بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11059
متن پرسش
برای شناخت فلسفه ما بعدالطبیعه از کجا باید شروع کنیم؟ کدام کتاب ها را برای شروع پیشنهاد می کنید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با صوت شرح آن، و «برهان صدیقین» با صوت شرح آن، به کتاب «معاد» با صوت شرح آن رجوع کنید و خود را آماده کنید برای مطالعه‌ی کتاب «بدایة الحکمة» علامه‌ی طباطبایی«رحمت‌اللّه‌علیه». موفق باشید
8452

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم به نظر شما ساده ترین و روان ترین کتابی که در موضوع " زندگینامه چهارده معصوم ( ع) " موجود است ، چیست؟ ( برای رده سنی جوان ) با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: از آخرین کتاب‌ها که در این مورد به بازار آمده اطلاع ندارم. ولی مجموعه‌ی کتاب‌هایی که مرحوم آیت‌اللّه اشتهاردی تألیف کردند خوب بود. کتاب آقای مهدی پیشوایی هم خوب است. موفق باشید
3942
متن پرسش
با سلام وخسته نباشید .استاد طاهرزاده شما با توجه به اینکه در مسائل اعتقادی فعالیت دارید وبه نوعی یک شخصیت فرهنگی در کشور محسوب می شوید احساس می کنم که شما ضمن اینکه تلاش دارید که افراد را به سمت معارف علامه طباطبایی وآیت الله جوادی و حضرت امام (ره) ودیگر بزرگانی از دین رجوع دهید لازم است که جهت رشد نیروهای هنری در جهت پیشبرد اهداف انقلاب نیز تلاش نمایید اینکه شما بخواهید که فقط خودتان و افراد طلبه در جهت شکوفایی خود در مسیر اهداف انقلاب تلاش کنند خود نوعی حرکت خلاف انقلاب است هنرمندان جرئ این جامعه هستند وشما در خیلی از گفته هایتان آن طور که باید نسبت به این قشر احساس لطفی نشان نداده اید این کار را نکرده اید واین یعنی اینکه شما در مسائل فرهنگی آن طور که باید دقت به خرج نمی دهید پیشنهاد دارم که با گروهی از بزرگان هنر کشور جلسه داشته باشید ومسائل هنری کشور را جویا شوید و پس از آن با تحقیق در یافته های آنان با افق انقلاب اسلامی خط تئوری جدی را برای اهل هنر در کشور به اندازه وسعتان ارائه بفرمایید البته نیاز مند نگاه رهبری در موضوعات هستیم مطمئنا ولیک اگر اسلام توان شکوفایی در تمام مسایل را دارد در زمینه های هنری می بایست توان ظهور داشته باشد همانطور که شهید آوینی (ره ) می فرمایند که باید با روح اسلامی در تکنولوزی تصرف کرد وتکنولوژی را در زیر لوای اسلام به کار برد منظورم از تکنولوژی نیز هنر به تمام معانی می باشد حتما یعنی چگونه می توان روح دریافت شهدا را در هنر جلوه گر کرد واعتقادی را که در روح شهدا باعث این شد که آنها مسیر شهادت را انتخاب کنند در هنر نمایش داد یعنی چگونه می توان نمایش حق بود در ابزار هنر ؟نمی دانم که خدای بزرگ در نظر دارد جواب اینگونه سوالات را از طریق شما بیان نماید یا خیر ؟التماس دعا ؟سوال دیگری داشتم و آن اینکه چگونه می توان به این مطلب رسید که انسان مسیرش مسیری در که طبق نیاز جامعه حرکت می کند ؟یعنی فعالیتهایش در امور فردی واجتماعی در مسیر کمک به اهداف واقعی مردم است نه در جهت نفس اماره خویش ؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امیدوارم خداوند این توفیق را به بنده بدهد که بتوانم در وادی روح هنری هنرمندان قلمی بزنم که اشاره به عالم قدس باشد. زبان بسیار لطیف و حساسی نیاز است 2- امروز هر قدمی که در راستای استحکام نظام اسلامی بتوانیم به مردم کمک کنیم زمینه‌ی رشد مردم را در بستر نظام اسلامی فراهم کرده‌ایم و از این جهت به اهداف واقعی مردم کمک شده، ولی اگر بیرون از نظر به نظام اسلامی کار کنیم معلوم نیست در جهت جواب‌گویی به نفس امّاره‌ی مردم نباشد. موفق باشید
2038
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار : چرا خداوند نمی تواند بدون واسطه حضرت مهدی (عج) را بیافریند کلی انسان خلق کند تا بعد آن حضرت را بیافریند ( منظورم این است خدا اگر هدف از خلقتش ظهور تمام اسماء در حضرت بود خوب فقط آن حضرت را می آفرید ).
متن پاسخ
خداوند حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» را بدون واسطه آفرید ولی برای ظهور کمالاتی که در حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» و سایر ائمه«علیهم‌السلام» هست شرایط نیاز است تا آن نور اجمالی به تفصیل در آید و عالم مظهر حاکمیت امام معصوم گردد و حق در آینه‌ی جمال مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» در همه‌ی عالم ظهور کند آن وقت است که مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» نمایان شده وگرنه با خلقت حضرت هنوز حضرت ظهور نکرده‌اند تا اسماء الهی به طور کامل نمایان گردند.
1160

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز , این تعابیری که در روایات یا زیارت ناحیه داریم که در سوگ امام حسین آسمان و ملائکه و پیامبر و ائمه پیشین عزادار شدند یعنی چه ؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی با توجه به این‌که جماد و نبات نیز شعور دارند و امام زمان، امام زمان عالم تکوین نیز هستند و هر برخوردی که بر امام زمان شود عالم را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد، و اقتضای عبودیت آن است که در مقابل ظلم به امام زمان همه‌ی عالم متأثر شوند، معلوم است ملائکه که «عباد مکرم» هستند نیز متأثر شوند و در این راستا حتی جماد و نبات در ذات خود متأثر می گردند. موفق باشید
819

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام برای بهتر شدن قوه تحلیل و پیدا کردن فن بیان (غیر از راه افزایش مطالعه غیر درسی) چه باید کرد با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: در مورد تقویت قوه‌ی تحلیل بالاخره باید تدبّر در آیات قرآن و مطالعه‌ی تاریخ اسلام و مطالعه‌ی تاریخ معاصر را داشته باشیم و در تقویت فن بیان، سخنرانی‌های سخنرانان مشهور را زیاد گوش بدهید. موفق باشید
742

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام.چگونه به عقل قدسی دست یافت؟{مقدمات.مراحل.روش.}عقل فتسفی ذهن ریاضی چه نسبتی با ان دارند؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی نفس ناطقه‌ی انسان مراتبی دارد و بر اساس آن مراتب در عوالم وجود حاضر است و لذا اگر بتواند حجاب بین خود و مراتب عالیه عالم وجود را برطرف کند نفس ناطقه‌ی او منور به عقل قدسی می‌شود و مراتب بالقوه‌ی او در آن مرحله به فعلیت نایل می‌گردد.
19343

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: لطفا بنده حقیر رو راهنمایی کنین. دو سالی هست که تو عقدم و دارم تلاش می کنم که در زیر سایه عرش الهی زندگی خداپسندانه ای داشته باشم. نسبت به شریعت الهی پایبندم و سعی می کنم زندگی من رنگ و بوی الهی داشته باشد منتهی همسرم نسبت به حجابش کوتاهی می کند و نحوه پوشش او با دستورات دین سازگاری ندارد تا حدودی این مسئله رو در میان گذاشتم ولی به مرور زمان همسرم دور از .... به این کارش ادامه داده ولی در مقابل من حجابش را رعایت می کند. و این موضوع خیلی برای من دردناک هست و این موضوع باعث شده که من به فکر جدایی از همسرم بیفتم ولی چون همسرم قبلا یک بار ازدواج کرده و از همسرش جدا شده وجدانم نمیزاره که بعد از این چنین عملی تو زندیگش رقم بخوره. بیشتر از این یارای سخن گفتن نیست. لطفا راهنمایی کنین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به او محبت کنید و این نقص را حمل بر جهل او بدانید نه بر عناد او. باز هم به او محبت کنید زیرا متأسفانه شرایط ظلمانی جامعه مانع آن می‌شود که اینان مطابق آن‌چه که می‌خواهند انتخاب کنند. آری! همانی را می‌خواهند که شما می‌خواهید. موفق باشید

18312
متن پرسش
سلام عليكم خدمت حضرت استاد: بنده طلبه اي هستم و در حوزه علميه اي مشغول خدمت هستم كه جو آن شديدأ در مقابل آقاي هاشمي رفسنجاني ‏(رحمت الله‏) است، عده اي او را ابوسفيان انقلاب، وعده اي با رحلت ايشان خوشحال اند و مشغول پخش شيريني هستند، از آن طرف ابوي بنده از جانبازان دفاع مقدس هستند و از آقاي هاشمي حسنات فراواني از آن دوران و دوران فعلي بيان مي كنند، بنده واقعا سردرگم شده ام، و خود ايشان را نه كافر و ضد انقلاب و ضد حضرت آقا (حفظه الله‏) و نه امام زاده مي دانم، استاد عزيز لطفا كليت شخصيت ايشان و جنبه سياسي و اعتقادي ايشان را به طوري كه بنده حساب كار دستم بيايد در مقابل افراد بي بصيرت افراطي صريحا بيان كنيد. مطالب مورد نياز را، خداحفظتان كند براي اسلام و جوانان ايران، تشكر. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در پیام تسلیت خود فرمودند: « اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهه‌هائی از این دوران طولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بین‌الحرمین کربلای معلّی بود به کلی بگسلد و وسوسه‌ی خناسانی که در سالهای اخیر با شدّت و جدیت در پی بهره‌برداری از این تفاوتهای نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد.». ایشان در این سخن متذکر این امر هستند که اختلاف‌ نظرها نباید منجر به تنفر و تقابل و کینه شود. شما شرایط تاریخی را از دیدگاه مقام معظم رهبری دائماً مدّ نظر داشته باشید و موضع گیری های ایشان را براساس آن شرایط تبیین کنید. تفاوت نگاه رهبری به آینده و نگاه امثال آقای هاشمی رفسنجانی در فهم شرایط تاریخی است. به سخنان آقاي هاشمی كه نگاه می‌کنید ملاحظه می‌شود ايشان همه پیچیدگی‌‌های دشمن را می‌دانند و مي‌شناسند، اما به تاریخی که در آن هستیم طور دیگری نگاه می‌کنند. ایشان معتقد است حضور در تاریخی دیگر که بیرون از ارزش‌های فرهنگ مدرن باشد معنا نمی‌دهد. معتقدند می‌توانیم مستقل باشیم و در عین حال در همان فضای ارزشیِ فرهنگ غرب زندگی کنیم بدون آن‌که از مسلمانی خود دست برداریم. در این دیدگاه، تأکید مقام معظم رهبری بر مقابله با استکبار غیرواقع بینانه است و لازم نیست. تنها وقتی می‌توانیم متوجه‌ی ضعف نگاه آقای هاشمی شویم که با ساحت دیگری به آنچه در این تاریخ با آن روبه‌روئیم نظر کنیم و جهان را آن‌چیزی ندانیم که غرب و به‌خصوص آمریکا برای ما تعریف کرده، جایی برای حضور سنت‌های الهی بگذاریم و نظر به معیّت حق در این راه داشته باشیم. مقام معظم رهبری در رابطه با معیّت حضرت حق با جریان‌های توحیدی مثال حضرت موسی«علیه‌السلام» را زدند که وقتی فرعونیان در حال نزدیکی به قوم بنی‌اسرائیل بودند تا آن‌ها را بگیرند، حضرت موسی«علیه‌السلام» فرمودند: « «کَلّآ اِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین». ببینید! معیّت الهی این‌قدر اهمّیّت دارد. و رهبری فرمودند: این‌که می‌گویند: «اِنَّ ﷲَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوا وَ الَّذینَ هُم مُحسِنون»، این معیّت را باید قدر دانست. و ادامه دادند: «ما هم به تقلید از حضرت موسی عرض می‌کنیم که: «کَلاّ اِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین». حال این نگاه را با آن ساحتی که آقای هاشمی در آن قرار دارند مقایسه کنید و سعی کنید سخنان رهبری را در فضایی که ایشان مدَ نظرها قرار می‌دهند تبیین نمائید، تا به همان معنایی که حضرت موسی (ع) در حین نزدیکی سپاه فرعون متوجه سنت دیگری هستند به نام «معیّت الهی با اهل تقوا» ما توجه رهبری را در این تاریخ به معیّت الهی با این انقلاب و این ملت بفهمیم و تحلیل‌های خود را از وضع موجود تبیین کنیم. پس بنابراین همان‌طور که فرمودند تفاوت دو نگاه است، نه آن‌که آقای هاشمی بخواهد خیانت کند و یا عناد داشته باشد. موفق باشید   

18173
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر چند سوال از خدمتتان داشتم: 1) آیا این حر ف درست است که با توجه به تجرد ادراک و اینکه علم مرتبه ای از مراتب وجود است و همچنین حرکت جوهری نفس و بحث اتحاد ادراک و مدرِک و مدرّک که در تمام مراتب ادراک از جمله ادراک حسی و خیالی جاری است نتیجه می شود که اولا در ساحت آگاهی حسی، ما صرفا با خود نفس و انشائات اش روبه رو هستیم و ثانیا آگاهی چیزی جز حرکت دایمی نفس از قوه به فعل نیست. حرکتی که در آن نفس در هر مرتبه از ادراک با آن مرتبه متحد می شود و در این فرایند خود نفس مجرد است که در تجردش تعین می یابد. پس نفس همان آگاهی و آگاهی همان معلوم بالذات است که در یک حرکت دایمی است. یعنی مبتنی بر حکمت صدرایی آگاهی و نفس با هم یکی می شوند. 2) اگر نفس در هر مرتبه از علم با آن مرتبه متحد می شود و به فعلیت جدید می رسد پس در نتیجه در مرتبه ادراک حسی آیا نفس با انشائات خودش متحد می شود و در اثر اتحاد با انشائات خودش به فعلیت جدید می رسد؟ 3) از طرفی مبتنی بر مبانی صدرایی با توجه به اینکه ماده عین غیبت برای خودش است، پس نمی تواند متعلق اداراک علم حضوری که حضور خود معلوم نزد عالم است، قرار بگیرد؛ اما از طرف دیگر شما قبلا در بحث تطابق ذهن و عین فرمودید که بین ذهن و عین اتحاد وجودی برقرار است. پس حالا چطور ممکن است که در نحوه ارتباط آگاهی ما با جهان خارج از یک طرف چون مادی است متعلق علم حضوری نیست و از طرف یگر با ما خارج می توانیم نحوی ارتباط وجودی و حضوری ورای ارتباط مفهومی و ماهوی برقرار کنیم؟ با عرض پوزش آیا در مباحثتان بحث ادراک نفس از جهان خارج را به طور مبسوط بحث کرده اید؟ در صورت امکان فقط آدرسش را بفرمایید. در ضمن بنده صرفا تقریر حضرتعالی را از این بحث در صدرا می خواهم نه تقریر علامه یا شهید مطهری و ...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- احسنت از برداشتی که در رابطه با نحوه‌ی ادراکات شده است 2- در ادراکات حسّی، نفس ناطقه آماده می‌شود تا با ارتباط با مبادی‌الصور آن صورت‌ها را در خود ابداع کند. پس عملاً نفس از طریق خودش به فعلیت نرسیده است 3- همان‌طور که متوجه شده‌اید در ادراکات حسّی، نفس آماده می‌شود تا با وجود علمیِ مطابق شیئ خارجی متحد گردد و به آن علم حضوری پیدا کند، نه با موجودات مادی که عین غیبت‌اند. از آن طرف نفس به جهت تجردی که دارد به معلوماتِ بالعرض خود یعنی پدیده‌های مادی احاطه دارد و وجهِ وجودی آن‌ها از او غایب نیست تا این‌که نتواند معلومات بالذات خود را که ابداع کرده، درست و همه‌جانبه بشناسد و مشکلِ دوگانگی بین «عین» و «ذهن» پیش آید. عرایضی در چند جزوه‌ای که در رابطه با «معرفتِ نفس و حشر» شده است می‌تواند کمک‌کار باشد. و از آن مهم‌تر بحث «برکات نظر در نسبت بین «وجودِ نفس» با «صِرفُ‌الوجود» که فایل‌های صوتی آن همراه با متن مربوطه بر روی سایت هست. موفق باشید 

17862
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز با توجه به اینکه در قرآن نوع معجزات پیامبرانی چون حضرت موسی (ع) بیان شده می خواستم ببینم آیا در نوع معجزات ایشان که مثلا نورانی شدن دست و عصا ایشان و... بود پیام خاصی است؟ لطفا من را از آن درک عمیق خود مانند همیشه بهره مند سازید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً حضرت با این معجزه‌ی خود مثل معجزه ای که در مقابل ساحران داشتند، شرایطی را به صحنه آوردند که فرعونیان با آن‌همه توانایی‌های عجیب نتوانند آن را امری طبیعی بدانند. موفق باشید

17721
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: استاد عزیز با اینکه می دانم حضرتعالی دامنتان پاک تر از این موضوعات زمینیست اما شبهه ای اینجانب را آزار می دهد و آن اینکه چرا استاد عزیز به کسی غیر از حلقه اولیه گروه المیزان از قبیل حضرات موسویان و متقی و توکلی و نظری و... اعتماد نمی کند و پایه گذار حلقه دوم و سوم و... نمی شود؟ و گروه اولیه دست اندرکار گروه و سایت هستند و دوستان از بودن در جلسات خصوصی دروس خاص و همچنین نفس به نفس حضرتعالی و شنیدن ناشنیده ها محروم هستند. آیا زمان این نرسیده که دوستانی که با سیر تفکری عقیدتی سیاسی مطالعاتی حضرتعالی تا حدودی آشنا هستند افتخار قرار گرفتن در مرحله جدی تری در سیرشان و در محضرتان را داشته باشند؟ امیدوارم این جسارت بزرگ را بر این کمترین ببخشید. و شما آگاهترینید و الله اعلم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اقتضای کار فرهنگی آن است تا بستری فراهم شود برای طرح موضوعاتِ فکری، تا خودِ افراد برای زندگی فردی و اجتماعی‌شان برنامه‌ریزی کنند و از این جهت بنده حلقه‌ی اول و دوم و سوم ندارم، بیشترین ارتباط بنده با افراد از طریق همین کتاب‌ها و صوت جلسات و سؤال و جواب روی سایت است. کسانی هستند که با پیگیریِ مباحث مذکور از رفقایی که نام بردید بیشتر توانسته‌اند از مباحث بهره‌مند شوند و برای خودشان طرح‌هایی و فعالیت‌هایی را شکل داده‌اند که وقتی خبرش به بنده می‌رسد خدا را شکر می‌کنم. عزیزی به من می‌گفت فکر نکنید تنها آن‌هایی که شما می‌شناسید، مباحث را پذیرفته‌اند حتی می‌گفت عده‌ای مواضع سیاسی شما را نسبت به طرفداری از انقلاب اسلامی قبول ندارند ولی مباحث معرفتی را به خوبی دنبال می‌کنند و نیز می‌گفت عده‌ای دیگر هستند اگر بفهمند شما انقلاب و نظام اسلامی را قبول دارید، دیگر کتاب‌ها و مباحث شما را دنبال نمی‌کنند. با توجه به این امر، بگو حلقه‌ی اول و دوم و سوم چه معنایی دارد؟!! موفق باشید

17382

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام جناب استاد: وقت شریف بخیر. نظر حضرتعالی در مورد کتاب «نشان از بی نشانها» چیست؟ استادی فرمودند اغراق هم در کتاب شده، فرزندشان مقداری گرایشات صوفیگری داشته. اما به نظر حقیر در باب کرامات چیزهایی گفته نشده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید در بعضی موارد این‌طور باشد ولی روی‌همرفته مرحوم آقای نخودکی، مردِ عبور از دنیا به سوی عالم غیب و معنا بوده است و این راه را درست می‌شناخته در حدّی که امثال حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به ایشان رجوع داشته‌اند. موفق باشید

17152
متن پرسش
بسم الله با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد بزرگوار که حق زیادی گردنم دارد. استاد چند روز پیش کتاب «گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی» شما را خواندم در قسمتی آخر کتاب به این جمله رسیدم: «این اشتباه بزرگی ست که غرب را به خوب و بد تقسیم کنیم، بلکه آن فکر و فرهنگ، کُل واحدی ست که علمش به فرهنگش ختم می شود و تمدنش سَر از جهان بینی مادی اش در می آورد. هر گوشه اش را گرفتیم بقیه اش را هم گرفته ایم؛ زیرا غرب تکنیک نیست، فرهنگ است ...» البته این جمله را در جاهای مختلف در تلگرام نشر دادم که بعضی از دوستان عزیز و با اندیشه انتقادات و حاشیه هایی از صحبت های حضرت آقا در این مورد ارائه کردند که در زیر خدمتتان می آورم: ------------------------------------------------------------------------------------------------------------ نفي غرب به هيچ وجه به معني نفي تكنولوژي و علم و پيشرفت و تجربه هاي غرب نيست، نفي غرب به معناي نفي سلطه غرب است که هم سلطه‌ی سیاسی مورد نظر است، هم سلطه‌ی اقتصادی و هم سلطه‌ی فرهنگی. (بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با جمعي از جوانان 13/11/78) ببینید؛ فرهنگ غرب، مجموعه‌ای از زیباییها و زشتیهاست. هیچ کس نمی‌تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتماً زیبایی هایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانه‌ای این‌گونه برخورد نمی‌کند که بگوید که ما درِ خانه‌مان را صددرصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعه‌ای از خوبیها و بدیهاست. یک ملت عاقل و یک مجموعه‌ی خردمند، آن خوبی ها را می‌گیرد، به فرهنگ خودش می‌افزاید، فرهنگ خودش را غنی می‌سازد و آن بدیها را رد می‌کند. همان‌طور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، امریکایی، امریکای لاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که می‌گویم، همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگی که قرار می‌گیریم، به‌طور طبیعی تا آن جایی که می‌توانیم، باید محسّنات آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست - بد و مضرّ است - و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این اصل کلّی است. منتها در زمینه‌ی فرهنگ غربی نکته‌ی مهمّی وجود دارد که من دلم می‌خواهد شما جوانان به این نکته توجّه کنید. فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپایی ها - عیبی دارد که فرهنگ های دیگر، تا آن جایی که ما می‌شناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطه‌طلبی» است. سوال: جوانانی که در دوران انقلاب بوده‌اند، حضور سلطه استعمار را به‌خوبی لمس کرده‌اند؛ به خاطر این که خیلی چیزها را دیده و درک نموده‌اند. ولی جوانانِ امروز مفهوم و تصویر روشنی از سلطه و استعمار در ذهنشان نیست و این طبیعی است؛ به دلیل این که در دوران انقلاب نبوده‌اند، مستشاران خارجی را ندیده‌اند و کلاًّ حضور چکمه‌های استعمار را در میهن اسلامی مان لمس نکرده‌اند. با توجّه به این که هر موقع حرف نفی غرب به میان می‌آید، به دلیل همین تصویر روشنی که جوانان در ذهن خودشان ندارند، سریعاً نفی فنآوری به ذهنشان می رسد؛ با توجّه به این که عدّه‌ای تبعیّت از غرب را دربست قبول کرده‌اند و عدّه‌ای پذیرش غرب را نفی ارزشها و اصول اسلامی و ملی دانسته‌اند و با توجّه به این که نفی غرب و تبعیّت غرب، حتماً در انقلاب و نظام حاکم دلایل مشخّصی داشته است، می خواستم از حضورتان خواهش کنم که تعریف جامع و مانعی از غرب داشته باشید، که در کنار این که خوبیها را از غرب اخذ می کنیم، با حفظ اصول و ارزشهای اسلامی و ملیمان، بدیها را کنار بگذاریم. به نظر شما کلاًّ نقطه تعادل در این میان چیست؟ پاسخ رهبری: این سؤال خیلی مهمّی است. من این‌جا چند نکته را در همین زمینه عرض می کنم. اوّل این که نفی غرب، به هیچ‌وجه به معنی نفی فنآوری و علم و پیشرفت و تجربه‌های غرب نیست و هیچ عاقلی چنین کاری را نمی کند. نفی غرب، به معنای نفی سلطه غرب است که هم سلطه سیاسی مورد نظر است، هم سلطه اقتصادی و هم سلطه فرهنگی. من در این فرصت اندک، در زمینه سلطه فرهنگىِ غرب چند جمله می گویم، شاید ان‌شاءاللَّه برای شما مفید باشد. ببینید؛ فرهنگ غرب، مجموعه‌ای از زیبایی ها و زشتیهاست. هیچ کس نمی تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتماً زیباییهایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانه‌ای این‌گونه برخورد نمی کند که بگوید که ما درِ خانه‌مان را صددرصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعه‌ای از خوبیها و بدیهاست. یک ملت عاقل و یک مجموعه خردمند، آن خوبیها را می گیرد، به فرهنگ خودش می افزاید، فرهنگ خودش را غنی می سازد و آن بدیها را رد می کند. همان‌طور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، امریکایی، امریکای لاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که می گویم، همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگی که قرار می گیریم، به‌طور طبیعی تا آن جایی که می توانیم، باید محسّنات آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست - بد و مضرّ است - و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این اصل کلّی است. منتها در زمینه فرهنگ غربی نکته مهمّی وجود دارد که من دلم می خواهد شما جوانان به این نکته توجّه کنید. فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپایی ها - عیبی دارد که فرهنگهای دیگر، تا آن جایی که ما می شناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطه‌طلبی» است. این، قطعاً دلایل انسانی و جغرافیایی و تاریخی ای دارد. از اوّلی که اینها در دنیا به یک برترىِ علمی دست یافتند، سعی کردند همراه با سلطه سیاسی و اقتصادی خودشان - که به شکل استعمار مستقیم در قرن نوزدهم انجامید - فرهنگ خودشان را هم حتماً تحمیل کنند. اینها با فرهنگ ملتها مبارزه کردند؛ این بد است. ملتی می گوید فرهنگ من باید در این کشور جاری شود! این چیز قابل قبولی نیست. هر چند هم خوب باشد، آن ملتی که این فرهنگ بر او تحمیل می شود، این را نمی پسندد. شما یقیناً خوردن نان و ماست را به میل و اشتهای خودتان، ترجیح می دهید به این که چلوکباب را به زور در دهانتان بگذارند و بگویند باید بخوری! وقتی کاری زورکی و تحمیلی شد؛ وقتی از موضع قدرت انجام گرفت و وقتی متکبّرانه و مستکبرانه تحمیل گردید، هر ملتی آن را پس می زند؛ باید هم بزند. مثلاً کراوات یک پدیده غربی است. غربیها این را می خواهند، دوست می دارند و با سنّتشان هماهنگ است؛ اما اگر شما که اهل فلان کشورِ دیگر هستید و تصادفاً کت و شلوار را انتخاب کرده‌اید، کراوات نزدید، یک آدم بیادب محسوب می شوید! چرا؟! این فرهنگ شماست؛ تقصیر من چیست؟ اگر کت و شلوار پوشیدید، باید پاپیون و کروات بزنید، و الاّ در فلان مجلس رسمی راه ندارید و یک آدم بیادب و غیرمنضبط و بینزاکت تلقّی می شوید! این، آن تحمیل فرهنگ غربی است. زن غربی، روشهایی دارد. آنها نسبت به مسأله زن و روش زن و پوشش زن و ارتباطش با مردان و حضورش در جامعه، فرهنگی دارند - خوب یابد، بحثی سرِ آن نداریم - اما سعی دارند این فرهنگ را به همه ملتهای دنیا تحمیل کنند! در باب فرهنگ غربی، این بد است. من یک وقت مثالی زدم و گفتم شما گاهی خودتان به انتخاب خود غذای مقوّی و یا داروی شفابخشی را مصرف می کنید؛ اما یک وقت بیهوشتان می کنند، یا می خوابانند، دست و پایتان را می گیرند و با آمپول چیزی را به شما تزریق می کنند! سعی شده است از طریق رؤسای کشورها و رژیم های فاسد، فرهنگ غربی به ملتها تزریق شود! رژیم و خاندان فاسد پهلوی - که خدا از اینها به خاطر آنچه که با ملت ایران کردند، نگذرد - از این قبیل بودند. اینها با انواع روشها و شیوه‌ها سعی کردند فرهنگ غربی را بر کشور ما حاکم کنند. به خاطر این، ملت ایران را تحقیر می کردند؛ فرهنگ ملی را تحقیر می کردند؛ باورهای ملی را تحقیر می کردند. شما ببینید در دوران حکومت پهلوی ها و اندکی قبل از آن در اواخر حکومت قاجارها، که همین حمله غربی ها شروع شده بود و در دوران پهلوی ها به اوج خود رسید، پرورش یافته‌های آن دوران، ملت ایران را اصلاً قابل این نمی دانستند که بتواند خودش را اداره کند، بتواند کاری بکند، بتواند چیزی بسازد، چیزی به دنیا ارائه دهد و یا بر معلومات دنیا اضافه کند. این به خاطر چیست؟ این به خاطر تحقیر فرهنگ ملت، تحقیر هویّت ملی و تحمیل فرهنگ بیگانه است. هویّت ملی با «فرهنگ» شکل می گیرد. هویت هر ملتی، فرهنگ اوست؛ این را نبایستی زخمی و جریحه‌دار کرد. علت مقابله ملت ایران با فرهنگ غربی این است، والاّ بله، فرهنگ غربی محسّنات و زیبایی هایی هم دارد. البته زشتیهایی هم دارد که آن زشتیها بیخ ریش خودشان! اشکالی ندارد که ما زیباییهای فرهنگ آنها را فرا بگیریم. این که حالا آن زیباییها چیست، می تواند مورد بحث قرار گیرد. http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2927 در ديدگاه مقام معظم رهبري نفي غرب به معناي نفي غرب به معناي مطلق وبه طور كلي نيست و ايشان بين نقاط مثبت و منفي غرب تفكيك كرده مي فرمايند: نفي غرب به هيچ وجه به معني نفي تكنولوژي و علم و پيشرفت و تجربه هاي غرب نيست، نفي غرب به معناي نفي سلطه غرب است (بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با جمعي از جوانان 13/11/78) همچنين فرمودند: ما با تحميل فرهنگ غرب بر ملتهاي مسلمان مخالفيم فرهنگ غرب، فرهنگي است كه در عين برخورداري از نقاط مثبت، نقاط منفي هم دارد، ما معتقد به تبادل فرهنگي هستيم ما مي گوييم ملتي مثل ملت ايران يا ديگر ملل مسلمان بايد در ميان فرهنگهاي عالم نگاه كنند و آنچه كه برايشان مفيد و بدرد بخور است جذب و از آن استفاده كنند، آنچه راهم كه برايشان لازم و مفيد نيست بايد طرد كنند اما دولتهاي غربي، سردمداران نظامهاي استكباري و به خصوص آمريكا اصرار دارند با انواع و اقسام طرق، فساد و بي بندباري را كه جزو خصوصيات فرهنگ غربي است را به ملتهاي مسلمان و كشورهاي اسلامي تزيق و تحميل كنند. (خطبه هاي نماز جمعه تهران 14/3/73)http://www.siasi.porsemani.ir/node/1355 ----------------------------------------------------------------------------------------------------------- حقیر هم پاسخ های زیر را داده ام: ولی برداشت حقیر از صحبت حضرت آقا این ست که ایشان می گویند دلیل مخالفت ما با غرب، تکنولوژی غرب نیست؛ بلکه دلیل مخالفت ما با غرب فرهنگ و سلطه ی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ست ... وگرنه ایشان جایی از تکنولوژی غرب تمجیدی نکردند به معنای ذاتی از تکنولوژی غرب ... "یكی از عیوب ما و جوامع ما در طول زمان این بوده است كه گاهی فرهنگ خود را متأثر می كردیم از فرهنگ بیگانگان. كسانی این را در میان جامعه‌ی ما و كشور ما به عمد ترویج كردند؛ ما را سوق دادند به سمت زندگی كسانی كه دل و جانشان خالی بود از نور معنویت.۱۳۹۲/۰۴/۱۹" - البته من نظرم اینه آقا توی این زمینه داره خیلی سطح پایین برای مردم صحبت میکنه تا دست بگیره و یه سطح ببره بالا ... دقیقاً مثل صحبت آقا در مورد برجام و مذاکره ... چون مطالب سایت آقا در مورد غرب و تمدن نوین اسلامی را ببین (تگ سایت آقا) ؛ اینقدر از معایب فرهنگ غرب صحبت کرده که نهایتاً به همین نتیجه از حرف آقا می رسیم ... من هم منظورم نیست تکنوژی غرب را بگذاریم کنار؛ این برای زمان فعلی ست... یعنی اولین قدم برای برون رفت از فرهنگ غرب همین سبک هست... ولی روزی که قرار باشه تمدن نوین اسلامی به معنای کامل پیاده بشه دیگه حتی جایی برای تکنوژی غرب از نظر تفکری نیست. ------------------------------------------------------------------------------------- با توجه به مباحثه ایی هم که با دوستانی که اهل تفکر هستند موضوعی که خیلی از دوستان روی آن بحث و نقد داشتند همین بحث تفکیک تفکر و تکنولوژی غرب از خود غرب است. بنده ی حقیر به شخص هر چقدر فکر می کنم باز هم می بینم که اگر ما به تکنولوژی غرب هم نظر کنیم باز هم غربی فکر کرده ایم و مقداری به آن نزدیک شده ایم چون تکنولوژی غربی برای استفاده نیاز به زندگی کردنی غربی دارد ... مگر ما در تکنوژی و علم خودمان ابن سینا؛ رازی و بزرگانی مانند شیخ بهایی و آن حمام معروف را نداریم ... همچنین به نظر در نگاه حضرت امام(رضوان الله علیه) و شهید سید مرتضی آوینی حتی نگاه به تکنولوژی غربی هم در اصل نفی می شود ... حالا سوال حقیر این است آیا بنده درست متوجه موضوع شده ام یا خیر؟ و اینکه برای روشن تر شدن بحث برای بنده و دوستان چه کار و چه کتاب و چه فکری باید به میدان بیاید؟ بعضی دوستان این حرف و جمله شما را مخالف نظر رهبری دانستند (به نظرم اشتباه فکر می کنند) اگر فکر می کنید که امکان سوء برداشت وجود دارد پاسخ تان را خصوصی ارسال بفرمایید. باتشکر از شما یاعلی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه‌ی این حرف‌ها اگر محکمات سخنان مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» را مدّ نظر قرار دهیم، موارد متعددی پیدا می‌شود که ایشان مبانیِ فرهنگ غرب را که همان اومانیسم است، مردود می‌دانند و از این جهت در سخنرانی مشهورشان که بحث سبک زندگی غربی را به میان آوردند، روشن نمودند که ما مبانی فرهنگ غرب را که همان نگاه مادی به عالم و آدم است، نباید بپذیریم هرچند می‌توانیم با مبانیِ توحیدی خودمان آن‌چه در زمین و زمینه‌ی فرهنگی ما جای می‌گیرد، از دست‌آوردهای تکنیکی آن‌ها استفاده کنیم، ولی این مشروط به آن است که نسبت به روح آن تکنیک و فرهنگی که آن‌ها را به‌وجود آورده است، خودآگاهی داشته باشیم. و جمله‌ای که در آن کتاب عرض شده است برای ایجاد همین خودآگاهی است، وگرنه مثل 200 سال گذشته همچنان مقلّد غرب خواهیم ماند بدون آن‌که متوجه شویم باید غرب را یک فرهنگ بدانیم، نه مجموعه‌ی ابزارها و عادات‌ها. موفق باشید  

15369
متن پرسش
بسمه تعالی سلام: 1. در پاسخ به سوال قبلی که حضرت علی اصغر (ع ) و رقیه (س) کودک بودن و به سن تکلیف نرسیده بودند در حالی که آنها باب الحوایج هستند و مقاماتی دارند که ما به آنها متوسل می شویم در حالی که در این دنیا عمر طبیعی نکرده اند و مثل امامان کمالاتی کسب نکرده اند چگونه توجیح می کنید فرمودید که هر کس مطابق اعیان ثابته و اختیار قبل از خلقتش در این دنیا با همان انتخاب اولیه اش شخصیت خود را شکل می دهد و حضرت حق بر همان اساس مسیر او را برایش تعیین می کند حالا اگر ما در امکان ذاتی در علم الهی و عین ثابته خود کل شخصیت خود را انتخاب کردیم و جواب الست بربکم را هر کس در عین ثابته به نحوی داده حضرت علی اصغر (ع) هم این گونه داده که من در رکاب پدرم در شش ماهگی شهید شوم یعنی تمام اتفاقات و رفتارهای که به صورت جزئی ما در این دنیای حادث انجام می دهیم در علم الهی به صورت دفعی انجام داده و انتخاب کرده ایم پس رفتارهای ما در این دنیا به نوعی می شود گفت بروز آن شخصیتی که در عین ثابته انتخاب کرده ایم و در این جا نمی خواهم بگوییم اختیار زیر سوال می رود ولی مطلب این است که شما در بحث عصمت می فرماید ائمه کمالشان در حفظ عصمت است یعنی عمری تلاش می کنند عصمت خود را حفظ کنند و بقیه مردم تلاش می کنند به عصمت برسند این درست، اما حضرت علی اصغر (ع) که هنوز بزرگ نشده و به سن تکلیف نرسیده، و حتی اگر عصمت موهبتی را برای ایشان قبول کنیم خوب هیچگونه تلاشی در حفظ آن نکرده اند که بگوییم عمری تلاش کرده اند و عصمت موهبتی که خدا به ایشان داده بود حفظ کرده اند مثل ائمه، در حالی که ما متوسل می شویم یعنی نوعی عصمت قائلیم به آن حضرت و حاجت می گیریم؟ 2. قسمت دوم سوالم این است که آیا روایاتی داریم که اثبات کنند ائمه ما در مورد حضرت علی اصغر (ع) و رقیه (س) در مورد عصمت و مقاماتشان صحبت کرده باشند؟ معرفی فرماید. 3. قسمت سوم سوالم: آیا می شود عین ثابته را با این مثال معرفت النفسی حل کرد که مثلا نفس یک اراده بر عملی می کند همین که اراده بر عمل کرد و در مقام خودش آن عمل انجام گرفت فقط می ماند این که آن را در عالم ماده به جزئیت انجام دهد؟ 4. قسمت چهار سوالم: اصلا عین ثابته اشاره به عالم اول ما خلق الله که عقل است دارد یا همان عالم ذر یا علم الهی در ذات احدی اشاره دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید انسان در ذات خود و در بُعد امکانِ ذاتی‌اش، مختار است و در تمام طول عمر خود با انتخاب‌هایی که هرلحظه می‌تواند انجام دهد، به‌سر می‌برد. حضرت علی اصغر و جناب رقیه خاتون آن انتخاب را کردند که می‌دانید و با آن انتخاب شخصیتی شدند که برای ما بس محترم و مقدس‌اند و جواب‌گوی توسلات ما می‌باشند. و این ربطی به موضوع عصمت ندارد، بلکه عزم مقدس آن‌ها، آن‌ها را بزرگ کرده. در رابطه با عین ثابته، در جریان باشید که هر مخلوقی در علم خدا، حقیقت خود را دارد و حضرت حق مطابق ظرفیت عین ثابته‌ی مخلوق، او را خلق می‌کند. موفق باشید  

14822
متن پرسش
سلام: استاد اصل متن جناب مستحسن این بود که کمی اشتباه فرستادم خدمتتون: " الميزان عليرغم بعضى از اشتباهاتش، بهترين تفسيرى است كه تا به حال نوشته شده است و بايد به عنوان يك منبع قابل اطمينان به آن نگاه كرد. درباره شخصيت هاى بزرگ گذشته ، بايد بگويم در مرتبه اول آثار هر كس مبين شخصيت و طرز تفكر او است. اين كه امروزه بعضى سعى دارند به عنوان نو آورى (كه فقط يك اظهار فضل است) ملا صدرا و محى الدين عربى را «مأمور» بدانند كه قصدشان منحرف كردن اسلام بوده، بايد كمى در صداقت اظهاراتشان شك كرد. ازكجا كه خود ايشان «مأموريت» نداشته باشند كه اين بزرگان را از نسل جوان ما بگيرند؟ ***** شرمنده مزاحم شدم استاد.التماس دعا (صرفا جهت این بود که استاد و کاربران استفاده ببرند).
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد نگاه به المیزان، نگاه خوبی است. ولی انصاف آن است که به‌جای این‌که بگویند: «علیرغم بعضی از اشتباهات علامه»؛ بگویند: با توجه به تفاوتِ نگاهی که آقای مستحسن با علامه داشته‌اند. موفق باشید

14184
متن پرسش
با سلام استاد عزیز: در پاسخ 14130 در این سئوال چند پیش فرض در ذهن دارم که نمی توانم جواب شما را بپذیرم لطفا راهنمایی کنید.پیش فرض های من اینگونه اند: همه اتفاقات عالم به اراده ی خداوند است حتی شنیده ها پس اتفاقی نیست از بین این همه ذکر و دعا مورد های خاصی را قلب توجه می کند. انجام عمل در زمان طولانی چهل روز توفیق می خواهد و این از جانب خداست. روایت از قول معصوم یا تاکیید عالمان مورد تاکید موجب می شود من امید صد در صد به نتیجه داشته باشم حال دلیل می آورند این ذکر درست انجام نشد من در جواب فقط یک جمله می گویم چرا ابتدای بیان ذکر نگفتید؟ اگر خداوند قرار نیست در انتهای این دوره زمانی که بیان شده است نتیجه خاص را نبینیم چرا در اتمام اینگونه بیان، ذکر نمی شود اگر به مصلحت بود؟ اگر قرار است برای نمک غذا دعا کنیم اما غذا را بدون نمک بخوریم خوب چه کاریه بی دعا غذا را می خوریم اگر خداوند تقدیر کرده بود که غذا نمک داره و اگر نه غذا نمک نداره، اگر قرار اجابت نشه چرا سفارش به دعا شده؟ خداوند فوق تقدیر است پس اگر اراده کنند تغییر می کنه، پس چرا نباید باور کنم که حالا توفیق یافتم حالا باید مهیا اجابت دعا باشم؟ با این باورها من دعا کردم دل شب بیدار شدم. اما نشده و من دنبال چرا هستم. چون باورم دارم از دست می دم چون نمی خواهم باور تمام این مدت پای منبر فریب خوردم دارم مقاومت می کنم اما وقتی جوابی برای چرای من نیست شکست می خورم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان نمونه در قرآن داریم: «لعلکم تتقون» یا «لعلکم تهتدون» بدین معنا که اگر روزه‌ی ماه رمضان را درست انجام دهید «لعلکم تتقون» شاید که به تقوای برسید و یا اگر از وَحی الهی پیروی کنید «لعلکم تهتدون» شاید که هدایت شوید. این‌که می‌فرماید شاید متقی و شاید هدایت شوید، به جهت آن است که در کنار این اعمال باید زمینه‌های لازم نیز فراهم باشد تا نتیجه حاصل شود و از طرفی بنا نشد ما برای خدا تکلیف معین کنیم و او در خدمت ما باشد! بنا شد که او شرایطی را برای بندگی ما به ما لطف کند و ما در متن چنان شرایطی، بندگی خود را نشان دهیم. موفق باشید.

12549

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد ارجمند: تشبیهی برخوردکردن قوم نوح برچه اساسی بوده پرستش ملائکه یا رب دانستن خودشان؟ اینکه گفته می شود اهل کرامت به جای عبودیت ربوبیت می کنند بر چه اساسی است؟ مثلا در شفای بیمار اسم شافی به چه نحو در اهل کرامت تجلی می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ظواهر آیات نشان می‌دهد که قوم حضرت نوح کمالات مخلوقات را به خود مخلوقات منتهی می‌کردند و لذا حضرت نوح بیشتر باید جنبه‌ی تنزیهی را تأکید می‌نمودند 2- اهل کرامت بیشتر نظر به قوای نفس دارند نه آن‌که بخواهند مثل اهل توحید با فنای خود و تجلی اسماء الهی کار را جلو ببرند. موفق باشید

12006
متن پرسش
سلام: من در رشته روانشناسی درس خواندم دوست دارم در حوزه علمیه ادامه تحصیل بدهم مخصوصا شیعه شناسی. لطفا راهنماییم کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در قسمت پرسش و پاسخ در ستون دست راست در عنوان «حوزه و دانشگاه» إن‌شاءاللّه در میان جواب‌هایی که در همین رابطه به دوستانتان داده شده، جواب خود را می‌یابید. موفق باشید

10390

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: امیدوارم حالتون خوب باشه. می خواستم نظرتون را در مورد سر کتاب گرفتن های بعضی افراد بپرسم. لطفا شرح دهید؟ آیا رفتن به سراغ این افراد اشکال دارد؟ (به این صورت که اسم فرد و مادرش را، و تاریخ تولد را به او میگویی و او در مورد زندگی تو می گوید.) این گونه افراد با اجنه در ارتباط اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» عرایضی در این موارد داشته‌ام، هرچه هست کار صحیحی نیست. موفق باشید
8038

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام واحترام استادارجمند اگرلطف کنیدباتوجه به دانایی وتجربه وسرعت عملی که خدادر درون سرشارتان به ودیعه گذاشته نکات صرفی ونحوی نامه سی ویک نهج البلاغه ی مولای عاشقان به صورت کامل و واژه به واژه برام بفرستید ممنون ودعاگویتان خواهم شد.فقط چهارپنج صفحه ی اول نامه ی سی ویک کافی است.به ترجمه یاتفسیرهم نیازی نیست.فقط صرف ونحوباشدتابتوانم ازآن درتطبیق بانکات دستوری فارسی بهره بگیرم.اگرمرحمت فرموده این کاررادرعرض جندروزبرام بفرستیددعایمان راارمغان مهربانی تان خواهم کرد.خداکندکه بتوانیم علوی اندیشیدن وعلوی زندگی کردن راتمرین کنیم وملکه ی وجودخودسازیم.آمین یارب العالمین.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این کار از من ساخته نیست. فکر می‌کنم شرح نهج‌البلاغه‌ی ابن میثم بحرانی تا حدّی کمک‌تان کند. موفق باشید
7971
متن پرسش
سلام استاد خسته شدم . بارها و بارها توبه کرده ام اما باز گناه کرده ام و توبه شکستم دیگه خسته شدم از توبه های الکی و بیخود و از گناه . استاد انگیزه در همه ی کارهامو از دست دادم در مطالعاتمو و ... . استاد بارها و بارها از ائمه خواستم ، جمکران و قم و مشهد و کربلا و مکه و ... رفتم توسل گرفتم و نذر کردم و عهد کردمو و ... و ازشون خواستم کمکم کنند ، بهم استقامت بدند ، شیرینی گناه رو ازم بگیرند ، در جدال نفس و شیطان با من کمکم کنند که بتونم برشون پیروز بشم اما انگار هیچ کدامشان به نداهام و توسلاتم جواب نمیدهد . بارها با حالت های مختلف و در مجالس و مکان های شریف ازشون خواستم و توسل گرفتم اما انگار اهمیتی بهم نمیدند . استاد الانم که این نامه را برایتان مینویسم مدتی نمی گذرد از اینکه که توبه کردم در مشهد و خدمت حضرت و قول و عهد با حضرت بستم که حضرت هم باز متقابلا کمکم کنند و دستم را بگیرند مواقع گناه و ... اما باز نه کمکی و نه ندایی .... الان هم باز مرتکب گناه شده ام و همه ی عهد و قولام رو شکستم و نمیدونم چیکار کنم . دیگه هر وقت اسم توبه و عهد و ... میاد اصلا انگیزه ندارم و اهمیت نمیدم از بس تا حالا توبه کردمو شکستم .پ استاد بگید باید چیکار کنم که دیگه ازین شرایط خلاص بشمو راحت . استاد به ائمه قسم دوست دارم خودم رو وقفشون کنم و تمام وقت و زندگی ام رو بذارم برای خدمت به خدا و اهل بیت و این نظام و انقلاب و کشور اما چه کنم استاد با این مشکلات که از همه چیز منو انداختند و انگیزه ی همه چیز رو ازم گرفتند . دعام کنید استاد . تشکر . یاعلی ** ازمسئولین سایت درخواست دارم اگه امکان داره جوابم رو برام ایمیل کنند . ممنون و تشکر **
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اگر ائمه«علیهم‌السلام» دستتان را نگرفته بودند نه این نامه را می‌نوشتید و نه این اندازه مستأصل بودید، همان‌طور گناه می‌کردید و بی‌خیالش بودید. در دل‌تان نوری انداخته‌اند که گناه را می‌شناسد و آن را نپذیرفته. همین راهی را که تا حال با توسلات رفته‌اید کارساز است و همین اراده‌ای را که دارید تا سرباز آقای سیدعلی خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» باشید شما را نجات می‌دهد. بنده هم دعا می‌کنم. موفق باشید
7059
متن پرسش
باسلام: لطفا در خصوص نظریه راسخان در علم در باب امر بین الامرین توضیح بفرمایید. با تشکر از ایزد یکتا بخاطر شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به جزوه ی جبر و اختیار رجوع فرمایید. موفق باشید
6519
متن پرسش
سلام علیکم . امیدوارم که حالتان خوب باشد . استاد من به فلسفه صدرایی علاقه ی خاصی دارم .چند بار سوالی در خصوص تجرد نفس برایتان ارسال کرده ام . اما جوابتان من را قانع نکرد . چند وقتی هست که نسبت به آن سوال بی خیال شدم تا اینکه باز دوباره به ذهن ام آمده است و از صبح روی مغزم راه میرود.به جایی رسیدم که اگر بحث تجرد نفس را کنار بگذارم سیر سلوکی ام بهم میخورد و خودتان بهتر میدانید که اگر بحث تجرد نفس را رها کنیم مباحثی مثل وحدت وجود و ریاضات شرعیه و مقام امام و ... همه زیر سوال میرود و از طرف دیگر هم دلیل نقلی محکمی که بتواند دل ام را آرام کند نیافتم . اگر میشود مرا از این درگیری ذهنی خارج کنید . سوال اول اینکه در احادیث دیده میشود که پیامبر مشخصات ظاهری حضرت جبرائیل را توضیح داده است و حتی تعداد پرهای او را هم به مسلمین گفته است , پس جبرئیل جسمی داشته که پیامبر به عینه می دیده و حتی تعداد پرهای او را هم میدانسته . نکته ی دوم اینکه وقتی پیامبر به معراج رفت عالمی که فلاسفه آن را مجرد می نامند به چشم دید و با زبان به راحتی برای مسلمین بازگو کرد , مثلا فرشته ای که فلان مشخصات ظاهری داشت و یا مالک دوزخ به این شکل بود و در حدیثی هم از امام صادق نقل شده است که الامام‌ الصادق علیه السلام: والروح‌ جسم‌ رقیق‌ قد البس‌ قالبا کثیفاً " روح جسمی رقیق و لطیف است که در غالبی ضخیم و غلیظ (بدن) قرار گرفته است بحارالانوار 10-185 . این حدیث حضرت صادق و مشخصات ظاهری جبرائیل که پیامبر فرموده بودند مرا به فکر بازداشت . و از طرفی دیگر و فارغ از این بحث ,شخص عالمی در یکی از سخنرانی هایش گفت عقل قطعی بر نقل مقدم است .این حرف را هم هیچ طوری نمیتوانم قبول کنم . اگر مرحوم ملاصدرا و شیخ الرئیس براهین عقلی آورده اند که روح مجرد است و از آن طرف که احادیثی را میبینی که میگویند روح مجرد نیست .حال بیاییم حرف و حدیث رسول الله و امام صادق را کنار بزنیم و بگوییم فلسفه ی مشاء و حکمت متعالیه عقل قطعی است و چون حدیث امام با این عقل قطعی جور در نمیاید, بگوییم پس حرف ملاصدرا و بوعلی بر نقل رسوال الله و امام صادق مقدم است .به نظرتان این کوتاهی در حق اهل بیت نیست . من خودم در سخنرانی های شرح نامه ی 31 شنیدم که فرمودید فلاسفه حرف امام را محدود میکنند و تا جایی که میدانم شما خودتان به سیر و سلوک با احادیث بیشتر تاکید میکنید . مثل نامه ی 31 نهج البلاغه و یا حدیث عنوان بصری و یا موضوعاتی از این نوع. سوال دوم : شما میفرمایید که نفس ناطقه یا همان روح شبیه به هیچ چیزی نیست . هست , ولی بی شکل است . مثلا اگر کسی بگوید که نفس و روح شکل دارد , شکل اش هم شکل بدن شخص است . دست روح در دست بدن جای میگیرد پای روح در پایش و.... و حرف خودش را هم به حدیث امام صادق که فرمود روح جسمی رقیق است استناد کند . و بگوید روح از جنس ماده است و از نور هم رقیق تر هست و سرعت اش هم از سرعت نور خیلی بالاترست .و شکل فیزیکی اش هم مثل بدن است . اگر بعضی از فیلم ها را دیده باشید وقتی شخصی میمیرد و روح اش از بدن اش جدا میشود و در کنار اتاق می ایستد . منظورم این گونه بود.حال ما اگر برای شخصی مباحث تجرد رو هم گفتیم و شخص این نوع دلائل را آورد چگونه راضی اش کنیم .و نقطه ی تکیه محکمی هم دارد و آن هم حدیث امام صادق است سوال سوم . من سخنرانی های آشتی با خدا و ده نکته از معرفت نفس را گوش دادم ( به جز شماره 10 از ده نکته و شماره 9 از آشتی با خدا ) و خیلی دوست داشتم که بحث تجرد را با اتکا به احادیث هم مطرح کنید . آخه من خودم از مباحث معرفت نفس اتون خیلی لذت بردم و دوست دارم اما وقتی میبینم حدیثی کنارش نیست ته دل ام میلرزه و میگویم ملاصدرا که معصوم نبوده است و هزار تا فکر دیگر . استاد من چون رشته ام فنی مهندسی است و زمینه ی مطالعاتی ام آثار شماست , بعضی اوقات اونقدر سوال پیش می آید که نمیدانم چکار کنم . و این پیشنهاد من حقیر به شما استاد گرامی است .اگر میشود مباحث را علاوه بر محتوای فلسفی ,عرفانی نیز روایی تر بررسی کیند با تشکر با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مباحث معرفت نفس را ادامه دهید به‌خوبی متوجه عظمت این‌گونه احادیث می‌شوید که امام معصوم چه حقایقی را به عالمان و فیلسوفان نشان می‌دهند. وقتی ملاصدرا می‌گوید هرگز روح انسان بدون جسم نمی‌شود و روشن می‌کند آن جسم از جنس روح است، بهتر متوجه می‌شویم حضرت صادق«علیه‌السلام» در آن روایت به کجا اشاره دارند. و یا وقتی ملاصدرا روشن می‌کند حقایق غیبی صورت بزرخی دارند می‌فهمیم معنای کشف برزخی که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نسبت به جبرائیل«علیه‌السلام» داشتند و حضرت جبرائیل را با هزار پر دیدند، در حالی‌که مردمی که اطراف رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بودند، ندیدند ، به چه معناست. در آموزه های حکمت متالیه می‌فهمیم معنای نزول جبرائیل تا مرتبه‌ی برزخ نزولی یعنی چه. منظور آن عالم بزرگوار که فرموده‌اند عقل قطعی بر نقل مقدم است به این معنا نیست که عقل بر سخن امام معصوم مقدم است، بلکه از آن جهت که نقل بعضاً توسط افرادی به ما رسیده که معلوم نیست درست مطلب را منتقل کند. از این جهت اگر با روایتی روبه‌رو شدیم که با عقل قطعی قابل قبول نبود به عقل تکیه می‌کنیم، ولی ملاصدرا و پدر جدّ ملاصدرا هم هرگز حرف خود را قابل قیاس با سخن معصوم نمی‌دانند. همه‌ی تلاش این بزرگان آن است که ذهن و فکر خود را طوری از خیالات و حدسیات آزاد کنند تا سخن معصوم را بفهمند. بالاخره بنده و امثال بنده بحمداللّه به این عقیده رسیده‌ایم که باید تلاش کنیم به نور روایات و آیات نزدیک شویم و اگر با مطالعه‌ی آثار ما چنین فهمی به شما دست داد ادامه دهید وگرنه حتماً راه را عوض کنید، راهی را پیدا کنید که شما را بیشتر به فهم متون اسلامی نزدیک کند. موفق باشید
6400
متن پرسش
سلام علیکم الف)منظور از آسمانهای هفتگانه و زمینهای هفتگانه که در قرآن اشاره شده چیست؟ب)منظور از اینکه حضرت عیسی را به سوی خود بالا بردیم چیست؟آیا از این آیه سوره آل عمران عروج حضرت عیسی اثبات میشود یا تنها منظور قرب بیشتر حضرت عیسی منظور است؟آیا زندگی کنونی حضرت عیسی مانند حضرت حجت و حضرت خضر بر روی زمین است؟ج)انجیل تحریف نشده مانند تورات و قرآن از آسمان نازل شده یا مانند احادیث متواتر است؟(شخصی در تفسیر سوره اعلی میگفت چون انجیل مانند تورات و کتاب حضرت ابراهیم نازل نشده است،در عبارت "ان هذا لفی صحف ابراهیم و موسی" به آن اشاره نشده است)د)رابطه بین سوگند و جواب قسم در سوره های مبارک بلد و فجر چیست؟از اینکه وقت گران بهایتان را با سوالاتم میگیرم،حلالیت می طلبم،التماس دعا دارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در تفسیر سوره‌ی «ق» عرایضی داشتم مبنی بر آن‌که مراحل معنوی را آسمان‌های هفت‌گانه گویند و مراحل غیر معنوی و پستی‌ها را زمین‌های هفتگانه می‌گویند 2- حقیقتاً خداوند حضرت عیسی«علیه‌السلام» را به آسمان بالا برده و هم‌اکنون ایشان زنده‌اند مثل حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» و حضرت خضر«علیه‌السلام» 3- ظاهراً انجیل به صورت معانی به قلب مبارک حضرت عیسی«علیه‌السلام» القاء می‌شده و حضرت با کلمات خودشان آن را اظهار می‌کردند و بدین معنا شبیه احادیث قدسی می‌شود که اولیاء معصوم اظهار می‌داشتند با این تفاوت که معانی که به قلب حضرت عیسی«علیه‌السلام» القاء می‌شده به عنوان دستورات خاص بوده که مربوط به نبوت آن حضرت می‌باشد 4- شاید علت عدم ذکر کتاب حضرت عیسی«علیه‌السلام» در آن آیه به جهت آن بوده که حضرت عیسی«علیه‌السلام» به یک معنا مکمل دین حضرت موسی«علیه‌السلام» هستند و مأمور بوده‌اند تحریفات دین حضرت موسی«علیه‌السلام» را متذکر شوند 5- با توجه به تفاوت نظر در این مورد به تفسیر المیزان مراجعه فرمایید. موفق باشید
نمایش چاپی