سلام علیکم استاد: خدا به شما خیر بدهد ان شاءلله، راجع به کارهایی که برای کاهش عوارض واکسن توسط کارشناسان طب سنتی همچون حکیم خیراندیش مبنی بر انجام حجامت تا ۷۲ ساعت پس از زدن واکسن توصیه میشود، نظرتان چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید توصیه خوبی باشد. موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت استاد معظم و عزیز؛ سؤالی پیرامون مطالب ابن عربی از خدمتتان داشتم: آیا این مطلب صحیح است که محیی الدین در صفحه ۱۷۸ جلد اول فتوحات مکیه، در تفسیر آیات ۶ و ۷ سوره بقره، ميگويد که خطاب خداوند به حضرت رسول (ص) این است که کسانیکه کافر شده اند، محبت من را در خود خلاصه نموده اند و بدین علت تفاوتی نمیکند که تو آنها را بیم دهی از عذابهایی که من تو را مأمور ابلاغ آن عذابها کرده ام یا بیم ندهی. آنها به غیر از تو ایمان نمی آوردند چون غیر مرا درک نمیکنند و بر دلهای آنان مهر زده ام و بدین علت جایگاهی جز برای من در دل آنان نیست و آنها عذاب عظیمى نزد من دارند و آن اینکه آنها را بعد از این مشاهده نورانى به انذار تو باز میگردانم و ایشان را از خودم محجوب میسازم؟ چنین مطلبی آیا با آیات کلام الله مجید و روایات اهل البیت (ع) در تعارض نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که حضرت امام در نامه به گورباچف در توصیف جملات ابن عربی فرمودند «مطالبی که از مو باریکتر است» باید به جملات او در فضای خاص نظر کرد. آن مطلب را ندیدهام. ولی مسلّم در فضای خود نهتنها امری جدای از قرآن نیست بلکه ما را به عمقی میبرد که در ابتدا تصور آن را نمیکردیم مگر در جاهایی که به گفته جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای فاطمینیا دست تحریف بدان ورود کرده است. موفق باشید
سلام، ادب و خدا قوت محضر استاد عزیز و مجموعه فرهنگی المیزان ضمن آرزوی ظهور بهترین مبانی زندگی متناسب زمانه امروز ذیل دعای حضرت حجت «ارواحنا له الفدا» از دریچه قلوب انسان هایی که در عین دل نبستن به وضع موجود عالم، در هوای دغدغه آزادگی حقیقی نفس می کشند و در انتظار گشایش نسبت به حقیقت روزگار سر می کنند، سؤالاتی با همین دغدغه اصیل محضر استاد عزیز تقدیم می شود به امید تذکراتی راه گشا نسبت به گذشته، حال و آینده پیشرویی که نه چندان عیان است که بتوان دقیقا گفت چگونه آینده ای است و نه آنچنان از افق قلب و فهم انسان آخرالزمانی دور است که احساس بیگانگی به او دست دهد بلکه همچون خورشید در حال طلوع سوسوی روشنایی میزند و نوید صبح طلوع حقیقت را میدهد آن هم به وقت و در وقت تاریخی انقلاب اسلامی (احساس حقیقی انسان های این زمانه که خود سالیان سال با انواع روحیه ها و سلیقه هایی که دارند، با آنها نفس کشیده ام، شاید که نگویند انقلاب اسلامی یا ندانند آنچه در جستجوی آنند همان انقلاب اسلامی است) تا گرمای نور خورشید حقیقت به صبح حقیقی عالم یعنی ظهور تام حقیقت در گرم ترین وجود انسان آخرالزمانی یعنی انسان کامل منتهی شود و نسیم روشنای حقیقت جایگاه ظلمتکده هایی را که تکیه بر مطلع خورشید زده و روح ظلمت را به عالم روا میدارند، عیان گرداند و انسان آخرالزمانی جز به گرمای تابش نور حقیقت دل نسپرد و تنها در گفت و گوی با این نور احساس حیات کند و زندگی کند و زندگی و زندگی... این نوشتار درد دل انسانی است که سالیان سال از دین و مذهب، تحصیل، هنر، عشق، عقل، لذت، درد و رنج و شادی و غم و... هر آنچه انسان آخر الزمانی تجربه کرده است را با خود دارد اما در جسجوی صبح حقیقی، دیگر از سحر انتظار میکشد انتظار و انتظار... ۱. احساس خود و با خود بودن را به کدام اقلیم تفسیر ببرم تا دمی مرا با خود روبرو کند و مزه بودن را بچشم بدون هر آنچه خود را بودن من جا میزند و نیست... ۲. بود خدا را در عالم چگونه به تماشا بنشینم؟ دانستن و مفهوم نه تاریخ ماست دیگر و نه جوابگوی دغدغه و عطشی که بر جان ما افتاده. احساس به سوی او بودنی که او هم میکشد هم میکشد و جز این خوشتر زندگی ای نباشد. تماشگری ای که او میخواهد خود را با بازیگری ما به تمامه در ما در عالم به تماشا بنشیند که این خود رازی است که نه درک کرده ایم و نه درک خواهد شد مثل انقلاب اسلامی و دو رهبر حکیم آن، شاید آن یار تمام چهره بتواند فرجی کند و الا ما ساحل نشینان حجاب را چه به راز تماشای او... ۳. و در این رفت و شد عالم چه کنم با این ندا که گویی انسانی هست که مرا به خود میخواند و تمام گم گشته هایم را با خود دارد؟ نه میتوانم بگویم تنها احساسی است که می آید و می رود و نه می توانم آن وجود گرمابخش را از آن خود ببینم. این انسان گویی همه کس و همه چیز است نه بهتر بگویم اصلا انگار خود بـودن و هست و حقیقت است، هم جان می ستاند و هم جان میدهد همچون قرآن که مانده ام در تماشای یک روح در دو جلوه قرآن و آن انسان گرمابخش دعوتگر چنان سرگشتگی ای به ما داده اند که دیگر نه میتوانیم به گفته ها و گوینده های این زمانه دل بسپریم و قدم در راه نهیم و نه آنچنان شده ایم که ما را به آن میخوانند و ما این حال را در هوا و وقت انقلاب اسلامی احساس میکنیم چرا و چگونه نمیدانیم شاید همان که میخواند خود روزی بگوید شرح این حکایت. حالیا ما مانده ایم میان این گفت و گوهای زمانه و آن انسان کشنده و کلام دوست تا کی مرغ دل هوای پرواز کند و پنجره ای به سوی آن حقیقت گمگشته ی حاضر در دوردست ها باز کند تا نسیم نور این حقیقت در سرزمین ظلمت زده ی تاریخ ما وزیدن بگیرد... ۴. حال ماییم و نسبت با تمام عالم و نحوه زندگی در آن بدون آنکه ذره ای از آن نادیده گرفته شود هر ذره ای که جلوه ای از حیات و آن وجود گرمابخش دارد. این را چه کنیم که قلب میتپد که طعم بهترین نسبت زندگی با عالم را بچشد؟ و گرنه قلب جز در جریان خونی بیش نخواهد بود که گفته اند و می گویند در حالی که روح حماسی انسان آخرالزمانی به دنبال جاری شدن این خون برای آن وجود گرما بخش است در تمام مظاهر خصوصا حقیقت انسان و انسانیت نه جریان خون برای ادامه زندگی ای که خود شماره های مرگ است و هوای نیستی را می دمد. در این زمانه در جستجوی بهترین نسبت با تمام عالم در انتظار طلوع صبحی باشیم که در وقت سحرگاهی انقلاب اسلامی، نوید صبح حقیقی و شروع روز حقیقت را میدهد؟ گرچه تاریکی های هنگامه سحر( ظلمت موجود و هر آنچه از آن دفاع میکند) مذبحانه میدمند که شب است هنوز و وقت ظلمت باقی است. غافل از آنکه در نیمه های شب ستارگان آسمان بهتر می درخشند و راه را به روی زمینیان می گشایند تا انسان، زمینی آسمانی باشد همچون وجود دختر خانه نبوت که بهشتی زمینی بود و در دل شب امت پیغمبر، به ماه آسمان اشاره می کرد و افسوس که امت نبی همچون ما دل در تاریکی شب گرو داده بودند... ماییم و انتظار جانسوز برای این بهترین نگاه به عالم و زندگی با آن و مهمترین قسم آن درک انسان های دیگر است در وسعت جهانی و تمدنی با محوریت خانواده و اجتماع آنگونه که آن انسان گرمابخش و آن کلام یار چنان است با اشاره به «بود و حقیقت» هر کس و چیزی در عالم... که البته بی هیچ پیشفرض و قضاوتی گویا حضرت امام (رض) و رهبری عزیز(حفظه الله) آینه این بهترین نسبت و نگاه به عالمند در این زمانه، افسوس که ما آنچنان که باید و شاید دل در پاسداشت آنان نسپرده ایم و شهدای انقلاب خوب دریافته اند که... سخن بسیار است، زمان مختصر و ما هم نه گوینده ای قابل از استاد عزیز صمیمانه تشکر میکنم بخاطر وقتی که در اختیار ما میگذارند و التماس دعای خیر داریم در این راه... ذیل هر کدوم از سؤالات اگر استاد شخصیت ها، اندیشه ها و کتاب هایی رو جهت مراجعه بنا به ترتیب خاصی لازم بدونن بفرماین ممنون میشم. البته با این پیش شرط که این حقیر دغدغه تفکر و معلمی جامعه انسانی رو دارم و در این مسیر میخوام ادامه حیات بدم به امید خدا و از هرگونه راهنمایی و لطف شما کمال استقبال رو دارم. به قول آن بزرگوار: خدایا مرا دریاب پیش از آنی که هیچ چیز از دل نماند جز هیچ.
باسمه تعالی: سلام علیکم: می دانید که حرف در این مورد مفصل است اجازه دهید تنها بابی باز شود.
با توجه به نسبت ما با خدا، وقتی به ذات خود بیندیشیم و هویت تعلقی خود را در نظر آوریم، به نیستی خود پی میبریم و اینجا است که هستی ما به عنوان عطای الهی به ظهور میآید به همان معنایی که جناب عطّار میفرماید:
نیست شو تا هستیات از پی رسد تا تو هستی، هستْ در تو کی رسد
این نحوه «وجود» و «هستی» که انسان از هستی خود آزاد است و به هستی خدا در عالَم حاضر است، انسان را به یک معنا بیتعیّن میکند و همچون آینه، تنها قدرت آشکارکردن کمالات الهی را دارد و لذا جناب مولوی فرمود:
آینه هستی چه باشد؟ نیستی نیستی بَر، گر تو ابله نیستی
نتیجه این نوع نیستی، هستیِ دیگری است که همان هستی غنیّ مطلق است و در دل این هستی که با نیستی به ظهور میآید، انسان منشأ خیررساندن به سایرین میشود و وجودش بسط مییابد و لذا جناب مولوی فرمود:
هستی اندر نیستی بتوان نمود مالداران بر فقیر آرند جود
وقتی انسان با امکان ذاتی خود که فقیر إلی الله است به سوی خداوند رفت، خداوند به پیش انسان میآید و انسان آنچنان از حضور خداوند بهرهمند میشود که میخواهد همه انسانها را از خود بهره مند کند و مگر زندگی جز این است؟ پس جستجوی زندگی در آن نیستی است که جناب مولوی متذکر شدند و ما به همان اندازه که «نیستیم»، «هستیم». زیرا انسان بخشی از میدان نیستی است و انسانهای اصیل با نیستی خود که عبودیت حضرت حق است، ارتباط دارند و این عطای پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» به بشریت است.
تصور می کنم اگر سری به کتاب «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دينداری ما» که اخیرا چاپ شده و روی سایت هست به خصوص به مقدمه آن بزنید، بد نباشد.
سلام وقت بخیر استاد: شخصی از زمان گذشته و آینده و از کثرات دنیا فارغ شود و در زمان حال نفس ناطقه خود را هر روز مستمر چندین ساعت توجه اشخاصی زنده مثل امام زمان روحی فداه و یا شخصی اصلا ندیده و از دنیا رفته مثل صحابی پیامبر و فرشتگان مجرد توجه کند و فرد در عالم خیال مونده باشد و وارد عالم عقل نشود تجرد عقلی نداشته باشد می شود اتحاد نفس و روحی و ارتباط بین اشخاص زنده و فوت شده داشته باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید مطمئن بود زیرا به ما فرمودهاند: «كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» پس باید فکر خودمان در ایجاد شخصیت خود با رعایت دستورات شرع و معارف الهیه در میان آید. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: من دختری هستم ۳۱ ساله و مجرد و تجردم خیلی اذیت کننده است برام. دوست دارم ازدواج کنم برای این چله های گرفتم مثل نماز جعفر طیار ولی متاسفانه نتیجه نگرفتم و دارم اذیت میشوم و از طرفی دوست دارم ادمی خوبی باشم لطفا راهنمایی بفرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه خوب است سری به جزوه «زنِ دیندار در نسبتی جدید با عالَم و آدم» که در سایت هست، رجوع فرمایید. امید است افقی مقابل شما بگشاید. موفق باشید
با عرض سلام و ادب: استاد گرامی سوال بنده در مورد اختیار انسان و تقدیر الهی است. به نظر من تقدیر انسان را خدا نوشته و چینش شده و طبق آن پیش میرود و اصلا قابل تغییر نیست. چرا امام علی علیه السلام میدانستند که در محراب ضربت میخورند ولی باز به مسجد رفتند چون مقدر این بود که در فلان زمان و فلان مکان امام شهید شوند. زمان ظهور و یاران امام زمان ارواحنا له الفداء و وقوع قیامت همگی در چینش خدا کاملاً مشخص است قابل تغییر نیست. در کل وقایع عالم تا قیامت چینش شده و قابل تغییر نیست. پس سرنوشت زندگی هر انسانی هم معین شده و قابل تغییر نیست. چگونه انسان رویای صادقه می بیند چند روز بعد محقق میشود چون در تقدیر و برنامه الهی از قبل چیده شده که چه اتفاقاتی در زندگی هر انسانی پیش بیاد. در نتیجه اختیاری وجود ندارد همه چیز طبق برنامه الهی پیش می رود. مدیر عالم خداوند متعال حتما برای کل عالم برنامه دارد و طبق آن پیش خواهد رفت. در مورد انسان هم همینطور برنامه دارد. در اصل هر انسانی مادرزاد بهشتی یا جهنمی خلق شده است و نمی شود تغییر داد. ما باید فقط زندگی کنیم و منتظر مقدرات الهی باشیم. در واقع من مسئله لا جبر و لا تفویض با امر بین الامرین را قبول ندارم. بلکه انسان بخواهد یا نخواهد بهشتی یا جهنمی خلق میشود طبق برنامه الهی. مگر میشود خداوند عالم جهان و زندگی انسان را بدون چینش پیش ببرد و حوادث اتفاقی پیش بیاد و مطابق برنامه نباشد. حتی جایگاه دعا هم در این عالم به این صورت است که خود دعا هم جزء مقدرات الهی است یعنی تقدیر ما این بود که کار ما با دعا حل شود واگر مقدر نباشد با دعا هم مشکل انسان حل نخواهد شد. مثلاً کسی که در تقدیرش بچه دار شدن نباشد اگر هزار بار دعا کند و دکتر و درمان برود بچه دار نخواهد شد چون خدا نخواسته و برای او در برنامه الهی چینش نشده است. استاد گرامی میخواستم بدانم کجای این نوع تفکر من غلط است چون ذهنم را خیلی مشغول کرده است. بسیار تشکر از لطف شما. عذر میخواهم که وقتتان را گرفتم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اگر جزوه «جبر و اختیار» که در سایت هست را مطالعه فرمایید بهتر میتوانید سؤالات خود را مطرح کنید. زیرا میتوان بین تقدیر و اختیار جمع کرد. https://lobolmizan.ir/leaflet/181 موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: در پاسخ سوال 31935 مطالبی رو عنوان کردین، هنوز اون اشکال از ذهن من برطرف نشد - جزوه شما و مطالب پرسش و پاسخ های قبلی در مورد رجعت رو خونده بودم، بعضی مواقع بسیاری از بزرگان مطالبی رو از راه غیر استدلال متوجه می شوند و درک می کنند و برای انتقال اون دلیل می تراشند، که ممکنه دلیل برای ما منطقی نباشه ولی با عظمت شخصیت اون شخص موضوع رو می پذیریم، گاهی هم دلیل ها رساست ولی ایراد عدم درک صحیح از طرف ماست. به هرحال تو این موضوع من دقیق متوجه نشدم چرا حتما رجعت باید مادی و فیزیکی باشد، دو تا ابهام برای این مسئله داشتم اول اینکه رجعت مومنین نظام طبیعی عالم رو به هم می ریزه، در همین نزدیکی ها ظهور واقع بشود برای مثال فرض بفرمایید سردار بزرگ اسلام شهید قاسم سلیمانی به دنیا رجوع فرمایند، امام خمینی رجوع فرمایند، نظام دنیا کلا به هم می خوره، خدا اگر می خواست با معجزه های در این سطح مردم ایمان بیارن که ... به راحتی این امر میسر بود مورد دوم هم که مقداری ذهنم رو مشغول کرده، خب چه ایرادی داره با بازگشت روح تکامل افراد رخ بده چیزی شبیه همون مطالب که در شرح فصوص بیان کرده اید من مطلب رو از کتاب شما نقل می کنم : " در مورد راز قتل کودکان، شیخ اکبر معتقد است تا این ابناء به قتل نمیرسیدند حضرت موسی پدید نمیآمد. لذا ارواح مقتولین دست به دست هم دادند تا روح حضرت موسى از طريق والدین متكوّن شد و مقدمات تقدير الهی چنین باید میبود که علاوه بر والدین حضرت، امداد ارواحِ ابناءِ به قتل رسیده هم باید در میان میآمد. اما حکمت قتل أبناء به دست فرعون برای آن بود که حیات و روحانیت همهی مقتولین که به خاطر موسی کشته شدند، به سمت حضرت موسى جهت امداد، عود و برگشت نماید. زیرا هر طفلی به امید این که موسی است به قتل رسید و آن قتلها این جا از سر جهل نبود. - بلکه به یک معنا هر کدام موسایی بودند - پس ناچار باید حيات و روح مقتول، به موسی برگشت کند. حیات مقتولی که به جهت موسی به قتل رسید و آن حیات مقتول به جهت موسی، حیاتی طاهر بر اساس فطرت است که أغراض نفسانی آن را آلوده نکرده است. بلکه، بر فطرت «بلی» است. و موسی مجموع حیات کسانی بود که به عنوان موسی بودن کشته شدند و همهی آنچه به عنوان استعداد و توانایی برای مقتول مهیا بود در حضرت موسى جمع شده است، مثل شجاعت و تدبیر و غیره. اول چیزی که در مکاشفهی حضرت محمدیّه که از این باب یعنی باب فصّ موسوی به طور شفاهی مخاطب شدم اتحاد أرواح أبناء به قتل رسیده و عود آن أرواح در مادهی موسویّه بوده است. پس موسی متولد نشد مگر این که او مجموع أرواح كثيره و قوای فعّاله بود. به همان معنایی که عقل کلی همهی عقول جزئی را به صورت جامع در خود دارد، مثل مدد به مؤمنین توسط فرشتگان
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید باید بحث «رجعت» را در آمادگی شرایطی دانست برای بالفعلشدنِ روحهایی که به کمال خود نرسیدهاند. حال با توجه به این امر چرا میفرمایید با این رجعت نظام عالَم به هم میخورد؟ از طرفی شرایط حضرت موسی «علیهالسلام» هنوز شرایط بلوغ عالَم که با حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجه» به ظهور میآید، نمیباشد بلکه مقدمه ظهور آن بلوغ است ولی شرایط حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجه» شرایطی است تا همه ابعاد انسانی اعم از ابعاد غضبیه و شهویه از یک طرف، و ابعاد الهی از طرف دیگر به ظهور آیند. و در همین رابطه حتی بحث رجعت همه انبیاء و امامان در میان است. اینجا است که میتوان گفت خود آنها باید به میان آیند تا فعلیتِ خود را در خود احساس کنند. میماند که آیا میشود آنها فعلیت خود را در شخصیت حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجه» دریابند؟ والله اعلم. ظاهراً در این حالت شاید برای بعضی از آنها اجمالشان به تفصیل در نیاید و اصرارِ بر رجعت حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» گویا از این جنس است. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام علیکم بالاخره ۱. این روح کبیر است که اراده میکند تاریخی نو بر اساس شئونات خود ایجاد کند و بشر نیز در راستای چنین نفحه ای با دست و زبان خود در معرض آن نفحه قرار میگیرد و تاریخی نو ایجاد میکند و۲. یا اینکه روح کبیر متناسب با طلب جوامع و امت ها به صحنه می آید؟ و ۳. یا اینکه اساس این سوال چون ما را در دوگانگی سوبژه و ابژه گرفتار میکند غلط است و چون انسان مظهر جمیع اسما است و عالم در محضر اوست وقتی روح کبیر اراده میکند تاریخی نو ایجاد کند گویا این همان انسان است که اراده کرده تاریخی نو ایجاد کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب سؤال شماره 31946 با نظر به آیه 29 سوره الرّحمن عرض شد رابطهای عجیب بین تقاضای عالَم و ارائه ظرفیتی که عالَم و آدم دارند، از یک طرف و ظهور انوار و شئونات حضرت حق از طرف دیگر در میان است و حکایت از آن دارد که عالم به سویی جلو میرود و حضرت حق نیز جواب همان طلب و آینده عالم و آدم را میدهد. موفق باشید
سلام و عرض ادب: در کتاب مقالات شمس استشهاد به قرآن و کلام رسول الله زیاد دیده میشه. اما چیزی که برام سوال شده اینه که معنی برخی عبارات ایشون مثل اینکه گفتن که من از خواندن رساله محمد تاریکتر میشم مرا رساله خود باید. یا توی برخی عبارات میگن عارفان صوفیان به محمد احتیاجی ندارند و... اینا رو به چه معنی باید فهمید؟ یکی از شماره صفحه هایی ک به خاطر دارم صفحه ۲۷۰ مقالات شمس تصحیح محمد علی موحد هست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. احتمالاً باید مطلب را در فضای خودش معنا کرد. آری! بعضی مواقع قرآن برای عدهای چنین است که فرمود: «وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا) (اسراء/82) و اینجا سالکِ عالم به وضعیت و موقعیت خود میفهمد که در نسبت با قرآن به جهت عدم آمادگی روحیاش، چه برایش پیش میآید. ۲. و شاید بحث در آن باشد که رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» راه را نشان دادهاند و من باید خودم آن راه را طی کنم. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام علیکم: روح کبیر در حال سیر در تاریخ است و این هویتی که سرتاسر، تعلق به روح کبیر است، میخواهد مظهر اراده این روح کبیر باشد تا آینه تماشای آن روح کبیر گردد و بدین سان به راضیه المرضیه عروج کند. دیگر آگاهی ما را بس است و میخواهیم به فرا آگاهی نائل شویم و حال که طلب کردیم بر فراز تاریخ بایستیم و در معرض نفحه روح کبیر باشیم، سوال اینجاست که اولا: نسبت به گذشتگانمان چه وظیفه ای داریم؟ دوما: نسبت به آنان که با آنان هم تاریخیم چه وظیفه ای داریم؟ و سوما: نسبت به آنان که در تاریخ های بعدی خواهند آمد چه وظیفه ای داریم؟ (بعد از این روی من و آینه وصف جمال....)
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در اراده الهی است که در هر روزگاری به شأنی که مناسب طلب و تقاضا و ظرفیت نظام هستی و آدمیان است، به سراغ ما میآید و در همین رابطه حضرت حق میفرمایند: «يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (الرّحمن/ 29) پس ما هر دوره و تاریخی با انوار حضرت حق مناسب نیازی که از او داریم، روبهرو میشویم تا او به حکم ربوبیتاش ما را بپروراند و در این راستا از طریق شریعت الهی وظیفه و نسبت ما با دیروز و امروز و فردایمان مشخص میشود. موفق باشید
با سلام: روایتی از امام صادق (ع) داریم که مجموع دورانی که پیامبران از امت خویش غیبت داشته اند باید درباره غیبت امام زمان (عج) هم اجرا شود. حال سوال این است که مجموع دوران غیبت پیامبران از قوم خویش چند سال بوده؟ با تشکّر
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. روایت را هم ندیدهام. موفق باشید
سلام استاد خدا قوت: در رابطه با سوال 31931 این سوال دختر خانم ۱۶ ساله ایست که حافظ قران هستن و خیلی مذهبی واهل رعایت می باشند والان غیر از ایشان خیلی از افراد مذهبی این سوال رو دارند خصوصا دوستان طلبه که از این بابت رنج میبرند؛ لطفا دلیل این احساس تنهایی افراد مومن و خدایی و اینکه اقعا چکار کنند و چطور به این احساس جهت بدهند رو بیشتر و مفصل تر توضیح دهید. (اکثرا جز گریه و ناراحتی کاری نمیکنند) التماس دعا از شما استاد زحمت کش. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ راهی در این تاریخ برای عبور از احساس پوچی جز حضور در تاریخ انقلاب اسلامی به عنوان افق توحیدیِ آینده و نظر به شهدا از آن جهت که راهی هستند به سوی حضرت ربالعالمین؛ در مقابل ما نیست. نباید خود را مشغول امور فردی کرد. موفق باشید
سلام استاد پیرو سوال ۳۱۹۰۳ ممکنه کمی هنر گشودگی رو باز بفرمایید چاره کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد بنا شد در نگاه عرفان اسلامی افق حضور برایتان گشوده شود. پس باید در آن مسیر قدم بگذارید. موفق باشید
سلام وعرض ادب خدمت استاد بزرگوار: من سوال ها و وسوسه های میاد ذهنم و درونمرو به آشوب میکشه که نکنه آدم خیلی بدی هستم اینکه اصلا علت خلقتمون چی هستش که به دنیا بیایم و زجر بکشیم مگه ما خواستار خلقت بودیم خدا خودش آفریده و وظیفه اش هست کمکمون کنه و نعوذبالله خدا بین ما و اهل بیت تبعیض قائل شدن تو رو خدا راهنمایی کنید و من رو نجات بدید از دوزخی که درش هستم و داره نابودم میکنه. یاعلی
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم بد نیست با کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» مدتی بهسر ببرید تا معلوم شود اولیای الهی از این جهت امتیازی برایشان نیست، بلکه باری بر دوش آنها است تا خلقان را دستگیری نمایند. موفق باشید
سلام علیکم: اگر امکان دارد منابعی برای مطالعه عمیق تر در زمینه «خرد خسروانی» معرفی کنید. وجه تمایز مباحثی که در این زمینه مطرح کرده اید با آنهایی که شیعه را محصول برداشت ایرانی از اسلام میدانند چیست؟ این موضوع چه ارتباطی با بحث «هویت» ملی که آقا مطرح کرده اند میتواند داشته باشد؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد آثار پروفسور هانری کربن مطالب ارزندهای را با شما در میان میگذارد. آثار مرحوم شایگان نیز بعضاً متذکر این امور هست. بد نیست سری هم به کتاب «انقلاب اسلامی و جهان گمشده» بزنید. موفق باشید
سلام بر استاد عزیز و تشکر از اینکه فرصت داده و پاسخ گوی سوالات ما هستید. با توجه به سوال و جواب 31906 سوالاتی برای بنده راجع به مرحوم علامه طهرانی و رهبر انقلاب پیش آمده که درخواست دارم پاسخ بفرمائید: اینکه در سوال شماره 31906 عنوان شده: اینطور برداشت می شود که گویا تنها و تنها در این زمان ایشان بودند که به درجات عالی توحیدی رسیدند و... سوال اول: آیا در پیام ها و بیانات و... که رهبر معظم انقلاب داشته اند، آیا شخصیتی وجود دارد که رهبرمعظم به ایشان کلماتی مانند شهود، رسیدن به فقه الله الاکبر و رسیدن به درجات والای معنویت و سلوک و... نسبت داده باشند؟ البته منظورم این نیست که مثلا در صد سال اخیر تنها ایشان به این مراتب والا رسیده اند اما منظور این است که رسیدن به قله های توحید و معرفت و سلوک طبق فرمایش رهبر انقلاب برای معدودی از فرزانگان اتفاق میفتد. هرچند عده ای هم بوده اند طبق پیام های رهبرمعظم که درمسیر سلوک و سالک بودن، بوده اند اما درجات والا را رهبرانقلاب برای آنها ذکر نفرموده اند. سوال دوم: رهبر انقلاب در فرمایشی در خصوص مکتب عرفانی نجف می فرمایند: ما در بین سلسلهی علمی فقهی و حِكمی خودمان در حوزههای علمیه - در این صراط مستقیم - یك گذرگاه و جریان خاصالخاص داریم كه میتواند برای همه الگو باشد، هم برای علما الگو باشد - علمای بزرگ و كوچك - هم برای آحاد مردم و هم برای جوانها؛ میتوانند واقعاً الگو باشند... خیلی مهم است که شخصیتهای این جوری احیا بشوند، شناخته بشوند معرفی بشوند. حال در پاسخ 31906 آمده است: برایشان احترام قائل هستیم. بسیار تفاوت است بین اینکه رهبرانقلاب جریانی را الگو معرفی نموده اند و اینکه باید اینها احیا شوند با پاسخ سوال که فقط میفرمائید احترام قائلیم. بنده نسبت به اسامی اشخاص چه از عرفا یا علما یا.... کاری ندارم اما وقتی رهبری جریانی را الگو و اسوه و غایت یک امری معرفی می کنند (عین بیانات رهبر معظم انقلاب : ... در طریق معرفت و طریق سلوك و طریق توحید تلاش كردند مجاهدت كردند كار كردند، و به مقامات عالیه رسیدند.) نباید ما دنبال کننده و ترویج و احیا کننده و مطالبه گر فرمایشات صریح ایشان باشیم؟ سوال سوم : اگر عارفی واقعا عارف باشد و به توحید حقیقی رسیده باشد طبیعتا دیدگاه ها و سیره و روش زندگی و مواضعش هم حول محور توحید است. حالا این برداشتها (چه درست یا اشتباه) در سوال 31906 راجع به حیات سلوکی و حیات سیاسی معنیش چیست؟ اگر مورد قبول باشد با این وضعیت باید ادامه داد حیات اقتصادی، حیات اجتماعی، حیات پزشکی، حیات تربیتی و .... ضمنا آیا برداشتهای مذکور مستند قابل ارائه ای دارد؟ ببخشید طولانی شد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه شدهاید بحثی در حضور توحیدی علامه طهرانی نیست، بحث در انحصار و منحصربودن سلوک از طریق ایشان است که البته بنده «سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی» را ترجیح میدهم و فکر نمیکنم رهبر معظم انقلاب هم بخواهند با تأیید مسیر توحیدیِ علامه طهرانی، سلوک إلی الله به روش حضرت امام را که بسیجیان ره صدساله از آن طریق را یک شبه طی کردهاند؛ نفی کنند و مقام حقالیقینی که جناب شهید حاج قاسم سلیمانی از طریق روش سلوکی حضرت امام به دست آورد را نادیده بگیرند. موفق باشید
سلام علیکم خدا بر توفیقات شما استاد بزرگوار بیافزاید. استاد بنده سه ماه پیش کرونا گرفتم و برخی پزشکان میگویند تا چند ماه بدن آنتی بادی دارد و برخی دیگر میگویند باید حتی دوماه پس از ابتلا به کرونا واکسن زد، الان تکلیف ما چیست و نظر آقا در مورد مبتلا شده ها چیست؟ با توجه به اینکه میگویند کسی که کرونا گرفته تا ۱۳ برابر در مقابل کرونا ایمن تر از کسی است که واکسن زده و برخی میگویند حتی ممکن است ایمنی مادام العمر پس از ابتلا در بدن ایجاد شود و هنوز تحقیقات در این زمینه کامل نشده. خداوند شما را در این دوره وانفسا برای ما حفظ کند ان شاءلله.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! گویا این نظریه که میفرماید: «بدن بعد از مبتلاشدن به نوعی بیماری ویروسی یا میکروبی، آنتیکرهایی را ایجاد میکند که عملاً نقش واکسن را دارد». در مورد ویروس کرونا گویا چندان صادق نیست و به همین جهت پزشکان در جمعبندی خود به این نتیجه رسیدند که آن افراد هم باید واکسن بزنند. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر باشه. نظر شما در مورد رجعت، رجعت با بدن مادی و فیزیکی بود - نظر استاد مطهری رو می خوندم که نظر دیگری رو مطرح کرده بود و گفته بودن کیفیت رجعت برای ما معلوم نیست - شما فرموده بودین حتما مادیست ، علت و توضیح تفاوت نتیجه گیری رو می خواستم. البته در مورد قیامت هم گویا نظر استاد مطهری با نظر شما متفاوته ( طبق نظر استاد معاد جسمانی به همان معنای بدن معمولی مادی ما و نظر شما معاد با بدن مثالی یا به قول علامه مصطفوی با بدن متناسب اون نشئه) البته موضوع معاد بحثش متفاوته، اینجا صرفا منظورم بحث رجعت بود که بنظر شما نظریه اون رجعت روحانی که استاد مطهری به عنوان یک نظر قبول دارند رو قبل ندارید. سخنان استاد مطهری: آنهايي هم كه قائل به رجعت هستند، بعضي به سبك محدثين همين طورمعتقدند كه عينا مثل قيامت مي شود، يعني واقعا همين مرده ها از همين خاك زنده مي شوند. عده اي ديگر كه يكي از آنها مرحوم فيض كاشاني است [طور ديگري معتقدند]. ديگران اصلا در مقام توجيه برنمي آيند، مي گويند به ما گفته اند رجعت، ما هم مي گوييم رجعت، ما چه مي دانيم كيفيتش چگونه است؟ بحثي نمي كنند. ولي مثل مرحوم فيض معتقد هستند كه رجعت نظير اين چيزي است كه امروز علماي ارواح مي گويند. اين حرف علماي ارواح تا چه حد درست است يا نادرست، به جاي خود، ولي نظير اين است كه مي گويند مثلا مشاهده شده كثيرا كه يك نفر در حال بيداري، روح ميتي را به صورت يك شبح و يك جسم خاص رقيقي كه با اين جسمها فرق داشته [حاضر] كرده و آن را ديده است. اگر حرف اينها را قبول نكنيم، نظيراين را اهل مكاشفه زياد گفته اند. اهل مكاشفه زياد ادعا مي كنند كه ما در حالي كه در حال خاصي از مكاشفه هستيم ارواح مؤمنين را مشاهده مي كنيم و مي بينيم، مي آيند و با ما حرف مي زنند. وقتي حضرت زهرا (س) مي خواستند به دنيا بيايند و زنهاي اهل مكه از كمك كردن به حضرت خديجه (س) امتناع كردند، چهار زن آمدند آنجا براي اينكه به او كمك بدهند. پرسيد: تو كي هستي؟ يكي گفت: من حوا هستم، ديگري گفت: من آسيه هستم، ديگري گفت: من مريم هستم و...اينها همان تجلي كردن و ظاهر شدن روحهاست با بدنهاي مثالي در اين دنياي مادي، كه اگر حرف علماي ارواح - كه امروز ادعا مي كنند- راست باشد، اين يك تاييد علمي است بر آن چيزي كه اولياي دين يا اولياي عرفان و مكاشفه گفته اند. اشخاصي مثل مرحوم فيض كاشاني معتقدند رجعتي كه در آينده خواهد شد، نه اين است كه مرده ها از قبر زنده مي شوند، بلكه معنايش اين است كه در يك وضع خاصي عده اي از ارواح - به همين شكلي كه عرض كردم - در اين دنيا ظاهر مي شوند. بنابراين، مساله رجعت با مساله قيامت فرق مي كند. اولا خود مساله رجعت يك مساله صد در صد [ضروري] نيست مثل قيامت. ثانيا كيفيت رجعت با كيفيت قيامت فرق مي كند، چون در كيفيت قيامت در قرآن تصريح شده كه حشر از قبور مي شود ولي ما در باب رجعت چنين حرفي را نداريم. بعيد نيست كه به اين شكل باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جزوه مربوط به موضوع «رجعت» بحث شد، بحث در برگشت افراد است به دنیا تا در کنار حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجهالشریف» با ظلماتِ آخرالزمان مقابله کنند و این با جسمانیبودن و مادیبودن بیشتر میخواند. عدهاي كه در زندگي خود فرصت ظهور شخصيت خود را نداشتهاند تا چهرهي نهايي خود را آشکار کنند و مايلند آن چهره را بنمايانند اجازهي رجعت دارند، عدهاي مأمور ميشوند بر سر قبر مؤمنين بروند و به آنها بگويند: «يَا هَذَا إِنَّهُ قَدْ ظَهَرَ صَاحِبُكَ فَإِنْ تَشَأْ أَنْ تَلْحَقَ بِهِ فَالْحَقْ وَ إِنْ تَشَأْ أَنْ تقم فِي كَرَامَةِ رَبِّكَ فَقُم»[1] اى فلانى! امام و صاحب تو ظهور كرده اگر مىخواهى به او ملحق شوى، ملحق شو و اگر مىخواهى نزد کرامتِ پروردگارت اقامت كنى، چنين كن. در روايت داريم که حضرت صادق (ع) ميفرمايند: «إِنَّ الرَّجْعَةَ لَيْسَتْ بِعَامَّةٍ وَ هِيَ خَاصَّةٌ لَا يَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الشِّرْكَ مَحْضا»[2] رجعت عمومى نيست بلكه افراد خاصى به دنيا برميگردند كه يا مؤمن خالص و يا مشرك محض باشند. پس ملاحظه ميفرماييد که هم در بين اشقياء و هم در بين سعداء رجعت هست. موفق باشید
[1] - الخرائج و الجرائح، قطب راوندى، ج3، ص 1166.
[2] - بحار الأنوار، ج53، ص 39.
سلام بر استاد گرامی: با وجود مطالعه کتب اعتقادی و آشنایی نسبی با براهین اثبات وجود خداوند سبحان، همچنان گرفتار یک شک درونی درباره ی وجود خداوند سبحان و عالم غیب هستم. گاهی اوقات آرزوی مشاهده یک معجزه می کنم ولی حتی می ترسم با وجود مشاهده معجزه هم شکم از بین نرود. چه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «گوشم شنید قصه محبوب و مست شد / کو سهم چشم؟ دیدنِ محبوبم آرزوست». از این جهت میتوان گفت جان انسان میطلبد که قلبش به باور بنشیند. به نظر بنده زیارت ائمه معصومین «علیهمالسلام» که مجسمههای ایمان هستند، مؤثر خواهد بود. موفق باشید
سلام علیکم وقت بخیر: ۱. با توجه به اینکه ما وقتی یک قاعده را بدست آوردیم و تونستیم ازش استفاده کنیم نیازه که مثلا مساله ی تکبر را از زبان امام خمینی خواندیم یا در صوت شما گوش دادیم از بیان علما و نویسندگان دیگر هم استفاده کنیم؟ ۲. اگر یک نفر مبانی حوزه را کامل خودش با مطالعه بدست بیاره و سوالاتش را بره از اساتید حوزه بپرسه و مبلغ یا مفسر یا... بشه، آیا جای حوزه رفتن را میگیره؟ یا اینکه رفتن به حوزه و برنامه ریزی برای آن سریعا برنامه ریخت در صورت داشتن شرایط؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ظاهراً وقتی موضوع برایمان روشن شد، دیگر نباید وسواس به خرج داد. ۲. در هر حال حضور در حوزه و روحی که در آن جریان دارد، مهم است، ولی تنها راه نیست. موفق باشید
سلام استاد خدا قوت: با این احساس تنهایی باید چکار کرد؟ خیلی مراجعه میکنن ودنبال راهکار هستن غافل از اینکه بنده خودم بیشترین احساس تنهایی رو دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با حضور در تاریخ انقلاب اسلامی و محبت و ایثار. موفق باشید
سلام استاد عزیز خدا قوت. استاد قلبم سنگینه. حال دلم یجوریه، دارم اذیت میشم یه مدته خدا بهم لطف کرده با سه تا بچه تو چند تا مجموعه دارم ایده میدم و اجرا میکنم. برخورد اطرافیان هم بهم بال و پر دادن. حالا توی خودم فکر کردم خیریه. گاهی شکر و گاهی استغفار میکنم. به خودم متذکر میشم ولی چیزی در درونم بیخودی باد کرده و نمیذاره راحت نفَس بندگی ام بالا بیاد. داره بهم فشار میاد حس میکنم اخلاص کارم داره کم میشه. دوست دارم ازم تعریف میکنن انگار نفسم نمیتونه از تصمیمات مدیرها بی خبر باشه. دلم میخواد همه جا خودم مدیر باشم و نظر دهنده. برای این کار تلاش میکنم تا جایی که به خواسته ام میرسم و بعدش... میخواستم از بعضی انصراف بدم و به جای مسئول اصلی مسئول فرع بشم و نخوام همه جا خودم نظر بدم اما گفتم شاید پاک کردن صورت مسئله باشه. امیدوارم خدا از طریق شما راه نجاتی بفرسته برام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: «ره رو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود / ره رو آن است که آهسته و پیوسته رود». آری! هنر ما گشودگی نسبت به نظر و نظریات دیگران است و نه در خودماندن. موفق باشید
سلام علیکم استاد: در روایات که تاکید بسیاری بر رو به قبله خوابیدن شده است منظور چه حالتی هست؟ ۱. حالتی که فرد محتضر را رو به قبله می کنند در حالی که کف پای فرد به سمت قبله است ۲. حالتی که فرد میت را درون قبر می گذارند و صورت او را به سمت راست و قبله می چرخانند در روایات هم بارها آمده است که فرد مومن به سمت راست می خوابد آیا به همین حالت دوم اشاره دارد؟ لطفاً استنباط خود را از احادیث ذیل این موضوع بیان بفرمائید. یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم آیت الله ملکی تبریزی حالت دوم را توصیه میفرمایند که صورت رو به قبله باشد. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوار آیا عبارات اولیه خطبه اول نهج البلاغه که راجع به صفات پروردگار هست، خلاف نظر فلاسفه هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام جمله؟! کدام فلسفهای است که مخالف سخنان عقلِ مجسم یعنی علی مرتضی «علیهالسلام» باشد؟ موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام و درود: ۱. آیا کدح یا همان رنج، سنت لا یبدل الهی در زمین است که در همه اعصار و در هر شانی از شئون حق بر انسان تقدیر میگردد؟ ۲. آیا انسانی که برای رسیدن به آینده مهدوی که تمام نسبت های حاکم در عالم توحیدی میگردد باید رنج بکشد تا از کمیت ها عبور کند و به کیفیت ها برسد، در آن آینده مهدوی رنجی نخواهد داشت؟ ۳. و مگر میشود در کره ای خاکی که از جنس ماده است زندگی کرد و کمیت نداشت و سراسر کیفیت بود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چرا که نه! زیرا بنا به فرمایش جناب مولوی:
ور به هر زخمی تو پر کینه شوی پس کجا بیصیقل آئینه شوی
«کدح» همان صیقلی است که انسان نیاز دارد تا به درخشش آید. ۲. رنجی که جان را به شکوفایی میآورد و سختیهایی که تکاملساز است، از آنِ ما و سختیهایی که جهان مدرن به بشر تحمیل کرده و تکاملسوز است؛ از آنِ بایدن و ترامپ ۳. آری! کمیّتها هم در جهان کیفی برای انسان با وجه کیفی ظهور میکنند و لذا فرمود:
«سر پیری جوان شدن عشق است / این جهان آن جهان شدن عشق است». یعنی در جهان کمیّتها، کیفیبودن مدّ نظر است. موفق باشید