه و ادبیات عرب تسلط داشته باشیم یا اینکه در حدی از اونها آگاه بشیم که بتونیم منظور از یک آیه رو خوب متوجه بشیم بسه؟ باور کنید بنده اصلا از سر غرور صحبت نمی کنم و البته به خدا پناه می برم که دچار غرور بشم ولی بنده هرطور نگاه می کنم می بینم تمام اساتیدی که ادبیات عربشون خبه و به اصول فقه تسلط دارن اون فهمی که باید از دین داشته باشن رو ندارن. نمیخوام بگم این دلیل میشه که ادبیات عرب و فقه رو خوب نخونیم ولی الان بنده ناراحتم که نمیتونم از این دروس نمره خوب بگیرم در حالی که بنده اصل مباحثو خوب گرفتم و میتونم توضیح بدم. آیا همین که بدونم خوب درسو می فهمم برای اینکه امام زمان (عج) از بنده راضی باشن کافی هست یا حتما باید نمره هم خوب بشه؟ اساتید و مدیرها دائم به ما میگن شما شهریتون حرامه ولی من همش برام سواله آیا استادی که طبق اصول تدریس نمیکنه یا مدیرانی که مدیریت صحیح بلد نیستن و دائم با زور تهدید و اخراج میخوان ما رو درس خون بکنن اونها در این بازدهی کم طلاب مقصر نیستن؟ آیا اون کسانی که در راس نشستن و به توصیه های رهبری خوب عمل نمیکنن هرچند که عمدی هم این قصور رو انجام ندن در بازدهی کم طلاب سهیم نیستن؟ امام زمان (عج) از ما طلاب فقط ناراحت میشن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری بنا نیست در درس‌خواندن نمره‌ی خوب ملاک باشد، فهمیدن ملاک است و در مسیر اجتهاد است که انسان به یک فهم کلّی می‌رسد و می‌تواند جایگاه آیات و روایات را درست بفهمد. اما اجازه دهید انتقادی هم به شما بکنم و آن این‌که بپذیرید باید دقیق‌تر از این باشید که هستید تا در نوشتن‌های خود واژه‌ها را درست به‌کار ببرید نه آن‌طور که در محاوره‌ آن الفاظ را اداء می‌کنید. هیچ‌وقت در نوشتار به جای «راست‌اش را بخواهید»؛ نمی‌نویسند «راستش رو بخواین» که این نوع ضعف تا آخر نوشته‌ی جنابعالی هست. موفق باشید

10990
متن پرسش
با سلام: از اول انقلاب تا امروز هم حضرت امام و هم حضرت آقا در مورد این‌که حوزه باید قضاوت را در این نظام مقدس بر عهده بگیرد و برای این منصب قاضی تربیت کند در شرایط امروز ساز و کار ورود طلاب به این منصب خیلی هم آسان شده اما با توجه به روایات خیلی تند در مورد تصدی قضاوت و با توجه به این‌که شرایط قوه قضائیه در امروز ما بسیار وخیم است و احتمال جهنمی‌شدن بسیار زیاد است، نظر شما در مورد این‌که طلاب برای ادای دین به انقلاب در این پست خطرناک مشغول شوند چیست؟ آیا از نظر شما سن و سال و شرایط خاصی در نظر دارید؟ مجددا عرض کنم که اگر طلبه‌ای هر چقدر با تقوا هم وارد این عرصه شود باز هم در این وادی هضم می‌شود و این‌که بتواند تأثیرگذار باشد، خیلی بعید است. ولی از طرفی نظام هم نظام اسلامی است و این مسئولیت بیشتر متوجه حوزه است تا افراد دیگر. با تشکر از شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بعضی طلاب عزیز که خداوند در قلب آن‌ها از این جهت مسئولیت انداخته و بنا دارند در راستای سلوک إلی اللّه در این مسیر قدم بزنند، در کنار آن عده از قضات در قوه‌ی قضائیه قرار ‌می گیرند که به عنوان سربازان امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» ره صدساله را یک‌شبه طی کرده‌اند، ما هم اکنون در نظام قضایی خود از این نوع قضات هم داریم. موفق باشید
نمایش چاپی